عقل (قوه ادراک): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{دیگر کاربردها|عقل (ابهامزدایی)}} | {{دیگر کاربردها|عقل (ابهامزدایی)}} | ||
'''عقل'''، قوه ادراک کلیات. | '''عقل'''، قوه ادراک کلیات. | ||
عقل از جهت معرفتشناسی، قوهای از قوای نفس و مرتبهای از وجود انسان است که مایه کشف مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود. [[حکما|فیلسوفان]] مسلمان با الهام گرفتن از آیات [[قرآن|قرآن کریم]] و روایات معصومان (ع) به بحث و تحلیل این مسئله پرداختهاند. | |||
متکلمان اسلامی درباره جایگاه عقل در معرفت حقایق فراطبیعی، دیدگاههای مختلفی دارند در [[عرفان]] نیز عقل مورد توجه اهل معرفت میباشد. عقلی که مورد انتقاد و بیمهری آنان است، عقل مشوب به شبهههای وهمی و خیالی است، اما عقل سلیم تقابل و تعارضی با کشف و شهود ندارد. | |||
مقام و منزلت عقل در اندیشه امام خمینی را میتوان در [[تألیفات و آثار امامخمینی|آثار]] فلسفی، عرفانی و فقهی ایشان مشاهده کرد. ایشان با نگارش کتابی در موضوع عقل و جنود آن تصویری روشن از حقیقت عقل و قوه عاقله ارائه میکند، به باور ایشان اگر عقل همراه و تحت اشراف دین باشد، بهمراتب وجودی لایق خود میرسد و گرنه از ترقی محروم شده چه بسا به نیروی شیطانی تبدیل میشود. | |||
امام خمینی برای عقل چند ویژگی برمیشمارد: رسول و حجت باطنی، عامل فضیلت انسان، قدرت مقایسه منافع و مضار امور. هم چنین ایشان برای عقل آفاتی بر میشمارد از جمله: [[غرور]] و خودخواهی، [[غضب]]، پرگویی، هوای نفس و بیماری مزاج. | |||
== معنی == | == معنی == | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۷۳: | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:فلسفه]] | [[رده:فلسفه]] | ||
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]] |
نسخهٔ ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۲۷
عقل، قوه ادراک کلیات.
عقل از جهت معرفتشناسی، قوهای از قوای نفس و مرتبهای از وجود انسان است که مایه کشف مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود. فیلسوفان مسلمان با الهام گرفتن از آیات قرآن کریم و روایات معصومان (ع) به بحث و تحلیل این مسئله پرداختهاند.
متکلمان اسلامی درباره جایگاه عقل در معرفت حقایق فراطبیعی، دیدگاههای مختلفی دارند در عرفان نیز عقل مورد توجه اهل معرفت میباشد. عقلی که مورد انتقاد و بیمهری آنان است، عقل مشوب به شبهههای وهمی و خیالی است، اما عقل سلیم تقابل و تعارضی با کشف و شهود ندارد.
مقام و منزلت عقل در اندیشه امام خمینی را میتوان در آثار فلسفی، عرفانی و فقهی ایشان مشاهده کرد. ایشان با نگارش کتابی در موضوع عقل و جنود آن تصویری روشن از حقیقت عقل و قوه عاقله ارائه میکند، به باور ایشان اگر عقل همراه و تحت اشراف دین باشد، بهمراتب وجودی لایق خود میرسد و گرنه از ترقی محروم شده چه بسا به نیروی شیطانی تبدیل میشود.
امام خمینی برای عقل چند ویژگی برمیشمارد: رسول و حجت باطنی، عامل فضیلت انسان، قدرت مقایسه منافع و مضار امور. هم چنین ایشان برای عقل آفاتی بر میشمارد از جمله: غرور و خودخواهی، غضب، پرگویی، هوای نفس و بیماری مزاج.
