پیامبر اکرم(ص)

از ویکی امام خمینی
حرم نبوی.jpg
شناسنامه
نام کاملمحمد بن عبدالله
لقبخاتم الانبیاء، امین، رسول‌الله، مصطفی، حبیب‌الله، صفی‌الله، نعمةالله، خیرة خلق‌الله، سیدالمرسلین، رحمة للعالمین و ….
زادروز۱۷ ربیع‌الاول، عام الفیل/۵۷۰م.
شهر تولدمکه
تاریخ درگذشت۲۸ صفر، سال ۱۱ هجری/۶۳۲م.
شهر درگذشتمدینه
آرامگاهمسجد النبی، مدینه
نام همسرخدیجه(س)، سوده، عایشه، حفصه، زینب دختر خزیمه، ام حبیبه، ام سلمه، زینب دختر جحش، جویره، صفیه، میمونه.
فرزندانقاسم، زینب، رقیه، ام کلثوم، فاطمه(س)، عبدالله، ابراهیم.
دیناسلام

پیامبر اکرم(ص)، شخصیت فردی، اجتماعی و الهی و شئون نبوی پیامبر اسلام، حضرت محمدبن‌عبدالله(ص).

ولادت و نسب

پیامبر اکرم، محمدبن‌عبدالله(ص) از قبیله بزرگ قریش و از خاندان سرشناس بنی‌هاشم بود و قریش از مشهورترین قبایل عرب در حجاز بودند. تاریخ ولادت پیامبر(ص) با اختلاف گزارش شده‌است؛ مشهور علمای شیعه[۱] جمعه هفدهم ربیع الاول عام الفیل (۵۷۰م)، چهل سال پیش از بعثت و مشهور مورخان اهل سنت[۲] و نیز کلینی از محدثان بزرگ شیعه (۳۲۹م) دوشنبه دوازدهم ربیع الاول را سالروز تولد آن حضرت(ص) دانسته‌اند. گفته‌های دیگری نیز وجود دارد.[۳]
جد پیامبر(ص) عبدالمطلب فرزند هاشم و پدر ایشان، عبداللّه بود که در راه بازگشت از سفر تجاری شام به مکه، در حالی‌که همسرش باردار بود، در مدینه درگذشت.[۴] مادر ایشان آمنه دختر وهب‌بن‌عبدمناف بود،[۵]
ولادت پیامبر اکرم(ص) با پاره‌ای از امور خارق‌العاده، مانند شکاف‌برداشتن طاق کسری، فروریختن چند کنگره آن و خاموش‌شدن آتشکده پارس، همراه بود[۶] و امام‌خمینی نیز به برخی از این امور اشاره کرده و ولادت ایشان را مبدأ خیرات و سبب کوبیدن ظالمان، مایه شکست دو قدرت آتش‌پرست و حاکمان ستمگر و سرمنشأ گسترش توحید دانسته‌است.[۷]

دوران کودکی

پیامبر(ص) هفت روز نخست را از شیر مادر خود آمنه خورد، سپس او را به حلیمه سعدیه که در بادیه زندگی می‌کرد، سپردند.[۸] حلیمه پس از دو سال او را به مکه نزد مادرش آورد.[۹] پیامبر(ص) مادر خود را در شش‌سالگی و جد خود را در هشت یا ده‌سالگی از دست داد[۱۰] و پس از آن عموی ایشان ابوطالب که علاقه فراوانی به برادرزاده خود داشت و بر فرزندان خود برتری می‌داد،[۱۱] سرپرستی ایشان را بر عهده گرفت. وی پیامبر(ص) را در حدود دوازده‌سالگی در سفر تجاری به شام برد و وقتی به شهر بُصری رسید، بحیرای راهب به نام سرجس، آینده درخشان محمد(ص) را برای رسالت یادآوری کرد. همچنین خطرهایی که متوجه او خواهد شد را متذکر شد؛ از این‌رو ابوطالب تجارت خود را شتاب بخشیده، به مکه بازگشت.[۱۲]
حدود بیست سال پیش از بعثت، شخصی از قبیله زبید، متاعی برای فروش به مکه آورد. عاص‌بن‌وائل پدر عمرو عاص متاع او را خرید؛ ولی پول آن را نپرداخت. مرد زبیدی مردم را به یاری فراخواند و گروهی ازجمله پیامبر(ص)، در خانه عبداللّه‌بن‌جدعان جمع شده و پیمان بستند همیشه یاور مظلوم و دشمن ظالم باشند. سپس نزد عاص‌بن‌وائل رفتند و حق مرد زبیدی را گرفته، به وی پرداختند. این پیمان به نام «حِلف الفضول» معروف شد.[۱۳] رسول خدا(ص) بعدها از آن پیمان به نیکی یاد و تمایل قلبی خود را به چنین پیمانی ابراز می‌کرد.[۱۴]

دوران جوانی

پیامبر(ص) در سن جوانی به صداقت و امانتداری شهره شد و «صادق» و «امین» قریش لقب گرفت.[۱۵] ابوطالب به ایشان پیشنهاد کرد تا با اموال تجارتی بانوی سرشناس مکه خدیجه(س) دختر خویلد همراه کاروان بازرگانی قریش، دوباره به شام برود. خدیجه(س) با اطلاع از این سفر، فردی به نام میسره را جهت همکاری نزد ایشان فرستاد و پیامبر(ص) از این پیشنهاد استقبال کرد. ایشان در سفر تجاری خود سود مناسبی به دست آورد. میسره با گرفتن اجازه از ایشان، زودتر نزد خدیجه(س) آمد و درایت و امانتداری ایشان را گزارش کرد.[۱۶]

ازدواج با حضرت خدیجه

خدیجه(س) که در دوران جاهلیت به «طاهره» و «سیده قریش» مشهور بود،[۱۷] با آگاهی از صداقت و امانتداری محمد(ص)، خواهان ازدواج با ایشان شد. حضرت(ص) نیز بنا بر نظر مشهور در حالی‌که ۲۵ سال داشت و خدیجه(س) چهل‌ساله بود،[۱۸] با مشورت عموی خود ابوطالب، این پیوند را پذیرفت.[۱۹]
ایشان پس از فوت خدیجه(س)، همسران چندی داشت و تنها از ماریه قبطیه، پسری به نام ابراهیم متولد شد که او نیز در کودکی درگذشت.[۲۰]

بعثت پیامبر(ص)

پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص)، مردم در سرزمین حجاز، در بدترین شرایط اخلاقی، اجتماعی و در نازل‌ترین وضعیت فرهنگی و اقتصادی قرار داشتند. به گفته امام‌علی(ع) گروه عرب پیش از بعثت پیامبر(ص) بدترین آیین را برگزیده بودند، منزلگاه آنان، سنگستان‌های ناهموار و همنشین آنان مارهای زهرآلود بود. از آب تیره و ناگوار می‌نوشیدند و خوراک‌های خشک و آلوده می‌خوردند. کارشان خونریزی و خشونت بود و از خویشاوندان خود بریده و بیزار بودند، بت می‌پرستیدند و سر تا پا آلوده به خطا بودند.[۲۱]
پیامبر(ص) پیش از بعثت هر سال مدتی در غار حرا، واقع در مکه خلوت می‌کرد.[۲۲] در همین مکان فرشته وحی بر او نازل شد.[۲۳] بنا بر مشهور میان شیعه، پیامبر(ص) در ۲۷ رجب چهلم عام الفیل، به رسالت برگزیده شد.[۲۴] برخی از اهل سنت، ۱۸ یا ۲۴ رمضان را روز بعثت ایشان ذکر کرده‌اند.[۲۵] امام‌خمینی، بعثت پیامبر(ص) را بزرگ‌ترین حادثه تاریخ بشریت و شریف‌ترین واقعه تاریخی انسان از ازل تا ابد، دانسته[۲۶] و ضمن اشاره به برداشت‌های مختلف از شخصیت رسول اکرم(ص) و روز بعثت ایشان، این حادثه بزرگ را برای تکمیل ابعاد وجودی انسان معرفی کرده‌است.[۲۷] ایشان همچنین به‌تفصیل دربارهٔ عمق تأثیر بعثت به جنبه‌های معرفتی ـ عرفانی و رشد دانش بشری پرداخته و کشف حقیقت بعثت و عمق پیام پیامبر اسلام(ص) را به‌مراتب عمیق‌تر و فراتر از توان فهم انسان‌های عادی برشمرده است.[۲۸]
پیامبر اکرم(ص)، چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است، به جهت اینکه خاتم پیامبران است، شریعت او برتر از همه شرایع و کامل‌ترین آنها است[۲۹] و خود ایشان نیز افضل از همه پیامبران[۳۰] و مظهر اسم جامع الله است و عبودیت ایشان عبودیتی مطلق است و ایشان «عبدالله» حقیقی است. این مقام عبودیت مقام رفع هر گونه انانیت و خودبینی و رسیدن به مقام فقر مطلق است. در این حال بنده مستغرق در الوهیت می‌شود و خود را فانی فی‌الله می‌بیند و به قدم عبودیت به افق احدیت راه می‌یابد[۳۱]؛ اما پیامبران دیگر هر یک مظهر اسمی از اسمای الهی هستند، چنان‌که بعضی مظهر اسم «رحمان» هستند و سیر معنوی آنان با استهلاک در این اسم به پایان می‌رسد؛ از این‌رو دوره نبوت ایشان محدود است، ولی نبوت پیامبر اسلام(ص) محدودیتی ندارد.[۳۲]
از سوی دیگر، امام‌خمینی تأکید کرده‌است که قرآن کریم بزرگ‌ترین معجزه پیامبر اسلام(ص) است و هیچ کتاب آسمانی به مانند قرآن جامع همه معارف و حقایق اسما و صفات الهی نبوده‌است؛ همچنین در دعوت به اخلاق، بیان مبدأ و معاد و بیان سیر و سلوک در رسیدن به منزل حقیقت، مثل و مانندی در کتاب‌های آسمانی برای آن تصور نمی‌شود[۳۳]؛ زیرا قرآن آخرین کتاب آسمانی و شریعت اسلام خاتم شرایع است؛ از این‌رو باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهی که غایت اصلی ادیان و شرایع کتاب‌های آسمانی است، در نهایت درجه کمال باشد و گرنه نقص در شریعت لازم می‌آید که خلاف عدل و لطف الهی است.[۳۴] از نگاه ایشان کتاب هر پیغمبری از پیامبران بر اساس عین ثابت آن پیامبر نازل شده‌است و از آن جهت که حقیقت پیامبر اکرم(ص) صورت و مظهر اسم اعظم است، قرآن که آخرین کتاب آسمانی است و جلوه و مظهر اسم اعظم و دارای جامعیت و احدیت جمع و تفصیل است، برای ایشان نازل شده‌است.[۳۵] (ببینید: قرآن).

دعوت جهانی

پیامبر اکرم(ص) دعوت به اسلام را در سه مرحله انجام داد:

  1. دعوت سرّی، در حدود سه یا چهار سال[۳۶]؛
  2. دعوت خویشاوندان که با دستور الهی[۳۷] صورت گرفت[۳۸]؛
  3. دعوت عمومی که با فاصله اندکی از مرحله دوم و به دستور الهی[۳۹] آغاز شد.[۴۰]

قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص) را رحمت برای جهانیان[۴۱] و بشارت‌دهنده برای تمامی مردم[۴۲] معرفی کرده‌است؛ چنان‌که پیامبر(ص) پس از استقرار در مدینه، افزون بر دعوت توده مردم به سوی حق، دعوت جهانی را آغاز کرد و به برخی از سران و امپراتوری‌های مطرح زمانه خود نامه نوشت و آنان را به مکتب توحید دعوت کرد.[۴۳] امام‌خمینی با اشاره به مشاهده عین نامه‌های منسوب به پیامبر(ص)، در موزه ترکیه، اظهار می‌کند نامه‌های ایشان با یک مضمون، به امپراتورهای حبشه، روم، ایران و مصر فرستاده شدند.[۴۴] به باور ایشان نامه‌نگاری‌های پیامبر(ص) برای معرفی حقایق اسلام به تمام امپراتوری‌های دنیا بوده‌است. ایشان اظهار تأسف کرده‌است که به جز پادشاه حبشه، بقیه به دعوت پیامبر(ص) پاسخ مثبت ندادند[۴۵]؛ پادشاه ایران نامه حضرت(ص) را پاره کرد[۴۶]؛ چنان‌که هرقل یا هراکلیوس پادشاه روم شرقی پس از تحقیق از نبوت پیامبر(ص) تصمیم گرفت دعوت حضرت را بپذیرد؛ ولی بر اثر مخالفت قوم خود منصرف شد و تنها هدایایی برای ایشان فرستاد. نجاشی، ملوک عمان و اهل یمن اسلام آوردند. هوذه پادشاه یمامه شرط باقی‌ماندن بر قدرت را برای اسلام‌آوردن گذاشت؛ ولی پیامبر(ص) این شرط را نپذیرفت.[۴۷] امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است که هدف پیامبر(ص) این بود که تمام ممالک دنیا را تحت کلمه توحید قرار داده، امت واحده تشکیل دهد.[۴۸]

