قومیت

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از قوم‌گرایی)

قومیت، تعصب به قوم خود و اعتقاد به ارزش‌ها یا برتری آن.

قومیت در اصطلاح به گروهی از مردم با ویژگی‌های تاریخی، زبانی و آداب و رسوم یکسان گفته می‌شود. بنابراین قوم‌گرایی می‌تواند مبنای زبانی یا تاریخی-جغرافیایی، نژادی، فرهنگی و دیگر ویژگی‌های عرفی داشته باشد.

شرایط جغرافیایی سرزمین ایران موجب پیدایش اجتماعات نسبتاً دورافتاده و پراکنده‌ای شده و ترکیب پیچیده قومی جمعیت ایران، حاصل حضور گروه‌های قومی مختلف است.

امام‌خمینی پیش و پس از پیروزی انقلاب اهتمام ویژه‌ای به اقوام مختلف ایرانی داشت و اصل ۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به‌ صراحت تأکید می‌کند که مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

از نگاه امام‌خمینی در اسلام اساساً نژاد مطرح نیست و اسلام روی نژادبازی قلم سرخ کشیده و تنها ملاک برتری را تقوا و خداترسی دانسته ‌است. ایشان معتقد بود قوم‌گرایی آثار ناگواری به بار می‌آورد که مهم‌ترین آن تفرقه و چنددستگی است.

مفهوم‌شناسی

قومیت مصدر صناعی از قوم است[۱] و قوم به معنای گروه مردان و زنان یا گروه مردان،[۲] خویشاوند، خانواده، قبیله و ملت[۳] است. قومیت در اصطلاح به گروهی از مردم که دارای ویژگی‌های تاریخی، زبانی، آداب و رسوم یکسانی‌اند، گفته می‌شود.[۴] قوم‌گرایی می‌تواند مبنای زبانی یا تاریخی ـ جغرافیایی، نژادی، فرهنگی و دیگر ویژگی‌های عرفی داشته باشد.[۵]

از واژه‌های مرتبط با قومیت، «ملیت»، «ملی‌گرایی»، «نژادپرستی» و «هویت ملی» است. ملیت در مقام بیان رابطه قانونی، به معنای عضویت در یک ملت یا دولت است[۶] و رابطه‌ای سیاسی است که فردی را نه به یک قوم، بلکه به دولتی مرتبط می‌سازد، به طوری که حقوق و تکالیف اصلی وی از همین رابطه ناشی می‌شود.[۷] ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) مرتبه‌ای بالاتر از ملیت، به معنای دل‌بستگی شدید به نژاد، زبان و فرهنگ خودی، همراه با اعتقاد به برتری ملت خود از ملت‌های دیگر است[۸] و در نژادپرستی علاوه بر آن، اعتقاد به سیاست تبعیض نژادی نیز وجود دارد.[۹] هویت به معنای تشخص[۱۰] و شناختن و شناساندن خود،[۱۱] به دو گونه هویت فردی و هویت اجتماعی تقسیم می‌شود و هویت اجتماعی مجموعه‌ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت می‌کند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین به‌طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از دیگر گروه‌ها و افراد متعلق به آنها متمایز می‌سازد.[۱۲] (ببینید: ملی‌گرایی و هویت)

پیشینه

انسان در فطرت خود موجودی اجتماعی است[۱۳] که از آغاز خلقت دست به تشکیل اجتماع زده‌است. به گفته قرآن کریم، مردم در آغاز تشکیل اجتماع‏، گروهی واحد و یک‌دست بودند و تضادی در میانشان وجود نداشت، تا اینکه به‌تدریج تضادها و اختلافاتی در میان آنان پدیدار شد و جوامع و طبقات مختلف پدید آمدند؛[۱۴] از این‌رو هویت قومی ازجمله هویت‌های واقعاً موجودِ جامعه بشری است که در عصر حاضر نیز همچنان از مسائل مهم مبتلابه جامعه بین‌الملل باقی مانده و طیف وسیعی از منازعات و ستیزه‌ها را در سطوح مختلف دامن زده‌است؛ چنان‌که در عصر حاضر هند، ترکیه، روآندا، افغانستان، سری‌لانکا، اندونزی، عراق، پاکستان، سومالی، یوگسلاوی، کانادا، اسپانیا و بیشتر جمهوری‌های سابق اتحاد جماهیر شوروی، همگی درگیر مسئله‌ای واحد به نام قومیت‌اند.[۱۵]

