مرتضی مطهری: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
جز (added Category:مقالههای جدید using HotCat) |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''مرتضی مطهری''' شاگرد [[امامخمینی]]، متفکر، [[ | '''مرتضی مطهری''' شاگرد [[امامخمینی]]، متفکر، فقیه، فیلسوف، استاد [[حوزه]] و [[دانشگاه]] و رئیس [[شورای انقلاب]]. | ||
مرتضی مطهری در سال ۱۲۹۸ در فریمان به دنیا آمد و پس از دو سال تحصیل در حوزه مشهد در سال ۱۳۱۶ روانه [[حوزه علمیه قم]] شد و از دروس اساتید تا سال ۱۳۳۱ بهره برد و از آن سال تا پایان عمرش در تهران ساکن شد. [[سیدحسین بروجردی]]، سیدمحمدحسین طباطبائی و امامخمینی از اساتید تأثیرگذار او بودهاند. او به مدت یازده سال با [[حسینعلی منتظری]] در درس و بحث و حجره رفاقت نزدیک داشت. | |||
مطهری در درسهای [[اخلاق]]، [[فلسفه]]، [[اصول فقه]] و مدت کوتاهی [[فقه]]، امامخمینی حضور داشته است. او همزمان با تحصیل به تدریس نیز میپرداخته است، چنانکه پس از هجرت به تهران، علاوه بر تدریس در دانشگاه، در مدرسه مروی و منزل خود نیز تدریس میکرده است. | |||
پیوند فکری و روحی-عاطفی مطهری با امامخمینی سبب شد که او در [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت امامخمینی]] فعال باشد و در سال ۱۳۴۲ دستگیر و زندانی شد. او یکی از چهار نفری بود که امامخمینی آنها را برای راهنمایی فکری و فقهی هیئتهای مؤتلفه اسلامی معرفی کردند. | |||
مطهری پس از شهادت [[سیدمصطفی خمینی]] مجلس ختمی در تهران برگزار کرد و بسیار جدیتر از پیش در مبارزات فعال شد. پس از [[هجرت امامخمینی به پاریس|هجرت امامخمینی]] به پاریس مطهری جزو اولین نفراتی بود که به ملاقات ایشان رفت و مأموریت یافت شورای انقلاب را شکل دهد. | |||
پس از ورود امامخمینی به ایران مطهری به صورت کامل در خدمت او و اهداف الهی او بود و مفسر نظرات و سخنگوی فکری امامخمینی بوده است. مرتضی مطهری در دوازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ توسط [[گروه فرقان]] ترور شد و به [[شهادت]] رسید. او آثار فراوان قلمی دارد که مورد تأیید ویژه امامخمینی قرار گرفته است. | |||
== زندگینامه و تحصیلات == | == زندگینامه و تحصیلات == | ||
مرتضی مطهری دوازدهم جمادیالاولی ۱۳۳۸ق/ سیزدهم بهمن ۱۲۹۸ در فریمان از توابع [[خراسان]] به دنیا آمد.<ref>واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۲۶.</ref> جد او آخوند ملامحمدعلی، عالمی با تقوا و شجاع بود که در حدود ۱۳۰۰ق/ ۱۲۶۲ش از [[مشهد]] به فریمان | مرتضی مطهری دوازدهم جمادیالاولی ۱۳۳۸ق/ سیزدهم بهمن ۱۲۹۸ در فریمان از توابع [[خراسان]] به دنیا آمد.<ref>واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۲۶.</ref> جد او آخوند ملامحمدعلی، عالمی با تقوا و شجاع بود که در حدود ۱۳۰۰ق/ ۱۲۶۲ش از [[مشهد]] به فریمان مهاجرت کرد.<ref>مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۶۷.</ref> پدرش محمدحسین که هنگام دریافت شناسنامه در زمان [[رضاشاه]] به خاطر چهره نورانی به مطهری شهره شد،<ref>مطهری، محمد، پارهای از، ۱۳۸.</ref> از عالمان درسخوانده در [[حوزه نجف]] و از نظر [[زهد]] و [[تقوا]] ممتاز بود و پس از بازگشت به [[ایران]] در فریمان به خدمات دینی پرداخت. [[امامخمینی]] در سال ۱۳۲۷ به دعوت مرتضی مطهری، سهشبانهروز مهمان پدر وی در فریمان بود.<ref>مطهری، محمد، استاد مطهری از نگاه، ۵۸؛ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۲۶.</ref> و به مناسبت درگذشت وی، در ۱۰/۱۲/۱۳۵۰ در پیام تسلیتی به مطهری، اظهار کرد به پدر وی علاقه خاصی داشته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۲۴.</ref> سکینه، مادر مطهری نیز که زنی نابغه، پرحافظه، دارای بیان قوی و پزشکی سنتی،<ref>مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۶.</ref> شجاع و مدیر بود و رؤیایی نیک پیش از تولد وی دید.<ref>خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۱۷–۱۸؛ مطهری، مجتبی، مصاحبه، چاپشده در استاد مطهری از نگاه خانواده، ۱۵.</ref> | ||
مطهری پس از آموختن [[قرآن]] در مکتبخانه، مقدمات را نزد پدر خود آموخت، در دوازدهسالگی به [[حوزه علمیه مشهد]] رفت و پس از دو سال تحصیل در این حوزه، به خاطر مشکلات خانوادگی به فریمان بازگشت و طی دو سال به مطالعه کتابهای مختلف بهویژه تاریخ پرداخت.<ref>مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۲ و ۷۵–۷۶؛ مطهری، محمدعلی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۵۱.</ref> وی که حافظه عالی، استعداد فوقالعاده و توانایی نطق و خطابه را از مادر خود به ارث برده بود، از کودکی علاقه شدیدی به کتاب داشت و در شوق به [[علم]] و [[عبادت]]، حالتهای خاصی داشت که گاهی پدر و مادر را نگران میکرد.<ref>مطهری. محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۵.</ref> و چنانکه خود خاطرنشان کرده است از سیزدهسالگی تحولات روحی عجیب و پرسشهایی دربارهٔ خدا در وی پدید آمده بود که میل به تنهایی را در وی پدیدمیآورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۴۰–۴۴۱.</ref> مطهری در سال ۱۳۱۶، چندماه پس از درگذشت [[عبدالکریم حائری یزدی]] به [[حوزه علمیه قم]] رفت و در [[مدرسه فیضیه]] ساکن شد.<ref>مطهری. محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۶–۷۷؛ مطهری، محمدعلی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۵۱.</ref> او یازده یا نزدیک به دوازده سال با حسینعلی منتظری همحجره، همبحث و بسیار مأنوس بود؛ به گونهای که بسیاری از امور زندگی آنان مشترک بود و منتظری از عبادت، [[تهجد]] و نظم وی ستایش کرده است.<ref>منتظری، حکیم فرزانه، ۱/۱۷۱–۱۷۳؛ منتظری، خاطرات، ۱/۸۸.</ref> مطهری کتابهای مطول و | مطهری پس از آموختن [[قرآن]] در مکتبخانه، مقدمات را نزد پدر خود آموخت، در دوازدهسالگی به [[حوزه علمیه مشهد]] رفت و پس از دو سال تحصیل در این حوزه، به خاطر مشکلات خانوادگی به فریمان بازگشت و طی دو سال به مطالعه کتابهای مختلف بهویژه تاریخ پرداخت.<ref>مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۲ و ۷۵–۷۶؛ مطهری، محمدعلی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۵۱.</ref> وی که حافظه عالی، استعداد فوقالعاده و توانایی نطق و خطابه را از مادر خود به ارث برده بود، از کودکی علاقه شدیدی به کتاب داشت و در شوق به [[علم]] و [[عبادت]]، حالتهای خاصی داشت که گاهی پدر و مادر را نگران میکرد.<ref>مطهری. محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۵.</ref> و چنانکه خود خاطرنشان کرده است از سیزدهسالگی تحولات روحی عجیب و پرسشهایی دربارهٔ خدا در وی پدید آمده بود که میل به تنهایی را در وی پدیدمیآورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۴۰–۴۴۱.</ref> مطهری در سال ۱۳۱۶، چندماه پس از درگذشت [[عبدالکریم حائری یزدی]] به [[حوزه علمیه قم]] رفت و در [[مدرسه فیضیه]] ساکن شد.<ref>مطهری. محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۶–۷۷؛ مطهری، محمدعلی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۵۱.</ref> او یازده یا نزدیک به دوازده سال با حسینعلی منتظری همحجره، همبحث و بسیار مأنوس بود؛ به گونهای که بسیاری از امور زندگی آنان مشترک بود و منتظری از عبادت، [[تهجد]] و نظم وی ستایش کرده است.<ref>منتظری، حکیم فرزانه، ۱/۱۷۱–۱۷۳؛ منتظری، خاطرات، ۱/۸۸.</ref> مطهری کتابهای مطول و شرح لمعه را نزد [[محمد صدوقی]] و [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]] فرا گرفت<ref>خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۳۴.</ref> و به همراه منتظری کتاب [[کفایة الاصول]] و مقدار زیادی از مکاسب را از [[سیدمحمد محقق داماد]] و بخشی از رسائل را از [[سیدرضا بهاءالدینی]] بهره برده و با هم مباحثه کردند.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۸۸.</ref> وی همچنین در درس [[نهج البلاغه]] [[میرزاعلیآقا شیرازی]] در روزهای اقامت تابستانی در [[اصفهان]] حضور داشت.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۱/۲۳۵–۲۳۶؛ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۹.</ref> وی در درس خارج اصول سیدمحمدحجت کوهکمرهای و درس خارج فقه محقق داماد نیز شرکت میکرد؛ همچنین از درس [[سیدمحمدتقی خوانساری]]، [[سیداحمد خوانساری]]، [[سیدمحمدرضا گلپایگانی]] و [[سیدصدرالدین صدر]] بهره برده است؛ اما مهمترین استاد وی در [[فقه]] و [[اصولفقه|اصول]]، [[سیدحسین بروجردی]] بود که از زمان حضور بروجردی در [[بروجرد]] و سپس مهاجرت در سال ۱۳۲۳ به [[قم]] تا زمان هجرت مطهری به تهران، از درس وی استفاده میکرد.<ref>واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۲۹.</ref> وی مدتی در درس اصول سیدعلی یثربی نیز شرکت کرد<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۹۹ و ۱۰۲.</ref>{{ببینید|حسینعلی منتظری}} | ||
مطهری همچنین به همراه منتظری در [[درس اخلاق]] امامخمینی شرکت میکرد و آنان پس از درس دیدگاههای خود را با ایشان مطرح میکردند؛<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۹۱ و ۱۷۱–۱۷۲.</ref> چنانکه آن دو، در آخرین دوره از تدریس [[شرح منظومه|منظومه]] و مبحث [[نفس]] و [[معاد]] کتاب اسفار ایشان شرکت کرده و این مباحث و بحث الهیات به معنای اعم اسفار را با هم مباحثه کردند.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۹۳.</ref> آنان همزمان از امامخمینی درخواست درس خارج اصول کردند که بدین ترتیب نخستین دوره درس خارج ایشان آغاز شد؛<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۱۹۲.</ref> چنانکه درس خارج فقه امامخمینی نیز به درخواست و حضور آنان شکل گرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲۷؛ منتظری، خاطرات، ۱/۱۹۴.</ref> مطهری به مدت دوازده سال از درس ایشان استفاده کرد.<ref>دهقانی، سرگذشت مطهری، زندگینامه استاد شهید مرتضی مطهری، ۲۸؛ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۳۹–۴۰؛ واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۲۶.</ref> وی الهیات شفای [[بوعلی سینا]] را نزد [[سیدمحمدحسین طباطبایی]] فرا گرفت و در جلسات درس خصوصی وی که برای نقد فلسفه مادی تشکیل میشد، حضور مییافت و نگارش مقدمه، توضیحات و پاورقیهای کتاب [[اصول فلسفه و روش رئالیسم]] طباطبایی را عهدهدار شد.<ref>منتظری، حکیم فرزانه، ۱/۱۷۲؛ غفاری، مصاحبه، مجله شاهد یاران، ۳۸؛ واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۲۹.</ref> وی به خاطر عظمت علمی طباطبایی، [[تواضع]] و فروتنی خاصی در برابر استاد داشت<ref>حجتی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۲۵۵.</ref> و علاقه و دلبستگی شدیدی میان استاد و شاگرد پدید آمد؛ به گونهای که به تعبیر طباطبایی به خاطر هوش فوقالعاده شاگرد و ضایعنشدن مطالب علمی، با حضور مطهری در درس وی، شوق و شعف خاصی به استاد دست میداد.<ref>طباطبایی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۳۵۶–۳۵۷.</ref> | |||
مطهری همزمان با تحصیل به تدریس هم میپرداخت. او نخست به تدریس ادبیات و پس از آن به [[فلسفه]] (شرح منظومه)، [[منطق]] (شرح مطالع)، [[کلام]] (شرح تجرید) و گاهی نیز به تدریس مکاسب و [[کفایة الاصول]] مشغول بود<ref>واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۴۵–۴۶.</ref> وی که از فعالان طرح اصلاح حوزه در زمان بروجردی بود، به دلیل شکست طرح و سوء ظن ناشی از سخنچینی بعضی اطرافیان بروجردی که موجب شد وی حتی حاضر به دیدار با مطهری نباشد.<ref>دوانی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۳۲۰.</ref> در سال ۱۳۳۱ به تهران هجرت کرد و در [[مدرسه مروی]] به تدریس فلسفه و حکمت اسلامی پرداخت. او سه سال بعد برای تدریس در [[دانشگاه تهران]] اقدام کرد و پس از امتحان شفاهی، با نمرهای بالا پذیرفته شد و از مهر ۱۳۳۴، به عنوان استاد دانشکده علوم معقول و منقول، مشغول به کار شد.<ref>خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۵۹–۶۰؛ واثقیراد، مطهری مطهر اندیشهها، ۱/۲۹۸ و ۵۵۱؛ مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۸۵–۸۷.</ref> | |||
