جامعیت قرآن
جامعیت قرآن، برخورداری قرآن از همه نیازهای انسان.
مفهومشناسی
واژه جامعیت مصدر صناعی به معنای جامعبودن است و جامع به معنای گردآورنده و فراهمآورنده اجزا با یکدیگر است.[۱] در اصطلاح علوم قرآنی جامعیت قرآن، به معنای توجه قرآن به همه جوانب مادی و معنوی و فردی و اجتماعی انسان است.[۲] برخی نیز معتقدند جامعیت قرآن، به معنای وجود تمام اصول احکام و قوانین در آن است.[۳] امامخمینی برای جامعیت قرآن دو جهت ظاهری و باطنی قائل است. جامعیت ظاهری به این معناست که قرآن برای همه افراد بشر، در همه زمانها نازل شده و برنامه دارد و برطرفکننده همه نیازهای بشری است؛[۴] و جامعیت باطنی به معنای دربرداشتن همه مراتب عالم از مرتبه احدیت غیبی تا مرتبه عالم طبیعت است.[۵] از الفاظ مرتبط با «جامع»، واژه «کامل» است. این دو کلمه معنایی نزدیک به هم دارند؛ اما در جامع، به دربرداشتن و در کامل، به تمامیت یک شیء توجه شده است.[۶] امامخمینی نیز کمال شیء را تمامیت و جبران نقصهای آن میداند.[۷]
پیشینه
بحث جامعیت قرآن با تعابیر مختلف از دیرباز مطرح بوده است و ریشه در قرآن دارد؛ زیرا قرآن خود را «تِبْیاناً لِکلِّ شَیءٍ»[۸] معرفی کرده است و ابنمسعود با استناد به این آیه معتقد شده است، خداوند در قرآن هر علمی را نازل کرده و هر چیز را بیان کرده است.[۹] همچنین روایاتی که در تفسیر اینگونه آیات نقل شدهاند، بیانگر آناند که قرآن کریم شامل هر آن چیزی است که بشر در سعادت خود به آن نیاز دارد.[۱۰] وجود این روایات نشان میدهد این بحث از همان سده اول هجری مطرح بوده است، اما از نخستین کسانی که در این زمینه بحث جدی کرده، غزالی (م۵۰۵) است که قلمرو قرآن را گسترش داده و همه علوم را داخل افعال الهی دانسته است.[۱۱]
اندیشمندان اسلامی از جهت فقهی، اخلاقی،فلسفی، عرفانی و مانند اینها به تفسیر قرآن کریم پرداختهاند و این بیانگر جامعیت قرآن کریم است که دربردارنده شئون و ابعاد مختلف سعادت انسان است. از سوی دیگر، از آنجا که قرآن یکی از منابع اصیل اسلام است، جامعیت در آن جامعیت دین را به همراه دارد؛ به این معنا که همه احکام و موضوعاتی که مربوط به سعادت انسان و مورد نیاز اوست، در قرآن موجود است و میتوان نظر قرآن را درباره آن به دست آورد.[۱۲]
بسیاری از مفسران و قرآنپژوهان ذیل آیاتی که بر جامعیت قرآن دلالت دارند،[۱۳] به بحث از جامعیت قرآن و حدود و گستره آن پرداختهاند.[۱۴] فیلسوفان و عارفان نیز به جامعیت قرآن توجه کردهاند و گستره و جامعیت قرآن را به بیان حقایق ظاهری و باطنی و عالم طبیعت و ملکوت[۱۵] بلکه جامعیت آن بر عوالم الهی و کونی،[۱۶] گسترش دادهاند.
امامخمینی جامعیت قرآن را از دیدگاه تفسیری و عرفانی بررسی و اثبات کرده و معتقد است قرآن کریم کتابی است که از جهت ظاهری تمام مصالح شخصی، اجتماعی، سیاسی، کشورداری و مانند اینها در آن موجود است؛[۱۷] از این جهت قرآن از «جوامع کلم» (کلمات جامع) به شمار میرود که برای همه طبقات انسانها در همه زمانها نازل شده و برطرفکننده همه نیازهای انسان است.[۱۸] به باور ایشان قرآن از جهت باطنی نیز خود مشتمل بر همه حقایق است و تمام منازل از منزل طبیعی و ملکی تا منازل روحانی و ملکوتی و جبروتی انسان در آن موجود است.[۱۹] ایشان از راههای مختلفی مانند جامعیت ابعاد وجودی انسان[۲۰] و جاودانگی قرآن[۲۱] جامعیت قرآن را اثبات کرده است. ایشان بر اساس دیدگاه عرفانی خود که نبوت پیامبر خاتم(ص) و قرآن و شریعت آن حضرت را از مظاهر و تجلیات مقام جامع احدی و اسم اعظم «الله» میداند، جامعیت قرآن را اثبات کرده است؛[۲۲] از این جهت قرآن کریم را اعظم و اشرف کتابهای مقدس و در بردارنده همه کمالات شمرده است.[۲۳]
حقیقت جامعیت قرآن
مفسران و اندیشمندان اسلامی بر اساس رویکردهای مختلف خود در زمینه حقیقت جامعیت قرآن دیدگاهها و گفتههای مختلفی ارائه کردهاند که سه دیدگاه کلی در آن وجود دارد:
- دیدگاه حداقلی: بنابر این دیدگاه قلمرو قرآن بیان هر آن چیزی است که انسان در امور دین و سعادت اخروی نیاز دارد، مانند بیان احکام، ارزشهای اخلاقی، موعظهها، صفات خداوند و ثواب و عقاب. در نتیجه جامعیت قرآن در این چارچوب است؛[۲۴] زیرا در غیر این موارد، انسان نیاز به رجوع به دین ندارد و در زمینه نظامهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انسان میتواند به شکل درستی این نظامها را تدوین کند.[۲۵] بنابر این دیدگاهْ کلیات علوم دین و احکام مرتبط با آن در قرآن آمده است؛ اما جزئیات و فروع احکام بهتفصیل بیان نشده است؛ بر همین اساس برخی معتقدند در جزئیات لازم است به سنت نبوی(ص)[۲۶] یا قیاس[۲۷] مراجعه کرد. برخی نیز رجوع به قیاس را مردود دانستهاند و معتقد شدهاند در جزئیاتی که بیان نشدهاند، برائت ذمه جاری میشود.[۲۸]
- دیدگاه میانه: بنابر این دیدگاه مراد از جامعیت قرآن، جامعیت در دین و دنیاست؛ به این معنا که همه این امور به صورت مفصل یا مجمل در قرآن آمده است.[۲۹] بر این اساس قرآن شامل احکام، عقاید و معارف و همچنین احکام و قوانین مورد نیاز در زندگی بشر است، مانند احکام روابط فردی و اجتماعی و تعاملات میان افراد و ملتها.[۳۰] و بیان نظامهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و قوانین زندگی اسلامی در هر زمان و مکان.[۳۱]
- دیدگاه حداکثری: بنابر این دیدگاه مراد از جامعیت قرآن، این است که قرآن همه علوم و همه امور را از اخبار گذشته و آینده شامل میشود. این نظر به ابنمسعود نسبت داده شده است.[۳۲] این دیدگاه میتواند ریشه تفسیر علمی از قرآن باشد؛ چنانکه برخی مفسران، آیات قرآن را بر علوم روز تطبیق کردهاند.[۳۳] برخی اهل معرفت نیز معتقدند قرآن «تبیان» همه چیز است؛ ولی فهم آن نیاز به افرادی دارد که راسخ در علم باشند.[۳۴] برخی با استناد به روایت مشهوری که قرآن را دارای چهار مرحله میداند، «عبارات، اشارات، لطایف و حقایق»،[۳۵] بر این باورند که دسترسی افراد به معارف قرآن، مختلف است، وگرنه همه چیز در قرآن وجود دارد.[۳۶] این گروه، روایات متعددی که قرآن را دارای ظاهر و باطن، و ظاهر آن را زیبا و باطن آن را ژرف و عمیق معرفی میکند،[۳۷] بر همین معنا توجیه میکنند.[۳۸]
امامخمینی در جامعیت قرآن دیدگاه حداکثری را میپذیرد؛ ولی تبیین دیگری از آن دارد. ایشان قرآن را کتابی جامع میداند که دارای دو جهت ظاهری و باطنی است. از جهت ظاهری ایشان معتقد است قرآن در بردارنده همه دستورها و احکامی است که برای سعادت و کمال، بشر به آن نیازمند است و تبیانبودن قرآن در مورد همه چیز را در آیه ۸۹ سوره نحل، به روشنگربودن در همه چیز و همه امور تفسیر میکند. ایشان در این زمینه به روایتی اشاره میکند که دلالت دارد تمام نیازهای مردم در کتاب و سنت آمده است؛[۳۹]
همچنین روایتی از امامصادق(ع)[۴۰] را شاهد میآورد که حضرت در آن، سوگند یاد میکند که خداوند هیچچیز را در قرآن فروگذار نکرده است.[۴۱] از اینرو قرآن کریم از بیان هیچ مصلحتی فروگذار نکرده و همه مصالح شخصی، اجتماعی، سیاسی و حکومتی را بیان کرده است.[۴۲]
از سوی دیگر، چنانکه امامخمینی نیز تأکید کرده است، نیازهای انسان تنها مربوط به امر مادی نیست و از آنجا که انسان دارای ابعاد مختلف است و قرآن کتابی انسانساز است، بنابراین شامل همه ابعادی است که انسان به آن نیازمند است و همه امور مادی و معنوی و رابطه او با خالق، معرفت اسما و صفات و توحید و قیامت در آن آمده است.[۴۳] اما از جهت باطنی از آنجا که مراتب بطونی قرآن منطبق بر مراتب هفتگانه عالم، از مرتبه احدیت غیبی تا مرتبه عالم طبیعت و مراتب بطونی انسان کامل است؛[۴۴] و انسان کامل نیز خود آینه تمامنمای تمام اسما و صفات الهی و کون جامع است که همه حقایق را در خود دارد.[۴۵]، قرآن نیز شامل همه حقایق عالم است؛[۴۶] و همچنانکه انسانِ کامل صورت اسم اعظم «الله» است که جامع همه اسما و صفات است، قرآن کریم نیز صورت اسم جامع «الله» و صورت احدیت جمیع اسمای الهی است (ببینید: انسان کامل؛ اسم اعظم) به همین دلیل قرآن کریم قابل نسخ و انقطاع نیست؛ زیرا اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدیاند؛[۴۷] و ممکن است نامیدن این کتاب به قرآن، به جهت جمعی و مقام احدیت جمع وحدت و کثرت آن باشد؛[۴۸]؛ همچنانکه فرقان بودن آن به جهت وجود تفصیلی و تکثرش است.[۴۹]
ابعاد جامعیت قرآن
قرآن کریم از چند بُعد دارای جامعیت است:
- جامعیت احکام و قوانین: امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان[۵۰] معتقد است هر قانونی که برای هدایت بشر نیاز باشد، کلیات آن در قرآن آمده و بیان جزئیات آن بر عهده پیامبر(ص)و ائمه(ع) گذاشته شده است؛[۵۱] چنانکه در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) آمده است که آن حضرت هر آنچه را که امت اسلام به آن نیاز دارد، در زمان حیات خود بیان کرده است.[۵۲] امامخمینی معتقد است قوانین کلی مانند قوانین مالیات، قوانین مجازات عمومی مانند قصاص، حدود، دیات، قوانین کلی عبادات همچون نماز، روزه، حج، قوانین معاملات مانند تجارت، اجاره، صلح، قوانین ثبت، قوانین ازدواج و طلاق، قوانین میراث، همه و همه در قرآن کریم آمده است.[۵۳] به اعتقاد ایشان آیاتی که مربوط به قوانین اجتماعی و سیاسیاند، بیش از صد برابر آیاتیاند که قوانین عبادی را بیان میکنند.[۵۴]
- جامعیت زمانی، مکانی و افرادی: قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی و کتابی جاودانه در همه زمانها و برای همه نسلهاست؛[۵۵] از این جهت امامخمینی معتقد است برخی آیات بر همین معنا دلالت دارند.[۵۶] همانگونه که خداوند محیط بر همه چیز است، کتاب او نیز محیط بر همه زمانهاست و خداوند قرآن را دستور زندگی همه دورانها قرار داده است.[۵۷]
قرآن برای گروه خاصی از افراد بشر یا طبقه و جنس خاصی نیامده است و تمام افراد بشر از هر رنگ، ملیت، اقوام و گروهها را شامل میشود و اختصاص به منطقه و مکان خاصی ندارد و این کتاب آسمانی برای حیات همه انسانها در همه ابعاد نازل شده است.[۵۸]
آنچه امامخمینی بر آن تأکید بیشتری میکند، ارتباط میان جاودانگی و جامعیت قرآن است؛ زیرا اگر قرآن در همه ابعاد، جامعیت نداشته باشد، نمیتواند کتابی جاودانه باشد. ایشان حکمت و دلیل جاودانگی و ابدیبودن قرآن را در جامعیت آن در مسائل مهم حیاتی، در معنویات و نظام ملکی میداند.[۵۹] ایشان با دیدگاه عرفانی و اخلاقی خاص خود به قرآن مینگرد و به جاودانگی و جامعیت این کتاب اشاره میکند و جاودانگی قرآن را ناشی از مظهریت آن از اسم اعظم میداند که محیط بر همه کتابهای آسمانی است و بالاتر از آن تصور نمیشود و جامعتر از آن کتابی نخواهد آمد [۶۰] بنابراین جامعیت قرآن در نگاهی جامع و فراگیر در نگاه ایشان به این معناست که قرآن بر سه رکن عقاید، اخلاق و احکام استوار است و بنیانهای سعادت را در ابعاد فردی و اجتماعی بیان کرده است و رمز جاودانگی قرآن نیز در همین نکته نهفته است؛[۶۱] زیرا خود را محدود و محصور نکرده و مطابق با زمان و مکان است. البته در هر عصر وظیفه اندیشمندان است که حقایق را از این کتاب استخراج کنند.[۶۲] امامخمینی بر اساس این نگرش، آیات را تفسیر و تبیین کرده و در همه امور جامعه جاری ساخته است.[۶۳]
- جامعیت اهداف: امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان،[۶۴] معتقد است قرآن کریم به همه اموری که در تکامل و تربیت انسان دخیلاند، پرداخته است و از آنجا که انسان موجودی است که ابعاد مختلف مادی و معنوی دارد، همه این امور در قرآن بیان شده است؛ اما هر کس به قدر استعداد و توانایی خود میتواند از آن بهره ببرد.[۶۵]
به باور ایشان هدف اصلی قرآن تکمیل معرفت خداوند، تحصیل توحید، چگونگی رابطه میان حق و خلق، چگونگی سلوک الی الله، معرفی تجلیات الهی و تعلیم بندگان از جهت علم و عمل و عرفان و شهود است.[۶۶] و از آنجا که انسان برای رسیدن به ابعاد معنوی، نیازمند اصلاح ابعاد مادی است، در قرآن کریم ابعاد مادی و دنیوی همچون چگونگی زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی که در تربیت انسان دخیلاند، آمده است.[۶۷] (ببینید: اهداف قرآن)
- جامعیت استفاده و فهم از قرآن: امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی،[۶۸] معتقد است قرآن کریم کتابی است که همه مخاطبان را در هر سطحی از فهم و ادراک دربر میگیرد و همه افراد به قدر استعداد خود از آن بهره میبرند؛[۶۹] اگرچه قرآن کریم دارای معانی باطنی و معارف عمیقی است که همه افراد توانایی و شرایط دریافت و فهم آنها را ندارند و فهم این معانی اختصاص به اولیای الهی دارد.[۷۰] (ببینید: فهم قرآن)
یکی از وجوهی که معانی بطونی قرآن را تثبیت میکند، قاعده وضع الفاظ برای روح معانی است؛ به این معنا که معنای لفظ و موضوعله آن مقید به قید خاصی نیست و اینچنین نیست که تنها مصادیق حسی را شامل شود، بلکه مصادیق معنوی و ملکوتی را نیز دربر میگیرد؛ زیرا الفاظ، قالب و صورت برای معانیاند که روح آنها به امر واحدی باز میگردد که در نشئههای مختلف، خود را متناسب با آن نشئه نشان میدهد و مراتب ظاهری و باطنی یک شیء را دربر میگیرد؛ مانند لفظ قلم که تنها وسیلهای را شامل نمیشود که بر کاغذ نقش میزند، بلکه نگارش تکوینی را نیز دربر میگیرد.[۷۱]
بنابر این بیان الفاظی که در قرآن مقصود خداوندند، معانی عامی هستند که احاطه و شمول دارند و مصادیق حسی و غیر حسیِ بسیاری را شامل میشوند و این نشاندهنده احاطه و شمول قرآن حتی در مرتبه الفاظ است که میتواند حقایق و معانی بسیاری را در الفاظ محدود بیان کند.[۷۲] (ببینید: روح معانی)
ادله جامعیت قرآن
اندیشمندان اسلامی با آوردن آیاتی مانند «وَ نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِ شَیء.»[۷۳] و «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیءٍ»[۷۴] بر جامعیت قرآن استدلال کردهاند.[۷۵] آنان هر یک با رویکرد تفسیری و عرفانی به اثبات جامعیت قرآن پرداختهاند و دو دسته دلیل عقلی و نقلی بر این امر اقامه کردهاند؛ هرچند امامخمینی تنها ادله عقلی را بیان کرده است:
دلایل عقلی
این دلایل عبارتند از:
- کاملبودن دین: لازمه کاملبودن دین، کاملبودن کتاب آسمانی آن است؛ چنانکه نفی جامعیت کتاب آسمانی، پذیرش نقص در دین یا کوتاهی در ابلاغ آن است؛ همچنانکه امیرالمؤمنین(ع) در اختلاف فتواهای عالمان، آنان را به قرآن ارجاع میدهد و به این نکته عقلی استدلال میکند که خداوند کتاب ناقصی نفرستاده است تا بر کاملکردن آن از آنان کمک بخواهد یا رسول او در ابلاغ آن و در ادای تکلیف خود، کوتاهی نکرده است.[۷۶] امامخمینی جامعنبودن قرآن را نقص در دین، و جامعیت آن را عدل الهی و لطف ربوبی میداند.[۷۷]
- خاتمیت دین: یک تفاوت مهم و اصلی اسلام با دیگر ادیان آسمانی، خاتمیت دین اسلام و پیامبر آن(ص) و جاودانگی قرآن است؛ از اینرو خداوند قرآن را جامع قرار داده، به گونهای که پاسخگوی تمام شئون انسانی تا زمان حیات بشر باشد. از این جهت قرآن طرحی جامع و کلی است که همه قوانین مورد نیاز بشر در آن آمده است؛ بنابراین فراگیر بودن قرآن با جاودانگی آن رابطه بسیار نزدیکی دارد و در حقیقت چهرهای از جاودانگی قرآن را تشکیل میدهد.[۷۸]
امامخمینی به این دو استدلال اشاره کرده و معتقد است منحصر دانستن قرآن به ظواهر و احکام و عقاید ظاهری، نشناختن حق قرآن و ناقصدانستن شریعت خاتم است که باید شریعتی کاملتر از آن تصور نشود وگرنه ختمیت آن بر اساس عدل الهی و قاعده لطف محال خواهد بود؛ از این جهت قرآن کریم باید در بیان حقایق و معارف در نهایت درجه کمال و جامعیت باشد.[۷۹] و همچنانکه نبوت پیامبر اسلام(ص) نبوتی کامل و جامع است و او خاتم پیامبران(ص) است، کتاب او نیز باید کتابی جامع و کامل باشد.[۸۰] افزون بر اینکه این کتاب دستوری برای همه زمانهاست و قلمرو جغرافیایی آن تمام سرزمینها و ملتها با هر رنگ و نژاد را شامل میشود؛ بر همین اساس باید برای همه آنان برنامه داشته باشد.[۸۱]
امامخمینی دلایل دیگری نیز برای جامعیت قرآن میآورد؛ ازجمله:
- مظهربودن قرآن از اسم جامع احدی: همچنانکه رسول خاتم(ص) مظهر اسم جامع «الله» است، کتاب او نیز از ناحیه حقتعالی به مبدئیت همه شئون افعالی، صفاتی و ذاتی و تمام تجلیات جمالی و جلالی صادر شده است؛[۸۲] از این جهت این کتاب صورت احدیت جمع همه اسما و صفات و معرّف مقام حقتعالی به همه شئون و تجلیات اوست و صورت اسم اعظم الهی است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است؛ از اینرو قرآن کریم جامعترینِ کتابهای آسمانی و بیانکننده کاملترین شریعت است و نامگذاری آن به قرآن (که به معنای جمع است) شاهد بر این مدعاست.[۸۳]
- جامعیت انسان: امامخمینی قرآن کریم را کتاب انسانسازی میداند؛[۸۴] که برای تربیت انسان نازل شده است. از آنجا که انسان عصاره خلقت و دارای ابعاد و شئون مختلف وجودی[۸۵] و موجودی است که افزون بر ابعاد حیوانی دارای ابعاد عقلی و بالاتر از آن است که میتواند انسانی الهی شود،[۸۶] قرآن نیز باید برای همه ابعاد انسان، دستور و برنامه داشته باشد و بتواند همه نیازهای انسان را برآورده کند؛ نیازهایی که مربوط به شخص و مسائل مربوط به جامعه و ارتباط افراد جامعه با ملتهای دیگر است و همچنین نیازهای معنوی مانند ارتباط انسان با خالق خود، مسائل توحید و صفات حقتعالی و مسائل قیامت.[۸۷] (ببینید: اهداف قرآن)
- تنزل قرآن از حقایق علمی و شئون ذاتی: به باور امامخمینی حقیقت قرآن کریم پیش از تنزل به مرحله الفاظ و منازل خلقی از شئون ذاتی و حقایق علمی در مرتبه واحدیت است[۸۸] که با عبور از عوالم مختلف از مرحله قلم اعلی و الواح عالیه از طریق غیب نفس و سرّ روح پیامبر اسلام«ص»تنزل داده شده است تا بتواند برای عموم مردم قابل فهم شود[۸۹] و این تنزل به معنای تجافی و جداشدن از حقایق بالاتر نیست، بلکه حقایق بالاتر را به همراه دارد و ظهور و تجلی آن حقایق است؛[۹۰] و از آنجا که عوالم حقایق بالاتر، جامع همه عوالم و حقایق پایینترند، نشان میدهد قرآن کریم نیز که تنزل آن حقایق است، جامع این حقایق است.[۹۱]
دلایل نقلی
برخی آیات بر این موضوع دلالت دارند که قرآن بیانکننده همه چیز است.[۹۲] در کتابهای روایی و نیز تفسیرهای مأثور ذیل این آیات، روایات فراوانی نیز بر این موضوع دلالت دارند؛ چنانکه در کتاب کافی بابی به همین موضوع اختصاص داده شده است [۹۳] امامعلی«ع»با استناد به آیه ۳۸ سوره انعام گفته است خداوند دینی کامل فرستاده است و پیامبر اکرم(ص) نیز آن را کامل به مردم رسانده است؛ زیرا خداوند خود فرموده است در این کتاب، چیزی را فروگذار نکرده است و برای هر چیز، بیانی روشن وجود دارد.[۹۴] امام رضا(ع) نیز با استناد به آیه ۸۹ سوره نحل تأکید کرده است که خداوند دینش را با بیان همه چیز از حلال و حرام، حدود و احکام و بیان تمام نیازهای بشر کامل کرده است [۹۵] در روایتی دیگر امام باقر(ع) به اصحاب خود توصیه میکند وقتی سخنی برای آنان گفت، دلیل آن را از کتاب خدا از او بپرسند.[۹۶] امام صادق(ع) خاطرنشان میکند برای حل هر اختلافی، در قرآن اصلی وجود دارد؛ ولی عقل مردم به آن نمیرسد.[۹۷]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۵/۶۴۷۵.
- ↑ طوسی، التبیان، ۴/۱۲۸ـ۱۲۹؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۱۹۰.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۸/۲۷۴ـ۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ۵۰.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۵.
- ↑ نحل، ۸۹.
- ↑ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴/۱۰۸.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۸، ۳۷؛ کلینی، الکافی، ۱/۵۹.
- ↑ غزالی، جواهر القرآن و درره، 32.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۴۱ و ۳/۱۶۴.
- ↑ انعام، ۳۸؛ نحل، ۸۹.
- ↑ طوسی، التبیان، ۴/۱۲۸ـ۱۲۹؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۲۵۸؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۸۱.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۱.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۱/۵۵ـ۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۴۸ـ۴۴۹.
- ↑ امامخمینی، ۸/۱۷۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹ـ۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۲.
- ↑ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۲/۲۲۰؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۷/۲۸۴؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۴۳۵.
- ↑ مصباح یزدی، قرآنشناسی، ۲/۲۹۶ ـ ۲۹۷ و ۳۰۸.
- ↑ ابنحزم، المحلی، ۱/۵۶؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۲/۶۲۸.
- ↑ قاضیعبدالجبار، فی ابواب التوحید و العدل، ۱۷/۳۱۵ـ۳۱۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۲۵۸.
- ↑ طوسی، التبیان، ۴/۱۲۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۴/۴۶۱.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۸/۲۷۶ ـ ۲۸۰.
- ↑ زحیلی، تفسیر الوسیط، ۲/۱۲۹۴.
- ↑ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۴/۵۱۰.
- ↑ رضایی، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ۲۹۱ـ۲۹۲.
- ↑ حسنزاده آملی، انسان و قرآن، ۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۹/۲۰ و ۱۰۳.
- ↑ صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۶/۴۴۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۹۹؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۱۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۲۰۰ و ۲۰/۱۳۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۵۹ـ۶۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۵۹.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۴۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۴ ـ ۵۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۳.
- ↑ شوکانی، فتح القدیر، ۳/۲۲۴؛ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱/۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۴.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۳۱۹.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۱۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱.
- ↑ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۲/۸۲.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۷۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۹۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۶ ـ ۳۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۹۳، ۳۱۲ و ۲۴۹.
- ↑ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱/۹۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۰ و ۱۸/۲۶۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۳۰.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۱/۳۶۳؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۸۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۰ و ۱۷۳ـ۱۷۴.
- ↑ امامخمینی، امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹ـ۲۵۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۷ـ۳۵۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ۲۳۲.
- ↑ نحل، ۸۹.
- ↑ انعام، ۳۸.
- ↑ ابنعجیبه، البحر المدید، ۲/۱۱۵؛ طباطبایی، قرآن در اسلام، ۲۳ـ۳۳.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۱۱۸ـ۱۱۹؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۷۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.
- ↑ ایازی، قرآن اثری جاویدان، ۱۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹ـ۳۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۷۱ و ۲۰/۹۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۴۸ـ۴۴۹و۶/۴۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲ـ۳۲۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۳؛ آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۱۵۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱؛ آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۱۵۲.
- ↑ انعام، ۳۸ و ۵۹؛ نحل، ۸۹؛ یوسف، ۱۱۱؛ اسراء، ۱۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۵۹ ـ ۶۲.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۸، ۳۶ـ۳۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۹۹؛ صدوق، اخبار الرضا(ع) ، ۱/۲۱۶؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۷۱۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۶۰؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۷۴.
- ↑ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۷۵.
منابع
- قرآن کریم.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تألیف امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- ابنحزم اندلسی، علیبناحمد، المحلی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ابنعاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابنعاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- ابنعجیبه، احمدبنمحمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق احمد عبدالله قرشی، قاهره، عباس زکی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، تفسیر القرآن العظیم، تصحیح محمد حسین شمسالدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن اثری جاویدان، رشت، کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- حسنزاده آملی، حسن، انسان و قرآن، قم، قیام، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- حویزی، عبدعلیبنجمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- رضایی اصفهانی، محمدعلی، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، قم، اسوه، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- زحیلی، وهبةبنمصطفی، تفسیر الوسیط، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- زرکشی، محمدبنبهادر، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق جمال حمدی ذهبی و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- شوکانی، محمدبنعلی، فتح القدیر، بیروت ـ دمشق، دار ابنکثیر ـ دارالکلم الطیب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، قرآن در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- طوسی، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- غزالی، ابوحامد، جواهر القرآن و درره، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اوّل، ۱۴۰۹ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- قاضیعبدالجبارهمدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، قرآنشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
- مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
- مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- نخجوانی، نعمتالله، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- حسن پویا، دانشنامه امامخمینی، ج۴، ص ...