استعمار و استثمار

نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۷ توسط P.mahdi (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

استعمار و استثمار، سلطه و بهره‌کشی دولتی قوی بر سرزمین یا کشوری دیگر برای بهره‌جویی ظالمانه.

استعمار در مفهوم سیاسی آن به معنای تسلط سیاسی، نظامی، اقتصادی یا فرهنگی ملتی قدرتمند بر ملتی ضعیف است. واژه استثمار نیز در اصطلاح سیاسی، به تصاحب و بردن معادن، مخازن، محصولات و اموال ضعیف به دست قوی گفته می‌شود.

استثمار می‌تواند در سطح فردی، حکومتی یا روابط بین‌الملل صورت گیرد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مبارزه با استثمار فردی، بهره‌کشی اجتماعی و استثمارگری در سطح بین‌المللی، یک اصل است. در نگرش امام‌خمینی توجه به خطر استعمار و استثمار در کشورهای اسلامی و لزوم مبارزه با آن جایگاه ویژه‌ای دارد.

ایشان بر این باور بود که ضعف خودباوری و اراده و ازدست‌دادن هویت و شخصیتِ مردم ستمدیده، از عوامل زمینه‌ساز استعمار و استثمار است. از نظر ایشان اگر مسلمانان و دولت‌های اسلامی به قرآن کریم روی آورند، به اسلام و وحدت توجه کنند و از مکاتب انحرافی دور بمانند، از غارتگری و استثمارِ سلطه‌جویان در امان خواهند بود.

معنای لغوی و اصطلاحی

استعمار در اصل به معنای آبادانی‌خواستن و آبادکردن است[۱] و در قرآن کریم نیز به همین معنا آمده است[۲]؛ اما در مفهوم سیاسی، به معنای تسلط سیاسی یا نظامی یا اقتصادی یا فرهنگی ملتی قدرتمند بر قوم یا ملتی ضعیف است[۳] که با هدف بهره‌کشی از سرزمین،[۴] منابع انسانی، اقتصادی و فرهنگی یک کشور[۵] صورت می‌گیرد. از سوی دیگر، واژه استثمار از ریشه «ثمر» به معنای طلب زیادی و رشد است[۶] و در اصطلاح رایج به تصاحب و بردن معادن، مخازن، محصولات و اموال کشورهای ضعیف به دست کشوری قوی گفته می‌شود.[۷] استعمار امروزه با مفهوم «امپریالیسم» پیوستگی کامل یافته و عملی امپریالیستی شناخته می‌شود؛ یعنی قدرتی که می‌خواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمین‌ها و ملت‌ها و اقوام دیگر را زیر تسلط خود درآورد.[۸]

در فرهنگ سیاسی، دو اصطلاح استعمار کهنه، (Colonilism) و استعمار نو، (Colonilism new) وجود دارد. در استعمار کهنه، کشور استعمارگر به صورت مستقیم در امور مستعمرات دخالت می‌کرد و حکومت‌های بومی، زیر نظر مستقیم نماینده کشور استعمارگر بودند؛ اما قیام‌های ضد استعماری باعث شد این کشورها در روش خود تجدید نظر کنند[۹] و به جای دخالت مستقیم و آشکار، با پذیرفتن استقلال ظاهری کشورهای تحت استعمار، دست‌نشاندگان و سرسپردگان خود را به حاکمیت برسانند و از این راه، سیاست‌ها و اهداف خود را به صورت پنهانی در آن کشورها پیش ببرند. به این ترتیب استعمار کهنه جای خود را به استعمار نو داد.[۱۰] ریشه استعمار نو را در تحولات علمی-فلسفی قرن پانزدهم میلادی در اروپا و در پی به‌وجودآمدن صنایع ماشینی جدید و نیاز به تأمین مواد خام اولیه و صدور تولیدات کارخانه‌ها و صنایع دانسته‌اند.[۱۱] امروزه از «استعمار فرانو» نیز که در پوشش جهانی‌سازی و مشابه‌سازی فرهنگی و ارزشی، همان اهداف استعماری را دنبال می‌کند، سخن گفته می‌شود.[۱۲]

پیشینه

مفهوم استعمار پیشینه درازی دارد؛ فینیقی‌ها، یونانی‌ها و رومی‌ها بزرگ‌ترین استعمارگران دوران باستان به‌شمار می‌آمدند؛ اما استعمار با مفهوم جدید خود از قرن شانزدهم میلادی آغاز شد[۱۳] و امپراتوری‌های اسپانیا، پرتغال، هلند، انگلستان، فرانسه و آلمان استعمارگران بزرگی بودند که به‌تدریج، سال‌ها جوامع مسلمان و جهان سوم را در قاره‌های آسیا، آمریکا و آفریقا تحت سلطه خود گرفتند.[۱۴] نوع ارتباط استعمارگران در قرن‌های شانزدهم و هفدهم میلادی بر اثر انقلاب صنعتی، دچار تغییراتی شد و کشورهای استعماری که پیش از آن واردکننده محصولات مستعمرات بودند، در پی گسترش محصولات ماشینی، به صادرکننده تبدیل شدند.[۱۵] در این روند، ترکیب کالاهای مورد تقاضا از مستعمرات نیز تغییر یافت.[۱۶] نتیجه دیگر رقابت استعمارگران برای دستیابی به مناطق بیشتر بود؛ بر این اساس پرتغال برزیل را تصرف کرد. اسپانیا آمریکای مرکزی و بخش‌هایی از آمریکای لاتین را به تصرف درآورد. فرانسه، انگلستان و هلند هم بر مناطق آمریکای شمالی، آفریقا و آسیا مسلط شدند.[۱۷]

تاریخ ورود استعمارگران به کشورهای اسلامی را می‌توان سال ۱۵۰۶م/ ۸۸۴ش دانست. در این سال پادشاه پرتغال چهارده کشتی جنگی با سه هزار سرباز مسلح را با هدف در اختیارگرفتن کامل تجارت میان آسیا و اروپا، روانه اقیانوس هند و خلیج فارس کرد.[۱۸] پس از آن، هلند، فرانسه، روسیه تزاری، آلمان و انگلیس، در منطقه خلیج فارس و اقیانوس هند حاضر شدند.[۱۹] اوج حضور استعمارگران در مناطق اسلامی، آغاز قرن نوزدهم تا آغاز قرن بیستم میلادی بود.[۲۰] حضور رسمی استعمار در منطقه، پس از حدود چهار قرن، در سال ۱۹۷۱م/ ۱۳۴۹ش و هم‌زمان با استقلال بحرین و خروج نیروهای انگلیسی از منطقه، پایان یافت.[۲۱] ایران هیچ‌گاه به‌طور کامل زیر سلطه مستقیم استعمار نبوده است؛ اما در دوره‌های مختلف به‌خصوص دوران قاجاریه و پهلوی زیر سلطه و نفوذ استعمار نو بوده که تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

اهداف و روش‌های استعمار

مهم‌ترین اهداف استعمارگران برای حضور در دیگر مناطق جهان، کشف معادن و منابع، اسکان، تسلط بر مناطق دیگر، انتقال ایدئولوژی و فروش محصولات صنعتی است.[۲۲] امام‌خمینی ازجمله اهداف بزرگ استعمارگران را چیرگی بر جهان اسلام و غارت ذخایر مادی و معنوی مسلمانان می‌دانست.[۲۳] کشورهای استعمارگر برای رسیدن به اهداف خود و تحت سلطه قراردادن دیگر مناطق جهان از شیوه‌های گوناگونی استفاده می‌کنند:

  1. سلطه اقتصادی: در این روش، استعمارگر کوشش می‌کند که اقتصاد کشور مستعمره را زیر کنترل خود درآورد تا از فعالیت‌های اقتصادی، منابع زیرزمینی و معادن مستعمرات به نفع خود استفاده کند و در این راستا با تبلیغات و برنامه‌ریزی، مصرف‌گرایی را در این کشورها تقویت می‌کند.[۲۴] جریان استعمار ممکن است با نابودی بومیان یا بهره‌کشی از آنان یا به کمک و شراکت بخشی از آنان صورت گیرد[۲۵]؛ چنان‌که امام‌خمینی معتقد است آمریکا منابع زیرزمینی ایران را به تاراج برد، کشاورزی کشور را نابود ساخت و ایران را بازار مصرف کالاهای خود کرد[۲۶]
  2. سلطه نظامی: کشورهای استعمارگر برای تأمین امنیت خود، نیازمند به توسعه امنیت نظامی‌اند که بر اساس موقعیت راهبردی کشورهای هدف یا منابع و نیروی کار کشور مستعمره، وارد عملیات نظامی می‌شوند.[۲۷] امام‌خمینی که ایران را در دوران رژیم پهلوی، پایگاه نظامی اسرائیل و آمریکا به‌شمار می‌آورد،[۲۸] سیاست‌های آمریکا را در احداث پایگاه‌های نظامی در ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در چارچوب مستعمره‌کردن ایران می‌دانست.[۲۹]
  3. سلطه سیاسی: تحمیل سلطه سیاسی کشوری قوی بر یک کشور ضعیف به گونه‌ای که هم فلسفه سیاسی و هم نظام سیاسی متناسب با سیاست‌های کشور استعماری بر آن تحمیل شود، از اهداف استعمارگران است.[۳۰] این تحمیل غالباً از طریق حکومت‌ها و کارگزاران دست‌نشانده اعمال می‌شود[۳۱]؛ چنان‌که امام‌خمینی حکومت پهلوی را دست‌نشانده استعمارگران می‌دانست.[۳۲]
  4. سلطه فرهنگی: صاحبان قدرت‌های نظامی و صنعتی، با تکیه به برتری مادی خود، فرهنگ خود را فرهنگ برتر به‌شمار می‌آورند و در صدد مسلط‌کردن آن و حذف فرهنگ‌های ملت‌های دیگرند.[۳۳] امام‌خمینی مقابله با سازندگان اندیشه و فرهنگ اسلامی، ازجمله روحانیان و فرهنگیان را راه نفوذ استعمار برای سلطه بر کشورهای دیگر، می‌دانست[۳۴]؛ زیرا استعمار سیاسی و اقتصادی زمانی توفیق پیدا می‌کند که استعمار فرهنگی موفق شده باشد و بی‌اعتقادکردن یک ملت به فرهنگ و تاریخ خود، شرط اصلی موفقیت استعمار است.[۳۵] به اعتقاد امام‌خمینی به‌وجودآوردن فرهنگ وابسته و بی‌محتوا و تضعیف فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی[۳۶] و ایجاد روحیه یاس و ناامیدی در میان مردم و رهبران جوامع اسلامی برای بازداشتن آنان از چاره‌جویی مشکلات جوامع خود،[۳۷] از اقدامات فرهنگی استعمارگران برای پیشبرد اهداف خود است. (ببینید: فرهنگ)

ابزار سلطه فرهنگی

با نگاه به آنچه امام‌خمینی بیان کرده است مهم‌ترین راه‌های استعمارگران برای سلطه فرهنگی شامل این محورها است:

  1. تخریب و تضعیف دین و روحانیت: تخریب عقاید مردم کشورهای مستعمره در کنار ترویج فرهنگ غربی، سلاحی بسیار مؤثر شمرده می‌شود.[۳۸] امام‌خمینی مبارزه با اسلام و روحانیت را از نقشه‌های قدیمی استعمارگران معرفی می‌کند[۳۹] و بر آن است که استعمارگران این نقشه را به شکل‌های مختلفی انجام می‌دهند که مهم‌ترین آنها عبارت است از: تحریف حقایق اسلام و قرآن در تبلیغات گسترده جهانی،[۴۰] ارتجاعی و کهنه و عقب‌افتاده نامیدن اسلام،[۴۱] ساخته قدرتمندان و افیون جامعه معرفی کردن دین،[۴۲] شکستن و تخریب روحانیت و بدبین‌کردن مردم به آنان و جدایی‌انداختن میان مردم و روحانیان،[۴۳] تحریف اسلام و جداکردن مسائل سیاسی از حوزه دین و محدودکردن آن به عبادت‌های فردی[۴۴] و نشان‌دادن تصویری ناقص و ناصحیح از اسلام در میان مردم و حوزه‌های علمیه.[۴۵]
  2. کاستن از قدرت و توان مسلمانان و جهان اسلام: امام‌خمینی معتقد بود استعمارگران برای رسیدن به این خواسته، از روش تفرقه‌انداختن میان مسلمانان،[۴۶] دولت‌های اسلامی، علمای اسلام و اقشار مختلف مردم،[۴۷] ایجاد اختلاف و نزاع‌های مرزی و غیر مرزی میان کشورهای اسلامی و تقویت ملی‌گرایی و نژادگرایی در میان ملت‌های اسلامی[۴۸] استفاده می‌کنند. ایشان تجزیه امپراتوری عثمانی و از میان‌بردن قدرت این قدرت بزرگ جهان اسلام را نیز در همین راستا ارزیابی می‌کرد[۴۹]؛ چنان‌که استعمارگران برای اجرای برنامه‌های خود در ایران، از اختلاف‌افکنی میان روحانیان و دانشگاهیان و دیگر اقشار نیز استفاده می‌کردند و ایشان همواره به آن هشدار می‌داد و بر وحدت میان نیروهای فکری، علمی و مذهبی کشور تأکید می‌کرد.[۵۰] (ببینید: وحدت حوزه و دانشگاه)
  3. استفاده از روشنفکران وابسته: از ابزار مهم استعمار برای از میان‌بردن دین و فرهنگ کشورها و تبلیغ و ترویج فرهنگ غربی در کشورهای جهان سوم، روشنفکران غربگرا هستند.[۵۱] در همین راستا، امام‌خمینی به مسلمانان سفارش می‌کرد با تکیه بر فرهنگ اسلام، با غرب و غرب‌زدگی مبارزه کنند و در برابر روشنفکران غرب‌زده و شرق‌زده بایستند.[۵۲] (ببینید: غرب‌زدگی) ایشان معتقد بود استعمارگران از دانشگاه واهمه دارند و یکی از مهم‌ترین اهداف آنان عقب نگه‌داشتن دانشگاه‌هاست[۵۳] و اگر دانشگاه به‌طور صحیح در تربیت جوانان عمل کند و مستقل باشد، ضد استعمار می‌شود[۵۴]؛ چنان‌که خاطرنشان می‌کرد استعمارگران و عوامل آنان از تربیت انسان در مراکز دینی و علمی بیم دارند؛ زیرا انسان تربیت‌شده، منافع آنان را به خطر می‌اندازد.[۵۵]
  4. بهره‌برداری از رسانه‌ها: استعمارگران از طریق کنترل منابع خبری، مطبوعات، شرکت‌های انتشاراتی، صدور گسترده محصولات فرهنگی و برخورداری از وسایل و تجهیزات پیشرفته الکترونیکی، سلطه فرهنگی خود را بر کشورهای دیگر گسترانده و سبب تغییر فرهنگ سنتی و خصوصیات اجتماعی جوامع شده‌اند[۵۶]؛ چنان‌که امام‌خمینی ازجمله کارکردهای رسانه‌های استعماری را فتنه‌انگیزی و دامن‌زدن به اختلافات، به‌ویژه در جوامع اسلامی می‌دانست[۵۷]؛ همچنان‌که معتقد بود استعمار، مظاهر تمدن را در کشورهای مستعمره به ابزار تولید فساد و ابتذال تبدیل می‌کند تا فکر مردم به‌ویژه جوانان را مسموم و ناتوان سازد.[۵۸] برخی اندیشمندان اسلامی نیز خاطرنشان کرده‌اند که استعمار وقتی نتوانست مانع آگاهی و بیداری ملت‌ها شود، به نیرنگِ فاسدکردن اخلاق مردم روی آورد.[۵۹]

استعمارگران در ایران

حضور مستقیم استعمار در ایران با اشغال جزیره هرمز به دست نیروهای پرتغالی در دوران حکومت شاه‌اسماعیل صفوی،[۶۰] در قرن شانزدهم میلادی آغاز شد و در قرون هفدهم و هجدهم و زمان حکومت افشاریه و زندیه نیز ادامه یافت[۶۱]؛ اما در زمان شاه‌عباس صفوی پس از شکست پرتغال و خروج آنان از ایران،[۶۲] نفوذ انگلستان به صورت دیگر با استفاده از حضور برادران شرلی در دربار شاه‌عباس و تأسیس کمپانی هند شرقی در ایران شروع شد.[۶۳] ایتالیا، هلند و فرانسه نیز با عنوان روابط تجاری، وارد خاک ایران شدند[۶۴]؛ اما در زمان قاجاریه، انگلستان و روسیه در صحنه سیاسی-اقتصادی ایران نقش مهم‌تری داشتند،[۶۵] به گونه‌ای که در سال ۱۸۷۲م/ ۱۲۵۱ش، امتیاز احداث راه‌آهن، خط‌های تلگراف، کشتیرانی و بهره‌برداری از معادن و جنگل‌ها به مدت هفتاد سال به جولیوس دو رویتر، امتیاز تنباکو ۱۸۹۰م/ ۱۲۶۹ش و امتیاز استخراج نفت به ویلیام ناکس دارسی انگلیسی ۱۹۰۱م/ ۱۲۸۰ش واگذار شد.[۶۶] روس‌ها نیز در این مدت، امتیازهایی نظیر شیلات دریای خزر، جاده‌سازی، احداث خط‌های تلگراف، راه‌آهن و ایجاد بانک را از دولت مرکزی دریافت کردند.[۶۷]

افزون بر امتیازهای اقتصادی، روسیه بر مبنای معاهده گلستان و ترکمنچای[۶۸] و انگلستان با قرارداد ۱۹۱۹م، از دولت قاجار برخی امتیازهای سیاسی را نیز گرفتند.[۶۹] از نمونه‌های آشکار دخالت استعماری دو دولت روسیه و انگلستان در امور ایران قرارداد ۱۹۰۷م میان این دو کشور بود که ایران را به دو منطقه نفوذ میان این دو قدرت تقسیم می‌کرد.[۷۰] امام‌خمینی، پدیده استعمار در ایران را حاصل سال‌ها برنامه‌ریزی استعمارگران برای شناسایی منابع کشور و روحیات و فرهنگ ملت ایران می‌دانست.[۷۱]

در این میان باید نقش عالمان بزرگی مانند میرزامحمدحسن شیرازی و میرزاحسن آشتیانی در مقابله با استعمار به‌ویژه در نهضت تحریم تنباکو را در نظر داشت (ببینید: نهضت تحریم تنباکو)؛ چنان‌که نباید نقش برخی رجال سیاسی و به‌ویژه میرزاتقی‌خان امیرکبیر را در مقابله و مبارزه با سیاست‌های استعماری نادیده گرفت.[۷۲] پس از کودتای سال ۱۲۹۹ و روی کارآمدن حکومت پهلوی، تا سال ۱۳۲۰ حکومت ایران شاهد سلطه بی‌رقیب انگلستان بود؛ اما پس از آن تا ۱۳۳۲ نفوذ و سلطه انگلیس تحت تأثیر فشار شوروی و آمریکا قرار گرفت.[۷۳] ازجمله دخالت‌های مستقیم استعمارگران در ایران در زمان پهلوی می‌توان به اشغال نظامی ایران به دست نیروهای شوروی و انگلستان در سال ۱۳۲۰[۷۴] و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با مشارکت آمریکا و انگلیس[۷۵] اشاره کرد. در میان کشورهای استعماری، آمریکا به دلیل مسافت زیاد و سیاست‌هایی نظیر انزواگرایی، دیرتر از دیگران وارد صحنه استعماری ایران شد. این قدرت استعماری که ثروتمندترین دولت پس از جنگ جهانی دوم بود، با هدف حفظ منافع اقتصادی خود و کسب امتیازات نفتی و توسعه تجارت و برخی منافع سیاسی نظیر جلوگیری از نفوذ کمونیسم و خارج‌کردن رقبای خود (انگلستان و شوروی)، وارد عرصه سیاسی ایران شد[۷۶] و در این راستا به حمایت همه‌جانبه از رژیم پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد و همچنین اعطای نقش ژاندارمی منطقه به ایران پرداخت.[۷۷] (ببینید: امریکا)

امام‌خمینی منشأ و اساس گرفتاری ایران را سه استعمارگر بزرگ جهان، آمریکا، انگلیس و شوروی می‌دانست[۷۸]؛ زیرا این قدرت‌های استعماری، رژیم غیرقانونی پهلوی را بر مردم ایران مسلط کردند. رضاشاه پهلوی به کمک انگلیسی‌ها به حکومت رسید و محمدرضا پهلوی را آمریکا، شوروی و انگلیس بر سر کار آوردند[۷۹] و برای تأمین منافع این قدرت‌ها بر سر قدرت نگه داشته شد و از او حمایت شد.[۸۰] به باور ایشان این ابرقدرت‌ها تبلیغ کرده بودند که در دنیا تنها دو قدرت برتر وجود دارد و همه دولت‌ها باید زیر نفوذ یکی از دو بلوک غرب یا شرق، قرار گیرند و اگر در برابر آنان ایستادگی کنند، دچار مشکل خواهند شد؛ ولی ملت‌ها به‌تدریج فهمیدند که این‌گونه نیست. نمونه بارز بیداری ملت‌ها، در پیروزی انقلاب اسلامی ایران ظهور یافت.[۸۱] با آنکه قدرت‌های غربی و در راس آنها آمریکا و انگلستان، مخالف انقلاب اسلامی بودند[۸۲] و تلاش زیادی برای حفظ محمدرضا پهلوی کردند، اما در برابر خواست مردم ایران، کاری از پیش نبردند.[۸۳]

مبارزه با استعمار

سابقه مبارزات ضد استعماری به سال‌های میانی قرن هجدهم میلادی و انقلاب آمریکا و پایان سلطه اروپا بر می‌گردد.[۸۴] در آغاز سال ۱۸۲۰م/ ۱۱۹۹ش بیشتر کشورهای آمریکای لاتین از سلطه استعمار کهن رها شدند و پس از جنگ جهانی دوم، تقریباً همه مناطق تصرف‌شده به دست استعمارگران، به استقلال دست یافتند.[۸۵] از حدود نیمه دوم قرن سیزدهم قمری، یک جنبش اصلاحی در جهان اسلام آغاز شد که واکنش به هجوم استعمار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی غرب بود. سردمدار این بیداری و جنبش سیدجمال‌الدین اسدآبادی بود که با وجوه گوناگون استعمار اعم از اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مبارزه کرد.[۸۶] محمد عبده[۸۷] عبدالرحمن کواکبی[۸۸] و اقبال لاهوری، ادامه‌دهندگان این جنبش اصلاحی در جهان اسلام بودند.[۸۹] در نیمه دوم قرن پانزدهم شمسی در برخی کشورهای اسلامی، نهضت‌های پنهان و آشکاری علیه استعمار و استبداد شکل گرفت.[۹۰] (ببینید: نهضت‌های اسلامی)

در نگرش امام‌خمینی توجه به خطر استعمار در کشورهای اسلامی و لزوم مبارزه با آن جایگاه ویژه‌ای دارد. تجربیات تاریخی و فشار ابرقدرت‌های خارجی بر کشورهای اسلامی دلیل عمده این نگرش است.[۹۱] ایشان در این زمینه به ملت‌های اسلامی توصیه می‌کرد فریب نیرنگ‌های استعمار را نخورند و با توجه به آیه ۱۰۳ سوره آل عمران، از آنان می‌خواست به ریسمان الهی چنگ زده، متحد شوند.[۹۲] ایشان سهل‌انگاری سران کشورهای اسلامی و اختلاف آنان را موجب سلطه روزافزون استعمارگران بر مقدسات و مقدرات مسلمانان می‌دانست[۹۳] و چاره اساسی مقابله با استعمار را وحدت همه مسلمانان[۹۴] و عملی‌کردن شعائر اسلامی، زدودن یاس و ناامیدی از دل‌ها[۹۵] می‌شمرد و در این زمینه، وظیفه علما را بسیار سنگین می‌دید و معتقد بود آنان باید اسلام را آن‌طور که هست به مردم معرفی کنند[۹۶] و وظیفه سنگین هدایت و رهبری مردم را برای زمینه‌سازی حاکمیت قرآن و تلاش در جهت نشر احکام اسلام، متعهدانه به دوش بگیرند.[۹۷]

ملت ایران همانند دیگر ملت‌های مسلمان، همواره با استعمار و استعمارگران مخالف بوده‌اند و به مبارزه با آنان برخاسته‌اند. در طول تاریخ مبارزه جوامع اسلامی با استعمارگران، روحانیت و علما نقش مهمی داشته‌اند.[۹۸] در تاریخ معاصر ایران و در وقایعی نظیر لغو امتیاز تنباکو و انقلاب مشروطه،[۹۹] حضور پررنگ علما و روحانیان دیده می‌شود اما در میان علمای مبارز، امام‌خمینی به دلیل تفاوت در سیره و عمل، با دیگران فرق اساسی داشت. (ببینید: اخلاق و سیره امام‌خمینی) دانشمندان و آگاهان به تاریخ معاصر، در میان قیام‌های شکل‌گرفته در جهان اسلام، نهضت امام‌خمینی را در برابر قدرت‌های استبدادی و استعماری سرمایه‌داری و مسلک‌های مادیِ وابسته به استعمار، از نظر عمق و گستردگی بی‌نظیر شمرده‌اند.[۱۰۰] (ببینید: انقلاب اسلامی ایران)

استثمار

استثمار و بهره‌کشی فرد از فرد، به دوران باستان، زمانی که برده‌داری در میان جوامع باستانی رواج داشت، بر می‌گردد.[۱۰۱] این روند در قرن‌های میانی و در قرون وسطا و حتی تا قرن نوزدهم میلادی نیز ادامه داشت.[۱۰۲] افزون بر استثمار در روابط فردی، در روابط میان دولت‌ها نیز استثمار دیده می‌شود، به گونه‌ای که قدرت‌های بزرگ از صدها سال پیش با برقراری روابط استعماری، به استثمار منابع و نیروهای کشورهای ضعیف می‌پرداختند. سرمایه‌های طبیعی و نیروهای انسانی ایران نیز در سالیان متمادی تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از طریق قراردادهای تحمیلی، تحت استثمار بیگانگان قرار داشت. امام‌خمینی با همین نگاه خاطرنشان کرده است که رژیم‌های فاسدِ حاکم بر ایران، تمام مخازن و منابع کشور را در اختیار بیگانگان قرار می‌دادند[۱۰۳]؛ اما این زنجیره استعماری و استثماری، با قیام ملت ایران و برپایی جمهوری اسلامی گسسته شد.[۱۰۴]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی مبارزه با پدیده استثمار به‌طور جدی آغاز شد. در مقدمه و اصول ۲، ۴۳ و ۴۶ قانون اساسی نیز مبارزه با استثمار فردی، بهره‌کشی اجتماعی و استثمارگری در سطح بین‌المللی، به صورت یک اصل در اصول مربوط به سیاست اقتصادی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در مقدمه و اصول مربوط به مالکیت و اقتصاد و غیره گنجانده شد.

نگاه اسلام به استثمار

قرآن کریم خداوند را مالک حقیقی همه چیز شمرده[۱۰۵] و برای انسان‌ها تنها حق تصرف در این امانت، با احکام و راه‌هایی، قائل شده است،[۱۰۶] انسان با کار و تلاش خود می‌تواند به بهره و نتیجه، دست پیدا کند[۱۰۷] و نتیجه کار و تلاش وی نیز از آنِ خود اوست[۱۰۸]؛ از این‌رو در اسلام، بهره‌کشی بدون عوض از کار دیگران، در هر شکل و صورت جایی ندارد[۱۰۹] و اسلام نظام استثماری را لغو کرده است[۱۱۰]؛ چنان‌که پیامبر اکرم(ص) پرداخت نکردن دستمزد کارگر را موجب از میان‌رفتن اعمال نیک انسان و حرام‌شدن بوی بهشت شمرده است.[۱۱۱] مخالفت اسلام با «ربا» و تحریم این مفسده اقتصادی به حکم قرآن، سنت، اجماع و عقل[۱۱۲] و هر درآمدی که مانند ربا بدون دلیل منطقی و عقلی، حاصل شده باشد،[۱۱۳] نمود دیگری از مبارزه اسلام با بهره‌برداری نامشروع از اموال و کار دیگران است.[۱۱۴]

استثمار جامعه را از تعادل خارج می‌کند و با افزایش آن، جامعه به نابودی کشیده می‌شود.[۱۱۵] امام‌خمینی که از نگاه معرفتی خاستگاه زیاده‌خواهی و استثمار را حرص و طمع و نبود تربیت صحیح در انسان می‌دانست[۱۱۶]؛ از مجموع سخنان ایشان می‌توان سه نوع استثمار برداشت کرد که شامل استثمار در روابط فردی، استثمار حکومت از مردم و استثمار یک کشور از کشور دیگر می‌شود.

در سطح روابط فردی، امام‌خمینی با اشاره به انواع بهره‌کشی‌ها مانند معاملات ربوی و مالکیت‌های غیر مشروع و غصب و تصرف اموال دیگران و کسب مال بدون حساب و موازین و مقررات، و استثماری‌دانستن آن[۱۱۷] ربا و بهره پول را بدترین نوع استثمار شمرده[۱۱۸] و حرمت ربا را امری ثابت شمرده، بعید ندانسته که از ضروریات دین به‌شمار آید.[۱۱۹] (ببینید: ربا) درباره استثمار حکومت از مردم نیز امام‌خمینی در آغاز دهه ۱۳۲۰، به چپاول ثروت و ذخایر ایران در دوران حکومت رضاشاه انتقاد کرد[۱۲۰] و معتقد بود زمامداران دولت و صاحبان کرسی مجلس، به اسم خدمت به ملت و میهن، به استثمار و بهره‌کشی از توده مردم مشغول بوده‌اند.[۱۲۱] ایشان در دوره حکومت محمدرضا پهلوی نیز از استثمار ایران سخن به میان آورد و پهلوی و بستگان او را در این زمینه، مسئول دانست.[۱۲۲] از نگاه ایشان، حکومت پهلوی برای استثمار و بهره‌برداری از ثروت‌ها و ذخایر ملت ایران، از ابزاری مانند بانک،[۱۲۳] دستگاه‌های تبلیغاتی[۱۲۴] و عناوین فریبنده‌ای مانند ملی‌کردن جنگل‌ها و مراتع[۱۲۵] بهره می‌گرفت.

در سطح روابط خارجی نیز امام‌خمینی بارها در دوران رژیم پهلوی از بهره‌برداری و غارت منابع ایران مانند نفت و گاز و مراتع و جنگل‌ها و شیلات به دست آمریکا و شوروی و دیگر قدرت‌ها و کشورهای صنعتی سخن گفته است[۱۲۶]؛ همان‌طور که به واگذاری بخشی از بهترین مراتع کشور به شرکتی وابسته به ملکه انگلیس[۱۲۷] و غارتگری مستشاران خارجی[۱۲۸] انتقاد کرد. امام‌خمینی حکومت‌های غیر توحیدیِ منحرف و حاکم بر ملت‌های جهان را استثمارگر و سلطه‌جو معرفی کرده،[۱۲۹] آمریکا را مظهر استثمار جهانی شمرده[۱۳۰] و سه کشور آمریکا، شوروی و اسرائیل را در دوره پهلوی استثمارکننده ملت ایران خوانده است.[۱۳۱] ریشه استثمارگری این قدرت‌ها از نگاه ایشان به خوی استکباری آنان بر می‌گردد؛ گویی غیر صاحبان قدرت و اقمار آنان، کسی حق حیات ندارد.[۱۳۲] ایشان بر این اعتقاد بود که استثمارگران بین‌المللی با استفاده از غفلت و بی‌خبری برخی زمامداران[۱۳۳] یا دست‌نشانده قراردادن بعضی از سران کشورها، ذخایر و منابع آنان را به یغما می‌برند.[۱۳۴] یکی دیگر از راه‌های استثمارگران برای بهره‌کشی از ملت‌های تحت سلطه در دوران جدید، فرستادن مستشاران نظامی، تأسیس پایگاه‌های دفاعی و به دنبال آن انتقال منابع خام از آن کشورهاست.[۱۳۵] امام‌خمینی فروش نفت به آمریکا و خرید سلاح‌های مخرب در حکومت پهلوی را نه برای حفاظت از کشور، بلکه در جهت منافع و طمع‌ورزی‌های بیگانگان در ایران و منطقه می‌دانست[۱۳۶]؛ چنان‌که از نگاه ایشان گسترش ملی‌گرایی در میان کشورهای مسلمان (در مقابل وحدت‌گرایی و تشکیل امت واحد اسلامی)، از نقشه‌های ابرقدرت‌ها برای استثمار و چپاول منابع این‌گونه کشورها بوده است.[۱۳۷] (ببینید: ملی‌گرایی)

عوامل استثمار

قدرت‌های استعمارگر برای تداوم غارتگری خود از گروه‌های مزدور و بومی بهره می‌برند و پست‌های کلیدی حکومت‌های محلی را به افراد وابسته می‌سپارند.[۱۳۸] امام‌خمینی یکی از عوامل استثمار را حکومت‌های دست‌نشانده و ستم‌پذیریِ ملت‌های ستمدیده معرفی می‌کرد و از این ملت‌ها می‌خواست تا برای برانداختن حکومت‌های وابسته و پایان‌بخشیدن به استثمار کشورهای خود به پاخیزند.[۱۳۹] ایشان تفرقه را سرچشمه تمام بدبختی‌ها و اسارت‌ها و وحدت را عامل رهایی از استثمار می‌دانست[۱۴۰] و با تأکید بر بی‌نیازی ملت مسلمان از دیگران به دلیل برخورداری از منابع سرشار زیرزمینی، پراکندگی و دوری از وحدت را عامل غارت و استثمار این منابع به دست بیگانگان برمی‌شمرد[۱۴۱] و به تفرقه‌افکنی آمریکا میان ملت‌های اسلامی به منظور چپاول آنان هشدار می‌داد.[۱۴۲]

از عوامل زمینه‌ساز برای استثمار، ضعف خودباوری و اراده و ازدست‌دادن هویت و شخصیتِ مردم ستمدیده و مستضعف است. امام‌خمینی بهترین روش ابرقدرت‌ها برای استثمار کشورها را تهی‌کردن جوانان دانشگاهی از ارزش‌های خودی و متمایل‌کردن آنان به سوی غرب یا شرق و سپس انتخاب دولت‌مردان کشور از میان آنان برشمرده است.[۱۴۳] ایشان آخوندهای درباری و ملی‌گرایان بی‌خبر از اسلام و مصالح مسلمین را نیز هموارکننده راه غارتگری و استثمار ابرقدرت‌ها معرفی کرده است.[۱۴۴]

راه‌های مقابله با استثمار

امام‌خمینی مبارزه با استثمارگران را در شمار دستورهای قرآن برشمرده و معتقد است چنانچه مسلمانان به قرآن کریم روی آورند،[۱۴۵] به اسلام و وحدت توجه[۱۴۶] و از مکاتب انحرافی دوری کنند، از غارتگری و استثمارِ سلطه‌جویان و مستکبران جلوگیری خواهند کرد.[۱۴۷] راه دیگر اتحاد نخبگان است.[۱۴۸] امام‌خمینی معتقد است علما، روحانیان و روشنفکران اسلامی، چنانچه متحد شوند و به وظیفه هدایتگری خود عمل کنند، توانایی جلوگیری از استثمار و چپاول ثروت‌های مسلمانان را دارند.[۱۴۹] ایشان ضمن تشریح چگونگی فعالیت استعمارگران در کشورهای مستعمره، اسلام و روحانیت را دو مانع بزرگ در برابر غارت و استعمار خوانده است[۱۵۰] و جمهوری اسلامی را عاری از پدیده استثمار طبقاتی دانسته،[۱۵۱] کسانی را که با بهره‌کشی از دیگران مال‌اندوزی کرده بودند، فاقد حق و جایگاه در حکومت اسلامی برشمرده است.[۱۵۲] ایشان نوید داده است دیگر ملت‌های جهان نیز با تاسی به انقلاب اسلامی ملت ایران، به استثمار منابع خود به دست بیگانگان، خاتمه خواهند داد.[۱۵۳]

از سوی دیگر، از آنجاکه تأسیس نظام جمهوری اسلامی در نگاه امام‌خمینی برای از میان‌بردن ظلم و استثمار و تفاوت‌گذاری بین فقیر و غنی بود،[۱۵۴] با پیروزی انقلاب اسلامی، اقداماتی برای برقراری عدالت و رفع استثمار و حمایت از محرومان و مستضعفان جامعه صورت گرفت، ازجمله: مصادره اموال سلسله پهلوی و وابستگان آنان و صرف آن در نیازهای مستمندان،[۱۵۵] (ببینید: بنیاد مستضعفان و مصادره اموال) تصویب لایحه‌ای در شورای انقلاب برای واگذاری زمین به کشاورزان محروم[۱۵۶] و شکل‌گیری هیئت‌های هفت‌نفره برای واگذاری زمین، توجه ویژه قانون اساسی به مسائل اقتصادی کشور با هدف تأمین استقلال اقتصادی، ریشه‌کن‌کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جهت رشد. تحقق این اهداف در قانون اساسی با این روش‌ها پیش‌بینی شده است:

  • تأمین نیازهای اساسی (مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان و آموزش و پرورش و غیره)؛
  • تأمین شرایط و امکانات کار برای همه افراد قادر به کار؛
  • رعایت آزادی انتخاب شغل و مجبورنکردن افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره‌کشی؛
  • منع ضررزدن به دیگری و انحصار و احتکار و ربا و دیگر معاملات حرام؛
  • جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر کشور بنابر اصل ۴۳ و توجه به بخش تعاونی به عنوان یکی از سه‌پایه اصلی اقتصاد کشور در کنار دو بخش دولتی و خصوصی بنابر اصل ۴۴. (ببینید: اقتصاد)