جایگاه پیامبر(ص) در نظام آفرینش

عرفا و دانشمندان اسلامی جایگاه ویژه‌ای برای پیامبر(ص) قائل‌اند[۴۹]؛ تا آنجا که بالاترین جایگاه در نظام وجودی و آفرینش را به ایشان اختصاص داده‌اند و ایشان را اول مخلوق، عقل اول و مشیت الهی شمرده‌اند که واسطه فیض و ظهور باقی موجودات است. البته بحث عقل اول یا صادر اول و مخلوق اول به وجود نوری و جامع پیامبر(ص) در نظام آفرینش، مربوط می‌شود.[۵۰] در حدیث نبوی نیز آمده‌است «نخستین آفریده، نور من است»[۵۱] یا «نخستین آفریده، روح من است».[۵۲] بنا بر نظر امام‌خمینی انسان کامل یعنی پیامبر اکرم(ص) نخستین ظهور اسم اعظم است و اسم اعظم «الله»، به عنوان مربی انسان کامل[۵۳] و جامع همه اسما و صفات الهی است[۵۴] (ببینید: حقیقت محمدیه ، انسان کامل ، و اسم اعظم).
امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۵۵] یکی از مقامات اختصاصی پیامبر اکرم(ص) را رسیدن به مقام «قاب قوسَینِ أو أدنی»[۵۶] می‌داند[۵۷] که «قاب قوسین» اشاره به دارابودن حقیقت عالم در قوس نزول و صعود[۵۸] یا دو قوس وحدت و کثرت[۵۹] است و مقام «أو أدنی» چنان‌که امام‌خمینی گفته‌است، اشاره به رسیدن به مقام احدیت است[۶۰] که در آن همه تعینات و اسم و رسم‌ها مستهلک می‌گردد و این مقام بالاترین مقام انسانیت است و بالاتر از آن مقامی نیست و پس از مقام صحو پس از محو و بقای بعد از فنا رخ می‌دهد.[۶۱]
به نظر امام‌خمینی، خداوند با همه شئون ذاتی، صفاتی، اسمایی و افعالی خود، بر وجود پیامبر اکرم(ص) تجلّی کرده‌است و از همین‌رو، آن حضرت(ص) دارای ختم نبوّت و ولایت مطلقه شده‌است. ایشان از پیامبر(ص) با عنوان «اکرم بریه»، «اعظم خلیقه»، «خلاصه کون»، «جوهره وجود»، «عصاره‌دار تحقّق»، «صاحب برزخیت کبری» و دارای مقام «خلافت عظمی» یاد کرده‌است[۶۲] و ایمان به رسالت پیامبر خاتم(ص) را نهفته در نهاد تمامی موجودات در عوالم مختلف هستی برشمرده است که ایمان‌آوردن به رسول الهی از عوالم بالا شروع شده تا به عالم ماده و ساکنان زمین رسیده‌است.[۶۳]
امام‌خمینی برتری پیامبر اکرم(ص) را افزون بر انسان، بر تمامی فرشته‌ها ثابت دانسته[۶۴] و با اشاره به حدیثی مبسوط[۶۵] به برتری پیامبران بر فرشته‌ها و برتری پیامبر اکرم(ص) بر همه پیامبران تأکید کرده‌است.[۶۶] ایشان فضیلت پیامبر(ص) بر فرشته‌ها را نه یک فضیلت تشریفاتی و اعتباری، بلکه نوعی فضیلت حقیقی دانسته[۶۷] و حدیث قدسی «لولاک لما خلقت الافلاک»[۶۸] را گواه بر آن گرفته‌است.[۶۹] ایشان دربارهٔ حدیث معروف «کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین»[۷۰] معتقد است، مراد از نبوت در این حدیث، مرتبه نور محمدی(ص) و در مرتبه واسطه فیض‌بودن آن حضرت در رساندن نور وجود و کمالات به خلق است.[۷۱]

جایگاه پیامبر(ص) در اسفار چهارگانه

اهل معرفت برای سیر معنوی مراتبی چهارگانه ذکر کرده‌اند که از آن به اسفار اربعه تعبیر می‌شود. امام‌خمینی ترتیب خاصی برای این اسفار بیان کرده‌است. ایشان سفر اول را سفر از خلق به سوی حق مقید و سفر دوم را سفر از حق مقید به حق مطلق و سفر سوم را سفر از حق به خلق حقی بالحق و سفر چهارم را سفر از خلق به خلق بالحق می‌داند[۷۲] (ببینید: اسفار اربعه).
به اعتقاد ایشان سالک در سفر چهارم به نبوت تشریعی می‌رسد و احکام ظاهری را جعل می‌کند و از اسما و صفات الهی خبر می‌دهد. این سفر به پیامبر اکرم(ص) و به تبع ایشان به ائمه طاهرین(ع) اختصاص دارد. البته ائمه(ع) در سفر چهارم دارای مقام نبوت نیستند؛ زیرا نبوت تشریعی پس از پیامبر اسلام(ص) پایان یافته‌است.[۷۳] البته مراتب و مقامات پیامبران در این سفرهای معنوی، یکسان نیست. برخی از آنان از مظاهر اسم خاص مثل «الرحمن» اند، به گونه‌ای که در سفر اول به مظهریت اسم الرحمن نائل شده و سفر دوم با مشاهده فنای اشیا در اسم الرحمن پایان می‌پذیرد و از همین جهت، دوره نبوت آنان محدود است، همچنین مظاهر دیگر اسمای الهی[۷۴]؛ ولی پیامبر اسلام(ص) مظهر اسم اعظم «الله» است و در حقیقت او مظهر تمام اسمای الهی است، زیرا اسم اعظم، محیط بر همه اسمای الهی است و سلطنتی دایمی دارد، از این جهت نبوت ایشان محدود نیست و ازلی و ابدی است[۷۵] (ببینید: اسفار اربعه  و نبوت).

