confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دین'''، مجموعه باورهای قلبی، احکام عملی و اوصاف نفسانی از جانب [[خدا|خداوند]] برای سعادت و هدایت انسان. | '''دین'''، مجموعه باورهای قلبی، احکام عملی و اوصاف نفسانی از جانب [[خدا|خداوند]] برای سعادت و هدایت انسان. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
دین به معنای جزا،<ref>فراهیدی، ۸/۷۲؛ جوهری، ۵/۲۱۱۸.</ref> حساب<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۱۶۹.</ref> و اطاعت و انقیاد<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۱۹.</ref> است و به صورت استعاره در معنای [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] به کار میرود.<ref>راغب، ۳۲۳.</ref> دین به معنای کلی به مجموعه اعتقادات و اعمالی گفته میشود که افراد از آن پیروی میکنند.<ref>قاضیسعید، ۳/۵۵۵.</ref> نیز دین در ادیان ابراهیمی به سنت و طریق الهی و مطلق شرایعی گفته میشود که خداوند به واسطه [[پیامبران(ع)]] برای بشر فرستادهاست<ref>ابنمیثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ۳/۲۰۳ ـ ۲۰۵؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۳۵۰.</ref> و بندگان با پیروی از آن به عبودیت و به انجام آن قیام میکنند.<ref>طوسی، التبیان، ۳/۴۳۴.</ref> برخی دین را در معنایی عامتر، مجموعهای از باورها، اعمال، شعائر و آموزهها میدانند که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کردهاند؛<ref>هیک، ۲۳.</ref> چنانکه دین به معنای خاص در ادبیات رایج مسلمانان در [[اسلام|دین اسلام]] به کار میرود.<ref>سید مرتضی، الذخیره، ۵۴۴؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۵/۱۴.</ref> {{ببینید|اسلام}} دین در نگاه [[امامخمینی]]، قانون بزرگ خداوند است که برای هدایت و تعالی انسان و نظم در حیات دنیوی و اداره نظام اجتماعی و حکومتی آمدهاست.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۹۱.</ref> ایشان دینشناس را کسی میداند که از جهاتِ متعدد دین از عقاید، قوانین و نظامهای اجتماعی و سیاسی آگاه باشد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۸.</ref> | دین به معنای جزا،<ref>فراهیدی، ۸/۷۲؛ جوهری، ۵/۲۱۱۸.</ref> حساب<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۱۶۹.</ref> و اطاعت و انقیاد<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۱۹.</ref> است و به صورت استعاره در معنای [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] به کار میرود.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۲۳.</ref> دین به معنای کلی به مجموعه اعتقادات و اعمالی گفته میشود که افراد از آن پیروی میکنند.<ref>قاضیسعید، شرح توحید الصدوق، ۳/۵۵۵.</ref> نیز دین در ادیان ابراهیمی به سنت و طریق الهی و مطلق شرایعی گفته میشود که خداوند به واسطه [[پیامبران(ع)]] برای بشر فرستادهاست<ref>ابنمیثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ۳/۲۰۳ ـ ۲۰۵؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۳۵۰.</ref> و بندگان با پیروی از آن به عبودیت و به انجام آن قیام میکنند.<ref>طوسی، التبیان، ۳/۴۳۴.</ref> برخی دین را در معنایی عامتر، مجموعهای از باورها، اعمال، شعائر و آموزهها میدانند که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کردهاند؛<ref>هیک، فلسفه دین، ۲۳.</ref> چنانکه دین به معنای خاص در ادبیات رایج مسلمانان در [[اسلام|دین اسلام]] به کار میرود.<ref>سید مرتضی، الذخیره، ۵۴۴؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۵/۱۴.</ref> {{ببینید|اسلام}} دین در نگاه [[امامخمینی]]، قانون بزرگ خداوند است که برای هدایت و تعالی انسان و نظم در حیات دنیوی و اداره نظام اجتماعی و حکومتی آمدهاست.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۹۱.</ref> ایشان دینشناس را کسی میداند که از جهاتِ متعدد دین از عقاید، قوانین و نظامهای اجتماعی و سیاسی آگاه باشد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۸.</ref> | ||
الفاظ مرتبط با دین، شریعت، ملت و مذهب است. واژه دین به این جهت به کار میرود که جزا بر آن مترتب میشود؛<ref>ابوالفتوح حسینی، ۷۱.</ref> اما شریعت به راهی گفته میشود که انسان را به زلال حیات ابدی و سعادت اخروی میرساند.<ref>ابوالفتوح حسینی، ۷۱.</ref> ملت در اصل به معنای دین و شریعت است<ref>جوهری، ۵/۱۸۲۱؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۴/۳۶۰.</ref> و هنگامی که به همراه دین بیاید، به مجموعه ادیان توحیدی گفته میشود؛ از این جهت به پیروان ادیان توحیدی ملیین گفته میشود.<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۴.</ref> مذهب گاه به معنای دین<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۳۰۲؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۱۶۳.</ref> و گاه درباره دستهها و شاخههای یک دین به کار میرود؛<ref>مرعشی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۷/۴۰۸؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۱۳۷.</ref> چنانکه در معنایی خاصتر چیزی است که شخص به اجتهاد خود از دین، به آن رسیدهاست.<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷؛ مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ۳۵.</ref> | الفاظ مرتبط با دین، شریعت، ملت و مذهب است. واژه دین به این جهت به کار میرود که جزا بر آن مترتب میشود؛<ref>ابوالفتوح حسینی، ۷۱.