روش تفسیر قرآن، شیوه شناخت معنا و کشف مقصود قرآن.
بحث از روشهای تفسیری، از مباحث جدید علوم قرآن است، بهکارگیری روش درست در تفسیر قرآن کریم، از اهمیت ویژهای برخوردار است. روش تفسیر، از ارکان اساسی هر نوع پژوهشی تفسیری است. نگاهی به تاریخ تفسیر و مفسران گویای این حقیقت است که معمولاً مفسرانی که از پیش، روش تفسیری خود را شناختهاند، در تفسیر قرآن از دیگران موفقتر بودهاند.
امامخمینی در آثار خود از روشهای تفسیری مختلفی استفاده کرده است، گاهی از سیاق کلام استفاده میکند و گاهی آیههای دیگر را بر معنایی شاهد میآورد و یا از سنت و حدیث بهره گرفته و یا از نشانههای عقلی استفاده میکند. روش ایشان در مواردی که یک سوره را به صورت کامل تفسیر میکند، روش سیر و سلوکی، تهذیب باطن و تربیتی است. ایشان در روش تفسیری خود از قرآن، روایت، عنصر شهود عرفانی و تدبر عقلی و اجتهادی بهره برده است.
روش تفسیری امام خمینی دارای ویژگیهای چندی است که از جمله آن ایشان در تفسیرهای خود تلاش کرده است مفاهیم اخلاقی و عرفانی را به مرتبه عمل بکشاند و از روش تطبیق استفاده بکند.
مفهومشناسی
«روش» به معنای راه، راه روشن، هنجار و شیوه[۱] و «تفسیر» از ریشه «فسر» به معنای بیان و روشنکردن است.[۲] در اصطلاح علم تفسیر، روش تفسیر قرآن را میتوان شیوه و خط و مشیی دانست که مفسر برای چگونگی شناخت معنا و کشف مقصود قرآن به کار میگیرد و آن با استفاده از ابزارها و منابع مربوط، برای رسیدن به مراد متکلم از ظواهر لفظ است.[۳] روش تفسیری با گرایش و سبک تفسیری، فرق میکند. مراد از گرایش تفسیری، جهتگیریها و رویکردهای ویژه علمی یا اعتقادی است که ذهن و روان مفسران را در تعامل با شرایط زمان یا علوم تخصصی آنها، به خود معطوف ساخته است؛ همچون گرایشهای فلسفی، کلامی، فقهی، اخلاقی و عرفانی[۴] و مراد از سبک تفسیری، سبکهای تنظیم و بیان مطالب تفسیری، نظیر تفسیر ترتیبی، تفسیر موضوعی، تفسیر منظوم، تفسیر مزجی و مانند آن است؛[۵] اما روش تفسیری، چگونگی کشف و استخراج معانی و مقاصد آیات قرآنی[۶] و راهکارهایی است که به فهم آیات و استخراج پیام کلام، کمک میکند.[۷] (ببینید: تفسیر)
روش تفسیری با ابزارها، اصول و مبادیاش، تعیینکننده نمای کلی، ابعاد و نشانههای یک کار تفسیری بوده، میزان درستی یا انحراف صواب یا خطابودن یک کار تفسیری نیز در پرتوی همین ابزارها و اصول و قواعد تعیین میشود[۸] و اختلاف در آن، موجب اختلاف در کل تفسیر میگردد؛[۹] مانند روش تفسیر قرآن به قرآن، روش روایی، روش عقلی، روش شهودی، روش اجتهادی و مانند آن.[۱۰] چنانکه روشها بر چگونگی کشف معنا و مقصود آیه استوار است؛[۱۱] اما در گرایش، بیشتر باورها، پیشفرضها و جهتگیری شخص مفسر است که به تفسیر جهت میدهد و متنی متناسب با آنها پدید میآید.[۱۲] در بیان روشهای تفسیری، گاهی میان روش مفسر و گرایشهای مذهبی و سلیقههای او اشتباه میشود؛ در حالیکه روش تفسیری امری فراگیر است که مفسر آن را در همه آیات قرآن به کار میگیرد و اختلاف در آن، باعث اختلاف در کل تفسیر میشود و آن چیزی جزو منابع، مستندات، شیوهها و راهبرد استنباط استخراج معانی از آیات قرآن نیست.[۱۳]
