ریا: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''ریا'''، خودنمایی برای دنیاطلبی. ==معنی== ریا، مشتق از «رؤیة» به معنای نشاندادن و نمایاندن است <ref>جوهری، الصحاح، 6/2348؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 247.</ref>. در اصطلاح علم اخلاق، خودنمایی با انگیزه طلب جاه و منزلت در قلوب م...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==معنی== | ==معنی== | ||
ریا، مشتق از «رؤیة» به معنای نشاندادن و نمایاندن است <ref>جوهری، الصحاح، 6/2348؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 247.</ref>. در اصطلاح [[علم اخلاق]]، خودنمایی با انگیزه [[طلب جاه]] و منزلت در قلوب مردم با [[عبادت]] یا غیر عبادت است <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/152.</ref>؛ مانند نیک جلوهدادن خود یا اظهار خصوصیاتی که بیانگر خصلتهای نیکو باشد <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/207 و 473؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 2/384.</ref>. [[امامخمینی]] ریا را نشاندادن و وانمودکردن چیزی از اعمال یا خصال پسندیده و یا عقاید حقه خود به مردم میداند که به انگیزه منزلت و اشتهار پیداکردن نزد آنان، بدون قصد صحیح الهی اظهار شده باشد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، 35.</ref>. | ریا، مشتق از «رؤیة» به معنای نشاندادن و نمایاندن است <ref>جوهری، الصحاح، 6/2348؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 247.</ref>. در اصطلاح [[علم اخلاق]]، خودنمایی با انگیزه [[طلب جاه]] و منزلت در قلوب مردم با [[عبادت]] یا غیر عبادت است <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/152.</ref>؛ مانند نیک جلوهدادن خود یا اظهار خصوصیاتی که بیانگر خصلتهای نیکو باشد <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/207 و 473؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 2/384.</ref>. [[امامخمینی]] ریا را نشاندادن و وانمودکردن چیزی از اعمال یا خصال پسندیده و یا عقاید حقه خود به مردم میداند که به انگیزه منزلت و اشتهار پیداکردن نزد آنان، بدون قصد صحیح الهی اظهار شده باشد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، 35.</ref>. | ||
از واژههای مرتبط با ریا، «سُمعه» است که نوعی ریای شنیداری شمرده میشود؛ زیرا در ریا شخص اعمال نیک خود را در معرض دیدن دیگران قرار میدهد تا آنها به حسن فاعل اعتقاد پیدا کنند، ولی در «سمعه» هدف آن است که دیگران بشنوند و فاعل فعل را به نیکی بشناسند و ستایش کنند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، 58؛ مازندرانی، شرح الکافی، 9/129، 276 و 10/412.</ref>. ریا ضد [[اخلاص]] است <ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/189.</ref>و اخلاص به معنای پاککردن نیت <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات،2/413.</ref>یا عمل، از هر گونه آمیختگی و شوائب <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 14/183 ـ 184.</ref>است و اخلاص در | از واژههای مرتبط با ریا، «سُمعه» است که نوعی ریای شنیداری شمرده میشود؛ زیرا در ریا شخص اعمال نیک خود را در معرض دیدن دیگران قرار میدهد تا آنها به حسن فاعل اعتقاد پیدا کنند، ولی در «سمعه» هدف آن است که دیگران بشنوند و فاعل فعل را به نیکی بشناسند و ستایش کنند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، 58؛ مازندرانی، شرح الکافی، 9/129، 276 و 10/412.</ref>. ریا ضد [[اخلاص]] است <ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/189.</ref>و اخلاص به معنای پاککردن نیت <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات،2/413.</ref>یا عمل، از هر گونه آمیختگی و شوائب <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 14/183 ـ 184.</ref>است و اخلاص در عبادت به معنای پاک بودن آن از آمیختگیهای [[دنیا]] و بهرههای [[نفس]] است؛ مانند عبادت برای رسیدن به مال و یا برای مدح دیگران (ریا). <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات،3/117.</ref> | ||
{{ببینید|اخلاص}}. | {{ببینید|اخلاص}}. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== |
نسخهٔ ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۶
ریا، خودنمایی برای دنیاطلبی.