</ref> اما شریعت به راهی گفته میشود که انسان را به زلال حیات ابدی و سعادت اخروی میرساند.<ref>ابوالفتوح حسینی، ۷۱.</ref> ملت در اصل به معنای دین و شریعت است<ref>جوهری، ۵/۱۸۲۱؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۴/۳۶۰.</ref> و هنگامی که به همراه دین بیاید، به مجموعه ادیان توحیدی گفته میشود؛ از این جهت به پیروان ادیان توحیدی ملیین گفته میشود.<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۴.</ref> مذهب گاه به معنای دین<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۳۰۲؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۱۶۳.</ref> و گاه درباره دستهها و شاخههای یک دین به کار میرود؛<ref>مرعشی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۷/۴۰۸؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۱۳۷.</ref> چنانکه در معنایی خاصتر چیزی است که شخص به اجتهاد خود از دین، به آن رسیدهاست.<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷؛ مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ۳۵.</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
دین از دیدگاه اندیشمندان اسلامی یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که هدف آن کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روشها، و بایدها و نبایدها، وسیلهها، نیازها و درمانها و مسئولیتها مشخص شدهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۵۷.</ref> دین روش ویژهای برای چگونگی زندگی بشر دارد که مصالح دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده میسازد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۰.</ref> ریشه ادیان آسمانی وحی است که از طریق [[پیامبران(ع)]] به بشر رسیدهاست و مجموعهای از معارف مربوط به مبداء و معاد و قوانین عبادی و اجتماعی را بیان کردهاست.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۴۲۴.</ref> | دین از دیدگاه اندیشمندان اسلامی یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که هدف آن کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روشها، و بایدها و نبایدها، وسیلهها، نیازها و درمانها و مسئولیتها مشخص شدهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۵۷.</ref> دین روش ویژهای برای چگونگی زندگی بشر دارد که مصالح دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده میسازد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۰.</ref> ریشه ادیان آسمانی وحی است که از طریق [[پیامبران(ع)]] به بشر رسیدهاست و مجموعهای از معارف مربوط به مبداء و معاد و قوانین عبادی و اجتماعی را بیان کردهاست.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۴۲۴.</ref> | ||
دینشناسان مسلمان، غالباً از منظر دروندینی و کلامی به تعریف دین پرداختهاند؛ در حالیکه دینشناسان غربی غالباً با نگاهی بروندینی آن را تعریف کردهاند؛ از اینرو تعریف دین در آثار آنان گرفتار پراکندگی و گوناگونی است. برخی اندیشمندان غربی دین را مجموعهای از باورها و اعمال انسان میدانند که اعتقاد به موجودی ماورای طبیعی دارند؛<ref>← رودریکس و هاردینگ، ۳۴.</ref> چنانکه برخی دین را مجموعهای از اعتقادات، اعمال و احساسات فردی و اجتماعی انسان شمردهاند که بر محور حقیقت غایی سامان یافتهاست. این حقیقت را میتوان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الهی یا غیر الهی و نظایر آن تقسیم کرد.<ref>پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ۲۱ ـ ۲۰.</ref> | دینشناسان مسلمان، غالباً از منظر دروندینی و کلامی به تعریف دین پرداختهاند؛ در حالیکه دینشناسان غربی غالباً با نگاهی بروندینی آن را تعریف کردهاند؛ از اینرو تعریف دین در آثار آنان گرفتار پراکندگی و گوناگونی است. برخی اندیشمندان غربی دین را مجموعهای از باورها و اعمال انسان میدانند که اعتقاد به موجودی ماورای طبیعی دارند؛<ref>← رودریکس و هاردینگ، درسنامه دینشناسی، ۳۴.</ref> چنانکه برخی دین را مجموعهای از اعتقادات، اعمال و احساسات فردی و اجتماعی انسان شمردهاند که بر محور حقیقت غایی سامان یافتهاست. این حقیقت را میتوان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الهی یا غیر الهی و نظایر آن تقسیم کرد.<ref>پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ۲۱ ـ ۲۰.</ref> | ||
[[امامخمینی]] دین را مجموعه قوانین و دستورهایی میداند که خداوند تشریع کردهاست تا راههای هدایت را به انسان بفهماند و آنها را تحت نظم و انتظام درآورد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> این دستورها برای آسایش و سعادت انسان است و وظیفه انسانسازی و پرورش انسان در همه ابعاد وجودی او را بر عهده دارد، بهخلاف ادیان غیر توحیدی که تمام تلاششان حفظ نظم دنیوی بشر است و به جهات معنوی کاری ندارند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸.</ref> به اعتقاد ایشان دین امری جامع و کامل است که به همه ابعاد زندگی بشر کار دارد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۸.</ref> از این جهت ایشان معتقد است دین در تمامی ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار است و میتواند در متن اداره جامعه وارد شود و آن را به پیشرفت برساند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۵۹ ـ ۳۶۰.</ref> ایشان تأکید کردهاست ماهیت دین، بر پایه توحید استوار است و توحید اساس دین و معارف آن را تشکیل میدهد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۴۹؛ حدیث جنود، ۸۹.