پیشینه
بحث روشهای تفسیری، از مباحث جدید علوم قرآن است. ازجمله کتابهای نوشته شده دربارهٔ بررسی و تحلیل روش تفسیر، کتاب مذاهب التفسیر الاسلامی گلدزیهر (۱۹۲۱م) است. وی روش تفاسیر را به «تفسیر مأثور» و «تفسیر به رأی» تقسیم کرده، به تفسیر کلامی، تفسیر اشاریِ صوفیانه و نیز روش فرقههای مختلف پرداخته است. پس از آن، کتاب التفسیر و المفسرون ذهبی (۱۳۹۷ق) است که به روشهای تفسیری پرداخته است. برخی روشهای تفسیری قرآن، از زمان پیامبر(ص) آغاز شده است؛ چنانکه پیامبر(ص) گاهی در تفسیر قرآن از قرآن کمک میگرفت. پس از ایشان اهل بیت(ع) و صحابه افزون بر این روش، از روش تفسیر روایی نیز استفاده کردند.[۱۴] در قرنهای سوم و چهارم، تفسیرهایی همچون تفسیر عیاشی، تفسیر قمی و تفسیر طبری، تفاسیری برگرفته از روایات بودند.[۱۵] در قرنهای چهارم تا هفتم هجری، تفاسیر اجتهادی، مانند التبیان طوسی، مجمع البیان طبرسی، احکام القرآن قرطبی و انوار التنزیل بیضاوی بروز یافتند.[۱۶] در قرنهای دهم تا سیزدهم هجری نیز تفاسیر روایی دیگری چون نور الثقلین حویزی، تفسیر البرهان بحرانی و الدرّ المنثور سیوطی نگارش یافت؛[۱۷] همچنین تفاسیری مانند تفسیر ابنکثیر، معالم التنزیل بغوی و تفسیر الصافی فیض کاشانی از تفاسیر روایی شمرده میشوند که در بیان معنای آیه از روایات یاری گرفتهاند؛ ولی مؤلفان آنها در تفسیر آیات اجتهاد هم داشتهاند؛ بنابراین نوعی تفسیر اجتهادی نیز بهشمار میروند.[۱۸] پیشینه روش عرفانی نیز به تفسیر سهل تستری، از مفسران قرن سوم میرسد و در قرنهای بعد، شخصیتهای عرفانی دیگر مانند سلمی، قشیری، میبدی، ابنعربی، روزبهان بقلی شیرازی و ملاصدرا با این روش به تفسیر قرآن پرداختند.[۱۹]
امامخمینی در آثار خود از روشهای تفسیری مختلفی استفاده کرده است: گاهی از سیاق کلام استفاده میکند، گاهی آیههای دیگر را بر معنایی شاهد میآورد یا از سنت و حدیث بهره گرفته، یا از نشانههای عقلی و قرینه لبّی استفاده میکند. البته استفاده ایشان از این روشها به دلیل جهتگیری خاص ایشان در تفسیر، سمت و سوی خاصی به این استفاده میبخشد.[۲۰] ایشان باور دارد کتاب تفسیر باید روشنگر جهات عرفانی، اخلاقی و جهات دیگری که تأمینکننده سعادت انسان است، باشد.[۲۱] همچنین ایشان دربارهٔ گرایشهای تفسیری، به گرایشهای برخی مفسران در تفسیرها اشاره کرده، باور دارد هر یک از مفسران به فراخور توان علمی خویش، به تفسیر قرآن پرداخته، پرده از جهاتی از آن برداشتهاند؛[۲۲] اما روش خود ایشان در مواردی که یک سوره را به صورت کامل تفسیر میکند، روش سیر و سلوکی، تهذیب باطن و تربیتی است.[۲۳]
مباحث تفسیری امامخمینی در بُعد عرفان نظری بیشتر در کتابهای مصباح الهدایه[۲۴] و تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس[۲۵] و شرح دعاء السحر[۲۶] آمده، در بُعد عرفان عملی و نکات تربیتی، بیشتر در کتابهای سرّ الصلاة[۲۷] و آداب الصلاة[۲۸] بیان شده است. در کتابهایی مانند شرح چهل حدیث[۲۹] نیز به هر دو مطلب اشاره کرده است.[۳۰] در برخی آثار ایشان، مانند مصباح الهدایه، سرّ الصلاة، و شرح دعاء السحر، مباحث دشوار عرفانی در قالب الفاظ و عبارات سنگین بیان شدهاند؛ از اینرو به دقت بسیار نیاز دارد.[۳۱]
