انور سادات
انور سادات، سومین رئیسجمهور مصر | |
| شناسنامه | |
|---|---|
| نام کامل | محمد انور السادات |
| لقب | رئیسجمهور مصر، برنده جایزه صلح نوبل |
| نسب | مصری |
| زادروز | ۲۵ دسامبر ۱۹۱۸ |
| شهر تولد | میت ابوالکوم، استان منوفیه |
| کشور تولد | مصر |
| تاریخ درگذشت | ۶ اکتبر ۱۹۸۱ |
| شهر درگذشت | قاهره |
| کشور درگذشت | مصر |
| آرامگاه | یادمان شهیدان، قاهره |
| نام همسر | جیهان سادات |
| فرزندان | لوبنا، نهی، جمال، جیهان |
| خویشاوند سرشناس | جمال سادات (برادر) |
| دین | اسلام |
| مذهب | سنی |
| پیشه | نظامی، سیاستمدار |
| اطلاعات سیاسی | |
| پستها | رئیسجمهور مصر (۱۹۷۰–۱۹۸۱)، معاون رئیسجمهور مصر (۱۹۶۹–۱۹۷۰)، وزیر کشور مصر |
| پیش از | حسنی مبارک |
| اطلاعات علمی و مذهبی | |
| تالیفات | در جستجوی هویت، انقلاب مصر |
| وبگاه رسمی | - |
| امضا | - |
انور سادات، نظامی، سیاستمدار و سومین رئیسجمهور مصر (۱۹۷۰ـ۱۹۸۱م) که بهدستِ خالد اسلامبولی (۶ اکتبر ۱۹۸۱) ترور شد. وی نخستین فرمانروای یک کشور عرب بود که پیمان سازش با دولت اسرائیل (کمپ دیوید) را امضاء کرد و به رسمیت شناخت. بهدنبال آن، جایزۀ صلح نوبل را توأمان با مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل، بهدست آورد.
گرچه با این سازش کشورهای غربی از او ستایش کردند؛ ولی جهان اسلام و عرب آن را زشت دانسته و روابط خود با مصر را گسستند. ازجمله امامخمینی آن را خیانت بزرگ بر اسلام و مسلمین دانست. سادات را سرزنش کرد و سرانجام فرمان گسست روبط ایران با مصر را داد.
زندگی
محمدانور سادات، پرآوازه به انور سادات، در ۲۵ دسامبر ۱۹۱۸م (۲۸ آذر ۱۲۹۷ش/ ۱۶ ربیعالاول ۱۳۳۷ق) در در روستای میت ابوالکوم در استان منوفیۀ مصر زاده شد. پدرش انورمحمد، نظامی و مادرش زن بیسوادی بود.[۱] سادات از کودکی در کنار کار کشاورزی، خواندن و نوشتن و قرآنخوانی را در مکتبخانه روستا فرا گرفت و برای پیگیری دانشاندوزی به قاهره رفت و با پایان دورۀ دبیرستان (سال ۱۹۳۶م) وارد مدرسه نظام شد.[۲] سال ۱۹۳۸م دانشآموختۀ مدرسه نظام شد و با درجۀ ستوانی وارد ارتش گردید.[۳]
او با افسران جوان ارتش مصر گروهی برای مبارزه با انگلستان تشکیل دادند که به بازداشت و زندانی و اخراج از ارتش انجامید. از زندان که آزاد شد، دوباره به ارتش بازگشت.[۴] سال ۱۹۵۲م به نهضت افسران آزاد پیوست و در همان سال برای براندازی نظام سلطنتی مصر، با جمال عبدالناصر پیوند خورد و پس از پیروزی به وزارت کشور رسید. سپس بهعنوان معاون رئیسجمهور انتخاب شد و با مرگ جمال عبدالناصر (سپتامبر ۱۹۷۰م/ مهر ۱۳۴۹ش) سومین رئیسجمهور مصر شد.[۵]
سادات، اکتبر سال ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۲ش ناگهان به مواضع اسرائیل در کانال سوئز یورش برد. نخست، پیروز میدان شد؛ ولی سرانجام شکست خورد و بخشی از خاک مصر را از دست داد. او ده روز پس از جنگ، جهان را شگفتزده کرد و از پشتِ میز سخنرانیِ مجلس شورای ملی مصر، ندای صلح سر داد.[۶] و ناگهان (۲۰ نوامبر ۱۹۷۷م/ ۲۹ آبان ۱۳۵۶ش) با سفر به بیتالمقدس و سخنرانی در مجلس اسرائیل، راه گفتگوی مستقیم با اسرائیل را گشود.[۷] با این کار، جهان عرب پیوند و دوستی خود با مصر را گسست.[۸]
