امامخمینی؛ گروهها و جریانها
امام خمینی؛ گروهها و جریانها
امامخمینی تکیهگاه اساسی در رهبری را بهرهجستن از قدرت برخاسته از اراده توده مردم قرار داد. (ببینید: مردم) در یک نگاه عام از دهه چهل و آغاز نهضت امامخمینی تا دوران پیروزی و پس از آن، سه جریان کلی غربگرا، شرقگرا و اسلامی، در ایران فعال بودهاند و هر یک از این سه جریان، در قالب گروهها و تشکلهای چندی فعالیت کردهاند. امامخمینی افزون بر موضع روشنی که در برابر این سه جریان کلی داشته است، درباره شاخهها و زیرمجموعههای آنها نیز کموبیش، واکنش نشان داده است:
جریانهای کلی
امامخمینی از آغاز نهضت، ضمن مقابله با دو جریان غربگرا و شرقگرا، در برابر برخی جریانهای اسلامی نیز که به باور ایشاناندیشه خالص اسلامی نداشتند، موضع داشته است:
جریان غربگرا
جریان ملایم غربگرایی در ایران مقارن با عصر صفویه و بهویژه دوران شاهعباس صفوی آغاز شد و در دوره قاجار تقویت شد. اگرچه وقوع نهضت مشروطه در ایران را میتوان از جنبههای مثبت آشنایی با غرب برشمرد، اما تغییر ماهیت اجتماع به سوی ماهیت غربی، از جنبههای منفی آن به حساب میآید. این روند در دوره پهلوی شدت گرفت و به وادادگی و شیفتگی پهلوی به غرب و عناصر فرهنگی آن تبدیل شد. رواج غربگرایی در ایران موجب شد، گروهها و احزابی با گرایشهای غربگرایانه در ایران معاصر شکل بگیرد. (ببینید: غربزدگی) امامخمینی با رویکرد دینی، غربزدگی به معنای وادادگی در برابر فرهنگ غربی را ردّ کرده، آن را منشا بسیاری از بدبختیهای ملتهای مسلمان و ملت ایران شمرده و جامعه غربزده را جامعهای بیمار خوانده است. (ببینید: غربزدگی) ایشان با کاربرد تعبیر «روشنفکران غیرمتعهد» برای جریان غربگرا در ایران، خودباختگی کامل در برابر غرب و نداشتن استقلال فکری، مخالفت و جسارت به اسلام و روحانیت، نشناختن جامعه و دعوت به فساد را از مهمترین ویژگیهای آنان برشمرده است. (ببینید: روشنفکری)
جریان شرقگرا
پیشینه فعالیت جریان شرقگرا یا چپگرا در ایران، به دوران جنبش مشروطه باز میگردد و پس از به قدرترسیدن کمونیسم در شوروی و پیدایش گروههای مارکسیستی مانند حزب جمعیت، حزب عدالت، حزب کمونیست ایران، گروه تقی ارانی و حزب توده، بهتدریج تفکراتی که متاثر از آموزههای مارکسیسم بود، در میان برخی از روشنفکران مسلمان به وجود آمد. اگر چه این گفتمان در آغاز تلاش کرد مارکسیسم را بیشتر به عنوان الگوی مبارزه نشان دهد، نه رویکرد متضمن نفی دین، اما در ادامه تقابل ذاتی خود را با دین آشکار کرد. (ببینید: مارکسیسم) مارکسیسم به عنوان یک اندیشه مدعی نجات خلقِ تحت استعمار و با استفاده از برخی مفاهیم انقلابی بهویژه در جو خفقانزده دهههای چهل و پنجاه در میان اقشار جوان، دانشجویان و روشنفکران دینی ایران، به صورت یک رقیب برای اندیشه دینی مطرح بود؛ به همین دلیل پس از رضاشاه پهلوی، دامنه مبارزه فکری با مارکسیسم در ادبیات مذهبی این دوره گسترش یافت. امامخمینی بهجز تضاد ذاتی که میان اسلام و مارکسیسم میدید، اصولاً شرایط اجتماعی ایران را پذیرای کمونیسم نمیدانست و تاکید میکرد حتی برای سرنگونکردن رژیم پهلوی، حاضر به همکاری با مارکسیستها نیست. (ببینید: مارکسیسم)
جریان اسلامی
پیشینه جریان اسلامی نیز به دوره مشروطه برمیگردد؛ اما در این دوره و بهویژه پس از ظهور استبداد رضاخانی، موفقیت چندانی نیافت. با سقوط پهلوی اول در شهریور۱۳۲۰، فعالیت جریانهای سیاسی از سرگرفته شد. در این دوره، افزون بر دو گروه چپگرا و ملیگرا، جریان اسلامگرایی نیز مطرح شد. از دهه ۱۳۳۰ به بعد، اندیشه اسلامی، کمکم رشد کرد و روشنفکرانی همچون مرتضی مطهری و سیدمحمود طالقانی، اسلام را از جنبه فلسفی و اجتماعی مطرح کردند. گروههای روشنفکر دهه ۱۳۴۰، ایدئولوژی سیاسی اسلام را با هدف احیای اسلام به عنوان یک نظام اجتماعی و سیاسی مطرح کرده و در دهه پنجاه نیز آن را پی گرفتند. از نمایندگان این گرایش، میتوان به بنیانگذاران نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق و علی شریعتی اشاره کرد. (ببینید: روشنفکری) در آغاز دهه چهل، امامخمینی از یک سو، در جایگاه یک عالم دینیِ، بازاندیشی و احیای تفکر اسلامی را با توجه به ضرورتهای زمان لازم شمرد و از سوی دیگر، با طرح اسلام سیاسی و لزوم مبارزه با حکومت طاغوت، در کانون مبارزات سیاسی دهههای اخیر قرار گرفت و جریان سیاسی رقیب را وادار به پیروی از جریان اسلامی کرد. (ببینید: انقلاب اسلامی ایران)
