۲۱٬۱۴۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''وهابیت'''، فرقهای نوظهور در [[حجاز]] با گرایشهای افراطی مذهبی و متمایز از همه | '''وهابیت'''، فرقهای نوظهور در [[حجاز]] با گرایشهای افراطی مذهبی و متمایز از همه مذاهب اسلامی. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
خط ۵: | خط ۵: | ||
== ظهور وهابیت == | == ظهور وهابیت == | ||
ظهور فرقه وهابیت به آغاز قرن دوازدهم هجری قمری بر میگردد که در آن محمدبنعبدالوهاب با تأثیرپذیری از آرا و نظریات [[ابنتیمیه]] و | ظهور فرقه وهابیت به آغاز قرن دوازدهم هجری قمری بر میگردد که در آن محمدبنعبدالوهاب با تأثیرپذیری از آرا و نظریات [[ابنتیمیه]] و ابنقیم به بیان و نشر عقیده آنان پرداخت.<ref>سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۸؛ سلمان، دعوة الشیخ، ۳۷</ref> وی در سال ۱۱۱۵ق/ ۱۰۸۱ش در شهر عوینه (عیینه) از توابع نجد [[عربستان]] به دنیا آمد و در سال ۱۲۰۶ق/ ۱۱۷۱ش از دنیا رفت.<ref>کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۳۰۵؛ سبحانی، بحوث، ۹/۲۹۵ و ۳۰۰</ref> او که حدود نود سال زندگی کرد، مراحل مقدماتی تحصیل را در زادگاه خود طی کرد و برای کسب معلومات به شهرهای متعددی چون [[دمشق]]، [[بغداد]]، [[بصره]]، [[مکه]]، [[مدینه]] و برخی از شهرهای [[ایران]] سفر کرد و سرانجام به نجد بازگشت.<ref>سلمان، دعوة الشیخ، ۴۱؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> | ||
محمدبنعبدالوهاب در سال ۱۱۵۷ق/ ۱۱۲۳ش وارد درعیه شد و دعوت خود را با محمدبنسعود حاکم درعیه مطرح کرد و با پذیرش دعوت از سوی ابنسعود، اتحاد وهابی ـ سعودی شکل گرفت.<ref>امین، کشف الارتیاب، ۸؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> ابنسعود عقاید او را شعار خود قرار داد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> و او با همکاری [[آل سعود]] از سال ۱۱۵۷–۱۲۰۷ق به مدت پنجاه سال به بهانه دعوت به [[توحید]] و مبارزه با [[شرک]] و مظاهر آن، مبارزه مسلحانه و خونینی را علیه سرزمینهای اسلامی آغاز کردند و آن را به نجف و کربلا نیز کشاندند و با کشتن هزاران | محمدبنعبدالوهاب در سال ۱۱۵۷ق/ ۱۱۲۳ش وارد درعیه شد و دعوت خود را با محمدبنسعود حاکم درعیه مطرح کرد و با پذیرش دعوت از سوی ابنسعود، اتحاد وهابی ـ سعودی شکل گرفت.<ref>امین، کشف الارتیاب، ۸؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> ابنسعود عقاید او را شعار خود قرار داد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> و او با همکاری [[آل سعود]] از سال ۱۱۵۷–۱۲۰۷ق به مدت پنجاه سال به بهانه دعوت به [[توحید]] و مبارزه با [[شرک]] و مظاهر آن، [[مبارزه مسلحانه]] و خونینی را علیه سرزمینهای اسلامی آغاز کردند و آن را به نجف و کربلا نیز کشاندند و با کشتن هزاران مسلمان، زنان فراوانی را به اسارت گرفتند و اموال فراوانی را به غارت بردند.<ref>طبسی، شناخت وهابیت، ۱۰۰</ref> نخستین بار [[دولت عثمانی]] در سال ۱۲۲۶ق/ ۱۱۹۰ش با وهابیان وارد جنگ شد؛ اما شکست خورد<ref>زینی دحلان، فتنة الوهابیه، ۱۴</ref> و سال ۱۲۲۷ق/ ۱۱۹۱ش دوباره به وهابیان حمله کرد و تا سال ۱۲۳۳ق با محاصره پنجماهه درعیه، مرکز حکومت وهابیان، آنجا را تصرف کرد و به حکومت آنان پایان داد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴–۱۸؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۵–۴۲</ref>؛ اما وهابیان پس از مدتی با همکاری ترکی، فرزند برادر عبدالعزیز پسر محمدبنسعود به فعالیت پرداختند و با گسترش نفوذ خود که منجر به سقوط ریاض شد، تشکیل حکومت دادند.<ref>سبحانی، بحوث، ۴/۶۰۳–۶۰۴</ref> وهابیان در سال ۱۳۰۹ق/ ۱۲۷۱ش در زمان عبدالرحمن فرزند فیصل، برای بار دوم حکومت را از دست دادند<ref>سبحانی، بحوث، ۴/۶۰۹–۶۱۰</ref> و سرانجام در سال ۱۳۱۹ق عبدالعزیز پسر عبدالرحمن برای بار سوم حکومت آل سعود را برقرار کرد.<ref>سبحانی، بحوث، ۴/۶۱۲</ref> | ||
رویکرد دینی وهابیت بر اساس تکفیر | رویکرد دینی وهابیت بر اساس تکفیر فرقههای اسلامی، ایجاد جدایی میان مسلمانان، خشن جلوهدادن آموزههای [[اسلام]] و محو آثار اسلامی شکل گرفت.<ref>سبحانی، آیین وهابیت، ۹</ref> این فرقه افراطی از آغاز پیدایش با جنایت، خشونت، آتشزدن مسجدها و خانهها، غارت اموال مسلمانان و قتل و [[ترور]] آنان، اعم از [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، افکار خود را گسترش داد.<ref>سبحانی، بحوث، ۴/۵۷۹؛ زینی دحلان، الدرر السنیه، ۳۱–۳۲</ref> اینگونه رفتارها در طول تاریخ در میان حنبلیان نیز سابقه داشته است.<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۱۳/۳۱۳</ref> ابنعبدالوهاب همانند ابنتیمیه با مطرحکردن [[بدعت]] و شرکشمردن [[زیارت]]، [[توسل]] و [[شفاعت]] و با [[تکفیر]] مسلمانان، آرا و نظریات خود را با کمک حاکمان آل سعود بر مردم تحمیل کرد. اوضاع نابسامان جوامع اسلامی و تفرقهای که در کشورهای مسلمان افتاده بود<ref>زهاوی، الفجر الصادق، ۳۹</ref> و همچنین حضور و نفوذ استعمارگران انگلیسی، فرانسوی، روسی تزاری و دیگر کشورهای اروپایی در بخشهای مختلف جهان اسلام، سبب ترویج افکار وهابیت و متزلزلشدن حکومتهای منطقه و پیشرفت این تفکر انحرافی گردید.<ref>طبسی، شناخت وهابیت، ۱۲۲–۱۲۳</ref> | ||
اندیشمندان فرقههای مختلف اسلامی با پدیدارشدن فرقه منحرف و افراطیِ وهابی به مخالفت با افکار انحرافی آنان پرداختند و آثار فراوانی به نگارش درآوردند، ازجمله سلیمان برادر محمدبنعبدالوهاب، کتاب | اندیشمندان فرقههای مختلف اسلامی با پدیدارشدن فرقه منحرف و افراطیِ وهابی به مخالفت با افکار انحرافی آنان پرداختند و آثار فراوانی به نگارش درآوردند، ازجمله سلیمان برادر محمدبنعبدالوهاب، کتاب الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیه، فصل الخطاب من کتاب الله و کلام العلماء فی مذهب ابنعبدالوهاب را نوشت. همچنین زینی دحلان شافعی کتاب الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیه و از عالمان شیعی کاشفالغطاء نقض الفتاوی الوهابیه و [[سیدمحسن امین]] کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب را به نگارش درآوردند و این هر دو از عالمان شیعی میباشند. | ||
[[امامخمینی]] نیز فرقه وهابیت را مذهبی بیاساس و منحرف از [[اسلام ناب]] و در خدمت [[استعمار]] خوانده که برای [[پیامبر اکرم(ص)]] ارزش قائل نیست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶</ref> و آنان را مروج اسلام اشرافی و [[اسلام آمریکایی]] نامیده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰</ref> و خاطرنشان کرده که وهابیت را سایر | [[امامخمینی]] نیز فرقه وهابیت را مذهبی بیاساس و منحرف از [[اسلام ناب محمدی|اسلام ناب]] و در خدمت [[استعمار]] خوانده که برای [[پیامبر اکرم(ص)]] ارزش قائل نیست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶</ref> و آنان را مروج اسلام اشرافی و [[اسلام آمریکایی]] نامیده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰</ref> و خاطرنشان کرده که وهابیت را سایر مذاهب اسلامی نیز قبول ندارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۵۵</ref> ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۲۲ با تعطیل کردن درس خود به مدت چهل روز به نقد مبانی و افکار این فرقه که از طریق برخی از افراد داخلی به کشور نفوذ کرده بودند، پرداخت و در قسمتی از کتاب کشف اسرار {{ببینید|کشف اسرار}} شبهات و اتهامات مطرحشده آنان را بیان کرد و با استناد به آیات [[قرآن کریم]]، روایات معتبر، ادله عقلی و سیره مسلمانان پاسخ گفت<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱–۴۴</ref> و پس از پیروزی نیز بارها به روشنگری دربارهٔ دستنشاندگی و رفتار ارتجاعی وهابیت پرداخته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۹ و ۲۱/۷۴</ref> | ||
