عدالت (اخلاق): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
(صفحه‌ای تازه حاوی «عدالت (فقه)، ملکه تعدیل صفات و افعال انسانی در علم اخلاق. ==معنی== «عدالت» به معنای برابری و مستقیم‌بودن <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱؛ حمیری، شمس العلوم، ۷/۴۴۲۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۰ ـ ۴۲۱.</ref> و دادگری <ref>بستانی، فر...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
عدالت (فقه)، ملکه تعدیل صفات و افعال انسانی در علم اخلاق.
'''عدالت (اخلاق)'''، ملکه تعدیل صفات و افعال انسانی در [[علم اخلاق]].
==معنی==
==معنی==
«عدالت» به معنای برابری و مستقیم‌بودن <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱؛ حمیری، شمس العلوم، ۷/۴۴۲۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۰ ـ ۴۲۱.</ref> و دادگری <ref>بستانی، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ۶۰۱.</ref> است و مقابل آن جور به معنای میل و انحراف از طریق وسط و میانه است <ref>فراهیدی، کتاب العین، ۶/۱۷۶؛ جوهری، الصحاح، ۲/۶۱۷.</ref>. در اصطلاح علم اخلاق؛ عدالت ملکه‌ای در نفس است که انسان به سبب آن بر تعدیل جمیع صفات و افعال قادر می‌شود <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.</ref>. در اصطلاح حکما، هیئتی نفسانی <ref>کاشانی، مجموعه رسائل، ۳۴۷.</ref> و ملکه‌ای است که انسان را از افراط و تفریط در قوا، مانند قوه شهویه، غضبیه و وهمیه و افراط و تفریط در به‌ کار بردن عقل عملی باز می‌دارد <ref>ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۴.</ref>. در اصطلاح فقهی، کیفیتی راسخ در نفس است که سبب ترک محرمات و آنچه منافی مروت است، می‌شود <ref>حلی، مختلف الشیعة، ۸/۵۰۱.</ref> {{ببینید|عدالت(۲)}}.
«عدالت» به معنای برابری و مستقیم‌بودن <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱؛ حمیری، شمس العلوم، ۷/۴۴۲۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۰ ـ ۴۲۱.</ref> و دادگری <ref>بستانی، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ۶۰۱.</ref> است و مقابل آن جور به معنای میل و انحراف از طریق وسط و میانه است <ref>فراهیدی، کتاب العین، ۶/۱۷۶؛ جوهری، الصحاح، ۲/۶۱۷.</ref>. در اصطلاح علم اخلاق؛ عدالت ملکه‌ای در [[نفس]] است که انسان به سبب آن بر تعدیل جمیع صفات و افعال قادر می‌شود <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.</ref>. در اصطلاح حکما، هیئتی نفسانی <ref>کاشانی، مجموعه رسائل، ۳۴۷.</ref> و ملکه‌ای است که انسان را از [[افراط]] و تفریط در قوا، مانند قوه شهویه، غضبیه و وهمیه و [[افراط و تفریط]] در به‌ کار بردن عقل عملی باز می‌دارد <ref>ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۴.</ref>. در اصطلاح فقهی، کیفیتی راسخ در [[نفس]] است که سبب ترک محرمات و آنچه منافی مروت است، می‌شود <ref>حلی، مختلف الشیعة، ۸/۵۰۱.</ref> {{ببینید|عدالت(۲)}}.


در اصطلاح کلام در شمار اوصاف خداوند تعالی است {{ببینید|عدل الهی}} و در اصطلاح علوم اجتماعی، به معنای رعایت حقوق افراد و عطای حق هر شخص است که متکی بر دو چیز است:
در اصطلاح [[کلام]] در شمار اوصاف خداوند تعالی است {{ببینید|عدل الهی}} و در اصطلاح [[علوم اجتماعی]]، به معنای رعایت حقوق افراد و عطای حق هر شخص است که متکی بر دو چیز است:
# حقوق و اولویت‌هایی که افراد بشر در برابر یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر پیدا می‌کنند.
# حقوق و اولویت‌هایی که افراد بشر در برابر یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر پیدا می‌کنند.
# خصوصیت ذاتی بشر در به کارگیری حسن و قبح که وجدان بشر از آن تشکیل شده است و اینها امور اعتباری‌اند که برای رسیدن بهتر افراد جامعه به سعادت، باید حقوق و اولویت‌ها رعایت شود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۷۷ و ۸۰ ـ ۸۱.</ref> {{ببینید|عدالت اجتماعی}}.
# خصوصیت ذاتی بشر در به کارگیری حسن و قبح که وجدان بشر از آن تشکیل شده است و اینها امور اعتباری‌اند که برای رسیدن بهتر افراد جامعه به [[سعادت و شقاوت|سعادت]]، باید حقوق و اولویت‌ها رعایت شود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۷۷ و ۸۰ ـ ۸۱.</ref> {{ببینید|عدالت اجتماعی}}.


امام‌خمینی نیز در اصطلاح علم اخلاق و حکمت، عدالت را حد وسط افراط و تفریط و عامل تعدیل قوه عملیه و تهذیب آن می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۵۱.</ref> و در اصطلاح عرفانی عدالت مطلقه را استقامت در همه فضایل باطنی و ظاهری روحی و قلبی و نفسی و جسمی می‌داند که مختص انسان کامل است و او مظهر همه اسمای الهی و مربوب اسم اعظم «الله» است و چه در تجلیات معارف الهی و چه توحید و در عقاید و حقایق ایمانی و چه در اخلاق نفسانی از عدالت و استقامت برخوردار است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>.
امام‌خمینی نیز در اصطلاح علم اخلاق و حکمت، عدالت را حد وسط افراط و تفریط و عامل تعدیل قوه عملیه و تهذیب آن می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۵۱.</ref> و در اصطلاح عرفانی عدالت مطلقه را [[استقامت]] در همه فضایل باطنی و ظاهری روحی و قلبی و نفسی و جسمی می‌داند که مختص انسان کامل است و او مظهر همه اسمای الهی و مربوب [[اسم اعظم]] «الله» است و چه در تجلیات معارف الهی و چه توحید و در عقاید و حقایق ایمانی و چه در اخلاق نفسانی از عدالت و استقامت برخوردار است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>.