</ref> به نظر ایشان دین را دارای مراتبی است و کاملترین آن، دین اسلام است که مشتمل بر حقایق و معارفی است که در ادیان دیگر یافت نمیشود، مانند لطایف توحید و تجرید؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۴؛ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۱۱۲.</ref> البته با آمدن دین کامل، پیروی از ادیان گذشته جایز نیست.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲.</ref> امامخمینی [[شیعه|مذهب شیعه]] را اصل حقیقت اسلام میداند که دارای عالیترین منابع معرفت دینی است و از دو منبع وحی و ولایت استفاده میکند؛ در حالیکه مذاهب دیگر منبع ولایت را ندارند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۱۰.</ref> | [[امامخمینی]] دین را مجموعه قوانین و دستورهایی میداند که خداوند تشریع کردهاست تا راههای هدایت را به انسان بفهماند و آنها را تحت نظم و انتظام درآورد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> این دستورها برای آسایش و سعادت انسان است و وظیفه انسانسازی و پرورش انسان در همه ابعاد وجودی او را بر عهده دارد، بهخلاف ادیان غیر توحیدی که تمام تلاششان حفظ نظم دنیوی بشر است و به جهات معنوی کاری ندارند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸.</ref> به اعتقاد ایشان دین امری جامع و کامل است که به همه ابعاد زندگی بشر کار دارد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۸.</ref> از این جهت ایشان معتقد است دین در تمامی ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار است و میتواند در متن اداره جامعه وارد شود و آن را به پیشرفت برساند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۵۹ ـ ۳۶۰.</ref> ایشان تأکید کردهاست ماهیت دین، بر پایه توحید استوار است و توحید اساس دین و معارف آن را تشکیل میدهد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۴۹؛ حدیث جنود، ۸۹.</ref> به نظر ایشان دین را دارای مراتبی است و کاملترین آن، دین اسلام است که مشتمل بر حقایق و معارفی است که در ادیان دیگر یافت نمیشود، مانند لطایف توحید و تجرید؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۴؛ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۱۱۲.</ref> البته با آمدن دین کامل، پیروی از ادیان گذشته جایز نیست.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲.</ref> امامخمینی [[شیعه|مذهب شیعه]] را اصل حقیقت اسلام میداند که دارای عالیترین منابع معرفت دینی است و از دو منبع وحی و ولایت استفاده میکند؛ در حالیکه مذاهب دیگر منبع ولایت را ندارند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۱۰.</ref> | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
انسان به حسب طبیعت خود موجودی مدنی و اجتماعی است و معاش و زندگانی او در تعامل و تبادل با انسانهای دیگر امکانپذیر است. از این جهت در این تعامل نیاز به قانونی دارد تا هرج و مرج پیش نیاید؛ زیرا هر انسانی به دنبال منافع و شهوات خود است و این سبب ظلم و تعدی بر حقوق دیگران میشود. این قانون باید قانونی کلی و قابل اجرا باشد و کسی آن را وضع کند که همه افراد از آن اطاعت کنند و مستحق اطاعت باشد. این قانون، دین و شارع آن حقتعالی است؛<ref>ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۴۴.</ref> افزون بر اینکه انسان به شهادت تجربه و برهان، قابلیت و استعداد رسیدن به کمالات را داراست. خدای متعال نیز در رساندن فیض و بخشش عطایا کوتاهی ندارد و بر حسب استعداد هر انسان، کمالات مناسبی به او عطا میکند تا استعدادش به فعلیت برسد؛ بنابراین باید آیینی باشد که مردم را با وعد و وعید و ترس و نوید، به سعادت و جستجوی کمال راهنمایی کند و آن «دین» است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۰ ـ ۱۳۱.</ref> بر این اساس دین تأمینکننده نیازهای بشری است و جایگزینی هم ندارد. این تصور که با تمدن و پیشرفت، دیگر جایی برای دین نیست، امری نادرست است؛ زیرا امروزه این حقیقت آشکار شدهاست که پیشرفت علم و تمدن، نیاز بشر را به دین برای ساماندهی یک زندگی مطلوب رفع نمیکند؛ بنابراین بشر هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۹۸.</ref> | انسان به حسب طبیعت خود موجودی مدنی و اجتماعی است و معاش و زندگانی او در تعامل و تبادل با انسانهای دیگر امکانپذیر است. از این جهت در این تعامل نیاز به قانونی دارد تا هرج و مرج پیش نیاید؛ زیرا هر انسانی به دنبال منافع و شهوات خود است و این سبب ظلم و تعدی بر حقوق دیگران میشود. این قانون باید قانونی کلی و قابل اجرا باشد و کسی آن را وضع کند که همه افراد از آن اطاعت کنند و مستحق اطاعت باشد. این قانون، دین و شارع آن حقتعالی است؛<ref>ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۴۴.</ref> افزون بر اینکه انسان به شهادت تجربه و برهان، قابلیت و استعداد رسیدن به کمالات را داراست. خدای متعال نیز در رساندن فیض و بخشش عطایا کوتاهی ندارد و بر حسب استعداد هر انسان، کمالات مناسبی به او عطا میکند تا استعدادش به فعلیت برسد؛ بنابراین باید آیینی باشد که مردم را با وعد و وعید و ترس و نوید، به سعادت و جستجوی کمال راهنمایی کند و آن «دین» است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۰ ـ ۱۳۱.</ref> بر این اساس دین تأمینکننده نیازهای بشری است و جایگزینی هم ندارد. این تصور که با تمدن و پیشرفت، دیگر جایی برای دین نیست، امری نادرست است؛ زیرا امروزه این حقیقت آشکار شدهاست که پیشرفت علم و تمدن، نیاز بشر را به دین برای ساماندهی یک زندگی مطلوب رفع نمیکند؛ بنابراین بشر هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۹۸.</ref> | ||
