ذکر: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ذِکر''' یاد خداوند تعالی و [[ | '''ذِکر''' یاد خداوند تعالی و نعمتهای او. | ||
ذکر یکی از راههای ارتباط با خالق و از مهمترین عبادتهایی است که در تقرب [[انسانشناسی|انسان]] به خدا و شکوفا شدن استعدادهای نهفته بشری نقش مهمی ایفا میکند. بعضی از علمای [[اخلاق]]، ذکر و یاد خداوند را هدف همه عبادتهای اسلامی میدانند. | |||
[[امامخمینی]] در آثار خود با بهرهگیری از آیات و روایات، رابطه ذکر با [[تفکر]] و [[شکر]]، فرق تفکر و ذکر، جایگاه و حقیقت ذکر، انواع ذکر و تأثیر آن و همچنین نقش آن در [[سیر و سلوک]] را بحث و تحلیل کرده است. ایشان حقیقت و سرّ تکرار ذکر را در این میداند که [[قلب]] از آن متأثر میشود و حقیقت ذکر به باطن سالک راه مییابد و قلبش با روح [[عبادت]] متحد میگردد. ایشان همچنین مثل دیگر عالمان اخلاق، برای ذکر اقسام و مراتبی قائل است؛ ازجمله: زبانی و قلبی، ولی در نگاه ایشان اصل و حقیقت ذکر از صفات قلب است. | |||
امامخمینی آدابی نیز برای ذکر بیان کرده است که [[طمأنینه]]؛ حضور قلب؛ طهارت قلب، همراهبودن ذکر با تعظیم و [[خوف و رجا|خوف]]؛ از جمله آن است. ایشان با استناد به احادیث شریف، ذکر «لا اله الا الله» را کاملترین و برترین اذکار معرفی میکند. چنان که برای زندهکردن دل، ذکر خدا بهخصوص ذکر مبارک «یا حَیُّ یا قَیُّوم» را مناسب میشمارد. | |||
امامخمینی همچنین برای ذکر آثاری ذکر کرده است؛ ازجمله: [[تهذیب نفس|تهذیب اخلاق]] و اعمال؛ رفع [[حجب|حجابها]] برای اولیای الهی؛ اطمینان نفس و بصیرت درونی. چنان که در موانع ذکر، براین باور است که اگر حب دنیا سبب شود که قلب تمام همت خود را صرف امور دنیایی کند، مانع از ذکر خداوند میشود و هرچه علاقهمندی به دنیا بیشتر شود حجاب قلب فزونی مییابد. به اعتقاد ایشان [[شیطان]] نیز کاری جز غافل کردن انسان از ذکر خداوند ندارد و به واسطه دامهای گوناگون و وعدههای پوچ، انسان را از ذکر خداوند و رسیدن به مقصد بازمیدارد. | |||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
ذکر به کسر و ضم ذال به معنای بهیاد داشتن چیزی و نقیض فراموشی است.<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۵۸؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۳۰۸.</ref> ذکر در [[قرآن]] دربارهٔ یاد خداوند،<ref>بقره، ۱۵۲.</ref> قرآن،<ref>حجر، ۹.</ref> [[پیامبران]] گذشته(ع)<ref>انبیاء، ۷.</ref> و بهیاد آوردن<ref>کهف، ۶۳.</ref> به کار رفته است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۳۲۸.</ref> در اصطلاح اخلاقی یاد کردن حقتعالی است<ref>نراقی، احمد، معراج السعادة، ۸۶۷.</ref> و در مواردی متعلق ذکر، یادِ [[قیامت]] و [[مرگ]] است.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ۲/۴۹۵؛ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، ۵/۳۴۸.</ref> در اصطلاح عرفانی خلاصی از [[غفلت]] و نسیان<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶.</ref> و توجه و یاد [[اسماء الهی|اسما و صفات خداوند]]<ref>تهرانی، رساله لب اللباب در سیر و سلوک، ۱۴۱.</ref> است. [[امامخمینی]] نیز ذکر را یاد حقتعالی و نعمتهایی که خداوند به انسان عطا میکند، میداند.<ref> | ذکر به کسر و ضم ذال به معنای بهیاد داشتن چیزی و نقیض فراموشی است.<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۵۸؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۳۰۸.</ref> ذکر در [[قرآن]] دربارهٔ یاد خداوند،<ref>بقره، ۱۵۲.</ref> قرآن،<ref>حجر، ۹.</ref> [[پیامبران]] گذشته(ع)<ref>انبیاء، ۷.</ref> و بهیاد آوردن<ref>کهف، ۶۳.</ref> به کار رفته است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۳۲۸.</ref> در اصطلاح [[اخلاق|اخلاقی]] یاد کردن حقتعالی است<ref>نراقی، احمد، معراج السعادة، ۸۶۷.</ref> و در مواردی متعلق ذکر، یادِ [[قیامت]] و [[مرگ]] است.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ۲/۴۹۵؛ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، ۵/۳۴۸.</ref> در اصطلاح عرفانی خلاصی از [[غفلت]] و نسیان<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶.</ref> و توجه و یاد [[اسماء الهی|اسما و صفات خداوند]]<ref>تهرانی، رساله لب اللباب در سیر و سلوک، ۱۴۱.</ref> است. [[امامخمینی]] نیز ذکر را یاد حقتعالی و نعمتهایی که خداوند به انسان عطا میکند، میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰.</ref> | ||
وِرد، تذکر و تفکر از واژگان مرتبط با ذکر است. ورد اخص از ذکر است و با اذکار و اوراد کلامی خاصی است که بازکننده ابواب و کمککننده سالک در موانع راه است و اذن استاد از لوازم و شرایط گفتن آن میباشد؛ زیرا ورد حکم دوا را دارد که برای بعضی سودمند و برای دیگری زیانبار میباشد.<ref>بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۷۱.</ref> تذکر در برابر غفلت و فراموشی است،<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۳/۳۱۸.</ref> اما ذکر اعم است و دایماً پس از فراموشی نیست و گاهی برای ادامه حفظ و بهخاطرسپردن است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۳۲۸.</ref> فرق تذکر با تفکر آن است که تفکر طلب است و تذکر امر وجودی است؛ زیرا تذکر در امری است که با تفکر حاصل شده، سپس آن را فراموش کرده است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷.</ref> برخی [[عارفان]] تذکر را برتر از | وِرد، تذکر و [[تفکر]] از واژگان مرتبط با ذکر است. ورد اخص از ذکر است و با اذکار و اوراد کلامی خاصی است که بازکننده ابواب و کمککننده سالک در موانع راه است و اذن استاد از لوازم و شرایط گفتن آن میباشد؛ زیرا ورد حکم دوا را دارد که برای بعضی سودمند و برای دیگری زیانبار میباشد.<ref>بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۷۱.</ref> تذکر در برابر غفلت و فراموشی است،<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۳/۳۱۸.</ref> اما ذکر اعم است و دایماً پس از فراموشی نیست و گاهی برای ادامه حفظ و بهخاطرسپردن است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۳۲۸.</ref> فرق تذکر با تفکر آن است که تفکر طلب است و تذکر امر وجودی است؛ زیرا تذکر در امری است که با تفکر حاصل شده، سپس آن را فراموش کرده است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷.</ref> برخی [[عارفان]] تذکر را برتر از تفکر میدانند و بر این باورند که تفکر طلب امری است که متفکر فاقد آن است و ناشی از کدورت نفس از مشاهده مطلوب است؛ حال آنکه تذکر ناشی از رفع [[حجب]] و رهایی [[نفس]] از حجابهاست.<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۹۴–۱۹۵.</ref> امامخمینی تذکر را از نتایج تفکر میداند و از همین جهت مقام و منزل تفکر را مقدم بر منزل تذکر میشمارد؛ زیرا تفکر طلبِ محبوب و تذکر حصولِ مطلوب است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱.</ref>{{ببینید|تفکر}} | ||
{{ببینید|تفکر}} | |||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
ذکر یکی از راههای ارتباط با خالق و از مهمترین عبادتهایی است که در تقرب انسان به خدا و شکوفا شدن استعدادهای نهفته بشری نقش مهمی ایفا میکند و سابقهای دیرینه دارد و از آغاز خلقت مطرح بوده است، چنانکه [[توبه]] حضرت آدم(ع) با بیان اذکاری مقبول حقتعالی قرار گرفت.<ref>ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۱/۲۶۷؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۳۳؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> در کتابهای آسمانی نیز ذکر پروردگار ازجمله عبادتها و آداب شمرده شده است؛ برای مثال در [[کتاب مقدس]] از ذکر [[حضرت داوود(ع)]] و مزامیر او سخن به میان آمده است.<ref>مزامیر، ب۴–۱۲.</ref> قرآن کریم به ذکر بسیار سفارش کرده<ref>احزاب، ۴۱.</ref> و آن را آرامبخش دلها دانسته<ref>رعد، ۲۸.</ref> و نماز را ذکر خداوند شمرده است؛<ref>طه، ۱۴؛ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۱/۱۵۹.</ref> از آن جهت که [[نماز]] خود نوعی ذکر است یا اینکه نماز برای ذکر و یاد خداوند به پا داشته میشود.<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۳/۱۹.</ref> در بسیاری از [[روایات]] نیز به فواید، فضایل و [[فلسفه]] ذکر و عبادت اشاره شده است که نشان اهمیت ذکر در اسلام است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۹۸–۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۰/۱۴۸؛ قمی، تفسیر قمی، ۳/۲۰۰.