خلافت و ولایت

امام‌خمینی همانند دیگر عارفان،[۷۶] پیامبر اکرم(ص) را انسان کامل و مظهر اسم اعظم «الله» می‌داند که خلافت و ولایت الهی را در عالم طبیعت به عهده دارد[۷۷] و نصب خلیفه در عالم به این جهت است که خلیفه احکام ربوبیت را در خارج جاری کند.[۷۸] خلافت الهی شامل خلافت ظاهری و باطنی است؛ خلافت ظاهری مقام فرمانروایی و حکومت در عالم است و خلافت باطنی مقام معنوی وساطت فیض از ناحیه خداوند برای بندگان است.[۷۹]
به اعتقاد امام‌خمینی خلافت و ولایت پیامبر اسلام(ص) خلافت و ولایتی مطلق است که محیط بر باقی خلافت‌ها است؛ زیرا ایشان به مقام جمعی خود مظهر اسم اعظم «الله» است و این سرّ برتری ایشان بر سایر پیامبران(ع) و اولیاست بلکه به اعتقاد ایشان خلافت و نبوت پیامبران دیگر مظهر خلافت ایشان است[۸۰] و همه پیامبران به واسطه اینکه فیض را از ایشان دریافت می‌کنند خلیفه ایشان بوده و به نبوت ایشان دعوت می‌کنند.[۸۱] (ببینید: خلافت و ولایت)

واسطه فیض الهی

امام‌خمینی پیامبر اکرم(ص) را واسطه فیض حق می‌داند. به اعتقاد ایشان تمام دایره وجود، مدیون نعمت وجود رسول خاتم‌اند. اگر مقام روحانیت ایشان نبود، هیچ موجودی به فیض حق نمی‌رسید[۸۲]؛ از این‌رو نبوت و رسالت آن حضرت محدود به زمان و مکان خاصی نیست و نبوت و رسالت ایشان ازلی و ابدی است.[۸۳] دوره نبوت انبیا(ع) در واقع دوره نبوت پیامبر اکرم(ص) است و آنان مظاهر ذات پیامبر اسلام(ص) و همگی خلفای آن حضرت‌اند و آدم و همه انبیا(ع)، زیر پرچم رهبری ایشان قرار دارند.[۸۴] پیامبراکرم(ص) مانند نگین انگشتر در میان دیگر پیامبران الهی است[۸۵]؛ بنابراین شریعت پیامبر خاتم(ص) شرایع پیامبران پیشین را نسخ کرده و شریعت ایشان تا ابد مستمر است.[۸۶] (ببینید: نبوت)

جامعیت نبوت

امام‌خمینی شأن جامعیت پیامبر اکرم(ص) را در جاهای مختلف، از لحاظ تکوینی و تشریعی، مورد توجه قرار داده‌است. خاستگاه این شأن، این سخن خود پیامبر(ص) است که «اُوتیتُ جوامعَ الکلم»[۸۷]؛ زیرا پیامبر خلیفه خدا، مظهر اسمای الهی و تجلی کلمات تامه حق،[۸۸] سید انبیا و بافضیلت‌ترین آنان است.[۸۹] امام‌خمینی پیامبر اسلام(ص) را جامع الکلم، هادی امت، از کلمات تامه الهی و کامل‌ترین موجود در میان موجودات امکانی دانسته‌است[۹۰] که واسطه میان حق و خلق است و وظیفه رساندن فیض به همه موجودات و هدایتگری آنان در عالم ظاهر و باطن را بر عهده دارد.[۹۱] این هدایت شامل هدایت تشریعی و تکوینی[۹۲] و هدایت فردی و اجتماعی[۹۳] است و برای اصلاح انسان در همه ابعاد وجودی او است.[۹۴] از نظر ایشان قلب پیامبر اکرم(ص) جامع تجلیات جمال و جلال الهی است[۹۵] و آن حضرت انسانی است که نفس او در هر دو قوه نظری و عملی به سر حد کمال رسیده‌است.[۹۶]
پیامبر اکرم(ص)، چنان‌که بزرگان فلسفه و عرفان ازجمله امام‌خمینی، تأکید کرده‌اند، جامع شئون ظاهری و باطنی پیامبران(ع) و در بردارنده همه کمالات آنان است و خداوند آن حضرت را از هر جهت بر پیامبران اولوالعزم(ع) برتری داده‌است.[۹۷]

شئون پیامبر اکرم(ص)

امام‌خمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۹۸] شئونی برای پیامبر(ص) ذکر کرده‌است؛ ازجمله شئون باطنی، اِنباء و اخبار از اسما و صفات الهی و احدیت غیبی[۹۹] و وساطت در فیض الهی[۱۰۰] است. افزون بر این آن حضرت(ص) به جهت جامعیت و احاطه بر همه عوالم، شأن حفظ حدود الهی و بسط عدالت و منع از خروج از اعتدال در هر نشئه را دارد و او حَکَم عدل است؛ زیرا در هر موطنی خروج از مقتضای طبیعت و نوعی تنازع قابل تصور است و پیامبر اکرم(ص) سبب ایجاد تعادل در آن موطن است.[۱۰۱] همچنین پیامبر(ص) دارای شئون ظاهری است و از نگاه امام‌خمینی، این شئون عبارت است از:

  1. شأن نبوت و رسالت؛
  2. شأن سلطنت، ریاست و سیاست؛
  3. شأن قضاوت.

از نظر ایشان وظیفه پیامبر(ص) در شأن رسالت، دریافت، حفظ و تبلیغ و تبیین احکام و دستورهای الهی برای امت است و از ناحیه خودش امر و نهی و حکمی ندارد[۱۰۲]؛ ولی در شأن حکومتی و قضاوت، افزون بر تبیین دستورهای الهی، اگر پیامبر(ص) با الفاظ خاصی مانند «قَضی» یا «حَکَمَ» یا «أَمَرَ» دستورهایی را صادر کند، اطاعت ایشان از آن جهت واجب است که حاکم یا قاضی است؛ زیرا پیامبر(ص) در این دستورها از طرف خداوند اذن دارد که خود در جایگاه حاکم یا قاضی، طبق تشخیص و مقتضیات زمان و موضوع تصمیم بگیرد و حکم صادر کند.[۱۰۳]
امام‌خمینی از شأن حکومتی پیامبر(ص)، به سلطانِ از جانب خدا و رئیس بندگان خدا تعبیر کرده‌است.[۱۰۴] از نگاه ایشان تمام عمر پیامبر(ص) در سیاست،[۱۰۵] اصلاح جامعه[۱۰۶] و تحقق عدالت[۱۰۷] صرف شد و هیچ روز از ایام زندگی ایشان از مسائل سیاسی خارج نبود. تشکیل دولت و مبارزه با ستمگران نمونه آن است.[۱۰۸] ایشان تأکید کرده‌است که پایه حکومت عادلانه پیامبر(ص) بر قوانین آسمانی استوار بود. ایشان پس از سال‌ها تلاش‌های طاقت‌فرسا، با گفتارهای منطقی و الهی و سیره و روش عادلانه و اخلاق کریمانه خود، موفق به تشکیلات ریشه‌داری شد که پایه آن بر مبنای توحید و عدالت استوار بود و ایشان تا آخرین روزِ زندگی از کوشش در اجرای نظام توحید خودداری نکرد.[۱۰۹] به باور امام‌خمینی مسجد النبی، دارالحکومه پیامبر(ص) بوده و ایشان قوای نظامی و انتظامی داشته‌است[۱۱۰]؛ از همین‌رو مسجد کانون سیاست‌گذاری‌های حضرت(ص) بود.[۱۱۱] ایشان مسجد پیامبر(ص) را تکیه‌گاه اصلی حضرت و منبع قدرت اسلام معرفی کرده‌است که تمامی مسائل سیاسی و اجتماعی و نظامی، از آن مرکز برنامه‌ریزی و هدایت می‌شده‌است.[۱۱۲]

