دشمن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دشمن'''، بدخواه [[اسلام]]، [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و [[حکومت اسلامی|نظام اسلامی]] و مردم [[ایران]]. | '''دشمن'''، بدخواه [[اسلام]]، [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و [[حکومت اسلامی|نظام اسلامی]] و مردم [[ایران]]. | ||
دشمن در ادبیات قرآنی اعم از دشمن بیرونی و درونی (اجتماعی و فردی) است. [[امامخمینی]] نیز بر اساس این تقسیم، دشمن درونی را هوای نفس و وسوسههای شیطانی میدانست و دشمنان بیرونی را به دشمن آشکار (قدرتهای بزرگ شیطانی) و پنهان (دشمن در لباس دوست) تقسیم میکرد. | |||
در نظر امامخمینی هدف اصلی دشمنان، ضربهزدن به [[اسلام]] و [[جمهوری اسلامی|نظام اسلامی]] و از میانبردن [[استقلال]] کشور است. ایشان معتقد بود مهمترین شگرد دشمنان اسلام از گذشته تاکنون، ایجاد اختلاف در میان مسلمانان با نقشۀ کاملاً حسابشده است؛ لذا برای مقابله با دشمن [[وحدت]] کلمه و [[استقامت]] مردم اهمیت فراوانی دارد و این مهم تنها با غلبه بر دشمن درونی و هوای نفس، بهدست میآید. | |||
امامخمینی در عین استقبال از [[صلح]]، برخورد قاطع با دشمن را در صورت حمله، واجب و بینیاز از اذن حاکم شرع میشمرد و اصولاً دعوت به جنگ در اسلام را برای نجات مردم و توسعه صلح میدانست. | |||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
واژه دشمن مرکب از دو کلمه دُش (بد، زشت) و من (نفس، ذات) به معنای بدنفس، بددل، زشتطبع، بدخواه و کسی است که ضرر میرساند<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۹۵۹۳/۷.</ref> و بدی و زیان شخص دیگر را بخواهد و از وی کینه در دل داشته باشد.<ref>عمید، فرهنگ فارسی، ۶۰۳.</ref> در [[قرآن|قرآن کریم]] از دشمن با واژههایی چون «عدوّ»<ref>قرآن کریم، ممتحنه، ۱.</ref> که به جنبه تجاوزگری دشمن اشاره دارد و «خصم»<ref>قرآن کریم، بقره، ۲۰۴؛ قرآن کریم، زخرف، ۵۸؛ قرآن کریم، یس، ۷۷.</ref> که به نزاع و درگیری او توجه میدهد، یادشده است. | واژه دشمن مرکب از دو کلمه دُش (بد، زشت) و من (نفس، ذات) به معنای بدنفس، بددل، زشتطبع، بدخواه و کسی است که ضرر میرساند<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۹۵۹۳/۷.</ref> و بدی و زیان شخص دیگر را بخواهد و از وی کینه در دل داشته باشد.<ref>عمید، فرهنگ فارسی، ۶۰۳.</ref> در [[قرآن|قرآن کریم]] از دشمن با واژههایی چون «عدوّ»<ref>قرآن کریم، ممتحنه، ۱.</ref> که به جنبه تجاوزگری دشمن اشاره دارد و «خصم»<ref>قرآن کریم، بقره، ۲۰۴؛ قرآن کریم، زخرف، ۵۸؛ قرآن کریم، یس، ۷۷.</ref> که به نزاع و درگیری او توجه میدهد، یادشده است. | ||
خط ۷۶: | خط ۸۴: | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مفاهیم سیاسی]] | [[رده:مفاهیم سیاسی]] | ||
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]] |
نسخهٔ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۲
دشمن، بدخواه اسلام، انقلاب و نظام اسلامی و مردم ایران.
دشمن در ادبیات قرآنی اعم از دشمن بیرونی و درونی (اجتماعی و فردی) است. امامخمینی نیز بر اساس این تقسیم، دشمن درونی را هوای نفس و وسوسههای شیطانی میدانست و دشمنان بیرونی را به دشمن آشکار (قدرتهای بزرگ شیطانی) و پنهان (دشمن در لباس دوست) تقسیم میکرد.
در نظر امامخمینی هدف اصلی دشمنان، ضربهزدن به اسلام و نظام اسلامی و از میانبردن استقلال کشور است. ایشان معتقد بود مهمترین شگرد دشمنان اسلام از گذشته تاکنون، ایجاد اختلاف در میان مسلمانان با نقشۀ کاملاً حسابشده است؛ لذا برای مقابله با دشمن وحدت کلمه و استقامت مردم اهمیت فراوانی دارد و این مهم تنها با غلبه بر دشمن درونی و هوای نفس، بهدست میآید.