جایگاه و اهمیت
بهکارگیری روش درست در تفسیر قرآن کریم، از اهمیت ویژهای برخوردار است. روش تفسیر، از ارکان اساسی هر نوع پژوهش تفسیری است؛ زیرا انتخاب روش درست تفسیری، مفسِّر را از خطا در تفسیر بازمیدارد[۳۲] و اگر او بر اساس مبانی و قواعد صحیح تفسیر، روش مناسب تفسیر را بشناسد و ابزارها و منابع آن را به گونه درست و در جای مناسب خود به کار گیرد، میتواند به نتیجه مطلوب که همان فهم دقیق معانی و مقصود آیات قرآن است، دست یابد.[۳۳] از اینرو، پیمودن روش صحیح تفسیر، اهمیت داشته، شناخت روشهای تفسیری برای هر مفسری لازم است.[۳۴]
نگاهی به تاریخ تفسیر و مفسران، گویای این حقیقت است که معمولاً مفسرانی که از پیش، روش تفسیری خود را شناخته و معرفی کردهاند، در تفسیر قرآن از دیگران موفقتر بودهاند.[۳۵] البته داشتن روش خاص در تفسیر، از گرایش فکری، فرهنگی، دینی و علایق فردی مفسر برمیخیزد.[۳۶] در گرایشهای تفسیری، گستردگی مسایل قرآن و دربرگرفتن علوم مختلف و ظهور اندیشههای گوناگون عقلی، نقلی، کلامی، عرفانی و حتی حسی، سبب تنوع بسیاری در تفسیرها شده است[۳۷] و این گرایشهای تفسیری، همچنین استفاده از منابع مختلف تفسیری، زمینه ظهور روشها و مکاتب تفسیری پرشماری را مهیا کرده است؛[۳۸] همانند روش تفسیر قرآن به اثری و عقلی که خود دارای اقسامی است.
روش و گرایش امامخمینی در تفسیر
روش تفسیر قرآن در کل، به تفسیر اثری یا مأثور و تفسیر عقلی یا اجتهادی تقسیم میشود؛ زیرا مستند در تفسیر یا نقل است یا عقل، و هر کدام از این دو خود اقسامی دارند. تفسیر مأثور، شامل تفسیر قرآن به قرآن، قرآن به روایت و قرآن به قول صحابی و تابعی است.[۳۹] در روش عقلی، مفسر بر اساس گرایش و دیدگاههای خود، به تفسیر میپردازد. ادیبان، فقیهان، متکلمان، فلاسفه و عرفا هر کدام با گرایش خود به تفسیر قرآن میپردازند. در برخی از این تفاسیر (تفاسیر اجتهادی) به یک جنبه و گرایش نگریسته شده، اما برخی دیگر همراه با جنبهها و گرایشهای گوناگون است.[۴۰] برخی نیز روشهای تفسیر قرآن را به تفسیر مأثور، قرآن به قرآن، شهودی (فیضی ـ اشراقی)، ظاهری، باطنی، عقلی و اجتهادی تقسیم کردهاند.[۴۱] البته این تقسیمبندیها به معنای انحصار تفسیر قرآن در یکی از این روشها نیست؛ زیرا روش انحصاری همواره با رکود و جمود همراه است.[۴۲] امامخمینی در روش تفسیری خود از قرآن، روایت، عنصر شهود عرفانی و تدبر عقلی و اجتهادی بهره برده است:
- بهرهگیری از قرآن: ازجمله شیوههای امامخمینی در تفسیر قرآن، روش قرآن به قرآن است؛ مانند آیه «وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ»[۴۳] که با استفاده از آیات دیگر،[۴۴] مقام «امر بین الامرین» را در مسئله جبر و اختیار بیان میکند.[۴۵] ایشان برای بهرهگیری از این روش، به دو گونه عمل کرده است:[۴۶] الف) برای فهم کلام و کشف مراد آیه، از آیهای دیگر کمک میگیرد؛[۴۷] ب) برای شناخت موضوع در یک آیه، از آیه دیگر بهره میگیرد؛[۴۸]
