خضوع و خشوع
خضوع و خشوع، فروتنی و افتادگی در برابر خداوند متعال و عبادت او.
امامخمینی خشوع را خضوع تام به همراه حب یا خوف میداند.
امامخمینی خضوع را به دو نوع خضوع تکوینی و تشریعی و به اعتبار دیگری به خضوع در برابر خداوند و در برابر مردم تقسیم کرده و معتقد است، خشوع دو قسم حبّی و خوفی دارد که در خشوع حبیّ، حقتعالی با اسمای جمالی و در خشوع خوفی حقتعالی با اسمای جلالی تجلی میکند.
امامخمینی خضوع و خشوع را دارای مراتب و بالاترین مرتبه آن را در عبادت میداند و خشوع را از جمله اموری دانسته که در همه عبادات، لازم است. ایشان منشأ خضوع در برابر حقتعالی را معرفت منعم و منشأ خشوع را علم و ایمانی دانسته که به قلب برسد و خودبینی و خودخواهی را از موانع و قرب به حق و قطع تصرفات شیطان را از آثار خضوع میداند.
امامخمینی در دعاهای خود با بیان قدرت و سلطنت خداوند و فقر و بندگی خود، خضوع و خشوع خود را در برابر خداوند اظهار و با خشوع و خضوع نمازشان را برگزار میکرد.
مفهومشناسی
خضوع به معنای فروتنی،[۱] نرمش، اطاعت و فرمانبرداری[۲] و مقابل آن، تطاول، به معنای فخر و بزرگیکردن است.[۳] خشوع، به معنای انداختن چشم[۴] یا سر[۵] به سمت زمین یا صدا را پایینآوردن[۶] آمدهاست. در اصطلاح علم اخلاق و عرفان، خضوع به معنای ذلّت و انقیاد در برابر حق یا خوف همیشگی در قلب[۷] و خشوع به معنای شکستن، تواضع و فروتنی قلب[۸] است. البته خشوع به معنای خضوعی که همراه با خوف یا محبت است نیز به کار میرود[۹] که در واقع حالت ویژهای از خضوع به حساب میآید. امامخمینی خشوع را خضوع تام به همراه حب یا خوف میداند که در مورد خداوند از ادراک عظمت و هیبت جمال و جلال او به دست میآید.[۱۰]
برخی اندیشمندان میان خضوع و خشوع فرقهایی برشمردهاند. آنان خضوع را به اعضای بدن و خشوع را به قلب اختصاص دادهاند.[۱۱] برخی، قلمرو خضوع را تنها بدن و جایگاه خشوع را افزون بر بدن، در صدا و نگاه دانستهاند.[۱۲] همچنین به واسطه آنکه خشوع با خوف از عظمتِ شخص مقابل همراه است، در آن تکلف راه ندارد، اما در خضوع به سبب اینکه گاهی انسان در برابر شخصی که عقیدهای به برتری او ندارد، خضوع میکند، ممکن است همراه با تکلف باشد.[۱۳]
خضوع با واژههای دیگری همچون تواضع مرتبط است؛ زیرا خضوع، تواضع همراه با تسلیم است و دارای مراتبی است که پایینترین مرتبه آن، تواضع است.[۱۴] بعضی نیز فرق خشوع و خضوع با تواضع را در این دانستهاند که خشوع حالتی است که از توجه شخص به عظمت شخص مقابل به دست میآید و همراه با محبت است. در خضوع نیز این حالت وجود دارد، اما توجه به عظمت در آن بیشتر و محبت مخفیتر است. در تواضع نیز این توجه به عظمت و محبت موجود است، ولی محبت از خضوع نیز مخفیتر است[۱۵]
پیشینه
در طول تاریخ بشر، انسانها در چارچوب آداب و رسوم و عقاید مختلف در برابر معبود خود، خضوع و کرنش میکردند[۱۶] که در این میان، میتوان به ادیان بودایی و چینی اشاره کرد.[۱۷] یهودیان بر خضوع در برابر پروردگار تأکید کردهاند[۱۸] و از خضوع تمام اولاد داوود(ع) در برابر سلیمان(ع) یاد کردهاند.[۱۹] در عهد جدید، دستور خضوع در برابر پروردگار[۲۰] و رؤسای روحانی[۲۱]، همچنین خضوع زنان در برابر همسرانشان[۲۲] و خدمتکاران در برابر سرورانشان[۲۳] آمدهاست. در قرآن کریم بر خضوع و خشوع در پیشگاه خداوند تأکید شدهاست؛ چنانچه برای کسانی که در پیشگاه خدا و پیامبرش(ص) خاضع هستند، رزق کریمانه آماده میشود[۲۴]؛ همچنین یکی از صفات مؤمنان رستگار، خشوع آنان در نماز است.[۲۵] در منابع روایی نیز روایات فراوانی دربارهٔ اهمیت و فضیلت خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال آمدهاست.[۲۶]
