سیر و سلوک

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از سلوک الی الله)

سیر و سلوک، حرکت در مراتب کمال معنوی.

عرفا برخی از آیات را به سیر انسان در وجود خود و سیر الی‌الله و فی‌الله تفسیر کرده‌اند. عارفان در آغاز تجربه‌های سلوکی خویش را در قالب احوال، منازل، مقامات و مراحل گوناگون آن بیان می‌کردند.

بعدها این امر با ظهور عارفانی چون سراج، کلاباذی و قشیری ادامه یافت و با منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری بسط و ترتیب بیشتری پیدا کرد و با ظهور عرفان نظری در قرن هفتم، زبانی نو در توضیح و تبیین مقامات گشوده شد.

امام‌خمینی برای سیر و سلوک اهمیت والایی قائل بود و معتقد است اساس و مبنای تحصیل همه مقامات معنوی، سیر و سلوک است.

روش امام‌خمینی در توضیح منازل و مقامات عرفانی و چگونگی دست یافتن به آنها، تنها به بیان مقامات نیست؛ بلکه به ‌همراه تذکرهایی است که هر سالک را با اوضاع و شرایط عقلی و قلبی خود آگاهی می‌دهد و به حرکت و عمل وا می‌دارد. ایشان ضمن بیان حالات سالک، شرایط و لوازم و آداب سیر و سلوک به موانع سیر و سلوک نیز پرداخته است.

معنی

سیر به معنای پیمودن و جریان[۱] و سلوک به معنای دخول و نفوذ[۲] و پیمودن راه و طریق[۳] است. در اصطلاح عرفانیِ، سیر به معنای تلبس به احوال پی‌درپی برای سالک[۴] و سلوک رفتن مخصوصی است و همان سیر الی الله و فی الله است که در آن سالک بر اقوال، افعال و اخلاق خود مواظبت می‌کند تا در معارف به کمال برسد و اشیا را آن‌گونه که هستند، ببیند.[۵] همچنین به حرکتی معنوی که انسانِ جویای حقیقت و لقای پروردگار در افعال و حالاتش انجام می‌دهد، به گونه‌ای که در این راستا، ظاهرش با باطنش متحد گردد، سیر و سلوک می‌گویند.[۶] امام‌خمینی نیز سلوک را مهاجرت معنوی و سفر قلبی از انانیت و نفس برای رسیدن به قرب حق‌تعالی[۷] و سیر را حرکت به عالم غیب و سفر باطنی[۸] می‌داند.

واژگان مرتبط با سیر و سلوک، سَفَر و جذبه‌اند. برخی سفر را حرکتی معنوی دانسته‌اند که از موطن یا موقف به قصد رسیدن به مقصد با پیمودن مراحل و منازل حاصل می‌شود[۹] و جمع آن اسفار است و در عرفان به چهار قسم کلی (اسفار اربعه) تقسیم می‌شود.[۱۰] برخی نیز سیر را حرکت و سفر را توجه دل به سوی حق با ذکر می‌دانند.[۱۱] امام‌خمینی سفر را خروج از حجاب‌های ظلمانیِ عالم طبیعت، به واسطه سلوک معنوی می‌داند[۱۲]؛ اما جذبه عنایت الهی است که بنده را بدون مشقت و مجاهده به قرب الهی می‌رساند.[۱۳] امام‌خمینی نیز جذبه را فنای در ذات و اصل حقیقت می‌داند.[۱۴]

پیشینه

قرآن کریم انسان را به سیر، مسافرت و عبرت‌آموزی از گذشتگان فرا می‌خوانند.[۱۵] عرفا برخی از آیات[۱۶] را به سیر انسان در وجود خود[۱۷] و سیر الی الله و فی الله[۱۸] تفسیر کرده‌اند. اصطلاحات سیر و سلوک، هجرت، اسفار اربعه، منازل و مقامات و مانند آن، در آثار عرفا جایگاه ویژه‌ای دارد.[۱۹] این مسائل غالباً در عرفان عملی مطرح می‌شوند و بیشتر به سیر و سلوکِ طریق عرفانی و چگونگی وصول انسان به کمال نهایی می‌پردازند. عارفان در آغاز، تجربه‌های سلوکی خویش را در قالب احوال، منازل، مقامات و مراحل گوناگون آن بیان می‌کردند؛ چنان‌که شقیق بلخی، محاسبی، ذوالنون مصری و خرّاز از مراحل متعدد سلوک و طی طریق به سوی حق با تعبیرهای متفاوت سخن گفته‌اند.[۲۰] این امر با ظهور عارفانی چون سرّاج، کلاباذی و قشیری ادامه یافت و با منازل السائرین خواجه‌عبدالله انصاری بسط و ترتیب بیشتری پیدا کرد و با ظهور عرفان نظری در قرن هفتم، زبانی نو در توضیح و تبیین این مقامات گشوده شد[۲۱] (ببینید: مقامات). برخی از فیلسوفان نیز به برخی مقامات و چگونگی سیر و سلوک در آثار خود اشاره کرده‌اند.[۲۲]

عارفان دربارهٔ سیر و سلوک، کتاب‌ها و رساله‌های فراوانی نگاشته‌اند که ازجمله آنها رساله آداب العبادات شقیق بلخی، مقامات القلوب ابوالحسین نوری، منازل السائرین خواجه‌عبدالله انصاری است.[۲۳] ابن‌عربی نیز در آثار خود به بحث از اسفار، شناخت و اسرار آن پرداخته است.[۲۴] بعدها متأخران در این زمینه رساله‌هایی نگاشته‌اند که ازجمله آنها رساله سیر و سلوک محمد بیدآبادی و تحفة الملوک فی السیر و السلوک منسوب به سید مهدی بحرالعلوم است.

