عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی، امکان بهرهمندی همگان از شرایط عادلانه برای دسترسی به منابع و فرصتهای اجتماعی.
معنی
عدل به معنای برابری میان دو چیز،[۱] درستی و موزونبودن[۲] و میانهروی در کارها[۳] است و در برابر آن، ظلم و جور[۴] و ناقص و بدون نظم و انتظام[۵] قرار دارد. عدالت را دستیافتن هرکس به چیزی که سزاوار آن است، تعریف کردهاند[۶]؛ چنانکه عدالت اخلاقی را انقیاد و اطاعت عملی همه قوای درونی انسان از قوه عاقله[۷] و عدالت اجتماعی را حفظ حقوق همه مردم در کل جامعه و احترام به حقوق دیگران و رعایت مصالح عمومی[۸] دانستهاند.
عدالت اجتماعی با مفاهیم برابری، مساوات، قسط و انصاف نزدیکی معنایی دارد؛ اگرچه این مفاهیم، با هم و با عدالت تفاوتهایی دارند.[۹] مساوات و برابری به معنای بهرهمندیِ مساوی همه افراد و یکسانی است.[۱۰] قسط نیز که به عدل، پیمانه، ترازو و سهمیه معنا شدهاست،[۱۱] ظاهراً در معنای عدالتِ روشن و آشکار به کار میرود؛ ولی عدل در امور مخفی و پنهان هم به کار برده میشود.[۱۲] همچنین انصاف به نصفکردن و برابرداشتن گویند؛ چنانکه بر هیچ طرف زیادی نشود.[۱۳] تفاوت انصاف با عدالت در آن است که انصاف به تقسیم برابر با امور حسی گفته میشود و عدالتْ امور حسی و غیر حسی را دربر میگیرد.[۱۴]
پیشینه
مفهوم عدالت و گرایش به آن، امری انسانی و فطری است که از آغاز تمدن بشری وجود داشتهاست. در متون موجود در لوحههای گلی سه هزار سال پیش از میلاد مسیح(ع)، فرمانهایی وجود دارد که در آن نشانههایی از مصادیق عدالت یافت میشود و در قرن هجدهم پیش از میلاد، حمورابی یکی از بزرگترین مجموعه قوانین را با هدف استقرار عدالت اجتماعی در جامعه بابل، بر لوحی منقش کرد که تا امروز موجود است.[۱۵] مسئله عدالت اجتماعی و تحقق آن، همواره دغدغه ادیان بزرگ چون زرتشت، یهود، مسیحیت و اسلام بوده و اندیشه متفکران چین و هند باستان تا یونان و روم را به خود جلب کردهاست.[۱۶]
بر اساس جهانبینیهای مختلف در آموزهها و نگرشهای مکاتب گوناگون، از عدالت تفسیرهای متفاوتی شدهاست: در اندیشه لیبرالیسم، عدالت به معنای فراهمآوردن زمینه مناسب برای رشد و شکوفایی بر اساس رقابت است؛ از اینرو عدالت یعنی اینکه هر کسی به اندازه تواناییهای خود در برخوردی رقابتآمیز تا آنجاکه میتواند از امکانات و مزایای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بهرهمند شود.[۱۷] رویکردهای لیبرالیستی کوشیده تا با دفاع از سرمایهداری، میان آزادی و برابری آشتی برقرار کند[۱۸] و عدالت را در گسترش آزادیهای فردی بجوید.[۱۹] در مکتب مارکسیسم نیز عدالت اجتماعی به معنای برابری در همه امکانات و توزیع برابر و مطابق نیاز افراد جامعه، از اصول زیربنایی است[۲۰] (ببینید: مارکسیسم). این مکتب مادی، بُعد اقتصادی عدالت را برجسته کرده و با ترجیح برابری بر آزادی،[۲۱]
مقوله «نیاز» را مبنای طبقهبندی اجتماعی قرار دادهاست.[۲۲] در این دو مکتب همواره بعد اقتصادی و سیاسی عدالت اجتماعی از برجستگی و توجه بیشتری برخوردار بودهاست.[۲۳] در اسلام، عدالت به معنای نوعی برابری و مساوات بر مبنای لیاقت و برخورداری افراد از فرصتها و امکانات برای شکوفایی فطری انسان در جامعه است.[۲۴]
امامخمینی مفهوم عدالت را به مفهوم اعتدال، بسیار نزدیک میدانست[۲۵] و راه میانهای برای رسیدن انسان به سعادت و خدا میشمرد[۲۶] و آن را با شاخصههایی مانند جلوگیری از چپاول و غارت منابع و ثروتهای ملت،[۲۷] رفع ظلم[۲۸] و نترسیدن ملت از حکومت،[۲۹] نبود اختلاف طبقاتی[۳۰] و تأمین رفاه برای همه اقشار[۳۱] بهویژه فقرا و مستضعفان[۳۲] بیان میکرد. ایشان در جایگاه فقیهی که با فلسفه و عرفان اسلامی بهخوبی آشنا بود[۳۳] و در چارچوب مکتب فلسفی حکمت متعالیه میاندیشید،[۳۴] در عمل نیز وارد عرصه سیاسی شد.[۳۵] ایشان که حکومت و تشکیل آن را ابزاری برای تحقق عدل در جامعه میدانست،[۳۶] معتقد بود مطلوبیت و شایستگی حکومت با شاخصه عدالت شناخته میشود[۳۷]؛ بنابراین مطلوبترین خواست امامخمینی، تحقق حکومت عدل و انصاف به جای حکومتهای استعمارزده که اساس آن بر ظلم و چپاول است، بود.[۳۸]
در آموزههای اسلامی
در فرهنگ قرآن پس از توحید، اصلی فراگیرتر از عدالت وجود ندارد.[۳۹] از آموزههای قرآن کریم چنین بر میآید که نظام هستی مبتنی بر عدل است[۴۰] و هر پدیدهای در نظام آفرینش، عملکردی متناسب با وضع خود دارد.[۴۱] بنیان آموزههای اجتماعی اسلام نیز بر عدالت استوار است و خداوند خود را فرماندهنده به عدل نامیده،[۴۲] پیامبر اسلام(ص) را مأمور به رعایت عدالت معرفی کرده[۴۳] و هدف بعثت پیامبران را برپاداشتن عدل و قسط به وسیله مردم دانستهاست[۴۴]؛ همچنانکه ظلم و بیعدالتی را از عوامل سقوط تمدنها و نابودی جوامع انسانی معرفی کردهاست.[۴۵] در روایات اهل بیت(ع) نیز عدالت، قانونی عمومی و فراگیر[۴۶] و شاخصی برای بندگی خدا و مایه قوام و دوام حیات اجتماعی[۴۷] معرفی شدهاست.
اهمیت عدالت اجتماعی در سیره عملی پیامبر اکرم (ص) کاملاً برجسته است.[۴۸] از نخستین اقدامات اساسی ایشان در مدینه، تهیه نظامنامهای با محوریت عدالت اجتماعی در همه اصول و قوانین و حتی روابط مسلمانان با گروههای دیگر بود.[۴۹] امیرالمؤمنین علی(ع) که عدالت اجتماعی را گمشده جامعه مسلمان پس از رسول اکرم (ص) میدانست،[۵۰] پذیرش و ارزش حکومت را در اجرای عدالت میدید و در عرصه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، عدالت را سرلوحه اقدامات خویش قرار داد[۵۱]؛ از اینرو مردم در دوره کوتاه زمامداری ایشان، عدالت را با جان و دل خویش درک کردند.[۵۲] نگرش ویژه امامعلی (ع) به «عدالت» و برتردانستن آن از جود و احسان،[۵۳] به جهت نقشی است که عدالت در جذب دلهای مردمان به سوی حاکم و زدودن کینهها دارد[۵۴] و عامل استحکام ارکان حکومت و پیوند مردم و زمامدار است.[۵۵] امامعلی (ع) چنان به اقامه عدالت در جامعه اهتمام میورزید و انعطافناپذیر بود که مخالفت و دشمنی کسانی را که عدالتطلبی ایشان را برنمیتابیدند، برانگیخت. آنان که تاب عدالت ایشان را نداشتند، به جنگ با او روی آوردند و سرانجام همین روحیه عدالتخواهی، موجب شهادت او گردید.[۵۶]
در اندیشه متفکران اسلامی
فقیهان، متکلمان، عالمان اخلاق، فیلسوفان، سیاستنامهنویسان و حاکمان مسلمان با رویکردهای گوناگون مذهبی، به شرح مفهوم «عدالت» و انواع آن پرداختهاند و هر یک با تکیه بر دیدگاه ویژه خود، بخشی از این فضیلت بزرگ الهی و انسانی را[۵۷] بر اساس آموزههای قرآن کریم که خاستگاه اندیشهورزی مسلمانان دربارهٔ عدالت بهشمار میآید،[۵۸] تبیین کردهاند. در آغاز شکلگیری پایههای دانش مسلمانان، علم کلام با محوریت مسئله عدالت و اشتراط آن برای زمامدار جامعه، پدید آمد[۵۹] و کلام اسلامی بیش از هر مسئلهای به عدل پرداخت[۶۰]؛ سپس دامنه مباحث عدالت به حوزه فلسفه گسترش یافت و حکیمان مسلمان، عدل الهی را حقیقتی که لازمه آن حتمیبودن صدور فعل عادلانه از خداوند است، معرفی کردند.[۶۱] این نگرش به قلمرو تشریع الهی نیز گسترش یافت و فقیهان بر بنیان این اندیشه، در برخی از مسائل شرعی، اقتضای عدالت را مبنایی برای ترجیح برخی از آرا،[۶۲] بلکه معیار و مبنایی برای احکام و مسائل فقهی و حقوقی قرار دادند[۶۳]؛ چنانکه امامخمینی در مسئله تحریم ربا، دلیل اصلی حرمت ربا را ظلمی میداند که بر اثر گرفتن زیاده، واقع میشود[۶۴] یا دربارهٔ معیار مطالبه «مثل» در مسئله ضمان، با اشاره به آرای شیخ انصاری و علامه حلی، رأی دومی را میپذیرد که معیار را آنچه عدالت اسلام ایجاب میکند، دانستهاست.[۶۵]
فارابی امکان دستیابی به سعادت را تنها در چارچوب سیاستی عدالتمحور میداند[۶۶] و با اشاره به تقسیم عادلانه منافع و نیکوییها در جامعه، دولت را عهدهدار وضع قوانین برای صیانت از سهم عادلانه مردم[۶۷] معرفی میکند. ابنخلدون با تکیه بر سرشت اجتماعی انسان و با توجه به نظام تواناییها و شایستگیهای همنوعان،[۶۸] عدالت اجتماعی را تأمین مصلحت عمومی از سوی دولت با دفع ضرر و جلب منفعت و مهمترین راهکار برای تأمین عمران و امنیت معرفی کردهاست.[۶۹] از نظر وی امنیت و آبادانی جامعه در گرو عدالت و درستی رفتار زمامدار و کارگزاران اوست[۷۰] و کارکرد سیاست و حکومت، همان کارکرد دین و رساندن انسان به رستگاری است که با تکیه بر عدالت به دست میآید.[۷۱] درمجموع عدالت نزد اندیشمندان مسلمان، مشترک معنوی است که اقسام گوناگونی را از عدالت الهی تا عدالت فردی و اجتماعی دربر میگیرد.[۷۲]
مبانی و اصول
در دیدگاههای صاحبنظران حوزه حقوق عمومی دربارهٔ مبانی عدالت اجتماعی، تفاوتهای فراوانی دیده میشود که حکم عقل و تحلیل مسائل و آرمانهای اجتماعی، عواطف انسانی، وجدان عمومی، رأی و نظر اکثریت، قواعد طبیعت و خواست دولت، بخشی از آن مبانی است[۷۳]؛ اما در اندیشه اسلامی میان حق و عدالت ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و تحقق عدالت به شناسایی صاحبان حق و ادای حقوق آنان است.[۷۴] از دیگر مبانی و ریشههای عدالت این است که دارای حسن و ارزش ذاتی است؛ زیرا تأمینکننده منافع و مصالح و سعادت انسانهاست[۷۵] و سعادت انسان در گروی صلاح جامعه است و مهمترین چیزی که صلاح جامعه به آن بستگی دارد، عدالت است.[۷۶] مبنای دیگر عدالت اجتماعی، برابری انسانها در آفرینش،[۷۷] ساختار اجتماعی[۷۸] و استفاده از امکانات و فرصتهاست.[۷۹] در جامعهای که با این مبانی برپا میشود، حقوق عمومی و طبیعی و فطری مانند حق حیات، حق آزادی و حق مالکیت فردی که خداوند برای همه انسانها قرار داده، رعایت میشود.[۸۰]
از دیدگاه امامخمینی که برگرفته از مبانی اسلام است، خداوند عادل مطلق است و آنچه به قلم قدرت او جریان پیدا میکند، بر اساس عدل است[۸۱] و جهان هستی، نفس انسان، قانون و جامعه چهار موضوع اصلی عدالت بهشمار میآیند.[۸۲] ایشان عدالت را به مثابه یک مقیاس و بنیان در همه امور[۸۳] و بسط صفت عدل خداوند[۸۴] میدانست و معتقد بود عدالت علاوه بر اینکه فضیلتی در حوزه اخلاق فردی است،[۸۵] در جامعه و تمام نهادهای اجتماعی نیز قابل تحقق و اجراست و به رفع ایادی ظالمین و تأمین استقلال و آزادی و تعدیل ثروت بهطور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، خواهد انجامید[۸۶] و گسترش دین در جامعه نیز باید بر محور و اساس عدالت الهی باشد.[۸۷] بر اساس گرایش فطری انسان به عدل،[۸۸] عدالت امری معنوی و فراتاریخی است که اختصاص به زمان، مذهب یا جامعه خاص ندارد.[۸۹] ایشان هرچند برقراری عدالت اجتماعی را مقصد بزرگ اسلام معرفی میکرد،[۹۰] اما آن را یک هدف میانی برای گسترش معرفت الهی،[۹۱] تهذیب انسان و اهداف متعالی پیامبران (ع)[۹۲] میدانست.
شرایط و زمینهها
تفاوتهای زیستی و طبیعی انسانها در دستیابی به موقعیتهای اجتماعی اثرگذار است،[۹۳] اما ساختار اجتماعی و هنجارها و قواعد حاکم بر جامعه نیز در دستیابی به پایگاههای اجتماعی کاملاً مؤثر است.[۹۴] در این میان تلاش برخی مکاتب فکری مانند مارکسیسم برای ریشهکنی همه امتیازات اجتماعی و تعریف عدالت در شکل تساوی و مساوات مطلق و برتریدادن آن بر عدالت،[۹۵] از واقعبینی به دور است. آموزههای دینی بر اساس یک نگاه واقعبینانه در کنار پذیرش تفاوتهای طبیعی و تفاوتهای اجتماعی ناشی از آنها[۹۶] و تأکید بر وجود حکمت در تفاوتهای طبیعی انسانها،[۹۷] ریشه نابرابری اجتماعی و نیازمندی بینوایان را معلول برخورداری فزاینده توانگران میداند[۹۸] و بر این اساس ضمن اینکه اجرای عدالت از سوی حاکمیت را مایه بینیازی مردم میشمارد[۹۹] و از افراد جامعه نیز میخواهد که به میزان توان خود شرایط را برای برقراری عدالت و توازن اقتصادی در جامعه فراهم کنند.[۱۰۰]
در همین چارچوب میتوان مفهوم عدالت اجتماعی در اندیشه امامخمینی را به دو شاخص اصلی شامل تلاش برای برابری همگانی در دستیابی به فرصتهای اجتماعی[۱۰۱] و پاسخگویی به نیازهای اساسی مردم[۱۰۲] دانست. به همین دلیل ایشان مفهوم عدالت اجتماعی را در بسیاری از موارد با مفاهیمی مانند محرومیت، فقر و مستضعفان همراه میکرد و تأمین نیازهای اساسی مردم و رفع محرومیت از چهره جامعه را مقدمه رشد و تعالی معنوی انسان میدانست.[۱۰۳] ایشان همچنین بر کارآمدی آموزههای اسلامی در برقراری عدالت اجتماعی بهویژه در حوزه اقتصاد، تأکید میکرد[۱۰۴] و در همین راستا برپایی حکومت اسلامی عدالتخواه را ضامن برقراری عدالت در گستره جامعه میدانست[۱۰۵] و بر آن بود که اگر زمامدار جامعه، عادل و عدالتپرور باشد، تمام ارکان و زیرمجموعههای آن نظام نیز به عدالت گرایش پیدا میکنند[۱۰۶]؛ البته از نگاه ایشان حکومت بهتنهایی نمیتواند عدالت را در جامعه بگستراند و نیازمند مشارکت همگانی است.[۱۰۷]
امامخمینی در مراحل گوناگون نهضت اسلامی و با صراحت قیام خود را برای اجرای عدالت دانست[۱۰۸] و برای عدالت اجتماعی، به مصادیق و شرایطی اشاره کرد که میتواند به گسترش عدالت در جامعه منجر شود:
- برابری حاکمان جامعه با فرودستان و تأثیرگذارنبودن موقعیتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در میزان برخورداری افراد از حقوق عمومی و شهروندی[۱۰۹]؛
- پرهیز از رفتار خودسرانه و تلاش همگانی برای حرکت در چارچوب قانون[۱۱۰] (ببینید: قانون)
- توزیع عادلانه درآمدهای عمومی و تلاش برای رفاه و آسایش همگان بهویژه فرودستان و زاغهنشینان[۱۱۱] (ببینید: رفاه)
- انتقادپذیری زمامداران، ارائه پاسخ قانعکننده به انتقادات مردم و خدمتگزاری آنان به مردم[۱۱۲] (ببینید: انتقاد).
امامخمینی علاوه بر نیازهای حیاتی مانند ارزاق و خدمات عمومی،[۱۱۳] مواردی مانند مسکن،[۱۱۴] بهداشت،[۱۱۵] آموزش[۱۱۶] و اشتغال[۱۱۷] را جزو نیازهای اساسی افراد و اقشار مختلف ذکر کرده و برابری همگان در بهرهمندی از امکانات و منابع را عدالت اجتماعی دانستهاست[۱۱۸]؛ بنابراین از نگاه ایشان مواردی مانند تلاش برای کاهش فاصله طبقاتی، مشارکت همگانی و جهاد برای محرومیتزدایی، مبارزه با روحیه زراندوزی و دنیاپرستی، سادهزیستی مسئولان، وضع قوانین حمایتی برای محرومان و اجرای قوانین و احکام اسلام، مهمترین راهکارهای برقراری عدالت اجتماعی در جمهوری اسلامیاند.[۱۱۹]
ارتباط با آزادی و معنویت
آزادی به عنوان یکی از موضوعات و مفاهیم اساسی در اندیشه سیاسی،[۱۲۰] از والاترین ارزشهای انسانی است[۱۲۱] و راه دستیابی عادلانه انسان به حقوق طبیعیاش را هموار میکند.[۱۲۲] در این جهت عدالتْ راهبرد و چارچوب تأمین و استیفای آزادی برای همه افراد جامعه بهشمار میرود و هنگام تزاحم، اطلاقِ آزادی را مقید میکند[۱۲۳]؛ بنابراین میتوان عدالت را «خیر مطلق» و آزادی را «خیر مشروط» دانست.[۱۲۴] عدالت اگرچه زمینه و پیششرط آزادی بهشمار میآید، هدف و نتیجه آن نیز خواهد بود؛ زیرا ثمره آزادی آن است که همگان در فضایی همسان، دستاورد تلاش خویش را به کف آرند و از این رهگذر، هر چیز به جای خویش بنشیند و هر صاحب حقی به آنچه سزاوار است، برسد.[۱۲۵]
مناسبات دو مفهوم عدالت اجتماعی و آزادی، بخش مهمی از اندیشه سیاسی امامخمینی را نیز تشکیل میداد.[۱۲۶] امامخمینی آزادی را یک حق طبیعی[۱۲۷] و خدادادی،[۱۲۸] برای تمام افراد بشر دانستهاست و به دلیل خاستگاه الهی این موهبت،[۱۲۹] قلمرو آن را چارچوب برآمده از قوانین اسلام معرفی کردهاست.[۱۳۰] ایشان عدالت را یک اصل مهم و شاخص اساسی در جامعه میدانست[۱۳۱]؛ زیرا تحقق بسیاری از ارزشها مانند آزادی، مبتنی بر وجود آن در جامعه است[۱۳۲]؛ بدین ترتیب برخلاف اندیشهای که انسان امروز را با معضل انتخاب آزادی یا عدالت قرار میدهد،[۱۳۳] از دیدگاه امامخمینی برپایی عدالت در گستره جامعه، زمینهساز دستیابی به آزادی نیز خواهد بود[۱۳۴] و ایشان هیچگاه به دنبال نفی یکی از دو مفهوم عدالت اجتماعی و آزادی نبود و هر دو را برای جامعه ضروری میدانست.[۱۳۵]
ایشان در میدان عمل، آزادیخواهی را در راستای تحقق عدالت به ابزاری مهم در رویارویی با رژیم پهلوی تبدیل کرد[۱۳۶] و در نظام جمهوری اسلامی نیز بر چارچوب قانونی و اسلامیبودن آزادی تأکید میکرد.[۱۳۷] اساساً در جامعه اسلامی همه ارزشهای عالی ازجمله عدالت اجتماعی و آزادی، در صورتی تأیید میشوند که در پرتو اسلام و توأم با معنویت باشند.[۱۳۸] تفاوت اساسی مکتب اسلام با مکاتب دیگر در این است که اسلام، معنویت را پایه و اساس شمرده و ترکیبی که از عدالت و معنویت ارائه کردهاست، در هیچ مکتب دیگری وجود ندارد.[۱۳۹]
امامخمینی در بیان تفاوت میان حکومت اسلامی با دیگر حکومتها علاوه بر عدالت اجتماعی، بر معنویت نیز تأکید میکرد و بر آن بود که تمام حکومتهای دنیا به دنبال جنبههای مادی و اقتصادی عدالتاند و برای رشد معنویت انسان تلاش نمیکنند؛ در حالیکه در مکتب اسلام بر هر دو مقوله تأکید شده و عدالت به همراه معنویت دیده شدهاست.[۱۴۰]
نقش حکومت در عدالت اجتماعی
اندیشمندان مسلمان همواره به پیوند سیاست و عدالت اجتماعی توجه کردهاند؛ زیرا حکومت، عاملی است برای رسیدن به عدالت اجتماعی و فراهمآمدن شرایط و موقعیت همسان برای برخورداری همگان از حقوق طبیعی خود مانند برابری، آزادی، امنیت و آسایش.[۱۴۱] اندیشمندان مسلمان حکومت را مسئول برقراری توازن اجتماعی، بهویژه در بعد اقتصادی آن و تأمین اجتماعی افراد دانستهاند،[۱۴۲] تا سلامتِ آرامش اجتماع حفظ شود و جایگاه زمامدار جامعه پایدار بماند.[۱۴۳]
امامخمینی نیز با پیوند نگرش فقهی ـ کلامی خود با اندیشه سیاسی، حکومت را در ارتباطی ژرف با عدالت مورد توجه قرار دادهاست. ایشان با تکیه بر ضرورت اجرای احکام الهی، حکومت را ابزاری برای «بسط عدالت»[۱۴۴] و برقراری نظام عادلانه اسلامی[۱۴۵] میدید تا در پرتو اجرای کامل عدالت اسلامی، مردم به آرامش برسند و جان و مال و آبروی آنها حفظ شود.[۱۴۶] در این راستا ایشان با تبیین وظیفه حکومت اسلامی در رویکردهای کلان برای برقراری عدالت اجتماعی،[۱۴۷] مسئولان و کارشناسان را به اتخاذ و انتخاب الگویی از رشد و توسعه سفارش میکرد که تأمینکننده نیازهای اساسی همه افراد و اقشار جامعه باشد[۱۴۸] و برابری همگان در بهرهمندی از امکانات و منابع را به رسمیت بشناسد[۱۴۹] و در آن، رفع نابرابری اجتماعی با اولویت تخصیص منابع به اقشار و مناطق محروم، دیده شده باشد.[۱۵۰] از نگاه ایشان فلسفه تشکیل حکومت گسترش عدالت، نفی نابرابری اجتماعی و تربیت انسان عادل و جامعه معتدل است[۱۵۱] (ببینید: حکومت اسلامی).
بیعدالتی در رژیم پهلوی
با وقوع نهضت مشروطه در ایران که در اعتراض به نارساییهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و بیعدالتی و ظلم و جور صورت گرفت[۱۵۲] و تأسیس عدالتخانه و اجرای احکام اسلام از شعارهای اصلی مردم در طول نهضت بود،[۱۵۳] انتظار میرفت ساختار نظام سیاسی به حکومت عادلانه نزدیکتر شود[۱۵۴]؛ ولی پس از گذشت زمانی اندک، از میان غبار مشروطیت، حاکم خودکامهای برخاست که بیاعتنا به اصول مشروطیت بود و بار دیگر نظامی سلطنتی و مبتنی بر استبدادِ فردی برقرار کرد[۱۵۵] (ببینید: نهضت مشروطه). نیروهای متفقین نیز در هجوم به ایران اگرچه رضاخان پهلوی را برکنار کرد، بنیان استبداد را در ایران حفظ کرد و محمدرضا پهلوی با موافقت آنان بر تخت سلطنت تکیه زد[۱۵۶]؛ بدین ترتیب دیکتاتوری و استبداد و خودکامگی و پایمالکردن حقوق مردم و ستم رواداشتن به آنان بهخصوص در سالهایی که به قیام امامخمینی منتهی شد، در ظاهری آراسته ادامه پیدا کرد.[۱۵۷]
تکیه بر بنیان عدالتخواهی و باور راسخ امامخمینی به برپایی عدالت اجتماعی در گستره جامعه موجب شد تا ایشان در برابر بیعدالتی و ستمگری رژیم پهلوی و حکومت پادشاهی ایران قیام و اعتراض کند و اعلام کند تحقق عدالت اجتماعی با وجود رژیم پهلوی امکان ندارد[۱۵۸]؛ از اینرو شعار حکومت پهلوی را برای تحقق عدالت اجتماعی در ایران به سخره گرفت[۱۵۹] و عدالت را عنصر گمشده و فراموششده در روابط اجتماعی و اقتصادی آن جامعه شمرد[۱۶۰] و با برجستهسازی نابرابری موجود در جامعه و برانگیختن حس عدالتطلبی مردم،[۱۶۱] آن را به عاملی نیرومند برای سرنگونی نظامِ وابسته به غرب به عنوان یک «هدف غیرقابل تغییر»[۱۶۲] مبدل ساخت (ببینید: تبعیض).
عدالت اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران
امامخمینی پس از برپایی نظام جمهوری اسلامی در ایران، بر ویژگی عدالتخواهی این نظام تأکید کرد و ساختار حکومتی آن را در سایه عدالت الهی، ساختاری به دور از ستم و زورگویی معرفی کرد که در اندیشه رفاه مستمندان و به دنبال استیفای حقوق آنان است.[۱۶۳] در اصل یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به حکومت حق و عدل قرآن به عنوان یک اعتقاد و در اصل دوم به قسط و عدل به عنوان ارکان و پایههای نظام اشاره شده و در اصل سوم دولت جمهوری اسلامی به تأمین امکانات عادلانه برای همگان و در همه زمینههای مادی و معنوی و رفع تبعیضات ناروا موظف شدهاست.
بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حقوق و آزادیهای مدنی که باید برای همه افراد کشور بهطور عادلانه و مساوی آماده باشند، عبارتاند از:
- طبق اصول ۲۸ و ۴۳ آزادی و حق انتخاب شغل؛
- بر اساس اصول ۳۱ و ۴۳ آزادی و حق مسکن؛
- طبق اصول ۴۳ و ۴۶ آزادی و حق مالکیت؛
- طبق اصول ۴۱ و ۴۳ آزادی و حق تابعیت؛
- طبق اصول ۳۰ و ۴۳ حق آموزش و پرورش و آزادی تحصیل؛
- طبق اصل ۲۹ حق برخورداری از تأمین اجتماعی؛
- طبق اصل ۴۳ حق برخورداری از بهداشت و درمان.
امامخمینی در سیره عملی خود نیز اهتمام ویژهای به عدالت اجتماعی داشت و میکوشید تا در رفتارهای فردی و حکومتی خویش، آن را رعایت کند. در رفتار فردی ایشان سادهزیستی[۱۶۴] و نکوهش خوی کاخنشینی[۱۶۵] و در سیره حکومتی ایشان اقدامات حمایتی مانند حکم تشکیل کمیته امداد در اولین ماه پیروزی انقلاب[۱۶۶]، فرمان تشکیل جهاد سازندگی[۱۶۷]، افتتاح حساب بانکی ویژه برای رسیدگی به مسکن محرومان[۱۶۸] (ببینید: بنیاد مسکن انقلاب اسلامی) و تقاضای بسیج عمومی برای مبارزه با بیسوادی[۱۶۹] (ببینید: نهضت سوادآموزی) و دستور ایشان برای مصادره اموال سلسله پهلوی و وابستگان آن به نفع محرومان[۱۷۰] و در پی آن، تشکیل بنیاد مستضعفان[۱۷۱]، بیانگر تلاش ویژه ایشان برای برقراری عدالت اجتماعی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به فرمان امامخمینی، کمک به محرومیتزدایی و استقرار عدالت اجتماعی در زمینههای آب سالم و بهداشتی، تأمین برق، احداث راه، توسعه صنایع غذایی و آموزش روستاییان و مانند آن به اجرا درآمد.[۱۷۲]
امامخمینی در جایگاه رهبری جامعه مسلمان توجه به عدالت اجتماعی را یکی از مطالبات جدی و همیشگی خود از مسئولان و نهادهای حاکمیتی میدانست[۱۷۳] و بهویژه از روحانیان که در پی پیروزی انقلاب در جایگاه اداره کشور قرار گرفتند، میخواست سادهزیستی را پیشه خود سازند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا پرهیز کنند[۱۷۴] (ببینید: روحانیت)؛ همچنین در فرمان مهمی که خطاب به قوه قضاییه و ارگانهای اجرایی با محوریت حقوق مردم صادر کرد، با قاطعیت خواستار آن شد که عمل به عدل اسلامی سرلوحه فعالیت و اقدامات تمام نهادهای حاکمیتی در نظام جمهوری اسلامی قرار گیرد[۱۷۵] تا مردم با احساس آرامش و امنیت و آسودهخاطر زندگی کنند[۱۷۶] (ببینید: فرمان هشتمادهای). ایشان در طول ده سال رهبری نظام جمهوری اسلامی همواره مراقب بود که حتی به صورت غیرمستقیم، این جایگاه سیاسی و اجتماعی موجب بهرهمندی بیشتر ایشان و نزدیکان ایشان از منابع و فرصتهای اجتماعی نگردد؛ چنانکه در پاسخ نامه نخستین رئیسجمهور جمهوری اسلامی ایران که خواسته بود فرزند ایشان، سیداحمد خمینی منصب نخستوزیری را بپذیرد، بدون هیچ تکلفی و با صراحت، آن درخواست را رد کرد.[۱۷۷] ایشان تأکید میورزید اگر از سوی ایشان نیز کسی توصیه آورد نادیده گرفته شود.[۱۷۸] ایشان همچنین از مطبوعات و رسانهها میخواست که در خدمت تربیت و رشد و پیشرفت مردم و کشور باشند[۱۷۹] و از پوشش حداکثری اخبار مربوط به رهبری بپرهیزند[۱۸۰] و به مخالفان نیز اجازه ابراز دیدگاههای خود را بدهند.[۱۸۱] (ببینید: مطبوعات، رادیو، و تلویزیون)
عدالت اجتماعی در آینده بشری
قرآن کریم در آیات متعدد بر این نکته تأکید کردهاست که انسان در فرجام تاریخ خود به جامعهای مبتنی بر حق و همراه با پیروزی پارسایان دست مییابد[۱۸۲] و در سایه این تکامل اجتماعی، آرمانهای همیشگی بشر مانند برقراری عدالت و آزادی برآورده میگردد.[۱۸۳] نوید اسلامیِ قیام و انقلاب مهدی موعود، چارچوب این فرجام تاریخی را تشکیل میدهد. مجموعه اخبار و روایات دربارهٔ مهدویت، در دو محور اساسی شامل شاخصهای جامعه آرمانی عصر ظهور با تأکید بر عدالت اجتماعی[۱۸۴] و انتظار فرج با تأکید بر زمینهسازی ظهور به مثابه یک عمل عبادی است.[۱۸۵] از این اخبار بر میآید که مهمترین مسئله عصر ظهور حضرت مهدی(ع)، بیداد و نابرابری فراگیر جامعه بشری است و مهمترین برنامه اصلاحی اماممهدی (ع)، برپایی عدالت اجتماعی خواهد بود.[۱۸۶]
آموزه اسلامی ظهور مهدی موعود (ع) با محوریت عدالتخواهی،[۱۸۷] همانگونه که در طول تاریخ هم بر دیدگاه نظری شیعیان در اندیشه سیاسی و هم بر حرکتها و تلاشهای اجتماعی آنان اثرگذار بوده،[۱۸۸] در فرایند پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز از نقش و جایگاهی مهم برخوردار بودهاست؛ تا جایی که این اثرپذیری از فرهنگ مهدوی، از دید پژوهشگران غربی نیز پنهان نمانده، در تحلیلهای علمی آنان کاملاً برجسته شدهاست.[۱۸۹] در چارچوب این اندیشه شیعی، امامخمینی برقراری کامل عدالت اجتماعی را در گستره جهان، از ویژگیهای عصر ظهور مهدی موعود (ع) میشمرد.[۱۹۰] از نگاه ایشان برپایی عدالت در عصر ظهور تنها ناظر به عدالت توزیعی و رفاه اجتماعی نیست، بلکه ناظر به تمام مراتب انسانی است و دستاورد آن، برقراری اعتدال در تمام وجوه و ابعاد فردی و اجتماعی است.[۱۹۱] با الهامگرفتن از این آموزه، امامخمینی گام برداشتن منتظران امام زمان (ع) برای اجراییکردن عدالت نسبی در عصر خویش و زمینهسازی برای ظهور را دارای اهمیت و ضرورت میدانست[۱۹۲]؛ زیرا اساساً انتظار ظهور منجی، «انتظار قدرت اسلام» است که میطلبد تا همه کوشش کنند «مقدمات ظهور» فراهم شود.[۱۹۳]
در گفتمان امامخمینی تلاش دینی و حرکت انقلابی، گامی در راستای زمینهسازی برای ظهور منجی موعود و برپایی عدالت کامل بهشمار میآید[۱۹۴] و در چارچوب همین نگرش، امامخمینی استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران با اهداف و آرمانهای دینی را امانتی الهی میدانست که باید با تلاش و پشتکار فراوان به پیشگاه صاحب امانت یعنی حضرت مهدی موعود (ع) ارائه شود[۱۹۵]؛ از اینرو از مسئولان میخواست در این کشور ولیعصر (ع)[۱۹۶] به گونهای عمل کنند که جمهوری اسلامی آغازی برای حکومت جهانی اسلام به پرچمداری حضرت حجت (ع) باشد[۱۹۷] و راه برای ظهور منجی مصلح، هموار شود[۱۹۸] و با اقدامات زمینهساز، جهان برای آمدن مهدی (ع) آماده گردد[۱۹۹] (ببینید: مهدویت و امام زمان(ع)).
پانویس
- ↑ ابنفارس، مقاییس اللغه، ۴/۲۴۶؛ راغب، مفردات، ۵۵۱؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۱.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۳۹۶.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۲/۳۹.
- ↑ راغب، مفردات، ۵۵۱–۵۵۲.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۱۰۷.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۸۵–۸۶.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۹۴۱؛ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۴۶۱.
- ↑ فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۷.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۳/۳۸۹۵ و ۱۲/۱۸۳۶۳؛ فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۷.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۱/۱۵۴۹۵–۱۵۴۹۶.
- ↑ فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۸.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۲/۳۰۵۵–۳۰۵۶.
- ↑ فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۸.
- ↑ جمشیدی، نظریه عدالت، ۴۶–۴۷.
- ↑ جمشیدی، نظریه عدالت، ۴۸–۶۶.
- ↑ جمشیدی و زنگنه، آسیبشناسی عدالت، ۵۶.
- ↑ رالز، نظریه عدالت، ۱۱۰–۱۱۱.
- ↑ واعظی، عدالت اجتماعی، ۱۹۳.
- ↑ حاتمینژاد و راستی، عدالت اجتماعی، ۴۹.
- ↑ جمالزاده، عدالت سیاسی و اجتماعی، ۶؛ حقیقت، اصول عدالت سیاسی، ۳۷۴.
- ↑ واعظی، عدالت اجتماعی، ۱۹۳.
- ↑ جمالزاده، عدالت سیاسی و اجتماعی، ۱۱.
- ↑ جمشیدی و زنگنه، آسیبشناسی عدالت، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۵۳؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴–۳۵۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۳.
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص، ۹۵–۹۶.
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص، ۸۰.
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص، ۹۴–۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶ و ۷/۱۱۵.
- ↑ لطیفی، مبانی عدالت اجتماعی، ۸۴.
- ↑ الرحمن، ۷؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۱۰۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۷۹.
- ↑ جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ۱۹۹ و ۲۱۳.
- ↑ نحل، ۹۰.
- ↑ شوری، ۱۵.
- ↑ حدید، ۲۵.
- ↑ انعام، ۴۵؛ کهف، ۵۷–۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، ح۴۲۹، ۶۰۳.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۹۹.
- ↑ نهج البلاغه، خ۹۳، ۱۲۹.
- ↑ ←ابنهشام، السیرة النبویه (ص)، ۱/۵۰۱–۵۰۳.
- ↑ جرداق، الإمام علی صوت العدالة الإنسانیه، ۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳، ۲۴؛ خ۱۵، ۳۲؛ خ۳۷، ۵۹ و ن۴۶، ۴۴۶.
- ↑ نهج البلاغه، ن۷۰، ۴۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، ح۴۲۹، ۶۰۳.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۶۱.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۴۴۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۸۱۹.
- ↑ جمالزاده، عدالت سیاسی و اجتماعی، ۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۲–۴۳.
- ↑ اخوان کاظمی، عدالت در اندیشههای سیاسی اسلام، ۹۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۹.
- ↑ جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ۴۷.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۲/۴۹۱؛ نجفی، جواهر، ۲۳/۲۹۴؛ امامخمینی، البیع، ۱/۵۳۴–۵۳۶ و ۵۹۸–۵۹۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۶–۵۸؛ علیدوست، عدالت به مثابه یک سند، ۱۵۶–۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۵۴۲–۵۴۳.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۱/۵۳۴–۵۳۶.
- ↑ داوری اردکانی، مقام سیاست نزد فارابی، ۱/۷۶.
- ↑ فارابی، فصول منتزعه، ۷۱–۷۲.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۵۴–۵۵.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۴۸۸–۴۸۹.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۵۱.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۵۰–۵۲.
- ↑ جمالزاده، عدالت سیاسی و اجتماعی، ۱۰.
- ↑ فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۱۶.
- ↑ لطیفی، مبانی عدالت اجتماعی، ۸۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۹–۳۸۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۳۳۰.
- ↑ اسراء، ۷۰؛ نساء، ۱.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ۶/۵۶۷؛ علیخانی، علیاکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)، ۵۲–۵۶.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۲/۱۱۱؛ محمدی ریشهری، موسوعة الامام علی (ع)، ۴/۱۹۴–۲۰۰.
- ↑ جهانیان، مفهوم، مبانی فلسفی و حقوقی، و اصول عدالت، ۹۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.
- ↑ اخترشهر، الزامات عدالت و آزادی در اندیشه امامخمینی، ۱۷۹؛ ایراننژاد و دیگران، عدالت اجتماعی در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۱۲۵–۱۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵–۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۱۰–۵۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۳ و ۱۷/۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۲۵ و ۱۵/۱۰۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۱۰.
- ↑ ارسطو، سیاست، ۱۱–۱۲ و ۳۵–۳۷.
- ↑ مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ۲۹۲–۲۹۴.
- ↑ آرون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی، ۱۶۹–۱۷۵.
- ↑ انعام، ۱۶۵؛ زخرف، ۳۲.
- ↑ روم، ۲۲؛ حجرات، ۱۳؛ نساء، ۳۲.
- ↑ نهج البلاغه، ح۳۲۰، ۵۷۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۳/۵۶۸.
- ↑ بقره، ۲۵۴ و ۲۶۷؛ معارج، ۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۷۰؛ ۴/۱۴۵ و ۷/۵۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰ و ۲۱/۴۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۸–۱۵۹، ۴۰۹ و ۲۱/۱۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۸، ۲۶۶ و ۱۵/۱۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۵؛ ۷/۳۳۵ و ۱۱/۱۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۷/۵۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۱۸–۵۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۸۳ و ۸/۴۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۵۳–۴۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰–۳۴۲.
- ↑ انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۱۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۱۱۷.
- ↑ غروی، مبانی حقوق در اسلام، ۳۲۴.
- ↑ قاضیزاده، اندیشههای فقهی ـ سیاسی امامخمینی، ۴۲۳.
- ↑ شجاعیزند، مصادر دینی آزادی و عدالت، ۱/۱۲۸.
- ↑ شجاعیزند، مصادر دینی آزادی و عدالت، ۱/۲۲۱.
- ↑ انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۲ و ۴/۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶–۲۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، ن۳۱، ۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۵۹.
- ↑ جمشیدی، اندیشه سیاسی، ۱۹۰.
- ↑ انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۲۱.
- ↑ شجاعیزند، مصادر دینی آزادی و عدالت، ۱/۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۱۵.
- ↑ انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۳۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۷۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۵۵.
- ↑ آشوری، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، ۲۰۷.
- ↑ صدر، اقتصادنا، ۶۵۹–۶۶۳.
- ↑ ماوردی، أدب الدنیا و الدین، ۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۲۴–۶۲۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۰.
- ↑ سبحانی و رضوی، استخراج اصول حاکم بر ایده عدالت در آرای امامخمینی، ۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۱۸–۵۱۹ و ۸/۲۸۶–۲۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۷۲ و ۱۱/۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۵۰؛ ۹/۴۹۰ و ۲۰/۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۰۹؛ ۴/۵۱۲ و ۹/۴۵۷–۴۵۸.
- ↑ نجفی و فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی، ۲۴۰–۲۴۱.
- ↑ نجفی و فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی، ۲۴۸.
- ↑ نجفی و فقیه حقانی، تاریخ معاصر ایران، ۱۵۸–۱۶۰.
- ↑ علیخانی، بهروز، نگاهی به زمینههای اجتماعی ـ روانی شکست حکومت مشروطه، ۴۸–۴۹.
- ↑ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۱۰۲–۱۰۴.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۰۵ و ۴/۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۲۱ و ۴۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۲ و ۶/۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۲۵.
- ↑ ←رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۲/۴۸–۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۷ و ۴۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۷۹–۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۱۸–۵۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۴۶–۴۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۶۷.
- ↑ قطبی، سیاه و سفید سرزمین من، ۱۵۱.
- ↑ قطبی، سیاه و سفید سرزمین من، ۱۵۱–۱۵۲.
- ↑ ایراننژاد و دیگران، عدالت اجتماعی در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۲۱ و ۱۹/۱۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۲.
- ↑ اعراف، ۱۲۸؛ قصص، ۵؛ نور، ۵۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۳۵.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ۲/۶۴۶–۶۴۷؛ طبرسی، ۷/۲۳۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۲/۳۶۲.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ۱/۳۲۰؛ طوسی، الغیبة، ۴۵۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۲/۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ حکیمی، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، ۲۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۵۲/۳۶۲.