== خاستگاه و مبانی اندیشه وهابیت == | == خاستگاه و مبانی اندیشه وهابیت == | ||
آرا و عقاید وهابیت ریشه در افکار و آرای متکلمان و فقهای اهل حدیث و ظاهرگرایانی دارد که بهشدت با استدلال عقلی مخالفت میکردند و معتقد بودند برای دریافت عقاید و احکام دینی، تنها باید به ظاهر قرآن و | آرا و عقاید وهابیت ریشه در افکار و آرای متکلمان و فقهای اهل حدیث و ظاهرگرایانی دارد که بهشدت با استدلال عقلی مخالفت میکردند و معتقد بودند برای دریافت عقاید و احکام دینی، تنها باید به ظاهر قرآن و [[حدیث|احادیث]]، بدون هیچ تصرفی رجوع کرد؛ مانند مالکبنانس که چگونگی استوای [[خداوند]] بر [[عرش]] را در آیه «الرَّحمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»<ref>طه، ۵</ref> غیرقابل فهم و [[ایمان]] به آن را واجب و سؤال از آن را [[بدعت]] میدانست<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱/۲۵۴</ref>؛ البته این افکار را میتوان در افکار [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] دربارهٔ تشبیه و تجسیم خداوند دید.<ref>روحانی، بحوث، ۷۸–۸۱</ref> | ||
در قرن دوم هجری جریانی در دنیای اسلام پدیدار شد که [[عقل]] را مقیاسی برای درک اصول عقاید اسلامی معرفی میکرد که بعدها [[معتزله]] نامیده شد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۱۱</ref> در زمان | در قرن دوم هجری جریانی در دنیای اسلام پدیدار شد که [[عقل]] را مقیاسی برای درک اصول عقاید اسلامی معرفی میکرد که بعدها [[معتزله]] نامیده شد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۱۱</ref> در زمان متوکل عباسی اهل حدیث به پیشواییِ [[احمدبنحنبل]] (م ۲۴۱ق) در برابر عقلگرایی قرار گرفتند و برای عقل در مسائل اعتقادی ارزشی قائل نبودند و آن را کاشف و حجت نمیدانستند.<ref>سبحانی، بحوث، ۳/۶۳۳؛ رضوانی، شیعهشناسی، ۲/۵۱۰</ref> اهل حدیث رجوع به حدیث و سیره گذشتگانِ صالح را مطرح کردند و روش خود را بر توجه به ظاهر آیات قرآن و احادیث نبوی(ص) بنیان نهادند<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۱۸–۱۱۹</ref> و به پندار خویش، در صدد احیای سیره سَلَف صالح و مسلمانان صدر اسلام بودند. اگرچه تفکرات احمدبنحنبل تا قرن پنجم ادامه داشت، اما با ظهور [[مذهب اشعری]] در قرن چهارم، مذهب سلفیه و اهل حدیث از رونق افتاد؛ ولی بهکلی منسوخ نشد.<ref>سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۶–۳۲۷</ref> عقاید اهل حدیث و ظاهرگرایان حنبلی را پس از حدود پنج قرن، ابنتیمیه (م ۷۲۸ق) که موافقانش او را «شیخالاسلام» لقب داده بودند، بازخوانی کرد. ابنتیمیه با دفاع از [[امویان]] و [[آل مروان|مروانیان]]<ref>ابنتیمیه، منهاج السنه، ۵/۹</ref> و مخالفت با [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴ و ۵۴۳</ref> ادامهدهنده راه و روش حنبلیان و امام و رهبر آنان شد.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۲۳/۲۹۱</ref> | ||
[[ابنتیمیه]] و شاگردانش مانند | [[ابنتیمیه]] و شاگردانش مانند ابنقیّم جوزیه و ابنعبدالهادی، جریان سلفیه را زنده کردند و اموری نیز به آن افزودند.<ref>امین، کشف الارتیاب، ۱۰؛ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۳۹</ref> وی کتابهای چندی را برای نشر افکار خود نوشت.<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۴/۱۴۹۶–۱۴۹۸</ref> عقیده و روش وی با انتقاد دانشمندان و محققان عصر او روبهرو شد و بسیاری از بزرگان اهل سنت بر رد افکار و آرای او کتابها نوشتند (سبکی، شفاء السقام فی زیارة خیر الأنام؛ سلیمانبنعبدالوهاب، الصواعق الالهیه؛ مصری، الرد علی ابنتیمیه و الوهابیه). ابنعبدالوهاب با مطالعه کتابهای ابنتیمیه و ابنقیّم با بزرگنمایی برخی از عقایدی که ابنتیمیه به عقاید سلف افزوده بود، دعوت جدیدی را به سلفیه آغاز کرد.<ref>سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۸</ref> | ||
== مبانی اعتقادی وهابیت == | == مبانی اعتقادی وهابیت == | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
* برداشت خاص از [[توحید]] و [[شرک]]: مهمترین مسئله اختلافی وهابیت با دیگر فرقههای اسلامی، بحث توحید و شرک و برداشت آنان از این دو مفهوم اعتقادی است. وهابیان با تقسیم توحید به توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسما و صفات و ارائه تحلیل نادرست از آنها و بیان ملاکهای ناصحیح، دیگر مسلمانان را متهم به شرک و همسان مشرکان صدر اسلام میدانند.<ref>عثیمین، القول المفید، ۱/۱۲–۱۴</ref> از نگاه آنان اقرار به [[شهادتین]] و حتی اقرار به توحید در خالقیت و ربوبیت موجب داخلشدن در [[اسلام]] نیست؛ زیرا مشرکان نیز قائل به توحید در خالقیت بودند. وهابیت مفهوم توحید و کلمه «لااله الاالله» را به گونهای معنا میکنند که تنها خود را موحد میدانند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۵–۳۲</ref> آنان توحید در الوهیت را در برخی آیات<ref>نساء، ۳۶</ref> عبادتنکردن غیرِ خداوند،<ref>عثیمین، تقریب التدمیریه، ۱۱۱</ref> از غیر خداوند درخواستنکردن، امیدنداشتن و استغاثهنجستن به غیر خداوند تفسیر کردهاند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی، ۷/۱۶</ref> | * برداشت خاص از [[توحید]] و [[شرک]]: مهمترین مسئله اختلافی وهابیت با دیگر فرقههای اسلامی، بحث توحید و شرک و برداشت آنان از این دو مفهوم اعتقادی است. وهابیان با تقسیم توحید به توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسما و صفات و ارائه تحلیل نادرست از آنها و بیان ملاکهای ناصحیح، دیگر مسلمانان را متهم به شرک و همسان مشرکان صدر اسلام میدانند.<ref>عثیمین، القول المفید، ۱/۱۲–۱۴</ref> از نگاه آنان اقرار به [[شهادتین]] و حتی اقرار به توحید در خالقیت و ربوبیت موجب داخلشدن در [[اسلام]] نیست؛ زیرا مشرکان نیز قائل به توحید در خالقیت بودند. وهابیت مفهوم توحید و کلمه «لااله الاالله» را به گونهای معنا میکنند که تنها خود را موحد میدانند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۵–۳۲</ref> آنان توحید در الوهیت را در برخی آیات<ref>نساء، ۳۶</ref> عبادتنکردن غیرِ خداوند،<ref>عثیمین، تقریب التدمیریه، ۱۱۱</ref> از غیر خداوند درخواستنکردن، امیدنداشتن و استغاثهنجستن به غیر خداوند تفسیر کردهاند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی، ۷/۱۶</ref> | ||
