سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران: تفاوت میان نسخهها
جز (removed Category:مقالههای آماده ارزیابی; added Category:مقالههای ارزیابیشده using HotCat) |
جز (removed Category:مقالههای ارزیابیشده; added Category:مقالههای تأییدشده using HotCat) |
||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
حسن حسنی، [https://books.khomeini.ir/books/10006/269/ سیاست خارجی]، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۲۶۹–۲۷۷. | حسن حسنی، [https://books.khomeini.ir/books/10006/269/ سیاست خارجی]، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۲۶۹–۲۷۷. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد ششم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد ششم دانشنامه]] |
نسخهٔ ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۰۳
سیاست خارجی، راهبردها و تدابیر دولت جمهوری اسلامی ایران در روابط و مناسبات خارجی و بینالمللی.
معنی
سیاست در معنای عام خود به هر گونه راهبرد، مشی و روشی گفته میشود که برای اداره یا بهکرد امور شخصی یا اجتماعی به کار میرود[۱] و در علم سیاست نیز به شاخههای گوناگونی تقسیم شدهاست که مطالعه سیاست خارجی جزئی از آنهاست.[۲] سیاست خارجی سلسلهای راهبرد یا اعمال است که تصمیمگیران حکومتی برای دستیابی به اهدافی معین در چارچوب منافع ملی و در ارتباط با دیگر کشورها یا نهادهای بینالمللی برنامهریزی میکنند.[۳] این اصطلاح با مفاهیمی مانند روابط بینالملل و سیاست بینالملل بهکار گرفته میشود. روابط بینالملل، مشتمل بر انواع روابط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، بازرگانی و غیر آن است که امروزه علاوه بر دولتها، دیگر بازیگران ملی و فراملی نظیر شرکتهای چندملیتی و سازمانهای بینالمللی نیز در آن ایفای نقش میکنند.[۴] هدف در سیاست خارجی مطالعه تصمیمات (decisions) و عمل (actin) و نیز شرایط و متغیرهایی است که تعیین هدفها و کنشهای دیپلماتیک را تحت تأثیر قرار میدهد؛ ولی هدف در سیاست بینالملل مطالعه کنشها (مشتمل بر تصمیمها و سیاستهای) یک یا چند کشور و کنش متقابل میان دو یا چند کشور است.[۵]
دولتها در سیاست خارجی به دو عامل اهداف و ابزار رسیدن به آن اهداف، توجه میکنند[۶] که تحت تأثیر عواملی چون هنجارها، ارزشها، منافع ملی، موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک، هدفها و نیازهای امنیتی، سلیقه سیاستگزاران، احزاب و نخبگان است.[۷] سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. بر این مبنا، مختصات نظام سیاسی از لحاظ ساختاری و رفتاری میتواند نقش مؤثری در شیوه تبیین منافع، راهبردها و اهداف ایفا کند.[۸] در واقع برجستهترین عاملی که سیاست داخلی را از سیاست خارجی متمایز میکند، عنصر حاکمیت است. در سیاست داخلی میتوان دو مفهوم استقلال و آزادی در اجرای تصمیمها را بهخوبی مشاهده کرد[۹]؛ ولی حاکمیت در عرصه سیاست خارجی، به معنای آزادی از سلطه و آمریّت دیگر کشورهاست[۱۰] و در عمل، حاکمیت کشور با حاکمیت و قدرت دیگر کشورها[۱۱] و تعهداتی که خود کشورها میپذیرند[۱۲] محدود میشود.
