احیاگری و اصلاح

از ویکی امام خمینی

احیاگری و اصلاح، بازشناسی و بازسازی تفکر دینی در جامعه با هدف بازگشت به ارزش‌های نخستین اسلام و مسلمانان.

معنای لغوی و اصطلاحی

اِحیا (احیاء) از ریشه «حیی»، به معنای جان‌بخشی، تجدید حیات، زندگی دوباره، رونق تازه، زنده‌شدن و زنده‌کردن و رهایی از رنج و سختی آمده‌است.[۱] دین نیز که خود مایه حیات انسان و جامعه است،[۲] ممکن است بر اثر تحریف و برداشت نادرست دینداران، از محتوا و مفهوم اصیل خود خارج شود که احیای دوباره آن با تصحیح برداشت‌های نادرست از آن و فعال‌کردن آن در قلمرو حیات انسانی، اعم از فرد و اجتماع، ممکن می‌شود. کار احیاگر دینی در واقع زنده‌کردن جنبه‌های فراموش‌شده دین در جامعه است.[۳] «اصلاح» واژه‌ای عربی از ریشه «صلح» است که به معنای بهسازی، بازسازی، مرمت، تجدید بنا، برطرف‌کردن عیب و نقص و ویرایش و درست‌کردن آمده‌است. اصلاح که واژه‌گانی چون اصلاح‌طلب، اصلاح‌پذیر، اصلاح‌طلبانه، اصلاح‌طلبی، اصلاحی و اصلاحیه از آن گرفته شده‌اند،[۴] در امور مختلفی ازجمله اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کاربرد دارد و به معنای به‌سامان‌آوردن و ایجاد تغییرات مطلوب است.[۵] واژه اصلاح و رفرمیسم (reformism) که در متون اسلامی نیز با بار ارزشی بالا به‌کار رفته‌است،[۶] در عرف متداول سیاسی و اجتماعی، به معنای بهبودخواهی در اوضاع اجتماعی اقتصادی و سیاسی و سامان‌دادن‌های آرام و تدریجی آمده‌است.[۷] به‌طور کلی «اصلاح» در فرهنگ اسلامی، سالم‌سازی جامعه از هر بدی و ناهنجاری است و شاخه‌ای از «امر به معروف و نهی از منکر» است که در اسلام دایره بسیار گسترده‌ای دارد.[۸]

دو واژه احیا و اصلاح، هرچند در معنای لغوی و اصطلاحی از جهاتی کاملاً متمایزند، اما در جهت یاری‌رساندن به بازسازی تفکر دینی در جامعه، بار معنایی مشترک دارند و همراه یکدیگرند.[۹] رابطه این دو واژه این‌گونه است که ممکن است پاره‌ای برداشت‌ها و نوآوری‌ها در فهم دین، به اصلاحات و تغییرات اجتماعی نیز منجر شود یا در همان محدوده مباحث معارف دینی باقی بماند. از سوی دیگر، برخی تغییرات اجتماعی ناشی از تحول در فکر و استنباط دینی‌اند و در مورد برخی دیگر، لزوماً احیای تفکر دینی مطرح نیست.[۱۰] تحول در تفکر نیز از تغییرات اجتماعی تأثیر می‌پذیرد؛ چنان‌که اندیشه احیاگرانه امام‌خمینی تا حد زیادی مدیون تغییرات اجتماعی پس از مشروطیت، در حوزه دین و سیاست بود.[۱۱]

امام‌خمینی با هدف بازگرداندن سربلندی و بزرگی گذشته اسلام و مسلمانان[۱۲] و با اعتقاد به برتری و زنده‌بودن دین اسلام و توانایی آن در هدایت و حل مشکلات دنیای امروز،[۱۳] از یک سو، به احیای اصولی پرداخت که در حوزه‌های مختلف سیاست و اجتماع از آنها غفلت شده بود و از سوی دیگر، به اصلاح جامعه اسلامی بر اساس همان اصول و تلاش برای به‌سامان‌آوردن امت اسلامی توجه کرد

