شکر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''شکر'''، شناخت نعمت و قدردانی از نعمتدهنده. | |||
[[امامخمینی]] شکر را قدردانی از نعمتهای نعمتدهنده میداند. ایشان شکر را حالتی نفسانی و ثمره این حالت را اعمال قلبی و ظاهری میداند. ایشان شکر خداوند را لازم و مراتب نهایی شکر را از آن اولیا میداند و شکر از مخلوق را از وظایف حتمی برشمرده است. | |||
برای شکر سه رکن علم، حال و عمل ذکر شده و امامخمینی از میان این سه رکن، اصل شکر را، همان حال میداند که ثمره شناخت [[نعمت]] و نعمتدهنده است. | |||
امامخمینی | امامخمینی شکر را به شکر قلبی، زبانی و جوارحی تقسیم و اثر شکر در [[قلب]] را تعظیم، نعمتدهنده؛ اثر شکر در زبان را [[تسبیح و تحمید|تسبیح]] و [[تسبیح و تحمید|تحمید]]، و اثر شکر در جوارح را بهکارگیری اعضا و جوارح در [[عبادت|عبادت خداوند]] میداند. | ||
ایشان برای هر یک از نعمتها شکری خاص قائل است و طریق تحصیل شکر را تحصیل معرفت نعمتدهنده و رساندن شکر زبانی به شکر قلبی میداند. | |||
== معنی == | |||
شکر به معنای شناخت احسان و نشر آن<ref>فراهیدی، العین، ۵/۲۹۲؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۲/۱۳۱.</ref> یا یادآوری نعمت و اظهار آن<ref>راغب، مفردات، ۴۶۱.</ref> است. برخی نیز آن را ستایش احسانکننده دانستهاند<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۷۰۲.</ref> و ضد آن کفران است که به معنای فراموشی نعمت و پوشاندن آن است.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۴۴.</ref> برخی آن را برگرفته از «عین شکری» ـ به معنای چشم پراشک ـ دانستهاند. طبق این معنا، شکر پرشدن ذهن و خاطر انسان از [[ذکر]] و یاد نعمتدهنده است.<ref>راغب، مفردات، ۴۶۱؛ ← امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۱.</ref> شکر در اصطلاح [[اخلاق|اخلاقی]]، به معنای شناخت نعمت پروردگار، شادبودن به آن و عمل به مقتضای آن است.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۰.</ref> شکر نزد [[عارفان]]، اقرار به نعمت<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲.</ref> و ثنای حقتعالی برای آن چیزی است که از ناحیه اوست.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۰۲.</ref> | |||
به باور امامخمینی، شکر با دید توحیدی، آخرین مرتبه از مراتب شکر است که جز برای کاملترین اولیای الهی حاصل نمیشود <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۳.</ref> | [[امامخمینی]] شکر را قدردانی از نعمتهای نعمتدهنده میداند که پایه و اساس آن معرفت نعمتدهنده و نعمت اوست.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.</ref> از واژههای مرتبط با شکر، [[حمد]] است. برخی شکر را اعم از حمد میدانند<ref>راغب، الذریعه، ۲۷۹؛ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۲۶۶۷.</ref> و بعضی نسبت میان آن دو را «عموم و خصوص من وجه» دانستهاند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۱۰۳۸.</ref> امامخمینی حمد و شکر را در مصداق مساوی هم میداند و حمد خداوند را افضل افراد شکر زبانی میشمارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۸–۳۴۹.</ref> | ||
==ارکان شکر== | |||
== پیشینه == | |||
انسان از روی [[فطرت الهی]] خواهان ستایش انعامکننده و تعظیم اوست. در ادیان الهی خداوند سزاوار همه حمدها دانسته شدهاست<ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۸، ۳.</ref> و به شکرگزاری از خداوند سفارش شدهاست.<ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۰۷، ۱–۴۳، لاویان، ب۲۲، ۲۹، لوقا، ب۲، ۳۸ و ب۱۸، ۱۱.</ref> در [[قرآن کریم]] نیز شکر از صفات پسندیدهای شمرده شدهاست که خداوند خود را به آن ستودهاست<ref>تغابن، ۱۷؛ بقره، ۱۵۸.</ref>؛ همچنین شکر بندگان را نتیجه [[حکمت]] و شناخت اسرار جهان هستی و خالق آن شمردهاست که سودش متوجه خود انسان میشود.<ref>لقمان، ۱۲.</ref> در منابع روایی بابی به شکر اختصاص داده شدهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۹۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲۴/۴۸.</ref> در روایتی از [[امامصادق(ع)]] دوریجستن از [[محرمات]]، شکر نعمت و کمال آن، گفتن ذکر «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین» است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۹۵.</ref> | |||
برخی از علمای اخلاق، شکر را افضل مراتب منازل اهل [[سعادت]]، عمده توشه سالکان عالم نور و بهجت، سبب فزونی نعمت و دفع بلا شمردهاند.<ref>غزالی، إحیاء علوم الدین، ۱۲/۶۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۲.</ref> امامخمینی نیز شکر را از [[مقامات|مقامات سالکان]] میشمارد و روایاتی را در فضیلت آن ذکر میکند؛ مانند روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۹۵.</ref> از امامصادق (ع) که سه امر است که برخورداری از آن، زیان نمیرساند؛ [[دعا]] هنگام شدت و سختی، [[استغفار]] بر [[گناهان]] و شکر در هنگام نعمت.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۸.</ref> | |||
در میان آثار عرفانی، کتاب قوت القلوب (م ۳۸۶) ازجمله قدیمیترین آثاری است که به تبیین شکر و وصف حالات شاکران پرداختهاست.<ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۳۵۹.</ref> نیز رساله قشیریه،<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۱.</ref> منازل السائرین<ref>انصاری، منازل السائرین، ۷۲.</ref> و اوصاف الاشراف<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۶۱.</ref> باب مستقلی به بحث شکر اختصاص داده، آن را از مقامات سالکان شمردهاند و به بیان مراتب و درجات آن پرداختهاند. علمای اخلاق نیز به اهمیت شکر توجه داشته، آن را بررسی کردهاند. در میان آثار اخلاقی، الذریعة الی مکارم الشریعه<ref>راغب اصفهانی، الذریعة، ۲۷۹.</ref> راغب اصفهانی (م ۵۰۲)، احیاء علوم الدین<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۶۵.</ref> و کیمیای سعادت<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۳۴۳.</ref> ابوحامد غزالی (م ۵۰۵) از نخستین کتابهای اخلاقی است که بابی به این موضوع اختصاص دادهاند. پس از آنان نیز علمای اخلاق به تبیین و تکمیل آن پرداختهاند.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۶۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۰.</ref> متکلمان نیز در بحث [[معرفت]] حقتعالی از شکر بحث کردهاند و شکر نعمتدهنده را به حکم [[عقل]] واجب میدانند و آن را بدون معرفت حقتعالی ممکن نمیدانند، از این جهت وجوب شکر نعمتدهنده مستلزم معرفت به او است.<ref>شهید اول، اربع رسائل کلامیه، ۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱/۲۷۰.</ref> | |||
