تبعیض

از ویکی امام خمینی

تبعیض، تمایز و رفتار ناعادلانه دولت‌ها میان افراد جامعه.

ترجیح کسی بر دیگری به‌طور ناعادلانه، تبعیض است؛ فعالیتی که حق فرد یا اعضای گروهی را برای استفاده از فرصت‌هایی که در برابر دیگران گشوده است، سلب می‌کند. نابرابری اجتماعی همواره یکی از عوامل مهم انقلاب‌ در حکومت‌های مختلف بوده است. از مظاهر تبعیض در حکومت پهلوی، تبعیض میان قومیت‌های مختلف در کشور بود.

امام‌خمینی با نفی تبعیض در دین اسلام، هدف بعثت رسل را نجات مردم از ظلم و تبعیض می‌دانست و معتقد بود اساساً فلسفه تشکیل حکومت، نفی نابرابری اجتماعی و تشکیل جامعه معتدل است. ایشان حکومت‌های طاغوت و دولت‌های استکباری را پشتیبان نظام تبعیض می‌خواند و ابزارهایی مانند حق وتو در دست ابرقدرت‌ها را بزرگ‌ترین ناحقی در سطح بین‌الملل می‌شمرد.

از نگاه امام‌خمینی هدف از برقراری جمهوری اسلامی ایران، اجرای برادری و برابری و تشکیل دولتی است که در آن با همه قشرها به عدالت رفتار شود و امتیاز قشرها تنها به امتیازات انسانی باشد.

مفهوم‌شناسی

تبعیض واژه عربی از ریشه «بعض» و به معنای پاره‌پاره‌کردن و تقسیم آمده است[۱] و در کاربردهای فارسی به معنای کسی یا چیزی را به‌طور ناعادلانه بر دیگری ترجیح‌دادن به‌کار رفته است[۲]؛ چنان‌که از نگاه جامعه‌شناسی، تبعیضْ به فعالیتی گفته می‌شود که حق اعضای یک گروه را برای استفاده از فرصت‌هایی که در برابر دیگران گشوده است، سلب می‌کند.[۳] در نگاهی دیگر تبعیضْ وضع محدودیت‌هایی به کمک قانون، آداب و رسوم یا قرارداد غیررسمی علیه یک گروه خاص مانند یک گروه مذهبی یا نژادی است[۴]؛ از همین‌رو تبعیض‌نژادی نیز نظریه‌ای ارتجاعی، مبنی بر مساوی‌نبودن نژادهای مختلف قومی است و منکر حقوق مساوی برای اقوام می‌شود.[۵]