معنی
ریا، مشتق از «رؤیة» به معنای نشاندادن و نمایاندن است [۱]. در اصطلاح علم اخلاق، خودنمایی با انگیزه طلب جاه و منزلت در قلوب مردم با عبادت یا غیر عبادت است [۲]؛ مانند نیک جلوهدادن خود یا اظهار خصوصیاتی که بیانگر خصلتهای نیکو باشد [۳]. امامخمینی ریا را نشاندادن و وانمودکردن چیزی از اعمال یا خصال پسندیده و یا عقاید حقه خود به مردم میداند که به انگیزه منزلت و اشتهار پیداکردن نزد آنان، بدون قصد صحیح الهی اظهار شده باشد [۴]. از واژههای مرتبط با ریا، «سُمعه» است که نوعی ریای شنیداری شمرده میشود؛ زیرا در ریا شخص اعمال نیک خود را در معرض دیدن دیگران قرار میدهد تا آنها به حسن فاعل اعتقاد پیدا کنند، ولی در «سمعه» هدف آن است که دیگران بشنوند و فاعل فعل را به نیکی بشناسند و ستایش کنند [۵]. ریا ضد اخلاص است [۶]و اخلاص به معنای پاککردن نیت [۷]یا عمل، از هر گونه آمیختگی و شوائب [۸]است و اخلاص در عبادت به معنای پاک بودن آن از آمیختگیهای دنیا و بهرههای نفس است؛ مانند عبادت برای رسیدن به مال و یا برای مدح دیگران (ریا). [۹] (ببینید: اخلاص).
پیشینه
ریا از صفات ناپسندی است که فطرت انسانی از آن گریزان است. در ادیان الهی ریاکاران، تنها [۱۰]و خوشی آنان لحظهای [۱۱]دانسته شده است و انسانها را در اعمال نیک چون عبادت، صدقه و روزه از ریاکردن برحذر داشتهاند [۱۲]. قرآن کریم نیز در موارد چندی به نکوهش ریا پرداخته [۱۳]، مسلمانان را از این صفت ناپسند پرهیز داده، آن را صفت منافقان [۱۴]معرفی کرده است. در روایات نیز ریا از اقسام شرک دانسته شده، کسی که عملی را برای خوشایند مردم انجام دهد، فاقد شایستگی ثواب از ناحیه خداوند شمرده شده است [۱۵]. در این روایات تصریح شده است تنها اعمالی که با اخلاص همراه باشند مورد قبول خداوند واقع میشوند [۱۶].
علمای اخلاق، ریا را از صفات رذیلهای دانستهاند که از غلبه هوا و ضعف نفس نشئت میگیرد [۱۷]و آن را در قسم مهلکات اخلاق بحث کردهاند [۱۸]. در میان اندیشمندان، حارثبناسد محاسبی (م 243ق)؛ عالم اخلاقی متأثر از اهل بیت(ع) ازجمله نخستین کسانی است که این موضوع را در الرعایة لحقوق الله [۱۹]بحث کرده است. پس از او غزالی با بهرهگیری از کتاب محاسبی، باب مستقلی به ریا اختصاص داده، بهتفصیل به بیان آثار و اقسام آن پرداخته است [۲۰]. این بحث در کتابهای اخلاقی چون المحجة البیضاء [۲۱]، جامع السعادات [۲۲]و معراج السعاده [۲۳]تکمیل شد. فقها از ریا به عنوان شرک به خدا [۲۴]و گناه کبیره [۲۵]یاد کرده، در کتابهای خود به بررسی احکام آن پرداختهاند.
امامخمینی نیز در آثار اخلاقی خود، به بررسی حقیقت این صفت ناپسند، ریشهها، آثار و راه درمان آن پرداخته، ریا را همراه با اخلاص، توحید، شرک عبادی، حب جاه و مقام، حب نفس و نفاق بررسی میکند [۲۶]. ایشان بیشتر مطالب اخلاقی در این زمینه را در شرح چهل حدیث [۲۷]بیان داشته، در کتابهای فقهی خویش نیز حکم فقهی ریا را بیان کرده است [۲۸]و به موضوعاتی چون حکم ریا در اجزای واجب و مستحب و ریا در خصوصیات عبادت، مانند خضوع و خشوع در عبادت پرداخته است [۲۹]. ایشان در سخنرانیهای خود نیز همه اقشار جامعه را به پرهیز از این صفت رذیله توصیه کرده است [۳۰].
