دشمن: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:مفاهیم سیاسی using HotCat) |
|||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد پنجم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد پنجم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مفاهیم سیاسی]] | [[رده:مفاهیم سیاسی]] |
نسخهٔ ۲۱ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۴۵
دشمن، بدخواه اسلام، انقلاب و نظام اسلامی و مردم ایران.
مفهومشناسی
واژه دشمن مرکب از دو کلمه دُش (بد، زشت) و من (نفس، ذات) به معنای بدنفس، بددل، زشتطبع، بدخواه و کسی است که ضرر میرساند[۱] و بدی و زیان شخص دیگر را بخواهد و از وی کینه در دل داشته باشد.[۲] در قرآن کریم از دشمن با واژههایی چون «عدوّ»[۳] که به جنبه تجاوزگری دشمن اشاره دارد و «خصم»[۴] که به نزاع و درگیری او توجه میدهد، یادشده است.
مصادیق دشمن در قرآن، اعم از دشمن درونی و بیرونی (فردی و اجتماعی) است. نفس اماره و هوای نفس که در کلام پیامبر اکرم(ص) دشمنترینِ دشمنان، معرفی شده[۵] و شیطان که به گمراهکردن انسان سوگند یاد کرده، به همراه یاران او،[۶] از دشمنان درونیِ (فردی) انسان به شمار میروند.
امامخمینی هوای نفس و وسوسههای شیطانی را بزرگترین دشمنِ درونی انسان دانسته[۷] و بر نقش شیطان و هوای نفس در بروز اختلافات در جامعه، تأکید کردهاست.[۸] دشمنان بیرونی (اجتماعی) نیز از نظر قرآن کریم عبارتاند از دشمنان سیاسی خارجی مانند مشرکان و بیشتر یهودیان معاصر پیامبر(ص) که به دلیل خودپسندی و دنیاپرستیِ بسیار از ایمان به پیامبر(ص) خودداری کردند و به مکر و حیله علیه مسلمانان و پیمانشکنی روی آوردند[۹] و دشمنان داخلی مانند منافقان که در عین تظاهر به ایمان و دوستی با مؤمنان، در پنهان به کارشکنی علیه مسلمانان میپرداختند[۱۰] و همسر و فرزندان برخی از مؤمنان[۱۱] که شوهر و پدران خود را از ایمان یا اعمال صالح بازمیدارند یا آنان را به کفر و یا گناهانی چون بخل، غصب و درآمد حرام وادار میکنند.[۱۲]
افزون بر هجوم دشمنان خارجی که در شکلهای مختلف نظامی (تسلط مستقیم)، سیاسی (تسلط غیر مستقیم)، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد،[۱۳] در داخل جامعه اسلامی نیز برخی گروههای مخالف وجود دارند که ضمن مخالفت با دولت اسلامی، به شورش و قیام علیه آن اقدام میکنند.[۱۴] این گروهها به صورت فردی یا گروهی به قیام مسلحانه علیه دولت اسلامی دست میزنند.[۱۵] اگرچه دعوت اسلام بر صلح و آرامش، و دوری از جنگ قرار گرفته، اما دفاع از اسلام در برابر هجوم کفار و منافقان بر تمام مسلمانان واجب است.[۱۶] امامخمینی با بهرهگیری از آموزههای اسلام، ضمن مخالفت با جنگ و مطالبه صلح و آرامش در میان کشورهای جهان،[۱۷] دفاع در برابر تهاجم دشمنان اسلام و دفع خطرِ آن را تکلیف همه مردم میشمرد.[۱۸]
دشمنشناسی
در فرهنگ و معارف اسلامی، به دشمنشناسی بسیار توجه شدهاست. پیامبر اکرم(ص) عاقلترین فرد را کسی شمرده که دشمن خویش را بشناسد و با او مخالفت کند.[۱۹] امامعلی(ع) از کوچکشمردنِ دشمنِ ناتوان نهی کرده[۲۰] و یک دشمن را نیز زیاد دانسته[۲۱] و به توطئه دشمن حتی پس از صلح، هشدار دادهاست.[۲۲] در نگاه ایشان بزرگترین دشمن، کسی است که حیلهاش پنهانتر باشد.[۲۳]