</ref> | ذکر یکی از راههای ارتباط با خالق و از مهمترین عبادتهایی است که در تقرب انسان به خدا و شکوفا شدن استعدادهای نهفته بشری نقش مهمی ایفا میکند و سابقهای دیرینه دارد و از آغاز خلقت مطرح بوده است، چنانکه [[توبه]] حضرت آدم(ع) با بیان اذکاری مقبول حقتعالی قرار گرفت.<ref>ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۱/۲۶۷؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۳۳؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> در کتابهای آسمانی نیز ذکر پروردگار ازجمله عبادتها و آداب شمرده شده است؛ برای مثال در [[کتاب مقدس]] از ذکر [[حضرت داوود(ع)]] و مزامیر او سخن به میان آمده است.<ref>مزامیر، ب۴–۱۲.</ref> قرآن کریم به ذکر بسیار سفارش کرده<ref>احزاب، ۴۱.</ref> و آن را آرامبخش دلها دانسته<ref>رعد، ۲۸.</ref> و نماز را ذکر خداوند شمرده است؛<ref>طه، ۱۴؛ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۱/۱۵۹.</ref> از آن جهت که [[نماز]] خود نوعی ذکر است یا اینکه نماز برای ذکر و یاد خداوند به پا داشته میشود.<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۳/۱۹.</ref> در بسیاری از [[روایات]] نیز به فواید، فضایل و [[فلسفه]] ذکر و [[عبادت]] اشاره شده است که نشان اهمیت ذکر در [[اسلام]] است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۹۸–۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۰/۱۴۸؛ قمی، تفسیر قمی، ۳/۲۰۰.</ref> | ||
بعضی از علمای [[اخلاق]]، ذکر و یاد خداوند را هدف همه [[عبادت|عبادتهای اسلامی]] میدانند.<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۲۵۲.</ref> این آموزه دینی در عرفان اسلامی، بازتاب وسیعی یافته و یکی از ارکان مهم در [[سیر و سلوک]] بهشمار میرود.<ref>قشیری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۸؛ رازی، حدائق الحقائق، ۱۸۳؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> و پایه و اساس سیر تکاملی انسان محسوب میشود؛ زیرا انسان بدون ذکر و یاد پروردگارش قادر نخواهد بود به کمال و درجههای رفیع معنوی برسد.<ref>نسفی، کشف الحقائق، ۱۶۴؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> عارفان و [[صوفیه]] در آثار خود باب مستقلی به این مسئله اختصاص دادهاند.<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۳۲۷؛ قشیری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۷–۴۰۳؛ نسفی، کشف الحقائق، ۱۳۵؛ شعرانی، الانوار القدسیة فی معرفة قواعد الصوفیه، ۱/۲۱.</ref> | بعضی از علمای [[اخلاق]]، ذکر و یاد خداوند را هدف همه [[عبادت|عبادتهای اسلامی]] میدانند.<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۲۵۲.</ref> این آموزه دینی در عرفان اسلامی، بازتاب وسیعی یافته و یکی از ارکان مهم در [[سیر و سلوک]] بهشمار میرود.<ref>قشیری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۸؛ رازی، حدائق الحقائق، ۱۸۳؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> و پایه و اساس سیر تکاملی انسان محسوب میشود؛ زیرا انسان بدون ذکر و یاد پروردگارش قادر نخواهد بود به کمال و درجههای رفیع معنوی برسد.<ref>نسفی، کشف الحقائق، ۱۶۴؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> عارفان و [[صوفیه]] در آثار خود باب مستقلی به این مسئله اختصاص دادهاند.<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۳۲۷؛ قشیری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۷–۴۰۳؛ نسفی، کشف الحقائق، ۱۳۵؛ شعرانی، الانوار القدسیة فی معرفة قواعد الصوفیه، ۱/۲۱.</ref> | ||
[[امامخمینی]] در آثار خود با بهرهگیری از [[قرآن|آیات]] و [[روایات]]، رابطه ذکر با تفکر و | [[امامخمینی]] در آثار خود با بهرهگیری از [[قرآن|آیات]] و [[روایات]]، رابطه ذکر با تفکر و [[شکر]]، فرق تفکر و ذکر، جایگاه و حقیقت ذکر، انواع ذکر و تأثیر آن و همچنین نقش آن در [[سیر و سلوک]] را بحث و تحلیل کرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۴ و ۲۰۳–۲۰۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸–۳۳ و ۳۷۳؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۳۰، ۲۷۱ و ۳۴۳–۳۴۴.</ref> | ||
== حقیقت ذکر و سرّ تکرار و مداومت در آن == | == حقیقت ذکر و سرّ تکرار و مداومت در آن == | ||
حقیقت ذکر در نگاه عرفانی عبارت از ملاحظه محبوب و اختصاص توجه به اوست.<ref>بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۷۵.</ref> برخی عارفان حقیقت ذکر را فانی شدن ذاکر در ذکر و مذکور<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۵/۶۸۴.</ref> و برخی آن را فراموشکردن غیر حق<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۳۲۷.</ref> میشمارند. علمای اخلاق معتقدند حقیقت ذکر بدون تخلیه قلب از رذیلهها و متصف شدن به فضلیتها در قلب جای نمیگیرد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۹۰.</ref> امامخمینی ذکر را همان توجه و حضور قلب میداند که بدون این دو، ذکر حقیقی نیست و از اعتبار و اثر ساقط است.<ref> | حقیقت ذکر در نگاه عرفانی عبارت از ملاحظه محبوب و اختصاص توجه به اوست.<ref>بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۷۵.</ref> برخی عارفان حقیقت ذکر را فانی شدن ذاکر در ذکر و مذکور<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۵/۶۸۴.</ref> و برخی آن را فراموشکردن غیر حق<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۳۲۷.</ref> میشمارند. علمای اخلاق معتقدند حقیقت ذکر بدون تخلیه قلب از رذیلهها و متصف شدن به فضلیتها در قلب جای نمیگیرد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۹۰.</ref> [[امامخمینی]] ذکر را همان توجه و حضور قلب میداند که بدون این دو، ذکر حقیقی نیست و از اعتبار و اثر ساقط است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸–۳۱.</ref> ایشان حقیقت ذکر را بازشدن درهای ملکوت به روی قلب انسان میداند که با آن حجابهای میان بنده و حق و موانع حضور مرتفع میگردد و سبب میشود درهای ملکوت اعلی به روی سالک باز شود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۴.</ref> | ||
علمای اخلاق دوام ذکر را سبب حصول [[محبت]] و انس به خداوند میدانند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۴۷؛ فیض کاشانی، مجموعه رسائل، ۴/۲۵۵.</ref> و بر این اعتقادند که دوام ذکر جز با دوری از دنیا و شهوات غیر ضروری حاصل نمیشود.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۴۷–۵۴۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۵۹.</ref> | علمای اخلاق دوام ذکر را سبب حصول [[محبت]] و انس به خداوند میدانند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۴۷؛ فیض کاشانی، مجموعه رسائل، ۴/۲۵۵.</ref> و بر این اعتقادند که دوام ذکر جز با دوری از دنیا و [[شهوت|شهوات]] غیر ضروری حاصل نمیشود.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۴۷–۵۴۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۵۹.</ref> | ||
امامخمینی حقیقت و سرّ تکرار ذکر را در این میداند که قلب از آن متأثر میشود و حقیقت ذکر به باطن سالک راه مییابد و قلبش با روح عبادت متحد میگردد؛ زیرا تا زمانی که قلب به مرحله سکون و اطمینان نرسد، اذکار و نسک در آن اثری ندارد.<ref> | امامخمینی حقیقت و سرّ تکرار ذکر را در این میداند که قلب از آن متأثر میشود و حقیقت ذکر به باطن سالک راه مییابد و قلبش با روح عبادت متحد میگردد؛ زیرا تا زمانی که قلب به مرحله سکون و اطمینان نرسد، اذکار و نسک در آن اثری ندارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref> تکرار و مداومت در ذکر سبب میشود باطن قلب صورت ذکر پیدا کند و حقیقت ذکر در باطن قلب متمکن گردد و به لباس ذکر متصف شود که در این صورت قلب حقانی میگردد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۳.</ref>{{ببینید|اسرار عبادت}} | ||