در روابط بینالملل و سیاست خارجی دو نگرش اصلی واقعگرایانه و آرمانگرایانه وجود دارد. در نگرش واقعگرایانه بر تأمین مصالح ملی به هر قیمتی تأکید میشود و این خود نیازمند برخورداری از حداکثر منابع قدرت است؛ اما در نگرش آرمانگرایانه به جای قدرت، بر حقوق بینالمللی و هنجارها و ارزشهای اخلاقی تأکید میشود و آرمانگرایان بر آناند تا دولتها را در سطح بینالملل به صلح و همکاری و آرامش برسانند.[۱۳] افزون بر این دو نگرش، دیدگاهی میانه که آمیزهای از واقعگرایی و آرمانگرایی است وجود دارد که امامخمینی با آن موافق بود و با توجه به شرایط داخلی و بینالمللی و منافع کشور از آن استفاده میکرد.[۱۴] ایشان با اینکه آرمانگرا و خواستار برقراری صلح و عدالت در سرتاسر جهان، حاکمیت دین اسلام، رفع ظلم و خروج مستضعفان از زیر سلطه قدرتهای بزرگ بود،[۱۵] بر لزوم برقراری ارتباط و مراوده با همه کشورهای جهان به استثنای یک یا دو دولت فاقد مشروعیت تأکید میکرد.[۱۶]
پیشینه
از نگاه تاریخ مدون، در دوران پیش از میلاد مسیح، اقوام ایرانی تماسهایی با دولتهای گوناگون ازجمله با دولتهای مصر، یونان و چین داشتهاند؛ اما بهطور مشخص در تاریخ روابط بینالملل، کوروش هخامنشی را باید بنیانگذار قدیمیترین شکل روابط سیاسی و خارجی در جهان دانست. در دوران پارتها و ساسانیان نیز طبقه حاکم، وقت زیادی را صرف سیاست خارجی میکردند.[۱۷] در دوره اسلامی سیاست خارجی در معنای عام خود با هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه و شکلگرفتن حکومتی به رهبری آن حضرت و پیمان با چند قبیله یهودی آغاز شد و با فرستادن نامههای ایشان به سران کشورهایی چون ایران و روم و دعوت آنان به اسلام،[۱۸] گسترش یافت.
پس از رواج اسلام در ایران، روابط خارجی ایران به صورت مستقل، حدود شش قرن متوقف شد؛ ولی پس از سقوط خلافت عباسی دوره جدیدی از استقلال ایران آغاز شد. با فروپاشی سلسله صفویه نیز کمکم ایران صحنه تاخت و تاز روسیه و بریتانیا گردید. سیاستمداران قاجاریه برای مقابله با روسیه، امتیازات زیادی به فرانسه و سپس انگلستان دادند.[۱۹] در دوره رضاشاه پهلوی، اصلیترین محور دیپلماسی ایران، ایجاد توازن میان شوروی و انگلیس بود و در این راستا، سیاستِ توجه به نیروی سوم که همان آلمان هیتلری بود، مد نظر قرار گرفت.[۲۰]
پس از برکناری رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضا پهلوی، سیاست خارجی ایران، شاهد ظهور دو گفتمان موازنه منفی و موازنه مثبت (ناسیونالیسم مثبت) شد. از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، نظام حکومتی ایران، به نظام مشروطه، نزدیک بود و قدرت اجرایی در اختیار نخستوزیر و هیئت دولت قرار داشت.[۲۱] در این دوره، سیاست خارجی ایران با مسائلی مانند اشغال ایران به دست متفقین و ملیشدن صنعت نفت روبهرو شد[۲۲] و موازنه منفی در این دوران، گفتمان حاکم بر سیاست خارجی ایران بود. این گفتمان را محمد مصدق در سال ۱۳۲۳، هنگامی که شوروی خواستار امتیاز نفت شمال شد، مطرح کرد.[۲۳]
البته پیش از وی، سیدحسن مدرس چنین سیاستی را با عنوان «سیاست موازنه عدمی» مطرح کرد و بر این باور بود که باید توازن عدمی در مقابل توازن وجودی را مراعات کرد و هیچگونه قدرت و سلطه خارجی را نپذیرفت.[۲۴] موازنه منفی در پی حفظ استقلال از طریق پایاندادن به سلطه متفقین[۲۵] و بیطرفی در میان نیروهای بزرگ جهانی برای حفظ منافع ملی بود.[۲۶] پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تسلط کامل محمدرضا پهلوی بر اوضاع ایران، سیاست خارجی ایران به سمت موازنه مثبت تغییر کرد که عنصر اساسی آن همسویی و همبستگی بیشتر با کشورهای غربی بهویژه آمریکا و انگلستان بود.[۲۷] با افزایش تنش میان دو ابرقدرت آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد، ثبات و امنیت ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی، مورد توجه غرب قرار گرفت. سیاست آمریکا پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حمایت همهجانبه از حکومت محمدرضا پهلوی و تبدیل آن به ژاندارم منطقه بود.[۲۸]
