ساواک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
حسین برزگر، [https://books.khomeini.ir/books/10006/154/ ساواک]، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۶، ص۱۵۴–۱۶۳.
حسین برزگر، [https://books.khomeini.ir/books/10006/154/ ساواک]، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۶، ص۱۵۴–۱۶۳.
{{انقلاب اسلامی ایران}}
[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
[[رده:مقاله‌های دارای جعبه اطلاعات]]
[[رده:مقاله‌های دارای جعبه اطلاعات]]

نسخهٔ ‏۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۲

ساواک
ساواک.png
اطلاعات کلی
نام‌های دیگرسازمان اطلاعات و امنیت کشور
تأسیس۲۳ اسفند ۱۳۳۵
بنیانگذاررژیم پهلوی
گستره فعالیتبخش اطلاعات (خارجی) و امنیت (داخلی)
اهدافحفظ امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه مضر به مصالح کشور، به دست آوردن و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت داخلی و خارجی ایران، مقابله با خرابکاری کمونیست‌های شوروی و پایان‌دادن به فعالیت‌های حزبی داخل و خارج کشور، مقابله با گروه‌های مخالف رژیم پهلوی
فعالیت‌هاکنترل و شکنجه مخالفان، کنترل رسانه‌های مختلف و سانسور اطلاعات، کنترل حوزه و حمایت روحانی‌نماها، کنترل دانشگاه، کنترل افکار عمومی
سایر
ساختارحوزه ریاست، ادارات کل ساواک، ادارات تهران و شهرستان‌ها
وضعیتغیرفعال
انحلالپیروزی انقلاب اسلامی


ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در رژیم پهلوی.

نخستین نهاد اطلاعاتی در ایران به صورت ابتدایی، به دست میرزاتقی‌خان امیرکبیر تشکیل شد؛ اما لایحه تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در ۲۳ اسفند ۱۳۳۵ در مجلس شورای ملی تصویب شد. فعالیت ساواک شامل دو بخش اطلاعات (خارجی) و امنیت (داخلی) و در واقع ترکیبی از سازمان سیا «S.I.A» و اف‌بی‌آی «F.B.I» آمریکا بود و در هر دو زمینه با سازمان‌های جاسوسی سیا و موساد ارتباط دائمی داشت.

گرایش روزافزون محمدرضا پهلوی به استبداد و ازمیان‌برداشتن مخالفان و منتقدان سیاسی، موجب شد ساواک از صورت سازمان اطلاعاتی و ضدجاسوسی خارج شده و نقش پلیس مخفی را برای مبارزه با مخالفان سیاسی ایفا کند.

امام‌خمینی با تشبیه ساواک به اداره تفتیش عقاید قرون وسطایی، عملکرد ساواک را در کنترل مخالفان، کنترل رسانه‌ها، حمایت از روحانی‌نماها، کنترل دانشگاه و کنترل افکار عمومی نقد می‌کرد. 

گزارش‌های پیوسته مأموران ساواک از امام‌خمینی، نشانه حساسیت ویژه این سازمان بر رفتار ایشان است.

پیشینه

سازمان و دستگاه امنیتی یا پلیس سیاسی در تاریخ کشورها سابقه دیرینه دارد و هدف از ایجاد چنین سازمان‌هایی معمولاً کسب اطلاعات یا کنترل اعمالی است که موقعیت سیاسی حکومت را به خطر می‌اندازد.[۱] سابقه فعالیت‌های پلیس امنیتی و سیاسی در ایران به قرن هفتم پیش از میلاد، زمان امپراتوران هخامنشی و سپس ساسانی بازمی‌گردد[۲]؛ اما تا دوران قاجار، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی سازمان‌یافته وجود نداشت. نخستین نهاد اطلاعاتی به صورت منظم و دارای تشکیلاتی ابتدایی در ایران، در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار به دست میرزاتقی‌خان امیرکبیر برای اطلاع‌یافتن از امور کشور، رفتار حاکمان و نظامیان با مردم تشکیل شد.[۳] این نهاد اطلاعاتی که «منهیان امیر» نامیده می‌شد، نقش مهمی در کشف و خنثی‌کردن توطئه‌ها و برقراری امنیت داشت.[۴] در زمان حکومت رضاشاه پهلوی، وی تمام امور اطلاعاتی را از شهربانی مطالبه می‌کرد و شهربانی نیز تا درون خانواده‌ها نفوذ و به فعالیت‌های سیاسی علیه سلطنت پهلوی رسیدگی می‌کرد.[۵]

پس از برکناری رضاشاه از قدرت در سال ۱۳۲۰، شهربانی به دلیل عملکردی که علیه آن صورت گرفت، قدرت و اعتبار خود را از دست داد[۶] و این وضع تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادامه داشت. پس از کودتا، با وجود همکاری ارتش و شهربانی با فرمانداری نظامی تهران برای برقراری امنیت و حفظ پایه‌های رژیم پهلوی، هنوز رابطه منسجم و سازمان‌یافته‌ای میان همه سازمان‌های مرتبط شکل نگرفته بود.[۷] پس از سقوط محمد مصدق در کودتای ۲۸ مرداد، کشف یک شبکه وسیع جاسوسی روس‌ها در ارتش ایران، احساس نیاز به تشکیل یک سازمان اطلاعاتی مجهز و مدرن را برای محمدرضا پهلوی پدیدآورد. در این دوره وی برای مقابله با تشکیلات نیرومند جاسوسی روس‌ها، از دوستان آمریکایی خود کمک خواست.[۸] همکاری آمریکا با ایران در ارائه طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی و دوره‌های آموزشی آن برای آمریکا نیز از جهت مقابله با تهدیدهای منطقه‌ای به‌ویژه تهدید جاسوسی و نظامی شوروی و کشورهای پیرو آن بسیار دارای اهمیت بود.[۹]