مطهری همزمان با تحصیل به تدریس هم میپرداخت. او نخست به تدریس ادبیات و پس از آن به [[فلسفه]] (شرح منظومه)، [[منطق]] (شرح مطالع)، [[کلام]] (شرح تجرید) و گاهی نیز به تدریس مکاسب و [[کفایة الاصول]] مشغول بود<ref>واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۴۵–۴۶.</ref> وی که از فعالان طرح اصلاح حوزه در زمان بروجردی بود، به دلیل شکست طرح و سوء ظن ناشی از سخنچینی بعضی اطرافیان بروجردی که موجب شد وی حتی حاضر به دیدار با مطهری نباشد.<ref>دوانی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۳۲۰.</ref> در سال ۱۳۳۱ به تهران هجرت کرد و در [[مدرسه مروی]] به تدریس فلسفه و | |||
== فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی == | == فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی == | ||
مطهری علاوه بر تدریس در دانشگاه و مدرسه مروی، به فعالیتهای فرهنگی بسیاری پرداخت؛ ازجمله پس از انتشار مجلات «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع» در سالهای ۱۳۳۶و ۱۳۳۷، با دستاندرکاران این نشریهها همکاری و برخی مقالات خود را نیز در آن نشریهها منتشر کرد. وی در جلسات انجمنهای اسلامی پزشکان، مهندسان و دانشجویان سخنرانی میکرد و دستاورد بزرگ این سخنرانیها، پاسخ به شبهات و تبیین معارف اسلامی بود که در روشنگری نسل تحصیلکرده بسیار اثرگذار بود.<ref>خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۵۹–۶۰؛ واثقیراد، مطهری مطهر اندیشهها، ۱/۲۹۸.</ref> او با نگارش کتابهای برجسته علمی، به مشکلات جدید فکری که از اندیشه التقاطی و بیمارِ برخی گروههای فعال در کشور ناشی میشد، پاسخهای لازم را میداد و در کنار آن، اندیشه و | مطهری علاوه بر تدریس در دانشگاه و مدرسه مروی، به فعالیتهای فرهنگی بسیاری پرداخت؛ ازجمله پس از انتشار مجلات «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع» در سالهای ۱۳۳۶و ۱۳۳۷، با دستاندرکاران این نشریهها همکاری و برخی مقالات خود را نیز در آن نشریهها منتشر کرد. وی در جلسات انجمنهای اسلامی پزشکان، مهندسان و دانشجویان سخنرانی میکرد و دستاورد بزرگ این سخنرانیها، پاسخ به شبهات و تبیین معارف اسلامی بود که در روشنگری نسل تحصیلکرده بسیار اثرگذار بود.<ref>خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۵۹–۶۰؛ واثقیراد، مطهری مطهر اندیشهها، ۱/۲۹۸.</ref> او با نگارش کتابهای برجسته علمی، به مشکلات جدید فکری که از اندیشه التقاطی و بیمارِ برخی گروههای فعال در کشور ناشی میشد، پاسخهای لازم را میداد و در کنار آن، اندیشه و معارف اسلامی را برای نسلهای تحصیلکرده جامعه، با قلم و بیان ساده و روان و در عین حال علمی تبیین میکرد.<ref>هاشمی رفسنجانی، مصلح بیدار، ۲/۳۸۴–۳۸۵.</ref> وی نه تنها در [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، بلکه در بهوجودآوردن آن نقش مؤثر داشت و در زمینه حراست از مرزهای فکری بهخصوص التقاطزدایی از اندیشه اسلامی بینظیر بود و از پیشروان مسئله [[وحدت]] و تقریب روحانی و دانشجو بود.<ref>پیرهادی، استاد در کلام رهبر، ۲۴.</ref> | ||
پیوند عقیدتی و فکری و احساسی مطهری با [[امامخمینی]]، موجب شدبا آغاز نهضت امامخمینی، او که از شاگردان برجسته و مورد اعتماد ایشان بود، حضور فعالتری در فعالیتهای مبارزاتی داشته باشد.<ref>حسینی بهشتی، مصلح بیدار، ۲۸۹؛ مطهری، مرتضی، یاران امام، ۲۸.</ref> و با دیگر همفکران روحانی خود بهتدریج شبکهای از [[روحانیان]] مبارز را در تهران و شهرستانها پدیدآورد<ref>واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۴۹.</ref> افزون براین تأثیر نوشتهها و سخنرانیهای مطهری در استواری باور جوانان به اسلام، نقش او را در زمینهسازی بستر انقلاب بسیار پررنگ میکند.<ref>حسینی بهشتی، مصلح بیدار، ۲۸۹.</ref> وی در شب پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ علیه [[محمدرضا پهلوی]] سخنرانی کرد و همراه با شماری از علمای تهران بازداشت و به [[زندان قزل قلعه]] منتقل شد و پس از ۴۳ روز آزاد شد.<ref>خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۷۳–۷۴؛ واثقیراد، مطهری مطهر اندیشهها، ۲/۶۵۶.</ref> پس از [[تبعید امامخمینی به ترکیه]] در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، مطهری رابط ایشان با قشرهای مبارز اعم از روحانی و [[روشنفکر]] بود که این رسالت تا هجرت امامخمینی به | پیوند عقیدتی و فکری و احساسی مطهری با [[امامخمینی]]، موجب شدبا آغاز نهضت امامخمینی، او که از شاگردان برجسته و مورد اعتماد ایشان بود، حضور فعالتری در فعالیتهای مبارزاتی داشته باشد.<ref>حسینی بهشتی، مصلح بیدار، ۲۸۹؛ مطهری، مرتضی، یاران امام، ۲۸.</ref> و با دیگر همفکران روحانی خود بهتدریج شبکهای از [[روحانیان]] مبارز را در تهران و شهرستانها پدیدآورد<ref>واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۴۹.</ref> افزون براین تأثیر نوشتهها و سخنرانیهای مطهری در استواری باور جوانان به اسلام، نقش او را در زمینهسازی بستر انقلاب بسیار پررنگ میکند.<ref>حسینی بهشتی، مصلح بیدار، ۲۸۹.</ref> وی در شب پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ علیه [[محمدرضا پهلوی]] سخنرانی کرد و همراه با شماری از علمای تهران بازداشت و به [[زندان قزل قلعه]] منتقل شد و پس از ۴۳ روز آزاد شد.<ref>خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۷۳–۷۴؛ واثقیراد، مطهری مطهر اندیشهها، ۲/۶۵۶.</ref> پس از [[تبعید امامخمینی به ترکیه]] در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، مطهری رابط ایشان با قشرهای مبارز اعم از روحانی و [[روشنفکری|روشنفکر]] بود که این رسالت تا [[هجرت امامخمینی به پاریس]] در سال ۱۳۵۷ ادامه یافت.<ref>واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۷۳.</ref> | ||
مطهری در تیرماه ۱۳۴۳ و در آستانه برگزاری دادگاه تجدیدنظر سران [[نهضت آزادی]] که از بهمن ۱۳۴۱ و به دلیل مخالفت با رفراندوم انقلاب سفید، دستگیر شده بودند، در نامهای به امامخمینی، با اشاره به اینکه دفاعیات آنها صددرصد جنبه دینی و مذهبی به خود گرفته است و در داخل و خارج ایران نیز بازتاب گستردهای داشته، اظهار علاقه مراجع بزرگ به سرنوشت این افراد را بسیار لازم شمرد. وی همچنین تصریح کرد با وجود احتمال واکنش سیداحمد خوانساری و [[سیدکاظم شریعتمداری]] به این امر، پسندیده است امامخمینی نیز در نامهای فوری به رئیس دادگاه، اهمیت جایگاه [[قضاوت|قضا]] و مسئولیت آن را به وی متذکر شده و به آنان هشدار دهد که احکام خلاف حق، برای آنان گران تمام خواهد شد. وی با اشاره به دغدغه امامخمینی مبنی بر تأثیر صدور اعلامیه از سوی ایشان، بر شدت محکومیت این افراد، تصریح کرد با توجه به دیداری که با این افراد صورت گرفته و اعتقاد آنان مبنی بر اینکه در هر حال حکم سنگینی خواهند داشت، توجه امامخمینی به این موضوع اهمیت بیشتری دارد؛ افزون بر اینکه صدور اعلامیه از سوی سایر | مطهری در تیرماه ۱۳۴۳ و در آستانه برگزاری دادگاه تجدیدنظر سران [[نهضت آزادی]] که از بهمن ۱۳۴۱ و به دلیل مخالفت با رفراندوم انقلاب سفید، دستگیر شده بودند، در نامهای به امامخمینی، با اشاره به اینکه دفاعیات آنها صددرصد جنبه دینی و مذهبی به خود گرفته است و در داخل و خارج ایران نیز بازتاب گستردهای داشته، اظهار علاقه مراجع بزرگ به سرنوشت این افراد را بسیار لازم شمرد. وی همچنین تصریح کرد با وجود احتمال واکنش سیداحمد خوانساری و [[سیدکاظم شریعتمداری]] به این امر، پسندیده است امامخمینی نیز در نامهای فوری به رئیس دادگاه، اهمیت جایگاه [[قضاوت|قضا]] و مسئولیت آن را به وی متذکر شده و به آنان هشدار دهد که احکام خلاف حق، برای آنان گران تمام خواهد شد. وی با اشاره به دغدغه امامخمینی مبنی بر تأثیر صدور اعلامیه از سوی ایشان، بر شدت محکومیت این افراد، تصریح کرد با توجه به دیداری که با این افراد صورت گرفته و اعتقاد آنان مبنی بر اینکه در هر حال حکم سنگینی خواهند داشت، توجه امامخمینی به این موضوع اهمیت بیشتری دارد؛ افزون بر اینکه صدور اعلامیه از سوی سایر علما و سکوت ایشان ممکن است حمل بر تخطئه این افراد از سوی امامخمینی شود؛ از اینرو به سهم خود این کار را درست و لازم میشمرد.<ref>(مطهری، مرتضی، یاران امام، ۵۸–۵۹؛ مقدم، سرنوشت منصور (سرنوشت مؤتلفه اسلامی و منصور به روایت اسناد ساواک و شهربانی)، ۲/۲۲۰–۲۲۱.</ref>{{ببینید|نهضت آزادی ایران|انقلاب سفید}} | ||
با این حال، امامخمینی بنا بر [[مصلحت]]، تنها پس از برگزاری دادگاه تجدیدنظر و صدور حکم، در پیامی از اقدام ستمکارانه رژیم و وضعیت دادگاه اظهار تأسف کرد و با اشاره به نگرانی خود از ابراز هر کلمهای از سوی خود که موجب شدت حکم این افراد شود، خاطرنشان ساخت رأیدهندگان این دادگاه باید در انتظار سرنوشت سختی باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱.</ref> تاریخ درست این پیام با توجه به تاریخ برگزاری دادگاه تجدیدنظر، نامه مطهری و اسناد ساواک، ۱۹/۴/۱۳۴۳ است.<ref>مقدم، سرنوشت منصور (سرنوشت مؤتلفه اسلامی و منصور به روایت اسناد ساواک و شهربانی)، ۲/۲۲۱؛ مطهری، مرتضی، یاران امام، ۵۹؛ بازرگان، خاطرات، ۲/۳۱.</ref> و آنچه در [[صحیفه امام]] آمده اشتباه است. | |||
با این حال، امامخمینی بنا بر [[مصلحت]]، تنها پس از برگزاری | |||
== فعالیتهای سیاسی == | == فعالیتهای سیاسی == | ||
در سال ۱۳۴۳ مرتضی مطهری در کنار [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[محیالدین انواری]] و [[احمد مولایی]]، به نمایندگی از سوی امامخمینی و برای راهنمایی فکری و فقهی هیئتهای | در سال ۱۳۴۳ مرتضی مطهری در کنار [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[محیالدین انواری]] و [[احمد مولایی]]، به نمایندگی از سوی امامخمینی و برای راهنمایی فکری و فقهی هیئتهای مؤتلفه اسلامی انتخاب شدند. این جمعیت که به دستور امامخمینی با ائتلاف هیئتهای مذهبیِ مبارز به وجود آمد، با هدایت این افراد گامهای مؤثری در تقویت نهضت برداشت.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱۰۶–۱۰۷.</ref> مطهری در سال ۱۳۴۶ همراه با گروهی، [[حسینیه ارشاد]] تهران را بنیان نهادند. حسینیه ارشاد با هدف روشنگری نسل [[جوان]] دربارهٔ معارف اسلامی تأسیس شد و نخستین جلسه رسمی آن در آغاز سال ۱۳۴۶ برگزار شد. هر روز گویندگان بیشتری به جمع سخنرانان آن افزوده میشدند و در این میان میتوان از علی شریعتی نام برد که مطهری در واقع معرف و دعوتکننده او به حسینیه ارشاد بود.<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۰–۱۱؛ مختاری، شهید مطهری در حدیث دیگران، ۸۹.</ref> با ورود شریعتی به جمع اندیشمندان حسینیه ارشاد، روند روشنگری در آن شکل فعالتری به خود گرفت<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴۷.</ref> و بهتدریج بحثهای حسینیه حساستر شد. مطهری از وی که از برخی سنتهای جامعه شدیداً انتقاد میکرد، خواست تا در صحبتهای خود متعادلتر عمل کند و دستاویز در اختیار مخالفان قرار ندهد. اختلاف شریعتی و مطهری بر اساس مبانی و برداشت از [[اسلام]] بود. مطهری، شریعتی را یک جامعهشناس میدانست تا اسلامشناس؛ از سوی دیگر، [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) علیه حسینیه، فعالیت و از این اختلافات سوء استفاده میکرد و آن را گسترش میداد. سرانجام اختلاف با ناصر میناچی یکی از اعضای هیئت امنا، موجب جداشدن مطهری از حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۹ شد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴۸.</ref> روزهای فعالیت مطهری در این حسینیه، سختترین دوران حیات سیاسی و دینی او بهشمار میرود.<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۰–۱۱.</ref> در اسفند ۱۳۴۷، امامخمینی در پاسخ به نامهای از مطهری، با آرزوی سلامت و توفیق او در خدمت به اسلام، از وی خواست تا با زبان شیرین خود به نجات جوانان از تباهی و گمراهی همت کند. ایشان در این نامه ضمن تأیید آثار فرستادهشده از مطهری، دربارهٔ اعتماد کامل به او و بیتأثیربودن نقلقولهای احتمالی، به او اطمینان داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۵۸۹–۵۹۰.</ref> همچنین در ۲۲ اسفند ۱۳۴۷ اجازهنامهای در [[امور حسبیه]] برای وی صادر کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۲۱.</ref>{{ببینید|علی شریعتی}} | ||