- ↑ لمبتون، نظریه دولت در ایران، ۶۹–۷۰؛ اخوان کاظمی، عدالت در اندیشههای سیاسی اسلام، ۳۳۷.
- ↑ کرامر، علویان سوریه، ۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰ و ۱۷/۳۰۶–۳۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲؛ ۱۶/۱۳۱ و ۲۱/۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۵ و ۱۸/۴۷۱–۴۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷.
منابع
- قرآن کریم.
- آرون، ریمون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی، ترجمه باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۸۲ش.
- آشوری، محمد، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، تهران، گرایش، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنادریس حلی، محمدبنمنصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابنشهرآشوب، محمدبنعلی، مناقب آل ابیطالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویه (ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- اخترشهر، علی، الزامات عدالت و آزادی در اندیشه امامخمینی، مجله علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ۴۲، ۱۳۹۴ش.
- اخوان کاظمی، بهرام، عدالت در اندیشههای سیاسی اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، تهران، شرکت سهامی، ۱۳۵۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- انصاری، منصور و سعید نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امامخمینی، مجله اندیشه سیاسی در اسلام، شماره ۲–۳، ۱۳۹۴ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- ایراننژاد، ابراهیم و دیگران، عدالت اجتماعی در اندیشه سیاسی امامخمینی، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، شماره ۱، ۱۳۹۱ش.
- بیهقی، احمدبنحسین، السنن الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۹م.
- جرداق، جورج، الإمام علی صوت العدالة الإنسانیه، قم، مجمع جهانی اهلبیت، ۱۴۲۶ق.
- جمالزاده، ناصر، عدالت سیاسی و اجتماعی، در سه رهیافت فقهی، فلسفی و جامعهشناختی، مجله دانش سیاسی، شماره ۸، ۱۳۸۷ش.
- جمشیدی، محمدحسین و پیمان زنگنه، آسیبشناسی عدالت در مکاتب سیاسی جهان معاصر، مجله پژوهشهای انقلاب اسلامی، شماره ۲، ۱۳۹۱ش.
- جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امامخمینی، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- جمشیدی، محمدحسین، نظریه عدالت از دیدگاه فارابی، امامخمینی و شهید صدر، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- جوادی آملی، عبدالله، بنیان مرصوص، امامخمینی در بیان و بنان آیتالله جوادی آملی، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، إسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
- جهانیان، ناصر، مفهوم، مبانی فلسفی و حقوقی، و اصول عدالت، چاپشده در دومین نشست اندیشههای راهبردی، تهران، دبیرخانه نشست اندیشههای راهبردی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- حاتمینژاد، حسین و عمران راستی، عدالت اجتماعی و عدالت فضایی، مجله جغرافیایی سرزمین، شماره ۹، ۱۳۸۵ش.
- حقیقت، سیدصادق، اصول عدالت سیاسی، مجله نقد و نظر، شماره ۱۰–۱۱، ۱۳۷۶ش.
- حکیمی، محمد، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، پژوهشی در انقلاب جهانی مهدی (عج)، قم، بوستان کتاب، چاپ ششم، ۱۳۸۵ش.
- داوری اردکانی، رضا، مقام سیاست نزد فارابی و اهمیت تفکر سیاسی او در عصر حاضر، چاپشده در مجموعه مقالات تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، به اهتمام موسی نجفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رالز، جان، نظریه عدالت، ترجمه مرتضی بحرانی و سیدمحمدکمال سروریان، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، تهران، عروج، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش.
- سبحانی، حسن و سیدمحمد رضوی، استخراج اصول حاکم بر ایده عدالت در آرای امامخمینی، مجله تحقیقات اقتصادی، شماره ۶۵، ۱۳۸۳ش.
- شجاعیزند، علیرضا، مصادر دینی آزادی و عدالت، چاپشده در چهارمین نشست اندیشههای راهبردی، تهران، دبیرخانه نشست اندیشههای راهبردی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- صدر، سیدمحمدباقر، اقتصادنا، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- صدوق، محمدبنعلی، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علیاکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
- صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، الغیبة، قم، دارالمعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- علیخانی، بهروز، نگاهی به زمینههای اجتماعی ـ روانی شکست حکومت مشروطه و به قدرت رسیدن رضاخان در ایران، مجله جامعهشناسی ایران، شماره ۱–۲، ۱۳۹۵ش.
- علیخانی، علیاکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- علیدوست، ابوالقاسم، عدالت به مثابه یک سند، قاعده، رویکرد و گفتمان عام، چاپشده در دومین نشست اندیشههای راهبردی (عدالت)، تهران، دبیرخانه نشست اندیشههای راهبردی، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- غروی، سیدمحمدجواد، مبانی حقوق در اسلام، تهران، جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، تحقیق فوزی نجار، تهران، نشر الزهراء (س)، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- فتاحی زفرقندی، علی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، بررسی مفهوم عدالت، مجله دفتر مطالعات نظامسازی اسلامی، شماره ۵۶، ۱۳۹۵ش.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قاضیزاده، کاظم، اندیشههای فقهی ـ سیاسی امامخمینی، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- قطبی، هادی، سیاه و سفید سرزمین من، ۱ ـ مقایسهای کوتاه و گویا میان قبل و بعد از انقلاب، قم، احمدیه، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
- کرامر، مارتین، علویان سوریه، تشیع مقاومت و انقلاب، چاپشده در مجموعه مقالات کنفرانس بینالمللی، دانشگاه تلآویو، چاپ اول، ۱۹۸۶م/ ۱۳۶۸ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- لطیفی، محمود، مبانی عدالت اجتماعی، مجله حکومت اسلامی، شماره ۳۵، ۱۳۸۴ش.
- لمبتون، آ.ک. س، نظریه دولت در ایران، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران، آزاد، ۱۳۵۹ش.
- ماوردی، علیبنمحمد، أدب الدنیا و الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- محمدی ریشهری، محمد، موسوعة الامام علی (ع)، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۸۸ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نجفی، موسی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ هفتم، ۱۳۹۱ش.
- نجفی، موسی و موسی فقیه حقانی، تاریخ معاصر ایران، اصفهان، آرما، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- واعظی، احمد، عدالت اجتماعی و مسائل آن، مجله قبسات، شماره ۳۳، ۱۳۸۳ش.
پیوند به بیرون
- حمید فاضل قانع، عدالت اجتماعی، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۲۲۶–۲۳۷.