در این دوره، ایران که مهم‌ترین پایگاه آمریکا در منطقه بود، نیاز به دستگاه اطلاعاتی و امنیتی قوی داشت و تأسیس این ساختار اطلاعاتی در ایران، به نفوذ و تسلط آمریکا در منطقه عمق می‌بخشید.[۱۰] به موجب لایحه تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور که «ساواک» نام اختصاری آن بود و در ۲۳ اسفند ۱۳۳۵ با پنج ماده در مجلس شورای ملی تصویب شد،[۱۱] این سازمان بخشی از نخست‌وزیری بود و رئیس آن در سمت معاون نخست‌وزیری انجام وظیفه می‌کرد؛ ولی در عمل به دلیل کاهش تدریجی جایگاه و قدرت تصمیم‌گیری و اجرایی نخست‌وزیر، رئیس ساواک مستقیماً با پهلوی در تماس بود و تبدیل به قدرتی شد که حتی وزارت دادگستری اجازه دخالت در فعالیت‌ها و عملیات آن را نداشت.[۱۲]

تیمور بختیار نخستین رئیس ساواک شد و به قدرت بسیاری دست یافت. همین قدرت و جاه‌طلبی نیز موجب شد محمدرضا پهلوی احساس خطر کند و این مقام را از او بگیرد.[۱۳] بختیار پس از خروج از کشور، در عراق و با حمایت حزب بعث و حزب توده به فعالیت علیه رژیم پهلوی پرداخت[۱۴] و سرانجام در ۱۶ مرداد ۱۳۴۹، به دستور پهلوی و به دست مأموران ساواک در عراق کشته شد.[۱۵] پس از بختیار، نخست حسن پاکروان از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳ و سپس نعمت‌الله نصیری ( (ببینید: نعمت‌الله نصیری)) از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ عهده‌دار ریاست ساواک بودند[۱۶] و هر دو نفر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محاکمه و اعدام شدند.[۱۷] ناصر مقدم نیز که در ۱۷ خرداد ۱۳۵۷ و با اوج‌گیری نهضت اسلامی، آخرین رئیس ساواک شد، پس از انقلاب، بازداشت و در دادگاه انقلاب محاکمه و اعدام شد.[۱۸]

ساختار و اهداف

ساواک از سه قسمت اصلی، تشکیل می‌شد: حوزه ریاست، ادارات کل ساواک، ادارات تهران و شهرستان‌ها. همچنین نمایندگی‌های خارج از کشور نیز فعال بودند.[۱۹] اداره‌های کل این سازمان در آغاز هشت اداره بودند که در زمان قائم‌مقامی حسین فردوست، اداره کل نهم (تحقیق) نیز با همکاری سازمان موساد اضافه شد.[۲۰] از میان اداره‌های نه‌گانه، اداره سوم (امنیت داخلی)، مهم‌ترین بخش ساواک و دارای گسترده‌ترین تشکیلات و بخش مستقل بازجویی بود.[۲۱]

فعالیت ساواک شامل دو بخش اطلاعات (خارجی) و امنیت (داخلی) و در واقع ترکیبی از دو سازمان سیا «S.I.A» و اف‌بی‌آی «F.B.I» آمریکا بود[۲۲] و در هر دو زمینه با دو سازمان جاسوسی سیا و موساد ارتباط دایمی داشت[۲۳]؛ چنان‌که مربیان موساد و مأموران سیا، آموزش مأموران ساواک در کارهای ضد جاسوسی را بر عهده گرفته بودند.[۲۴] موساد افزون بر آموزش، تجهیزات مورد نیاز ساواک، کتاب و نشریات را نیز تهیه می‌کرد.[۲۵] این سازمان مانند پلیس سیاسی در کشورهای دیکتاتوری، به صورت مهره‌ای در دست محمدرضا پهلوی، برای شناسایی و نابودکردن مخالفان حکومت او عمل می‌کرد و در همه امور دخالت داشت.[۲۶] ساواک برای حفظ منافع درباریان، سرمایه‌داران و عوامل خارجی، و سرکوب مخالفان،[۲۷] از انواع روش‌ها ازجمله زور و سرکوب و کنترل و نظارت[۲۸] سود می‌جست.

علل تشکیل ساواک

مهم‌ترین دلایلی که برای ضرورت تشکیل ساواک اعلام شد، عبارت بود از: حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه مضر به مصالح کشور، به دست آوردن و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت داخلی و خارجی ایران،[۲۹] مقابله با خرابکاری کمونیست‌های شوروی و پایان‌دادن به فعالیت‌های حزبی داخل و خارج کشور.[۳۰] مقابله با گروه‌های مخالف رژیم نیز از دلایل تشکیل ساواک ذکر شده‌است[۳۱]؛ بر همین اساس دامنه مسئولیت‌های ساواک، از فعالیت‌های یک سازمان امنیتی، یعنی جاسوسی و ضد جاسوسی، بسیار وسیع‌تر بود.[۳۲]

با اوج‌گیری قیام اسلامی مردم ایران، در حالی‌که ساواک کارایی خود را از دست داده بود، شاپور بختیار لایحه انحلال آن را در چهارم بهمن ۱۳۵۷، به مجلس شورای ملی داد.[۳۳] این لایحه در ۱۷ بهمن ۱۳۵۷، در مجلس تصویب و بدین ترتیب سازمان اطلاعات و امنیت کشور، به صورت رسمی منحل شد.[۳۴] با وجود اعلام انحلال این سازمان، مقاومت برخی از عوامل ساواک در تهران و دیگر شهرها منجر به شدت‌گرفتن حملات انقلابیان به مراکز ساواک در روزهای آخر منتهی به پیروزی نهضت اسلامی شد. در این میان سقوط مقر اصلی ساواک در منطقه سلطنت‌آباد تهران و نیز تصرف کمیته مشترک ضد خرابکاری، بیش از دیگر مراکز مورد توجه قرار گرفت.[۳۵]

عملکرد ساواک

مهم‌ترین ویژگی نظام سیاسی کشور از دهه ۱۳۴۰، گرایش روزافزون محمدرضا پهلوی به استبداد و ازمیان‌برداشتن مخالفان و منتقدان سیاسی مسالمت‌جو بود و ساواک مهم‌ترین نقش را در این زمینه داشت.[۳۶] این سازمان با متمرکزکردن مأموران خود، در تمامی اداره‌ها، کارخانه‌ها و اتحادیه‌های کارگری، علاوه بر کنترل افکار عمومی، شخصیت‌ها و سازمان‌ها، اعضای خانواده سلطنتی، مقامات دربار، فرماندهان نظامی و افسران اداری، مشاغل حساس را نیز از طریق مستخدمان، راننده‌ها و کارمندان رده‌پایین، تحت نظر داشت.[۳۷]