گروهها و تشکلها
امامخمینی با تقسیم حزب به دو نوع الهی و غیر الهی، تشکل و تحزب را در عرصه جامعه سیاسی به صورت مشروط میپذیرفت و ملاک خوب یا بدبودن حزب را هدف آن حزب قرار میداد (ببینید: حزب و تشکل)؛ چنانکه بر اساس عملکرد هر یک از گروهها قضاوت متفاوتی درباره آنها داشته است:
حزب توده ایران
حزب توده ایران، با گرایشهای مارکسیستی و متمایل به شوروی، پس از سقوط رضا پهلوی، در هفتم مهر ۱۳۲۰ تاسیس شد. این حزب اهداف کلی خود را استقرار دموکراسی پارلمانی، بازسازی اقتصاد سیاسی، گسترش رفاه عمومی و عدالت اجتماعی عنوان کرد و بهویژه در میان قشر کارگر و دانشجو، موفقیتهای کسب کرد و در دهه ۱۳۲۰ حضوری پررنگ در عرصه سیاسی ایران داشت. (ببینید: حزب توده ایران) با این حال، برخی فعالیتهای حزب توده، مانند حمایت از حرکتهای تجزیهطلبانه و گرایش به شوروی، و سرانجام سوء قصد به جان محمدرضا پهلوی در بهمن ۱۳۲۷، موجب شد این حزب، غیر قانونی اعلام شود. با رویکارآمدن محمد مصدق، زمینه حضور مجدد حزب توده در عرصه سیاسی کشور در سالهای ۱۳۳۰-۱۳۳۲ فراهم شد؛ اما رفتار دوگانه حزب در جریان کودتای مرداد ۱۳۳۲ و کشف سازمان نظامی حزب در مرداد ۱۳۳۳، این گروه را تا مرز فروپاشی پیش برد. (ببینید: حزب توده ایران) با اوجگیری نهضت اسلامی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، حزب توده نیز اعلام حضور و حمایت کرد؛ اما مخالفت قاطع امامخمینی با جریانهای مارکسیستی و کمونیستی، مجالی برای بهرهبرداری حزب از حرکت انقلابی مردم باقی نگذاشت. امامخمینی با معرفی نهضت به عنوان حرکتی صددرصد اسلامی، حزب توده را فاقد هر گونه نقشی در انقلاب دانست. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به عملکرد حزب توده، این حزب را مردود و منفور جامعه اسلامی شمرد و تصریح کرد فعالیت حزب همچنان غیر قانونی خواهد بود. با این حال حزب توده در اعلامیهای در دوازدهم فروردین ۱۳۵۸، از سرگیری فعالیتهای رسمی خود را اعلام کرد و برای کسب مشروعیت سیاسی، از انقلاب، نظام جمهوری اسلامی و رهبری امامخمینی اعلام حمایت کرد و تا زمان بازپسگیری خرمشهر و تغییر سیاست شوروی، بر موضع خود ماند. از این زمان به بعد به پیروی از سیاست شوروی، با ادامه جنگ مخالفت کرد. (ببینید: حزب توده ایران) با سفر یکی از مسئولان جمهوری اسلامی به پاکستان و کسب اطلاعاتی درباره همکاری حزب توده با شوروی، سران و اعضای فعال حزب در بهمن ۱۳۶۱ و اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر شدند و فعالیت حزب غیرقانونی اعلام شد. امامخمینی در اطلاعیهای این حزب را مار پر خط و خالی دانست که برای براندازی اسلام، فعالیت منافقانه داشت. (ببینید: حزب توده ایران)
انجمنهای اسلامی
نخستین انجمن اسلامی در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در سال ۱۳۲۱، با هدف مقابله با فشار تبلیغاتی حزب توده و بهائیها علیه اسلام و تلاش برای فعالیت منسجم روشنفکران مسلمان تشکیل شد. گسترش انجمنهای اسلامی دانشجویان در داخل و خارج کشور، موجب پیدایش «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا» در سال ۱۳۴۴، (ببینید: اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا) و «انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا» در سال ۱۳۴۶ (ببینید: انجمنهای اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا) گردید. شکلگیری انجمنهای اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در میان اقشار و سازمانهای گوناگون، ادامه یافت. این انجمنها با حضور فعال در مؤسسات و سازمانها، در پیشبرد اهداف انقلاب و امور فرهنگی، دینی و سیاسی، نقش بسزایی داشتند. (ببینید: انجمنهای اسلامی) امامخمینی پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ارتباط فعال با انجمنهای اسلامی بود. بیشتر پیامهای ایشان برای دانشجویان داخل و خارج در سالهای ۱۳۵۵و ۱۳۵۶ فرستاده شد که در آن بر حفظ وحدت کلمه، نشاندادن چهره واقعی اسلام و فاشکردن خیانتهای سران رژیم تاکید داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این ارتباط، با جدیّت بیشتری ادامه یافت.