[[امامخمینی]] عمده مباحث این زمینه را در دو [[شرح چهل حدیث|کتاب شرح چهل حدیث]] و [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]] مطرح کردهاست. ایشان با تبیین برخی آیات و روایات، موضوعاتی چون حقیقت شکر، تأثیر شکر در زیادی نعمت، مراتب شکر و فضیلت آن را بیان کردهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۵۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۱–۱۹۲.</ref> ایشان در این دو اثر، افزون بر استناد به آیات و روایات مربوط به شکر، به نقل دیدگاههای صاحبنظران بهویژه [[خواجهعبدالله انصاری]] در کتاب منازل السائرین اهتمام داشتهاست<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۴–۱۸۵.</ref>؛ همچنین در آثار دیگر خود، همچون [[آداب الصلاة]]،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.</ref> از شکر سخن گفتهاست. | |||
== حقیقت شکر == | |||
برخی از اهل معرفت، حقیقت شکر را اقرار به نعمت میدانند.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲؛ کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۸۴.</ref> بعضی نیز آن را اسمی برای معرفت نعمت شمردهاند؛ زیرا شکر، راه معرفت نعمتدهنده است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۷۲.</ref> امامخمینی این تعریف را نمیپذیرد و معتقد است شکر حالتی نفسانی است که خود، اثر معرفت نعمتدهنده و نعمت است و ثمره این حالت، اعمال قلبی و ظاهری است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.</ref> بنابر نظر ایشان، شکر، اظهار نعمت نعمتدهنده یا قدردانی از آن به واسطه قلب، زبان و سایر اعضاست و آن وابسته به معرفت نعمتدهنده و نعمت است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۴۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۱–۱۸۲.</ref> | |||
به اعتقاد امامخمینی شکر و ثنای نعمتدهنده، ازجمله امور فطری است و انسان فطرتاً خواهان تعظیم انعامکننده و ستایش اوست و تمامی ثناها و تعظیمهایی که بشر به یکدیگر ابراز میکنند، از همین [[فطرت الهی]] برخاسته است و در حقیقت این امور به شکر و ثنای ذات خداوند که نعمتدهنده علیالاطلاق است، بر میگردد؛ زیرا او دارای رحمت مطلقه و رزّاقیت علیالاطلاق است و نعمتبخشی و رزّاقیت دیگر موجودات از اوست؛ گرچه موجودات خود، به آن واقف نباشند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۵–۱۸۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.</ref> در مقابل، ناسپاسی و ترک ثنای نعمتدهنده برخلاف فطرت الهی و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت و از لوازم فطرت مخموره و از جنود [[ابلیس]] و جهل است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۶ و ۱۸۸.</ref> | |||
امامخمینی کمال شکر و رسیدن عبد به مقام شکور را منوط به معرفت چگونگی ارتباط خلق با حق، بسط رحمت حق از اول ظهور تا ختم آن، ارتباط نعمتها با یکدیگر و اطلاع بر آغاز و انجام وجود آنگونه که هست، میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.</ref> ایشان با استناد به روایتی منسوب به [[امامصادق(ع)]] که به شکر فعلی دستور میدهد،<ref>منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۲۴–۲۵.</ref> معتقد است [[سیر و سلوک|سالک الی الله]] در پرتو تربیت ربوبی میتواند با قدم [[عبودیت]] از خودپرستی بیرون آید و [[الوهیت]] حق را به [[قلب]] دریابد و بداند هیچ قدرتی از خود ندارد، مگر با [[قدرت]] و [[مشیت]] حقتعالی؛ با وجود چنین شناخت توحیدی و دریافت قلبی است که حقیقت شکر برای سالک رخ میدهد و شکر موحدانه از قلب به جمیع اعضا و اعمال او سرایت میکند، و هر یک از اعضای انسان، حظّی از [[توحید]] میبرند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۴–۳۶۵.</ref> | |||
به باور امامخمینی، شکر با دید توحیدی، آخرین مرتبه از مراتب شکر است که جز برای کاملترین اولیای الهی حاصل نمیشود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۳.</ref> اولیای الهی نیز نه تنها همه نعمتها و تمام کمالات و جمال و جلال را صورت تجلی ذاتی و تمامی محامد و مدایح را به ذات مقدس حقتعالی مربوط میدانند، بلکه معتقدند همه مدحها و حمدها به او بازمیگردد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲.</ref>؛ زیرا هر حمد و ثنایی که افراد میگزارند، در برابر آن جهتِ نعمت و کمال است که به خالق بر میگردد؛ اما از جهت مخلوق جز نقص و تحدید نیست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲.</ref> ایشان در عین حال که شکر خداوند را نیز لازم میداند، شکر مخلوق را با استناد به [[روایات اهل بیت(ع)]]،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۸ و ۷۱/۶۸.</ref> از وظایف حتمی معرفی میکند. ایشان بهترین نوع شکرگزاری را عدم [[غفلت]] از خدمت به بندگان خدا برمیشمارد<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، مقدمه، ۳۰.</ref>؛ البته از آن جهت که خداوند بندگان را وسایل بسط نعمت و رحمت خود قرار دادهاست؛ نه آنکه انسان با شکر از بندگان، از خالق و رازق حقیقی محجوب گردد؛ زیرا این، عین کفران نعمت ولینعمت خواهد بود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۸.</ref> | |||
== ارکان شکر == | |||
علمای اخلاق برای شکر سه رکن ذکر کردهاند: | علمای اخلاق برای شکر سه رکن ذکر کردهاند: | ||
# علم: معرفت به نعمتدهنده و نعمت او؛ | # علم: معرفت به نعمتدهنده و نعمت او؛ | ||
# حال: حالت خضوع و تواضع همراه با سرور و خوشحالی در برابر عنایت نعمتدهنده که نتیجه و ثمره معرفت است؛ | # حال: حالت [[خضوع و خشوع|خضوع]] و [[تواضع]] همراه با سرور و خوشحالی در برابر عنایت نعمتدهنده که نتیجه و ثمره [[معرفت]] است؛ | ||
# عمل: عمل مناسب با نعمت و قیام به آنچه مقصود و محبوب نعمتدهنده است که خود ثمره و نتیجه حالت خضوع (رکن دوم) است <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۶۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/ | # عمل: عمل مناسب با نعمت و قیام به آنچه مقصود و محبوب نعمتدهنده است که خود ثمره و نتیجه حالت خضوع (رکن دوم) است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۶۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۴–۱۵۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۳–۲۳۵.</ref> | ||
امامخمینی از میان این سه رکن، اصل شکر را، همان حال میداند که ثمره شناخت نعمت و نعمتدهنده است و شکر به قلب، زبان و سایر اعضا و جوارح را آثار شکر معرفی میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.</ref> | |||
== اقسام شکر == | |||
==اقسام شکر== | علمای اخلاق، اقسام و مراتبی برای شکر بیان کردهاند که آن، شکر به زبان، شکر به جوارح و شکر به [[قلب]] است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۴؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۲۶۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۵.</ref> شکر زبانی را شکر به [[حمد]] و ثنا، شکر به جوارح را کاربری نعمتها در راه اطاعت خداوند و پرهیز از کاربری آنها در معاصی، و شکر قلبی را قصد خیر و پنهانکردن آن از همه [[مردم]] دانستهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۸.</ref> بعضی نیز شکر زبانی را اعتراف به نعمت و شکر بدنی را مشغولشدن به فرمان نعمتدهنده و خدمت به او و شکر دل را دوام شهود نعمتدهنده و نگهداشتن حرمت او شمردهاند.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲.</ref> | ||