یکی از اقدامات مطهری در سال ۱۳۴۸، انتشار اعلامیه به همراه سیدمحمدحسین طباطبایی و [[سیدابوالفضل زنجانی]]، برای آوارگان [[فلسطین]] و جمعآوری کمک مالی برای آنان بود. او در تماسهای خود با [[مرجعیت|مراجع تقلید]] مشهد و قم، آنان را به اقدامات مؤثر در این زمینه ترغیب میکرد.<ref>واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۶۴.</ref> وی همچنین در سالهای ۱۳۵۱–۱۳۵۳ در مساجد [[مسجد ارک|ارک]] و [[مسجد جاوید|جاوید]] تهران سخنرانی میکرد و از آنجاکه چاپ و انتشار سخنرانیهای او در جامعه موج ایجاد میکرد، در سال ۱۳۵۴ از سوی رژیم پهلوی از سخنرانی و منبر ممنوع شد.<ref>نادری، احیاگران آیینه و آفتاب، ۶.</ref> وی در سال ۱۳۵۵ و در پی درگیری با یک استاد [[کمونیسم|کمونیست]] دانشکده الهیات، زودتر از موعد، خود را بازنشسته کرد و در این سال موفق شد به [[نجف اشرف]] مسافرت کند و در دیدار با امامخمینی دربارهٔ مسائل مهم نهضت و حوزههای علمیه با ایشان مشورت کند.<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۲.</ref> مطهری در سالهای پایانی دهه پنجاه بر آن شد به صورت مرتب به قم سفر کند و با شروع بحثهای پرمحتوا برای طلاب درسخواندهتر و فاضلتر، حرکتی را در راه غنای فکری حوزه دنبال کند.<ref>حسینی بهشتی، پارهای از، ۲۷۷.</ref> وی بدین هدف در سالهای ۵۵ و ۵۶ هر هفته به قم میرفت و در دو جلسه جداگانه به تدریس فلسفه و معارف [[قرآن]] میپرداخت.<ref>(مهاجری، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۴۴۹.</ref> | |||
یکی از اقدامات مطهری در سال ۱۳۴۸، انتشار اعلامیه به همراه سیدمحمدحسین طباطبایی و [[سیدابوالفضل زنجانی]]، برای آوارگان [[فلسطین]] و جمعآوری کمک مالی برای آنان بود. او در تماسهای خود با [[مراجع تقلید]] مشهد و قم، آنان را به اقدامات مؤثر در این زمینه ترغیب میکرد.<ref>واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۶۴.</ref> وی همچنین در سالهای ۱۳۵۱–۱۳۵۳ در مساجد [[مسجد ارک|ارک]] و [[مسجد جاوید|جاوید]] تهران سخنرانی میکرد و از آنجاکه چاپ و انتشار سخنرانیهای او در جامعه موج ایجاد میکرد، در سال ۱۳۵۴ از سوی رژیم پهلوی از سخنرانی و منبر ممنوع شد.<ref>نادری، احیاگران آیینه و آفتاب، ۶.</ref> وی در سال ۱۳۵۵ و در پی درگیری با یک استاد [[کمونیست]] دانشکده الهیات، زودتر از موعد، خود را بازنشسته کرد و در این سال موفق شد به [[نجف اشرف]] مسافرت کند و در دیدار با امامخمینی دربارهٔ مسائل مهم نهضت و حوزههای علمیه با ایشان مشورت کند.<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۲.</ref> مطهری در سالهای پایانی دهه پنجاه بر آن شد به صورت مرتب به قم سفر کند و با شروع بحثهای پرمحتوا برای طلاب درسخواندهتر و فاضلتر، حرکتی را در راه غنای فکری حوزه دنبال کند.<ref>حسینی بهشتی، پارهای از، ۲۷۷.</ref> وی بدین هدف در سالهای ۵۵ و ۵۶ هر هفته به قم میرفت و در دو جلسه جداگانه به تدریس فلسفه و معارف [[قرآن]] میپرداخت.<ref>(مهاجری، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۴۴۹.</ref> | |||
پس از درگذشت مشکوک [[سیدمصطفی خمینی]] در اول آبان ۱۳۵۶ و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، مطهری بهطور تماموقت در خدمت نهضت قرار گرفت.<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۳.</ref> وی در تدارک برگزاری مجلس ترحیم در مسجد ارک تهران که با حضور روحانیان مبارز، دانشگاهیان و روشنفکران برجسته مسلمان برگزار شد، نقش اساسی داشت.<ref>رجبی، علمای مجاهد، ۴۷۱–۴۷۲.</ref> امامخمینی در شانزده آذر ۱۳۵۶، در نامهای به مطهری، از محبت او در جریان درگذشت سیدمصطفی خمینی تشکر کرد و خواست تا از طرف ایشان از کسانی که در مسجد ارک به این مناسبت مجلس برگزار کردهاند و دیگرانی که تسلیت فرستادهاند، قدردانی کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۷۸.</ref> | پس از درگذشت مشکوک [[سیدمصطفی خمینی]] در اول آبان ۱۳۵۶ و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، مطهری بهطور تماموقت در خدمت نهضت قرار گرفت.<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۳.</ref> وی در تدارک برگزاری مجلس ترحیم در مسجد ارک تهران که با حضور روحانیان مبارز، دانشگاهیان و روشنفکران برجسته مسلمان برگزار شد، نقش اساسی داشت.<ref>رجبی، علمای مجاهد، ۴۷۱–۴۷۲.</ref> امامخمینی در شانزده آذر ۱۳۵۶، در نامهای به مطهری، از محبت او در جریان درگذشت سیدمصطفی خمینی تشکر کرد و خواست تا از طرف ایشان از کسانی که در مسجد ارک به این مناسبت مجلس برگزار کردهاند و دیگرانی که تسلیت فرستادهاند، قدردانی کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۷۸.</ref> | ||
سالها اُنس با امامخمینی از مطهری مریدی ساخته بود که از اعماق وجود به ایشان ارادت میورزید. وی امامخمینی را حسنهای از جانب خداوند میدانست و بیش از همه شخصیت وجودی، عظمت روحی و قابلیت فوقالعاده ایشان را درک کرده بود. او امامخمینی را روح قدسی الهی، جان جانان، قهرمان قهرمانان و نور چشم و عزیز و روح ملت ایران نامید و تأکید کرد شخصیت گمشده خود را در ایشان یافته است؛ همچنین در وصف درس اخلاق امامخمینی، این درس را درس معارف و سیر و سلوک شمرد که او را سرمست میکرده است؛ به گونهای که تا جلسه بعدی درس، شدیداً تحتتأثیر آن درس اخلاق بوده است. وی تأکید کرده است بخش مهمی از شخصیتش در دوازده سال حضورش در درسهای امامخمینی شکل گرفته است. وی از روح گرم، عزم آهنین، استقامت، شجاعت، روشنبینی و چشمه جوشان امامخمینی ستایش کرده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۴۱ و ۲۴/۸۳–۸۴.</ref> | سالها اُنس با [[امامخمینی]] از مطهری مریدی ساخته بود که از اعماق وجود به ایشان ارادت میورزید. وی امامخمینی را حسنهای از جانب خداوند میدانست و بیش از همه شخصیت وجودی، عظمت روحی و قابلیت فوقالعاده ایشان را درک کرده بود. او امامخمینی را روح قدسی الهی، جان جانان، قهرمان قهرمانان و نور چشم و عزیز و روح ملت ایران نامید و تأکید کرد شخصیت گمشده خود را در ایشان یافته است؛ همچنین در وصف درس اخلاق امامخمینی، این درس را درس معارف و سیر و سلوک شمرد که او را سرمست میکرده است؛ به گونهای که تا جلسه بعدی درس، شدیداً تحتتأثیر آن درس اخلاق بوده است. وی تأکید کرده است بخش مهمی از شخصیتش در دوازده سال حضورش در درسهای امامخمینی شکل گرفته است. وی از روح گرم، عزم آهنین، استقامت، شجاعت، روشنبینی و چشمه جوشان امامخمینی ستایش کرده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۴۱ و ۲۴/۸۳–۸۴.</ref> | ||
امامخمینی نیز علاقه ویژه و اعتماد فوقالعادهای به مطهری داشت. ایشان به هنگام دیدار مطهری در [[کربلا]] که به همراه همسرش به این سفر رفته بود، از دیدن وی بهشدت خوشحال شد و در ادامه سفر او به نجف اشرف، در بیت خود برای مطهری محفل دید و بازدید برگزار کرد و با تعطیل کردن برنامه معمول خود، در ساعات حضور مطهری، در کنار وی نشست و مانند دو انسان شیفته، با هم برخوردی صمیمانه داشتند.<ref>دعایی، گوشهای از خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی، ۱۲۹–۱۳۰.</ref> مطهری در اواخر سال ۱۳۵۶ از تهران نامهای به امامخمینی در نجف نوشت و در آن به برخی از مهمترین مسائل نهضت اشاره کرد.<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۵–۶.</ref> او در این نامه با آرزوی سلامتی برای امامخمینی، مهمترین مسائل نهضت و ضرورت توجه به آن را این امور شمرد: | امامخمینی نیز علاقه ویژه و اعتماد فوقالعادهای به مطهری داشت. ایشان به هنگام دیدار مطهری در [[کربلا]] که به همراه همسرش به این سفر رفته بود، از دیدن وی بهشدت خوشحال شد و در ادامه سفر او به نجف اشرف، در بیت خود برای مطهری محفل دید و بازدید برگزار کرد و با تعطیل کردن برنامه معمول خود، در ساعات حضور مطهری، در کنار وی نشست و مانند دو انسان شیفته، با هم برخوردی صمیمانه داشتند.<ref>دعایی، گوشهای از خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی، ۱۲۹–۱۳۰.</ref> مطهری در اواخر سال ۱۳۵۶ از تهران نامهای به امامخمینی در نجف نوشت و در آن به برخی از مهمترین مسائل نهضت اشاره کرد.<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۵–۶.</ref> او در این نامه با آرزوی سلامتی برای امامخمینی، مهمترین مسائل نهضت و ضرورت توجه به آن را این امور شمرد: | ||
# نفوذ افکار [[مارکسیسم|مارکسیستی]] تا درون برخی محافل مذهبی و ضرورت موضعگیری امامخمینی؛ | # نفوذ افکار [[مارکسیسم|مارکسیستی]] تا درون برخی محافل مذهبی و ضرورت موضعگیری امامخمینی؛ | ||
# تشبیه [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به [[خوارج]] که از حرکتی سیاسی به انشعاب مذهبی تبدیل شد و توجه به انحرافات آنها؛ | # تشبیه [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به [[خوارج]] که از حرکتی سیاسی به انشعاب مذهبی تبدیل شد و توجه به انحرافات آنها؛ | ||
# مسئله [[روحانیت]] و انتقاد از همفکری اغلب جریانهای سیاسی عقیدتی موجود در کوبیدن و حذف روحانیت؛ | # مسئله [[روحانیت]] و [[انتقاد]] از همفکری اغلب جریانهای سیاسی عقیدتی موجود در کوبیدن و حذف روحانیت؛ | ||
# مسئله طرفداران شریعتی و جریان بتسازی از وی و نفی هر گونه انتقاد از او. وی همچنین در ادامه نامه با تشریح افکار شریعتی و انحرافات فکری او بهویژه در بدنام کردن روحانیت، از امامخمینی خواست تا در صورت صلاحدید نسبت به منع چاپ مجدد آثار شریعتی در اروپا و آمریکا، پیش از تجدیدنظر و اصلاح که خواست خود او در روزهای پایانی عمرش بود، اقدام کند و پایانبخش نامه نیز بعضی اخبار و اتفاقات داخل ایران بود.<ref>مطهری، مرتضی، نامه تاریخی، ۱۴–۳۰.</ref> | # مسئله طرفداران شریعتی و جریان بتسازی از وی و نفی هر گونه انتقاد از او. وی همچنین در ادامه نامه با تشریح افکار شریعتی و انحرافات فکری او بهویژه در بدنام کردن روحانیت، از امامخمینی خواست تا در صورت صلاحدید نسبت به منع چاپ مجدد آثار شریعتی در اروپا و آمریکا، پیش از تجدیدنظر و اصلاح که خواست خود او در روزهای پایانی عمرش بود، اقدام کند و پایانبخش نامه نیز بعضی اخبار و اتفاقات داخل ایران بود.<ref>مطهری، مرتضی، نامه تاریخی، ۱۴–۳۰.</ref> | ||
امامخمینی نیز در پاسخ به نامه مطهری، با ابراز نگرانی از دور بودن امثال مطهری از حوزه | امامخمینی نیز در پاسخ به نامه مطهری، با ابراز نگرانی از دور بودن امثال مطهری از [[حوزههای علمیه|حوزه علمیه]]، حوزه را از درون آسیبپذیرتر دانست و از وی خواست با انتخاب افراد شایسته برای حضور و نظارت بر امور حوزه اقدام کند. ایشان همچنین با یادآوری تذکر خود به اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا، ابراز امیدواری کرد به همت اشخاصی چون مطهری، عملاً از [[انحرافات]] جلوگیری شود و اختلافات و تفرقهها کاهش یابد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۸–۳۲۹.</ref> | ||
