خضوع و خشوع: تفاوت میان نسخهها
(←منابع: اصلاح ارقام) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
خضوع و | '''خضوع و خشوع'''، فروتنی و افتادگی در برابر خداوند متعال و [[عبادت]] او. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
خضوع به معنای فروتنی،<ref>ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۲–۷۳</ref> نرمش، اطاعت و فرمانبرداری<ref>ابناثیر، النهایه، ۲/۴۳</ref> و مقابل آن، تطاول، به معنای فخر و بزرگیکردن است.<ref>ابنمنظور، لسانالعرب، ۱۱/۴۱۰</ref> خشوع، به معنای انداختن چشم<ref>ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱؛ فراهیدی، کتاب العین، ۱/۱۱۲</ref> یا سر<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۸۲</ref> به سمت زمین یا صدا را پایینآوردن<ref>ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱</ref> آمدهاست. در اصطلاح علم اخلاق و | خضوع به معنای فروتنی،<ref>ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۲–۷۳.</ref> نرمش، اطاعت و فرمانبرداری<ref>ابناثیر، النهایه، ۲/۴۳.</ref> و مقابل آن، تطاول، به معنای فخر و بزرگیکردن است.<ref>ابنمنظور، لسانالعرب، ۱۱/۴۱۰.</ref> خشوع، به معنای انداختن چشم<ref>ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱؛ فراهیدی، کتاب العین، ۱/۱۱۲.</ref> یا سر<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۸۲.</ref> به سمت زمین یا صدا را پایینآوردن<ref>ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱.</ref> آمدهاست. در اصطلاح [[علم اخلاق]] و [[عرفان]]، خضوع به معنای ذلّت و انقیاد در برابر حق یا خوف همیشگی در [[قلب]]<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۴؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۴۰۲.</ref> و خشوع به معنای شکستن، [[تواضع]] و فروتنی قلب<ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۱۶۶.</ref> است. البته خشوع به معنای خضوعی که همراه با خوف یا محبت است نیز به کار میرود<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱.</ref> که در واقع حالت ویژهای از خضوع به حساب میآید. [[امامخمینی]] خشوع را خضوع تام به همراه حب یا خوف میداند که در مورد خداوند از ادراک عظمت و هیبت جمال و جلال او به دست میآید.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.</ref> | ||
برخی اندیشمندان میان خضوع و خشوع فرقهایی برشمردهاند. آنان خضوع را به اعضای بدن و خشوع را به قلب اختصاص دادهاند.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۲۸۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱/۱۵۲</ref> برخی، قلمرو خضوع را تنها بدن و جایگاه خشوع را افزون بر بدن، در صدا و نگاه دانستهاند.<ref>ابناثیر، النهایه، ۲/۳۴</ref> همچنین به واسطه آنکه خشوع با خوف از عظمتِ شخص مقابل همراه است، در آن تکلف راه ندارد، اما در خضوع به سبب اینکه گاهی انسان در برابر شخصی که عقیدهای به برتری او ندارد، خضوع میکند، ممکن است همراه با تکلف باشد.<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۳–۲۴۴</ref> | برخی اندیشمندان میان خضوع و خشوع فرقهایی برشمردهاند. آنان خضوع را به اعضای بدن و خشوع را به قلب اختصاص دادهاند.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۲۸۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱/۱۵۲.</ref> برخی، قلمرو خضوع را تنها بدن و جایگاه خشوع را افزون بر بدن، در صدا و نگاه دانستهاند.<ref>ابناثیر، النهایه، ۲/۳۴.</ref> همچنین به واسطه آنکه خشوع با [[خوف و رجا|خوف]] از عظمتِ شخص مقابل همراه است، در آن تکلف راه ندارد، اما در خضوع به سبب اینکه گاهی انسان در برابر شخصی که عقیدهای به برتری او ندارد، خضوع میکند، ممکن است همراه با تکلف باشد.<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۳–۲۴۴.</ref> | ||
خضوع با واژههای دیگری همچون تواضع مرتبط است؛ زیرا خضوع، تواضع همراه با تسلیم است و دارای مراتبی است که پایینترین مرتبه آن، تواضع است.<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۵/۵۱</ref> بعضی نیز فرق خشوع و خضوع با تواضع را در این دانستهاند که خشوع حالتی است که از توجه شخص به عظمت شخص مقابل به دست میآید و همراه با محبت است. در خضوع نیز این حالت وجود دارد، اما توجه به عظمت در آن بیشتر و محبت مخفیتر است. در تواضع نیز این توجه به عظمت و محبت موجود است، ولی محبت از خضوع نیز مخفیتر است<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۹۲</ref> | خضوع با واژههای دیگری همچون تواضع مرتبط است؛ زیرا خضوع، تواضع همراه با تسلیم است و دارای مراتبی است که پایینترین مرتبه آن، تواضع است.<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۵/۵۱.</ref> بعضی نیز فرق خشوع و خضوع با تواضع را در این دانستهاند که خشوع حالتی است که از توجه شخص به عظمت شخص مقابل به دست میآید و همراه با [[محبت و عشق|محبت]] است. در خضوع نیز این حالت وجود دارد، اما توجه به عظمت در آن بیشتر و محبت مخفیتر است. در تواضع نیز این توجه به عظمت و محبت موجود است، ولی محبت از خضوع نیز مخفیتر است<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۹۲.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
در طول تاریخ بشر، انسانها در چارچوب آداب و رسوم و عقاید مختلف در برابر معبود خود، خضوع و کرنش میکردند | در طول تاریخ بشر، انسانها در چارچوب آداب و رسوم و عقاید مختلف در برابر معبود خود، خضوع و کرنش میکردند<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۳–۱۴.</ref> که در این میان، میتوان به ادیان بودایی و چینی اشاره کرد.<ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۶۷۸–۶۷۷ و ۷۷۴.</ref> یهودیان بر خضوع در برابر پروردگار تأکید کردهاند<ref>کتاب مقدس، خروج، ب ۱۰، ۳؛ کتاب دوم تواریخ ایام، ب ۳۰، ۸.</ref> و از خضوع تمام اولاد داوود (ع) در برابر [[سلیمان (ع)]] یاد کردهاند.<ref>کتاب مقدس، کتاب اول تواریخ ایام، ب ۲۹، ۲۴.</ref> در عهد جدید، دستور خضوع در برابر پروردگار<ref>کتاب اول تواریخ ایام، افسسیان، ب ۵، ۲۱.</ref> و رؤسای روحانی<ref>کتاب مقدس، نامه به عبرانیها، ب ۱۳، ۱۷.</ref>، همچنین خضوع زنان در برابر همسرانشان<ref>کتاب مقدس، افسسیان، ب ۵، ۲۲.</ref> و خدمتکاران در برابر سرورانشان<ref>نامه اول پطرس، ب۲، ۱۸.</ref> آمدهاست. در [[قرآن|قرآن کریم]] بر خضوع و خشوع در پیشگاه خداوند تأکید شدهاست؛ چنانچه برای کسانی که در پیشگاه خدا و پیامبرش (ص) خاضع هستند، رزق کریمانه آماده میشود<ref>احزاب، ۳۱؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۰۸.</ref>؛ همچنین یکی از صفات مؤمنان رستگار، خشوع آنان در [[نماز]] است.<ref>مؤمنون، ۱–۲.</ref> در منابع روایی نیز روایات فراوانی دربارهٔ اهمیت و فضیلت خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال آمدهاست.<ref>ابنماجه، سنن ابنماجه، ۱/۳۳۱؛ کلینی، الکافی، ۳/۳۰۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۴۷۳ و ۶/۱۸۱.</ref> | ||
اهل معرفت در بحث منازل از خضوع و خشوع سخن گفتهاند.<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱</ref> بعضی، خضوع برای خداوند را در ظاهر و باطن لازم دانستهاند<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۳۷</ref> و خشوع را در مقامات | اهل معرفت در بحث منازل از خضوع و خشوع سخن گفتهاند.<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱.</ref> بعضی، خضوع برای خداوند را در ظاهر و باطن لازم دانستهاند<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۳۷.</ref> و خشوع را در [[مقامات عرفانی]]، یکی از [[منازل سیر و سلوک|منازل اهل سلوک]] معرفی کردهاند.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۹ و ۵۲.</ref> علمای اخلاق نیز خضوع و خشوع را از فضایل اخلاقی<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۶۷؛ غزالی، مجموعة رسائل، ۱۲۲ و ۱۴۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۴۹.</ref> و از اموری میدانند که در حقیقت و روح نماز مؤثرند.<ref>نراقی، معراج السعاده، ۸۴۴.</ref> | ||
