بهشت و جهنم
بهشت و جهنم، منزلگاه نهایی اهل سعادت و شقاوت.
مفهومشناسی
واژه بهشت، فارسی اوستایی «وهیشت»، به معنای جهان برتر و عالم نیکوتر است که از آن به فردوس و مینو نیز تعبیر میشود.[۱] در زبان عربی با واژههای گوناگونی بهکار رفته، رایجترین آنها «جنة» است که خود از ریشه «جن» به معنای پوشش و استتار[۲] و مکانی پوشیده از درختان[۳] است. در اصطلاح دینی، محل پاداش اخروی[۴] و جایگاه اهل تقوا است که در آخرت، جاودانه از نعمتهای الهی در آن بهرهمند هستند.[۵] در اصطلاح اهل معرفت، علاوه بر معنای ظاهری آن به معنای اتصاف به صفات حق (در جنت صفات) و ظهور حقتعالی بر سالک و پنهانشدن در جهت حقانی (در جنت ذات) به کار میرود.[۶]
جهنم، به مکان پستی که گودی آن زیاد و طولانی است، گفته میشود[۷] در اصطلاح دینی، جهنم ازجمله اسامی آتشی است که خداوند بندگان ناشایست خود را با آن عذاب میکند.[۸] امامخمینی جهنم را زندان خداوند در آخرت معرفی کرده است که به سبب بُعد عمق آن، به آن جهنم گفته میشود؛ همچنانکه چاهی را که عمق زیادی داشته باشد، «جهنام» میگویند.[۹]
پیشینه
یکی از آرزوهای بشر، رسیدن به سعادت ابدی و دوری از هلاکت و ناگواری است. اعتقاد به ماورای طبیعت و وجود بهشت و جهنم، در ادیان امری رایج است. در ادیان غیرالهی نیز هندوها بر این عقیدهاند که جهان بالا (بهشت) جایگاه نیکوکاران است و جهان پایین و پست (جهنم) محل بدکاران است.[۱۰] بوداییها بر این باورند که ساکنان بهشت در کمال قدرت و درخشندگی و زیبایی به سر میبرند[۱۱] و از همینروی برای رهایی ارواح از عذابهای جهنم و صعود آنان به آسمانها و بهشت، انجام آداب و مراسم بودایی را بسیار مؤثر میدانند.[۱۲]
در ادیان الهی با الهام گرفتن از آموزههای پیامبران(ع)، از خصوصیات و احوال بهشت و جهنم سخن به میان آمده است؛ چنانکه زرتشتیان به بهشتی که شبیه بهشت اسلام است معتقدند، اما به علت مقدس شمردن آتش، بر این باورند که جهنم جایی بسیار سرد و کثیف است که گنهکاران با انواع جانوران عذاب میشوند.[۱۳] در آموزههای یهود و لغت عبری از جهنم به «جی هنوم» تعبیر میشود[۱۴] و از وضعیت صلح و آرامش آخر الزمان یا از مکانی که برای خوبان در آخرت مقرر شده است، به بهشت تعبیر میشود.[۱۵] در دین مسیح و آموزههای عهد جدید نیز از بهشت و جهنم سخن به میان آمده و بعضی از گناهان سبب ورود به جهنم شمرده شده است.[۱۶] در آیات فراوانی[۱۷] و روایات بسیاری[۱۸] از بهشت و جهنم یادشده است.
اعتقاد به بهشت و جهنم در میان متکلمان اسلامی از ضروریات دین به حساب آمده است و آنان دربارهٔ آخرت و بهشت و جهنم از دو جهت عقلی و نقلی به بحث و بررسی پرداختهاند[۱۹] و از مسائلی چون عذاب و لذت جسمانی[۲۰] و مختاربودن اهل بهشت، مکلفبودن آنها[۲۱] و اختلاف مراتب بهشتیان[۲۲] سخن گفتهاند. در میان فلاسفه اسلامی نیز بحث بهشت و جهنم در ضمن بحث از سعادت و شقاوت نفوس در آخرت، از دو منظر حکمت و شریعت بررسی شده است.[۲۳] ابنسینا لذتهای بهشتی را به دو قسم عقلی و جسمی تقسیم میکند و قائل است در عالم آخرت افراد سعید به بهشت میروند و از لذتهای عقلی و جسمی بهره میبرند.[۲۴] سهروردی در احوال نفس انسان پس از مفارقت از بدن، نخست به ردهبندی مشائیان دربارهٔ تقوای انسانی از حیث کسب کمالات و نیل به سعادت پرداخته، سپس وضع هر یک را بر پایه مبانی حکمت اشراق توضیح داده است. بنابر نظر او، نفوس کامل پس از رهاشدن از بدن به عالم نور محض میپیوندند و از لذتهای نامتناهی عقلی برخوردار میشوند.[۲۵]
عارفان به بهشت و جهنم از بعد ملکوتی و باطنی آن توجه کردهاند و بهشت را منحصر در بهشت حسی ندانستهاند[۲۶] و به مباحثی چون معرفت جهنم[۲۷] ابواب، منازل و درکات آن[۲۸] همچنین منازل و درجات بهشتیان[۲۹] پرداختهاند. امامخمینی در برخی آثار خود، به بحث از حقیقت و جایگاه بهشت و جهنم[۳۰] مراتب و اقسام آن[۳۱] و ویژگیهای جهنم[۳۲] پرداخته است.