سادات سرانجام ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸م/ ۲۶ شهریور ۱۳۵۷ش در پی برپایی گردهمآیی سهسویۀ جیمی کارتر، رئیسجمهور امریکا، مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل پیماننامه آشتی مصر و اسرائیل (کمپ دیوید) را امضا کرد. برای همین سال ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۸ش. جایزه صلح نوبل توأمان به او و بگین داده شد.[۹]
سادات نخست دوستی با محمدرضا پهلوی نداشت؛ ولی پس از نزدیکی وی به غرب و اسرائیل، ایران پیوند خوبی با مصر برقرار کرد. تاآنجاکه هنگامی محمدرضا شاه با اوجگیری انقلاب در ایران روبرو شد و بهناچار خواست از کشور برود؛ در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش. به مصر رفت و سادات از او پیشبازی گرمی نمود.[۱۰] ولی با پیروزی انقلاب اسلامی رابطۀ دو کشور تیره شد و در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ با فرمان امامخمینی روابط سیاسی ایران و مصر گسست.[۱۱] سادات نیز با دادن لایحهای به مجلس مصر برای شاه و خانوادهاش درخواست پناهندگی سیاسی کرد و هنگامی که شاه در ۵ مرداد ۱۳۵۹ش. درگذشت، سادات با برگزاری مراسمی در تشییع جنازه وی شرکت نمود.[۱۲]
سادات که سال ۱۹۸۰م/ ۱۳۵۹ش. بهعنوان رئیسجمهور همیشگی مصر برگزیده شد؛ سرانجام ۶ اکتبر ۱۹۸۱م/ ۱۴ مهر ۱۳۶۰ش. سالروز جنگ اکتبر ۱۹۷۳م / ۱۳۵۲ ش) بهدست خالد شوقی اسلامبولی ترور و به قتل رسید.[۱۳]
امامخمینی، انقلاب اسلامی ایران و سادات
پیوند زناشویی محمدرضا پهلوی، ولیعهد ایران، با فوزیه، خواهر ملکفاروق، پادشاه مصر، در سال ۱۳۱۷ش. آغازگر دورۀ نوینی در نزدیکی ایران و مصر شد؛[۱۴] اما با جدایی آن دو در سال ۱۳۲۷ش این پیوند به سردی گرایید.[۱۵] تااینکه با رابطه کنسولی ایران و اسرائیل (۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰م)، رابطۀ ایران و مصر از هم گسست.[۱۶]
بروز جنگ ششروزه (۱۹۶۷م/ ۱۳۴۶ش) میان عربها و اسرائیل و موضعگیری محمدرضا پهلوی در نارواشناختن کار اسرائیل، سردی روابط را کاهش داد.[۱۷] جنگی که خروش امامخمینی را نیز در پی داشت و ایشان با نارواشناختن کار اسرائیل، به سران دولتهای اسلامی هشدار داد: هرگونه رابطه سیاسی، نظامی و اقتصادی با اسرائیل حرام و در مخالفت با اسلام است.[۱۸] همچنین در پیامی به مناسبت جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۲ش، خواستار پشتیبانی جهان اسلام از مصر علیه صهیونیسم شد.[۱۹]