جبهه ملی ایران
جبهه ملی ایران، تشکیلاتی فراگیر برای مبارزات سیاسی با گرایش ملی بود که در سال ۱۳۲۸ به رهبری محمد مصدق تشکیل شد. بر اساس اساسنامه مصوب آبان ۱۳۲۸، اجرای آزادیهای فردی، اجتماعی، عقیدتی، تاکید بر سیاست مستقل خارجی، تاکید بر حراست از میراث ملی و فرهنگی کشور، از جمله اهداف جبهه بود. جبهه ملی از آغاز تاسیس تا انحلال نهایی در سال ۱۳۶۰، چهار دوره فعالیت را تجربه کرد که سه دوره آن در زمان حیات مصدق بوده است. (ببینید: جبهه ملی ایران) اختلافهای داخلی و نبود راهبردی منسجم، مانع بهرهبرداری از فرصتهای بهدستآمده برای جبهه گردید؛ چنانکه تفاوت دیدگاه دو جریان در جبهه دوم در موضوعات مختلف، ازجمله جدایی دین از سیاست، سبب جدایی چند تن از اعضا و شکلگیری نهضت آزادی ایران در اردیبهشت ۱۳۴۰ شد. (ببینید: نهضت آزادی ایران) جبهه ملی، پس از مخالفت با انجمنهای ایالتی و ولایتی در بهمن ۱۳۴۱، با بازداشت بسیاری از اعضای شورای رهبری خود روبهرو شد. امامخمینی نیز در مخالفت با مواضع سیاسی این جبهه، معتقد بود ریشه بسیاری از مشکلات کشور، جبهه ملی است. (ببینید: جبهه ملی ایران) جبهه ملی چهارم که در سال ۱۳۵۶ به رهبری کریم سنجابی شکل گرفت، با نهضت اسلامی مردم همراهی کرد. سنجابی پس از دیدار با امامخمینی در نوفل لوشاتو در آبان ۱۳۵۷، با معرفی ایشان به عنوان رهبر جبهه ملی و ردّ کلی رژیم سلطنتی، همراهی بیشتری با انقلاب اسلامی نشان داد؛ اما امامخمینی دیدار با سنجابی را تنها یک گفتگو برای طرح مسائل خواند و رهبری جبهه را تکذیب کرد. ایشان همچنین تاکید کرد نظر مثبتی درباره جبهه ملی ندارد؛ هرچند آن را نفی نیز نمیکند. (ببینید: جبهه ملی ایران) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جبهه ملی در دولت موقت حضور داشت و از همان آغاز با اسلامیسازی کشور مخالفت کرد. مخالفت با قید «اسلامی» در همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ و مخالفت با تصویب ولایت فقیه در قانون اساسی، ازجمله مهمترین اختلافات جبهه ملی و انقلابیان مذهبی بود. امامخمینی دلیل مخالفت آنان را ناآگاهی و مخالفت با قوانین اسلام دانست و ضرر آن به اسلام را بیش از گلولههای دشمن در میدان جنگ شمرد. جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در مخالفت با تصویب لایحه قرآنی قصاص در مجلس، بیانیهای صادر کرد و آن را ضد انسانی و مخالف حقوق بشر خواند و از مردم خواست علیه این لایحه تظاهرات کنند. واکنش صریح و قاطع امامخمینی به اعلامیه جبهه ملی و محکومکردن آن به ارتداد، مگر آنکه اعلام کنند اعلامیه از آنان نبوده است، موجب غیرقانونی شدن فعالیت جبهه ملی، خروج اعضای اصلی آن از کشور و مصادره دفاتر آنان شد؛ به این ترتیب جبهه ملی از صحنه سیاسی ایران حذف شد. (ببینید: جبهه ملی ایران)
انجمن حجتیه
انجمن حجتیه، تشکّلی مذهبی برای مبارزه با بهائیت، (ببینید: بهائیت) با مشی دوری از سیاست است که در سال ۱۳۳۲ به دست محمود حلبی از خطیبان مشهور مشهد، تاسیس شد. در اساسنامه انجمن حجتیه، تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن، با رعایت مقتضیات زمان، هدف اصلی و واردنشدن در سیاست از شرایط عضویت در آن اعلام شد. (ببینید: انجمن حجتیه) فعالیتهای انجمن در آن زمان مورد تایید مراجع تقلید وقت از جمله سیدمحمدهادی میلانی و امامخمینی قرار گرفت. امامخمینی با قدردانی از حلبی، همکاری با این گروه را مورد رضایت ولیعصر(ع) خواند و اجازه داد وجوه شرعی به آنان داده شود؛ اما پس از مدتی، اسلام عوامانه و سطحی و اندیشه جدایی دین از سیاست در این گروه، موجب جدایی آنان از مشی امامخمینی گردید. انجمن حجتیه در زمان غیبت معصوم(ع) ورود به عرصه سیاست را موجب لطمه به دین میپنداشت و اقدام به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را نامشروع و از مصادیق برافراشتن پرچم گمراهی میشمرد. امامخمینی که این باور را عوامانه و باطل میدانست، پس از آشکار شدن ماهیت واقعی انجمن، حمایت خود را از این گروه را برداشت و چنانکه در نامه به شاگرد خود، گرامی (ببینید: محمدعلی گرامی) نیز تاکید کرده است، به وکلای خود ابلاغ کرد از سهم امام به آنان کمک نشود. (ببینید: انجمن حجتیه) انجمن حجتیه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، با انقلاب و رهبری امامخمینی اعلامِ همراهی کرد و اساسنامه خود را تغییر داد، اما برخی مواضع آنان مانند مسئله وحدت شیعه و سنّی و نیز مشارکت در دفع تجاوز رژیم عراق در جنگ تحمیلی و حمایت از جهاد و دفاع، نقدهایی را متوجه این جریان میکرد. از سوی دیگر، امامخمینی همچنان به انجمن حجتیه بدبین بود و ازجمله در سال ۱۳۶۱ در آغاز کار مرکز اسناد انقلاب اسلامی به مسئول آن تاکید کرد در این مرکز از اعضای انجمن حجتیه استفاده نشود. ایشان در سال ۱۳۶۲ ضمن سخنانی به طور غیر مستقیم با اشاره بهاندیشههای منفی و بیتوجهی انجمن در برابر مسائل کشور، از آنان خواست از کجفهمی و دستهبندی دستبردارند و برخلاف موج حرکت نکنند. ایشان در همین سال از تایید ادامه نمایندگی ابوالقاسم خزعلی در انجمن خودداری کرد و بر این نظر بود که افراد مؤثر انجمن در مناصب حساس و کلیدی حضور نداشته باشند؛ اگر خودشان خواستند منحل شود، وگرنه بر کار آنان نظارت گردد. (ببینید: انجمن حجتیه) به دنبال موضع سخت امامخمینی، انجمن حجتیه اگرچه در اعلامیهای، خود را مصداق سخنان ایشان نشمرد، ولی رسماً تعطیلی فعالیتهای خود را اعلام کرد؛ با این حال، محافل خصوصی خود را حفظ کرد. امامخمینی در جلسهای خصوصی با اشاره به اینکه انجمن خود را تعطیل کرده و نه منحل، آن را بیفایده و بیاثر خواند. امامخمینی که بیش از تشکیلات انجمن حجتیه، با تفکر آنان مخالف بود، در سوم اسفند ۱۳۶۷ در پیام مبسوط خود به علما و روحانیان سراسر کشور، (ببینید: روحانیت) عملکرد این جریان را نقد کرد و با بیان اینکه اینان مروّج اسلام امریکایی و دشمن رسولاللَّه هستند، تاکید کرد خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست و طلاب نباید لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی کنند. (ببینید: انجمن حجتیه و ارتجاع)