از سوی دیگر، شرایط جغرافیایی سرزمین ایران نیز از دیرباز موجب پیدایش اجتماعات نسبتاً دورافتاده و پراکنده‌ای شده و ترکیب پیچیده قومی جمعیت ایران حاصل حضور گروه‌های قومی مختلف است.[۱۶] برخی از مهم‌ترین اقوام ایران، از آغاز تاریخ این کشور عبارت‌اند از: بلوچ‌ها، کردها، ترکمن‌ها، لرها، ترک‌ها، عرب‌ها و فارس‌ها.[۱۷] این اقوام جز بخشی از بلوچ‌ها که ساکنان اصلی ایران شمرده می‌شدند، بقیه به صورت ایلات به این سرزمین آمده‌اند و از زندگی ایلی به قومیت رسیدند و سپس در صورت فراهم‌شدن شرایط به تأسیس حکومت محلی یا سراسری دست یافتند.[۱۸] تنوع مذهبی جمعیت ایران نیز همواره چشمگیر بوده‌است. ترکیب و تنوع زرتشتی، یهودی، مسیحی و مسلمان شیعه و سنی و غیر آن این پراکندگی را شکل داده‌است.

همچنین با توجه به ترکیب و تنوع پیچیده ساختار قومی، تنوع زبانی و فرهنگی قابل ملاحظه‌ای وجود داشت که باز هم بر پراکندگی هویت اجتماعی می‌افزود؛[۱۹]؛ در عین حال، برخی واحدهای فراقومی، مانند تأسیس نهاد سیاسی امپراتوری، ادیان جهانی ازجمله اسلام و زبان و ادبیات مشترک، بر این پراکندگی فائق آمده‌اند و پیوند و همبستگی را در میان اقوام ایرانی برقرار کرده‌اند و عوامل فرهنگ مشترک ایرانیان بوده‌اند؛[۲۰] از همین‌رو اقوام ایرانی در عین تنوع، زندگی مسالمت‌آمیزی داشتند و به‌ویژه در سده‌های اخیر رابطه میان دین و ملیت ایرانی، رابطه‌ای سازگار بوده‌است؛[۲۱] یعنی کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت، یکی از اصول پایدار حیات اجتماعی ایران در طول تاریخ است.[۲۲]

گرایش‌های استقلال‌طلبانه قومی‌زبانی، در میان اقوام ایرانی، همچون دیگر مناطق جهان، به صورت واکنشی در برابر تشکیل «دولت ملی» از آغاز سده حاضر پیدا شد. تا پایان قاجاریه که دولت مرکزی به شیوه امپراتوری اداره می‌شد و دخالت چندانی در امور داخلی ایالت‌ها و ولایت‌ها نداشت، همان هویت سنتی ایرانی در میان اقوام ایرانی امری پذیرفته بود و هیچ‌یک از اقوام در فکر استقلال ملی یا خودمختاری قومی نبودند؛ اما با پیدایش دولت مقتدر مرکزی و قوام‌گرفتن «هویت ملی ایرانی»، وضع تازه‌ای پدید آمد[۲۳] و ناسیونالیسم قومی و مبارزات استقلال‌طلبانه در آذربایجان، بلوچستان و کردستان در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی از پیامدهای آن به‌شمار می‌رود.[۲۴]