از واژگان مرتبط با عدالت، «قسط» و «انصاف» است. قسط به معنای حصه و نصیب <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۳۷۷.</ref> یا نصیب عادلانه <ref>راغب، مفردات، ۶۷۰.</ref> است و فرق آن با عدل در این است که قسط، عدالت آشکار است؛ اما عدل ممکن است پنهان باشد <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۹.</ref> و در عدالت نوعی ضیق‌گرفتن دخیل است <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱.</ref>. انصاف اعطای حق به تمام و کمال و تقسیم چیزی به دو قسمت برابر و گرفتن نصف آن، بدون هیچ زیادی و کمی است؛ اما عدالت ممکن است در گرفتن نصف یا غیر آن باشد <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۶ و ۲۲۸.</ref>.
از واژگان مرتبط با عدالت، «قسط» و «انصاف» است. قسط به معنای حصه و نصیب <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۳۷۷.</ref> یا نصیب عادلانه <ref>راغب، مفردات، ۶۷۰.</ref> است و فرق آن با عدل در این است که قسط، عدالت آشکار است؛ اما عدل ممکن است پنهان باشد <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۹.</ref> و در عدالت نوعی ضیق‌گرفتن دخیل است <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱.</ref>. انصاف اعطای حق به تمام و کمال و تقسیم چیزی به دو قسمت برابر و گرفتن نصف آن، بدون هیچ زیادی و کمی است؛ اما عدالت ممکن است در گرفتن نصف یا غیر آن باشد <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۶ و ۲۲۸.</ref>.
==پیشینه==
==پیشینه==
عدالت از صفات پسندیده است که فطرت انسانی آن را درک و به آن امر می‌کند <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۷۷.</ref> و عقل، حسن آن را به صورت مستقل درک می‌کند <ref>کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۷۵.</ref>. در ادیان الهی، مانند یهودیت و مسیحیت عدالت صفتی پسندیده معرفی شده است <ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۵، ۲ و ب۷۲، ۲؛ کتاب مقدس، امثال، ب۱۱، ۵ ـ ۶ و ب۱۴، ۳۴.</ref>. یهودیان عدالت‌پیشگان را می‌ستایند <ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۵، ۲.</ref> و مسیحیان عدالت را از بزرگ‌ترین احکام شریعت می‌دانند <ref>کتاب مقدس، متی، ب۲۳، ۲۳.</ref>. در فلسفه یونان، عدالت مظهری از عقل شمرده می‌شود؛ چنان‌که افلاطون عدالت را مجموعه‌ای از فضایل می‌داند که موجب سعادت انسان می‌شود <ref>افلاطون، ترجمه فوائد روحانی، ۹۲.</ref>. ارسطو نیز عدالت را فضیلتی اجتماعی می‌داند که سبب ظهور همه فضایل دیگر است <ref>ارسطو، سیاست، ۱۳۵.</ref>.
عدالت از صفات پسندیده است که [[فطرت]] انسانی آن را درک و به آن امر می‌کند <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۷۷.</ref> و [[عقل]]، حسن آن را به صورت مستقل درک می‌کند <ref>کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۷۵.</ref>. در ادیان الهی، مانند [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] عدالت صفتی پسندیده معرفی شده است <ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۵، ۲ و ب۷۲، ۲؛ کتاب مقدس، امثال، ب۱۱، ۵ ـ ۶ و ب۱۴، ۳۴.</ref>. یهودیان عدالت‌پیشگان را می‌ستایند <ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۵، ۲.</ref> و مسیحیان عدالت را از بزرگ‌ترین احکام [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] می‌دانند <ref>کتاب مقدس، متی، ب۲۳، ۲۳.</ref>. در [[فلسفه]] یونان، عدالت مظهری از عقل شمرده می‌شود؛ چنان‌که افلاطون عدالت را مجموعه‌ای از فضایل می‌داند که موجب سعادت انسان می‌شود <ref>افلاطون، ترجمه فوائد روحانی، ۹۲.</ref>. [[ارسطو]] نیز عدالت را فضیلتی اجتماعی می‌داند که سبب ظهور همه فضایل دیگر است <ref>ارسطو، سیاست، ۱۳۵.</ref>.


در قرآن کریم به عدالت سفارش شده است <ref>حجرات، ۹؛ نساء، ۵۸.</ref>. در روایات متعددی نیز از عدالت سخن به میان آمده <ref>کلینی، کافی، ۱/۵۴۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۲.</ref> و تأکید شده که عدل از جود و بخشش بافضیلت‌تر است <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۰.</ref>. علمای اخلاق در آثار و کتب اخلاقی خود به عدالت از جهت تأثیر آن در تعدیل قوای نفس پرداخته‌اند <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳.</ref> و عارفان صفت عدالت را از صفات برجسته انسان کامل می‌شمارند <ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷۲ ـ ۷۳؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۲۵۷.</ref>.
در [[قرآن کریم]] به عدالت سفارش شده است <ref>حجرات، ۹؛ نساء، ۵۸.</ref>. در روایات متعددی نیز از عدالت سخن به میان آمده <ref>کلینی، کافی، ۱/۵۴۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۲.</ref> و تأکید شده که عدل از جود و بخشش بافضیلت‌تر است <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۰.</ref>. علمای اخلاق در آثار و کتب اخلاقی خود به عدالت از جهت تأثیر آن در تعدیل قوای نفس پرداخته‌اند <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳.</ref> و عارفان صفت عدالت را از صفات برجسته انسان کامل می‌شمارند <ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷۲ ـ ۷۳؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۲۵۷.</ref>.


