سیداحمد خوانساری، مرجع تقلید معاصر و مورد علاقه و تکریم امامخمینی.
اطلاعات فردی | |
---|---|
نسب | امامموسیکاظم(ع) |
تاریخ تولد | ۱۳۰۹ق/۱۲۷۰ش |
زادگاه | خوانسار |
تاریخ وفات | ۲۹ دی ۱۳۶۳ش |
محل دفن | قم-حرم حضرت معصومه (س) |
شهر وفات | تهران |
اطلاعات علمی | |
استادان | آخوند محمدکاظم خراسانی • سیدمحمدکاظم یزدی طباطبایی • آقاضیاءالدین عراقی • میرزامحمدحسین غروی نایینی • عبدالکریم حائری یزدی |
شاگردان | سیدمحمدباقر سلطانی • مرتضی حائری یزدی • علیپناه اشتهاردی • سیدعزالدین حسینی زنجانی • مرتضی مطهری • سیدرضی شیرازی • سیدموسی صدر |
محل تحصیل | نجف • قم |
تألیفات | جامع المدارک فی شرح المختصر النافع • العقاید الحقه • حاشیه بر عروة الوثقی • رساله عملیه • مناسک حج |
سایر | مرجع تقلید • تدریس در حوزه علمیه |
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
سیاسی | اعتراض به همهپرسیِ انقلاب سفید • اعتراض علیه تبعید امامخمینی |
اجتماعی | مشارکت در امور خیریه، مساجد و حسینیههایی در تهران و خوانسار |
زندگینامه و تحصیلات
سیداحمد خوانساری در ۱۸ محرم ۱۳۰۹ق/ شهریور ۱۲۷۰ش در خوانسار متولد شد. پدرش سیدیوسف از علمای خوانسار بود و نسب وی به امامموسیکاظم(ع) میرسد.[۱]
خوانساری پس از فراگرفتن خواندن و نوشتن و حساب و آشنایی با قرائت قرآن، علوم مقدماتی حوزوی را در خوانسار نزد برادر و شوهر خواهر خود سیدمحمدحسن و سیدعلیاکبر خوانساری فرا گرفت. وی در سال ۱۲۸۶ به اصفهان رفت و از درس خارج فقه و اصول میرمحمدصادق مدرس اصفهانی، عبدالکریم گزی و محمدعلی تویسرکانی بهره برد؛ سپس در سال ۱۲۸۹ به نجف رفت و به مدت دو سال در درس آخوند محمدکاظم خراسانی حاضر شد[۲] و پس از درگذشت وی، از درس سیدمحمدکاظم یزدی طباطبایی، شیخالشریعه اصفهانی، آقاضیاءالدین عراقی، میرزامحمدحسین غروی نایینی و سیدابوتراب خوانساری بهرهمند شد. او در این مدت با میرسیدعلی یثربی کاشانی (ببینید: استادان امامخمینی) همبحث بود.[۳] خوانساری در سال ۱۲۹۱ با دختر محمدعلی امامی خوانساری، از علمای بزرگ زمان، ازدواج کرد و در سال ۱۲۹۷ پس از رسیدن به درجه اجتهاد، از راه خوزستان وارد ایران شد.
هجرت به قم
او برای شرکت در درس محمدرضا معزی دزفولی، مدتی در دزفول توقف کرد[۴] و پس از آن رهسپار اراک شد و ضمن بهرهگیری از درس عبدالکریم حائری یزدی (ببینید: عبدالکریم حائری یزدی) به تدریس نیز پرداخت. حائری یزدی هنگام مهاجرت به قم در سال ۱۳۰۱ و تقاضای مردم اراک، اقامه نماز جماعت و اداره امور دینی مردم اراک را به خوانساری واگذار کرد.[۵] از محمدعلی اراکی (ببینید: محمدعلی اراکی) نقل شدهاست که حائری یزدی، تقریباً شش ماه پس از سفر به قم، در جلسهای به شایستگی سیداحمد خوانساری برای اعلمیت بر علمای شیعه تصریح کرد؛ هرچند خود وی به اقامت در اراک، رضایت دادهاست.