حقیقت بهشت و جهنم
بسیاری از آیات[۳۳] و روایات[۳۴] بیانگر آن است که بهشت و نعمتهای آن و جهنم و نقمتهای آن، ظهور اعمال نیک و بد انسانهاست. اندیشمندان دربارهٔ حقیقت بهشت و جهنم، دیدگاههای متفاوتی به دست دادهاند. برخی از متکلمان و محدثان اسلامی با استناد به بعضی آیات[۳۵] و روایات[۳۶] بهشت را جسمانی و مادی دانسته، این اعتقاد را از ضروریات دین میدانند.[۳۷]
حکمای الهی از منظری دیگر معتقدند بهشت ماورای عالم ماده است و نیازی به مکان و ماده ندارد؛ بلکه چیزی خارج از ذات انسان نیست.[۳۸] از دیدگاه اهل معرفت، حقیقت بهشت، صورت و مظهر رحمت خداوند است؛ همان گونه که جهنم صورت و مظهر غضب حقتعالی است، و چون رحمت ذاتی حقتعالی بر همه چیز گسترده است و غضب حقتعالی امری عارضی است، بهشت امری اصلی و جهنم امری عرضی و فرعی است.[۳۹]
امامخمینی حقیقت بهشت و نعمتهای آن و جهنم را همان ظهور اعمال نیک و بد انسان میداند[۴۰] که در قلب آدمی اثر کرده و در آخرت صورتی باطنی و ملکوتی برای او میسازد.[۴۱] از سوی دیگر، عالم طبیعت، صورت جهنم و جهنم باطن آن محسوب میشود[۴۲] که در آن عالم ظهور میکند[۴۳] البته به باور ایشان بهشت و جهنم محدود به تمثل اعمال نیست؛ بلکه گاهی انعکاس و تجسم صفات (اخلاق)[۴۴] و گاه نتیجه اعمال قلبی یا علوم و معارف است؛ چنانکه بهشت لقا نتیجه جذبههای الهی سالک است.[۴۵] از سوی دیگر، حقیقت بهشت و مقامات آن ظهور جمال حقتعالی است که جلال حق در آن مخفی است و حقیقت جهنم ظهور جلال حقتعالی است که جمال حق در آن مخفی است.[۴۶] بنابراین میتوان جهنم را تجلی رحمت عام خداوند در آخرت دانست که ظهور این رحمت برای انسانها متفاوت است: برای مؤمنان گناهکار در باطن، لطف و عنایت و موجب رهایی آنها از عذاب ابدی و رسیدن به جوار رحمت خاصه الهی در بهشت است[۴۷] و برای کفار و معاندان، جزا و نتیجه کفر و عنادشان در دنیا خواهد بود.[۴۸]
مراتب و اقسام
برخی از مفسران با استناد به آیات الهی[۴۹] درجاتی برای بهشت قائل شدهاند[۵۰] که طبق بعضی از آنها درجات بهشت مرتبط با مراتب ایمان است.[۵۱] برخی مفسران نخستین درجه بهشت را «جنة المأوی»[۵۲] و بالاترین درجه آن را «جنات عدن» و «جنت رضوان»[۵۳] دانستهاند که غایت و مقصود بهشتیان است.[۵۴] در روایات نیز به درجات بهشت اشاره شده، آن را به تعداد آیات قرآن دانستهاند و به فرد میگویند بخواند و بالا برود.[۵۵] حکما و اهل معرفت معتقدند بهشت و جهنم مراتبی دارند و هر یک به منازلی تقسیم میشوند.[۵۶] درجات بهشت تابع اعمال انسان است؛ هرچه اعمال انسان کاملتر باشد، شخص به درجات بالاتری از بهشت میرسد، و هر کس به اندازه اکتساب علوم حق و کارهای نیکو در دنیا، میتواند از مراتب بهشتی بهرهمند شود؛ زیرا تفاوت درجات بهشت، به حسب تفاوت قلوب آنان است.[۵۷]
امامخمینی نیز با استناد به بعضی روایات[۵۸] بهشت و جهنم را دارای درجاتی میداند.[۵۹] ایشان معتقد است گستردگی درجات بهشت بیش از آن است که به تصویر درآید و از بهشت جسمانی آغاز میشود تا به مقامات و مراتب مقربان میرسد که مشتمل بر مقامات معنوی و لذات روحانی است. ویژگی مقربان این است که در این مقام و مرتبه، از بهشت جسمانی رویگردان شده، سرگرم مقامات معنوی خود میباشند.[۶۰]