پیشینه

نابرابری اجتماعی، یکی از مشکلات جامعه بشری است. تبعیض در یونان و روم باستان تبعیضی قانونی بود و حکومت، افراد را به دو دسته فرادستان و فرودستان تقسیم می‌کرد[۶] و در جامعه ایرانِ پیش از اسلام نیز بر دو رکن مالکیت و خون استوار بود؛ بر این اساس مجموعه‌ای از حدود و مقررات، اشراف را از عامه مردم جدا می‌کرد.[۷] زندگی اشراف از جهت لباس، خوراک، مسکن و مانند آن با توده مردم و کشاورزان قابل قیاس نبود و قوانین و نظام‌های مملکتی نیز حامی این طبقه‌بندی بود.[۸]
با ورود اسلام به ایران با اینکه در اسلام بر نکوهش و نفی هر گونه تبعیض و برابری و برادری تأکید فراوان شده بود، همچنان تبعیض در شکل‌های گوناگون بر مردم اعمال می‌شد. پس از به‌حکومت‌رسیدن خاندان بنی‌امیه، تبعیض در میان مسلمانان به اوج رسید و مناسبات اجتماعی و امتیازات اقتصادی و منصبی، بر اساس عرب‌گرایی افراطی بنا شد؛ چنان‌که به مقابله ایرانیان در برابر آن و شکل‌گیری نهضت شعوبیه انجامید.[۹]
خلفای عباسی نیز پس از آنکه به قدرت رسیدند، برخلاف وعده‌های پیشین، از روش امویان پیروی کردند[۱۰] و بر اثر اختلافات نژادی و قومی روزافزون، اتحاد دنیای اسلام به تفرقه گرایید.[۱۱] در دوران حدود ۱۴۰ سال سلطه مغول بر ایران،[۱۲] وضع اجتماعی و اقتصادی ایران بیش از پیش درهم و آشفته شد.[۱۳]
پس از شکست مغول و حاکمیت دولت صفوی و حکومت‌های پس از آن نیز، به‌رغم کاهش نسبی آشفتگی‌های سیاسی، ظلم و تبعیض اجتماعی، همچنان ادامه یافت[۱۴]؛ به گونه‌ای که ایران در دوران قاجار از نظر اقتصادی و اجتماعی بسیار آشفته و درهم بود و شاه و اطرافیان با بی‌توجهی به درمان نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی، کمترین حقوق و احترامی برای توده مردم در نظر نداشتند.[۱۵] فشارهای اقتصادی بر مردم، قحطی و فقر عمومی ناشی از ولخرجی‌های دربار که تبعیض عمیق بین مردم و طبقه حاکم به وجود آورده بود، موجب شکل‌گیری شورش‌های پراکنده علیه حکومت قاجار شد که یکی از نتایج آن انقلاب مشروطه بود.[۱۶] تبعیض و نابرابری‌های اجتماعی در دوره رژیم پهلوی با شدت بیشتر ادامه یافت و خود، یکی از زمینه‌های انقلاب اسلامی به رهبری امام‌خمینی بود که در برابر آن برپا شد و به دنبال تشکیل نظام جمهوری اسلامی تلاش شد این نابرابری‌ها در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به صورت چشمگیری کاهش یابد.

نفی تبعیض در اسلام

در سرزمین حجاز پیش از اسلام علاوه بر افکار جاهلانه، مسئله عصبیت قومی بسیار پررنگ بود. آشکارترینِ آنها، اصل سنت قبیله‌ای، آداب و رسوم پدران و اجداد بود که این نوع عصبیتِ قومی[۱۷] در بسیاری از روابط اجتماعی باعث تبعیض می‌شد. با ظهور اسلام، روابط اخلاقی و قبیله‌ای در حجاز به‌کلی دگرگون شد و دلیل اصلی ستیز و مخالفت اشراف با پیامبر اکرم(ص) نیز همین عامل بود[۱۸]؛ زیرا قرآن کریم با نفی تبعیض میان انسان‌ها و قراردادن ملاک برتری بر تقوا،[۱۹] تحول عظیمی در فرهنگ جاهلی ایجاد کرد[۲۰]؛ چنان‌که مسلمانان را با یکدیگر برادر شمرده[۲۱] و دستور به اصلاح میان آنان داده است.[۲۲] پیامبر اکرم(ص) نیز هیچ‌گونه تبعیضی میان صحابه خود حتی با بردگان قائل نبود؛ چنان‌که بلال حبشیِ سیاه‌پوست را به عنوان نخستین مؤذن اسلام[۲۳] و همچنین خزانه‌دار خود[۲۴] انتخاب کرد. ایشان پس از فتح مکه نیز در خطبه‌ای اعلام کرد در اسلام عرب بر عجم و سفید بر سیاه برتری ندارد و ملاک برتری تقواست.[۲۵] امیرالمؤمنین علی(ع) نیز پس از رسیدن به حکومت و در نخستین روز پس از بیعت مردم با ایشان، همگان را از فزون‌خواهی از بیت‌المال برحذر داشت و با تقسیم غیرعادلانه اموال عمومی به مقابله برخاست[۲۶] و در توصیه‌هایی به حاکمان ازجمله اسودبن‌قطبه فرمانده سپاه حلوان، وی را به رعایت عدالت و تبعیض نگذاشتن میان مردم دعوت کرد.[۲۷]
قرآن کریم به سطوح مختلفی از تبعیض اشاره کرده است. یکی از این موارد، تبعیض میان فرزندان پسر و دختر بود که در دوران جاهلیت اجرا می‌شد.[۲۸] از دیگر مصادیق آن، تبعیض میان ثروتمندان و فقرا بود و خداوند پیامبر(ص) را از دورکردن افراد عابد و صالح از کنار خود برحذر داشت.[۲۹] تبعیض میان نژادها نیز ازجمله مواردی است که در قرآن از آن نکوهش شده و تعصب نژادی از مهم‌ترین عوامل بازدارنده ایمان و باعث کفر به خدا معرفی شده است.[۳۰] خداوند متعال همه انسان‌ها را فارغ از رنگ و نژاد به یک دین فرا خواند[۳۱] و اسلام را دینی جهانی قرار داد که متعلق به یک نژاد و سرزمین خاص نباشد، همین امر نشانه‌ای بر یکسان‌نگری به افراد در این دین است.[۳۲] اسلام، جنسیت، نژاد، قومیت و فضایل انتسابی را ملاک برتری قرار نداده است و تنها کرامت و سعادت انسان‌ها را در پرتو پرهیزگاری دانسته است و روشن است که تقوا و پرهیزگاری موجب تبعیض و برتری‌جویی انسان‌ها با یکدیگر نمی‌گردد.[۳۳]
امام‌خمینی با تأکید بر اینکه در اسلام هیچ تبعیضی وجود ندارد و ملاک برتری در دین، نه رنگ و نژاد و قومیت و جنسیت، بلکه پاکی و تقوا است،[۳۴] معتقد بود دین اسلام، با هرچیزی که برابری جامعه را نفی و امتیازات پوچ را حاکم کند، مبارزه خواهد کرد[۳۵] و پیروانش را نیز به مبارزه با این پدیده نکوهیده، دعوت می‌کند[۳۶] و اساساً هدف بعثت و رسالت تمامی انبیا[۳۷] ازجمله پیامبر اکرم(ص)، نجات مردم از ظلم و تبعیض و از میان‌بردن نابرابری میان سیاه و سفید، عرب و عجم است.[۳۸] ایشان با تأکید بر الگوگیری از زندگی امیرالمؤمنین علی(ع)، مصداق روشن نفی تبعیض در اسلام را حضور آن حضرت(ع) در محکمه با فردی یهودی می‌دانست.[۳۹]

تبعیض در رژیم پهلوی

تبعیض در دوره پهلوی را می‌توان در حوزه‌های سیاست و اقتصاد و خدمات اجتماعی مشاهده کرد. در این دوره نابرابری در حوزه خدمات رفاهی و توزیعِ درآمد و منابع، بسیار گسترده بود. ثروت و منابع ملی در حکومت پهلوی بیشتر در اختیار طبقه اشراف قرار داشت که روستاییان و طبقه محروم از آن بی‌بهره بودند.[۴۰] امام‌خمینی که اسلام را مدافع حقوق برابر انسان‌ها می‌دانست، ریشه این نابرابری در رژیم پهلوی را در طاغوتی و غیر اسلامی‌بودن این رژیم ارزیابی می‌کرد.[۴۱]
محمدرضا پهلوی به پیروی از سیاست اقتصاد سرمایه‌داری و برای مبارزه با خطر گسترش مارکسیسم و نیز جذب کارگران و طبقات پایین جامعه تلاش کرد اصلاحاتی در کشور انجام دهد[۴۲]؛ ولی این اصلاحات خود موجب افزایش شکاف طبقاتی و نامتعادل‌شدن سیاست‌های اقتصادی شد.[۴۳] امام‌خمینی با اشاره به این اصلاحات و ثمره آن که افزوده‌شدن فاصله طبقاتی میان غنی و فقیر بود، به آن واکنش نشان داد.[۴۴] ایشان معتقد بود نتیجه کارهایی که به نام ایجاد تمدن انجام می‌شود، دامن‌زدن به نابرابری بیشتر میان مردم و گسترش فقر است[۴۵] (ببینید: فقر ، انقلاب سفید ، و اصلاحات ارضی).
از مظاهر تبعیض در حکومت پهلوی، تبعیض میان اقوام، نژادها و قومیت‌های مختلف در کشور بود. مبنای اقدامات حکومت پهلوی، فارس‌گرایی افراطی و تمایلات شدید پان‌ایرانیستی با تکیه بر زبان فارسی و هویت و فرهنگ ایران پیش از اسلام و اسطوره آریایی بود؛ به‌ویژه در دوره محمدرضا پهلوی، به‌رغم بروز بحران‌های شدید قومی در آذربایجان و کردستان، مسئله اقوام در سایه مدرنیزاسیون کلی کشور به کلی فراموش شد.[۴۶] رژیم پهلوی ایلات و عشایر را مانع بزرگی بر سر راه نوسازی و تجدد در ایران می‌دانست.[۴۷] امام‌خمینی با اعتقاد به این نکته که حکومت بر اساس تکلیف الهی و قانون موظف است همه شهروندان را با یک نظر نگاه کند و تمام اهل کشور را برادر خود بداند،[۴۸] رژیم پهلوی را حکومتی طاغوتی و غیر اسلامی می‌دانست که با عمل‌نکردن به وظیفه و ادانکردن حقوق اقوام، نارضایتی آنان را موجب شده است.[۴۹] از نظر ایشان رژیم پهلوی علاوه بر رفتار ناعادلانه با اقوام کشور، با اقلیت‌های مذهبی نیز رفتاری همراه با تبعیض داشت[۵۰] (ببینید: اقلیت‌های دینی  و قومیت).

تبعیض در عرصه بین‌الملل

تفاوت نژاد، رنگ، زبان و مذهب میان ملت‌ها امری بدیهی است؛ اما این تفاوت‌ها هنگامی که به صورت حربه‌ای در دست دولت‌ها و افراد قدرتمند قرار می‌گیرند موجب به‌وجودآمدن بحران در عرصه بین‌الملل می‌شوند.[۵۱] امام‌خمینی ریشه تبعیض در عرصه بین‌الملل را در غرب و به‌ویژه در دو بلوک سرمایه‌داری و کمونیسم جستجو می‌کرد که در این میان نقش آمریکا ویژه و قابل تأمل است[۵۲] (ببینید: استکبار). در سخنان ایشان در خصوص تبعیض و نابرابری در عرصه بین‌الملل دو مبحث ابزارها و کشورهای نژادپرست برجسته است:

ابزارها

امام‌خمینی دولت‌های استکباری را پشتیبان نظام تبعیض می‌خواند[۵۳] و ابزارهایی مانند حق وتو در دست ابرقدرت‌ها را بزرگ‌ترین ناحقی در سطح بین‌الملل می‌دانست[۵۴] که بازیچه‌ای برای سلطه و بلعیدن کشورهای دیگر است[۵۵]؛ بنابراین ایشان معتقد بود برای ایجاد عدالت و رفع تبعیض در عرصه بین‌الملل باید حق وتو لغو شود.[۵۶] ایشان یکی از ابزارهای مستکبران برای اعمال نابرابری در عرصه بین‌الملل را سازمان‌های بین‌المللی می‌دانست و معتقد بود برخی قدرت‌های غربی به وسیله قدرت برآمده از این سازمان‌های وابسته به خود، دیگر کشورها را محکوم می‌کنند.[۵۷] ایشان بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی را طرفدار قدرتمندان و سرمایه‌داران می‌خواند که حقوق مستضعفان را نادیده می‌گیرند[۵۸] (ببینید: سازمان ملل متحد). کسانی که با دستاویز قراردادن ابزارهایی چون اعلامیه حقوق بشر، به‌رغم ادعای تلاش برای آزادی و بهره‌مندی ملت‌ها از حقوق مساوی، خود از بزرگ‌ترین تضییع‌کنندگان حقوق بشر و جنایتکاران عرصه بین‌الملل هستند[۵۹]؛ بنابراین ایشان هدف از تشکیل سازمان‌های حقوق بشر را تنها یافتن راهی برای سلطه بر کشورهای دیگر ارزیابی می‌کرد[۶۰] (ببینید: حقوق بشر).

دولت‌های نژادپرست

سیاست جدایی نژادی در برخی از دولت‌ها مانند آلمان نازی و آفریقای جنوبی، صورت رسمی و قانونی داشته است. مهم‌ترین نمودهای این سیاست عبارت است از: جداکردن شهروندان از یکدیگر برحسب گروه‌های قومی و به‌ویژه نژادی و محدود کردن اقلیت‌های نژادی از نظر محل زیست و آمیزش با نژاد برتر، سلب برخی حقوق مدنی و سیاسی از آنان، نابرابری دستمزدها، نابرابری امکانات دستیابی به آموزش و محیط‌های اجتماعی خاص و جز آن.[۶۱]
امام‌خمینی معتقد بود دنیای استعمار با تبلیغات فراوان، چند قدرت جهانی را نژاد برتر معرفی می‌کند و عقب‌ماندگی سایر ملت‌ها را به سبب نژاد حقیر آنان توجیه کرده و مانع هر گونه پیشرفت آنها می‌شود.[۶۲] ایشان دولت سفیدپوستان آفریقای جنوبی را مصداق بارز تبعیض‌نژادی می‌خواند و با درخواست قطع رابطه سیاسی و اقتصادی با این کشور، تأکید می‌کرد جمهوری اسلامی ایران هرگز با حکومتی که برای هیچ‌یک از ارزش‌های انسانی اهمیت قائل نیست، ارتباط نخواهد داشت[۶۳]؛ همچنین رژیم اسرائیل را به عنوان دولتی فاسد که با معرفی خود به عنوان برترین نژاد، تصرف نیل تا فرات را حق خود می‌داند،[۶۴] رژیمی نژادپرست می‌خواند و خواهان قطع رابطه کشورهای مسلمان با این رژیم بود[۶۵] (ببینید: رژیم اشغالگر قدس). امام‌خمینی رفتار صدام حسین و حزب بعث را نیز که حاضر بودند برای بقای خود، تمام بشریت را نابود کنند،[۶۶] مانند هیتلر از مصادیق نژادپرستی معرفی می‌کرد[۶۷] (ببینید: صدام حسین  و حزب بعث عراق).

مبارزه با تبعیض در جمهوری اسلامی ایران

امام‌خمینی که مبنای اصل برابری انسان‌ها در اسلام را ناشی از اصل بنیادین توحید تفسیر می‌کرد، معتقد بود همه انسان‌ها در پیشگاه خدا که خالق است، بنده و یکسان‌اند و تنها تقوا و پاکی از خطاست که ملاک امتیاز و برتری است؛ از همین‌رو باید با هر چیزی که برابری را در جامعه برهم می‌زند و امتیازات پوچ را حاکم می‌کند مبارزه کرد؛ مبارزه علیه قدرت‌های استعماری و استکباری نیز از همین جهت است.[۶۸] ایشان با تأکید بر اهمیت نقش حکومت در بسط عدالت و رعایت آن در رفتار با ملت و بیت‌المال،[۶۹] بر این باور بود که اساساً فلسفه تشکیل حکومت، نفی نابرابری اجتماعی و تشکیل جامعه معتدل است.[۷۰] در نظام اسلامی همه اقشار ملت مساوی‌اند[۷۱] و شرایط آزادی باید برای همه طبقات ملت فراهم باشد[۷۲]؛ روابط مردم و مسئولان، باید از الگوی حکومت پیامبر(ص) پیروی کند و مانند صدر اسلام، تشخیص مردم عادی از فرماندهان و مسئولان به‌راحتی ممکن نباشد.[۷۳] حاکم جامعه نیز نباید هیچ تبعیضی میان خود و افرادش با دیگران قائل شود.[۷۴] حکومت اسلامی یعنی حکومت مبتنی بر عدل و نفی تبعیض[۷۵] و برپایی چنین حکومتی در جامعه، امری ضروری و لازم و مطابق با هدف پیامبران(ع) است.[۷۶] از همین‌رو امام‌خمینی در مراحل مختلف نهضت اسلامی مردم ایران، با صراحت هدف از انقلاب را اجرای عدالت می‌دانست[۷۷] و برابری حاکمان و مردم، تأثیرنداشتن موقعیت سیاسی و اجتماعی در برخورداری از حقوق عمومی و بهره‌مندی مساوی همه از امکانات و منابع کشور را از مصادیق این عدالت می‌شمرد.[۷۸]
از نگاه امام‌خمینی هدف از برقراری جمهوری اسلامی ایران، اجرای برادری و برابری[۷۹] و تشکیل دولتی است که در آن با همه قشرها به عدالت رفتار شود و امتیاز قشرها تنها به امتیازات انسانی باشد.[۸۰] ایشان دربارهٔ جایگاه روحانیت نیز آنان را برخاسته از میان مردم می‌دانست[۸۱] (ببینید: روحانیت) و بر این باور بود که در جمهوری اسلامی همه افراد جامعه در برابر قانون برابرند؛ هرچند که قانون برخلاف رأی آنان باشد.[۸۲] ایشان همچنین بر رعایت حقوق اقلیت‌ها در حکومت اسلامی تأکید می‌کرد[۸۳] و معتقد بود در جمهوری اسلامی هیچ‌گونه تبعیضی میان ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان، در برخورداری از حقوق اساسی و اولیه وجود ندارد[۸۴] و در این حکومت، اختلاف نژادی مطرح نیست.[۸۵] ایشان که جمهوری اسلامی را متعهد به رفع هر گونه تبعیضِ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی طبق مقررات و قانون اساسی می‌دانست،[۸۶] برای رفع تبعیض میان مردم حاشیه‌نشین و مرکزنشین به دولت دستور داد برای عمران و آبادی و رفع مشکلات بهداشتی و درمانی مناطق محروم تلاش مضاعف انجام دهد[۸۷] (ببینید: مستضعفان).
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز که در ماه‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی تدوین شد، حقوق ملت در فصل سوم طی ۲۴ اصل بیان شده است. در این فصل، مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند، از حقوق مساوی برخوردارند (اصل ۱۹)؛ همه مردم اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی با رعایت موازین اسلامی بهره‌مندند (اصل ۲۰) و تضمین حقوق زن در تمام جهات، برعهده دولت اسلامی است (اصل ۲۱). افزون بر این در اصل ۱۵، استفاده از زبان‌های قومی و محلی در مطبوعات و رسانه‌ها در کنار زبان فارسی بی‌اشکال دانسته شده است.
در حوزه خدمات دولتی نیز پس از انقلاب اسلامی تلاش‌های فراوانی صورت گرفت. بر اساس سیاست‌های کلی نظام در این بخش که بر برابری و عدالت میان تک‌تک مردم جامعه تأکید می‌کرد،[۸۸] بخش کشاورزی در مناطق حاشیه‌ای تقویت شد[۸۹] (ببینید: کشاورزی)؛ همچنین با آغاز به‌کار جهاد سازندگی بر اساس فرمان امام‌خمینی[۹۰] در سال ۱۳۵۸، این نهاد، خدمات بسیاری برای آبادانی روستاها ازجمله جاده‌سازی، آب آشامیدنی، بهداشت، برق‌رسانی[۹۱] انجام داد (ببینید: جهاد سازندگی). نهادهای دیگری نیز در راستای فقرزدایی و رفع تبعیض شکل گرفت (ببینید: بنیاد مستضعفان ، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی ، کمیته امداد امام‌خمینی ، و نهضت سوادآموزی). علاوه بر مسائل اقتصادی، به امور آموزشی و فرهنگی در مناطق محروم نیز توجه ویژه‌ای شد. ساخت مدرسه، مسجد، برگزاری دوره‌های دامپزشکی، برپایی کلاس‌های اسلام‌شناسی، سوادآموزی، آموزش فنی و حرفه‌ای از نمونه این خدمات در همان ماه‌های نخست شکل‌گیری نظام اسلامی بود[۹۲] و این رویکرد در بسیاری از حوزه‌ها به‌ویژه در خدمات روستایی در چند دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی چشمگیر بوده است. (ببینید: انقلاب اسلامی ایران ، روستاییان ، عدالت اجتماعی ، و هیئت‌های هفت‌نفره).

پانویس

  1. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۵۵۹۳؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۴۳
  2. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۱۶۱۰
  3. گیدنز، جامعه‌شناسی، ۲۶۳
  4. بابایی، فرهنگ اصطلاحات، ۳۱۰–۳۱۱
  5. هیوود، مفاهیم کلیدی، ۸۹–۹۰
  6. ماخت و هال، تاریخ برده‌داری، ۱۶–۱۸
  7. کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ۴۲۴
  8. کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ۴۲۴–۴۲۵
  9. جعفریان، تاریخ ایران اسلامی، ۱/۳۳۰–۳۳۱؛ ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۸۷
  10. راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۲/۶۶
  11. راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۲/۱۷۱
  12. جعفریان، تاریخ ایران اسلامی، ۳/۱۵
  13. راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۴/بخش دو/۱۳۱۳
  14. جعفریان، تاریخ ایران اسلامی، ۴/۱۷ و ۴۵۳؛ آغاجری، مقدمه‌ای بر مناسبات دین و دولت، ۵۶۲–۵۶۷
  15. راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۴/بخش یک/۲۵۶–۲۵۷
  16. خاتمی، زمینه‌های خیزش مشروطه، ۱۷
  17. محمدجعفری، دین و برابری انسانی، ۲۹
  18. جعفریان، تاریخ ایران اسلامی، ۱/۴۶–۴۹
  19. حجرات، ۱۳
  20. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ۱/۵۰۴–۵۰۷
  21. آل عمران، ۱۰۳
  22. حجرات، ۱۰
  23. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۳۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۴/۲۸۶
  24. ابن‌اثیر، اسد الغابه، ۱/۲۴۳
  25. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۶/۳۴۲
  26. نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، خ۱۹۶، ۲۹۶–۲۹۷
  27. نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۹، ۴۷۹
  28. نحل، ۵۸–۵۹
  29. انعام، ۵۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۵/۳۱۷–۳۱۸
  30. شعراء، ۱۹۸–۲۰۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۷۹–۳۸۲
  31. طباطبایی، المیزان، ۱۴/۳۲۱
  32. بلاغی، آلاء الرحمن، ۲/۳
  33. حجرات، ۱۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۵–۳۲۷
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۷۸، ۳۸۸ و ۷/۷۸
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۲۱
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۱
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۷–۳۷۸
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۵۸
  40. عیوضی، طبقات اجتماعی، ۱۵۴–۱۵۵
  41. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۱۶ و ۱۱/۲۹۱
  42. هلیدی، دیکتاتوری و توسعه، ۱۱۲–۱۱۴
  43. اشرف و بنوعزیزی، طبقات اجتماعی، ۲۰۹–۲۱۴
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۴
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۳۰–۳۳۵
  46. حاجیانی، الگوی سیاست قومی، ۱۲۶
  47. کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ۶۲
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۳
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۱
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳ و ۵/۴۰۱
  51. یونسی، نژادگرایی، ۳۱۵–۳۱۸
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۴
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۷ و ۱۶/۴۳۱
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۰
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۳۱
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۷
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۵۸
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۲ و ۱۵/۲۴۰
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۶ و ۱۲/۲۵۸
  61. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۰۹
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۷۸ و ۳۹۷
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۱۹
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۴۰
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۹
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۸۵
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۸۸
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۵۰۹، ۹/۴۲۵ و ۱۷/۵۲۹
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۳
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۶۳
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۲۹
  74. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۱
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۱
  76. پورفرد، مردم‌سالاری دینی، ۲۷۸
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۵۵ و ۵۰۹، ۵/۲۳۶ و ۹/۴۲۳
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۸، ۲۶۶؛ ۶/۴۵۳–۴۵۴ و ۱۵/۱۰۹
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۵
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۷۲
  81. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷–۱۳۸
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۷
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۲۶؛ ۶/۲۵۸؛ ۱۲/۳۹ و ۱۷/۱۰۰
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۹؛ ۱۱/۲۹۰ و ۱۳/۱۰۳
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۳ و ۹/۴۹
  86. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۵۶
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۲۶ و ۱۸/۳۸
  88. شفیعی‌فر، دموکراسی و عدالت اجتماعی، ۷۰–۷۶
  89. رفیعی، توسعه ایران، ۲۳۷–۲۴۴
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۷۹–۱۸۰
  91. ازکیا و غفاری، توسعه روستایی، ۱۵۵
  92. بازرگان، مسائل و مشکلات، ۵۶–۵۸

منابع

  • قرآن کریم.
  • آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، فرهنگ اصطلاحات و مکتب‌های سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
  • آغاجری، سیدهاشم، مقدمه‌ای بر مناسبات دین و دولت در ایران عصر صفوی، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
  • ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(ص)، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه(ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
  • ازکیا، مصطفی و غلامرضا غفاری، توسعه روستایی با تأکید بر جامعه روستایی ایران، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • اشرف، احمد و علی بنوعزیزی، طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، تهران، نیلوفر، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بابایی، پرویز، فرهنگ اصطلاحات و مکتب‌های سیاسی، تهران، نشرآگاه، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
  • بازرگان، مهدی، مسائل و مشکلات نخستین‌سال انقلاب، تهران، ناشر عبدالعلی بازرگان، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
  • بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم، بنیاد بعثت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • پورفرد، مسعود، مردم‌سالاری دینی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • جعفریان، رسول، تاریخ ایران اسلامی، تهران، کانون اندیشه جوان، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • حاجیانی، ابراهیم، الگوی سیاست قومی در ایران، تهران، مجله مطالعات راهبردی، شماره ۱۱–۱۲، ۱۳۸۰ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • خاتمی، سیدمحمد، زمینه‌های خیزش مشروطه، تهران، پایا، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، تهران، نگاه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • رفیعی، محمدحسین، توسعه ایران نقدی بر گذشته راهی به سوی آینده، تهران، صمدیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • شفیعی‌فر، محمد، دموکراسی و عدالت اجتماعی با تأکید بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مجله مطالعات راهبری، شماره ۲۷، ۱۳۸۴ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • عیوضی، محمدرحیم، طبقات اجتماعی و رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • قرطبی، محمدبن‌احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، دنیای کتاب، چاپ ششم، ۱۳۶۸ش.
  • گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نی، چاپ چهارم، ۱۳۷۷ش.
  • ماخت، نورمن ال و مری هال، تاریخ برده‌داری، ترجمه سهیل سمی، تهران، ققنوس، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
  • محمدجعفری، رسول، دین و برابری انسانی، قم، ادیان، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و ششم، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و ششم، ۱۳۸۶ش.
  • ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، باورداران، چاپ دوم، ۱۳۶۸ش.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • هلیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ترجمه فضل‌الله نیک‌آیین، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۵۸ش.
  • هیوود، اندرو، مفاهیم کلیدی در علم سیاست، ترجمه سعید کلاهی و عباس کاردان، تهران، علمی فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • یونسی، مصطفی، نژادگرایی، و قومیت‌های معاصر در بستر تغییرات اجتماعی، تهران، مجله مطالعات ملی، شماره ۹، ۱۳۸۰ش.

پیوند به بیرون