اهل معرفت در بحث منازل از خضوع و خشوع سخن گفتهاند.[۲۷] بعضی، خضوع برای خداوند را در ظاهر و باطن لازم دانستهاند[۲۸] و خشوع را در مقامات عرفانی، یکی از منازل اهل سلوک معرفی کردهاند.[۲۹] علمای اخلاق نیز خضوع و خشوع را از فضایل اخلاقی[۳۰] و از اموری میدانند که در حقیقت و روح نماز مؤثرند.[۳۱]
امامخمینی در آثار خویش از منظر اخلاقی ـ عرفانی به موضوع خضوع و خشوع پرداختهاست.[۳۲] ایشان در آداب الصلاة فصل مستقلی به خشوع اختصاص داده، در آن از حقیقت خشوع و لزوم خشوع و خضوع سالک در نماز بحث کردهاست.[۳۳] همچنین ایشان در کتب فقهی خود به مناسبتهایی چون احکام نماز[۳۴] و تشییع جنازه میت[۳۵] به موضوع خضوع و خشوع اشاره کردهاست
اقسام خضوع و خشوع
از آنجا که ماهیت برخی عبادات چون سجده نوعی خضوع است،[۳۶] بنابراین از برخی آیات[۳۷] برداشت میشود خضوع، دو قسم تکوینی و تشریعی دارد؛ به این معنا که افزون بر نظام تشریع که در آن، موجودات دارای عقل، مکلّف به خضوع در برابر حضرت حقاند، در نظام تکوین نیز همه موجودات ـ اعم از عاقل و غیر عاقل ـ در برابر آفریدگار خاضع و ساجدند.[۳۸]
امامخمینی به هر دو نوع خضوع تکوینی و تشریعی پرداختهاست. ایشان در خصوص خضوع تشریعی، ثنای معبود و خضوع در برابر منعم و عظیم مطلق را فطری دانسته، با این همه، از آنجایی که چگونگی ثنای ذات الهی فرع بر معرفت به ذات و صفات اوست و این برای کسی جز از راه وحی ممکن نیست، ایشان عبادات را توقیفی دانستهاست. از اینرو لازم است چگونگی خضوع و عبادات تشریعی تنها از ناحیه خداوند بیان شود.[۳۹] اهل معرفت نیز خضوع و خشوع را به دو صورت بالذات (بهطبع) و بالعرض (بهتکلّف) دانستهاند و هر کسی علمش از دیگری بیشتر باشد، ورودش به عبودیت حق ـ که خضوع و خشوع ذاتی است ـ کاملتر خواهد بود.[۴۰]
خضوع به اعتبار دیگری، به خضوع ممدوح و مذموم تقسیم میشود. خضوع ممدوح، خضوع در برابر حق و حقیقت و خضوع بنده در برابر خداوند و خضوع مکلف در برابر پیامبر(ع)، امام(ع)، عالمان و فقها، در دوران غیبت است[۴۱] و خضوع مذموم، خضوع در برابر ستمکاران است؛ چنانکه در برخی روایات، خضوع در برابر ظالم نکوهش شدهاست.[۴۲] خضوع در برابر پروردگار مورد ترغیب و توجه معصومان(ع) بودهاست؛ چنانکه در دعاها و مناجات خود با خضوع و خشوع حوایج خود را از خداوند طلب میکردند.[۴۳] علمای اخلاق نیز خضوع در برابر پروردگار و بندگان مؤمن را خضوع ممدوح و خضوع در برابر ظالمان را خضوع و خشوع مذموم شمردهاند.[۴۴]
امامخمینی نیز به دو قسم خضوع در برابر خداوند و خضوع در برابر مردم اشاره کرده، خضوع در برابر خداوند را طریق هدایت سالک[۴۵] و خضوع در برابر کامل و جمیل مطلق را از فطریات[۴۶] شمردهاست. ایشان خضوع در برابر ظالمان[۴۷] و اهل دنیا[۴۸] را خضوع مذموم میداند و معتقد است اگر توحید در قلب انسان وارد شود و سالک خداوند را مؤثر حقیقی عالم، بداند، این مقدار برای اهل دنیا خضوع نخواهد کرد و این خضوع به سبب مؤثردانستن اسباب ظاهری است و ادعای ایمان و توحید در آنها، نفاقی بیش نیست.[۴۹]