معنی
عقل که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است، در اصطلاح فلاسفه، افزون بر معنای ناظر به وجود شناختی (ببینید: عقل (موجود مجرد))، از دیدگاه معرفتشناسی به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در فعل، همراه با ماده است[۱] و دارای دو قسم نظری و عملی میباشد. عقل نظری به معنای قوه ادراک کلیات است[۲] و عقل عملی به معنای قوه تمییز میان حُسن و قبح افعال و غایت آن رسیدن به خیر و سعادت و اجتناب از شر است.[۳] بنابر نظر حکمای مشاء قوه عاقله (ناطقه) انسان، امور کلی و عقلی را بذاته درک میکند، بر خلاف قوه تخیل و احساس که به واسطه آلات درک میکنند.[۴]
امامخمینی نیز عقل به معنای معرفتشناختی را دارای دو قسم نظری و عملی میداند؛ ایشان عقل نظری را نیروی ادراک کلیات و حقایق اشیا، آنطور که در نظامِ وجود است، میداند[۵] و عقل عملی را قوه روحانیهای میداند که به حسب ذات مجرد و به حسب فطرت مایل به خیرات و کمالات و دعوتکننده به عدل و احسان است.[۶]
عقل با اصطلاحات دیگری چون نفس و روح مرتبط است. نفس در ذات مجرد از ماده و در فعل، نیازمند به ماده است.[۷] میان عقل به معنای مخلوق اول و نفس فرق است. عقل در ذات و فعل مجرد از طبیعت است؛ امّا نفس در فعل به طبیعت نیازمند است. همچنین نفس در مصدربودن برای حرکات جزئی، میل و اراده و علم جزئی، مخصّصی مانند طبع و نفس منطبعه لازم دارد تا بتواند حرکات جزئی را تخیل کرده تا اراده جزئیه منبعث شود[۸] (ببینید: نفس). روح نزد فلاسفه دارای کاربردهایی است. برخی روح مجرد را عقل میدانند[۹] و برخی نیز میان روح و نفس فرق گذاشتهاند. روح میتواند از بدن مفارقت کند؛ امّا نفس اینگونه نیست؛ زیرا نفس مدبر بدن است و بدن در قوام نفس دخیل است؛ در حالیکه تدبیر بدن مقوم روح نیست[۱۰]؛ اما آنچه را حکما عقل مجرد میگویند، عرفا روح میخوانند و آنچه را حکما نفس ناطقه میگویند، اهل معرفت قلب مینامند که کلیات مفصله را شهود میکند.[۱۱] در اصطلاح طبیعی و اطبا نیز روح به روح بخاری گفته میشود که مبدأ آن مغز و مجرای آن اعصاب است و مرتبه نازله روح مجرد انسانی است.[۱۲]
پیشینه
عقل از جهت معرفتشناسی، قوهای از قوای نفس و مرتبهای از وجود انسان است که مایه کشف مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود و در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است.[۱۳] بحث از قوه عاقله، پیشینهای دیرینه داشته، مورد توجه اندیشمندان مکاتب و نحلههای مختلف بوده و در کتابهای ادیان الهی و غیر الهی به آن توجه شده است.[۱۴] در فلسفه یونان بر فضیلت و جایگاه عقل اذعان شده و از نظر آنان رفتار شر و بدی آنگاه شکل میگیرد که قوه عاقله انسان، ادارهکننده وجود آدمی نباشد.[۱۵]
در فرهنگ اسلامی نیز به این بحث توجه شده و آیات الهی به تعقل و تفکر دعوت کردهاند.[۱۶] در روایات به ارزش و اهمیت آن توجه فراوان شده و تحقق همه خیرات به عقل نسبت داده شده است[۱۷] و حکمت الهی تنها با عقل قابل دسترسی است[۱۸] و عقل چیزی است که با آن، خداوند پرستش میشود و بهشت به دست میآید.[۱۹] فیلسوفان مسلمان با الهامگرفتن از آیات قرآن کریم و روایات معصومان(ع)، به بحث و تحلیل این مسئله پرداختهاند. ابنسینا مبحث عقل را بیش از آنچه ارسطو بیان کرده، گسترش داده و به پیروی از فارابی[۲۰] قوه عاقله را دارای مراتب چهارگانه دانسته است.[۲۱]
متکلمان اسلامی دربارهٔ جایگاه عقل در معرفت حقایق فراطبیعی، دیدگاههای مختلفی دارند؛ برخی متکلمان عقل را در صدر نشانده و آن را مقدم بر نقل قرار داده و گروهی دیگر عقل را در معرفت دینی بیاعتبار دانسته و تنها منبع و روش معتبر معرفتی را نقل میدانند. متکلمان امامیه براساس آموزههای قرآنی و روایی همواره در شناخت حقایق فراطبیعی برای عقل جایگاه ویژهای قائلاند.[۲۲] متکلمان معتزلی نیز برای عقل در کسب معارف دینی نقش بنیادین قائلاند[۲۳]؛ اما متکلمان اشعری عقل را ناتوان از شناخت معارف و حسن و قبح میدانند.[۲۴] در عرفان نیز عقل مورد توجه اهل معرفت میباشد و همواره در آثار عارفان تصریح شده است عقلی که مورد انتقاد و بیمهری آنان است «عقل مشوب» به شبهههای وهمی و خیالی است، اما عقل سلیم تقابل و تعارضی با کشف و شهود ندارد.[۲۵]