امامخمینی در عین استقبال از صلح، برخورد قاطع با دشمن را در صورت حمله، واجب و بینیاز از اذن حاکم شرع میشمرد و اصولاً دعوت به جنگ در اسلام را برای نجات مردم و توسعه صلح میدانست.
مفهومشناسی
واژه دشمن مرکب از دو کلمه دُش (بد، زشت) و من (نفس، ذات) به معنای بدنفس، بددل، زشتطبع، بدخواه و کسی است که ضرر میرساند[۱] و بدی و زیان شخص دیگر را بخواهد و از وی کینه در دل داشته باشد.[۲] در قرآن کریم از دشمن با واژههایی چون «عدوّ»[۳] که به جنبه تجاوزگری دشمن اشاره دارد و «خصم»[۴] که به نزاع و درگیری او توجه میدهد، یادشده است.
مصادیق دشمن در قرآن، اعم از دشمن درونی و بیرونی (فردی و اجتماعی) است. نفس اماره و هوای نفس که در کلام پیامبر اکرم(ص) دشمنترینِ دشمنان، معرفی شده[۵] و شیطان که به گمراهکردن انسان سوگند یاد کرده، به همراه یاران او،[۶] از دشمنان درونیِ (فردی) انسان به شمار میروند.
امامخمینی هوای نفس و وسوسههای شیطانی را بزرگترین دشمنِ درونی انسان دانسته[۷] و بر نقش شیطان و هوای نفس در بروز اختلافات در جامعه، تأکید کردهاست.[۸] دشمنان بیرونی (اجتماعی) نیز از نظر قرآن کریم عبارتاند از دشمنان سیاسی خارجی مانند مشرکان و بیشتر یهودیان معاصر پیامبر(ص) که به دلیل خودپسندی و دنیاپرستیِ بسیار از ایمان به پیامبر(ص) خودداری کردند و به مکر و حیله علیه مسلمانان و پیمانشکنی روی آوردند[۹] و دشمنان داخلی مانند منافقان که در عین تظاهر به ایمان و دوستی با مؤمنان، در پنهان به کارشکنی علیه مسلمانان میپرداختند[۱۰] و همسر و فرزندان برخی از مؤمنان[۱۱] که شوهر و پدران خود را از ایمان یا اعمال صالح بازمیدارند یا آنان را به کفر و یا گناهانی چون بخل، غصب و درآمد حرام وادار میکنند.[۱۲]
افزون بر هجوم دشمنان خارجی که در شکلهای مختلف نظامی (تسلط مستقیم)، سیاسی (تسلط غیر مستقیم)، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد،[۱۳] در داخل جامعه اسلامی نیز برخی گروههای مخالف وجود دارند که ضمن مخالفت با دولت اسلامی، به شورش و قیام علیه آن اقدام میکنند.[۱۴] این گروهها به صورت فردی یا گروهی به قیام مسلحانه علیه دولت اسلامی دست میزنند.[۱۵] اگرچه دعوت اسلام بر صلح و آرامش، و دوری از جنگ قرار گرفته، اما دفاع از اسلام در برابر هجوم کفار و منافقان بر تمام مسلمانان واجب است.[۱۶] امامخمینی با بهرهگیری از آموزههای اسلام، ضمن مخالفت با جنگ و مطالبه صلح و آرامش در میان کشورهای جهان،[۱۷] دفاع در برابر تهاجم دشمنان اسلام و دفع خطرِ آن را تکلیف همه مردم میشمرد.[۱۸]
دشمنشناسی
در فرهنگ و معارف اسلامی، به دشمنشناسی بسیار توجه شدهاست. پیامبر اکرم(ص) عاقلترین فرد را کسی شمرده که دشمن خویش را بشناسد و با او مخالفت کند.[۱۹] امامعلی(ع) از کوچکشمردنِ دشمنِ ناتوان نهی کرده[۲۰] و یک دشمن را نیز زیاد دانسته[۲۱] و به توطئه دشمن حتی پس از صلح، هشدار دادهاست.[۲۲] در نگاه ایشان بزرگترین دشمن، کسی است که حیلهاش پنهانتر باشد.[۲۳]