مکارم اخلاقی

ویژگی‌های اخلاقی پیامبر اکرم(ص)، از مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیتی آن حضرت به‌شمار می‌آید و خداوند آن را در قرآن کریم ستوده[۱۱۳] و ایشان خود نیز بنابر روایتی، انگیزه و هدف از بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی کرده‌است.[۱۱۴] سجایای اخلاق فردیِ آن حضرت(ص) را امام‌حسین(ع) از پدر خود علی(ع) روایت کرده‌است که سرمشق نیکو برای انسانی‌زیستن پیروان آن حضرت است.[۱۱۵] رفتار حضرت(ص) در خانه و اجتماع بر صداقت، سادگی، نظم و احترام به مردم، رعایت ادب و نزاکت بود و ایشان در نحوه ورود و اداره جلسات، سخن‌گفتن، راه‌رفتن و آراستگی و پاکی، نمونه اخلاق انسانی بود.[۱۱۶]
از سوی دیگر، مشرکان دشمنان اصلی پیامبر(ص) به حساب می‌آمدند. دشمنی آنان پس از دعوت علنی پیامبر(ص) به توحید بروز کرد و حضرت را در سخت‌ترین شرایط قرار داد. ایشان برای دعوت به اسلام مشقت‌های فراوانی متحمل شد[۱۱۷]؛ از شکنجه و مهاجرت اجباری یاران او به حبشه گرفته[۱۱۸] تا محاصره در شعب ابی‌طالب[۱۱۹] و هجرت[۱۲۰] و جنگ‌های از سر اجبار که حضرت در حدود ۲۶ جنگ یا غزوه شرکت کرد و شخصاً در نه جنگ به مقاتله پرداخت، مانند جنگ‌های بدر، احد، خندق، بنی‌قریظه، بنی‌المصطلق، خیبر، حنین و طائف.[۱۲۱] ایشان در فتح مکه اوج تجلی رحمت را از خود نشان داد و همه مشرکان و شکنجه‌گرانِ خود و یارانش را کریمانه بخشید و همه را آزاد کرد.[۱۲۲]
یکی از این ویژگی‌ها که امام‌خمینی دربارهٔ سیره معنوی پیامبر(ص) بر آن تأکید کرده‌است، حالت عبادت و محو عبودیت ایشان در شب معراج است که پیامبر(ص) در حالت رکوع به قرب وصول رسیده و جلوه حق را بدون مرآت و تعینات مشاهده کرده‌است. ایشان همگان را به تأسی به آن حضرت(ص)، به عبادت واقعی دعوت کرده‌است.[۱۲۳]
اعتدال و ساده‌زیستی پیامبر(ص)[۱۲۴] به گونه‌ای بود که در مجلس جای مخصوصی نداشت و در نزدیک‌ترین محل ورود خود می‌نشست.[۱۲۵] امام‌خمینی این ویژگی پسندیده پیامبر(ص) را خاطرنشان کرده و مردم را به تأسی به سیره حضرت(ص) فرا خوانده‌است. به نظر ایشان مهم این است که پیامبر اکرم(ص) در اوج اقتدار، کمال فروتنی و ساده‌زیستی را پیشه خود قرار داده بود[۱۲۶] و به دور از قدرت‌نمایی و تکبر، در برابر عدالت و حق مردم متواضع بود[۱۲۷]؛ ولی همواره با زورمندان و ظالمان مبارزه می‌کرد.[۱۲۸] پیامبر اکرم(ص) با همسران خود نیز با عدالت و انصاف و مهربانی رفتار می‌کرد و بهترین فرد برای آنان بود[۱۲۹]؛ چنان‌که به آنان اجازه انتقاد می‌داد و قرآن نیز دربارهٔ خرده‌گیری برخی همسران پیامبر(ص) در استفاده از اموال، اشاره کرده‌است.[۱۳۰] ایشان برای توده مردم رحمت بود.
امام‌خمینی شدت رحمت و لطف حضرت به بندگان خدا را از یکسو و کجروی‌ها و شقاوت‌های سران ثروت و قدرت را از سوی دیگر، باعث اذیت روحی پیامبر(ص) دانسته‌است[۱۳۱] و با اشاره به آیات قرآن[۱۳۲] شدت رحمت و محبت پیامبر(ص) به مردم و آزار روحی حضرت از گمراهی آنان را نشان اوج لطف آن حضرت برشمرده که خداوند از ایشان دلجویی کرده‌است[۱۳۳]؛ چنان‌که پیامبر(ص) برای هدایت‌نشدن کفار نیز به‌شدت غصه می‌خورد.[۱۳۴]
امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است که پیامبر اکرم(ص) از طبقه عادی جامعه بود و یاران ایشان نیز از همین قشر بودند و جنگ‌های ایشان در دفاع از مستضعفان[۱۳۵] و در برابر قدرتمندان،[۱۳۶] طاغیان و ثروتمندان[۱۳۷] و برای رفع موانع از سر راه حکومت خدا و قرآن[۱۳۸] بود. ایشان حتی جنگ‌های پیامبر اکرم(ص) را همانند نصیحت‌های ایشان، رحمت برای عالم انسانی برشمرده است[۱۳۹]؛ زیرا آن جنگ‌ها برای کشورگشایی نبود، بلکه برای متمدن‌سازی جامعه انسانی بود.[۱۴۰] ایشان بارها به دشواری‌ها و زحمات طاقت‌فرسای پیامبر اکرم(ص) اشاره کرده و درس استقامت گرفتن و رعایت انصاف از سیره آن حضرت را به مسئولان و مردم متدین سفارش کرده‌است.[۱۴۱]