نهضت آزادی ایران
نهضت آزادی ایران تشکلی سیاسی با گرایش اسلامی و ملی است که در سال ۱۳۴۰، با انشعاب از جبهه ملی ایران از سوی مهدی بازرگان و جمعی از همفکران وی تاسیس شد. این تشکل با تاکید بر اسلام و ملیگرایی ایرانی، مقاومت در برابر رژیم پهلوی را با استفاده از مذهب سامان بخشید. بازرگان در جلسه اعلان تاسیس نهضت آزادی، مرام اصلی این گروه را به صورت خلاصه، مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدّقی دانست و افزود این حزب دین را از سیاست جدا نمیداند. (ببینید: نهضت آزادی ایران) با آغاز نهضت امامخمینی در سال ۱۳۴۱، نهضت آزادی به حمایت از آن برخاست و در پی آن، چند تن از سران آن مانند بازرگان، یدالله سحابی، عزتالله سحابی، عباس شیبانی و نیز همراهانی چون سیدمحمود طالقانی، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، بازداشت و به زندانهای طولانی محکوم شدند. امامخمینی در پیامی این اقدام رژیم را ستمکارانه خواند. با بازترشدن فضای سیاسی کشور در سالهای ۱۳۵۵ـ ۱۳۵۷ نهضت آزادی از فروردین ۱۳۵۶، فعالیتهای سیاسی خود را به صورت علنیتر و سازمانیافتهتر پیگیری کرد. بازرگان دبیرکل نهضت آزادی در شهریور ۱۳۵۷ در نامهای به امامخمینی، نگرش سیاسی خود را تشریح کرد و در ۲۹ مهر همان سال به پاریس رفت و با ایشان دیدار کرد. امامخمینی در دیدار با بازرگان، با بیان لزوم تشکیل شورای انقلاب، از او نیز مانند برخی افراد خواست فهرست پیشنهادی ارائه کند و تنها به گروه خود یعنی نهضت آزادی بسنده نکند. پس از انتخاب بازرگان به نخستوزیری دولت موقت بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی، در ۱۴ بهمن ۱۳۵۷، نهضت آزادی از این انتخاب حمایت کرد و در تشکیل دولت، مشارکت جدی داشت. (ببینید: دولت موقت و مهدی بازرگان) برخی دیدگاههای اعضای نهضت آزادی، اختلافات این گروه با دیدگاههای امامخمینی را آشکار کرد. ازجمله این دیدگاهها مخالفت با عنوان «اسلامی» برای نظام، چگونگی تدوین و تصویب قانون اساسی و نیز مسئله تصویب ولایت فقیه در قانون اساسی بود. (ببینید: نهضت آزادی ایران) با بیشترشدن اختلافها و همچنین پس از تصرف سفارت امریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام، اعضای دولت موقت در چهارده آبان ۱۳۵۸ استعفا کردند و امامخمینی با وجود تمایل بر ادامه فعالیت دولت موقت و ضمن تاکید بر دیانت، امانت و حسن نیت بازرگان، از خدمات دولت موقت قدردانی و با استعفای آنان موافقت کرد. (ببینید: دولت موقت) مواضع اختلافی نهضت آزادی پس از آن نیز ادامه یافت که نمونه بارز آن همراهی با سیدابوالحسن بنیصدر در غائله ۱۴ اسفند و همراهی با جبهه ملی در جریان لایحه قصاص بود. امامخمینی به دلیل برائتنجستن نهضت آزادی از جبهه ملی، از آنان انتقاد کرد و دلیلِ آن را نداشتن شمّ سیاسی خواند. (ببینید: نهضت آزادی ایران) با ادامه اختلافات، امامخمینی در پاسخ به نامه وزیر کشور، در بهمن ۱۳۶۶، نهضت آزادی را فاقد صلاحیت برای هر امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی شمرد و نیز در نامه ۳ اسفند ۱۳۶۷ به روحانیون سراسر کشور، اعضای نهضت آزادی را کسانی خواند که از آغاز نیز با انقلاب نبودند و سپردن پست دولتی را به آنان در آغاز انقلاب، تصمیمی اشتباه خواند که خود تمایلی به انجام آن نداشته و با صلاحدید دیگران انجام داده است. (ببینید: نهضت آزادی ایران) با انتشار عمومی نامه امامخمینی در سال ۱۳۶۸ نهضت آزادی تلاش کرد آن را مخدوش نشان دهد که به محکومیت قضایی ابراهیم یزدی رئیس آن انجامید. (ببینید: دستخط امامخمینی)
سازمان مجاهدین خلق ایران
سازمان مجاهدین خلق ایران، تشکیلاتی سیاسی با اندیشههای التقاطی است (ببینید: التقاط) که توسط گروهی از جوانان مذهبی در سال ۱۳۴۴ تاسیس شد. بنیانگذاران اولیه سازمان، سه تن از دانشجویانِ عضو بخش دانشجویی نهضت آزادی، به نامهای محمد حنیفنژاد، سعید محسن و عبدالرضا (حسین) نیکبین بودند. سازمان در آغاز کار، معتقد به نقش مهم اسلام، بهویژه مکتب تشیع و سنتهای انقلابی و مبارزاتی آن در بسیج تودهها بود. ارتباط نزدیک اعضای سازمان با سیدمحمود طالقانی و مراکزی چون مسجد هدایت و حسینیه ارشاد در تهران که کانونهای مبارزه بودند، بر دامنه جذابیت مذهبی سازمان افزود و موجب همراهی بیشتر روحانیون انقلابی، نیز کمکهای مالی بازاریان و سایر انقلابیون شد. (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران) سازمان مجاهدین خلق مبارزه جدی و مسلحانه علیه رژیم پهلوی را در دستور کار خود قرار داد و فعالیت خود را در دو شاخه داخل و خارج از ایران آغاز کرد. ازجمله فعالیتهای ارگان خارج کشور، دیدار حسین