خوانساری پس از اطلاع از رضایت حائری یزدی، همان سال به قم مهاجرت کرد و همراه با شرکت دوباره در درسهای حائری یزدی، به تدریس نیز پرداخت. حائری پس از گذشت دو ماه، اقامه نماز جماعت خویش را در مدرسه فیضیه به خوانساری واگذار کرد و خود در نخستین نماز جماعت، به او اقتدا کرد.[۶] خوانساری در مدت حضور خود در قم، از درس فلسفه علیاکبر حکمی یزدی از استادان امامخمینی نیز بهره برد. وی برخی مباحث فقهی را نزد محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی که وی نیز از استادان امامخمینی بودهاست و حساب و هندسه و جبر و مقابله را نزد میرزامحمدحسن ریاضی فرا گرفت.[۷]
شاگردان
او به موازات تحصیل، به تدریس نیز مشغول بود و طلاب فاضلی چون علیپناه اشتهاردی، مرتضی حائری یزدی، مهدی حائری یزدی، سیدعزالدین حسینی زنجانی، محمدتقی ستوده، سیدمحمدباقر سلطانی، جلالطاهر شمس گلپایگانی، سیدرضی شیرازی، سیدموسی صدر، فضلالله محلاتی، مجدالدین محلاتی، مرتضی مطهری، حسینعلی منتظری، و سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی در قم و تهران در درس او شرکت میکردند.[۸]
اقامت در تهران
وی در سال ۱۳۲۸، به درخواست مرجع تقلید وقت، سیدحسین بروجردی به همراه برخی از علمای قم ازجمله امامخمینی، عضو هیئت رسیدگی به امور طلاب و امتحانات حوزه علمیه قم شد[۹] و بروجردی پس از درگذشت امام جماعت مسجد سیدعزیزالله تهران در سال ۱۳۳۰، وظیفه امامت جماعت این مسجد را به خوانساری واگذار کرد و او هم با کمال فروتنی پذیرفت.[۱۰]
مرجعیت
پس از درگذشت بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ برخی از شیعیان، خوانساری را مرجع تقلید خود انتخاب کردند و امامخمینی این اتفاق را در زمان حیات بروجردی پیشبینی کرده بود.[۱۱] همچنین چند تن از علمای قم؛ ازجمله امامخمینی در جلسهای پس از درگذشت بروجردی در خانه سیدمصطفی صفائی برگزار شد، در نامهای به وی که از سوی صفائی نوشته شد، پیشنهاد کردند، خوانساری از تهران به قم بازگردد و مسئولیت مرجعیت و اداره حوزه علمیه قم را بر عهده بگیرد؛ ولی وی در پاسخ کتبی خود حاضر به این کار نشد.[۱۲]
مبارزات و فعالیتهای سیاسی
پس از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در دولت اسدالله عَلَم و دعوت امامخمینی از علما و مراجع برای اعتراض به این لایحه[۱۳] (ببینید: انجمنهای ایالتی و ولایتی) خوانساری در اطلاعیهای در نهم آبان ۱۳۴۱، بدون اشاره به لایحه، از مردم برای شرکت در مجلس دعا و ذکر به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(ع) و اطلاع از موضوع مهم مذهبی دعوت کرد.[۱۴] استفاده از عنوان دعا به دلیل احتیاط خوانساری در این امور بود.[۱۵]