امامخمینی در آثار خویش از منظر اخلاقی ـ عرفانی به موضوع خضوع و خشوع پرداختهاست.<ref> | [[امامخمینی]] در آثار خویش از منظر اخلاقی ـ عرفانی به موضوع خضوع و خشوع پرداختهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵، ۴۸۹، ۴۹۶ و ۵۳۴؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۱۷ و ۱۸۲.</ref> ایشان در [[آداب الصلاة]] فصل مستقلی به خشوع اختصاص داده، در آن از حقیقت خشوع و لزوم خشوع و خضوع سالک در [[نماز]] بحث کردهاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۶.</ref> همچنین ایشان در کتب [[فقه|فقهی]] خود به مناسبتهایی چون احکام نماز<ref>امام خمینی، تعلیقه عروه، ۳۴۶، ۳۷۶ و ۳۸۹.</ref> و [[تشییع جنازه|تشییع جنازه میت]]<ref>امام خمینی، نجاة العباد، ۵۶.</ref> به موضوع خضوع و خشوع اشاره کردهاست | ||
== اقسام خضوع و خشوع == | == اقسام خضوع و خشوع == | ||
از آنجا که ماهیت برخی عبادات چون سجده نوعی خضوع است،<ref>ابوحیان، البحر المحیط، ۱/۵۷۳</ref> بنابراین از برخی آیات<ref>حج، ۱۸</ref> برداشت میشود خضوع، دو قسم تکوینی و تشریعی دارد؛ به این معنا که افزون بر نظام تشریع که در آن، موجودات دارای عقل، مکلّف به خضوع در برابر حضرت حقاند، در نظام تکوین نیز همه موجودات ـ اعم از عاقل و غیر عاقل ـ در برابر آفریدگار خاضع و ساجدند.<ref>فصلت، ۱۱؛ رعد، ۱۵؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۴/۳۵۹–۳۶۰</ref> | از آنجا که ماهیت برخی [[عبادات]] چون [[سجده]] نوعی خضوع است،<ref>ابوحیان، البحر المحیط، ۱/۵۷۳.</ref> بنابراین از برخی آیات<ref>حج، ۱۸.</ref> برداشت میشود خضوع، دو قسم تکوینی و تشریعی دارد؛ به این معنا که افزون بر نظام تشریع که در آن، موجودات دارای عقل، مکلّف به خضوع در برابر حضرت حقاند، در نظام تکوین نیز همه موجودات ـ اعم از عاقل و غیر عاقل ـ در برابر آفریدگار خاضع و ساجدند.<ref>فصلت، ۱۱؛ رعد، ۱۵؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۴/۳۵۹–۳۶۰.</ref> | ||
امامخمینی به هر دو نوع خضوع تکوینی و تشریعی پرداختهاست. ایشان در خصوص خضوع تشریعی، ثنای معبود و خضوع در برابر منعم و عظیم مطلق را فطری دانسته، با این همه، از آنجایی که چگونگی ثنای ذات الهی فرع بر معرفت به ذات و صفات اوست و این برای کسی جز از راه وحی ممکن نیست، ایشان عبادات را توقیفی دانستهاست. از اینرو لازم است چگونگی خضوع و عبادات تشریعی تنها از ناحیه خداوند بیان شود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳</ref> اهل معرفت نیز خضوع و خشوع را به دو صورت بالذات (بهطبع) و بالعرض (بهتکلّف) دانستهاند و هر کسی علمش از دیگری بیشتر باشد، ورودش به عبودیت حق ـ که خضوع و خشوع ذاتی است ـ کاملتر خواهد بود.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۶۶۵</ref> | امامخمینی به هر دو نوع خضوع تکوینی و تشریعی پرداختهاست. ایشان در خصوص خضوع تشریعی، ثنای معبود و خضوع در برابر منعم و عظیم مطلق را فطری دانسته، با این همه، از آنجایی که چگونگی ثنای ذات الهی فرع بر معرفت به ذات و [[اسما و صفات|صفات]] اوست و این برای کسی جز از راه [[وحی]] ممکن نیست، ایشان عبادات را توقیفی دانستهاست. از اینرو لازم است چگونگی خضوع و عبادات تشریعی تنها از ناحیه خداوند بیان شود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳.</ref> اهل معرفت نیز خضوع و خشوع را به دو صورت بالذات (بهطبع) و بالعرض (بهتکلّف) دانستهاند و هر کسی علمش از دیگری بیشتر باشد، ورودش به عبودیت حق ـ که خضوع و خشوع ذاتی است ـ کاملتر خواهد بود.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۶۶۵.</ref> | ||
خضوع به اعتبار دیگری، به خضوع ممدوح و مذموم تقسیم میشود. خضوع ممدوح، خضوع در برابر حق و حقیقت و خضوع بنده در برابر خداوند و خضوع مکلف در برابر پیامبر (ع)، امام (ع)، عالمان و فقها، در دوران غیبت است<ref>نراقی، معراج السعاده، ۱۰۶ و ۳۰۵</ref> و خضوع مذموم، خضوع در برابر ستمکاران است؛ چنانکه در برخی روایات، خضوع در برابر ظالم نکوهش شدهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۵/۱۰۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۷/۱۸۵</ref> خضوع در برابر پروردگار مورد ترغیب و توجه معصومان (ع) بودهاست؛ چنانکه در دعاها و مناجات خود با خضوع و خشوع حوایج خود را از خداوند طلب میکردند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۹۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۹۱/۳۸۵</ref> علمای اخلاق نیز خضوع در برابر پروردگار و بندگان مؤمن را خضوع ممدوح و خضوع در برابر ظالمان را خضوع و خشوع مذموم شمردهاند.<ref>نراقی، معراج السعاده، ۲۹۶–۲۹۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۱۹–۲۲۶</ref> | خضوع به اعتبار دیگری، به خضوع ممدوح و مذموم تقسیم میشود. خضوع ممدوح، خضوع در برابر حق و حقیقت و خضوع بنده در برابر خداوند و خضوع مکلف در برابر [[پیامبر (ص)|پیامبر (ع)]]، [[امام (ع)]]، عالمان و فقها، در [[غیبت امام مهدی(عج)|دوران غیبت]] است<ref>نراقی، معراج السعاده، ۱۰۶ و ۳۰۵.</ref> و خضوع مذموم، خضوع در برابر ستمکاران است؛ چنانکه در برخی روایات، خضوع در برابر ظالم نکوهش شدهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۵/۱۰۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۷/۱۸۵.</ref> خضوع در برابر پروردگار مورد ترغیب و توجه [[معصومان (ع)]] بودهاست؛ چنانکه در [[دعا|دعاها]] و [[مناجات]] خود با خضوع و خشوع حوایج خود را از خداوند طلب میکردند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۹۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۹۱/۳۸۵.</ref> علمای اخلاق نیز خضوع در برابر پروردگار و بندگان مؤمن را خضوع ممدوح و خضوع در برابر ظالمان را خضوع و خشوع مذموم شمردهاند.<ref>نراقی، معراج السعاده، ۲۹۶–۲۹۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۱۹–۲۲۶.</ref> | ||
امامخمینی نیز به دو قسم خضوع در برابر خداوند و خضوع در برابر مردم اشاره کرده، خضوع در برابر خداوند را طریق هدایت سالک<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸</ref> و خضوع در برابر کامل و جمیل مطلق را از فطریات<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳</ref> شمردهاست. ایشان خضوع در برابر ظالمان<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۱</ref> و اهل دنیا<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱</ref> را خضوع مذموم میداند و معتقد است اگر توحید در قلب انسان وارد شود و سالک خداوند را مؤثر حقیقی عالم، بداند، این مقدار برای اهل دنیا خضوع نخواهد کرد و این خضوع به سبب مؤثردانستن اسباب ظاهری است و ادعای ایمان و توحید در آنها، نفاقی بیش نیست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱</ref> | امامخمینی نیز به دو قسم خضوع در برابر خداوند و خضوع در برابر مردم اشاره کرده، خضوع در برابر خداوند را طریق هدایت سالک<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸.</ref> و خضوع در برابر کامل و جمیل مطلق را از فطریات<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳.</ref> شمردهاست. ایشان خضوع در برابر ظالمان<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۱.</ref> و اهل دنیا<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.</ref> را خضوع مذموم میداند و معتقد است اگر [[توحید]] در [[قلب|قلب انسان]] وارد شود و سالک خداوند را مؤثر حقیقی عالم، بداند، این مقدار برای اهل دنیا خضوع نخواهد کرد و این خضوع به سبب مؤثردانستن اسباب ظاهری است و ادعای ایمان و توحید در آنها، نفاقی بیش نیست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.</ref> | ||