از اسرار تکرار زبانی ذکر این است که کمکم زبان قلب نیز باز میشود و از تذکر قلب، زبان نیز متذکر میگردد.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲–۲۹۳.</ref> ایشان علامت گشودهشدن زبان قلب را پیروی زبان از قلب میداند و زحمت تکرار مرتفع میشود. در حقیقت در آغاز زبان ذاکر است و به واسطه آن قلب ذاکر میشود، پس از آن زبان از قلب پیروی میکند و به مدد آن یا به مدد غیبی متذکر میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲–۲۹۳.</ref> بعضی روایات برترین عمل را عملی میشمارند که مداومت بر آن باشد<ref>کلینی، الکافی، ۲/۸۲.</ref> و دوام ذکر را سبب نورانیشدن [[قلب]] و فکر ذکر کردهاند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۱۹.</ref> | |||
از اسرار تکرار زبانی ذکر این است که کمکم زبان قلب نیز باز میشود و از تذکر قلب، زبان نیز متذکر میگردد.<ref> | |||
== اقسام و درجات == | == اقسام و درجات == | ||
[[قرآن کریم]] به بعضی از اقسام ذکر اشاره کرده است: ذکر خفی؛<ref>اعراف، ۲۰۵.</ref> ذکر به معنای اعم که شامل ذکر خفی و جلی میشود؛<ref>احزاب، ۲۱.</ref> گاهی به معنای ذکر حقتعالی<ref>احزاب، ۴۱.</ref> و گاهی ذکر نعمتهای<ref>آل عمران، ۱۰۳.</ref> اوست. علمای اخلاق برای ذکر چهار مرتبه قائلاند: | [[قرآن کریم]] به بعضی از اقسام ذکر اشاره کرده است: ذکر خفی؛<ref>اعراف، ۲۰۵.</ref> ذکر به معنای اعم که شامل ذکر خفی و جلی میشود؛<ref>احزاب، ۲۱.</ref> گاهی به معنای ذکر حقتعالی<ref>احزاب، ۴۱.</ref> و گاهی ذکر نعمتهای<ref>آل عمران، ۱۰۳.</ref> اوست. علمای اخلاق برای ذکر چهار مرتبه قائلاند: | ||
# ذکر زبانی که ذکر از مرتبه زبان تجاوز نکند. | # ذکر زبانی که ذکر از مرتبه زبان تجاوز نکند. | ||
# ذکر زبانی و قلبی با عدم تمکن ذکر در قلب به گونهای که برای حضور قلب به مراقبه احتیاج باشد که اگر قلب به حال خودش واگذاشته شود در وادی خطورات میافتد. | # ذکر زبانی و قلبی با عدم تمکن ذکر در قلب به گونهای که برای [[حضور قلب]] به مراقبه احتیاج باشد که اگر قلب به حال خودش واگذاشته شود در وادی خطورات میافتد. | ||
# ذکر قلبی که ذکر تمکن در قلب داشته باشد، به نحوی که قلب به آسانی از ذکر منحرف نگردد. | # ذکر قلبی که ذکر تمکن در قلب داشته باشد، به نحوی که قلب به آسانی از ذکر منحرف نگردد. | ||
# ذکر قلبی که مذکورٌبه در قلب جا گرفته باشد و قلب هیچ توجهی به خودش و ذکر نداشته باشد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۹۱–۱۹۲.</ref> | # ذکر قلبی که مذکورٌبه در قلب جا گرفته باشد و قلب هیچ توجهی به خودش و ذکر نداشته باشد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۹۱–۱۹۲.</ref> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۹: | ||
[[عرفا]] نیز برای ذکر اقسام و درجاتی بیان کردهاند؛ ازجمله: | [[عرفا]] نیز برای ذکر اقسام و درجاتی بیان کردهاند؛ ازجمله: | ||
# '''ذکر ظاهری:''' مشتمل بر ثنای حق یا دعا به همراه رعایت حدود [[شرع]] و حقوق خداوند است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۴۶۴–۴۶۵.</ref> | # '''ذکر ظاهری:''' مشتمل بر ثنای حق یا دعا به همراه رعایت حدود [[شرع]] و حقوق خداوند است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۴۶۴–۴۶۵.</ref> | ||
# '''ذکر خفی:''' ذاکر با قلبِ خود حق را یاد میکند و ثمره این ذکر رهایی از غفلت است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۳۰۵.</ref> | # '''ذکر خفی:''' ذاکر با قلبِ خود حق را یاد میکند و ثمره این ذکر رهایی از [[غفلت]] است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۳۰۵.</ref> | ||
# '''ذکر حقیقی:''' ذکر صادر از حقتعالی است که در آن حق خود را ثنا میگوید و در چنین ذکری بنده، ذکر خود را ملاحظه نمیکند و غرق شهود | # '''ذکر حقیقی:''' ذکر صادر از حقتعالی است که در آن حق خود را ثنا میگوید و در چنین ذکری بنده، ذکر خود را ملاحظه نمیکند و غرق شهود توحید افعالی است و صدور ذکر را جز از ناحیه حقتعالی مشاهده نمیکند.<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۳۰۶.</ref> | ||
امامخمینی نیز برای ذکر اقسام و مراتبی قائل است؛ ازجمله: زبانی و قلبی. البته اصل و حقیقت ذکر از صفات قلب است. به اعتقاد ایشان بهتر است ذکر قلبی به دنبال ذکر زبانی باشد. ایشان با استناد به آیات الهی<ref>هود، ۴۱.</ref> معتقد است اگر حقیقت ذکر صورتِ باطنی قلب شد، حکمش به سایر نشئههای انسان سرایت میکند، به گونهای که حرکات و سکناتِ چشم، زبان، دست، پا و سایر قوا با ذکر حق انجام میگیرد.<ref> | امامخمینی نیز برای ذکر اقسام و مراتبی قائل است؛ ازجمله: زبانی و قلبی. البته اصل و حقیقت ذکر از صفات قلب است. به اعتقاد ایشان بهتر است ذکر قلبی به دنبال ذکر زبانی باشد. ایشان با استناد به آیات الهی<ref>هود، ۴۱.</ref> معتقد است اگر حقیقت ذکر صورتِ باطنی قلب شد، حکمش به سایر نشئههای انسان سرایت میکند، به گونهای که حرکات و سکناتِ چشم، زبان، دست، پا و سایر قوا با ذکر حق انجام میگیرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲.</ref> | ||
از نگاه امامخمینی وقتی سالک به توحید افعالی برسد، حقتعالی به مقام فاعلیت بر او تجلی میکند و همه موجودات را مستهلک در تجلی فعلی حق مشاهده میکند و ادب سالک در این مقام این است که قیومیت حق نسبت به خلق و تقوّم خلق به حق را به قلب تذکر دهد که اگر این معنا را به قلب برساند و در قلب متمکن شود، ذکر او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکور خود حق میگردد و بعضی از اسرار قدر برای او آشکار میشود.<ref> | از نگاه امامخمینی وقتی سالک به توحید افعالی برسد، حقتعالی به مقام فاعلیت بر او [[تجلی]] میکند و همه موجودات را مستهلک در تجلی فعلی حق مشاهده میکند و ادب سالک در این مقام این است که قیومیت حق نسبت به خلق و تقوّم خلق به حق را به قلب تذکر دهد که اگر این معنا را به قلب برساند و در قلب متمکن شود، ذکر او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکور خود حق میگردد و بعضی از اسرار قدر برای او آشکار میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۷.</ref> در توحید افعالی و تجلیات افعالی بنده گاهی به مقام قرب نوافل میرسد که در آن حقتعالی سمع و بصر و زبان بنده میگردد و سالک در این حال، به زبان حق ثنای او میگوید و در این حال ذاکر و مذکور خود حقتعالی است.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۱.</ref> به اعتقاد امامخمینی اگر برای قلب انس و طمأنینه حاصل شد، لذت [[مناجات]] و ذکر را در مییابد و قلب محل سلطان و کبریای حقتعالی میگردد، قوای ظاهر و باطن با هم موافق میگردند، ذکر و تکبیر حق میگویند؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲۸.</ref> چنانکه از مراتب بالای ذکر، تحقق به مقام ذکر است که باطن سالک متحقق به این مقام میشود؛ چنانکه [[رسول اکرم(ص)]] و [[علیبنابیطالب(ع)]] متحقق به ذکر «الله» و اسم «الله» هستند و ذکر، اسمای حسنای الهی و آیة الله بر آنها تطبیق شده است. وقتی سالک در این مقام همه ذرات کائنات را ظهور حق و اسمای او دید و جهت استقلال را از آنها نفی کرد، مقام تحمید برای او حاصل میشود و همه محامد و خیرات را از حق میبیند؛ از اینرو سوره حمد که ذکر حقتعالی است با تحمید آغاز میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷–۲۱۸.</ref> | ||
== آداب و چگونگی == | == آداب و چگونگی == | ||
خط ۴۹: | خط ۵۳: | ||
امامخمینی نیز شرایط و آدابی برای ذکر بیان کرده است؛ ازجمله: | امامخمینی نیز شرایط و آدابی برای ذکر بیان کرده است؛ ازجمله: | ||