انقلاب اسلامی ایران که اقوام ایرانی مشتاقانه در آن شرکت داشته‌اند و خلأ نسبی قدرت پس از آن، فرصت تازه‌ای را برای رهبران برخی گروه‌های جدایی‌طلب قومی ایجاد کرد تا خواستار خودمختاری شوند. شورش‌های کردستان و بلوچستان،[۲۵] ترکمن‌صحرا، خلق عرب و آذربایجان، در آغازین روزها و ماه‌های پیروزی انقلاب اسلامی، از این دست بودند. این در حالی بود که امام‌خمینی رهبر انقلاب اسلامی، پیش و پس از پیروزی انقلاب اهتمام ویژه‌ای به اقوام مختلف ایرانی داشت و اصل ۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز که در ماه‌های نخستین استقرار نظام جمهوری اسلامی تدوین شد، به‌صراحت تأکید می‌کند که مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. (ببینید: کردستان، ترکمن‌صحرا، خلق عرب، و حزب جمهوری خلق مسلمان)

قومیت از نگاه اسلامی

نگاه اسلام به اصل اختلاف انسان‌ها در قالب گروه‌ها و قبایل مختلف، نه تنها مثبت است، بلکه به گفته قرآن کریم خلقت انسان در تیره‌ها و قبیله‌های گوناگون برای شناخت همدیگر لازم بوده‌است؛[۲۶] برای اینکه اگر همه انسان‌ها یکسان و شبیه یکدیگر بودند و قابل شناسایی نبودند، هرج و مرج جامعه انسانی را فرا می‌گرفت.[۲۷] آنچه اسلام از آن سخت مخالف است، این است که اصل و نسب خانوادگی و انتساب به قبیله، عامل امتیازات و تفاخر قرار گیرد که آیه سیزدهم سوره حجرات در صدد نفی آن برآمده[۲۸] و تنها ملاک برتری نزد خداوند را پرهیزگاری برشمرده است. اسلام همواره با عصبیت منفی جاهلیت مبارزه کرده‌است، تا مسلمانان جهان را از هر نژاد و قوم و قبیله زیر یک پرچم جمع کند؛ زیرا اسلام هرگز دیدگاه تنگ و محدود قومی را نمی‌پذیرد و آن را موهوم و بی‌اساس می‌داند.[۲۹] پیامبر اکرم(ص) نیز عصبیت جاهلیت را امری متعفن دانسته‌است که باید رها شود.[۳۰] ایشان همچنین با تأکید بر اشتراک همه انسان‌ها در خدای واحد و پدر واحد، برتری عرب بر عجم، عجم بر عرب، سیاهپوست بر گندمگون و گندمگون بر سیاهپوست را نفی کرده و تنها ملاک برتری را تقوا دانسته‌است؛[۳۱] زیرا نگاه خداوند متعال به وضع خانوادگی، نسب، اجسام و اموال افراد نیست، بلکه به دل‌های آنان است و هر قلبی که صالح باشد، مورد لطف و محبت الهی قرار می‌گیرد.[۳۲] (ببینید: تعصب)

از نگاه امام‌خمینی در اسلام اساساً نژاد مطرح نیست[۳۳] و اسلام روی نژادبازی قلم سرخ کشیده و میان سیاه، سفید، ترک، عرب و عجم، تمایزی قائل نشده‌است و تنها ملاک برتری را تقوا و خداترسی دانسته‌است؛[۳۴] از این‌رو اسلام و قرآن متعلق به همه است و نژاد و رنگ، قبیله و زبان در این نظام ارزش ندارد.[۳۵] به اعتقاد ایشان پیامبر اکرم (ص) در عین حالی‌که عرب بود، فخری برای عرب بر عجم یا برعکس قائل نبود و هیچ‌یک را بر دیگری برتری نداد؛[۳۶] زیرا از نظر اسلام، چنان‌که در سخن پیامبر اکرم (ص) آمده‌است[۳۷] همه نژادها مثل دنده‌های شانه برابرند و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارند.[۳۸] از نظر ایشان اسلام آمده‌است تا تمام ملل دنیا اعم از عرب و عجم، تُرک و فارس را متحد کند و یک امت بزرگ به نام ملت اسلام برقرار کند تا هیچ‌کس نتواند بر دولت‌ها و مراکز اسلامی سلطه یابد؛[۳۹] از این‌رو ایشان تأکید می‌کند مردم ایران همه پیرو قرآن و رسول اکرم (ص) و همه با هم برادر و دارای یک دین‌اند[۴۰] و با برادران اهل سنت و همه اقوام نیز هیچ اختلافی ندارند.[۴۱]