امامخمینی که مبنای فطرت انسان را بر دوستی قرار میدهد و دشمنی را امری عارضی به شمار میآورد،[۲۴] در عین حال با تأیید اهمیت دشمنشناسی، آن را وظیفهای ضروری میداند[۲۵] و بر شناخت نقشههای دشمنان از راه تحلیل گفتار و رفتار آنان[۲۶] و انتخاب راهکار مناسب برای دفع و مقابله با آنان تأکید میکند.[۲۷] ایشان تاکید داشت که نباید لحظهای از حیله دشمنان غفلت کرد؛[۲۸] زیرا این غفلت، خواسته دشمن است[۲۹] و فرصت همدستی و توطئه علیه انقلاب و مانعتراشی در پیشرفت نهضت اسلامی را فراهم میآورد.[۳۰]
انواع دشمن
امامخمینی با توجه به آموزههای اسلامی، دشمن را به دو نوع درونی (ببینید: تهذیب نفس و شیطان) و بیرونی و در بُعد بیرونی، دشمنان را به دشمنان آشکار و دشمنان پنهان تقسیم میکند:
الف) دشمنان آشکار: دشمنان آشکار در نگاه امامخمینی با توجه به شرایط روز جامعه عبارتاند از: قدرتهای بزرگ شیطانی،[۳۱] اعم از امریکا،[۳۲] شوروی،[۳۳] انگلیس،[۳۴] رژیم اسرائیل[۳۵] و صدام حسین.[۳۶] ایشان دشمن اصلی اسلام، قرآن و پیامبر(ص) را ابرقدرتها بهویژه امریکا و مولود فاسدش، رژیم اسرائیل میدانست که ضمن دشمنی با اساس اسلام، قرآن و سنت را مانع چپاولگری و خار راه خود میدانند.[۳۷] ایشان ذات اسرائیل را جنایتکار میشمرد[۳۸] و صدام حسین را برادر اسرائیل،[۳۹] دشمن اسلام و ائمه(ع)[۴۰] و جنایتکاری که به اعتراف دوست و دشمن، ناقض حقوق بینالمللی و حقوق بشر[۴۱] و پایمالکننده تمام مواضع بینالمللی است[۴۲] معرفی میکرد.
ب) دشمنان پنهان: از نظر امامخمینی، دشمنان بسیاری نیز در لباس دوست، دشمنی میکنند[۴۳] و زیان قلمهای آنان برای اسلام از سرنیزه رضاخان پهلوی و سلاح دشمنانِ آشکار بیشتر است.[۴۴] این گروه از دشمنان، عبارتاند از: مخالفان روحانیت،[۴۵] روحانینماها،[۴۶] منافقان،[۴۷] مقدسنماها[۴۸] و برخی مطبوعات خارجی.[۴۹] ایشان معتقد بود خطر روحانینمایان بهمراتب بیشتر از دشمنان دیگر است؛ زیرا آنان با نفوذ در حوزههای علمیه و مسجدها و مرکزهای اسلامی، نقشههای شوم دشمنان دیرینه اسلام و دستنشاندگان استعمار را اجرا میکنند.[۵۰]
انگیزه و عوامل دشمنی
امامخمینی علت اصلی دشمنی دشمنان با اسلام و جمهوری اسلامی ایران را گسترش اسلام در دنیا، بهخطرافتادن منافع دشمنان،[۵۱] استقلالخواهی و راهبرد نه شرقی نه غربی ملت ایران[۵۲] و نیز ترس از صدور انقلاب اسلامی[۵۳] میدانست. ایشان معتقد بود پیروزی نهضت اسلامی ایران که موجب شکست دشمن و قطع امید دشمن از ادامه سلطه بر امت اسلامی شد، عامل مهم دشمنیِ روزافزون دشمنان با اسلام و انقلاب اسلامی است[۵۴] و هدف اصلی دشمنان انقلاب، ضربهزدن به اسلام و نظام اسلامی و از میانبردن استقلال کشور، گسترش دوباره سلطه استعمارگران[۵۵] و تسلط بر موقعیت جغرافیایی حساس ایران[۵۶] است؛ چنانکه ترویج نظریه جدایی دین از سیاست،[۵۷] تضعیف روحانیت،[۵۸] تضعیف ارکان نظام اسلامی،[۵۹] ایجاد شکاف و تفرقهافکنی در جامعه اسلامی،[۶۰] نیز از اهداف فرعی و مقدماتی این دشمنیهاست.