# '''طمأنینه:''' ذکر باید با طمأنینه و سکون نفس بیان شود و اگر با عجله، اضطراب و اختلال حواس گفته شود، اثری از آن حاصل نمیشود، از حد زبان و گوش فراتر نمیرود، به باطن انسان نمیرسد و اگر ذکر در باطن قلب قرار نگیرد و صورت قلب نشود، در آخرت و در سکرات و شداید [[مرگ]] و جاندادن از صحنه دل پاک میگردد و تلقین نیز به حال او فایده نمیبخشد؛<ref> | # '''طمأنینه:''' ذکر باید با [[طمأنینه]] و سکون نفس بیان شود و اگر با عجله، اضطراب و اختلال حواس گفته شود، اثری از آن حاصل نمیشود، از حد زبان و گوش فراتر نمیرود، به باطن انسان نمیرسد و اگر ذکر در باطن قلب قرار نگیرد و صورت قلب نشود، در آخرت و در سکرات و شداید [[مرگ]] و جاندادن از صحنه دل پاک میگردد و تلقین نیز به حال او فایده نمیبخشد؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸.</ref> | ||
# '''حضور قلب:''' لازم است در هنگام اذکار معانی و مفاهیم آن را در قلب حاضر کند و حقایق آن را نیز به قلب برساند که این خود دارای مراتبی است.<ref> | # '''حضور قلب:''' لازم است در هنگام اذکار معانی و مفاهیم آن را در قلب حاضر کند و حقایق آن را نیز به قلب برساند که این خود دارای مراتبی است.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷–۱۹.</ref> {{ببینید|قلب}} | ||
# '''طهارت قلب:''' اگر در قلب ناپاکیهای عالم دنیا و طبیعت باشد، مهیای ذکر نمیگردد؛ چنانکه تلاوت قرآن نیز نیاز به طهارت قلبی دارد.<ref> | # '''طهارت قلب:''' اگر در قلب ناپاکیهای عالم دنیا و طبیعت باشد، مهیای ذکر نمیگردد؛ چنانکه [[تلاوت قرآن]] نیز نیاز به طهارت قلبی دارد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.</ref> {{ببینید|نماز}} | ||
# '''همراهبودن ذکر با تعظیم و خوف:''' شخص ذاکر پس از آنکه عظمت و جلال و جمال حق را به برهان یا بیان پیامبران(ع) فهمید، باید قلب را به آن توجه دهد و با مداومت در ذکر عظمت و جلال حقتعالی [[خشوع]] را به قلب وارد کند تا نتیجه مطلوب از آن حاصل شود.<ref> | # '''همراهبودن ذکر با تعظیم و خوف:''' شخص ذاکر پس از آنکه عظمت و جلال و جمال حق را به برهان یا بیان [[پیامبران(ع)]] فهمید، باید قلب را به آن توجه دهد و با مداومت در ذکر عظمت و جلال حقتعالی [[خشوع]] را به قلب وارد کند تا نتیجه مطلوب از آن حاصل شود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶.</ref> | ||
امامخمینی دربارهٔ چگونگی ذکرگفتن قائل است که سالک باید همت کند آن حقایقی را که عقل ادراک کرده، به قلب برساند و آن زمانی است که شخص در شبانهروز یک ساعتی را که نفس از همه اشتغالات مفارق شده، برای خود قرار دهد و با حضور قلب و تفکر شروع به ذکرگفتن کند؛<ref> | امامخمینی دربارهٔ چگونگی ذکرگفتن قائل است که سالک باید همت کند آن حقایقی را که عقل ادراک کرده، به قلب برساند و آن زمانی است که شخص در شبانهروز یک ساعتی را که نفس از همه اشتغالات مفارق شده، برای خود قرار دهد و با حضور قلب و تفکر شروع به ذکرگفتن کند؛<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۰۳.</ref> زیرا در این وقت فراغت قلب حاصل است. همچنین شخص ذاکر باید در ذکر مانند کسی باشد که میخواهد به طفلی سخنگفتن را آموزش دهد؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲–۲۹۳.</ref> به قصد آموزش برای قلب تکرار کند و قلب را با ذکر بیدار نماید تا جایی که قلب حالت تذکر و رقّت پیدا کند که در این صورت قلب با مدد غیبی به ذکر شریف غیبی گویا شود و زبان نیز تابع قلب شود و اگر این عمل شریف با شرایط و آداب ظاهری و باطنی انجام گیرد، قلب متذکر میشود تا آنجایی که نفس با وجود اشتغال به کثرت و طبیعت متذکر توحید است و کمکم قلب محبت الهی را درک میکند و هر چه تذکر شدیدتر شود، محبت افزون شده تا آنجایی که حقتعالی را از هر موجودی به خود رحیمتر میبیند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۰۳–۲۰۴.</ref> | ||
== افضل اذکار == | == افضل اذکار == | ||
مشهورترین ذکرهای لفظی تهلیل «لا اِله اِلا الله»، تسبیح «سبحان الله»، تکبیر «الله اکبر»، تحمید «الحمد لِلّه»، حوقله «لاحول و لاقوة الا بِالله» و استرجاع «إِنّا لِلَّهِ وَ إِنّا إِلیهِ راجِعون» است.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۹۱؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۲۰/۳۴۷؛ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۲۹۵.</ref> بعضی افضل اذکار را خصوص تسبیحات [[حضرت زهرا(س)]] دانستهاند.<ref>حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ۵/۲۴۲.</ref> امامخمینی با استناد به احادیث شریف، ذکر «لا اله الا الله» را کاملترین و برترین اذکار معرفی میکند. ایشان برای این ذکر، در زمانهایی که نفس از واردات و پراکندگی قلب فراغت دارد، نتایج نیکویی برشمرده است.<ref> | مشهورترین ذکرهای لفظی تهلیل «لا اِله اِلا الله»، تسبیح «سبحان الله»، تکبیر «الله اکبر»، تحمید «الحمد لِلّه»، حوقله «لاحول و لاقوة الا بِالله» و استرجاع «إِنّا لِلَّهِ وَ إِنّا إِلیهِ راجِعون» است.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۹۱؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۲۰/۳۴۷؛ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۲۹۵.</ref> بعضی افضل اذکار را خصوص تسبیحات [[حضرت زهرا(س)]] دانستهاند.<ref>حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ۵/۲۴۲.</ref> امامخمینی با استناد به احادیث شریف، ذکر «لا اله الا الله» را کاملترین و برترین اذکار معرفی میکند. ایشان برای این ذکر، در زمانهایی که نفس از واردات و پراکندگی قلب فراغت دارد، نتایج نیکویی برشمرده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۶ و ۲۰۳؛ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۲۴۵.</ref> همچنین برای زندهکردن دل، ذکر خدا بهخصوص ذکر مبارک «یا حَیُّ یا قَیُّوم» مناسب است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۵.</ref> بعضی مداومت در ذکر یونسیه «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین» را تأکید کرده و آن را برای حصول ترقیات معنوی مفید دانستهاند.<ref>ملکی تبریزی، رساله لقاءالله، ۲۷۰؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۵.</ref> | ||
{{ببینید|تسبیح و تحمید}} | از سوی دیگر، امامخمینی با تأکید بر همراهی هر دو گونه ذکر قلبی و زبانی معتقد است ذکر تام و کامل ذکری است که همه نشئههای وجود انسان را فرا گیرد و تنها منحصر در یک عضو یا یک بُعد از وجود انسان نباشد؛ یعنی به گونهای باشد که قوای ظاهری و باطنی مسخر تذکر جمیل مطلق گردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲.</ref> از سوی دیگر، به اعتقاد ایشان انسان صاحب ذکر جامع، است و سایر موجودات به تناسب نشئه خود ذکری مخصوص به خود دارند که به مرتبه معرفت آنها مرتبط است و برترین ذکر، ذکر اولیای کامل است که از معرفت کشفی عیانی برخوردارند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۵–۶۵۶.</ref>{{ببینید|تسبیح و تحمید}} | ||
== آثار ذکر == | == آثار ذکر == | ||
قرآن کریم ذکر را سبب طمأنینه قلوب<ref>رعد، ۲۸.</ref> و مورد توجه و یاد خداوند قرار گرفتن<ref>بقره، ۱۵۲.</ref> میشمارد و در مقابل فراموشی خداوند را سبب هلاکت،<ref>سجده، ۱۴؛ جاثیه، ۳۴.</ref> خسران<ref>مجادله، ۱۹.</ref> و بیتوجهی خداوند به آنها<ref>حشر، ۱۹.</ref> میداند. در روایات نیز ثمره ذکر نورانی شدن قلبها<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۲۸.</ref> و بخشش گناهان<ref>صدوق، منلایحضره الفقیه، ۳/۲۰۰.</ref> بیان شده است. علمای اخلاق نیز ازجمله آثار ذکر را انس به خدا میدانند که با حصول حالت انقطاع از غیر خدا به وجود میآید و در دل چیزی جز یاد خدا باقی نمیماند؛<ref>نراقی، احمد، معراج السعادة، ۸۶۷.</ref> همچنین ذکر سبب صفای نفس و شرح صدر میگردد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۶۵.</ref> اهل معرفت بر این باورند که سالکان مجذوب بدون مواظبت بر طاعات و عبادات که ازجمله آنها دوام ذکر میباشد، نمیتوانند به مرتبه حبّ الهی برسند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۵۶.</ref> | [[قرآن|قرآن کریم]] ذکر را سبب [[طمأنینه|طمأنینه قلوب]]<ref>رعد، ۲۸.</ref> و مورد توجه و یاد خداوند قرار گرفتن<ref>بقره، ۱۵۲.</ref> میشمارد و در مقابل فراموشی خداوند را سبب هلاکت،<ref>سجده، ۱۴؛ جاثیه، ۳۴.</ref> خسران<ref>مجادله، ۱۹.</ref> و بیتوجهی خداوند به آنها<ref>حشر، ۱۹.</ref> میداند. در روایات نیز ثمره ذکر نورانی شدن قلبها<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۲۸.</ref> و بخشش [[گناه|گناهان]]<ref>صدوق، منلایحضره الفقیه، ۳/۲۰۰.</ref> بیان شده است. علمای اخلاق نیز ازجمله آثار ذکر را انس به خدا میدانند که با حصول حالت انقطاع از غیر خدا به وجود میآید و در دل چیزی جز یاد خدا باقی نمیماند؛<ref>نراقی، احمد، معراج السعادة، ۸۶۷.</ref> همچنین ذکر سبب صفای نفس و شرح صدر میگردد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۶۵.</ref> اهل معرفت بر این باورند که سالکان مجذوب بدون مواظبت بر طاعات و [[عبادات]] که ازجمله آنها دوام ذکر میباشد، نمیتوانند به مرتبه حبّ الهی برسند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۵۶.</ref> | ||
امامخمینی نیز برای ذکر آثاری ذکر کرده است؛ ازجمله: | امامخمینی نیز برای ذکر آثاری ذکر کرده است؛ ازجمله: | ||
