عربستان سعودی، نقد مواضع و عملکرد دولت عربستان سعودی.
اطلاعات عمومی | |
---|---|
دین رسمی | اسلام |
مساحت | ۲۱۴۹۶۹۰ کیلومتر مربع |
پایتخت | ریاض |
شهرهای مهم | مکه، مدینه |
زبان رسمی | عربی |
معرفی
کشور عربستان سعودی با مساحت ۲۱۴۹۶۹۰ کیلومتر مربع، چهارمین کشور بزرگ قاره آسیا و سیزدهمین کشور بزرگ جهان است[۱] که در جنوب غربی آسیا و جنوب خلیج فارس قرار دارد. عربستان سعودی با نام اصلی و پیشین حجاز، بخش اصلی شبهجزیرهای است که شامل سرزمین حجاز، یمن و صحرای عرب میشود.[۲] این کشورِ پادشاهی که با کشورهای کویت، عراق، اردن، یمن، امارات متحده عربی، قطر و عمان مرز خاکی دارد، از دو سو به دریا منتهی میشود[۳] و با ایران دارای مرز آبی است.[۴] عربستان به سه ناحیه تهامه، نجد و حجاز تقسیم شده و دارای سیزده استان است که در رأس هر یک، عضوی از یک خانواده سعودی، با اختیارات کامل قرار دارد.[۵] جمعیت این کشور در سال ۲۰۱۸م/ ۱۳۹۳ش ۳۳ میلیون نفر بوده است.[۶] مرکز این کشور، شهر ریاض و شهرهای مهم آن از نظر اقتصادی، جده و از جهت دینی، مکه و مدینه است.[۷]
اسلام یگانه دین رسمی عربستان است. حدود ۷۵ تا ۸۵ درصد مردم این کشور سنی (حنبلی و مالکی) هستند؛ ولی آیینی که محمدبنعبدالوهاب پایهگذاری کرده است، در جامعه حاکمیت دارد و کشور نیز بر اساس آیین وهابیت اداره میشود (ببینید: وهابیت). ۱۵ تا ۲۵ درصد جمعیت عربستان را شیعیان تشکیل میدهند.[۸] حکومت عربستان به دلیل انتساب به «سعود» پدر محمد، نخستین حاکم این خاندان، حکومت آل سعود نامیده میشود.[۹] نامگذاری سرزمین حجاز به عربستان سعودی نیز به همین اعتبار است؛ امری که مورد اعتراض امامخمینی واقع شده است.
پیشینه
بر اساس بعضی از آیات قرآن کریم[۱۰] و روایات معصومان(ع)[۱۱] کعبه که در شهر مکه قرار دارد، نخستین نقطه پیدایش و گسترش کره خاکی است.[۱۲] سکونت حضرت ابراهیم(ع) در این سرزمین به فرمان خداوند[۱۳] و بنای کعبه در آن به عنوان جایگاه یکتاپرستی، مایه اهمیت و رونق آن شد.[۱۴] شهر مکه در قرآن کریم، امالقری[۱۵] و حرم امن خدا شمرده شده،[۱۶] دارای امنیت تشریعی[۱۷] و تکوینی[۱۸] است و به واسطه دعای مستجاب حضرت ابراهیم(ع) دلهای مؤمنان جهان، گرایش خاصی به این سرزمین دارد.[۱۹]
برخی از مورخان با بررسی وضعیت عربها در دوره جاهلیت به این نتیجه رسیدهاند که عربهای ساکن عربستان پیش از ظهور رومیان، قرنها صاحب تمدن بودهاند و برخورداری از یک زبان پیشرفته، ساختمانهای بلند و داد و ستدشان با ملتهای متمدن جهان، گواه این دیدگاه است.[۲۰] جزیرةالعرب پیش از ظهور اسلام از قدرت مرکزی برخوردار نبود و بخشهای مختلف آن تحت حاکمیت قبایل گوناگون قرار داشت.[۲۱] پیامبر اکرم(ص) در حدود سال ۵۷۰ میلادی در این سرزمین و در شهر مکه به دنیا آمد. آن حضرت در چهلسالگی از جانب خداوند برای هدایت مردم و اصلاح جامعه به پیامبری برگزیده شد[۲۲] و در سال چهاردهم بعثت، به امر خداوند به مدینه مهاجرت کرد[۲۳] و حکومت اسلامی نیرومندی را بنا نهاد که پایهگذار تمدن بینظیری در جهان شد.[۲۴] با تلاشهای مداوم پیامبر اکرم(ص)، اسلام در سراسر جزیرةالعرب رواج یافت. پس از رحلت آن حضرت و در دوره خلفا تمامی این سرزمین، تحت حکومت مرکزی درآمد.