احمدی روحانی با امامخمینی در اواخر سال ۱۳۵۰ و اوایل ۱۳۵۱ بود. امامخمینی با مطالعه جزوههای «راه انبیا، راه بشر» و «امامحسین(ع)»، دیدگاههای خود را بهاختصار نوشت و در اختیار آنان قرار داد. ایشان، نگاه سازمان به روز قیامت و نظریه تکامل را نادرست دانست و به نوع برخورد سازمان با روحانیت و نیاوردن نام خدا در آغاز نوشتههای سازمان انتقاد کرد. امامخمینی همچنین در این دیدار، بهصراحت مخالفت خود را با جنگ مسلحانه ابراز کرد و صدور اعلامیه را در آن مقطع به ضرر زندانیان سازمان دانسته، آن را مشروط به شناخت کامل خود از سازمان کرد. (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران) پس از اعلام رسمی چرخش ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم در سال ۱۳۵۴، علما و روحانیان با اعلام برائت از سازمان، حمایتهای مادی و معنوی خود را قطع کردند. امامخمینی آشکارشدن ماهیت اصلی سازمان را لطف الهی و موجب پیشگیری از ضربات بیشتر آنها به اسلام دانست و از همه گروهها خواست به صراحت نهضت خود را اسلامی معرفی کنند. (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران) سازمان مجاهدین خلق که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری مسعود رجوی در صدد احیای مجدد خود برآمد، در چگونگی همکاری با انقلاب اسلامی، سیاست دوگانهای در پیش گرفت و تلاش کرد از سویی به افزایش توانایی نظامی خود بپردازد و از سوی دیگر در عرصه سیاسی، مشارکت فعال داشته باشد. امامخمینی در نخستین دیدار خصوصی رهبران سازمان با ایشان پس از پیروزی انقلاب، در ششم اردیبهشت ۱۳۵۸ به سران این گروه هشدار داد در صورت حرکت در مسیری خارج از اسلام، علیه آنان موضع خواهد گرفت. همچنین از آنان خواست سلاحهایی که از پادگانها بردهاند، تحویل دهند و ساختمانهای دولتی را تخلیه کنند. (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران) ناکامی سازمان در عرصه سیاسی، موجب آغاز اقدامات مسلحانه در برابر نظام جمهوری اسلامی و درگیری و شورش در خیابانها شد. این رویکرد موجب شد امامخمینی با اشاره به کسانی که در ظاهر، اعلام دوستی میکنند و در باطن، ضربه میزنند، خطر اسلامشناسان بیگانه از اسلام را گوشزد کند و عنوان «منافقین» را برای آنان بهکار ببرد. پس از غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ (ببینید: غائله چهارده اسفند) و عزل سیدابوالحسن بنیصدر از ریاستجمهوری، سرانجام سازمان مجاهدین خلق در یک اطلاعیه رسمی، مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را اعلام کرد. امامخمینی در واکنش به این اقدام، از مردم خواست با وجود اعلام مواضع سازمان، به مقابله با توطئهگران برخیزند. (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران) پس از آن سازمان مجاهدین خلق دست به اقدامات تروریستی گستردهای زد که ازجمله بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ و شهادت بیش از هفتاد تن از مسئولان کشور و اعضای حزب، مانند سیدمحمد حسینی بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور (ببینید: هفت تیر) و انفجار ساختمان نخستوزیری و شهادت محمدعلی رجایی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخستوزیر در ۸ شهریور (ببینید: هشت شهریور) همان سال بود. امامخمینی با موضعگیری در برابر این اقدامات، آن را نشانه بیاعتقادی این گروه به اصول اسلامی و بینصیببودن از بینش سیاسی دانست؛ همچنین با تشبیه آنها به گروه خوارج، این اعمال را مخالفت با اساس حکومت اسلامی خواند. اعضای باقیمانده سازمان در سال ۱۳۶۱ از کشور خارج شدند و بسیاری از آنان در عراق که در حال جنگ با ایران بود، به همکاری با رژیم بعثی پرداختند و از سال ۱۳۶۶ سلسله عملیات نظامی علیه ایران راهانداختند که مهمترین آن پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، در تیر ۱۳۶۷ انجام شد و با عملیات رزمندگان اسلام با نام «مرصاد»، شکست سختی متحمل شد. (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران) همزمان با حمله مسلحانه سازمان مجاهدین خلق به ایران، برخی نیروها و طرفداران زندانی سازمان در ایران نیز اعلام آمادگی و حتی شورش کردند. امامخمینی در نامهای در مرداد ۱۳۶۷، اعلام کرد همه اعضای سازمان که بر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام هستند و تشخیص موضوع را بر عهده دادستان، قاضی و نماینده اطلاعات هر منطقه گذاشت. (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)
حزب رستاخیز ملت ایران
با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حمله به دفاتر احزاب، فعالیت حزبی در ایران به سردی گرایید اما چهار سال بعد، با توصیه امریکا و با هدف کاستن از بحرانهای سیاسی ـ اجتماعی کشور، تاسیس احزاب دولتی در دستور کار رژیم پهلوی قرار گرفت و شخص محمدرضا پهلوی تاسیس دو حزب سیاسی در کشور را اعلام کرد. بر این اساس حزب «مردم»، به عنوان اقلیت و مخالف دولت و حزب «ملّیّون» به عنوان اکثریت تشکیل شدند؛ در سال ۱۳۳۹، حزب ملیون جای خود را به کانون مترقی و حزب ایران نوین داد. (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران) محمدرضا پهلوی در یازدهم اسفند ۱۳۵۳ تشکیل حزب «رستاخیز» را به عنون تنها حزب موجود در کشور که همه مجبور به نامنویسی در آن بودند، اعلام کرد. از نظر او هر ایرانی که قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب شاه و ملت را قبول داشت، عضو حزب شمرده میشد. (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران) امامخمینی در پیام ۲۱ اسفند ۱۳۵۳ شرکت در حزب رستاخیز را حرام و مخالفت با آن را از روشنترین موارد نهی از منکر دانست. ایشان تاسیس حزب رستاخیز را نشانه شکست طرح استعماری موسوم به «انقلاب ششم بهمن» ارزیابی کرد و اجبار مردم به عضویت در حزب را مخالف اساس مشروطه، قانون اساسی و موازین بینالمللی دانست. (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران) فرمایشی و ناکارآمد بودن حزب رستاخیز در ایران و مبارزات مردم در سال ۱۳۵۷، مسئولان حزب را وادار به انحلال آن کرد. محمدرضا پهلوی تاسیس حزب رستاخیز را اشتباه دوران سلطنت خویش دانست. (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران)
جامعه روحانیت مبارز تهران
جامعه روحانیت مبارز تهران تشکیلاتی سیاسی مذهبی، متشکل از روحانیان فعال در انقلاب اسلامی است که در بهار ۱۳۵۶ در تهران تاسیس شد. در جلسات نخستین این تشکل که به ریاست مرتضی مطهری و با حضور افرادی چون سیدمحمد حسینی بهشتی، محمد مفتح و سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی تشکیل میشد، برخی اعضا ازجمله هاشمی رفسنجانی و محمدرضا مهدوی کنی که در زندان بودند، حضور نداشتند. در نخستین کنگره این تشکل در مهر ۱۳۶۰، محمدرضا مهدوی کنی، به عنوان نخستین دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران انتخاب شد. (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران) مطهری در اساسنامۀ اولیه، تشکیل جامعه روحانیت را به دلیل احساس وظیفه، حفظ میراث عظیم نبوت، اقامه دین و دفاع از آن دانست. اعضای این تشکل در اوج نهضت اسلامی، به ساماندهی مبارزات مردم پرداختند و پس از پیروزی نیز با هدایت امامخمینی در نهادهای مختلف قانونگذاری، اجرایی و قضایی مشغول به کار شدند. امامخمینی که از آغاز تاسیس جامعه روحانیت مبارز به آن عنایت داشت، پس از اختلاف برخی اعضای آن با سیاستهای دولت میرحسین موسوی، روحانیت مبارز را به بیداری در برابر ترفند دشمنان و دوری از اختلافات دعوت کرد و ادامه اختلافات را سبب بازگشت دوباره استبداد، چنانکه در مشروطیت اتفاق افتاد، ارزیابی کرد. پس از انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران) و تصور عمومی مبنی بر نزدیکتربودن دیدگاه مجمع به امامخمینی، ایشان با تایید اعضای جامعه روحانیت، اعضای جامعه را از شاگردان خود خواند که به آنان علاقهمند است. (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران)
حزب جمهوری اسلامی
حزب جمهوری اسلامی، نخستین و فراگیرترین حزبِ تاسیسشده بهدست روحانیان در جمهوری اسلامی ایران است که نقش مهمی در تشکل نیروهای مختلف اسلامگرا و تحولات سالهای آغازین انقلاب اسلامی ایفا کرد. هیئت مؤسس این حزب مرکب از محمدجواد باهنر، سیدمحمد حسینی بهشتی، سیدعلی خامنهای، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و اکبر هاشمی رفسنجانی، در ۲۹/۱۱/۱۳۵۷ موجودیت حزب را اعلام کردند. (ببینید: حزب جمهوری اسلامی) خط مشی کلی حزب جمهوری اسلامی، تاکید بر تداوم انقلاب و همبستگی روزافزون نیروهای مبارز مسلمان و خودداری از وابستگی به گروههای غیر معتقد به انقلاب بود. این حزب در کمتر از یک سال، به حزب اکثریت در کشور تبدیل شد و بهسرعت بیشتر قوای اصلی نظام را در دست گرفت و پس از خرداد ۱۳۶۰ و ممنوعشدن فعالیت احزاب دیگر، تنها حزب رسمی کشور شناخته شد. امامخمینی اگر چه در آغاز تمایل چندانی به تشکیل حزب از سوی روحانیون نداشت، اما عملکرد اعضای حزب جمهوری اسلامی در بسیاری از موارد، موجب حمایت و تایید امامخمینی از آنان شد. ایشان پس از واقعه هفتم تیر۱۳۶۰ شهدای این حزب را از عزیزترین افراد ملت و متعهدترین اشخاص شمرد. با این حال، عملکرد بعدی حزب و بروز اختلافات شدید درونحزبی موجب شد امامخمینی درباره مواضع پیشین خود درباره تشکیل حزب تجدیدنظر کند و در جلسهای با رهبران حزب، موضوع انحلال حزب جمهوری را مطرح کند. در خرداد ۱۳۶۶، سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی، دو تن از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی، در نامهای به امامخمینی، ادامه کار حزب را در شرایط روز جامعه، بهانهای برای ایجاد دودستگی در میان ملت دانستند و تصمیم شورای مرکزی بر توقف فعالیتهای حزب را به اطلاع ایشان رساندند. ایشان در پاسخ ضمن موافقت با این تصمیم، بر علاقه خود به مؤسسان حزب جمهوری تاکید کرد. (ببینید: حزب جمهوری اسلامی)
حزب جمهوری خلق مسلمان