با رویکارآمدن انور سادات، ناسیونالیسم مصری در چارچوب منافع ملی، جایگزین ناسیونالیسم عربی جمال عبدالناصر شد و سویۀ سیاست خارجی به سوی غرب دگرگون شد.[۲۰] این دگرگونیها سردی روابط ایران و مصر را از میان برد. بهدنبال آن در ۱۹۷۱م/ ۱۳۵۰ش سادات بهعنوان رئیسجمهور مصر به ایران سفر و با محمدرضا پهلوی دیدار کرد.[۲۱] در سال ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۲ش جنگ چهارم اعراب و اسرائیل رخ داد و پهلوی کوشید دراینباره، سیاست برابری را در پیش بگیرد. چنانچه هم از سادات پشتیبانی میکرد، و هم ـ باوجود تحریم نفتی عربها ـ فروش نفت به اسرائیل را پایان نداد.[۲۲] امامخمینی این کار پهلوی را پشتیبانی از اسرائیل دانست و بر او تاخت.[۲۳]
محمدرضا پهلوی در روزهای نخست جنگ، دیماه ۱۳۵۳ش. به مصر سفر کرد.[۲۴] تا میانجی صلح مصر و اسرائیل باشد.[۲۵] همین نکوهش سخت امامخمینی را در پی داشت. ایشان، سادات را دستنشانده غرب، پشتیبان استعمار و فراهمکنندۀ سودهای غرب و اسرائیل خواند و گرایش وی به غرب را ناشی از ناتوانی جهان عرب در ساختن همدلی و انسجام ارزیابی نمود.[۲۶]
هنگامیکه پیماننامه کمپ دیوید که در سال ۱۹۷۹م/ اسفند ۱۳۵۷ش. میان سادات و مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل، بسته شد.[۲۷]، واکنشهای گوناگونی را برانگیخت. امامخمینی، بااینکه در اوج مبارزه علیه رژیم پهلوی بود، پاییز سال ۱۳۵۷ واکنش تندی به پیماننامه کمپدیوید نشان داد و آن را نیرنگی برای مشروعیتبخشیدن به دستاندازیهای اسرائیل و توانبخشی نگرش این کشور و سستکردن عربها و فلسطینیها بهشمار آورد و ناروا دانست.[۲۸] از نگاه ایشان، این پیمان، سادات را نیرومند ساخت و به دیگر کشورهای پیرامونی آسیب رساند.[۲۹] ایشان ناسازگاریهای دولتهای عربی و نتوانستن آنان در نگهداری استقلال و همبستگی جهان اسلام را دستاویزی برای پدیدآمدن پیماننامه کمپدیوید دانست[۳۰] و آن را برنامۀ استعماری و خیانتی به اسلام، مسلمانان و اعراب بهشمار آورد.[۳۱] امامخمینی این پیماننامه ننگین را برآمده از اسلام سادات برشمرد و وی را مسلمان نادرست و ساختگی و خیانتگر به قرآن و اسلام و دوست دشمنان اسلام خواند.[۳۲]
با پیروزی انقلاب اسلامی، مصر و اسرائیل یکی از همپیمانان توانمند خود را از دست دادند و شناسایی جمهوری اسلامی ایران از سوی مصر با دو ماه درنگ، فروردین ۱۳۵۸ انجام گرفت. چراکه سادات، شناسایی دولت انقلابی ایران را بسته به برگزاری همهپرسی و ابراز رسمی نظام سیاسی جمهوری اسلامی کرده بود.[۳۳] با گذشت زمان، مصر جمهوری اسلامی ایران را به همیاری جنبشهای بنیادگرای اسلامی و دستداشتن در ناآرامیهای مصر متهم کرد.[۳۴] امامخمینی نیز با نپذیرفتن کنشها و سیاستهای دولت انور سادات، طی فرمانی در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ به ابراهیم یزدی؛ وزیر امور خارجه دولت موقت، از وی خواست با توجه به پیمان خیانتگرانۀ مصر با اسرائیل و همراهی بیچونوچرای دولت این کشور با آمریکا و صهیونیسم، پیوند سیاسی ایران با مصر بریده گردد.[۳۵]