امام‌خمینی از عدالت در آثار اخلاقی، کلامی، عرفانی و فقهی خویش بحث کرده و درباره اقسام عدالت، حقیقت، فضیلت و موانع آن به تحلیل و بررسی پرداخته است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳، ۱۱/۱، ۱۸/۶ و ۲۱/۴۰۵؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۴۵ و ۱۷۱.</ref>. ایشان احکام و قوانین اسلام را وسیله شریعت در تحقق عدالت در جامعه می‌داند <ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۳.</ref>.
[[امام‌خمینی]] از عدالت در آثار اخلاقی، کلامی، عرفانی و فقهی خویش بحث کرده و درباره اقسام عدالت، حقیقت، فضیلت و موانع آن به تحلیل و بررسی پرداخته است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳، ۱۱/۱، ۱۸/۶ و ۲۱/۴۰۵؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۴۵ و ۱۷۱.</ref>. ایشان احکام و قوانین اسلام را وسیله شریعت در تحقق عدالت در جامعه می‌داند <ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۳.</ref>.
==حقیقت عدالت==
==حقیقت عدالت==
برخی علمای اخلاق، حقیقت عدالت را فرمانبرداری عقل عملی از قوه عاقله می‌دانند که لوازمی دارد؛ همانند اینکه قوای دیگر توسط عقل عملی کنترل می‌شود و عقل عملی بر آنها برتری خواهد یافت. طبق این نظر فضایلی که به واسطه عقل عملی از قوای دیگر صادر می‌شود، مانند شجاعت، عفت و حکمت، زیرمجموعه عدالت قرار خواهد گرفت <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۳ ـ ۸۵.</ref>. برخی نیز عدالت را فضیلتی دانسته‌اند که از اجتماع اعتدال در قوای ناطقه (عامله)، شهویه و غضبیه حاصل می‌شود <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.</ref>. بنابراین از تعدیل و امتزاج قوه تمییز (عاقله)، قوه غضب و شهوت، فضیلت عدالت حاصل می‌شود <ref>هروی، انواریه، ۱۷۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.</ref> و حد وسط قوه‌ عاقله و علم و ادراک «حکمت» حد وسط قوه غضب «شجاعت» و حد وسط قوه شهوت «عفت» است و این سه سرچشمه فضایل نفسانی هستند و مجموع اینها عدالت است <ref>غزالی، احیاء علوم‌ الدین، ۸/۹۸؛ ملاصدرا، الحکمة‌المتعالیه، ۴/۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰.</ref>.
برخی علمای اخلاق، حقیقت عدالت را فرمانبرداری [[عقل]] عملی از قوه عاقله می‌دانند که لوازمی دارد؛ همانند اینکه قوای دیگر توسط عقل عملی کنترل می‌شود و عقل عملی بر آنها برتری خواهد یافت. طبق این نظر فضایلی که به واسطه عقل عملی از قوای دیگر صادر می‌شود، مانند شجاعت، عفت و حکمت، زیرمجموعه عدالت قرار خواهد گرفت <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۳ ـ ۸۵.</ref>. برخی نیز عدالت را فضیلتی دانسته‌اند که از اجتماع اعتدال در قوای ناطقه (عامله)، شهویه و غضبیه حاصل می‌شود <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.</ref>. بنابراین از تعدیل و امتزاج قوه تمییز (عاقله)، قوه [[غضب]] و [[شهوت]]، فضیلت عدالت حاصل می‌شود <ref>هروی، انواریه، ۱۷۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.</ref> و حد وسط قوه‌ عاقله و [[علم]] و ادراک «[[حکمت]]» حد وسط قوه غضب «[[شجاعت]]» و حد وسط قوه شهوت «عفت» است و این سه سرچشمه فضایل نفسانی هستند و مجموع اینها عدالت است <ref>غزالی، احیاء علوم‌ الدین، ۸/۹۸؛ ملاصدرا، الحکمة‌المتعالیه، ۴/۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰.</ref>.


امام‌خمینی عدالت را حد وسط افراط، تفریط و اعتدال قوای سه‌گانه، یعنی قوه غضبیه، شهویه و عملیه می‌داند که از امهات فضایل اخلاقیه است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۱.</ref>. ایشان عدالت در قوا را امری فطری می‌شمارد؛ همان‌گونه که جور و ظلم بر خلاف فطرت است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۹.</ref>. به عقیده ایشان، طریق سیر انسان کامل، بر اساس عدالت است که خط مستقیم، سیر معتدل و راه انسانیت است؛ چنان‌که راه خداوند نیز مستقیم است؛ اعتدال حقیقی تنها برای انسان کامل ـ که از آغاز سیر تا منتهای آن هیچ انحرافی ندارد ـ حاصل می‌شود. این سیر در اصل متعلق به رسول گرامی اسلام(ص) بوده است و برای دیگران به پیروی از ایشان حاصل می‌شود و از آنجاکه خط مستقیم میان دو نقطه، بیش از یک خط قابل تصور نیست، فضایل بر طریق عدالت واقعی نیز بیش از یک نوع نیست؛ ولی رذایل دارای انواع بسیار و بلکه نامتناهی است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۱ ـ ۱۵۳.</ref>. امام‌خمینی از عدالت به عنوان طریق اعتدال و مستقیمی یاد می‌کند که به حق‌تعالی می‌انجامد. به همین سبب حد اعتدال، وسطیت حقیقیه دارد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۷.</ref>.
امام‌خمینی عدالت را حد وسط افراط، تفریط و اعتدال قوای سه‌گانه، یعنی قوه غضبیه، شهویه و عملیه می‌داند که از امهات فضایل اخلاقیه است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۱.</ref>. ایشان عدالت در قوا را امری فطری می‌شمارد؛ همان‌گونه که جور و [[ظلم]] بر خلاف [[فطرت]] است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۹.</ref>. به عقیده ایشان، طریق سیر [[انسان کامل]]، بر اساس عدالت است که خط مستقیم، سیر معتدل و راه انسانیت است؛ چنان‌که راه خداوند نیز مستقیم است؛ اعتدال حقیقی تنها برای انسان کامل ـ که از آغاز سیر تا منتهای آن هیچ انحرافی ندارد ـ حاصل می‌شود. این سیر در اصل متعلق به [[رسول اسلام(ص)|رسول گرامی اسلام(ص)]] بوده است و برای دیگران به پیروی از ایشان حاصل می‌شود و از آنجاکه خط مستقیم میان دو نقطه، بیش از یک خط قابل تصور نیست، فضایل بر طریق عدالت واقعی نیز بیش از یک نوع نیست؛ ولی رذایل دارای انواع بسیار و بلکه نامتناهی است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۱ ـ ۱۵۳.</ref>. امام‌خمینی از عدالت به عنوان طریق اعتدال و مستقیمی یاد می‌کند که به حق‌تعالی می‌انجامد. به همین سبب حد اعتدال، وسطیت حقیقیه دارد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۷.</ref>.