امامخمینی مانند دیگر محققان اسلامی،<ref>امین، کشف الارتیاب، ۸۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۹۶</ref> دربارهٔ | امامخمینی مانند دیگر محققان اسلامی،<ref>امین، کشف الارتیاب، ۸۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۹۶</ref> دربارهٔ توحید عبادی قائل است عبادت در معنای اصطلاحی، از عبودیت به معنای اظهار بندگی و پرستش است؛ یعنی کسی را به خدایی عبادت کند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳</ref> و [[شرک در عبادت]] به معنای طلب رضای مردم در عبادت است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۶</ref>؛ اما توحید در عبودیت به معنای تواضعنداشتن برای غیر خداوند نیست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳</ref>؛ زیرا [[خضوع]] و [[تواضع]] غیر از [[عبادت]] است و به مفهوم فروتنی است و هر خضوعی شرک نیست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴</ref>؛ از این جهت تواضع و احترامی که صاحبان مذاهب، برای بزرگان خود میکنند، با اعتقاد به اینکه آنان بندگانیاند که در همه چیز نیازمند حقتعالی هستند و به سبب عبودیت، مقرب درگاه الهی گردیدهاند، شرک و کفر نیست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵</ref>{{ببینید|ایمان و کفر|شرک}} به اعتقاد ایشان در [[قرآن کریم]] آیاتی که دربارهٔ نفی شرک و کفر است، غالباً مربوط به مشرکانی است که بتپرست بودهاند؛ مانند آیاتی که به نفی ستارهپرستی میپردازند<ref>انعام، ۷۶–۷۹</ref> یا آیاتی که تعدد خدایان را نفی میکنند<ref>انبیاء، ۲۲ و ۲۴</ref>؛ زیرا بیشتر عربها، هندیان و ایرانیان در آن زمان [[بت]] میپرستیدند تا بتها آنان را به خداوند بزرگ نزدیک کنند و این پرستش غیر از مطلق فروتنی است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸–۲۳</ref> | ||
* | * ظاهرگرایی در متون دینی: وهابیان همانند ابنتیمیه صفات خبری همچون وجه، ید (دست) و اِستوا در خداوند را حمل بر ظاهر و از هر گونه تأویل خودداری میکنند.<ref>ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۵/۱۹۲–۱۹۳؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۱۳۱</ref> به باور آنان خداوند در آسمان بر عرش مستقر است، سخن میگوید، از آسمان در سایه ابر پایین میآید و دارای دست و صورت است.<ref>عسقلانی، الدرر الکامنه، ۱/۱۸۰–۱۸۱؛ روحانی، بحوث، ۷۷</ref> از اینرو خداوند را محدود میدانند<ref>ابنتیمیه، بیان تلبیس، ۴۶۷</ref> و برای او جهت قائلاند.<ref>عثیمین، مجموع فتاوی، ۴/۱۹</ref> امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان مسلمان<ref>صدوق، التوحید، ۳۱–۷۰؛ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۱</ref> با استناد به ادله عقلی و نقلی حمل به ظاهر را مستلزم تشبیه و تجسیم میداند و پیروان این عقیده را مخالفان دستورهای دینی برمیشمرد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۶۶</ref>{{ببینید|تشبیه و تنزیه|تأویل}} | ||
== آرا و عقاید وهابیت == | == آرا و عقاید وهابیت == | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
* مشاهده حقتعالی: این فرقه بر اساس ظاهرگرایی و جمود در متون دینی، دیدن خداوند متعال را با چشم سر در آخرت جایز میدانند و آن را به ظاهر برخی روایات<ref>بیهقی، السنن الکبری، ۱/۳۵۹</ref> مستند میکنند.<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱/۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابنقیم، حادی الارواح، ۲۰۹؛ راجحی، شرح الرد علی الجهمیه، ۱/۲۷۴؛ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۳/۳۴۱</ref> | * مشاهده حقتعالی: این فرقه بر اساس ظاهرگرایی و جمود در متون دینی، دیدن خداوند متعال را با چشم سر در آخرت جایز میدانند و آن را به ظاهر برخی روایات<ref>بیهقی، السنن الکبری، ۱/۳۵۹</ref> مستند میکنند.<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱/۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابنقیم، حادی الارواح، ۲۰۹؛ راجحی، شرح الرد علی الجهمیه، ۱/۲۷۴؛ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۳/۳۴۱</ref> | ||
اندیشمندان اسلامی با استدلال به ادله عقلی و نقلی دیدن با چشم را از لوازم ماده، مکان و جهتداربودن مرئی و مادیبودن آن میدانند که برای خداوند محال است.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۱۵۵–۱۵۶؛ حلی، کشف المراد، ۲۹۶–۲۹۷؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۲۴۲</ref> [[امامخمینی]] نیز دیدنِ خداوند با چشم را امری محال میشمرد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۱</ref> و حقیقت رؤیت را رؤیتی عقلانی و مجرد میداند که به کمک قوای عقلانی نفس صورت میگیرد؛ چنانکه در قضیه | اندیشمندان اسلامی با استدلال به ادله عقلی و نقلی دیدن با چشم را از لوازم ماده، مکان و جهتداربودن مرئی و مادیبودن آن میدانند که برای خداوند محال است.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۱۵۵–۱۵۶؛ حلی، کشف المراد، ۲۹۶–۲۹۷؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۲۴۲</ref> [[امامخمینی]] نیز دیدنِ خداوند با چشم را امری محال میشمرد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۱</ref> و حقیقت رؤیت را رؤیتی عقلانی و مجرد میداند که به کمک قوای عقلانی نفس صورت میگیرد؛ چنانکه در قضیه معراج رسول خدا(ص) واقع شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۱۸</ref> | ||
* منع [[توسل]] و استغاثه به غیر خداوند: وهابیان | * منع [[توسل]] و استغاثه به غیر خداوند: وهابیان حیات برزخی را انکار میکنند و کمکخواستن و طلب از ارواح اولیای الهی و [[استغاثه]] به ایشان را جایز نمیدانند و آن را از مظاهر روشن شرک میشمرند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی، ۲/۱۱۰–۱۱۲</ref> اندیشمندان اسلامی با استناد به بعضی آیات<ref>قصص، ۱۵</ref> و روایات<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ۵/۴۸۹</ref> ضمن نقد و رد ادله و باور نادرست وهابیان، به اثبات حیات برزخی و صحیحبودن استغاثه به اولیا و صداکردن و طلبکردن حاجت از آنان پرداختهاند.<ref>سبکی، شفاء السقام، ۲۹۱–۲۹۶، ۳۰۰–۳۰۵ و ۳۱۵؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۳۰</ref> | ||
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان<ref>روحانی، بحوث، ۱۳۶</ref> معتقد است اگر کمکخواستن و توسل به شخصی، به این جهت باشد که آدمی او را خداوند یا شریک خداوند یا مستقل در تأثیر پندارد، این عین شرک است و عقل و قرآن نیز گواه این مطلب است؛ اما اگر آن را مستقل نداند و تنها طلب نیاز از شخصی باشد، شرک نیست؛ چنانکه نظام جهان نیز بر پایه برآوردهکردن حاجت یکدیگر استوار است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷</ref> و اگر مطلق حاجت خواستن شرک باشد باید همه جهانیان مشرک باشند؛ زیرا بنیان عالم بر تعاون و استمداد از یکدیگر است. همچنانکه استمداد برای حاجتهایی که خارج از طاقت بشری است نیز شرک نبوده؛ زیرا شرک به این معنا است که شخص بدون استمداد از خداوند و بهطور مستقل کاری را به انجام رساند؛ اما طلب اموری که با اراده و اذن خداوند انجام میشوند؛ مثل [[معجزات]]، شرک نیست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۶–۳۱</ref> و درخواست کمک از ارواح مقدس، مانند [[پیامبران(ع)]] و [[ائمه(ع)]]، به سبب احاطه و قدرتی است که خداوند متعال به آنان داده است شرک نیست و این با برهان فلسفی نیز سازگار است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰</ref> {{ببینید|شرک}}. | امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان<ref>روحانی، بحوث، ۱۳۶</ref> معتقد