ساواک به کمک ایجاد ترس و بازداشت‌های گروهی متعدد، این تصور را در ذهن عمومی مردم به وجود آورده بود که در تمامی بخش‌های زندگی مردم و در همه جا حاضر و ناظر است.[۳۸] دروغ‌پراکنی‌های فراوان همچون اغراق در قدرت و تعدد خبرچین‌ها و جاسوس‌های ساواک، در ایجاد رعب و وحشت در دل مردم مؤثر بود؛ چنان‌که در فضای به‌وجودآمده، سخن‌گفتن از شاه و سیاست، حتی در میان اعضای خانواده، با ترس و تردید همراه بود و معمولاً از آن دوری می‌شد.[۳۹] پس از اظهار مخالفت امام‌خمینی با رژیم و شکل‌گیری نهضت، ساواک به‌تدریج از صورت یک سازمان اطلاعاتی و ضد جاسوسی خارج شد و بخش عمده‌ای از آن به صورت پلیس مخفی، به مبارزه با مخالفان سیاسی رژیم پرداخت.[۴۰] توقیف خودسرانه مظنونان و زندانی‌ماندن آنان برای مدت نامعلوم، محاکمه غیرعلنی و بدون حضور وکیل و با حضور عوامل ساواک یا ارتش، عادی‌بودن شکنجه در روند بازجویی، و رفتار خشونت‌آمیز با مخالفان رژیم، از روش‌های معمول این سازمان بود.[۴۱] در این دوره زندان‌ها با همکاری ساواک و شهربانی اداره می‌شد. شهربانی عمدتاً مسئول امور اداری و نگهبانی و حفاظت فیزیکی زندان‌ها بود و دربارهٔ مسائل حساس امنیتی و ترکیب و بافت کلی زندانیان سیاسی، مذهبی و چریکی، ساواک تصمیم‌گیرنده و شهربانی مجری دستورهایی بود که آن سازمان صادر می‌کرد.[۴۲]

دربارهٔ تعداد دقیق زندانیان سیاسی دوران محمدرضا پهلوی، آگاهی دقیقی در دست نیست. محفل‌های نزدیک به رژیم پهلوی همواره سعی در کم‌کردن این آمار داشته‌اند و برخی محفل‌های سیاسی، گاه این تعداد را تا صدهزار تن و بیشتر آورده‌اند.[۴۳] منابعی هم این رقم را ۲۵۰۰۰ تن ثبت کرده‌اند.[۴۴] شکنجه‌های جسمی مانند سوزاندن قسمت‌های مختلف بدن با کبریت و فندک، آویزان‌کردن به مدت طولانی، بی‌خوابی‌دادن، بستن دست و پا و زدن ضربات کابل بر پا و دیگر قسمت‌های بدن، کشیدن ناخن، فروکردن سوزن به زیر ناخن، استفاده از دستگاه آپولو، بازکردن آب روی سر متهمان، به‌صلیب‌کشیدن،[۴۵] استفاده از شوک الکتریکی و حقنه‌کردن اشیای خارجی مثل بطری نوشابه[۴۶] بخشی از جنایت‌های ساواک بود که مستقیماً جسم زندانیان سیاسی را هدف قرار می‌داد؛ بر همین اساس در سال ۱۳۵۳ رئیس سازمان عفو بین‌الملل اعلام کرد که هیچ کشوری به اندازه ایران در زمینه حقوق بشر بدسابقه نیست.[۴۷] مجموع فعالیت‌های ساواک، در چند حوزه قابل بررسی است:

کنترل مخالفان

ساواک برای حفظ و ثبات منافع دربار و با کمک سازمان‌های گوناگون، گروه‌های مبارز و مخالفی را که ثبات رژیم و حکومت محمدرضا پهلوی را به خطر می‌انداختند، با روش‌های مختلف سرکوب می‌کرد.[۴۸] افزایش اقدامات مسلحانه در سال ۱۳۴۹ و پس از آن، ساواک را بیش از پیش به سوی بهره‌گیری از شکنجه برد و این روند در تمام سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵، با شدت ادامه یافت.[۴۹] از مشهورترین روحانیانی که زیر شکنجه‌های ساواک قرار داشتند، می‌توان از سیدمحمدرضا سعیدی که در سال ۱۳۴۹ و حسین غفاری که در سال ۱۳۵۳ پس از تحمل شکنجه‌های جسمی و روحیِ بسیار به شهادت رسیدند ( (ببینید: سیدمحمدرضا سعیدی)) و افراد دیگری مانند حسینعلی منتظری ( (ببینید: حسینعلی منتظری)) و محمد منتظری ( (ببینید: محمد منتظری)[۵۰] و نیز اکبر هاشمی رفسنجانی ( (ببینید: اکبر هاشمی رفسنجانی)) نام برد.

این سازمان پس از سرکوب گروه‌های چپ و فلج‌کردن بنیان جبهه ملی، به مقابله با روحانیان و گروه‌های مبارز اسلامی روی آورد و از آنجایی که از محبوبیت بالای روحانیان در میان مردم مطلع بود، سیاست سازش را از طریق اظهار محبت به روحانیان پیش گرفت؛ اما با آغاز نهضت امام‌خمینی این سیاست شکست خورد.[۵۱] ساواک در سال ۱۳۴۲ که فعالیت روحانیان مبارز گسترش یافت، سیاست‌های گوناگونی همچون اقدام برای جذب روحانیان مخالف و در مرحله بعد، تقویت روحانیان موافقِ رژیم و تضعیف مخالفان، کنترل حوزه علمیه و هیئت‌های مذهبی، سرکوب روحانیان، بهره‌برداری از آخوندهای درباری،[۵۲] تلاش برای بدنام‌کردن علما و روحانیان مخالف رژیم با شیوه‌های مختلف و تحقیر و توهین به آنان را[۵۳] اجرا کرد.