مقام و منزلت عقل در اندیشه امامخمینی را میتوان در آثار فلسفی، عرفانی و فقهی ایشان مشاهده کرد. ایشان با نگارش کتابی در موضوع عقل و جنود آن تصویری روشن از حقیقت عقل و قوه عاقله و ویژگیهای آنها ارایه میکند[۲۶] و باور دارد که عقل پایه و اساس همه فضایل و خوبیهاست.[۲۷] ایشان عقل بشری را محصور در زندگی عادی و مادی نمیداند، بلکه انسانیتِ انسان را به این دارایی ارزشمند میداند[۲۸] و غایت و هدف عالی عقل بشری را رسیدن به مرتبه قرب الهی و فنای فی الله میشمارد.[۲۹] در نگاه ایشان عقل با دین همواره سازگار است و تعارضی میان آنها وجود ندارد؛ زیرا هر دو کاشف حقایق هستی و مأمور ارتقابخشی انسان از راه بسط معارف انسانی و واسطه نیل به قرب الهیاند.[۳۰] ایشان در بیان و شأنیت و منزلت عقل اشاره میکند که دین برای فعلیتدادن به مراتب وجودی انسان نازل شده و این امر با همراهی عقل، تحقق مییابد.[۳۱] به باور ایشان اگر عقل همراه و تحت اشراف دین باشد، به مراتب وجودیِ لایق خود میرسد وگرنه از ترقی محروم شده، چه بسا به نیروی شیطانی تبدیل شود.[۳۲]
معانی و اقسام عقل
مفهوم عقل در حوزههای اخلاقی، کلامی و فلسفی دارای معانی مختلفی میباشد:
اخلاق
مقصود از اصطلاح عقل در قلمرو اخلاق جزئی از نفس است که به مواظبت بر اعتقاد نسبت به یک چیز و تجربه درازمدت دربارهٔ چیزی به دست میآید؛ به گونهای که انسان به اقتضای آن به عملی روی میآورد یا از کاری دوری میگزیند. انسانها در برخورداری از عقل به این معنا، با یکدیگر تمایز مییابند و میتوان کسی را که تجربه فراوانتری در راه درستی و صواب اندوخته است، عاقلتر خواند.[۳۳]
کلام و اصول فقه
مقصود از اصطلاح عقل در قلمرو کلام و اصول فقه مشهورات مشترک نزد همگان است که مقبولات آرای محموده و نیز ضروریات نظری را دربر میگیرد.[۳۴]
فلسفه
عقل در قلمرو فلسفه به چند مفهوم نظر دارد:
- عقل غریزهای است که در انسان وجود دارد. عقل به این معنا را فلاسفه در باب برهان به کار میبرند و مقصود آنان قوهای از قوای نفس است که انسان به واسطه آن به مقدمات ضروری صادق، یقین مییابد.[۳۵]
- عقل همان اصطلاح عقل اول و جوهر مفارق است[۳۶] (ببینید: عقل (موجود مجرد))
- عقل اصطلاح خاص ناظر به مراتب نفس است که به اعتبار آن چهار مرتبه عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد مطرح میشود.[۳۷]
حکما عقل بشری را به اعتبار متعلَّق آن، به دو قسم عقل نظری و عقل عملی تقسیم کردهاند.[۳۸] گروهی این دو را یک قوه با دو کارکرد میدانند که اختلاف ماهوی با یکدیگر ندارند و شأن هر دو ادراک و تعقل است[۳۹] و تنها فرق عقل نظری و عملی در متعلق ادراک یا معلومات آن دو است؛ به گونهای که عقل نظری مربوط به ادراک امور کلیه و عقل عملی مربوط به امور جزئیه است.[۴۰] گروهی دیگر آن دو را دو قوه با دو کارکرد میدانند که از حیث ماهیت مختلف و متبایناند؛ یعنی مدرکات عقل نظری مدرکاتیاند که وجود و عدم آنها در حوزه اختیار انسان نیست؛ در حالیکه مدرکات عقل عملی اشیاییاند که با اختیار و فعل انسان موجود و معدوم میشوند و تحت قدرت انساناند.[۴۱] در سخنان حکما تعابیر متعددی به جای عقل نظری و عملی بهکار رفته است، نظیر قوه عالمه و قوه عامله،[۴۲] قوه مدرکه عالمه و قوه محرکه عامله،[۴۳] قوه علامه و قوه عماله.[۴۴]