به اعتقاد [[امامخمینی]] انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند و این [[سعادت و شقاوت|سعادت]] از راه قوانین بشری به دست نمیآید؛ زیرا غایت قوانین بشری نظم و انضباط و رفع هرج و مرج در حیات بشری است و برای انسانیت انسان و کمال و صفای او برنامهای ندارند؛ ولی ادیان الهی، سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین میکنند<ref> | به اعتقاد [[امامخمینی]] انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند و این [[سعادت و شقاوت|سعادت]] از راه قوانین بشری به دست نمیآید؛ زیرا غایت قوانین بشری نظم و انضباط و رفع هرج و مرج در حیات بشری است و برای انسانیت انسان و کمال و صفای او برنامهای ندارند؛ ولی ادیان الهی، سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین میکنند<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۳/۳۴۶.</ref> و از آنجا که انسان دارای درجات و مراتبی است که از عالم طبیعت تا اتصال به عالم الوهیت امتداد دارد، قانونگذار باید کسی باشد که به این درجات وجودی مطلع باشد و بتواند برای همه این درجات و ابعاد وجودی انسان قانون وضع کند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۱۷۵.</ref> همچنین قانونگذار باید از محدودیتهای بشری و طلب نفع و شهوتها برکنار باشد و حق خالقیت و مالکیت بر بندگان داشته باشد تا به حکم عقل قانون او نافذ و واجبالاطاعه باشد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۸۹ ـ ۲۹۱.</ref> افزون بر اینکه قوانین بشری نمیتوانند بهتنهایی نظم و حقوق بشر را حفظ کنند، مگر اینکه مجریان و حاکمان در جامعه به یک قدرت الهی معتقد باشند و خود را در مقابل آن مسئول بدانند و اگر ترس از مسئولیت روز جزا نباشد، بشر به هرج و مرج کشیده میشود و آنچه طبع سرکش انسان را کنترل میکند، دین است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۰۲.</ref> | ||
== خاستگاه دین == | == خاستگاه دین == | ||
اندیشمندان با گرایشهای دینی و غیر دینی به خاستگاه دین پرداختهاند و آرای مختلفی درباره آن مطرح کردهاند. اندیشمندان الهی منشأ دین را امری الهی و وحیانی میدانند که ریشه در فطرت انسان دارد.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۶۵؛ طباطبایی، المیزان، ۶/۱۴۹؛ حائری، ۳۴۹ ـ ۳۵۰.</ref> [[امامخمینی]] معتقد است از منظر جهانبینی توحیدی، پیدایش انسان با دینورزی همراه است و اصولاً دین در فطرت آدمی ریشه دارد؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۵۸ و ۱۶/۲۲۱.</ref> زیرا انسان بر اساس فطرت خود طالب کمال مطلق است و اگر انسان به دنبال لذتها و جمال دنیوی میرود، به جهت خطای در تطبیق است و در تشخیص کمال مطلق به خطا رفتهاست،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۷.</ref> وگرنه عشق جبلّی انسان متوجه محبوب مطلق است؛ بنابراین فطرت انسان خداجوست و احکام فطرت از اموری است که هیچیک از افراد بشر در آن اختلاف ندارند. اگرچه بعضی از آن غافلاند، با تذکر و تنبه آن را تصدیق میکنند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۱.</ref> و گرایش غربیان به مذهب در عصر حاضر از اینرو است که آنان از پیشرویهای مادی سرخورده شدهاند و در تشخیص آن کمال مطلق به اشتباه رفتهاند و دریافتهاند که این پیشرفتها، چیزی نیست که برای بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگی آنان را به نوعی تباه کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴.</ref> | اندیشمندان با گرایشهای دینی و غیر دینی به خاستگاه دین پرداختهاند و آرای مختلفی درباره آن مطرح کردهاند. اندیشمندان الهی منشأ دین را امری الهی و وحیانی میدانند که ریشه در فطرت انسان دارد.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۶۵؛ طباطبایی، المیزان، ۶/۱۴۹؛ حائری، ۳۴۹ ـ ۳۵۰.</ref> [[امامخمینی]] معتقد است از منظر جهانبینی توحیدی، پیدایش انسان با دینورزی همراه است و اصولاً دین در فطرت آدمی ریشه دارد؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۵۸ و ۱۶/۲۲۱.</ref> زیرا انسان بر اساس فطرت خود طالب کمال مطلق است و اگر انسان به دنبال لذتها و جمال دنیوی میرود، به جهت خطای در تطبیق است و در تشخیص کمال مطلق به خطا رفتهاست،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۷.</ref> وگرنه عشق جبلّی انسان متوجه محبوب مطلق است؛ بنابراین فطرت انسان خداجوست و احکام فطرت از اموری است که هیچیک از افراد بشر در آن اختلاف ندارند. اگرچه بعضی از آن غافلاند، با تذکر و تنبه آن را تصدیق میکنند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۱.</ref> و گرایش غربیان به مذهب در عصر حاضر از اینرو است که آنان از پیشرویهای مادی سرخورده شدهاند و در تشخیص آن کمال مطلق به اشتباه رفتهاند و دریافتهاند که این پیشرفتها، چیزی نیست که برای بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگی آنان را به نوعی تباه کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴.</ref> | ||
اندیشمندان غیر الهی که برای باورهای دینی اصالت قائل نیستند، برخی خاستگاه پیدایش دین را توهمات و تخیلات بشر، جهل بشر به حوادث و رخدادهای عالم ماده یا خود و بیگانگی انسان از خود و داشتههای خود دانستهاند و برخی نیز دین را ناشی از گذار جامعه از شکل اولیه و تضاد طبقاتی دانستهاند و معتقدند دین ساخته طبقات حاکم است.<ref>← الیاده، ۱۳۶ و ۱۶۲؛ ← مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۷۲ و ۳/۳۹۰، ۵۵۸.</ref> | اندیشمندان غیر الهی که برای باورهای دینی اصالت قائل نیستند، برخی خاستگاه پیدایش دین را توهمات و تخیلات بشر، جهل بشر به حوادث و رخدادهای عالم ماده یا خود و بیگانگی انسان از خود و داشتههای خود دانستهاند و برخی نیز دین را ناشی از گذار جامعه از شکل اولیه و تضاد طبقاتی دانستهاند و معتقدند دین ساخته طبقات حاکم است.<ref>← الیاده، دینپژوهی، ۱۳۶ و ۱۶۲؛ ← مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۷۲ و ۳/۳۹۰، ۵۵۸.</ref> | ||
[[امامخمینی]] با تأکید بر نادرستی این نظریه که دین را حاکمان تأسیس کردهاند تا مردم را غافل از اعمال و غارتگریهای خود نگه دارند، خاطرنشان کردهاست تاریخ درباره انبیا(ع) برخلاف آن گواهی میدهد؛ چنانکه حضرت موسی(ع) بنیاسرائیل را علیه فرعون تجهیز کرد و حکومت او را ساقط ساخت. پیامبر اسلام(ص) نیز در برابر ثروتمندان و اشراف قریش ایستاد و مبارزه کرد و افرادی که در مدینه به همراه ایشان بودند، افراد بیبضاعت و فقیر جامعه بودند و پیامبر(ص) آنان را علیه قریش بسیج کرد و این نشان میدهد ادیان الهی در طول تاریخ در مقابل ظالمان و زورگویان بودهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۴۵۶ ـ ۴۵۷.</ref> | [[امامخمینی]] با تأکید بر نادرستی این نظریه که دین را حاکمان تأسیس کردهاند تا مردم را غافل از اعمال و غارتگریهای خود نگه دارند، خاطرنشان کردهاست تاریخ درباره انبیا(ع) برخلاف آن گواهی میدهد؛ چنانکه حضرت موسی(ع) بنیاسرائیل را علیه فرعون تجهیز کرد و حکومت او را ساقط ساخت. پیامبر اسلام(ص) نیز در برابر ثروتمندان و اشراف قریش ایستاد و مبارزه کرد و افرادی که در مدینه به همراه ایشان بودند، افراد بیبضاعت و فقیر جامعه بودند و پیامبر(ص) آنان را علیه قریش بسیج کرد و این نشان میدهد ادیان الهی در طول تاریخ در مقابل ظالمان و زورگویان بودهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۴۵۶ ـ ۴۵۷.</ref> | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
برای شناخت دین به عنوان یک نظام جامع راه و رسم زندگی و اداره جامعه لازم است دین را در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن ملاحظه کرد و دید جامعی از احکام و قوانین آن داشت تا بتوان مشکلات و تنگناهای موجود در جوامع اسلامی را حل کرد. امامخمینی با نگاه جامع خود به دین و فقه اسلامی، ابواب مختلف فقه را عنوانهای پراکنده و غیر مرتبط نمیداند، بلکه معتقد است برای درک صحیح از دین باید آن را به صورت بههمپیوسته و مرتبط دید تا بتواند پاسخگوی حکومت اسلامی باشد.<ref>بیات، ۲۴ ـ ۲۶.</ref> | برای شناخت دین به عنوان یک نظام جامع راه و رسم زندگی و اداره جامعه لازم است دین را در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن ملاحظه کرد و دید جامعی از احکام و قوانین آن داشت تا بتوان مشکلات و تنگناهای موجود در جوامع اسلامی را حل کرد. امامخمینی با نگاه جامع خود به دین و فقه اسلامی، ابواب مختلف فقه را عنوانهای پراکنده و غیر مرتبط نمیداند، بلکه معتقد است برای درک صحیح از دین باید آن را به صورت بههمپیوسته و مرتبط دید تا بتواند پاسخگوی حکومت اسلامی باشد.<ref>بیات، ۲۴ ـ ۲۶.</ref> | ||
نگاه جامع امامخمینی در شناخت دین سبب شدهاست که ایشان به همه جنبههای دین توجه داشته باشد. ایشان در مسائل اعتقادی معتقد است ظهورات لفظی به تنهایی در این مسائل اعتبار و ارزش ندارند؛ از این جهت لفظ «یدُ اللَّهِ»<ref>فتح، ۱۰.</ref> را نمیتوان به معنای ظاهری آن حمل کرد.<ref> | نگاه جامع امامخمینی در شناخت دین سبب شدهاست که ایشان به همه جنبههای دین توجه داشته باشد. ایشان در مسائل اعتقادی معتقد است ظهورات لفظی به تنهایی در این مسائل اعتبار و ارزش ندارند؛ از این جهت لفظ «یدُ اللَّهِ»<ref>فتح، ۱۰.</ref> را نمیتوان به معنای ظاهری آن حمل کرد.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۳۴ ـ ۳۵.</ref> به اعتقاد ایشان اگرچه در شریعت، اسمای الهی توقیفیاند، اما این در مورد کسانی است که عقل آنان در مراحل وجود سیر نکرده باشد؛ ولی افرادی که بهحدی از بصیرت و شهود رسیدهاند که بتوانند در مراتب هستی وصفی که همسنگ وجود است بیابند، میتوانند بر حقتعالی حمل کنند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۳۴ ـ ۳۵.</ref> ایشان درباره احکام و قوانین و تزاحم میان آنها معتقد است زمان و مکان در استنباط صحیح از احکام اسلام مؤثر است و مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده، ممکن است در روابط حاکم بر سیاست، اجتماع و اقتصاد یک نظام حکم جدیدی پیدا کند؛ به این معنا که با شناخت دقیق از روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، به موضوع جدیدی تبدیل شود و حکم جدیدی پیدا کند. از این جهت استنباط چنین حکمی نیاز به آگاهی در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارد؛ زیرا فقه تئوری واقعی کامل اداره جامعه و انسان از آغاز تا انجام است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۸۹.</ref> به اعتقاد ایشان حکومت از احکام اولیه است و اگر اختیارات حاکم در چارچوب احکام فرعی شمرده شود، حکومت الهی بیمعنا خواهد بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۵۱ ـ ۴۵۲ و ۴۵۷.</ref> ایشان در فرض مخالفت صریح حکم عقل با برخی احکام ظاهری و روایات، حکم عقل را مقدم میشمارد؛ چنانکه در مسئله حیلههای فرار از ربا حکم عقل به مفاسد ربا، مانند ظلم، تزلزل بازار و دیگر مفاسد را معیار تقدم حرمت بر جواز حیلههای ربا میداند<ref>امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۵۴۴)؛</ref> زیرا حلالشدن ربا با روشهای ساده را نوعی تناقض یا بیهودگی در جعل و تشریع احکام است.<ref>امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۵۴۵.</ref> | ||
== راهها و شرایط شناخت دین == | == راهها و شرایط شناخت دین == | ||
در ادیان الهی بر کسب فهم و علم دین تأکید شدهاست<ref>کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱، ۶؛ اول تواریخ، ب۲۳، ۱۳ ـ ۱۴.</ref> و در اسلام طلب علم و معرفت و شناخت مسائل دین لازم شمرده شدهاست.<ref>برقی، ۱/۲۲۶.</ref> اندیشمندان غربی دینشناسی و پدیدارشناسی آن را از دیدگاه بروندینی بررسی کردهاند و آن را دانشی مستقل و متمایز دانستهاند که به مطالعه علمی، توصیفی و روشمند دین میپردازد.<ref>الیاده، ۱/ ۲۱۱ ـ ۲۱۲.</ref> برخی تفاوتِ آن را با الهیات در این میدانند که در دینشناسی، دین به مثابه موضوع مورد مطالعه است، بدون اینکه شخص سعی در جانبداری از عقایدی خاص کند، بهخلاف الهیات که در اثبات عقیدهای خاص است.<ref>رودریکس و هاردینگ، ۴۴.</ref> | در ادیان الهی بر کسب فهم و علم دین تأکید شدهاست<ref>کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱، ۶؛ اول تواریخ، ب۲۳، ۱۳ ـ ۱۴.</ref> و در اسلام طلب علم و معرفت و شناخت مسائل دین لازم شمرده شدهاست.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۲۶.</ref> اندیشمندان غربی دینشناسی و پدیدارشناسی آن را از دیدگاه بروندینی بررسی کردهاند و آن را دانشی مستقل و متمایز دانستهاند که به مطالعه علمی، توصیفی و روشمند دین میپردازد.<ref>الیاده، دینپژوهی، ۱/ ۲۱۱ ـ ۲۱۲.</ref> برخی تفاوتِ آن را با الهیات در این میدانند که در دینشناسی، دین به مثابه موضوع مورد مطالعه است، بدون اینکه شخص سعی در جانبداری از عقایدی خاص کند، بهخلاف الهیات که در اثبات عقیدهای خاص است.<ref>رودریکس و هاردینگ، درسنامه دینشناسی، ۴۴.</ref> | ||
[[امامخمینی]] در شناخت دین به دو روش دروندینی و بروندینی اشاره کردهاست. ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>ماتریدی، ۶؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۱۹۷ ـ ۱۹۸.</ref> معرفت دین را لازم و واجب میداند و یکی از راههای شناخت دین در روش بروندینی را پیروی از دلیل عقلی میداند که در اصول اعتقادی (مانند توحید، [[نبوت]] و [[معاد]]) لازم است و تقلید در آن جایز نیست؛<ref>امامخمینی، استفتائات، ۱/۷؛ امامخمینی، التعلیقة علی العروة الوثقی، ۱۶.</ref> زیرا بنابر برخی آیات قرآن که پیروی از ظن و گمان را در اصول اعتقادی نفی میکند،<ref>یونس، ۳۶.</ref> اصل ایمان و اعتقاد به شریعت را نمیتوان از خود شریعت گرفت؛ زیرا این امر مستلزم دور است؛<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲.</ref> اما در فروع و احکام جزئی، تقلید و رجوع به شرع ممکن، بلکه لازم است؛ زیرا برخی از این احکام جزئی و مصالح در آنها، خارج از حیطه دسترسی عقل است؛ اگرچه عقل در بعضی مسائل اخلاقی و اعتقادی به حسن و قبح آن دست مییابد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۷۰؛ حلی، الرسالة السعدیه، ۵۳ ـ ۵۴؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۱.</ref> | [[امامخمینی]] در شناخت دین به دو روش دروندینی و بروندینی اشاره کردهاست. ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>ماتریدی، ۶؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۱۹۷ ـ ۱۹۸.</ref> معرفت دین را لازم و واجب میداند و یکی از راههای شناخت دین در روش بروندینی را پیروی از دلیل عقلی میداند که در اصول اعتقادی (مانند توحید، [[نبوت]] و [[معاد]]) لازم است و تقلید در آن جایز نیست؛<ref>امامخمینی، استفتائات، ۱/۷؛ امامخمینی، التعلیقة علی العروة الوثقی، ۱۶.</ref> زیرا بنابر برخی آیات قرآن که پیروی از ظن و گمان را در اصول اعتقادی نفی میکند،<ref>یونس، ۳۶.</ref> اصل ایمان و اعتقاد به شریعت را نمیتوان از خود شریعت گرفت؛ زیرا این امر مستلزم دور است؛<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲.</ref> اما در فروع و احکام جزئی، تقلید و رجوع به شرع ممکن، بلکه لازم است؛ زیرا برخی از این احکام جزئی و مصالح در آنها، خارج از حیطه دسترسی عقل است؛ اگرچه عقل در بعضی مسائل اخلاقی و اعتقادی به حسن و قبح آن دست مییابد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۷۰؛ حلی، الرسالة السعدیه، ۵۳ ـ ۵۴؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۱.</ref> | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
الف) '''توحیدیبودن دین''': همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شدهاند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۵۲۷.</ref> {{ببینید|توحید(۱)}} | الف) '''توحیدیبودن دین''': همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شدهاند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۵۲۷.</ref> {{ببینید|توحید(۱)}} | ||
ب) '''اعتقادداشتن به معاد''': اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود داشتهاست؛<ref>امامخمینی، | ب) '''اعتقادداشتن به معاد''': اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود داشتهاست؛<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۳/۵۴ و ۱۹۵.</ref> بلکه بسیاری از ادیان غیر الهی نیز به جهان پس از مرگ معتقدند.<ref>← ناس، ۲۳ و ۲۳۶.</ref> برخی مانند بوداییان باور دارند انسان پس از مرگ بر اساس اعمالی که انجام دادهاست به کالبدی نوین بازمیگردد و با مرگ، جسم مادی از میان نمیرود و روح او در درون جسم دیگری حلول میکند.<ref>همان، ۱۹۰.</ref> {{ببینید|تناسخ}} | ||
ج) '''هماهنگبودن دین با فطرت''': اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم<ref>روم، ۳۰.</ref> و روایات،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> احکام دین حنیف را که دربردارنده معارف، اخلاق و اعمال است، منطبق بر فطرت میدانند<ref>طبرسی، ۳/۲۶۶؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۲۴۸.</ref> که تبدیل و تغییر در آن راه ندارد و به حسب حالات و زمانها تغییر نمیکند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۷/۲۴۸.</ref> امامخمینی نیز توحید بلکه تمام معارف حقه را امری فطری میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> و فطرةاللّه را در قرآن کریم<ref>روم، ۳۰.</ref> حالت و هیئتی میداند که خداوند، خلق را بر آن قرار دادهاست و از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خلقت انسان وجود دارد و همه مردم در آن مشترکاند؛ بنابراین اعتقاد به معاد، نبوت، وجود ملائکه، فرستادن کتابهای آسمانی و ارائه طریق هدایت همه از اموریاند که منطبق بر فطرتاند؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> همچنانکه سرچشمه تمام خیرات و فضایل در نور فطرت و منطبق بر آن است.<ref>حدیث جنود، ۸۳.</ref> {{ببینید|فطرت}} | ج) '''هماهنگبودن دین با فطرت''': اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم<ref>روم، ۳۰.</ref> و روایات،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> احکام دین حنیف را که دربردارنده معارف، اخلاق و اعمال است، منطبق بر فطرت میدانند<ref>طبرسی، ۳/۲۶۶؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۲۴۸.</ref> که تبدیل و تغییر در آن راه ندارد و به حسب حالات و زمانها تغییر نمیکند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۷/۲۴۸.</ref> امامخمینی نیز توحید بلکه تمام معارف حقه را امری فطری میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> و فطرةاللّه را در قرآن کریم<ref>روم، ۳۰.</ref> حالت و هیئتی میداند که خداوند، خلق را بر آن قرار دادهاست و از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خلقت انسان وجود دارد و همه مردم در آن مشترکاند؛ بنابراین اعتقاد به معاد، نبوت، وجود ملائکه، فرستادن کتابهای آسمانی و ارائه طریق هدایت همه از اموریاند که منطبق بر فطرتاند؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> همچنانکه سرچشمه تمام خیرات و فضایل در نور فطرت و منطبق بر آن است.<ref>حدیث جنود، ۸۳.</ref> {{ببینید|فطرت}} | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
و) '''مراتبداشتن زبان دین''': برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کردهاند که آیا معانی این گزارهها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی بهکار رفتهاست یا معنای دیگری مد نظر بودهاست. در این زمینه آرای متعددی ارائه شدهاست، ازجمله: | و) '''مراتبداشتن زبان دین''': برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کردهاند که آیا معانی این گزارهها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی بهکار رفتهاست یا معنای دیگری مد نظر بودهاست. در این زمینه آرای متعددی ارائه شدهاست، ازجمله: | ||
۱. برخی اندیشمندان غربی زبان دین را فاقد بهره معرفتی (ناظر به واقع) دانستهاند که قابل تجربهپذیری نیست<ref>← هیک، ۲۰۲.</ref> و به زبان تمثیلی و نمادین معتقد شدند که در این دیدگاه آموزههای دین، مانند عدالت الهی و علم الهی به دلیل شباهتهایی میان انسان و ذات مقدس حقتعالی به صورت تمثیل است. بنابر این دیدگاه صدق و کذب گزارههای دینی بیمعناست.<ref>← هیک، ۱۷۵ ـ ۱۷۷؛ زمانی، ۳۷ ـ ۳۸.</ref> | ۱. برخی اندیشمندان غربی زبان دین را فاقد بهره معرفتی (ناظر به واقع) دانستهاند که قابل تجربهپذیری نیست<ref>← هیک، فلسفه دین، ۲۰۲.</ref> و به زبان تمثیلی و نمادین معتقد شدند که در این دیدگاه آموزههای دین، مانند عدالت الهی و علم الهی به دلیل شباهتهایی میان انسان و ذات مقدس حقتعالی به صورت تمثیل است. بنابر این دیدگاه صدق و کذب گزارههای دینی بیمعناست.<ref>← هیک، فلسفه دین، ۱۷۵ ـ ۱۷۷؛ زمانی، ۳۷ ـ ۳۸.</ref> | ||
۲. برخی زبان دین را زبانی عرفی عقلایی دانستهاند؛ یعنی خداوند دین را بر اساس اصول و قواعد رایج زبان مخاطبان و فرهنگ زمانه خود فرستادهاست که لازمه آن قابل فهم بودن برای عموم است.<ref>اصفهانی، ۱/۸۸.</ref> | ۲. برخی زبان دین را زبانی عرفی عقلایی دانستهاند؛ یعنی خداوند دین را بر اساس اصول و قواعد رایج زبان مخاطبان و فرهنگ زمانه خود فرستادهاست که لازمه آن قابل فهم بودن برای عموم است.<ref>اصفهانی، ۱/۸۸.</ref> | ||
۳. برخی نیز زبان دین را زبانی باطنی و رمزی دانستهاند. بنابر این نظر همه آیات قرآن حتی ظواهر آن به معنای باطنی و غیر ظاهری تفسیر و تأویل میشود.<ref>← غزالی، ۲۱.</ref> | ۳. برخی نیز زبان دین را زبانی باطنی و رمزی دانستهاند. بنابر این نظر همه آیات قرآن حتی ظواهر آن به معنای باطنی و غیر ظاهری تفسیر و تأویل میشود.<ref>← غزالی، فضائح الباطنیه، ۲۱.</ref> | ||
امامخمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده نکردهاست و فرقی میان خطابات قرآنی و روایی نیست؛<ref>تنقیح الاصول، ۴/۲۵۹.</ref> اما در بیان حقایق و معارف قرآن کریم و ادعیه از یک زبان خاص استفاده میکند که زبانی چندلایه است و دارای ظاهر و باطنی است. ظاهر آن برای بیشتر مردم قابل استفاده است و آنان میتوانند از آن بهره بگیرند و این معانی صحیح، حقیقی و واقعیاند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۱۹.</ref> اما در مرحله بطون خود حقایقی را به همراه دارد که هر کس به آن دسترسی ندارد و مخاطب آن اولیای خاص الهیاند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۱۹ و ۲۰/۴۰۹.</ref> بنابراین زبان دین و قرآن را میتوان زبانی خاصی دانست که متفاوت با زبانهای رایج یا زبانهای علمی مانند زبان فلسفه یا عرفان و مانند آن است.<ref>صحیفه، ۱۹/۳۵۵.</ref> با وجود این، ظاهر آن برای همه قابل فهم و استفاده است.<ref>امامخمینی، تفسیر سوره حمد، ۱۳۵.</ref> {{ببینید|فهم قرآن|زبان قرآن | روح معانی}} | امامخمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده نکردهاست و فرقی میان خطابات قرآنی و روایی نیست؛<ref>تنقیح الاصول، ۴/۲۵۹.</ref> اما در بیان حقایق و معارف قرآن کریم و ادعیه از یک زبان خاص استفاده میکند که زبانی چندلایه است و دارای ظاهر و باطنی است. ظاهر آن برای بیشتر مردم قابل استفاده است و آنان میتوانند از آن بهره بگیرند و این معانی صحیح، حقیقی و واقعیاند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۱۹.</ref> اما در مرحله بطون خود حقایقی را به همراه دارد که هر کس به آن دسترسی ندارد و مخاطب آن اولیای خاص الهیاند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۱۹ و ۲۰/۴۰۹.</ref> بنابراین زبان دین و قرآن را میتوان زبانی خاصی دانست که متفاوت با زبانهای رایج یا زبانهای علمی مانند زبان فلسفه یا عرفان و مانند آن است.<ref>صحیفه، ۱۹/۳۵۵.</ref> با وجود این، ظاهر آن برای همه قابل فهم و استفاده است.<ref>امامخمینی، تفسیر سوره حمد، ۱۳۵.</ref> {{ببینید|فهم قرآن|زبان قرآن | روح معانی}} | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
== اهداف و کارکردهای دین == | == اهداف و کارکردهای دین == | ||
قرآن کریم هدف انبیای الهی را ترویج دین، دعوت به توحید و نفی شرک،<ref>اعراف، ۵۹؛ هود، ۵۰.</ref> تعلیم و تزکیه،<ref>بقره، ۱۲۹.</ref> اقامه عدل و قسط در میان مردم<ref>حدید، ۲۵.</ref> دانستهاست. در روایات نیز هدف دین و فرستادن انبیای الهی را دعوت به توحید و نفی شرک<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۹.</ref> و معرفت الهی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۶.</ref> ایمان<ref>لیثی، ۳۴۷.</ref> و اخلاص<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۳.</ref> شمرده شدهاست. | قرآن کریم هدف انبیای الهی را ترویج دین، دعوت به توحید و نفی شرک،<ref>اعراف، ۵۹؛ هود، ۵۰.</ref> تعلیم و تزکیه،<ref>بقره، ۱۲۹.</ref> اقامه عدل و قسط در میان مردم<ref>حدید، ۲۵.</ref> دانستهاست. در روایات نیز هدف دین و فرستادن انبیای الهی را دعوت به توحید و نفی شرک<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۹.</ref> و معرفت الهی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۶.</ref> ایمان<ref>لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۳۴۷.</ref> و اخلاص<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۳.</ref> شمرده شدهاست. | ||
برخی اندیشمندان اسلامی هدف از دین را رساندن انسان به کمالات وجودی خود در [[دنیا و آخرت]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۹۹.</ref> و دین را سبب خروج از جهل و هلاکت و رهایی از بند شهوات و هوای نفس میدانند که انسان را به صراط مستقیم هدایت میکند.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۳۳۹.</ref> لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یک زندگی انسانی اختیار کند، این است که از اصول معین و مشخصی پیروی کند و خود را در چارچوب آن اصول محدود کند و تنها پیروی از دین است که میتوان محدودیتی مستحکم و با مبنا به وجود آورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۶۹۷.</ref> در حقیقت یکی از کارکردهای بزرگ دین این است که به ارزشها و قوانین اخلاقی، مبنای استواری در نظام جهان داده میشود و این ارزشها اموری حقیقیاند و مستقل از تصورات و احساسات بشریاند.<ref>استیس، ۴۱۴.</ref> | برخی اندیشمندان اسلامی هدف از دین را رساندن انسان به کمالات وجودی خود در [[دنیا و آخرت]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۹۹.</ref> و دین را سبب خروج از جهل و هلاکت و رهایی از بند شهوات و هوای نفس میدانند که انسان را به صراط مستقیم هدایت میکند.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۳۳۹.</ref> لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یک زندگی انسانی اختیار کند، این است که از اصول معین و مشخصی پیروی کند و خود را در چارچوب آن اصول محدود کند و تنها پیروی از دین است که میتوان محدودیتی مستحکم و با مبنا به وجود آورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۶۹۷.</ref> در حقیقت یکی از کارکردهای بزرگ دین این است که به ارزشها و قوانین اخلاقی، مبنای استواری در نظام جهان داده میشود و این ارزشها اموری حقیقیاند و مستقل از تصورات و احساسات بشریاند.<ref>استیس، ۴۱۴.</ref> |