[۲۵] با انتقال اجباری مرکزیت خلافت از مدینه به شهر کوفه به دست امیرالمؤمنین علی(ع) به دنبال بیعتشکنی و طغیان سپاه جمل صورت گرفت و سپس انتقال آن به شام به دست امویان و پس از آن به بغداد، با حاکمیت عباسیان، از اهمیت عربستان کاسته شد.[۲۶] با از میانرفتن خلافت بنیعباس، حکومت یکپارچه اسلامی از هم گسست و وضعیت عربستان آشفته شد و حکومتهای ملوکالطوایفی به میدان آمدند. در آغاز سده دهم هجری قمری خلفای عثمانی بر این سرزمین مسلط شدند.[۲۷] با ضعیفشدن حکومت عثمانی، دوره جدیدی در قرن ۱۳ق با توسعه وهابیت به رهبری محمدبنعبدالوهاب در آن آغاز شد[۲۸] و با همکاری وی و محمدبنسعود، تلاش برای گسترش اسلام وهابی و قدرت خاندان آل سعود در سراسر عربستان آغاز شد و حدود یک قرن بعد، خاندان سعود به رهبری عبدالعزیزبنسعود، توانست حاکمیت خود را بر عربستان با تصرف ریاض در سال ۱۹۰۲م/ ۱۲۸۱ش و سپس مکه و مدینه در سال ۱۹۲۵م/ ۱۳۰۴ش تکمیل کند.[۲۹] در نهایت سران حجاز در سال ۱۹۲۶م/ ۱۳۰۴ش با عبدالعزیز بیعت کردند.[۳۰]
وهابیان با تصرف مدینه، ضریح ائمه بقیع(ع) را خراب کردند؛ ولی از خرابکردن قبر پیامبر اکرم(ص) به جهت ترس از پیامدهای آن، خودداری کردند.[۳۱] حکومت آل سعود در سال ۱۹۳۲م/ ۱۳۱۱ش، پس از شکست نهایی امیران مناطق نجد و حجاز،[۳۲] به دست عبدالعزیز پایهگذاری شد[۳۳] و در سال ۱۹۳۹م/ ۱۳۱۸ش فرمان یکپارچهشدن پارههای کشور عربی داده شد[۳۴] و نام کشور «المملکة العربیة السعودیة» (عربستان سعودی) گذاشته شد.[۳۵] امامخمینی با این نامگذاری و تغییر نام سرزمین حجاز به عربستان سعودی مخالف بود و آن را بدون وجه و دلیل میدانست[۳۶] و خود غالباً عنوان حجاز را به کار میبرد.[۳۷] ساختار حکومت عربستان، سلطنتی است و قدرت مطلق در شخص پادشاه متمرکز است.[۳۸]
عربستان سعودی تا سال ۱۴۱۲ق/ ۱۳۷۰ش قانون اساسی مدون و مجلس قانونگذاری نداشت و حاکمان آن مدعی بودند بر پایه قرآن و سنت، حکم صادر میکنند. در این سال، فهدبنعبدالعزیز پادشاه وقت این کشور، نظامنامه حکومتی و قوانین مجلس شورا و مناطق ایالتی را به تصویب رساند.[۳۹] بنابر قانون جدید، پادشاه باید ولیعهد را از میان فرزندان یا نوادگان عبدالعزیز انتخاب کند. شاه علاوه برداشتن قدرت پادشاهی، مقام نخستوزیری را نیز بر عهده دارد.[۴۰]
عربستان دارای بیشترین ذخایر نفتی دنیا و بزرگترین صادرکننده نفت است. اقتصاد آن بر محور نفت و فرآوردههای نفتی بنا شده است. نفت حدود ۷۵٪ درآمد و ۹۰٪ صادرات عربستان را تشکیل میدهد.[۴۱] پس از نفت، درآمد حاصل از مراسم حج، نقش مهمی در اقتصاد این کشور دارد.[۴۲]
روابط با ایران در دوران پهلوی
ارتباط سیاسی دو کشور ایران و عربستان، در سال ۱۳۰۷ برقرار شد.[۴۳] این ارتباط در سال ۱۳۲۲ به علت گردنزدن یک حاجی روحانی ایرانی به نام ابوطالب یزدی در عربستان قطع شد و در سال ۱۳۲۶ دوباره برقرار گردید.[۴۴] در سال ۱۳۴۷ موافقتنامه مربوط به حاکمیت ایران بر جزیره فارسی و حاکمیت عربستان بر جزیره عربی در خلیج فارس، به امضا رسید.[۴۵] سیر روابط دو کشور پیش از تشکیل سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) بیشتر بر اصول حفظ خانواده سلطنتی، ادعای حاکمیت بر مسلمانان و دشمن مشترک یعنی جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر و حکومت بعثی عراق بود که باعث نزدیکی بیشتر دو رژیم به هم میشد.