است اگر کمکخواستن و توسل به شخصی، به این جهت باشد که آدمی او را خداوند یا شریک خداوند یا مستقل در تأثیر پندارد، این عین شرک است و عقل و قرآن نیز گواه این مطلب است؛ اما اگر آن را مستقل نداند و تنها طلب نیاز از شخصی باشد، شرک نیست؛ چنانکه نظام جهان نیز بر پایه برآوردهکردن حاجت یکدیگر استوار است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷</ref> و اگر مطلق حاجت خواستن شرک باشد باید همه جهانیان مشرک باشند؛ زیرا بنیان عالم بر تعاون و استمداد از یکدیگر است. همچنانکه استمداد برای حاجتهایی که خارج از طاقت بشری است نیز شرک نبوده؛ زیرا شرک به این معنا است که شخص بدون استمداد از خداوند و بهطور مستقل کاری را به انجام رساند؛ اما طلب اموری که با اراده و اذن خداوند انجام میشوند؛ مثل [[معجزات]]، شرک نیست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۶–۳۱</ref> و درخواست کمک از ارواح مقدس، مانند [[پیامبران(ع)]] و [[ائمه(ع)]]، به سبب احاطه و قدرتی است که خداوند متعال به آنان داده است شرک نیست و این با برهان فلسفی نیز سازگار است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰</ref> {{ببینید|شرک}}. | ||
* حرمت [[تبرک]] و طلب | * حرمت [[تبرک]] و طلب شفا از غیر خدا: به اعتقاد وهابیت تبرک به آثار بهجامانده از پیامبر اکرم(ص) و اولیای الهی(ع) [[حرام]] و انجامدادن آن شرک و کفر است.<ref>فوزان، کتاب التوحید، ۱۵۹؛ سبحانی، بحوث، ۹/۳۳۲</ref> عالمان مسلمان با تحلیل صحیح از مفهوم تبرک به اینکه تبرک در حقیقت طلب برکت و رحمت از خداوند است و اولیای الهی(ع) واسطه و وسیله به سوی خداوندند<ref>میانجی، التبرک، ۶۴</ref> و با استناد به آیات الهی<ref>بقره، ۱۲۵؛ هود(ع)، ۴۸؛ صافات، ۱۱۳؛ آل عمران، ۹۶</ref> و روایات<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۶/۲۵۲؛ نووی، شرح مسلم، ۱۴/۱۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۰/۲۲۲ و ۱۷/۳۳</ref> تبرک را امری جایز دانستهاند<ref>احمدابنحنبل، مسند، ۴/۳۲؛ عسقلانی، الاصابه، ۲/۴۹ و ۱۰۱ و ۶/۴۸۲؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۴۱</ref>؛ چنانکه محل دفن هاجر و [[اسماعیل(ع)]] که محل صبر آنان و محل تحمل غربت و بُعد از وطن است، محل متبرک و محل عبادت مسلمانان قرار گرفت.<ref>ابنقیم، زاد المعاد، ۱/۷۰</ref> | ||
امامخمینی شرکبودنِ شفاخواستن از تربت و آثار اولیا(ع) را رد میکند. ایشان خاطرنشان کرده است که پذیرش این قول، برابر این است که پذیرفته شود خداوند خود نیز دعوت به شرک کرده است؛ زیرا خود در قرآن،<ref>نحل، ۶۹</ref> عسل را مادهای شفابخش معرفی کرده است. همچنین بعضی آیات<ref>طه، ۹۶</ref> بر خاصیت زندهکردن تربت اشاره میکنند؛ مانند قبضه خاکی که | امامخمینی شرکبودنِ شفاخواستن از تربت و آثار اولیا(ع) را رد میکند. ایشان خاطرنشان کرده است که پذیرش این قول، برابر این است که پذیرفته شود خداوند خود نیز دعوت به شرک کرده است؛ زیرا خود در قرآن،<ref>نحل، ۶۹</ref> عسل را مادهای شفابخش معرفی کرده است. همچنین بعضی آیات<ref>طه، ۹۶</ref> بر خاصیت زندهکردن تربت اشاره میکنند؛ مانند قبضه خاکی که سامری از زیر پای [[جبرئیل]] برداشت و بر گوساله پاشید و زنده شد. طلب شفا، چیزی جز متوسلشدن نیست؛ اما وهابیان در صدد خرافی جلوهدادن مسلماناناند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۴۱–۴۴</ref> ایشان بسیاری از دیدگاههای وهابیان را ناشی از دشمنی آنان با [[شیعه]] میداند؛ به همین دلیل به شیعه حمله میکنند تا آن را خرافی معرفی کنند؛ در حالیکه این اعمال مربوط به تمام ملتهای مسلمان و تمام فرقههای دیندار است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۶۴</ref> | ||
* منع شفاعتخواستن از غیر خداوند: وهابیان بر این باورند که اگر از غیر خداوند درخواست شفاعت شود، شرک است.<ref>ابنتیمیه، زیارة القبور، ۴–۱۵؛ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴/۴۱۰–۴۱۴</ref> آنان اینکار را مصداق آیاتی<ref>یونس، ۱۸؛ جن، ۱۸</ref> میدانند که مشرکان را به جهت شفیع قراردادنِ بتها سرزنش میکنند.<ref>محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات، ۲۱–۲۲</ref> به عقیده این فرقه، [[شفاعت]] در قیامت اصلی پذیرفتهشده است؛ اما در این دنیا، واسطه قراردادن میان خدا و خلق جایز نیست.<ref>غنیمان، شرح کتاب التوحید، ۲۹/۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۱۹۸</ref> آنان قائلاند شفاعت فعل خداوند است و بنده حق ندارد از غیر خداوند درخواست فعل خدایی بکند؛ زیرا عبادتِ غیر خداوند محسوب میشود.<ref>محمدبنعبدالوهاب، اصول الدین، ۱/۲۹–۳۱</ref> | * منع شفاعتخواستن از غیر خداوند: وهابیان بر این باورند که اگر از غیر خداوند درخواست شفاعت شود، شرک است.<ref>ابنتیمیه، زیارة القبور، ۴–۱۵؛ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴/۴۱۰–۴۱۴</ref> آنان اینکار را مصداق آیاتی<ref>یونس، ۱۸؛ جن، ۱۸</ref> میدانند که مشرکان را به جهت شفیع قراردادنِ بتها سرزنش میکنند.<ref>محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات، ۲۱–۲۲</ref> به عقیده این فرقه، [[شفاعت]] در قیامت اصلی پذیرفتهشده است؛ اما در این دنیا، واسطه قراردادن میان خدا و خلق جایز نیست.<ref>غنیمان، شرح کتاب التوحید، ۲۹/۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۱۹۸</ref> آنان قائلاند شفاعت فعل خداوند است و بنده حق ندارد از غیر خداوند درخواست فعل خدایی بکند؛ زیرا عبادتِ غیر خداوند محسوب میشود.<ref>محمدبنعبدالوهاب، اصول الدین، ۱/۲۹–۳۱</ref> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
از سوی دیگر، امامخمینی سخن وهابیان را که میگویند شفاعت، دخالتدادن دیگری در کارهای خداوند است، رد کرده و قائل است شفاعت در حقیقت از شفع به معنای جفتشدن است که نور شفیع با نور شفاعتشونده همراه میشود و شخص را از عذاب میرهاند و در حقیقت شخص شفاعتشونده، پیامبر(ص) و امام(ع) را واسطه قرار میدهد که خداوند گناه او را ببخشد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸</ref> ایشان معتقد است بر فرض اینکه طلب از پیامبر(ص) و امام(ع) پس از مرگ ایشان، همانند طلب از چوب و سنگ و دیگر جمادات باشد، شفاعت از آنان را حداکثر میتوان کار بیهودهای دانست، نه اینکه شرک باشد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷۸</ref> {{ببینید|شفاعت}}. | از سوی دیگر، امامخمینی سخن وهابیان را که میگویند شفاعت، دخالتدادن دیگری در کارهای خداوند است، رد کرده و قائل است شفاعت در حقیقت از شفع به معنای جفتشدن است که نور شفیع با نور شفاعتشونده همراه میشود و شخص را از عذاب میرهاند و در حقیقت شخص شفاعتشونده، پیامبر(ص) و امام(ع) را واسطه قرار میدهد که خداوند گناه او را ببخشد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸</ref> ایشان معتقد است بر فرض اینکه طلب از پیامبر(ص) و امام(ع) پس از مرگ ایشان، همانند طلب از چوب و سنگ و دیگر جمادات باشد، شفاعت از آنان را حداکثر میتوان کار بیهودهای دانست، نه اینکه شرک باشد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷۸</ref> {{ببینید|شفاعت}}. | ||