امام‌خمینی معتقد بود، هدف از تأسیس ساواک در رژیم پهلوی، خدمت به رژیم، و ایجاد ترس و وحشت و مقابله با ملت بود[۵۴]؛ چنان‌که به دلیل تبلیغات گسترده، ذهنیت مردم بر نفوذ و نیروی بی‌حد ساواک شکل گرفته بود و گمان می‌کردند هر سخنی علیه محمدرضا پهلوی حتی در داخل خانه، با پیامدهای سنگینی مواجه خواهد شد و به این ترتیب وحشت تا درون خانواده‌ها راه یافته بود.[۵۵] ایشان معتقد بود افرادی که برای عضویت در سازمان امنیت انتخاب می‌شوند، دین ندارند و رژیم تلاش می‌کند کسانی را در این کار بگمارد که مخالف دین باشند؛ اغلب مقامات بلندپایه ساواک نیز بهایی هستند؛ زیرا اگر شیعه باشند دست به چنین کارهایی نمی‌زنند.[۵۶] امام‌خمینی از آن‌رو که اسرائیل به مأموران سازمان امنیت، آموزش شکنجه می‌داد،[۵۷] این کشور را شریک جنایات پهلوی و ساواک معرفی می‌کرد.[۵۸]

امام‌خمینی همچنین با تشبیه ساواک به اداره تفتیش عقاید قرون وسطایی خاطرنشان کرده‌است از نظر ساواک، ملت ایران یا باید به‌طور کامل از نظر پهلوی، حتی اگر بر خلاف اسلام و مصالح مسلمانان باشد، پیروی کنند یا با انواع تهدید، اهانت، شکنجه و محرومیت از حقوق انسانی مواجه خواهند بود.[۵۹] ایشان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، ابهت ساواک را از دست رفته می‌دید[۶۰] و در آستانه پیروزی انقلاب، بر انحلال و محاکمه عوامل این سازمان غیر مردمی و عامل ظلم و تعدی تأکید می‌کرد[۶۱]؛ در عین حال پس از پیروزی با تذکر به مسئولان، برای رعایت موازین شرعی و اسلامی در برخورد با مخالفان و حتی عوامل ساواک، به اجتناب از تعرض به خانواده‌های آنان توصیه کرد.[۶۲]

کنترل رسانه‌ها

ساواک علاوه بر نظارت و کنترل گروه‌های مخالف تلاش می‌کرد با کنترل رسانه‌های مختلف و سانسور اطلاعات، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد. ازجمله برنامه‌های ساواک برای پیشبرد اهداف حکومت، دردست‌گرفتن رسانه‌های گروهی ازجمله رادیو و تلویزیون و سینماها، سانسور برنامه‌ها و جلوگیری از هر گونه انتقاد به شخص پهلوی و حکومت و نیز کنترل و نظارت بر چاپ و نشر کتاب و مطبوعات بود.[۶۳] پس از تأسیس حزب رستاخیز در سال ۱۳۵۴، ساواک مستقیماً بخش بزرگی از انتشارات ناشران بزرگ کشور را کنترل می‌کرد؛ در نتیجه در کمتر از سه سال، تعداد کتاب‌های منتشرشده از چهار هزار به هزار و سیصد عنوان کاهش یافت.[۶۴] تشدید این کنترل و ادعای آزادی مطبوعات و رسانه‌ها از سوی دولت، به‌ویژه پس از ایجاد فضای باز سیاسی، گروهی از نویسندگان را بر آن داشت تا در اعتراض به شایعه‌پراکنی‌ها و اعمال سانسور در حد وسیع، ضمن نوشتن نامه‌ای خطاب به نخست‌وزیر وقت، جمشید آموزگار، رعایت قانون اساسی و لغو کامل و فوری سانسور را درخواست کنند.[۶۵] این نامه و نامه‌های بعدی، تلاش دولت برای تصفیه مطبوعات را به دنبال داشت.[۶۶]

امام‌خمینی با اشاره به خفقان و محدودیت شدید رادیو، تلویزیون و مطبوعات در رژیم پهلوی، این رسانه‌ها را تحت سیطره ساواک و تنها صدای رژیم و موجب تقویت طاغوت و دورنگاه‌داشتن مردم از مسائل اصلی دانست[۶۷] و با اعتقاد بر اینکه سلب آزادی مطبوعات، سند عقب‌افتادگی رژیم است،[۶۸] خواستار خروج مطبوعات از نظارت و سیطره این سازمان شد.[۶۹] در عین حال ایشان معتقد بود بر مبنای اصل «الخائن خائف»، رژیم جرئت آزادی‌دادن به مطبوعات و رسانه‌ها را ندارد؛ زیرا این آزادی موجب برملاشدن جرم‌های دولت و محمدرضا پهلوی خواهد شد[۷۰] ( (ببینید: رادیو، تلویزیون، و مطبوعات)).

کنترل حوزه و حمایت روحانی‌نماها

در تمام سال‌های دهه ۱۳۳۰ که رژیم پهلوی هنوز تصور روشنی از قدرت روحانیان در کشور نداشت و فاقد شیوه روشمندی برای مقابله با آنان بود،[۷۱] حوزه‌های علمیه به مرجعیت سیدحسین بروجردی، در حال تثبیت و توسعه نظام علمی، فرهنگی و اجتماعی خود بودند و نشانه‌هایی آشکار از تربیت و بالندگی نسل جدیدی از علما و روحانیان مبارز به چشم می‌خورد.[۷۲] در آغاز دهه ۱۳۴۰ به‌ویژه پس از قیام پانزده خرداد و تبعید امام‌خمینی که روحانیان به یکی از مهم‌ترین مخالفان سیاسی حکومت تبدیل شدند، توجه و مراقبت ساواک نیز به روحانیت بیش از پیش شد. این سازمان در طول سال‌های بعد، سعی داشت با برنامه‌های مختلف ازجمله دردست‌گرفتن اوقاف، آزمون‌گرفتن از طلاب، جلوگیری از انتشار کتاب‌های مذهبی، زیر نظر گرفتن مراسم عزاداری، واعظان، سخنرانی‌ها و مانند آن، به تضعیف موقعیت روحانیت در جامعه بپردازد.[۷۳] نگرانی ساواک از پیامدهای سوء توجه‌نکردن شخصیت‌های مهم سیاسی به ارزش‌های اسلامی موجب شد تا مقامات این سازمان ضمن توصیه به اولیای امور برای پایبندی به شعائر اسلامی به‌ویژه در ایام ویژه مذهبی[۷۴]؛ در رویارویی با علما به روش‌های مسالمت‌آمیز و عوام‌فریبانه و طرفداری ظاهری از اسلام و ارزش‌های دینی روی آورند.[۷۵]