ابزارهای دشمن
قرآن کریم در بیان ابزار کار دشمن، وسوسه،[۶۱] زینتدادن امور زشت،[۶۲] وعده دروغ،[۶۳] غفلت و فراموشی یاد خدا،[۶۴] ترساندن از فقر[۶۵] و امر به کارهای ناپسند[۶۶] را ابزار کار دشمن درونی (شیطان) دانسته و مکر،[۶۷] کید،[۶۸] خدعه (فریب و نیرنگ)[۶۹] و تفرقهافکنی[۷۰] را برخی از روشهای دشمنان بیرونی و سیاسی معرفی کردهاست.
امامخمینی در راستای ابزارهای یادشده مهمترین شگرد دشمنان اسلام را از گذشته تاکنون ایجاد اختلاف در میان مسلمانان میدانست[۷۱] که امری کاملاً حسابشده و از روی نقشه و برنامه اجرا شدهاست و بر خلاف دشمنیهای ظاهری نظامی و اقتصادی، نگرانکننده و موجب فساد درونی است.[۷۲] افزون بر این، مهمترین ابزارهای دشمن، در نگاه ایشان عبارتاند از ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی. ایشان بیش از همه، بر تأثیر مخرب ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی دشمن تأکید میکرد و خطر قلم[۷۳] و رسانههای دشمن را[۷۴] از خطر سرنیزه بیشتر میدانست.[۷۵] ایشان معتقد بود دشمن برای مقابله با اسلام و انقلاب و تحقیر فرهنگ اسلامی، از روشهای گوناگون مانند مسخ فرهنگ بومی و حاکمیت فرهنگ بیگانه،[۷۶] ترویج اسلام امریکایی،[۷۷] محو آثار دیانت و ضربهزدن به اسلام به نام اسلام،[۷۸] تبلیغات همهجانبه، شایعهسازی و فریب (جنگ روانی)،[۷۹] ترویج آزادی همراه با فساد و فحشا و منهای اخلاق،[۸۰] نفوذ در ارگانها،[۸۱] القای ناکارآمدی نظام اسلامی[۸۲] و خدشهدارکردن چهره انقلاب اسلامی نزد دیگر مسلمانان[۸۳] بهره میبرد. مهمترین ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی دشمن در این مسیر، مطبوعات،[۸۴] گروههای هنری[۸۵] و خبرگزاریها[۸۶] هستند که حتی در داخل برخی از کشورهای اسلامی، به نفع دشمن و به ضرر مسلمانان استفاده میشوند.[۸۷] ایشان در راستای این نگاه معتقد بود حمله نظامی یا محاصره اقتصادی دشمن، در برابر ابزارهای فرهنگی اهمیت کمتری دارد و نگرانکننده نیست؛ زیرا این ابزارها، ملت و کشور را فعالتر میکنند و در نهایت به نفع کشور خواهند بود.[۸۸]
راهبردهای مقابله با دشمن
قرآن کریم در آیات چندی به مقابله با دشمنان اسلام و جامعه اسلامی و لزوم ایستادگی در برابر آنان فراخوانده است[۸۹] و از مسلمانان میخواهدکه به مبارزه در راه خدا و نجات مردان و زنان ناتوانی که خواهان رهایی از ستم و فشار هستند قیام کنند[۹۰] و در راه جهاد و مبارزه از فداکاری با جان و مال خود دریغ نورزند.[۹۱] فقهای اسلامی نیز به پیروی این آیات و نیز روایات فراوانی که در وجوب مقابله با دشمنان وجود دارد،[۹۲] بر این وظیفه تأکید کرده و دفاع از سرزمین اسلامی را در برابر هجوم دشمن واجب شمردهاند.[۹۳]
امامخمینی نیز مقابله با دشمن، دفاع از اسلام و سرزمینهای مسلمانان را به هر وسیله ممکن، اعم از بذل جان و مال، بینیاز از اذن حاکم شرع و بیهیچ قید و شرطی واجب شمردهاست.[۹۴] (ببینید: جهاد و دفاع) طبق فتوای ایشان، اگر نفوذ سیاسی و اقتصادی و نقشههای بیگانگان منجر به استعمار و سلطه بر سرزمینهای اسلامی و وهن و ضعف اسلام و مسلمانان شود، دفاع با ابزار سیاسی و اقتصادیِ مناسب و مقاومت منفی مانند ترک روابط تجاری و معامله و مراوده با آنان از سوی دولت یا بخش خصوصی و تاجران مسلمان، واجب و برقراری هر نوع ارتباط و مراوده حرام است.[۹۵]