حقیقت و اقسام
اندیشمندان اسلامی ماهیت ریا را امری قلبی، به معنای قصد اظهار فعل شمردهاند که در آن شخص، فعل نیکو را با قصد طلب جاه در قلوب مردم انجام میدهد و تکرار آن سبب حصول این صفت در نفس میشود [۳۱]. امامخمینی نیز ماهیت ریا را نشاندادن یا وانمودکردن اعمال حسنه یا خصلتهای پسندیده برای طلب جاه و منزلت نزد مردم میداند [۳۲]. از کلمات ایشان استفاده میشود که ریا متعلق به فعل است که در آن قصد دخیل است. بعضی علمای اخلاق، ریا را به ریا در امور دین و دنیا تقسیم کرده، ریا در امور دینی را نیز به ریا در عبادات و غیر عبادات تقسیم میکنند [۳۳]. ریا در امور عبادی سبب بطلان عمل و حرام است و در امور دنیوی گرچه امری ناپسند است، اما حرام نیست؛ مانند پوشیدن لباس نیکو برای طلب جاه نزد مردم [۳۴]. آنان به اعتبار متعلق ریا، مصادیق پرشماری برای آن ذکر کرده، همه مصادیق آن را نکوهش کردهاند [۳۵]؛
ازجمله:
- ریا در عبادات واجب و مستحب ؛
- ریا در خصلتهای پسندیده، مانند بخشندگی و شجاعت ؛
- ریا در آثاری که بر اعمال نیکو دلالت میکنند؛ مانند پوشیدن لباس کهنه که دلالت بر زهد دارد یا طولدادن عبادت که نشانه تعبد است [۳۶].
برخی نیز ریا را در پنج چیز شمردهاند:
- ریای در بدن؛
- ریا در زیّ و هیئت که دلالت بر تقدس دارد؛
- ریا در گفتار؛
- ریا در عمل؛
- ریای اشیا در خارجی؛ مانند ریا به استاد یا اصحاب خود [۳۷].
علمای اخلاق ریا را به لحاظ مراتب، به ریای آشکار و پنهان تقسیم کردهاند. ریای آشکار آن است که تنها انگیزه ریاکار از انجام اعمال عبادی، ریا باشد؛ بر خلاف ریای پنهان که ریاکار قصد قربت دارد، ولی همان عمل را در خلوت، سبکتر به جای میآورد و هنگامی که مردم بر عمل او آگاهی پیدا میکنند، با نشاط بیشتری آن را انجام میدهد [۳۸].
بعضی نیز برای قصد ریا چهار درجه ذکر کردهاند:
- اینکه مراد شخص از عمل، ثواب نباشد، بلکه فعل را برای جلب نظر مردم انجام دهد.
- از عمل قصد ثواب دارد، ولی این قصد ضعیف است.
- قصد ثواب و قصد ریا متساوی است.
- اطلاع مردم مرجح و سبب نشاط او باشد و اگر این اطلاع نباشد، عبادت را ترک نمیکند [۳۹].
برخی علمای اخلاق، در تقسیمی دیگر، ریا را به ریای پیش از عمل، ریای در حین عمل و ریای پس از عمل تقسیم میکنند. در ریای پیش از عمل، در صورتی که عمل با قصد ریا آغاز شود، سبب فساد عبادت میشود؛ اگرچه در اثنای عبادت از آن پشیمان شود و اگر ریا در اثنای عبادت باشد نیز سبب بطلان عبادت میشود. اگر ریا پس از فراغ از عمل باشد، اگر این مجرد شادمان شدن به عمل، بدون اظهار آن به غیر باشد، ضرری به عمل نمیزند، اما اگر آن را اظهار کند، بعید نیست ثواب عمل را باطل کند و ممکن است بر عمل ثواب یابد و بر ریای پس از عمل، عقاب گردد [۴۰].