یکی از اقدامات ساواک در این دوره، تلاش برای ایجاد اختلاف میان علما و بهره‌بردن از وجود برخی روحانیان طرفدار حکومت، بر ضد علما و روحانیان مخالف رژیم بود. میزان ارتباط و همکاری این گروه از روحانیان با ساواک و رژیم پهلوی متفاوت بود. برخی ارتباطی نزدیک و آشکار داشتند و برخی میانه‌روتر بودند و ارتباط گروهی نیز کاملاً پنهانی بود.[۷۶] در تمام دوران اوج‌گیری نهضت اسلامی ایران، ساواک همواره بر ضرورت تقویت روحانیان طرفدار حکومت تأکید می‌کرد.[۷۷]

امام‌خمینی که معتقد بود در طول تاریخ، همواره این روحانیان بودند که بر ضد طاغوت قیام کرده‌اند،[۷۸] طرح آخوندهای درباری را توطئه و برنامه‌ریزی ساواک برای تأمین منافع دربار و سازمان امنیت و جداکردن مردم از علمای اسلام می‌دانست.[۷۹] ایشان با تأکید بر اینکه ساواک در زمان رژیم پهلوی، همواره تعدادی نیروی با لباس روحانی داشت تا در مواقع لزوم، مانند استقبال از پهلوی در سفرها و غیره، برای فریب مردم از آنان استفاده کند،[۸۰] هدف این توطئه را ویران‌کردن سنگرهای مبارزه با استعمار و تبدیل آن به تأمین‌کننده منافع استعمار و صهیونیسم ارزیابی می‌کرد.[۸۱]

کنترل دانشگاه

از آنجا که ساواک فعالیت‌های سیاسی دانشگاه‌ها را در برابر حکومت پرخطر می‌دید، اقدامات بسیاری علیه دانشگاه‌ها انجام داد.[۸۲] با آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ و گرایش دانشجویان به اسلام و روحانیان و رهبری امام‌خمینی، فعالیت‌های ساواک نیز اوج گرفت. زیر نظر قراردادن و کنترل دانشجویانِ وابسته به گروه‌های ملی و اخراج و آزار دانشجویان وابسته به گروه‌های اسلامی،[۸۳] همچنین قطع کمک‌هزینه این دسته از دانشجویان،[۸۴] ازجمله اقداماتی بود که سازمان امنیت برای جلوگیری از هر گونه فعالیت ضد حکومتی انجام می‌داد. یکی از مقاطع حساس در دانشگاه که ساواک توجه ویژه به آن داشت، و حتی آشکارا موجب تعطیلی دانشگاه و ممانعت از حضور دانشجویان در دانشگاه می‌شد، برگزاری مراسم سالگرد ۱۶ آذر بود که همواره اعتراض‌های دانشجویی را شدت می‌بخشید.[۸۵] همچنین در سال‌های فعالیت ساواک، بسیاری از استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها، به دلیل مخالفت سیاسی با رژیم، از دانشگاه اخراج و به‌تعبیری تصفیه شدند.[۸۶]

اوج سرکوبگری ساواک در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران و اطراف آن اتفاق افتاد. در این روز صدها تن از دانشجویان به دست ساواک و دیگر نیروهای امنیتی و انتظامی، مورد حمله قرار گرفته و مجروح شدند و گروهی نیز به شهادت رسیدند. در این واقعه، ساواک به دلیل نقشی که در کشتار دانشجویان داشت، بیش از پیش مورد سرزنش مخالفان حکومت در داخل و خارج کشور قرار گرفت.[۸۷] هرچند دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه‌های پایتخت، در رأس مخالفان دانشجویی حکومت قرار داشتند، اما گزارش‌های ساواک نشان می‌دهد، مخالفت با رژیم در دانشگاه‌های دیگر شهرهای ایران نیز گسترش یافته بود و بازداشت‌های گسترده ساواک نیز نتوانسته بود از موج مخالفت‌ها بکاهد.[۸۸]

امام‌خمینی با اعتقاد بر لزوم آزادی در محیط علم، آزادی و استقلالِ دانشگاه و دانشگاهیان را موجب رشد و ترقی کشور می‌شمرد؛ این در حالی بود که از نظر ایشان چیرگی ساواک و نظارت شدید آن بر دانشگاه، قدرت انتقاد و اظهار نظر را از دانشگاهیان گرفته بود[۸۹] ( (ببینید: دانشگاه)). ایشان هراس رژیم پهلوی از تربیت افراد مصلح در دانشگاه را مهم‌ترین دلیل کنترل شدید دانشگاه در این دوره می‌دانست.[۹۰] ایشان پیشتر با انتقاد شدید از طرح ساواک برای تأسیس دانشگاه اسلامی در مشهد، این طرح را بسیار خطرناک و تلاش برای مقابله با اسلام به دست اسلام شمرده و ضمن تهدید کسانی که وارد این دانشگاه می‌شوند، آنان را بدتر و مضرتر از اعضای ساواک به حال اسلام دانسته و بر مقابله ملت با آنان که معاند با اسلام خواندشان، تأکید کرده بود.[۹۱]

کنترل افکار عمومی

یکی از ترفندهای ساواک برای مقابله با انقلاب، جریان‌سازی‌های گوناگون و مشغول‌کردن مبارزان به مسائل فرعی و ایجاد درگیری‌های داخلی بود. امام‌خمینی با اشاره به این ترفند ساواک، غائله‌هایی مانند کتاب شهید جاوید، قتل سیدابوالحسن شمس‌آبادی و کشمکش‌ها دربارهٔ علی شریعتی را که هر از چند گاهی در زمان‌های معین مثل ماه رمضان یا ماه محرم که زمان تبلیغ روحانیت و افشاگری علیه رژیم بود، برپا می‌شد، از این دست ترفندها می‌دانست و معتقد بود ساواک با این ترفند تلاش می‌کند با تقسیم طلاب و روحانیان به دو گروه مخالف و موافق و درگیری آنان با یکدیگر، ذهن‌ها را از قیام و مبارزه علیه رژیم که مسئله اصلی بود، منحرف کند.[۹۲]

درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی فرزند امام‌خمینی در سال ۱۳۵۶ و برگزاری مراسم بزرگداشت در شهرهای مختلف ایران که به‌روشنی زمینه بسیج کلی و هماهنگی نیروهای مبارز علیه رژیم را فراهم کرد و مخالفت با رژیم را به اوج رساند، همچنین گزارش‌های ساواک در این موضوع به محمدرضا پهلوی، موجب انتشار مقاله‌ای به دستور وی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات در ۱۷/۱۰/۱۳۵۶ شد. انتشار این مقاله که با هدف بدنام‌کردن امام‌خمینی و دیگر روحانیان مبارز در افکار عمومی و دربردارنده اهانت به ایشان بود، خشم مردم قم و محافل مذهبی را در پی داشت و موجب اوج‌گیری مخالفت‌ها و تظاهرات در شهرهای مختلف شد[۹۳] ( (ببینید: نوزده دی)).