امامخمینی که مبنای فطرت انسان را بر دوستی قرار میدهد و دشمنی را امری عارضی به شمار میآورد،[۲۴] در عین حال با تأیید اهمیت دشمنشناسی، آن را وظیفهای ضروری میداند[۲۵] و بر شناخت نقشههای دشمنان از راه تحلیل گفتار و رفتار آنان[۲۶] و انتخاب راهکار مناسب برای دفع و مقابله با آنان تأکید میکند.[۲۷] ایشان تاکید داشت که نباید لحظهای از حیله دشمنان غفلت کرد؛[۲۸] زیرا این غفلت، خواسته دشمن است[۲۹] و فرصت همدستی و توطئه علیه انقلاب و مانعتراشی در پیشرفت نهضت اسلامی را فراهم میآورد.[۳۰]
انواع دشمن
امامخمینی با توجه به آموزههای اسلامی، دشمن را به دو نوع درونی (ببینید: تهذیب نفس و شیطان) و بیرونی و در بُعد بیرونی، دشمنان را به دشمنان آشکار و دشمنان پنهان تقسیم میکند:
الف) دشمنان آشکار: دشمنان آشکار در نگاه امامخمینی با توجه به شرایط روز جامعه عبارتاند از: قدرتهای بزرگ شیطانی،[۳۱] اعم از امریکا،[۳۲] شوروی،[۳۳] انگلیس،[۳۴] رژیم اسرائیل[۳۵] و صدام حسین.[۳۶] ایشان دشمن اصلی اسلام، قرآن و پیامبر(ص) را ابرقدرتها بهویژه امریکا و مولود فاسدش، رژیم اسرائیل میدانست که ضمن دشمنی با اساس اسلام، قرآن و سنت را مانع چپاولگری و خار راه خود میدانند.[۳۷] ایشان ذات اسرائیل را جنایتکار میشمرد[۳۸] و صدام حسین را برادر اسرائیل،[۳۹] دشمن اسلام و ائمه(ع)[۴۰] و جنایتکاری که به اعتراف دوست و دشمن، ناقض حقوق بینالمللی و حقوق بشر[۴۱] و پایمالکننده تمام مواضع بینالمللی است[۴۲] معرفی میکرد.
ب) دشمنان پنهان: از نظر امامخمینی، دشمنان بسیاری نیز در لباس دوست، دشمنی میکنند[۴۳] و زیان قلمهای آنان برای اسلام از سرنیزه رضاخان پهلوی و سلاح دشمنانِ آشکار بیشتر است.[۴۴] این گروه از دشمنان، عبارتاند از: مخالفان روحانیت،[۴۵] روحانینماها،[۴۶] منافقان،[۴۷] مقدسنماها[۴۸] و برخی مطبوعات خارجی.[۴۹] ایشان معتقد بود خطر روحانینمایان بهمراتب بیشتر از دشمنان دیگر است؛ زیرا آنان با نفوذ در حوزههای علمیه و مسجدها و مرکزهای اسلامی، نقشههای شوم دشمنان دیرینه اسلام و دستنشاندگان استعمار را اجرا میکنند.[۵۰]
انگیزه و عوامل دشمنی
امامخمینی علت اصلی دشمنی دشمنان با اسلام و جمهوری اسلامی ایران را گسترش اسلام در دنیا، بهخطرافتادن منافع دشمنان،[۵۱] استقلالخواهی و راهبرد نه شرقی نه غربی ملت ایران[۵۲] و نیز ترس از صدور انقلاب اسلامی[۵۳] میدانست. ایشان معتقد بود پیروزی نهضت اسلامی ایران که موجب شکست دشمن و قطع امید دشمن از ادامه سلطه بر امت اسلامی شد، عامل مهم دشمنیِ روزافزون دشمنان با اسلام و انقلاب اسلامی است[۵۴] و هدف اصلی دشمنان انقلاب، ضربهزدن به اسلام و نظام اسلامی و از میانبردن استقلال کشور، گسترش دوباره سلطه استعمارگران[۵۵] و تسلط بر موقعیت جغرافیایی حساس ایران[۵۶] است؛ چنانکه ترویج نظریه جدایی دین از سیاست،[۵۷] تضعیف روحانیت،[۵۸] تضعیف ارکان نظام اسلامی،[۵۹] ایجاد شکاف و تفرقهافکنی در جامعه اسلامی،[۶۰] نیز از اهداف فرعی و مقدماتی این دشمنیهاست.