پیشینه

قرآن کریم، رسول خدا(ص) را احیاگر دین و اجرای دستورهای ایشان را مایه حیات مسلمانان معرفی کرده‌است[۱۴]؛ چنان‌که امیرالمؤمنین علی(ع) احیاگری را منصب پیامبران الهی(ع) دانسته و با اشاره به همین فلسفه بعثت، آنان را مأمور یادآوری پیمان فطری انسان و استخراج گنجینه‌های خرد در وجود آدمی بیان کرده‌است.[۱۵] واژه اصلاح در قرآن، در مقابل افساد[۱۶] و اضلال[۱۷] به‌کار رفته و گاه به خدا[۱۸] و گاهی به بندگان[۱۹] نسبت داده شده‌است. هدف همه پیامبران الهی (ع)، اصلاح عقیده، اخلاق، عمل و روابط اجتماعی انسان بوده[۲۰] و اصولاً یکی از علت‌های تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل‌هایی است که در آموزه‌ها و کتاب‌های مقدس پیامبران (ع) رخ می‌داده‌است. بیشتر پیامبران الهی (ع) احیاکننده سنت‌های فراموش‌شده و اصلاح‌کننده آموزه‌های تحریف‌یافته پیشینیان خود بوده‌اند و نه آوردنده شرع جدید.[۲۱] به تصریح حضرت فاطمه(س) در خطبه فدک، خداوند در زمانی که هر گروهی آیینی را پذیرا شده و بر گرد بتی به طواف و نماز ایستاده بودند، رسول خدا (ص) را برای هدایت و اصلاح مردم برانگیخت تا با دلیل و برهان، مردم را به راه خداوند رهنمون شود و از ذلت و خواری رهایی بخشد.[۲۲] امیرالمؤمنین علی (ع) نیز نقش خود را مصلح اجتماعی و در تلاش برای احیای نشانه‌های دین خدا و اصلاح شهرها شمرده، تا بندگان ستمدیده در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقررات فراموش‌شده و معطل‌مانده دوباره اجرا شوند.[۲۳]

گذشته از سیره و روش امامان معصوم(ع)، در تاریخ اسلام حرکت‌ها و نهضت‌های اصلاحی فراوانی می‌توان یافت.[۲۴] از سده نخست هجری قمری، شیعیان همواره با موضع‌گیری در برابر بدعت‌ها و تحریف‌ها، خواهان بازگشت به اصول و ارزش‌های اصیل اسلام بودند. در میان اهل سنت نیز نخستین تجلیات اصلاح‌طلبانه در دفاع از سنت علیه بدعت بروز کرد که مدافعان سختگیر آن، مدعی دفاع از قرآن و سنت شدند و علیه گرایش‌های عقیدتی آزاداندیش، عقل‌گرا و حتی شیعی و نیز علیه عبادت‌ها و آیین‌های فرقه‌ای، موضع گرفتند.[۲۵] در سده‌های بعد، کسانی احیاگر دین و سنت شناخته شدند که فراتر از قالب‌های فرقه‌ای و با نفی عقاید و سنت‌های جاری مسلمانان، خواهان احیای اسلام و سنت و بازگشت به اصول نخستین بودند.[۲۶] این جنبش‌ها همواره پیشرو نبوده‌اند، بلکه در میان آنها نهضت‌های ارتجاعی همچون نهضت اشعری (قرن چهارم)، اخباری‌گری (قرن دهم) و وهابیت (قرن دوازدهم) نیز وجود داشت.[۲۷]

بازسازی اندیشه دینی در ایران که از زمان نهضت مشروطه آغاز شده بود، بعدها دو شاخه شد: یکی شاخه روشنفکری (علی شریعتی) و دیگری علمای دین (مرتضی مطهری).[۲۸] برجسته‌ترین متفکران مذهبی ایران که عبارت‌اند از: امام‌خمینی، سیدمحمدحسین طباطبایی، سیدمحمود طالقانی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان، علی شریعتی، متعلق به هر دو جریان بودند و با وجود تفاوت بسیار در اندیشه و نظر، در دو چیز اشتراک داشتند: اول اینکه اسلام را یک نظام جامع دربرگیرنده تمام راه‌حل‌ها برای مشکلات انسان و جامعه می‌دانستند و دوم معتقد بودند اسلام با تمام زوایای زندگی بشر عجین است.[۲۹] گفتمان غالب اندیشمندان دهه ۴۰ و ۵۰ در ایران، تفسیری از اسلام بود که آن را به مثابه برنامه و مجموعه سرمایه‌های معنوی و مادی ارائه می‌کرد و رمز رهایی جوامع اسلامی را به بازیافت ماهوی آن می‌دانست. در این مقطع متفکران دینی تلاش می‌کردند نشان دهند دین بهترین برنامه را برای اداره جامعه دارد.[۳۰]