امامخمینی تقسیم بدیعی از ریا به دست داده است. ایشان ریا را سه قسم کرده است [۴۱]:
- ریا در عقاید و معارف الهی: ایشان این قسم را شدیدترین نوع ریا میداند. این قسم خود دو درجه دارد: درجه اول، اظهار عقاید حقه که شخص برای اشتهار به دیانت، اظهار توکل به خداوند کند یا نشان دهد غیر خداوند مؤثری در عالم نیست تا از این راه، خود را ازجمله موحدان نشان دهد و در قلبهای دیگران منزلت یابد. درجه دوم، شخص عقاید باطل را از خود دور نشان داده، نفس خود را از آن مبرا کند [۴۲]. به اعتقاد ایشان اگر چنین شخصی در واقع دارای چنین صفاتی بوده باشد، فردی ریاکار و قلب او از نور ایمان تهی و دارای شرک خفی است و چنانچه در واقع دارای چنین صفاتی نباشد، شخصی منافق و شایسته عذاب جهنم خواهد بود [۴۳]؛
- ریا در صفات پسندیده: این قسم نیز دو درجه دارد: یکی اینکه شخص اظهار میکند صفتهای نیکو و ملکات پسندیده دارد و دیگری اینکه از صفات ناپسند بیزاری جسته، تزکیه نفس میکند. ریا در صفات پسندیده هرچند از ریا در عقاید و معارف الهی ضعیفتر است، اما در صورت شدتیافتن، مانند مرتبه اول، هلاککننده خواهد بود [۴۴]؛
- ریا در اعمال عبادی: این قسم نیز دو درجه دارد: یک نوع ریا که در فقه بیشتر به آن توجه شده است، ریا در انجام کارهای عبادی است که ریاکار، تمام عبادت یا جزء و شرط آن را با قصد جلب توجه و تمایل دیگران به سمت خویش، انجام میدهد و عابدان و زاهدان در خطر اینگونه ریا قرار دارند و موجب بطلان عمل میشود [۴۵]. ایشان قسم دوم را ریا در ترک عمل شمرده است؛ به اینکه شخص عملی را با قصد جلب قلوب دیگران ترک کند؛ مانند ترککردن امامت جماعت، برای نشاندادن منزهبودن خود از حب دنیا و جاه آن [۴۶].
امامخمینی نفوذ ریا در اعمال انسان را امری دقیق و ظریف میداند که گاهی شخص، خود متوجه آن نیست؛ در حالیکه در کید شیطان گرفتار شده است. ایشان به بعضی از این نوع ریاها اشاره کرده است. به باور ایشان، گاهی شخص مشغول تحصیل علم دین است، در حالیکه در قلب خود میل دارد بر دیگران چیره شود و نظر دیگران را به خود جلب کرده، اظهار فضل کند؛ در حالیکه گمان میکند در این عمل، به تکلیف خود در بیان حکم شرعی عمل میکند و طالب ثواب است [۴۷]. گاهی شخص امامت جماعت را به عهده میگیرد با این نیت که در قلوب مردم شهرت و عظمت پیدا کند؛ از اینرو به افرادی که در نماز او حاضر میشوند، ارادت پیدا میکند. گاهی نیز ریا در مأمومان رخ میدهد که شخص طالب صف اول است و اظهار تقدس میکند. گاهی بر عکس، در صف آخر مینشیند تا اظهار تواضع و فروتنی کند و گاهی شخص منفرد نیز با کنارهگیری از جماعت و طولدادن رکوع و سجود خود، ادعای احتیاط میکند که همه این افراد، به نوعی ریا مبتلا هستند [۴۸]. به اعتقاد امامخمینی، بعضی از صفات نفسانی که برای عوام نقص به شمار نمیرود، برای اولیای خدا و عارفان نقص و شرک است؛ ازجمله این صفات ریاست؛ برای مثال افراد عادی به حسب فطرت خود مایل به ظهور خیرات و صفات پسندیده خود هستند، ولی این خصیصه نزد اولیای الهی شرک و نفاق محسوب میشود [۴۹].
ریشههای ریا
بر اساس روایت منسوب به امام صادق(ع) منشأ ریا نفاق میباشد؛ زیرا نفاق موافقنبودن ظاهر با باطن است و ریاکننده ظاهر کار را برای خدا انجام میدهد، ولی قصدش اظهار عمل است [۵۰]. علمای اخلاق، به علتهای مختلف ریاورزی اشاره کردهاند؛ ازجمله رسیدن به جاه و مقام دنیایی، ترس از آشکارشدن فقر و یا ترس از متهمشدن به سستی و تنبلی، ترس از دیگران و حقیر شمردهشدن توسط دیگران [۵۱]. امامخمینی منشأ ریا را ضعف نفس و عدم معرفت توحیدی میداند [۵۲]. به اعتقاد ایشان، چه بسا انسان به واسطه غفلت از حبّ نفس و خودبینی نقایص و عیوب خود را مشاهده نمیکند و این سبب ریا و تکبّر در برابر بندگان خدا میشود [۵۳]. همچنین ایشان لباس شهرت را چه به صورت افراطی، مثل لباسهای فاخر و چه به صورت تفریطی، مانند لباسهای مندرس، سبب ریاورزی صاحبان آن میداند [۵۴].