امامخمینی نیز عقل را به دو قسم نظری و عملی تقسیم[۴۵] و از آنها به قوه فعاله و قوه هادیه تعبیر میکند.[۴۶] ایشان دربارهٔ کارکردهای عقل نظری و عملی در آثار خود گاهی طبق قول اول مشی کرده و آن دو را یک قوه[۴۷] و گاهی طبق قول دوم آنها را دو قوه با دو کارکرد میداند[۴۸]؛ اما در نهایت کلام مشهور حکما را که انسان عقلی نظری دارد که کار آن ادراک است و عقلی عملی دارد که کارهای معقول را عملی میکند،[۴۹] نقد میکند و دو قوه را به یکدیگر بازمیگرداند.[۵۰] ایشان بر این باور است هر کدام از عقل نظری و عقل عملی با دیگری مرتبط و به آن نیازمند است و این دو در غایت و در هدف که قرب الهی است، مشترکاند.[۵۱] ایشان علت این مطلب را این میداند که هر مرتبه از مراتب وجود به مرتبه دیگر سرایت میکند و مراتب وجودی هر فردی با تکرار یاد خدا ملکه شده و آنچه از علوم حقه که انسان یاد دارد در ذاتش نقش میبندد[۵۲]؛ از اینرو به باور ایشان آنچه انسان را به کمال میرساند، عقل عملی است، نه عقل نظری؛ زیرا چه بسا انسان بر توحید برهان داشته باشد، در عین حال در مرتبه کفر و شرک باقی بماند.[۵۳] امامخمینی تعدیل قوا را با عقل عملی ضروری میداند و قائل است در صورت تعدیل و پرهیز از افراط و تفریط، قوای طبیعی و حیوانی مسخّر او میگردند.[۵۴]
مراتب عقل نظری
امامخمینی همچون دیگر فلاسفه[۵۵] عقل نظری را دارای مراتبی میداند:[۵۶]
- عقل هیولانی: در این مرحله هنوز هیچ ادراک و نقشی در عقل ترسیم نشده، اما استعداد پذیرفتن هر معقولی را دارد. با سیر تدریجی اگر انسان تحت تربیت رحمانی قرار گیرد، این جوهر عقلی، موجودی عقلانی رحمانی میشود و اگر تحت تربیت شیطانی قرار گیرد موجودی عقلانی شیطانی میشود.[۵۷]
- عقل بالملکه: عقل در این مرتبه، بدیهیات و ضروریات علوم را درک میکند.[۵۸]
- عقل بالفعل: مرتبهای که به محض توجه و رجوع، علوم نظری را درمییابد. بنابر نظر امامخمینی در این مرتبه حقایق عقلی به صورت مجرد درک میشوند که مختص افراد خاصی است.[۵۹]
- عقل بالمستفاد: در این مرحله تمام قوا و استعدادهای قوه عاقله به فعلیت میرسند و هیچ حالت منتظرهای در آن نیست، بلکه تمام معقولات نزد او حاضرند.[۶۰] امامخمینی قائل است معنای عقل بالمستفاد در اصطلاح عرفا و حکما با یکدیگر فرق دارد.[۶۱] در اصطلاح عرفانی عقل بالمستفاد عقلی است که توان مشاهده حضوری از مبدأ وجود و اعلی مرتبه وجود را داشته باشد و در اصطلاح حکما رسیدن به آن مقامی است که بتوان از جبرئیل که از عالم عقول است، استفاده کرد؛ اما عرفا کلام حکما را صحیح نمیدانند؛ زیرا جبرئیل را نهایت عالم وجود نمیشمارند.[۶۲] به باور امامخمینی غایت عقل عملی و عقل بالمستفاد فناء فی الله است؛ از اینرو غایت هر دو در نهایت یکی است؛ هرچند در آغاز از هم جدا میباشند.[۶۳]
بنابر نظر امامخمینی حکما در تقسیم عقل به اقسام یادشده، مرتکب تسامح شدهاند و معنای این تقسیم این نیست که عقل در مراتب مختلف، تعدد و اختلاف هویت دارد؛ بلکه همین جوهر که از اول رو به نورانیت سیر میکند، مرتبه به مرتبه نورانیتر میشود. وقتی به نورانیت خیال رسید، استعداد ارتقاء به نورانیت عقلی را دارد و عقل هیولانی میتواند خود به عقل بالفعل تبدیل شود. پس این تقسیم، تقسیم مراتب جوهری عقل است نه بیان حیثیت عوارض آن.[۶۴]
امامخمینی راه تحصیل سعادت را منوط به کمال قوای نظری و عملی میداند؛ به این معنا که برای تحصیل سعادت دو جهت لازم است: یکی رسیدن عقل هیولانی به مرتبه عقل بالفعل و دیگری انجام عمل صالح در عقل عملی؛ به عبارت دیگر با عقل نظری حقیقت اشیا به نحوی که ربط محض با حقتعالی هستند، درک میشود و با عقل عملی و اعمال صالح، کدورتهای باطنی رفع میگردد[۶۵] (ببینید: سعادت و شقاوت). ایشان بر خلاف برخی که قائلاند عقل نظری بر عقل عملی تقدم دارد،[۶۶] به تقدم عقل عملی بر عقل نظری باور دارد و قائل است کمال انسانی به عقل عملی است، نه عقل نظری.[۶۷] ایشان حتی بر این باور است علم توحید که علم عقاید است و در شمار اصول اعتقادی قرار میگیرد، تنها مقدمهای برای رسیدن به توحید عملی است.[۶۸]
کارکردها و مدرکات
عقل در همه ساحتهای معرفتی ازجمله معرفتهای گوناگون دینی نقش دارد؛ هرچند این نقشها مختلف هستند، گاهی ابزاری، دفاعی، تعاملی یا استنباطیاند.[۶۹] در آیات الهی به کارکرد عقل نظری[۷۰] و عملی[۷۱] اشاره شده است. در روایات نیز کاربرد عقل ذکر شده[۷۲] و در مواردی به منزله ابزاری برای درک حسن و قبح افعال[۷۳] و هدایتکننده و امرکننده به خوبیها و نهیکننده از بدیها[۷۴] معرفی شده است. در روایات نیز از کارکرد عقل به تدبیر امور تعبیر شده است.[۷۵]