با اوجگیری انقلاب و خروج ناخواستۀ محمدرضا پهلوی از کشور، سادات او را به گرمی پذیرفت، درحالیکه کشورهای بسیاری، همانند مراکش، باهاما، مکزیک، آمریکا و پاناما او را نپذیرفتند.[۳۶] امامخمینی این کار انور سادات را نشانۀ ناباوری وی به اسلام[۳۷] و ناسازگار با خواستههای ملت مصر دانست.[۳۸] امامخمینی بر این باور بود که سادات بهدلیل نزدیکی و پیوند با اسرائیل در پی نابودی اسلام و ارزشهای اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است.[۳۹]
پس از ترور انور سادات به دست خالد اسلامبولی،[۴۰] گروههای مخالف جهادی کوشیدند مهار قاهره را به دست بگیرند؛ اما حسنی مبارک، معاون سادات، با برپاییِ حکومتنظامی، دست به رویارویی زد و توانست بر آنان پیروز گردد. امامخمینی این حکومتنظامی را ناشی از جایگاه سست دولت مصر در میان ملت این کشور شمرد و دولت حسنی مبارک را دنبالهرو راه سادات دانست.[۴۱] و به مردم این کشور سفارش کرد با الگوگیری از انقلاب ایران، علیه جانشین سادات نیز بهپا خیزند.[۴۲] با یورش نظامی عراق به ایران در شهریور ۱۳۵۹، همگرایی مصر و عراق که بهدلیل پیمان کمپدیوید گسسته بود، دوباره استوار گردید.[۴۳] و سادات پشتیبانی همهجانبهای از عراق را آغاز کرد.[۴۴] و افزون بر فرستادن نیروهای نظامی برای کمک به ارتش عراق، برخی نیازهای ابزار جنگی بغداد را نیز برآورده کرد.[۴۵] امامخمینی، افزون بر ناروادانستن و خروش به این کار، آن را مایۀ نابودی و نیستی جوانان بیگناه مصر در جنگ دانست.[۴۶]
سادات و جانشین او مبارک در میدان سیاسی نیز بسیار کوشیدند تا جبههای در میان کشورهای عربی علیه جمهوری اسلامی ایران برپا کنند. امامخمینی این کوششها را ناشی از ترس آنان از اسلام دانست و چنین کنشگریها و همبستگیها را ناسازگار با اسلام خواند.[۴۷]
امامخمینی دولت مصر با سرکردگی سادات و مبارک را دولتی وابسته بهشمار میآورد و بودِ این کشور با این سران در جنبش غیرمتعهدها را بیراهه رفتن و دوری جنبش از انگیزههای پایهای خود میدانست و خواهان بیرون کردن مصر از آن بود.[۴۸] ایشان به بازگشت مصر به کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب نیز هشدار داد و گرفتن چنین تصمیمی را در سازمان کنفرانس اسلامی در سال ۱۹۸۳م/ ۱۳۶۲ش در کازابلانکا (مراکش) ناشی از فشارهای آمریکا و زدوبندهای ملکحسین اردنی و ملکحسن مراکشی و حسنی مبارک دانست.[۴۹]
پانویس
- ↑ «محمدانور سادات و رابطه او با اخوان المسلمین»، سایت موسسه مطالعات راهبردی اسلامی معاصر؛ «محمدانور سادات»، ویکی شهید.
- ↑ «انور سادات، صدام و قذافی کودکی خود را چگونه گذراندند؟»، سایت رصیف.
- ↑ «محمدانور سادات»، ویکی شهید.
- ↑ «محمدانور سادات و رابطه او با اخوان المسلمین»، سایت موسسه مطالعات راهبردی اسلامی معاصر.
- ↑ جعفری، ایران و مصر؛ چالشها و فرصتها، ص۴۰.
- ↑ عبدالهادی، المسألة الفلسطینیة و مشاریع الحلول السیاسیة ۱۹۳۴ـ۱۹۷۴م، ص ۱۵۰.
- ↑ اشرفی، خالد اسلامبولی، ص۳۷.
- ↑ موســوعة تاریخ مصــر و حضارتها، ج۱۶، ص۴۰۸ـ۴۰۹.
- ↑ اشرفی، خالد اسلامبولی، ص۳۷ـ۴۱.
- ↑ خسروشاهی، ص۱۴۸ـ۱۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۸.
- ↑ انصاری، پس از سقوط، ص۱۹۵ـ۱۹۷؛ میلانی، نگاهی به شاه، ص۵۳۷.