ابزارهای دشمن
قرآن کریم در بیان ابزار کار دشمن، وسوسه،[۶۱] زینتدادن امور زشت،[۶۲] وعده دروغ،[۶۳] غفلت و فراموشی یاد خدا،[۶۴] ترساندن از فقر[۶۵] و امر به کارهای ناپسند[۶۶] را ابزار کار دشمن درونی (شیطان) دانسته و مکر،[۶۷] کید،[۶۸] خدعه (فریب و نیرنگ)[۶۹] و تفرقهافکنی[۷۰] را برخی از روشهای دشمنان بیرونی و سیاسی معرفی کردهاست.
امامخمینی در راستای ابزارهای یادشده مهمترین شگرد دشمنان اسلام را از گذشته تاکنون ایجاد اختلاف در میان مسلمانان میدانست[۷۱] که امری کاملاً حسابشده و از روی نقشه و برنامه اجرا شدهاست و بر خلاف دشمنیهای ظاهری نظامی و اقتصادی، نگرانکننده و موجب فساد درونی است.[۷۲] افزون بر این، مهمترین ابزارهای دشمن، در نگاه ایشان عبارتاند از ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی. ایشان بیش از همه، بر تأثیر مخرب ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی دشمن تأکید میکرد و خطر قلم[۷۳] و رسانههای دشمن را[۷۴] از خطر سرنیزه بیشتر میدانست.[۷۵] ایشان معتقد بود دشمن برای مقابله با اسلام و انقلاب و تحقیر فرهنگ اسلامی، از روشهای گوناگون مانند مسخ فرهنگ بومی و حاکمیت فرهنگ بیگانه،[۷۶] ترویج اسلام امریکایی،[۷۷] محو آثار دیانت و ضربهزدن به اسلام به نام اسلام،[۷۸] تبلیغات همهجانبه، شایعهسازی و فریب (جنگ روانی)،[۷۹] ترویج آزادی همراه با فساد و فحشا و منهای اخلاق،[۸۰] نفوذ در ارگانها،[۸۱] القای ناکارآمدی نظام اسلامی[۸۲] و خدشهدارکردن چهره انقلاب اسلامی نزد دیگر مسلمانان[۸۳] بهره میبرد. مهمترین ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی دشمن در این مسیر، مطبوعات،[۸۴] گروههای هنری[۸۵] و خبرگزاریها[۸۶] هستند که حتی در داخل برخی از کشورهای اسلامی، به نفع دشمن و به ضرر مسلمانان استفاده میشوند.[۸۷] ایشان در راستای این نگاه معتقد بود حمله نظامی یا محاصره اقتصادی دشمن، در برابر ابزارهای فرهنگی اهمیت کمتری دارد و نگرانکننده نیست؛ زیرا این ابزارها، ملت و کشور را فعالتر میکنند و در نهایت به نفع کشور خواهند بود.[۸۸]
راهبردهای مقابله با دشمن
قرآن کریم در آیات چندی به مقابله با دشمنان اسلام و جامعه اسلامی و لزوم ایستادگی در برابر آنان فراخوانده است[۸۹] و از مسلمانان میخواهدکه به مبارزه در راه خدا و نجات مردان و زنان ناتوانی که خواهان رهایی از ستم و فشار هستند قیام کنند[۹۰] و در راه جهاد و مبارزه از فداکاری با جان و مال خود دریغ نورزند.[۹۱] فقهای اسلامی نیز به پیروی این آیات و نیز روایات فراوانی که در وجوب مقابله با دشمنان وجود دارد،[۹۲] بر این وظیفه تأکید کرده و دفاع از سرزمین اسلامی را در برابر هجوم دشمن واجب شمردهاند.[۹۳]
امامخمینی نیز مقابله با دشمن، دفاع از اسلام و سرزمینهای مسلمانان را به هر وسیله ممکن، اعم از بذل جان و مال، بینیاز از اذن حاکم شرع و بیهیچ قید و شرطی واجب شمردهاست.[۹۴] (ببینید: جهاد و دفاع) طبق فتوای ایشان، اگر نفوذ سیاسی و اقتصادی و نقشههای بیگانگان منجر به استعمار و سلطه بر سرزمینهای اسلامی و وهن و ضعف اسلام و مسلمانان شود، دفاع با ابزار سیاسی و اقتصادیِ مناسب و مقاومت منفی مانند ترک روابط تجاری و معامله و مراوده با آنان از سوی دولت یا بخش خصوصی و تاجران مسلمان، واجب و برقراری هر نوع ارتباط و مراوده حرام است.[۹۵]
