حب دنیا، دلبستگی به دنیا و نکوهش آن.
واژهشناسی
«حب» به معنای مهر، دوستی و دوستداشتن[۱] و مقابل آن «بغض» است.[۲] «دنیا» از ریشه «دنو» به معنای نزدیک است[۳] و به اعتبار نزدیکبودن عالم طبیعت[۴] به انسان نسبت به آخرت، دنیا نامیده شده است.[۵] در اصطلاح فلسفی، دنیا عالم طبیعت است[۶]؛ ولی در اصطلاح اخلاقی، دنیا شهوات و لذایذ در عالم طبیعت است[۷] و به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم میشود. هر مقدار از آن که برای به دست آوردن آخرت به کار میرود، ممدوح است و هر مقدار که در راستای بهره نفس باشد، مذموم است.[۸] نوع مذموم حب دنیا در اصطلاح اخلاقی و عرفانی به معنای دلبستگی، دلدادگی و رضایت به زندگی دنیوی است که همراه غفلت از زندگی جاوید اخروی است و به همین سبب همواره نکوهش شده است.[۹] امامخمینی همانند دیگر علمای اخلاق و عرفان، حب دنیا را در آثار خود به معنای منفی و یک رذیلت اخلاقی به کار برده است.[۱۰]
پیشینه
در ادیان و مکاتب بشری همچون هندوئیسم، تعلق به دنیا و نفس، نکوهش شده و دوری از دنیا، ترک تعلقات نفسانی و تحمل برخی ریاضتها به چشم میخورد.[۱۱] در ادیان الهی همچون دین یهود نیز به مواعظ پیامبران (ع) بر ترک حرص، طمع و مالاندوزی که از مظاهر حب دنیا بهشمار میآیند، تأکید شده است.[۱۲] اگرچه یهودیان با افراط در دنیاطلبی، قومی دنیاگرا شمرده میشوند.[۱۳] دوری از دنیا در قالب رهبانیت، از شاخصههای قوم مسیح (ع) بهشمار میآید و از ویژگیهای حضرت مسیح(ع) نیز دوری از دنیا و مظاهر آن قلمداد شده است[۱۴]؛ چنانکه در قرآن کریم به آن اشاره شده است.[۱۵]
دین اسلام که بر اساس آیه ۱۴۳ سوره بقره، دینی میانهرو است و افراط و تفریط در آن راه ندارد،[۱۶] دربارهٔ دنیا نیز راه اعتدال را معرفی کرده است؛ بدین معنا که از یکسو حب دنیا و دلبستگی آن را نکوهش کرده[۱۷] و از سوی دیگر به بهرهمندی از مظاهر دنیا و نعمتهای آن برای تأمین سعادت بشری اهمیت داده است[۱۸]؛ چنانکه قرآن کریم استفاده از زینتهای دنیا را حلال شمرده است.[۱۹] در روایات نیز از یکسو محبت دنیا سرآغاز تمام خطاها[۲۰] و سبب هلاکت انسان معرفی شده است[۲۱]؛ در عین حال در روایات دیگری دنیا کشتگاه آخرت،[۲۲] محل تجارت اولیای الهی و مسجد دوستان خداوند[۲۳] شمرده شده است. امامخمینی در آثار خود خطر حب دنیا و تعلق به آن را بیان کرده[۲۴] و آن را مانع سلوک و سرچشمه مصیبتها و امراض معرفی میکند.[۲۵]
حقیقت حب دنیا و اقسام آن
علمای اخلاق، حب دنیا را علاقه قلبی و انس به دنیا و لذات، شهوات و تعلقات آن[۲۶] و هر چیزی که تا پیش از مرگ برای انسان حاصل میشود[۲۷] میدانند. امامخمینی با گسترش حقیقت دنیا به همه ماسویالله، حتی بهشت،[۲۸] حب دنیا را نه تنها تعلق به این عالم طبیعت،[۲۹] بلکه اشتغال و علاقه به ماسویالله را نیز از مصادیق حب دنیا[۳۰] میداند.
علمای اخلاق، دنیا را به مذموم و ممدوح تقسیم کرده[۳۱] و خیربودن بهرهمندی از دنیا را امری نسبی دانستهاند؛ بدین معنا که برای عدهای دنیا مذموم است و برای برخی مذموم نیست؛ زیرا اگر بهره از دنیا برای تأمین لذت و شهوت باشد، دنیای مذموم است و اگر وسیله رسیدن به آخرت و اصلاح آن باشد، مذموم نیست.[۳۲] گروهی از علما با استناد به آیات[۳۳] و روایات،[۳۴] دنیای مذموم را مرکب از اموری میدانند که انسان را از طاعت خدا، دوستی او و به دست آوردن آخرت بازمیدارد؛ بنابراین هر چه به رضای خدا و قرب او بینجامد، از آخرت است؛ هرچند بهحسب ظاهر از دنیا باشد؛ مانند تجارت و زراعت که مقصود از تأمین معاش، صرفکردن آنها در مصارف خیر و کمک به مستمندان باشد[۳۵] (ببینید: دنیا و آخرت).
امامخمینی بر این باور است که مراد از دنیای مذموم در زبان قرآن و روایات، علاقه و حب به دنیاست. بر این اساس، دنیای مذموم، همان توجه قلب به طبیعت و دلبستگی و محبت به آن است؛ چنانکه وابستگی و دوستداشتن مال، مقام و قدرت نیز از شعبههای حب دنیا بهشمار میآیند[۳۶]؛ ولی دنیای ممدوح، خود عالم طبیعت است که محل ترقیات معنوی است؛ زیرا هر موجودی دارای دو مقام ظهور و شهود است که مرتبه نازله دنیوی شیء است و مقام بطون، ملکوت و غیب که مرتبه صاعده اخروی آن است. این نشئه نازله دنیوی اگر در ذات خود ناقص است، اما چون محل تربیت نفوس و جایگاه تحصیل مقامات و مزرعه آخرت است، از بهترین عوالم نزد اولیای الهی (ع) است.[۳۷]
اسباب حب دنیا
اصل علاقه به امور دنیوی، سنّت و فطرت الهی است که حرکت و کمال زندگی و حیات انسان بر آن متوقف است و اگر این علاقه از بشر گرفته شود، اجتماع انسانی و زندگی دنیوی و تلاش برای زندگی آخرت؛ زمینهای نخواهد داشت؛ ولی سرگرمشدن به این امور دنیوی، قناعت و بسندهکردن به آن، مذموم شمرده شده است.[۳۸] البته گروهی معتقدند نفوس افراد بشر در فطرت خود مختلف هستند؛ بعضی نورانی و مایل به امور قدسی و برخی ظلمانی و مایل به امور دنیوی هستند.[۳۹] گروهی سبب حب دنیای مذموم را ضعف ایمان[۴۰] و توجه به مظاهر دنیا و زینتهای آن[۴۱] دانستهاند.
امامخمینی ریشه حب دنیا را حب نفس میداند[۴۲] و معتقد است انسان مولود همین عالم طبیعت است و به همین سبب محبت این دنیا از همان آغاز در قلبش قرار داده شده و هر چه رشد میکند و بیشتر با لذتهای دنیا آشنا میشود، این محبت نیز در دلش بیشتر میشود.[۴۳] به باور ایشان از ویژگیهای فطری قلب انسان، این است که هر چه مطلوب و مقصود قلب باشد، به آن علاقه و محبت مییابد.[۴۴] پس نفس انسان هر بهره و استفادهای که از دنیا میبرد، در قلبش اثر میگذارد و سبب تعلق او به دنیا میشود و هرچه بهرهها و لذتهای او از دنیا بیشتر باشد، قلب از آن بیشتر تأثر مییابد و تعلق و محبتش به دنیا بیشتر میشود؛ تا آنجا که تمام توجه قلبش به دنیا میشود[۴۵] (ببینید: حب نفس). به باور ایشان، اولیای الهی (ع) به عالم طبیعت تعلق و وابستگی ندارند؛ ولی از همین واقعشدن در عالم طبیعت و بهره طبیعی که از آن به دست میآید، نوعی کدورت پدیدار میشود که علت استغفار آنها بوده است.[۴۶]
آثار حب دنیا
عالمان اخلاق، رذایلی همچون بخل،[۴۷] آرزوهای طولانی[۴۸] حسد[۴۹] و غضب[۵۰] را از آثار حب دنیا معرفی کردهاند. برخی سرچشمه تمام گناهان و نقصها و منبع همه فسادها را حب دنیا میدانند.[۵۱]
امامخمینی حب دنیا را چنانکه در برخی روایات آمده[۵۲] سرچشمه همه مفاسد دانسته است.[۵۳] به باور ایشان محبت به دنیا ـ هرچند از نوع حلال آن ـ سرآغاز تمام خطاها و بزرگترین حجابهاست[۵۴] و حب دنیا، مانع انسان در هر مقصد و مقصود دینی است.[۵۵] به باور ایشان در فطرت انسان جز حب حقتعالی که کمال مطلق است، چیز دیگری نیست؛ ولی وقتی این محبت با محبت دنیا آمیخته میشود، صفحه قلب را زنگار میگیرد و در نتیجه قلب، حقایق را آنگونه که هست نشان نمیدهد[۵۶]؛ از اینرو تعلقات دنیا سبب حجاب و پرده میان قلب و تجلیات حقتعالی میشود و هر چه تعلق بیشتر باشد حجاب، غلیظتر و زدودن آن دشوارتر است.[۵۷] در برابر، پیراستن نفس از تعلقات دنیا سرآغاز همه کمالات میشود.[۵۸]
امامخمینی حب دنیا را ریشه اصلی بیماریهای قلبی شمرده[۵۹] که گاهی سبب ناخشنودی از خداوند و هلاکت فرد میشود.[۶۰] ایشان حتی انگیزههای دنیوی در عبادتها، مانند خواندن نماز شب به قصد افزونی روزی و خواندن نماز اول ماه برای سلامتی را نیز سبب نقصان عبادت و یک نوع دنیاگرایی میشمارد؛ هرچند از نظر فقهی موجب بطلان نمیشود.[۶۱] ازجمله آثار دیگر حب دنیا، هراس از مرگ است؛ زیرا حب بقا در فطرت انسان نهادینه شده و انسان از سویی زندگی و لذتهای آن را محدود به همین زندگانی دنیا میپندارد و از سوی دیگر، مردن را سبب قطع آن لذتها میداند؛ از اینرو از مردن بیزار و گریزان است[۶۲] (ببینید: مرگ).
امامخمینی اموری مانند ستم، غارت، فساد و گرایش به مذاهب باطل را از آثار حب دنیا میداند و معتقد است فضیلتهایی چون عدالت، شجاعت، عزت نفس، آزادگی، عفت و سخاوت با حبّ دنیا جمع نمیشود.[۶۳] ایشان به پیروی از روایت،[۶۴] باطن دنیا را مردار دانسته و گاهی از آن به چراگاه حیوانات و محل اعتکاف ستمگران تعبیر کرده[۶۵] و اشتغال به آن را سبب خواری انسان میداند.[۶۶] افزون بر این همه، اهل دنیا همواره در رنج و زحمت به سر میبرند و ترس ازدستدادن آن نیز سبب اندوه دوچندان آنان میشود.[۶۷] همچنین ایشان علاقه رسیدن به ریاست و مقامی را که همراه با حب دنیاست موجب آشوب قلبی انسان میداند و بر این باور است که هر چه مقام بالاتر باشد، آشوب قلبی بیشتری را در پی خواهد داشت.[۶۸]
امامخمینی به برخی آثار و مفاسد دیگر حب دنیا نیز اشاره کرده است. ازجمله:
- تقویت جنبههای حیوانی و طبیعی در وجود انسان؛
- خروج قوای نفس از حالت اعتدال[۶۹]؛
- غفلت از خداوند[۷۰]؛
- بازداشتن انسان از عبادت؛
- ضعف اراده[۷۱]؛
- بستهشدن چشم و گوش از درک حقایق[۷۲]؛
- کشیدهشدن به سوی محرمات و منصرفشدن از واجبات[۷۳]؛
- دشمنیورزی با خدا، پیامبران، اولیای الهی، فرشتگان و بندگان خدا[۷۴]؛
- محرومشدن از لذت مناجات[۷۵]؛
- حضور قلب نداشتن در نماز[۷۶]؛
- قساوت قلب[۷۷]؛
- بازداشتن از معرفت خداوند؛
- پریشانی و سلب آرامش[۷۸]؛
- فقر و ذلت درونی[۷۹]؛
- طولانیشدن عالم قبر و برزخ[۸۰]؛
- موفقنشدن به کارهای بزرگ.[۸۱]
امامخمینی آثار سوء دنیاطلبی در اهل علم و دولتمردان را شدیدتر[۸۲] و سبب بدبینی مردم و فساد جامعه[۸۳] میدانست و دولتمردان را به تزکیه نفس و رویگردانی از دنیا سفارش میکرد و حب دنیا و حب نفس را خطری جدی برای آنان میشمرد.[۸۴] در برابر آن، بیاعتنایی دولتمردان به فریبندگیهای دنیا را مایه قدرت و قوت دولت میدانست و آنان را به مطالعه صدر اسلام و حکومت امامعلی(ع) و سادهزیستی ایشان دعوت میکرد[۸۵] (ببینید: زهد).
درمان حب دنیا
ازجمله مواردی که در روایات، موجب خلاصی انسان از حب دنیا میشود، محبت به خداوند،[۸۶] تقوا[۸۷] و یادآوری مرگ[۸۸] است. علمای اخلاق نیز شناخت مفاسد و آفات دنیا[۸۹] و یقین به آخرت و ثوابهای عظیم آن را از سویی[۹۰] و زهد و پرهیز عملی از تعلق به دنیا را از سوی دیگر،[۹۱] راه رهایی از حب دنیا دانستهاند. اهل معرفت نیز راه درمان حب دنیا را پیروی از قرآن و سنّت میدانند.[۹۲] امامخمینی در آثار خود به ترک حب دنیای مذموم[۹۳] و زهد در آن[۹۴] سفارش کرده است. ایشان درمان همه بیماریها و مفسدههای روحی را در درمانکردن حب دنیا و حب نفس میداند و معتقد است با درمان آن، نفس دارای ملکه اطمینان میشود، قلب آرامش مییابد[۹۵] و تمام محاسن اخلاقی در سرزمین روح وارد میشود.[۹۶] ایشان از میانبردن حب دنیا را بهیکباره برای انسان سالک امکانپذیر نمیداند؛ ولی باور دارد انسان با تفکر و ریاضت میتواند بهتدریج با قطع ریشههای بیماریهای روحی، حب دنیا را از دل خارج کند.[۹۷]
امامخمینی راه درمان حب دنیا را مجهزشدن به علم و عمل میداند[۹۸]؛ از اینرو درمان عملی را در «معامله به ضد» معرفی میکند؛ بدینگونه که اگر به مال دنیا علاقهمند است، با صدقهدادن، ریشه آن را از دل بکَند[۹۹]؛ چنانکه اموری همچون ریاضت شرعی و دلدادن به خداوند را نیز درمان عملی بهشمار میآورد[۱۰۰] و درمان علمی را اندیشیدن در آیات، اخبار و حالتهای اولیای الهی میداند.[۱۰۱]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۲۸۹؛ دهخدا، ۵/۷۵۴۷.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۲۸۹.
- ↑ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۳۶۰.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۶/۲۳۴۱؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۰۳.
- ↑ فراهیدی، العین، ۸/۷۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۱۴۹.
- ↑ اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۱/۳۳۰؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۱۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۹۴.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۴۹.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۱۶۲؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۵۵–۱۵۶؛ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۲۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲ و ۲۵۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷ و ۱۶/۲۱۳.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۳۱–۳۲ و ۴۳.
- ↑ کتاب مقدس، سفر خروج، ب۲۰، ۱۷ و ب۲۲، ۲۵–۲۷.
- ↑ ← بقره، ۹۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۲۸.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۹/۵۳۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۶۲–۱۶۳.
- ↑ حدید، ۲۷.
- ↑ ← شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ۱/۱۲۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۲۰.
- ↑ آل عمران، ۱۵۲؛ نحل، ۱۰۷.
- ↑ اسلامی، امام، اخلاق، سیاست، ۱۰۲–۱۰۵.
- ↑ اعراف، ۳۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۳۶.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی العزیزیه، ۱/۲۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، ح۱۲۶، ۵۳۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴–۱۲۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲ و ۲۲۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷–۲۸ و ۱۶/۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۳؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۳.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۲۴۶.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۶.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۴۹.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲۸.
- ↑ اعراف، ۳۲؛ نور، ۳۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۳۱ و ۵/۷۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۳–۲۵۶، ۲۷۲–۲۷۳ و ۳۰۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۰–۱۲۱؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۲۲۸.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۸۵.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۷۲.
- ↑ فخر رازی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۶۰۸–۶۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲، ۲۱۳ و ۲۰/۹۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۷۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۱۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۱۱۶.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۲ و ۲۰۳.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۵/۳۰۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۹۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹–۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۲۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۵–۱۶۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۱–۵۶۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۲–۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۰۸، ۱۵۰–۱۵۱ و خ۱۵۱، ۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳ و ۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۱۲–۲۱۳ و ۲۰/۳۶۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵–۵۳۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۵–۲۱۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰۹ و ۶۵۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲–۱۷۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۵۲–۵۳.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۱.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۸–۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۸۵ و ۱۰/۲۷۹؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۲–۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸–۹، ۳۹۲–۳۹۳، ۲۰۸–۲۱۰ و ۱۶/۴۵۸–۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۴۰–۴۴۱ و ۸/۲۳۱–۲۳۲.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۱۴۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۳۶.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۳۵ و ۸۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۰۱.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۲۴۸.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷–۵۸.
- ↑ ابنعربی، رحمة من الرحمن، ۱/۴۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷–۲۸، ۱۰۱ و ۶/۲۸۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۷–۳۰۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۰–۵۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰–۳۰۲.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنعربی، رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، تحقیق محمود محمود غراب، دمشق، نضر، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیه، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- اسلامی، سیدحسن، امام، اخلاق، سیاست، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت و مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- شریف لاهیجی، محمدبنعلی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق جلالالدین ارموی، تهران، نشر داد، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فخر رازی، محمدبنعمر، شرح الاشارات و التنبیهات، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فیروزآبادی، محمدبنیعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۶۰ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- حسین صالحی، «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.