از سوی دیگر، اصالت‌نداشتن قومیت و محوریت اسلام در نگاه دینی، به معنای بی‌اعتباری قومیت و ملیت نیست؛ زیرا قومیت و حتی عصبیت می‌تواند وجه مثبت نیز داشته باشد؛[۴۲] چنان‌که در حدیثی از امام‌سجاد(ع) آمده‌است هیچ تعصبی به بهشت نرفت، مگر تعصب حمزةبن‌عبدالمطلب که به سبب اهانت به رسول خدا (ص) به خشم آمد و مسلمان شد.[۴۳]

از نظر امام‌خمینی نیز اگر نظر انسان در عصبیت‌ها و حمایت‌ها از بستگان خود، محض اظهار حق و رد باطل باشد، پسندیده‌است و حمایت از حق و حقیقت است و حتی از بهترین صفات کمال انسانی و خُلق انبیا و اولیا به‌شمار می‌رود و علامت آن این است که حق با هر طرف باشد، شخص از آن حمایت می‌کند؛ گرچه از دوستان یا آشنایان او نباشد یا از دشمنان او باشد؛ اما اگر نفسانیت و قومیت، فرد را به گونه‌ای تحریک کرده باشد که اگر باطلی هم از خویشاوندان و منسوبان خود ببیند، با آنان همراهی و از آنان حمایت کند، چنین شخصی دارای ملکه عصبیت جاهلیت است و از اعضای فاسد و مفسد جامعه است و در زمره عرب‌های جاهلیت به‌شمار می‌رود.[۴۴] ایشان صریحاً اعلام می‌کند که «ملیت» در سایه آموزه‌های اسلام را می‌پذیرد و برای ملت ایران، همه گونه فداکاری می‌کند و دفاع از کشورهای اسلامی را جزو واجبات می‌داند؛[۴۵] اما اسلام در عین حالی‌که به وطن و زادگاه احترام می‌گذارد، آن را در مقابل اسلام قرار نمی‌دهد.[۴۶] اسلام با ملیتی مخالف است که اسلامیت را نفی کند[۴۷] و ملی‌گرایی اگر به این معنا باشد که کشورها و زبان‌ها را در مقابل همدیگر قرار دهد، اساس دعوت پیغمبران را هدف قرار داده‌است.[۴۸]

از نگاه امام‌خمینی در حسن دوست‌داشتن وطن و هم‌وطن و حفظ و حدود کشور حرفی نیست؛ اما ملی‌گرایی در برابر ملت‌های مسلمان دیگر، مسئله‌ای است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبی اکرم (ص) برخلاف آن است و ملی‌گرایی که به دشمنی میان مسلمانان و شکاف در صف‌های مؤمنان منجر شود، برخلاف اسلام و مصالح مسلمانان و از حیله‌های بیگانگان است[۴۹] و پذیرفتنی نیست. اساساً تحولی که در مردم ایران و رزمندگان، پس از انقلاب اسلامی ایجاد شده‌است، از اسلام و خداست، نه ملیت. اگر ملیت بود، باید در دیگر ملت‌ها نیز این تحول ایجاد می‌شد.[۵۰] (ببینید: ملی‌گرایی)