- بهرهگیری از سنت: روایات در شیوه تفسیری امامخمینی نقش بسزایی دارند. ایشان رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) را مفسران حقیقی قرآن معرفی میکند که تمام اسرار آیات و ظواهر و بواطن قرآن را درک میکنند.[۴۹] البته ایشان باور دارد روایات در اثبات اعتقادات، مانند اثبات صانع، اثبات نبوت و معاد، حجیت ندارند؛ بلکه باید از ادله عقلی برای این امور استفاده کرد.[۵۰] روش ایشان در بهرهگیری از آیات، اصل قراردادن آیات محکم قرآن و عرضه روایات بر آنهاست؛ برای نمونه ایشان روایات پرشماری را که در فقه در بحث حیلههای ربا آمده و راه گریز از ربا و حرمت آن را میآموزد،[۵۱] با استفاده از آیات قرآن مردود میشمارد و آنها را از مصادیق مخالفت قرآن میداند؛[۵۲]
- تدبر عقلی و اجتهادی: امامخمینی این روش را همراه با روایات تفسیری و دیگر شواهد قرآنی و غیر قرآنی قطعی، بهکار میگیرد و باور دارد حجیت معنای ظاهری کلام با عنوان مراد و مقصود جدّی گوینده، بر بنای عقلا مبتنی است و این مبنا در خصوص ظواهر قرآن نیز جاری است؛[۵۳] ظاهر آیات نیز در صورتی که دلیل عقلی قطعی بر خلاف آن وجود داشته باشد، حجت نیست؛ مانند آیاتی که ظهور در وجود مکان و محل استقرار خداوند[۵۴] یا ظهور درآمدن خداوند به صورت عینی و شخصی در قیامت دارند.[۵۵]
- استفاده از تجربههای شهودی: امامخمینی در تفسیرهای خود، افزون بر برداشتهای عرفانی از قرآن، از ذوق اهل معرفت نیز در تفسیر آیات بهره میبرد[۵۶] و باور دارد عارف با تهذیب باطن و سیر و سلوک، اشاراتی از قرآن مییابد و هرچه تنزه و پاکی او بیشتر باشد، تجلی و بهره او از قرآن بیشتر میشود.[۵۷] از اینرو ارباب معرفت و اهل یقین با شنیدن بعضی از آیات، به اهتزاز ملکوتی و انبساطی الهی میرسند که قابل بیان و تحمل نیست.[۵۸] به باور ایشان، قرآن سرشار از مضامین بلند عرفانی و معنوی است که تنها با مبانی عرفانی قابل تفسیر است[۵۹] و سخنان عارفان، شرح گفتههای قرآن و حدیث است؛[۶۰] البته عارفان در سخنان خود، زبان و اصطلاحهای ویژهای دارند و انکار سخن آنان، گاه به سبب بیتوجهی به این زبان است.[۶۱]
در این روش، گاهی از تطبیق استفاده میشود که پیامها و اشارات عرفانی، با حالات و شرایط روحی یا رویدادهای معنوی و سیر و سلوکی تطبیق داده میشود.[۶۲] به اعتقاد امامخمینی نکات موجود در داستانهای انبیای الهی(ع)، نه تنها بر اعمال سالک، بلکه بر اندیشه، معارف و احوال قلوب او نیز باید بازتاب یابد تا به حقیقت قرآن متحقق گردد، و در این صورت است که قرآن میزان تشخیص سعادت و شقاوت سالک و استقامت و اعوجاج او خواهد بود.[۶۳] ایشان شیوه تطبیق را در سویه نظری نیز جاری میداند؛ چنانکه در تفسیر «بِسْمِ اللَّهِ» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» در سوره توحید، حالات سالک را بر آیه منطبق میداند که لازم است سالک در هر یک از این مقامات، با رهاکردن تعینات اسمائی و صفاتی و استهلاک در هر یک از این مقامات، به قرائت آیه بپردازد.[۶۴] در سویه عملی نیز با بهرهگیری از روش تطبیق، آنچه مربوط به قصه حضرت ابراهیم(ع) در مورد بیزاری او از ستارهپرستی، ماهپرستی و خورشیدپرستی است، به اصلاح نفس سالک و ترک خودپرستی وی تفسیر میکند.[۶۵]