اقدام‌های ساواک بر ضد امام‌خمینی

نخستین سند تحلیلی ساواک از حوزه علمیه قم که در اسفند ۱۳۳۵ تهیه شده، امام‌خمینی را کسی معرفی می‌کند که بیشترین تعداد شاگرد را دارد (حدود ۵۰۰ تن) و از نظر درس، دارای اهمیت است[۹۴] ( (ببینید: تدریس امام‌خمینی)). مبارزه آشکار امام‌خمینی با رژیم پهلوی، در مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ آغاز شد.[۹۵] هوشیاری ایشان در برابر مسائلی مانند انقلاب سفید محمدرضا پهلوی و مخالفت با همه‌پرسی آن،[۹۶] محکوم‌کردن حمله ساواک به مدرسه فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲[۹۷] و صدور اعلامیه‌های متعدد ازجمله اعلامیه ۲۲ اسفند ۱۳۴۱ در خصوص اعلام عزای عمومی و عیدنداشتن روحانیت در نوروز سال ۱۳۴۲،[۹۸] ایشان را در رأس رهبری نهضت قرار داد.

طبق گزارشی که ساواک، از زندگی و شخصیت امام‌خمینی تدوین کرده‌است، ایشان، فردی با قدرت بیان بسیار بالا، خیلی مؤدب، کمی تندمزاج، شجاع، متین، باسواد، اجتماعی، بی‌تکبر، کم‌حرف و باهوش معرفی شده‌است که خوب حرف می‌زند و با وجود داشتن روحیه مشروطه‌خواهی، با دستجات سیاسی، ارتباطی ندارد؛ به هیچ‌وجه وجوه شرعی نمی‌گیرد و در زندگی بسیار ساده و قانع است. این گزارش تأکید می‌کند، مبارزات و اقدامات اخیر «آیت‌الله خمینی» که در مخالفت با دولت انجام شد، ایشان را که جزو یکی از چند مرجع تقلید مطرح بود، در نظر اکثریت قریب‌به‌اتفاق مردم، به مرد اول روحانیت و سیاست در ایران تبدیل کرده‌است و به دلیل نفوذ بسیار زیاد ایشان، هیچ روحانی قمی حق اعتراض به ایشان را ندارد و در صورت اعتراض، مردم از وی روی‌گردان می‌شوند.[۹۹]

ساواک در آغاز با مراقبت، پرونده‌سازی و تلاش در پراکنده‌کردن پیروان امام‌خمینی با فعالیت‌های ایشان مقابله کرد.[۱۰۰] گزارش‌های پیوسته مأموران ساواک، که با نفوذ در جلسات یا از طریق خبرگیری از کسانی که در جلسات حضور داشتند، تنظیم می‌شد، نشانه حساسیت ویژه ساواک بر عملکرد و سخنان امام‌خمینی است.[۱۰۱] ادامه مخالفت‌های امام‌خمینی با رژیم، به‌ویژه موضع‌گیری علیه لایحه کاپیتولاسیون، منجر به بازداشت و تبعید ایشان در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه شد.[۱۰۲] ادامه اعتراض‌های مردم و همچنین اراده و تلاش ساواک در به‌حاشیه‌بردن شخصیت علمی امام‌خمینی، موجب تبعید ایشان به عراق شد[۱۰۳] ( (ببینید: تبعید امام‌خمینی)).

احساس خطر رژیم پهلوی از گسترش ارتباط علما و روحانیان و دیگر گروه‌های مبارز با امام‌خمینی در عراق،[۱۰۴] موجب شد ساواک، برای کنترل اوضاع طرحی ارائه و اجرا کند. این طرح شامل این موارد می‌شد:

  1. تحت نظر قراردادن و کنترل امام‌خمینی.
  2. تبلیغ بر ضد امام‌خمینی ازجمله شایعه ارتباط با کمونیست‌ها[۱۰۵] یا شایعه بهایی‌شدن امام‌خمینی؛ چنان‌که در اسناد ساواک در سال ۱۳۵۴، چندین گزارش دربارهٔ برنامه‌ریزی و اقدام ساواک به تهیه، چاپ و توزیع اعلامیه‌ای با عنوان اعلامیه اتحادیه دانشجویان ایرانی در لبنان، آمده‌است. این اعلامیه که در شمارگان زیاد منتشر و توزیع شد، امام‌خمینی را در واقع به دلیل مخالفت با عضویت در حزب رستاخیز، هم‌صدا با بهائیان دانسته و حتی ایشان را بهائی خوانده‌است.[۱۰۶]
  3. ایجاد تفرقه و دامن‌زدن به آن از راه‌های مختلف؛ برای نمونه پس از انتشار کتاب شهید جاوید، برخلاف توصیه کارگزاران امنیتی، مبنی بر ضرورت جمع‌آوری این کتاب، مقامات ساواک جمع‌آوری آن را به مصلحت ندانسته و با توجه به قتل سیدابوالحسن شمس‌آبادی، کمک به توزیع بیشتر آن همراه با تبلیغات منفی را درخواست کردند[۱۰۷] ( (ببینید: سیدمهدی هاشمی)).
  4. تبلیغ برای شناسایی نمایندگان امام‌خمینی و جلوگیری از فرستادن وجوه شرعی برای ایشان.[۱۰۸]
  5. کنترل و جلوگیری از چاپ و توزیع سخنرانی‌ها، اعلامیه‌ها و آثار امام‌خمینی و هر مطلبی که مربوط به ایشان بود.[۱۰۹]
  6. حساسیت و پیگیری دربارهٔ چاپ، فروش یا نصب عکس امام‌خمینی در مکان‌های مختلف یا استفاده به عنوان کارت تبریک و نیز چاپ عکس ایشان روی خودکار و بشقاب.[۱۱۰]
  7. جلوگیری از انتشار و توزیع کتاب‌های رساله توضیح المسائل و تحریر الوسیله امام‌خمینی.[۱۱۱]
  8. پیگیری شعارهایی که گاه علیه امام‌خمینی و روحانیان بر روی دیوارها نوشته می‌شد؛ ساواک در ارزیابی خود این شعارها را که از سوی عوامل رژیم نوشته می‌شد، به زیان رژیم ارزیابی و منع کرده‌است.[۱۱۲]