نهضت امام‌خمینی به عنوان حرکتی احیاگرانه، سهم شایسته‌ای در احیای فکر دینی و نیز اصلاح جامعه دینی داشت. امام‌خمینی در احیای فکر دینی، به تحریف‌زدایی از دین و بازفهمی اسلام ناب از اسلام خرافی و ارتجاعی پرداخت و در بُعد اصلاح جامعه دینی، با برقراری جمهوری اسلامی و اقدامات اساسی در سالم‌سازی نهادهای دینی و اجرا و گسترش آموزه‌های دین که سبب شادابی، پویایی و رونق جامعه اسلامی است، به تقویت حیات دینی همت گماشت.[۳۱] این انقلاب در تولد یا تحرک بسیاری از جنبش‌های اسلامی در دهه‌های اخیر تأثیر روشنی داشته و ارزش‌های اصیلی مانند جهاد، شهادت و ایثار و مردمی‌بودن را مطرح کرده‌است.[۳۲] (ببینید: نهضت‌های اسلامی)

ابعاد احیاگری

احیاگری و اصلاح، منشأ دگرگونی اساسی در همه معارف یا حوزه‌ای از حوزه‌های معارف دینی و منشأ تحول در درون اجتماع و بافت جامعه است. امام‌خمینی که رهبر یکی از بزرگ‌ترین تحولات تاریخ ایران بود، به عنوان احیاگری بزرگ، با افکار و آرای جدید به‌خصوص نظریه‌اش در باب حکومت اسلامی و ولایت فقیه، هم در بینش و هم در جامعه، منشأ تحول گردید.[۳۳] ایشان که در احیای اندیشه دینی، خود را پیرو پیامبران الهی(ع) می‌دید،[۳۴] اصلاح بشر و جامعه بشری را بدون اتکا به مبدأ معنوی امکان‌پذیر نمی‌دانست.[۳۵] از نظر ایشان اصلاح نفس بر دیگر اصلاحات مقدم است[۳۶] و اصلاح افراد جامعه نیز تنها به‌دنبال اصلاح حاکمان آن جامعه میسر خواهد بود[۳۷]؛ بر این اساس ایشان از سویی با طرح و تبیین نظریه «ولایت فقیه و مدیریت اسلامی»[۳۸] (ببینید: ولایت فقیه) و از سوی دیگر، با تبیین فقه پویا و اهمیت نقش زمان و مکان در اجتهاد،[۳۹] (ببینید: اجتهاد) تفسیر خاصی از نظام ولایی، فلسفه اجتماعی، مفهوم جامعه و نوع تعامل آن با دین ارائه کرد.[۴۰]

از مهم‌ترین ابعاد احیاگری در اسلام، زدودن خرافات و بدعت از اندیشه مسلمانان، بازگشت به اصول نخستین اسلام اصیل، وحدت و همبستگی مسلمانان در برابر خطر سلطه فرهنگی و سیاسی غرب و هماهنگ‌کردن تعالیم و رهنمودهای دینی با عقل و مقتضیات زمان است.[۴۱] امام‌خمینی با توجه به سخن پیامبر اکرم(ص) که جلوگیری از بدعت را وظیفه عالمان شمرده‌است،[۴۲] معتقد بود هنگام ظهور بدعت در دین، عالمان دینی باید دانش خود را برای جلوگیری از فریب مردم و انحراف در دین آشکار کنند.[۴۳] ایشان برای احیای دین در دو محور داخلی و خارجی تلاش کرد. در محور خارجی با توجه به سیر تحول غرب پس از رنسانس که به انسان‌گرایی صرف و نفی خدا انجامید، با طرح اصالت توحید و انسان‌گرایی به معنای اصلی آن، نقشی برجسته در تحولات معرفتی، اجتماعی و تاریخی غرب و احیای معنویت در ساحت روابط انسانی و اجتماعی ایفا کرد.[۴۴] در بعد داخلی نیز ضمن توجه به ابعاد سیاسی اندیشه ایشان در زمینه حکومت اسلامی، نباید از مبانی هستی‌شناختی، فلسفی و عرفانی ایشان در پیدایش انقلاب اسلامی غفلت کرد.[۴۵]