# تهذیب اخلاق و اعمال: تذکر محبوب برای متوسطان و عامه بهترین اصلاحکننده اخلاق و اعمال و ظاهر و باطن است و باعث صفای دل و تصفیه روح و رهایی از اسارت نفس میگردد و دل تجلّیگاه حق میشود و [[حب دنیا]] را از دل بیرون میراند و همت انسان را واحد میسازد.<ref> | # تهذیب اخلاق و اعمال: تذکر محبوب برای متوسطان و عامه بهترین اصلاحکننده اخلاق و اعمال و ظاهر و باطن است و باعث صفای دل و تصفیه روح و رهایی از اسارت نفس میگردد و دل تجلّیگاه حق میشود و [[حب دنیا]] را از دل بیرون میراند و همت انسان را واحد میسازد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱–۲۹۲.</ref> اگر انسان در همه احوال و حوادث به یاد حقتعالی باشد و خود را در محضر او ببیند، از اموری که خلاف [[رضا|رضای]] اوست، خودداری میکند و نفس را از سرکشی بازمیدارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.</ref> {{ببینید|تهذیب نفس}} | ||
# رفع حجابها برای اولیای الهی: با ذکر، حجابهای میان بنده و حق برداشته و درهای ملکوت و لطف در جهت حق به روی بنده گشوده میشود<ref> | # رفع حجابها برای اولیای الهی: با ذکر، حجابهای میان بنده و حق برداشته و درهای ملکوت و لطف در جهت حق به روی بنده گشوده میشود<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۰.</ref> و به وصال محبوب نایل میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.</ref> {{ببینید|حجب}} | ||
# اطمینان نفس: آنچه انسان را از تزلزل بیرون میآورد و به اطمینان میرساند ذکر خداست. وقتی اطمینان پیدا شد، خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبادِی»<ref>فجر، ۲۹.</ref> شامل او میشود؛ در این صورت بنده اختصاص به حق پیدا میکند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۰۷ و ۲۱۰.</ref> | # اطمینان نفس: آنچه انسان را از تزلزل بیرون میآورد و به اطمینان میرساند ذکر خداست. وقتی اطمینان پیدا شد، خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبادِی»<ref>فجر، ۲۹.</ref> شامل او میشود؛ در این صورت بنده اختصاص به حق پیدا میکند؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۰۷ و ۲۱۰.</ref> | ||
# بصیرت درونی: ذکر و یادآوری سبب قوت بصیرت به واقعیتهایی که در جهان مادی و عالم غیب رخ میدهد، میگردد؛ چنانکه تذکر اسما و صفات و یادآوری حق و جمال و جلال او سبب قوت بصیرت باطنی میگردد تا آنجا که جلوه جمال حق را در آیات او مشاهده و در تجلیات اسمائیه و صفاتیه شهود میکند. در مقابل فراموشی و غفلت از حقتعالی سببِ کدورت قلب و [[نفس]] و مسلطشدن [[شیطان]] بر انسان میگردد و گرفتاریها و مصیبتهایی از ناحیه [[نفس اماره]] و شیطان بر انسان وارد میشود.<ref> | # بصیرت درونی: ذکر و یادآوری سبب قوت بصیرت به واقعیتهایی که در جهان مادی و عالم غیب رخ میدهد، میگردد؛ چنانکه تذکر [[اسما و صفات]] و یادآوری حق و جمال و جلال او سبب قوت بصیرت باطنی میگردد تا آنجا که جلوه جمال حق را در آیات او مشاهده و در تجلیات اسمائیه و صفاتیه شهود میکند. در مقابل فراموشی و غفلت از حقتعالی سببِ کدورت قلب و [[نفس]] و مسلطشدن [[شیطان]] بر انسان میگردد و گرفتاریها و مصیبتهایی از ناحیه [[نفس اماره]] و شیطان بر انسان وارد میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۸۹–۲۹۱.</ref> غفلت از خداوند سبب میشود که انسان مرتکب گناه شود، اما اگر انسان این نکته را درک کند که در محضر خداوند است این سبب میشود گناهان و خطاها از انسان صادر نشود و مواظب اعمال و حرکات خود باشد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۱۱۰.</ref> و همین سرّ عصمت [[پیامبران(ع)]] و [[اولیای الهی(ع)]] است.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.</ref> | ||
== موانع ذکر == | == موانع ذکر == | ||
قرآن کریم شیطان،<ref>مائده، ۹۱.</ref> حب دنیا،<ref>ص، ۳۲.</ref> حب اولاد،<ref>منافقون، ۹.</ref> مشغول شدن به تجارت<ref>نور، ۳۷.</ref> و استکبار<ref>سجده، ۱۵.</ref> را از موانع ذکر خداوند میشمارد. در روایات نیز آرزوهای طولانی<ref>نهج البلاغه، خ۸۵، ۱۰۴.</ref> و بلاهایی که شخص تحمل آن را ندارد،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۸۸.</ref> سبب فراموشی ذکر خداوند شمرده شده است. اندیشمندان اسلامی حب شهوات،<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۶۸.</ref> حب دنیا<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۳۷۳.</ref> و پرخوری<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۸۶.</ref> را ازجمله موانع ذکر شمردهاند. | قرآن کریم شیطان،<ref>مائده، ۹۱.</ref> حب دنیا،<ref>ص، ۳۲.</ref> حب اولاد،<ref>منافقون، ۹.</ref> مشغول شدن به تجارت<ref>نور، ۳۷.</ref> و استکبار<ref>سجده، ۱۵.</ref> را از موانع ذکر خداوند میشمارد. در روایات نیز آرزوهای طولانی<ref>نهج البلاغه، خ۸۵، ۱۰۴.</ref> و بلاهایی که شخص تحمل آن را ندارد،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۸۸.</ref> سبب فراموشی ذکر خداوند شمرده شده است. اندیشمندان اسلامی حب شهوات،<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۶۸.</ref> [[حب دنیا]]<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۳۷۳.</ref> و پرخوری<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۸۶.</ref> را ازجمله موانع ذکر شمردهاند. | ||
امامخمینی براین باور است که اگر حب دنیا سبب شود که قلب تمام همت خود را صرف امور دنیایی کند، مانع از ذکر خداوند میشود و هرچه علاقهمندی به دنیا بیشتر شود حجاب قلب فزونی مییابد تا آنجا که نور [[فطرت]] را به کلی خاموش میکند و درهای سعادت را به سوی انسان میبندد.<ref> | امامخمینی براین باور است که اگر حب دنیا سبب شود که قلب تمام همت خود را صرف امور دنیایی کند، مانع از ذکر خداوند میشود و هرچه علاقهمندی به دنیا بیشتر شود حجاب قلب فزونی مییابد تا آنجا که نور [[فطرت]] را به کلی خاموش میکند و درهای سعادت را به سوی انسان میبندد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.</ref> به اعتقاد ایشان [[شیطان]] کاری جز غافل کردن انسان از ذکر خداوند ندارد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.</ref> و به واسطه دامهای گوناگون و وعدههای پوچ، انسان را از ذکر خداوند و رسیدن به مقصد بازمیدارد،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.</ref> بلکه هر امری که انسان را از یاد خداوند غافل کند، حتی یاد [[بهشت]] در حقیقت [[شیطان]] است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.</ref> | ||
امامخمینی معتقد است اهل سلوک در همه حالات و [[مقامات]] خود نباید از یاد حق غافل شوند و باید در همه | امامخمینی معتقد است اهل [[سیر و سلوک|سلوک]] در همه حالات و [[مقامات]] خود نباید از یاد حق غافل شوند و باید در همه مناسک و عبادات، معرفت حقتعالی را طلب کنند و خداجو باشند و مقامات و کرامات، او را از ذکر حق و خلوت و مناجات بازندارد و این غایت سلوک است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۰۴.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۲: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
حمراءسادات علوی، [https://books.khomeini.ir/books/10005/509/ ذکر]، دانشنامه | * حمراءسادات علوی، [https://books.khomeini.ir/books/10005/509/ ذکر]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۵، ص۵۰۹–۵۱۵. | ||
[[رده:عرفان]] | [[رده:عرفان]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای جلد پنجم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد پنجم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۱
ذِکر یاد خداوند تعالی و نعمتهای او.
ذکر یکی از راههای ارتباط با خالق و از مهمترین عبادتهایی است که در تقرب انسان به خدا و شکوفا شدن استعدادهای نهفته بشری نقش مهمی ایفا میکند. بعضی از علمای اخلاق، ذکر و یاد خداوند را هدف همه عبادتهای اسلامی میدانند.
امامخمینی در آثار خود با بهرهگیری از آیات و روایات، رابطه ذکر با تفکر و شکر، فرق تفکر و ذکر، جایگاه و حقیقت ذکر، انواع ذکر و تأثیر آن و همچنین نقش آن در سیر و سلوک را بحث و تحلیل کرده است. ایشان حقیقت و سرّ تکرار ذکر را در این میداند که قلب از آن متأثر میشود و حقیقت ذکر به باطن سالک راه مییابد و قلبش با روح عبادت متحد میگردد. ایشان همچنین مثل دیگر عالمان اخلاق، برای ذکر اقسام و مراتبی قائل است؛ ازجمله: زبانی و قلبی، ولی در نگاه ایشان اصل و حقیقت ذکر از صفات قلب است.
