ظهور و بطون

از ویکی امام خمینی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۱۳ توسط P.mahdi (بحث | مشارکت‌ها)

ظهور و بطون، تجلیات فعلی و غیبی حق‌تعالی در دانش عرفان.


مسئله ظهور و بطون در آموزه‌های دینی سابقه دیرینه‌ای دارد. قرآن کریم از ظاهر و باطن حق تعالی سخن گفته و عالم را ظهور نور حق شمرده است. ظهور و بطون در عرفان در موضوعات مختلفی بحث شده ‌است، موضوعاتی چون ظهور و بطون حق‌تعالی، ظهور و بطون عالم، ظهور و بطون انسان و لطایف سبعه و ظهور و بطون قرآن.

امام‌خمینی در آثار خود از دو جهت هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی درباره‌ی ظهور و بطون بحث کرده، درباره مسائلی چون معنای ظهور و بطون در حق‌تعالی، رابطه ظاهر و باطن، ارجاع هر یک به دیگری و مراتب ظهور و بطون عالم سخن گفته است. به باور ایشان هم‌چنانکه حق‌تعالی جامع صفات متقابل از ظهور و بطون است، خلیفه‌ او که انسان کامل است نیز مظهر این صفات متقابل است و چون از برزخیت کبری و حد وسط برخوردار است، هیچ‌یک از اسمای ظهور و بطون و جلال و جمال در او غلبه ندارد.

امام‌ خمینی در بیان رابطه ظهور و بطون با مبدئیت و معاد، حقیقت معاد را رجوع از ظهور به بطون می‌داند بر این نکته تأکید دارد که همه موجودات عالم آغاز و انجامی دارند و مبدأ ایجاد آنها هویت غیبی الهی است که از رهگذر تجلی اسمای ظهوری و سرانجام همه موجودات به غیب و باطن هستی برگشت می‌یابد.

معنی

ظهور از ریشه «ظهر» به معنای آشکار و پیداست[۱] و بطون از ریشه «بطن» در مقابل ظهور به معنای پنهان است.[۲] در اصطلاح علم عرفان ظهور در دو مورد به کار می‌رود: اول ظهور علمی که تجلی فیض اقدس در بطون علم حق‌تعالی است که در آن اسم اعظم، اسما و صفات حق و لوازم آنها (اعیان ثابته) ظهور علمی می‌یابند و دوم ظهور عینی که به واسطه تجلی فیض مقدس است و بر اساس آن لوازم اعیان ثابته، یعنی اعیان خارجی، ظهور و تحقق خارجی پیدا می‌کنند.[۳]

برخی ظهور را در ماسوای حق‌تعالی، به معنای عالم شهادت و در حق‌تعالی، به معنای تجلیات فعلی دانسته‌اند؛ چنان‌که بطون در ماسوای حق‌تعالی به معنای غیب و در حق‌تعالی، به معنای وجود حق، بدون لحاظ خلق است.[۴] امام‌خمینی در تعبیر دیگری ظهور حق‌تعالی را تجلی حق‌تعالی و جلوه نور او می‌داند[۵] و این تجلی گاهی در مرتبه اسما و اعیان ثابته و گاهی در مرتبه اعیان خارجی است.[۶] ایشان بطون در حق را به معنای غیب می‌داند که از اوصاف قدسیه او در مرتبه واحدیت است؛ اما بطون و غیبی که در مقام غیب‌الغیوب و حقیقت غیبی است، مقابل ظهوری نیست که در مقام واحدیت و حضرت جمع است.[۷] (ببینید: احدیت و واحدیت)

پیشینه

مسئله ظهور و بطون در آموزه‌های دینی سابقه دیرینه‌ای دارد. در کتاب مقدس بر ظهور و تجلی خداوند بر انبیا[۸] و غیب و ملکوت او[۹] اشاره شده است. قرآن کریم از ظاهر و باطن حق‌تعالی سخن گفته و عالم را ظهور نور حق شمرده است.[۱۰] در روایات نیز دربارهٔ ظهور و بطون وجود حق‌تعالی بحث شده[۱۱] و برای قرآن بطونی هفت‌گانه یا هفتادگانه ذکر شده است[۱۲] (ببینید: قرآن و تأویل). ظاهر و باطن دربارهٔ حق‌تعالی و ماسوای او به کار می‌رود و در حق‌تعالی از اسمای الهی است. اندیشمندان اسلامی در شرح اسمای حسنای حق، به آن پرداخته و در دو جنبه وجودی (هستی‌شناسانه) و معرفتی (شناخت‌شناسی) از آن بحث کرده‌اند. در غیر حق‌تعالی نیز اهل معرفت برای شریعت و دین دو جنبه ظاهر و باطن معرفی کرده‌اند. طبق این دیدگاه در ورای ظاهر الفاظ شریعت، حقایقی نهفته است که افراد پس از سیر از ظاهر، به باطن می‌رسند. آنچه عرفا با عنوان شریعت، طریقت و حقیقت مطرح می‌کنند، بر همین مبناست.[۱۳] (ببینید: شریعت، طریقت و حقیقت)