علمای اخلاق، اقسام و مراتبی برای شکر بیان کردهاند که آن، شکر به زبان، شکر به جوارح و شکر به قلب است <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۴؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۲۶۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۵.</ref> | |||
امامخمینی نیز شکر را به شکر قلبی، زبانی و جوارحی تقسیم میکند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۲.</ref> و معتقد است شکر قلبی به معرفت نعمتدهنده است که اثر آن به صورت خضوع و خشوع ظاهر میشود و شکر به زبان، ثنای نعمتدهنده است که اثر آن به صورت حمد و مدح بروز میکند و شکر جوارحی استفاده از جوارح و اعضا برای رضای نعمتدهنده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.</ref> | [[امامخمینی]] نیز شکر را به شکر قلبی، زبانی و جوارحی تقسیم میکند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۲.</ref> و معتقد است شکر قلبی به معرفت نعمتدهنده است که اثر آن به صورت خضوع و خشوع ظاهر میشود و شکر به زبان، ثنای نعمتدهنده است که اثر آن به صورت حمد و مدح بروز میکند و شکر جوارحی استفاده از جوارح و اعضا برای رضای نعمتدهنده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.</ref> ایشان با استناد به بعضی روایات<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۶/۳۱۱.</ref> معتقد است شکر وظیفه قلب است، پیش از اینکه به زبان جاری شود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۰.</ref> به اعتقاد ایشان هر یک از نعمتها شکری خاص خود دارد. اگر نعمت ازجمله نعمتهای ظاهری باشد، شکری دارد و اگر ازجمله [[علوم]] و معارف باشد، شکری دارد و اگر جزو نعمتهای باطنی، از قبیل تجلیات اسمائی باشد، شکر آن به گونهای دیگر است. اگر نعمت ازجمله تجلیات ذاتی باشد، شکر آن نیز به گونهای دیگر است و از آنجاکه همه این نعمتها برای افراد اندکی ممکن است ـ که آنان نیز جزو اولیای خالص هستند ـ از اینرو شکر آنان به همه زبانهای ظاهری و باطنی و سرّی است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.</ref> | ||
==مراتب و درجات== | |||
اهل معرفت شکر را در قسم اخلاق و پس از مقام صبر و رضا دانستهاند <ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۹.</ref> و شکر را از مراتب عامه شمرده، برای آن سه مرتبه ذکر کردهاند: | == مراتب و درجات == | ||
# شکر در خوشیها که همه ادیان در آن متفقاند؛ | اهل معرفت شکر را در قسم اخلاق و پس از مقام [[صبر]] و [[رضا]] دانستهاند<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۹.</ref> و شکر را از مراتب عامه شمرده، برای آن سه مرتبه ذکر کردهاند: | ||
# شکر در خوشیها که همه [[ادیان]] در آن متفقاند؛ | |||
# شکر در ناخوشیها و ناگواریها؛ | # شکر در ناخوشیها و ناگواریها؛ | ||
# شکر حق به گونهای که بنده در نعمت، جز نعمتدهنده را نبیند، که این مرتبه، خود سه مقام دارد: | # شکر حق به گونهای که بنده در نعمت، جز نعمتدهنده را نبیند، که این مرتبه، خود سه مقام دارد: | ||
# شکرگزار، از خود غافل و مستغرق ادب حضور است و برای خود قدری قائل نیست؛ بنابراین وقتی خود را حقیر شمرد، اگر نعمتی به او عنایت شود، عظیم شمارد و خود را لایق آن نداند؛ | |||
# شکرگزار، نعمتدهنده را از روی حب و [[عشق]] مشاهده کند و مستغرق جمال محبوب شود؛ | |||
# شکرگزار، حق را توحیدی مشاهده کند. در این حال، از خود و غیر خود غافل شود و جز ذات حق مشهود او نباشد؛ نه نعمتی بیند و نه رنجی مشاهده کند.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۷۲–۷۳.</ref> | |||
امامخمینی با نقل کلام [[خواجهعبدالله انصاری]] در این [[مقامات]]، معتقد است این نظر که شکر از مراتب عامه مردم باشد، صحیح نیست؛ بلکه مراتب ابتدایی شکر از مراتب عامه شمرده میشود و مراتب نهایی آن برای اولیا و کاملان است که مرتبهای جامع بوده، حافظ همه مراتب ظاهری و باطنی است. از اینرو شکر آنان به تمامی زبانهای ظاهری و باطنی و سرّی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۶–۳۴۷.</ref>؛ زیرا از حجاب حیوانیت و [[دنیاطلبی]] بیرون رفتهاند و قلبشان را جلوهگاه [[عالم غیب]] نموده، صاحب کاملترین درجات معرفت توحیدی نسبت به نعمتدهنده و نعمتهای او گشتهاند؛ از اینرو اسباب و مسببات ظاهری و باطنی را مستقل نمیدانند و جلوه حق را در ورای چنین [[حجب|حجابی]] میبینند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۲–۱۸۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.</ref> | |||
امامخمینی | به اعتقاد امامخمینی شکر، مراتب و درجات بسیاری دارد که به حسب مراتب معرفتِ نعمتدهنده و معرفت نعمتها و نیز به حسب اختلاف مراتب کمال انسانی مختلف میشود؛ چنانکه شکر نعمتهای ظاهری، باطنی و نعمت معارف و تجلیات اسمائی هر کدام به گونهای خاص است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.</ref> به اعتقاد ایشان، زمانی شکر حقیقی نسبت به همه مراتب شکر رخ میدهد که تجلیات جمالی و جلالی حق در قلب سالک به صورت مشاهده حضوری رخ دهد و قلب سالک مظهر جلوه رحمانی، رحیمی، مالکی و قهری شود و این حقیقت تنها برای رسول ختمی مرتبت (ص) و اولیای کامل او حاصل میشود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۳.</ref> در مقابل، کسانی که از تجلیات ذاتی بهرهای نبردهاند و [[قلب]] آنها از تجلیات صفاتی، اسمائی، افعالی و توحید فعلی خالی است، به گونهای در کفران نعمتهای الهی واقع شدهاند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۳–۱۸۴.</ref> | ||
امامخمینی مانند دیگر علمای اخلاق،<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۵۱؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۴.</ref> معتقد است شکر نعمتهای ظاهری و باطنی حضرت حق، یکی از وظایف بندگی است که هر کس به قدر توان خود باید آن را ادا کند؛ امّا شکر خداوند آنگونه که او شایسته شکرگزاری است، از عهده مخلوقات خارج است؛ زیرا چنانکه در بعضی از [[دعا|دعاها]] و [[حدیث|روایات]] به آن اشاره شدهاست،<ref>صحیفه سجادیه، ۱۶۲–۱۶۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۶.</ref> هر شکر علاوه بر نیاز به نعمتهایی از قبیل زبان، قلب و [[عقل]]، خود توفیقی از جانب خداست که به شکر جدیدی نیاز دارد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۹–۱۹۰.</ref> از آنجاکه کمال و نقصِ شکر، تابع کمال و نقصِ معرفت نعمتدهنده و شناخت نعمتهای اوست و این معرفت به صورت کامل برای محجوبان در عالم ظاهر حاصل نمیشود، پس غایت شکر، اعتراف به عجز از قیام به حق شکر است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.</ref> | |||
== راه تحصیل == | |||
==راه تحصیل== | |||
علمای اخلاق اموری برای تحصیل شکر برشمردهاند؛ ازجمله: | علمای اخلاق اموری برای تحصیل شکر برشمردهاند؛ ازجمله: | ||