نشانههای ریا
در روایتی از امیرمؤمنان علی(ع) برای ریاکار سه نشانه ذکر شده است:
- وقتی مردم را میبیند، در عبادت نشاط مییابد.
- هنگام خلوت کسل است.
- دوست دارد مردم در تمام امور او را بستایند [۵۵].
بعضی از علمای اخلاق معتقدند شادشدن فرد در صورت آشکارشدن عملش نزد دیگران، از نشانههای ریای خفی است؛ اگرچه هر گونه شاد شدن انسان از آشکار گشتن کارهای نیک، حکم ریا ندارد؛ برای مثال شادی در جایی که بدون اراده شخص آشکار شود و یا از ظهور عملی که سبب هدایت دیگران شده است، به دست آید [۵۶].
امامخمینی مانند برخی علمای اخلاق [۵۷]، صرف شادشدن از ستایش مردم در اعمال خیر را از نشانههای ریا به حساب نمیآورد؛ زیرا عامه مردم به طور طبیعی مایل هستند خصال نیکوی آنها نزد دیگران بازگو شود. البته ایشان این امر را برای اولیای الهی نقص میشمارد و در نگاه ولیّ و عارف، شرک و نفاق به حساب میآید؛ زیرا عبادت اولیا، خالص و از همه مراتب شرک و نفاق به دور است [۵۸]. به اعتقاد ایشان، چه بسا ریاکار، خود متوجه ریای خویش نباشد؛ زیرا نیرنگهای نفس و شیطان آنقدر دقیق هستند که بدون موشکافی دقیق انسان، نمیتوان عیبها را شناخت [۵۹]؛ بلکه چه بسا نفس، نشاط خود را توجیه میکند و آن را برای کسب ثواب بیشتر و یا استحباب میداند؛ در حالیکه این مسئله برخاسته از بیماری قلب و ریاست [۶۰]. به اعتقاد ایشان، دقت و موشکافی در عمل، نشان میدهد عمل برای خداوند است یا شیطان. برای مثال گاهی حضور افراد در نماز جماعت، در قلب امامجماعت تأثیر میگذارد و چه بسا موجب خضوع بیشتر میگردد و یا بسیاری و کمی جمعیت برای او متفاوت است که این نشانه ریاست؛ همچنین گاهی شخص عالم در بیان مسائل و جلب نظر اهل مجلس شاد میگردد و میل دارد در مباحث چیره شود که این نیز از نشانههای ریاست [۶۱].
پیامدهای ریا
قرآن کریم، ریا را سبب از بین رفتن عمل دانسته [۶۲]، آن را ازجمله اعمالی میداند که شخص به واسطه آن، قرین و همراه شیطان میگردد [۶۳]. در روایات نیز بر پذیرفته نشدن عمل ریاکار توسط خداوند تأکید شده، ریاکار لعن شده، شایسته عذاب شدید دانسته شده است [۶۴]. در روایات دیگری، علمآموزی از روی ریا و سمعه ـ که در آن فرد طالب دنیا باشد ـ سبب سلب برکت از او، تنگشدن معیشت و واگذاری به خود شمرده شده است [۶۵]. علمای اخلاق، ریا را از آفات بزرگ دل شمردهاند [۶۶]که منجر به برخی گناهان بزرگ میشود [۶۷]؛ چنانکه گاهی نیز انسان به واسطه اجتناب از ریا، عمل را ترک میکند که این، امری ناپسند و ازجمله وسوسههای شیطان است [۶۸].
امامخمینی فرجام ریا را ورود به شرک، کفر، هلاکت و محرومشدن از شفاعت شافعان میداند [۶۹]. به باور ایشان، ریا سبب تاریکی قلب [۷۰]و میل و دلبستگی به دنیا [۷۱]خواهد شد. در باور ایشان، کردار ظاهری انسان از جنبه ملکوتیاش سرچشمه میگیرد که نیت در این میان، نقش مهمی دارد، و اگر کارها با نیت خالص و بدون هیچگونه ریایی انجام پذیرد، در نفس انسان و جنبه ملکوتیاش اثرگذار خواهد بود [۷۲]. این صفت در عالمان، اثر سوء بیشتری دارد؛ از اینرو باید از این صفت پرهیز کنند؛ زیرا عالمی که در زمره اهل نفاق و ریاست، عالم بیعمل است و فساد او سبب فساد جامعه و امت میگردد [۷۳].