امامخمینی با توجه به آموزههای دینی مبنی بر لزوم آمادگی کامل در برابر دشمن[۹۶] و تجربیات سالها مبارزه با استبداد داخلی و استعمارگران خارجی، همواره بر هوشیاری و بیداری در مقابل توطئهها و نقشههای بیگانگان تأکید میکرد.[۹۷] ایشان وحدت کلمه [۹۸] و استقامت همه مردم و مسئولان[۹۹] را از لوازم مهم مقابله با دشمن دانسته و همواره گوشزد میکرد که راه رسیدن به وحدت و انسجام بیرونی، غلبه بر دشمن درونی و هوای نفس است و همین عامل، موجب پیروزی بر دشمن بیرونی خواهد بود.[۱۰۰] ایشان از آنجا که بنیان کار ابرقدرتها را بر فریب و دشمنی میدانست،[۱۰۱] احتمال تجاوز بیگانگان را به کشور، جدی میشمرد[۱۰۲] و مجهزشدن به سلاح ایمان و صبر، تقویت بنیه علمی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کشور،[۱۰۳] عمل به تکالیف الهی،[۱۰۴] کار و تلاش اقتصادی، حفظ استقلال و قطع وابستگی به شرق و غرب[۱۰۵] و استقلال فکری و خودباوری[۱۰۶] را از عوامل مهم برای دفع تهدیدات احتمالی بیگانگان و مقابله با دشمن در عرصههای گوناگون به شمار میآورد.
از سوی دیگر، قرآن کریم درباره اخلاقِ برخورد با دشمن، در عین اجازه مقابله به مثل با دشمن متجاوز،[۱۰۷] بر رعایت تقوا و عدالت با وی تأکید[۱۰۸] و از نظر اخلاقی، مؤمنان را از ناسزاگویی به دشمن منع کردهاست.[۱۰۹] پیامبر اسلام(ص) نیز که مایه رحمت برای همه جهانیان[۱۱۰] و دارای اخلاقی والا بود،[۱۱۱] در برخورد با دشمن و مخالفان برانداز، نخست اصل نرمی و مدارا را رعایت میکرد و در صورت اقدامِ دشمن علیه امنیت عمومی و ارکان دین، به عنوان آخرین راه، به مقابله با دشمن میپرداخت[۱۱۲] و در عین حال از هر فرصتی برای تنشزدایی و ترک درگیری استفاده میکرد.[۱۱۳] امیرالمؤمنین علی(ع) هم در برابر دشمنان، نخست با پرهیز از جنگ و با استدلال و برهان به دعوت آنان به حق میپرداخت و آنان را به مناظره فرا میخواند و پس از اتمام حجت و در صورت ضرورت، اقدام به جنگ میکرد.[۱۱۴]
امامخمینی با پیروی از این اصل اسلامی، در عین اینکه وظیفه خود را هدایت همه مردم دنیا حتی دشمنان (در صورت توان) میدانست[۱۱۵] و ضمن مخالفت با جنگ، خواهان صلح برای همه بشر بود،[۱۱۶] اما برخورد قاطع با دشمن را نیز در صورت حمله و تجاوز، لازم میشمرد.[۱۱۷] ایشان اصولاً استقرار صلح واقعی در جهان را وابسته به نابودی مستکبران میدید[۱۱۸] و معتقد بود دعوت به جنگ در اسلام، برای نجات مردم و توسعه صلح و رحمت در جهان است.[۱۱۹]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۹۵۹۳/۷.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی، ۶۰۳.
- ↑ قرآن کریم، ممتحنه، ۱.
- ↑ قرآن کریم، بقره، ۲۰۴؛ قرآن کریم، زخرف، ۵۸؛ قرآن کریم، یس، ۷۷.
- ↑ فیض کاشانی، الوافی، ۲۱۶/۱۲.
- ↑ قرآن کریم، ص، ۸۲؛ قرآن کریم، یس، ۶۰؛ قرآن کریم، کهف، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۷ ـ ۲۲۸؛ امامخمینی، صحیفه، ۹۱/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۸۴/۶.
- ↑ قرآن کریم، مائده، ۸۲؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۸۰/۶؛ مکارم شیرازی، ۷۴/۵.
- ↑ قرآن کریم، بقره، ۲۰۴؛ قرآن کریم، منافقون، ۴.
- ↑ قرآن کریم، تغابن، ۱۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳۰۶/۱۹ ـ ۳۰۷
- ↑ رفیع، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، ۹۱ ـ ۹۲.