امام‌خمینی نه تنها یک چهره سیاسی و مبارز و مرجع تقلید، بلکه فیلسوف و عارف نیز بود[۴۶] و در آثار و نوشته‌های خود به عارفانی چون محی‌الدین‌ابن‌عربی، صدرالدین قونوی، جلال‌الدین مولوی و حافظ توجه ویژه داشت، اما از لحاظ دیدگاه اجتماعی-سیاسی با عارفان همسو نبود، زیرا اغلب عارفان از حرکت‌های اجتماعی دوری می‌جستند، اما ایشان عارف بودن را مساوی عزلت‌نشینی نمی‌دانست و معتقد بود با حفظ ارزش‌های عرفانی باید در کالبد روش‌ها، روح تازه دمید و عارف عصر بود.[۴۷] به همین دلیل ایشان باور داشت که اسلام غریب است و حتی اسلام‌شناسی عارفان تنها به جهات عرفانی و غیبی می‌پردازد.[۴۸]

امام‌خمینی جایگاه ویژه‌ای برای انسان قائل بود و از انسان با تعابیری مانند عصاره هستی و هدف نهایی همه مخلوقات عالم یاد می‌کرد که با قدم اختیار می‌تواند به منزل سعادت یا شقاوت برسد.[۴۹] (ببینید: انسان‌شناسی و سعادت و شقاوت) این جایگاه که با تکریم انسان و پرهیز از نگاه‌های ارباب-رعیتی همراه است، (ببینید: کرامت انسان) جلوه‌هایی از احیاگری در اندیشه ایشان را که هدایت انسان را از بزرگ‌ترین مظاهر احیا می‌دانست،[۵۰] روشن می‌کند.[۵۱] ایشان همچنین فرهنگ را منشأ و شالوده هر گونه تحولی در جامعه می‌شمرد[۵۲] و با تأکید بر اهمیت و قدرت فرهنگ در اصلاح امور،[۵۳] اصلاح فرهنگ عمومی را با نفی ضد ارزش‌ها آغاز کرد و در این مسیر از ترویج «فرهنگ توسعه» و «مبارزه با استبداد و مظاهر آن» و «تفسیر عقلانی از سنت و دین» کمک گرفت[۵۴] (ببینید: فرهنگ) و در عین حال، شرط موفقیت را خودسازی و شروع از خود می‌دانست.[۵۵] در مجموع احیاگری دینی امام‌خمینی در قلمرو و ابعاد مختلف آن و اصلاح جامعه از نظر ایشان را باید در احیای معنویت، بازگشت روح حقیقی اسلام، احیای همراه با نوآوری وجوه سیاسی-دینی در قالب تشکیل نظام جمهوری اسلامی و مفاهیم مرتبط با فلسفه سیاسی جدید، امام‌خمینی، ولایت فقیه، توجه به زمان و مکان و تأثیر شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جستجو کرد[۵۶]؛ چنان‌که بی‌توجهی به ابعاد سیاسی اسلام (شعار جدایی دین از سیاست)، خودباختگی ملت‌ها در برابر بیگانگان، اختلاف در میان مسلمانان، تحجر، اخباری‌گری و تفکرات اشعری‌مسلکی و ضد فلسفه و عرفان در بیان برخی از روحانیان، از آسیب‌های موجود در راه احیای دین است که امام‌خمینی به بخش عمده‌ای از آنها و مقابله با آنها پرداخته‌است.[۵۷]