با تأسیس نظام جمهوری اسلامی به رهبری امامخمینی، سیاست خارجی ایران بر اساس روابط انسانی و دوستی با همه ملتها،[۲۹] رد ظلم و تحمیل[۳۰] و بر مبنای حفظ آزادی و استقلال کشور و نیز حفظ مصالح و منافع ملت ایران،[۳۱] پایهگذاری شد. امامخمینی با تأکید بر اهمیت زیاد این حوزه، اسلام را دارای یک نظام اجتماعی و حکومتی که خواهان برقراری ارتباط با کشورهای جهان است دانسته،[۳۲] روابط صحیح با دیگر ملتها و دولتها را رابطهای معرفی میکرد که بر پایه معنویت و انسانیت شکل گرفته باشد[۳۳]؛ زیرا سیاست خارجی در پی این هدف است که منافع ملی را در صحنه جهانی و بینالمللی و امنیت ملی را با کمترین هزینه تأمین کرده و کشور را در کوتاهترین زمان ممکن به اهداف توسعه مطلوب برساند.[۳۴] به این دلیل امامخمینی وظیفه مسئولان سیاست خارجی در جمهوری اسلامی را بسیار سنگین میدانست و آنان را به حفظ استقلال و منافع کشور، رابطه نیکو با کشورهای اسلامی و دولتهایی که در امور ایران دخالت نمیکنند، وابستهنبودن به قدرتها و به اتحاد توصیه میکرد[۳۵] و از آنان میخواست تا در برابر ناملایمتها و انتقادها، میزان تحمل و صبر خود را بالا ببرند.[۳۶]
اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اصولی ثابت و پایدار استوار است که در عرصه بینالمللی راهنمای رفتار و کنش سیاست خارجی قرار میگیرد.[۳۷] این اصول دربرگیرنده باورها و اعتقادات جمهوری اسلامی دربارهٔ واقعیتها یا علیتها و صحت عمل و رفتار در حوزه تعاملات و نظام بینالمللی است که از دین اسلام برخاسته و با توجه به قانون اساسی و سخنان امامخمینی و عملکرد ایران اتخاذ شده[۳۸] و مهمترین آنها عبارت است از:
نفی سلطه
اصل نفی سلطه و به تعبیری، «عزت» در چارچوب سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، جایگاهی ویژه دارد و در فصل دهم اصل ۱۵۲ قانون اساسی، از آن با عنوان «نفی هر گونه سلطهگری و سلطهپذیری و عدم تعهد» یادشده است. امامخمینی دربارهٔ اصل نفی سلطه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی با استناد به آموزههای الهی و قاعده نفی سبیل،[۳۹] بر تسلطنداشتن بیگانگان تأکید فراوان کرده[۴۰] و هر گونه رابطه سیاسی، اقتصادی و غیر آن را که موجب سلطه بیگانگان بر جامعه اسلامی شود، حرام دانستهاست[۴۱] (ببینید: نفی سبیل). اصل ۱۵۳ قانون اساسی نیز هر گونه قراردادی که موجب سلطه بیگانگان بر منابع طبیعی، اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور گردد، ممنوع کردهاست. امامخمینی معتقد است انقلاب اسلامی ایران بر مبنای آموزههای اسلامی از وابستگی به شرق و غرب رهایی یافته و همانند انقلاب انبیا (ع) تنها وابسته به مبدأ وحی است.[۴۲]
انقلاب اسلامی، اندیشه لزوم وابستگی به شرق یا غرب، در جهان امروز را برهم زد و میتوان گفت سیاست نه شرقی و نه غربی را بنیان نهاد.[۴۳] امامخمینی معتقد بود هر دو ابرقدرت شرق و غرب به دنبال نابودی ملتهای مستضعفاند و جمهوری اسلامی باید از مستضعفان جهان پشتیبانی کند و در صدور انقلاب خود بکوشد؛ زیرا اسلام میان کشورهای مسلمان فرقی نمیگذارد و پشتیبان تمام مستضعفان جهان است.[۴۴] به اعتقاد ایشان مسئولان جمهوری اسلامی ایران باید بدانند که غرب و شرق زمانی آرام خواهند نشست که آنان را از هویت اسلامیشان بیرون آورند؛ بنابراین نباید از ارتباط با آنان خشنود شوند یا از قطع ارتباط با آنان رنجور گردند.[۴۵] ایشان خطر سلطه کمونیسم جهانی را همانند قدرتهای جهانخوار غرب به سرکردگی آمریکا میدانست و بر ستیز با هر دو تأکید داشت و خطر آمریکا را چنان جدی میدانست که کوچکترین غفلت در این زمینه میتواند به نابودی کشور بینجامد.[۴۶] ایشان روابط حسنه با این کشور را مستلزم رعایت شروطی نظیر احترام متقابل، احترام به مصالح و استقلال ایران، زورنگفتن و ظلمنکردن و عدم مداخله در امور داخلی ایران میدانست[۴۷] (ببینید: امریکا).