امامخمینی با توجه به آموزههای دینی مبنی بر لزوم آمادگی کامل در برابر دشمن[۹۶] و تجربیات سالها مبارزه با استبداد داخلی و استعمارگران خارجی، همواره بر هوشیاری و بیداری در مقابل توطئهها و نقشههای بیگانگان تأکید میکرد.[۹۷] ایشان وحدت کلمه [۹۸] و استقامت همه مردم و مسئولان[۹۹] را از لوازم مهم مقابله با دشمن دانسته و همواره گوشزد میکرد که راه رسیدن به وحدت و انسجام بیرونی، غلبه بر دشمن درونی و هوای نفس است و همین عامل، موجب پیروزی بر دشمن بیرونی خواهد بود.[۱۰۰] ایشان از آنجا که بنیان کار ابرقدرتها را بر فریب و دشمنی میدانست،[۱۰۱] احتمال تجاوز بیگانگان را به کشور، جدی میشمرد[۱۰۲] و مجهزشدن به سلاح ایمان و صبر، تقویت بنیه علمی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کشور،[۱۰۳] عمل به تکالیف الهی،[۱۰۴] کار و تلاش اقتصادی، حفظ استقلال و قطع وابستگی به شرق و غرب[۱۰۵] و استقلال فکری و خودباوری[۱۰۶] را از عوامل مهم برای دفع تهدیدات احتمالی بیگانگان و مقابله با دشمن در عرصههای گوناگون به شمار میآورد.
از سوی دیگر، قرآن کریم درباره اخلاقِ برخورد با دشمن، در عین اجازه مقابله به مثل با دشمن متجاوز،[۱۰۷] بر رعایت تقوا و عدالت با وی تأکید[۱۰۸] و از نظر اخلاقی، مؤمنان را از ناسزاگویی به دشمن منع کردهاست.[۱۰۹] پیامبر اسلام(ص) نیز که مایه رحمت برای همه جهانیان[۱۱۰] و دارای اخلاقی والا بود،[۱۱۱] در برخورد با دشمن و مخالفان برانداز، نخست اصل نرمی و مدارا را رعایت میکرد و در صورت اقدامِ دشمن علیه امنیت عمومی و ارکان دین، به عنوان آخرین راه، به مقابله با دشمن میپرداخت[۱۱۲] و در عین حال از هر فرصتی برای تنشزدایی و ترک درگیری استفاده میکرد.[۱۱۳] امیرالمؤمنین علی(ع) هم در برابر دشمنان، نخست با پرهیز از جنگ و با استدلال و برهان به دعوت آنان به حق میپرداخت و آنان را به مناظره فرا میخواند و پس از اتمام حجت و در صورت ضرورت، اقدام به جنگ میکرد.[۱۱۴]
امامخمینی با پیروی از این اصل اسلامی، در عین اینکه وظیفه خود را هدایت همه مردم دنیا حتی دشمنان (در صورت توان) میدانست[۱۱۵] و ضمن مخالفت با جنگ، خواهان صلح برای همه بشر بود،[۱۱۶] اما برخورد قاطع با دشمن را نیز در صورت حمله و تجاوز، لازم میشمرد.[۱۱۷] ایشان اصولاً استقرار صلح واقعی در جهان را وابسته به نابودی مستکبران میدید[۱۱۸] و معتقد بود دعوت به جنگ در اسلام، برای نجات مردم و توسعه صلح و رحمت در جهان است.[۱۱۹]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۹۵۹۳/۷.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی، ۶۰۳.
- ↑ قرآن کریم، ممتحنه، ۱.
- ↑ قرآن کریم، بقره، ۲۰۴؛ قرآن کریم، زخرف، ۵۸؛ قرآن کریم، یس، ۷۷.
- ↑ فیض کاشانی، الوافی، ۲۱۶/۱۲.
- ↑ قرآن کریم، ص، ۸۲؛ قرآن کریم، یس، ۶۰؛ قرآن کریم، کهف، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۷ ـ ۲۲۸؛ امامخمینی، صحیفه، ۹۱/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۸۴/۶.
- ↑ قرآن کریم، مائده، ۸۲؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۸۰/۶؛ مکارم شیرازی، ۷۴/۵.
- ↑ قرآن کریم، بقره، ۲۰۴؛ قرآن کریم، منافقون، ۴.
- ↑ قرآن کریم، تغابن، ۱۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳۰۶/۱۹ ـ ۳۰۷
- ↑ رفیع، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، ۹۱ ـ ۹۲.