اندیشمندان اسلامی مدرکات عقل عملی را به دو دسته بدیهی و نظری تقسیم میکنند. ادراکات بدیهی: مانند ادراک حسن عدل و قبح ظلم است و ادراک غیر بدیهی نیاز به تأمل و تفکر دارد و در نهایت به ادراکات بدیهی بازمیگردد.[۷۶] البته متکلمان اشعری که کارکرد عقل عملی را قبول ندارند، بر این باورند تنها شارع میتواند به خوبی و بدی افعال به معنای استحقاق مدح و ذم حکم کند.[۷۷] در برابر، متکلمان امامیه و معتزله کارکرد عقل عملی را قبول دارند و بر اساس آن بسیاری از استدلالهای خود را تنظیم کردهاند.[۷۸] حکمای الهی نیز حسن و قبح عقلی را یکی از مهمترین مدرکات عقلی میدانند و بر این باورند که مبنای اشاعره در نفی حسن و قبح افعال، برداشت نادرستی از برخی آیات الهی، همچون «لا یسْئَلُ عَمَّا یفْعَلُ»[۷۹] است و آنان خواستهاند فعل، عدالت و قدرت الهی را تبیین کنند.[۸۰]
امامخمینی بر این باور است که بعضی از ادراکات عقل عملی، ذاتی است، به این معنا که بعضی از عناوین به حسب ذات خود و با قطع نظر از عوارض و عناوین دیگر متصف به حسن و قبح میشوند؛ مانند صدق و کذب اما این عناوینِ حَسن یا قبیح گاهی در خارج مصداق عناوین دیگری واقع میشوند و این دو عنوان با هم تزاحم میکنند که در این صورت حسن یا قبح یک عنوان، به اعتبار وجوه و اعتباراتی که پیدا میکند، متغیر میشود.[۸۱] ایشان برای عقل نقش مهم و اساسی در استنباط احکام و درک ملاکهای قطعی آنها قائل است و افزون بر نقش و جایگاه عقل در علم اصول،[۸۲] در مباحث متنوع فقهی نیز از عقل مدد گرفته است و قائل است در بسیاری از موارد عقل مصالح و مفاسد را درک کرده و بر اساس آن حکم صادر میکند و ایشان حکم عقل به حسن عدالت و احسان و قبح ظلم و غضب را از این قبیل میداند.[۸۳]
امامخمینی خاطرنشان کرده است که از دیگر کاربردهای عقل در فقه، تفسیر ادله لفظیه، توسعه دایره حکم، تغییر خطاب یا انصراف دلیل به یک معنا است. چنانکه گاهی قانونگذار خطاب مطلقی صادر میکند، ولی حکم قطعی عقل به منزله دلیل مقید، آن را محدود و مقید میسازد.[۸۴] همچنین ایشان یکی از نتایج و پیامدهای اصولی و فقهی در پذیرش حسن و قبح عقلی را بحث از حرمت تجری میداند.[۸۵]
ویژگیهای عقل
امامخمینی برای عقل چند ویژگی برمیشمارد:
- رسول و حجت باطنی: عقل مربی باطنی است و انبیا و مرسلین(ع) مربی خارجی هستند که راهنمایان طریق سعادت میباشند و این دو با هم بوده و هر کدام بدون دیگری راه به مقصد نمیبرد؛ زیرا عقل بشری خود به تنهایی نمیتواند طریق هدایت و سعادت را کشف کند و راهی به عالم غیب و نشئه آخرت پیدا کند؛ از طرفی هدایت و راهنمایی پیامبران(ع) بدون هدایت قوه عقل و ادراک عقلی مؤثر نمیباشد، پس حقتعالی این دو نوع مربی را عطا کرد تا تمام استعدادهای نهفته در نفوس انسانها به فعلیت برسد.[۸۶]
- عامل فضیلت انسان بر سایر موجودات: برتری انسان بر سایر موجودات بهرهمندی انسان از عقل است و با همین قوه ممیزه، صاحب تکلیف جزا و عقاب میشود؛ زیرا شناخت دار جزا و عقاب به سبب عقل میباشد.[۸۷]
- قدرت مقایسه منافع و مضار امور: انسان به وسیله عقل اختلافها و تمایزها را درک کرده و در مواجهه با موضوعات مختلف با استفاده از نور عقل، هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله که در تصرف شیطان است را با منافع و مضار هر یک از اخلاق نیکو و فضایل و ملکات نفسانی که در تصرف عقلاند، میسنجد.[۸۸] همچنین در بسیاری از موارد عقل مصالح و مفاسد را درک کرده و بر اساس آن حکم صادر میکند.[۸۹]
- بهرهداشتن از معارف و ثنای مقام ربوبیت: آنچه را عقل با برهان و سلوک عملی ادراک میکند، با قلم عقل به صفحه قلب نگاشته میشود و حقیقت عبودیت و ربوبیت بر قلب منکشف میشود.[۹۰]