دعوت به حق
در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر را وظیفهای همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت قرار دادهاست. اصل دعوت به اسلام و آموزههای اسلامی با تعبیر صدور انقلاب رواج یافت. امامخمینی بر آن بود که صدور انقلاب، نه با شمشیر، بلکه باید با تبلیغ باشد، به گونهای که تبلیغات ضداسلامی کمونیستها و دیگران را خنثی کرده، فرهنگ انقلاب و اسلام ناب محمدی را در سراسر جهان گسترش دهد[۴۸]؛ از اینرو جمهوری اسلامی ایران اصل دعوت را در سیاست خارجی خود گنجاند و آن را زمینهساز تحقق صدور انقلاب به عنوان یکی از رسالتهای جهانی خود قرار داد[۴۹] (ببینید: صدور انقلاب).
مبارزه با ظلم و حمایت از محرومان
جمهوری اسلامی ایران خود را ملزم و متعهد میداند که در هر نقطهای از دنیا از حقوق مسلمانان دفاع کند و در حد توان، مانع تجاوز و تعدی به آنان شود.[۵۰] امامخمینی خواهان صلح برای تمام مردم دنیا اعم از مسلمان و غیر مسلمان بود و تندادن به ظلم را حرام میشمرد[۵۱] (ببینید: ظلم) و دفاع از کشور اسلامی، نوامیس و حقوق همه مسلمانان جهان را در صورتی که در تهدید دشمنان اسلام قرار گیرند، بر همه واجب میدانست.[۵۲] جمهوری اسلامی به همراه مبارزه با استکبار و استعمار، خود را موظف به حمایت از مستضعفان جهان و جنبشهای آزادیبخشی میداند که با مستکبران و استعمارگران مبارزه میکنند.[۵۳] در اصل سوم قانون اساسی نیز به تنظیم سیاست خارجی بر اساس حمایت از مستضعفان و اصل ۱۵۴ بر حمایت از مبارزه حقطلبانه آنان اشاره شدهاست. امامخمینی خود و ملت ایران را پشتیبان مستضعفان همه نقاط دنیا میدانست[۵۴] (ببینید: مستضعفان و نهضتهای اسلامی) و با اشاره به وعده خداوند که پیروزی نهایی از آن مستضعفان است،[۵۵] آنان را به قیام علیه مستکبران، تمسک به اسلام و الگوبرداری از مبارزات مردم ایران دعوت میکرد.[۵۶] (ببینید: قیام، استکبار، و استعمار و استثمار).
احترام متقابل و همزیستی مسالمتآمیز
امامخمینی بر اساس عزتمندی مسلمانان و لزوم پرهیز از ظلم و تندادن به آن، روابط خارجی کشور را نیز بر مبنای احترام متقابل ترسیم میکرد و مصالح ملت را در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، معیار برقراری رابطه و انعقاد قرارداد با دیگر کشورها برمیشمرد و از روابط حسنه با کشورهایی که این معیار را رعایت کنند حمایت میکرد.[۵۷] جمهوری اسلامی ایران در صحنه بینالمللی و تعامل با دیگر کشورها، همواره رفتاری مسالمتآمیز و صلحجویانه داشته و نه تنها دست به توسعهطلبی و تجاوزگری نزده، بلکه همیشه آن را محکوم کرده و زشت دانستهاست.[۵۸] در همین راستا امامخمینی ملاک رفتار در سیاست خارجی را حسن همجواری، حسن نیت و حسن رفتار با همه کشورها میدانست.[۵۹] ایشان همچنین به روابط مسالمتآمیز با کشورهای منطقه و اسلامی اهمیت فراوان میداد و آنان را بر اساس احکام دین به حسن همجواری و برادری اسلامی دعوت میکرد.[۶۰]
عدم تعهد به غرب و شرق
اصل نه شرقی نه غربی یکی از اصول بنیادی و مبانی رفتاری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است.[۶۱] در مقطعِ جهان دوقطبی، امامخمینی معتقد بود نباید با هیچیک از دو ابرقدرت آمریکا و شوروی سازش کرد.[۶۲] ایشان سیاست نه شرقی نه غربی را مایه دوام جمهوری اسلامی ایران میدانست و عدول از آن را خیانت به اسلام و مسلمانان و باعث زوال عزت، اعتبار، استقلال کشور و ملت میشمرد[۶۳] و تأکید داشت که دولت اسلامی ایران، آزاد و مستقل خواهد بود و به سوی غرب و شرق گرایش و تعهد نخواهد داشت.[۶۴] ایشان از مسئولان کشور میخواست در تمام زمینههای داخلی و خارجی، شعار نه شرقی نه غربی را حفظ و گروندگان به شرق و غرب را هدایت یا منزوی و استیضاح کنند؛ زیرا حضور چنین افرادی در عرصه مسئولیتهای حساس، سبب تباهی کشور میشود.[۶۵]