[۴۶] همکاریهای دو کشور در دهه ۱۳۵۰ برای حفظ وضع موجود و منافع غرب و بر مبنای آموزه دوپایهای (دوستونی) نیکسون آغاز شد[۴۷] و ایران ستون نظامی و عربستان ستون مالی و پشتیبان بود.[۴۸] با وجود این همکاریها، رقابت جدی میان دو کشور دربارهٔ سیاستهای منطقهای در این دهه گسترش یافت[۴۹]؛ اما این رقابتها مانع حمایتهای عربستان از محمدرضا پهلوی نشد و حُسن روابط این دو کشور زبانزد سیاستمداران منطقه بود.[۵۰]
عربستان در سالهای ۱۳۵۶–۱۳۵۷ با دقت و نگرانی، وقایع انقلاب اسلامی ایران را پیگیری میکرد و بر اساس روابط گسترده با آمریکا و سیاست حفظ رژیمهای سلطنتی تا آخرین لحظات از رژیم محمدرضا پهلوی دفاع کرد[۵۱]؛ چنانکه پس از اعتصاب کارکنان شرکت نفت ایران به فرمان امامخمینی، برای درهمشکستن اعتصاب اعلام کرده بود متخصصانی را برای استخراج و تولید نفت به ایران میفرستد که با واکنش شدید امامخمینی روبهرو شد. ایشان تلاش حاکم حجاز را در این زمینه که مستلزم غارت نفت ایران بود، با ادعای مسلمانبودن وی در تعارض دانست و اعلام کرد حکومت حجاز هرگز نمیتواند مرتکب چنین اشتباهی شود[۵۲]؛ چنانکه حمایت عربستان از محمدرضا پهلوی را صرفاً به دلیل به خطرافتادن منافع حکومت این کشور در منطقه میدانست. ایشان معتقد بود همانگونه که انقلاب اسلامی رژیم پهلوی را در ایران به خطر انداخته، به نابودی میکشاند، رژیمهای ارتجاعی در کشورهای اسلامی (ازجمله عربستان) را نیز تهدید میکند.[۵۳]
روابط با جمهوری اسلامی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۳۱ فروردین ۱۳۵۸ هیئتی شامل امام جماعت مسجدالحرام و سفیر عربستان در ایران به نمایندگی از پادشاه این کشور در قم با امامخمینی دیدار کرد و ایشان از هیئت و از مردم آن کشور و از پادشاه که هیئت را برای دیدار و تفقد فرستاده است، سپاسگزاری کرد و همراه با توجه دادن به خطر رژیم اسرائیل بر لزوم وحدت و برادری اسلامی و نیز رفتار خوب با حجاج ایرانی تأکید کرد.[۵۴] ایشان در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اظهار امیدواری میکرد عربستان با ایران انقلابی، همصدا و همفکر شود تا علاوه بر بهرهمندشدن از نعمت بزرگ حمایت مردمی، رحمت و برادری را با ملتها و دولتهای اسلامی و شدت عمل در برابر کفار و غارتگران را در دستور کار خود قرار دهد.[۵۵] جمهوری اسلامی ایران همواره در پی برقراری روابط دوستانه با کشورهای اسلامی بهویژه عربستان بوده است؛ اما برخی عوامل داخلی هر دو کشور و عوامل خارجی که منافع خود را در اختلاف عربستان و ایران میبینند، مانع شکلگیری چنین رابطهای شده است.[۵۶]
برخی از تحلیلگران، روابط ایران و عربستان پس از پیروزی انقلاب را به سه دوره تقسیم کردهاند:
- دوره صبر و انتظار؛
- دوره سیاست و رویه دوگانه عربستان در برابر سیاست تهاجمی انقلاب اسلامی؛
- دوره رویارویی و تیرگی روابط.[۵۷]
