تفسیر
تفسیر، دانش کشف مقاصد و مدلولهای آیات قرآن کریم.
مفهومشناسی
تفسیر از ریشه «فسر» به معنای بیان، تفصیل متن،[۱] کشف و اظهارکردن معنای لفظ[۲] یا کشف مراد از لفظ مشکل[۳] است. در اصطلاح، علمی است که به بیان معانی ظاهری آیات و کشف مقاصد و مدلولهای آن میپردازد.[۴] برخی تفسیر را کشف مدلول کلام و بیان معنای آن میدانند[۵] که از دلالت آیات قرآن بر مراد خداوند، به مقدار توان بشری بحث میکند.[۶] امامخمینی تفسیر قرآن را شرح مقاصد و بیان مراد خداوند میداند.[۷] مفسران گذشته، میان تفسیر و تأویل فرقی قائل نشدهاند،[۸] اما متأخران میان آن دو فرق گذاشتهاند و «تفسیر» را کشف و بیان معانی ظاهری قرآن و «تأویل» را بیان معانی باطنی آن شمردهاند.[۹] برخی، تأویل را اخص از تفسیر دانستهاند؛ زیرا تأویل بیشتر در معانی و جملات به کار میرود و تفسیر در مفردات و الفاظ.[۱۰] شماری نیز تأویل را برگرداندن لفظ از معنای ظاهر به غیر ظاهر-که مطابق کتاب و سنت باشد-معنا کردهاند.[۱۱] برخی معتقدند تأویل در دو معنا بهکار رفته است که با تفسیر متفاوت است:
- توجیه آیات متشابه و تطبیق آنها با محکمات قرآن، بر اساس آموزههای عقل و شرع؛
- بیان معنای باطنی آیات، با استفاده از دلیلی خارج از ظاهر الفاظ، از راه تطبیق آیات کتاب قرآن با آیات کتاب هستی[۱۲] (ببینید: تأویل) (ببینید: ظهور و بطون).
پیشینه
از آنجا که قرآن دارای ابعاد علمی عمیق و مباحث توحیدی و معرفتی است، نیازمند تفسیر و وجود مرجعی است که به این مهم بپردازد.[۱۳] تفسیر قرآن در اسلام، از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ زیرا به بیان فهم بهتری از این کتاب الهی و شناخت ساختار متن قرآن میپردازد،[۱۴] و اختلاف ظهورات قرآنی را تبیین میکند.[۱۵] در ادیان دیگر نیز تفاسیری از کتب مقدس بیان شده است؛ چنانکه علمای یهود برای انطباق شریعت خود با شرایط امروزی، به تفسیر قوانین شریعت خود پرداختند[۱۶]؛ همچنین گفته شده انجیلهای چهارگانه مسیحیان، تفسیر حواریون از شخصیت و تعالیم حضرت مسیح(ع) هستند.[۱۷]
بدون شک تفسیر قرآن از قدیمیترین علوم اسلامی و آغاز آن از همان زمان نزول قرآن در دوره حیات رسول خدا(ص) است؛ چنانکه قرآن، پیامبر اکرم(ص) را مبین این کتاب آسمانی معرفی میکند.[۱۸] البته تفسیر رسول خدا(ص) تفسیری مطابق واقع است، برخلاف تفاسیر بشری که تفاسیری بر اساس فهم افرادند و ممکن است مطابق واقع نباشند. تفسیرنگاری با بیان شان نزولها و بیان تفسیر آیات در کلمات امیرمؤمنان(ع) آغاز و به نام مصحف امام علی(ع) معروف شد[۱۹]؛ بزرگان این علم نیز سلسله استادان خود را به آن حضرت(ع) میرسانند؛ چنانکه ابنعباس در تفسیر، از شاگردان حضرت(ع) بهشمار میرود[۲۰]؛ گرچه تفسیر در آن زمان یک علم نبود.[۲۱]
ادوار تاریخی
با بررسی کتابهای گوناگون تفسیری، میتوان تفسیر قرآن را در طول تاریخ به چهار دوره مهم تقسیم کرد:
- دوره تفاسیر روایی اولیه که از قرن اول تا سوم هجری ادامه داشت و برخی از صحابه و تابعان؛ مانند ابنعباس، قتاده و مجاهد به تفسیر پرداختند؛ همچنین در این دوره تفاسیر دیگری، مانند تفسیر فرات کوفی، تفسیر منسوب به امامحسن عسکری(ع) و تفسیر قمی و تفسیر عیاشی که برگرفته از روایات معصومان(ع) بوده، نگاشته شده است؛
- دوره تفاسیر اجتهادی که از قرن چهارم تا دهم هجری ادامه داشت و تفاسیری مانند التبیان شیخ طوسی، مجمع البیان طبرسی، الجامع لأحکام القرآن قرطبی و انوار التنزیل بیضاوی که در آنها، بیشتر از روشهای عقلی و اجتهادی، در کنار روشهای نقلی استفاده شده، آفریده شده است. در برخی از تفاسیر این دوره، مثل مفاتیح الغیب فخر رازی و مجمع البیان طبرسی گرایشهای کلامی و در بعضی دیگر مانند کشاف زمخشری، گرایش کلامی و ادبی دیده میشود؛
- دوره تفاسیر روایی ثانویه که تقریباً از قرن دهم، با ظهور اخباریگری شروع شد و تا قرن سیزدهم هجری ادامه یافت؛ ازجمله آثار آن، تفاسیری چون نور الثقلین حویزی، البرهان بحرانی، الدر المنثور سیوطی و الصافی فیض کاشانی است؛ اگرچه در تفسیر صافی نوعی اجتهاد بر مبنای نقل نیز وجود دارد. البته تفاسیر روایی این دوره، نسبت به دوره اول منظمتر و کاملتر شده است؛
- دوره تفاسیر جدید که قرنهای چهاردهم و پانزدهم هجری را دربر میگیرد. در این دوره، تفاسیر جدیدی با گرایشهای متنوع، ازجمله گرایشهای فقهی، ادبی، علمی، اجتماعی، کلامی، فلسفی و عرفانی نگاشته شد؛ ازجمله آثار آن میتوان آیات الاحکام استرآبادی، المیزان علامه طباطبایی و فی ظلال القرآن سیدبنقطب اشاره کرد[۲۲] (ببینید: روش تفسیر قرآن). تقسیمهای دیگری برای تفسیر وجود دارد.[۲۳]
گرایش عرفانی
پیشینه تفاسیر عرفانیای که بیشتر به بیان معارف و معانی بطونی قرآن میپردازند، به تفسیر سهل تستری از مفسران قرن سوم بازمیگردد. در قرون بعد، تفاسیر پرشماری با این گرایش نوشته شد[۲۴] (ببینید: تأویل) (ببینید: ظهور و بطون).
مبنای مباحثی که امامخمینی غالباً از تفسیر آیات به صورت پراکنده در آثار خود ارائه کرده است، عرفانی است. ایشان در تفسیر سوره حمد،[۲۵] آداب الصلاة[۲۶] و سرّ الصلاة،[۲۷] روشی عرفانی-اخلاقی در پیش گرفته است. تفسیرهایی مبتنی بر مباحث عرفان نظری نیز در نخستین اثر ایشان، شرح دعاء السحر و سپس در آثار دیگرشان مصباح الهدایه و التعلیقة علی الفوائد الرضویه آمده است؛ همچنین مباحث عرفانی پرشماری در آداب الصلاة و سرّ الصلاة بیان شده است. افزون بر آن، مباحث عرفان عملی در قالب تفسیر، در بیشتر آثار ایشان، به چشم میآید و در کتابهایی نظیر شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل، ترکیبی از تفسیر عرفان نظری و عملی، همراه با مباحث اخلاقی دیده میشود[۲۸] (ببینید: روش تفسیر قرآن).
امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مباحث عرفانی را در عرصه عمومی مطرح ساخت و بر لزوم ارائه اینگونه مطالب تأکید داشت تا مردم از خیرات و فیضهای آن محروم نمانند[۲۹]؛ از همینرو به تفسیر سوره حمد برای عموم مردم از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران پرداخت که متأسفانه با مخالفتهای برخی از مخالفان این مباحث که طرح این نوع سخنان را برنمیتابیدند و نیز بیماری ایشان، به تعطیلی انجامید و تشنهکامان معارف الهی را از آن محروم ساخت[۳۰] (ببینید: تفسیر سوره حمد).
امامخمینی اثر مستقل تفسیری ندارد و کتاب تفسیر سوره حمد مجموعهای از تفاسیر سوره حمد در کتابهای مختلف و درسهای تفسیری است که ارائه کرده است.[۳۱] ایشان بعضی از سورههای کوچک مانند سوره قدر و توحید را به صورت کامل در کتاب آداب الصلاة و آیات پراکندهای از قرآن را در دیگر آثار خود تفسیر کرده است. کتاب تفسیر و شواهد قرآنی که از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی منتشر شده است، مجموع تمام نکات تفسیری امامخمینی در تألیفات و سخنرانیهای ایشان میباشد (ببینید: تفسیر و شواهد قرآنی). همچنین کتاب تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، تألیف سیدمحمدعلی ایازی در پنج جلد علاوه بر نکات تفسیری در آثار امامخمینی به مبانی و نظرات تفسیری ایشان میپردازد (ببینید: تفسیر قرآن مجید).
حقیقت و اهداف
مفسران آرای چندی در بیان حقیقت تفسیر ارائه کردهاند که ناشی از اختلاف آنها در تعریف تفسیر است. برخی حقیقت تفسیر را کشف مقاصد خداوند از آیات[۳۲] یا کشف آنچه مدلول کلام است،[۳۳] ذکر کردهاند. بعضی نیز تفسیر را بیان معانی ظاهری کلام دانستهاند.[۳۴]
از دیدگاه امامخمینی تفسیر حقیقی، بیان مراد خداوند و شرح مقاصد قرآن است که همان هدایت به کمال انسان و ارائه طریق سلوک به مرتبه لقاءالله است.[۳۵] به اعتقاد ایشان، چون کتاب خدا، کتاب معرفت، اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است، کتاب تفسیر نیز باید مبیّن جهات عرفانی و اخلاقی و جهات دیگری باشد که به سعادت دعوت میکند و مفسری که از این جهات غفلت کرده یا به آنها اهمیت نداده است از مقصود اصلی نزول قرآن غفلت کرده است و این خطایی است که سبب میشود قرنها ملتها از استفاده از این کتاب هدایت محروم شوند. از اینرو مفسران باید تفاسیری بنویسند که مقصود آن بیان آموزهها و دستورهای اخلاقی و عرفانی و بیان چگونگی ارتباط مخلوق با خالق و کیفیت هجرت از عالم غرور به عالم خلود و بقا باشد؛ بنابراین مفسر باید این کتاب خداوند را که کتاب احیای قلوب است و شئون و مراتب الهی را بیان میکند به مردم آموزش دهد.[۳۶]
امامخمینی با انتقاد از گروهی از مفسران که استفاده از قرآن را منحصر به ضبط و جمعآوری اختلاف قرائات، معانی لغات، محسّنات لفظیه و معنویه، وجوه اعجاز قرآن و معانی عرفیه میدانند، آنان را چون افرادی معرفی میکند که به پزشک رجوع کرده، نسخه را گرفتهاند، اما به جای عمل به دستور نسخه، به ضبط نسخه و حفظ آن و ترکیبات آن میپردازند و در نتیجه مراجعه به پزشک برای آنها بهکلی بیفایده میشود.[۳۷] با وجود فراوانی تفاسیر نوشتهشده، امامخمینی قائل است تاکنون تفسیری جامع و واقعی از قرآن نوشته نشده و هر مفسری به واسطه تخصص و فنی که داشته، بعضی از اوراق و پردهای از پردههای قرآن کریم را تفسیر کرده است[۳۸] و اگرچه مفسران تلاش بسیاری کردهاند، ولی نتوانستهاند به لطایف کتاب خدا دست یابند و این دلیلی بر عظمت کتاب خداوند است[۳۹] (ببینید: فهم قرآن).