از دیدگاه فقهی
از دیدگاه فقهی نیز ریا آثاری دارد: فقها ریا را در اجزای واجب عبادت، موجب بطلان آن میدانند [۷۴]؛ اما در اجزای مستحب، میان فقها اختلاف وجود دارد [۷۵]. امامخمینی ریا را در اجزای واجب و مستحب و در اوصافی که با فعل متحد است، مانند نماز در مسجد یا نماز جماعت، موجب بطلان نماز میداند؛ اما ریای پس از عمل را چه در اجزای واجب و چه در اجزای مستحب و در اوصافی که با فعل متحد است، موجب بطلان آن نمیداند [۷۶].
راههای رهایی
در بعضی روایات منسوب، راه رهایی از ریا و نفاق، اخلاص در باطن و خشوع قلبی دانسته شده است که اگر شخص خود را با بهکاربردن تمام تلاش، مقصر ببیند و از مسیر شکرگزاری تجاوز نکند و بر این حال استقامت ورزد، میتواند به رهایی از ریا و نفاق امید داشته باشد [۷۷]. علمای اخلاق برای درمان ریا، دو راه علمی و عملی ارائه دادهاند. درمان علمی ریا، در توجه به مفاسد ریا، ازجمله ازدستدادن توفیق الهی، صلاح قلب، مقام و منزلت نزد خداوند و نیز حصول عذاب و سخط خداوند است. اما درمان عملی، در پنهانکردن عبادات است تا قلب به اطلاع خداوند بر عبادات او قانع شود و طلب اطلاع غیر نداشته باشد [۷۸].
امامخمینی نیز برای درمان ریا دو راه علمی و عملی ارائه کرده است: در درمان علمی، راه رهایی از ریا، تفکر در فقر و عجز مخلوقات و توجه به توحید فعلی است؛ به اینکه مؤثری غیر از خداوند در عالم نیست و نفع و ضرر تنها به دست خداوند است و اگر قلب به این معنا اطمینان پیدا کرد و تسلیم آن شد، ریشه شرک ریا، کفر و نفاق از او قطع میگردد [۷۹]. ایشان راه درمان عملی را ذکر «لااله الا الله» دانسته، معتقد است شخص پس از توجه به امور یادشده در درمان عملی، باید مدتی از قلب، اعمال و حرکات و سکنات خود مراقبت کند و عملی که در آن شبهه ریا وجود دارد، ترک کند؛ حتی واجباتی که در آنها شبهه ریا وجود دارد، در پنهان انجام دهد [۸۰].
سیره امامخمینی در پرهیز از ریا
امامخمینی خود از این صفت ناپسند به دور بود و نزدیکان خود را نیز از ریا بر حذر میداشت [۸۱]. ایشان در مباحث علمی کاملاً اهل بحث بود، ولی در جلساتی که بحث به صورت خودنمایی و جدال مطرح میشد، سکوت میکرد و تنها اگر کسی از او سؤال میکرد، جواب میداد [۸۲]. ایشان با وجود اینکه مدتهای زیادی مبالغی مقروض بود، اظهار نمیکرد [۸۳]. در ایام زندگی در نجف اشرف برای اینکه معروف نشود [۸۴]، در پی کسب مسجد و محراب نبود و با انتخاب مسجد متروکی، در آنجا نماز میخواند [۸۵]. ایشان در تمامی مراحل انقلاب اسلامی، به این امر مهم توجهی ویژه داشت و معتقد بود اگر بتوان اسلامی منزه از ریا، خدعه و فریب معرفی کرد و نظامی بر پایه نه شرقی نه غربی بر پا ساخت، پیروزی به دست آمده است [۸۶]. ایشان به گروههای مختلف اجتماعی، بهویژه مسئولان درباره این آفت بزرگ، هشدار میداد [۸۷].
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، 6/2348؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 247.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/152.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، 2/207 و 473؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 2/384.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 35.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 58؛ مازندرانی، شرح الکافی، 9/129، 276 و 10/412.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/189.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات،2/413.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 14/183 ـ 184.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات،3/117.
- ↑ کتاب مقدس، ایوب، ب15، 34.