به عقیده امامخمینی حالت خشوع، دو قسم حبّی و خوفی دارد که در خشوع حبیّ، حقتعالی با اسمای جمالی خود تجلی میکند و این سبب هیبتی آمیخته به شوق میشود که در نتیجه دل عاشق، خایف میگردد. البته این خوف و وحشت، غیر از خوفهای عادی است. در خشوع خوفی نیز حقتعالی با اسمای جلالی و عظمت تجلی میکند و آن تجلی، هیمانِ آمیخته به خوف و حیرتِ آمیخته به حزن را در پی دارد.[۵۰] ایشان قلوب اولیای الهی(ع) را در ادراک جمال و جلال حقتعالی مختلف میداند و معتقد است برای بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جلالی و قهری چیرگی دارد؛ لذا خشوع خوفی خواهند داشت؛ مانند حضرت یحیی(ع) و بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جمالی آنها را فرا میگیرد و پس از اضطراب به طمأنینه و سکون میرسند و خشوع حبّی خواهند داشت؛ مانند حضرت ابراهیم(ع).[۵۱]
درجات و مراتب
اندیشمندان اسلامی برای خضوع و خشوع، درجات و مراتبی برشمردهاند و بالاترین مرتبه خضوع را عبادت دانستهاند[۵۲] و از آنجا که مراتب جلال و جمال الهی غیر متناهی است، خضوع و خشوع در برابر حقتعالی نیز غیر متناهی خواهد بود.[۵۳] از اینرو در اولیای خدا، بهخصوص پیامبر(ص) و امامان(ع) به عالیترین صورت ظهور مییابد؛ زیرا معرفت آنان به خداوند و صفات جمال و جلال او در عالیترین مرتبه است. در بیان حالات آنان آمدهاست که در هنگام وضو و نماز، رنگ رخسارشان تغییر میکرد[۵۴] و هنگام عبادت نیز بدنشان از شدّت خوف پروردگار میلرزید.[۵۵]
امامخمینی نیز خضوع را دارای مراتبی میداند که بالاترین مرتبه آن در عبادت است.[۵۶] ایشان معتقد است هرچه نور عظمت و کبریایی حق در قلب بنده بیشتر تجلی کند و انوار تجلیات بر قلب غلبه کند، خضوع و تذلل بیشتر میشود.[۵۷]
عارفان برای خشوع نیز درجاتی برشمردهاند: درجه اول، تذلل و تسلیم در برابر امر و حکم الهی است؛ اینکه بنده خداوند را به گونهای عبادت کند که گویا او را میبیند؛ درجه دوم، ظاهرشدن آفات نفس و کاستیهای اعمال است که با علم به نقایص خود به دست میآید؛ درجه سوم، حفظ حرمت در هنگام مکاشفات و مخفی نگاه داشتن کرامات از مردم است؛ به اینکه آنچه به دست آورده را از خداوند بداند، نه از استحقاق و عمل خود.[۵۸]
امامخمینی مراتب خشوع را بر حسب مراتب ادراک عظمت، جلال و جمال حق میداند که گاهی مرتبه خشوع از طریق علم و ایمان به دست میآید. به اعتقاد ایشان، علم تنها، خشوع نمیآورد، بلکه باید علم به عظمت و جلال و جمال حق را به قلب رساند و به آن ایمان یافت تا قلب خاشع شود. مرتبه بعد، مشاهده جمال و جلال حق است که سالک با مشاهده هیبت و عظمت جمال حق، خاشع میگردد. این امر در اوایل امر، به صورت تزلزل و اضطراب قلب ظاهر میشود و پس از تمکین (استمرار و ثبات حالات سالک) به حالت انس و سکینه تبدیل میگردد.[۵۹]
رابطه خضوع و خشوع با عبادت
برخی اندیشمندان، عبادت را نوعی خضوع در برابر خداوند متعال[۶۰] و حقیقت آن را خضوع و فروتنی دانستهاند.[۶۱] بعضی نیز خضوع را لازمه معنای عبادت شمردهاند.[۶۲]
از دیدگاه امامخمینی خشوع ازجمله اموری است که برای سالک الی الله در همه عبادات، بهویژه نماز لازم است.[۶۳] ایشان عبودیت را خضوع کامل همراه با اطاعت[۶۴] و عبادت را نوعی خضوع دانستهاست که مخصوص خداوند تبارک و تعالی است که در بالاترین مرتبه وجود قرار دارد. ایشان حقیقت عبادت را چیزی جز خضوع در برابر خداوند نمیداند که این نوع خضوع، ملازم اله یا خدا دانستن معبود است[۶۵]؛ از اینرو مطلق خضوع و تواضع و احترام در برابر غیر خدا بدون اعتقاد به خداوندی او، هرچند بهغایت خضوع هم برسد، همچون احترام و خضوع در برابر بزرگان دین و اولیای الهی، باعث کفر و شرک نمیشود[۶۶]؛ زیرا این امر با اعتقاد به این است که آنان بندهای از بندگان خداوندند و در اصل وجود و کمالات خود نیازمند حق بوده، تنها به واسطه عبودیت، مورد عنایت حقتعالی قرار گرفتهاند.[۶۷]