مفسران، اهداف قرآن را به اصلی و تبعی تقسیم کردهاند[۴۰] و شناخت مبدأ و معاد و طریق وصول به حقتعالی را ازجمله مقاصد اصلی و شناخت انبیا(ع)، بیان گمراهی کافران و روش طی منازل سلوک و طریق بندگی را از اهداف فرعی دانستهاند.[۴۱]
امامخمینی نیز برای قرآن اهدافی ذکر کرده است که از نظر اهمیت در یک ردیف نیستند. ایشان بعضی از این اهداف را اهداف و مقاصد اصلی قرآن شمرده است؛ ازجمله:
- نشر توحید و دعوت به معرفت الهی[۴۲]؛
- بیان معارف الهی[۴۳]؛
- انسانسازی و دعوت به تهذیب نفوس از ناپاکیهای عالم طبیعت.[۴۴]
ایشان به اهداف دیگری نیز اشاره کرده که اهمیت کمتری دارند؛ مانند اجرای عدالت اجتماعی[۴۵] (ببینید: اهداف قرآن).
روشها و گرایشها
هر یک از مفسران، شیوه و روش خاصی در تفسیر آیات الهی انتخاب کرده، با توجه به گرایشهای خاص خود، روشهای ویژهای دنبال کرده که سبب تمایز تفاسیر شده است. این اختلاف روش، به چگونگی نگرش به مبانی و مقاصد قرآن کریم بر میگردد.[۴۶] در روش تفسیر امامخمینی به سه عنصر اساسی توجه شده است:
مفسران در تفسیر آیات بر اساس گرایشهای مختلف خود، روشهای مختلفی ارائه کردهاند.[۴۸] در نظر امامخمینی روشهای تفسیری با یکدیگر مخالفت ندارند.[۴۹] ایشان به کسانی چون فلاسفه، عرفا و صوفیه که همه همت خود را صرف تفسیر معنوی کردهاند و دیگران را قشری به حساب آوردهاند، انتقاد میکند[۵۰] (ببینید: روش تفسیر قرآن).
امامخمینی در ضمن آثار خود، به تفاسیر عرفانی برخی آیات پرداخته که بیشتر تحت تأثیر آموزههای عرفانی استاد خود، محمدعلی شاهآبادی است. در مواردی تفسیر امامخمینی، تفسیر اشاری و انفسی است؛ به این معنا که عارف به جای کندوکاو در الفاظ و مفاهیم قرآن از طریق فحص در حالات خود، مشکلات و بیماری و نقصان خود را از قرآن طلب میکند.[۵۱] یکی از روشهای چنین تفسیری، تطبیق است (ببینید: روش تفسیر قرآن) (ببینید: تأویل).
از نگاه ایشان منظور از تطبیق آن است که پیامهای عرفانی قرآن، بهخصوص نکات موجود در قصص انبیای الهی(ع)، نه تنها بر اعمال سالک، بلکه بر اندیشه و احوال قلوب او اجرا و تطبیق شود تا به حقیقت قرآن متحقق گردد. در این صورت، قرآن، میزان تشخیص شقاوت یا سعادت سالک و استقامت یا اعوجاج او خواهد بود.[۵۲] البته این نوع از تطبیق، از حیطه تفسیر خارج است؛ زیرا این تطبیق در مقام بیان لفظ و تصور و تصدیق نیست، بلکه انطباق آیه بر اشرف مصادیق آن است. به اعتقاد امامخمینی لازم است میان تفسیر و برداشتهای اخلاقی و عرفانی از آیات قرآن فرقی قائل شد. استفادههای اخلاقی و عرفانی اگر چه برآمده از تفکر و تفسیر آیات باشد، تفسیر نیستند، بلکه تلاش برای نزدیکشدن به مفاهیم و آموزههای قرآن است؛ مانند استفادههای اخلاقی از چگونگی مذاکرات حضرت خضر(ع) و موسی(ع) و استفادههای ادبی و تربیتی از آن.[۵۳]
مبانی تفسیری امامخمینی
قرآنپژوهان با پذیرش سلسلهای از پیشفرضها و باورهای اعتقادی-که از آنها به مبانی تفسیر یاد میشود-به تفسیر قرآن میپردازند. این مبانی را میتوان به عام و خاص تقسیم کرد؛ ازجمله مبانی عام آن میتوان به وحیانیبودن قرآن و حجیت ظواهر، عدم تحریف و قابل فهم بودن آن اشاره کرد.[۵۴] ازجمله مبانی خاص مراتبداربودن قرآن و بطونداشتن آن است.[۵۵]
وحیانیبودن قرآن
امامخمینی نیز در سخنان خود به مبانی عام و خاص اشاره کرده است. اعتقاد ایشان در وحیانیبودن قرآن، بر این است که آیات الهی حقایقی هستند که بر قلب پیامبر(ص) نازل شدهاند و پیامبر(ص) آن حقایق را شهود کرده است؛ اما چگونگی این نزول از امور مهمی است که تصور و درک آن آسان نیست.[۵۶] بنا به نظر ایشان، معرفت عقلی حاصل از وحی و کلام الهی، معرفتی تامّ است که هر کسی به آن دسترسی ندارد، بلکه تنها کسی که به نیروی برهان و نور ایمان متصف باشد، به آن دست مییابد.[۵۷] بر این اساس، تنزل قرآن و نزول وحی، پس از مجاهدتها و ریاضتهای بسیار[۵۸] و حصول فنا و قرب حقیقی پیامبر(ص) به دست آمده است[۵۹] (ببینید: وحی).
حجیت ظواهر
امامخمینی مانند مشهور فقها معتقد است طبق بنا و ارتکاز عقلا که یکی از ادله عقلی بهشمار میرود، ظواهر کتاب الهی حجت است.[۶۰]
عدم تحریف
ایشان تحریف قرآن را نیز که به برخی اخباریان نسبت داده شده است، خلاف اجماع و خلاف ضرورت مذهب میداند که روایات بسیاری[۶۱] آن را مردود شمرده است.[۶۲] ایشان یادآور شده است که شواهد عقلایی نیز این مطلب را تأیید میکند؛ زیرا شدت اهتمام مسلمانان بر حفظ و قرائت قرآن که سینهبهسینه و نسلبهنسل به مسلمانان منتقل میشد، احتمال تحریف آن را منتفی میکند؛ زیرا به صورت یکی از امور قطعی، مانند رکعتهای نماز تبدیل شده است.[۶۳] بنابراین قرآنی که در دست مسلمانان است، از صدر اسلام تاکنون یک کلمه در آن اضافه یا یک حرف از آن کم نشده است[۶۴] (ببینید: تحریفناپذیری قرآن).
داشتن مراتب
همچنین امامخمینی یکی از مبانی خاص تفسیر را مراتبداشتن آیات قرآن میداند؛ به اعتقاد ایشان قرآن کریم در تنزل خود از مرحله غیبی تا مرحله شهادت مراتب و مراحلی را گذرانده است تا به پایینترین مرحله که مرحله الفاظ است رسیده است و در هر مرحلهای مشتمل بر حقایقی است[۶۵] و حقایق مرحله بالا تنها برای پیامبر(ص) و ائمه(ع) قابل دسترسی است.[۶۶] از اینرو قرآن دارای بطون هفتگانه یا هفتادگانه است و در هر مرتبهای معنای خاص به خود را داراست.[۶۷] ایشان تفسیر آیات را بدون آشنایی با باطن آن، مانند پیکری بدون روح میداند،[۶۸] البته قائل است که معنای ظاهری قرآن برای همه مردم قابل فهم است و قرآن یک سفره گستردهای است که هر شخصی به قدر استعداد خود میتواند از نعمتهای معنوی آن بهره ببرد[۶۹] (ببینید: قرآن) (ببینید: ظهور و بطون).
شرایط تفسیر و مفسر
اندیشمندان اسلامی ازجمله شرایط تفسیر را عدم مخالفت آن با قواعد عقلی قطعی، مانند شبیه نداشتن خداوند،[۷۰] اجتناب از تفسیر ظنّی و تفسیر به رأی که در روایات از آن نهی شده است،[۷۱] دانستهاند،[۷۲] همچنین آشنایی با ادبیات عرب، آگاهی از قرائات مختلف، فقه، اصول فقه، علم کلام، تاریخ قرآن، تاریخ نزول، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، و روایات را از مهمترین شرایط مفسر برشمردهاند.[۷۳] امامخمینی نیز بر لزوم آشنایی مفسر با علوم مختلف تأکید کرده است. به اعتقاد ایشان قرآن مراتبی دارد که دستیابی به مراتب بطونی آن برای هر کس میسر نیست؛ اما فهم مراتب ظاهری آن برای عموم مردم میسر است و هر کس به فراخور استعدادش میتواند از آن بهره ببرد.[۷۴] امامخمینی برای فهم قرآن؛ شرایط و موانعی برمیشمارد که ازجمله آنها:
- اطلاع از علوم ادبی؛
- طهارت و تزکیه قلب[۷۵]؛
- دوری از دنیاطلبی[۷۶]؛
- دوری از غرور علمی[۷۷] و
- دوری از تعصب و تقلید کورکورانه[۷۸] است؛ با این حال، ایشان در علوم ادبی، برخی احتمالات و ترجیحاتی که در قرائات مختلف قرآن آمده را صحیح ندانسته، آنها را نوعی اعمال نظر شخصی قاریان هفتگانه میداند، بلکه گاهی این قرائتها در تفسیر و معنای قرآن تأثیر میگذارند؛ چنانکه در آیه طهارت در حیض[۷۹] اینچنین است. از اینرو ایشان تواتر قرائتهای هفتگانه را بیاساس میشمارد و معتقد است قرآن موجود که در دست مسلمانان است و در طول قرنها قرائت میشد، همان قرائت صحیح است[۸۰] (ببینید: فهم قرآن) (ببینید: تحریف ناپذیری قرآن).
امامخمینی اشخاصی را که رشد علمی پیدا نکردهاند و از علوم و معارف اسلامی اطلاع ندارند، از ورود به عرصه تفسیر قرآن، پرهیز میدهد[۸۱] و بر اساس تعریف متمایزی که نسبت به دیگران از تفسیر میکند، معتقد است شرایط عملی، مانند طهارت قلب از آلودگی گناهان، پرهیز از حب دنیا و هوای نفس، برای بهرهبرداری از فهم معارف قرآن و مواعظ آن از اهمیت بیشتری برخوردار است.[۸۲] به اعتقاد ایشان بدون خودسازی و به دست آوردن شرایط عملی، بهرهمندی از علوم، حتی اگر علم تفسیر یا علم توحید باشد، برای انسان جز حجاب که مانع درک حق و حقیقت است، چیزی به همراه ندارد.[۸۳]
به اعتقاد امامخمینی حتی حالات معنوی قرائتکننده نیز در تفسیر قرآن متفاوت است. برای مثال وقوع در حجاب کثرت یا غلبه وحدت، یا بقای بعد از فنا یا مقامات دیگر در تفسیر میتواند مؤثر باشد، چنانکه اگر کسی وحدت بر او غلبه داشته باشد، آیات را با سیاق توحید و وحدت تفسیر میکند. اگر چه احاطه به همه این حالات و تفسیر حقیقی آن برای کسی میسر است که مخاطب اصلی قرآن باشد[۸۴] و مخاطب اصلی قرآن پیامبر(ص) است و به واسطه ایشان به عده معدودی از اولیای معصوم(ع) تحویل داده شده و به واسطه آنان مقداری از حقایق قرآن که قابل فهم برای بشر بوده، تفسیر شده است و ابعادی از آن هنوز معلوم نشده است. به نظر ایشان آیاتی از قرآن مانند «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ»[۸۵] هیچ مفسر، فیلسوف و عارفی نمیتواند ادعا کند که آن را فهمیده است[۸۶] (ببینید: قرآن).
تفسیر به رأی
تفسیر به رأی، در روایات پرشماری نکوهش و نهی شدید شده است[۸۷] و ازجمله موضوعاتی برشمرده شده است که از زوایای گوناگون پیوسته مورد توجه دانشمندان بزرگ بوده است[۸۸]؛ به گونهای که آن را یکی از مهمترین آفتهای دانش تفسیر و فهم آیات، قلمداد کردهاند.[۸۹] همه مفسران و قرآنپژوهان، تفسیر به رأی را امری نکوهیده میدانند[۹۰]؛ اما در تعیین مصادیق آن اختلاف دارند. بعضی آن را تدبر در قرآن با روش تفسیر عقلی[۹۱] یا اخذ به ظهور عرفی و اجتهادی و برخی نیز آن را در قلمرو متشابهات قرآن دانستهاند.[۹۲]
امامخمینی تفسیر به رأی را در روایات به معنای پیشداوری در بیان معانی آیات و تطبیق آرا و تمایلات شخصی بر قرآن، بدون وجود قرینه و شاهدی بر آن، میداند[۹۳] (ببینید: فهم قرآن). ایشان تفسیر به رأی را بنابر احتمالی، مختص آیاتالاحکام میداند که دست آرا و عقول بشر از آن کوتاه است و باید آن را به صرف تعبد و انقیاد از خازنان وحی گرفت.[۹۴] ایشان خطر گرفتاری در «تفسیر به رأی» را شامل کسانی میداند که اسیر هوای نفس خویشاند و از تمسک به اهل بیت وحی(ع) که مخاطبان حقیقی قرآن کریماند، خودداری میکنند.[۹۵] ایشان این نکته را نیز یادآور میشود که اندیشه و تدبر و طلب فهم از آیات قرآن برای گرفتن معارف الهی، خارج از محدوده تفسیر به رأی است.[۹۶]
امامخمینی تعصب بر دیدگاههای مفسران قرآن را یکی از حجابهای استفاده از این صحیفه نورانی دانسته، با ذکر مثالهایی، نکتهسنجیها و برداشتهای اخلاقی و عرفانی از قرآن را تفسیر به رأی نمیداند؛ بلکه برداشتهایی میداند که به واسطه تفکر و تدبر در آیات به دست میآیند.[۹۷] ایشان برای مصونماندن از «تفسیر به رأی» راهکارهایی بیان میکند، ازجمله:
- تمسک به آیات قرآن و روایات معصومان(ع) در تفسیر؛
- تأیید مطلب برداشتشده با دلایل و براهین عقلی و عرفانی؛
- بیان مطلب از باب مصداق و مراتب حقایق؛
- ذکر معنای استفادهشده، به عنوان یکی از معانی محتمل در آیه.[۹۸]
پانویس
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۷/۲۴۷
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۳۷
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۵۵
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱/۸۰–۸۲؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۸/۱۰۴؛ ← آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۳۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱/۴
- ↑ زمخشری، الکشاف، ۳/۲۷۹
- ↑ زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ۱/۴۷۰–۴۷۱
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۲
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۸۸؛ آلوسی، روح المعانی، ۸/۴۷۶
- ↑ ابنعربی، تفسیر ابنعربی، ۱/۶؛ مهری، مقدمه کتاب زبدة التفاسیر، ۱/۵–۶
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۳۶
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۲؛ ذهبی، التفسیر و المفسرون، ۱/۱۸
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۳۸–۲۴۰؛ معرفت، تفسیر و مفسران، ۱/۲۳–۲۵
- ↑ خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۱۲–۱۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۲؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۲۲
- ↑ خالد توفیق، جایگاه قرآن در انقلاب، ۸۲
- ↑ حکیم، علوم القرآن، ۲۱۷–۲۲۴
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۶۷–۱۲۸
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۱۴۴
- ↑ نحل، ۴۴
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۳۳
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۴۸۵؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۶
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۱۷۹–۱۸۰
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۱۸۱–۱۸۷
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۱۸۷–۱۸۸
- ↑ معرفت، تفسیر و مفسران، ۲/۳۸۳؛ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۱۸۵
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۰۰–۱۰۱
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۲
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۳
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۲۲۷ و ۳۲۵
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۸۹–۱۹۱
- ↑ مؤسسه تنظیم، مقدمه کتاب تفسیر سوره حمد تألیف امامخمینی، ۴
- ↑ مؤسسه تنظیم، مقدمه کتاب تفسیر سوره حمد تألیف امامخمینی، ۳–۴
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۱/۲۹
- ↑ زمخشری، الکشاف، ۳/۲۷۹
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۳/۶۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۴–۱۸۵، ۱۹۲ و ۲۰۳
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۳–۱۹۴
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۶۱؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۹۳–۹۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۲
- ↑ طباطبایی، قرآن در اسلام، ۳۰–۳۲
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۹–۵۰؛ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۱۳–۱۴
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۰ و ۵۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۹
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی ۱/۱۸۹–۱۹۰
- ↑ دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۶؛ ← امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۰۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۲۲؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۰–۱۳۲
- ↑ مؤدب، روشها و گرایشهای تفسیری، ۲۱۲
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۴–۱۷۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱۶
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، ۱/۴۹۷
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۸–۲۰۹
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۹–۲۰۰
- ↑ ← دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۲۲–۲۳؛ خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۱۹۵، ۲۶۱ و ۲۶۷
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۳۱۰؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۳۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۳ و ۱۹/۴۸
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۹۰
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۶
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۵۴
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۸۵، ۱۰۳؛ کلینی، الکافی، ۸/۵۴
- ↑ امامخمینی، معتمد الاصول، ۱/۴۴۸؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۳
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۳۱ و ۱۳۴
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۲
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۳
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷ و ۱۹/۱۱۵
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۲/۸۵
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۴۵
- ↑ آصفی، مقدمه کتاب البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۹؛ مولانا بروجردی، مقدمه کتاب تفسیر الصراط المستقیم، ۱/۸
- ↑ قاضیسعید، شرح توحید الصدوق، ۳/۵۰۶؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۱۲
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۳–۱۷۴؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۹
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹–۲۵۰
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۶–۱۹۷
- ↑ بقره، ۲۲۲
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۱/۲۴۹–۲۵۰
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۹۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۰۹ و ۱۸/۲۶۳
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۹
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۴۰؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۸
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۲
- ↑ حدید، ۲۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱–۴۳۲
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۰۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۴۵ و ۲۰۲
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۳۲؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۷۶–۷۷؛ خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۲۶۷–۲۶۸
- ↑ دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۹۵
- ↑ ← خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۲۶۷
- ↑ مهری، مقدمه کتاب زبدة التفاسیر، ۱/۱۰
- ↑ ← طباطبایی، المیزان، ۳/۷۷–۷۸؛ دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۱۰۰
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۹۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۹ و ۳۴۷
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۷
منابع
- قرآن کریم.
- آصفی، محمدمهدی، مقدمه کتاب البرهان فی تفسیر القرآن، تألیف سیدهاشم بحرانی، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- ابنعربی، محیالدین، تفسیر ابنعربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابوحیان اندلسی، محمدبنیوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق صدقی محمد جمیل، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، نشر سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- ایازی، سیدمحمدعلی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- حکیم، سیدمحمدباقر، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
- خالد، توفیق، جایگاه قرآن در انقلاب، ترجمه محمدعلی سلطانی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخوئی، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
- دیاری بیدگلی، محمدتقی، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، قرآن در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- قاضیسعید قمی، محمدبنمحمد، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، مؤسسه فرهنگی تمهید، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- مؤدب، سیدرضا، روشها و گرایشهای تفسیری، قم، اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه کتاب تفسیر سوره حمد تألیف امامخمینی، تهران، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح سیدمحمد خامنهای، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- مولانا بروجردی، غلامرضا، مقدمه کتاب تفسیر الصراط المستقیم، تألیف سیدحسین بروجردی، قم، انصاریان، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- مهری، سیداسماعیل، مقدمه کتاب زبدة التفاسیر، تألیف ملافتحالله کاشانی، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
- مهدی رضوانیپور، تفسیر، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۳۹–۴۴۶.