امامخمینی در آثار تفسیری خود، اگرچه از روشهای تفسیری مختلفی استفاده کرده، اما وجه غالب شیوه ایشان، استفاده از مبانی عرفانی و شهودی در تفسیر آیات است.[۶۶] با این همه به باور ایشان تفسیر قرآن باید جامع باشد و تفاسیر موجود که هر یک به بعضی از ابعاد قرآن، مانند جهات عرفانی، فقهی یا ادبی آن میپردازند، تمام حقیقت قرآن را نشان نمیدهند؛ همچنانکه روش تفسیری عارفان که تمام معارف قرآن را به امور معنوی برمیگردانند، صحیح نیست؛ بلکه قرآن در برگیرنده همه جهات سعادت بشری، ازجمله ابعاد اجتماعی، تربیتی، فلسفی و نظامی است.[۶۷] (ببینید: جامعیت قرآن)
گرایش امامخمینی در تفسیر آیات نیز بیشتر عرفانی است؛ زیرا باور دارد با چنین نگرشی میتوان به هدف و مقصود قرآن و منظور اصلی فروفرستادن کتابهای آسمانی و برانگیختن پیامبران دست یافت.[۶۸] با توجه به دیدگاههای نظری و عملی امامخمینی در ابعاد گوناگون عرفانی، کلامی، اجتماعی، اخلاقی و تربیتی، بیشترین رویکردهای تفسیری ایشان، در چهار چیز خلاصه میشود: الف) رویکرد یا بُعد عرفانی: مهمترین گرایش و رویکرد تفسیری امامخمینی رویکرد عرفانی است که بیشتر در مواردی که سوره کاملی از قرآن را تفسیر میکند، مشهود است؛ ازجمله سوره حمد، توحید و قدر که سرشار از نکتههای عرفانی است؛ ب) رویکرد کلامی: امامخمینی در بعضی از آثار خود در پاسخ به بعضی اشکالات اعتقادی، رویکرد تفسیر کلامی را دنبال کرده، به بعضی آیات[۶۹] تمسک میکند؛[۷۰] ج) رویکرد اجتماعی: این رویکرد در تفسیر امامخمینی به مقاصد و مطالب عالیه قرآن کریم بر میگردد و طرح مباحثی چون حکومت، سیاست، اقامه عدل، جنگ و صلح، ازجمله موضوعاتی است که ایشان در این رویکرد به آنها توجه داشته است؛[۷۱] د) رویکرد اخلاقی و تربیتی: این رویکرد امامخمینی برگرفته از اندیشه ایشان دربارهٔ مقاصد و مطالب قرآن کریم است که آن را کتاب تهذیب نفس و خودسازی میداند.[۷۲]
فرق روش شهودی با تفسیر به رأی
امامخمینی بر این باور است با وجود آنکه در تفسیر قرآن به روش شهودی، عنصر ذوق عرفانی به پشتوانه کشف و شهود، دربرداشت معانی قرآنی دخیل است، این نوع تفسیر، به سه سبب تفسیر به رأی نیست و با آن متفاوت است:
- بیشتر روایات تفسیر به رأی دربارهٔ قیاس فقهای عامه است؛ بر خلاف مسایل اعتقادی و اخلاقی که زمینه برداشتهای عرفانی و عقلی در آنها وجود دارد. از این جهت، ممکن است تفسیر به رأی مربوط به آیات الاحکام باشد؛ زیرا احکام فقهی، مبتنی بر متون وحی است و زمینه تعقل در آنها فراهم نیست و به صرف تعبد باید آنها را از منبع وحی پذیرفت؛[۷۳]
- تفسیر به رأی، در جایی است که مفسر، پیشداوری دارد و عقیده و سلیقه شخصی یا گروهی خویش را بر قرآن تحمیل میکند، بدون آنکه قرینه و شاهدی بر چنین برداشتی موجود باشد؛ به عبارت دیگر قرآن را بنابر هواهای نفس خود تفسیر و تأویل میکند و میخواهد از آن برای مقاصد خود بهرهبرداری کند؛[۷۴] بر خلاف برداشتهای عرفانی و اخلاقی که پس از تدبر در آیات، طبق قواعد و موازین مربوط ـ که خود آنها نیز مستندات قرآنی و روایی دارند ـ از بطون آیات به دست میآیند؛[۷۵]