منشأ و راههای رسیدن
قرآن کریم خشوع را ناشی از معرفت به خداوند و مختص علما میداند.[۶۸] بعضی روایات تواضع را محل روییدن خضوع و خشوع شمردهاند.[۶۹] برخی اندیشمندان معتقدند خضوع در برابر عظمت شخص بزرگ، ریشه در فطرت آدمی دارد؛ موجوداتی که صاحب ادراکاند، در برابر قویتر و عظیمتر از خود خاضع و تسلیم هستند، و انسان به علت دارابودن درکی عمیقتر، خضوعش جلوههایی گستردهتر و روشنتر دارد.[۷۰] همچنین برای خضوع علتهای دیگری همچون یاد مرگ و قیامت نیز بیان شدهاست.[۷۱]
امامخمینی منشأ خضوع در برابر حقتعالی را معرفت منعم و صفات او[۷۲] و شناخت عظمت جمال و جلال حق میداند[۷۳]؛ چنانکه تجلیّات نور و عظمت حق در قلب سالک نیز سبب خضوع میگردد و هرچه انوار تجلّیات در قلب بیشتر تجلی کند، خضوع و عبودیت، افزون میگردد.[۷۴] همچنین منشأ خشوع، علم و ایمان است؛ زیرا کسی که عظمت و جلال و جمال حق را ادراک کند، در برابر آن خاشع خواهد شد. البته علم به تنهایی کافی نیست، بلکه این علم باید به قلب برسد تا قلب خاشع گردد؛ چنانکه شیطان با وجود برخورداری از علم به مبدأ و معاد، خشوع ندارد.[۷۵] به اعتقاد ایشان، خشوع گاهی از تجلیات جلالی و قهری و گاهی از تجلیات حبّی و جمالی به دست میآید؛ چنانکه خشیت حضرت یحیی(ع) ناشی از تجلیات جلالی بودهاست.[۷۶]
بعضی علمای اخلاق، راههای دستیابی خضوع را همنشینی با اهل تقوا و صلاح و بهرهبردن از سیره آنها در خضوع و تواضع میدانند.[۷۷] امامخمینی راه رسیدن خضوع و خشوع ـ بهویژه در نماز ـ را تحصیل علم و ایمان به عظمت و جلال حق میداند[۷۸] و معتقد است اگر انسان به قلب خود بفهماند که موجودات دیگر نیز مانند او ناتوان و نیازمند هستند و از خود قدرتی ندارند تا نیاز او را برآورده سازند، در برابر آنها خضوع نمیکند و تنها در برابر خداوند خاضع خواهد بود.[۷۹] ایشان نماز و تکرار آن را یکی از اسبابی میداند که موجب پیدایش ملکه خضوع است[۸۰]؛ این امر نیازمند تمرین، ریاضت و جدیت، بهویژه در نماز است.[۸۱] ایشان شکر و قدردانی از منعم حقیقی ـ خداوند متعال ـ را راه دیگری برای خضوع و خشوع قلب میداند.[۸۲]
موانع
بعضی اندیشمندان اسلامی، پیروی از هوای نفس را از موانع خضوع[۸۳] و قساوت قلب را مانع خشوع دانستهاند.[۸۴] امامخمینی یکی از موانع خضوع را خودبینی و خودخواهی میداند که موجب میشود انسان از خضوع در برابر اولیای او سر باز زند[۸۵]؛ همچنانکه علت عدم خضوع شیطان در برابر آدم(ع) نیز خودبینی و خودخواهی او بود.[۸۶] به اعتقاد ایشان، اگر انسان مطیع شهوات و هواهای نفسانی شود و تحت سلطه آنها قرار گیرد، در برابر آنها خاضع شده، اطاعت آنها را بر اطاعت خداوند مقدم میدارد.[۸۷] ایشان توجه به دنیا و زینتهای آن را موجب قساوت قلب و عدم خشوع آن در برابر خداوند و موعظههای قرآنی میشمارد.[۸۸]
آثار و نشانهها