امامخمینی آدابی نیز برای ذکر بیان کرده است که طمأنینه؛ حضور قلب؛ طهارت قلب، همراهبودن ذکر با تعظیم و خوف؛ از جمله آن است. ایشان با استناد به احادیث شریف، ذکر «لا اله الا الله» را کاملترین و برترین اذکار معرفی میکند. چنان که برای زندهکردن دل، ذکر خدا بهخصوص ذکر مبارک «یا حَیُّ یا قَیُّوم» را مناسب میشمارد.
امامخمینی همچنین برای ذکر آثاری ذکر کرده است؛ ازجمله: تهذیب اخلاق و اعمال؛ رفع حجابها برای اولیای الهی؛ اطمینان نفس و بصیرت درونی. چنان که در موانع ذکر، براین باور است که اگر حب دنیا سبب شود که قلب تمام همت خود را صرف امور دنیایی کند، مانع از ذکر خداوند میشود و هرچه علاقهمندی به دنیا بیشتر شود حجاب قلب فزونی مییابد. به اعتقاد ایشان شیطان نیز کاری جز غافل کردن انسان از ذکر خداوند ندارد و به واسطه دامهای گوناگون و وعدههای پوچ، انسان را از ذکر خداوند و رسیدن به مقصد بازمیدارد.
مفهومشناسی
ذکر به کسر و ضم ذال به معنای بهیاد داشتن چیزی و نقیض فراموشی است.[۱] ذکر در قرآن دربارهٔ یاد خداوند،[۲] قرآن،[۳] پیامبران گذشته(ع)[۴] و بهیاد آوردن[۵] به کار رفته است.[۶] در اصطلاح اخلاقی یاد کردن حقتعالی است[۷] و در مواردی متعلق ذکر، یادِ قیامت و مرگ است.[۸] در اصطلاح عرفانی خلاصی از غفلت و نسیان[۹] و توجه و یاد اسما و صفات خداوند[۱۰] است. امامخمینی نیز ذکر را یاد حقتعالی و نعمتهایی که خداوند به انسان عطا میکند، میداند.[۱۱]
وِرد، تذکر و تفکر از واژگان مرتبط با ذکر است. ورد اخص از ذکر است و با اذکار و اوراد کلامی خاصی است که بازکننده ابواب و کمککننده سالک در موانع راه است و اذن استاد از لوازم و شرایط گفتن آن میباشد؛ زیرا ورد حکم دوا را دارد که برای بعضی سودمند و برای دیگری زیانبار میباشد.[۱۲] تذکر در برابر غفلت و فراموشی است،[۱۳] اما ذکر اعم است و دایماً پس از فراموشی نیست و گاهی برای ادامه حفظ و بهخاطرسپردن است.[۱۴] فرق تذکر با تفکر آن است که تفکر طلب است و تذکر امر وجودی است؛ زیرا تذکر در امری است که با تفکر حاصل شده، سپس آن را فراموش کرده است.[۱۵] برخی عارفان تذکر را برتر از تفکر میدانند و بر این باورند که تفکر طلب امری است که متفکر فاقد آن است و ناشی از کدورت نفس از مشاهده مطلوب است؛ حال آنکه تذکر ناشی از رفع حجب و رهایی نفس از حجابهاست.[۱۶] امامخمینی تذکر را از نتایج تفکر میداند و از همین جهت مقام و منزل تفکر را مقدم بر منزل تذکر میشمارد؛ زیرا تفکر طلبِ محبوب و تذکر حصولِ مطلوب است.[۱۷] (ببینید: تفکر)
پیشینه
ذکر یکی از راههای ارتباط با خالق و از مهمترین عبادتهایی است که در تقرب انسان به خدا و شکوفا شدن استعدادهای نهفته بشری نقش مهمی ایفا میکند و سابقهای دیرینه دارد و از آغاز خلقت مطرح بوده است، چنانکه توبه حضرت آدم(ع) با بیان اذکاری مقبول حقتعالی قرار گرفت.[۱۸] در کتابهای آسمانی نیز ذکر پروردگار ازجمله عبادتها و آداب شمرده شده است؛ برای مثال در کتاب مقدس از ذکر حضرت داوود(ع) و مزامیر او سخن به میان آمده است.[۱۹] قرآن کریم به ذکر بسیار سفارش کرده[۲۰] و آن را آرامبخش دلها دانسته[۲۱] و نماز را ذکر خداوند شمرده است؛[۲۲] از آن جهت که نماز خود نوعی ذکر است یا اینکه نماز برای ذکر و یاد خداوند به پا داشته میشود.[۲۳] در بسیاری از روایات نیز به فواید، فضایل و فلسفه ذکر و عبادت اشاره شده است که نشان اهمیت ذکر در اسلام است.[۲۴]
بعضی از علمای اخلاق، ذکر و یاد خداوند را هدف همه عبادتهای اسلامی میدانند.[۲۵] این آموزه دینی در عرفان اسلامی، بازتاب وسیعی یافته و یکی از ارکان مهم در سیر و سلوک بهشمار میرود.[۲۶] و پایه و اساس سیر تکاملی انسان محسوب میشود؛ زیرا انسان بدون ذکر و یاد پروردگارش قادر نخواهد بود به کمال و درجههای رفیع معنوی برسد.[۲۷] عارفان و صوفیه در آثار خود باب مستقلی به این مسئله اختصاص دادهاند.[۲۸]
امامخمینی در آثار خود با بهرهگیری از آیات و روایات، رابطه ذکر با تفکر و شکر، فرق تفکر و ذکر، جایگاه و حقیقت ذکر، انواع ذکر و تأثیر آن و همچنین نقش آن در سیر و سلوک را بحث و تحلیل کرده است.[۲۹]
حقیقت ذکر و سرّ تکرار و مداومت در آن
حقیقت ذکر در نگاه عرفانی عبارت از ملاحظه محبوب و اختصاص توجه به اوست.[۳۰] برخی عارفان حقیقت ذکر را فانی شدن ذاکر در ذکر و مذکور[۳۱] و برخی آن را فراموشکردن غیر حق[۳۲] میشمارند. علمای اخلاق معتقدند حقیقت ذکر بدون تخلیه قلب از رذیلهها و متصف شدن به فضلیتها در قلب جای نمیگیرد.[۳۳] امامخمینی ذکر را همان توجه و حضور قلب میداند که بدون این دو، ذکر حقیقی نیست و از اعتبار و اثر ساقط است.[۳۴] ایشان حقیقت ذکر را بازشدن درهای ملکوت به روی قلب انسان میداند که با آن حجابهای میان بنده و حق و موانع حضور مرتفع میگردد و سبب میشود درهای ملکوت اعلی به روی سالک باز شود.[۳۵]
علمای اخلاق دوام ذکر را سبب حصول محبت و انس به خداوند میدانند[۳۶] و بر این اعتقادند که دوام ذکر جز با دوری از دنیا و شهوات غیر ضروری حاصل نمیشود.[۳۷]
امامخمینی حقیقت و سرّ تکرار ذکر را در این میداند که قلب از آن متأثر میشود و حقیقت ذکر به باطن سالک راه مییابد و قلبش با روح عبادت متحد میگردد؛ زیرا تا زمانی که قلب به مرحله سکون و اطمینان نرسد، اذکار و نسک در آن اثری ندارد.[۳۸] تکرار و مداومت در ذکر سبب میشود باطن قلب صورت ذکر پیدا کند و حقیقت ذکر در باطن قلب متمکن گردد و به لباس ذکر متصف شود که در این صورت قلب حقانی میگردد.[۳۹] (ببینید: اسرار عبادت)
از اسرار تکرار زبانی ذکر این است که کمکم زبان قلب نیز باز میشود و از تذکر قلب، زبان نیز متذکر میگردد.[۴۰] ایشان علامت گشودهشدن زبان قلب را پیروی زبان از قلب میداند و زحمت تکرار مرتفع میشود. در حقیقت در آغاز زبان ذاکر است و به واسطه آن قلب ذاکر میشود، پس از آن زبان از قلب پیروی میکند و به مدد آن یا به مدد غیبی متذکر میشود.[۴۱] بعضی روایات برترین عمل را عملی میشمارند که مداومت بر آن باشد[۴۲] و دوام ذکر را سبب نورانیشدن قلب و فکر ذکر کردهاند.[۴۳]
اقسام و درجات
قرآن کریم به بعضی از اقسام ذکر اشاره کرده است: ذکر خفی؛[۴۴] ذکر به معنای اعم که شامل ذکر خفی و جلی میشود؛[۴۵] گاهی به معنای ذکر حقتعالی[۴۶] و گاهی ذکر نعمتهای[۴۷] اوست. علمای اخلاق برای ذکر چهار مرتبه قائلاند:
- ذکر زبانی که ذکر از مرتبه زبان تجاوز نکند.
- ذکر زبانی و قلبی با عدم تمکن ذکر در قلب به گونهای که برای حضور قلب به مراقبه احتیاج باشد که اگر قلب به حال خودش واگذاشته شود در وادی خطورات میافتد.
- ذکر قلبی که ذکر تمکن در قلب داشته باشد، به نحوی که قلب به آسانی از ذکر منحرف نگردد.
