عجب

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از خود برتربینی)

عجب، رذیله نفسانی خودپسندی و خودبزرگ‌بینی.

امام‌خمینی، عجب را، بزرگ‌شمردن نعمت و نازکردن به واسطه عمل و خود را از تقصیر خارج‌دانستن می‌داند و معتقد است اگر شخص به آنچه دارد، مانند عمل صالح و علم مسرور شود، و اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند و بر خداوند منت گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد.

امام‌خمینی، حب نفس و جهل و غفلت را از جمله عوامل عجب ذکر کرده‌است و مراتب عجب را به سه دسته عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به کفر و شرک و عقاید باطل است. عجب به ملکات و صفات پسندیده که در مقابل آن عجب به صفات ناپسند است و عجب به افعال نیکو و پسندیده، در مقابل عجب به اعمال قبیح و ناشایست، تقسیم می‌کند.

امام‌خمینی برای عجب مفاسدی چون هلاکت انسان، کوچک‌شمردن گناهان و سوء ظن برشمرده و برای درمان آن روش‌هایی چون زدودن حب نفس و حسن ظن به دیگران و سوء ظن به خود ارائه کرده است.

معنی

«عُجب» به معنای تکبر و بزرگ‌شمردن خود،[۱] از خود خشنودبودن، افتخارکردن و نظر و رأی خود را پسندیدن[۲] است. در اصطلاح اخلاق، به معنای اعتقاد و ظن نادرست به نفس در استحقاق مرتبه‌ای است که فاقد آن است.[۳] بعضی آن را بزرگ‌شمردن خود به سبب کمالی که فرد در خود می‌بیند، تعریف کرده‌اند؛ خواه آن کمال را داشته یا نداشته باشد.[۴] امام‌خمینی نیز عجب را، بزرگ‌شمردن نعمت یا اعتقاد،[۵] عمل صالح، مسرورشدن به آن، نازکردن به واسطه عمل و خود را از تقصیر خارج‌دانستن[۶] می‌داند.

«عجب» با واژگانی چون غرور و تکبر مرتبط است. فرق عجب با تکبر در این است که در عجب مقایسه و تطبیقی با دیگران نیست، امّا در تکبر افزون بر خودبرتربینی، مقایسه و برترشمردن خود نسبت به دیگران نیز دخیل است[۷] (ببینید: تکبر). فرق غرور با عجب، در این است که غرور، سکون و اطمینان نفس است به آنچه مطابق میل و هوای اوست، ولی مطابق واقع نیست و از جهل و خدعه شیطان نشئت می‌گیرد[۸] و مبدأ آن نیز سستی در اوامر الهی و جهل به عالم غیب است[۹]؛ اما عجب، بزرگ‌شمردن خود به سبب کمالی است که فرد در خود می‌بیند.[۱۰]

پیشینه

عجب از صفات نکوهیده‌ای است که در قرآن کریم به آن توجه شده‌است و در آیات، از شیطان و خود برتربینی او در برابر حضرت آدم(ع)،[۱۱] عجب کفار به اموال و اولاد[۱۲] و عجب مؤمنان در اعمال خود،[۱۳] سخن به میان آمده‌است. در روایات نیز عجب سبب هلاکت و سرچشمه گناهان و زمینه بسیاری از صفات نکوهیده شمرده شده‌است[۱۴] که راه تسلط شیطان را بر فرزندان آدم(ع) می‌گشاید.[۱۵] در بعضی روایات، این صفت به‌خصوص برای اهل طاعت و بندگی خطر بزرگی شمرده شده‌است؛ زیرا آنها بیشتر در معرض افتادن در دام عجب هستند[۱۶]؛ چنان‌که در روایتی از امام‌صادق(ع) نقل شده‌است اگر عجب نبود، مؤمن به گناه مبتلا نمی‌گشت.[۱۷]