احیاگران

امام‌خمینی در معرفی احیاگران بزرگ تاریخ نیز در وهله نخست بر مبنای سخن امام‌حسین(ع) که قیام و نهضت خود را اصلاح‌گری در امت پیامبر(ص) و امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرده،[۵۸] آن حضرت را احیاگر دین اسلام تا آخرالزمان و امام زمان(ع) را احیاگر دین برای همیشه دانسته‌است.[۵۹] (ببینید: سیدالشهدا (ع)  و عاشورا) از نظر ایشان (در مرتبه بعد)، علما و روحانیان که ضامن بقای اسلام‌اند، احیاگران اسلام به‌شمار می‌روند.[۶۰] علما به هنگام احساس خطر برای اسلام، نخست به گفتگو و نصیحت می‌پردازند و در صورت اثرنکردن، به قیام بر اساس وظیفه اقدام می‌کنند[۶۱]؛ چنان‌که در صد سال گذشته به‌خصوص حکم میرزامحمدحسن شیرازی در قضیه تحریم تنباکو و تلاش‌های شیخ‌فضل‌الله نوری و دیگر عالمان ایران و نجف در جنبش مشروطیت، روحانیت در راس مبارزه با استبداد قرار داشته‌است.[۶۲] از نگاه ایشان در دوره پهلوی که ترویج بی‌دینی در برنامه‌های حکومت قرار گرفت،[۶۳] علمای اسلام در مناطق مختلف کشور علیه رژیم پهلوی قیام و اظهار مخالفت کردند.[۶۴] سیدحسن مدرس از علمای پیشتاز در مقابله با استکبار بود که به اعتقاد ایشان اگر حمایت‌های جناح‌های دیگر را داشت، می‌توانست رژیم پهلوی را از میان بردارد.[۶۵] (ببینید: سیدحسن مدرس)

نگاه و بازگشت به گذشته

یکی از اصول مهم احیاگری که در حرکت و اندیشه امام‌خمینی نیز به صورت ممتاز وجود داشت، اصل بازگشت به خویشتن است. این بازگشت به معنای فرار از امروز و حسرت‌خوردن بر گذشته نیست، بلکه مقصود یافتن ریشه هویت امروز در گذشته و بازتعریف این هویت برای روبه‌روشدن با واقعیت‌های امروزی و حرکت‌کردن از امروز به فردای بهتر است:[۶۶] امام‌خمینی با توجه به تاریخ اسلام، سربلندی و بزرگی نخستین مسلمانان را در ایمان و اعتقاد به اسلام، شهادت‌طلبی، تن‌ندادن به زندگی ذلت‌آمیز، دلبسته‌نبودن به زندگی مادی[۶۷] و وحدت کلمه مسلمانان[۶۸] می‌دانست. عوامل افول تمدن اسلامی از نگاه ایشان، در دو دسته فرهنگی و سیاسی اجتماعی قابل پیگیری است.[۶۹] در بعد فرهنگی، بیشتر مشکلات مسلمانان به دلیل فاصله‌گرفتن آنان از قرآن ایجاد شده‌است[۷۰] که نتیجه آن از یک سو، ازدست‌دادن روح سخت‌کوشی، ایمان، برادری و علم‌دوستی و سیطره سستی و تن‌پروری و رفاه‌زدگی است[۷۱] و از سوی دیگر، رسوخ اعتقادات خرافی و ظهور فرقه‌های گوناگون و توجه به بعدی از ابعاد اسلام، ازدست‌دادن جامعیت اسلام و گرایش به رهبانیت و ریاضت و عرفان فاقد سیاست و اجتماع و اقتصاد است.[۷۲] امام‌خمینی در معرفی عوامل سیاسی نیز به انحراف خلفا از ارزش‌ها و معیارهای اسلام و سنت پیامبر(ص)، به‌ویژه از دوران حاکمیت بنی‌امیه به بعد اشاره کرده و بزرگ‌ترین بدبختی مسلمانان از تاریخ گذشته تا عصر حاضر را حاکمان فاسد و ستمگر دانسته‌است.[۷۳]