احیای هویت اسلامی مسلمان
امامخمینی بهصراحت از سرمایهگذاری همهجانبه جمهوری اسلامی ایران برای احیای هویت اسلامیِ مسلمانان سخن میگفت[۶۶] و همواره از مسلمانان میخواست که از خواب برخیزند و اسلام و کشورهای اسلامی را از دست استعمارگران رهایی بخشند و مقدرات خود را به دست گیرند[۶۷] (ببینید: هویت و استقلال). از اینرو ایشان سخت مخالف رابطه با رژیم اشغالگر اسرائیل بود و رابطه با آن را به دلیل ماهیت نژادپرستانه و غاصبانه آن و در حال جنگ با مسلمانانبودن در هر صورتی، نفی میکرد[۶۸] (ببینید: رژیم اشغالگر قدس).
در همین راستا و در تأکید بر اصل اولویت رابطه با کشورهای اسلامی، امامخمینی معتقد بود که باید روابط جمهوری اسلامی ایران با دولتهای اسلامی قوی باشد و دولتهای اسلامی به منزله یک دولت باشند؛ زیرا در صورت اتحاد میتوانند به قدرتی بزرگتر در مقابل دیگر قدرتها تبدیل شوند.[۶۹] ایشان به مشترکات اسلامی در روابط، توجه خاص داشت و از اینرو برای رابطه با دولتهای همسایه و اسلامی اهمیت و اولویت قائل بود[۷۰]؛ چنانکه وابستگی دولتهای اسلامی به آمریکا و شوروی را مخالف حکم قرآن میشمرد و یکی از اشتباههای کشورهای اسلامی را این میدانست که به جای اتکال به خدا، به شوروی و آمریکا تکیه کردهاند.[۷۱]
اهداف سیاست خارجی
با توجه به اهداف و منافع ملی ذکرشده در اصول دوم و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اهداف سیاست خارجی ایران به دو دسته ملی و فراملی یا اسلامی تقسیم میشود. اهداف ملی، ارزشها و منافع درونسرزمینی و ارزشهای کسبشده و داراییهای کشور مانند بقا و امنیت ملی، استقلال و حاکمیت ملی و کسب و افزایش قدرت ملی است که جمهوری اسلامی ایران در مناسبات و تعاملات بینالمللی پیگیری میکند.[۷۲] امامخمینی استقلال ملی را یکی از بنیادهای اسلام میخواند[۷۳] و ارزش حیات را منوط به داشتن استقلال و آزادی[۷۴] و سیاست خارجی دولت اسلامی را حفظ استقلال، آزادی ملت، دولت و کشور[۷۵] میدانست.
اهداف فراملی که از ماهیت و هویت اسلامی نظام اسلامی نشئت میگیرند، برای شکلدادن به محیط خارجی مناسب و ایجاد شرایط مطلوب بینالمللی و در نهایت تأمین منافع ملی بهطور غیر مستقیم است و شامل این مصادیق میشود:
- حفظ کیان اسلام
- تأمین سعادت بشری
- وحدت جهان اسلام
- تشکیل جامعه جهانی اسلامی
- صدور انقلاب.[۷۶]
امامخمینی ملت ایران را پشتیبان ملتهای ستمدیده معرفی و بر حمایت از تمامی نهضتهای آزادیبخشی که در راه خدا و حق و حقیقت مبارزه میکنند، تأکید میکرد[۷۷] (ببینید: نهضتهای اسلامی). ایشان بر آن بود که مشکل مسلمانان، از جانب حاکمان آنان[۷۸] و متحدنبودنِ مسلمانان، ناشی از عملکرد برخی از سران کشورهای اسلامی[۷۹] و اختلاف و تفرقه، طرحی استعماری برای غارت منابع کشورهای اسلامی است.[۸۰] ایشان ملیگرایی را اساس بدبختی مسلمانان بهشمار میآورد و معتقد بود قدرتهای بزرگ با پیبردن به قدرت اسلام، حکومتهای فاسد را در کشورهای اسلامی به وجود آوردند و سپس با دست اینها و با ابزار تبلیغ، نژادپرستی و گروهپرستی را در میان مسلمانان تقویت کردند و همه نژادها را در مقابل هم قرار دادند[۸۱] (ببینید: ملیگرایی).