علمای اخلاق، عجب را در جایگاه یکی از رذایل اخلاقی مورد بحث قرار داده‌اند.[۱۸] کتاب تهذیب الاخلاق ابن‌مسکویه از علمای قرن پنجم را می‌توان از نخستین کتاب‌هایی دانست که بابی به این موضوع اختصاص داده‌است.[۱۹] مباحث این کتاب، متأثّر از مباحث اخلاقی ارسطو و الهام‌گرفته از نظریه اعتدال در قوای او است[۲۰] که بر اساس آن، علمای اخلاق، عجب را یکی از رذایل برخاسته از افراط در قوه غضبیه شمرده‌اند.[۲۱] امام‌خمینی نیز به این مسئله توجه داشته، عجب را از صفات رذیله‌ای می‌داند که مؤمنان و غیر مؤمنان به آن مبتلا می‌شوند.[۲۲] ایشان در عموم آثار اخلاقی و عرفانی خود به‌خصوص در کتاب‌هایی چون آداب الصلاة،[۲۳] سرّ الصلاة،[۲۴] شرح حدیث جنود عقل و جهل[۲۵] و شرح چهل حدیث[۲۶] به این موضوع پرداخته‌است. ایشان به موضوعاتی چون درجات عجب،[۲۷] منشأ حصول عجب[۲۸] و مفاسد آن[۲۹] و فساد یا عدم فساد عمل به واسطه عجب[۳۰] پرداخته‌است.

حقیقت عجب

علمای اخلاق در بیان حقیقت عجب و مصادیق آن اختلاف نظر دارند. بعضی حقیقت عجب را مسرورشدن به عمل و عبادت در صورتی که به همراه خوف از تقصیر در مقام عبودیت نباشد، می‌دانند.[۳۱] بعضی نیز صرف نیکوشمردن عمل خود، مانند عبادت یا عادت نیکو را عجب دانسته‌اند.[۳۲] برخی معتقدند اگر شخص به آنچه دارد، مانند عمل صالح، قوت، علم و رأی، مسرور شود، در صورتی که این سرور، به همراه تواضع در پیشگاه خدا و سپاس از او به سبب توفیق عمل صالح باشد، عجب تلقی نمی‌شود؛ اما اگر اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند، تا حدی که بر خداوند منت گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد.[۳۳] امام‌خمینی این سخن را می‌پذیرد و معتقد است عمل را باید اعم از عمل قلبی و جوارحی دانست؛ ضمن آنکه این عجب می‌تواند نسبت به خصال زشت یا نیکو باشد و شخص همان‌گونه که می‌تواند به صفات پسندیده خود عجب داشته باشد، می‌تواند به صفات ناپسند خود نیز عجب پیدا کند.[۳۴]

اسباب عجب

برخی از علمای اخلاق، ریشه عجب را جهل محض[۳۵] و ضعف عقل[۳۶] دانسته‌اند.

امام‌خمینی عواملی برای عجب ذکر کرده‌است؛ ازجمله:

  1. حب نفس: حب نفس سبب می‌شود شخص اعمال خود را بزرگ ببیند یا اعمال زشتش در نظرش نیکو جلوه کند. در مقابل، اعمال دیگران در نظرش کوچک و حقیر به نظر آید[۳۷] (ببینید: حب نفس).
  2. شیطان: شیطان، عبادات و اعمال نیکو را به گونه‌ای نشان می‌دهد که شخص به آنها مغرور گردد که این، در حقیقت از حیله‌های شیطان و دام‌های اوست.[۳۸]
  3. جهل و غفلت: جهل و غفلت، مانند حجابی بر عقل و هوش انسان پرده می‌افکند، در نتیجه، انسان برای خود در برابر سلطنت قاهره حق، توهم استقلال می‌کند.[۳۹] این امر شامل جهل به حقارت خود و غفلت از عظمت خالق[۴۰] و غفلت از اعمال بندگان صالح و اولیا و مقربان[۴۱] است.

اقسام و مراتب

برخی علمای اخلاق، عجب را به‌طور کلی به عجب در اعمال، صفات و عقاید تقسیم کرده‌اند و با استناد به برخی آیات،[۴۲] به اعتبار متعلق عجب مصادیق پرشماری برای آن ذکر کرده‌اند؛ مانند عجب به مال، عجب به فرزندان، عجب به قدرت، عجب به نسب و عجب به درایت و عقل.[۴۳] امام‌خمینی در ضمن بیان اقسام عجب،[۴۴] به مراتب و درجات آن پرداخته‌است[۴۵] و با استناد به روایتی از امام‌رضا(ع)،[۴۶] مراتب عجب را به سه دسته عمده تقسیم می‌کند: اول: عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به کفر و شرک و عقاید باطل است. دوم: عجب به ملکات و صفات پسندیده که در مقابل آن عجب به صفات ناپسند است. سوم: عجب به افعال نیکو و پسندیده، در مقابل عجب به اعمال قبیح و ناشایست.[۴۷]