باطن از جنبه وجود و هستی‌شناختی، وجهه غیبی هستی است و در مقابل، ظهورْ همان چهره آشکار آن است.[۱۴] از این ظهور و بطون در عرفان در موضوعات مختلفی بحث شده است، موضوعاتی چون ظهور و بطون حق‌تعالی و ظهور و بطون عالم،[۱۵] ظهور و بطون انسان و لطایف سبعه[۱۶] که عبارت‌اند از مرتبه طبع، نفس، قلب، روح، سر، خفی و اخفی،[۱۷] ظهور و بطون تجلیات[۱۸] و ظهور و بطون قرآن.[۱۹]

نخستین مباحث دربارهٔ ظهور و بطون را می‌توان در آثار صوفیه یافت.[۲۰] بعدها توجه به باطن در جهان اسلام سبب شد فرقه‌ای به نام باطنیه ایجاد شود که قائل بودند هر ظاهری باطنی دارد و تأکید می‌کردند هدف از دین و شریعت، ظاهر آن نیست، بلکه باطن آن است.[۲۱] گروهی نیز با تکیه بر عقل می‌کوشیدند به حقایق باطن برسند.[۲۲]

موضوع ظهور و بطون در متون فلسفی نیز مطرح شده است.[۲۳] ملاصدرا بحث ظاهر و باطن را بر اساس آیات الهی به شکل‌های مختلف در آثار گوناگون تفسیری و فلسفی‌اش آورده و به بررسی و تحلیل آن پرداخته است.[۲۴]

امام‌خمینی در آثار خود از دو جهتِ هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی دربارهٔ ظهور و بطون بحث کرده است.[۲۵] ایشان دربارهٔ مسائلی چون معنای ظهور و بطون در حق‌تعالی،[۲۶] رابطه ظاهر و باطن، ارجاع هر یک به دیگری[۲۷] و مراتب ظهور و بطون در عالم[۲۸] سخن گفته است.

حقیقت ظهور و بطون

عارفان حقیقت ظهور در حق‌تعالی را تجلی ذات در مظاهر اسما و صفات و اعیان ثابته و مظاهر خارجی می‌دانند؛ از همین‌رو از همه موجودات به مظاهر حق‌تعالی تعبیر می‌کنند[۲۹] و بطون را مرتبه غیبی حق‌تعالی می‌دانند که ظهوری ندارد.[۳۰]

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۳۱] عالم هستی را ظهور و تجلیات وجود حق‌تعالی می‌داند و بطون و ظهور عالم هستی را در واقع، ظهور و بطون وجود حق می‌شمارد؛ زیرا وجود یکی بیش نیست. به اعتقاد ایشان در حقیقت آنچه در عالم ظهور دارد، حق است و این عالم است که غیب و پنهان است و حق هرگز مخفی و غایب نبوده است.[۳۲] ایشان اسم ظاهر و باطن را از امهات اسمای الهی می‌داند[۳۳] و معتقد است برای هر حقیقتی از حقایق اسمای الهی، رقیقه و مظهری در عالم غیب است که خود آن حقایق، بطون و این رقیقه‌ها، ظهور آن‌اند.[۳۴]

مراتب ظهور و بطون

عارفان مراتبی برای ظهور و بطون در حق‌تعالی ذکر کرده‌اند و معتقدند هر یک از مراتب ظهور و بطون نسبی‌اند و هر مرتبه‌ای نسبت به مرتبه مابعد خود باطن و نسبت به مرتبه ماقبل خود ظاهر شمرده می‌شود.[۳۵] ازجمله مراتب ظهور عبارت‌انداز:

  1. ظهور ذات برای ذات در مرتبه احدیت که از آن به تجلی اول نیز یاد می‌شود[۳۶]؛
  2. ظهور اسما و صفات و لوازم آن، یعنی اعیان ثابته در مرتبه واحدیت که از آن به تجلی ثانی تعبیر می‌شود. این دو مرحله از تجلی در صقع ربوبی واقع است و پس از این، تجلیات در خارج از صقع ربوبی واقع می‌شود (ببینید: تجلی)؛
  3. ظهور و تجلی صور روحانی و مجردات؛
  4. ظهور صور مثالی و عالم برزخ میان مجردات و جسمانیات؛
  5. ظهور عالم طبیعت.[۳۷]

بعضی ظهور ظلی را نیز از اقسام ظهور می‌شمارند که آن را وجود ذهنی نیز می‌گویند.[۳۸] هر یک از مراتب ظهور، بطونی است و نخستین مرتبه از بطون، بطون ذات در مرتبه غیب‌الغیوب است که منشأ ظهورها و تعینات لاحق است.[۳۹]

امام‌خمینی نیز برای ظهور حق‌تعالی مراتبی ذکر می‌کند و معتقد است تجلی اول، نخستین مرتبه ظهور حق است که از آن به مرتبه احدیت تعبیر می‌شود و به واسطه تجلی به فیض اقدس تحقق می‌یابد و مرتبه واحدیت، ظهور آن تجلی است. در مرحله واحدیت، اسمای الهی از یکدیگر متمایز می‌گردند.[۴۰] نخستین ظهور کثرت در عالم اسما و مرتبه واحدیت، اسم اعظم «الله» است که به واسطه آن باقی اسما ظهور می‌یابند، بلکه این اسم اعظم، خود ظاهر در مراتب ظهور است.[۴۱] در مرتبه بعد، ظهور به فیض مقدس است که ظهور ذات به حسب مقام الوهیت است و به واسطه آن، اعیان ممکنات ظهور خارجی می‌یابند. در حقیقت، فیض مقدس مقام جمیع اسما و اعیان و باطن الوهیت و اسم «الله» است و الوهیت و اسم «الله» نیز باطن مظاهر خارجی و کونی به‌شمار می‌روند.[۴۲]

اهل معرفت برای عالم و انسان نیز مراتبی ذکر کرده‌اند که برخی در مرحله باطن و برخی در مرحله ظاهر قرار دارند. عرفا در بیان عوالم هستی آن را به پنج حضرت تقسیم کرده‌اند که عبارت‌اند از: غیب مطلق (حضرت علمیه)، غیب مضاف (عالم ارواح، عقول و نفوس مجرده)، شهادت مطلق (عالم طبیعت)، شهادت مضاف (عالم مثال) و کون جامع که انسان کامل است.[۴۳]

امام‌خمینی نیز حضرات عالم را به پنج قسم تقسیم می‌کند و ترتیب خاصی در آن ارائه می‌کند:

  1. غیب مطلق یا حضرت احدیت ذاتیه؛
  2. شهادت مطلق که عالم آن عالم اعیان و حضرت علمیه و عینیه است؛
  3. غیب مضاف که وجهه غیبی اسماست؛
  4. غیب مضاف که وجهه ظاهری اسماست؛
  5. کون جامع و احدیت جمع اسمای غیب و شهادت که انسان کامل است[۴۴] (ببینید: حضرات خمس).

ایشان در مراتب بطون هفت‌گانه عالم معتقد است اگر مراتب وجود نظر گرفته شود، مراد از مراتب هفت‌گانه، مرتبه احدیت غیبی، مرتبه واحدیت، مرتبه مشیت (فیض منبسط)، عالم عقول، عالم نفوس کلیه، عالم مثال مطلق و عالم طبیعت است.[۴۵] امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۴۶] معتقد است همان‌گونه که کتاب تکوینی و نظام آفرینش دارای مراتبی از ظهور و بطون است، کتاب تدوین و قرآن کریم نیز مراتب بسیار دارد که به یک لحاظ، دارای هفت مرتبه و هفت بطن و به لحاظ دیگر دارای هفتاد بطن است[۴۷] (ببینید: قرآن).

عارفان همین مراتب ظهور و بطون عالم اکبر را در عالم صغیر یا وجود انسان نیز جاری می‌دانند و این مراتب در انسان به مثابه نظام عالم، دارای مراتبی است که هر کدام جلوه‌ای از مراتب وجود مطلق است[۴۸]؛ چنان‌که در بیان مراتب انسانی، برای انسان بطون و لطایف هفت‌گانه قائل شده‌اند که عبارت است از: طبع (یا عقلنفس، قلب، روح، سرّ، خفی و اخفی.[۴۹] امام‌خمینی نیز انسان را دارای مراتب ظهوری و بطونی می‌داند و معتقد است نشئه‌های سه‌گانه نفس، یعنی نشئه ملک یا دنیا، نشئه ملکوت یا برزخ و نشئه جبروت یا آخرت، تجلی یک حقیقت قدسی‌اند و نسبت غیبِ نفس به ملک و ملکوت آن، نسبت ظاهر و مظهر نیست، بلکه نسبت ظهور و بطون شیء واحد است[۵۰] (ببینید: انسان‌شناسی).

ویژگی‌ها و احکام اسم ظاهر و باطن

برخی از عارفان دو اسم «ظاهر» و «باطن» را از امّهات اسمای الهی می‌شمارند[۵۱] و معتقدند همه اشیا به گونه‌ای مظهر یکی از این دو اسم‌اند، این‌گونه که به اعتبار وجود عینی و خارجی‌شان تحت اسم «ظاهر» و به لحاظ وجود علمی‌شان تحت اسم «باطن» اند[۵۲]؛ چنان‌که عالم ارواح، مظهر اسم «باطن» و عالم شهادت، مظهر اسم «ظاهر» است.[۵۳]

امام‌خمینی نیز دو اسم ظاهر و باطن را از امّهات اسمای الهی دانسته که به همراه دو اسم «اول» و «آخر» حاملان عرش الهی‌اند.[۵۴] به باور ایشان گرچه اسمای الهی به حسب جزئیات نامتناهی‌اند، ولی به حسب امّهات، در اسمای «ظاهر، باطن، اول و آخر» جمع و محصورند.[۵۵] به اعتقاد ایشان همه عالم هستی، ظهور و تجلیات اسم «ظاهر» است[۵۶]؛ چنان‌که بطون اشیا نیز به باطن حق‌تعالی بازمی‌گردد. از این جهت، حق‌تعالی است که ظاهر است و هرگز غایب نیست و عالم، غیب و پنهان است و هرگز ظاهر نگشته است.[۵۷]

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۵۸] معتقد است هر اسمی از اسمای الهی، حقایق جمیع اسما را در خود دارد؛ ولی این حقایق، بعضی ظاهر و بعضی در بطون‌اند؛ چنان‌که رحمت در اسم رحمان، ظاهر و غضب در آن مخفی است یا در اسم قهّار، غضب ظاهر و رحمت مخفی است.[۵۹] در میان اسمای الهی، اسم اعظم نقطه اعتدال ظاهر و باطن است؛ زیرا در برخی اسما، جلال ظاهر و جمال پنهان است و در برخی اسما جمال ظاهر و جلال پنهان است؛ ولی اسم اعظم، بطونِ در عین ظهور و ظهورِ در عین بطون را به‌طور یکسان داراست.[۶۰] از این جهت حق‌تعالی از آن نظر که ظاهر است، باطن است و بالعکس و از آن حیث که اوّل است، آخر است و بالعکس[۶۱] (ببینید: اسم اعظم).

انسان کامل مظهر اسمای ظاهر و باطن

از دیدگاه اهل معرفت انسان کامل مظهر اسمای ظاهر و باطن حق‌تعالی است.[۶۲] سالک پس از سیر در مرتبه اسمای ظاهر و تحقق به این اسما در سفر اول از اسفار اربعه و کسب مقام ولایت در سفر ثانی، به جهت استعداد و اقتضای خود، مظهر اسمای باطنی می‌گردد و از امتزاج میان مرتبه سرّ و روح، مرتبه‌ای قلبی حاصل می‌شود که مظهر اسمای باطن می‌شود و اسمای باطن به صورت وحدت و کلیّت در او تجلی می‌کنند و به جهت مظهریت اسم باطن، عالمِ بر اسرار و غیوب و استعدادهای اعیان می‌گردد.[۶۳] در مرحله بعد که مختص انبیای اولوالعزم(ع) و کمّلین است، نفس انسانی جامع میان ظهور و بطون در دائره صفات الوهیت می‌شود[۶۴] و در نهایت نفس به تجلی ذاتی می‌رسد که اختصاص به حقیقت محمدیه(ص) و ائمه طاهرین(ع) دارد.[۶۵]

به باور امام‌خمینی همچنان‌که حق‌تعالی جامع صفات متقابل از ظهور و بطون است، خلیفه او که انسان کامل است نیز مظهر این صفات متقابل است.[۶۶] همچنین انسان کامل مظهر ذات الهی به حسب مقام الوهیت و اسم اعظم «الله» است که مستجمع همه کمالات ظاهره و باطنه است و این کمالات در ذات الهی به صورت بساطت و جمعیت در ذات موجودند، بدون اینکه هیچ‌گونه کثرت و ترکیبی در ذات حاصل شود و انسان کامل نیز مظهر این مقام جمعی و جامع کمالات وجودی ظاهری و باطنی و کمالی و جمالی، به صورت وحدت و بساطت و اندماج و اجمال است.[۶۷] نخستین تعین اسم اعظم «الله»، عین ثابت انسان کامل در نشئه علمی است که ارتباط‌دهنده میان بطون و ظهور است.[۶۸] از سوی دیگر، انسان کامل از برزخیت کبری و حد وسط اعتدال و استقامت مطلقه برخوردار است و هیچ‌یک از اسمای ظهور و بطون و جلال و جمال در او غلبه ندارند و همانند حق‌تعالی، ظاهر در عین باطن و باطن در عین ظاهر است.[۶۹] (ببینید: اسما و صفات)

رابطه ظهور و بطون با مبدئیت و معاد

از نظر عارفان حقیقتِ ایجاد در عالم با اسم «ظاهر» و «اول» در مظاهر هستی است و حقیقتِ معاد، برگشت آن مظاهر به مبدأ خود و تجلی حق‌تعالی با اسم «باطن و آخر» است.[۷۰] در حکمت متعالیه نیز معاد، پیوستن به هستی مطلق و وجود فناناپذیر تلقی شده است[۷۱]

امام‌خمینی نیز حقیقت معاد را رجوع از ظهور به بطون می‌داند و بر این نکته تأکید می‌کند که همه موجودات عوالم وجود، آغاز و انجامی دارند و مبدأ ایجاد آنها، هویت غیبی الهی است که از رهگذر تجلی اسمائی و ظهور مظاهر وجود، به واسطه تجلی فعلی حق‌تعالی تحقق می‌یابند و سرانجام، همه موجودات به مبدأ و مصدرشان برمی‌گردند و وجود آنها به غیب و باطن هستی که مبدأ وجودشان است، برگشت می‌یابد.[۷۲] ایشان عالم دنیا را نشئه ظهور و عالم آخرت را نشئه بطون هستی می‌داند؛ از این‌رو ایجاد را نوعی ظهور و تجلی هستی و معاد را برگشت به بطون و فنای در ملکوت هستی می‌شمارد[۷۳] و دربارهٔ آیه «مالِک یوْمِ الدِّینِ»[۷۴] بر این باور است که مالکیت حق‌تعالی بر همه حقایق عالم و همه نشئآت هستی یکسان است؛ ولی اینکه در سوره حمد از حق‌تعالی به مالک روز قیامت یاد شده، به این دلیل است که روز قیامت، روز ظهور مالکیت و قاهریت حق و روز برگشت همه ممکنات به نشئه غیب و باطن هستی است.[۷۵] ایشان با استناد به بعضی بندهای زیارت جامعه همچون «ایاب الخلق الیکم» معتقد است، رجوع انسان‌ها در معاد به حق‌تعالی، به‌واسطه انسان کامل صورت می‌گیرد و رجوع آنها به انسان کامل است؛ زیرا رجوع به انسان کامل رجوع به خداوند است که فانی در حق و باقی در اوست.[۷۶] (ببینید: انسان کامل و معاد)

پانویس

  1. فیومی، المصباح المنیر، ۳۸۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۸۹.
  2. فیومی، المصباح المنیر، ۵۲؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۲۱۴.
  3. ←قونوی، النصوص، ۴۶–۴۵؛ کاشانی، عزالدین، کشف الوجوه، ۳۶۱؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۶–۳۰؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۱۸۲.
  4. کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام، ۱۴۲.
  5. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۶؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۶.
  6. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۹۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۱؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰.
  7. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۴.
  8. کتاب مقدس، پیدایش، ب۱۲، ۷.
  9. کتاب مقدس، کتاب دوم تیموتاؤس، ب۴، ۱.
  10. حدید، ۳؛ لقمان، ۲۰.
  11. نهج البلاغه، خ ۱۰۷، ۱۴۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۴/۲۶۴.
  12. احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة، ۴/۱۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱/۷.
  13. آملی، انوار الحقیقه، ۱۶–۲۶؛ آملی، تفسیر المحیط، ۱/۲۲۷.
  14. کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام، ۱۴۲ و ۳۸۲.
  15. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۲۷.
  16. قونوی، النصوص، ۱۰۲؛ کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام، ۱۴۳.
  17. جندی، شرح فصوص الحکم، ۸۹؛ سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۵۰۴.
  18. جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۴۶.
  19. آملی، تفسیر المحیط، ۱/۳۰۲–۳۰۶؛ فناری، مصباح الانس، ۱۷–۲۰.
  20. ←سراج، اللمع فی التصوف، ۸۱.
  21. ناصرخسرو، وجه دین، ۶۱–۶۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۲۸؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۸۸–۳۸۹.
  22. غزالی، فضایح الباطنیه، ۳۸–۴۳ و ۵۹–۶۸.
  23. فارابی، فصوص الحکم، ۸۲–۸۵.
  24. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۶–۴۶ و ۹/۱۵۷، ۳۶۶؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۰–۲۵ و ۷/۱۱۰–۱۳۵؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۹–۴۲؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۴۳۵–۴۳۶.
  25. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۲۶ و ۳۸؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۹–۲۰؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲.
  26. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۰۳–۱۰۴ و ۱۶۱.
  27. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۴–۱۴۵.
  28. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۶۱؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۰۳ و ۱۶۱؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.
  29. کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام، ۳۸۲؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۸؛ آملی، المقدمات، ۴۴۲–۴۴۳.
  30. کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام، ۱۴۲.
  31. ابن‌عربی، الفتوحات، ۲/۱۶۰ و ۵۵۵–۵۵۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۷۶–۵۷۹؛ آملی، المقدمات، ۳۶۰–۳۶۲.
  32. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۱؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۶.
  33. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۹۲.
  34. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۹۲.
  35. بونی، شمس المعارف الکبری، ۲۰۷؛ فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۲۳۵.
  36. فناری، مصباح الانس، ۵۲؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۳۰–۱۳۱؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۹؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۴.
  37. کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات، ۱۲۶–۱۲۷.
  38. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۶۳–۲۶۴.
  39. جندی، شرح فصوص الحکم، ۷۲۰–۷۲۱؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۲۵.
  40. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۳.
  41. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸.
  42. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۳ و ۲۹۳.
  43. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۰؛ آملی، جامع الاسرار، ۵۵۹–۵۶۱.
  44. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۰–۱۲۱.
  45. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۴.
  46. آملی، تفسیر المحیط، ۱/۳۰۳–۳۰۵.
  47. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۹؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۳.
  48. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳۷ و ۴۹۱؛ جامی، نقد النصوص، ۶۳ و ۹۰–۹۲.
  49. شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۱۹۴.
  50. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۶۸–۶۹.
  51. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۵.
  52. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۵، ۴۵ و ۴۸.
  53. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳.
  54. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳.
  55. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۹۲.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۸ و ۱۸/۲۶۱؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۱.
  57. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۱.
  58. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۶۷؛ فناری، مصباح الانس، ۱۴۵.
  59. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۷.
  60. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۹–۲۰.
  61. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۱.
  62. ابن‌عربی، الفتوحات، ۲/۴۷۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳.
  63. قونوی، النصوص، ۱۰۲؛ ← آشتیانی، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ۵۷۹–۵۸۰.
  64. قونوی، النصوص، ۱۰۲؛ شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۱۹۸–۱۹۹.
  65. شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۲۰۱.
  66. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۲۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۹.
  67. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۰.
  68. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰.
  69. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۰؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱.
  70. آملی، انوار الحقیقه، ۳۱۹.
  71. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۴۴؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۶۶–۱۶۷.
  72. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲–۲۹۳.
  73. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۲۰.
  74. حمد، ۴.
  75. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱.
  76. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۰ش.
  • آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقة و اطوار الطریقة و اسرار الشریعه، تحقیق سیدمحسن موسوی تبریزی، قم، نور علی نور، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
  • آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم … چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • بونی، احمدبن‌علی، شمس المعارف الکبری، بیروت، موسسة النور، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تحقیق زاهد ویسی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • شهرستانی، محمدبن‌عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • غزالی، ابوحامد، فضایح الباطنیه، بیروت، مکتبة العصریه، ۱۴۲۲ق.
  • فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، تحقیق محمدحسن آل‌یاسین، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابن‌فارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • کاشانی، عزالدین، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، تحقیق محمود بهجت، قم، آیت اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • ناصرخسرو، ناصربن‌خسرو قبادیانی، وجه دین، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.

پیوند به بیرون