عوامل نابسامانی مسلمانان

امام‌خمینی با آگاهی از اوضاع مسلمانان در عصر حاضر، به تبیین اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان پرداخته و در دو بخش عوامل داخلی و خارجی به بازگویی آنها و راه رهایی از آنها پرداخته‌است:[۷۴]

  • عوامل داخلی: امام‌خمینی تنها راه زنده‌کردن بزرگی و سربلندی مسلمانان را که با ایجاد اختلاف دشمنان از میان رفته‌است،[۷۵] زدودن غبار خرافات از چهره اسلام حقیقی و معرفی اسلام ناب محمدی می‌دانست.[۷۶] ایشان تأکید می‌کرد که اسلام، دینی کامل و دارای برنامه برای همه ابعاد زندگی بشر است و به مسائل گوناگون اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و تدبیر جامعه توجه دارد.[۷۷] بر همین اساس چنان‌که در صدر اسلام، تمدنی مافوق همه تمدن‌ها به دست مسلمانان شکل گرفت،[۷۸] خودباوری و بازگشت به اسلام و مبارزه با غرب و غرب‌زدگی در میان مسلمانان این زمان نیز می‌تواند به زنده‌کردن آن تمدن بزرگ کمک کند.[۷۹] ایشان با یادآوری این نکته که گم‌کردن مفاخر و آثار نیک فرهنگی، از علت‌های توجه مسلمانان به غرب است،[۸۰] از دانشمندان و نویسندگان و گویندگان خواست که مسلمانان را به دارایی‌های فرهنگی خویش که آثار آن، دستمایه بیگانگان برای تمدن‌سازی گردید، هوشیار کنند تا با آگاهی و گرایش به اسلام و وحدت کلمه، به اهداف خود دست یابند.[۸۱] (ببینید: خودباوری و هویت)

علت مهم دیگر ضعف مسلمانان از نظر امام‌خمینی، فساد در حکومت‌ها و وابستگی آنها به بیگانگان[۸۲] و جدایی دولت‌های اسلامی از یکدیگر بود[۸۳] و ایشان تنها راه رسیدن به مجد و شکوه صدر اسلام را برادری و وحدت و تجهیز به ایمان[۸۴] و اصلاح دولت‌مردان و حاکمان[۸۵] می‌دید و در این راه ضمن تأکید بر لزوم همراهی و همگامی مردم با دولت،[۸۶] به نقش تعیین‌کننده اصلاح رسانه‌ها در اصلاح جامعه توجه داشت.[۸۷] ایشان همچنین معتقد بود برپایی اسلام واقعی، چنان‌که از آغاز ظهور اسلام نیز چنین بوده‌است، بدون فداشدن و قربانی‌دادن امکان‌پذیر نیست.[۸۸]

  • عوامل خارجی: امام‌خمینی مهم‌ترین علت خارجی انحطاط مسلمانان را ورود استعمارگران به سرزمین‌های اسلامی، بر اثر غفلت مسلمانان از مسائل سیاسی و اجتماعی خود[۸۹] و در نتیجه سلطه بیگانگان شرقی و غربی بر آنان[۹۰] می‌دانست و معتقد بود استعمارگران با مطرح‌کردن مسئله جدایی دین از سیاست[۹۱] و ملی‌گرایی، مانع وحدت مسلمانان شدند[۹۲] (ببینید: دین و سیاست و ملی‌گرایی) و با منزوی‌کردن اسلام و خارج‌کردن جوانان از صحنه‌های سیاسی-اجتماعی،[۹۳] بستر تجزیه سرزمین‌های اسلامی، تفرقه میان مسلمانان و تاراج ذخیره‌های سرزمین‌های اسلامی را فراهم کردند.[۹۴] (ببینید: جهان اسلام) تنها راه مقابله با این گرفتاری از نگاه ایشان نیز بهره‌گیری از فرهنگ غنی اسلام است.[۹۵] (ببینید: وحدت)