- تأمل و تدبر در آیات قرآن برای رسیدن به نکات عرفانی و اخلاقی، نمیتواند از مصادیق تفسیر به رأی شمرده شود؛ زیرا این برداشتهای عرفانی، از لوازم کلام است که مطابق با برهان متین عقلی و اعتبار عقلی روشن است و در صورتی که راه چنین برداشتهایی به سبب وجود احتمال تفسیر به رأی بسته شود، سبب فزونی حجاب فهم قرآن و مهجوریت آن خواهد شد.[۷۶]
ویژگیهای تفسیری امامخمینی
روش تفسیری امامخمینی دارای ویژگیهای چندی است:
- امامخمینی در تفسیر یک سوره به صورت کامل، از مباحث لغوی و اسباب نزول بحث کرده است؛ اما از بعضی مباحث ادبی به سبب آنکه در تفاسیر دیگر آمده، صرف نظر کرده و تنها به مواردی که ذکری از آنها به میان نیامده یا ناقص آمده، بسنده کرده است؛[۷۷]
- امامخمینی با گستردن مفهوم کلمه و قراردادن مراتب طولی و عرضی برای آن، میان معنای ظاهری و باطنی آیه، رابطه برقرار کرده است؛ برای مثال «ظلم» در قرآن به معنای مخالفت با اوامر الهی[۷۸] و کفر[۷۹] آمده است؛ اما ایشان در تفسیر آیه «إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»،[۸۰] ظلومبودن انسان را گذرکردن انسان از همه تعینات تفسیر کرده است؛[۸۱]
- امامخمینی در تفسیرهای خود تلاش کرده است مفاهیم اخلاقی و عرفانی را به مرتبه عمل بکشاند و پیامها، موعظهها و تهدیدهای قرآن را در نفوس انسانها جای دهد و در ضمن درمانیابی، در صدد درمان باشد. به باور ایشان، مفسرانی که تنها به بحثهای علمی و ادبی قرآن پرداختهاند، از مقصود اصلی قرآن دور شدهاند؛[۸۲]
- یکی از روشهای امامخمینی در تفسیر، استفاده از تطبیق است که در آن، پیامهای عرفانی قرآن را با حالات و شرایط روحی نفس سالک، تطبیق میکند.[۸۳] ایشان بر این روش در تفسیر، تأویل و قرائت قرآن تأکید کرده است.[۸۴]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۹۰۴.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۴/۵۰۴.
- ↑ اسعدی، آسیبشناسی جریانهای تفسیری، ۱/۱۰۰.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۲۲–۲۳.
- ↑ شاکر، مبانی و روشهای تفسیری، ۵۱.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۲۱–۲۲
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۵۱–۲۵۲.
- ↑ زینالعابدین، روش تفسیری امامخمینی، ۲۹۰.
- ↑ دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۵۵.
- ↑ دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۸۸؛ رضایی، روششناسی، ۶.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۲۳.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۲۳؛ علویمهر، روشها و گرایشهای تفسیری، ۲۱۵.
- ↑ شاکر، مبانی و روشهای تفسیری، ۴۵–۴۶.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۲۴.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۲۵.
- ↑ ← معرفت، تفسیر و مفسران، ۲/۲۴۶–۲۹۵.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۲۵؛ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۱۷۹–۱۸۷.
- ↑ بابایی، مکاتیب تفسیری، ۲/۱۰۸.