{{ببینید| | {{ببینید|اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا}} | ||
در مهر ۱۳۵۷ پس از هجرت امامخمینی به | در مهر ۱۳۵۷ پس از [[هجرت امامخمینی به پاریس|هجرت امامخمینی به فرانسه]]، مطهری برای دیدار با ایشان به [[پاریس]] رفت<ref>واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۷۱–۷۲.</ref> او پس از بازگشت از پاریس، در تشریح روحیات امامخمینی، به وجود چهار مرحله از [[ایمان]] در ایشان تصریح کرد: ایمان به هدف، ایمان به راهی که انتخاب کرده، ایمان به مردم براساس شناخت و بالاخره ایمان به یاری دست خدا در حوادث انقلاب.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۳۲–۱۳۳.</ref> | ||
پس از سفر مطهری و چند نفر دیگر از سران انقلاب به پاریس و همفکری با آنان، امامخمینی گروهی پنجنفره از روحانیون را مأمور شناسایی افراد مورد اعتماد برای تشکیل شورای انقلاب کرد<ref>یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ۸۹ و ۹۱؛ حسینی بهشتی، خاطرات ماندگار، ۲۰۰؛ بازرگان، شورای انقلاب، ۲۲.</ref> و مطهری به عنوان نماینده ایشان در گروه پنج نفره، مسئول دعوت و گزینش اعضای شورا شد که به دلیل سرعت حوادث و دقت و وسواس ایشان در بررسی افراد،<ref>هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۲۳؛ سحابی، ۱۱؛ یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ۲۳.</ref> امامخمینی در ۱۴/۸/۱۳۵۷ در نامهای به بهشتی، با گلایه از تأخیر، شتاب او و مطهری را در معرفی افراد مورد اعتماد ضروری شمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۰۷.</ref> پس از تشکیل شورا، تا زمان عضویت [[سیدمحمود طالقانی]]، ریاست | پس از سفر مطهری و چند نفر دیگر از سران انقلاب به پاریس و همفکری با آنان، امامخمینی گروهی پنجنفره از روحانیون را مأمور شناسایی افراد مورد اعتماد برای تشکیل [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]] کرد<ref>یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ۸۹ و ۹۱؛ حسینی بهشتی، خاطرات ماندگار، ۲۰۰؛ بازرگان، شورای انقلاب، ۲۲.</ref> و مطهری به عنوان نماینده ایشان در گروه پنج نفره، مسئول دعوت و گزینش اعضای شورا شد که به دلیل سرعت حوادث و دقت و وسواس ایشان در بررسی افراد،<ref>هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۲۳؛ سحابی، ۱۱؛ یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ۲۳.</ref> امامخمینی در ۱۴/۸/۱۳۵۷ در نامهای به بهشتی، با گلایه از تأخیر، شتاب او و مطهری را در معرفی افراد مورد اعتماد ضروری شمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۰۷.</ref> پس از تشکیل شورا، تا زمان عضویت [[سیدمحمود طالقانی]]، ریاست شورای انقلاب برعهده مطهری بود.<ref>یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ۳۴۰.</ref> و وی تصمیمات این شورا را بیدرنگ با امامخمینی در میان میگذاشت و پس از کسب تکلیف از ایشان، به مرحله اجرا درمیآورد.<ref>جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران ۲۳۴.</ref>{{ببینید|شورای انقلاب اسلامی}} | ||
{{ببینید| | امامخمینی در برخی تصمیمگیریهای مربوط به [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] با مطهری [[مشورت]] و آنچه را لازم بود، از طریق وی به مبارزان اعلام میکرد.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۲۴/۱۳۲–۱۳۳؛ پورحسین، مبارزات سیاسی شهید مطهری، ۱۰.</ref> مطهری در ۲۹/۱۰/۱۳۵۷ از تصمیم امامخمینی برای بازگشت به ایران باخبر شد.<ref>جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، ۲۳۷.</ref> او که ریاست [[کمیته استقبال از امامخمینی]] را بر عهده داشت.<ref>جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، ۲۳۹.</ref> نخستین کسی بود که در [[مدرسه رفاه]]، محل استقرار این کمیته سخنرانی کرد.<ref>ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۴۵.</ref> پس از بستهشدن فرودگاه و ممانعت دولت [[شاپور بختیار]] از ورود امامخمینی به کشور نیز، علما، [[روحانیون]] و مدرسان حوزهها در [[مسجد]] دانشگاه تهران تحصن کردند.<ref>جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، ۲۴۳.</ref> در این تحصن، مطهری به نمایندگی از علما اعلام کرد آنان تا وقتی که امامخمینی وارد ایران نشود، به تحصن خود ادامه میدهند.<ref>طاهری خرمآبادی، مصاحبه، چاپشده در سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، ۲/۹۸–۹۹.</ref>{{ببینید|کمیته استقبال|بازگشت امامخمینی}} | ||
امامخمینی | پس از [[بازگشت امامخمینی به ایران|بازگشت امامخمینی]] به ایران مطهری بهرغم مشغله زیاد، با گروه سرپرستی اداره بیت امامخمینی، که در آن شرایط اهمیت ویژهای داشت نیز همکاری میکرد<ref>هاشمی رفسنجانی، مصلح بیدار، ۲/۳۷۸؛ هاشمی رفسنجانی، مرزبان بیدار، ۱۸۵.</ref> او همچنین با سخنرانیها و مصاحبههای تلویزیونی پس از پیروزی، تلاش کرد [[جمهوری اسلامی|نظام جمهوری اسلامی]] مورد نظر امامخمینی را به مردم معرفی کند و به ابهامات مطرحشده از سوی گروهها و روشنفکران پاسخ بگوید.<ref>مختاری، شهید مطهری در حدیث دیگران، ۱۹۵–۱۹۹.</ref> | ||
مطهری که از پیش از پیروزی انقلاب، در برابر نشر افکار انحرافی در جامعه اسلامی بهویژه تفسیرهای مادی که [[گروه فرقان]] از دین داشتند، حساس بود، در مقدمه چاپ هشتم کتاب علل گرایش به مادیگری با عنوان «ماتریالیسم در ایران» بحثی روشنگرانه دراینباره نوشت. این مقاله با هدف افشای نقشههای جدید ماتریالیست در ایران نوشته شد و در آن توطئه ماتریالیستخواندن برخی عرفای تاریخ اسلام و از آن مهمتر ارائه تفسیری مادی از [[قرآن]] به قلم برخی گروهها و افراد چپ یا چپزده خصوصاً گروه فرقان آشکار و خنثی شد.<ref>شورای نظارت، مقدمه مجموعه آثار، ۱/۳۰–۳۱.</ref> وی که آثار گروه فرقان را با دقت کامل مطالعه میکرد، در پاسخ به دوستان خود که میگفتند چرا وقت خود را صرف تفسیر اکبر گودرزی (رئیس گروه فرقان) میکند، اندیشهها و تأثیری که روی جوانها میگذارند را مهم دانست نه اشخاص را. او به دلیل ایجاد شبهه این نوشتهها در ذهن جوانان، خود را موظف به پاسخگویی میدانست.<ref>ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۸۳.</ref> | |||
مطهری که از پیش از پیروزی انقلاب، در برابر نشر افکار انحرافی در جامعه اسلامی بهویژه تفسیرهای مادی که [[گروه فرقان]] از دین داشتند، حساس بود، در مقدمه چاپ هشتم کتاب علل گرایش به | |||
== شهادت == | == شهادت == | ||
سرانجام مرتضی مطهری در سن ۶۰سالگی، در ساعت ۲۲:۲۰ روز یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، در حالیکه در پایان جلسهای فکری ـ سیاسی از خانه [[یدالله سحابی]] خارج میشد، به دست محمدعلی بصیری<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۳؛ روزیطلب، ترکیب التقاط و ترور (بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان)، ۱۲۷ و ۲۴۸.</ref> از نیروهای گروه فرقان، به [[شهادت]] رسید. پیکر او پس از تشییع جنازه باشکوه در تهران و قم و ادای نماز به امامت [[مرجع تقلید]] وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی و هزاران عزادار، در [[حرم فاطمه معصومه(س)]] به خاک سپرده شد.<ref>کردی، گروه فرقان، ۱۲۹–۱۳۰؛ اطلاعات، روزنامه، ۴.</ref> در شهادت مطهری، استادش سیدمحمدحسین | سرانجام مرتضی مطهری در سن ۶۰سالگی، در ساعت ۲۲:۲۰ روز یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، در حالیکه در پایان جلسهای فکری ـ سیاسی از خانه [[یدالله سحابی]] خارج میشد، به دست محمدعلی بصیری<ref>شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۳؛ روزیطلب، ترکیب التقاط و ترور (بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان)، ۱۲۷ و ۲۴۸.</ref> از نیروهای گروه فرقان، به [[شهادت]] رسید. پیکر او پس از تشییع جنازه باشکوه در تهران و قم و ادای نماز به امامت [[مرجعیت|مرجع تقلید]] وقت، [[سید محمدرضا گلپایگانی|سیدمحمدرضا گلپایگانی]] و هزاران عزادار، در [[حرم فاطمه معصومه(س)]] به خاک سپرده شد.<ref>کردی، گروه فرقان، ۱۲۹–۱۳۰؛ اطلاعات، روزنامه، ۴.</ref> در شهادت مطهری، استادش [[سیدمحمدحسین طباطبایی]]، با تأثر شدید، احساسات خود را شبیه عزیز ازدستداده و غیرقابل وصف خواند<ref>طباطبایی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۳۵۸.</ref> و بسیاری از مقامات و نهادهای [[جمهوری اسلامی ایران]]، در پیامهایی فقدان این دانشمند بزرگ را تسلیت گفتند. همچنین مراسم بزرگداشت وی در سراسر ایران و خارج از کشور برگزار شد.<ref>واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۸۱ و ۸۴–۱۰۱.</ref> | ||
امامخمینی | امامخمینی در پیامی، شهادت این متفکر دانشمند، اسلامشناس، فیلسوف، عالم و فقیه عالیمقام را به اولیای اسلام و ملت ایران تبریک و تسلیت گفت؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که در اسلامشناسی و فنون مختلف اسلام و [[قرآن]]، کمنظیر بود و جنبههای مختلف در وجودش جمع بود و آثارش بدون استثنا خوب و انسانساز است. ایشان مطهری را کسی شمرد که عمر شریف خود را در راه اهداف اسلام گذراند و با کجرویها و انحرافات، سرسختانه مبارزه کرد. همچنین وی را فرزند بسیار عزیز، پاره تن و حاصل عمر خود خواند که در سوگ ازدستدادن او نشسته است و شهادت او صدمهای جبرانناپذیر برای جامعه اسلامی است؛ با این حال، وجود چنین شخصیتهای فداکاری که در زندگی و پس از [[مرگ]] نورافشانی کرده و میکنند را به جامعه اسلامی تبریک گفت. ایشان تأکید کرد مطهری که در طهارت روح، قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، به ملأ اعلی پیوست؛ اما بدخواهان بدانند که با رفتن مطهری، شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی او از میان نمیرود و چنانکه اسلام از عصر [[وحی]] تاکنون، با شهادت و [[فداکاری]]، رشد کرده است، ملت نیز با شهادت عزیزان خود در مبارزه مصممتر خواهد شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۷۸–۱۷۹.</ref> ایشان در ادامه پیام، روز پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ را عزای عمومی اعلام کرد و خود نیز دو روز در [[مدرسه فیضیه]] مراسم سوگواری برپا کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۷۹.</ref> | ||
امامخمینی | امامخمینی که در مراسم یادبود مطهری بهشدت متأثر بود،<ref>واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۹۱.</ref> در سخنانی که در مدرسه فیضیه بیان کرد، شهادت را مایه افتخار و [[سعادت]] مردان خدا دانست و با اشاره به حدیث «لایزال یؤیّد هذا الدّینَ بالرَّجل الفاجر»، ریختن خون این «شهید عزیز» را موجب تأیید دین خدا و انقلاب شمرد. ایشان با بهکاربردن جمله «بریزید خونهای ما را، زندگی ما دوام پیدا میکند» تأکید کرد [[ترور]] این شخصیتهای بزرگ و متفکران، که ناشی از بیمنطقی مخالفان است، نهضت را زنده و ملت را بیدارتر میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۸۲–۱۸۴.</ref> | ||