امام‌خمینی یکی دیگر از معانی عدالت را از نگاه عرفانی، اعتدال هر موجودی در مظهریت از اسمای الهی می‌داند؛ بدین معنا که موجود، به صورت کامل و تمام، مظهر تمامی اسما یا صفات خداوند باشد؛ به گونه‌ای‌که مظهریت از اسمی بر اسم دیگر غلبه نداشته باشد و مظهر همه اسما، به صورت مساوی باشد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>. ایشان با استناد به بعضی آیات قرآن <ref>هود، ۵۶.</ref>، انسان کامل را یکی از مظاهر و حقایق وجودی می‌داند که در او عدل مطلق و استقامت مطلقه، به معنای مظهریت همه اسما و صفات الهی به صورت اعتدال تام و بر صراط مستقیم ظهور یافته است و همچنان‌که رب انسان کامل بر صراط مستقیم و اعتدال تام است، مظهر و مربوب او نیز بر صراط مستقیم است. جور نیز که مقابل عدل است، در این دیدگاه به معنای غلبه یکی از صفات و اسمای الهی بر دیگری است؛ مانند غلبه قهر بر لطف <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> {{ببینید|اسما و صفات}}. اما عدالت از جهت تجلیات توحید و معارف الهی در قلب عارف، محجوب‌نشدن از حق به واسطه خلق و از خلق به واسطه حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ همچنین عدالت در عقاید و حقایق ایمانی، ادراک حقایق وجودی است، همان‌گونه که هست، از نهایت کمال اسمائی تا نهایت رجوع مظاهر به ظواهر که حقیقت معاد است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> {{ببینید|وحدت و کثرت}}.
امام‌خمینی یکی دیگر از معانی عدالت را از نگاه عرفانی، اعتدال هر موجودی در مظهریت از اسمای الهی می‌داند؛ بدین معنا که موجود، به صورت کامل و تمام، مظهر تمامی اسما یا صفات خداوند باشد؛ به گونه‌ای‌که مظهریت از اسمی بر اسم دیگر غلبه نداشته باشد و مظهر همه اسما، به صورت مساوی باشد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>. ایشان با استناد به بعضی آیات قرآن <ref>هود، ۵۶.</ref>، انسان کامل را یکی از مظاهر و حقایق وجودی می‌داند که در او عدل مطلق و استقامت مطلقه، به معنای مظهریت همه اسما و صفات الهی به صورت اعتدال تام و بر صراط مستقیم ظهور یافته است و همچنان‌که رب [[انسان کامل]] بر [[صراط مستقیم]] و اعتدال تام است، مظهر و مربوب او نیز بر صراط مستقیم است. جور نیز که مقابل عدل است، در این دیدگاه به معنای غلبه یکی از صفات و اسمای الهی بر دیگری است؛ مانند غلبه قهر بر لطف <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> {{ببینید|اسما و صفات}}. اما عدالت از جهت تجلیات [[توحید]] و معارف الهی در [[قلب]] عارف، محجوب‌نشدن از حق به واسطه خلق و از خلق به واسطه حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ همچنین عدالت در عقاید و حقایق ایمانی، ادراک حقایق وجودی است، همان‌گونه که هست، از نهایت کمال اسمائی تا نهایت رجوع مظاهر به ظواهر که حقیقت معاد است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> {{ببینید|وحدت و کثرت}}.
==اقسام عدالت==
==اقسام عدالت==
عدالت در فرهنگ اسلام معنای گسترده‌ای دارد و به دو دسته عدل الهی و عدل انسانی تقسیم شده است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۸.</ref>. عدل انسانی اقسامی دارد: عدالت فردی که عدالت اعتقادی، اخلاقی و فقهی را دربر می‌گیرد و عدالت اجتماعی که به دو عدالت اقتصادی و قضایی تقسیم می‌شود <ref>شهید اول، اللمعة الدمشقیه، ۸۹؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۳۳۱؛ کاپلستون، ۱/۳۹۱.</ref> {{ببینید|عدل الهی|عدالت(۲)|عدالت اجتماعی}}.
عدالت در فرهنگ اسلام معنای گسترده‌ای دارد و به دو دسته عدل الهی و عدل انسانی تقسیم شده است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۸.</ref>. عدل انسانی اقسامی دارد: عدالت فردی که عدالت اعتقادی، اخلاقی و فقهی را دربر می‌گیرد و عدالت اجتماعی که به دو عدالت اقتصادی و قضایی تقسیم می‌شود <ref>شهید اول، اللمعة الدمشقیه، ۸۹؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۳۳۱؛ کاپلستون، ۱/۳۹۱.</ref> {{ببینید|عدل الهی|عدالت(۲)|عدالت اجتماعی}}.
خط ۲۷: خط ۲۷:
امام‌خمینی نیز عدالت را به دو قسم عدالت الهی <ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۱.</ref> و عدالت بشری تقسیم می‌کند و عدل بشری را شامل عدالت فردی (اخلاقی و فقهی) و اجتماعی (اقتصادی، قضایی و اداری) می‌داند <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۶ ـ ۳۸۹.</ref>. ایشان در عدالت اجتماعی معتقد است حرکت همه انبیا و اولیای الهی در جهت تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳ و ۲۱۵.</ref>. به باور ایشان، گسترش عدالت فردی و اجتماعی، اجرای قوانین بر اساس عدل و قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت ظالمانه از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمی‌کند <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref>.
امام‌خمینی نیز عدالت را به دو قسم عدالت الهی <ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۱.</ref> و عدالت بشری تقسیم می‌کند و عدل بشری را شامل عدالت فردی (اخلاقی و فقهی) و اجتماعی (اقتصادی، قضایی و اداری) می‌داند <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۶ ـ ۳۸۹.</ref>. ایشان در عدالت اجتماعی معتقد است حرکت همه انبیا و اولیای الهی در جهت تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳ و ۲۱۵.</ref>. به باور ایشان، گسترش عدالت فردی و اجتماعی، اجرای قوانین بر اساس عدل و قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت ظالمانه از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمی‌کند <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref>.
==راه تعدیل قوا==
==راه تعدیل قوا==
تعدیل قوای نفس، غایت کمال انسانی است و از مهم‌ترین اموری است که غفلت از آن سبب خسارت عظیم و شقاوت جبران‌ناپذیر می‌شود <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۳.</ref>. برخی علمای اخلاق تأمل در مفاسد ظلم و فواید عدل و مطالعه در آثار و چگونگی عدالت را از راه‌های تحصیل عدالت شمرده‌اند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۰۱.</ref>.
تعدیل قوای نفس، غایت کمال انسانی است و از مهم‌ترین اموری است که [[غفلت]] از آن سبب خسارت عظیم و شقاوت جبران‌ناپذیر می‌شود <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۳.</ref>. برخی علمای اخلاق تأمل در مفاسد [[ظلم]] و فواید عدل و مطالعه در آثار و چگونگی عدالت را از راه‌های تحصیل عدالت شمرده‌اند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۰۱.</ref>.