* شرکدانستن نذر برای اولیای الهی(ع): به اعتقاد وهابیان نذرکردن برای غیر خداوند، مانند [[اولیای الهی(ع)]]، نوعی شرک در عبودیت است<ref>دویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ۱/۱۷۳–۱۸۱؛ صالحبنعبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، ۹۱</ref>؛ در حالیکه اندیشمندان اسلامی [[نذر]] را عبادتکردن غیر خدا نمیدانند، بلکه آن را التزام به انجام کاری میدانند که اطاعت خداوند است، به شرط حصول امری که در [[شرع]] ممنوع نیست یا دفع امری مکروه<ref>ابنحمزه، الوسیلة، ۳۴۹</ref> که هدف اصلی آن | * شرکدانستن نذر برای اولیای الهی(ع): به اعتقاد وهابیان نذرکردن برای غیر خداوند، مانند [[اولیای الهی(ع)]]، نوعی شرک در عبودیت است<ref>دویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ۱/۱۷۳–۱۸۱؛ صالحبنعبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، ۹۱</ref>؛ در حالیکه اندیشمندان اسلامی [[نذر]] را عبادتکردن غیر خدا نمیدانند، بلکه آن را التزام به انجام کاری میدانند که اطاعت خداوند است، به شرط حصول امری که در [[شرع]] ممنوع نیست یا دفع امری مکروه<ref>ابنحمزه، الوسیلة، ۳۴۹</ref> که هدف اصلی آن تقرب به خداوند است، مانند نذر صدقه به نیت اولیای الهی در صورت شفای بیمار.<ref>امینی، الغدیر، ۵/۲۶۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۴</ref> این نذر برای خداوند است و شخص ثواب آن را برای انبیا(ع) و اولیا(ع) هدیه میکند.<ref>روحانی، بحوث، ۱۳۷</ref> امامخمینی نیز معتقد است اگر نذر برای خود پیامبر(ص) یا امام(ع) باشد، جایز نیست؛ اما در صورتی که نذر برای خداوند باشد و ثواب آن به پیامبر(ص) یا امام(ع) برسد، جایز است؛ بنابراین نذر برای امام(ع) یا امامزادگان به این قصد که برای آنان خیرات انجام دهند، بدون اشکال است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۲۲–۱۲۳</ref> | ||
* حرمت بنای بر قبر: ازجمله عقاید وهابیان بدعتدانستن بنای بر قبرهاست. آنان بر این عقیدهاند که این بناها، مسجدهای ساختهشده بر قبرها هستند و با استناد به روایاتی که به مسطحکردن قبرها امر میکنند،<ref>احمدابنحنبل، مسند، ۱/۸۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۳/۲۰۹</ref> آن را داخل در شرک دانستهاند.<ref>ابنتیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۵۰–۴۵۱؛ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۲۴/۳۱۸ و ۲۷/۷۸–۸۱</ref> بیشتر اندیشمندان اسلامی این کار را بدعت نمیدانند،<ref>عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۴/۲۸۰؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۸–۳۱۰</ref> بلکه از اصحاب و مسلمانان پیشین موارد متعددی نقل شده است که بر قبرها خیمه میزدند و بنا میساختند.<ref>امین، کشف الارتیاب، ۲۹۶–۲۹۸</ref> | * حرمت بنای بر قبر: ازجمله عقاید وهابیان بدعتدانستن بنای بر قبرهاست. آنان بر این عقیدهاند که این بناها، مسجدهای ساختهشده بر قبرها هستند و با استناد به روایاتی که به مسطحکردن قبرها امر میکنند،<ref>احمدابنحنبل، مسند، ۱/۸۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۳/۲۰۹</ref> آن را داخل در شرک دانستهاند.<ref>ابنتیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۵۰–۴۵۱؛ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۲۴/۳۱۸ و ۲۷/۷۸–۸۱</ref> بیشتر اندیشمندان اسلامی این کار را بدعت نمیدانند،<ref>عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۴/۲۸۰؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۸–۳۱۰</ref> بلکه از اصحاب و مسلمانان پیشین موارد متعددی نقل شده است که بر قبرها خیمه میزدند و بنا میساختند.<ref>امین، کشف الارتیاب، ۲۹۶–۲۹۸</ref> | ||
امامخمینی با استناد به روایتی نبوی(ص)،<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۲۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۷/۱۲۱</ref> [[زیارت]] و تعمیر [[ | امامخمینی با استناد به روایتی نبوی(ص)،<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۲۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۷/۱۲۱</ref> [[زیارت]] و تعمیر قبر [[ائمه(ع)]] را از اموری میداند که بر آن تأکید و ثواب بسیاری برای آن بیان شده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۶۶–۶۷</ref> به اعتقاد ایشان اگر ساخت گنبد و بارگاه، عبادت آنها باشد، باید [[طواف]] به دور [[کعبه]] نیز نوعی پرستش سنگ باشد؛ در حالیکه خود این افراد چنین اعتقادی ندارند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۶۳–۶۴</ref>؛ اما روایتی که در آن به مسطحکردن قبرها امر شده، مربوط به قبرهایی است که در آن زمان به صورت گُردهماهی (برآمدگی پشت ماهی) میساختند و روایت دستور به صافکردن این نوع از قبرها میدهد، نه محو آنها؛ افزون بر اینکه به گواه تاریخ، در آن زمان برخی از بتپرستان، صورتها و تمثالهایی بر روی قبرها میگذاشتند و آنها را میپرستیدند؛ بنابراین حتی اگر مسطحکردن به معنای خرابکردن باشد، مراد اینگونه از قبرهاست.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۶۸</ref> | ||
از سوی دیگر، امامخمینی بهرغم اطمینان به بیاثربودن درخواست برای بازسازی [[بقیع]]، در سال ۱۳۴۶ در پی اصرار [[سیدحسن شیرازی]] و اینکه مراجع دیگر نیز اقدام میکنند، نامهای به پادشاه سعودی نوشت که با پاسخ به تعبیر [[امامخمینی]] «بیسر و ته» سفارتخانه روبهرو شد. ایشان که در نامه خود به محمد شریعت اصفهانی {{ببینید|محمد شریعت اصفهانی}} به این موضوع اشاره کرده، در برابر پیشنهاد و تصمیم برخی علمای نجف برای گفتگو و بحث دراینباره با علمای وهابی حجاز با اصل آن مخالفت کرده است و آن را بیفایده شمرده و در صورت برگزاری چنین نشستی نیز از آنان خواسته که به نام همه شیعیان برگزار نشود. ایشان برگزاری چنین بحثی را مضر شمرده است؛ ازجمله به این دلیل که علمای وهابی برای اثبات جواز قبه و بارگاه بر قبور بقیع حدیث صحیح از منابع خود میخواهند و کوتاه آمدن در حد سایهبانزدن نیز در واقع تأیید سخن آنان و نیز تخطئه سایر حرمهای مطهر است؛ افزون بر اینکه اساس مذهب در این بلاد با خطر کفر روبهرو است و عوامل آن مورد تجلیل و تطهیر واقع میشوند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۵۶–۱۵۷</ref> | از سوی دیگر، امامخمینی بهرغم اطمینان به بیاثربودن درخواست برای بازسازی [[بقیع]]، در سال ۱۳۴۶ در پی اصرار [[سیدحسن شیرازی]] و اینکه مراجع دیگر نیز اقدام میکنند، نامهای به پادشاه سعودی نوشت که با پاسخ به تعبیر [[امامخمینی]] «بیسر و ته» سفارتخانه روبهرو شد. ایشان که در نامه خود به محمد شریعت اصفهانی {{ببینید|محمد شریعت اصفهانی}} به این موضوع اشاره کرده، در برابر پیشنهاد و تصمیم برخی علمای نجف برای گفتگو و بحث دراینباره با علمای وهابی حجاز با اصل آن مخالفت کرده است و آن را بیفایده شمرده و در صورت برگزاری چنین نشستی نیز از آنان خواسته که به نام همه شیعیان برگزار نشود. ایشان برگزاری چنین بحثی را مضر شمرده است؛ ازجمله به این دلیل که علمای وهابی برای اثبات جواز قبه و بارگاه بر قبور بقیع حدیث صحیح از منابع خود میخواهند و کوتاه آمدن در حد سایهبانزدن نیز در واقع تأیید سخن آنان و نیز تخطئه سایر حرمهای مطهر است؛ افزون بر اینکه اساس مذهب در این بلاد با خطر کفر روبهرو است و عوامل آن مورد تجلیل و تطهیر واقع میشوند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۵۶–۱۵۷</ref> | ||