عارفان بهشت را به بهشت افعال، بهشت صفات و بهشت ذات تقسیم کردهاند.[۶۱] بهشت افعال، مکانی نیکوست که اعمال صالح در آن به صورت درختان و قصرها درآمده است.[۶۲] بهشت صفات، اتصاف به صفات کمال و تخلق به اخلاق الهی[۶۳] و بهشت ذات، شهود ذات است که با فنای کلی حاصل میشود.[۶۴]
امامخمینی نیز همین تقسیم را برای بهشت و جهنم بیان کرده است:
- بهشت و جهنم افعال: این بهشت و جهنم، صورت اعمال خوب و بد انسانهاست که در آخرت ظهور میکند؛ زیرا برای افعال خوب صورتی باطنی و ملکوتی است که در قلب و جان آدمی اثر کرده و بهتدریج انسان را برای ورود به بهشت اعمال، آماده میکند؛ زیرا زمین بهشت، خالی از هر آبادانی است و همین عبادات، اذکار و اعمال انسانها، موجب آبادانی آن میشود. مردم غالباً در سایه عبادات و اعمال خوب، به این قسم از بهشت نایل میشوند که گاه از آن به بهشت جسمانی یا جنت اعمال و جنت نفس تعبیر میشود.[۶۵] در برابر آن، جهنم اعمال است که مربوط به اهل معصیت میباشد. این قسم از جهنم، چیزی جز باطن عملهای ناپسند و زشت آدمی نیست.[۶۶]
- بهشت و جهنم صفات: بهشت صفات که گاه از آن به بهشت متوسطان نیز تعبیر میشود، حاصل تهذیب نفس و ریاضت است که به واسطه آن عزم و اراده انسان قوی شده، قلب محل ظهور اسما و صفات میگردد.[۶۷] این افراد اخلاق خود را طبق ظواهر شرع تعدیل کردهاند، اما از حیث عقل نظری به مرتبه عالی نرسیدهاند؛ بلکه در حد تخیل ماندهاند و امور اعتقادی و شرعی و حقایق عالم را تنها با قوه خیال ادراک کردهاند. اینان پس از مرگ به جنات متوسطین نایل خواهند شد[۶۸] جهنم اخلاق نیز جهنمی بالاتر و سوزندهتر از جهنم اعمال است[۶۹] و برای کسانی است که ملکات رذیلهای همچون حرص، انکار، حب مال و جاه در جان آنان رسوخ کرده است و اهل جهنم از وحشت باطن آنان گریزان هستند،[۷۰] از اینرو، جهنم صفات، نسبت به جهنم اعمال شدیدتر است؛ زیرا در جهنم اعمال، آدمی صورتی از باطن عمل و معصیت خود را دریافت میکند، اما در جهنم اخلاق، آنچه ظهور میکند، باطن ملکه درونی انسان است و نه صرف عمل، و تفاوت ظهور صورت باطنی عمل و ظهور ملکات بسیار است.[۷۱]
- جنت ذات و جهنم فراق: از بهشت ذات به جنت لقا[۷۲] و جنت روح[۷۳] نیز تعبیر میشود که عالیترین درجه جنت به حساب میآید؛ چنانچه آیه «وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»[۷۴] به آن اشاره دارد و طبق بعضی روایات[۷۵] این آیه به سیدالشهدا(ع)، خطاب شده است.[۷۶] در این بهشت، تجلی و ظهور معرفت، به ذات و وصول به توحید ذاتی است[۷۷] و در این مقام سالک از توجه به غیر حقتعالی و حتی از لذتهای اخروی یا مقامات و درجات معنوی روی برگردانده است. این مقام عالی که وصول به لذات جمال الهی و رسیدن به بهجتهای انوار غیر متناهی است، از مهمات مقاصد اهل معرفت است و تعداد کمی از آنان به این سعادت خواهند رسید.[۷۸] جهنم فراق مخصوص اولیا، مُحبان و مجذوبان است که رنج و عذاب آن ناشی از جدایی از محبوب است و در دنیا رخ میدهد؛ چنانکه بعضی از فقرات دعای کمیل به آن اشاره دارد.[۷۹]
به اعتقاد امامخمینی اقسام سهگانه بهشت، با علم سالک رابطه مستقیم دارد؛ زیرا علوم اخرویه به سه صورت تقسیم میشوند:
- علم آداب و سنن عبودیت و علم مربوط به آبادانی نشئه دنیا؛
- علم تهذیب نفس و سلوک الی الله؛
- علم بالله و معارف.