امام‌خمینی برای سیر و سلوک اهمیت والایی قائل بوده و معتقد است اساس و مبنای تحصیلِ همه مقامات معنوی، سیر و سلوک است[۲۵]؛ اگرچه ایشان سیر و سلوک را به قصد رسیدن به مقامات، صحیح نمی‌داند و آن را از تصرفات نفس و شیطان برمی‌شمرد.[۲۶] ایشان در آثار خود در باب سیر و سلوک عرفانی به تحلیل و بررسی مسائلی مانند رابطه معرفت و عمل، مراحل سیر و سلوک و موانع سیر و سلوک پرداخته است.[۲۷] روش سلوکی امام‌خمینی بر اساس شریعت و آموزه‌های اهل بیت(ع) است که مبتنی بر مبانی عرفان نظری است. ایشان در سلوک، معرفت را اصل قرار می‌دهد و سلوک را در واقع سلوک در معرفت می‌داند که آثاری عملی و سلوکی در پی دارد.[۲۸] روش امام‌خمینی در توضیح منازل و مقامات عرفانی و چگونگی دست‌یافتن به آنها، تنها بیان این مقامات نیست، بلکه به همراه تذکرهایی است که فرد سالک را به اوضاع و شرایط عقلی و قلبی خود آگاهی می‌دهد و به حرکت و عمل وامی‌دارد.[۲۹]

حقیقت سیر و سلوک

مهم‌ترین امر در تحلیل حقیقت سیر و سلوک، مسئله حرکت است که به دو قسم صوری و معنوی تقسیم می‌شود.[۳۰] آنچه اساس عرفان عملی و سلوک را تشکیل می‌دهد، حرکت و سفر باطنی است. این حرکت که صیرورتی وجودی است، تمام وجود و بنیان انسان را تغییر و تحول می‌بخشد و انسان از مرحله مادیت تا مرحله حضرت احدیت سیر می‌کند و قوس صعود را تا مقام وصول می‌پیماید.[۳۱] سیر و سلوک یکی از اصول عرفان است که در آن از چگونگی و راهکارهای مجاهده، تصفیه دل و سیر باطنی و قلبی سخن به میان می‌آید و دربارهٔ اینکه سالک چگونه طی مسیر کرده و با گذر از مراحل و منازل مختلف و حرکت و تلاش پیوسته و منظم، به کمالات اصیل انسانی می‌رسد صحبت می‌شود. هدف عارف در این سیر، رهایی از حجاب‌های ظلمانی و نورانی است.[۳۲] برخی حقیقت سیر و سلوک را حرکتی علمی دانسته‌اند که سالک از علم ممکنات به علم الهی می‌رسد.[۳۳] برخی نیز آن را خروج روح از جسم در حال حیات و دخول آن به سوی عالم روحانی، با از بین‌بردن صفات حیوانیِ نفسانی دانسته‌اند.[۳۴]

امام‌خمینی بر این باور است که سلوک سالک الی الله یک حرکت و سفر معنوی است[۳۵] و حقیقت آن، سفر به سوی حق‌تعالی و خروج از حجاب‌های ظلمانیِ عالم طبیعت و حجاب‌های نورانی عالم غیب است.[۳۶] بنابراین نخستین گام برای «سلوک الی الله» بیداری از غفلت است.[۳۷]

اقسام سیر و سلوک و سالک

عارفان اقسام متعددی برای سیر و سلوک ذکر کرده‌اند. برخی سلوک را به اعتبار چگونگی سلوک سالک، بر دو قسم کرده‌اند:

  1. سلوک محبی که رسیدن سالک، متوقف بر سلوک، ریاضت، خلوت و داشتن استاد است.
  2. سلوک محبوبی که رسیدن سالک، موقوف بر چیزی نیست.[۳۸]

برخی نیز سیر را به اعتبار متعلق سیر، به سه قسم تقسیم می‌کنند:

  1. سیر الی الله که همان سعی بنده دربرداشتن حجاب‌های میان خود و خداوند است.
  2. سیر فی الله که سیر در صفات خداوند است.
  3. سیر مع الله که در حالت تمکین است و سالک با حق‌تعالی معیت پیدا می‌کند و همچون قطره‌ای در دریا مستهلک می‌گردد.[۳۹]

برخی نیز آن را چهار قسم کرده‌اند:

  1. سیر الی الله، که از منازل نفس آغاز شده و به نهایت مرتبه قلب که مبدأ تجلیات الهی است، می‌رسد و سالک با این سیر، به حق‌تعالی معرفت پیدا می‌کند.
  2. سیر فی الله که سیر در اتصاف به صفات الهی و تحقق به اسمای الهی تا افق اعلی و نهایت حضرت واحدیت است.
  3. سیر مع الله که ترقی به عین‌الجمع و مقام واحدیت است و مقام قاب قوسین است و در آن، دوگانگی باقی است و وقتی این دوگانگی از بین برود آن مقام «اَوْ ادنی» است که همان مقام ولایت است.
  4. سیر بالله که مقام بقای بعد از فنا و فرق و بعد از جمع و مقام تکمیل بندگان است.[۴۰]

در نظر امام‌خمینی

امام‌خمینی به سه قسم از سیر اشاره کرده است:

  1. سیر الی الله که اوّلیت و اصالت دارد و با توجه به مقام رحمت مطلقه که هر موجودی را به کمال لایق خود می‌رساند[۴۱] با دستگیری باطنی غیبی آغاز می‌شود و قلب طالب حق می‌شود، از طبیعت منسلخ می‌گردد و به سوی کوی محبوب رهسپار می‌شود تا آنجاکه از عالم و هرچه در آن است فانی می‌گردد.[۴۲]
  2. سیر فی الله که پس از سفر الی الله است و در آن حالت فنا و جذبه به سالک دست می‌دهد[۴۳] و سالک در این سفر از حق و حضرت احدیت جمعی به سوی حضرت اعیان ثابته سیر می‌کند.[۴۴]
  3. سیر بالله که پس از سیر الی الله و فی الله است و سالک استعداد آن را دارد که از حالت فنا به بقای بعد از فنا برسد و به خود رجوع کند و برای تکمیل بندگان به خلق بازگردد.[۴۵] از این سیر در کلمات عارفان به سیر بالله تعبیر می‌شود.[۴۶]

اهل معرفت، سالک را نیز به اعتبارهای مختلف به اقسام گوناگونی تقسیم کرده‌اند. برخی سالکان را به اعتبار وصول به حق‌تعالی، به هالک و واصل تقسیم کرده‌اند. سالک هالک به کسی گفته می‌شود که از حقیقت بازمانده و چیز مجازی را مطلوب و مقصود خود بداند و سالک واصل به کسی گفته شود که همه اغیار را از صفحه دل پاک کرده، به طوری که هیچ اثری از غیر نماند و فانی در توحید گردد.[۴۷]

به اعتبار چگونگی سلوک

همچنین سالک به اعتبار چگونگی سلوک، چهار قسم است:

  1. مجذوب
  2. مجذوب سالک
  3. سالک مجذوب
  4. سالک.

هنگامی که سالک از غیر حق‌تعالی غافل شد، دل خود را به حق سپرد و به مرتبه عشق رسید، اگر در این حال بماند، او را مجذوب گویند و اگر از این حال بیرون بیاید و از حالات خود با خبر شود و به سلوک مشغول شود، به او مجذوب سالک گفته می‌شود و اگر سالکِ کوی حق گردد و پس از طی مراحل سلوک جذبه حق او را دست دهد، به او سالکِ مجذوب گفته می‌شود و اگر جذبه دست ندهد، او را سالک می‌نامند.[۴۸]

امام‌خمینی در تقسیمی، سالک را به سالک مجذوب و مجذوب سالک تقسیم کرده و معتقد است در مجذوب سالک، سبقت رحمت حق شامل سالک می‌شود و با جذبه الهی او را به سوی خود می‌کشاند و تطهیر می‌کند؛ اما سالک مجذوب با ریاضت و تصفیه قلب به جذبه می‌رسد.[۴۹]

مراحل و منازل سیر و سلوک

عارفان برای سیر و سلوک مراحل و منازلی ذکر کرده‌اند که از بیداری و یقظه سالک آغاز می‌شود[۵۰] و نهایت آن رسیدن به مقام فنا و بقاست.[۵۱] برخی از اهل معرفت این مراحل و منازل را چهار منزل و برخی چهل منزل[۵۲] و برخی تا هفتاد هزار منزل[۵۳] دانسته‌اند و بعضی نیز اصول و امهات آن را صد منزل برشمرده و آنها را در ده قسم جای داده‌اند[۵۴] که عبارت‌اند از: بدایات، ابواب، معاملات، اخلاق، اصول، اودیه، احوال، ولایات، حقایق و نهایات[۵۵] (ببینید: مقامات).

امام‌خمینی مبدأ سلوک را خروج از نفسانیت و انانیت می‌داند[۵۶] که سالک لازم است در آغاز موانع و ناپاکی‌های نفس را از خود دور کند و آن را از لوث معاصی، اخلاق فاسده و حب نفس پاک کند تا بتواند به عالم نور و محبت وارد شود[۵۷]؛ اما غایت سلوک، تخلیه نفس از غیر حق و آراستن آن به تجلیات اسمائی و ذاتی است.[۵۸] به باور ایشان تا نفس صفای باطنی پیدا نکند، محل تجلیات اسما و صفات و معرفت حقیقی واقع نمی‌شود و به کمال معرفت نمی‌رسد؛ چنان‌که معرفت الهی نیز خود مقدمه حقیقت توحید و تفرید (ببینید: مقامات) است که نهایت سیر سالکان است.[۵۹]

امام‌خمینی در آثار خود برخلاف خواجه‌عبدالله انصاری و دیگر عارفان، از ترتیب منازل و مقامات، به‌تفصیل سخن نگفته است؛ اگرچه به صورت کلی آن را پذیرفته است. به باور ایشان این مقامات به فراخور حالات قلبی اهل سلوک، مختلف است[۶۰] و با عبور از منازل حواس، تخیلات و تعقلات آغاز می‌شود و با رسیدن به عالم اسما و صفات و مقام احدیت جمع و استهلاک تعینات علمی و عینی در مرتبه احدیت، همراه است.[۶۱] در قرب نوافل، سالک با قدم عبودیت از دار طبیعت و تعینات نفسانی عبور می‌کند، جذبه محبت الهی و تجلیات فعلی حق او را فرا می‌گیرد و از مرحله شهود به مرحله تحقق می‌رسد و حق‌تعالی سمع و بصر او می‌گردد[۶۲]؛ اما در قرب فرایض که پس از قرب نوافل صورت می‌گیرد، فنای کلی ذاتی و صفاتی رخ می‌دهد و بنده سمع و بصر حق می‌گردد[۶۳] (ببینید: قرب نوافل و فرایض).

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۶۴] به اعتبار مراحل سیر سالک، سیر را چهار قسم کرده است که از آن به اسفار اربعه نیز تعبیر می‌شود. به باور ایشان سفر اول، سفر از خلق، به حقِ مقیّد است که با رفع حجاب‌های خلقی میسر می‌شود و سالک در آن، جمال حق را در مظاهر خلقی مشاهده می‌کند.[۶۵] سفر دوم سیر سالک از حقِّ مقید به سوی حق مطلق است که در آن، مقام وحدانیت برای سالک متجلی می‌شود و قیامت کبری برپا شده و فنا محقق می‌گردد.[۶۶] در سفر سوم، سالک از حق به سوی حق و بالحق سیر می‌کند و مبدأ این سفر حضرت احدیت جمعی است و پایان آن حضرت اعیان ثابته (خلق حقی) می‌باشد که سبب روشن‌شدن حقایق اشیا برای سالک می‌شود[۶۷] و سفر چهارم، از اعیان ثابته به خلق است. در این سفر سالک به مرتبه بقای بعد از فنا می‌رسد و جمال حق را در همه موجودات مشاهده می‌کند.[۶۸] (ببینید: اسفار اربعه).

حالات سالک

در سیر و سلوک، حالات و مقاماتی برای سالک پدید می‌آید. حال نزد عارفان تأثر قلب از وارداتی است که از ناحیه محبوب می‌آید و مقامْ صفاتی است که برای سالک ملکه می‌شود.[۶۹] از این‌رو حالْ صفتی غیر دائم و مقامْ صفتی دائم است.[۷۰] برخی حال را موهبتی از جانب خداوند و مقام را امری کسبی و نتیجه مجاهده و ریاضت سالک می‌دانند.[۷۱] ازجمله حالات و مقامات سالک قبض و بسط، محبت، شوق، خوف، رجا، انس و هیبت است[۷۲] (ببینید: مقامات). یکی از حالاتی که گاهی بر سالک عارض می‌شود، شَطْح است. شطح به سخنانی گفته می‌شود که در حالت وجد و بی‌خودی و به هنگام غلبه حق، در حال شدت وجد بیان شود، به گونه‌ای که در آن هنگام جز حق نبیند.[۷۳]

امام‌خمینی نیز در آثار خود به بعضی از احوال سالک مانند قبض، بسط، وجد و فنا اشاره کرده است. (ببینید: مقامات). به باور ایشان صدور شطحیات از سالک، دلیل نقص اوست که ناشی از بقایای انانیت و کوتاهی سالک و سلوک اوست و در برخی موارد نیز از وسوسه شیطان است.[۷۴] ایشان بر این باور است که سالک باید در ایام سلوک، بر اساس اقتضای احوال نفس خود رفتار و با آن مدارا کند و در آغاز، نفس را به کلی از بهره‌های مادی محروم نکند که سبب انزجار و تنفر نفس می‌شود و اقبال و نشاط و ادبار و رویگردانیِ آن را مراعات کند و اگر نفس، قدرت عبادت و ریاضت قوی دارد، در عبادت کوشش و جدیت کند که در این امر، قدرت و ضعفِ نفس میزان است.[۷۵]

شرایط و لوازم سیر و سلوک

اهل معرفت لازمه سلوک را عبور از منزل شهوات طبیعی و مشتهیات نفسانی می‌دانند. سالک در سلوکش باید از لباس صفات بشری خارج شود و از ظلمت تعین خودی که حجاب اصل و حقیقت اوست جدا گردد و پرده پندار را از روی حقیقت بردارد.[۷۶]

عرفا برای سلوک شرایطی ذکر کرده‌اند، ازجمله:

  1. ترک دلبستگی به مال و جاه
  2. ترک اخلاق رذیله
  3. صلح با بندگان
  4. شفقت به آنان
  5. عزلت و کناره‌گیری از مظاهر دنیوی
  6. صمت و ترک سخن بیهوده
  7. گرسنگی
  8. بیداری در شب[۷۷]
  9. ذکر[۷۸]
  10. تبعیت از استاد و مرشد کامل.[۷۹]

در نظر امام‌خمینی

امام‌خمینی نیز در آثار خود شرایطی برای سیر الی الله ذکر کرده است؛ ازجمله:

  1. عزم بر سلوک: زیرا بدون عزم نمی‌توان راه پیمود و به کمال رسید[۸۰] و آن نیز متوقف بر این است که انسان بداند مقصدی وجود دارد و باید به طرف آن حرکت کرد و رسیدن به مقصد نیز ممکن است[۸۱]
  2. اخلاص: از مهم‌ترین شرایط سلوک، اخلاص است[۸۲] و سالک باید معارف و مناسک خود را از تصرف شیطان و نفس اماره خالص کند و مراقب حیله‌های نفس اماره و شیطان باشد و در همه حرکات و افعال به خود سوء ظن داشته باشد[۸۳]؛
  3. خروج از حجاب خودبینی و خودپرستی: زیرا تا انسان از خانه ظلمانی نفس خارج نشود، مسافر نخواهد بود و تا نظر انسان به خود و کمال و جمال وهمی خود باشد، نمی‌تواند جمال مطلق و کمال صِرف را مشاهده کند[۸۴]
  4. معرفت و سلوک علمی: پیش از آغاز به سلوک عملی که اساس سلوک است، سلوک علمی لازم است تا بتواند مراتب عبادات را تشخیص دهد و بداند که عبادات ظاهری، صورت عبادات قلبی و روحی‌اند.[۸۵] امام‌خمینی در سلوک، معرفت را امری لازم می‌داند[۸۶] که راه سلوک را روشن می‌کند[۸۷] و معتقد است در روش‌ها و شرایط سیر و سلوک نیز اندیشه، فهم و تعقل از عوامل اصلی و مؤثرند[۸۸]؛ چنان‌که عقل و استدلال یکی از لوازم و مراتب راه است که بدون آن، حرکت در مسیر پرتلاطم سلوک عرفانی ممکن نیست.[۸۹] به باور ایشان کسی که تنها به قدم معرفت سیر کند، به هدف نهایی نخواهد رسید و حق‌تعالی را به صفت اطلاق مشاهده نخواهد کرد، بلکه باید در مقام سلوک، از منزل‌ها و مراحل گذر کند و با پشت سر گذاشتن عوالم حس، خیال و عقل و گذر از مراحل برزخی، به عالم صفات وارد شود و در آن مستهلک گردد[۹۰]
  5. تفکر: تفکر از مقدمات لازم و حتمی سلوک به‌شمار می‌رود و کلید ابواب معارف و خزاین کمالات و علوم است.[۹۱]
  6. مشارطه، مراقبه و محاسبه: مشارطه آن است که در آغاز روز با خود شرط کند بر خلاف فرموده خداوند رفتار نکند. پس از آن باید مراقب و متوجه عمل خود باشد که بر خلاف شرط رفتار نکند و در انتهای روز از نفس خود حساب بکشد که آیا به شرطی که با خدای خود کرده وفا کرده است یا نه[۹۲]
  7. حفظ خیال: خیال انسان مانند مرغی است که در هر آنی به شاخه‌ای می‌آویزد و این موجب بسیاری از بدبختی‌ها و یکی از دستاویزهای شیطان است؛ بنابراین سالک مجاهد باید آن را از پراکندگی حفظ کند تا منشأ غلبه شیطان و جنودش را مهار کند.[۹۳]
  8. تمسک به اولیای الهی: از آنجاکه ائمه(ع) راه عروج به معارج را یافته‌اند و سیر الی الله را به اتمام رسانده‌اند و واسطه فیض در قوس نزول و قوس رجوع به مبدأ هستند؛ بنابراین باید در سفر الی الله به آنان تمسک کرد. اگر کسی با قدم انانیّت و بی‌تمسک به ولایتِ آنان بخواهد این راه را طی کند، سلوکش به سوی شیطان خواهد بود[۹۴]
  9. یافتن طبیب و استاد حاذق: سالک باید کوشش کند طبیب کاملی پیدا کند و اگر آن را کامل یافت، در سیر و سلوک تسلیم او باشد و با عقل خود پیش نرود؛ البته مصداق کامل آن پیامبر اسلام(ص) و امام معصوم هر عصری است که بر سالک لازم است قلب خود را بدون چون و چرا تسلیم او کند تا در سیر ملکوتی، محل تجلیات اسمای الهی واقع شود و حقایق را دریابد.[۹۵]

هدف سلوک

عارفان هدف از سیر و سلوک را وصال و لقای حق‌تعالی می‌دانند که با تعبیرهای گوناگونی مانند لقای خداوند، فنای فی الله و معراج روحانی بیان شده است.[۹۶]

امام‌خمینی یکی از اهداف سلوک را رسیدن به مقام اِنبا (خبردادن از اسما و صفات حق‌تعالی) و مقام ولایت می‌داند[۹۷] و خاطرنشان کرده اساس سیر الی الله توجه به خدا و عبادت اوست.[۹۸] سالک در منتهای سلوک، به مشاهده جمال مطلق و به لذات دایم سرمدی می‌رسد و از عالم و هرچه در آن هست رها شده، به فنای بالله و بقای بالله می‌رسد.[۹۹] ایشان در جای دیگر غایت سالکان را رسیدن به انس، خلوت، تذکر حق، عبودیت و ذلت در پیشگاه عظمتِ کامل مطلق می‌داند.[۱۰۰] از نظر امام‌خمینی غایت آمال عارفان و منتهای سلوک سالکان، شهود آیه شریفه «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»[۱۰۱] است که بهترین تعبیر از حقیقت توحید ذاتی و اسمائی است.[۱۰۲]

آداب سیر و سلوک

عارفان برای سیر و سلوک آدابی ذکر کرده‌اند؛ ازجمله:

  1. پیوسته با طهارت بودن؛
  2. تقسیم‌کردن اوقات روز و شب برای ضایع‌نشدن عمر؛
  3. مجاهده و ریاضت‌داشتن[۱۰۳]؛
  4. داشتن خلوت و توجه[۱۰۴]؛
  5. پذیرفتن اوامر و نواهی شرع به اعتقاد راسخ و جازم؛
  6. نسبت‌ندادن افعال و صفات را به خود[۱۰۵]؛
  7. تمام حوائج خود را از حق خواستن[۱۰۶]؛
  8. حق‌تعالی را همیشه حاضردانستن؛
  9. صرف‌کردن نهایت تلاش در متابعت سنت.[۱۰۷]

امام‌خمینی نیز آدابی برای سالک ذکر کرده است؛ ازجمله:

  1. توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت: یکی از وظایف باطنیه سالکِ طریق آخرت، توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت است که قوت سلوک هر شخصی، به مقدار قوت این نظر است.[۱۰۸] سالک لازم است در عبادات خود به قلب و قوای خود، قرب حضور حق را بفهماند و آداب صوری و معنوی را رعایت کند[۱۰۹] و هنگامی که سالک الی الله با قدم حق و با ریاضت و تقوای کامل سیر کرد،[۱۱۰] نخستین تجلی حق‌تعالی بر قلب او، تجلی به الوهیت و مقام ظهور اسما و صفات الهی خواهد بود[۱۱۱]؛
  2. منزوی‌نبودن: انزوای از مردم از شرایط سلوک نیست؛ همان‌گونه که اولیا و انبیا(ع) انزوا اختیار نکرده و با مردم بودند و کارهای اجتماعی انجام می‌دادند.[۱۱۲] ایشان خاطرنشان کرده در سیر الی الله لازم نیست انسان در گوشه‌ای بنشیند، بلکه همان سیر پیامبران و اولیای الهی است. آنان در عین حال که حکومت می‌کردند در جنگ وارد می‌شدند و سیر و سلوک نیز داشتند و بر همین اساس پیامبر اکرم(ص) یک ضربه امیرالمؤمنین علی(ع) در روز جنگ خندق را از عبادت انس و جن برتر شمرده است[۱۱۳] زیرا سیر الی الله بود[۱۱۴]؛
  3. وجوب رعایت ظاهر: انسان سالک باید در انتخاب ماده و هیئت لباس از آنچه بر روحش تأثیر بد می‌گذارد و قلب را غافل می‌کند، دوری جوید.[۱۱۵]
  4. پرده‌پوش‌بودن از عیوب دیگران: همان‌گونه که حق‌تعالی ستارالعیوب بندگان است، سالک نیز باید این‌چنین باشد[۱۱۶]؛
  5. برخورداری از شرح صدر: یکی از امور مهم در سیر و سلوک برای رسیدن به عالم ملکوت و گذشتن از عالم ظلمت، شرح صدر است که سالک با آن از درکات نقص به درجات کمال می‌رسد.[۱۱۷]
  6. توجه‌نکردن به غیر خداوند: سالک الی الله و طالب وصول برای رسیدن به لقای خداوند باید هر چه غیر حق است کنار بزند و با ریاضت شرعی آن را از میان ببرد.[۱۱۸]

موانع سیر و سلوک

عارفان موانعی برای سیر و سلوک ذکر کرده‌اند. آنان شهوات طبیعی، مشتهیات و تعینات نفسانی را ازجمله موانع و حجاب‌های سیر و سلوک می‌دانند که سالک باید از آنها بگذرد؛ از این‌رو تقید به این امور مانع سلوک است[۱۱۹]؛ چنان‌که ابتلای به غرور در طی مراحل سیر کمالی می‌تواند حجاب باشد.[۱۲۰] به باور عارفان هر مقامی حجابی مخصوص به خود دارد که مانع از وصولِ سالک به مقصود می‌شود[۱۲۱] و حجاب‌ها خود بر دو قسم‌اند؛ حجاب‌های ظلمانی و حجاب‌های نورانی.[۱۲۲]

امام‌خمینی معتقد است سالک الی الله لازم است موانع و حجاب‌ها را بشناسد و آنها را از مسیر سیر خود برطرف کند تا اتصاف به طهارت برای او میسر شود و این طهارت باید طهارت از تمام آلودگی‌های ظاهری و باطنی باشد تا سالک بتواند بهره‌ای از محضر و حضور حق‌تعالی ببرد.[۱۲۳] یکی از موانع سلوک و رسیدن به مقامات معنوی، انکار این مقامات معنوی است که سبب توقف و خمودی است و روح شوق و عشق را در انسان خاموش می‌کند.[۱۲۴] به باور ایشان، حجاب‌ها به دو گونه ظلمانی و نورانی‌اند.[۱۲۵] رذایل اخلاقی مانند معاصی،[۱۲۶] حب دنیا و مقام،[۱۲۷] عُجب و خودبینی، خودخواهی، انانیت، تعلقات نفسانی، عالم طبیعت و کثرات، از مصادیق حجاب ظلمانی و اسما و صفات الهی[۱۲۸] و حجاب‌های عقلی و روحی، ازجمله حجاب‌های نورانی‌اند[۱۲۹] (ببینید: حجب).

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۲۰، زبیدی، تاج العروس، ۶/۵۵۹.
  2. فراهیدی، العین، ۵/۳۱۱؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۲۱.
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۴۴۲؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۵۸۳.
  4. فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۳۱.
  5. نسفی، زبدة الحقایق، ۱۰۳.
  6. کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۳۰.
  7. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۲.
  8. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵.
  9. قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹.
  10. کاشانی، شرح منازل، ۲۲؛ قیصری، شرح فصوص، ۴۳۵.
  11. کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۲۸؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹.
  12. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.
  13. کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۱۷.
  14. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۴۵.
  15. انعام، ۱۱؛ نمل، ۶۹؛ عنکبوت، ۲۰؛ روم، ۴۲.
  16. سبأ، ۱۹؛ عنکبوت، ۲۰.
  17. گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۳/۲۰۴.
  18. ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۱۶۴.
  19. ← ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۸۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱–۱۳؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۸۹ و ۱۷۴.
  20. بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۷–۱۷.
  21. یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۷۱–۷۲.
  22. ابن‌سینا، ۱۴۳–۱۴۹.
  23. بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۸–۱۸.
  24. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۸۲–۳۸۳.
  25. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۵.
  26. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۶.
  27. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۶ و ۲۹۱–۲۹۲؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۵۴؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۴.
  28. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱–۱۹۲؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۹، ۱۳ و ۳۷.
  29. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۳۷–۳۸ و ۴۳؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۵–۸۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰–۱۲.
  30. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷.
  31. امینی‌نژاد، آموزش پودمانی مبانی عرفان اسلامی، ۳۲۰.
  32. آقانوری، عارفان مسلمان و شریعت اسلام، ۲۴.
  33. سرهندی، المکتوبات، ۱/۱۸۰.
  34. حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۷/۲۵.
  35. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۸۹.
  36. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۳ و ۱۲/۳۸۲.
  38. آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۳۱–۱۳۲.
  39. ابن‌بزاز، صفوة الصفا، ۴۸۲–۴۸۳.
  40. انصاری، زکریا، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، ۱/۱۲۴.
  41. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۶۶.
  42. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۳–۴۴.
  43. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲.
  44. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.
  45. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲.
  46. کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳.
  47. ← گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۶/۱۹۵.
  48. تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۹۶۹–۹۷۰.
  49. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۸.
  50. بقلی، مشرب الارواح، ۱۴۹؛ تلمسانی، شرح منازل، ۱/۵۳–۵۵.
  51. سرهندی، المکتوبات، ۱/۴۲۹؛ بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۱–۲۲.
  52. ← بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۸–۱۴.
  53. ← بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، ۱۳۵.
  54. انصاری، عبدالله، منازل السائرین، ۲۷–۳۴؛ کاشانی، شرح منازل، ۱۲۰.
  55. انصاری، عبدالله، منازل السائرین، ۳۴.
  56. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۱۸؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.
  57. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۶–۵۸.
  58. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۳.
  59. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۷–۵۸.
  60. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۷۹.
  61. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۴.
  62. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹–۴۰ و ۲۸۱.
  63. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۲–۱۱۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۸۹–۵۹۲.
  64. قیصری، شرح فصوص، ۱۴۷؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۳۶؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹–۲۱۴.
  65. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷–۸۸.
  66. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.
  67. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸–۸۹.
  68. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰.
  69. ترمذی، ختم الاولیاء(ع)، ۴۷۶؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۱۱۸.
  70. سهروردی، حکمة الاشراق، ۲/۵۲۳.
  71. هجویری، کشف المحجوب، ۲۲۵.
  72. سرّاج، اللمع فی التصوف، ۳۸۷؛ سلّمی، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، ۱۶۴؛ خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۶۷، ۶۹ و ۵۵؛ سکندری، اللطائف الالهیة، ۱۳۹.
  73. سرّاج، اللمع فی التصوف، ۴۰۳–۴۰۴.
  74. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷–۸۸؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۱.
  75. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵–۲۸.
  76. لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۵۳.
  77. نسفی، الانسان الکامل، ۱۴۴.
  78. لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۳۵۶.
  79. جندی، شرح فصوص الحکم، ۹۹؛ بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، ۱۶۶؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۷۷.
  80. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۲.
  81. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۵.
  82. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.
  83. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
  84. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.
  85. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۳.
  86. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۳۷–۳۸.
  87. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۳.
  88. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۶.
  89. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲–۲۵۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱–۱۹۲.
  90. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳–۱۴.
  91. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱.
  92. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹.
  93. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۷.
  94. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵.
  95. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۰۳؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸.
  96. ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۲۲۲؛ قونوی، النصوص، ۱۸.
  97. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۵۱.
  99. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲.
  100. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۶۱.
  101. حدید، ۳.
  102. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۷.
  103. نسفی، کشف الحقائق، ۱۳۲–۱۳۳.
  104. نابلسی، مفتاح المعیة، ۱۲۷.
  105. شیروانی، بستان السیاحه، ۲۵۱.
  106. تلمسانی، شرح مواقف، ۱۰۴.
  107. آملی، محمد، نفائس الفنون، ۲/۷–۱۰.
  108. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷.
  109. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۲.
  110. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵.
  111. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.
  112. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۶.
  113. برسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین(ع)، ۳۱۳.
  114. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۷۵–۱۷۶.
  115. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۷–۸۸.
  116. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۵۳.
  117. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۳۷.
  118. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۰۱.
  119. لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۵۳ و ۲۴۱–۲۴۳.
  120. همدانی، بحر المعارف، ۲/۲۴۳.
  121. بقلی، المصباح، ۴۶.
  122. قیصری، رسائل، ۲۸.
  123. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۶.
  124. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۰۷.
  125. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۹.
  126. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱.
  127. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.
  128. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸–۶۹.
  129. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۸–۲۹ و ۸۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵، ۴۵۴ و ۵۸۹–۵۹۰.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آقا نوری، علی، عارفان مسلمان و شریعت اسلام، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
  • آملی، محمدبن محمود، نفائس الفنون فی عرایس العیون، تحقیق سیدابراهیم میانجی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، بی‌تا.
  • ابن‌بزاز اردبیلی، اسحاق، صفوة الصفا، تحقیق غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، زریاب، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
  • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، تفسیر ابن‌عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیة، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • برسی، رجب‌بن‌محمد، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین(ع)، تحقیق علی عاشور، بیروت، اعلمی، چاپ امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • امینی‌نژاد، علی، آموزش پودمانی مبانی عرفان اسلامی، قم، نشر مؤسسه آموزشی پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • انصاری، خواجه‌عبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • انصاری، زکریابن‌محمد، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، تحقیق عبدالوارث محمد علی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق.
  • بحرالعلوم، سیدمحمدمهدی، رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، تحقیق سیدمحمدحسین تهرانی، مشهد، علامه طباطبایی، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • برقی، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • بقلی شیرازی، روزبهان، المصباح فی مکاشفة بعث الارواح، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، تحقیق هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ سوم، ۱۳۷۴ش.
  • بقلی شیرازی، روزبهان، مشرب الارواح، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • بیدارفر، محسن، مقدمه شرح منازل السائرین، تألیف عبدالرزاق کاشانی، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • ترمذی، محمدبن‌علی، ختم الاولیاء(ع)، تحقیق عثمان یحیی، بیروت، مهدالآداب الشرقیه، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
  • تلمسانی، سلیمان‌بن‌علی، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • تلمسانی، سلیمان‌بن‌علی، شرح مواقف النفری، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، بی‌تا.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمس‌الدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • سرهندی، احمد الفاروقی، المکتوبات، عبدالله احم و علی رضا قشلی، قاهره، مکتبة النیل، چاپ اول، بی‌تا.
  • سکندری، احمد بن عطاءالله، اللطائف الالهیة فی شرح مختارات من الحکم العطائیه، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
  • سلمی، محمدبن‌حسین، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، تحقیق سلیمان ابراهیم آتش، بیروت، الناشر للطباعة و النشر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • سهروردی، ابوحفص، عمربن محمد، عوارف المعارف، تصحیح احمد عبدالرحیم السایح و توفیق علی وهبة، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
  • شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • شیروانی، زین‌العابدین، بستان السیاحه، تهران، احمدی، چاپ اول، ۱۳۱۵ش.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابن‌فارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، رسائل قیصری، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • مستملی بخاری، اسماعیل‌بن‌محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، تحقیق محمد روشن، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • نابلسی، عبدالغنی، مفتاح المعیة فی دستور الطریقة النقشنبدیه، تحقیق جودة محمد و محمد عبدالقادر، قاهره، دارالجودیه، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
  • نسفی، عزیزالدین، زبدة الحقائق، تصحیح حق‌وردی ناصری، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
  • نسفی، عزیزالدین، کشف الحقائق، به اهتمام احمد مهدوی دامغانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
  • همدانی، عبدالصمد، بحر المعارف، تحقیق حسین استادولی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • یزدان‌پناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.

پیوند به بیرون