آینده مسلمانان

امام‌خمینی انسان امروز را تشنه ایمان و معنویت می‌دید و بر آن بود که تنها اسلام می‌تواند این عطش را فرونشاند و اگر علما و روشنفکران جهان اسلام، احساس مسئولیت کنند، می‌توانند با وحدت و انسجام، قرآن را در جهان حاکم سازند و به همه فسادها، استثمارها و حقارت مسلمانان پایان دهند.[۹۶] ایشان بیداری مسلمانان را وابسته به شناخت اسلام واقعی می‌دانست و مسلمانان را به دوری از اسلام‌های ساختگی اموی و عباسی دعوت می‌کرد[۹۷] و ضمن آگاهی‌بخشی به مردم دربارهٔ قدرت اسلام، آن را تنها عامل برکناری طاغوت معرفی می‌کرد.[۹۸] ایشان حاکمیت جهانی اسلام را از اهداف بزرگ انقلاب اسلامی می‌دانست که تنها از طریق مبارزه با نظام سلطه ممکن و شدنی است[۹۹] و بر اساس حتمی‌بودن وعده الهی که پیروزی مستضعفان بر مستکبران است، مسلمانان و مستضعفان جهان را به برپاخاستن و بیداری دعوت می‌کرد.[۱۰۰] امام‌خمینی همچنین با سفارش به ایجاد «حزب جهانی مستضعفین»[۱۰۱] (ببینید: مستضعفان) و «تشکیلات بزرگ اسلامی»[۱۰۲] تلاش کرد زمینه سیاسی برای رسیدن به این جهان مطلوب را فراهم کند[۱۰۳] و برای اثبات بیرون‌آمدن اسلام از سیطره ابرقدرت‌ها، «روز جهانی قدس» را روز احیای اسلام و اجرای قوانین اسلام در کشورهای اسلامی معرفی کرد.[۱۰۴] (ببینید: روز جهانی قدس) ایشان عامل مهم موفقیت مسلمانان را تحول در امت اسلامی، روحیه شهادت‌طلبی و اهل عمل بودن می‌دانست[۱۰۵] و معتقد بود سکوت و تقیه در زمان به خطرافتادن دین خدا، حرام است.[۱۰۶] (ببینید: تقیه)

پانویس

  1. آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۱۵۰–۱۵۱؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۷۷.
  2. انفال، ۲۴؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۷/۱۶۳.
  3. رشاد، دین‌پژوهی معاصر، ۱۶۸–۱۶۹.
  4. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۴۳.
  5. آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۳۷۰؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۴۲–۴۴۳.
  6. ذوعلم، نظریه تحول در اسلام، ۶۴.
  7. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۷۲.
  8. مزینانی، اصلاح و احیا در فرهنگ اسلامی، ۳۱۱.
  9. رضایی‌مهر، امام‌خمینی و احیای تفکر دینی، ۱۰۶.
  10. خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۸۶.
  11. خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۹۰.
  12. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۶۴، ۱۷۷، ۳۴۷؛ ۳/۱ و۱۰/۳۳۹.
  13. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۰۵؛ ۱۰/۵۱ و ۱۴/۶۵.
  14. انفال، ۲۴.
  15. نهج البلاغه، خ۱، ۱۵.
  16. اعراف، ۵۶؛ یونس، ۸۱.
  17. محمد (ص)، ۱–۲.
  18. محمد (ص)، ۲؛ یونس (ع)، ۸۱.
  19. بقره، ۱۶۰؛ آل عمران، ۸۹.
  20. هود (ع)، ۸۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۹/۲۵۲.
  21. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶.
  22. مجلسی، بحار الانوار، ۲۹/۲۲۱–۲۲۴.
  23. نهج البلاغه، خ۱۳۱، ۱۸۴.
  24. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.
  25. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.
  26. الگار، نهضت بیدارگری، ۳۶–۳۷.
  27. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۹.
  28. خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۹۳.
  29. جهانبخش، از بازرگان تا سروش، ۷۹ و ۱۵۸–۱۵۹.
  30. دهقانی، روشنفکران دینی و دینداران روشنفکر، ۱۸۹–۱۹۰.
  31. محمدی، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، ۲۸۳؛ گودرزی، مبانی قرآنی اندیشه‌های، ۴۸.
  32. شیرودی، جنبش‌ها و نهضت‌های، ۱۸۴–۱۸۶.
  33. خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۸۷–۱۸۹.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۵۰.
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۰۳.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۹.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵.
  38. افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۳۲.
  39. افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۴۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.
  40. افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۴۱.
  41. موثقی، جنبش‌های اسلامی معاصر، ۱۱۴، ۱۱۷ و ۱۲۰.
  42. کلینی، الکافی، ۱/۵۴.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹–۳۹۰.
  44. افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۱۹–۲۱.
  45. افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۲۱–۲۲.
  46. افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۲۳.
  47. سروش، قصه ارباب معرفت، ۳۴۵–۳۵۰.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۵.
  49. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۲ و ۲۶۵.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۵۸.
  51. افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۲۵–۲۶.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۷.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰.
  54. عابدی اردکانی، امام‌خمینی و اصلاح فرهنگ عمومی، ۴۱.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۳.
  56. افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۴۸.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳؛ افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، ۲۶.
  58. مجلسی، بحار الانوار، ۴۴/۳۲۹.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۴.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۸.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۴–۱۱۵.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۷۲ و ۱۳/۳۵۸.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۳۲ و ۶/۵۰۹.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۰۰–۱۰۱.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۹.
  66. خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۵۱–۱۵۲.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.
  69. رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸ و ۹/۱۲۹.
  71. رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.
  72. رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.
  73. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۵؛ رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.
  74. رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲–۲۴۳.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴–۳۷۵.
  76. رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۳.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰–۱۹۱؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۶۰.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۰–۳۲۱.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۵.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۷.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۷.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۴ و ۱۴/۳۹۳.
  86. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۳۳–۲۳۴.
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۹۵؛ ۱۲/۴۴۰ و ۱۶/۱۱۸.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۹۳.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۸–۸۹.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷–۴۳۸.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷.
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۹۲–۳۹۳.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۹–۳۲۰.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۶–۳۳۸.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۶–۴۸۷.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۵۳۵.
  99. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۷–۳۲۸.
  100. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲، ۱۷۱ و ۱۷/۴۸۱.
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰–۲۸۱، ۳۳۱ و ۳۳۹.
  102. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
  103. رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۵.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۷.
  105. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.
  106. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۱.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
  • افروغ، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، عماد، احیاگری و مردم‌سالاری دینی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • الگار، حامد و دیگران، نهضت بیدارگری در جهان اسلام، ترجمه محمدمهدی جعفری، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • جهانبخش، فروغ، از بازرگان تا سروش.
  • اسلام، دموکراسی و مدرنیسم مذهبی در ایران، ترجمه سعیده سریانی، تهران، بهزاد، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • خاتمی، سیدمحمد، احیاگر حقیقت دین، گردآورنده امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • دهقانی، رضا، روشنفکران دینی و دینداران روشنفکر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • ذوعلم، علی، نظریه تحول در اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • رشاد، علی‌اکبر، دین‌پژوهی معاصر، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • رشیدی، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، بهروز، امام‌خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • رضایی‌مهر، حسن، امام‌خمینی و احیای تفکر دینی، مجله رواق‌اندیشه، شماره ۹، ۱۳۸۱ش.
  • سروش، عبدالکریم، قصه ارباب معرفت، تهران، صراط، چاپ پنجم، ۱۳۷۹ش.
  • شیرودی، مرتضی، جنبش‌ها و نهضت‌های سیاسی اسلامی معاصر، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • عابدی اردکانی، امام‌خمینی و اصلاح فرهنگ عمومی، محمد، امام‌خمینی و اصلاح فرهنگ عمومی، مجله حضور، شماره ۳۶، ۱۳۸۰ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گودرزی، فاطمه، مبانی قرآنی اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه امام‌خمینی در مقایسه با سیدجمال‌الدین اسدآبادی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • محمدی، منوچهر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • مزینانی، محمدصادق، اصلاح و احیا در فرهنگ اسلامی، مجله حوزه، شماره ۱۰۱–۱۰۲، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و یکم، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی‌ام، ۱۳۸۶ش.
  • موثقی، سیداحمد، جنبش‌های اسلامی معاصر، تهران، سمت، چاپ هفتم، ۱۳۸۴ش.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.

پیوند به بیرون