امامخمینی همچنین در | امامخمینی همچنین از طریق دیدارهای حضوری و نامه، به پیامهای تسلیت شخصیتهای ایرانی و مقامات دولتهای خارجی پاسخ گفت و از آنها تشکر کرد. ایشان در ۱۶/۲/۱۳۵۸، در نامهای به [[سیدمحمد خاتمی]]، ضمن تشکر از پیام تسلیت او، از وی خواست تا به پیامهای تسلیت [[اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا|انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا]] و ایرانیهای مقیم اروپا نیز پاسخ دهد و سلام و تشکر ایشان را به آنان برساند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۹۴.</ref> نیز در پاسخ برخی دیگر از شخصیتهای داخلی مانند [[سیدابراهیم حقشناس]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۰۷.</ref> [[علی انصاری]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۰۸.</ref> [[عطاءالله اشرفی اصفهانی]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۰۹.</ref> (سید فخرالدین) افقهی سبزواری،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۱۰.</ref> [[سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی]] و علما و مردم تبریز<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۶۴۹.</ref> [[سیدمهدی یثربی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۲.</ref> و [[سیدحسین خادمی]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۲۵.</ref> از پیامهای تسلیت آنان تشکر کرد. ایشان همچنین از تسلیت رئیسجمهور سومالی که سفیر این کشور آن را ابلاغ کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۹۷.</ref> و تلگرامهای تسلیت رئیسجمهوری لیبی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۰۲.</ref> و رئیس [[امارات متحده عربی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۷.</ref> قدردانی کرد. ایشان در ۱۹/۲/۱۳۵۸ نیز در جمع دانشجویان تهران، با بیان مبارزات علما و دستاوردهای انقلاب اسلامی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۱۱–۲۱۹.</ref> تأکید کرد اگرچه ضایعه شهادت مطهری، بزرگ است، اما نباید از این حوادث ترسید؛ زیرا اسلام نیز از آغاز با این فداکاریها پیش رفته و امروز موج پیشروندهای که این شهادتها در ایران و سایر کشورهای جهان ایجاد میکند، موجب رساتر شدن فریاد مردم و رسوایی بیشتر دشمنان است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۱۹–۲۲۰.</ref> | ||
{{ببینید|اکبر هاشمی رفسنجانی}} | [[امامخمینی]] همچنین در سخنانی با اشاره به سازمانهای [[حقوق بشر]] که [[مجازات]] متهمین را خشونت تلقی و با آن مخالفت میکنند، از سکوت آنان در برابر قتل شخصیتی فیلسوف و عالم مانند مطهری که سلامت نفس او و بیآزاری او را در مدت قریب به بیست سال آشنایی شهادت میداد، سؤال کرد؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۲–۳۱۳ و ۴۱۵.</ref> نیز در ۵/۳/۱۳۵۸ در پیامی که به مناسبت [[ترور]] نافرجام [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] صادر کرد، خطاب به [[ابرقدرتها]] تأکید کرد که این ترورها هرچند حسابشده و با پشتیبانی قدرتهای بزرگ اجرا شود، نمیتواند شخصیت انسانی مطهری و هاشمی را ترور کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۹۵.</ref> همچنین ایشان در ۲۷/۱۲/۱۳۵۸، در پیامی به ملت ایران، ترور دانشمندی چون مطهری را خسارتی جبرانناپذیر به [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و کشور شمرد و با ابراز ناتوانی از بیان احساسات خود دربارهٔ مطهری، وی را فرزندی عزیز برای خود و پشتوانهای محکم برای حوزههای دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور خواند که دست خیانتکار دشمن، همگان را از ثمرات ارزشمند او محروم کرد. ایشان در ادامه با اشاره به شایعاتی دربارهٔ تلاش گروههای ضداسلام و انقلاب، برای [[تبلیغ]] در جهت دور کردن جوانان دانشگاهی از کتابهای این استاد، به دانشجویان و طبقه [[روشنفکری|روشنفکر]] متعهد توصیه کرد اجازه ندهند دسیسههای غیر اسلامی به فراموشی این کتابها منجر شود؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۸۷–۱۸۸.</ref> همچنین در ۱۰/۱۲/۱۳۵۹، در سخنانی در جمع کارکنان [[مدرسه عالی شهیدمطهری]]، تقدم [[تهذیب]] بر علم در آموزشهای حوزه و دانشگاه را موجب تربیت اشخاصی چون مطهری دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۶۹.</ref>{{ببینید|اکبر هاشمی رفسنجانی}} | ||
امامخمینی در دومین و سومین سالگرد شهادت مطهری نیز، بار دیگر به آثار جاوید او که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از [[عشق]] به مکتب او است، اشاره کرد و با تأکید بر اینکه هیچ شخص دیگری را نمیشناسد که همه آثارش بیاستثنا خوب باشد، تمام آثار قلم و زبان مطهری را بیاستثنا، خوب، انسانساز، آموزنده و روانبخش و برای [[عارف]] و عامی سودمند شمرد و ابراز امیدواری کرد با بهرهگیری از ثمرات این درخت پرثمر، دانشمندانی پربها تربیت شوند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲۵ و ۱۶/۲۴۲.</ref> چنانکه پس از انتشار یادنامه مطهری که به مناسبت دومین سالگرد او منتشر شد، امامخمینی نسخهای از این یادنامه را به عروس خود [[فاطمه طباطبایی]] هدیه و او را به مطالعه آثار مطهری سفارش کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۲۳.</ref> | امامخمینی در دومین و سومین سالگرد شهادت مطهری نیز، بار دیگر به آثار جاوید او که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از [[عشق]] به مکتب او است، اشاره کرد و با تأکید بر اینکه هیچ شخص دیگری را نمیشناسد که همه آثارش بیاستثنا خوب باشد، تمام آثار قلم و زبان مطهری را بیاستثنا، خوب، انسانساز، آموزنده و روانبخش و برای [[عارف]] و عامی سودمند شمرد و ابراز امیدواری کرد با بهرهگیری از ثمرات این درخت پرثمر، دانشمندانی پربها تربیت شوند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲۵ و ۱۶/۲۴۲.</ref> چنانکه پس از انتشار یادنامه مطهری که به مناسبت دومین سالگرد او منتشر شد، امامخمینی نسخهای از این یادنامه را به عروس خود [[فاطمه طباطبایی]] هدیه و او را به مطالعه آثار مطهری سفارش کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۲۳.</ref> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۵: | ||
== فرزندان == | == فرزندان == | ||
مطهری از همسر خود عالیه روحانی، صاحب هفت فرزند به نامهای مجتبی، حمیده، علی، سعیده، فریده، وحیده و محمد شد.<ref>روحانی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۹۸.</ref> وی در نامهای به دخترش از وی خواست تا قدر [[نعمتهای الهی]] را بداند، همواره تعقل را جانشین هیجانها کند و هر پرسشی در دل دارد با پدر خود در میان بگذارد.<ref>مطهری، نامهها و ناگفتهها، ۱۰۶.</ref> مجتبی مطهری دارای دکترای اخلاق و عرفان و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. علی مطهری که دارای دکترای فلسفه و کلام اسلامی است، چند دوره نماینده [[مجلس شورای اسلامی]] بوده و در سمت نایبرئیسی مجلس در شمار مقامات جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است؛ همچنین محمد مطهری در [[حوزه علمیه قم]] به فعالیت در علوم اسلامی اشتغال دارد. علی لاریجانی نیز که یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران و سالها ریاست مجلس شورای اسلامی را برعهده داشته، داماد مرتضی مطهری است. | مطهری از همسر خود عالیه روحانی، صاحب هفت فرزند به نامهای مجتبی، حمیده، علی، سعیده، فریده، وحیده و محمد شد.<ref>روحانی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۹۸.</ref> وی در نامهای به دخترش از وی خواست تا قدر [[نعمتهای الهی]] را بداند، همواره تعقل را جانشین هیجانها کند و هر پرسشی در دل دارد با پدر خود در میان بگذارد.<ref>مطهری، نامهها و ناگفتهها، ۱۰۶.</ref> مجتبی مطهری دارای دکترای اخلاق و عرفان و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. علی مطهری که دارای دکترای فلسفه و کلام اسلامی است، چند دوره نماینده [[مجلس شورای اسلامی]] بوده و در سمت نایبرئیسی مجلس در شمار مقامات [[جمهوری اسلامی ایران]] قرار گرفته است؛ همچنین محمد مطهری در [[حوزه علمیه قم]] به فعالیت در علوم اسلامی اشتغال دارد. علی لاریجانی نیز که یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران و سالها ریاست مجلس شورای اسلامی را برعهده داشته، داماد مرتضی مطهری است. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۶۸: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* محمد خردمند ـ سمیه تام، [https://books.khomeini.ir/books/10005/72/ مطهری، مرتضی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۹، ص۳۹۱–۴۰۲. | * محمد خردمند ـ سمیه تام، [https://books.khomeini.ir/books/10005/72/ مطهری، مرتضی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۹، ص۳۹۱–۴۰۲. | ||
{{انقلاب اسلامی ایران}} | |||
[[رده:شاگردان امامخمینی]] | [[رده:شاگردان امامخمینی]] | ||
[[رده:شخصیتهای حوزوی]] | [[رده:شخصیتهای حوزوی]] | ||
[[رده: | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای دارای جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای دارای تصویر]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:اعضای شورای انقلاب اسلامی]] | |||
[[رده:مبارزان علیه رژیم پهلوی]] | |||
{{شاگردان امامخمینی}} | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] | |||
[[رده:مقالههای جدید]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۴
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | مرتضی مطهری |
لقب | استاد مطهری |
زادروز | ۱۲ جمادیالاولی ۱۳۳۸ق/ ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ش. |
شهر تولد | فریمان از توابع مشهد |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ش. |
شهر درگذشت | تهران |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | حرم حضرت معصومه(س) |
نام همسر | عالیه روحانی |
فرزندان | علی مطهری • محمد مطهری |
خویشاوند سرشناس | محمدحسین مطهری (پدر) |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | روحانی |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | استاد حوزه و دانشگاه • فقیه • فیلسوف |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | سیدحسن بروجردی • سیدمحمدحسین طباطبایی |
تالیفات | انسان و سرنوشت • سیری در نهج البلاغه • مقدمهای بر جهانبینی اسلامی • مسئله حجاب • جاذبه و دافعه امامعلی(ع) • علل گرایش به مادیگری • داستان راستان • شرح مبسوط منظومه • عدل الهی |
مرتضی مطهری شاگرد امامخمینی، متفکر، فقیه، فیلسوف، استاد حوزه و دانشگاه و رئیس شورای انقلاب.
مرتضی مطهری در سال ۱۲۹۸ در فریمان به دنیا آمد و پس از دو سال تحصیل در حوزه مشهد در سال ۱۳۱۶ روانه حوزه علمیه قم شد و از دروس اساتید تا سال ۱۳۳۱ بهره برد و از آن سال تا پایان عمرش در تهران ساکن شد. سیدحسین بروجردی، سیدمحمدحسین طباطبائی و امامخمینی از اساتید تأثیرگذار او بودهاند. او به مدت یازده سال با حسینعلی منتظری در درس و بحث و حجره رفاقت نزدیک داشت.
مطهری در درسهای اخلاق، فلسفه، اصول فقه و مدت کوتاهی فقه، امامخمینی حضور داشته است. او همزمان با تحصیل به تدریس نیز میپرداخته است، چنانکه پس از هجرت به تهران، علاوه بر تدریس در دانشگاه، در مدرسه مروی و منزل خود نیز تدریس میکرده است.
پیوند فکری و روحی-عاطفی مطهری با امامخمینی سبب شد که او در نهضت امامخمینی فعال باشد و در سال ۱۳۴۲ دستگیر و زندانی شد. او یکی از چهار نفری بود که امامخمینی آنها را برای راهنمایی فکری و فقهی هیئتهای مؤتلفه اسلامی معرفی کردند.
مطهری پس از شهادت سیدمصطفی خمینی مجلس ختمی در تهران برگزار کرد و بسیار جدیتر از پیش در مبارزات فعال شد. پس از هجرت امامخمینی به پاریس مطهری جزو اولین نفراتی بود که به ملاقات ایشان رفت و مأموریت یافت شورای انقلاب را شکل دهد.
پس از ورود امامخمینی به ایران مطهری به صورت کامل در خدمت او و اهداف الهی او بود و مفسر نظرات و سخنگوی فکری امامخمینی بوده است. مرتضی مطهری در دوازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ توسط گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسید. او آثار فراوان قلمی دارد که مورد تأیید ویژه امامخمینی قرار گرفته است.