- ↑ سهرابی، استراتژی دفاعی در اندیشه امامخمینی، ۶۰.
- ↑ سهرابی، استراتژی دفاعی در اندیشه امامخمینی، ۶۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۶۴/۲ ـ ۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۶۱/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷۳/۸؛ ۱۵۹/۱۲ و ۱۱۷/۱۵، ۴۰۰.
- ↑ دیلمی، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ۳۳۷.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۳۴.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۶۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ۴۷۱.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۰۰/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۶۳/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۶۹/۱۵ ـ ۴۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۶۲/۱۲ و ۴۷۰/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹۵/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۹/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۵۴/۷ و ۲۲۲/۹ ـ ۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱۷/۱۱ و ۵۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸/۱۹ و ۹۶ ـ ۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۲۰/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸۱/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۳/۱ و ۲۸/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۴۱/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۵/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۲/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۴۱/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۹۸/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸۲/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۰۸/۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۷۴/۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۸۹/۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۸/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۴/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۰۰/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۸۹/۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰۹/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰۹/۱۵ و ۲۵۰/۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۸/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷۷/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸۴/۶؛ ۷/۱۲ و ۴۰۶/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳۷/۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۴/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۳/۳ ـ ۲۰۴ و ۳۵۹/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۷۵/۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹۱/۱۴ ـ ۱۹۲، ۴۳۲؛ ۴۷۰/۱۵ ـ ۴۷۱ و ۴۰۵/۱۷ ـ ۴۰۶.
- ↑ قرآن کریم، سوره طه، آیه ۱۲۰؛ قرآن کریم، سوره ناس، آیه ۵.
- ↑ قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۴۳؛ قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۶۳؛ قرآن کریم، سوره نمل، آیه ۲۴.
- ↑ قرآن کریم، سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ قرآن کریم، سوره زخرف، آیه ۳۶
- ↑ قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۶۸.
- ↑ قرآن کریم، سوره نور، آیه ۲۱.
- ↑ قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۳۰.
- ↑ قرآن کریم، سوره طارق، آیه ۱۵.
- ↑ بقره، آیه ۹.
- ↑ قرآن کریم، سوره توبه، آیه ۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۰۵/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۲۷/۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۹۴/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۰۰/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۲/۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۰/۲۱ و ۱۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴۰/۱۰ و ۸۹/۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۳۶/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۵۲/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱۰/۱۳ و ۳۳۵/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۸/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۳۷/۷ و ۱۷/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۵۷/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲۷/۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۵۷/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۰۵/۱۱.
- ↑ قرآن کریم، سوره انفال، آیه ۱۵، ۴۵ و ۶۵.
- ↑ قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ قرآن کریم، سوره توبه، آیه ۴۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵ ـ ۵۲؛ حر عاملی تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۹/۱۵ ـ ۱۴۹.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۴۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۴/۲۱ ـ ۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱۷/۱۵؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۴۶۱/۱.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۴۶۱/۱ ـ ۴۶۲.
- ↑ قرآن کریم، سوره انفال، ۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۲۶ و ۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۰۲، ۵۱۱ و ۵۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۱۴ و ۱۹/۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۴۸۴ ـ ۴۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/ ۹۴ و ۱۹۴ ـ ۱۹۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/ ۹۴ و ۱۹۴ ـ ۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۲۰۳ ـ ۲۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲ و ۱۹/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۱۶.
- ↑ قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۲ و ۸.
- ↑ قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۰۸
- ↑ قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ قرآن کریم، سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ ملکزاده، سیره سیاسی معصومان(ع) در عصر حاکمیت، ۱۸۸.
- ↑ جمعی از محققان، سیره سیاسی پیامبر اعظم(ص)، ۴۷۲.
- ↑ ملکزاده، سیره سیاسی معصومان(ع) در عصر حاکمیت، ۱۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۷۰/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸۸/۵ و ۲۶۱/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۰/۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴۴/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱۵/۱۹ ـ ۱۱۶.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- همو، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- جمعی از محققان، سیره سیاسی پیامبر اعظم(ص)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تصحیح رضا استادی، اصفهان، کتابخانه امامامیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دیلمی، حسنبنمحمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- رفیع، جلال، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
- سهرابی، محمد، استراتژی دفاعی در اندیشه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۷۹ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و ششم، ۱۳۸۶ش.
- ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان(ع) در عصر حاکمیت، تهران، کانون نشر جوان، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- آیت مظفری، دشمن، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۳۹۱–۳۹۵.