ساواک همچنین پس از آنکه امام‌خمینی مسئله حکومت اسلامی را مطرح کرد، به منظور جلوگیری از گسترش این اندیشه، نظارت بر چاپخانه‌ها، کتابفروشی‌ها و فعالیت‌های گروه‌های مبارز را شدت بخشید.[۱۱۳] افزون بر این، ساواک و رژیم پهلوی، علاوه بر کنترل شدید فعالیت‌ها و رفت‌وآمدهای امام‌خمینی در عراق،[۱۱۴] طرح‌های دیگری ازجمله تبعید مجدد یا زندانی‌کردن ایشان را نیز بررسی می‌کردند و شایعاتی در این زمینه میان مردم رواج می‌دادند[۱۱۵]؛ همچنین خانه ایشان در قم شدیداً زیر نظر بود و گزارش تمام رفت و آمدها و مراسم سوگواری که در این خانه برگزار شد با جزئیات در اسناد ساواک آمده‌است.[۱۱۶]

این سازمان حتی پس از آنکه از پخت نان جو به وسیله یکی از نانواهای دوستدار امام‌خمینی در قم و ارسال آن به نجف، خبر یافت، دستور قطع سهمیه آرد این نانوا را صادر کرد[۱۱۷] و شایعه پخت و توزیع سوهان «آقا» یا سوهان «خمینی» در قم را با حساسیت پیگیری کرد.[۱۱۸] پس از پیروزی انقلاب اسلامی اسنادی که از ساواک دربارهٔ مبارزات امام‌خمینی به جای مانده بود، جمع‌آوری و در سال ۱۳۸۶ به دست مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی در ۲۲ جلد منتشر شده‌است.

(ببینید: اسناد به روایت ساواک)