# معرفت و تفکر در صنع الهی و انواع نعمتهای ظاهری و باطنی؛ | # معرفت و تفکر در صنع الهی و انواع نعمتهای ظاهری و باطنی؛ | ||
# نگاه به افراد پایینتر در امور دنیا و نظر به افراد عالی و موفق در آخرت؛ | # نگاه به افراد پایینتر در امور دنیا و نظر به افراد عالی و موفق در آخرت؛ | ||
# تحمل | # تحمل [[ریاضت]]ها و مشقت [[عبادات]] در [[دنیا]]؛ | ||
# تفکر در مصائبی که ممکن بود او را به | # [[تفکر]] در مصائبی که ممکن بود او را به هلاکت اندازد یا مصائبی که ممکن بود بدتر از آن پیش آید.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۷۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۱۰.</ref> | ||
امامخمینی با استناد به روایتی منسوب به امامصادق(ع) <ref>منسوب به امامصادق(ع)، مصباح الشریعه، | امامخمینی با استناد به روایتی منسوب به [[امامصادق(ع)]]،<ref>منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۲۴–۲۵.</ref> طریق تحصیل شکر حقیقی را رساندن شکر زبانی به شکر قلبی میداند؛ به این معنا که سالک لازم است [[ذکر|اذکار]] و دعاهای خود را به قلب برساند و [[قلب]] را متوجه کند تا عبودیت او به همه قوای ظاهری و باطنیاش سرایت کند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۴–۳۶۵.</ref>؛ در عین حال باید بداند این [[عبودیت]]، خود نعمتی از نعمتهای بزرگی است که از شکر آن عاجز است؛ بنابراین اگر به این امر [[علم]] و [[ایمان]] پیدا کرد، به تقصیر خود در عبودیت معترف خواهد بود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۴.</ref> ایشان یکی از راههای تحصیل شکر را تحصیل معرفت نعمتدهنده میداند؛ یعنی بداند تنها مؤثر عالم حقتعالی است؛ اما کسی که نعمتها را به ولیّنعمت آن ارجاع نمیدهد و برای غیر خدا تأثیری در عالم میبیند، در برابر نعمتهای الهی کفران کردهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.</ref> به اعتقاد ایشان، هر یک از نعمتهای ظاهری و باطنی و علوم و معارف، شکر خاصی دارند و شکر آنها به تمام زبانهای ظاهری و باطنی و سری است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.</ref> | ||
== آثار شکر == | |||
[[قرآن کریم]] شکر را سبب فزونی نعمت<ref>ابراهیم، ۷.</ref> و رفع عذاب<ref>نساء، ۱۴۷.</ref> میداند که در حقیقت ثمره آن به خود انسان بازمیگردد<ref>نمل، ۴۰.</ref>؛ همچنین در روایات شکر سبب فزونی نعمت و برترین زاد و توشه [[آخرت]] شمرده شدهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۹۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۴/۲۹۴.</ref> بعضی از علمای اخلاق، اعمال و حالاتی را که در نتیجه معرفت نعمتدهنده حاصل میشود، مانند [[خضوع]]، [[تحمید]]، تعظیم و تمجید نعمتدهنده، از ارکان شکر میدانند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۸–۱۵۰.</ref> | |||
امامخمینی در وصیتنامه خود نیز به برخی نعمتهای الهی، مانند نعمت پیروی از مذهب | [[امامخمینی]] بر این باور است که هر یک از این اعمال قلبی و جوارحی از آثار شکر و معرفت نعمتدهنده است و این آثار در [[قلب]]، زبان و افعال، هر یک به گونهای بروز مییابد. به اعتقاد ایشان آثار شکر در قلب، تعظیم، تحمید و تمجید نعمتدهنده است و سبب میشود شخص در آثار و افعال خداوند و خیر و احسان او به بندگان، [[تفکر]] کند. اثر شکر در زبان، [[تسبیح]]، تحمید، [[تهلیل]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] است، و اثر شکر در جوارح، بهکارگیری اعضا و جوارح در [[عبادت]] خداوند است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۴۵.</ref> در مقابل، کفران نعمت، موجب میشود عنایت الهی و نعمتهای او از انسان برداشته شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۴۸.</ref> | ||
==پانویس== | |||
== سیره عملی امامخمینی == | |||
معرفت بالای امامخمینی، سبب شده بود شکر در برابر نعمتهای الهی در جانشان ریشه و از ایمانشان سرچشمه بگیرد.<ref>اِلهامینیا، سیره اخلاقی ـ تربیتی امامخمینی، ۲۱۷.</ref> امامخمینی خداوند را در برابر نعمتهای مختلف ولی نعمت میدانست و در برابر آنها شاکر بود و در موارد متعددی نعمتهای الهی، ازجمله: بهرهمندی از منبع [[وحی]] و [[ولایت]]، [[پیروزی انقلاب اسلامی]] و [[استقلال]] و [[آزادی]] را به دیگران گوشزد میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۳۰؛ ۱۴/۵۰۳؛ ۱۵/۳۸۳؛ ۱۶/۹۵؛ ۱۷/۱۲۸ و ۲۱/۳۹۹.</ref> ایشان با آگاهی کامل از این نکته که شکر مخلوق شکر خالق است، نه تنها در مناسبتهای گوناگون از [[ایثار]]، [[مقاومت]] و [[وفاداری]] مردم به [[انقلاب اسلامی]]، سپاسگزاری میکرد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۹۷ و ۶/۲۳۰.</ref> بلکه آنان را نیز به شکرگزاری ترغیب و سفارش میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.</ref> ایشان نعمت [[علم]] و استاد را ارج مینهاد و در برابر آن شاکر بود. پیوسته از استاد خود [[محمدعلی شاهآبادی]] با احترام و با عنوان «شیخ عارف کامل شاهآبادی روحی فداه» یاد میکرد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷.</ref> و تأکید میکرد با دست و زبان از عهده شکر آن استاد که حق حیات روحانی بر ایشان دارد، برنخواهد آمد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۷.</ref> | |||
[[امامخمینی]] در [[وصیتنامه امامخمینی|وصیتنامه]] خود نیز به برخی نعمتهای الهی، مانند نعمت پیروی از [[مذهب جعفری]]، نعمت کتاب [[نهج البلاغه]] که در بردارنده بزرگترین دستورهای زندگی مادی و معنوی است، ادعیه حیاتبخشی چون [[مناجات شعبانیه]] و [[دعای عرفه امامحسین(ع)]] و [[صحیفه سجادیه]] و [[صحیفه فاطمیه]] اشاره کرده، به خاطر آنها شکر الهی را به جای آوردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶–۳۹۷.</ref> | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم. | * قرآن کریم. | ||
خط ۶۹: | خط ۸۹: | ||
* اِلهامینیا، علیاصغر، سیره اخلاقی ـ تربیتی امامخمینی، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۸۴ش. | * اِلهامینیا، علیاصغر، سیره اخلاقی ـ تربیتی امامخمینی، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۸۴ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | ||
* انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | * انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | ||
* تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات | * تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م. | ||
* جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق. | * جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق. | ||
* جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربی، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربی، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
* حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | * حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | ||
* خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش. | * خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش. | ||
* دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش. | * دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش. | ||
خط ۸۳: | خط ۱۰۳: | ||
* راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | * راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | ||