اسوه حکومت

پیامبران الهی همه در هدایت به‌سوی حق، الگو هستند[۱۴۲] و پیامبر اکرم(ص) نیز در قرآن کریم الگوی نیکو معرفی شده‌است.[۱۴۳] امام‌خمینی بارها توصیه کرده رؤسای کشورهای اسلامی با تأسی به پیامبر اکرم(ص) نه بر آبدان مردم، بلکه بر دل‌های آنان حکومت کنند.[۱۴۴] ایشان تأسی به سلوک اخلاقی و سیاسی پیامبر اکرم(ص) را در جایگاه زمامدار و رئیس جامعه، برای زمامداران یادآوری کرده و به ذکر تفاوت‌های حکومت اسلام با سایر حکومت‌ها پرداخته و نحوه برخورد عاطفی و انسانی آن حضرت(ص) با مردم را الگویی در زمامداری معرفی و تأکید کرده‌است در حکومت اسلامی رابطه دولت و ملت محبت‌آمیز است. در صدر اسلام میان رسول خدا(ص) که شخص اول مملکت بود و پایین‌ترین فرد جامعه، امتیازی مطرح نبود. پیامبر(ص) مانند زمامداران ریاست نمی‌کرد. وقتی به مسجد می‌آمد، اصحاب ایشان و مردم عادی هم در مسجد بودند. پیامبر(ص) در آن جمع می‌نشست و کسی که از بیرون می‌آمد، نمی‌دانست کدام از آنان پیامبر(ص) است. آنان در محیط دوستی و رفاقت همراه با صمیمیت زندگی می‌کردند.[۱۴۵] سیره پیامبر(ص) ملایمت و دوستی با پیروان و شدت با دشمنان بود. میان زمامدار و مردم فاصله نبود و مردم از حکومت ترس و وحشتی نداشتند. مردم راحت مشکلات خود را با پیامبر(ص) مطرح می‌کردند[۱۴۶]؛ زیرا در حکومت پیامبر(ص) از دیکتاتوری و استبداد خبری نبود.[۱۴۷]

رحلت پیامبر(ص)

پیامبر اکرم(ص) در سال دهم هجری آخرین سفر حج را به‌جا آورد که به حجةالوداع معروف شد.[۱۴۸] حضرت در مسیر بازگشت، در غدیر خم، علی(ع) را به عنوان جانشین و امام پس از خود معرفی کرد[۱۴۹] (ببینید: امام علی(ع)) و حدود هفتاد یا هشتاد روز بعد ـ بنا به قول مشهور علمای شیعه، در ۲۸ صفر سال یازدهم هجرت و به قول مشهور اهل سنت، در دوازدهم ربیع الاول سال یازدهم ـ رحلت کرد.
امیرالمؤمنین علی(ع) طبق وصیت پیامبر(ص)، پیکر آن حضرت را غسل داد و در خانه و محل رحلت ایشان به خاک سپرد.[۱۵۰] امام‌خمینی چند جا به تبیین پیام پیامبر(ص) در حجةالوداع و رحلت رسول اکرم(ص) و پیامدهای آن پرداخته‌است[۱۵۱]؛ ازجمله خاطرنشان ساخته‌است که نصب امیرالمؤمنین علی(ع) به خلافت از مقامات معنوی ایشان نیست و مقامات معنوی ایشان است که غدیر را پدیدآورده است.[۱۵۲]

حضرت خدیجه(س)

خدیجه مشهور به خدیجه کبری(س) پدرش خویلدبن‌اسد و مادرش فاطمه دختر زائدبن‌اصم بود.[۱۵۳] بنا به مشهور پانزده سال پیش از عام الفیل[۱۵۴] و به گزارشی سه سال پیش از آن یا در سال عام الفیل[۱۵۵] در مکه متولد شد. کنیه‌اش ام‌هند بود[۱۵۶] و دوران کودکی و جوانی را در مکه گذراند.
خدیجه از زنان شریف، خردمند و دوراندیش،[۱۵۷] کامل، دین‌دار و بلندجایگاه بود.[۱۵۸] ایشان در منابع اسلامی به عنوان «خیرالنساء»[۱۵۹] و بانوی بلندمرتبه،[۱۶۰] درخشنده[۱۶۱] و وجیه‌ترین و عاقل‌ترین زنان وصف شده و عفّت، دینداری، حیا و مروّت ایشان زبان‌زد زنان بود.[۱۶۲] قرابت، امانت، خوش‌اخلاقی و راستگویی انگیزه‌های خدیجه(س) برای ازدواج با پیامبر(ص) بود[۱۶۳] و او چنان‌که در قرآن آمده «ام‌المؤمنین» است.[۱۶۴] از خدیجه(س) به عنوان نخستین زن مسلمان یاد کرده‌اند[۱۶۵] و علی(ع) پیامبر و خدیجه(س) و خود را تنها مسلمانانی می‌داند که خدا را عبادت می‌کردند.[۱۶۶] پیامبر(ص)، خدیجه(س) را ازجمله زنان کامل در جهان شمرده‌است[۱۶۷]؛ چنان‌که بهترین زنان جهان را، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه(س) دانسته‌است.[۱۶۸]
امام‌خمینی نیز خدیجه(س) را طاهره و پاک شمرده و با استناد به روایات همه پدران و مادران ائمه(ع) از آدم تا خاتم پیامبران را پاک و مطهر می‌داند.[۱۶۹] ایشان با اشاره به موضوع کناره‌گیری پیامبر(ص) از خدیجه(س) یادآورشده که پیش از انعقاد نطفه فاطمه زهرا(س) خداوند دستور داد که از خدیجه(س) مدتی کناره‌گیری کند و این برنامه برای آن بود که کلام غیر خدا را نشود و نگاه وی به افراد نیفتد و با افراد بشر معاشرت نکند و پس از آماده شدن برای رفتن نزد خدیجه(س) فرمان یافت که از میوه‌های بهشتی برای وی ببرد.[۱۷۰]
خدیجه(س) بسیار احترام پیامبر(ص) داشت و همواره وسائل آرامش وی را فراهم می‌ساخت.[۱۷۱] ایشان پس از مسلمان‌شدن وزیر و معین راستین پیامبر(ص) بود[۱۷۲] و همه توان و نیروی خود را برای خدمت به اسلام و مسلمانان به کارگرفت و برای پیامبر یاوری راستین بود.[۱۷۳] ایشان که زنی ثروتمند بود،[۱۷۴] همه دارایی خود را در راه نشر اسلام به کار گرفت. از مجاهدت‌های علی(ع) و اموال حضرت خدیجه(س) به عنوان دو عامل مؤثر در پیشرفت اسلام یادشده است.[۱۷۵]
امام‌خمینی خدیجه(س) را بانویی شمرده که به همراه علی(ع) در وقت غربت اسلام و تنهایی پیامبر(ص) ایمان آورد.[۱۷۶] ایشان در شرح این موضوع، به استناد قرآن[۱۷۷] خاطرنشان کرده‌است که خداوند به پیامبر(ص) فرمان داد که تبلیغ دین را از نزدیکان آغازکند و پیامبر(ص) از خانواده خود آغازکرد و خدیجه(س) و علی(ع) دعوت پیامبر(ص) را اجابت کردند.[۱۷۸] ایشان به استناد روایات[۱۷۹] یادآور شده‌است که پیامبر(ص) پس از مسلمان‌شدن خدیجه(س) و علی(ع) به آنان یادآورشده که جبرئیل آن دو را به بیعت با اسلام و انجام شرایط آن فراخوانده که ازجمله آن شاداب وضو گرفتن است.[۱۸۰] همچنین ایشان به ثروتمندی خدیجه(س) و اینکه ثروت خود را برای کمک به اسلام به پیامبر(ص) داد، اشاره کرده‌است[۱۸۱] و به مناسبت سختی‌های وارده بر مردم ایران و محاصره اقتصادی از سوی دشمن، از دشواری‌های وارده بر پیامبر(ص) و همسرش خدیجه(س) در سال‌های آغاز بعثت و تحریم اقتصادی قریش یاد کرده و خاطرنشان ساخته که پیامبر(ص) و خدیجه(س) برای در امان‌ماندن از اذیت و آزار کفار قریش به شعب ابی‌طالب پناه بردند و سختی بر خاندان پیامبر(ص) در حدی بود که مشک آب را برای بهره‌مندی از چربی آن می‌مکیدند.[۱۸۲]
حضرت خدیجه(س) سه سال پیش از هجرت، در ماه رمضان سال دهم هجری درگذشت و در قبرستان حجون (معروف به قبرستان ابوطالب) به خاک سپرده.[۱۸۳] این رویداد تأثربرانگیز که به مدت کوتاهی پس از وفات ابوطالب عمو و حامی پیامبر(ص) رخ داد، حضرت(ص) را چنان متأثر کرد که آن سال را «عام الحزن» نامید.[۱۸۴] پیامبر(ص) با خدیجه(س) ۲۵ یا ۲۶ سال زندگی کرد. ایشان از خدیجه دو پسر به نام قاسم و عبدالله و چهار دختر به نام زینب، رقیه، ام‌کلثوم و فاطمه(س) داشت که همه فرزندان به جز فاطمه(س)، پیش از رحلت حضرت(ص) فوت کردند.