زندگینامه و تحصیلات
مرتضی مطهری دوازدهم جمادیالاولی ۱۳۳۸ق/ سیزدهم بهمن ۱۲۹۸ در فریمان از توابع خراسان به دنیا آمد.[۱] جد او آخوند ملامحمدعلی، عالمی با تقوا و شجاع بود که در حدود ۱۳۰۰ق/ ۱۲۶۲ش از مشهد به فریمان مهاجرت کرد.[۲] پدرش محمدحسین که هنگام دریافت شناسنامه در زمان رضاشاه به خاطر چهره نورانی به مطهری شهره شد،[۳] از عالمان درسخوانده در حوزه نجف و از نظر زهد و تقوا ممتاز بود و پس از بازگشت به ایران در فریمان به خدمات دینی پرداخت. امامخمینی در سال ۱۳۲۷ به دعوت مرتضی مطهری، سهشبانهروز مهمان پدر وی در فریمان بود.[۴] و به مناسبت درگذشت وی، در ۱۰/۱۲/۱۳۵۰ در پیام تسلیتی به مطهری، اظهار کرد به پدر وی علاقه خاصی داشته است.[۵] سکینه، مادر مطهری نیز که زنی نابغه، پرحافظه، دارای بیان قوی و پزشکی سنتی،[۶] شجاع و مدیر بود و رؤیایی نیک پیش از تولد وی دید.[۷]
مطهری پس از آموختن قرآن در مکتبخانه، مقدمات را نزد پدر خود آموخت، در دوازدهسالگی به حوزه علمیه مشهد رفت و پس از دو سال تحصیل در این حوزه، به خاطر مشکلات خانوادگی به فریمان بازگشت و طی دو سال به مطالعه کتابهای مختلف بهویژه تاریخ پرداخت.[۸] وی که حافظه عالی، استعداد فوقالعاده و توانایی نطق و خطابه را از مادر خود به ارث برده بود، از کودکی علاقه شدیدی به کتاب داشت و در شوق به علم و عبادت، حالتهای خاصی داشت که گاهی پدر و مادر را نگران میکرد.[۹] و چنانکه خود خاطرنشان کرده است از سیزدهسالگی تحولات روحی عجیب و پرسشهایی دربارهٔ خدا در وی پدید آمده بود که میل به تنهایی را در وی پدیدمیآورد.[۱۰] مطهری در سال ۱۳۱۶، چندماه پس از درگذشت عبدالکریم حائری یزدی به حوزه علمیه قم رفت و در مدرسه فیضیه ساکن شد.[۱۱] او یازده یا نزدیک به دوازده سال با حسینعلی منتظری همحجره، همبحث و بسیار مأنوس بود؛ به گونهای که بسیاری از امور زندگی آنان مشترک بود و منتظری از عبادت، تهجد و نظم وی ستایش کرده است.[۱۲] مطهری کتابهای مطول و شرح لمعه را نزد محمد صدوقی و سیدشهابالدین مرعشی نجفی فرا گرفت[۱۳] و به همراه منتظری کتاب کفایة الاصول و مقدار زیادی از مکاسب را از سیدمحمد محقق داماد و بخشی از رسائل را از سیدرضا بهاءالدینی بهره برده و با هم مباحثه کردند.[۱۴] وی همچنین در درس نهج البلاغه میرزاعلیآقا شیرازی در روزهای اقامت تابستانی در اصفهان حضور داشت.[۱۵] وی در درس خارج اصول سیدمحمدحجت کوهکمرهای و درس خارج فقه محقق داماد نیز شرکت میکرد؛ همچنین از درس سیدمحمدتقی خوانساری، سیداحمد خوانساری، سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدصدرالدین صدر بهره برده است؛ اما مهمترین استاد وی در فقه و اصول، سیدحسین بروجردی بود که از زمان حضور بروجردی در بروجرد و سپس مهاجرت در سال ۱۳۲۳ به قم تا زمان هجرت مطهری به تهران، از درس وی استفاده میکرد.[۱۶] وی مدتی در درس اصول سیدعلی یثربی نیز شرکت کرد[۱۷] (ببینید: حسینعلی منتظری)
مطهری همچنین به همراه منتظری در درس اخلاق امامخمینی شرکت میکرد و آنان پس از درس دیدگاههای خود را با ایشان مطرح میکردند؛[۱۸] چنانکه آن دو، در آخرین دوره از تدریس منظومه و مبحث نفس و معاد کتاب اسفار ایشان شرکت کرده و این مباحث و بحث الهیات به معنای اعم اسفار را با هم مباحثه کردند.[۱۹] آنان همزمان از امامخمینی درخواست درس خارج اصول کردند که بدین ترتیب نخستین دوره درس خارج ایشان آغاز شد؛[۲۰] چنانکه درس خارج فقه امامخمینی نیز به درخواست و حضور آنان شکل گرفت.[۲۱] مطهری به مدت دوازده سال از درس ایشان استفاده کرد.[۲۲] وی الهیات شفای بوعلی سینا را نزد سیدمحمدحسین طباطبایی فرا گرفت و در جلسات درس خصوصی وی که برای نقد فلسفه مادی تشکیل میشد، حضور مییافت و نگارش مقدمه، توضیحات و پاورقیهای کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم طباطبایی را عهدهدار شد.[۲۳] وی به خاطر عظمت علمی طباطبایی، تواضع و فروتنی خاصی در برابر استاد داشت[۲۴] و علاقه و دلبستگی شدیدی میان استاد و شاگرد پدید آمد؛ به گونهای که به تعبیر طباطبایی به خاطر هوش فوقالعاده شاگرد و ضایعنشدن مطالب علمی، با حضور مطهری در درس وی، شوق و شعف خاصی به استاد دست میداد.[۲۵]
مطهری همزمان با تحصیل به تدریس هم میپرداخت. او نخست به تدریس ادبیات و پس از آن به فلسفه (شرح منظومه)، منطق (شرح مطالع)، کلام (شرح تجرید) و گاهی نیز به تدریس مکاسب و کفایة الاصول مشغول بود[۲۶] وی که از فعالان طرح اصلاح حوزه در زمان بروجردی بود، به دلیل شکست طرح و سوء ظن ناشی از سخنچینی بعضی اطرافیان بروجردی که موجب شد وی حتی حاضر به دیدار با مطهری نباشد.[۲۷] در سال ۱۳۳۱ به تهران هجرت کرد و در مدرسه مروی به تدریس فلسفه و حکمت اسلامی پرداخت. او سه سال بعد برای تدریس در دانشگاه تهران اقدام کرد و پس از امتحان شفاهی، با نمرهای بالا پذیرفته شد و از مهر ۱۳۳۴، به عنوان استاد دانشکده علوم معقول و منقول، مشغول به کار شد.[۲۸]
فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی
مطهری علاوه بر تدریس در دانشگاه و مدرسه مروی، به فعالیتهای فرهنگی بسیاری پرداخت؛ ازجمله پس از انتشار مجلات «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع» در سالهای ۱۳۳۶و ۱۳۳۷، با دستاندرکاران این نشریهها همکاری و برخی مقالات خود را نیز در آن نشریهها منتشر کرد. وی در جلسات انجمنهای اسلامی پزشکان، مهندسان و دانشجویان سخنرانی میکرد و دستاورد بزرگ این سخنرانیها، پاسخ به شبهات و تبیین معارف اسلامی بود که در روشنگری نسل تحصیلکرده بسیار اثرگذار بود.[۲۹] او با نگارش کتابهای برجسته علمی، به مشکلات جدید فکری که از اندیشه التقاطی و بیمارِ برخی گروههای فعال در کشور ناشی میشد، پاسخهای لازم را میداد و در کنار آن، اندیشه و معارف اسلامی را برای نسلهای تحصیلکرده جامعه، با قلم و بیان ساده و روان و در عین حال علمی تبیین میکرد.[۳۰] وی نه تنها در پیروزی انقلاب اسلامی، بلکه در بهوجودآوردن آن نقش مؤثر داشت و در زمینه حراست از مرزهای فکری بهخصوص التقاطزدایی از اندیشه اسلامی بینظیر بود و از پیشروان مسئله وحدت و تقریب روحانی و دانشجو بود.[۳۱]
پیوند عقیدتی و فکری و احساسی مطهری با امامخمینی، موجب شدبا آغاز نهضت امامخمینی، او که از شاگردان برجسته و مورد اعتماد ایشان بود، حضور فعالتری در فعالیتهای مبارزاتی داشته باشد.[۳۲] و با دیگر همفکران روحانی خود بهتدریج شبکهای از روحانیان مبارز را در تهران و شهرستانها پدیدآورد[۳۳] افزون براین تأثیر نوشتهها و سخنرانیهای مطهری در استواری باور جوانان به اسلام، نقش او را در زمینهسازی بستر انقلاب بسیار پررنگ میکند.[۳۴] وی در شب پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ علیه محمدرضا پهلوی سخنرانی کرد و همراه با شماری از علمای تهران بازداشت و به زندان قزل قلعه منتقل شد و پس از ۴۳ روز آزاد شد.[۳۵] پس از تبعید امامخمینی به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، مطهری رابط ایشان با قشرهای مبارز اعم از روحانی و روشنفکر بود که این رسالت تا هجرت امامخمینی به پاریس در سال ۱۳۵۷ ادامه یافت.[۳۶] مطهری در تیرماه ۱۳۴۳ و در آستانه برگزاری دادگاه تجدیدنظر سران نهضت آزادی که از بهمن ۱۳۴۱ و به دلیل مخالفت با رفراندوم انقلاب سفید، دستگیر شده بودند، در نامهای به امامخمینی، با اشاره به اینکه دفاعیات آنها صددرصد جنبه دینی و مذهبی به خود گرفته است و در داخل و خارج ایران نیز بازتاب گستردهای داشته، اظهار علاقه مراجع بزرگ به سرنوشت این افراد را بسیار لازم شمرد. وی همچنین تصریح کرد با وجود احتمال واکنش سیداحمد خوانساری و سیدکاظم شریعتمداری به این امر، پسندیده است امامخمینی نیز در نامهای فوری به رئیس دادگاه، اهمیت جایگاه قضا و مسئولیت آن را به وی متذکر شده و به آنان هشدار دهد که احکام خلاف حق، برای آنان گران تمام خواهد شد. وی با اشاره به دغدغه امامخمینی مبنی بر تأثیر صدور اعلامیه از سوی ایشان، بر شدت محکومیت این افراد، تصریح کرد با توجه به دیداری که با این افراد صورت گرفته و اعتقاد آنان مبنی بر اینکه در هر حال حکم سنگینی خواهند داشت، توجه امامخمینی به این موضوع اهمیت بیشتری دارد؛ افزون بر اینکه صدور اعلامیه از سوی سایر علما و سکوت ایشان ممکن است حمل بر تخطئه این افراد از سوی امامخمینی شود؛ از اینرو به سهم خود این کار را درست و لازم میشمرد.[۳۷] (ببینید: نهضت آزادی ایران و انقلاب سفید)
با این حال، امامخمینی بنا بر مصلحت، تنها پس از برگزاری دادگاه تجدیدنظر و صدور حکم، در پیامی از اقدام ستمکارانه رژیم و وضعیت دادگاه اظهار تأسف کرد و با اشاره به نگرانی خود از ابراز هر کلمهای از سوی خود که موجب شدت حکم این افراد شود، خاطرنشان ساخت رأیدهندگان این دادگاه باید در انتظار سرنوشت سختی باشند.[۳۸] تاریخ درست این پیام با توجه به تاریخ برگزاری دادگاه تجدیدنظر، نامه مطهری و اسناد ساواک، ۱۹/۴/۱۳۴۳ است.[۳۹] و آنچه در صحیفه امام آمده اشتباه است.
فعالیتهای سیاسی
در سال ۱۳۴۳ مرتضی مطهری در کنار سیدمحمد حسینی بهشتی، محیالدین انواری و احمد مولایی، به نمایندگی از سوی امامخمینی و برای راهنمایی فکری و فقهی هیئتهای مؤتلفه اسلامی انتخاب شدند. این جمعیت که به دستور امامخمینی با ائتلاف هیئتهای مذهبیِ مبارز به وجود آمد، با هدایت این افراد گامهای مؤثری در تقویت نهضت برداشت.[۴۰] مطهری در سال ۱۳۴۶ همراه با گروهی، حسینیه ارشاد تهران را بنیان نهادند. حسینیه ارشاد با هدف روشنگری نسل جوان دربارهٔ معارف اسلامی تأسیس شد و نخستین جلسه رسمی آن در آغاز سال ۱۳۴۶ برگزار شد. هر روز گویندگان بیشتری به جمع سخنرانان آن افزوده میشدند و در این میان میتوان از علی شریعتی نام برد که مطهری در واقع معرف و دعوتکننده او به حسینیه ارشاد بود.[۴۱] با ورود شریعتی به جمع اندیشمندان حسینیه ارشاد، روند روشنگری در آن شکل فعالتری به خود گرفت[۴۲] و بهتدریج بحثهای حسینیه حساستر شد. مطهری از وی که از برخی سنتهای جامعه شدیداً انتقاد میکرد، خواست تا در صحبتهای خود متعادلتر عمل کند و دستاویز در اختیار مخالفان قرار ندهد. اختلاف شریعتی و مطهری بر اساس مبانی و برداشت از اسلام بود. مطهری، شریعتی را یک جامعهشناس میدانست تا اسلامشناس؛ از سوی دیگر، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) علیه حسینیه، فعالیت و از این اختلافات سوء استفاده میکرد و آن را گسترش میداد. سرانجام اختلاف با ناصر میناچی یکی از اعضای هیئت امنا، موجب جداشدن مطهری از حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۹ شد.[۴۳] روزهای فعالیت مطهری در این حسینیه، سختترین دوران حیات سیاسی و دینی او بهشمار میرود.[۴۴] در اسفند ۱۳۴۷، امامخمینی در پاسخ به نامهای از مطهری، با آرزوی سلامت و توفیق او در خدمت به اسلام، از وی خواست تا با زبان شیرین خود به نجات جوانان از تباهی و گمراهی همت کند. ایشان در این نامه ضمن تأیید آثار فرستادهشده از مطهری، دربارهٔ اعتماد کامل به او و بیتأثیربودن نقلقولهای احتمالی، به او اطمینان داد.[۴۵] همچنین در ۲۲ اسفند ۱۳۴۷ اجازهنامهای در امور حسبیه برای وی صادر کرد.[۴۶] (ببینید: علی شریعتی)
یکی از اقدامات مطهری در سال ۱۳۴۸، انتشار اعلامیه به همراه سیدمحمدحسین طباطبایی و سیدابوالفضل زنجانی، برای آوارگان فلسطین و جمعآوری کمک مالی برای آنان بود. او در تماسهای خود با مراجع تقلید مشهد و قم، آنان را به اقدامات مؤثر در این زمینه ترغیب میکرد.[۴۷] وی همچنین در سالهای ۱۳۵۱–۱۳۵۳ در مساجد ارک و جاوید تهران سخنرانی میکرد و از آنجاکه چاپ و انتشار سخنرانیهای او در جامعه موج ایجاد میکرد، در سال ۱۳۵۴ از سوی رژیم پهلوی از سخنرانی و منبر ممنوع شد.[۴۸] وی در سال ۱۳۵۵ و در پی درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات، زودتر از موعد، خود را بازنشسته کرد و در این سال موفق شد به نجف اشرف مسافرت کند و در دیدار با امامخمینی دربارهٔ مسائل مهم نهضت و حوزههای علمیه با ایشان مشورت کند.[۴۹] مطهری در سالهای پایانی دهه پنجاه بر آن شد به صورت مرتب به قم سفر کند و با شروع بحثهای پرمحتوا برای طلاب درسخواندهتر و فاضلتر، حرکتی را در راه غنای فکری حوزه دنبال کند.[۵۰] وی بدین هدف در سالهای ۵۵ و ۵۶ هر هفته به قم میرفت و در دو جلسه جداگانه به تدریس فلسفه و معارف قرآن میپرداخت.[۵۱]
پس از درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، مطهری بهطور تماموقت در خدمت نهضت قرار گرفت.[۵۲] وی در تدارک برگزاری مجلس ترحیم در مسجد ارک تهران که با حضور روحانیان مبارز، دانشگاهیان و روشنفکران برجسته مسلمان برگزار شد، نقش اساسی داشت.[۵۳] امامخمینی در شانزده آذر ۱۳۵۶، در نامهای به مطهری، از محبت او در جریان درگذشت سیدمصطفی خمینی تشکر کرد و خواست تا از طرف ایشان از کسانی که در مسجد ارک به این مناسبت مجلس برگزار کردهاند و دیگرانی که تسلیت فرستادهاند، قدردانی کند.[۵۴]
سالها اُنس با امامخمینی از مطهری مریدی ساخته بود که از اعماق وجود به ایشان ارادت میورزید. وی امامخمینی را حسنهای از جانب خداوند میدانست و بیش از همه شخصیت وجودی، عظمت روحی و قابلیت فوقالعاده ایشان را درک کرده بود. او امامخمینی را روح قدسی الهی، جان جانان، قهرمان قهرمانان و نور چشم و عزیز و روح ملت ایران نامید و تأکید کرد شخصیت گمشده خود را در ایشان یافته است؛ همچنین در وصف درس اخلاق امامخمینی، این درس را درس معارف و سیر و سلوک شمرد که او را سرمست میکرده است؛ به گونهای که تا جلسه بعدی درس، شدیداً تحتتأثیر آن درس اخلاق بوده است. وی تأکید کرده است بخش مهمی از شخصیتش در دوازده سال حضورش در درسهای امامخمینی شکل گرفته است. وی از روح گرم، عزم آهنین، استقامت، شجاعت، روشنبینی و چشمه جوشان امامخمینی ستایش کرده است.[۵۵]