* شهید اول، محمدبنمکی، اربع رسائل کلامیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | * شهید اول، محمدبنمکی، اربع رسائل کلامیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | ||
* صحیفه سجادیه، امامعلیبنالحسین(ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | * صحیفه سجادیه، امامعلیبنالحسین (ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | ||
* غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا. | * غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا. | ||
* غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش. | * غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش. | ||
خط ۹۱: | خط ۱۱۱: | ||
* قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش. | * قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش. | ||
* کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلالالدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش. | * کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلالالدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش. | ||
* کتاب مقدس، بیجا، | * کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م. | ||
* کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | ||
* مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | * مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | ||
* مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق(ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق. | * مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق (ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق. | ||
* مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | * مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | ||
* نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش. | * نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش. | ||
* نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا. | * نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | |||
* مهدی رضوانیپور، [https://books.khomeini.ir/books/10006/440/ شکر]، دانشنامه | == پیوند به بیرون == | ||
[[رده:مقالههای | * مهدی رضوانیپور، [https://books.khomeini.ir/books/10006/440/ شکر]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۶، ص۴۴۰–۴۴۶. | ||
[[رده:مقالههای جلد ششم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد ششم دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:اخلاق]] | |||
[[رده:عرفان]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۸
شکر، شناخت نعمت و قدردانی از نعمتدهنده.
امامخمینی شکر را قدردانی از نعمتهای نعمتدهنده میداند. ایشان شکر را حالتی نفسانی و ثمره این حالت را اعمال قلبی و ظاهری میداند. ایشان شکر خداوند را لازم و مراتب نهایی شکر را از آن اولیا میداند و شکر از مخلوق را از وظایف حتمی برشمرده است.
برای شکر سه رکن علم، حال و عمل ذکر شده و امامخمینی از میان این سه رکن، اصل شکر را، همان حال میداند که ثمره شناخت نعمت و نعمتدهنده است.
امامخمینی شکر را به شکر قلبی، زبانی و جوارحی تقسیم و اثر شکر در قلب را تعظیم، نعمتدهنده؛ اثر شکر در زبان را تسبیح و تحمید، و اثر شکر در جوارح را بهکارگیری اعضا و جوارح در عبادت خداوند میداند.
ایشان برای هر یک از نعمتها شکری خاص قائل است و طریق تحصیل شکر را تحصیل معرفت نعمتدهنده و رساندن شکر زبانی به شکر قلبی میداند.
معنی
شکر به معنای شناخت احسان و نشر آن[۱] یا یادآوری نعمت و اظهار آن[۲] است. برخی نیز آن را ستایش احسانکننده دانستهاند[۳] و ضد آن کفران است که به معنای فراموشی نعمت و پوشاندن آن است.[۴] برخی آن را برگرفته از «عین شکری» ـ به معنای چشم پراشک ـ دانستهاند. طبق این معنا، شکر پرشدن ذهن و خاطر انسان از ذکر و یاد نعمتدهنده است.[۵] شکر در اصطلاح اخلاقی، به معنای شناخت نعمت پروردگار، شادبودن به آن و عمل به مقتضای آن است.[۶] شکر نزد عارفان، اقرار به نعمت[۷] و ثنای حقتعالی برای آن چیزی است که از ناحیه اوست.[۸]
امامخمینی شکر را قدردانی از نعمتهای نعمتدهنده میداند که پایه و اساس آن معرفت نعمتدهنده و نعمت اوست.[۹] از واژههای مرتبط با شکر، حمد است. برخی شکر را اعم از حمد میدانند[۱۰] و بعضی نسبت میان آن دو را «عموم و خصوص من وجه» دانستهاند.[۱۱] امامخمینی حمد و شکر را در مصداق مساوی هم میداند و حمد خداوند را افضل افراد شکر زبانی میشمارد.[۱۲]
پیشینه
انسان از روی فطرت الهی خواهان ستایش انعامکننده و تعظیم اوست. در ادیان الهی خداوند سزاوار همه حمدها دانسته شدهاست[۱۳] و به شکرگزاری از خداوند سفارش شدهاست.[۱۴] در قرآن کریم نیز شکر از صفات پسندیدهای شمرده شدهاست که خداوند خود را به آن ستودهاست[۱۵]؛ همچنین شکر بندگان را نتیجه حکمت و شناخت اسرار جهان هستی و خالق آن شمردهاست که سودش متوجه خود انسان میشود.[۱۶] در منابع روایی بابی به شکر اختصاص داده شدهاست.[۱۷] در روایتی از امامصادق(ع) دوریجستن از محرمات، شکر نعمت و کمال آن، گفتن ذکر «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین» است.[۱۸]
برخی از علمای اخلاق، شکر را افضل مراتب منازل اهل سعادت، عمده توشه سالکان عالم نور و بهجت، سبب فزونی نعمت و دفع بلا شمردهاند.[۱۹] امامخمینی نیز شکر را از مقامات سالکان میشمارد و روایاتی را در فضیلت آن ذکر میکند؛ مانند روایتی[۲۰] از امامصادق (ع) که سه امر است که برخورداری از آن، زیان نمیرساند؛ دعا هنگام شدت و سختی، استغفار بر گناهان و شکر در هنگام نعمت.[۲۱]
در میان آثار عرفانی، کتاب قوت القلوب (م ۳۸۶) ازجمله قدیمیترین آثاری است که به تبیین شکر و وصف حالات شاکران پرداختهاست.[۲۲] نیز رساله قشیریه،[۲۳] منازل السائرین[۲۴] و اوصاف الاشراف[۲۵] باب مستقلی به بحث شکر اختصاص داده، آن را از مقامات سالکان شمردهاند و به بیان مراتب و درجات آن پرداختهاند. علمای اخلاق نیز به اهمیت شکر توجه داشته، آن را بررسی کردهاند. در میان آثار اخلاقی، الذریعة الی مکارم الشریعه[۲۶] راغب اصفهانی (م ۵۰۲)، احیاء علوم الدین[۲۷] و کیمیای سعادت[۲۸] ابوحامد غزالی (م ۵۰۵) از نخستین کتابهای اخلاقی است که بابی به این موضوع اختصاص دادهاند. پس از آنان نیز علمای اخلاق به تبیین و تکمیل آن پرداختهاند.[۲۹] متکلمان نیز در بحث معرفت حقتعالی از شکر بحث کردهاند و شکر نعمتدهنده را به حکم عقل واجب میدانند و آن را بدون معرفت حقتعالی ممکن نمیدانند، از این جهت وجوب شکر نعمتدهنده مستلزم معرفت به او است.[۳۰]
امامخمینی عمده مباحث این زمینه را در دو کتاب شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل مطرح کردهاست. ایشان با تبیین برخی آیات و روایات، موضوعاتی چون حقیقت شکر، تأثیر شکر در زیادی نعمت، مراتب شکر و فضیلت آن را بیان کردهاست.[۳۱] ایشان در این دو اثر، افزون بر استناد به آیات و روایات مربوط به شکر، به نقل دیدگاههای صاحبنظران بهویژه خواجهعبدالله انصاری در کتاب منازل السائرین اهتمام داشتهاست[۳۲]؛ همچنین در آثار دیگر خود، همچون آداب الصلاة،[۳۳] از شکر سخن گفتهاست.