در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، عربستان، سیاست احتیاط، سکوت و نظارت را در پیش گرفت؛ اما با روی کارآمدن دولتمردان لیبرال، فرصت را غنیمت شمرد و هیئتی بلندپایه را برای تبریک پیروزی انقلاب به ایران فرستاد.[۵۸] ملکخالد پادشاه وقت عربستان پیروزی و برپاشدن حکومت اسلامی در ایران را مقدمه نزدیکی و تفاهم بیشتر دو کشور دانست. فهد ولیعهد وقت عربستان (ببینید: ملکفهد) نیز حکومت ایران را تأیید کرد[۵۹]؛ با این حال، وقایعی روابط دو کشور را تیره کرد؛ ازجمله حمله مسلحانه حدود صد تن به مسجدالحرام و تصرف آن در سال ۱۳۵۸ که باعث کشته و زخمیشدن تعداد زیادی از مردم شد. خبرگزاریهای آمریکایی و محافل صهیونیستی و عوامل وابسته آنها در منطقه با هدف برهمزدن روابط کشورهای مسلمان و عرب منطقه با انقلاب اسلامی ایران تلاش کردند این افراد را از هواداران انقلاب اسلامی معرفی کنند و دولت ایران را در این حادثه دخالت بدهند؛ اما دفتر امامخمینی و وزارت خارجه ایران، این واقعه خلاف موازین اسلام را تقبیح و محکوم کردند و آن را توطئهای برای تفرقهافکنی برشمردند.[۶۰]
با تأسیس دفتر جبهه آزادیبخش شبهجزیره عربستان در تهران و گردهمایی جنبشهای آزادیبخش و برگزاری نخستین حج حجاج ایرانی همراه با راهپیمایی برائت از مشرکان، مقامات عربستانی به مخالفتهای پنهانی و سپس به موضعگیری شدید و علنی علیه ایران پرداختند که با پاسخ متقابل مسئولان جمهوری اسلامی ایران و انتقاد از سیاستهای منطقهای عربستان و روابط نزدیک این کشور با آمریکا روبهرو شد. در نهایت عربستان با پناهدادن به جاسوسان و مستشاران آمریکایی که از ایران گریخته بودند، در صدد مقابله با انقلاب ایران برآمد و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بحران در روابط دو کشور گستردهتر شد.[۶۱] عربستان در کنار تبلیغات شدید علیه مذهب شیعه برای جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه، شورای همکاری خلیج فارس را در سال ۱۳۵۹ش/ ۱۹۸۱م بدون حضور ایران تأسیس کرد.[۶۲]
در سال ۱۳۶۶ رژیم آل سعود با کشتار حاجیان خانه خدا و کشتار بیش از چهارصد تن از حاجیان ایرانی، اوج دشمنی و کینه خود را به انقلاب اسلامی ایران آشکار کرد[۶۳] (ببینید: کشتار حجاج ایرانی). پس از حادثه خونین مکه، تظاهرکنندگان ایرانی به سفارت عربستان در تهران حمله کردند که تیرگی روابط دو کشور را به اوج خود رساند.[۶۴] هشت ماه پس از کشتهشدن حاجیان ایرانی، عربستان بهطور یک جانبه به قطع مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی ایران اقدام کرد و از دیپلماتهای ایرانی خواست عربستان را ترک کنند. قطع روابط دو کشور سه سال به طول انجامید و در این مدت، ایرانیان از انجام فریضه حج محروم شدند؛ اما در سال ۱۳۷۰ پس از مذاکرات مفصل، روابط دو کشور از سر گرفته شد.[۶۵]
نقد ماهیت و عملکرد
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غرب حمایت سیاسی ـ نظامی خود از عربستان سعودی را در راستای پرکردن خلأ ناشی از سقوط سلطنت در ایران آغاز کرد.[۶۶] امامخمینی حکومت عربستان را اسلامی نمیدانست و یادآور شد که هیچیک از ویژگیهای اصولی جمهوری اسلامی مانند تسلطنداشتن بیگانگان، تکیه بر رأی مردم، آزادی احزاب، اجتماعات و مطبوعات، اجتناب حاکمان از ثروتاندوزی و امتیازطلبی، در حکومت عربستان وجود ندارد.[۶۷] ایشان برخی سیاستهای منطقهای عربستان را موجب تحکیم رژیم غاصب اسرائیل و جنایات آن برمیشمرد و به حاکمان این کشور هشدار میداد که مسئولیت خود را در برابر اسلام، قرآن و نسلهای آینده فراموش نکنند.[۶۸] ایشان از حکومتهای عربستان و کشورهای خلیج فارس به دلیل روابط اقتصادی ـ نظامی با آمریکا انتقاد و از تأثیر روابط سست و بیپایه این کشورها با آمریکا با تعبیر اسلام آمریکایی یاد میکرد.[۶۹] از نگاه ایشان ارتباط آمریکا با عربستان صرفاً برای استفاده از نفت این کشور است.[۷۰] در مجموع نگاه و نقد امامخمینی در چند محور قابل توجه است:
اعتقادات، گسترش و حاکمیت وهابیت
حاکمان عربستان همگی پیرو آیین وهابیتاند. وهابیها در تمام زمینهها عقاید خود را سرلوحه قرار میدهند. آنان معتقدند ساختن و تعمیر قبور برای پیامبران(ع) و زیارت قبور مؤمنان و توسل به اولیای الهی و نذر برای قبور و طلب شفاعت از اولیای خدا و بزرگداشت زمان ولادت آنان، شرک و بدعت در دین خداست.[۷۱] امامخمینی از گذشته دور، ساخت گنبد و بارگاه برای بزرگان و زیارت قبور آنان را امری رایج در میان همه ادیان و مذاهب میدانست و بر آن بود که چون این کار با هدف احترام انجام میشود، نه پرستش، بلکه عین خداپرستی و با توجه به برخی آیات قرآن کریم، تعظیم شعائر الهی شمرده میشود[۷۲] و خود خداوند اذن داده است که این اماکن، مرتفع و شکوهمند ساخته شوند و ارج گذاشته شوند[۷۳]؛ از اینرو شرک و بتپرستینامیدن آن نارواست.[۷۴] ایشان شفاعت را دعا و درخواستی از سوی پیامبر اکرم(ص) و امام(ع) برای بخشیدهشدن گناهِ افراد تعریف میکرد که با توجه به آیات قرآن، به اذن و خواست خداوند[۷۵] و رتبهای از جانب او برای برخی بندگان است و نباید آن را شرک و دخالت در کارهای خدایی بهشمار آورد[۷۶] (ببینید: شرک و وهابیت).
امامخمینی وهابیت را فرقهای بیاساس و خرافاتی میدانست که حاکمان عربستان با صرف هزینه بسیار آن را در دنیا تبلیغ میکنند و ملتهای ناآگاه را به سوی ابرقدرتها میبرند.[۷۷] ایشان با دعوت جهان اسلام به وحدت، ریشه همه مشکلات کشورهای اسلامی را نبود اتحاد میدانست و طرح ایجاد اختلاف میان مذاهب اسلامی را جنایت قدرتمندان و آخوندهای درباری را مجری و منادی اختلاف و نفاق میشمرد[۷۸] و بر آن بود که مراکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی تبدیل شدهاند تا اسلامِ اشرافیت، اسلامِ آخوندهای درباری و اسلام آمریکایی را ترویج کنند.[۷۹] ایشان این تلاش عربستان را برای گسترش اسلام وهابی در سراسر جهان، توطئهای استعماری برای تفرقه میان مسلمانان برمیشمرد و اعتقاد داشت هیچیک از دو گروه شیعه و سنی، وهابیت را قبول ندارند.[۸۰]
از سوی دیگر، امامخمینی به دیدگاههای وهابیان انتقاد میکرد؛ برای نمونه هنگامی که مفتی عربستان، برگزاری مراسم میلاد پیامبر(ص) را بدعت در دین بهشمار آورد،[۸۱] ایشان واکنش نشان داد که اگر احترام به پیامبر(ص) شرک است، پس خداوند نخستین مشرک است که بر وجوب صلوات بر آن حضرت(ص) در نماز، فرمان داده است.[۸۲] ایشان، اسلام عربستان سعودی را اسلام آمریکایی و در خدمت و مورد تأیید ابرقدرتها میدید[۸۳] و از اینرو اظهار میکرد تاکنون حتی یک آخوند درباری و روحانی وهابی در برابر ظلم نایستاده است؛ چنانکه مبارزه با این نوع اسلام را مشکل و دارای پیچیدگی خاصی برمیشمرد.[۸۴] از دیدگاه ایشان آخوندهای حکومتی عربستان به عمد یا از روی جهل و غفلت، زمینه تسلط بیگانگان بر کشورهای اسلامی و حتی حرمین شریفین را فراهم میکنند[۸۵] (ببینید: وهابیت).
برگزاری مراسم حج
امامخمینی یکی از فلسفههای حج را بُعد سیاسی آن و همتراز بعد عبادی، بلکه عین آن میشمرد و بر آن بود که حج با توجه به این دو بُعد از آغاز اسلام وجود داشته است.[۸۶] ایشان فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج را امری سیاسی میدانست و بر اعلان برائت به عنوان یکی از ارکان توحیدی و واجب حج تأکید میکرد؛ ضمن اینکه هر عصر و زمانی جلوهها و شیوههای متناسب خود را برای اعلان برائت نیاز دارد[۸۷] (ببینید: حج ابراهیمی)؛ اما حکومت آل سعود، مراسم برائت از مشرکان را برنتافت و با کشتار صدها زائر ایرانی در سال ۱۳۶۶ این مراسم را برهم زد.[۸۸] امامخمینی، فاجعه خونین مکه را توطئه طراحیشده عربستان با همکاری اسرائیل و آمریکا شمرد که با هدف حفظ منافع استکبار و جلوگیری از گسترش و نفوذ اسلام واقعی صورت گرفت. ایشان حاکمان سعودی را همانند خنجری میشمرد که همیشه از پشت به مسلمانان ضربه زده است.[۸۹] ایشان جنایت آل سعود در واقعه کشتار مکه را غیرقابل بخشش و فراتر از جنایات دیگر دانست و تأکید کرد حتی اگر از مسئله قدس و جنایات صدام و تمام کسانی که به ملت ایران بد کردهاند، گذشت شود، از جنایتی که در حجاز رخ داد گذشت نمیشود.[۹۰] ایشان اعتقاد داشت آل سعود شایستگی تصدی امور کعبه و حج را ندارد و هیچ تفاوتی میان محمدرضا پهلوی و صدام حسین و حاکمان عربستان در اسلامزدایی و مخالفت با قرآن نیست.[۹۱] ایشان خانه خدا را متعلق به همه مسلمانان و حکومت عربستان را دستبالا کلیددار کعبه میدانست و تأکید میکرد خانهای که برای قیام مردم تأسیس شده است، باید برای همین هدف بزرگ مهیا گردد و رمی شیاطین بزرگ و کوچک نیز در همین مواقف انجام گیرد.[۹۲] (ببینید: کشتار حجاج ایرانی)
جنگ عراق علیه ایران
عربستان سعودی با اینکه در آغاز حمله عراق به ایران، اعلام بیطرفی کرده بود، اما نقش فعالی در هماهنگی کشورهای عرب خلیج فارس برای کمکهای سیاسی، نظامی و اقتصادی به عراق ایفا کرد.[۹۳] امامخمینی پشتیبانی دولتهای منطقه از صدام حسین را در جنگ تحمیلی، حمایت از طاغوت و صفآرایی در برابر اسلام و قرآن میدانست[۹۴] و آن را به منزله جنگ این کشورها ازجمله عربستان با ارزشهای اعتقادی و انقلابی اسلام واقعی بهشمار میآورد.[۹۵] ایشان با بیان این نکته که آغاز جنگ عراق علیه ایران، با اشاره و حمایت آمریکا بود، معتقد بود تا آمریکا هست، این آتشافروزیها وجود دارد؛ از اینرو باید آمریکا از میان برود و همه فریادها بر سر آمریکا کشیده شود. ایشان به حامیان منطقهای صدام حسین، رئیسجمهور عراق، نیز هشدار میداد که او در صورت پیروزی در جنگ با ایران، به سراغ آنان هم خواهد رفت[۹۶] و حمایتهای بیاساس آنان نه تنها او را نجات نخواهد داد، بلکه ممکن است خود آنان را نیز گرفتار کند.[۹۷] (ببینید: جنگ تحمیلی)
اشغال فلسطین
عربستان اگرچه در گذشته دربارهٔ مسئله فلسطین بیتفاوت نبود و پس از جنگ ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۲ میان عربها و رژیم اسرائیل، در تحریم نفتی عربها شرکت جست و کمکهای اقتصادی فراوانی در اختیار کشورهای خط مقدم قرار داد،[۹۸] اما پس از مدتی موضعگیری خود را علیه اسرائیل نادیده گرفت و با طرح هشتمادهای فهد (ولیعهد عربستان) به کنفرانس سران عرب (در شهر فاس مراکش)، عملاً رژیم غاصب اسرائیل را به رسمیت شناخت.[۹۹] در این طرح از رژیم اسرائیل خواسته شده بود که از سرزمینهای اشغالی در جنگ سال ۱۹۶۷م/ ۱۳۴۶ خارج شود[۱۰۰] که به معنای شناسایی حاکمیت و تمامیت ارضی و سیاسی رژیم صهیونیستی بود.[۱۰۱] امامخمینی این طرح را برای اسلام و فلسطین، خطرناک و طراحان آن را جاهل یا تحت تأثیر آمریکا و صهیونیسم شمرد[۱۰۲] (ببینید: فلسطین) و سکوت مرگبار کشورهای عربی منطقه را در برابر ادعاهای رژیم اسرائیل دربارهٔ سرزمینهای اسلامی از نیل گرفته تا فرات و حرمین شریفین، قابل تحمل نمیدانست.[۱۰۳] (ببینید: رژیم اشغالگر قدس)
پانویس
- ↑ صفوی، عربستان، ۲۱.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۲۲ و ۲۶.
- ↑ گودوین، عربستان سعودی، ۱۲۱.
- ↑ مجتهدزاده، امنیت و مسائل سرزمینی در خلیج فارس، ۸۵.
- ↑ نصیری، آشنایی با عربستان، ۱۱–۱۲.
- ↑ org.www.undp، پایگاه اطلاعرسانی برنامه توسعه ملل متحد، پایگاه اطلاعرسانی، ۷/۱۱/۲۰۱۷م.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۳.
- ↑ محمدی آشنانی، شناخت عربستان، ۳۰؛ جمعی از پژوهشگران، درسنامه آشنائی با کشورهای اسلامی، ۷۵.
- ↑ محمدی آشنانی، شناخت عربستان، ۸۸.
- ↑ نازعات، ۳۰؛ شمس، ۶.
- ↑ کلینی، کافی، ۴/۱۸۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۳۵۶.
- ↑ بقره، ۱۲۵؛ حج، ۲۶؛ ابراهیم، ۳۷.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۱.
- ↑ انعام، ۹۲.
- ↑ بقره، ۱۲۶؛ عنکبوت، ۶۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۶۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۰/۴۱۸ و ۴۲۰.
- ↑ ابراهیم، ۳۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۶۹.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۳.
- ↑ زراعتپیشه، برآورد استراتژیک عربستان سعودی، ۱۵؛ الهی، خلیج فارس و مسائل آن، ۱۵۹.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۲۰۸.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۴۰۲–۴۰۳.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۴۲۵.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۵.
- ↑ صفوی، عربستان، ۱۶۴–۱۶۵.
- ↑ صفوی، عربستان، ۸۴–۸۵.
- ↑ زراعتپیشه، برآورد استراتژیک عربستان سعودی، ۱۶.
- ↑ هانتر، آینده اسلام و غرب، ۲۴۹–۲۵۰.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۹۳.
- ↑ امین، تاریخچه، نقد وبررسی وهابیها، ۷۷.
- ↑ اسدی، خلیج فارس و مسائل آن، ۲۶۰.
- ↑ شامیقرچلو، جغرافیای کشورهای جهان، عربستان، ۱۰۴.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۹۳.
- ↑ محمدی آشنانی، شناخت عربستان، ۱۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۴؛ ۲/۳۴، ۱۵۶، ۳۲۳؛ ۳/۵۱۸ و ۴/۱۸، ۲۰، ۵۰.
- ↑ زراعتپیشه، برآورد استراتژیک عربستان سعودی، ۱۶–۱۷.
- ↑ شامیقرچلو، جغرافیای کشورهای جهان، عربستان، ۱۰۵.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۹۳–۹۴؛ زراعتپیشه، برآورد استراتژیک عربستان سعودی، ۱۲۳–۱۲۵.
- ↑ گودوین، عربستان سعودی، ۶۰ و ۱۲۴.
- ↑ محمدی آشنانی، شناخت عربستان، ۶۴.
- ↑ محمدی آشنانی، شناخت عربستان، ۱۳۲؛ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۲۳.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۲۳–۱۲۴؛ نجمی، تجلی وحدت، ۵۸–۶۰.
- ↑ زندفرد، ایران و جهانی پرتلاطم، ۶۴.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۴۶۷؛ شامیقرچلو، جغرافیای کشورهای جهان، عربستان، ۱۳۴.
- ↑ نعیمی ارفع، مبانی رفتاری شورای همکاری خلیج فارس، ۲۷.
- ↑ اسدی، خلیج فارس و مسائل آن، ۳۵۸.
- ↑ اخوان کاظمی، مروری بر روابط ایران و عربستان، ۱۲.
- ↑ میردامادی، آن سوی حج خونین یا تبلیغات آل سعود، ۲۳۳.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۴۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۶۵–۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۹۲.
- ↑ اخوان کاظمی، مروری بر روابط ایران و عربستان، ۷۵–۹۶، ۱۰۱ و ۱۰۸–۱۱۴.
- ↑ اخوان کاظمی، مروری بر روابط ایران و عربستان، ۲۱.
- ↑ زراعتپیشه، برآورد استراتژیک عربستان سعودی، ۲۳۷.
- ↑ شامیقرچلو، جغرافیای کشورهای جهان، عربستان، ۱۳۶.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۸۶.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۲۵.
- ↑ احتشامی، سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی، ۱۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، دفاع و سیاست، ۲۰۸–۲۱۲؛ میردامادی، آن سوی حج خونین یا تبلیغات آل سعود، ۱۹–۲۰؛ جمهوری اسلامی، ۱۲/۵/۱۳۶۶.