امام‌خمینی نیز قائل است پس از تسلیم‌شدن شهوت و غضب در برابر عقل و شرع، عدالت در مملکت جان بروز می‌کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۹؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶ ـ ۴۶۷.</ref>. به باور ایشان، تعدیل قوای سرکش نفس، به واسطه عقل و شرع در ایام جوانی که صفای نفس از دست نرفته، آسان است و با مراقبت می‌توان نفس را تزکیه و عدالت را ایجاد کرد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref>.
امام‌خمینی نیز قائل است پس از تسلیم‌شدن [[شهوت]] و [[غضب]] در برابر [[عقل]] و [[شرع]]، عدالت در مملکت جان بروز می‌کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۹؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶ ـ ۴۶۷.</ref>. به باور ایشان، تعدیل قوای سرکش نفس، به واسطه عقل و شرع در ایام جوانی که صفای نفس از دست نرفته، آسان است و با [[مراقبت]] می‌توان نفس را [[تزکیه]] و عدالت را ایجاد کرد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref>.
==آثار و موانع عدالت==
==آثار و موانع عدالت==
برخی ‌اندیشمندان اسلامی آثار عدالت در قوا را تهذیب قوا و حصول فضایل اخلاقی دانسته‌اند <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۵.</ref> که نتیجه آن انصاف در امور است <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.</ref>. به باور آنان، اگر میان قوا تعادل برقرار شد، نفس مقهور بدن نخواهد بود، بلکه بدن مقهور نفس می‌شود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۷۱۳.</ref>. در مقابل حب دنیا، شیطان و هوای نفس از موانع حصول عدالت است <ref>آملی، المقدمات من کتاب نص ‌النصوص، ۳۷۲.</ref>.
برخی ‌اندیشمندان اسلامی آثار عدالت در قوا را تهذیب قوا و حصول فضایل اخلاقی دانسته‌اند <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۵.</ref> که نتیجه آن انصاف در امور است <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.</ref>. به باور آنان، اگر میان قوا تعادل برقرار شد، نفس مقهور بدن نخواهد بود، بلکه بدن مقهور نفس می‌شود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۷۱۳.</ref>. در مقابل [[حب دنیا]]، [[شیطان]] و [[هوای نفس]] از موانع حصول عدالت است <ref>آملی، المقدمات من کتاب نص ‌النصوص، ۳۷۲.</ref>.


امام‌خمینی نیز عدالت را سبب رسیدن انسان به مرتبه انسانیت می‌داند که در آن همه قوای او تعدیل شده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۸.</ref> و معتقد است اگر انسان قوای خود را تعدیل کند و آن را تابع روحانیت، عقل و میزان شریعت سازد، صورت روح و باطن او، صورت مستقیم انسانی می‌شود؛ اما اگر روحانیت نفس تابع یکی از این قوا شد، صورت ملکوتی نفس تابع آن قوه می‌شود و به شکل حیوانی یا شیطانی ظهور می‌کند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref> {{ببینید|تجسم اعمال}}. به باور ایشان، حرص به دنیا و محبت به آن، قوای انسان را از حال اعتدال خارج می‌کند؛ زیرا فضایل معنوی با حب دنیا جمع نمی‌شود <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امام‌خمینی، آداب‌الصلاة، ۴۹.</ref> و مفاسد اخلاقی که از حب نفس و جاه پیدا می‌شود، کارهای نفس را از جاده عقل و شرع خارج می‌کند. در مقابل اگر حب دنیا از دل بیرون رود، تمام محاسن اخلاقی در روح وارد می‌شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۰.</ref>.
[[امام‌خمینی]] نیز عدالت را سبب رسیدن انسان به مرتبه انسانیت می‌داند که در آن همه قوای او تعدیل شده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۸.</ref> و معتقد است اگر انسان قوای خود را تعدیل کند و آن را تابع روحانیت، عقل و میزان [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] سازد، صورت روح و باطن او، صورت مستقیم انسانی می‌شود؛ اما اگر روحانیت نفس تابع یکی از این قوا شد، صورت ملکوتی نفس تابع آن قوه می‌شود و به شکل حیوانی یا شیطانی ظهور می‌کند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref> {{ببینید|تجسم اعمال}}. به باور ایشان، حرص به دنیا و محبت به آن، قوای انسان را از حال اعتدال خارج می‌کند؛ زیرا فضایل معنوی با حب دنیا جمع نمی‌شود <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امام‌خمینی، آداب‌الصلاة، ۴۹.</ref> و مفاسد اخلاقی که از حب نفس و جاه پیدا می‌شود، کارهای نفس را از جاده عقل و شرع خارج می‌کند. در مقابل اگر حب دنیا از دل بیرون رود، تمام محاسن اخلاقی در [[روح]] وارد می‌شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۰.</ref>.
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}