در بعضی روایات، آثار خضوع و خشوع در دعا آن هم در تاریکی شب، اجابت دعا و قرب خداوند معرفی شده،[۸۹] خشوع از عوامل شکستن نفس و هوای آن شمرده شدهاست.[۹۰] علمای اخلاق، خضوع را سبب خروج از ظلمتهای غرور و فریب[۹۱] و خشوع را سبب رسیدن قلب به انوار الهی میدانند و این انوار کلید مکاشفات و اسرار ربوبیت است؛ این مکاشفات بهخصوص در سجود که اعلی درجه خشوع و خضوع است، به دست میآید.[۹۲]
امامخمینی معتقد است وقتی در قلب حالت خضوع و خشوع شکل گرفت، حالت نشاطی برای شخص به وجود میآید که موجب قرب به حق میگردد[۹۳]؛ همچنانکه اگر اوامر الهی با خشوع قلبی انجام شود، موجب قطع تصرفات شیطان میگردد.[۹۴] در بعضی روایات، علامت خشوع در نماز، خضوع در جوارح دانسته شدهاست.[۹۵] بعضی علمای اخلاق نیز نشانههایی برای خضوع و خشوع ذکر کردهاند؛ ازجمله:
- بستن چشم از محرمات؛
- صرف نظر کردن از علاقههای دنیا و شئون آن
- خاموششدن آتش شهوت
- رامشدن آرزوها
- تجلی نور الهی در دل
- جاریشدن اشک از دیدگان
- رامشدن بدن و دل برای خداوند.[۹۶]
امامخمینی ورع و تقوا را از نشانههای خشوع میداند و اظهار خشوعی را که با ورع همراه نباشد، نوعی ریا و نفاق میشمارد.[۹۷] ایشان خضوع در برابر اهل دنیا را منافی خضوع در برابر خداوند شمرده، معتقد است نشانه کسی که ادعای خضوع قلبی در برابر خداوند دارد، عدم خضوع در برابر دیگران است.[۹۸]
خضوع و خشوع در سیره امامخمینی
امامخمینی در دعاهای خود با بیان بینیازی و قدرت و سلطنت خداوند و ضعف و فقر و بندگی خود، خضوع و خشوع خود را در برابر خداوند اظهار میکرد[۹۹] و اول وقت با خشوع و خضوع و حضور قلب، نمازشان را برگزار میکرد.[۱۰۰] در عبادات خود بهویژه عبادات شبانه، چنان با گریه و خضوع و خشوع قیام، رکوع و سجود را انجام میداد که وصفناپذیر بود و این حالت پیوسته ایشان بود.[۱۰۱] ایشان همچنانکه خود در برابر تکالیف الهی و احکام شرع خضوع داشت،[۱۰۲] در سخنرانیهای خود نیز خضوع در برابر احکام شرع و اوامر الهی و خضوع در برابر مردم را یادآور ساخته،[۱۰۳] از خضوع در برابر طاغوت و حکومت زور و حاکمان ظالم، منع میکرد.[۱۰۴]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۲–۷۳.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۲/۴۳.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۱۱/۴۱۰.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱؛ فراهیدی، کتاب العین، ۱/۱۱۲.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۸۲.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱.
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۴؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۴۰۲.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۲/۱۶۶.
- ↑ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۲۸۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱/۱۵۲.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۲/۳۴.
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۳–۲۴۴.
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۵/۵۱.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۹۲.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۳–۱۴.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۶۷۸–۶۷۷ و ۷۷۴.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب ۱۰، ۳؛ کتاب دوم تواریخ ایام، ب ۳۰، ۸.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اول تواریخ ایام، ب ۲۹، ۲۴.