- ذکر قلبی که مذکورٌبه در قلب جا گرفته باشد و قلب هیچ توجهی به خودش و ذکر نداشته باشد.[۴۸]
عرفا نیز برای ذکر اقسام و درجاتی بیان کردهاند؛ ازجمله:
- ذکر ظاهری: مشتمل بر ثنای حق یا دعا به همراه رعایت حدود شرع و حقوق خداوند است.[۴۹]
- ذکر خفی: ذاکر با قلبِ خود حق را یاد میکند و ثمره این ذکر رهایی از غفلت است.[۵۰]
- ذکر حقیقی: ذکر صادر از حقتعالی است که در آن حق خود را ثنا میگوید و در چنین ذکری بنده، ذکر خود را ملاحظه نمیکند و غرق شهود توحید افعالی است و صدور ذکر را جز از ناحیه حقتعالی مشاهده نمیکند.[۵۱]
امامخمینی نیز برای ذکر اقسام و مراتبی قائل است؛ ازجمله: زبانی و قلبی. البته اصل و حقیقت ذکر از صفات قلب است. به اعتقاد ایشان بهتر است ذکر قلبی به دنبال ذکر زبانی باشد. ایشان با استناد به آیات الهی[۵۲] معتقد است اگر حقیقت ذکر صورتِ باطنی قلب شد، حکمش به سایر نشئههای انسان سرایت میکند، به گونهای که حرکات و سکناتِ چشم، زبان، دست، پا و سایر قوا با ذکر حق انجام میگیرد.[۵۳]
از نگاه امامخمینی وقتی سالک به توحید افعالی برسد، حقتعالی به مقام فاعلیت بر او تجلی میکند و همه موجودات را مستهلک در تجلی فعلی حق مشاهده میکند و ادب سالک در این مقام این است که قیومیت حق نسبت به خلق و تقوّم خلق به حق را به قلب تذکر دهد که اگر این معنا را به قلب برساند و در قلب متمکن شود، ذکر او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکور خود حق میگردد و بعضی از اسرار قدر برای او آشکار میشود.[۵۴] در توحید افعالی و تجلیات افعالی بنده گاهی به مقام قرب نوافل میرسد که در آن حقتعالی سمع و بصر و زبان بنده میگردد و سالک در این حال، به زبان حق ثنای او میگوید و در این حال ذاکر و مذکور خود حقتعالی است.[۵۵] به اعتقاد امامخمینی اگر برای قلب انس و طمأنینه حاصل شد، لذت مناجات و ذکر را در مییابد و قلب محل سلطان و کبریای حقتعالی میگردد، قوای ظاهر و باطن با هم موافق میگردند، ذکر و تکبیر حق میگویند؛[۵۶] چنانکه از مراتب بالای ذکر، تحقق به مقام ذکر است که باطن سالک متحقق به این مقام میشود؛ چنانکه رسول اکرم(ص) و علیبنابیطالب(ع) متحقق به ذکر «الله» و اسم «الله» هستند و ذکر، اسمای حسنای الهی و آیة الله بر آنها تطبیق شده است. وقتی سالک در این مقام همه ذرات کائنات را ظهور حق و اسمای او دید و جهت استقلال را از آنها نفی کرد، مقام تحمید برای او حاصل میشود و همه محامد و خیرات را از حق میبیند؛ از اینرو سوره حمد که ذکر حقتعالی است با تحمید آغاز میشود.[۵۷]
آداب و چگونگی
علمای اسلامی برای تأثیر ذکر شرایطی بیان کردهاند؛ ازجمله:
- حضور قلب و توجه تام به حقتعالی؛[۵۸]
- توجه به جلال و عظمت حقتعالی؛[۵۹]
- داشتن طهارت، روزه و دوام ذکر و مکان خلوت.[۶۰]
امامخمینی نیز شرایط و آدابی برای ذکر بیان کرده است؛ ازجمله:
- طمأنینه: ذکر باید با طمأنینه و سکون نفس بیان شود و اگر با عجله، اضطراب و اختلال حواس گفته شود، اثری از آن حاصل نمیشود، از حد زبان و گوش فراتر نمیرود، به باطن انسان نمیرسد و اگر ذکر در باطن قلب قرار نگیرد و صورت قلب نشود، در آخرت و در سکرات و شداید مرگ و جاندادن از صحنه دل پاک میگردد و تلقین نیز به حال او فایده نمیبخشد؛[۶۱]
- حضور قلب: لازم است در هنگام اذکار معانی و مفاهیم آن را در قلب حاضر کند و حقایق آن را نیز به قلب برساند که این خود دارای مراتبی است.[۶۲] (ببینید: قلب)
- طهارت قلب: اگر در قلب ناپاکیهای عالم دنیا و طبیعت باشد، مهیای ذکر نمیگردد؛ چنانکه تلاوت قرآن نیز نیاز به طهارت قلبی دارد.[۶۳] (ببینید: نماز)
- همراهبودن ذکر با تعظیم و خوف: شخص ذاکر پس از آنکه عظمت و جلال و جمال حق را به برهان یا بیان پیامبران(ع) فهمید، باید قلب را به آن توجه دهد و با مداومت در ذکر عظمت و جلال حقتعالی خشوع را به قلب وارد کند تا نتیجه مطلوب از آن حاصل شود.[۶۴]
امامخمینی دربارهٔ چگونگی ذکرگفتن قائل است که سالک باید همت کند آن حقایقی را که عقل ادراک کرده، به قلب برساند و آن زمانی است که شخص در شبانهروز یک ساعتی را که نفس از همه اشتغالات مفارق شده، برای خود قرار دهد و با حضور قلب و تفکر شروع به ذکرگفتن کند؛[۶۵] زیرا در این وقت فراغت قلب حاصل است. همچنین شخص ذاکر باید در ذکر مانند کسی باشد که میخواهد به طفلی سخنگفتن را آموزش دهد؛[۶۶] به قصد آموزش برای قلب تکرار کند و قلب را با ذکر بیدار نماید تا جایی که قلب حالت تذکر و رقّت پیدا کند که در این صورت قلب با مدد غیبی به ذکر شریف غیبی گویا شود و زبان نیز تابع قلب شود و اگر این عمل شریف با شرایط و آداب ظاهری و باطنی انجام گیرد، قلب متذکر میشود تا آنجایی که نفس با وجود اشتغال به کثرت و طبیعت متذکر توحید است و کمکم قلب محبت الهی را درک میکند و هر چه تذکر شدیدتر شود، محبت افزون شده تا آنجایی که حقتعالی را از هر موجودی به خود رحیمتر میبیند.[۶۷]
افضل اذکار
مشهورترین ذکرهای لفظی تهلیل «لا اِله اِلا الله»، تسبیح «سبحان الله»، تکبیر «الله اکبر»، تحمید «الحمد لِلّه»، حوقله «لاحول و لاقوة الا بِالله» و استرجاع «إِنّا لِلَّهِ وَ إِنّا إِلیهِ راجِعون» است.[۶۸] بعضی افضل اذکار را خصوص تسبیحات حضرت زهرا(س) دانستهاند.[۶۹] امامخمینی با استناد به احادیث شریف، ذکر «لا اله الا الله» را کاملترین و برترین اذکار معرفی میکند. ایشان برای این ذکر، در زمانهایی که نفس از واردات و پراکندگی قلب فراغت دارد، نتایج نیکویی برشمرده است.[۷۰] همچنین برای زندهکردن دل، ذکر خدا بهخصوص ذکر مبارک «یا حَیُّ یا قَیُّوم» مناسب است.[۷۱] بعضی مداومت در ذکر یونسیه «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین» را تأکید کرده و آن را برای حصول ترقیات معنوی مفید دانستهاند.[۷۲]
از سوی دیگر، امامخمینی با تأکید بر همراهی هر دو گونه ذکر قلبی و زبانی معتقد است ذکر تام و کامل ذکری است که همه نشئههای وجود انسان را فرا گیرد و تنها منحصر در یک عضو یا یک بُعد از وجود انسان نباشد؛ یعنی به گونهای باشد که قوای ظاهری و باطنی مسخر تذکر جمیل مطلق گردد.[۷۳] از سوی دیگر، به اعتقاد ایشان انسان صاحب ذکر جامع، است و سایر موجودات به تناسب نشئه خود ذکری مخصوص به خود دارند که به مرتبه معرفت آنها مرتبط است و برترین ذکر، ذکر اولیای کامل است که از معرفت کشفی عیانی برخوردارند.[۷۴] (ببینید: تسبیح و تحمید)
آثار ذکر
قرآن کریم ذکر را سبب طمأنینه قلوب[۷۵] و مورد توجه و یاد خداوند قرار گرفتن[۷۶] میشمارد و در مقابل فراموشی خداوند را سبب هلاکت،[۷۷] خسران[۷۸] و بیتوجهی خداوند به آنها[۷۹] میداند. در روایات نیز ثمره ذکر نورانی شدن قلبها[۸۰] و بخشش گناهان[۸۱] بیان شده است. علمای اخلاق نیز ازجمله آثار ذکر را انس به خدا میدانند که با حصول حالت انقطاع از غیر خدا به وجود میآید و در دل چیزی جز یاد خدا باقی نمیماند؛[۸۲] همچنین ذکر سبب صفای نفس و شرح صدر میگردد.[۸۳] اهل معرفت بر این باورند که سالکان مجذوب بدون مواظبت بر طاعات و عبادات که ازجمله آنها دوام ذکر میباشد، نمیتوانند به مرتبه حبّ الهی برسند.[۸۴]
امامخمینی نیز برای ذکر آثاری ذکر کرده است؛ ازجمله:
- تهذیب اخلاق و اعمال: تذکر محبوب برای متوسطان و عامه بهترین اصلاحکننده اخلاق و اعمال و ظاهر و باطن است و باعث صفای دل و تصفیه روح و رهایی از اسارت نفس میگردد و دل تجلّیگاه حق میشود و حب دنیا را از دل بیرون میراند و همت انسان را واحد میسازد.[۸۵] اگر انسان در همه احوال و حوادث به یاد حقتعالی باشد و خود را در محضر او ببیند، از اموری که خلاف رضای اوست، خودداری میکند و نفس را از سرکشی بازمیدارد.[۸۶] (ببینید: تهذیب نفس)
- رفع حجابها برای اولیای الهی: با ذکر، حجابهای میان بنده و حق برداشته و درهای ملکوت و لطف در جهت حق به روی بنده گشوده میشود[۸۷] و به وصال محبوب نایل میگردد.[۸۸] (ببینید: حجب)
- اطمینان نفس: آنچه انسان را از تزلزل بیرون میآورد و به اطمینان میرساند ذکر خداست. وقتی اطمینان پیدا شد، خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبادِی»[۸۹] شامل او میشود؛ در این صورت بنده اختصاص به حق پیدا میکند؛[۹۰]
- بصیرت درونی: ذکر و یادآوری سبب قوت بصیرت به واقعیتهایی که در جهان مادی و عالم غیب رخ میدهد، میگردد؛ چنانکه تذکر اسما و صفات و یادآوری حق و جمال و جلال او سبب قوت بصیرت باطنی میگردد تا آنجا که جلوه جمال حق را در آیات او مشاهده و در تجلیات اسمائیه و صفاتیه شهود میکند. در مقابل فراموشی و غفلت از حقتعالی سببِ کدورت قلب و نفس و مسلطشدن شیطان بر انسان میگردد و گرفتاریها و مصیبتهایی از ناحیه نفس اماره و شیطان بر انسان وارد میشود.[۹۱] غفلت از خداوند سبب میشود که انسان مرتکب گناه شود، اما اگر انسان این نکته را درک کند که در محضر خداوند است این سبب میشود گناهان و خطاها از انسان صادر نشود و مواظب اعمال و حرکات خود باشد[۹۲] و همین سرّ عصمت پیامبران(ع) و اولیای الهی(ع) است.[۹۳]
موانع ذکر
قرآن کریم شیطان،[۹۴] حب دنیا،[۹۵] حب اولاد،[۹۶] مشغول شدن به تجارت[۹۷] و استکبار[۹۸] را از موانع ذکر خداوند میشمارد. در روایات نیز آرزوهای طولانی[۹۹] و بلاهایی که شخص تحمل آن را ندارد،[۱۰۰] سبب فراموشی ذکر خداوند شمرده شده است. اندیشمندان اسلامی حب شهوات،[۱۰۱] حب دنیا[۱۰۲] و پرخوری[۱۰۳] را ازجمله موانع ذکر شمردهاند.