یکی از اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تلاش برای ایجاد وحدت میان مسلمانان است و جمهوری اسلامی ایران در این زمینه رسالت و نقش خاصی برای خود قائل است.[۸۲] به باور امامخمینی اگر مسلمانان وحدت کلمه داشتند، بیگانگان بر آنان مسلط نمیشدند[۸۳] و ایران با وحدت اسلامی مصمم است در برابر قدرت شیطانی و متجاوزان به حقوق انسانها بایستد و از مظلومان دفاع و تا برگشت قدس و فلسطین به مسلمانان، از لبنان و فلسطین حمایت کند.[۸۴] ایشان بر مبنای آموزههای دینی در پی سعادت بشر بود و آن را در تبعیت از اسلام میدید[۸۵]؛ همچنانکه وحدت دولتها و ملتهای مسلمان و غلبه مستضعفان بر مستکبران جهان از آرمانهای ایشان بهشمار میآمد[۸۶] (ببینید: وحدت).
جایگاه مصلحت و منافع ملی
دربارهٔ منافع ملی، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ اما در مجموع منافع ملی شامل تدابیری برای حفظ ارزشهای ملی نظیر استقلال، حاکمیت، تمامیت ارضی، هویت ملی، مصالح ملت، حفظ نهادهای اساسی، بقا و ارتقای قدرت ملی و افزایش اعتبار کشور است.[۸۷] امامخمینی سیاست کشور را مبتنی بر حفظ آزادی، استقلال و منافع مردم میدانست و آن را اصلی که فدای هیچ اصل دیگر نخواهد شد، میشمرد[۸۸] و سیاست خارجی کشور را مبتنی بر آن میدانست.[۸۹]
تعهد به انجام مسئولیتهای فراملی، آنگونه که اسلام یا هر نظام ایدئولوژیک دیگر خواستهاست، دستکم در برخی مواضع با محوربودن منافع ملی تزاحم دارد[۹۰]؛ برای مثال حمایت از تصرّف سفارت آمریکا در ایران، روابط خصمانه با دولت آمریکا و رژیم اسرائیل، حمایت از جنبشهای آزادیبخش، صدور حکم اعدام سلمان رشدی و پیام صریح و تاریخی به آخرین رئیسجمهور اتحاد جماهیر شوروی، به شکل مستقیم یا غیر مستقیم به سیاست تکلیفگرایانه امامخمینی مربوط میشود و منافع ملی مصطلح را در نظر ندارد؛ بر این اساس اگر تکلیف اقتضا کند که کاری صورت بگیرد، باید به آن عمل کرد.[۹۱] با این نگاه تکلیفگرایانه و عقیدتی بود که آرمانهای امامخمینی مرز و جغرافیا نداشت.[۹۲] ایشان به همه مسلمانان و مستضعفان توجه میکرد و با بیان این نکته که امروز، اسلام در برابر کفر و منطق در برابر زور، واقع شدهاست.
نهضت اسلامی ایران را پیش از اینکه ایرانی باشد، اسلامی و نهضت مستضعفان جهان بهشمار میآورد[۹۳]؛ البته این به معنای رودررویی امامخمینی با همه کشورهای جهان نبود، بلکه خود ایشان بارها بر روابط مسالمتآمیز با همه کشورها و حسن همجواری تأکید میکرد[۹۴]؛ همانگونه که معتقد به ملاحظه مصلحت در این زمینه بود.[۹۵] در نظر گرفتن مصلحت در سیاست خارجی به این معناست که مسئولان کشور باید به گونهای در امور بینالمللی تصمیم بگیرند که به عزت اسلام و کشور خدشهای وارد نشود.[۹۶] نمونه روشن مصلحتسنجی در عملکرد امامخمینی، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. ایشان بر خلاف میل باطنیاش، پذیرش این قطعنامه را به مصلحت اسلام، نظام و انقلاب دانست[۹۷] (ببینید: قطعنامه ۵۹۸).