به اعتقاد امام‌خمینی، عجب در مورد صفات پسندیده، خود دارای چهار مرتبه است:

  1. بالاترین مرتبه این است که شخص به سبب شدت عجب، در قلب خود بر خداوند منت گذارد و خیال کند اعمال او سبب ترویج دین خدا و رونق آن شده‌است.
  2. شخص خود را از مقربان و اولیای خدا ببیند و در باطن برای خدا ناز کند و این مرتبه، غیر از منت‌گذاری است؛ گرچه بعضی از علمای اخلاق بین این دو تفاوتی قائل نشده‌اند.[۴۸]
  3. خود را به واسطه اعمال و ملکات، طلبکار و مستحق ثواب بداند.
  4. شخص خود را از دیگران ممتاز بداند و به سبب داشتن اعمال، اوصاف و کمالات، خود را در برابر کسی که فاقد این صفات و کمالات است، برتر بشمارد که در حقیقت، این حد از عجب، جزو کبر می‌شود[۴۹] (ببینید: تکبر).

بنابر روایات گاهی انسان در اعمال ناشایست نیز گرفتار عجب می‌گردد.[۵۰] امام‌خمینی نیز با استناد به آیات[۵۱] و روایات،[۵۲] معتقد است که گاهی گناهکاران نیز از معاصی و سیئات اخلاقی خود خشنود می‌گردند و گرفتار عجب می‌شوند و از این جهت که مقید به ادیان نمی‌باشند، خود را دارای روح آزاد و خارج از تقلید می‌دانند و می‌پندارند که دارای شهامت و مردانگی هستند اما نمی‌دانند که خصال زشت در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آن شده و از این جهت اعمال زشت خود را کمال می‌پندارند.[۵۳]

نشانه‌ها و پیامدها

برخی آیات قرآن، عجب را سبب خسارت در آخرت شمرده‌اند.[۵۴] در برخی از روایات نیز مفاسد پرشماری برای عجب ذکر شده‌است؛ ازجمله اینکه عجب سبب هلاکت شخص،[۵۵] آشکارشدن زشتی‌ها و تباه‌شدن عمل نیک و برانگیخته‌شدن حسد و غضب دیگران[۵۶] می‌شود. علمای اخلاق نشانه‌هایی برای شخص مبتلا به عجب ذکر کرده‌اند؛ ازجمله از آنجاکه او مغرور است، خود را می‌ستاید و خود را از عیوب بری می‌شمارد، از مشورت با دیگران و سؤال از آنها پرهیز می‌کند؛ همچنین نصیحت را نمی‌پذیرد، به دیگران با دیده جهالت می‌نگرد و در خطای خود اصرار می‌ورزد.[۵۷] امام‌خمینی نیز نشانه‌هایی برای عجب ذکر کرده‌است؛ ازجمله:

شخص مبتلا به عجب، به مردم با دیده خواری می‌نگرد، در دل و زبان مردم را سرزنش می‌کند و هر چه عمل صالح از مردم ببیند، در آن مناقشه می‌کند، ولی اعمال خود را پاک می‌پندارد؛ همچنین عیوب مردم را به‌خوبی می‌بیند، اما از عیوب خود غافل است.[۵۸]

امام‌خمینی مانند دیگر علمای اخلاق.[۵۹]

مفاسد پرشماری برای عجب برشمرده است؛ ازجمله:

  1. هلاکت انسان: امام‌خمینی با استناد به برخی روایات،[۶۰] عجب را سبب هلاک انسان معرفی می‌کند و معتقد است عجب افزون بر اینکه سبب مفاسد دیگری است، خود نیز از مهلکات است و ایمان و اعمال را نابود می‌کند،
  2. کوچک‌شمردن گناهان و بی‌توجهی به اصلاح نفس: زیرا عجب، حجاب غلیظی است که مانع می‌شود شخص زشتی‌های خود را مشاهده کند؛ از این‌رو خود را نیازمند اصلاح نمی‌داند، و این مصیبتی است که انسان را از همه کمالات بازمی‌دارد و به انواع نقائص مبتلا می‌کند،[۶۱]
  3. تمرد و دوری از قرب الهی: امام‌خمینی سبب مطرودشدن شیطان از درگاه الهی و دوری او از قرب پروردگار را خودبینی و عجب شیطان می‌داند که خود را برتر از آدم (ع) دانست؛ زیرا آفرینش او از آتش بود و آفرینش آدم(ع) از خاک،[۶۲]
  4. عدم توجه به رحمت حق: شخص مبتلا به عجب، به اعمال خود اعتماد می‌کند و خود را طلبکار خداوند و شایسته ثواب می‌داند.[۶۳] این مسئله سبب می‌شود فرد خود را مستغنی بپندارد و به فضل و رحمت حق توجه نداشته باشد و گمان کند شایسته اجر و ثواب است.[۶۴]
  5. مبدأبودن برای رذایل: عجب مقدمه تکبر و کفر است و زمینه ریا را به وجود می‌آورد؛ زیرا اگر انسان عمل خود را حقیر و کوچک بشمارد، اعمالش را به نمایش نمی‌گذارد و چنین عملی را برای دیگران انجام نمی‌دهد[۶۵]
  6. سوء ظن: عجب سبب بدبینی به بندگان خدا و خودپسندی است.[۶۶]
  7. بازداشتن از وصول به کمال: خودبینی و عجب در علم، یکی از حجاب‌های بزرگی است که انسان را از سیر الی الله و رسیدن به کمالات بازمی‌دارد.[۶۷] به اعتقاد امام‌خمینی عجب از نظر فقهی حرمت ندارد و سبب فساد عبادت نمی‌شود؛ چنان‌که این امر از بعضی روایات[۶۸] به دست می‌آید.[۶۹]

درمان عجب

علمای اخلاق درمان این بیماری را به اجمال و تفصیل بیان کرده‌اند. در درمان اجمالی، شخص باید به معرفت پروردگار توجه داشته باشد و بداند عزت و عظمت، مخصوص خداوند است و بنده نصیبی جز ذلت و فقر در برابر او ندارد. اما درمان تفصیلی آن است که در هر یک از موارد عجب، مانند عجب به عبادت، علم، اطاعت و مانند این امور، اسبابی که سبب عجب است، از میان ببرد[۷۰]؛ برای مثال، در عجب به علم، به خود بفهماند علم نهایتی ندارد و اگر به بالاترین درجه علم هم برسد، برتر از او هم عالمی هست و به علم خود عجب پیدا نکند.[۷۱] در عجب به اموال و اولاد، در ضعف این امور تفکر کند و همه آنها را از خداوند بداند که از خود قدرت و تأثیری ندارند.[۷۲] در عجب به قدرت و عبادت نیز لازم است بفهمد همه این امور از طرف خداوند است و انسان تنها مجرای این نعمت و وسیله‌ای بیش نیست و اگر خداوند بخواهد می‌تواند این امور را از انسان سلب کند.[۷۳]

امام‌خمینی چون یکی از اسباب عجب را حب نفس می‌داند،[۷۴] معتقد است برای درمان و زدودن رذایل اخلاقی، باید سرچشمه آن رذیله درمان گردد.[۷۵] ایشان برای هر یک از عجب در علم و عمل، راه خاصی نشان می‌دهد و معتقد است راه درمان عجب در علم، توجه به بی‌ارزش بودن علمی است که جز پاره‌ای اصطلاحات نیست و فایده‌ای برای اصلاح حال نفس و عالم آخرت ندارد[۷۶]؛ اما علمی که انسان را از هواهای نفسانی و صفات رذیله دور کند، علم سودمند است و هر علمی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا انسان را از صفات رذیله مبرّا نکند، منشأ آن تصرف شیطان و نفس اماره است.[۷۷] ایشان دربارهٔ درمان عجبِ در عمل، معتقد است اگر انسان به عمل خود توجه کند و حقارت و نقص آن را از جهت اخلاص بسنجد، عجبِ در عمل به او راه نمی‌یابد؛ زیرا که عمل و عبادات انسان غالباً برای لذات نفسانی است[۷۸] و اگر خداوند بخواهد با عدلش با انسان برخورد کند، تمام عباداتش ناچیز و باطل خواهد بود؛ از این‌رو انبیا و اولیای الهی در پیشگاه خداوند خوفناک بوده‌اند و خود را در قیام به عبادت او مقصر می‌دانستند.[۷۹]

امام‌خمینی یکی دیگر از راه‌های درمان عجب را مقایسه اعمال خود با اعمال و عبادات پیامبر (ص) و ائمه (ع) و اظهار تقصیر آنان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند می‌داند؛ در حالی‌که دیگران نمی‌توانند حتی گوشه‌ای از اعمال آنان را به‌جا آورند.[۸۰] همچنین ایشان مواظبت بر آداب نماز و عبادات شرعیه را از وسایل الهی می‌داند و آن را سبب گرفتارنشدن در دام عجب، خودبینی و تکبر می‌شمارد.[۸۱]