عوامل قوم‌گرایی

قوم‌گرایی، چه به صورت ادراکی یا احساسی، متقدم یا متأخر، جعلی یا ابزاری، امری موجود، حقیقی و زنده است که به‌ویژه در عصر حاضر و برخلاف انتظار جامعه بین‌الملل، در بسیاری از کشورهای جهان، به خیزشی جدید و عظیم تبدیل شده‌است.[۵۱] عوامل قوم‌گرایی در حوزه‌های مختلف قابل بررسی است. در حوزه روان‌شناسی، «احساس محرومیت نسبی» و «نقش نخبگان قومیت‌ها» دو عامل اصلی‌اند. در حوزه اقتصادی و اقتصاد سیاسی، «گزینش عقلانی» و در حوزه علوم سیاسی، روابط بین‌الملل و ژئوپولیتیک حایز اهمیت‌اند؛ چنان‌که در حوزه سیاسی عواملی چون «کاهش قدرت حکومت مرکزی»، «دوران گذار در عرصه داخلی یا ساخت نظام بین‌الملل»، «نقش و رقابت ابرقدرت‌ها و قدرت‌های بزرگ» و «موقعیت مناسب جغرافیایی» نیز مورد توجه‌اند.[۵۲]

امام‌خمینی قوم‌گرایی نکوهیده را برآمده از عوامل درونی و بیرونی می‌دانست. عامل درونی و ریشه اصلی این نوع قوم‌گرایی را در نفسانیت و دنیاگرایی انسان می‌دید و چنان‌که از احادیث شریف اهل بیت(ع)[۵۳] فهمیده می‌شود، بر این نظر بود که قوم‌گرایی متعصبانه، از اخلاق ناپسند شیطان و موجب سوء عاقبت، نابودی و خروج از ایمان خواهد شد.[۵۴] ایشان همچنین در معرفی عوامل بیرونیِ پدیدآورنده یا تشدیدکننده قوم‌گرایی و اختلافات ناشی از آن در ایران، سه عامل را برجسته‌تر می‌دید:

الف) حکومت‌های ناصالح

از نظر امام‌خمینی حکومت بر اساس تکلیف الهی و قانون مؤظف است همه شهروندان را با یک نظر نگاه کند، تمام اهل کشور را برادر خود بداند، در اجرای قانون میان حاکم و محکوم به یک روش عمل کند و طرح‌های عمرانی را به عدالت در تمام نقاط به اجرا گذارد.[۵۵] به باور ایشان اگر حکومت اسلامیِ آشنا به وظایف خود تشکیل شود، همه برادر خواهند بود و در آن صورت اگر یک کُرد در تهران حاکم شود، مانعی ندارد یا اگر یک فارس حاکم کردستان باشد، مانعی پیش نمی‌آید؛[۵۶] اما چون رژیم پهلوی، یک رژیم طاغوتی و غیر اسلامی بوده، به وظیفه خود عمل نمی‌کرده و حقوق اقوام را ادا نمی‌کرده‌است و موجب نارضایتی اقوام شده‌است.[۵۷] ایشان معتقد بود اگر این حرف‌ها پیش آمده‌است که هر قوم دنبال حق خود باشد، برای این است که ماهیت حکومت‌هایی که در ایران حکومت کردند، حکومت ظالمانه بوده‌است و چون این حکومت‌ها بیشتر یا دایماً از یک قشر بودند و نیازهای اقوام را برآورده نمی‌کردند، موجب نارضایتی مردم شدند.[۵۸]

ب) استعمارگران

یکی از مهم‌ترین عوامل فرقه‌گرایی و اختلاف میان اقوام، از دیدگاه امام‌خمینی، بیگانگان و استعمارگران‌اند. به اعتقاد ایشان ابرقدرت‌ها در گام نخست پس از غلبه بر عثمانی‌ها در جنگ جهانی اول، برای دستیابی به اهداف خود آن را تکه‌تکه کردند و به چندین دولت کوچک تقسیم کردند و هر قطعه از آن را به یکی از کارگزاران خود سپردند تا از این طریق مسلمانان و دولت‌های اسلامی را تضعیف کنند.[۵۹] از همین زمان بود که مسلمانان هر یک به راهی جداگانه رفتند و برای ممتازدانستن خود از دیگران، دلایل تاریخی و نژادی و زبانی جستند.[۶۰] ایشان با اشاره به دست‌های ناپاک بیگانه در جداکردن مسلمانان از یکدیگر، هدف آنان را بهره‌بردن از ذخایر ملی و معنوی مردم مسلمان و تباهی این منابع می‌دانست.[۶۱] از نظر ایشان، نقشه قدرت‌های بزرگ و وابستگان آنان در کشورهای اسلامی ـ که خدای تعالی میان آنان برادری پدیدآورده است ـ ایجاد جدایی و دشمنی میان مسلمانان است؛[۶۲] چنان‌که در ایران هم قضایای کرد، عرب، لر، ترکمن، بلوچ و امثال آن را پدیدآوردند؛ زیرا دشمنان اسلام به این نتیجه رسیده‌اند که اگر اسلام، چنان‌که شایسته‌است متحقق شود، قدرت آنان افول خواهد کرد و ثروت مسلمانان و تعداد بیشتر آنان، برتری قدرت اسلام را رقم خواهد زد.[۶۳]