حزب جمهوری خلق مسلمان، حزب سیاسی مذهبی، با محوریت برخی از هواداران سیدکاظم شریعتمداری، در ۶/۱۲/۱۳۵۷ کمتر از ده روز پس از تاسیس حزب جمهوری اسلامی و در رقابت با آن شگل گرفت. احمد علیزاده که از اعضای حزب رستاخیز بود، به دبیرکلی حزب خلق مسلمان برگزیده شد و سخنگوی حزب نیز رحمتالله مقدم مراغهای از منتقدان مواضع دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران بود. (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان) اهداف حزب جمهوری خلق مسلمان در نخستین اعلامیه آن، استقرار دموکراسی اسلامی، از بینبردن نظام تکحزبی و ایجاد زمینه برای پیدایش گروههای سیاسی متعدد اعلام شد و مسئولان حزب اشاره کردند که با حزب جمهوری اسلامی اهداف مشترکی دارند، ولی از روشهای متفاوت حزبی بهره خواهند گرفت و دیدگاههای شریعتمداری را ملاک عمل قرار خواهند داد. حزب جمهوری خلق مسلمان طی ده ماه فعالیت تشکیلاتی خود در صدد تبیین و گسترش مواضع خود برآمد و به مرور مخالفت خود را با سیاستهای کلی نظام مانند تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و طرح مسئله ولایت فقیه در قانون اساسی، آشکار کرد. این مخالفتها از اعلام علنی و مسالمتآمیز آغاز شد و در آخرین روزهای حیات سیاسی این حزب به صورت قهرآمیز و حتی تلاش برای کنترل پایگاه دوم هوایی شکاری تبریز، خاتمه یافت. همراهی این حزب با جریانهای تجزیهطلب، مانند حزب دموکرات کردستان، آن را به یک حزب مخالف با تمامیت ارضی کشور بدل کرد. (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان) واکنش اولیۀ امامخمینی نسبت به این حزب، اعتراض به معنای کمونیستی نام «جمهوری خلق مسلمان» بود که پس از این اعتراض، به «حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان» تغییر یافت. ایشان همچنین معترضان به قانون اساسی و مجلس خبرگان قانون اساسی را منحرف خواند و نیز با ضد دیکتاتوری خواندن ولایت فقیه، تاکید کرد اعضای این حزب به نام اسلام و به نام خلق مسلمان، بر ضد اسلام فعالیت میکنند. با این حال امامخمینی تلاش کرد این گروه را از آشوبهای خیابانی باز دارد؛ ازجمله در واقعۀ مشکوک کشتهشدن یکی از پاسداران خانه شریعتمداری، بیدرنگ به خانه شریعتمداری رفت و با محکوم کردن این حادثه و دستور برای پیگیری موضوع، همان روز در پیامی خطاب به ملت، بر ضرورت حفظ آرامش و احترام به علما تاکید کرد. با وجود اعلامیه شریعتمداری مبنی بر دخالت عناصر وابسته به امپریالیسم در ایجاد حوادث نامطلوب، و درخواست از مردم برای پرهیز از هر گونه تظاهرات، گروهی از عوامل حزب در تبریز، به بهانه طرفداری از وی اعلام تظاهرات کردند و ضمن اشغال برخی از مراکز دولتی، رادیو و تلویزیون و فرودگاه تبریز، شهر را به آشوب کشاندند. (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان) امامخمینی از شریعتمداری خواست به صورت علنی عدم حمایت خود از اقدامات حزب را اعلام کند، اما وی با رد پیشنهاد امامخمینی، آن را موجب از بینرفتن حیثیت خود دانست و پیشنهادهای بعدی امامخمینی در اعلام حمایت علما از او بعد از جدایی از حزب را نیز نپذیرفت. پس از اوجگیری آشوبها، امامخمینی با محکومکردن حوادث آذربایجان، در پیغامی به شورای انقلاب، اصل فتنه را فراتر از اقدامات داخلی دانست و درباره حمایت از توطئهگرانی که از امریکا دستور میگیرند، هشدار داد. (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان) پس از آن، اگر چه شریعتمداری حزب جمهوری خلق مسلمان را تشکل سیاسی مستقلی خواند که وجود و عدم آن به ایشان مربوط نیست و موضوع خودمختاری آذربایجان را هم به صلاح کشور ندانست، اما حاضر به اعلام انحلال حزب نشد. سرانجام با دخالت نیروهای انتظامی و قضایی و حمله به مقرهای حزب، آخرین پایگاه آنان سقوط کرد و گروهی از سران این حزب دستگیر، محاکمه و اعدام شدند و انحلال حزب اعلام شد. (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان)
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تشکلی برآمده از وحدت هفت گروه اسلامی و مبارز است که در فروردین ۱۳۵۸ با تایید امامخمینی شکل گرفت. شرط لازم برای عضویت در این تشکل، پذیرش ولایت فقیه و پیروی قطعی از رهبری امامخمینی بود. این سازمان در تحولات مختلف کشور ازجمله تشکیل و اداره کمیتههای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران، بحرانهای قومی ـ منطقهای و مبارزه با گروههای معارض با انقلاب نقش مهمی ایفا کرد. (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) از آنجا که گروههای تشکیلدهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، پیش از انقلاب، هیچ ارتباط تشکیلاتی با هم نداشتند، بلافاصله پس از اعلام موجودیت در سال ۱۳۵۸، اختلافنظرها ظاهر شد. از مهمترین محورهای اختلاف، نوع نگاه به مسائل اقتصادی و شیوه برخورد با پدیده نوگرایی دینی بود. این جناحبندی درونگروهی سازمان، در حزب جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و در نهایت کل جامعه نیز ظهور کرد و موجب پدیدآمدن دو جناح موسوم به چپ و راست در طیف طرفداران انقلاب گردید. به دنبال شدتگرفتن اختلافها، امامخمینی در ۱۲مهر ۱۳۶۰ از نمایندگان این سازمان خواست با سایر گروههای مسلمان و معتقد به استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، که هدف واحدی دارند، تفاهم کنند تا کار تداوم پیدا کند و با رضایت مردم همراه شود. اما افول فعالیت سازمان به دلایل گوناگون، شرایط انحلال سازمان را فراهم کرد. (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) به دنبال این شرایط، امامخمینی از راستی کاشانی خواست از نمایندگی ایشان در سازمان استعفا کند. راستی کاشانی در نامه ۱۲/۷/۱۳۶۵ خطاب به امامخمینی، درخواست استعفای خود را مطرح کرد و ایشان درخواست وی و انحلال سازمان را پذیرفت. بدینترتیب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مهر ۱۳۶۵ منحل شد. پس از انحلال، اعضای طیف موسوم به چپ این سازمان، در سال ۱۳۷۰ با اضافهکردن نام ایران به انتهای نام سازمان، دست به تجدید حیات آن زدند. (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