پانویس

  1. مسعودی، مروج الذهب، ۲/۲۷۴–۲۷۵؛ مفید، مسار الشیعه، ۵۰؛ طوسی، آغاز و انجام، ۱/۲۸۲
  2. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۷–۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۶–۷
  3. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۸۱–۸۲
  4. ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱/۴۹–۵۰
  5. بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۸۷؛ طبرسی، فضل‌بن‌حسن، إعلام الوری، ۱/۴۵
  6. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۸؛ طبرسی، فضل‌بن‌حسن، إعلام الوری، ۱/۵۶–۵۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۰۵
  7. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۱–۱۶۲ و ۱۶۷ و ۱۸/۲۶۰
  8. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابیطالب، ۱/۳۲
  9. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۸۷–۸۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۳۵
  10. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۱۶۵–۱۶۶
  11. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۸۲
  12. مسعودی، مروج الذهب، ۱/۸۹
  13. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷–۱۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ۲/۲۷۰
  14. حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۸۸–۱۹۱
  15. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۹؛ رازی، اعلام النبوه، ۷۴
  16. طبرسی، فضل‌بن‌حسن، إعلام الوری، ۱/۱۰۳؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۹۳–۲۹۴
  17. حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۹۹
  18. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۲۸۰
  19. بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۹۷–۹۸؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۰–۲۱
  20. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۰–۲۱ و ۸۷؛ طبرسی، فضل‌بن‌حسن، إعلام الوری، ۱/۴۳؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۳۱۱
  21. نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، خ۲۶، ۴۵؛ خ۸۸، ۱۰۸–۱۰۹ و خ۹۴، ۱۲۹–۱۳۰
  22. بیهقی، دلائل النبوه، ۲/۱۴۷؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۳/۵–۶؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۳۳۸–۳۴۰
  23. حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۳۴۱
  24. کلینی، الکافی، ۴/۱۴۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۸/۲۰۴
  25. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۲۹۳–۲۹۴
  26. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۱۹
  27. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/ ۱۸۹؛ ۱۲/۴۲۰–۴۲۲ و ۱۴/۳۸۷
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۰–۴۳۳
  29. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱
  30. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۲
  31. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۹–۹۰
  32. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹
  33. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۶۲
  34. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱
  35. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹
  36. بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۵–۱۱۶، یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۳–۲۴
  37. شعرا، ۲۱۴
  38. مفید، الارشاد، ۱/۴۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۳۱۹–۳۲۰
  39. حجر، ۹۴
  40. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۳۲
  41. انبیاء، ۱۰۷؛ توبه، ۶۱
  42. سبأ، ۲۸
  43. حمیدالله، نامه‌ها و پیمان‌نامه‌های سیاسی، ۱۴۶، ۱۵۵ و ۱۸۹–۱۹۱
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲/۲۹–۳۰
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۰؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳–۱۴
  46. مقدسی، البدء و التاریخ، ۴/۲۲۸–۲۲۹؛ حمیدالله، نامه‌ها و پیمان‌نامه‌های سیاسی، ۱۹۱–۱۹۲
  47. استرآبادی، آثار احمدی، ۲۳۷–۲۴۶
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۲
  49. جامی، نقد النصوص، ۲۷۵–۲۷۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۵۱
  50. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۳۲
  51. مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۴
  52. مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۰۹
  53. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۱ و ۸۴
  54. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶
  55. فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۰۲؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۵
  56. نجم، ۹
  57. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱
  58. کاشانی، شرح منازل السائرین، ۷۵۱؛ امام‌خمینی، دعاءالسحر، ۵۵
  59. فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۲۹
  60. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۸
  61. امام‌خمینی، دعاءالسحر، ۱۵
  62. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۳
  63. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۵، ۷۷ و ۸۱
  64. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶
  65. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۲–۲۶۳
  66. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۲–۷۳
  67. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶–۷۷
  68. مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۸
  69. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۸–۳۳۹
  70. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابیطالب، ۱/۲۱۴؛ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۲۱
  71. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۸۹؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۷–۱۸ و ۶۶–۶۷
  72. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸–۸۹
  73. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹–۹۰؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰–۱۵۱
  74. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹
  75. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۶۶۳
  76. ابن‌عربی، عقلة المستوفز، ۴۵؛ جامی، نقد النصوص، ۶۳
  77. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۹؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷–۸ و ۱۷
  78. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲
  79. کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۲۵۰
  80. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱
  81. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳
  82. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷–۱۳۸
  83. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۰
  84. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳
  85. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۷۲
  86. فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۶۴۴
  87. احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۲۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸/۳۸
  88. ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۴
  89. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۶۸
  90. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۳–۳۵۴
  91. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷
  92. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۰
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۲
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۷
  95. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۳
  96. ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۵۵–۳۵۶
  97. خواجه‌نصیر، آغاز و انجام، ۱۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۶۸؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۵۲۳–۵۲۵؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۴۸؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۱–۶۳ و ۸۳–۸۴
  98. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۹
  99. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۲
  100. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷–۱۳۸
  101. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۰–۴۱
  102. امام‌خمینی، بدائع الدرر، ۱۰۸
  103. امام‌خمینی، بدائع الدرر؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۱ و ۸۱–۸۶؛ طباطبایی، المیزان، ۴/۳۸۸
  104. امام‌خمینی، بدائع الدرر، ۱۰۵–۱۰۷
  105. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۸ و ۱۵/۱۱–۱۲، ۲۱۳
  106. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷
  107. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۱۶؛ ۱۲/۴۸۰ و ۱۵/۲۱۷
  108. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳–۲۱۴
  109. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰۶
  110. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۸
  111. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷؛ ۹/۱۷۱ و ۱۸/۴۲۵
  112. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۱–۳۲؛ ۴/۴۴۷–۴۴۸ و ۱۶/۳۸۸
  113. قلم، ۴
  114. مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۳۷۲
  115. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۷۳؛ طبرسی، حسن‌بن‌فضل، مکارم الاخلاق، ۴۳۳–۴۳۵
  116. طبرسی، حسن‌بن‌فضل، مکارم الاخلاق، ۱۰ و ۲۵۰
  117. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ۱/۳۵۴–۳۶۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۳۱۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۴۹۷
  118. میرشریفی، پیام آور رحمت، ۳۹–۴۰
  119. میرشریفی، پیام آور رحمت، ۴۹
  120. میرشریفی، پیام آور رحمت، ۶۳–۶۴
  121. طبرسی، فضل بن حسن، ۱/۱۶۳
  122. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۴/۳۰۱؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۳۹۱
  123. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰ و ۳۵۱؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۰
  124. مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۲۹
  125. کلینی، الکافی، ۲/۶۶۲
  126. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۸ و ۸/۱۲۷
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۶–۱۹۷ و ۳۲۶
  128. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۱۴
  129. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۰/۱۷۱
  130. احزاب، ۲۸
  131. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴۶
  132. شعراء، ۳؛ کهف، ۶
  133. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۳۴–۲۳۵
  134. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۳۷؛ ۹/۳۶۹؛ ۱۰/۵۱ و ۱۲/۴۲۴، ۵۰۸
  135. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۹۷–۳۹۸
  136. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸–۱۹
  137. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۲۰–۳۲۲ و ۷/۳۸۹
  138. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۱
  139. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۳–۱۱۴
  140. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۹
  141. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۹؛ ۴/۱۸–۱۹، ۹/۳۹۸؛ ۱۴/۳۱۴؛ ۱۶/۲۹۹–۳۰۰ و ۱۸/۴۰۸–۴۰۹
  142. ممتحنه، ۴ و ۶
  143. احزاب، ۲۱
  144. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۲۷–۵۲۸ و ۱۴/۱۷۹–۱۸۰
  145. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۷–۱۸۸؛ ۷/۱۲۶، ۲۳۳
  146. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۳۵–۲۳۶
  147. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۹۵–۳۹۷
  148. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۲/۱۳۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۲/۷۰۱–۷۰۵
  149. بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۰۸
  150. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۲/۲۲۳–۲۲۴؛ طبرسی، فضل‌بن‌حسن، إعلام الوری، ۱/۵۳–۵۴
  151. امام‌خمینی، الاجتهاد والتقلید، ۲۲–۲۴؛ امام‌خمینی، بدائع الدرر، ۱۲۷؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۲۳
  152. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۱–۱۱۳
  153. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۱۷؛ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۱
  154. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۰۵؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۶/۲۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۲
  155. مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۰
  156. مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۲
  157. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۳۹
  158. ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۰۹
  159. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۱
  160. مجلسی، بحار الانوار، ۱۰۰/۱۸۹
  161. مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۷۹
  162. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۱۹–۱۸۲۵
  163. اربلی، کشف الغمة، ۲/۱۳۲
  164. احزاب، ۶
  165. ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۰۹
  166. نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، خ۲۳۴، ۳۶۸
  167. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۳/۱۲۹
  168. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۱
  169. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶–۲۳۷
  170. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶–۲۳۷
  171. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۳/۱۲۷
  172. ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۴
  173. ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۴
  174. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۹۳
  175. امین، أعیان الشیعه، ۱/۲۲۰
  176. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۶
  177. شعراء، ۲۱۴
  178. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۸–۴۹۹
  179. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱/۴۰۰
  180. امام‌خمینی، الطهاره، ۵۰۷
  181. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۰۰
  182. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۷۳–۴۷۴
  183. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۵؛ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۷
  184. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۴۵