امامخمینی نیز علاقه ویژه و اعتماد فوقالعادهای به مطهری داشت. ایشان به هنگام دیدار مطهری در کربلا که به همراه همسرش به این سفر رفته بود، از دیدن وی بهشدت خوشحال شد و در ادامه سفر او به نجف اشرف، در بیت خود برای مطهری محفل دید و بازدید برگزار کرد و با تعطیل کردن برنامه معمول خود، در ساعات حضور مطهری، در کنار وی نشست و مانند دو انسان شیفته، با هم برخوردی صمیمانه داشتند.[۵۶] مطهری در اواخر سال ۱۳۵۶ از تهران نامهای به امامخمینی در نجف نوشت و در آن به برخی از مهمترین مسائل نهضت اشاره کرد.[۵۷] او در این نامه با آرزوی سلامتی برای امامخمینی، مهمترین مسائل نهضت و ضرورت توجه به آن را این امور شمرد:
- نفوذ افکار مارکسیستی تا درون برخی محافل مذهبی و ضرورت موضعگیری امامخمینی؛
- تشبیه سازمان مجاهدین خلق ایران به خوارج که از حرکتی سیاسی به انشعاب مذهبی تبدیل شد و توجه به انحرافات آنها؛
- مسئله روحانیت و انتقاد از همفکری اغلب جریانهای سیاسی عقیدتی موجود در کوبیدن و حذف روحانیت؛
- مسئله طرفداران شریعتی و جریان بتسازی از وی و نفی هر گونه انتقاد از او. وی همچنین در ادامه نامه با تشریح افکار شریعتی و انحرافات فکری او بهویژه در بدنام کردن روحانیت، از امامخمینی خواست تا در صورت صلاحدید نسبت به منع چاپ مجدد آثار شریعتی در اروپا و آمریکا، پیش از تجدیدنظر و اصلاح که خواست خود او در روزهای پایانی عمرش بود، اقدام کند و پایانبخش نامه نیز بعضی اخبار و اتفاقات داخل ایران بود.[۵۸]
امامخمینی نیز در پاسخ به نامه مطهری، با ابراز نگرانی از دور بودن امثال مطهری از حوزه علمیه، حوزه را از درون آسیبپذیرتر دانست و از وی خواست با انتخاب افراد شایسته برای حضور و نظارت بر امور حوزه اقدام کند. ایشان همچنین با یادآوری تذکر خود به اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا، ابراز امیدواری کرد به همت اشخاصی چون مطهری، عملاً از انحرافات جلوگیری شود و اختلافات و تفرقهها کاهش یابد.[۵۹]
(ببینید: اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا)
در مهر ۱۳۵۷ پس از هجرت امامخمینی به فرانسه، مطهری برای دیدار با ایشان به پاریس رفت[۶۰] او پس از بازگشت از پاریس، در تشریح روحیات امامخمینی، به وجود چهار مرحله از ایمان در ایشان تصریح کرد: ایمان به هدف، ایمان به راهی که انتخاب کرده، ایمان به مردم براساس شناخت و بالاخره ایمان به یاری دست خدا در حوادث انقلاب.[۶۱]
پس از سفر مطهری و چند نفر دیگر از سران انقلاب به پاریس و همفکری با آنان، امامخمینی گروهی پنجنفره از روحانیون را مأمور شناسایی افراد مورد اعتماد برای تشکیل شورای انقلاب کرد[۶۲] و مطهری به عنوان نماینده ایشان در گروه پنج نفره، مسئول دعوت و گزینش اعضای شورا شد که به دلیل سرعت حوادث و دقت و وسواس ایشان در بررسی افراد،[۶۳] امامخمینی در ۱۴/۸/۱۳۵۷ در نامهای به بهشتی، با گلایه از تأخیر، شتاب او و مطهری را در معرفی افراد مورد اعتماد ضروری شمرد.[۶۴] پس از تشکیل شورا، تا زمان عضویت سیدمحمود طالقانی، ریاست شورای انقلاب برعهده مطهری بود.[۶۵] و وی تصمیمات این شورا را بیدرنگ با امامخمینی در میان میگذاشت و پس از کسب تکلیف از ایشان، به مرحله اجرا درمیآورد.[۶۶] (ببینید: شورای انقلاب اسلامی)
امامخمینی در برخی تصمیمگیریهای مربوط به انقلاب با مطهری مشورت و آنچه را لازم بود، از طریق وی به مبارزان اعلام میکرد.[۶۷] مطهری در ۲۹/۱۰/۱۳۵۷ از تصمیم امامخمینی برای بازگشت به ایران باخبر شد.[۶۸] او که ریاست کمیته استقبال از امامخمینی را بر عهده داشت.[۶۹] نخستین کسی بود که در مدرسه رفاه، محل استقرار این کمیته سخنرانی کرد.[۷۰] پس از بستهشدن فرودگاه و ممانعت دولت شاپور بختیار از ورود امامخمینی به کشور نیز، علما، روحانیون و مدرسان حوزهها در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند.[۷۱] در این تحصن، مطهری به نمایندگی از علما اعلام کرد آنان تا وقتی که امامخمینی وارد ایران نشود، به تحصن خود ادامه میدهند.[۷۲] (ببینید: کمیته استقبال و بازگشت امامخمینی)
پس از بازگشت امامخمینی به ایران مطهری بهرغم مشغله زیاد، با گروه سرپرستی اداره بیت امامخمینی، که در آن شرایط اهمیت ویژهای داشت نیز همکاری میکرد[۷۳] او همچنین با سخنرانیها و مصاحبههای تلویزیونی پس از پیروزی، تلاش کرد نظام جمهوری اسلامی مورد نظر امامخمینی را به مردم معرفی کند و به ابهامات مطرحشده از سوی گروهها و روشنفکران پاسخ بگوید.[۷۴]
مطهری که از پیش از پیروزی انقلاب، در برابر نشر افکار انحرافی در جامعه اسلامی بهویژه تفسیرهای مادی که گروه فرقان از دین داشتند، حساس بود، در مقدمه چاپ هشتم کتاب علل گرایش به مادیگری با عنوان «ماتریالیسم در ایران» بحثی روشنگرانه دراینباره نوشت. این مقاله با هدف افشای نقشههای جدید ماتریالیست در ایران نوشته شد و در آن توطئه ماتریالیستخواندن برخی عرفای تاریخ اسلام و از آن مهمتر ارائه تفسیری مادی از قرآن به قلم برخی گروهها و افراد چپ یا چپزده خصوصاً گروه فرقان آشکار و خنثی شد.[۷۵] وی که آثار گروه فرقان را با دقت کامل مطالعه میکرد، در پاسخ به دوستان خود که میگفتند چرا وقت خود را صرف تفسیر اکبر گودرزی (رئیس گروه فرقان) میکند، اندیشهها و تأثیری که روی جوانها میگذارند را مهم دانست نه اشخاص را. او به دلیل ایجاد شبهه این نوشتهها در ذهن جوانان، خود را موظف به پاسخگویی میدانست.[۷۶]
شهادت
سرانجام مرتضی مطهری در سن ۶۰سالگی، در ساعت ۲۲:۲۰ روز یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، در حالیکه در پایان جلسهای فکری ـ سیاسی از خانه یدالله سحابی خارج میشد، به دست محمدعلی بصیری[۷۷] از نیروهای گروه فرقان، به شهادت رسید. پیکر او پس از تشییع جنازه باشکوه در تهران و قم و ادای نماز به امامت مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی و هزاران عزادار، در حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.[۷۸] در شهادت مطهری، استادش سیدمحمدحسین طباطبایی، با تأثر شدید، احساسات خود را شبیه عزیز ازدستداده و غیرقابل وصف خواند[۷۹] و بسیاری از مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی ایران، در پیامهایی فقدان این دانشمند بزرگ را تسلیت گفتند. همچنین مراسم بزرگداشت وی در سراسر ایران و خارج از کشور برگزار شد.[۸۰]
امامخمینی در پیامی، شهادت این متفکر دانشمند، اسلامشناس، فیلسوف، عالم و فقیه عالیمقام را به اولیای اسلام و ملت ایران تبریک و تسلیت گفت؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که در اسلامشناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن، کمنظیر بود و جنبههای مختلف در وجودش جمع بود و آثارش بدون استثنا خوب و انسانساز است. ایشان مطهری را کسی شمرد که عمر شریف خود را در راه اهداف اسلام گذراند و با کجرویها و انحرافات، سرسختانه مبارزه کرد. همچنین وی را فرزند بسیار عزیز، پاره تن و حاصل عمر خود خواند که در سوگ ازدستدادن او نشسته است و شهادت او صدمهای جبرانناپذیر برای جامعه اسلامی است؛ با این حال، وجود چنین شخصیتهای فداکاری که در زندگی و پس از مرگ نورافشانی کرده و میکنند را به جامعه اسلامی تبریک گفت. ایشان تأکید کرد مطهری که در طهارت روح، قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، به ملأ اعلی پیوست؛ اما بدخواهان بدانند که با رفتن مطهری، شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی او از میان نمیرود و چنانکه اسلام از عصر وحی تاکنون، با شهادت و فداکاری، رشد کرده است، ملت نیز با شهادت عزیزان خود در مبارزه مصممتر خواهد شد.[۸۱] ایشان در ادامه پیام، روز پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ را عزای عمومی اعلام کرد و خود نیز دو روز در مدرسه فیضیه مراسم سوگواری برپا کرد.[۸۲]
امامخمینی که در مراسم یادبود مطهری بهشدت متأثر بود،[۸۳] در سخنانی که در مدرسه فیضیه بیان کرد، شهادت را مایه افتخار و سعادت مردان خدا دانست و با اشاره به حدیث «لایزال یؤیّد هذا الدّینَ بالرَّجل الفاجر»، ریختن خون این «شهید عزیز» را موجب تأیید دین خدا و انقلاب شمرد. ایشان با بهکاربردن جمله «بریزید خونهای ما را، زندگی ما دوام پیدا میکند» تأکید کرد ترور این شخصیتهای بزرگ و متفکران، که ناشی از بیمنطقی مخالفان است، نهضت را زنده و ملت را بیدارتر میکند.[۸۴]
امامخمینی همچنین از طریق دیدارهای حضوری و نامه، به پیامهای تسلیت شخصیتهای ایرانی و مقامات دولتهای خارجی پاسخ گفت و از آنها تشکر کرد. ایشان در ۱۶/۲/۱۳۵۸، در نامهای به سیدمحمد خاتمی، ضمن تشکر از پیام تسلیت او، از وی خواست تا به پیامهای تسلیت انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا و ایرانیهای مقیم اروپا نیز پاسخ دهد و سلام و تشکر ایشان را به آنان برساند؛[۸۵] نیز در پاسخ برخی دیگر از شخصیتهای داخلی مانند سیدابراهیم حقشناس،[۸۶] علی انصاری،[۸۷] عطاءالله اشرفی اصفهانی،[۸۸] (سید فخرالدین) افقهی سبزواری،[۸۹] سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی و علما و مردم تبریز[۹۰] سیدمهدی یثربی[۹۱] و سیدحسین خادمی،[۹۲] از پیامهای تسلیت آنان تشکر کرد. ایشان همچنین از تسلیت رئیسجمهور سومالی که سفیر این کشور آن را ابلاغ کرد.[۹۳] و تلگرامهای تسلیت رئیسجمهوری لیبی[۹۴] و رئیس امارات متحده عربی[۹۵] قدردانی کرد. ایشان در ۱۹/۲/۱۳۵۸ نیز در جمع دانشجویان تهران، با بیان مبارزات علما و دستاوردهای انقلاب اسلامی،[۹۶] تأکید کرد اگرچه ضایعه شهادت مطهری، بزرگ است، اما نباید از این حوادث ترسید؛ زیرا اسلام نیز از آغاز با این فداکاریها پیش رفته و امروز موج پیشروندهای که این شهادتها در ایران و سایر کشورهای جهان ایجاد میکند، موجب رساتر شدن فریاد مردم و رسوایی بیشتر دشمنان است.[۹۷]
امامخمینی همچنین در سخنانی با اشاره به سازمانهای حقوق بشر که مجازات متهمین را خشونت تلقی و با آن مخالفت میکنند، از سکوت آنان در برابر قتل شخصیتی فیلسوف و عالم مانند مطهری که سلامت نفس او و بیآزاری او را در مدت قریب به بیست سال آشنایی شهادت میداد، سؤال کرد؛[۹۸] نیز در ۵/۳/۱۳۵۸ در پیامی که به مناسبت ترور نافرجام اکبر هاشمی رفسنجانی صادر کرد، خطاب به ابرقدرتها تأکید کرد که این ترورها هرچند حسابشده و با پشتیبانی قدرتهای بزرگ اجرا شود، نمیتواند شخصیت انسانی مطهری و هاشمی را ترور کند.[۹۹] همچنین ایشان در ۲۷/۱۲/۱۳۵۸، در پیامی به ملت ایران، ترور دانشمندی چون مطهری را خسارتی جبرانناپذیر به انقلاب و کشور شمرد و با ابراز ناتوانی از بیان احساسات خود دربارهٔ مطهری، وی را فرزندی عزیز برای خود و پشتوانهای محکم برای حوزههای دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور خواند که دست خیانتکار دشمن، همگان را از ثمرات ارزشمند او محروم کرد. ایشان در ادامه با اشاره به شایعاتی دربارهٔ تلاش گروههای ضداسلام و انقلاب، برای تبلیغ در جهت دور کردن جوانان دانشگاهی از کتابهای این استاد، به دانشجویان و طبقه روشنفکر متعهد توصیه کرد اجازه ندهند دسیسههای غیر اسلامی به فراموشی این کتابها منجر شود؛[۱۰۰] همچنین در ۱۰/۱۲/۱۳۵۹، در سخنانی در جمع کارکنان مدرسه عالی شهیدمطهری، تقدم تهذیب بر علم در آموزشهای حوزه و دانشگاه را موجب تربیت اشخاصی چون مطهری دانست.[۱۰۱] (ببینید: اکبر هاشمی رفسنجانی)
امامخمینی در دومین و سومین سالگرد شهادت مطهری نیز، بار دیگر به آثار جاوید او که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب او است، اشاره کرد و با تأکید بر اینکه هیچ شخص دیگری را نمیشناسد که همه آثارش بیاستثنا خوب باشد، تمام آثار قلم و زبان مطهری را بیاستثنا، خوب، انسانساز، آموزنده و روانبخش و برای عارف و عامی سودمند شمرد و ابراز امیدواری کرد با بهرهگیری از ثمرات این درخت پرثمر، دانشمندانی پربها تربیت شوند؛[۱۰۲] چنانکه پس از انتشار یادنامه مطهری که به مناسبت دومین سالگرد او منتشر شد، امامخمینی نسخهای از این یادنامه را به عروس خود فاطمه طباطبایی هدیه و او را به مطالعه آثار مطهری سفارش کرد.[۱۰۳]
آثار و تألیفات
در جمهوری اسلامی ایران، روز شهادت مرتضی مطهری به عنوان روز بزرگداشت معلم نامگذاری شد و از مقام معلمان و استادان حوزه و دانشگاه تجلیل میشود. مطهری در مباحث گوناگون فلسفی، کلامی، تاریخی، عرفانی و اجتماعی صاحبنظر بود و آثار و اندیشههایش مورد توجه بوده و هست.[۱۰۴] آثار مرتضی مطهری به بیش از یکصد جلد میرسد. معروفترین آثار ایشان عبارتاند از: مقدمه و حواشی و تعلیقات بر چهار جلد کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، انسان و سرنوشت، سیری در نهج البلاغه، آشنایی با علوم اسلامی، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، مسئله حجاب، جاذبه و دافعه امامعلی(ع)، علل گرایش به مادیگری، داستان راستان، نهضتهای اسلامی در یکصد سال اخیر، خدمات متقابل اسلام و ایران، عدل الهی، شرح مبسوط منظومه، فلسفه تاریخ، نظام حقوق زن در اسلام. انتشارات صدرا مجموعه آثار او را تاکنون در بیش از ۳۰ جلد و مجموعه یادداشتهای وی را تاکنون در ۱۶ جلد منتشر کرده است.[۱۰۵]
فرزندان
مطهری از همسر خود عالیه روحانی، صاحب هفت فرزند به نامهای مجتبی، حمیده، علی، سعیده، فریده، وحیده و محمد شد.[۱۰۶] وی در نامهای به دخترش از وی خواست تا قدر نعمتهای الهی را بداند، همواره تعقل را جانشین هیجانها کند و هر پرسشی در دل دارد با پدر خود در میان بگذارد.[۱۰۷] مجتبی مطهری دارای دکترای اخلاق و عرفان و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. علی مطهری که دارای دکترای فلسفه و کلام اسلامی است، چند دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بوده و در سمت نایبرئیسی مجلس در شمار مقامات جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است؛ همچنین محمد مطهری در حوزه علمیه قم به فعالیت در علوم اسلامی اشتغال دارد. علی لاریجانی نیز که یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران و سالها ریاست مجلس شورای اسلامی را برعهده داشته، داماد مرتضی مطهری است.