پانویس

  1. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۱۱.
  2. دلانوآ، ساواک، ۱۲.
  3. رائین، حقوق بگیران انگلیس در ایران، ۲۲۹؛ مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، ۱۲۸–۱۲۹.
  4. مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، ۱۲۸–۱۲۹.
  5. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۸۰ و ۳۸۱.
  6. طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ۲/۹۸۱–۹۸۲.
  7. افراسیابی، ایران و تاریخ، ۴۵.
  8. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۹۴–۹۵.
  9. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۹۵ و ۹۹.
  10. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۸۲.
  11. قانون تشکیل ساواک، ماده ۱، ضمیمه ۲.
  12. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۶۵.
  13. ثابتی، در دامگه حادثه، ۸۱–۸۲؛ پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۳۸.
  14. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۶۶.
  15. ثابتی، در دامگه حادثه، ۱۸۱–۱۸۸.
  16. ثابتی، در دامگه حادثه، ۸۲ و ۱۵۶–۱۵۷.
  17. شاهدی، ساواک، ۸۱۷ و ۸۲۵؛ شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۷۴.
  18. شاهدی، ساواک، ۸۲۷؛ دلانوآ، ساواک، ۲۵۱.
  19. شاهدی، ساواک، ۱۰۸–۱۰۹؛ نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۵۲.
  20. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۴۴۴؛ نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۵۳.
  21. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۵۵–۵۶.
  22. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۴۳۰.
  23. بیل، شیر و عقاب، ۵۷۱.
  24. دلانوآ، ساواک، ۲۲۲؛ نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۴۸–۴۹؛ گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۲۵۸.
  25. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۴۴۴.
  26. هلیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ۸۸.
  27. هلیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ۸۸.
  28. بیل، شیر و عقاب، ۱۴۲.
  29. قانون تشکیل ساواک، ماده ۱، ضمیمه ۲.
  30. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۳۷–۳۳۸.
  31. افراسیابی، ایران و تاریخ، ۵۳.
  32. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۶۵؛ ← پاره‌ای از اسناد ساواک.
  33. کیهان، ۴/۱۱/۱۳۵۷، ۲.
  34. کیهان، ۱۷/۱۱/۱۳۵۷، ۲.
  35. شاهدی، ساواک، ۷۳۹؛ کیهان، ۲۳/۱۱/۱۳۵۷، ۵ و ۲۴/۱۱/۱۳۵۷، ۴.
  36. شاهدی، ساواک، ۳۸۱.
  37. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۶۸.
  38. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۳۰۲.
  39. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۹۴–۹۵، دلانوآ، ساواک، ۱۲۶.
  40. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۹۵.
  41. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۹۵؛ فوران، مقاومت شکننده، ۴۶۶.
  42. شاهدی، ساواک، ۳۸۹.
  43. شاهدی، ساواک، ۶۳۱.
  44. شاهدی، ساواک، ۶۳۱.
  45. سلیمی، شکنجه به روایت شکنجه‌گران ساواک، ۱۲۰.
  46. ایرن برگر، ساواک دوست دژخیم غرب، ۲۳.
  47. بیل، شیر و عقاب، ۲۵۸؛ گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۳۲۳.
  48. بیل، شیر و عقاب، ۱۴۲.
  49. شاهدی، ساواک، ۶۴۲.
  50. شاهدی، ساواک، ۶۶۱–۶۶۲؛ منتظری، خاطرات، ۱/۳۳۳–۳۳۴، ۳۶۸، ۳۷۴ و ۳۷۶.
  51. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۳۴–۳۵.
  52. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۱۶۴–۱۷۳.
  53. شاهدی، ساواک، ۳۷۲–۳۷۴.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۲۵–۳۲۶.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۸۶ و ۱۳/۳۰۱.
  56. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۳/۲۱۸.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۹۰.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۵.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۰۰.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۶۰.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۴۹، ۲۴۸ و ۵/۷۰، ۴۷۵.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۸.
  63. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۹۴–۹۵.
  64. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۹۶.
  65. سفری، قلم و سیاست، ۳/۶۲۱–۶۲۴.
  66. سفری، قلم و سیاست، ۳/۶۲۴–۶۲۷.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۹؛ ۶/۳۹۸؛ ۱۰/۴۲۵ و ۱۲/۴۳۹.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۲۵.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۰.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۲۵.
  71. شاهدی، ساواک، ۲۸۵.
  72. صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱/۳۰–۳۱.
  73. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۱۶۲.
  74. مرکز بررسی اسناد، ۱/۱۲۷ و ۱۴۰–۱۴۱.
  75. مرکز بررسی اسناد، ۱/۲۰۸–۲۰۹.
  76. شاهدی، ساواک، ۲۸۶ و ۳۶۸–۳۶۹.
  77. شاهدی، ساواک، ۳۶۹.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۶۰.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۹.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۱۱.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۳.
  82. پیام دانشجویان، اعلامیه نهضت رادیکال ایران، ۵.
  83. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۱۵۵–۱۵۶.
  84. بایگانی مرکز اسناد، سند شماره۲۰/۳۲۱۲۷ ه۱۲–۷/۱۰/۱۳۵۳ش.
  85. وزارت فرهنگ و ارشاد، اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ۱/۴۲۷–۴۴۴.
  86. شاهدی، ساواک، ۴۴۷.
  87. شاهدی، ساواک، ۴۵۵؛ مرکز بررسی اسناد، ۱۵/۸۶، ۱۱۶ و ۳۹۲.
  88. ← وزارت فرهنگ و ارشاد، اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ۱/۴۲۷–۴۴۴.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۷.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۰.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۶۱.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۱–۴۲.
  93. ثابتی، در دامگه حادثه، ۳۹۸–۴۰۶ و ۴۱۰–۴۱۲.
  94. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱/۳۸–۳۹.
  95. دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۴–۳/۴۲–۴۳.
  96. دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۴–۳/۱۸۱–۱۸۸.
  97. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱/۱۸۱.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۶.
  99. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۲/۳۸۳–۳۸۴.
  100. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱/۱۸۸.
  101. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۳/۵۱۱–۵۲۵.
  102. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۴/۷۸.
  103. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۲۲۳؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۲/۱۴۲–۱۴۳.
  104. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۱۹۲.
  105. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۲/۳۸۵–۳۸۹.
  106. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۱۲، ۲۱۵ و ۲۲۰–۲۲۳.
  107. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۲۲۳ و ۱۵/۶۵–۶۷.
  108. بایگانی مرکز اسناد، سند شماره۲۰/۳۲۱۲۷ ه۱۲–۷/۱۰/۱۳۵۳ش؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۶/۴۴۵، ۴۴۷، ۴۵۰ و ۱۷/۱۷۳–۲۱۸.
  109. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج۱۳، ۱۴، ۱۵ و ۱۶.
  110. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۶/۱۲۴–۱۳۱، ۱۴۶–۱۴۸، ۱۶۷–۱۶۹، ۱۷۲، ۲۸۴، ۲۸۸، ۲۹۲ و ۴۱۴–۴۱۹.
  111. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۶/۱۷۰–۱۷۱، ۵۸۱–۵۸۳، ۵۹۶–۵۹۹ و ۶۰۴–۶۰۸.
  112. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۶/۱۳۶–۱۴۰ و ۱۴۲–۱۴۳.
  113. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۲/۷۴۲–۷۴۳.
  114. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۱۹۲–۱۹۳.
  115. نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۲۰۱–۲۰۲.
  116. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۵/۵۷۳–۶۲۹.
  117. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۵/۶۲۶–۶۲۷.
  118. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۴/۱۱۰–۱۱ و ۱۳۸.

منابع

  • ازغندی، علی‌رضا، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، تهران، سمت، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
  • افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، تهران، علم، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • ایرن برگر، هارالد، ساواک دوست دژخیم غرب، ترجمه سعید فرهودی، تهران، توس، بی‌تا.
  • بایگانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سند شماره۲۰/۳۲۱۲۷ ه۱۲–۷/۱۰/۱۳۵۳ش.
  • بیل، جیمز، شیر و عقاب، ترجمه برلیان فروزنده، تهران، فاخته، ۱۳۷۱ش.
  • پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، سیمرغ، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • پیام دانشجویان، مجله، اعلامیه نهضت رادیکال ایران، شماره۹، ۱۳۵۶.
  • ثابتی، پرویز، در دامگه حادثه بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی، بی‌جا، شرکت کتاب، چاپ اول، ۲۰۱۲م/۱۳۹۰ش.
  • دلانوآ، کریستین، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیک‌گهر، تهران، طرح‌نو، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
  • رائین، اسماعیل، حقوق بگیران انگلیس در ایران، تهران، جاویدان، چاپ نهم، ۱۳۷۳ش.
  • روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
  • سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • سلیمی، حشمت‌الله، شکنجه به روایت شکنجه‌گران ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • سولیوان، ویلیام و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، علم، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • شاهدی، مظفر، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، تهران، البرز، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.
  • صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، تهران، علم، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ش.
  • فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • قانون تشکیل ساواک، ماده ۱، ضمیمه۲، تصویب ۲۳/۱۲/۱۳۳۵ش.
  • کیهان، روزنامه، ۴/۱۱/۱۳۵۷.
  • کیهان، روزنامه، ۱۷/۱۱/۱۳۵۷.
  • کیهان، روزنامه، ۲۳/۱۱/۱۳۵۷.
  • کیهان، روزنامه، ۲۴/۱۱/۱۳۵۷ش.
  • گازیوروسکی، مارک. ج، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
  • مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • مکی، حسین، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، تهران، بنگاه نشر کتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۰ش.
  • منتظری، حسینعلی، خاطرات آیت‌الله منتظری، قم، بی‌نا، ۱۳۷۹ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • نجاری‌راد، تقی، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران (۱۳۲۹–۱۳۵۷)، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • هلیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ترجمه فضل‌الله نیک‌آیین، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۵۸ش.

پیوند به بیرون

حسین برزگر، ساواک، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۱۵۴–۱۶۳.