- ↑ زراعتپیشه، برآورد استراتژیک عربستان سعودی، ۲۳۸–۲۳۹.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ نعیمی ارفع، مبانی رفتاری شورای همکاری خلیج فارس، ۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۹۳.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۲۷–۱۲۸.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۴–۱۵.
- ↑ حج، ۳۳.
- ↑ نور، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۷۶–۸۰.
- ↑ بقره، ۲۵۵–۲۵۶؛ انبیاء، ۲۸؛ نجم، ۲۶.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۸–۱۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۶۸–۱۶۹، ۴۴۰–۴۴۲ و ۱۸/۴۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۳–۳۲۴ و ۱۵/۴۵۵.
- ↑ عصیری، پیامبر وهابیت، ۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۷۴ و ۲۰/۳۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۵؛ ۱۵/۱۶۸–۱۶۹؛ ۱۸/۵۱–۵۲ و ۱۹/۳۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۹۱–۹۷؛ ۱۹/۳۳۵–۳۳۶؛ ۲۰/۳۱۴–۳۱۶ و ۲۱/۲۲.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۲/۵/۱۳۶۶، ۱۰ و ۱۳/۵/۱۳۶۶، ۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰، ۳۶۸، ۳۷۳ و ۲۱/۸۰–۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳، ۸۷ و ۱۹/۲۴.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۴۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۱–۲۵۲ و ۱۷/۸۴–۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۲.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۱۳.
- ↑ عظیمی، عربستان سعودی، ۱۱۴.
- ↑ علمالهدی، شناخت صهیونیسم بینالملل و انقلاب، ۱۷۷.
- ↑ علمالهدی، شناخت صهیونیسم بینالملل و انقلاب، ۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۷۰–۳۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۲۶.
منابع
- قرآن کریم.
- احتشامی، انوشیروان، سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- اخوان کاظمی، بهرام، مروری بر روابط ایران و عربستان در دو دهه اخیر، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- اسپوزیتو، جان ال، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیرشانهچی، تهران، باز، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- اسدی، بیژن، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، سمت، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- الهی، همایون، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، قومس، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امین، محسن، تاریخچه، نقد وبررسی وهابیها (کشف الارتیاب…)، ترجمه سیدابراهیم سیدعلوی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ش.
- برنامه توسعه ملل متحد، پایگاه اطلاعرسانی، ۷/۱۱/۲۰۱۷م.
- جمعی از پژوهشگران، با نظارت حسن روحانی، درسنامه آشنائی با کشورهای اسلامی، تهران، مشعر، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۲/۵/۱۳۶۶ و ۱۳/۵/۱۳۶۶ش.
- زراعتپیشه، نجف، برآورد استراتژیک عربستان سعودی (سرزمینی ـ سیاسی)، تهران، ابرار معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- زندفرد، فریدون، ایران و جهانی پرتلاطم، تهران، شیرازه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۵ش.
- شامی قرچلو، ابوالفضل، جغرافیای کشورهای جهان، عربستان، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- صفوی، سیدحمزه، عربستان، مجموعه کشورهای اسلامی، تهران، جهاد دانشگاهی ـ مؤسسه آینده پژوهی جهان اسلام، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- عصیری، سیدمجتبی، پیامبر وهابیت، قم، رشید، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- عظیمی، رقیه سادات، عربستان سعودی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- علمالهدی، سیدجواد، شناخت صهیونیسم بینالملل و انقلاب اسلامی ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- علیبابایی، غلامرضا، تاریخ سیاست خارجی ایران از شاهنشاهی هخامنشی تا به امروز، تهران، درسا، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گودوین، ویلیام، عربستان سعودی، ترجمه فاطمه شاداب، تهران، ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مجتهدزاده، پیروز، امنیت و مسائل سرزمینی در خلیج فارس، مترجم امیرمسعود اجتهادی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- محمدی آشنانی، علی، شناخت عربستان، تهران، مشعر، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، ۱۳۸۵ش.
- میردامادی، سیدحسن، آن سوی حج خونین یا تبلیغات آل سعود، تهران، دفتر نماینده امام و سرپرست حجاح ـ مرکز تحقیقات و انتشارات حج، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- نجمی، محمدصادق، تجلی وحدت، تهران، مشعر، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ش.
- نصیری، عبدالله، آشنایی با عربستان، تهران، مشعر، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- نعیمی ارفع، بهمن، مبانی رفتاری شورای همکاری خلیج فارس در قبال ج.ا. ا، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۶، دفاع و سیاست، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- هانتر، شیرین، آینده اسلام و غرب، برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمتآمیز، ترجمه همایون مجد، تهران، فرزان روز، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
پیوند به بیرون
- نرگس وفایی، عربستان سعودی، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۲۵۵–۲۶۲.