پانویس
- ↑ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۲۶.
- ↑ مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۶۷.
- ↑ مطهری، محمد، پارهای از، ۱۳۸.
- ↑ مطهری، محمد، استاد مطهری از نگاه، ۵۸؛ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۲۴.
- ↑ مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۶.
- ↑ خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۱۷–۱۸؛ مطهری، مجتبی، مصاحبه، چاپشده در استاد مطهری از نگاه خانواده، ۱۵.
- ↑ مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۲ و ۷۵–۷۶؛ مطهری، محمدعلی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۵۱.
- ↑ مطهری. محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۴۰–۴۴۱.
- ↑ مطهری. محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۷۶–۷۷؛ مطهری، محمدعلی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۵۱.
- ↑ منتظری، حکیم فرزانه، ۱/۱۷۱–۱۷۳؛ منتظری، خاطرات، ۱/۸۸.
- ↑ خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۳۴.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۸۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۱/۲۳۵–۲۳۶؛ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۹.
- ↑ واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۲۹.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۹۹ و ۱۰۲.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۹۱ و ۱۷۱–۱۷۲.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۹۳.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۱۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲۷؛ منتظری، خاطرات، ۱/۱۹۴.
- ↑ دهقانی، سرگذشت مطهری، زندگینامه استاد شهید مرتضی مطهری، ۲۸؛ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۳۹–۴۰؛ واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۲۶.
- ↑ منتظری، حکیم فرزانه، ۱/۱۷۲؛ غفاری، مصاحبه، مجله شاهد یاران، ۳۸؛ واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۲۹.
- ↑ حجتی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۲۵۵.
- ↑ طباطبایی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۳۵۶–۳۵۷.
- ↑ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۴۵–۴۶.
- ↑ دوانی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۳۲۰.
- ↑ خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۵۹–۶۰؛ واثقیراد، مطهری مطهر اندیشهها، ۱/۲۹۸ و ۵۵۱؛ مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۸۵–۸۷.
- ↑ خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۵۹–۶۰؛ واثقیراد، مطهری مطهر اندیشهها، ۱/۲۹۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، مصلح بیدار، ۲/۳۸۴–۳۸۵.
- ↑ پیرهادی، استاد در کلام رهبر، ۲۴.
- ↑ حسینی بهشتی، مصلح بیدار، ۲۸۹؛ مطهری، مرتضی، یاران امام، ۲۸.
- ↑ واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۴۹.
- ↑ حسینی بهشتی، مصلح بیدار، ۲۸۹.
- ↑ خردمند، شهید مطهری مرزبان بیدار، ۷۳–۷۴؛ واثقیراد، مطهری مطهر اندیشهها، ۲/۶۵۶.
- ↑ واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۷۳.
- ↑ (مطهری، مرتضی، یاران امام، ۵۸–۵۹؛ مقدم، سرنوشت منصور (سرنوشت مؤتلفه اسلامی و منصور به روایت اسناد ساواک و شهربانی)، ۲/۲۲۰–۲۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱.
- ↑ مقدم، سرنوشت منصور (سرنوشت مؤتلفه اسلامی و منصور به روایت اسناد ساواک و شهربانی)، ۲/۲۲۱؛ مطهری، مرتضی، یاران امام، ۵۹؛ بازرگان، خاطرات، ۲/۳۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱۰۶–۱۰۷.
- ↑ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۰–۱۱؛ مختاری، شهید مطهری در حدیث دیگران، ۸۹.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴۷.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴۸.
- ↑ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۰–۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۵۸۹–۵۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۲۱.
- ↑ واعظزاده، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، ۱/۳۶۴.
- ↑ نادری، احیاگران آیینه و آفتاب، ۶.
- ↑ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۲.
- ↑ حسینی بهشتی، پارهای از، ۲۷۷.
- ↑ (مهاجری، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۴۴۹.
- ↑ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۳.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۷۱–۴۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۷۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۴۱ و ۲۴/۸۳–۸۴.
- ↑ دعایی، گوشهای از خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی، ۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۵–۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، نامه تاریخی، ۱۴–۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۸–۳۲۹.
- ↑ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۷۱–۷۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۳۲–۱۳۳.
- ↑ یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ۸۹ و ۹۱؛ حسینی بهشتی، خاطرات ماندگار، ۲۰۰؛ بازرگان، شورای انقلاب، ۲۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۲۳؛ سحابی، ۱۱؛ یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۰۷.
- ↑ یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ۳۴۰.
- ↑ جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران ۲۳۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۲۴/۱۳۲–۱۳۳؛ پورحسین، مبارزات سیاسی شهید مطهری، ۱۰.
- ↑ جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، ۲۳۷.
- ↑ جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، ۲۳۹.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۴۵.
- ↑ جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، ۲۴۳.
- ↑ طاهری خرمآبادی، مصاحبه، چاپشده در سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، ۲/۹۸–۹۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، مصلح بیدار، ۲/۳۷۸؛ هاشمی رفسنجانی، مرزبان بیدار، ۱۸۵.
- ↑ مختاری، شهید مطهری در حدیث دیگران، ۱۹۵–۱۹۹.
- ↑ شورای نظارت، مقدمه مجموعه آثار، ۱/۳۰–۳۱.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۸۳.
- ↑ شورای نظارت، مقدمه نامه تاریخی، ۱۳؛ روزیطلب، ترکیب التقاط و ترور (بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان)، ۱۲۷ و ۲۴۸.
- ↑ کردی، گروه فرقان، ۱۲۹–۱۳۰؛ اطلاعات، روزنامه، ۴.
- ↑ طباطبایی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۳۵۸.
- ↑ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۸۱ و ۸۴–۱۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۷۸–۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۷۹.
- ↑ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۸۲–۱۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۶۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۱۱–۲۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۱۹–۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۲–۳۱۳ و ۴۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۸۷–۱۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲۵ و ۱۶/۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۲۳.
- ↑ اطلاعات، حوزه، ۴.
- ↑ واثقیراد، مصلح بیدار، ۱/۶۲–۶۴؛ صدرا.
- ↑ روحانی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، ۹۸.
- ↑ مطهری، نامهها و ناگفتهها، ۱۰۶.
منابع
- اطلاعات، روزنامه، ضمیمه، ۱۲/۲/۱۳۸۰ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بازرگان، مهدی، خاطرات بازرگان، شصتسال خدمت و مقاومت، تدوین غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- بازرگان، مهدی، شورای انقلاب و دولت موقت (سیمای دولت موقت از ولادت تا رحلت) و نامه سرگشاده مهندس بازرگان به امام، تهران، نهضت آزادی ایران، چاپ سوم، ۱۳۶۲ش.
- پورحسین، مهدی، مبارزات سیاسی شهید مطهری، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۲/۲/۱۳۸۳ش.
- پیرهادی، مجتبی، استاد در کلام رهبر، تهران، صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۹۳ش.
- جوانمرد، سیداحسان، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- حجتی، سیدمحمدباقر، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- حسینی بهشتی، سیدمحمد، خاطرات ماندگار از زندگی سیدمحمد حسینی بهشتی، تدوین محمد نظری، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- حسینی بهشتی، سیدمحمد، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- حسینی بهشتی، سیدمحمد، مصاحبه، چاپشده در مصلح بیدار، تدوین محمدحسین واثقیراد، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ش.
- خردمند، محمد، شهید مطهری مرزبان بیدار، تهران، بینالملل، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش.
- دعایی، سیدمحمود، گوشهای از خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- دهقانی (دنا)، محمدعلی، سرگذشت مطهری، زندگینامه استاد شهید مرتضی مطهری، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- دوانی، علی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- روحانی، عالیه، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- روزیطلب، محمدحسن، ترکیب التقاط و ترور (بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- سحابی، عزتالله، در شورای انقلاب چه گذشت (گفتگو)، مجله ایران فردا، شماره ۵۱، ۱۳۷۷ش.
- شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری، مقدمه جلد اول مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تألیف مرتضی مطهری، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری، مقدمه نامه تاریخی استاد مطهری به امامخمینی، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- صدرا، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۹/۱۲/۱۳۹۷ش.
- طاهری خرمآبادی، سیدحسن، مصاحبه، چاپشده در سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، تهران، ذکر، چاپ سوم، ۱۳۷۰ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- غفاری، هادی، مصاحبه، مجله شاهد یاران، شماره ۵–۶، ۱۳۸۵ش.
- کردی، علی، گروه فرقان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- مختاری، رضا، شهید مطهری در حدیث دیگران، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، استاد شهید به روایت اسناد، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، علی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مطهری، مجتبی، مصاحبه، چاپشده در استاد مطهری از نگاه خانواده، تدوین شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- مطهری، محمد، مصاحبه، چاپشده در استاد مطهری از نگاه خانواده، تدوین شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- مطهری، محمد، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مطهری، محمدتقی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مطهری، محمدعلی، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- مطهری، مرتضی، نامه تاریخی استاد مطهری به امامخمینی، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، نامهها و ناگفتهها، به کوشش شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اوّل، ۱۳۸۲ش.
- مطهری، مرتضی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، استاد شهید مرتضی مطهری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- مقدم، کاظم، سرنوشت منصور (سرنوشت مؤتلفه اسلامی و منصور به روایت اسناد ساواک و شهربانی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- منتظری، حسینعلی، حکیم فرزانه، چاپشده در یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، زیر نظر عبدالکریم سروش، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- منتظری، حسینعلی، خاطرات، بی جا، ۱۳۷۹ش.
- نادری، ناصر، احیاگران آیینه و آفتاب، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مهاجری، مسیح، مصاحبه، چاپشده در پارهای از خورشید، تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- واثقیراد، محمد حسین، مطهری مطهر اندیشهها، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل، ۱۳۶ش.
- واثقیراد، محمدحسین، مصلح بیدار، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ش.
- واعظزاده خراسانی، محمد، سیری در زندگی علمی و انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری، چاپشده در یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، زیر نظر عبدالکریم سروش، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، مصاحبه، چاپشده در شهید مطهری مرزبان بیدار، تدوین محمد خردمند، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، مصاحبه، چاپشده در مصلح بیدار، تدوین محمدحسین واثقیراد، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ش.
- یزدی، ابراهیم، آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران، قلم، ویرایش دوم، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- محمد خردمند ـ سمیه تام، مطهری، مرتضی، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۳۹۱–۴۰۲.