- ↑ کتاب مقدس، ایوب، ب20، 5.
- ↑ کتاب مقدس، متی، ب6، 2 ـ 16، کتاب مقدس، مرقس، ب12، 40، کتاب مقدس، لوقا، ب12، 1.
- ↑ ماعون، 4.
- ↑ نساء، 142.
- ↑ کلینی، الکافی، 2/293.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، 69/265.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، 1/115.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/106.
- ↑ محاسبی، الرعایة لحقوق الله، 199.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، 2/207.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/138 ـ 210.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات،2/384.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، 613.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 2/98؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، 2/182.
- ↑ نایینی، کتاب الصلاة، 2/38.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 35.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 35 ـ 58.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 1/150؛ امامخمینی، الطهاره، 376 ـ 393؛ امامخمینی، الخلل، 74 ـ 75.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، 378 ـ 382.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 11/231، 14/176 و 18/451.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/116؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/148.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 36.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/116 ـ 117.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/121.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، 617 ـ 622.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، 2/212 ـ 217؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 2/390 ـ 392.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، 10/88.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/162؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 2/400 ـ 401.
- ↑ شبّر، الاخلاق، 158.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 10/133 ـ 136؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/165 ـ 170.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 35 ـ 36.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 35 ـ 36.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 35 ـ 36.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 35 و 45.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 35 و 47.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 36 و 50.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 48 ـ 49.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 50 ـ 51.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 57.
- ↑ منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعه، 32.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات،2/399 ـ 400.
- ↑ ← ستوده، مصاحبه، 4/364.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 78، 89 و 99.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 89.
- ↑ کلینی، الکافی، 2/295.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، 2/222 ـ 224.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/164 ـ 165؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 2/393 ـ 397.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 56 ـ 57.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 48 و 55.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 55 ـ 56.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 48 ـ 50.
- ↑ بقره، 264.
- ↑ نساء، 38.
- ↑ کلینی، الکافی، 2/295.
- ↑ طبرسی، مکارم الاخلاق، 451.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 1/44.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 1/106.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/193.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 38 ـ 39؛ امامخمینی، الخلل، 74 ـ 75.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 38 ـ 39.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 89.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 45.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 151.
- ↑ ← عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، 6/632.
- ↑ ← نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 9/187.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 1/150؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، 119.
- ↑ منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعه، 33.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، 2/227 ـ 230؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/170 ـ 181؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 2/407 ـ 413.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 172؛ امامخمینی، چهل حدیث، 53.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 53 ـ 54.
- ↑ طباطبایی، مصاحبه، 1/278.
- ↑ امینی، خاطره، 3/218.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، 3/217 ـ 218.
- ↑ زنجانی، خاطره، 3/211؛ سبحانی، خاطره، 3/211.
- ↑ توسلی، خاطره، 3/221؛ محتشمیپور، خاطره، 3/221.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 21/143.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 11/231.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، 1388ش.
- امامخمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، 1379ش.
- امامخمینی، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، 1386ش.
- امامخمینی، الخلل فی الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، 1384ش.
- امامخمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، 1388ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوازدهم، 1387ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، 1389ش.
- امامخمینی، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، 1386ش.
- امینی، ابراهیم، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ سوم، 1382ش.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1405ق.
- توسلی، محمدرضا، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ سوم، 1382ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، 1407ق.
- رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، تهران، عروج، چاپ سوم، 1382ش.
- زنجانی، سیدعزالدین، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ سوم، 1382ش.
- سبحانی، جعفر، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ سوم، 1382ش.
- شبّر، سیدعبدالله، الاخلاق، تحقیق سیدجواد شبر، قم، الغدیر، چاپ اول، 1374ش.
- طباطبایی، فاطمه، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، 1380ش.
- طبرسی، حسنبنفضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1370ش.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، 1383ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، 1417ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، 1414ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، 1980م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چاپ اول، 1382ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1404ق.
- محاسبی، حارثبناسد، الرعایة لحقوق الله، تحقیق عبدالرحمن عبدالرحیم البر، مصر، دارالیقین، چاپ اول، 1420ق. محاسبی، الرعایة لحقوق الله،
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ سوم، 1382ش.
- مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق(ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1400ق.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق.
- نایینی، میرزامحمدحسین، کتاب الصلاة، تقریر محمدعلی کاظمی خراسانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1411ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، 1378ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، 1410ق.
[ معصومه طلوع]