* حرمت سفر برای [[زیارت قبور]]: به اعتقاد وهابیان سفر برای زیارت قبور حرام است<ref>ابنتیمیه، اقتضاء الصراط، ۴۵۷–۴۵۹؛ عثیمین، مجموع فتاوی، ۲/۲۳۷</ref>؛ همچنین [[نماز]] و [[دعا]] نزد قبور، [[بدعت]] و حرام است.<ref>ابنتیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۳۸–۴۴۰؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۱/۱۶۵؛ ۲۳/۲۲۴ و ۲۴/۳۲۶</ref> افزون بر این، آنان زیارت قبور را برای زنان حرام میدانند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۳۴۴؛ رضوانی، زیارت قبور، ۷۰</ref> امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>سبکی، شفاء السقام، ۱۴۳؛ زینی دحلان، الدرر السنیه، ۵؛ ماوردی، ۴/۹۲۴؛ سبحانی، راهنمای حقیقت، ۱۹۹–۲۰۰</ref> سفر برای زیارت قبور و دعا در کنار آنها را جایز میداند<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۵۱۶</ref>؛ چنانکه در روایات<ref>ابنقولویه، کامل الزیارات، ۳۰۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۵/۱۷۳</ref> بر سفر برای زیارت اولیای الهی(ع) مانند [[امامحسین(ع)]] تأکید فراوانی شده است.<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۱۳۲–۱۳۳</ref> | * حرمت سفر برای [[زیارت قبور]]: به اعتقاد وهابیان سفر برای زیارت قبور حرام است<ref>ابنتیمیه، اقتضاء الصراط، ۴۵۷–۴۵۹؛ عثیمین، مجموع فتاوی، ۲/۲۳۷</ref>؛ همچنین [[نماز]] و [[دعا]] نزد قبور، [[بدعت]] و حرام است.<ref>ابنتیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۳۸–۴۴۰؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۱/۱۶۵؛ ۲۳/۲۲۴ و ۲۴/۳۲۶</ref> افزون بر این، آنان زیارت قبور را برای زنان حرام میدانند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۳۴۴؛ رضوانی، زیارت قبور، ۷۰</ref> امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>سبکی، شفاء السقام، ۱۴۳؛ زینی دحلان، الدرر السنیه، ۵؛ ماوردی، ۴/۹۲۴؛ سبحانی، راهنمای حقیقت، ۱۹۹–۲۰۰</ref> سفر برای زیارت قبور و دعا در کنار آنها را جایز میداند<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۵۱۶</ref>؛ چنانکه در روایات<ref>ابنقولویه، کامل الزیارات، ۳۰۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۵/۱۷۳</ref> بر سفر برای زیارت اولیای الهی(ع) مانند [[امامحسین(ع)]] تأکید فراوانی شده است.<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۱۳۲–۱۳۳</ref> | ||
* شرکدانستن سجده نزد قبور و بوسیدن آنها: از دیدگاه وهابیان، احترام به قبور و بوسیدن آن و سجده نزد قبور، شرک و کفر است؛ زیرا نوعی عبادت و [[سجده]] برای غیر خداوند است.<ref>علوان، التبیان، ۴۵؛ ابنعبدالوهاب، التوضیح، ۴۰۷</ref> امامخمینی مانند دیگر عالمان اسلامی<ref>قشیری، ۱/۷۹؛ امینی، ۵/۱۷۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۱/۲۴۷</ref> معتقد است سجده برای غیر خدا جایز نیست؛ اما سجده در برابر غیر خداوند اگر با نیت عبادت و پرستش او همراه نباشد، شرک به حساب نمیآید، بلکه گاهی اطاعت از امر خداوند است؛ مانند سجده ملائکه بر آدم(ع) که طبق بعضی آیات<ref>بقره، ۳۴</ref> به امر خداوند واقع شد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۴</ref> و مانند سجده [[یعقوب(ع)]] و فرزندانش بر [[یوسف(ع)]]<ref>یوسف، ۱۰۰</ref> و اگر هر نوع سجده بر غیر خداوند شرک باشد، باید عمل [[ملائکه]] و یعقوب(ع) هم شرک بوده باشد؛ اما در حقیقت سجده آنان نوعی تواضع و احترام و امری متعارف بوده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۵–۲۶</ref>؛ همچنانکه سجده شیعه بر [[تربت سیدالشهدا(ع)]]، سجده برای خداوند و بر خاک است که به سبب ثواب بیشتر، آن را انتخاب میکنند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵۶–۵۹</ref> | * شرکدانستن سجده نزد قبور و بوسیدن آنها: از دیدگاه وهابیان، احترام به قبور و بوسیدن آن و سجده نزد قبور، شرک و کفر است؛ زیرا نوعی عبادت و [[سجده]] برای غیر خداوند است.<ref>علوان، التبیان، ۴۵؛ ابنعبدالوهاب، التوضیح، ۴۰۷</ref> امامخمینی مانند دیگر عالمان اسلامی<ref>قشیری، ۱/۷۹؛ امینی، ۵/۱۷۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۱/۲۴۷</ref> معتقد است سجده برای غیر خدا جایز نیست؛ اما سجده در برابر غیر خداوند اگر با نیت عبادت و پرستش او همراه نباشد، شرک به حساب نمیآید، بلکه گاهی اطاعت از امر خداوند است؛ مانند سجده ملائکه بر آدم(ع) که طبق بعضی آیات<ref>بقره، ۳۴</ref> به امر خداوند واقع شد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۴</ref> و مانند سجده [[یعقوب(ع)]] و فرزندانش بر [[یوسف(ع)]]<ref>یوسف، ۱۰۰</ref> و اگر هر نوع سجده بر غیر خداوند شرک باشد، باید عمل [[ملائکه]] و یعقوب(ع) هم شرک بوده باشد؛ اما در حقیقت سجده آنان نوعی تواضع و احترام و امری متعارف بوده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۵–۲۶</ref>؛ همچنانکه سجده شیعه بر [[تربت سیدالشهدا(ع)]]، سجده برای خداوند و بر خاک است که به سبب ثواب بیشتر، آن را انتخاب میکنند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵۶–۵۹</ref> | ||
* حرمت جشن و عزا برای اولیای الهی: به اعتقاد وهابیان برگزاری مجالس جشن و عزا برای اولیای الهی شرک و بدعت است.<ref>دویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ۳/۶؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۱/۱۷۸–۱۸۶؛ ۴/۲۸۳ و ۵/۳۴۵</ref> امامخمینی مانند دیگر عالمان مسلمان،<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۳۷؛ عاملی، سیدجعفر مرتضی، ۵/۲۰–۲۲</ref> برگزاری مجالس جشن و عزا برای اولیای الهی(ع) را جایز میداند و آن را بزرگداشت و احترام به ایشان برمیشمرد و معتقد است این امر اختصاص به شیعه ندارد و در همه کشورهای مسلمانان، به رسول خدا(ص) احترام میگذارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۵۵</ref> افزون بر اینکه خداوند خود به پیامبرش(ص) احترام گذاشته است؛ تا آنجاکه نام او را در نمازها قرار داده و بدون آن در مواضعی، نماز باطل میشود و همه مسلمانان در نماز به رسول خدا(ص) سلام میدهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۰</ref> | * حرمت جشن و عزا برای اولیای الهی: به اعتقاد وهابیان برگزاری مجالس جشن و عزا برای اولیای الهی شرک و [[بدعت]] است.<ref>دویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ۳/۶؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۱/۱۷۸–۱۸۶؛ ۴/۲۸۳ و ۵/۳۴۵</ref> [[امامخمینی]] مانند دیگر عالمان مسلمان،<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۳۷؛ عاملی، سیدجعفر مرتضی، ۵/۲۰–۲۲</ref> برگزاری مجالس جشن و عزا برای اولیای الهی(ع) را جایز میداند و آن را بزرگداشت و احترام به ایشان برمیشمرد و معتقد است این امر اختصاص به شیعه ندارد و در همه کشورهای مسلمانان، به رسول خدا(ص) احترام میگذارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۵۵</ref> افزون بر اینکه خداوند خود به پیامبرش(ص) احترام گذاشته است؛ تا آنجاکه نام او را در نمازها قرار داده و بدون آن در مواضعی، نماز باطل میشود و همه مسلمانان در نماز به رسول خدا(ص) سلام میدهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۰</ref> | ||