- ↑ معرفت، تفسیر و مفسران، ۲/۳۸۳، ۳۸۷، ۳۹۷، ۴۰۰، ۴۱۰ و ۴۲۶–۴۲۸.
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۳.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۹۱–۹۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۱ و ۳۰۸.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۱ و ۷۱.
- ↑ امامخمینی، شرح فصوص الحکم، ۹۴.
- ↑ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۵۲ و ۹۸.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۵–۳۶ و۶۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۸ و ۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۹۹، ۵۹۸ و ۶۵۷.
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۳۲۲–۳۲۵.
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۳۲۲–۳۲۳.
- ↑ ذهبی، التفسیر و المفسرون، ۱/۱۱.
- ↑ اسعدی، آسیبشناسی جریانهای تفسیری، ۱/۹۷.
- ↑ شاکر، مبانی و روشهای تفسیری، ۴۳–۴۴.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۲۲.
- ↑ رضایی، درسنامه، ۳۵–۳۶.
- ↑ ریعان، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امامخمینی، ۱۶۱.
- ↑ شاکر، مبانی و روشهای تفسیری، ۴۵–۴۸ و ۹۵.
- ↑ مؤدب، روشهای تفسیر قرآن، ۱۶۵–۱۶۷.
- ↑ مؤدب، روشهای تفسیر قرآن، ۲۱۲–۲۱۴.
- ↑ شاکر، مبانی و روشهای تفسیری، ۴۷.
- ↑ علویمهر، روشها و گرایشهای تفسیری، ۶۳.
- ↑ انفال، ۱۷.
- ↑ کهف، ۷۹–۸۲؛ زمر، ۴۲؛ نحل، ۹۳؛ رعد، ۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶.
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۵۶–۲۵۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲ و ۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰؛ دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۷۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۸/۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۵۴۰–۵۴۱.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۳۹–۲۴۹.
- ↑ طه، ۵.
- ↑ فجر، ۲۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۹۸–۲۹۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۳ و ۲۴۰–۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹؛ ← ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۷۲–۲۷۴ و ۲۷۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۷.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۸؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۵۷.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۸.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۵–۱۷۷.
- ↑ ← ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۹۲–۲۹۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶–۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۸.
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۷۲–۲۸۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۳–۱۹۴؛ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۱ و ۲۰/۹۲–۹۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۳.
- ↑ نساء، ۵۹؛ نمل، ۱۶؛ مریم، ۵–۶.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۹ و ۱۱۵؛ ← ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۸۵–۲۸۶.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۱۸، ۴۴۹ و ۱۷/۵۲۷–۵۲۸؛ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۸۱–۲۸۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵ و ۱۵/۵۰۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۱؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۹۳–۹۴؛ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۴۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۹–۲۰۰ و ۳۴۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۹–۲۰۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۷.
- ↑ بقره، ۳۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴.
- ↑ احزاب، ۷۲.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۶؛ ← ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳؛ ← دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۱۳۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶–۲۰۹؛ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۳۹۱–۳۹۵.
- ↑ دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۱۳۶.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- اسعدی، محمد، آسیبشناسی جریانهای تفسیری، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- ایازی، سیدمحمدعلی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- بابایی، علیاکبر، مکاتیب تفسیری، تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دیاری بیدگلی، محمدتقی، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- رضایی اصفهانی، محمدعلی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، قم، نشر مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- رضایی اصفهانی، روششناسی تفسیری امامخمینی و جایگاه آن در بین روشهای تفسیری فریقین، مجله طلوع، شماره ۱۸، ۱۳۸۵ش.
- ریعان، معصومه، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امامخمینی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- زینالعابدین، عبدالسلام، روش تفسیری امامخمینی، مجله پژوهشهای قرآنی، ویژهنامه ۲۰–۱۹، ۱۳۷۸ش.
- شاکر، محمدکاظم، مبانی و روشهای تفسیری، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- علویمهر، حسین، روشها و گرایشهای تفسیری، قم، اسوه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- مؤدب، سیدرضا، روشهای تفسیر قرآن، قم، اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، تمهید، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- مهدی رضوانیپور، روش تفسیر قرآن، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۷۱۴–۷۲۰.