- ↑ کتاب اول تواریخ ایام، افسسیان، ب ۵، ۲۱.
- ↑ کتاب مقدس، نامه به عبرانیها، ب ۱۳، ۱۷.
- ↑ کتاب مقدس، افسسیان، ب ۵، ۲۲.
- ↑ نامه اول پطرس، ب۲، ۱۸.
- ↑ احزاب، ۳۱؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۰۸.
- ↑ مؤمنون، ۱–۲.
- ↑ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۱/۳۳۱؛ کلینی، الکافی، ۳/۳۰۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۴۷۳ و ۶/۱۸۱.
- ↑ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۳۷.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۹ و ۵۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۶۷؛ غزالی، مجموعة رسائل، ۱۲۲ و ۱۴۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۴۹.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۸۴۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵، ۴۸۹، ۴۹۶ و ۵۳۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۷ و ۱۸۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۳۴۶، ۳۷۶ و ۳۸۹.
- ↑ امامخمینی، نجاة العباد، ۵۶.
- ↑ ابوحیان، البحر المحیط، ۱/۵۷۳.
- ↑ حج، ۱۸.
- ↑ فصلت، ۱۱؛ رعد، ۱۵؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۴/۳۵۹–۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۳.
- ↑ فرغانی، مشارق الدراری، ۶۶۵.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۱۰۶ و ۳۰۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۱۰۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۷/۱۸۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۹۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۹۱/۳۸۵.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۲۹۶–۲۹۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۱۹–۲۲۶.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۵/۳۵۵؛ آلوسی، روح المعانی، ۱/۸۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۲۸۰؛ نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ۶/۵۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۳۰۰؛ احسائی، عوالی اللئالی، ۱/۳۲۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ۴۳/۳۳۹.
- ↑ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۱۵۸؛ صدوق، الخصال، ۲/۵۱۷.
- ↑ آداب الصلاة، ۲۸۴.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۸–۹۹.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۵۲؛ تلمسانی، ۱/۱۳۲–۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵.
- ↑ طوسی، التبیان، ۴/۴۳۵؛ بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۶۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۲۱۲.
- ↑ ابنعابدین، حاشیة رد المحتار علی الدر المختار، ۲/۶۵۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۲۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴–۲۸۵؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳–۲۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.
- ↑ فاطر، ۲۸.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۱۲۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۷۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳/۴۹۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امامخمینی، سر ّالصلاة، ۹۸–۹۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۴.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۹۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۸–۱۰۹.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۳/۳۶۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۶۹.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۶۳۷.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۹۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۴۷۱.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۷۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۱ و ۳۵۱–۳۵۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۸۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۲۰ و ۲۱/۱۴۷.
- ↑ الهامینیا و مهدیان، سیره اخلاقی امامخمینی، ۷۲.
- ↑ مصطفوی، خاطره، چاپشده در۴۲۰ داستان از نماز و عبادت امامخمینی، ۱۱۴.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۴۸–۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۹۸–۲۹۹؛ ۱۷/۱۵، ۴۸۲ و ۲۱/۸۸–۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۲، ۱۷۹ و ۱۰/۱۳۰–۱۳۱.
منابع
- قرآن کریم
- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنعابدین، محمد امین، حاشیة رد المحتار علی الدر المختار، شرح تنویر الابصار، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنماجه قزوینی، محمدبنیزید، سنن ابنماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابوحیان اندلسی، محمدبنیوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق صدقی محمد جمیل، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- اِلهامینیا، علیاصغر و سجاد مهدیان، سیره اخلاقی امامخمینی، تهران، عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ۱۳۷۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله نجاة العباد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
- بهایی عاملی، محمدبنحسین، مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۰۵ق
- تلمسانی، عفیفالدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش
- توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت و مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق
- رحیمیان، محمدحسن، در سایه آفتاب، قم، حضور، ۱۳۷۸ش
- صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- عسکری، حسنبنعبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا
- غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامام غزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق
- فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، شرح تائیه ابنفارض، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش
- مصطفوی، فریده، خاطره، چاپشده در۴۲۰ داستان از نماز و عبادت امامخمینی، تدوین عباس عزیزی، قم، صلاة، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش
- مغربی، قاضینعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف فیضی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا
- نیشابوری، حسنبنمحمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقیق زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق
- هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
- رحمتالله ضیائی اُرزگانی، خضوع و خشوع، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.