- در شمار دلیلهای فقهیبودن: در فقه شیعه، عقل در کنار کتاب، سنت و اجماع، از منابع استنباط احکام شرعی بهشمار میآید.[۹۱]
آفتهای عقل
امامخمینی عقل را یکی از منابع شناخت میداند؛ البته زمانی که در تصرف قانون الهی و شرعی باشد؛ اما عقلی که پشتیبانی شرع و تعالیم انبیا(ع) را نپذیرد، استقلال ندارد و برده و بنده شهوت، غضب و شیطان خواهد بود[۹۲]؛ از اینرو ایشان برای عقل آفاتی را برمیشمارد که اگر عقل انسان گرفتار آنها گردد از مسیر حق منحرف شده، قادر به درک حقایق نخواهد بود. این آفتها عبارتاند از:
- غرور و خودخواهی: اگرچه همه رذایل نفسانی و افکار شیطانی دشمن عقل است، برخی از آنها از آفات بزرگ عقل بهشمار میروند؛ نظیر غرور که بیماری است که بدون ایجاد درد، قلب و روح را فاسد و انسان را هلاک میکند.[۹۳]
- غضب: خشم و غضب موجب تعطیلشدن قوای عقلانی انسان میشود و در این صورت فرد خشمگین تصمیمات غیر منطقی و اقدامات غیرعاقلانه انجام میدهد.[۹۴] همچنین غضب نور عقل و ایمان را خاموش میکند.[۹۵]
- پرگویی: سخنان لغو و بیهوده مضر به حال روح و نفس است و آن را از صفا و سلامت و طمأنینه ساقط میکند.[۹۶]
- هوای نفس: هوای نفس، دشمن خطرناک عقل است؛ به گونهای که تمام انوار عقل و ایمان را خاموش میکند.[۹۷]
- بیماری مزاج: بیماریهای جسمی و مزاجی باعث میشود توجه عقل به بدن و مزاج بیشتر شود و هر قدر این توجه به بدن بیشتر شود، ادراکات عقلی ضعیف و کمتر میشود؛ زیرا عقلِ سالم در بدن سالم است.[۹۸]
عقلستیزی
برخی با تکیه بر ظواهر متون دینی و تقلید کورکورانه از پیشینیان، خود را از برخی منابع معرفتی؛ مانند عقل محروم ساختهاند و همین امر موجبات فهم و تفسیر نادرست و سطحی آنان از معارف دینی را فراهم ساخته است.[۹۹] اهل معرفت نیز در آثار خود گاهی عقل و استدلال را نکوهش کرده[۱۰۰] و راه وصول به مقصود و محبوب را راه دل و عشق شمردهاند. البته این به معنای انکار عقل نیست؛ زیرا خود اهل معرفت در مواردی به استدلال و برهان تمسک جستهاند[۱۰۱]؛ بلکه آنچه مورد نکوهش است ادعای انحصار دستیابی به حقیقت از راه عقل است.[۱۰۲]
اهمیت براهین عقلی در اندیشه امامخمینی در حدی است که ایشان حتی ایمان به معارف الهی و اصول عقاید دینی را در مرحله نخست منوط به تفکر و تعقل میداند و در مرحله دوم نفوذ آن معارف عقلی به قلب را از طریق ریاضتهای قلبی برمیشمارد.[۱۰۳] از اینرو به باور ایشان استدلال و براهین عقلی مقدمه رسیدن به حقایق الهی است تا انسان به واسطه آن حقایق را به قلب برساند و نور ایمان در او جلوه کند.[۱۰۴] ایشان بر اهمیت براهین عقلی برای سیر تکامل انسان تأکید دارد؛ اما در عین حال بر این باور است که درک عقلی صرف، کامل و تمام نیست و حقایق باید به قلب برسند تا انسان به یقین نایل آید.[۱۰۵] بر این اساس بسندهکردن به استدلال و براهین عقلی در این مسیر حجاب اعظم است و بر سالک لازم است از تعلقات دنیوی و انانیت نفس رهایی یابد[۱۰۶] (ببینید: عرفان، فلسفه، و کلام).
پانویس
- ↑ جرجانی، التعریفات، ۶۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۱۹–۴۲۰.
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۵۸.
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۵۸.
- ↑ فارابی، فصوص، ۸۶؛ ابنسینا، التعلیقات، ۲۲–۲۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱.
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۶۵–۶۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ۴۱۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۵۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۵۳.
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۸۸؛ میرداماد، القبسات، ۴۱۴.
- ↑ نوری، تعلیقات بر تفسیر القرآن الکریم تألیف ملاصدرا، ۲/۳۸۴.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۳ و ۷۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۴.
- ↑ ←ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۵۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱/۱۵۳ و ۷۵/۶.