منابع

  • قرآن کریم.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۰ش.
  • ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌شهرآشوب، محمدبن‌علی، مناقب آل‌ابیطالب، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
  • ابن‌عبدالبر، یوسف‌بن‌عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، عقلة المستوفز، لیدن، بریل، چاپ اول، ۱۳۲۶ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن‌عمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه(ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
  • احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • اربلی، علی‌بن‌عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • استرآبادی، احمدبن‌تاج‌الدین، آثار احمدی، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، و ائمه اطهار(ع)، تهران، میراث مکتوب، چا پ اول، ۱۳۷۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • امین، سیدمحسن، أعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، بی‌تا.
  • بلاذری، احمدبن‌یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.
  • بیهقی، احمدبن‌حسین، دلائل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حلبی، علی‌بن‌ابراهیم، السیرة الحلبیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
  • حمیدالله، محمد، نامه‌ها و پیمان‌نامه‌های سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام، ترجمه سیدمحمد حسینی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، آغاز و انجام، تحقیق حسن حسن‌زاده آملی، تهران، ‏وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏، چاپ چهارم‏، ۱۳۷۴ش.
  • ذهبی، محمدبن‌احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • ذهبی، محمدبن‌احمد، سیر أعلام النبلاء، بیروت، الرسالة، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق.
  • رازی، ابوحاتم، اعلام النبوه، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، تصحیح کریم فیضی، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، حسن‌بن‌فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
  • عودی، ستار، بررسی اجمالی نامه‌های پیامبر اکرم(ص)، چاپ شده در سیاست نبوی، مبانی، اصول و راهبردها، علی اکبر علیخانی و همکاران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابن‌فارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مسعودی، علی‌بن‌حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • مفید، محمد، مسارّ الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، تحقیق مهدی نجف، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، تحقیق قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مقدسی، مطهربن‌طاهر، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیه، بی‌جا، بی‌تا.
  • مقریزی، احمدبن‌علی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • میرشریفی، سیدعلی، پیام آور رحمت، تهران، سمت، ۱۳۸۵ش.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • یعقوبی، احمدبن‌ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.

پیوند به بیرون