== عملکرد وهابیت == | == عملکرد وهابیت == | ||
فرقه وهابیت به جهت عقاید افراطی و انحرافی، در مرحله عمل نیز دچار افراط شده است و در طول حیات خود برای تبلیغ عقاید خود سعی کرده با خشونت و قتل و ترساندن مسلمانان، عقاید خود را تثبیت کند. در اینجا به مواردی از آن اشاره میشود: | فرقه وهابیت به جهت عقاید افراطی و انحرافی، در مرحله عمل نیز دچار افراط شده است و در طول حیات خود برای تبلیغ عقاید خود سعی کرده با خشونت و قتل و ترساندن مسلمانان، عقاید خود را تثبیت کند. در اینجا به مواردی از آن اشاره میشود: | ||
* حمله به [[عراق]]: محمدبنسعود در پی کشورگشایی و به دست آوردن غنیمتها و در ظاهر برای نشر توحید، با همکاری وهابیت و با لشکری پانزده هزار نفری از مردم نجد، در سال ۱۲۱۶ق/ ۱۱۸۰ش به کربلا حمله کرد. این فاجعه به قدری اسفناک بود که مورخان، از آن با عنوان دومین [[واقعه عاشورا|واقعه دردناک کربلا]] نام بردهاند. در پی این یورش، بسیاری از مردم [[کربلا]] کشته شدند.<ref>سبحانی، آیین وهابیت، ۲۷–۲۸؛ حسینیان، تاریخ سیاسی تشیع، ۳۶۴</ref> متجاوزان ضریح مطهر [[امامحسین(ع)]] را شکستند و اشیا و هدایای گرانقیمت آن را به غارت بردند. این عمل سبب شد از [[ایران]] و عراق لشکری برای مقابله با آنان آماده شود؛ ولی به سبب جنگها و فتنههای داخلی در این دو کشور، نبردی با وهابیان صورت نگرفت<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> {{ببینید|عربستان سعودی}}. [[سیدمحمدجواد عاملی]] از فقهای آن عصر که شاهد جریان حمله وهابیان به [[نجف]] و کربلا بوده است، بعضی از جنایات آنان را ذکر<ref>عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۲۱/۴۰۹–۴۱۰ و ۲۲/۲۷۹</ref> و به کرامات [[امیرالمؤمنین(ع)]] در ناکامماندن حمله به نجف در سال ۱۲۲۱ق/ ۱۱۸۵ش اشاره کرده است.<ref>عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۱۷/۱۸۸</ref> | * حمله به [[عراق]]: محمدبنسعود در پی کشورگشایی و به دست آوردن غنیمتها و در ظاهر برای نشر توحید، با همکاری وهابیت و با لشکری پانزده هزار نفری از مردم نجد، در سال ۱۲۱۶ق/ ۱۱۸۰ش به کربلا حمله کرد. این فاجعه به قدری اسفناک بود که مورخان، از آن با عنوان دومین [[واقعه عاشورا|واقعه دردناک کربلا]] نام بردهاند. در پی این یورش، بسیاری از مردم [[کربلا]] کشته شدند.<ref>سبحانی، آیین وهابیت، ۲۷–۲۸؛ حسینیان، تاریخ سیاسی تشیع، ۳۶۴</ref> متجاوزان ضریح مطهر [[امامحسین(ع)]] را شکستند و اشیا و هدایای گرانقیمت آن را به غارت بردند. این عمل سبب شد از [[ایران]] و عراق لشکری برای مقابله با آنان آماده شود؛ ولی به سبب جنگها و فتنههای داخلی در این دو کشور، نبردی با وهابیان صورت نگرفت<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> {{ببینید|عربستان سعودی}}. [[سیدمحمدجواد عاملی]] از فقهای آن عصر که شاهد جریان حمله وهابیان به [[نجف]] و کربلا بوده است، بعضی از جنایات آنان را ذکر<ref>عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۲۱/۴۰۹–۴۱۰ و ۲۲/۲۷۹</ref> و به کرامات [[امیرالمؤمنین(ع)]] در ناکامماندن حمله به نجف در سال ۱۲۲۱ق/ ۱۱۸۵ش اشاره کرده است.<ref>عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۱۷/۱۸۸</ref> | ||
* حمله به طائف و مکه: از وحشتناکترین کارهای وهابیها، حمله و تجاوز آنان به طائف و [[مکه]] در سال ۱۲۱۷ق/ ۱۱۸۱ش بود که به کودکان و سالمندان رحم نکردند و آنان را سر بریدند و حتی کسانی را که از ترس به مساجد پناه برده بودند، در حال [[رکوع]] و سجده با آخرین درجه سنگدلی و بیرحمی قتلعام کردند.<ref>عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳–۸۴؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> وهابیان پس از تصرف مکه، ظرف مدت سه روز، مکانهای مقدس، قبهها، بارگاهها و قبرها را ویران کردند.<ref>طبسی، وهابیت، ۹۶–۹۷</ref> آنان در توجیه کار خود تأکید میکردند این مکانها و بارگاهها بتهاییاند که به دست مسلمانان ساخته شده و باید آنها را خراب کرد<ref>امین، کشف الارتیاب، ۲۸۶</ref>؛ در حالیکه در دیگر | * حمله به طائف و مکه: از وحشتناکترین کارهای وهابیها، حمله و تجاوز آنان به طائف و [[مکه]] در سال ۱۲۱۷ق/ ۱۱۸۱ش بود که به کودکان و سالمندان رحم نکردند و آنان را سر بریدند و حتی کسانی را که از ترس به مساجد پناه برده بودند، در حال [[رکوع]] و سجده با آخرین درجه سنگدلی و بیرحمی قتلعام کردند.<ref>عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳–۸۴؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۴</ref> وهابیان پس از تصرف مکه، ظرف مدت سه روز، مکانهای مقدس، قبهها، بارگاهها و قبرها را ویران کردند.<ref>طبسی، وهابیت، ۹۶–۹۷</ref> آنان در توجیه کار خود تأکید میکردند این مکانها و بارگاهها بتهاییاند که به دست مسلمانان ساخته شده و باید آنها را خراب کرد<ref>امین، کشف الارتیاب، ۲۸۶</ref>؛ در حالیکه در دیگر کشورهای اسلامی قبرهای بزرگان [[اهل سنت]] گنبد و بارگاه داشت و محل زیارت مردم بود، مانند قبر [[ابوحنیفه]] در بغداد و قبر [[شافعی]] در مصر.<ref>ابنعبدالبر، الانتقاء، ۱۱۳؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۶/۴۰۳</ref> | ||
* حمله به مدینه: وهابیان در سال ۱۲۲۰ق/ ۱۱۸۴ش به [[مدینه]] حمله کردند و پس از یکسالونیم محاصره، این شهر را به اشغال درآوردند و افزون بر منع مردم از زیارت مرقد مطهر پیامبر(ص)، دست به تخریب بارگاه ائمه(ع) مدفون در بقیع زدند.<ref>عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۲–۳۳</ref> قبور ائمه(ع) در بقیع پس از پیروزی [[دولت عثمانی]] بر آل سعود و تصرف مدینه، حدود سال ۱۲۲۷ق بازسازی شد<ref>هاجری، البقیع، ۸۹–۹۱</ref>؛ اما در سال ۱۳۴۴ق/ ۱۳۰۴ش و پس از تسلط دوباره [[آل سعود]] بر مدینه، برای بار دوم تخریب شد.<ref>هاجری، البقیع، ۱۴۰–۱۴۱</ref> دربارهٔ | * حمله به مدینه: وهابیان در سال ۱۲۲۰ق/ ۱۱۸۴ش به [[مدینه]] حمله کردند و پس از یکسالونیم محاصره، این شهر را به اشغال درآوردند و افزون بر منع مردم از زیارت مرقد مطهر پیامبر(ص)، دست به تخریب بارگاه ائمه(ع) مدفون در بقیع زدند.<ref>عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۲–۳۳</ref> قبور ائمه(ع) در بقیع پس از پیروزی [[دولت عثمانی]] بر آل سعود و تصرف مدینه، حدود سال ۱۲۲۷ق بازسازی شد<ref>هاجری، البقیع، ۸۹–۹۱</ref>؛ اما در سال ۱۳۴۴ق/ ۱۳۰۴ش و پس از تسلط دوباره [[آل سعود]] بر مدینه، برای بار دوم تخریب شد.<ref>هاجری، البقیع، ۱۴۰–۱۴۱</ref> دربارهٔ قبه پیامبر(ص) نیز برخی از علمای وهابی با بدعتدانستن آن، دستور خرابکردن آن را صادر کردند؛ اما با اعتراض مسلمانان از تصمیم خود منصرف شدند.<ref>کورانی، علی الفتاوی المتطرفه، ۱۱۷–۱۱۹</ref> | ||
* حمله به سوریه: وهابیان در سال ۱۲۲۵ق/ ۱۱۸۹ش به فرماندهی عبداللهبنسعود به سرزمین «حوران» در خاک [[سوریه]] حمله کردند و دارایی مردم را به غارت بردند، کشتزارها را سوزاندند، زنان را اسیر کردند و کودکان را به قتل رساندند، خانهها را ویران و گروهی را آواره بیابانها ساختند.<ref>عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳</ref> | * حمله به سوریه: وهابیان در سال ۱۲۲۵ق/ ۱۱۸۹ش به فرماندهی عبداللهبنسعود به سرزمین «حوران» در خاک [[سوریه]] حمله کردند و دارایی مردم را به غارت بردند، کشتزارها را سوزاندند، زنان را اسیر کردند و کودکان را به قتل رساندند، خانهها را ویران و گروهی را آواره بیابانها ساختند.<ref>عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳</ref> | ||