امامخمینی در نامهای به محمدتقی فلسفی، سخنران این مجلس، اعلامیه خوانساری را مثبت ارزیابی کرد؛ اما چگونگی آن را سست و نارسا دانست. ایشان با ابراز شگفتی از این اعلامیه، برپایی مجلس عزا و قراردادن اساس دیانت در ضمن آن را موهنِ به مقصد شمرد و از آن بدتر فضای مسجد سیدعزیزالله و چگونگی تبلیغ برای چنین مجلسی را به هیچ وجه مناسب ندانست.[۱۶] ایشان در ادامه نامه، این فرصت را ازدسترفته خواند؛ اما تهدید رژیم پهلوی به برپایی اجتماعی بزرگتر و آگاهکردن مردم در خارج از تهران را در ضمن سخنرانی فلسفی، مغتنم شمرد؛ در عین حال از فلسفی خواست با توجه به وضع روز دنیا و دستِ بسته رژیم در بازداشت مخالفان، از تهدید رژیم نترسد و ملاحظه نکند؛ زیرا مسئله از صلح و آشتی گذشته و پای نابودی احکام اسلام در میان است.[۱۷]
در سوم بهمن ۱۳۴۱ زمانی که خوانساری بهدلیل اعتراض به همهپرسی محمدرضا پهلوی در تظاهرات مردمی حضور یافته بود، در هجوم پلیس و مأموران امنیتی مجروح شد.[۱۸] خانه وی و سیدمحمد بهبهانی نیز از سوی مأموران رژیم محاصره شدید شد و امامخمینی در پیامی خطاب به ملت ایران، به این اقدام رژیم، بهشدت واکنش نشان داد و با برشمردن بخشی از ستمها و فجایع رژیم، سوگند یاد کرد که این زندگی را نمیخواهد و کاش مأموران ایشان را بازداشت کنند تا تکلیف نداشته باشد.[۱۹]
همچنین خوانساری در پاسخ به پرسش گروهی از مردم دربارهٔ شرکت در همهپرسیِ انقلاب سفید، تمام تصویبنامههای خلاف شرع را حرام و شرکت در آنها را در حکم مبارزه با امام زمان (ع) دانست. او تأکید کرد محرمات الهی با تصویبنامه حلال نمیشوند.[۲۰] پس از قرائت اعلامیه وی دربارهٔ تحریم همهپرسی در جمع مردم، مردم در مسجد سیدعزیزالله اجتماع کردند و خوانساری نیز برای شرکت در جمع مردم بیرون آمد؛ ولی مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) برخورد و درگیری ایجاد کردند. خوانساری به نشانه مخالفت با آن، مدتی در نماز جماعت مسجد سیدعزیزالله حاضر نشد.[۲۱] وی و سیدمحمد بهبهانی در اعلامیهای در ۱۳۴۱/۱۲/۱۲ با درخواست چارهجویی از عموم علما و مراجع، نگرانی خود را از طرح ششمادهای انقلاب سفید پهلوی اعلام کردند.[۲۲]
طبق گزارش ساواک، خوانساری در پاسخ به درخواست برخی از روحانیون، برای شدت عمل بیشتر در برابر رژیم، تأکید کرد با وجود تذکرات و بیتأثیربودن آن، همچنین وضع مزاجی ضعیف خود، تکلیف دیگری از نظر شرع ندارد. ساواک در این گزارشها تأکید کردهاست با توجه به وضعیت سایر علمای بزرگ و پیشگام بودن امامخمینی در مبارزه با رژیم، جمعی از علما و روحانیون، در جلساتی (فروردین ۱۳۴۱) ایشان را به عنوان رهبر شیعیان معرفی کردهاند. خوانساری اگرچه این اعلامیه را امضا نکرد، ولی دربارهٔ پشتیبانی از آن قول مساعد داد.[۲۳]
هفتم خرداد ۱۳۴۲ امامخمینی در نامهای خطاب به خوانساری، از بیتحرکی و سکوت علمای تهران، بهویژه خوانساری، انتقاد کرد و با تبیین سکوت امیرالمؤمنین علی (ع) و قیام ایشان علیه ظلم، دوران حاضر را زمان قیام ارزیابی کرد و سکوت را بیفایده خواند.[۲۴] خوانساری نیز در پاسخ، با اعلام اطاعت خود از امامخمینی، از ایشان خواست مطالبات خود را آرامتر و با زبان نرم از رژیم پهلوی درخواست کند و محمدرضا پهلوی را به حفظ جایگاه علما و توجه به نقش آنان در جلوگیری از نفوذ بیگانگان نصیحت کند.[۲۵]