امامخمینی براین باور است که اگر حب دنیا سبب شود که قلب تمام همت خود را صرف امور دنیایی کند، مانع از ذکر خداوند میشود و هرچه علاقهمندی به دنیا بیشتر شود حجاب قلب فزونی مییابد تا آنجا که نور فطرت را به کلی خاموش میکند و درهای سعادت را به سوی انسان میبندد.[۱۰۴] به اعتقاد ایشان شیطان کاری جز غافل کردن انسان از ذکر خداوند ندارد[۱۰۵] و به واسطه دامهای گوناگون و وعدههای پوچ، انسان را از ذکر خداوند و رسیدن به مقصد بازمیدارد،[۱۰۶] بلکه هر امری که انسان را از یاد خداوند غافل کند، حتی یاد بهشت در حقیقت شیطان است.[۱۰۷]
امامخمینی معتقد است اهل سلوک در همه حالات و مقامات خود نباید از یاد حق غافل شوند و باید در همه مناسک و عبادات، معرفت حقتعالی را طلب کنند و خداجو باشند و مقامات و کرامات، او را از ذکر حق و خلوت و مناجات بازندارد و این غایت سلوک است.[۱۰۸]
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۵۸؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۳۰۸.
- ↑ بقره، ۱۵۲.
- ↑ حجر، ۹.
- ↑ انبیاء، ۷.
- ↑ کهف، ۶۳.
- ↑ راغب، مفردات راغب، ۳۲۸.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعادة، ۸۶۷.
- ↑ فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ۲/۴۹۵؛ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، ۵/۳۴۸.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۸۶.
- ↑ تهرانی، رساله لب اللباب در سیر و سلوک، ۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰.
- ↑ بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۷۱.
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۳/۳۱۸.
- ↑ راغب، مفردات راغب، ۳۲۸.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷.
- ↑ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۹۴–۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱.
- ↑ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۱/۲۶۷؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۳۳؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.
- ↑ مزامیر، ب۴–۱۲.
- ↑ احزاب، ۴۱.
- ↑ رعد، ۲۸.
- ↑ طه، ۱۴؛ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۱/۱۵۹.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۳/۱۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۹۸–۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۰/۱۴۸؛ قمی، تفسیر قمی، ۳/۲۰۰.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۲۵۲.
- ↑ قشیری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۸؛ رازی، حدائق الحقائق، ۱۸۳؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.
- ↑ نسفی، کشف الحقائق، ۱۶۴؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.
- ↑ مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۳۲۷؛ قشیری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۷–۴۰۳؛ نسفی، کشف الحقائق، ۱۳۵؛ شعرانی، الانوار القدسیة فی معرفة قواعد الصوفیه، ۱/۲۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۴ و ۲۰۳–۲۰۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸–۳۳ و ۳۷۳؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۳۰، ۲۷۱ و ۳۴۳–۳۴۴.
- ↑ بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۷۵.
- ↑ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۵/۶۸۴.
- ↑ مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۳۲۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸–۳۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۴.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۴۷؛ فیض کاشانی، مجموعه رسائل، ۴/۲۵۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۴۷–۵۴۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۵۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۳.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۸۲.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۱۹.
- ↑ اعراف، ۲۰۵.
- ↑ احزاب، ۲۱.
- ↑ احزاب، ۴۱.
- ↑ آل عمران، ۱۰۳.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۹۱–۱۹۲.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۸۶؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۴۶۴–۴۶۵.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۸۶؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۳۰۵.
- ↑ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۳۰۶.
- ↑ هود، ۴۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷–۲۱۸.
- ↑ فیض کاشانی، الحقائق، ۲۴۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روحالبیان، ۷/۳۱۸.
- ↑ (شعرانی، الانوار القدسیة فی معرفة قواعد الصوفیه، ۱/۲۱.
- ↑ نجمالدین رازی، منارات السائرین الی حضرة الله و مقامات الطائرین، ۱۵۴–۱۵۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷–۱۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۰۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۰۳–۲۰۴.
- ↑ برقی، المحاسن، ۱/۲۹۱؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۲۰/۳۴۷؛ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۲۹۵.
- ↑ حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ۵/۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۶ و ۲۰۳؛ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۲۴۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۵.
- ↑ ملکی تبریزی، رساله لقاءالله، ۲۷۰؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۵–۶۵۶.
- ↑ رعد، ۲۸.
- ↑ بقره، ۱۵۲.
- ↑ سجده، ۱۴؛ جاثیه، ۳۴.
- ↑ مجادله، ۱۹.
- ↑ حشر، ۱۹.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۲۸.
- ↑ صدوق، منلایحضره الفقیه، ۳/۲۰۰.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعادة، ۸۶۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۶۵.
- ↑ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۵۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱–۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.
- ↑ فجر، ۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۰۷ و ۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۸۹–۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.
- ↑ مائده، ۹۱.
- ↑ ص، ۳۲.
- ↑ منافقون، ۹.
- ↑ نور، ۳۷.
- ↑ سجده، ۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، خ۸۵، ۱۰۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۸۸.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۶۸.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۳۷۳.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۸۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۰۴.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابوحیان اندلسی، محمدبنیوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق صدقی محمد جمیل، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- بحرالعلوم، سیدمهدی، رساله سیر و سلوک، تحقیق سیدمحمدحسین تهرانی، مشهد، علامه طباطبایی، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- تلمسانی، عفیفالدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- تهرانی، سیدمحمدحسین، رساله لب اللباب در سیر و سلوک، مشهد، علامه طباطبایی، چاپ نهم، ۱۴۱۹ق.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روحالبیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- دستجردی، طاهره، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، مجله ادبیات عرفانی، شماره ۴، ۱۳۹۰ش.
- رازی، محمدبنابوبکر، حدائق الحقائق، تحقیق سعید عبدالفتاح، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- شعرانی، عبدالوهاب، الانوار القدسیة فی معرفة قواعد الصوفیه، تحقیق طه عبدالباقی و محمد عید الشافعی، بیروت، مکتبة العلمیه، چاپ اول، بیتا.
- صدوق، محمدبنعلی، منلایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- فتّال نیشابوری، محمدبناحمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، رضی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق، تحقیق محسن عقیل، دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، مجموعه رسائل، تحقیق بهراد جعفری، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- قمی، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، قم، اسوه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کفعمی، ابراهیمبنعلی، البلد الامین و الدرع الحصین، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مستملی بخاری، اسماعیلبنمحمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، تحقیق محمد روشن، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ملکی تبریزی، میرزاجوادآقا، رساله لقاءالله، تحقیق صادق حسنزاده، قم، آلعلی(ع)، چاپ هفتم، ۱۳۸۵ش.
- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- نجمالدین رازی، دایه، منارات السائرین الی حضرة الله و مقامات الطائرین، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نسفی، عزیزالدین، کشف الحقائق، به اهتمام احمد مهدوی دامغانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- حمراءسادات علوی، ذکر، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۵۰۹–۵۱۵.