ابزارهای سیاست خارجی
دولتها برای تحقق اهداف و منافع از ابزارهای گوناگون مانند دیپلماسی، حربههای نظامی، اقتصادی و فرهنگی استفاده میکنند.[۹۸] امامخمینی نیز به این ابزارها توجه کردهاست؛ چنانکه برای آزادی فلسطین، خواستار بهرهبرداری از ابزار سیاسی و اقتصادی علیه رژیم اسرائیل بود و از دولتهای اسلامی میخواست که با توبیخ و تهدید و قطع رابطه، کشورهای دیگر را علیه این رژیم وادار به همراهی کنند و همانگونه که میتوانند با استفاده از سلاحهای اقتصادی مانند نفت و دیگر امکانات، رژیم اسرائیل و حامیان آن را تحت فشار قرار دهند.[۹۹] دولتها در مواجهه با یکدیگر غالباً از ابزار دیپلماسی و اقتصادی بهره میبرند؛ اما آنچه در برابر ملتها کاربرد دارد، ابزار فرهنگی و تبلیغاتی است[۱۰۰] و امامخمینی بر استفاده از ابزار فرهنگی و تبلیغی در جهت صدور انقلاب و گسترش اسلام تأکید میکرد[۱۰۱] و معتقد بود باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان، در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآمد.[۱۰۲]
امامخمینی رابطه با سازمانهای بینالمللی و حضور در آنها را که پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحت تأثیر وضع جدید ضعیف شده بود،[۱۰۳] منع نمیکرد؛ اما چنین سازمانهایی را مانند سازمان ملل متحد و شورای امنیت ساخته و پرداخته ابرقدرتها و در خدمت منافع آنان میشمرد؛ چنانکه «حق وتو» را ابزاری برای تأمین مصالح قدرتهای بزرگ، بهشمار میآورد.[۱۰۴] ایشان از اینکه سازمانهای بینالمللی در خدمت ابرقدرتها قرار دارند، بهشدت ابراز تأسف کردهاست[۱۰۵] (ببینید: سازمان ملل متحد).
پانویس
- ↑ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۱۲.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۳–۳۵.
- ↑ پلنو و آلتون، فرهنگ روابط بینالملل، ۳۴.
- ↑ علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۱۷۶–۱۷۸.
- ↑ مقتدر، سیاست بینالملل و سیاست خارجی، ۳۴.
- ↑ تاجیک، سیاست خارجی، ۷.
- ↑ قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، ۱۰۲–۱۰۴.
- ↑ علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۲۱۸.
- ↑ بهزادی، اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی، ۸۳–۸۴.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۴۵.
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۱۶۴.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۴۵.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، ۱۸–۱۹ و ۲۸–۳۱.
- ↑ رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۳ و ۱۷/۴۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۹۳ و ۴۱۳.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۸–۱۰.
- ↑ حمیدالله، نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد (ص) و اسناد صدر اسلام، ۷۵–۷۶.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۱۲–۱۵.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی، ۱۶؛ محمدی، مروری بر سیاست، ۶۶.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ، ۳۰۷–۳۰۹.
- ↑ پورقلی، سیاست خارجی ایران قبل و بعد از انقلاب، ۳۲.
- ↑ مهدوی، سیاست خارجی، ۱۶۱–۱۶۳.
- ↑ مزینانی، سرگذشت، ۴۳۸.
- ↑ تاجیک، سیاست خارجی، ۶۹.
- ↑ آقابخشی و افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ۴۴۴.
- ↑ ازغندی، روابط خارجی ایران، ۲۴۱.
- ↑ تاجیک، سیاست خارجی، ۳۷–۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۳۸ و ۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۴۷ و ۱۱/۱۴.
- ↑ روحانی، اندیشههای سیاسی اسلام، ۲/۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۲۹.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۲۸.
- ↑ نساء، ۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۰۹؛ ۴/۳۱۷ و ۲۱/۸۲.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۰۹ و ۱۴۶–۱۴۷.
- ↑ هاشمی رکاوندی، امامخمینی و سیاست خارجی، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳۳ و ۵/۱۴۸، ۱۵۷، ۱۸۲، ۲۰۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۷۲.
- ↑ مجرد، تأثیر انقلاب اسلامی بر سیاست بینالملل، ۹۹.
- ↑ صفوی همامی، کالبدشکافی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۱۷.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۶۱.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۴۸ و ۲۰/۳۴۵.
- ↑ قصص، ۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۸ و ۳۷۹.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۴–۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۲۳.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۳۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۳۹–۳۴۰ و ۱۵/۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۳–۳۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۶۰ و ۱۵/۵۹–۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۴۸، ۳۴۰، ۳۸۰ و ۵۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۳۷ و ۵۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۸۳–۲۸۴.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۴۷–۱۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۱.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۵۹–۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۸–۴۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷.
- ↑ صفوی همامی، کالبدشکافی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷–۳۸۸، ۵۴۴ و ۷/۱۰۳–۱۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۱۷–۱۱۸.
- ↑ صفوی همامی، کالبدشکافی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۴.
- ↑ حقیقت، سیاست خارجی دولت اسلامی از دیدگاه امامخمینی، ۶/۳۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶–۸۷ و ۴۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۷۳؛ ۱۷/۳۲۳، ۳۹۶ و ۱۸/۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۶.
- ↑ تقوی، مصلحت در سیاست خارجی با تأکید براندیشه امامخمینی، ۵۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۹۲.
- ↑ قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، ۲۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲.
- ↑ قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، ۲۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۶ و ۱۸/۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۹۲.
- ↑ مصفا و امین منصور، نقش جمهوری اسلامی ایران، ۱۹–۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۵۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- آقابخشی، علی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
- ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، تهران، توس، چاپ هفتم، ۱۳۷۶ش.
- ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده) ۱۳۵۷–۱۳۲۰، تهران، قومس، چاپ نهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بهزادی، حمید، اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی، تهران، دهخدا، ۱۳۶۸ش.
- پلنو، جک. سی و روی آلتون، فرهنگ روابط بینالملل، ترجمه ابوالفضل رئوف، تهران، سرای عدالت، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- پورقلی، محسن، سیاست خارجی ایران قبل و بعد از انقلاب، اداره آموزش عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ۱۳۷۸ش.
- تاجیک، محمدرضا، سیاست خارجی عرصه فقدان تصمیم و تدبیر، تهران، فرهنگ گفتمان، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- تقوی، سیدمحمدناصر، مصلحت در سیاست خارجی با تأکید براندیشه امامخمینی، مجله سیاست خارجی، شماره ۴۷، ۱۳۷۷ش.
- حقیقت، سیدصادق، سیاست خارجی دولت اسلامی از دیدگاه امامخمینی، چاپشده در امامخمینی و حکومت اسلامی، نهادهای سیاسی و اصول مدنی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- حمیدالله، محمد، نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد (ص) و اسناد صدر اسلام، ترجمه سیدمحمد حسینی، تهران، سروش، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، سمت، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ش.
- رمضانی، روحالله، چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- روحانی، حسن، اندیشههای سیاسی اسلام، تهران، کمیل، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- صفوی همامی، سیدحمزه، کالبدشکافی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دانشگاه امامصادق (ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
- عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
- علیبابایی، غلامرضا، تاریخ سیاست خارجی ایران از شاهنشاهی هخامنشی تا به امروز، تهران، درسا، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- علیبابایی، غلامرضا، فرهنگ روابط بینالملل، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ش.
- قوام، سیدعبدالعلی، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران، سمت، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش.
- مجرد، محسن، تأثیر انقلاب اسلامی بر سیاست بینالملل، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶ش.
- محمدی، منوچهر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مسائل، تهران، دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- محمدی، منوچهر، مروری بر سیاست خارجی دوران پهلوی، تهران، دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مزینانی، محمدصادق، سرگذشت، افکار و آثار آیةالله شهید سیدحسن مدرس، قم، مؤسسه کتابشناسی شیعه، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- مصفا، نسرین و جواد امین منصور، نقش جمهوری اسلامی ایران در نهادهای منطقهای و بینالمللی، مجله سازمانهای بینالمللی، شماره ۱، ۱۳۹۲ش.
- مقتدر، هوشنگ، سیاست بینالملل و سیاست خارجی، تهران، مفهرس، ۱۳۷۰ش.
- مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳۰۰–۱۳۵۷ش، تهران، البرز، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، تهران، علمی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- هاشمی رکاوندی، سیداسماعیل، امامخمینی و سیاست خارجی، مجله یاد ایام، شماره ۳، ۱۳۷۵ش.
پیوند به بیرون
حسن حسنی، سیاست خارجی، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۲۶۹–۲۷۷.