ایشان یکی از راه‌های دورماندن از عجب را نیز حسن ظن به دیگران و سوء ظن به خود می‌داند؛ زیرا چه بسا فرد مبتلا به معصیت، ملکات یا اعمال نیکویی داشته باشد که خداوند او را به واسطه آن، شایسته رحمت و هدایت کند یا ممکن است خداوند این شخص را گرفتار معصیت کرده تا به عجب مبتلا نشود.[۸۲] ایشان اصلاح و تهذیب افراد و جامعه را بدون اصلاح نفس و دورشدن از خودبینی و خودخواهی، میسر نمی‌داند و تهذیب جامعه را وظیفه علما و اندیشمندان می‌شمارد.[۸۳]

پانویس

  1. فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۹۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۱۶.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۵۸۲؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۲/۲۰۶.
  3. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۷.
  4. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، ۲۶۲.
  5. امام‌خمینی، الطهاره، ۳۹۲.
  6. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱–۶۲.
  7. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۹.
  8. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۸۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۹۳.
  9. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.
  10. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۲.
  11. ص، ۷۶؛ اعراف، ۱۲.
  12. سبأ، ۳۵.
  13. توبه، ۳۵.
  14. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۸.
  15. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۴؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۸.
  16. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۹۸–۱۰۰.
  17. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۸.
  18. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۲.
  19. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۶.
  20. ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۲۶۴.
  21. غزالی، مجموعه رسائل، ۱۴۶.
  22. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۶.
  23. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۲، ۸۹ و ۹۸.
  24. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۵۲ و ۷۵.
  25. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۰، ۸۳ و ۳۴۱–۳۴۲.
  26. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳–۷۶.
  27. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.
  28. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۰–۷۱.
  29. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۷–۶۹.
  30. امام‌خمینی، الطهاره، ۳۹۳.
  31. مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۹/۳۱۶–۳۱۷.
  32. مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، ۲/۳۷۸–۳۷۹.
  33. ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۲؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول (ص)، ۱۰/۲۱۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۸.
  34. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲.
  35. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۷.
  36. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۰–۲۸۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۸۳.
  37. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۱.
  38. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۶–۶۹.
  39. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۰.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵.
  41. امام‌خمینی، الطهاره، ۳۹۲.
  42. فصلت، ۱۵؛ سبأ، ۳۵.
  43. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۶۹–۷۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۸۲.
  44. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲–۶۳.
  45. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.
  46. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
  47. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲–۶۳.
  48. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳–۶۵.
  49. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۹.
  50. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
  51. فاطر، ۸؛ کهف، ۱۰۳–۱۰۵.
  52. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳–۳۱۵.
  53. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵.
  54. کهف، ۱۰۳.
  55. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۸.
  56. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۹.
  57. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۶۲؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۵.
  58. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴–۶۵.
  59. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۶–۲۷۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۵–۲۷۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۶۱–۳۶۲.
  60. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
  61. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۷–۶۹.
  62. اعراف، ۱۲؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۹؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۴، ۴۹–۵۰ و ۷۱.
  63. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۱–۷۲.
  64. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۹.
  65. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۹.
  66. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۷ و ۶۹.
  67. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵–۱۹۶؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸.
  68. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۱۰۷.
  69. امام‌خمینی، الطهاره، ۳۹۵–۳۹۶.
  70. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۸–۲۸۴؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۶۶–۳۷۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۵ و ۲۶۹.
  71. خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۱۵۷.
  72. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۴؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۴.
  73. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۸–۲۷۹.
  74. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۱.
  75. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۱.
  76. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۲–۳۴۳.
  77. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۹.
  78. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۲–۷۵.
  79. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۰.
  80. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۶.
  81. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۲–۴۸.
  82. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۷.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۳۵.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد الهلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، قاهره، دار صادر، ۱۳۴۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، چاپ چهاردهم، ۱۳۶۹ش.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
  • غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامام‌الغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مازندرانی، ملاصالح، شرح اصول الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبة الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول (ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تصحیح محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.

پیوند به بیرون

ابوالفضل یغمایی، عجب، دانشنامه امام‌خمینی، ج۷، ص۲۱۱–۲۱۵.