آخرت وابسته به همین سه امر است. در نتیجه، جنات نیز به اعتبار تقسیم سهگانه علم، به سه صورت تقسیم میشود: جنت ذات که غایت معارف الهی است؛ جنت صفات که نتیجه تهذیب نفس است و جنت اعمال که صورت قیام به عبودیت است.[۸۰]
مخلوقبودن بهشت و جهنم
بعضی از روایات تصریح میکنند بهشت و جهنم در حال حاضر مخلوقاند و پیامبر(ص)، در شب معراج از آن دو عبور کرده است.[۸۱] بیشتر متکلمان قائل به مخلوقبودن فعلی بهشت و جهنم هستند[۸۲] و در این زمینه به بعضی آیات[۸۳] و روایات[۸۴] استناد کردهاند. برخی از متکلمان معتزله بهشت و جهنم را به صورت کنونی مخلوق نمیدانند، بلکه معتقدند هنگام قیامت خلق میشود؛ زیرا خلق آنها پیش از قیامت کاری عبث است.[۸۵]
امامخمینی مانند برخی دیگر از اهل معرفت[۸۶] قائل است بهشت و جهنم از جهتی مخلوق و از جهتی مخلوق نیستند؛ به این معنا که اصل ماده و ساختار کلی آن موجود است، اما تعمیر آن و ساخت قصرها و غرفههای آن تابع اعمال انسانهاست و این مطلب موافق بعضی از روایات[۸۷] برهان و کشف است،[۸۸] از اینرو هماکنون جهنم بر کافران احاطه دارد و مؤمنان در بهشت قرار دارند و انسان بر روی صراط که بر روی جهنم قرار دارد، سیر میکند؛ اما وقتی حجاب برداشته شد، مشاهده میکند در بهشت یا جهنم است.[۸۹]
مکان بهشت و جهنم
در بعضی روایات زمینِ بهشت، کرسی و سقف آن عرش الهی معرفی شده است.[۹۰] در میان اندیشمندان اسلامی، دربارهٔ مکان بهشت و جهنم اختلاف وجود دارد: برخی متکلمان اسلامی بهشت را فوق سماوات و تحت عرش و جهنم را تحت طبقات ارض دانستهاند.[۹۱] برخی نیز معتقدند وقوع مکان بهشت و جهنم در افلاک ممتنع است؛ زیرا افلاک خرق و التیام (شکافته شدن و بازگشت به حالت اولیه که از خواص عنصر مادی است) نمیپذیرند؛ همچنین در عالم عناصر نیز نمیباشد،[۹۲] اما برخی از حکما معتقدند مکانی از جنس این عالم برای بهشت و جهنم قابل تصور نیست و این دو مافوق مکان هستند.[۹۳] (ببینید: فلک)
امامخمینی با تأیید رأی حکما در این زمینه میگوید آخرت از جنس این عالم نیست و در مرتبهای فوق دنیاست؛ لذا بحث از مکان بهشت و جهنم، صحیح نیست؛ زیرا مکان امری است که با مقایسه حاصل میشود؛ به این معنا که وقتی دو چیز در عرض هم باشند، به سبب عدم امکان تداخل در اجسام برای هر یک مکانی تصور میشود و قابل اشاره و جهت است، اما عالم آخرت چون عالمی مستقل و تام است، در خارج دارای جهت نیست؛ در درون آن هم با یکدیگر تزاحم ندارند تا هر یک در طرفی قرار بگیرد؛ برای مثال اگر بهشتی به پهناوری زمین و آسمان در ذهن کسی موجود شود و بهشتی دیگر به همان قدر و اندازه در ذهن دیگری موجود شود، این دو بهشت از هم مستقل هستند و هیچ تزاحمی با هم ندارند. جهنم و بهشت هم اینگونه هستند.[۹۴]
جایگاه انسانهای قاصر
برخی از حکمای مشاء و اشراق دربارهٔ نفوس افراد قاصر و جاهل و نفوس افراد متوسطه که به مرحله تعقل نرسیدهاند و نمیتوانند عالم عقلی را تصور کنند، قائل شدند که این نفوس پس از مرگ به اجرام فلکی تعلق میگیرند و این اجرام موضوع تخیل این نفوس خواهد بود.[۹۵]
امامخمینی معتقد است گروهی از افراد مستضعف که از نظر ادراکات، ضعیف هستند و از مبدأ و معاد هیچ خبری ندارند، بهشت و جهنم موعود ندارند. این گروه در آخرت تجرد برزخی حیوانی دارند و ملکاتشان طبق نفوس برزخیه آنها بروز خواهد کرد؛ از اینرو عذاب آنان بر اساس ملکات حیوانی آنها خواهد بود؛ زیرا نور توحید اکتسابی ـ هرچند به صورت ضعیف و پنهان ـ در قلبشان حاصل نشده است تا از طریق آن نجات پیدا کنند. البته احتمال دارد اصل توحید فطری، یعنی عشق به کمال که در همه انسانها وجود دارد، جلوه کند و سرانجام آنان را نجات دهد[۹۶] همچنین به باور ایشان، دربارهٔ گروهی از انسانها که بر دین سابق بوده و به دین لاحق مشرف نشدهاند، مانند قوم یهود و مسیحی، در صورتی که این عملشان از باب عناد و نفاق نباشد، بلکه از این جهت باشد که به صحت دین خود یقین داشتهاند و احتمال خلاف آن را نمیدادند، نمیتوان قائل شد چنین اشخاصی به جهنم خواهند رفت؛ زیرا این خلاف عدل حقتعالی است؛ هرچند به بهشت که جایگاه مقربان است نیز راهی ندارند؛ بنابراین، ممکن است در آخرت در جایگاه دیگری غیر از بهشت و جهنم باشند و در آن حیات حیوانی داشته باشند.[۹۷]
خلود در بهشت و جهنم
قرآن کریم از خلود بعضی از کفار و گنهکاران در جهنم[۹۸] و خلود اهل بهشت در بهشت[۹۹] خبر داده است. برخی دانشمندان اسلامی نیز جاودانگی نعمتهای بهشتی را برای تمام بهشتیان[۱۰۰] و خلود در عذاب جهنم را برای گروهی از انسانها در قیامت[۱۰۱] مطابق نص قرآن میدانند؛ اما برخی از اهل معرفت با استناد به روایتی[۱۰۲] منکر خلود در عذاب در نشئه آخرت شدهاند؛ هرچند خلود در جهنم را میپذیرند[۱۰۳] به این معنا که عذاب ظاهری (حسی) به یک معنا پایانپذیر است و هنگامی که غضب الهی دربارهٔ آنان پایان پذیرفت، به رحمتی که بر غضب پیشی گرفته است، ملحق میشوند.[۱۰۴]
امامخمینی ضمن نقل قول از دیگران، خلود در آتش را از ضروریات دین دانسته[۱۰۵] معتقد است علت خلود در جهنم، زوال ایمان به واسطه بعضی از ملکات نفسانی[۱۰۶] و خاموششدن نور فطرت و نابودشدن آن[۱۰۷] است؛ اما در صورتی که فطرت توحیدی باقی باشد، مورد شفاعت و رحمت اَرحمالراحمین واقع میشود.[۱۰۸]
ویژگیهای بهشت
اندیشمندان اسلامی با استناد به برخی آیات و روایات، ویژگیهایی برای بهشت و نعمتهای آن ذکر کردهاند؛ ازجمله:
- دوام نعمتهای آن: قرآن کریم در آیات متعدد نعمتهای بهشتی را جاودانه میشمارد[۱۰۹] زیرا خروج از بهشت نیاز به سبب و علتی دارد و چنین سببی در آنجا نیست؛ زیرا بهشت دار تکلیف و زحمت نیست.[۱۱۰]
- جسمانی و روحانیبودن نعمتهای بهشتی: چنانکه آیات الهی بر آن دلالت دارد،[۱۱۱] البته نعمتهای روحانی شریفتر و کاملتر از نعمتهای حسی است.[۱۱۲]
- نبودن رنج و مصیبت در بهشت: طبق آیات قرآن در بهشت هیچ رنج و زحمتی نیست و اهل بهشت در رفاه و آسایش هستند،[۱۱۳] زیرا آن عالم، عالم طبیعت نیست و تبدّل و کون و فساد در آن راه ندارد.[۱۱۴]
امامخمینی نیز معتقد است اهل بهشت دارای لذتهای جسمانی و روحانی هستند و حتی اولیای الهی که به مرتبه بالای تجرد عقلانی رسیدهاند، جسم و وجود برزخی دارند و از لذتهای جسمانی در بهشت برخوردارند، همچنان که از لذتهای روحانی برخوردار بوده و همافق با موجودات عقلانی هستند،[۱۱۵] اگرچه درجاتی که متوسطان از اهل بهشت دارند، در حد لذتهای جسمانی و محسوس است و از آنجاکه مقامات معنوی بالا برای آنان قابل درک نیست، از فقدان آن نعمتهای روحانی ناراحت و غمگین نمیشوند،[۱۱۶] البته بهشت و نعمتهای آن قابل مقایسه با نعمتهای دنیایی نیست، بلکه تمام دنیا در مقابل یک تار از حلههای بهشتی نیست[۱۱۷] و ادراک و فهم انسان از آن نعمتها به مانند کوری است که زیباییهای دنیا را برای او وصف میکنند،[۱۱۸] بلکه برخی اهل معرفت بر این اعتقادند از آنجاکه عالم آخرت دار تزاحم نیست، لذتها و شهواتی که در بهشت است همه لذتها را به همراه دارد. برای مثال لذتهایی که با گوش درک میشود، لذتهایی که مربوط به دیدن است را نیز به همراه دارد.[۱۱۹]
امامخمینی با استناد به روایتی[۱۲۰] معتقد است اهل بهشت میتوانند مانند خداوند خلق کنند و این سلطنت و قدرت الهی که به بندگان داده میشود به این جهت است که آنان اراده و هواهای نفسانی خود در دنیا را ترک کرده و اراده حق را در مملکت وجود خود نافذ کردهاند و این سبب میشود که حقتعالی اراده آنان را در عالم آخرت نافذ کند و آنان را مَثَل اعلای خود قرار دهد و این یکی از اسرار عبادت است که قوای ملکی و ملکوتی انسان مسخّر اراده الهی میگردد.[۱۲۱]
ویژگیهای جهنم
عالمان اسلامی برای جهنم و عذابهای آن نیز ویژگیهایی برشمردهاند؛ ازجمله:
- احاطه آتش بر کافران: قرآن کریم جهنم را محیط بر کافران شمرده است.[۱۲۲] بعضی مفسران احاطه جهنم را در آینده و روز قیامت[۱۲۳] و بعضی آن را در حال و در عالم دنیا[۱۲۴] دانستهاند و معتقدند آتش جهنم اینک موجود است، اما حجاب دنیا مانع از درک آتش است.[۱۲۵] امامخمینی نیز معتقد است احاطه جهنم در همین عالم است، اما ادراک آن ممکن نیست[۱۲۶] احاطه آتش جهنم نیز مانند احاطه آتش دنیا نیست؛ زیرا آتش در دنیا محیط بر سطح بوده و با باطن اشیا تماس ندارد، بر خلاف آتش جهنم که محیط بر ظاهر و باطن است و احاطه آن، ظهور احاطه قیومی حقتعالی است و بدن را در ظاهر و باطن و روح و قلب را میسوزاند و چنین آتشی در عالم دنیا قابل تصور نیست.[۱۲۷]
- عظمت و شدت آتش: در موارد متعددی از قرآن، دربارهٔ شدت حرارت آتش جهنم سخن به میان آمده است.[۱۲۸] در بعضی روایات نیز آتش دنیا، مرتبه نازله آتش جهنم شمرده شده است.[۱۲۹] امامخمینی آتش دنیا را نسبت به آتش آخرت آتشی سرد و غیر خالص میداند، بر خلاف آتش جهنم که خالص است. همچنین سختی و شدت حرارت آتش جهنم قابل تصور و ادراک انسان نیست؛ زیرا ارتباط نفس با بدن در دنیا ضعیف و ناقص است؛ ولی در آخرت این ارتباط به آخرین مراتب خود میرسد.[۱۳۰]
- شعور و ادراک آتش جهنم: قرآن کریم، جهنم را دارای ادراک و شعور معرفی کرده است.[۱۳۱] دانشمندان اسلامی نیز با استناد به این آیات بر این باورند که جهنم دارای شعور و ادراک است.[۱۳۲] امامخمینی نیز آتش جهنم را دارای حیات میداند که از روی شعور و ادراک، اهلش را عذاب میدهد.[۱۳۳]
درهای بهشت و جهنم
قرآن کریم تعداد درهای جهنم را هفت عدد ذکر کرده که از هر دری، بخش معینی از اهل جهنم وارد میشوند.[۱۳۴] طبق بعضی روایات درهای بهشت هشت در است که عرض هر در، مسیر چهل سال است.[۱۳۵] برخی مفسران بعید ندانستهاند که مراد از درهای بهشت و جهنم، طبقات آنها باشد.[۱۳۶] برخی نیز درهای بهشت و جهنم را ظهور حواس پنجگانه انسان و دو حس باطنی خیال و وهم دانستهاند که اگر در طاعت به کار روند، در بهشت و اگر در خلاف آن به کار روند، در جهنم خواهند بود اما برای بهشت در دیگری است و آن باب قلب است.[۱۳۷]
امامخمینی درهای بهشت و جهنم را مربوط به اعمال انسان میداند و معتقد است انسان در صورتی که با مجاهده نفس اخلاق فاسد و شیاطین درونی را از خود دور کند، مملکت وجودش محل ملائکه شده و راه سلوک برای او آسان میشود و صراط مستقیم انسانیت برای او روشن میگردد و در این صورت درهای بهشت بر او گشوده و درهای جهنم بر او بسته میگردد،[۱۳۸] در صورتی که شخص، مبتلا به گناهان است، لازم است خود را در این دنیا به آتش ندامت و توبه پاک کند و در غیر این صورت درهای جهنم به روی او باز و درهای بهشت برای او بسته خواهد بود.[۱۳۹]
عبور همگان از جهنم
قرآن کریم به ورود تمام انسانها به جهنم اشاره کرده است[۱۴۰] که بعضی مفسران آن ورود را به حضور همه مردم در کنار جهنم معنا کردهاند.[۱۴۱] روایات نیز از عبور انسانها از صراط و پل جهنم خبر دادهاند.[۱۴۲] طبق روایات همه انسانها از روی آن میگذرند و از شمشیر تیزتر و از مو باریکتر است.[۱۴۳]
امامخمینی بر اساس اعتقاد خود که جهنم را باطن این دنیا و طبیعت را متن جهنم میداند،[۱۴۴] معتقد است صراط، همان ورود به نشئه دنیا و آغاز سیر انسان از طبیعت است که با گذر از دنیا در حقیقت از صراطی که بر جهنم است، عبور میکند و در آخرت، همین عبور برای همه ظهور مییابد.[۱۴۵] ایشان با استناد به روایتی[۱۴۶] دربارهٔ چگونگی عبور اولیا و مؤمنان از جهنم که در آن اولیا از صراط بهسرعت عبور میکنند، اما مؤمن بهکندی بر آن میگذرد، معتقد است مؤمن از نورانیت عقل بهرهمند است و به همان اندازه بر شعله آتش جهنم غلبه دارد و این شعله در دنیا به صورت غضب و شهوت است؛ زیرا گاهی مؤمن به دنیا و طبیعت آلوده میگردد، اما جلوه نور اولیای کامل، سراسر طبیعت را مقهور حکم خود کرده است و آنان در طول حیات خود از تصرف ابلیس و دامهای او در سلامت هستند.[۱۴۷] (ببینید: معاد)
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۳/۴۴۴۷.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۹۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۱۰۰؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۰۴؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۲۲۷.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، ۱/۴۹۲.
- ↑ بقره، ۲۵؛ نساء، ۱۲۴؛ اعراف، ۴۲؛ طوسی، التبیان، ۶/۳۷۷؛ کلینی، الکافی، ۲/۳۳؛ مازندرانی، شرح الکافی، ۱/۱۳۲.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۴۸–۶۴۹.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۱۱۲.
- ↑ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳۲۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۳۱؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۸/۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۲.
- ↑ رضایی، تاریخ ادیان جهان، ۲/۲۱۹.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۷۶۰.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۲/۸۶۳.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۶۶.
- ↑ بطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۱۳۱.
- ↑ ← ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۵۱–۵۵۲.
- ↑ کتاب مقدس، متی، ب ۶، ۲۱–۳۰؛ لوقا، ب ۲۳، ۴۳؛ ← وان وورست، مسیحیت از لابهلای متون، ۹۰–۹۱.
- ↑ انسان، ۱۲؛ توبه، ۷۲؛ الرحمن، ۴۶–۷۴؛ غاشیه، ۱۰؛ محمد(ص)، ۱۵؛ نحل، ۳۱؛ زخرف، ۷۰–۷۲؛ یونس، ۹؛ طور، ۱۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۲، ۸۳، ۱۲۸ و ۵۴۲؛ صدوق، الخصال، ۱/۳۲.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۱۲۴؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۰۷–۱۱۱.
- ↑ صدوق، الاعتقادات، ۷۶–۸۰؛ مفید، اوائل المقالات، ۷۷.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۹۱–۹۳.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۴۱۱.
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۳۴–۳۵۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۸۶.
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵؛ ابنسینا، الاشارات، ۱۳۴؛ ابنسینا، الشفاء، ۴۲۵–۴۳۲؛ ابنسینا، الاضحویه، ۳۶ و ۴۰–۴۱.
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۲۲–۲۲۹؛ قطبالدین، شرح حکمة الاشراق، ۴۵۶.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۴۸–۶۴۹.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۹۷.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۴۴۰.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۲–۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۷–۱۶۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۷–۸۸.
- ↑ کهف، ۴۹؛ زلزال، ۶–۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲۷/۱۶۹.
- ↑ یس، ۸۱.
- ↑ طوسی، الامالی، ۵۸۱.
- ↑ مجلسی، حق الیقین، ۳۸۰–۳۸۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۵–۱۷۶.
- ↑ فیض کاشانی، کلمات مکنونه، ۱۶۴–۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۲–۳۶۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۹ و ۷/۵۰۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۵–۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۲۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۱۲–۴۱۳.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۲۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۲ و ۲۳۳؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۸۸–۸۹.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۸۹.
- ↑ اسراء، ۲۱؛ نساء، ۹۵–۹۶؛ توبه، ۷۱؛ کهف، ۱۰۷.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۵/۴۵۵؛ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۳/۵۵۷؛ فیض کاشانی، الاصفی، ۱/۶۷۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۷۸.
- ↑ نازعات، ۴۰–۴۱.
- ↑ توبه، ۷۲؛ فجر، ۲۷–۳۰.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۷۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۶/۱۰۲ و ۲۱/۴۶۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۰۶.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۹؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۵۹۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۳۰۳؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۹۸.
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال، ۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۰۲–۵۰۳.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۷۲–۱۷۳.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۳۰۷–۳۰۸ و ۳/۳۳۰–۳۳۱.
- ↑ فرغانی، مشارق الدراری، ۳۲۰.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۴۸.
- ↑ ابنعربی، تفسیر، ۲/۳۰۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳، ۴۱۲–۴۱۳ و ۳۶۲؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۴؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۷۲–۱۷۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱ و ۳۶۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۱۲–۴۱۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۹ و ۴۷۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۱۵.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۳/۳۳۲.
- ↑ فجر، ۳۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲۴/۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۷–۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۷–۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵–۱۶۶ و ۲۹۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳ و ۴۵۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۱۲–۴۱۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۱.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۲/۱۰–۱۱ و ۲/۵۳.
- ↑ صدوق، الاعتقادت، ۷۹؛ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۲۷.
- ↑ آل عمران، ۱۳۳؛ بقره، ۲۴–۲۵.
- ↑ صدوق، التوحید، ۱۱۸.
- ↑ ← تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۰۷–۱۰۸؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۶۶۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۹۷؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۲/۱۷۱.
- ↑ طوسی، الامالی، ۴۷۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۲–۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۲.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۲۱۱.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۱۱؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۶۶۲.
- ↑ ← لاهیجی، گوهر مراد، ۶۶۱.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۸–۴۶۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۳۲۲–۳۲۸.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۹۵–۵۹۷.
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۴–۱۱۵؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۸۹–۹۰؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴۰ و ۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۵–۴۷۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۷–۴۷۸؛ امامخمینی، مکاسب، ۱/۲۰۰–۲۰۱.
- ↑ بقره، ۳۹؛ آل عمران، ۱۱۶.
- ↑ نساء، ۱۳؛ توبه، ۷۲، ۸۹ و ۱۰۰؛ حدید، ۱۲؛ مجادله، ۲۲.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۱۶–۱۱۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۴۱۲.
- ↑ عینی، عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، ۱۹/۵۲؛ برقی، المحاسن، ۲/۵۱۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۵/۱۹۷.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۶۳ و ۳۰۱؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۶۳ و ۹۸۴.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۳۴۴؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸.
- ↑ بقره، ۲۵؛ آل عمران، ۱۰۷؛ هود، ۲۳.
- ↑ خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۵/۱۱۱–۱۱۲.
- ↑ یس، ۵۷؛ اسراء، ۹۱؛ توبه، ۷۲؛ ابنسینا، الاضحویه، ۲۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۵/۴۵۵.
- ↑ حجر، ۴۸؛ فاطر، ۳۵.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۰۷–۴۰۸.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۲۳.
- ↑ ← امامخمینی، دعاء السحر، ۲۵.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲–۳۳.
- ↑ توبه، ۴۹.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ۴/۱۹۸؛ کاشانی، زبدة التفاسیر، ۵/۲۳۸.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۱۷۰.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۱۷۰؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۹/۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۷۲–۳۷۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۸۹.
- ↑ واقعه، ۹۴؛ همزه، ۴؛ قارعه، ۱۱.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱/۳۶۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۸۷–۸۸؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۲۰–۲۲۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۳و ۲۰/۲۱.
- ↑ ق، ۳۰؛ فرقان، ۱۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۸/۲۰۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۲۰–۲۲۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۸۹ و ۲۷۵.
- ↑ حجر، ۴۴.
- ↑ صدوق، الخصال، ۲/۴۰۸.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۹/۱۴۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲/۱۷۰.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶–۲۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۶.
- ↑ مریم، ۷۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴/۸۸–۸۹.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ۳۲.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱/۲۹ و ۲/۴۲۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۲۸؛ ۱۴/۱۱۲؛ ۱۸/۴۴۹، ۵۰۱–۵۰۲ و ۱۹/۳۷۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۳۵۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۶.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، سیفالدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاضحویة فی المعاد، تحقیق حسین عاصی، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الالهیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- ابنعربی، محیالدین، تفسیر ابنعربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- بطرس، عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، بیروت، المشعل، چاپ ششم، ۱۹۸۱م.
- بیضاوی، عبداللهبنعمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، تحقیق محمد عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت ـ طه ـ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- حویزی، عبدعلیبنجمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- خمینی، سیدمصطفی، تفسیر القرآن الکریم، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ادیان جهان، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۸ش.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- صدوق، محمدبنعلی، معانی الاخبار، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- عینی، محمودبناحمد، عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، شرح تائیه ابنفارض، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، تصحیح محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، کلمات مکنونة من علوم اهلالحکمة و المعرفة، تهران، فراهانی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
- قطبالدین شیرازی، محمودبنمسعود، شرح حکمة الاشراق، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، ملافتحالله، زبدة التفاسیر، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، اسلامیه، بیتا.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مفید، محمدبنمحمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- وان وورست، رابرت، مسیحیت از لابهلای متون، ترجمه جواد باغبانی و عباس رسول زاده، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
- محسن میرزاپور، «بهشت و جهنم»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۷۱۱–۷۲۰.