پس از بازداشت امامخمینی خوانساری در شانزدهم خرداد ۱۳۴۲ در اطلاعیهای، از قتل و جرح مردم و بازداشت ایشان ابراز تأسف کرد و نتیجه اینگونه اعمال ضد انسانی را جز تشدید امور و وخامت اوضاع و تفرقه ندانست.[۲۶] وی در تابستان ۱۳۴۲ در دوره بازداشت امامخمینی در پادگان عشرتآباد تهران، به دیدار ایشان رفت.[۲۷] امامخمینی که در دوران زندان، خوانساری را از قبول هر گونه تعهد و التزامی به رژیم پهلوی در برابر آزادی ایشان، برحذر داشته بود،[۲۸] پس از آزادی از زندان در فروردین ۱۳۴۳، تلاش وی را در پیشبرد اهداف نهضت ستود.[۲۹] خوانساری در سالهای بعد نیز در مواردی برای تخفیف مجازات و عفو مبارزان اقدام کرد.[۳۰]
امامخمینی در فروردین ۱۳۴۳ در پاسخ به پیام تبریک خوانساری به مناسبت آزادی و بازگشت به قم، از خوانساری تشکر کرد و تلاش بیشتر او و دیگر مراجع را در احقاق حق و ابطال باطل از بارگاه حق درخواست کرد؛[۳۱] چنانکه در نامهای به برادر خود سیدمرتضی پسندیده، با قدردانی از تلاشهای خوانساری، از او خواست سلام و دعای خیر ایشان را به وی برساند.[۳۲]
اعتراض علیه تبعید امامخمینی
در پی تبعید امامخمینی به ترکیه در سیزدهم آبان ۱۳۴۳، خوانساری برای بررسیِ این مشکل، جلسهای با حضور علمای تراز اول تهران و حسین قدس نخعی، وزیر دربار تشکیل داد و داماد خود سیدفضلالله فرید خوانساری[۳۳] را به ترکیه فرستاد تا با امامخمینی دیدار و در آسانکردن امور تلاش کند.[۳۴] (ببینید: بورسا) در ادامه اعتراضها علیه تبعید امامخمینی، با نظر خوانساری مراسم جشن مبعث رسول اکرم (ص) در چهاردهم آذر ۱۳۴۳ برگزار نشد و دید و بازدیدهای آن عید طبق روال گذشته صورت نگرفت.[۳۵] همچنین با انتقال امامخمینی از ترکیه به نجف، خوانساری در تلگرامی به نجف، ضمن کسب اطلاع از سلامتی، برای موفقیت ایشان دعا کرد.[۳۶]
خوانساری در سال ۱۳۴۵، اشتباههای آشکار دولت در لایحه حمایت از خانواده را به دولت وقت تذکر داد[۳۷] و در زلزله سال ۱۳۴۷ خراسان، در اعلامیهای ضمن تسلیت و اعلام تعطیلی حوزه علمیه در پانزدهم جمادیالثانی ۱۳۸۸ق/ ۱۸ شهریور ۱۳۴۷ و نیز برگزاری مراسم ترحیم برای کشتهشدگان حادثه، شماره حسابی برای کمک به زلزلهزدگان اختصاص داد.[۳۸]
پس از درگذشت سیدمحسن حکیم در اردیبهشت ۱۳۴۹، با مطرحشدن دوباره مسئله مرجعیت تقلید، رژیم پهلوی تلاش کرد با فرستادن پیام تسلیت بدون نامبردن از شخص خاص و خطاب به حوزه علمیه نجف و شیعیان جهان، از مطرحشدن مرجعیت امامخمینی جلوگیری کند. در ایران هم پیامهای تسلیت به دیگر مراجع به جز سیدکاظم شریعتمداری و سیداحمد خوانساری را ممنوع اعلام کرد.[۳۹] (ببینید: سیدمحسن حکیم) بر اساس یکی از نامههای امامخمینی به برادر خود سیدمرتضی پسندیده، خوانساری در سال ۱۳۵۱ قصد سفر به نجف اشرف داشتهاست که ایشان آن را به صلاح ندانسته و از برادر خود میخواهد وی را از این سفر منصرف کند.[۴۰]
سکوت خوانساری در حوادث انقلاب اسلامی