نسخهٔ ‏۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۴

عدالت (اخلاق)، ملکه تعدیل صفات و افعال انسانی در علم اخلاق.

معنی

«عدالت» به معنای برابری و مستقیم‌بودن [۱] و دادگری [۲] است و مقابل آن جور به معنای میل و انحراف از طریق وسط و میانه است [۳]. در اصطلاح علم اخلاق؛ عدالت ملکه‌ای در نفس است که انسان به سبب آن بر تعدیل جمیع صفات و افعال قادر می‌شود [۴]. در اصطلاح حکما، هیئتی نفسانی [۵] و ملکه‌ای است که انسان را از افراط و تفریط در قوا، مانند قوه شهویه، غضبیه و وهمیه و افراط و تفریط در به‌ کار بردن عقل عملی باز می‌دارد [۶]. در اصطلاح فقهی، کیفیتی راسخ در نفس است که سبب ترک محرمات و آنچه منافی مروت است، می‌شود [۷] (ببینید: عدالت(۲)).

در اصطلاح کلام در شمار اوصاف خداوند تعالی است (ببینید: عدل الهی) و در اصطلاح علوم اجتماعی، به معنای رعایت حقوق افراد و عطای حق هر شخص است که متکی بر دو چیز است:

  1. حقوق و اولویت‌هایی که افراد بشر در برابر یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر پیدا می‌کنند.
  2. خصوصیت ذاتی بشر در به کارگیری حسن و قبح که وجدان بشر از آن تشکیل شده است و اینها امور اعتباری‌اند که برای رسیدن بهتر افراد جامعه به سعادت، باید حقوق و اولویت‌ها رعایت شود [۸] (ببینید: عدالت اجتماعی).

امام‌خمینی نیز در اصطلاح علم اخلاق و حکمت، عدالت را حد وسط افراط و تفریط و عامل تعدیل قوه عملیه و تهذیب آن می‌شمارد [۹] و در اصطلاح عرفانی عدالت مطلقه را استقامت در همه فضایل باطنی و ظاهری روحی و قلبی و نفسی و جسمی می‌داند که مختص انسان کامل است و او مظهر همه اسمای الهی و مربوب اسم اعظم «الله» است و چه در تجلیات معارف الهی و چه توحید و در عقاید و حقایق ایمانی و چه در اخلاق نفسانی از عدالت و استقامت برخوردار است [۱۰].

از واژگان مرتبط با عدالت، «قسط» و «انصاف» است. قسط به معنای حصه و نصیب [۱۱] یا نصیب عادلانه [۱۲] است و فرق آن با عدل در این است که قسط، عدالت آشکار است؛ اما عدل ممکن است پنهان باشد [۱۳] و در عدالت نوعی ضیق‌گرفتن دخیل است [۱۴]. انصاف اعطای حق به تمام و کمال و تقسیم چیزی به دو قسمت برابر و گرفتن نصف آن، بدون هیچ زیادی و کمی است؛ اما عدالت ممکن است در گرفتن نصف یا غیر آن باشد [۱۵].

پیشینه

عدالت از صفات پسندیده است که فطرت انسانی آن را درک و به آن امر می‌کند [۱۶] و عقل، حسن آن را به صورت مستقل درک می‌کند [۱۷]. در ادیان الهی، مانند یهودیت و مسیحیت عدالت صفتی پسندیده معرفی شده است [۱۸]. یهودیان عدالت‌پیشگان را می‌ستایند [۱۹] و مسیحیان عدالت را از بزرگ‌ترین احکام شریعت می‌دانند [۲۰]. در فلسفه یونان، عدالت مظهری از عقل شمرده می‌شود؛ چنان‌که افلاطون عدالت را مجموعه‌ای از فضایل می‌داند که موجب سعادت انسان می‌شود [۲۱]. ارسطو نیز عدالت را فضیلتی اجتماعی می‌داند که سبب ظهور همه فضایل دیگر است [۲۲].

در قرآن کریم به عدالت سفارش شده است [۲۳]. در روایات متعددی نیز از عدالت سخن به میان آمده [۲۴] و تأکید شده که عدل از جود و بخشش بافضیلت‌تر است [۲۵]. علمای اخلاق در آثار و کتب اخلاقی خود به عدالت از جهت تأثیر آن در تعدیل قوای نفس پرداخته‌اند [۲۶] و عارفان صفت عدالت را از صفات برجسته انسان کامل می‌شمارند [۲۷].

امام‌خمینی از عدالت در آثار اخلاقی، کلامی، عرفانی و فقهی خویش بحث کرده و درباره اقسام عدالت، حقیقت، فضیلت و موانع آن به تحلیل و بررسی پرداخته است [۲۸]. ایشان احکام و قوانین اسلام را وسیله شریعت در تحقق عدالت در جامعه می‌داند [۲۹].