گروهی از استادان انقلابی حوزه علمیه قم از اوائل دهه ۱۳۴۰ با عنوان «هیئت مدرسین» فعالیتهای مبارزاتی خود را سامان میدادند. این تشکل حوزوی در تمام دوره مبارزه، محور مبارزات روحانیت و پشتیبان امامخمینی بود و همواره از حمایتهای ایشان نیز برخوردار بود. مکاتبه و مراوده اعضای مدرسان حوزه با امامخمینی در نجف پس از تبعید ایشان، تلاش برای تبلیغ مرجعیت ایشان در سال ۱۳۴۹ و صدور اعلامیهای مبنی بر اعلمیت امامخمینی، ازجمله اقدامات مدرسان حوزه بود؛ چنانکه اعلامیه خلع محمدرضا پهلوی از سلطنت در ۲۹ آذر ۱۳۵۷ پس از تظاهرات عاشورای حسینی نیز از مهمترین بیانیههای مدرسان بود. (ببینید: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) این تشکل، پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاستگاه شکلگیری رسمی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در مرداد ۱۳۵۸ شد و اساسنامه رسمی آن با امضای علی مشکینی، حسینعلی منتظری، ابراهیم امینی و احمد آذری قمی به عنوان هیئت مؤسس به تصویب رسید. هدف کلی تشکیل جامعه، تمرکز تلاشهای فکری، مادی، معنوی و سیاسی گروهی از استادان و فضلای حوزههای علمیه بر بهتر شناختن و شناساندن دین مبین اسلام و اجرای تعالیم آن در همه جوامع بشری اعلام شد. جامعه مدرسین از آغاز تشکیل، در تمام عرصههای سیاسی و فرهنگی نقش پررنگی داشت و بسیاری از اعضای آن در سِمَتهای قانونگذاری، اجرایی، قضایی و مدیریت حوزههای علمیه، حضور مستقیم داشتهاند. امامخمینی در کنار همراهی با جامعه مدرسین و تکریم آنان، گاه از آنان گله کرده یا تذکر داده است؛ ازجمله پس از اختلاف با دولت میرحسین موسوی به ویژه در امور اقتصادی، ایشان در پیامی شفاهی به جامعه مدرسین و تشکلهای همسو با آن، تضعیف دولت را به ضرر اسلام دانست و تغییر آن را غیر ممکن شمرد و خواهان تقویت همکاری با دولت گردید. ایشان همچنین در دیدار با اعضای جامعه مدرسین در ۹ تیر ۱۳۶۴، با تاکید بر حفظ وحدت، اختلافات موجود را موجب شکست دانست. ایشان حفظ بیطرفی این تشکل در مناقشات سیاسی را لازم شمرد و بر ضرورت اشتغال دایم گروهی از اعضای آن به تدریس فقه تاکید کرد. (ببینید: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) امامخمینی که انگیزه اعضای جامعه مدرسین در اتخاذ برخی مواضع را دفاع از اسلام و خدمت به محرومان میدانست و متهمکردن جامعه مدرسین به طرفداری از اسلام امریکایی را ناروا میشمرد، درباره اتخاذ مواضعی که آنان را مدافع سرمایهداران نشان میداد، هشدار داد؛ چنانکه اتهام اسلام امریکایی به آنان را ناشی از مارکسیستیدانستن اسلامِ برخی نیروهای انقلاب، از سوی جامعه مدرسین دانست؛ در حالی که هر دو فکر و ایده دو برداشت از اسلام است. امامخمینی اظهار امیدواری کرد اختلاف اصولی میان طلاب انقلابی و جامعه مدرسین نباشد. ایشان جامعه مدرسین را ستون محکم انقلاب در حوزههای علمیه نامید و شکست جامعه مدرسین و هر جناح از روحانیان انقلابی را موجب حاکمیت غیر روحانیان یا روحانیان وابسته به استکبار بر حوزه برشمرد. ایشان همچنین از جامعه مدرسین خواست، طلاب انقلابی و زجرکشیده را از خود بدانند و با آنان مشورت کنند؛ چنانکه از طلاب هم خواست، مدرسان طرفدار انقلاب را محترم بشمرند. (ببینید: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)
مجمع روحانیون مبارز تهران
اعضای جامعه روحانیت بهرغم اشتراکات فراوان، برخی اختلافنظرها بهویژه درباره سیاستهای دولت میرحسین موسوی داشتند که گاهی منجر به درگیریهای سیاسی در درون تشکیلات میشد. تشدید اختلاف سلیقه درباره موضوعات مختلف داخلی و خارجی، همچنین نگرانی از غلبه تکصدایی در جامعه که میتوانست طرد و نفی تعداد زیادی از مردم و دلسردشدن آنها از روحانیت را در پی داشته باشد، موجب شد در آستانه سومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۶، گروهی از روحانیان مانند مهدی کروبی، سیدمحمد موسوی خوئینی، محمدرضا توسلی و سیدمحمد خاتمی، با آگاهی از موافقت امامخمینی، به انشعاب از جامعه روحانیت مبارز و تاسیس تشکیلات روحانی مستقل به نام «مجمع روحانیون مبارز» اقدام کنند. (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران) نگاهبانی از مبانی و معارف اسلام و نشر آن، زنده نگاهداشتن روحیه استکبارستیزی، عنایت به اصول استوار جدال احسن در برابر مخالفان، تکیه بر اصل ولایت فقیه، نشر و تبیین اندیشهها و مواضع امامخمینی، ازجمله اهداف این تشکل اعلام شد. با توجه به برخی پرسشها که درباره درستی و نادرستی این انشعاب مطرح بود، امامخمینی در ۲۵ فروردین ۱۳۶۷ در پاسخ به نامه اعضای مجمع روحانیون مبارز، ضمن موافقت با فعالیت آنان، انشعاب از یک تشکیلات و ایجاد تشکل جدید برای اظهار عقیده مستقل را به معنای اختلاف ندانست و با تعریف اختلاف به جنجال برای پیشبرد دیدگاهها، بر شناخت خود از روحانیون دستاندرکار و نبود اختلاف تاکید کرد و برای اعضای مجمع آرزوی توفیق کرد. (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران) امامخمینی همچنین در پاسخ به نامه محمدعلی انصاری که به «منشور برادری» شهرت یافته، با تایید شکلگیری دو جناح بر پایه اصول مورد وفاق، وجود دیدگاههای مختلف، هرچند مخالف در حکومت اسلامی را مادامی که زیربنایی نباشد، موجب آسیب به نظام و تهدید برای انقلاب ندانست و بر وحدت رویه و عمل تاکید کرد. (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران)