پاکستان

از ویکی امام خمینی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۹ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها) (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقاله‌های دارای شناسه using HotCat)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پاکستان.jpg

پاکستان، جایگاه و اهمیت کشور پاکستان در شبه‌قاره و رابطه آن با انقلاب اسلامی ایران.

پس از استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷م/ ۱۳۲۶ش، ایران نخستین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت. نمایندۀ پاکستان در اوج مبارزات مردم ایران، به قصد وساطت میان امام‌خمینی و رژیم پهلوی، در پاریس با امام‌خمینی مذاکره کرد.

امام‌خمینی در پاسخ، قضیه پهلوی را قابل وساطت و مصالحه ندانست. بعد از حمایت مردم پاکستان از نهضت و دعوت از امام‌خمینی، ایشان با وجود علاقه به مردم پاکستان، به سبب مرعوب‌بودن دولت پاکستان برابر آمریکا، فعالیت انقلابی را در آن کشور ممکن نمی‌دانست. پاکستان در ۲۱بهمن۱۳۵۷، نظام جدید اسلامی ایران را به رسمیت شناخت. برخی به دلیل گسترش ارتباط مردم پاکستان و تأثیر عمیق انقلاب بر این کشور، پاکستان را حلقه دوم انقلاب اسلامی خواندند.

امام‌خمینی همبستگی دو ملت ایران و پاکستان را موجب مسرت دانست و یادآور شد ملت‌های اسلامی باید چنان وحدت داشته باشند که هیچ دولت بیگانه‌ای خیال سلطه بر کشورهای اسلامی را نداشته باشد.

مقدمه

پاکستان به معنای سرزمین پاک، برگرفته از حروف اول ایالات پنجاب، افغانیه (سرحد شمال غرب)، کشمیر، سند و حروف آخر ایالت بلوچستان است و نخستین بار یکی از دانشجویان پاکستانی دانشگاه کمبریج در ۱۹۳۳م/ ۱۳۱۲ش کشور مورد درخواست مسلمانان شبه‌قاره را پاکستان خواند.[۱] پاکستان کشوری در جنوب آسیا با وسعت ۸۰۳۹۴۳ کیلومترمربع و به مرکزیت اسلام‌آباد است.[۲] این کشور از شمال با افغانستان ۲۴۶۶ کیلومتر و با چین ۵۲۳ کیلومتر، از شرق با هند ۲۰۲۸ کیلومتر، از غرب با ایران ۸۹۱ کیلومتر مرز مشترک و از جنوب به دریای عمان[۳] و از طریق بندر کراچی به آب‌های آزاد راه دارد.[۴]
پاکستان از نظر جمعیت، هفتمین کشور جهان و دومین کشور اسلامی پس از اندونزی است. براساس سرشماری ۱۹۹۸م/ ۱۳۷۷ش، جمعیت آن بیش از ۱۳۰ میلیون بوده و در سال ۲۰۰۸م/ ۱۳۸۷ش به ۱۶۴ میلیون تن افزایش یافته است.[۵] ۹۷ درصد جمعیت این کشور مسلمانند و سه درصد باقی مانده، مسیحی، هندو و دیگر ادیان هستند و حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد مسلمانان شیعه هستند.[۶] شیعیان در همه مناطق پاکستان وجود دارند، ولی محل اصلی سکونت آنان، بیشتر در گلگیت، لاهور، اسلام‌آباد، ملتان، کویته، کراچی، پاراچنار و پیشاور است.[۷]

پیشینه

تاریخ شبه‌قاره هند به بیش از ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردد؛ زمانی که در حاشیه رود سند، تمدن بزرگی وجود داشت. حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد، آریایی‌ها بر این منطقه چیره شدند. بعدها ایرانیان و سپس اسکندر مقدونی این منطقه را به تصرف خود درآوردند تا اینکه در سال ۷۱۴م/ ۹۳ق مسلمانان به رهبری محمدبن‌قاسم به این منطقه راه یافتند[۸] و حکومت‌های اسلامی و بیشتر ایرانی‌نژاد با سلطه سلطان‌محمود غزنوی (۳۸۹–۴۲۱ق/ ۹۹۹–۱۰۳۰م) بر این سرزمین آغاز شد و تا دوران چیرگی کامل انگلیس بر آن (۱۲۷۳ق/ ۱۸۵۷م) نزدیک به هشتصد سال پابرجا بود.[۹]
اندیشه تشکیل کشور پاکستان از دوره حضور انگلیس در هند شکل گرفت. در دوره سلطه این کشور، نارضایتی مردم شبه‌قاره به‌ویژه مسلمانان از این وضعیت سبب قیام‌ها و شورش‌هایی شد[۱۰]؛ تا آنکه حزب مسلم‌لیگ در سال۱۹۰۶م/ ۱۲۸۵ش به‌دست مسلمانان شکل گرفت و در سال ۱۳۰۳ش/ ۱۹۲۴م این حزب، خودمختاری ایالت‌های با اکثریت مسلمان را خواستار شد.[۱۱] در سال ۱۹۳۰م/ ۱۳۰۹ش محمد اقبال لاهوری،[۱۲] در نشست سالانه این حزب، تشکیل کشوری شامل پنجاب، ایالت سرحدی شمال غربی و بلوچستان را خواستار شد.[۱۳] این خواسته از سوی محمدعلی جناح پیگیری شد تا در سال ۱۹۴۷م/ ۱۳۲۶ش به رهبری وی، پاکستان تشکیل شد. او با تصویب مجلس مؤسسان پاکستان در همان سال در کراچی به عنوان نخستین رئیس دولت انتخاب شد و لقب «قائد اعظم» گرفت.[۱۴]
در پی جدایی پاکستان از هند، درگیری‌های خونین فرقه‌ای میان مسلمانان و سیک‌ها و هندوها در خاک دو کشور به‌ویژه هنگام مهاجرت مسلمانان به پاکستان و هندوها به هند رخ داد و تاریخ‌نگاران شمار قربانیان مهاجرت را میان نیم تا یک میلیون تن که بیشتر آنان مسلمان بودند، تخمین زده‌اند.[۱۵] اختلاف هند و پاکستان نیز سبب سه جنگ در سال‌های ۱۹۴۸، ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱م شد.[۱۶] در روز استقلال، محمدعلی جناح، از پاکستان با عنوان کشوری که در آن آرمان‌های عدالت اسلامی واقعیت خواهد یافت، یاد کرد. برابر قانون اساسی رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر باید مسلمان باشند و برای حفظ عقیده اسلامی سوگند یاد کنند.[۱۷] پاکستان پس از استقلال، از دو بخش شرقی (بنگلادش) و غربی (پاکستان کنونی) تشکیل شده بود؛ اما در سال ۱۹۷۱م/ ۱۳۵۰ با جداشدن بنگلادش، پاکستان تنها به بخش غربی آن محدود شد.[۱۸]

روابط پاکستان و ایران

در دوران حکومت هخامنشیان، مرزهای شرقی ایران از رود سند آغاز می‌شد و زبان پارسی در این مناطق رواج داشت. در دوران اسلامی، امرای اسلامی و ایرانی زبان پارسی و فرهنگ ایرانی را در آنجا گسترش دادند. سلطان‌محمود غزنوی، پنجاب و سند را به قلمرو ایران ملحق کرد. افزون بر نفوذ و رواج زبان پارسی و تأثیر آن در گسترش اسلام در این سرزمین، علما و متصوفان ایرانی بسیاری با خانواده به منطقه کشمیر مهاجرت کردند و در تبلیغ و گسترش اسلام مؤثر بودند.[۱۹]

روابط دوستانه

پس از استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷م/ ۱۳۲۶ش، ایران نخستین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت و در همان سال سفارت ایران در کراچی گشوده شد.[۲۰] دو کشور نخست به لحاظ موقعیت راهبردی خود و همسویی با سیاست غرب در برابر کمونیسم در قالب پیمان بغداد و سنتو با یکدیگر هم‌پیمان شدند و به لحاظ اقتصادی نیز رابطه دو کشور رو به رشد بود تا اینکه در سال ۱۹۶۴م/ ۱۳۴۳ش پیمان همکاری منطقه‌ای میان ترکیه، ایران و پاکستان منعقد گردید. محمدرضا پهلوی نخستین رئیس کشوری بود که در سال ۱۹۴۹م/ ۱۳۲۷ش از پاکستان دیدن کرد. همچنین ایران نخستین کشوری بود که در سال ۱۹۵۰م/ ۱۳۲۸ش عهدنامه مودت با پاکستان امضا کرد[۲۱] و پس از آن موافقت‌نامه‌های بسیاری در زمینه‌های مختلف امضا شد.[۲۲]

کمک‌های ایران

در جنگ هند و پاکستان، ایران به پاکستان کمک کرد و در بحران ۱۹۷۱م/ ۱۳۵۰ش و جدایی بنگلادش نیز ایران کمک‌های فراوانی در اختیار پاکستان قرار داد. ایران پس از استقلال بنگلادش نیز تا زمانی که موضع پاکستان در این موضوع روشن نشد، بنگلادش را به رسمیت نشناخت.[۲۳]

وساطت پاکستان بین امام‌خمینی و رژیم پهلوی

با اوج‌گیری مبارزات امام‌خمینی با رژیم پهلوی در آبان ۱۳۵۷ یکی از وزرای دولت ضیاءالحق رئیس‌جمهور وقت پاکستان، برای وساطت میان امام‌خمینی و رژیم پهلوی به پاریس رفت و با ایشان دراین‌باره مذاکره کرد که ایشان یادآور شد وساطت میان ایشان و محمدرضا پهلوی پیش از این نیز از سوی ملک‌حسن شاه مراکش و ملک‌حسین شاه اردن مطرح شده است، اما قضیه پهلوی قابل وساطت و مصالحه نیست. وی هیچ پایگاهی میان مردم ندارد و در طول سی و چند سال، ملت ایران را چپاول کرده، جنایات بسیاری انجام داده است و ملت ایران با قیام خود، آزادی و استقلال را که حقوق اولیه اوست، خواستار است.[۲۴]

پیوند امام‌خمینی با پاکستان

عوامل پرشماری ازجمله اکثریت مسلمان و جمعیت قابل توجه شیعیان در این کشور و نیز همسویی بسیاری از مردم با نهضت و انقلاب اسلامی، پاکستان را مورد توجه خاص امام‌خمینی قرار داد. از سوی دیگر، نیروهای مبارز و انقلابی داخل ایران از این کشور به عنوان سرپل و ارتباط با دیگر کشورها استفاده می‌کردند.[۲۵] مردم به‌ویژه روحانیت و احزاب شیعه و سنی پاکستان، پیش از انقلاب اسلامی با شخصیت و نهضت امام‌خمینی آشنا بوده، از آن حمایت می‌کردند.

حمایت از امام‌خمینی

در این راستا، روحانیت و طلاب شیعه پاکستانی در حوزه علمیه نجف و داخل پاکستان[۲۶] و نمایندگان امام‌خمینی دراین‌باره نقش مهمی داشتند. اسناد موجود نشان می‌دهد حمایت از امام‌خمینی در پاکستان سبب نگرانی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) شده بود.[۲۷] در گزارشی از ساواک آمده است پیام امام‌خمینی در ۲۳ اسفند ۱۳۵۱ به زبان اردو ترجمه شده، با پشتیبانی حزب نشنال عوامی، در پاکستان به‌ویژه در مناطق استان‌های شمال غربی (سرحد) و بلوچستان توزیع شده است.[۲۸] در گزارشی دیگر، دربارهٔ هزینه ساخت مدرسه علمیه کویته پاکستان به دست روحانی اعزامی از نجف به نام رفیعی از سوی امام‌خمینی، سخن گفته شده، خواستار اخراج نامبرده از پاکستان شده است.[۲۹] در ۲۵/۱۱/۱۳۵۳ از نمایندگی ایران در لبنان گزارش شده است علی رستمی مازندرانی به پاکستان رفته، با گروه‌هایی که در آنجا به نفع امام‌خمینی فعالیت داشتند، همکاری می‌کند[۳۰] و خواسته شده برای شناسایی طرفداران ایشان در پاکستان نامبرده تحت مراقبت قرار گیرد.[۳۱]
سفارت ایران و نمایندگی ساواک به تاریخ ۳۱/۵/۱۳۵۴ در پاکستان مرجعیت سیدکاظم شریعتمداری را تبلیغ کرده، نمایندگان و روحانیان اعزامی از سوی وی را همراهی می‌کردند و مخالفت‌ها و تبلیغات و به‌ویژه اعلامیه علیه آنان را در چندین گزارش، تقبیح کرده‌اند.[۳۲] ساواک این‌گونه مخالفت‌ها و تبلیغات را از سوی روحانیان طرفدار امام‌خمینی به‌ویژه محمد شریعت اصفهانی دانسته است.[۳۳]
از سوی دیگر، بسیاری از روزنامه‌های پاکستانی از قیام و نهضت اسلامی مردم ایران و مرجعیت و اعلمیت امام‌خمینی حمایت می‌کردند. این حمایت‌ها به حدی بود که ساواک در نامه‌ای به دستگاه امنیتی پاکستان به‌شدت به این مسئله اعتراض کرد و در دسامبر ۱۹۷۷م/ آذر ۱۳۵۶ش مقامات ایرانی در نامه‌ای به مقامات پاکستان هشدار دادند انتشار مقالاتی علیه رژیم پهلوی در روزنامه‌های پاکستان از گسترش روابط ایران و پاکستان جلوگیری می‌کند. همچنین آنان یادآور شدند فعالیت‌های شریعت اصفهانی موجب ناراحتی دولت ایران شده است.[۳۴] (ببینید: محمد شریعت اصفهانی).

حساسیت ساواک

حساسیت ساواک در ارتباط مردم پاکستان با امام‌خمینی موجب شده بود که نماینده ساواک محموله‌های پستی ارسالی پاکستان به عراق را که از ایران می‌گذشت، کنترل می‌کرد.[۳۵] با اوج‌گیری انقلاب اسلامی حساسیت ساواک نیز شدیدتر شد. در ۱۹/۶/۱۳۵۷ دو گزارش از رئیس نمایندگی ساواک در کراچی ارسال شده است که اولی دربارهٔ برگزارنشدن چهارروزه جشن عید فطر میان شیعیان پاکستان به علت سوگ شهدای ایران است و دومی دربارهٔ شعارهایی است که بر در و دیوار دانشگاه کراچی به زبان فارسی علیه ایران آمده و گزارش شده دانشجویان به همبستگی و پیروی از دستورهای امام‌خمینی تشویق شده‌اند.[۳۶] همچنین ساواک اعزام نمایندگان و مبلغان از سوی امام‌خمینی به کشورهای اسلامی ازجمله پاکستان را گزارش کرده و وظیفه آنان را تماس با نمایندگان مذهبی آن کشورها و تشریح اوضاع ایران برای آنان و تبیین هدف انقلاب ایران که تأسیس حکومت اسلامی به طریق شریعت اسلامی است، دانسته است.[۳۷]

صدور اعلامیه در حمایت امام

با ورود امام‌خمینی به فرانسه، در پاییز ۱۳۵۷ (ببینید: هجرت امام‌خمینی) شور و شادمانی بسیار همراه با نگرانی در میان پاکستانی‌ها اعم از شیعه و سنی ایجاد شد و این مسئله حکومت پاکستان را که به آمریکا تمایل داشت، بسیار نگران ساخت. از کارهای مشترک رژیم ایران و پاکستان وادارکردن سی تن از روحانیان گمنام برای صدور اعلامیه‌ای در حمایت از محمدرضا پهلوی بود؛ ولی در واکنش به آن ۳۱ تن از روحانیان مشهور پاکستان، اعلامیه‌ای در حمایت از برنامه‌های امام‌خمینی انتشار دادند و پیرو آن سه تن دیگر از روحانیون پاکستان به اسامی سیدعلی مختار رضوی، سیدعلی‌اکبر نقوی و محمد عباسی در مخالفت با روحانیانی که از دولت ایران پشتیبانی کرده بودند، همچنین تأیید و حمایت از امام‌خمینی اعلامیه دادند.[۳۸]
افزون بر این، ساواک گزارش کرده سیدعلی مختار رضوی رهبر حزب عوامی ملی، ضمن آنکه سیاست ایران را در قبال کشتار مردم تقبیح کرده، یادآور شده دولت ایران باید به آرا و افکار عامه تن دهد. وی دولت عراق را نیز نکوهش کرده که چرا به تحریک دولت ایران، امام‌خمینی را اخراج کرده است، و اضافه کرده ایشان مرجع تقلید شیعیان جهان و نایب امام(ع) می‌باشد و هیچ‌یک از حکومت‌ها نمی‌توانند موضوع امام‌خمینی را مسئله داخلی خود بشمارند. نامبرده کسانی که برای میانجیگری میان محمدرضا پهلوی و امام‌خمینی حاضر شده بودند را نکوهش کرده است. مختار رضوی در این اعلامیه به برخی پرسش‌ها و شبهه‌ها نیز پاسخ داده است و سپس یادآور شده است شیعیان حکم ائمه طاهرین(ع) و نایبان و مراجع تقلید را بر حکم حاکم نیز مقدم می‌دانند.[۳۹] گزارش دیگر ساواک در ۲۹/۷/۱۳۵۷ دربارهٔ بیانیه سیدضیاءالحسن زیدی از روحانیان پاکستان در حمایت از امام‌خمینی است. زیدی در بیانیه خود آورده است عالم اسلام باید به ستمی که از سوی رژیم پهلوی علیه علما و مسلمانان ایران رفته، اعتراض کند.[۴۰]

دعوت از امام

رژیم پهلوی، برخی سیاستمداران غربی و بسیاری از مسلمانان جهان از مهاجرت امام‌خمینی به فرانسه ناراحت بودند. رژیم به این دلیل نگران بود که امکان بیشتری برای ایشان فراهم شده بود تا افکار عمومی جهانیان را متوجه نهضت اسلامی سازد. سیاستمداران غربی نیز از اینکه امکانات تبلیغی رسانه‌های جهان به‌خصوص رسانه‌های غربی به‌رایگان در اختیار یک شخصیت ضد استعماری قرار گرفته است و بسیاری از مسلمانان جهان از مشاهده آنکه شرایط به گونه‌ای شده که خاک پهناور سرزمین‌های اسلامی گنجایش یک رهبر بزرگ دینی را ندارد، احساس ناخوشایندی داشتند و نگران جان ایشان بودند.
به همین جهت، برخی سران سیاسی، بسیاری از علما، دانشمندان و روشنفکران از ایشان دعوت کردند به کشور آنان برود. روحانیان شیعه پاکستانی نیز دعوت‌های پرشماری از امام‌خمینی برای رفتن به پاکستان به عمل آوردند.[۴۱] احساس برخی روحانیان پاکستانی این بود که اگر ایشان پاکستان را برای اقامت انتخاب کند، جبهه پراکنده شیعی در پاکستان تقویت خواهد شد؛ اما با وجود علاقه ایشان به مردم پاکستان، به سبب مرعوب‌بودن دولت پاکستان برابر آمریکا، فعالیت انقلابی را در آن کشور ممکن نمی‌دانست[۴۲]؛ چنان‌که در ۲۶/۹/۱۳۵۷ گزارشی نشان می‌دهد دولت پاکستان تا پیروزی انقلاب از خط مشی سیاسی که با غرب هماهنگ بوده، تخطی نکرده است. در این گزارش آمده است با توجه به اینکه در منطقه بلوچستان پاکستان و در میان پاره‌ای از عناصر بلوچ اقداماتی برای جلب نظر یا حمایت از امام‌خمینی صورت گرفته، ژنرال رحیم‌الدین‌خان فرماندار بلوچستان، نواب محمداکبرخان بوگتی را احضار کرده، به وی دربارهٔ هرگونه فعالیتی در این زمینه هشدار داده است و افزوده این گونه اقدامات موجب تیره‌شدن روابط دو کشور می‌گردد.[۴۳]
پس از احراز منتفی‌بودن مهاجرت امام‌خمینی به پاکستان، باز هم موضوع دعوت ایشان به یکی از سرزمین‌های مسلمان‌نشین در میان مطبوعات پاکستان منتفی نبود و از سوی دیگر رایزنی برای اینکه ایشان به کشورهای پرجمعیت مسلمان‌نشین نروند نیز به صورت جدی از سوی غرب و رژیم ایران دنبال می‌شد.[۴۴] آخرین گزارش دربارهٔ پاکستان مربوط به ۲۷/۹/۱۳۵۷ است که در دو بند تنظیم شده است:

  1. در ۲/۹/۱۳۵۷ گروهی از طایفه هزاره در کویته پاکستان اجتماع کرده، مطالبی علیه محمدرضا پهلوی و به نفع امام‌خمینی ایراد کرده‌اند.
  2. در ۲/۹/۱۳۵۷ جلسه‌ای با شرکت رهبران حزب بی-اس-اودر-مستونگ تشکیل گردید. و در آن مطالبی علیه ایران و به نفع امام‌خمینی ایراد شده است.[۴۵]

حمایت اهل سنت

عالمان و مردم اهل سنت نیز نهضت اسلامی امام‌خمینی را تأیید و از ایشان حمایت می‌کردند؛ ازجمله ابوالاعلی مودودی بنیانگذار و رهبر جماعت اسلامی در دوره اقامت ایشان در فرانسه طی نامه‌ای از ایشان و انقلاب اسلامی حمایت کرد.[۴۶] مودودی، انقلاب امام‌خمینی را انقلابی اسلامی دانست و یاری و همکاری همه مسلمانان و جنبش‌های آزادی‌بخش را با این انقلاب ضروری شمرد.[۴۷] دیگر رهبران جماعت اسلامی نیز ازجمله معین طفیل و سیداحمد گیلانی طی نامه‌ای از مبارزات مردم ایران پشتیبانی کردند.[۴۸] خورشید احمد از علمای قدیمی جماعت اسلامی نیز در ۲۳ دی ۱۳۵۷ در نوفل لوشاتو با امام‌خمینی دیدار کرد و یادآور شد عالمان و مردم پاکستان در کنار مردم ایران اسلامی از امام‌خمینی در سطح عمومی از طریق سخنرانی‌ها، مطبوعات و تظاهرات حمایت می‌کنند.[۴۹]

روابط دو کشور پس از انقلاب اسلامی

دولت پاکستان، در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ نظام جدید اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و کاردار سفارت پاکستان، نامه ضیاءالحق را دربارهٔ رسمیت نظام جدید به عنوان امام‌خمینی، تقدیم رئیس دولت موقت، مهدی بازرگان کرد؛ ولی به دلیل روابط نزدیک پاکستان با رژیم پهلوی، تلقی عمومی دربارهٔ پاکستان به‌ویژه مطبوعات خوب نبود؛ هرچند روابط سیاسی بدون هیچ وقفه‌ای ادامه یافت.[۵۰] انتقادهای مطبوعات و رسانه‌های ایران از رژیم نظامی پاکستان، نزدیکی کاملاً آشکار پاکستان به آمریکا، افزایش حمایت مالی عربستان و امارات متحده عربی از پاکستان و سرانجام رقابت پاکستان با ایران در مسئله افغانستان به‌تدریج در مطبوعات پاکستان بازتاب یافت و مدتی نیز روابط دو کشور را تا حد کاردار تنزل داد.[۵۱]

تحکیم و گسترش روابط

از سوی دیگر، پیروزی انقلاب اسلامی آثار عمیقی در پاکستان بر جای گذاشت و سبب شد ضیاءالحق اقداماتی که پیش‌تر برای اسلامی‌کردن اداره امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور اعلام کرده بود، با شتاب بیشتری دنبال کند.[۵۲] پاکستان در تحریم اقتصادی ایران از سوی غرب شرکت نکرد و در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز مواضع بی‌طرفانه‌ای گرفت؛ تا اینکه در سال ۱۹۸۲م/ ۱۳۶۰ش با مذاکرات دو طرف، زمینه تحکیم و گسترش روابط فراهم آمد و دوباره روابط دو کشور به حد مبادله سفیر ارتقا یافت.[۵۳] در زمان جنگ عراق و ایران، پاکستان برای تسهیل رسیدن کالا به ایران، بندر کراچی را برای تخلیه بار در اختیار ایران گذاشت. ضیاءالحق در سال‌های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ سه بار به همراه سایر سران کشورهای اسلامی به هدف میانجیگری میان ایران و عراق به تهران سفر کرد[۵۴] و هیئت در سفر نخست با امام‌خمینی نیز دیدار کرد.[۵۵] در میانه یک جلسه اذان ظهر شد و امام‌خمینی برای نماز ظهر حرکت کرد و سران کشورها نیز به ایشان اقتدا کردند.[۵۶] آقاشاهی وزیر خارجه پاکستان نیز به همین منظور به ایران سفر کرد. وی در کنفرانس طائف در موافقت با مواضع ایران در جنگ اظهاراتی کرد. ایران نیز در مقابل مدت بازپرداخت وام‌های اعطایی به پاکستان را تمدید کرد.[۵۷] با سفر علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه در ۱۹۸۲م/ ۱۳۶۰ش به پاکستان و پس از آن سفر غلام اسحاق‌خان وزیر دارایی پاکستان به ایران مناسبات به بالاترین سطح خود رسید و بسیاری از مسائل مرزی ایران و پاکستان حل و فصل شد.[۵۸]

دیدار بزرگان و مردم پاکستان با امام

از سوی دیگر، با پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط علما و مردم پاکستان با امام‌خمینی بیشتر شد. در یازدهم اسفند ۱۳۵۷ ابوالاعلی مودودی به همراه جمعی از اهالی پاکستان با ایشان دیدار داشتند. امام‌خمینی در این دیدار ضمن تشکر از مردم پاکستان به توطئه بیگانگان برای تضعیف اسلام و رهبران اسلامی اشاره کرد و یادآور شد بیگانگان اسلام را بد جلوه داده‌اند. سپس عرضه اسلام واقعی را از وظایف علما و مسلمانان دانست و در پایان نیز یادآور شد امید است ملت‌های اسلامی از حوادث ایران عبرت بگیرند و خود را از زیر بار ظلم و دیکتاتوری نجات دهند.[۵۹] مودودی چند روز پس از این دیدار طی نامه‌ای از امام‌خمینی تشکر کرد. ایشان نیز در پاسخ ضمن تشکر از وی، عظمت اسلام و مسلمانان را خواستار شد.[۶۰]
امام‌خمینی در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ در جمع وزیرمختار پاکستان و خبرنگاران پاکستانی به مسئولیت مسلمانان در عصر حاضر اشاره کرد و یادآور شد مسلمانان باید دست اجانب و استعمارگران را از کشورهای خود کوتاه کنند و حقوق پایمال‌شده خود را بگیرند. ایشان پس از اشاره به دولت‌های اسلامی ازجمله پاکستان، از آنان خواست در خدمت مردم باشند نه بیگانگان، و سپس هشدار داد دولت‌ها از سرنوشت محمدرضا پهلوی و پشت‌کردن به اسلام عبرت بگیرند و در پایان از دولت پاکستان خواست برای شیعیان احترام بیشتری قائل شود.[۶۱] ایشان در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۸در جمع مردم بحرین و پاکستان نیز از توطئه بر ضد اسلام و روحانیت و نقش روحانیت در نهضت‌های اسلامی سخن گفت و یکی از برکات پیروزی انقلاب اسلامی را اجتماع برادران کشورهای اسلامی و بیان مشکلات خود و حرکت در جهت حل آن دانست.[۶۲]

نامه ضیاءالحق به امام

ضیاءالحق رئیس‌جمهور پاکستان در سال ۱۳۵۸ در نامه‌ای اظهار مودت و همبستگی مردم پاکستان را با انقلاب اسلامی یادآور شد و امام‌خمینی در پاسخ، همبستگی دو ملت بزرگ ایران و پاکستان را موجب مسرت و در رأس همه همبستگی‌ها دانست و یادآور شد ملت‌های اسلامی باید چنان وحدت داشته باشند که هیچ دولت بیگانه‌ای خیال سلطه بر کشورهای اسلامی را نداشته باشد. ملت ایران و پاکستان با پیشینه تاریخی و ملی و بالاتر از همه اسلامی که با پاکستان دارد، لازم است روابط خود را بر اساس احترام متقابل حفظ کنند و دولت موقت با ریاست جمهوری پاکستان مذاکرات لازم را انجام دهند.[۶۳] در یازدهم آذر ۱۳۵۸ امام‌خمینی در جمع افسران پاکستانی که در مسیر بازگشت از حج با ایشان دیدار کردند، یادآور شد سرنوشت جهان اسلام بسته به انقلاب اسلامی ایران است. مبارزه ایران با آمریکا مبارزه اسلام و کفر است. ایشان در این دیدار امت اسلامی را به قیام و اقدام علیه آمریکا و عوامل آن فراخواند و سپس به آمریکا هشدار داد ملت مسلمان ایران شهادت را سعادت می‌داند و با چنین ملتی نمی‌توان مقابله کرد.[۶۴]

دیدار رئیس‌جمهور وقت ایران از پاکستان

در اوایل سال ۱۹۸۶م/ ۱۳۶۴ش، سیدعلی خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت ایران، از پاکستان دیدار کرد. در این دیدار ضمن ملاقات با ضیاءالحق در اجلاس شورای عالی سازمان همکاری اقتصادی ایران، ترکیه و پاکستان (اکو) در اسلام‌آباد شرکت کرد. استقبال عظیم مردم از ریاست جمهوری اسلامی ایران نشان‌دهنده عشق و علاقه مردم این کشور به انقلاب اسلامی و نیز گسترش بیشتر روابط دو کشور بود. در جریان این سفر علاوه بر مذاکرات رسمی با مقامات پاکستانی، دیدارهای نیز با علما، مهاجران و مجاهدان افغانی و استادان زبان پارسی در آن کشور انجام شد.[۶۵]

اعلام عزای عمومی با رحلت امام

دولت پاکستان به مناسبت ارتحال امام‌خمینی در ژوئن ۱۹۸۹م/ خرداد ۱۳۶۸ ده روز عزای عمومی اعلام کرد و در این مدت پرچم‌های پاکستان در سراسر آن کشور و سفارتخانه‌های پاکستان در سراسر جهان به حالت نیمه‌افراشته درآمد. رئیس‌جمهور پاکستان غلام اسحاق‌خان در مراسم ارتحال امام‌خمینی شرکت کرد. در ژوئن ۱۹۸۹م/ خرداد ۱۳۶۸ش بی‌نظیر بوتو نخست‌وزیر پاکستان طی ارسال پیامی، انتخاب سیدعلی خامنه‌ای از طرف مجلس خبرگان به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران را تبریک گفت.[۶۶]

نمایندگان امام‌خمینی در پاکستان

امام‌خمینی نمایندگانی در شهرهای مختلف پاکستان داشت؛ ازجمله محمد شریعت اصفهانی از عالمان بزرگ و روشن‌بین، متعهد و وارسته و ایرانی، نماینده و وکیل ایشان در کراچی بود. وی از دوستان امام‌خمینی و روابطش با ایشان بسیار صمیمی بود و از آغاز نهضت با ایشان همراهی کرد. در مجموعه اسناد ساواک، اسناد بسیاری دربارهٔ ارتباط و حمایت و تبلیغ وی از امام‌خمینی آمده است. (ببینید: محمد شریعت اصفهانی).

سیدعارف حسین حسینی

سیدعارف حسین حسینی نیز از عالمان پاکستانی و از انقلابیان و طرفداران امام‌خمینی و مخالفان رژیم پهلوی بود. وی پس از اخراج از نجف برای ادامه تحصیل به قم رفت. وی در حمایت از نهضت امام‌خمینی و تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت و هموطنان خود را به مبارزه علیه این رژیم تشویق می‌کرد و به همین سبب ساواک در سال ۱۳۵۷ وی را از ایران اخراج کرد.[۶۷] وی در پاکستان نیز به افشاگری خیانت‌ها و ستمگری‌های رژیم پهلوی و تبیین ماهیت نهضت ضد ستم‌شاهیِ مردم ایران ادامه داد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سیدعارف حسین رهبری امام‌خمینی را برای مسلمانان جهان اعلام کرد. او در اقدامی بی‌نظیر در تاریخ پاکستانِ آن زمان، در حمایت از نهضت و انقلاب اسلامی ایران، هزاران تن از مردم پاراچنار را در مسیری دویست‌کیلومتری به سوی پیشاور، روانه کرد و با تشکیل اجتماعی بزرگ در شهر پیشاور و اعلام حمایت از امام‌خمینی، زمینه آگاهی مردم پاکستان از حقانیت انقلاب اسلامی ایران را نیز فراهم کرد.[۶۸]
امام‌خمینی در پاسخ نامه سیدعارف‌حسین حسینی مجوز استفاده از سهم امام(ع) در امور تبلیغات اسلامی به‌ویژه کتابخانه تازه‌تأسیس به وسیله وی را داده است.[۶۹] همچنین با تأیید وی، استفاده از سهم امام(ع) برای مدارس، حسینیه‌ها و برخی دیگر از مؤسسات داده شده است.[۷۰] امام‌خمینی پس از شهادت سیدعارف حسین حسینی به دست عوامل وهابی، در پیامی خطاب به روحانیان و مردم پاکستان، ضمن اعلام اینکه فرزند عزیزی را از دست داده است، شهادت وی را دور از انتظار ندانست؛ زیرا وی با محرومان و پابرهنگان میثاق خون بسته بود و عالمی متعهد بود که هدف تیرهای دشمنان قرار گرفت.[۷۱] (ببینید: سیدعارف حسین حسینی).

اعزام نماینده

از سوی دیگر، امام‌خمینی در پی درخواست مکرر برخی مردم کشورها ازجمله هند، پاکستان و بنگلادش برای اعزام نماینده، در ۱۳ خرداد ۱۳۵۹ محمدرضا رحمت را برای رسیدگی به مسائل مسلمانان پاکستان اعزام کرد.[۷۲] همچنین ایشان در ششم دی ۱۳۵۹ حسین نوری همدانی را به کشورهای یادشده اعزام کرد و یادآور شد از نزدیک اوضاع مسلمانان، مدارس علمیه و کمبودهای آنان را بررسی و در رفع نیازهای آنان در حد امکان اقدام کند[۷۳] ایشان در ۱۱/۷/۱۳۶۱ سیدحسن طاهری خرم‌آبادی را به نمایندگی از خود به پاکستان اعزام کرد و به وی اجازه داد در آنچه مربوط به ولیّ فقیه است، متصدی شود و در رفع مشکلات حوزه‌های علمیه و سرپرستی طلاب بکوشد و در صورت نیاز به تأسیس حوزه بپردازد؛ نیز در احیای مدارس علوم دینیه و تربیت طلاب تلاش کند و برای تأمین بودجه از سهم امام(ع)، سهم سادات، زکوات و کفارات استفاده کند و از علمای پاکستان و مسئولان جمهوری اسلامی خواست با وی همکاری کنند[۷۴] (ببینید: سیدحسن طاهری خرم‌آبادی).

صدور اجازه تصرف

امام‌خمینی به‌شماری از روحانیان و علمای پاکستان ازجمله عقیل ترابی،[۷۵] حسن خسروی پاکستانی،[۷۶] فخرالدین پاکستانی،[۷۷] علی فاضلی پاکستانی،[۷۸] ناصرعلی پاکستانی،[۷۹] غلامحسین غفاری،[۸۰] سیدنیاز حسینی نقوی[۸۱] و سیدمحمداکبر[۸۲] اجازه و وکالت در امور حسبیه و شرعیه اجازه و وکالت داده است. همچنین به طلاب و مدرسان مدرسه علمیه بلتستان اجازه داد از وجوه شرعی برای آن مدرسه استفاده کنند.[۸۳] اجازه‌نامه‌های ایشان در امور حسبیه نیز اگرچه در ظاهر بیشتر با امور اقتصادی، اجتماعی، دینی و فرهنگی مردم سر و کار دارد، جنبه‌های سیاسی آن هم باید مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا اشخاص مجاز، به مرجعیت دینی و سیاسی ایشان اعتقاد داشتند و افکار و اندیشه‌های سیاسی ایشان را در میان مردم رواج می‌دادند که این روند در رشد و شکوفایی نهضت تأثیری عمیق داشت. (ببینید: اجازات امام‌خمینی).

تأثیر انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی بر پاکستان تأثیری عمیق داشت؛ چنان‌که برخی بر این باور بودند که پاکستان حلقه دوم انقلاب اسلامی است، و در علت آن یادآور می‌شدند جاذبه ایران برای فعالان اسلامی بدین جهت است که ایران تنها کشوری است که در آن اسلام به‌طور رسمی اساس حکومت قرار گرفته است؛ از این‌رو بسیاری از مسلمانان معتقدند حمایت از این کشور وظیفه هر مسلمانی است. بیانات ابوالاعلی مودودی[۸۴] و دیدار وی با امام‌خمینی،[۸۵] بیانگر این احساس است.
یکی از تحلیل‌گران سیاسی پاکستان در مصاحبه‌ای با اشاره به مشترکات دو کشور و همسایگی پاکستان با ایران، تأثیر انقلاب اسلامی ایران را بر پاکستان دارای زمینه‌های مشترک دانسته است؛ ازجمله جایگاه زبان پارسی در شبه‌قاره که بر اشتراکات دو کشور تأثیر بسزایی داشته است. شاهد اهمیت و رواج زبان پارسی در شبه‌قاره این است که اقبال لاهوری ده هزار بیت شعر به پارسی سروده است. علاقه مردم پاکستان به مردم ایران جزء جدایی‌ناپذیر زمینه فکری و تاریخی مردم پاکستان است. وی معتقد است انقلاب اسلامی ایران توانست ندای بازگشت به اسلام و تقابل با فرهنگ مادی‌گرا غرب را در پاکستان دامن بزند.[۸۶]

تأثیرپذیری احزاب مذهبی در پاکستان

معاون رئیس جماعت اسلامی نیز در مصاحبه‌ای با اشاره به تأثیرپذیری احزاب مذهبی در پاکستان از انقلاب اسلامی ایران، یادآور شد انقلاب اسلامی به رهبری امام‌خمینی بر اساس اسلام صورت گرفته است و این انقلاب بر دیگر سازمان‌های اسلامی ازجمله بر جماعت اسلامی پاکستان تأثیر فراوانی گذاشت. وی افزوده است مودودی تا زنده بود بر تشکیل کشوری اسلامی در پاکستان همانند جمهوری اسلامی ایران تأکید می‌کرد. همچنین به اعتقاد وی تأثیرگذاری انقلاب ایران بر پاکستان چنان بود که جمله معروف «پاکستان برای تغییر به یک خمینی نیاز دارد»، در میان مردم عادی پاکستان رایج شد.[۸۷]
یکی از علمای اهل تسنن نیز بیان داشته است انقلاب اسلامی ایران برخلاف تبلیغات غرب، انقلاب شیعیان نبوده و نیست و به قدری برای مردم پاکستان عزیز است که احساس می‌کنند بخشی از ایران هستند. ملت پاکستان هرچند با تلاش و کوشش خستگی‌ناپذیر اقبال و جناح، توانست با مبارزه علیه استعمار انگلیس کشور مسلمان پاکستان را به وجود آورند، اما مردم این کشور هیچ‌گاه طعم دگرگونی عمیق را که زندگی آنها را تغییر دهد، نچشیدند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم پاکستان مفهوم واقعی انقلاب و اسلام را شناختند و با مفاهیمی چون وحدت، مبارزه با طاغوت و استکبار آشنا شدند. تقویت روحیه مبارزه و مقاومت اسلامی در برابر طاغوت و دولت‌های بیگانه از تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر مسلمانان پاکستان است.[۸۸]
یکی از بنیانگذاران سازمان دانشجویان امامیه نیز یادآور شده است وضعیت فکری و بینش سیاسی شیعیان و نسل جوان شیعه پاکستان با پیش از انقلاب اسلامی بسیار متفاوت شده است. جوانان شیعه با درک هرچند ناقص ارزش‌های انقلاب اسلامی به فهم مسائل دینی و خودسازی و جامعه‌سازی گرایش بیشتری یافته‌اند. ملت پاکستان، به‌ویژه شیعیان، مفهوم ارزش‌هایی همچون ایثار، تلاش برای آزادی و استقلال، ولایت، شهادت، زیر بار ظلم‌نرفتن، مبارزه با هواهای نفسانی و بسیاری ارزش‌های دیگر را در ابعاد وسیع‌تر و معنای حقیقی آن از مسلمانان انقلابی ایران آموختند. پیش از انقلاب اسلامی، شیعیان پاکستان تشکّل سیاسی واحدی نداشتند. علما و رهبران مذهبی نیز عمدتاً مشغول فعالیت‌های علمی، مذهبی و تبلیغی بودند. روحانیت شیعه در پاکستان در پی انقلاب اسلامی ایران، بیدار شد و به کسب و ترویج معارف اصیل اسلامی و دخالت در مسائل سیاسی همّت گمارد.[۸۹]

تأثیر بر شیعیان پاکستانی

تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان پاکستانی، بیش از دیگران بود. انسجام درونی و سیاسی و تشکیلاتی‌شدن شیعیان در پاکستان و تأسیس نهضت اجرای فقه جعفری در ۲۴ فروردین ۱۳۵۸ از تأثیرات انقلاب اسلامی بود.[۹۰] این سازمان هفتاد روز پس از انقلاب اسلامی تشکیل شد. در روزهای ۱۲ و ۱۳ آوریل ۱۹۷۹م/ ۲۳ و ۲۴/۱/۱۳۵۸ش، جمعیتی حدود یکصد هزار تن از شیعیان سراسر پاکستان در شهر «بهگرا» پنجاب که بیشتر ساکنان آن را شیعیان تشکیل می‌دهند، تجمع کردند. علت اساسی این تجمع آن بود که ضیاءالحق تنها بر رسمیت فقه حنفی در کشور تأکید داشت. در این تجمع، علاوه بر انتخاب رهبری مفتی جعفر حسین، اولین گام‌های تأسیس تشکیلات در «تحریک نفاذ فقه جعفری» برداشته شد. آنان در قطعنامه پایانی خود ضمن تبریک پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مردم ایران، امام‌خمینی را رهبر تمامی مسلمانان دانستند.[۹۱] البته این حرکت سبب شد دولت پاکستان، در سال ۱۹۸۰م با مفتی جعفر حسین رهبر شیعیان به مذاکره بپردازد و بپذیرد شیعیان بر اساس فقه جعفری دربارهٔ زکات عمل کنند.[۹۲] پیش از این زکات شیعیان همانند اهل سنت به‌اجبار به دولت پرداخت می‌شد.
دومین حرکت بزرگ شیعیان در پنجم و ششم جولای ۱۹۸۰م/ ۱۶ تیر ۱۳۵۹ در اسلام‌آباد برگزار شد. در این اجتماع حدود دویست هزار تن شرکت داشتند. نمایندگان اجتماع‌کنندگان در گفتگو با دولت، خواسته‌های شیعیان را تحمیل‌نکردن فقه حنفی بر شیعیان، پرداخت‌نکردن زکات به دولت، آزادی شیعیان در برگزاری عزای امام‌حسین(ع) و تعیین سهمیه‌هایی برای شیعیان در مسئولیت‌های دولتی اعلام کردند.[۹۳] کنفرانس قرآن و سنت در سال ۱۹۸۷م/ ۱۳۶۶ش به ریاست سیدعارف حسین حسینی نقطه‌عطفی در آگاهی شیعیان این کشور و نقش فعال آن در صحنه سیاست و دولت بود؛ به طوری که در انتخابات مجلس ملی و سنا، بعدها شماری از نامزدهای شیعه به‌ویژه نهضت جعفری به مجلس راه یافتند.[۹۴]

تأثیر بر مؤسسات فرهنگی

بسیاری از مؤسسات فرهنگی، ازجمله «دار الثقافة الاسلامیه»، به ریاست سیدعلی شرف‌الدین موسوی، در کراچی، مؤسسه «صباح القرآن» در لاهور، مؤسسه انتشاراتی «امامیه کیشنز»، «جامعه تبلیغاتی اسلامی» در کراچی به ریاست «یوسف نفسی» و «آکادمی اخوت» در اسلام‌آباد، از مؤسساتی هستند که از انقلاب اسلامی الهام گرفته‌اند؛ همچنین اهداف آنان مقابله با تهاجم فرهنگی غرب است و تاکنون صدها کتاب از شخصیت‌های انقلابی و ایرانی چون امام‌خمینی، مرتضی مطهری یا سیدمحمدحسین طباطبایی و برخی دیگر، چاپ کرده‌اند. فعالیت علمای شیعه در راه تحقق وحدت و همبستگی مسلمانان ازجمله تأثیرات مهم انقلاب اسلامی ایران بر خط مشی و افکار آنهاست.[۹۵] پیروزی انقلاب اسلامی ایران سبب شد استکبار جهانی و هم‌پیمانانش طرح‌هایی برای مقابله با نفوذ و صدور آن برنامه‌ریزی کنند؛ به گونه‌ای که در سال ۱۳۵۹ هنری کسینجر وزیر امور خارجه سابق آمریکا، پیشنهاد کرد برای مقابله با نفوذ و گسترش انقلاب اسلامی حرکتی هدایت‌شده و به ظاهر اسلامی، در میان اهل سنت تشکیل شود؛ حرکتی که با سیاست‌ها و خواسته‌های آمریکا تطابق داشته باشد. گروه سپاه صحابه و بعدها طالبان در این راستا شکل گرفتند.[۹۶] این گروه افراطی با گرایش وهابی برای عقیم‌کردن تأثیرات انقلاب اسلامی بر مردم پاکستان تشکیل شد؛ ولی از آن جایی که موج انقلاب اسلامی و تأثیر آن بر توده‌ها به‌آسانی قابل کنترل نبود، اقدام به فعالیت‌های تروریستی علیه عالمان، شخصیت‌ها، گروه‌های شیعی و به‌طور خاص کارکنان فرهنگی خانه فرهنگ ایران در پاکستان کرد که نمونه بارز آن ترور صادق گنجی، رایزن خانه فرهنگ جمهوری اسلامی (۱۳۶۹) در لاهور بود[۹۷]؛ ولی پس از فروکش‌کردن موج اولیه انقلاب، این گروه نیز بیشتر بر وهابی‌گری در پاکستان تأکید دارد؛ در حالی‌که از شاخه نظامی خود نیز برای اهداف سیاسی بهره‌برداری می‌کند.[۹۸]

سرزمین کشمیر

سرزمین کشمیر با بیش از ۲۲۲ هزار کیلومتر مربع در قسمت‌های جنوبی آسیا و در شمال شبه‌قاره هند قرار دارد که از شمال و شرق با چین، از شمال غربی با افغانستان، از غرب با پاکستان و از جنوب با هند هم‌مرز است.[۹۹] این سرزمین پیش از تقسیم، از پنج بخش دره کشمیر، جامو، لداخ، بلتستان و پونچ و گیلگت تشکیل شده بود. جمعیت کشمیر در سال ۱۹۴۱م/ ۱۳۲۰ش، ۶۱۶/۰۲۱/۴ تن بود که از آن میان ۷۷ درصد مسلمان، ۲۰ درصد هندو و سه درصد سیک و اقلیت‌های دیگر بودند.[۱۰۰] با اعلام استقلال پاکستان، تصمیم بر آن بود که امیران ایالاتی که تحت نظارت بریتانیا حکومتی نیمه‌مستقل داشتند، بر اساس سه معیار مذهب ساکنان ایالت، خواست مردم و وضع جغرافیایی، دربارهٔ پیوستن به پاکستان یا هند تصمیم بگیرند.[۱۰۱] بر این اساس، ایالت کشمیر که بیشتر ساکنان آن مسلمان بودند، باید به پاکستان می‌پیوست؛ اما مهاراجه هاری سینگ علاقه داشت استقلال خود را حفظ کند و از پیوستن به هند یا پاکستان خودداری کرد. مسلمانان کشمیر که از مدتی پیش علیه تبعیض‌ها و محدودیت‌های موجود به اعتراض پرداخته بودند، از پیوستن به پاکستان حمایت می‌کردند. در سال ۱۹۴۷م مهاراجه تصمیم گرفت برای بهره‌مندی از کمک‌های هند در سرکوب مخالفان به هند بپیوندد.[۱۰۲] این تصمیم، آغاز جنگ‌های پاکستان و هند بر سر کشمیر بود و در نهایت تقسیم این منطقه را در پی داشت.[۱۰۳]
اینک بخشی از کشمیر با نام گیلگت و بلتستان زیر نظر پاکستان است که متمرکزترین منطقه شیعه‌نشین پاکستان است.[۱۰۴] جامو و کشمیر زیر نظر هند است و مهم‌ترین مناطق شیعه‌نشین آن، کارگیل، لداخ، سرینگر، بودگام و باره مولا می‌باشند. کارگیل ۱۴۰هزار تن جمعیت دارد که نود درصد آن شیعه‌اند.[۱۰۵] کشمیر آزاد نیز با پایتختی مظفرآباد، از نظر اداری ریاست مستقلی دارد، ولی تحت نظارت و حمایت پاکستان است. بیشتر جمعیت این منطقه را اهل سنت تشکیل می‌دهد و شیعیان به صورت پراکنده در سراسر منطقه مظفرآباد و اطراف آن حضور دارند[۱۰۶] و منطقه اقصای چین در اختیار جمهوری خلق چین است، که در جنگ ۱۹۶۲م/ ۱۳۴۱ش میان چین و هند، تصرف شده است.
سیدمرتضی پسندیده به نقل برخی آگاهان، جدّ امام‌خمینی، سیددین‌علی‌شاه را اصالتاً نیشابوری دانسته که در نخستین سال‌های قرن سیزدهم هجری به کشمیر هجرت کرده است. سیددین‌علی‌شاه معروف به سیدبزرگ، فرزند سیدصفدر همراه پدر از دولت‌آباد به لکهنو رفت و یک‌بار نیز به کشمیر رفت؛ ولی در غائله فرقه‌گرایان علیه شیعیان سرینگر زخمی شد و پس از بازگشت به لکهنو درگذشت و درکوله‌گنج دفن شد. سیددین‌علی‌شاه در نواحی شمالی هند نفوذ داشت و به ترویج دین مشغول بود و به دست مخالفان به شهادت رسید (ببینید: اجداد امام‌خمینی).

پانویس

  1. ‌لاپیدوس، تاریخ جوامع اسلامی، ۲/۲۳۶؛ هاردی، مسلمانان هند، ۲۹۱؛ اسعدی، جهان اسلام، ۲/۱۵۲؛ دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۱۰۳
  2. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۱؛ فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۱۵ و ۲۵
  3. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۱ و ۱۵
  4. ‌فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۲۶
  5. ‌عارفی، شیعیان پاکستان، ۲۷؛ دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۹
  6. ‌فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۱۷ و ۱۰۳
  7. فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۱۰۳
  8. فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۴۱
  9. ‌حاج‌سیدجوادی، مقدمه بر میراث جاودان، ۹–۲۵؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، پاکستان بررسی، ۲۱
  10. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۱۰۱–۱۰۵
  11. ‌اسعدی، جهان اسلام، ۲/۱۵۲؛ هاردی، مسلمانان هند، ۲۸۲
  12. ‌مطهری، مجموعه آثار، ۶/۸۹۹؛ مطهری، یادداشت‌ها، ۱/۲۳۰–۲۳۱؛ شریعتی، مجموعه آثار، ۴۶–۵۱ و ۱۳۱
  13. ‌هاردی، مسلمانان هند، ۲۸۲–۲۹۱؛ اسعدی، جهان اسلام، ۲/۱۵۲
  14. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۱۰۵–۱۰۶
  15. ‌رضوی، بحران کشمیر، ۴۹–۵۱
  16. ‌رضوی، بحران کشمیر، ۹
  17. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۲۱–۲۲
  18. ‌عارفی، شیعیان پاکستان، ۸۳
  19. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۵–۳۰۶
  20. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۶؛ فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۷۴
  21. فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۷۴؛ دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۶
  22. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۶
  23. دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۷
  24. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۲۱–۱۲۳
  25. ‌محتشمی‌پور، خاطرات سیاسی، ۲/۹۳
  26. ‌امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۴۸–۲۴۹
  27. ‌مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۵۲۴
  28. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۵۳۸
  29. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۶۲۳–۶۲۴
  30. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۴۵۸
  31. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۴۵۸
  32. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۵۷۴–۵۷۶
  33. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۴۵۹–۴۶۰
  34. ‌بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۷۷/۱۸/۲۷۲
  35. ‌مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۵۹۶
  36. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۶۳۵–۶۳۶
  37. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۶۳۷
  38. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۶۴۲–۶۴۵
  39. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۶۴۴
  40. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۶۴۵–۶۴۶
  41. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۴۶۴–۴۶۵ و ۶۵۱
  42. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۴۶۴–۴۶۵
  43. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۴۶۵
  44. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۴۶۶ و ۶۵۵
  45. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۲۱/۶۶۰
  46. ‌یزدی، شصت سال، ۳/۵۳۳
  47. ‌امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۲؛ کیهان، روزنامه
  48. ‌یزدی، شصت سال، ۳/۵۳۴
  49. ‌← امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۱؛ یزدی، شصت سال، ۳/۵۳۵
  50. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۸؛ فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۷۵
  51. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۸
  52. دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۸؛ فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۷۵
  53. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۸؛ فلاح‌زاده، آشنایی با کشورهای اسلامی، ۷۵
  54. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۹
  55. ←امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۶۱
  56. ‌توسلی، مصاحبه، ۳/۱۰۳
  57. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۹
  58. دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۰۹
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۹۴
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۷
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۶//۳۱۷
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۸۷
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۳–۴۲۴
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۰۴–۱۰۷
  65. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۱۰
  66. ‌دفتر مطالعات سیاسی، پاکستان، ۳۱۰
  67. ‌صادقی، علامه سید عارف حسین حسینی، ۶/۸۴
  68. ‌مؤسسه شهید، یادواره علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی، ۲۷–۲۸
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۷۸
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۷۹
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱۹–۱۲۱
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۷۱
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۳۲
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۰–۲۱
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۵۴
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۵۱
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۵۸
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۵۱
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۸۲
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۹۹
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۶۳
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۳
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۶۲
  84. ‌امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۴۹–۲۵۰
  85. ‌←امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۷
  86. ‌صدیق، خبرگزاری شبستان
  87. ‌پراچا، خبرگزاری شبستان
  88. ‌کاظمی، پیر حافظ
  89. ‌حیدر، خبرگزاری شبستان
  90. ‌امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۱
  91. ‌امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۱
  92. ‌امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۴۹
  93. ‌امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۱
  94. امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۲–۲۵۳
  95. امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۳–۲۶۴
  96. ‌محمدی، انقلاب اسلامی، ۵/۲۳۲
  97. ‌امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۴–۲۵۵
  98. امرایی، انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۵
  99. ‌سیدناصری، کشمیر گذشته حال آینده، ۳۰
  100. ‌اسپوزیتو، دائرةالمعارف نوین اسلام، ۳/۷۱۳
  101. ‌رضوی، بحران کشمیر، ۴۱
  102. ‌رضوی، بحران کشمیر، ۴۴–۴۵
  103. ‌اسپوزیتو، دائرةالمعارف نوین اسلام، ۳/۷۱۴
  104. ‌عارفی، شیعیان پاکستان، ۱۲۲–۱۲۵
  105. ‌جعفریان، اطلس شیعه، ۵۹۸–۵۹۹ و ۶۰۰
  106. ‌عارفی، شیعیان پاکستان، ۱۲۶

منابع

  • اسپوزیتو، جان ل، دائرةالمعارف نوین اسلام، تهران، نشر کنگره و نشر کتاب مرجع، ۱۳۹۱ش.
  • اسعدی، مرتضی، جهان اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنچم، ۱۳۸۹ش.
  • امرایی، حمزه، انقلاب اسلامی ایران و جنبش‌های اسلامی معاصر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، به نقل از مقاله شیخ محمد شریعت اصفهانی نوشته سمانه بایرامی، مجله مطالعات تاریخی، شماره ۲۴، ۱۳۸۸ش.
  • پراچا، فرید، خبرگزاری شبستان، ۲۳/۱۱/۱۳۹۳ش.
  • تنویر، حیدر، خبرگزاری شبستان، ۲۳/۱۱/۱۳۹۳ش.
  • توسلی، محمدرضا، مصاحبه، چاپ‌شده در پابه‌پای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • جعفریان، رسول، اطلس شیعه، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • حاج‌سیدجوادی، کمال، مقدمه بر میراث جاودان، اسلام‌آباد، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، پاکستان، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • رضوی، سیدسجاد، بحران کشمیر، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
  • سیدناصری، حمیدرضا، کشمیر گذشته حال آینده، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار(۵)، ما و اقبال تهران، سهامی انتشار، ۱۳۶۴ش.
  • صادقی، سیدغلام حسین، علامه سید عارف حسین حسینی، آفتاب پاراچنار، چاپ‌شده در ستارگان حرم، قم، زائر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • صدیق، جاوید، خبرگزاری شبستان، ۲۳/۱۱/۱۳۹۳ش.
  • عارفی، محمد اکرم، شیعیان پاکستان، قم، شیعه‌شناسی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • فلاح‌زاده، محمدهادی، آشنایی با کشورهای اسلامی(۵) پاکستان، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • کاظمی، مسعود، پیر حافظ، خبرگزاری شبستان، ۲۳/۱۱/۱۳۹۳ش.
  • کیهان، روزنامه، ۲/۵/۱۳۶۷ش.
  • لاپیدوس، ایرا ماروین، تاریخ جوامع اسلامی: قرون نوزدهم و بیستم، ترجمه محسن مدیرشانه‌چی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • محتشمی‌پور، سیدعلی‌اکبر، خاطرات سیاسی، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی زمینه‌ها و پیامدها، تهران، معارف، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۶، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۷۰ش.
  • مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد، ج۱، تهران، صدرا.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • مؤسسه شهید الحسینی، یادواره علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی از ولادت تا شهادت، تهران، شاهد، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، پاکستان بررسی مسائل کشورها، تهران، ۱۳۶۴ش.
  • هاردی، پیتر، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • یزدی، ابراهیم، شصت سال صبوری و شکوری، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، (۱۱۸ روز در نوفل لوشاتو)، تهران، کویر، ۱۳۹۸ش.

پیوند به بیرون