حقیقت عدالت

برخی علمای اخلاق، حقیقت عدالت را فرمانبرداری عقل عملی از قوه عاقله می‌دانند که لوازمی دارد؛ همانند اینکه قوای دیگر توسط عقل عملی کنترل می‌شود و عقل عملی بر آنها برتری خواهد یافت. طبق این نظر فضایلی که به واسطه عقل عملی از قوای دیگر صادر می‌شود، مانند شجاعت، عفت و حکمت، زیرمجموعه عدالت قرار خواهد گرفت [۳۰]. برخی نیز عدالت را فضیلتی دانسته‌اند که از اجتماع اعتدال در قوای ناطقه (عامله)، شهویه و غضبیه حاصل می‌شود [۳۱]. بنابراین از تعدیل و امتزاج قوه تمییز (عاقله)، قوه غضب و شهوت، فضیلت عدالت حاصل می‌شود [۳۲] و حد وسط قوه‌ عاقله و علم و ادراک «حکمت» حد وسط قوه غضب «شجاعت» و حد وسط قوه شهوت «عفت» است و این سه سرچشمه فضایل نفسانی هستند و مجموع اینها عدالت است [۳۳].

امام‌خمینی عدالت را حد وسط افراط، تفریط و اعتدال قوای سه‌گانه، یعنی قوه غضبیه، شهویه و عملیه می‌داند که از امهات فضایل اخلاقیه است [۳۴]. ایشان عدالت در قوا را امری فطری می‌شمارد؛ همان‌گونه که جور و ظلم بر خلاف فطرت است [۳۵]. به عقیده ایشان، طریق سیر انسان کامل، بر اساس عدالت است که خط مستقیم، سیر معتدل و راه انسانیت است؛ چنان‌که راه خداوند نیز مستقیم است؛ اعتدال حقیقی تنها برای انسان کامل ـ که از آغاز سیر تا منتهای آن هیچ انحرافی ندارد ـ حاصل می‌شود. این سیر در اصل متعلق به رسول گرامی اسلام(ص) بوده است و برای دیگران به پیروی از ایشان حاصل می‌شود و از آنجاکه خط مستقیم میان دو نقطه، بیش از یک خط قابل تصور نیست، فضایل بر طریق عدالت واقعی نیز بیش از یک نوع نیست؛ ولی رذایل دارای انواع بسیار و بلکه نامتناهی است [۳۶]. امام‌خمینی از عدالت به عنوان طریق اعتدال و مستقیمی یاد می‌کند که به حق‌تعالی می‌انجامد. به همین سبب حد اعتدال، وسطیت حقیقیه دارد [۳۷].

امام‌خمینی یکی دیگر از معانی عدالت را از نگاه عرفانی، اعتدال هر موجودی در مظهریت از اسمای الهی می‌داند؛ بدین معنا که موجود، به صورت کامل و تمام، مظهر تمامی اسما یا صفات خداوند باشد؛ به گونه‌ای‌که مظهریت از اسمی بر اسم دیگر غلبه نداشته باشد و مظهر همه اسما، به صورت مساوی باشد [۳۸]. ایشان با استناد به بعضی آیات قرآن [۳۹]، انسان کامل را یکی از مظاهر و حقایق وجودی می‌داند که در او عدل مطلق و استقامت مطلقه، به معنای مظهریت همه اسما و صفات الهی به صورت اعتدال تام و بر صراط مستقیم ظهور یافته است و همچنان‌که رب انسان کامل بر صراط مستقیم و اعتدال تام است، مظهر و مربوب او نیز بر صراط مستقیم است. جور نیز که مقابل عدل است، در این دیدگاه به معنای غلبه یکی از صفات و اسمای الهی بر دیگری است؛ مانند غلبه قهر بر لطف [۴۰] (ببینید: اسما و صفات). اما عدالت از جهت تجلیات توحید و معارف الهی در قلب عارف، محجوب‌نشدن از حق به واسطه خلق و از خلق به واسطه حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ همچنین عدالت در عقاید و حقایق ایمانی، ادراک حقایق وجودی است، همان‌گونه که هست، از نهایت کمال اسمائی تا نهایت رجوع مظاهر به ظواهر که حقیقت معاد است [۴۱] (ببینید: وحدت و کثرت).

اقسام عدالت

عدالت در فرهنگ اسلام معنای گسترده‌ای دارد و به دو دسته عدل الهی و عدل انسانی تقسیم شده است [۴۲]. عدل انسانی اقسامی دارد: عدالت فردی که عدالت اعتقادی، اخلاقی و فقهی را دربر می‌گیرد و عدالت اجتماعی که به دو عدالت اقتصادی و قضایی تقسیم می‌شود [۴۳] (ببینید: عدل الهی، عدالت(۲)، و عدالت اجتماعی).

امام‌خمینی نیز عدالت را به دو قسم عدالت الهی [۴۴] و عدالت بشری تقسیم می‌کند و عدل بشری را شامل عدالت فردی (اخلاقی و فقهی) و اجتماعی (اقتصادی، قضایی و اداری) می‌داند [۴۵]. ایشان در عدالت اجتماعی معتقد است حرکت همه انبیا و اولیای الهی در جهت تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است [۴۶]. به باور ایشان، گسترش عدالت فردی و اجتماعی، اجرای قوانین بر اساس عدل و قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت ظالمانه از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمی‌کند [۴۷].

راه تعدیل قوا

تعدیل قوای نفس، غایت کمال انسانی است و از مهم‌ترین اموری است که غفلت از آن سبب خسارت عظیم و شقاوت جبران‌ناپذیر می‌شود [۴۸]. برخی علمای اخلاق تأمل در مفاسد ظلم و فواید عدل و مطالعه در آثار و چگونگی عدالت را از راه‌های تحصیل عدالت شمرده‌اند [۴۹].