* تفرقهافکنی و خشونت میان مسلمانان: به باور محمدبنعبدالوهاب تمام | * تفرقهافکنی و خشونت میان مسلمانان: به باور محمدبنعبدالوهاب تمام مسلمانان کافرند و تنها کسانی که عقاید وهابی دارند مسلماناند.<ref>طبسی، وهابیت، ۷۰</ref> او در موارد متعددی مسلمانانی را که به وحدانیت خدای متعال اقرار دارند، کافر، بتپرست، [[مرتد]]، [[منافق]]، منکر [[توحید]] و دشمنان خدا خوانده است.<ref>بدرالدین، وهابیت نه شیعه نه سنی، ۱۲۹–۱۳۰</ref> در حقیقت وهابیت با اتهامهای ناروای بدعت، [[شرک]] و [[کفر]] به مسلمانان، بهویژه شیعیان، در خدمت [[استعمار غرب]] و دشمنان دیرینه [[اسلام]] بودهاند. آنان وحدت کلمه مسلمانان را که در سایه کلمه توحید و توحید کلمه توانسته بودند در برابر هجوم سنگین صلیبیان و حمله مغول ثابت و استوار بمانند، درهم شکستند.<ref>جوادی، پشت پرده وهابیت، ۲۰</ref> به اعتقاد برخی اندیشمندان، وهابیت ساخته دست استعمار و برای جدایی میان مسلمانان و از میانبردن اتحاد و همدلی آنان ایجاد شده است.<ref>جوادی، پشت پرده وهابیت، ۲۵–۳۲؛ رضوانی، شیعهشناسی، ۱/۱۲۷؛ جعفریان، ۸</ref> وهابیها معتقدند تنها آنان توحید خالص دارند و دیگر مسلمانان مشرکاند و جان و مال و فرزندان آنان احترام ندارند. به اعتقاد آنان تا زمانی که شخص اعتقاد به تبرک به مسجدالرسول(ص) دارد، به قصد زیارت پیامبر(ص) حرکت میکند و از او طلب [[شفاعت]] میکند، شهادت او به وحدانیت حقتعالی و رسالت پیامبر(ص) بیفایده است و شرک چنین شخصی، از شرک مشرکان [[دوران جاهلیت]] بیشتر است.<ref>صائب عبدالحمید، الوهابیة فی صورتها الحقیقیه، ۴۳</ref> | ||
دولت وهابی سعودی در ۶ ذیالحجه ۱۴۰۷ق/ ۱۱ مرداد ۱۳۶۶ش، حاجیان ایرانی را که مشغول راهپیمایی [[برائت از مشرکان]] بودند، به خاک و خون کشید و این واقعه «جمعه خونین» نام گرفت. امامخمینی این حادثه را جنایتی فجیع و شکستن حرمت خانه خدا را هولناک شمرد که شهر خدا و خلق خدا را در بهت و حیرت فرو برد و عزادار کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰ و ۳۶۸</ref> ایشان آل سعود را وارثان [[ابولهب]] و [[ابوسفیان]] دانست که کاری جز تأمین منافع [[آمریکا]] و [[اسرائیل]] نمیکنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰</ref>{{ببینید|عربستان سعودی|کشتار حجاج ایرانی}} ترویج افکار تکفیری وهابیت سبب شد بعدها گروههای تروریستی مانند [[طالبان]] و [[سپاه صحابه]] با تفکرات افراطی در [[جهان اسلام]] پدید آیند و چهره اسلام را که در حال پیشرفت در جهان بود، مخدوش کنند.<ref>مکارم شیرازی، وهابیت بر سر دو راهی، ۱۸ و ۲۴</ref> | دولت وهابی سعودی در ۶ ذیالحجه ۱۴۰۷ق/ ۱۱ مرداد ۱۳۶۶ش، حاجیان ایرانی را که مشغول راهپیمایی [[برائت از مشرکان]] بودند، به خاک و خون کشید و این واقعه «جمعه خونین» نام گرفت. امامخمینی این حادثه را جنایتی فجیع و شکستن حرمت خانه خدا را هولناک شمرد که شهر خدا و خلق خدا را در بهت و حیرت فرو برد و عزادار کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰ و ۳۶۸</ref> ایشان آل سعود را وارثان [[ابولهب]] و [[ابوسفیان]] دانست که کاری جز تأمین منافع [[آمریکا]] و [[اسرائیل]] نمیکنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰</ref>{{ببینید|عربستان سعودی|کشتار حجاج ایرانی}} ترویج افکار تکفیری وهابیت سبب شد بعدها گروههای تروریستی مانند [[طالبان]] و [[سپاه صحابه]] با تفکرات افراطی در [[جهان اسلام]] پدید آیند و چهره اسلام را که در حال پیشرفت در جهان بود، مخدوش کنند.<ref>مکارم شیرازی، وهابیت بر سر دو راهی، ۱۸ و ۲۴</ref> | ||
* از میانبردن آثار و میراث فرهنگی: وهابیت و آل سعود تا به امروز به تخریب آثار اسلامی و میراث فرهنگی اسلام پرداختهاند؛ برای مثال در یک مورد اقدام به آتشزدن کتابخانه بزرگ المکتبة العربیه کردند که در آن بیش از شصت هزار کتابِ کمنظیر و چهل هزار نسخه خطی منحصر به فرد و انواع سلاحهای رسول اکرم(ص) قرار داشت.<ref>رضوانی، تاریخ آل سعود، ۳۰–۳۱</ref> وهابیان در سال ۱۲۱۸ق پس از تسلط بر مکه، نخست قبههایی که در قبرستان ابوطالب(س) قرار داشت را خراب کردند و پس از آن به تخریب زادگاه پیامبر(ص) و [[خدیجه(س)]] و آثار باستانی اطراف خانه خدا پرداختند.<ref>امین، کشف الارتیاب، ۲۳؛ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۴۶</ref> آنان خانه حضرت خدیجه(س) را خراب کردند و زادگاه [[پیامبر(ص)]] را به صورت محلی برای خرید و فروش حیوانات درآوردند که با تلاش افراد صالح، به کتابخانه تبدیل شد.<ref>جوادی، پشت پرده وهابیت، ۴۶</ref> همچنین قبه | * از میانبردن آثار و میراث فرهنگی: وهابیت و آل سعود تا به امروز به تخریب آثار اسلامی و میراث فرهنگی اسلام پرداختهاند؛ برای مثال در یک مورد اقدام به آتشزدن کتابخانه بزرگ المکتبة العربیه کردند که در آن بیش از شصت هزار کتابِ کمنظیر و چهل هزار نسخه خطی منحصر به فرد و انواع سلاحهای رسول اکرم(ص) قرار داشت.<ref>رضوانی، تاریخ آل سعود، ۳۰–۳۱</ref> وهابیان در سال ۱۲۱۸ق پس از تسلط بر مکه، نخست قبههایی که در قبرستان ابوطالب(س) قرار داشت را خراب کردند و پس از آن به تخریب زادگاه پیامبر(ص) و [[خدیجه(س)]] و آثار باستانی اطراف خانه خدا پرداختند.<ref>امین، کشف الارتیاب، ۲۳؛ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۴۶</ref> آنان خانه حضرت خدیجه(س) را خراب کردند و زادگاه [[پیامبر(ص)]] را به صورت محلی برای خرید و فروش حیوانات درآوردند که با تلاش افراد صالح، به کتابخانه تبدیل شد.<ref>جوادی، پشت پرده وهابیت، ۴۶</ref> همچنین قبه ابنعباس را در سال ۱۳۴۳ق و قبر [[عبدالمطلب(س)]] و [[ابوطالب(س)]] را در مکه و مسجد حمزه(ع) و مزارش را در منطقه احد خراب کردند<ref>امین، کشف الارتیاب، ۵۳؛ طبسی، وهابیت، ۱۳۲–۱۳۳</ref> و از آغاز ربیعالاول ۱۴۲۹ق محلههای تاریخی شامیه، شبیکه، حارةالباب، قراده، راقویه، سوقالمدعی و سوقالجودریه به دست وهابیان ویران شد.<ref>ابوسلیمان، مکانهای تاریخی مکه مکرمه، ۱۶۰</ref> در مقابل، آل سعود در نگهداری میراث برجامانده از گذشتگان خود، همانند قلعه سعودیه، نهایت تلاش را کردند و حتی به محافظت از آثار یهودی بهجامانده در مدینه مانند قلعه کعببناشرف پرداختند.<ref>هاجری، البقیع، ۲۴–۲۵</ref> در مجموع به باور [[امامخمینی]] اینک مراکز وهابیت در جهان به کانونی تبدیل شدهاند که تفسیر نادرست از اسلام را ترویج میکنند. اسلامی که آنان ترویج میکنند، اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیانها، اسلام علمای درباری، اسلام فریب، سازش و اسارت و همچنین اسلام پول و زور است و این اسلام، [[اسلام آمریکایی]] است که منافع کشورهای استعماری را حفظ میکند. چنین اسلامی با [[صهیونیست|صهیونیستها]] مخالفتی ندارد و با آنان صمیمیت دارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۱</ref> این فرقه به کمک آل سعود با صرف ثروتهای بیپایان به ترویج این نوع اسلام میپردازد؛ ازجمله این موارد چاپ قرآن کریم است که از اسلام و قرآن برای نابودی خود [[اسلام]] استفاده میکنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |