توکل

از ویکی امام خمینی
نسخهٔ تاریخ ‏۶ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۲۶ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها) (added Category:مقاله‌های دارای شناسه using HotCat)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

توکل، اعتماد قلبی به خداوند و انقطاع از خلق.

امام‌خمینی توکل را اعتماد بر غیر می‌داند و میان توکل، با رضا، تفویض و ثقه تفاوت قائل است.

امام‌خمینی حقیقت توکل را سکون و اطمینان به حق، تفویض امر به خداوند و اعتماد به کفالت او دانسته و منتهای توکل را رسیدن به مقام یقین و منتهی شدن یقین به توحید فعلی می‌داند.

ایشان توکل را دارای ارکانی چون علم خداوند به نیازهای بندگان و شفقت خداوند بر آنان می‌داند، و توکل را دارای مراتبی دانسته که درجات مختلف آن، به اختلاف مقامات سالکان بازمی‌گردد.

امام‌خمینی، توکل را امری تدریجی و راه تحصیل آن را ایمان به علم خداوند به نیاز او، بخل نداشتن در فیض وجود به بندگان و عمومیت رحمت خداوند می‌داند و ثمره توکل را بی‌نیازی و عزت نفس برشمرده و برای توکل موانعی چون دنیاطلبی و ضعف ایمان ذکر کرده و میان توکل و استفاده از اسباب، ناسازگاری قائل نیست.

امام‌خمینی خود در دوران مبارزه با رژیم پهلوی و در جریان جنگ تحمیلی متوکل بود و هیچ‌گاه تزلزلی در او راه نیافت.

مفهوم‌شناسی

توکل به معنای اظهار ناتوانی در کار و اعتماد بر دیگری است.[۱] بعضی اظهار ناتوانی را جزو معنای توکل نمی‌دانند.[۲] امام‌خمینی توکل را اعتماد بر غیر می‌داند؛ اما در اینکه معنای آن اظهار ناتوانی باشد، تردید کرده، ناتوانی را لازم معنای توکل می‌داند.[۳] این واژه در اصطلاح اخلاقی، اعتماد قلبی به خداوند و مأیوس بودن از آن چیزی است که در دست مردمان است.[۴] در اصطلاح عرفانی نیز واگذارکردن امور به مالک آن و اعتمادنمودن به وکالت اوست.[۵] بعضی، توکل را به معنای انقطاع از خلق و پیوستن به حق می‌دانند.[۶] امام‌خمینی در کتاب‌های اخلاقی و عرفانی خود به هر دو اصطلاح اشاره و آنها را تأیید کرده است.[۷]
توکل، با واژگانی چون رضا، تفویض، و ثقه مرتبط است. امام‌خمینی مقام رضا را غیر از مقام توکل و از آن عالی‌تر می‌داند؛ زیرا متوکل طالب خیر و صلاح خویش است و حق را در تحصیل خیر وکیل می‌کند؛ ولی راضی، اراده خود را در اراده حق فانی کرده است و برای خود اختیاری قائل نیست[۸] (ببینید: رضا). برخی معتقدند تفویض اعم از توکل است؛ زیرا توکل معمولاً پس از وقوع سبب است و انسان، امر مورد وکالت را به خدا واگذار می‌کند و حق‌تعالی را وکیل می‌سازد، اما تفویض پیش و پس از وقوع سبب نیز هست؛ همچنین توکل در مصالح است، بر خلاف تفویض که در مطلق امور است. در توکل، شخص حق‌تعالی را قائم مقام خود در تصرف می‌داند؛ اما در تفویض، بنده خود را در امور متصرف نمی‌داند و تمام حول و قوه را از خداوند می‌داند[۹]؛ البته امام‌خمینی اینکه توکل شعبه‌ای از تفویض باشد را نمی‌پذیرد و دلیلی بر عام‌بودن تفویض و اینکه توکل تنها پس از وقوع است، نمی‌بیند.[۱۰] ایشان مانند خواجه‌عبدالله انصاری،[۱۱] ثقه را غیر از توکل می‌داند؛ زیرا ثقه به اعتقاد اهل معرفت، اعتماد و وثوق به پروردگار است که مقدمه و روح توکل است و تا بنده به حق‌تعالی وثوق نداشته باشد، مقام توکل نخواهد داشت.[۱۲]

پیشینه

توکل یکی از خصلت‌های پسندیده است که در ادیان الهی بر آن تأکید شده و از صفات انبیا(ع) است.[۱۳] در کتاب مقدس توکل به خداوند سبب اجابت دعوت بندگان شمرده شده[۱۴] و خداوند را سپر و محافظ همه متوکلان دانسته است.[۱۵]
در قرآن کریم، از توکل یادشده و در آیات فراوانی به آن تشویق و ترغیب شده است.[۱۶] در منابع روایی نیز بابی به آن اختصاص داده‌اند.[۱۷] در روایتی، توکل، علم متوکل به عدم نفع و ضرر از ناحیه مخلوق و یأس از آنها دانسته شده است که وقتی بنده این‌گونه باشد، کاری برای غیر خداوند انجام نمی‌دهد، و به غیر او امید نمی‌بندد، از غیر خدا نمی‌ترسد و به کسی طمع ندارد.[۱۸] امام‌صادق(ع)، توکل را از جنود عقل و ضد حرص معرفی کرده است.[۱۹]
اهل معرفت توکل را یکی از مقامات سالکان شمرده‌اند و از آن با عنوان سخت‌ترین منازل عوام و آسان‌ترین طریق برای خواص یاد کرده‌اند.[۲۰] بعضی نیز در آثار خود بابی مستقل به آن اختصاص داده‌اند.[۲۱] شقیق بلخی (م۱۴۹ق) را می‌توان از نخستین صوفیانی دانست که دربارهٔ توکل سخن گفته است.[۲۲]
توکل، جایگاه مهمی در علم اخلاق دارد و علمای اخلاق آن را در شمار عوامل نجات آدمی و بالاترین مقامات اهل یقین شمرده‌اند.[۲۳] غزالی به صورت جامع به بررسی توکل و مسائل آن پرداخته است.[۲۴] خواجه‌نصیرالدین طوسی توکل را یکی از احوال شش‌گانه‌ای برشمرده که رعایت آن بر سالک لازم است.[۲۵]
امام‌خمینی در کتاب‌های اخلاقی و عرفانی خود، به بحث دربارهٔ توکل پرداخته است. ایشان در شرح چهل حدیث[۲۶] در تبیین روایتی که به مراتب توکل مربوط می‌شود، به بیان آن پرداخته است. مباحث ایشان در این موضوع، بیشتر ناظر به عبارات خواجه‌عبدالله انصاری در منازل السائرین[۲۷] و شرح ملاعبدالرزاق کاشانی است.[۲۸] ایشان همچنین در حدیث جنود عقل و جهل به زوایای دیگری از توکل اشاره نموده است.[۲۹] ایشان بنابر مبنای اخلاقی خود، پایبندی عملی به اخلاق را حایز اهمیت دانسته، معتقد است مباحث اخلاقی، افزون بر راهنمایی و ارشاد باید معالجه‌کننده رذایل اخلاقی باشند[۳۰] (ببینید: اخلاق  و علم). ایشان در بیان مسئله توکل نیز به همین جهت توجه داشته و مخاطب را با موعظه و تذکار به حقایق آن آشنا می‌کند.[۳۱]

حقیقت توکل

عارفان در بیان حقیقت توکل، معانی مختلفی ذکر کرده‌اند. بعضی توکل را متوسل نشدن به اسباب با وجود شدت نیاز به آنها و سکون و اطمینان به حق دانسته‌اند[۳۲] و بعضی نیز آن را تفویض امر به خداوند و اعتماد به کفالت او می‌دانند.[۳۳] امام‌خمینی در بیان حقیقت توکل، به نقل این سخنان بسنده کرده، این معانی را نزدیک به هم دانسته، برای بیان حقیقت توکل کافی می‌داند.[۳۴] ایشان با استناد به روایتی،[۳۵] حد و منتهای توکل را آن می‌داند که صاحب توکل دارای مقام یقین گردد و یقین او نیز به توحید فعلی منتهی شود؛ یعنی غیر حق را ضارّ و نافع یا مؤثّر و مقدِّر نبیند.[۳۶] چنین مقامی، امری قلبی است که باید با تقویت ایمان به آنجا رسید. البته به اعتقاد ایشان نیل به این مقام با کسب و کار منافات ندارد، بلکه سالک برای تصحیح مقام توکل، باید با نور معرفت، از اسباب ظاهری منقطع شود و از آنها حاجت نخواهد، نه اینکه عمل را ترک کند.[۳۷] برخی علمای اخلاق، توکل را مانند دیگر ابواب ایمان، مشتمل بر سه رکن دانسته‌اند:

  1. علم و باور قلبی به قدرت و روزی‌بخشی خداوند؛
  2. عمل-که ثمره توکل است ـ؛
  3. حال-که معنا و حالت سالک است-.[۳۸]

به عقیده امام‌خمینی، توکل از چهار رکن اساسی تشکیل می‌شود:

  1. علم خداوند به نیازهای بندگان؛
  2. قدرت خداوند بر رفع نیازمندی‌های آنان؛
  3. بخل نداشتن؛
  4. شفقت خداوند بر بندگان.

با اختلال در هر یک از این امور نیز توکل و اعتماد به وکیل به دست نمی‌آید؛ بنابراین شخص متوکل به مقدار علم خود به این ارکان، شالوده توکل را در وجود خود بنا می‌کند.[۳۹]

درجات توکل

علمای اخلاق و اهل معرفت برای توکل درجاتی برشمرده‌اند؛ ازجمله:

  1. اعتماد و توکل به خداوند، مانند اعتماد به وکیل؛
  2. اعتماد به خداوند، مانند اعتماد کودک به مادر که غیر او را نمی‌شناسد. در این حال شخص، فانی از توکل خود است و تنها نظر و اعتماد به حق دارد؛
  3. ندیدن قدرت و اختیاری برای خود و کردار خود را تحت اراده حق‌تعالی دیدن.[۴۰]

برخی اهل معرفت سه درجه برای توکل ذکر کرده‌اند:

  1. توکل به همراه طلب و کسب و تمسک به اسباب؛
  2. توکل با ترک طلب و کسب و روی‌گردانی از اسباب به سبب شهود اینکه خداوند رازق است؛
  3. توکل به اینکه حق‌تعالی تنها مالک اشیا است و برای بنده چیزی نیست تا حق‌تعالی را وکیل خود قرار دهد.[۴۱]

امام‌خمینی با نقل روایتی[۴۲] توکل را دارای مراتبی می‌داند که درجات مختلف آن، به اختلاف مقامات سالکان، مقدار معرفت آنان به ربوبیت حق و چگونگی تصرف خداوند در امور، بازمی‌گردد.[۴۳] ایشان متوکلان را به سه دسته تقسیم می‌کند:

دسته اول

دسته اول، بیشتر مردم هستند که گرچه خداوند را به زبان، متصرف در همه امور می‌دانند، قلباً به آن اعتقاد ندارند؛ از این‌رو در امور دنیوی تنها به اسباب و علل ظاهری تمسک می‌کنند و به فاعلیت خداوند در این امور اعتماد ندارند. به اعتقاد امام‌خمینی، این دسته در حقیقت، خارج از مرتبه توکل‌اند.[۴۴]

دسته دوم

دسته دوم، کسانی هستند که با اعتماد به آیات و روایات و با تکیه بر برهان عقلی، به این حقیقت اعتقاد دارند که قلمرو تصرف خداوند، تمام امور را دربر می‌گیرد؛ اما در مقام عمل، قلب‌هایشان به اسباب ظاهری وابستگی دارد و به گستردگی تصرف خداوند، باور قلبی ندارند.[۴۵]

دسته سوم

دسته سوم، کسانی هستند که تصرف حق در موجودات را پذیرفته‌اند و این باور را به قلب خود رسانده‌اند. کامل‌ترین افراد این دسته، گروهی هستند که به اسباب ظاهری هیچ‌گونه دلبستگی ندارند و قلب‌شان به مقام ربوبی تعلق پیدا کرده است و این دسته هنوز در مقام کثرت افعالی قرار دارند[۴۶]؛ زیرا شخص متوکل، اموری را برای خود اثبات کرده، خدا را وکیل خود در آن امور قرار داده است و در این مرحله، در مقام کثرت است؛ اما اگر این گروه، از مقام کثرت گذشتند و جلوه‌ای از توحید فعلی بر آنان آشکار شد همه تصرفات را به حق نسبت می‌دهند، از مرحله توکل فراتر رفته‌اند تا آنجا که به مشاهده حضوری جلوه توحید را شهود کنند[۴۷] (ببینید: توحید(۱)).
امام‌خمینی بر اساس مبانی عرفانی خود، با اشاره به نکته بدیعی مرتبه دیگری نیز به سه قسم یادشده می‌افزاید. ایشان بالاترین مرتبه توکل را توکلی می‌داند که برای سالک پس از مقام «فنای کلی» و رسیدن به مقام «بقاء بالله» حاصل می‌شود؛ زیرا مرتبه پیش، مرتبه فنا و توحید فعلی است و در این مرتبه سالک از فنا به بقا بازمی‌گردد و میان کثرت و وحدت جمع می‌کند. اگرچه تصرفات موجودات را ملاحظه می‌کند، ولی تنها خدا را متصرف حقیقی می‌بیند.[۴۸]
امام‌خمینی همسو با بعضی از علمای اخلاق،[۴۹] با استناد به برخی آیات،[۵۰] معتقد است تا وقتی اعتقاد و ایمان قلبی به عمومیت تصرف خدا، برای انسان حاصل نشود، به کار بردن لفظ توکل برای او، حقیقی نخواهد بود. از این‌رو ایشان، ایمان را از ارکان توکل می‌شمارد.[۵۱] ایشان تنها علم را برابر با ایمان به آن نمی‌داند، بلکه معتقد است مرتبه ایمانی پس از رسیدن باور علمی به مرتبه قلب، به دست می‌آید.[۵۲]

راه تحصیل

علمای اخلاق، راه حصول توکل را تحصیل ایمان و توحید حقیقی می‌دانند که شخص در عالم، فاعلی را غیر خداوند نبیند.[۵۳] امام‌خمینی راه تحصیل توکل را ایمان به علم خداوند به نیاز او، بخل نداشتن در فیض وجود به بندگان و عمومیت رحمت و محبت خداوند و رساندن آن به قلب می‌داند و تنها علم به این امور را برای حصول توکل کافی نمی‌داند و معتقد است ممکن است شخص، عمری به تحصیل این علوم پرداخته باشد، اما دست نیاز نزد دیگران دراز کند. ایشان توصیه می‌کند شخص سالک مجاهد، در این راه هنگامی که اشتغال نفس‌اش کم است با حضور قلب و تفکر، به ذکر «لا اله الاّ الله» مشغول شود و قلب‌اش را با این ذکر شریف بیدار کند و رحمت عام، لطف، علم و قدرت خداوند را به قلب خود یادآوری کند و در آن اندیشه کند تا آنجا که به قلب حالت رقّت و تذکر دست دهد و قلب پیرو زبان گردد، در این صورت پس از مدتی نور توکل در قلبش پدیدار می‌شود.[۵۴] ایشان خاطرنشان کرده است که حصول توکل مانند دیگر مقامات، امری تدریجی است و یکباره محقق نمی‌شود و ممکن است شخص در آغاز در پاره‌ای امور، توکل کند تا کم‌کم به توکل مطلق دست یابد.[۵۵]

آثار توکل

قرآن کریم خداوند را برای متوکلان کافی معرفی می‌کند[۵۶] و بندگان متوکل را محبوب خداوند می‌داند.[۵۷] در روایات، توکل منزلگاه غنا و عزت[۵۸] و کفایت[۵۹] و سبب آسان‌شدن امور[۶۰] شمرده شده است. علمای اخلاق برای توکل بر خدا آثار و نتایج پرشماری ذکر کرده‌اند؛ ازجمله خداوند امور دنیوی و اخروی او را سامان می‌دهد؛ سبب هدایت، یقین و عزت شخص می‌شود و گناهان او را می‌آمرزد.[۶۱]
امام‌خمینی نیز با استناد به روایاتی از امام‌صادق(ع)،[۶۲] ثمره توکل را بی‌نیازی و عزت نفس می‌شمارد؛ زیرا وقتی متوکل چشم طمع از مخلوق فرو ببندد و به ذات مقدس حق دلبستگی پیدا کند، بی‌نیازی و عزت در دل او جای می‌گیرد.[۶۳] به اعتقاد ایشان، این توکل، به یقین منتهی می‌شود و ثمره یقین، توحید افعالی است؛ یعنی سالک غیر از حق، مؤثری در عالم نمی‌بیند.[۶۴] ایشان تحقق ثمرات توکل را از نشانه‌های حصول نور توکل می‌داند.[۶۵] ایشان دلیل اینکه چرا بعضی از سالکان با وجود علم به ارکان توکل، از علم خود نتیجه عملی نمی‌گیرند، نداشتن ایمان حقیقی می‌داند.[۶۶]

موانع و شبهات

قرآن کریم وسوسه‌های درونی و بیرونی را از موانع توکل می‌داند، چنان‌که شیطان انسان را از فقر[۶۷] و دشمنان[۶۸] می‌ترساند یا افراد خارجی انسان را از غیر خداوند هراسان می‌کنند.[۶۹] علمای اخلاق و عرفان موانع توکل را جهل و غفلت از قدرت بی‌پایان الهی،[۷۰] سوء ظنّ به خداوند و خوف از فقر[۷۱] و جهل در نسبت دادن مصالح و خیرات به اسباب[۷۲] می‌دانند. امام‌خمینی نیز موانعی برای توکل ذکر کرده است:

دنیاطلبی

اهمیت دادن به دنیا سبب می‌شود افراد به حق‌تعالی اعتماد نکنند و به اسباب متوسل شوند. در مقابل این افراد به جهت اینکه به آخرت اهمیت نمی‌دهند، در امور آخرت خود را متوکل بر خداوند و رحمت او و شفاعت شافعان می‌دانند[۷۳]؛ همچنان‌که پیروی از شهوات نیز سبب می‌شود انسان برای به دست آوردن آنها در برابر اهل دنیا خاضع شود و به دست آنها چشم بدوزد[۷۴]؛

جهل و غفلت

جهل به قدرت، علم و جود خداوند[۷۵] یا غفلت از آنها و اینکه خداوند تدبیر همه امور عالم را در دست دارد، سبب می‌شود که انسان به اسباب ظاهری تکیه کند[۷۶]؛

ضعف ایمان و توحید

انسان تا حقیقت توحید افعالی و اینکه جز خداوند مؤثری در عالم نیست را به قلب نرساند و به آن ایمان پیدا نکند، حقیقت توکل در او پیدا نمی‌شود و چشم به اسباب ظاهری خواهد داشت و چه بسا حکیم و فیلسوفی که علم به قدرت و جود حق‌تعالی دارد و علم او را محیط بر تمام موجودات می‌داند؛ با این حال، از غیر خداوند حاجت می‌خواهد و در صدد جلب قلوب دیگران است.[۷۷] از مسائل مهم توکل، منافات‌نداشتن آن با طلب روزی به معنای سعی و تلاش و تمسک به اسباب ظاهری است؛ زیرا ملاک، اعتماد و اطمینان به خداوند است، نه اسباب ظاهری؛ افزون بر اینکه شریعت نیز انسان را به طلب روزی از راه اسباب عادی دعوت کرده است[۷۸]؛ با این حال، برخی از اهل معرفت، کسب را منافی توکل دانسته‌اند[۷۹]؛ زیرا اگر برای چیزی غیر از خداوند تأثیری دیده شود، نشان از نقصان توحید است و اگر به اسباب توجه نشود، طعن به شریعت است؛ زیرا در شریعت امر به کسب و توسل به اسباب شده است[۸۰]؛ بر همین اساس، بعضی عارفان معتقدند متوکل برای تصحیح توکل خود باید بدون زاد و توشه در بیابان سیر کند تا بتواند به توکل دست یابد.[۸۱]
امام‌خمینی مانند دیگر علمای عرفان و اخلاق،[۸۲] میان توکل و استفاده از اسباب، ناسازگاری قائل نیست و توکل را تنها ترک اعتماد و توجه به اسباب، معرفی کرده است.[۸۳] ایشان توصیه برخی عارفان به ترک اسباب را ناشی از نقصان سالک و جهل او به مقام توحید و توکل می‌داند؛ زیرا حقیقت توحید، برگرداندن همه اسباب و تصرفات به حق‌تعالی است و سالک باید همه این اسباب را از جانب حق بداند و به اسباب ظاهری تکیه نکند، و این به معنای ترک عمل نیست.[۸۴]

سیره عملی امام‌خمینی

امام‌خمینی در طول زندگی خود، همواره تکیه و اعتماد ایشان بر خداوند بوده است و این امر از مهم‌ترین عوامل سرفرازی و استواری ایشان در تمام فراز و نشیب‌های زندگی به‌شمار می‌رود.[۸۵] سیره عملی ایشان نیز بیانگر همین موضوع است. ایشان در طول مبارزات خود با رژیم پهلوی، با توکل به خداوند بدون هیچ هراسی از رژیم، به فعالیت‌های خود ادامه داد. ایشان در پانزده خرداد ۱۳۴۲ در جریان حمله رژیم به فیضیه، و احتمال حمله به خانه ایشان، خانه را ترک نکرد و با وجود اصرار همراهان، جای خود را تغییر نداد.[۸۶] در مصیبت درگذشت ناگهانی و مشکوک فرزند خود سیدمصطفی، ذره‌ای شکست در سیمای ایشان مشاهده نشد و حتی آن را از الطاف خفیه الهی دانست.[۸۷] امام‌خمینی در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز ستون محکم انقلاب بود و هیچ‌گاه تزلزلی در او راه نیافت؛ چنان‌که موشک‌باران تهران نیز اضطرابی در قلب او پدیدنمی‌آورد.[۸۸] ایشان در شرایط سخت و حساس جنگ تحمیلی و فشارهای شرق و غرب، تکیه‌گاه محکمی برای مسئولان بود.[۸۹]
امام‌خمینی افزون بر اینکه خود مصداق بارز توحید و توکل بود، در مراحل مختلف مبارزه و انقلاب و به مناسبت‌های گوناگون، در پیام‌ها و سخنرانی‌های خود، مردم و مسئولان را به توکل و تکیه بر خداوند دعوت می‌کرد[۹۰] (ببینید: اخلاق و سیره امام‌خمینی).

پانویس

  1. ‌جوهری، الصحاح تاج اللغة، ۵/۱۸۴۴–۱۸۴۵؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۱۳۶؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۳/۶۳۶
  2. ‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۸۲
  3. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۰۰
  4. ‌مدنی، ریاض السالکین، ۴/۱۲۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۱۸–۲۱۹
  5. ‌انصاری، منازل السائرین، ۶۵
  6. ‌لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۷۳–۲۷۵
  7. ‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۸؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۰۰؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۴
  8. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۷
  9. ‌کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۲۹–۳۳۰
  10. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۸–۲۱۹
  11. انصاری، منازل السائرین، ۶۷
  12. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۹؛ انصاری، منازل السائرین، ۶۷
  13. ‌قشیری، رساله قشیریه، ۳۱۳
  14. ‌کتاب اول تواریخ ایام، ب۵، ۲۰
  15. ‌کتاب اول تواریخ ایام، مزامیر، ب۱۸، ۳۰؛ کتاب اول سموئیل، ب۲۲، ۳۱
  16. ‌آل عمران، ۱۵۹؛ مائده، ۲۳؛ انفال، ۶۱
  17. ‌حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۱۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۹۸–۱۶۰
  18. ‌صدوق، معانی الاخبار، ۲۶۱
  19. ‌کلینی، الکافی، ۱/۲۱
  20. ‌انصاری، منازل السائرین، ۶۵
  21. کلینی، الکافی، ۱/۲۱؛ سراج، اللمع فی التصوف، ۱۰۴–۱۰۵؛ مکی، قوت القلوب، ۲/۳–۶۳؛ قشیری، رساله قشیریه، ۳۰۷
  22. ‌← ابونعیم، حلیة الاولیاء، ۸/۶۲–۶۳
  23. ‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۳۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۰
  24. احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۵۳–۲۰۳ و ۱۴/۳–۳۹
  25. خواجه‌نصیر طوسی، اوصاف الاشراف، ۸۱–۸۵
  26. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۳–۲۱۹
  27. انصاری، منازل السائرین، ۶۵
  28. کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۲۱–۳۲۸
  29. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۹۹–۲۲۴
  30. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳
  31. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۵، ۲۰۲–۲۰۳ و ۲۱۴
  32. ‌قشیری، رساله قشیریه، ۳۰۹
  33. ‌کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة، ۳۹۶
  34. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۹۹–۲۰۰
  35. ‌نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۲۱۵
  36. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۲۲–۲۲۳
  37. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴
  38. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۵۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۳۸۱
  39. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۶؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۴ و ۲۰۱
  40. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۸۵–۱۸۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۸–۴۰۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۳–۲۲۴
  41. ‌انصاری، منازل السائرین، ۶۵–۶۶؛ کاشانی، شرح منازل، ۳۲۲–۳۲۷
  42. ‌کلینی، الکافی، ۲/۶۵
  43. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۵
  44. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۵–۲۱۶
  45. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۶
  46. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۶–۲۱۷
  47. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۶–۲۱۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۲–۲۱۳ و ۲۱۹
  48. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۹
  49. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۹۱؛ خواجه‌نصیر طوسی، اوصاف الاشراف، ۸۳–۸۴
  50. ‌انفال، ۲
  51. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۶–۲۱۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۲۲
  52. ‌امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۴۳
  53. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۵۸–۱۵۹
  54. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۰۰–۲۰۴
  55. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۷
  56. ‌طلاق، ۳
  57. ‌آل عمران، ۱۵۹
  58. ‌کلینی، الکافی، ۲/۶۵
  59. ‌حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۱۳
  60. ‌آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۹۷
  61. ‌مکی، قوت القلوب، ۲/۶۲–۶۳
  62. ‌کلینی، الکافی، ۲/۶۳–۶۷
  63. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۹–۲۲۰
  64. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۲۳
  65. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۵
  66. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۴–۹۵
  67. ‌بقره، ۲۶۸
  68. ‌آل عمران، ۱۷۵
  69. ‌زمر، ۳۶
  70. ‌نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۳۲
  71. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۲۰۰
  72. ‌تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۲۱۲
  73. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۹–۹۰ و ۹۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱۵–۲۱۶
  74. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵
  75. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۴
  76. ‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱
  77. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۹ و ۹۴
  78. ‌نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۵–۲۲۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۱۴–۴۲۷
  79. ‌قشیری، رساله قشیریه، ۳۱۲؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۲۴–۳۲۵
  80. ‌غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۵۲۷
  81. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۹۳
  82. ‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۹۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۷
  83. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴
  84. ‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴
  85. ‌نگارش و باقی، حدیث پایداری، ۹۰
  86. ‌بروجردی، خاطرات، ۳/۲۳–۲۴
  87. ‌امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۴–۲۳۵
  88. ‌پورمقدس، خاطراتی از زندگی، ۴۰
  89. ‌خامنه‌ای، سخن آفتاب، ۱۱۶
  90. ‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۵۲ و ۱۷/۴۱۱

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابونعیم اصفهانی، احمدبن‌عبدالله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره، دار ام القری، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • انصاری، خواجه‌عبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • بروجردی، محمود، خاطرات، چاپ‌شده در سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام‌خمینی، تدوین مصطفی وجدانی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
  • پورمقدس، مسعود، خاطراتی از زندگی حضرت امام، مجله پاسدار اسلام، شماره ۹۶، ۱۳۶۸ش.
  • تلمسانی، عفیف‌الدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، سخن آفتاب، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمس‌الدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، معانی الاخبار، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
  • فیروزآبادی، محمدبن‌یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • قشیری، عبدالکریم‌بن‌هوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسن‌بن‌احمد عثمانی، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مکی، ابوطالب محمدبن‌علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون‌السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • نگارش، حمید و علی باقی نصرآبادی، حدیث پایداری، تهران، لوح محفوظ، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.

پیوند به بیرون