به اعتقاد امام‌خمینی غرض اصلی آشوب‌های پس از انقلاب اسلامی در کردستان هم این بود که دشمنان نگذارند نهضت اسلامی به اهداف خود دست یابد؛ از این‌رو غائله‌هایی که در کردستان پیش آوردند، غائله‌ای بود که بیگانگان با هدف غارت کشور به کمک همدستان خود مثل سران حزب دمکرات آن را به وجود آوردند تا نگذارند ملت ایران نهضت خود را تا آخر برساند.[۶۴] ایشان به مردم کردستان توصیه می‌کرد فریب نغمه‌های نژادپرستی گروه‌های ضدانقلاب را نخورند که برخلاف قرآن کریم و اسلام است[۶۵] و به نیروها و مأموران مستقر در کردستان و علمای منطقه هشدار می‌داد، به حسب وظیفه ملی و شرعی متوجه باشند که اگر نغمه‌ای از اختلاف از سوی جاهلان یا مفسده‌جویان در منطقه بلند می‌شود، از حلقوم بیگانگان است و آنان می‌خواهند با ایجاد اختلاف، به شکل دیگر به کشور برگردند.[۶۶] (ببینید: استعمار و استثمار)

ج) گروه‌های وابسته

امام‌خمینی معتقد بود آشوب‌های ناشی از قوم‌گرایی، بدون همراهی نیروهای داخلی و قومی ممکن نیست. استعمارگران نیز برای دستیابی به اهداف خود، به‌طور مستقیم وارد نمی‌شوند، بلکه آشوب‌ها را به واسطه عوامل داخلی خود ایجاد می‌کنند.[۶۷] ایشان یکی از طراحی‌های اصلی دشمنان اسلام را برای ایجاد اختلاف، قومیت و ملیت می‌دانست که در ایران نیز گروه‌های محدودی، دانسته یا ندانسته مروج و تأییدکننده آن‌اند، مانند مشکلات و دشمنی‌هایی که در برخی نقاط کشور و میان طوایف ترک و کُرد و دیگر قبایل به وجود آمد.[۶۸] از نظر ایشان سربازان آمریکایی به صورت مستقیم حضور نمی‌یابند، بلکه با شیطنت و از طریق افراد وابسته، از ساده‌دلی بعضی افراد و اقوام سوء استفاده می‌کنند و آنان را در برابر ارتشی قرار می‌دهند که برای امنیت آنان است؛[۶۹] در حالی‌که این افراد وابسته، نه با کُرد، نه با ترک و نه با فارس رفاقتی ندارند[۷۰] و روابط آنان با صهیونیسم و آمریکا ثابت است[۷۱] و اسناد به دست‌آمده مؤید این نکته است که آمریکا در قضایای خرمشهر و خوزستان و کردستان دست داشته‌است.[۷۲] ایشان همچنین به نقش قشر تحصیل‌کرده در دامن غرب یا شرق نیز که بیشتر، ندانسته به اختلافات قومی دامن می‌زنند، اشاره کرده‌است.[۷۳]

پیامدهای قوم‌گرایی

از نگاه امام‌خمینی قوم‌گرایی آثار ناگواری برای مسلمانان و نیز مردم ایران به بار می‌آورد و مهم‌ترین اثر آن تفرقه و چنددستگی است که پیامدهایی چون دشمنی میان مسلمانان، غارت ثروت آنان، نابودی اقوام و برچیدن اسلام را به همراه دارد. به اعتقاد ایشان از مسائلی که طراحان ازجمله اروپاییان[۷۴] برای ایجاد اختلاف میان مسلمانان مطرح کرده‌اند، همین قومیت و ملیت است. در ایران نیز گروه‌های محدودی دانسته یا نادانسته آن را ترویج می‌کنند و برخی از اقوام نیز در این دام گرفتار شده، مسلمانان را در برابر هم قرار داده و حتی به دشمنی کشیده‌اند.[۷۵] انگیزه ملی‌گرایی و محدودساختن خود، سبب فراموشی مصالح مسلمانان شده و دفاع از مصالح مسلمانان را در حصار ملت خاص قرار داده‌است؛ چنان‌که قلم سرخ بر قرآن کریم و احادیث رسول اللَّه(ص) و ائمه معصوم(ع) و سیره مستمر انبیای عظام و اولیای معظم در طول تاریخ می‌کشد.[۷۶]

به اعتقاد امام‌خمینی مسئله نژادبازی کشورهای اسلامی را بیچاره و از سایه قرآن کریم دور کرده‌است؛[۷۷] از این‌رو سفارش ایشان به مردم این بود که به سخن منحرفان بی‌اطلاع از اسلام که به اسم قوم خاص در صدد برگرداندن قدرت‌های شیطانی و گرفتاری‌های گذشته‌اند، گوش ندهند؛ زیرا با استقرار حکومت اسلامی همه ملت در کنار یکدیگر در امنیت و رفاه خواهند بود و در مقابل، با شکست نهضت اسلامی، نه کردستان باقی خواهد ماند، نه خوزستان و نه استان‌های دیگر.[۷۸] ایشان معتقد بود آن قوم‌گرایی که به دشمنی میان مسلمانان و صف‌های مؤمنان منجر می‌شود، برخلاف اسلام و مصلحت مسلمانان و از حیله‌های بیگانگان است که از اسلام و گسترش آن رنج می‌برند؛[۷۹] بنابراین استفاده از فرصت‌هایی چون حج، برای فشردن دست برادری و در نظر گرفتن مصالح عالی اسلام و مسلمانان مظلوم، ضروری است. مسلمانان باید توجه کنند که مصالح عالی اسلام را فدای فرقه‌گرایی و ملی‌گرایی نکنند و برادران مسلمان خود را به وحدت کلمه و ترک عصبیت‌های جاهلی دعوت کنند؛ عصبیتی که جز به نفع جهانخواران و وابستگان آنان تمام نمی‌شود.[۸۰]

پانویس

  1. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۳/۱۹۰۰۲.
  2. فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۳۱؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۵۷۰۳.
  3. معین، فرهنگ فارسی، ۲/۲۷۵۲.
  4. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۶۱۰.
  5. میرسلیم، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، ۵۷.
  6. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۳۱۰.
  7. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۳/۱۹۰۰۲.
  8. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۳۴۵.
  9. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۸۰۰.
  10. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۴/۲۰۸۶۶.
  11. علیخانی، هویت در ایران، ۱۶۶.
  12. جنکینز، هویت اجتماعی، ۵.
  13. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۱۱۱.
  14. بقره، ۲۱۳؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۱۱۱.
  15. مقصودی، تحولات قومی، ۴۴۵.
  16. بشیریه، ایدئولوژی سیاسی و هویت اجتماعی در ایران، ۱۲۰–۱۲۱.
  17. مقصودی، قومیت‌ها و نقش آنان، ۴۵–۷۶.
  18. صدر، کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان، ۲۵–۴۴.
  19. صدر، کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان، ۲۵؛ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۲۱؛ میرسلیم، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، ۵۷.
  20. اشرف، بحران هویت ملی و قومی در ایران، ۱۳۹–۱۴۲.
  21. احمدی، ایران هویت، ۶۶.
  22. آغاجری، حکومت دینی و حکومت دموکراتیک، ۶۴.
  23. اشرف، بحران هویت ملی و قومی در ایران، ۱۵۸.
  24. همان، ۱۶۰–۱۶۲؛ احمدی، قومیت و قوم‌گرایی، ۹۵–۱۰۰؛ مقصودی، تحولات قومی، ۲۶۱–۲۷۹.
  25. ← احمدی، قومیت و قوم‌گرایی، ۱۰۱.
  26. حجرات، ۱۳.
  27. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۲/۲۰۵.
  28. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۸/۳۲۶.
  29. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۲/۲۱۰.
  30. جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۱/۳۷.
  31. احمدبن‌حنبل، مسند الامام احمدبن‌حنبل، ۵/۴۱۱.
  32. طبرانی، مسند الشامیین، ۲/۴۴۸.
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۳.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸.
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۷.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۲.
  37. مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۲۲/۳۴۸.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۸.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۳.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۱۳۱.
  41. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱۸.
  42. ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱/۱۶۰–۱۶۱؛ اسدآبادی، مجموعه رسائل و مقالات، ۱۰۱–۱۰۳.
  43. کلینی، الکافی، ۲/۳۰۸.
  44. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۶.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۳.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۷.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۷۸.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۷۱.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۹.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۹.
  51. مقصودی، تحولات قومی، ۴۴۳ و ۴۴۵.
  52. مقصودی، تحولات قومی، ۴۴۶.
  53. کلینی، الکافی، ۲/۳۰۸–۳۰۹.
  54. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۳.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۳.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۱.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۱.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۰۸.
  60. عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ۲–۳؛ خدوری، ناسیولیسم، سوسیالیسم و کمونیسم در جهان عرب، ۲۹.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۷ و ۶/۳۱۷.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۳.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۰.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۶.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۰۹.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۴۵ و ۱۰/۱۳۲–۱۳۳.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۱۸.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۹.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۱۸.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۵۹.
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۳.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۷۱.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۸۴ و ۱۸۷.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۹.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۷.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۷.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۲۱.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۹.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۴.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب.
  • درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
  • آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
  • آغاجری، سیدهاشم، حکومت دینی و حکومت دموکراتیک، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن‌محمد، تاریخ ابن‌خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • احمدبن‌حنبل، مسند الامام احمدبن‌حنبل، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.
  • احمدی، حمید، ایران هویت، ملیت، قومیت، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • احمدی، حمید، قومیت و قوم‌گرایی در ایران، افسانه و واقعیت، تهران، نی، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
  • اسدآبادی، سیدجمال‌الدین، مجموعه رسائل و مقالات، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، قم، مرکز بررسی‌های اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • اشرف، احمد، بحران هویت ملی و قومی در ایران، چاپ‌شده در ایران: هویت، ملیت، قومیت، به کوشش حمید احمدی، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بشیریه، حسین، ایدئولوژی سیاسی و هویت اجتماعی در ایران، چاپ‌شده در ایران: هویت، ملیت، قومیت، به کوشش حمید احمدی، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، دارالثقلین، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • جنکینز، ریچارد، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، تهران، شیرازه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • خدوری، مجید، ناسیولیسم، سوسیالیسم و کمونیسم در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران، الهام، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • صدر الاشرافی، سیدضیاءالدین، کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان، تهران، اندیشه نو، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرانی، سلیمان‌بن‌احمد، مسند الشامیین، تحقیق حمدی‌بن‌عبدالمجید السلفی، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
  • علیخانی، علی‌اکبر، هویت در ایران، تهران، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۲۵۳۶ش.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش.
  • مقصودی، مجتبی، تحولات قومی در ایران (علل و زمینه‌ها)، تهران، مؤسسه مطالعات ملی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مقصودی، مجتبی، قومیت‌ها و نقش آنان در تحولات سیاسی سلطنت محمدرضا پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ۱۳۸۶ش.
  • میرسلیم، سیدمصطفی، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، باز، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.

پیوند به بیرون