- ↑ سهرابی، استراتژی دفاعی در اندیشه امامخمینی، ۶۰.
- ↑ سهرابی، استراتژی دفاعی در اندیشه امامخمینی، ۶۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۶۴/۲ ـ ۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۶۱/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷۳/۸؛ ۱۵۹/۱۲ و ۱۱۷/۱۵، ۴۰۰.
- ↑ دیلمی، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ۳۳۷.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۳۴.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۶۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ۴۷۱.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۰۰/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۶۳/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۶۹/۱۵ ـ ۴۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۶۲/۱۲ و ۴۷۰/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹۵/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۹/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۵۴/۷ و ۲۲۲/۹ ـ ۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱۷/۱۱ و ۵۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸/۱۹ و ۹۶ ـ ۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۲۰/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸۱/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۳/۱ و ۲۸/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۴۱/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۵/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۲/۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۴۱/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۹۸/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸۲/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۰۸/۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۷۴/۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۸۹/۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۸/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۴/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۰۰/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۸۹/۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰۹/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰۹/۱۵ و ۲۵۰/۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۸/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷۷/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸۴/۶؛ ۷/۱۲ و ۴۰۶/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳۷/۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۴/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۳/۳ ـ ۲۰۴ و ۳۵۹/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۷۵/۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹۱/۱۴ ـ ۱۹۲، ۴۳۲؛ ۴۷۰/۱۵ ـ ۴۷۱ و ۴۰۵/۱۷ ـ ۴۰۶.
- ↑ قرآن کریم، سوره طه، آیه ۱۲۰؛ قرآن کریم، سوره ناس، آیه ۵.
- ↑ قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۴۳؛ قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۶۳؛ قرآن کریم، سوره نمل، آیه ۲۴.
- ↑ قرآن کریم، سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ قرآن کریم، سوره زخرف، آیه ۳۶
- ↑ قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۶۸.
- ↑ قرآن کریم، سوره نور، آیه ۲۱.
- ↑ قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۳۰.
- ↑ قرآن کریم، سوره طارق، آیه ۱۵.
- ↑ بقره، آیه ۹.
- ↑ قرآن کریم، سوره توبه، آیه ۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۰۵/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۲۷/۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۹۴/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۰۰/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۲/۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۰/۲۱ و ۱۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴۰/۱۰ و ۸۹/۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۳۶/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۵۲/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱۰/۱۳ و ۳۳۵/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰۸/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۳۷/۷ و ۱۷/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۵۷/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲۷/۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۵۷/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۰۵/۱۱.
- ↑ قرآن کریم، سوره انفال، آیه ۱۵، ۴۵ و ۶۵.
- ↑ قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ قرآن کریم، سوره توبه، آیه ۴۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵ ـ ۵۲؛ حر عاملی تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۹/۱۵ ـ ۱۴۹.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۴۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۴/۲۱ ـ ۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱۷/۱۵؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۴۶۱/۱.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۴۶۱/۱ ـ ۴۶۲.
- ↑ قرآن کریم، سوره انفال، ۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۲۶ و ۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۰۲، ۵۱۱ و ۵۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۱۴ و ۱۹/۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۴۸۴ ـ ۴۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/ ۹۴ و ۱۹۴ ـ ۱۹۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/ ۹۴ و ۱۹۴ ـ ۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۲۰۳ ـ ۲۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲ و ۱۹/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۱۶.
- ↑ قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۲ و ۸.
- ↑ قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۰۸
- ↑ قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ قرآن کریم، سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ ملکزاده، سیره سیاسی معصومان(ع) در عصر حاکمیت، ۱۸۸.
- ↑ جمعی از محققان، سیره سیاسی پیامبر اعظم(ص)، ۴۷۲.
- ↑ ملکزاده، سیره سیاسی معصومان(ع) در عصر حاکمیت، ۱۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۷۰/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸۸/۵ و ۲۶۱/۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸۰/۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴۴/۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱۵/۱۹ ـ ۱۱۶.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- همو، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- جمعی از محققان، سیره سیاسی پیامبر اعظم(ص)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تصحیح رضا استادی، اصفهان، کتابخانه امامامیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دیلمی، حسنبنمحمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- رفیع، جلال، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
- سهرابی، محمد، استراتژی دفاعی در اندیشه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۷۹ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و ششم، ۱۳۸۶ش.
- ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان(ع) در عصر حاکمیت، تهران، کانون نشر جوان، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- آیت مظفری، دشمن، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۳۹۱–۳۹۵.