پس از قیام نوزده دی ۱۳۵۶ و حوادث قم و تبریز، با وجود درخواست پیاپی علما از خوانساری برای ورود به مسئله و مذاکره با مقامات،[۴۱] سکوت وی که ناشی از احتیاط زیاد وی در اینگونه امور بود، رنجش و اعتراض انقلابیان را در پی داشت. خوانساری برای حفظ بیطرفی خود، در فروردین ۱۳۵۷ به عتبات سفر کرد؛ اما در این سفر انقلابیان به او بیتوجهی کردند و امامخمینی نیز در نجف اشرف به دیدار وی نرفت.[۴۲] برخی از انقلابیان بر این باور بودند، نفوذ فرزند خوانساری بر او، موجب سکوت وی در حوادث انقلاب بودهاست.[۴۳] پس از ورود امامخمینی به ایران در بهمن ۱۳۵۷، خوانساری در مدرسه علوی به دیدار ایشان رفت.[۴۴]
ویژگیهای اخلاقی
خوانساری عالمی وارسته و بسیار متخلّق بود. تواضع، نظم در زندگی، زهد و اخلاص، وفای به عهد، احتیاط، پرهیز از ریاستطلبی، تجلیل و خضوع در برابر مراجع معاصر و دوری از هوای نفس از برجستهترین ویژگیهای اخلاقی او بود.[۴۵] امامخمینی با وجود نقدی که به روش سیاسی، محافظهکاری و سکوت خوانساری و دیگر علما در برابر رژیم پهلوی میکرد، به علم و اخلاص خوانساری اعتقاد کامل داشت[۴۶] و معتقد بود در وجود او، هوای نفس نیست و از او بوی خدا استشمام میشود.[۴۷]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، منزلت و عظمت خوانساری نزد امامخمینی و احساس مسئولیت وی برای رضای خدا، موجب قبول توصیههای خوانساری برای برکناری افراد نالایق در پستهای خاص یا آزادی برخی زندانیان میشد.[۴۸] ایشان خوانساری را اعلم علمای تهران میدانست و مسئولیت تعیین تولیت مدرسه مروی را به ایشان واگذاشت. وی نیز تولیت را به شخص امامخمینی واگذار کرد.[۴۹]
درگذشت
سیداحمد خوانساری در صبح شنبه ۲۹ دی ۱۳۶۳ در ۹۶سالگی درگذشت. این خبر حوزههای علمیه را عزادار و بازار تهران را سه روز تعطیل کرد. پیکر او پس از تشییع در تهران به قم منتقل شد و پس از تشییع باشکوه و اقامه نماز به امامت مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی، در حرم فاطمه معصومه (س) کنار قبر سیدمحمدحسین طباطبایی و در جوار قبر استادش، عبدالکریم حائری یزدی به خاک سپرده شد.[۵۰] امامخمینی به همین مناسبت، در پیامی خوانساری را عالمی بزرگوار و مرجعی بزرگ خواند که حق بزرگی بر حوزهها داشته و پیوسته نزد حوزههای علمیه و دینمداران، جایگاه بلندی داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس، تربیت، علم و عمل به پایان رسانید. ایشان تأکید کرد این مرجع بزرگ با رفتار، کردار و پرهیزگاری خود، همواره به تربیت نفوس مستعد اهتمام ورزید.[۵۱] ایشان همچنین پس از درگذشت خوانساری با ابقای تولیت و هیئت مدیره مؤسسه علمیه و خیریه ولی عصر(ع) خوانسار موافقت و حکم سیداحمد خوانساری را به شکل سابق تنفیذ کرد.[۵۲]
امامخمینی در سال ۱۳۶۷ نیز در پاسخ نامه محمدحسن قدیری دربارهٔ اشکال به حکم بازی شطرنج، نظر خوانساری در جواز بازی شطرنج بدون رهن را شاهد آورد و قدیری را به کتاب جامع المدارک وی ارجاع داد؛ چنانکه در این نامه دوباره بر درجه تقوا، دقت نظر و علمیت خوانساری تأکید کرد.[۵۳] (ببینید: شطرنج و قمار)