- ↑ کتاب مقدس، تورات، سلیمان، ب۱۲، ۸، ب۱۶، ۲۰ و ب۱۸، ۲.
- ↑ ارسطو، فی النفس، ۷۲–۷۶ و ۱۱۳–۱۱۴؛ هانس، انسانشناسی فلسفی، ۱۳۷–۱۳۹.
- ↑ انعام، ۳۲؛ بقره، ۲۴۲؛ حدید، ۱۷؛ حج، ۴۶.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۷۴/۱۵۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۱/۲۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۱/۱۱.
- ↑ ابنسینا، فصول منتزعه، ۵۰–۵۱؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۲۱.
- ↑ ابنسینا، الاشارات، ۸۵–۸۶.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۴۴–۴۵ و ۵۷؛ حلی، کشف المراد، ۳۴۶؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۷۴–۷۵.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۳۹، ۴۸، ۵۲–۵۳ و ۶۶؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، ۵۸ و ۶۶.
- ↑ ←تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۸۲–۲۸۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۸۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۶۱؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۲۴۸؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۱۴۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۷۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳/۳۶۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۷–۲۳۸؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۶۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۷؛ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۳۲.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲۴.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲۳؛ مظفر، اصول الفقه، ۱/۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲۳–۲۲۴.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲۷.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲۶–۲۲۷؛ جرجانی، التعریفات، ۶۵–۶۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۹۵–۱۱۹۷.
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۱۳۰.
- ↑ مظفر، المنطق، ۳۴۳.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، النفس، ۲/۱۸۴؛ ابنسینا، رسائل، ۸۷–۹۰؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۹۹.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، النفس، ۲/۳۷ و ۱۸۵–۱۸۶؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۱/۲۱–۲۲.
- ↑ بهمنیار، التحصیل، ۸۱۹؛ غزالی، تهافت الفلاسفه، ۲۴۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۱۳۰.
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۶؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۳۰۸ و ۳۳۱–۳۳۵.
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۹۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۴۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۴۱–۵۴۲.
- ↑ ←ابنسینا، الشفاء، النفس، ۲/۱۸۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۱۳۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۱–۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، النفس، ۲/۳۹–۴۰؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۳۵۳–۳۵۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۱۹–۴۲۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۷۷–۷۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۳۲ و ۴۶۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۷۶–۷۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، المنطق، ۱۲؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۴۱۱؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۲۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۳.