- ↑ لبیب رزق، المرجع فی تاریخ مصــر الحدیث و المعاصر، ص۴۰۹؛ طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص۱۶۰ـ۱۶۱.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ص۴۱ـ۴۲.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ص۴۹ـ۵۱.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ص۴۱۳ـ۴۱۴.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص۱۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۴.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ص۱۱۴ـ۱۱۵.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ص۴۴۳.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ص۴۵۱ـ۴۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۶.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ص۴۵۱؛ ولایتی، ایران و تحولات فلسطین (۱۳۱۷ـ۱۳۵۷ش/۱۹۳۹ـ۱۹۷۹م)، ص۸۷.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ص۴۵۵ـ۴۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۳۳؛ ج۴، ص۲۳۴.
- ↑ ولایتی، ایران و تحولات فلسطین (۱۳۱۷ـ۱۳۵۷ش/۱۹۳۹ـ۱۹۷۹م)، ص۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۵۶؛ ج۵، ص۱ـ۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۶، ص ۴۱۰؛ ج۷، ص۱۹۸؛ ج۱۱، ص۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۷۸.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ص۲۱.
- ↑ امرایی، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، ص۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ص۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۷۹؛ ج۱۲، ص۲۱۹ـ۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۷۳ـ۷۴ و ۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۷؛ ج۱۶، ص۳۰۲، ۳۷۹، ۵۱۱؛ ج۲۰، ص۹۸ـ۹۹.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ص۳۰۵ـ۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۸۲ـ۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۸۵ـ۲۸۶، ۳۱۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ص۱۴۴.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ص۱۴۸و۱۵۰ـ۱۵۵.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص۱۶۶؛ محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مسائل، ص۱۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۳۶۲ـ۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۳۰ـ۳۳۱.
منابع
- اسپوزیتو، جان ال، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانهچی، تهران، باز، چ اول، ۱۳۸۲ش.
- اشرفی، لیلا، خالد اسلامبولی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امرایی، حمزه، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، ۱۳۸۳ش.
- انصاری، احمدعلی، پس از سقوط؛ سرگذشت خاندان پهلوی در دوران آوارگی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار ۱۳۸۵ش.
- جعفری ولدانی، اصغر، ایران و مصر، چالشها و فرصتها، تهران، مرز فکر، چ اول، ۱۳۸۷ش.
- خسروشاهی، هادی، حرکتهای اسلامی معاصر، قم، موسسه بوستان کتاب، ۱۳۹۲ش.
- طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، تهران، علم، ۱۳۸۵ش.
- عبدالهادی، مهدی، المسألة الفلسطینیة و مشاریع الحلول السیاسیة ۱۹۳۴ـ۱۹۷۴م، بیروت، منشورات مکتبة المطبعة العصریة، ۱۹۹۲م.
- علیزاده، حسین، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، تهران، وزارت امور خارجه، چ اول، ۱۳۸۴ش.
- لبیب رزق، المرجع فی تاریخ مصــر الحدیث و المعاصر، تقدیم و مراجعة یونان لبیب رزق، القاهره، المجلس الاعلی للثقافه، ۲۰۰۹م.
- محمدی، منوچهر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مسائل، تهران، دادگستر، چ اول، ۱۳۷۷ش.
- منتظمی، علی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، تهران، سولماز، بیتا.
- مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، تهران، علمی، چ دوم، ۱۳۷۸ش.
- موســوعة تاریخ مصــر و حضارتها، القاهره، مرکز الشرق االوسط الثقافی للطباعة و النشر و الترجمة و التوزیع، ۲۰۱۰م.
- میلانی، عباس، نگاهی به شاه، کانادا، نشر پرشین سیرکل، چ دوم، ۱۳۹۴ش.
- نقوی، علیمحمد، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، تهران، نور، چ اول، ۱۳۶۱ش.
- ولایتی، علیاکبر، ایران و تحولات فلسطین (۱۳۱۷ـ۱۳۵۷ش/۱۹۳۹ـ۱۹۷۹م)، تهران، وزارت امور خارجه، چ اول، ۱۳۸۰ش.
- «محمدانور سادات»، ویکی شهید،
- «انور سادات، صدام و قذافی کودکی خود را چگونه گذراندند؟»، سایت رصیف.
- «محمدانور سادات و رابطه او با اخوان المسلمین»، سایت موسسه مطالعات راهبردی اسلامی معاصر.
محمد رجائی نژاد