فرزندان
خوانساری چهار فرزند پسر به نامهای سیدجعفر، سیدمهدی، سیدعلی و سیدفضلالله داشت که سیدعلی و سیدفضلالله در زمان حیات او از دنیا رفتند.[۵۴]
آثار
از خوانساری آثار چندی به یادگار ماندهاست که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: جامع المدارک فی شرح المختصر النافع در هفت جلد، العقاید الحقه که خوانساری آن را در نودسالگی نگاشت، رساله عملیه، حاشیه بر عروة الوثقی، مناسک حج، احکام عبادات، کتاب الطهاره و کتاب الصلاة[۵۵] وی علاوه بر مشارکت در امور خیریه، مساجد و حسینیههایی در تهران، خوانسار و دیگر شهرها برپا کرد.[۵۶]
پانویس
- ↑ ریحان یزدی، آینه دانشوران، ۱۶۹ و ۴۸۹–۴۹۰؛ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۹/۲؛ انصاری قمی، اختران فقاهت، ۹۸۸/۲–۹۸۹.
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۰/۲؛ انصاری قمی، اختران فقاهت، ۹۸۹/۲–۹۹۰
- ↑ انصاری قمی، اختران فقاهت، ۹۹۲/۲–۹۹۳؛ انصاریان خوانساری، مرجع متقین، ۳۳.
- ↑ انصاری قمی، اختران فقاهت، ۹۹۰/۲.
- ↑ سلیمی، سیداحمد (آیتالله)، ۱۶۴.
- ↑ نور علم، مجله، نجوم امت(۵)، ۱۳؛ انصاری قمی، اختران فقاهت، ۹۹۱/۲.
- ↑ انصاری قمی، اختران فقاهت، ۹۹۲/۲.
- ↑ عابدی میانجی، آیتالله سیداحمد خوانساری، ۴۵؛ انصاری قمی، اختران فقاهت، ۹۹۴/۲–۹۹۵؛ منتظری، خاطرات آیتالله منتظری، ۹۵/۱ و ۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۷/۱.
- ↑ سلیمی، سیداحمد (آیتالله)، ۱۶۴؛ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۱/۲.
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۱/۲؛ واعظزاده، مرجعیت، ۲۴.
- ↑ خادمیان، صفایینامه، ۴۶۶–۴۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۵/۱.
- ↑ منتظری، خاطرات آیتالله منتظری، ۳۵۰/۱؛ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵۰/۱؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ۲۵۸.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۵/۱–۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۶/۱.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۴۹/۱؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ۲۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴۱/۱.
- ↑ متولی، سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۲۴–۲۵ و ۷۷–۷۸؛ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵۹/۱.
- ↑ متولی، سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۲۵–۲۶.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵۸/۱–۵۹؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۴/۳ ـ ۱۸۸ ـ ۱۸۹.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۹۶/۹–۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۸/۱–۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۹/۱، پاورقی.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۸۱.