به عقیده امامخمینی حالت خشوع، دو قسم حبّی و خوفی دارد که در خشوع حبیّ، حقتعالی با اسمای جمالی خود تجلی میکند و این سبب هیبتی آمیخته به شوق میشود که در نتیجه دل عاشق، خایف میگردد. البته این خوف و وحشت، غیر از خوفهای عادی است. در خشوع خوفی نیز حقتعالی با اسمای جلالی و عظمت تجلی میکند و آن تجلی، هیمانِ آمیخته به خوف و حیرتِ آمیخته به حزن را در پی دارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵</ref> ایشان قلوب اولیای الهی (ع) را در ادراک جمال و جلال حقتعالی مختلف میداند و معتقد است برای بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جلالی و قهری چیرگی دارد؛ لذا خشوع خوفی خواهند داشت؛ مانند حضرت یحیی (ع) و بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جمالی آنها را فرا میگیرد و پس از اضطراب به طمأنینه و سکون میرسند و خشوع حبّی خواهند داشت؛ مانند حضرت ابراهیم (ع).<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱</ref> | به عقیده امامخمینی حالت خشوع، دو قسم حبّی و خوفی دارد که در خشوع حبیّ، حقتعالی با اسمای جمالی خود [[تجلی]] میکند و این سبب هیبتی آمیخته به شوق میشود که در نتیجه دل عاشق، خایف میگردد. البته این خوف و وحشت، غیر از خوفهای عادی است. در خشوع خوفی نیز حقتعالی با اسمای جلالی و عظمت تجلی میکند و آن تجلی، هیمانِ آمیخته به [[خوف و رجا|خوف]] و حیرتِ آمیخته به حزن را در پی دارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵.</ref> ایشان قلوب اولیای الهی (ع) را در ادراک جمال و جلال حقتعالی مختلف میداند و معتقد است برای بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جلالی و قهری چیرگی دارد؛ لذا خشوع خوفی خواهند داشت؛ مانند [[حضرت یحیی (ع)]] و بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جمالی آنها را فرا میگیرد و پس از اضطراب به [[طمأنینه]] و سکون میرسند و خشوع حبّی خواهند داشت؛ مانند [[حضرت ابراهیم (ع)]].<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱.</ref> | ||
== درجات و مراتب == | == درجات و مراتب == | ||
اندیشمندان اسلامی برای خضوع و خشوع، درجات و مراتبی برشمردهاند و بالاترین مرتبه خضوع را عبادت دانستهاند<ref>طوسی، التبیان، ۵/۳۵۵؛ آلوسی، روح المعانی، ۱/۸۹</ref> و از آنجا که مراتب جلال و جمال الهی غیر متناهی است، خضوع و خشوع در برابر حقتعالی نیز غیر متناهی خواهد بود.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۲۸۰؛ نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ۶/۵۵۹</ref> از اینرو در اولیای خدا، بهخصوص پیامبر (ص) و امامان (ع) به عالیترین صورت ظهور مییابد؛ زیرا معرفت آنان به خداوند و صفات جمال و جلال او در عالیترین مرتبه است. در بیان حالات آنان آمدهاست که در هنگام وضو و | اندیشمندان اسلامی برای خضوع و خشوع، درجات و مراتبی برشمردهاند و بالاترین مرتبه خضوع را [[عبادت]] دانستهاند<ref>طوسی، التبیان، ۵/۳۵۵؛ آلوسی، روح المعانی، ۱/۸۹.</ref> و از آنجا که مراتب جلال و جمال الهی غیر متناهی است، خضوع و خشوع در برابر حقتعالی نیز غیر متناهی خواهد بود.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۲۸۰؛ نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ۶/۵۵۹.</ref> از اینرو در اولیای خدا، بهخصوص پیامبر (ص) و امامان (ع) به عالیترین صورت ظهور مییابد؛ زیرا معرفت آنان به خداوند و صفات جمال و جلال او در عالیترین مرتبه است. در بیان حالات آنان آمدهاست که در هنگام [[وضو]] و [[نماز]]، رنگ رخسارشان تغییر میکرد<ref>کلینی، الکافی، ۳/۳۰۰؛ احسائی، عوالی اللئالی، ۱/۳۲۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ۴۳/۳۳۹.</ref> و هنگام عبادت نیز بدنشان از شدّت خوف پروردگار میلرزید.<ref>مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۱۵۸؛ صدوق، الخصال، ۲/۵۱۷.</ref> | ||
امامخمینی نیز خضوع را دارای مراتبی میداند که بالاترین مرتبه آن در عبادت است.<ref>آداب الصلاة، ۲۸۴</ref> ایشان معتقد است هرچه نور عظمت و کبریایی حق در قلب بنده بیشتر تجلی کند و انوار تجلیات بر قلب غلبه کند، خضوع و تذلل بیشتر میشود.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸–۹۹</ref> | امامخمینی نیز خضوع را دارای مراتبی میداند که بالاترین مرتبه آن در عبادت است.<ref>آداب الصلاة، ۲۸۴.</ref> ایشان معتقد است هرچه نور عظمت و کبریایی حق در قلب بنده بیشتر تجلی کند و انوار تجلیات بر قلب غلبه کند، خضوع و تذلل بیشتر میشود.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸–۹۹.</ref> | ||
عارفان برای خشوع نیز درجاتی برشمردهاند: درجه اول، تذلل و تسلیم در برابر امر و حکم الهی است؛ اینکه بنده خداوند را به گونهای عبادت کند که گویا او را میبیند؛ درجه دوم، ظاهرشدن آفات نفس و کاستیهای اعمال است که با علم به نقایص خود به دست میآید؛ درجه سوم، حفظ حرمت در هنگام مکاشفات و مخفی نگاه داشتن کرامات از مردم است؛ به اینکه آنچه به دست آورده را از خداوند بداند، نه از استحقاق و عمل خود.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۲؛ تلمسانی، ۱/۱۳۲–۱۳۴</ref> | [[عارفان]] برای خشوع نیز درجاتی برشمردهاند: درجه اول، تذلل و تسلیم در برابر امر و حکم الهی است؛ اینکه بنده خداوند را به گونهای عبادت کند که گویا او را میبیند؛ درجه دوم، ظاهرشدن آفات نفس و کاستیهای اعمال است که با علم به نقایص خود به دست میآید؛ درجه سوم، حفظ حرمت در هنگام [[مکاشفه|مکاشفات]] و مخفی نگاه داشتن کرامات از مردم است؛ به اینکه آنچه به دست آورده را از خداوند بداند، نه از استحقاق و عمل خود.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۲؛ تلمسانی، ۱/۱۳۲–۱۳۴.</ref> | ||
امامخمینی مراتب خشوع را بر حسب مراتب ادراک عظمت، جلال و جمال حق میداند که گاهی مرتبه خشوع از طریق علم و ایمان به دست میآید. به اعتقاد ایشان، علم تنها، خشوع نمیآورد، بلکه باید علم به عظمت و جلال و جمال حق را به قلب رساند و به آن ایمان یافت تا قلب خاشع شود. مرتبه بعد، مشاهده جمال و جلال حق است که سالک با مشاهده هیبت و عظمت جمال حق، خاشع میگردد. این امر در اوایل امر، به صورت تزلزل و اضطراب قلب ظاهر میشود و پس از تمکین (استمرار و ثبات حالات سالک) به حالت انس و سکینه تبدیل میگردد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵</ref> | امامخمینی مراتب خشوع را بر حسب مراتب ادراک عظمت، جلال و جمال حق میداند که گاهی مرتبه خشوع از طریق علم و [[ایمان]] به دست میآید. به اعتقاد ایشان، [[علم]] تنها، خشوع نمیآورد، بلکه باید علم به عظمت و جلال و جمال حق را به [[قلب]] رساند و به آن ایمان یافت تا قلب خاشع شود. مرتبه بعد، مشاهده جمال و جلال حق است که سالک با مشاهده هیبت و عظمت جمال حق، خاشع میگردد. این امر در اوایل امر، به صورت تزلزل و اضطراب قلب ظاهر میشود و پس از تمکین (استمرار و ثبات حالات سالک) به حالت انس و سکینه تبدیل میگردد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵.</ref> | ||
== رابطه خضوع و خشوع با عبادت == | == رابطه خضوع و خشوع با عبادت == | ||
برخی اندیشمندان، عبادت را نوعی خضوع در برابر خداوند متعال<ref>طوسی، التبیان، ۴/۴۳۵؛ بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۶۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۲۱۲</ref> و حقیقت آن را خضوع و فروتنی دانستهاند.<ref>ابنعابدین، حاشیة رد المحتار علی الدر المختار، ۲/۶۵۷</ref> بعضی نیز خضوع را لازمه معنای عبادت شمردهاند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۲۴</ref> | برخی اندیشمندان، عبادت را نوعی خضوع در برابر خداوند متعال<ref>طوسی، التبیان، ۴/۴۳۵؛ بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۶۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۲۱۲.</ref> و حقیقت آن را خضوع و فروتنی دانستهاند.<ref>ابنعابدین، حاشیة رد المحتار علی الدر المختار، ۲/۶۵۷.</ref> بعضی نیز خضوع را لازمه معنای عبادت شمردهاند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۲۴.</ref> | ||
از دیدگاه امامخمینی خشوع ازجمله اموری است که برای سالک الی الله در همه عبادات، بهویژه نماز لازم است.<ref>آداب الصلاة، ۱۳</ref> ایشان عبودیت را خضوع کامل همراه با اطاعت<ref>چهل حدیث، ۲۵۵</ref> و عبادت را نوعی خضوع دانستهاست که مخصوص خداوند تبارک و تعالی است که در بالاترین مرتبه وجود قرار دارد. ایشان حقیقت عبادت را چیزی جز خضوع در برابر خداوند نمیداند که این نوع خضوع، ملازم اله یا خدا دانستن معبود است<ref>آداب الصلاة، ۲۸۴</ref>؛ از اینرو مطلق خضوع و تواضع و احترام در برابر غیر خدا بدون اعتقاد به خداوندی او، هرچند بهغایت خضوع هم برسد، همچون احترام و خضوع در برابر بزرگان دین و اولیای الهی، باعث کفر و شرک نمیشود<ref> | از دیدگاه [[امامخمینی]] خشوع ازجمله اموری است که برای سالک الی الله در همه عبادات، بهویژه نماز لازم است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳.</ref> ایشان عبودیت را خضوع کامل همراه با اطاعت<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.</ref> و عبادت را نوعی خضوع دانستهاست که مخصوص خداوند تبارک و تعالی است که در بالاترین مرتبه وجود قرار دارد. ایشان حقیقت عبادت را چیزی جز خضوع در برابر خداوند نمیداند که این نوع خضوع، ملازم اله یا خدا دانستن معبود است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴.</ref>؛ از اینرو مطلق خضوع و تواضع و احترام در برابر غیر خدا بدون اعتقاد به خداوندی او، هرچند بهغایت خضوع هم برسد، همچون احترام و خضوع در برابر بزرگان دین و اولیای الهی، باعث [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴–۲۸۵؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳–۲۴.</ref>؛ زیرا این امر با اعتقاد به این است که آنان بندهای از بندگان خداوندند و در اصل وجود و کمالات خود نیازمند حق بوده، تنها به واسطه عبودیت، مورد عنایت حقتعالی قرار گرفتهاند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.</ref> | ||
== منشأ و راههای رسیدن == | == منشأ و راههای رسیدن == | ||
قرآن کریم خشوع را ناشی از معرفت به خداوند و مختص علما میداند.<ref>فاطر، ۲۸</ref> بعضی روایات تواضع را محل روییدن خضوع و خشوع شمردهاند | [[قرآن|قرآن کریم]] خشوع را ناشی از معرفت به خداوند و مختص علما میداند.<ref>فاطر، ۲۸.</ref> بعضی روایات تواضع را محل روییدن خضوع و خشوع شمردهاند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۱۲۱.</ref> برخی اندیشمندان معتقدند خضوع در برابر عظمت شخص بزرگ، ریشه در [[فطرت|فطرت آدمی]] دارد؛ موجوداتی که صاحب ادراکاند، در برابر قویتر و عظیمتر از خود خاضع و تسلیم هستند، و انسان به علت دارابودن درکی عمیقتر، خضوعش جلوههایی گستردهتر و روشنتر دارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۷۴.</ref> همچنین برای خضوع علتهای دیگری همچون یاد [[مرگ]] و [[قیامت]] نیز بیان شدهاست.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳/۴۹۱.</ref> | ||
امامخمینی منشأ خضوع در برابر حقتعالی را معرفت منعم و صفات او<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴</ref> و شناخت عظمت جمال و جلال حق میداند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳</ref>؛ چنانکه تجلیّات نور و عظمت حق در قلب سالک نیز سبب خضوع میگردد و هرچه انوار تجلّیات در قلب بیشتر تجلی کند، خضوع و عبودیت، افزون میگردد.<ref>امام خمینی، سر ّالصلاة، ۹۸–۹۹</ref> همچنین منشأ خشوع، علم و ایمان است؛ زیرا کسی که عظمت و جلال و جمال حق را ادراک کند، در برابر آن خاشع خواهد شد. البته علم به تنهایی کافی نیست، بلکه این علم باید به قلب برسد تا قلب خاشع گردد؛ چنانکه شیطان با وجود برخورداری از علم به مبدأ و | امامخمینی منشأ خضوع در برابر حقتعالی را معرفت منعم و [[صفات خدا|صفات او]]<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.</ref> و شناخت عظمت جمال و جلال حق میداند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.</ref>؛ چنانکه تجلیّات نور و عظمت حق در قلب سالک نیز سبب خضوع میگردد و هرچه انوار تجلّیات در قلب بیشتر تجلی کند، خضوع و عبودیت، افزون میگردد.<ref>امام خمینی، سر ّالصلاة، ۹۸–۹۹.</ref> همچنین منشأ خشوع، علم و [[ایمان]] است؛ زیرا کسی که عظمت و جلال و جمال حق را ادراک کند، در برابر آن خاشع خواهد شد. البته [[علم]] به تنهایی کافی نیست، بلکه این علم باید به قلب برسد تا قلب خاشع گردد؛ چنانکه [[شیطان]] با وجود برخورداری از علم به مبدأ و [[معاد]]، خشوع ندارد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵.</ref> به اعتقاد ایشان، خشوع گاهی از تجلیات جلالی و قهری و گاهی از تجلیات حبّی و جمالی به دست میآید؛ چنانکه خشیت [[حضرت یحیی (ع)]] ناشی از تجلیات جلالی بودهاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۴.</ref> | ||
بعضی علمای اخلاق، راههای دستیابی خضوع را همنشینی با اهل تقوا و صلاح و بهرهبردن از سیره آنها در خضوع و تواضع میدانند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۵۱</ref> امامخمینی راه رسیدن خضوع و خشوع ـ بهویژه در نماز ـ را تحصیل علم و ایمان به عظمت و جلال حق میداند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳</ref> و معتقد است اگر انسان به قلب خود بفهماند که موجودات دیگر نیز مانند او ناتوان و نیازمند هستند و از خود قدرتی ندارند تا نیاز او را برآورده سازند، در برابر آنها خضوع نمیکند و تنها در برابر خداوند خاضع خواهد بود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۶</ref> ایشان نماز و تکرار آن را یکی از اسبابی میداند که موجب پیدایش ملکه خضوع است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۶</ref>؛ این امر نیازمند تمرین، ریاضت و جدیت، بهویژه در نماز است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵</ref> ایشان شکر و قدردانی از منعم حقیقی ـ خداوند متعال ـ را راه دیگری برای خضوع و خشوع قلب میداند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳</ref> | بعضی علمای اخلاق، راههای دستیابی خضوع را همنشینی با اهل تقوا و صلاح و بهرهبردن از سیره آنها در خضوع و تواضع میدانند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۵۱.</ref> امامخمینی راه رسیدن خضوع و خشوع ـ بهویژه در [[نماز]] ـ را تحصیل علم و ایمان به عظمت و جلال حق میداند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.</ref> و معتقد است اگر انسان به [[قلب]] خود بفهماند که موجودات دیگر نیز مانند او ناتوان و نیازمند هستند و از خود قدرتی ندارند تا نیاز او را برآورده سازند، در برابر آنها خضوع نمیکند و تنها در برابر خداوند خاضع خواهد بود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۶.</ref> ایشان نماز و تکرار آن را یکی از اسبابی میداند که موجب پیدایش ملکه خضوع است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۶.</ref>؛ این امر نیازمند تمرین، [[ریاضت]] و جدیت، بهویژه در نماز است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵.</ref> ایشان [[شکر]] و قدردانی از منعم حقیقی ـ خداوند متعال ـ را راه دیگری برای خضوع و خشوع قلب میداند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.</ref> | ||
== موانع == | == موانع == | ||
بعضی اندیشمندان اسلامی، پیروی از هوای نفس را از موانع خضوع<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۹۵</ref> و قساوت قلب را مانع خشوع دانستهاند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۶۱</ref> امامخمینی یکی از موانع خضوع را خودبینی و خودخواهی میداند که موجب میشود انسان از خضوع در برابر اولیای او سر باز زند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۵</ref>؛ همچنانکه علت عدم خضوع شیطان در برابر آدم (ع) نیز خودبینی و خودخواهی او بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۴</ref> به اعتقاد ایشان، اگر انسان مطیع شهوات و هواهای نفسانی شود و تحت سلطه آنها قرار گیرد، در برابر آنها خاضع شده، اطاعت آنها را بر اطاعت خداوند مقدم میدارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵</ref> ایشان توجه به دنیا و زینتهای آن را موجب قساوت قلب و عدم خشوع آن در برابر خداوند و موعظههای قرآنی میشمارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۸–۱۰۹</ref> | بعضی اندیشمندان اسلامی، پیروی از [[هوای نفس]] را از موانع خضوع<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۹۵.</ref> و قساوت قلب را مانع خشوع دانستهاند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۶۱.</ref> امامخمینی یکی از موانع خضوع را [[عجب|خودبینی]] و خودخواهی میداند که موجب میشود انسان از خضوع در برابر اولیای او سر باز زند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۵.</ref>؛ همچنانکه علت عدم خضوع شیطان در برابر [[آدم (ع)]] نیز خودبینی و خودخواهی او بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۴.</ref> به اعتقاد ایشان، اگر انسان مطیع [[شهوت|شهوات]] و هواهای نفسانی شود و تحت سلطه آنها قرار گیرد، در برابر آنها خاضع شده، اطاعت آنها را بر اطاعت خداوند مقدم میدارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.</ref> ایشان توجه به دنیا و زینتهای آن را موجب قساوت قلب و عدم خشوع آن در برابر خداوند و موعظههای قرآنی میشمارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۸–۱۰۹.</ref> | ||
== آثار و نشانهها == | == آثار و نشانهها == | ||
در بعضی روایات، آثار خضوع و خشوع در دعا آن هم در تاریکی شب، اجابت دعا و قرب خداوند معرفی شده،<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۳/۳۶۱</ref> خشوع از عوامل شکستن نفس و هوای آن شمرده شدهاست.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۶۹</ref> علمای اخلاق، خضوع را سبب خروج از ظلمتهای غرور و فریب<ref>نراقی، معراج السعاده، ۶۳۷</ref> و خشوع را سبب رسیدن قلب به انوار الهی میدانند و این انوار کلید مکاشفات و اسرار ربوبیت است؛ این مکاشفات بهخصوص در سجود که اعلی درجه خشوع و خضوع است، به دست میآید.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۹۵</ref> | در بعضی روایات، آثار خضوع و خشوع در دعا آن هم در تاریکی شب، اجابت دعا و قرب خداوند معرفی شده،<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۳/۳۶۱.</ref> خشوع از عوامل شکستن نفس و هوای آن شمرده شدهاست.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۶۹.</ref> علمای اخلاق، خضوع را سبب خروج از ظلمتهای [[غرور]] و فریب<ref>نراقی، معراج السعاده، ۶۳۷.</ref> و خشوع را سبب رسیدن قلب به انوار الهی میدانند و این انوار کلید مکاشفات و اسرار ربوبیت است؛ این مکاشفات بهخصوص در سجود که اعلی درجه خشوع و خضوع است، به دست میآید.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۹۵.</ref> | ||
امامخمینی معتقد است وقتی در قلب حالت خضوع و خشوع شکل گرفت، حالت نشاطی برای شخص به وجود میآید که موجب قرب به حق میگردد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴</ref>؛ همچنانکه اگر اوامر الهی با خشوع قلبی انجام شود، موجب قطع تصرفات شیطان میگردد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸</ref> در بعضی | امامخمینی معتقد است وقتی در قلب حالت خضوع و خشوع شکل گرفت، حالت نشاطی برای شخص به وجود میآید که موجب قرب به حق میگردد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.</ref>؛ همچنانکه اگر اوامر الهی با خشوع قلبی انجام شود، موجب قطع تصرفات [[شیطان]] میگردد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸.</ref> در بعضی [[حدیث|روایات]]، علامت خشوع در نماز، خضوع در جوارح دانسته شدهاست.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۴۷۱.</ref> بعضی علمای اخلاق نیز نشانههایی برای خضوع و خشوع ذکر کردهاند؛ ازجمله: | ||
# بستن چشم از محرمات؛ | # بستن چشم از محرمات؛ | ||
# صرف نظر کردن از علاقههای دنیا و شئون آن | # صرف نظر کردن از علاقههای دنیا و شئون آن | ||
# خاموششدن آتش شهوت | # خاموششدن آتش [[شهوت]] | ||
# رامشدن آرزوها | # رامشدن آرزوها | ||
# تجلی نور الهی در دل | # تجلی نور الهی در دل | ||
# جاریشدن اشک از دیدگان | # جاریشدن اشک از دیدگان | ||
# رامشدن بدن و دل برای خداوند.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۱۴–۱۱۵</ref> | # رامشدن بدن و دل برای خداوند.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۱۴–۱۱۵.</ref> | ||
امامخمینی ورع و تقوا را از نشانههای خشوع میداند و اظهار خشوعی را که با ورع همراه نباشد، نوعی ریا و نفاق میشمارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷۷</ref> ایشان خضوع در برابر اهل دنیا را منافی خضوع در برابر خداوند شمرده، معتقد است نشانه کسی که ادعای خضوع قلبی در برابر خداوند دارد، عدم خضوع در برابر دیگران است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱</ref> | امامخمینی ورع و [[تقوا]] را از نشانههای خشوع میداند و اظهار خشوعی را که با ورع همراه نباشد، نوعی [[ریا]] و [[نفاق]] میشمارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷۷.</ref> ایشان خضوع در برابر اهل دنیا را منافی خضوع در برابر خداوند شمرده، معتقد است نشانه کسی که ادعای خضوع قلبی در برابر خداوند دارد، عدم خضوع در برابر دیگران است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.</ref> | ||
== خضوع و خشوع در سیره امامخمینی == | == خضوع و خشوع در سیره امامخمینی == | ||
امامخمینی در دعاهای خود با بیان بینیازی و قدرت و سلطنت خداوند و ضعف و فقر و بندگی خود، خضوع و خشوع خود را در برابر خداوند اظهار میکرد<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۱ و ۳۵۱–۳۵۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۸۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۲۰ و ۲۱/۱۴۷</ref> و اول وقت با خشوع و خضوع و حضور قلب، نمازشان را برگزار میکرد.<ref>الهامینیا و مهدیان، سیره اخلاقی امامخمینی، ۷۲</ref> در عبادات خود بهویژه عبادات شبانه، چنان با گریه و خضوع و خشوع قیام، رکوع و سجود را انجام میداد که وصفناپذیر بود و این حالت پیوسته ایشان بود.<ref>مصطفوی، خاطره، چاپشده در۴۲۰ داستان از نماز و عبادت امامخمینی، ۱۱۴</ref> ایشان همچنانکه خود در برابر تکالیف الهی و احکام شرع خضوع داشت،<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۴۸–۴۹</ref> در سخنرانیهای خود نیز خضوع در برابر احکام شرع و اوامر الهی و خضوع در برابر مردم را یادآور ساخته،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۸–۲۹۹؛ ۱۷/۱۵، ۴۸۲ و ۲۱/۸۸–۸۹</ref> از خضوع در برابر طاغوت و حکومت زور و حاکمان ظالم، منع میکرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۲، ۱۷۹ و ۱۰/۱۳۰–۱۳۱</ref> | امامخمینی در دعاهای خود با بیان بینیازی و [[قدرت الهی|قدرت]] و سلطنت خداوند و ضعف و [[فقر]] و بندگی خود، خضوع و خشوع خود را در برابر خداوند اظهار میکرد<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۱ و ۳۵۱–۳۵۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۸۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۲۰ و ۲۱/۱۴۷.</ref> و اول وقت با خشوع و خضوع و حضور قلب، نمازشان را برگزار میکرد.<ref>الهامینیا و مهدیان، سیره اخلاقی امامخمینی، ۷۲.</ref> در [[عبادات]] خود بهویژه عبادات شبانه، چنان با گریه و خضوع و خشوع قیام، رکوع و [[سجود]] را انجام میداد که وصفناپذیر بود و این حالت پیوسته ایشان بود.<ref>مصطفوی، خاطره، چاپشده در۴۲۰ داستان از نماز و عبادت امامخمینی، ۱۱۴.</ref> ایشان همچنانکه خود در برابر تکالیف الهی و احکام شرع خضوع داشت،<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۴۸–۴۹.</ref> در سخنرانیهای خود نیز خضوع در برابر احکام شرع و اوامر الهی و خضوع در برابر [[مردم]] را یادآور ساخته،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۸–۲۹۹؛ ۱۷/۱۵، ۴۸۲ و ۲۱/۸۸–۸۹.</ref> از خضوع در برابر طاغوت و حکومت زور و حاکمان ظالم، منع میکرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۲، ۱۷۹ و ۱۰/۱۳۰–۱۳۱.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۱۶
خضوع و خشوع، فروتنی و افتادگی در برابر خداوند متعال و عبادت او.
مفهومشناسی
خضوع به معنای فروتنی،[۱] نرمش، اطاعت و فرمانبرداری[۲] و مقابل آن، تطاول، به معنای فخر و بزرگیکردن است.[۳] خشوع، به معنای انداختن چشم[۴] یا سر[۵] به سمت زمین یا صدا را پایینآوردن[۶] آمدهاست. در اصطلاح علم اخلاق و عرفان، خضوع به معنای ذلّت و انقیاد در برابر حق یا خوف همیشگی در قلب[۷] و خشوع به معنای شکستن، تواضع و فروتنی قلب[۸] است. البته خشوع به معنای خضوعی که همراه با خوف یا محبت است نیز به کار میرود[۹] که در واقع حالت ویژهای از خضوع به حساب میآید. امامخمینی خشوع را خضوع تام به همراه حب یا خوف میداند که در مورد خداوند از ادراک عظمت و هیبت جمال و جلال او به دست میآید.[۱۰]
برخی اندیشمندان میان خضوع و خشوع فرقهایی برشمردهاند. آنان خضوع را به اعضای بدن و خشوع را به قلب اختصاص دادهاند.[۱۱] برخی، قلمرو خضوع را تنها بدن و جایگاه خشوع را افزون بر بدن، در صدا و نگاه دانستهاند.[۱۲] همچنین به واسطه آنکه خشوع با خوف از عظمتِ شخص مقابل همراه است، در آن تکلف راه ندارد، اما در خضوع به سبب اینکه گاهی انسان در برابر شخصی که عقیدهای به برتری او ندارد، خضوع میکند، ممکن است همراه با تکلف باشد.[۱۳]
خضوع با واژههای دیگری همچون تواضع مرتبط است؛ زیرا خضوع، تواضع همراه با تسلیم است و دارای مراتبی است که پایینترین مرتبه آن، تواضع است.[۱۴] بعضی نیز فرق خشوع و خضوع با تواضع را در این دانستهاند که خشوع حالتی است که از توجه شخص به عظمت شخص مقابل به دست میآید و همراه با محبت است. در خضوع نیز این حالت وجود دارد، اما توجه به عظمت در آن بیشتر و محبت مخفیتر است. در تواضع نیز این توجه به عظمت و محبت موجود است، ولی محبت از خضوع نیز مخفیتر است[۱۵]
پیشینه
در طول تاریخ بشر، انسانها در چارچوب آداب و رسوم و عقاید مختلف در برابر معبود خود، خضوع و کرنش میکردند[۱۶] که در این میان، میتوان به ادیان بودایی و چینی اشاره کرد.[۱۷] یهودیان بر خضوع در برابر پروردگار تأکید کردهاند[۱۸] و از خضوع تمام اولاد داوود (ع) در برابر سلیمان (ع) یاد کردهاند.[۱۹] در عهد جدید، دستور خضوع در برابر پروردگار[۲۰] و رؤسای روحانی[۲۱]، همچنین خضوع زنان در برابر همسرانشان[۲۲] و خدمتکاران در برابر سرورانشان[۲۳] آمدهاست. در قرآن کریم بر خضوع و خشوع در پیشگاه خداوند تأکید شدهاست؛ چنانچه برای کسانی که در پیشگاه خدا و پیامبرش (ص) خاضع هستند، رزق کریمانه آماده میشود[۲۴]؛ همچنین یکی از صفات مؤمنان رستگار، خشوع آنان در نماز است.[۲۵] در منابع روایی نیز روایات فراوانی دربارهٔ اهمیت و فضیلت خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال آمدهاست.[۲۶]
اهل معرفت در بحث منازل از خضوع و خشوع سخن گفتهاند.[۲۷] بعضی، خضوع برای خداوند را در ظاهر و باطن لازم دانستهاند[۲۸] و خشوع را در مقامات عرفانی، یکی از منازل اهل سلوک معرفی کردهاند.[۲۹] علمای اخلاق نیز خضوع و خشوع را از فضایل اخلاقی[۳۰] و از اموری میدانند که در حقیقت و روح نماز مؤثرند.[۳۱]
امامخمینی در آثار خویش از منظر اخلاقی ـ عرفانی به موضوع خضوع و خشوع پرداختهاست.[۳۲] ایشان در آداب الصلاة فصل مستقلی به خشوع اختصاص داده، در آن از حقیقت خشوع و لزوم خشوع و خضوع سالک در نماز بحث کردهاست.[۳۳] همچنین ایشان در کتب فقهی خود به مناسبتهایی چون احکام نماز[۳۴] و تشییع جنازه میت[۳۵] به موضوع خضوع و خشوع اشاره کردهاست
اقسام خضوع و خشوع
از آنجا که ماهیت برخی عبادات چون سجده نوعی خضوع است،[۳۶] بنابراین از برخی آیات[۳۷] برداشت میشود خضوع، دو قسم تکوینی و تشریعی دارد؛ به این معنا که افزون بر نظام تشریع که در آن، موجودات دارای عقل، مکلّف به خضوع در برابر حضرت حقاند، در نظام تکوین نیز همه موجودات ـ اعم از عاقل و غیر عاقل ـ در برابر آفریدگار خاضع و ساجدند.[۳۸]
امامخمینی به هر دو نوع خضوع تکوینی و تشریعی پرداختهاست. ایشان در خصوص خضوع تشریعی، ثنای معبود و خضوع در برابر منعم و عظیم مطلق را فطری دانسته، با این همه، از آنجایی که چگونگی ثنای ذات الهی فرع بر معرفت به ذات و صفات اوست و این برای کسی جز از راه وحی ممکن نیست، ایشان عبادات را توقیفی دانستهاست. از اینرو لازم است چگونگی خضوع و عبادات تشریعی تنها از ناحیه خداوند بیان شود.[۳۹] اهل معرفت نیز خضوع و خشوع را به دو صورت بالذات (بهطبع) و بالعرض (بهتکلّف) دانستهاند و هر کسی علمش از دیگری بیشتر باشد، ورودش به عبودیت حق ـ که خضوع و خشوع ذاتی است ـ کاملتر خواهد بود.[۴۰]
خضوع به اعتبار دیگری، به خضوع ممدوح و مذموم تقسیم میشود. خضوع ممدوح، خضوع در برابر حق و حقیقت و خضوع بنده در برابر خداوند و خضوع مکلف در برابر پیامبر (ع)، امام (ع)، عالمان و فقها، در دوران غیبت است[۴۱] و خضوع مذموم، خضوع در برابر ستمکاران است؛ چنانکه در برخی روایات، خضوع در برابر ظالم نکوهش شدهاست.[۴۲] خضوع در برابر پروردگار مورد ترغیب و توجه معصومان (ع) بودهاست؛ چنانکه در دعاها و مناجات خود با خضوع و خشوع حوایج خود را از خداوند طلب میکردند.[۴۳] علمای اخلاق نیز خضوع در برابر پروردگار و بندگان مؤمن را خضوع ممدوح و خضوع در برابر ظالمان را خضوع و خشوع مذموم شمردهاند.[۴۴]
امامخمینی نیز به دو قسم خضوع در برابر خداوند و خضوع در برابر مردم اشاره کرده، خضوع در برابر خداوند را طریق هدایت سالک[۴۵] و خضوع در برابر کامل و جمیل مطلق را از فطریات[۴۶] شمردهاست. ایشان خضوع در برابر ظالمان[۴۷] و اهل دنیا[۴۸] را خضوع مذموم میداند و معتقد است اگر توحید در قلب انسان وارد شود و سالک خداوند را مؤثر حقیقی عالم، بداند، این مقدار برای اهل دنیا خضوع نخواهد کرد و این خضوع به سبب مؤثردانستن اسباب ظاهری است و ادعای ایمان و توحید در آنها، نفاقی بیش نیست.[۴۹]
به عقیده امامخمینی حالت خشوع، دو قسم حبّی و خوفی دارد که در خشوع حبیّ، حقتعالی با اسمای جمالی خود تجلی میکند و این سبب هیبتی آمیخته به شوق میشود که در نتیجه دل عاشق، خایف میگردد. البته این خوف و وحشت، غیر از خوفهای عادی است. در خشوع خوفی نیز حقتعالی با اسمای جلالی و عظمت تجلی میکند و آن تجلی، هیمانِ آمیخته به خوف و حیرتِ آمیخته به حزن را در پی دارد.[۵۰] ایشان قلوب اولیای الهی (ع) را در ادراک جمال و جلال حقتعالی مختلف میداند و معتقد است برای بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جلالی و قهری چیرگی دارد؛ لذا خشوع خوفی خواهند داشت؛ مانند حضرت یحیی (ع) و بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جمالی آنها را فرا میگیرد و پس از اضطراب به طمأنینه و سکون میرسند و خشوع حبّی خواهند داشت؛ مانند حضرت ابراهیم (ع).[۵۱]
درجات و مراتب
اندیشمندان اسلامی برای خضوع و خشوع، درجات و مراتبی برشمردهاند و بالاترین مرتبه خضوع را عبادت دانستهاند[۵۲] و از آنجا که مراتب جلال و جمال الهی غیر متناهی است، خضوع و خشوع در برابر حقتعالی نیز غیر متناهی خواهد بود.[۵۳] از اینرو در اولیای خدا، بهخصوص پیامبر (ص) و امامان (ع) به عالیترین صورت ظهور مییابد؛ زیرا معرفت آنان به خداوند و صفات جمال و جلال او در عالیترین مرتبه است. در بیان حالات آنان آمدهاست که در هنگام وضو و نماز، رنگ رخسارشان تغییر میکرد[۵۴] و هنگام عبادت نیز بدنشان از شدّت خوف پروردگار میلرزید.[۵۵]
امامخمینی نیز خضوع را دارای مراتبی میداند که بالاترین مرتبه آن در عبادت است.[۵۶] ایشان معتقد است هرچه نور عظمت و کبریایی حق در قلب بنده بیشتر تجلی کند و انوار تجلیات بر قلب غلبه کند، خضوع و تذلل بیشتر میشود.[۵۷]
عارفان برای خشوع نیز درجاتی برشمردهاند: درجه اول، تذلل و تسلیم در برابر امر و حکم الهی است؛ اینکه بنده خداوند را به گونهای عبادت کند که گویا او را میبیند؛ درجه دوم، ظاهرشدن آفات نفس و کاستیهای اعمال است که با علم به نقایص خود به دست میآید؛ درجه سوم، حفظ حرمت در هنگام مکاشفات و مخفی نگاه داشتن کرامات از مردم است؛ به اینکه آنچه به دست آورده را از خداوند بداند، نه از استحقاق و عمل خود.[۵۸]
امامخمینی مراتب خشوع را بر حسب مراتب ادراک عظمت، جلال و جمال حق میداند که گاهی مرتبه خشوع از طریق علم و ایمان به دست میآید. به اعتقاد ایشان، علم تنها، خشوع نمیآورد، بلکه باید علم به عظمت و جلال و جمال حق را به قلب رساند و به آن ایمان یافت تا قلب خاشع شود. مرتبه بعد، مشاهده جمال و جلال حق است که سالک با مشاهده هیبت و عظمت جمال حق، خاشع میگردد. این امر در اوایل امر، به صورت تزلزل و اضطراب قلب ظاهر میشود و پس از تمکین (استمرار و ثبات حالات سالک) به حالت انس و سکینه تبدیل میگردد.[۵۹]
رابطه خضوع و خشوع با عبادت
برخی اندیشمندان، عبادت را نوعی خضوع در برابر خداوند متعال[۶۰] و حقیقت آن را خضوع و فروتنی دانستهاند.[۶۱] بعضی نیز خضوع را لازمه معنای عبادت شمردهاند.[۶۲]
از دیدگاه امامخمینی خشوع ازجمله اموری است که برای سالک الی الله در همه عبادات، بهویژه نماز لازم است.[۶۳] ایشان عبودیت را خضوع کامل همراه با اطاعت[۶۴] و عبادت را نوعی خضوع دانستهاست که مخصوص خداوند تبارک و تعالی است که در بالاترین مرتبه وجود قرار دارد. ایشان حقیقت عبادت را چیزی جز خضوع در برابر خداوند نمیداند که این نوع خضوع، ملازم اله یا خدا دانستن معبود است[۶۵]؛ از اینرو مطلق خضوع و تواضع و احترام در برابر غیر خدا بدون اعتقاد به خداوندی او، هرچند بهغایت خضوع هم برسد، همچون احترام و خضوع در برابر بزرگان دین و اولیای الهی، باعث کفر و شرک نمیشود[۶۶]؛ زیرا این امر با اعتقاد به این است که آنان بندهای از بندگان خداوندند و در اصل وجود و کمالات خود نیازمند حق بوده، تنها به واسطه عبودیت، مورد عنایت حقتعالی قرار گرفتهاند.[۶۷]
منشأ و راههای رسیدن
قرآن کریم خشوع را ناشی از معرفت به خداوند و مختص علما میداند.[۶۸] بعضی روایات تواضع را محل روییدن خضوع و خشوع شمردهاند.[۶۹] برخی اندیشمندان معتقدند خضوع در برابر عظمت شخص بزرگ، ریشه در فطرت آدمی دارد؛ موجوداتی که صاحب ادراکاند، در برابر قویتر و عظیمتر از خود خاضع و تسلیم هستند، و انسان به علت دارابودن درکی عمیقتر، خضوعش جلوههایی گستردهتر و روشنتر دارد.[۷۰] همچنین برای خضوع علتهای دیگری همچون یاد مرگ و قیامت نیز بیان شدهاست.[۷۱]
امامخمینی منشأ خضوع در برابر حقتعالی را معرفت منعم و صفات او[۷۲] و شناخت عظمت جمال و جلال حق میداند[۷۳]؛ چنانکه تجلیّات نور و عظمت حق در قلب سالک نیز سبب خضوع میگردد و هرچه انوار تجلّیات در قلب بیشتر تجلی کند، خضوع و عبودیت، افزون میگردد.[۷۴] همچنین منشأ خشوع، علم و ایمان است؛ زیرا کسی که عظمت و جلال و جمال حق را ادراک کند، در برابر آن خاشع خواهد شد. البته علم به تنهایی کافی نیست، بلکه این علم باید به قلب برسد تا قلب خاشع گردد؛ چنانکه شیطان با وجود برخورداری از علم به مبدأ و معاد، خشوع ندارد.[۷۵] به اعتقاد ایشان، خشوع گاهی از تجلیات جلالی و قهری و گاهی از تجلیات حبّی و جمالی به دست میآید؛ چنانکه خشیت حضرت یحیی (ع) ناشی از تجلیات جلالی بودهاست.[۷۶]
بعضی علمای اخلاق، راههای دستیابی خضوع را همنشینی با اهل تقوا و صلاح و بهرهبردن از سیره آنها در خضوع و تواضع میدانند.[۷۷] امامخمینی راه رسیدن خضوع و خشوع ـ بهویژه در نماز ـ را تحصیل علم و ایمان به عظمت و جلال حق میداند[۷۸] و معتقد است اگر انسان به قلب خود بفهماند که موجودات دیگر نیز مانند او ناتوان و نیازمند هستند و از خود قدرتی ندارند تا نیاز او را برآورده سازند، در برابر آنها خضوع نمیکند و تنها در برابر خداوند خاضع خواهد بود.[۷۹] ایشان نماز و تکرار آن را یکی از اسبابی میداند که موجب پیدایش ملکه خضوع است[۸۰]؛ این امر نیازمند تمرین، ریاضت و جدیت، بهویژه در نماز است.[۸۱] ایشان شکر و قدردانی از منعم حقیقی ـ خداوند متعال ـ را راه دیگری برای خضوع و خشوع قلب میداند.[۸۲]
موانع
بعضی اندیشمندان اسلامی، پیروی از هوای نفس را از موانع خضوع[۸۳] و قساوت قلب را مانع خشوع دانستهاند.[۸۴] امامخمینی یکی از موانع خضوع را خودبینی و خودخواهی میداند که موجب میشود انسان از خضوع در برابر اولیای او سر باز زند[۸۵]؛ همچنانکه علت عدم خضوع شیطان در برابر آدم (ع) نیز خودبینی و خودخواهی او بود.[۸۶] به اعتقاد ایشان، اگر انسان مطیع شهوات و هواهای نفسانی شود و تحت سلطه آنها قرار گیرد، در برابر آنها خاضع شده، اطاعت آنها را بر اطاعت خداوند مقدم میدارد.[۸۷] ایشان توجه به دنیا و زینتهای آن را موجب قساوت قلب و عدم خشوع آن در برابر خداوند و موعظههای قرآنی میشمارد.[۸۸]
آثار و نشانهها
در بعضی روایات، آثار خضوع و خشوع در دعا آن هم در تاریکی شب، اجابت دعا و قرب خداوند معرفی شده،[۸۹] خشوع از عوامل شکستن نفس و هوای آن شمرده شدهاست.[۹۰] علمای اخلاق، خضوع را سبب خروج از ظلمتهای غرور و فریب[۹۱] و خشوع را سبب رسیدن قلب به انوار الهی میدانند و این انوار کلید مکاشفات و اسرار ربوبیت است؛ این مکاشفات بهخصوص در سجود که اعلی درجه خشوع و خضوع است، به دست میآید.[۹۲]
امامخمینی معتقد است وقتی در قلب حالت خضوع و خشوع شکل گرفت، حالت نشاطی برای شخص به وجود میآید که موجب قرب به حق میگردد[۹۳]؛ همچنانکه اگر اوامر الهی با خشوع قلبی انجام شود، موجب قطع تصرفات شیطان میگردد.[۹۴] در بعضی روایات، علامت خشوع در نماز، خضوع در جوارح دانسته شدهاست.[۹۵] بعضی علمای اخلاق نیز نشانههایی برای خضوع و خشوع ذکر کردهاند؛ ازجمله:
- بستن چشم از محرمات؛
- صرف نظر کردن از علاقههای دنیا و شئون آن
- خاموششدن آتش شهوت
- رامشدن آرزوها
- تجلی نور الهی در دل
- جاریشدن اشک از دیدگان
- رامشدن بدن و دل برای خداوند.[۹۶]
امامخمینی ورع و تقوا را از نشانههای خشوع میداند و اظهار خشوعی را که با ورع همراه نباشد، نوعی ریا و نفاق میشمارد.[۹۷] ایشان خضوع در برابر اهل دنیا را منافی خضوع در برابر خداوند شمرده، معتقد است نشانه کسی که ادعای خضوع قلبی در برابر خداوند دارد، عدم خضوع در برابر دیگران است.[۹۸]
خضوع و خشوع در سیره امامخمینی
امامخمینی در دعاهای خود با بیان بینیازی و قدرت و سلطنت خداوند و ضعف و فقر و بندگی خود، خضوع و خشوع خود را در برابر خداوند اظهار میکرد[۹۹] و اول وقت با خشوع و خضوع و حضور قلب، نمازشان را برگزار میکرد.[۱۰۰] در عبادات خود بهویژه عبادات شبانه، چنان با گریه و خضوع و خشوع قیام، رکوع و سجود را انجام میداد که وصفناپذیر بود و این حالت پیوسته ایشان بود.[۱۰۱] ایشان همچنانکه خود در برابر تکالیف الهی و احکام شرع خضوع داشت،[۱۰۲] در سخنرانیهای خود نیز خضوع در برابر احکام شرع و اوامر الهی و خضوع در برابر مردم را یادآور ساخته،[۱۰۳] از خضوع در برابر طاغوت و حکومت زور و حاکمان ظالم، منع میکرد.[۱۰۴]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۲–۷۳.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۲/۴۳.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۱۱/۴۱۰.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱؛ فراهیدی، کتاب العین، ۱/۱۱۲.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۸۲.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱.
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۴؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۴۰۲.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۲/۱۶۶.
- ↑ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۲۸۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱/۱۵۲.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۲/۳۴.
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۳–۲۴۴.
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۵/۵۱.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۹۲.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۳–۱۴.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۶۷۸–۶۷۷ و ۷۷۴.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب ۱۰، ۳؛ کتاب دوم تواریخ ایام، ب ۳۰، ۸.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اول تواریخ ایام، ب ۲۹، ۲۴.
- ↑ کتاب اول تواریخ ایام، افسسیان، ب ۵، ۲۱.
- ↑ کتاب مقدس، نامه به عبرانیها، ب ۱۳، ۱۷.
- ↑ کتاب مقدس، افسسیان، ب ۵، ۲۲.
- ↑ نامه اول پطرس، ب۲، ۱۸.
- ↑ احزاب، ۳۱؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۰۸.
- ↑ مؤمنون، ۱–۲.
- ↑ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۱/۳۳۱؛ کلینی، الکافی، ۳/۳۰۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۴۷۳ و ۶/۱۸۱.
- ↑ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۳۷.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۹ و ۵۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۶۷؛ غزالی، مجموعة رسائل، ۱۲۲ و ۱۴۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۴۹.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۸۴۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵، ۴۸۹، ۴۹۶ و ۵۳۴؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۱۷ و ۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۶.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۳۴۶، ۳۷۶ و ۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، نجاة العباد، ۵۶.
- ↑ ابوحیان، البحر المحیط، ۱/۵۷۳.
- ↑ حج، ۱۸.
- ↑ فصلت، ۱۱؛ رعد، ۱۵؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۴/۳۵۹–۳۶۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳.
- ↑ فرغانی، مشارق الدراری، ۶۶۵.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۱۰۶ و ۳۰۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۱۰۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۷/۱۸۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۹۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۹۱/۳۸۵.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۲۹۶–۲۹۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۱۹–۲۲۶.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۵/۳۵۵؛ آلوسی، روح المعانی، ۱/۸۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۲۸۰؛ نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ۶/۵۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۳۰۰؛ احسائی، عوالی اللئالی، ۱/۳۲۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ۴۳/۳۳۹.
- ↑ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۱۵۸؛ صدوق، الخصال، ۲/۵۱۷.
- ↑ آداب الصلاة، ۲۸۴.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸–۹۹.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۵۲؛ تلمسانی، ۱/۱۳۲–۱۳۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵.
- ↑ طوسی، التبیان، ۴/۴۳۵؛ بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۶۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۲۱۲.
- ↑ ابنعابدین، حاشیة رد المحتار علی الدر المختار، ۲/۶۵۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۲۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴–۲۸۵؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳–۲۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.
- ↑ فاطر، ۲۸.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۱۲۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۷۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳/۴۹۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امام خمینی، سر ّالصلاة، ۹۸–۹۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۴.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۹۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۸–۱۰۹.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۳/۳۶۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۶۹.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۶۳۷.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۴۷۱.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۱ و ۳۵۱–۳۵۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۸۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۲۰ و ۲۱/۱۴۷.
- ↑ الهامینیا و مهدیان، سیره اخلاقی امامخمینی، ۷۲.
- ↑ مصطفوی، خاطره، چاپشده در۴۲۰ داستان از نماز و عبادت امامخمینی، ۱۱۴.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۴۸–۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۸–۲۹۹؛ ۱۷/۱۵، ۴۸۲ و ۲۱/۸۸–۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۲، ۱۷۹ و ۱۰/۱۳۰–۱۳۱.
منابع
- قرآن کریم
- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنعابدین، محمد امین، حاشیة رد المحتار علی الدر المختار، شرح تنویر الابصار، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنماجه قزوینی، محمدبنیزید، سنن ابنماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابوحیان اندلسی، محمدبنیوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق صدقی محمد جمیل، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- اِلهامینیا، علیاصغر و سجاد مهدیان، سیره اخلاقی امامخمینی، تهران، عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ۱۳۷۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله نجاة العباد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
- بهایی عاملی، محمدبنحسین، مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۰۵ق
- تلمسانی، عفیفالدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش
- توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت و مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق
- رحیمیان، محمدحسن، در سایه آفتاب، قم، حضور، ۱۳۷۸ش
- صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- عسکری، حسنبنعبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا
- غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامام غزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق
- فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، شرح تائیه ابنفارض، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش
- مصطفوی، فریده، خاطره، چاپشده در۴۲۰ داستان از نماز و عبادت امامخمینی، تدوین عباس عزیزی، قم، صلاة، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش
- مغربی، قاضینعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف فیضی، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا
- نیشابوری، حسنبنمحمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقیق زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق
- هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
- رحمتالله ضیائی اُرزگانی، خضوع و خشوع، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.