- ↑ برنجکار، کارکردهای عقل و نقش آن در معرفت دینی، ۸۲–۸۶.
- ↑ بقره، ۱۶۴؛ مؤمنون، ۸۰؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱/۳۹۷ و ۱۵/۵۵.
- ↑ انعام، ۱۵۱؛ ← طباطبایی، المیزان، ۷/۳۷۳–۳۷۴.
- ↑ کلینی، کافی، ۱/۲۸–۲۹؛ آمدی، تصنیف غرر، ۵۲–۵۳.
- ↑ کلینی، کافی، ۱/۲۹.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۵۱؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۹۹.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۷۲؛ آمدی، تصنیف غرر، ۳۵۴.
- ↑ سبحانی، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین، ۴۶.
- ↑ ←تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۸۴؛ ← جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۸۱–۱۸۶؛ ← لاهیجی، گوهر مراد، ۳۴۴.
- ↑ ←حلی، کشف المراد، ۳۰۲–۳۰۶ و ۳۱۸؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ۲۲۷–۲۳۰؛ ← لاهیجی، گوهر مراد، ۳۴۳.
- ↑ انبیاء، ۲۳.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۱۲–۳۱۳ و ۷/۷۹–۸۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۱۲–۱۱۴.
- ↑ ←امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۶۰۷؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۲۷؛ امامخمینی، البیع، ۴/۵۵.
- ↑ ←امامخمینی، الطهاره، ۲/۱۱۶–۱۱۷؛ امامخمینی، البیع، ۳/۵۸۸؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۴.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۲۰۳–۲۰۵، ۲۱۰ و ۲۲۷–۲۲۹؛ امامخمینی، البیع، ۲/۹۳؛ امامخمینی، الرسائل العشره، ۱۲.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۲۹۷–۲۹۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۷.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۷۹؛ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸–۱۹.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۴؛ امامخمینی، مکاسب، ۱/۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲ و ۹۵.
- ↑ امامخمینی، الاستصحاب، ۶؛ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۶۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۶۵–۳۶۶.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۵۱–۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۰–۳۱.
- ↑ ←نظرپور، عقل و تعقل در اندیشه امامخمینی، ۴۰–۴۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۱۳–۲۱۴؛ مولانا، دفتر اول، بیت ۲۱۳۲.
- ↑ ←جندی، شرح فصوص الحکم، ۴۹۰–۴۹۱؛ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۵/۲۵۰.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۲۰؛ جوادی آملی، عین نضاح، ۱/۹۲–۹۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۰۹–۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۱ و ۲۵۳.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- ابنترکه، صائنالدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، رسائل ابنسینا، قم، بیدار، ۱۴۰۰ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الطبیعیات (النفس)، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، المنطق، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ارسطو، فی النفس، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، دارالقلم، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الرسائل العشره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- برنجکار، رضا، کارکردهای عقل و نقش آن در معرفت دینی، مجله معرفت فلسفی، شماره ۳۶، ۱۳۹۱ش.
- بهمنیاربنمرزبان، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- جوادی آملی، عبدالله، عین نضاح، تحریر تمهید القواعد، تحقیق حمید پارسانیا، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سبحانی، جعفر، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، ۱۴۲۰ق.
- شهرزوری، شمسالدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، نهایة الاقدام فی علم الکلام، تحقیق احمد فرید مزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- غزالی، ابوحامد، تهافت الفلاسفه، تحقیق سلیمان دنیا، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، تحقیق محمدحسن آلیاسین، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، تحقیق فوزی نجار، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، تحقیق سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوامالدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبنحسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زینالعابدین قربانی، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، اسماعیلیان، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
- مظفر، محمدرضا، المنطق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا.
- مفید، محمدبنمحمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح الهدایة الاثیریه، تصحیح محمدمصطفی فولادکار، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
- مولانا، جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، تصحیح عبدالکریم سروش، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
- میرداماد، محمدباقر، القبسات، به اهتمام مهدی محقق و دیگران، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- نظرپور، رضا، عقل و تعقل در اندیشه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- نوری، ملاعلی، تعلیقات بر تفسیر القرآن الکریم تألیف ملاصدرا، تحقیق محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- هانس، دیرکس، انسانشناسی فلسفی، ترجمه محمدرضا بهشتی، تهران، هرمس، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- یزدانپناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
پیوند به بیرون
- باقر صاحبی، عقل(۳)، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۳۷۹–۳۸۷.