- ↑ منتظری، خاطرات آیتالله منتظری، ۲۳۹/۱–۲۴۰؛ روحانی، ۶۷۴/۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۴۰۰/۲–۴۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۶۶/۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۳۷۶/۲؛ منتظری، خاطرات آیتالله منتظری، ۳۳۸/۱–۳۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۶۶/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۳۶/۱.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۹۷؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۴۰۱/۲–۴۰۲.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۳۸ و ۱۰۰؛ روحانی، نهضت امامخمینی، ۷۸/۲.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۳۹.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۱۰۹؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۳۲۷/۵.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳۰۲/۱.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۴۴.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۱۴۰–۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۷۷/۲–۴۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۹/۲–۲۱۰؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۵۶/۶.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۲۰۴ و ۲۰۶.
- ↑ متولی، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، ۲۰۵.
- ↑ خلخالی، خاطرات آیتالله خلخالی، ۲۸۰/۱.
- ↑ انصاری قمی، اختران فقاهت، ۱۰۰۰/۲–۱۰۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۸/۱–۲۳۹؛ ۱۲۸/۱۹ و ۱۵۱/۲۱.
- ↑ انصاریان خوانساری، مرجع متقین، ۲۹۱.
- ↑ انصاریان خوانساری، مرجع متقین، ۱۸۰–۱۸۲.
- ↑ انصاریان خوانساری، مرجع متقین، ۱۷۹.
- ↑ میرمحمدی، ستارگان خوانسار، ۱۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲۸/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۶۶/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵۱/۲۱.
- ↑ ابنالرضا، ضیاء الابصار فی ترجمة علماء خوانسار، ۳۸۸/۱.
- ↑ انصاری قمی، اختران فقاهت، قم، ۹۹۶/۲–۹۹۸؛ انصاریان خوانساری، مرجع متقین، ۴۲.
- ↑ میرمحمدی، ستارگان خوانسار، ۹۱.
منابع
- ابنالرضا، مهدی، ضیاء الابصار فی ترجمة علماء خوانسار، قم، انصاریان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری قمی، ناصرالدین، اختران فقاهت، قم، دلیل ما، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- انصاریان خوانساری، محمدتقی، مرجع متقین (خاطرات و اسنادی منتشرنشده دربارهٔ آیتالله العظمی حاج سید احمد خوانساری)، قم، انصاریان، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- خادمیان، محمدرضا، صفایینامه، مؤسسه کتاب شیعه، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- خلخالی، صادق، خاطرات آیتالله خلخالی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، ج۱، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- همو، نهضت امامخمینی، ج۲، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- ریحان یزدی، علیرضا، آینه دانشوران، مقدمه، تعلیقات و اضافات ناصر باقری بیدهندی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- سلیمی، حشمتالله، خوانساری، سیداحمد (آیتالله)، چاپشده در فرهنگنامه رجال روحانی عصر امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تصحیح سیدهدایتالله مسترحمی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۵۲ش.
- عابدی میانجی، محمد، آیتالله سیداحمد خوانساری.
- تندیس پارسایی، مجله فرهنگ کوثر، شماره ۹، ۱۳۷۶ش.
- فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
- متولی، عبدالله، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- منتظری، حسینعلی، خاطرات آیتالله منتظری، قم، بینا، ۱۳۷۹ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- میرمحمدی، حمید رضا، ستارگان خوانسار، قم، جمال، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- نور علم، مجله، نجوم امت(۵)، مرحوم آیتالله العظمی حاجسیداحمد خوانساری، شماره ۸، ۱۳۶۳ش.
- واعظزاده خراسانی، محمد، مرجعیت، مجله مشکوة، شماره ۴۵، ۱۳۷۳ش.
پیوند به بیرون
محمد عابدی، خوانساری، سیداحمد، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۱۸۱–۱۸۵.