حقیقت شکر
برخی از اهل معرفت، حقیقت شکر را اقرار به نعمت میدانند.[۳۴] بعضی نیز آن را اسمی برای معرفت نعمت شمردهاند؛ زیرا شکر، راه معرفت نعمتدهنده است.[۳۵] امامخمینی این تعریف را نمیپذیرد و معتقد است شکر حالتی نفسانی است که خود، اثر معرفت نعمتدهنده و نعمت است و ثمره این حالت، اعمال قلبی و ظاهری است.[۳۶] بنابر نظر ایشان، شکر، اظهار نعمت نعمتدهنده یا قدردانی از آن به واسطه قلب، زبان و سایر اعضاست و آن وابسته به معرفت نعمتدهنده و نعمت است.[۳۷]
به اعتقاد امامخمینی شکر و ثنای نعمتدهنده، ازجمله امور فطری است و انسان فطرتاً خواهان تعظیم انعامکننده و ستایش اوست و تمامی ثناها و تعظیمهایی که بشر به یکدیگر ابراز میکنند، از همین فطرت الهی برخاسته است و در حقیقت این امور به شکر و ثنای ذات خداوند که نعمتدهنده علیالاطلاق است، بر میگردد؛ زیرا او دارای رحمت مطلقه و رزّاقیت علیالاطلاق است و نعمتبخشی و رزّاقیت دیگر موجودات از اوست؛ گرچه موجودات خود، به آن واقف نباشند.[۳۸] در مقابل، ناسپاسی و ترک ثنای نعمتدهنده برخلاف فطرت الهی و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت و از لوازم فطرت مخموره و از جنود ابلیس و جهل است.[۳۹]
امامخمینی کمال شکر و رسیدن عبد به مقام شکور را منوط به معرفت چگونگی ارتباط خلق با حق، بسط رحمت حق از اول ظهور تا ختم آن، ارتباط نعمتها با یکدیگر و اطلاع بر آغاز و انجام وجود آنگونه که هست، میداند.[۴۰] ایشان با استناد به روایتی منسوب به امامصادق(ع) که به شکر فعلی دستور میدهد،[۴۱] معتقد است سالک الی الله در پرتو تربیت ربوبی میتواند با قدم عبودیت از خودپرستی بیرون آید و الوهیت حق را به قلب دریابد و بداند هیچ قدرتی از خود ندارد، مگر با قدرت و مشیت حقتعالی؛ با وجود چنین شناخت توحیدی و دریافت قلبی است که حقیقت شکر برای سالک رخ میدهد و شکر موحدانه از قلب به جمیع اعضا و اعمال او سرایت میکند، و هر یک از اعضای انسان، حظّی از توحید میبرند.[۴۲]
به باور امامخمینی، شکر با دید توحیدی، آخرین مرتبه از مراتب شکر است که جز برای کاملترین اولیای الهی حاصل نمیشود.[۴۳] اولیای الهی نیز نه تنها همه نعمتها و تمام کمالات و جمال و جلال را صورت تجلی ذاتی و تمامی محامد و مدایح را به ذات مقدس حقتعالی مربوط میدانند، بلکه معتقدند همه مدحها و حمدها به او بازمیگردد[۴۴]؛ زیرا هر حمد و ثنایی که افراد میگزارند، در برابر آن جهتِ نعمت و کمال است که به خالق بر میگردد؛ اما از جهت مخلوق جز نقص و تحدید نیست.[۴۵] ایشان در عین حال که شکر خداوند را نیز لازم میداند، شکر مخلوق را با استناد به روایات اهل بیت(ع)،[۴۶] از وظایف حتمی معرفی میکند. ایشان بهترین نوع شکرگزاری را عدم غفلت از خدمت به بندگان خدا برمیشمارد[۴۷]؛ البته از آن جهت که خداوند بندگان را وسایل بسط نعمت و رحمت خود قرار دادهاست؛ نه آنکه انسان با شکر از بندگان، از خالق و رازق حقیقی محجوب گردد؛ زیرا این، عین کفران نعمت ولینعمت خواهد بود.[۴۸]
ارکان شکر
علمای اخلاق برای شکر سه رکن ذکر کردهاند:
- علم: معرفت به نعمتدهنده و نعمت او؛
- حال: حالت خضوع و تواضع همراه با سرور و خوشحالی در برابر عنایت نعمتدهنده که نتیجه و ثمره معرفت است؛
- عمل: عمل مناسب با نعمت و قیام به آنچه مقصود و محبوب نعمتدهنده است که خود ثمره و نتیجه حالت خضوع (رکن دوم) است.[۴۹]
امامخمینی از میان این سه رکن، اصل شکر را، همان حال میداند که ثمره شناخت نعمت و نعمتدهنده است و شکر به قلب، زبان و سایر اعضا و جوارح را آثار شکر معرفی میکند.[۵۰]
اقسام شکر
علمای اخلاق، اقسام و مراتبی برای شکر بیان کردهاند که آن، شکر به زبان، شکر به جوارح و شکر به قلب است.[۵۱] شکر زبانی را شکر به حمد و ثنا، شکر به جوارح را کاربری نعمتها در راه اطاعت خداوند و پرهیز از کاربری آنها در معاصی، و شکر قلبی را قصد خیر و پنهانکردن آن از همه مردم دانستهاند.[۵۲] بعضی نیز شکر زبانی را اعتراف به نعمت و شکر بدنی را مشغولشدن به فرمان نعمتدهنده و خدمت به او و شکر دل را دوام شهود نعمتدهنده و نگهداشتن حرمت او شمردهاند.[۵۳]
امامخمینی نیز شکر را به شکر قلبی، زبانی و جوارحی تقسیم میکند[۵۴] و معتقد است شکر قلبی به معرفت نعمتدهنده است که اثر آن به صورت خضوع و خشوع ظاهر میشود و شکر به زبان، ثنای نعمتدهنده است که اثر آن به صورت حمد و مدح بروز میکند و شکر جوارحی استفاده از جوارح و اعضا برای رضای نعمتدهنده است.[۵۵] ایشان با استناد به بعضی روایات[۵۶] معتقد است شکر وظیفه قلب است، پیش از اینکه به زبان جاری شود.[۵۷] به اعتقاد ایشان هر یک از نعمتها شکری خاص خود دارد. اگر نعمت ازجمله نعمتهای ظاهری باشد، شکری دارد و اگر ازجمله علوم و معارف باشد، شکری دارد و اگر جزو نعمتهای باطنی، از قبیل تجلیات اسمائی باشد، شکر آن به گونهای دیگر است. اگر نعمت ازجمله تجلیات ذاتی باشد، شکر آن نیز به گونهای دیگر است و از آنجاکه همه این نعمتها برای افراد اندکی ممکن است ـ که آنان نیز جزو اولیای خالص هستند ـ از اینرو شکر آنان به همه زبانهای ظاهری و باطنی و سرّی است.[۵۸]
مراتب و درجات
اهل معرفت شکر را در قسم اخلاق و پس از مقام صبر و رضا دانستهاند[۵۹] و شکر را از مراتب عامه شمرده، برای آن سه مرتبه ذکر کردهاند:
- شکر در خوشیها که همه ادیان در آن متفقاند؛
- شکر در ناخوشیها و ناگواریها؛
- شکر حق به گونهای که بنده در نعمت، جز نعمتدهنده را نبیند، که این مرتبه، خود سه مقام دارد:
- شکرگزار، از خود غافل و مستغرق ادب حضور است و برای خود قدری قائل نیست؛ بنابراین وقتی خود را حقیر شمرد، اگر نعمتی به او عنایت شود، عظیم شمارد و خود را لایق آن نداند؛
- شکرگزار، نعمتدهنده را از روی حب و عشق مشاهده کند و مستغرق جمال محبوب شود؛
- شکرگزار، حق را توحیدی مشاهده کند. در این حال، از خود و غیر خود غافل شود و جز ذات حق مشهود او نباشد؛ نه نعمتی بیند و نه رنجی مشاهده کند.[۶۰]
امامخمینی با نقل کلام خواجهعبدالله انصاری در این مقامات، معتقد است این نظر که شکر از مراتب عامه مردم باشد، صحیح نیست؛ بلکه مراتب ابتدایی شکر از مراتب عامه شمرده میشود و مراتب نهایی آن برای اولیا و کاملان است که مرتبهای جامع بوده، حافظ همه مراتب ظاهری و باطنی است. از اینرو شکر آنان به تمامی زبانهای ظاهری و باطنی و سرّی است[۶۱]؛ زیرا از حجاب حیوانیت و دنیاطلبی بیرون رفتهاند و قلبشان را جلوهگاه عالم غیب نموده، صاحب کاملترین درجات معرفت توحیدی نسبت به نعمتدهنده و نعمتهای او گشتهاند؛ از اینرو اسباب و مسببات ظاهری و باطنی را مستقل نمیدانند و جلوه حق را در ورای چنین حجابی میبینند.[۶۲]
به اعتقاد امامخمینی شکر، مراتب و درجات بسیاری دارد که به حسب مراتب معرفتِ نعمتدهنده و معرفت نعمتها و نیز به حسب اختلاف مراتب کمال انسانی مختلف میشود؛ چنانکه شکر نعمتهای ظاهری، باطنی و نعمت معارف و تجلیات اسمائی هر کدام به گونهای خاص است.[۶۳] به اعتقاد ایشان، زمانی شکر حقیقی نسبت به همه مراتب شکر رخ میدهد که تجلیات جمالی و جلالی حق در قلب سالک به صورت مشاهده حضوری رخ دهد و قلب سالک مظهر جلوه رحمانی، رحیمی، مالکی و قهری شود و این حقیقت تنها برای رسول ختمی مرتبت (ص) و اولیای کامل او حاصل میشود.[۶۴] در مقابل، کسانی که از تجلیات ذاتی بهرهای نبردهاند و قلب آنها از تجلیات صفاتی، اسمائی، افعالی و توحید فعلی خالی است، به گونهای در کفران نعمتهای الهی واقع شدهاند.[۶۵]
امامخمینی مانند دیگر علمای اخلاق،[۶۶] معتقد است شکر نعمتهای ظاهری و باطنی حضرت حق، یکی از وظایف بندگی است که هر کس به قدر توان خود باید آن را ادا کند؛ امّا شکر خداوند آنگونه که او شایسته شکرگزاری است، از عهده مخلوقات خارج است؛ زیرا چنانکه در بعضی از دعاها و روایات به آن اشاره شدهاست،[۶۷] هر شکر علاوه بر نیاز به نعمتهایی از قبیل زبان، قلب و عقل، خود توفیقی از جانب خداست که به شکر جدیدی نیاز دارد.[۶۸] از آنجاکه کمال و نقصِ شکر، تابع کمال و نقصِ معرفت نعمتدهنده و شناخت نعمتهای اوست و این معرفت به صورت کامل برای محجوبان در عالم ظاهر حاصل نمیشود، پس غایت شکر، اعتراف به عجز از قیام به حق شکر است.[۶۹]
راه تحصیل
علمای اخلاق اموری برای تحصیل شکر برشمردهاند؛ ازجمله:
- معرفت و تفکر در صنع الهی و انواع نعمتهای ظاهری و باطنی؛
- نگاه به افراد پایینتر در امور دنیا و نظر به افراد عالی و موفق در آخرت؛
- تحمل ریاضتها و مشقت عبادات در دنیا؛
- تفکر در مصائبی که ممکن بود او را به هلاکت اندازد یا مصائبی که ممکن بود بدتر از آن پیش آید.[۷۰]
امامخمینی با استناد به روایتی منسوب به امامصادق(ع)،[۷۱] طریق تحصیل شکر حقیقی را رساندن شکر زبانی به شکر قلبی میداند؛ به این معنا که سالک لازم است اذکار و دعاهای خود را به قلب برساند و قلب را متوجه کند تا عبودیت او به همه قوای ظاهری و باطنیاش سرایت کند[۷۲]؛ در عین حال باید بداند این عبودیت، خود نعمتی از نعمتهای بزرگی است که از شکر آن عاجز است؛ بنابراین اگر به این امر علم و ایمان پیدا کرد، به تقصیر خود در عبودیت معترف خواهد بود.[۷۳] ایشان یکی از راههای تحصیل شکر را تحصیل معرفت نعمتدهنده میداند؛ یعنی بداند تنها مؤثر عالم حقتعالی است؛ اما کسی که نعمتها را به ولیّنعمت آن ارجاع نمیدهد و برای غیر خدا تأثیری در عالم میبیند، در برابر نعمتهای الهی کفران کردهاست.[۷۴] به اعتقاد ایشان، هر یک از نعمتهای ظاهری و باطنی و علوم و معارف، شکر خاصی دارند و شکر آنها به تمام زبانهای ظاهری و باطنی و سری است.[۷۵]
آثار شکر
قرآن کریم شکر را سبب فزونی نعمت[۷۶] و رفع عذاب[۷۷] میداند که در حقیقت ثمره آن به خود انسان بازمیگردد[۷۸]؛ همچنین در روایات شکر سبب فزونی نعمت و برترین زاد و توشه آخرت شمرده شدهاست.[۷۹] بعضی از علمای اخلاق، اعمال و حالاتی را که در نتیجه معرفت نعمتدهنده حاصل میشود، مانند خضوع، تحمید، تعظیم و تمجید نعمتدهنده، از ارکان شکر میدانند.[۸۰]
امامخمینی بر این باور است که هر یک از این اعمال قلبی و جوارحی از آثار شکر و معرفت نعمتدهنده است و این آثار در قلب، زبان و افعال، هر یک به گونهای بروز مییابد. به اعتقاد ایشان آثار شکر در قلب، تعظیم، تحمید و تمجید نعمتدهنده است و سبب میشود شخص در آثار و افعال خداوند و خیر و احسان او به بندگان، تفکر کند. اثر شکر در زبان، تسبیح، تحمید، تهلیل و امر به معروف و نهی از منکر است، و اثر شکر در جوارح، بهکارگیری اعضا و جوارح در عبادت خداوند است.[۸۱] در مقابل، کفران نعمت، موجب میشود عنایت الهی و نعمتهای او از انسان برداشته شود.[۸۲]
سیره عملی امامخمینی
معرفت بالای امامخمینی، سبب شده بود شکر در برابر نعمتهای الهی در جانشان ریشه و از ایمانشان سرچشمه بگیرد.[۸۳] امامخمینی خداوند را در برابر نعمتهای مختلف ولی نعمت میدانست و در برابر آنها شاکر بود و در موارد متعددی نعمتهای الهی، ازجمله: بهرهمندی از منبع وحی و ولایت، پیروزی انقلاب اسلامی و استقلال و آزادی را به دیگران گوشزد میکرد.[۸۴] ایشان با آگاهی کامل از این نکته که شکر مخلوق شکر خالق است، نه تنها در مناسبتهای گوناگون از ایثار، مقاومت و وفاداری مردم به انقلاب اسلامی، سپاسگزاری میکرد،[۸۵] بلکه آنان را نیز به شکرگزاری ترغیب و سفارش میکرد.[۸۶] ایشان نعمت علم و استاد را ارج مینهاد و در برابر آن شاکر بود. پیوسته از استاد خود محمدعلی شاهآبادی با احترام و با عنوان «شیخ عارف کامل شاهآبادی روحی فداه» یاد میکرد[۸۷] و تأکید میکرد با دست و زبان از عهده شکر آن استاد که حق حیات روحانی بر ایشان دارد، برنخواهد آمد.[۸۸]
امامخمینی در وصیتنامه خود نیز به برخی نعمتهای الهی، مانند نعمت پیروی از مذهب جعفری، نعمت کتاب نهج البلاغه که در بردارنده بزرگترین دستورهای زندگی مادی و معنوی است، ادعیه حیاتبخشی چون مناجات شعبانیه و دعای عرفه امامحسین(ع) و صحیفه سجادیه و صحیفه فاطمیه اشاره کرده، به خاطر آنها شکر الهی را به جای آوردهاست.[۸۹]
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۵/۲۹۲؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۲/۱۳۱.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۶۱.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۷۰۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۴۴.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۶۱؛ ← امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۱.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۰.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.
- ↑ راغب، الذریعه، ۲۷۹؛ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۲۶۶۷.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۱۰۳۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۸–۳۴۹.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۸، ۳.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۰۷، ۱–۴۳، لاویان، ب۲۲، ۲۹، لوقا، ب۲، ۳۸ و ب۱۸، ۱۱.
- ↑ تغابن، ۱۷؛ بقره، ۱۵۸.
- ↑ لقمان، ۱۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۹۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲۴/۴۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۹۵.
- ↑ غزالی، إحیاء علوم الدین، ۱۲/۶۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۹۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۸.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۳۵۹.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۱.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۲.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۶۱.
- ↑ راغب اصفهانی، الذریعة، ۲۷۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۶۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۳۴۳.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۶۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۰.
- ↑ شهید اول، اربع رسائل کلامیه، ۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱/۲۷۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۵۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۱–۱۹۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۴–۱۸۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲؛ کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۸۴.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۴۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۱–۱۸۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۵–۱۸۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۶ و ۱۸۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
- ↑ منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۲۴–۲۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۸ و ۷۱/۶۸.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، مقدمه، ۳۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۸.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۶۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۴–۱۵۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۳–۲۳۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۴؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۲۶۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۵.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۸.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۶/۳۱۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۶۹.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۲–۷۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۶–۳۴۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۲–۱۸۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۵۱؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۴.
- ↑ صحیفه سجادیه، ۱۶۲–۱۶۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۹–۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۷۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۱۰.
- ↑ منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۲۴–۲۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.
- ↑ ابراهیم، ۷.
- ↑ نساء، ۱۴۷.
- ↑ نمل، ۴۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۹۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۴/۲۹۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۸–۱۵۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۴۸.
- ↑ اِلهامینیا، سیره اخلاقی ـ تربیتی امامخمینی، ۲۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۳۰؛ ۱۴/۵۰۳؛ ۱۵/۳۸۳؛ ۱۶/۹۵؛ ۱۷/۱۲۸ و ۲۱/۳۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۹۷ و ۶/۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶–۳۹۷.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اِلهامینیا، علیاصغر، سیره اخلاقی ـ تربیتی امامخمینی، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربی، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، الذریعة الی مکارم الشریعه، تحقیق ابوالیزید العجمی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- شهید اول، محمدبنمکی، اربع رسائل کلامیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- صحیفه سجادیه، امامعلیبنالحسین (ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فیروزآبادی، محمدبنیعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلالالدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق (ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
پیوند به بیرون
- مهدی رضوانیپور، شکر، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۴۴۰–۴۴۶.