امام‌خمینی نیز قائل است پس از تسلیم‌شدن شهوت و غضب در برابر عقل و شرع، عدالت در مملکت جان بروز می‌کند [۵۰]. به باور ایشان، تعدیل قوای سرکش نفس، به واسطه عقل و شرع در ایام جوانی که صفای نفس از دست نرفته، آسان است و با مراقبت می‌توان نفس را تزکیه و عدالت را ایجاد کرد [۵۱].

آثار و موانع عدالت

برخی ‌اندیشمندان اسلامی آثار عدالت در قوا را تهذیب قوا و حصول فضایل اخلاقی دانسته‌اند [۵۲] که نتیجه آن انصاف در امور است [۵۳]. به باور آنان، اگر میان قوا تعادل برقرار شد، نفس مقهور بدن نخواهد بود، بلکه بدن مقهور نفس می‌شود [۵۴]. در مقابل حب دنیا، شیطان و هوای نفس از موانع حصول عدالت است [۵۵].

امام‌خمینی نیز عدالت را سبب رسیدن انسان به مرتبه انسانیت می‌داند که در آن همه قوای او تعدیل شده است [۵۶] و معتقد است اگر انسان قوای خود را تعدیل کند و آن را تابع روحانیت، عقل و میزان شریعت سازد، صورت روح و باطن او، صورت مستقیم انسانی می‌شود؛ اما اگر روحانیت نفس تابع یکی از این قوا شد، صورت ملکوتی نفس تابع آن قوه می‌شود و به شکل حیوانی یا شیطانی ظهور می‌کند [۵۷] (ببینید: تجسم اعمال). به باور ایشان، حرص به دنیا و محبت به آن، قوای انسان را از حال اعتدال خارج می‌کند؛ زیرا فضایل معنوی با حب دنیا جمع نمی‌شود [۵۸] و مفاسد اخلاقی که از حب نفس و جاه پیدا می‌شود، کارهای نفس را از جاده عقل و شرع خارج می‌کند. در مقابل اگر حب دنیا از دل بیرون رود، تمام محاسن اخلاقی در روح وارد می‌شود [۵۹].

پانویس

  1. راغب، مفردات، ۵۵۱؛ حمیری، شمس العلوم، ۷/۴۴۲۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۰ ـ ۴۲۱.
  2. بستانی، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ۶۰۱.
  3. فراهیدی، کتاب العین، ۶/۱۷۶؛ جوهری، الصحاح، ۲/۶۱۷.
  4. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.
  5. کاشانی، مجموعه رسائل، ۳۴۷.
  6. ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۴.
  7. حلی، مختلف الشیعة، ۸/۵۰۱.
  8. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۷۷ و ۸۰ ـ ۸۱.
  9. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۵۱.
  10. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.
  11. ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۳۷۷.
  12. راغب، مفردات، ۶۷۰.
  13. عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۹.
  14. راغب، مفردات، ۵۵۱.
  15. عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۶ و ۲۲۸.
  16. طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۷۷.
  17. کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۷۵.
  18. کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۵، ۲ و ب۷۲، ۲؛ کتاب مقدس، امثال، ب۱۱، ۵ ـ ۶ و ب۱۴، ۳۴.
  19. کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۵، ۲.
  20. کتاب مقدس، متی، ب۲۳، ۲۳.
  21. افلاطون، ترجمه فوائد روحانی، ۹۲.
  22. ارسطو، سیاست، ۱۳۵.
  23. حجرات، ۹؛ نساء، ۵۸.
  24. کلینی، کافی، ۱/۵۴۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۲.
  25. مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۰.
  26. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳.
  27. کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷۲ ـ ۷۳؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۲۵۷.
  28. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳، ۱۱/۱، ۱۸/۶ و ۲۱/۴۰۵؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۴۵ و ۱۷۱.
  29. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۳.
  30. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۳ ـ ۸۵.
  31. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.
  32. هروی، انواریه، ۱۷۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.
  33. غزالی، احیاء علوم‌ الدین، ۸/۹۸؛ ملاصدرا، الحکمة‌المتعالیه، ۴/۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰.
  34. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۱.
  35. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۹.
  36. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۱ ـ ۱۵۳.
  37. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۷.
  38. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.
  39. هود، ۵۶.
  40. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.
  41. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.
  42. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۸.
  43. شهید اول، اللمعة الدمشقیه، ۸۹؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۳۳۱؛ کاپلستون، ۱/۳۹۱.
  44. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۱.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۶ ـ ۳۸۹.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳ و ۲۱۵.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
  48. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۳.
  49. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۰۱.
  50. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۹؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶ ـ ۴۶۷.
  51. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۳ ـ ۱۵۴.
  52. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۵.
  53. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.
  54. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۷۱۳.
  55. آملی، المقدمات من کتاب نص ‌النصوص، ۳۷۲.
  56. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۸.
  57. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴.
  58. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امام‌خمینی، آداب‌الصلاة، ۴۹.
  59. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۰.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص ‌النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • ابن‌مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، تهران، شرکت سهامی، ۱۳۵۸ش.
  • افلاطون، جمهور، ترجمه فوائد روحانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ۱۳۶۰ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ترجمه رضا مهیار، تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، تحقیق مطهربن‌علی اریانی و دیگران، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • شهید اول، محمدبن‌مکی، اللمعة الدمشقیه، تحقیق محمدتقی مروارید و علی‌اصغر مروارید، بیروت، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • عسکری، حسن‌بن‌عبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم‌ الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • فاضل فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ترجمه سیدجلال‌الدین مجتبوی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات ‌الصوفیه، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
  • کاشف‌الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، ‌دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۳، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، العرشیه، تصحیح غلامحسین آهنی، تهران، مولی، ۱۳۶۱ش.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • هروی، محمدشریف، انواریه، تحقیق حسین ضیائی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.

پیوند به بیرون

  • اکرم استیری، عدالت(۱)، دانشنامه امام‌خمینی، ج۷، ص۲۱۶-۲۱۹.