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۴/۶۰۴؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۱۸۳۴؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۳۸۱؛ معین، فرهنگ فارسی، ۱/۲۵۲.
  2. هود، ۶۱.
  3. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۶.
  4. مهرداد، فرهنگ جدید سیاسی، ۱۶.
  5. صدری افشار، فرهنگ فارسی امروز، ۶۳.
  6. طریحی، مجمع البحرین، ۳/۲۳۷.
  7. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۳۶۳–۳۶۴.
  8. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۷.
  9. بابایی و آقایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱/۴۴.
  10. بابایی و آقایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱/۴۵.
  11. منصوری، ویژگی‌های امپریالیسم، ۱۳۶.
  12. صفاتاج، انقلاب اسلامی و استعمار فرانو، ۱۲–۱۳.
  13. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۷–۲۸.
  14. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۸–۲۹.
  15. مگداف و کمپ، امپریالیسم، ۲۵.
  16. مگداف و کمپ، امپریالیسم، ۲۵–۲۶.
  17. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۸–۲۹.
  18. اسدی، خلیج فارس، ۶۱.
  19. اسدی، خلیج فارس، ۷۰–۸۸.
  20. پیترز، اسلام و استعمار، ۱۹.
  21. اسدی، خلیج فارس، ۱۱۴ و ۲۷۳–۲۷۴.
  22. ساعی، مسائل سیاسی اقتصادی، ۴۶–۴۷.
  23. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۸۱–۳۸۳ و ۲/۱۳۹.
  24. ساعی، مسائل سیاسی اقتصادی، ۷۴–۷۵.
  25. آقابخشی و افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ۱۱۰.
  26. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۹.
  27. پرغو، رویکردهای سیاسی استعمار، ۲۰.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۴.
  29. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۹ و ۲۱/۴۴۲.
  30. اسکندری، شناخت استعمار، ۹۵.
  31. پرغو، رویکردهای سیاسی استعمار، ۱۷.
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۹ و ۳۰۷.
  33. رفیع، فرهنگ مهاجم، ۷۶.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۰ و ۷/۴۳۰.
  35. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۱۰.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۷۰.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۵۳.
  38. بجستانی، فساد سلاح تهاجم فرهنگی، ۵۴.
  39. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۲–۱۴۳.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴.
  41. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۸۰.
  42. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷، ۲۴۰ و ۶/۸۸–۸۹.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۴–۴۵.
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۲ و ۱۸/۵۲.
  45. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۷ و ۳/۲۵۴–۲۵۶.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۷ و ۷/۵۳۹–۵۴۰.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸–۳۷۹.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۵.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۴۴.
  51. بجستانی، فساد سلاح تهاجم فرهنگی، ۶۲.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱–۲۱۲.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۹۳.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۶۰.
  55. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۶۲.
  56. اسمیت، ژئوپولیتیک اطلاعات، ۱۰.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۸.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۹–۳۰۰؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷.
  59. ← مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۹۲.
  60. اسدی، خلیج فارس، ۶۴–۶۵.
  61. ثقفی خراسانی، سیر تحولات استعمار، ۴۵.
  62. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۷۹۷–۷۹۸.
  63. اسدی، خلیج فارس، ۸۹–۹۰.
  64. فوران، مقاومت شکننده، ۶۷–۶۸.
  65. محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۲۲.
  66. فوران، مقاومت شکننده، ۱۷۲–۱۷۳.
  67. فوران، مقاومت شکننده، ۱۷۵.
  68. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱۵۵.
  69. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۲۲۷–۲۲۸.
  70. علی‌بابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۲۲۵–۲۲۶.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۳–۱۴، ۲۳۹ و ۶/۸۸.
  72. هاشمی رفسنجانی، امیرکبیر، ۱۳۵–۲۹۰.
  73. محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۲۲.
  74. ازغندی، روابط خارجی ایران، ۹۷–۱۰۳.
  75. ازغندی، روابط خارجی ایران، ۲۳۶–۲۴۰.
  76. محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۳۷–۳۸.
  77. تاجیک، سیاست خارجی، ۳۷–۳۸.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۸.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۰۸.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۳۵.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۰۲–۳۰۳.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۲۳.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۱۸.
  84. ساعی، مسائل سیاسی اقتصادی، ۵۲–۵۳.
  85. ساعی، مسائل سیاسی اقتصادی، ۵۳.
  86. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۹–۳۰ و ۳۸.
  87. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۷.
  88. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۵۰.
  89. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۵۶.
  90. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۶۵.
  91. فوزی، مذهب و مدرنیزاسیون، ۲۷۱.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۸۴.
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۸۳.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۱.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۵–۳۶.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۷.
  98. عقیقی بخشایشی، یک‌صد سال مبارزه روحانیت، ۱/۴.
  99. دوانی، مواضع علما، ۱۰۰–۱۰۶.
  100. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۶۵.
  101. مندل، مقدمه‌ای بر اقتصاد مارکسیستی، ۷–۹.
  102. مندل، مقدمه‌ای بر اقتصاد مارکسیستی، ۱۴–۱۵.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۶۲.
  105. بقره، ۲۵۵.
  106. ← مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲/۳۱۰.
  107. نجم، ۳۹.
  108. نساء، ۳۲.
  109. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۴۵.
  110. آل عمران، ۶۴؛ ← مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۴۳۹.
  111. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۹/۱۰۸.
  112. مکارم شیرازی، ربا و بانکداری، ۹.
  113. مکارم شیرازی، ربا و بانکداری، ۳۲.
  114. مکارم شیرازی، ربا و بانکداری، ۳۵.
  115. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۷۴۳.
  116. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۴–۵۰۵.
  117. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۷۶–۴۷۷.
  118. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۵.
  119. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۱۰.
  120. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۰۸.
  121. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۳۳–۲۳۴.
  122. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۹۵–۱۹۶.
  123. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۵۸.
  124. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۹۹.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۸۴.
  126. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۱۵–۴۱۶؛ ۴/۶۶ و ۵/۴۵۱.
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۱۹، ۱۴۰ و ۶/۷۸.
  128. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۷۹ و ۴۹۶.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۴۷.
  130. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۷.
  131. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۷۵.
  132. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۲.
  133. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۲۴.
  134. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۳۳–۲۳۴.
  135. هاشمی رکاوندی، فلسفه انقلاب، ۱/۱۲۹–۱۳۰.
  136. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۷۱–۷۲ و ۴/۲۴.
  137. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۳.
  138. منصوری، شناخت استکبار، ۹۸.
  139. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲ و ۱۰۸–۱۱۲.
  140. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۸۰.
  141. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۴۱–۱۴۲؛ ۹/۲۵۰ و ۱۴/۴۱۰.
  142. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۷–۲۱۲.
  143. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۸ و ۴۲۰.
  144. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۳۶.
  145. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۱۴ و ۳۱۷.
  146. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۱۷ و ۸/۴۷۸.
  147. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷–۴۳۸ و ۳/۴۸۴.
  148. مفتح، ۱۸.
  149. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۷.
  150. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۵.
  151. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱.
  152. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۹.
  153. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۱۴.
  154. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱.
  155. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۶۷؛ ۱۸/۵۲۶ و ۱۹/۴۲۹.
  156. کیهان، روزنامه، ۱.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
  • آقابخشی، علی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران (دولت دست‌نشانده) ۱۳۵۷–۱۳۲۰، تهران، قومس، چاپ نهم، ۱۳۸۸ش.
  • اسدی، بیژن، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • اسکندری، مصطفی، شناخت استعمار، قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • اسمیت، آنتونی، ژئوپولیتیک اطلاعات، ترجمه فریدون شیروانی، تهران، سروش، قصه ارباب معرفت، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بابایی، علی و بهمن آقایی، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، نشر ویس، ۱۳۶۵ش.
  • بجستانی، محمود، فساد سلاح تهاجم فرهنگی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • پرغو، محمدعلی، رویکردهای سیاسی استعمار، تبریز، دانشگاه تبریز، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • پیترز، رادولف، اسلام و استعمار یا جهاد در عصر حاضر، ترجمه محمد خرقانی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
  • تاجیک، محمدرضا، سیاست خارجی عرصه فقدان تصمیم و تدبیر؟!، تهران، فرهنگ گفتمان، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • ثقفی خراسانی، علیرضا، سیر تحولات استعمار در ایران، مشهد، نیکا، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • دوانی، علی، مواضع علما در برابر هجوم غرب به ایران، چاپ‌شده در مجموعه مقالات (۱) رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر، تهران، سروش، قصه ارباب معرفت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • رفیع، جلال، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
  • ساعی، احمد، مسائل سیاسی اقتصادی جهان سوم، تهران، سمت، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی امروز، تهران، کلمه، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • صفاتاج، مجید، انقلاب اسلامی و استعمار فرانو در منطقه، تهران، سفیر اردهال، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، یک‌صد سال مبارزه روحانیت مترقی، قم، دفتر نوید نشر اسلام، بی‌تا.
  • علی‌بابایی، غلامرضا، تاریخ سیاست خارجی ایران از شاهنشاهی هخامنشی تا به امروز، تهران، درسا، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • فوزی تویسرکانی، یحیی، مذهب و مدرنیزاسیون در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • کیهان، روزنامه، ۱۱/۱۲/۱۳۵*
  • محمدی، منوچهر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مسائل، تهران، دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموع آثار شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش.
  • مفتح، محمد، وحدت روحانی و دانشگاهی، قم، حجت، بی‌تا.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهل و چهار، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، ربا و بانکداری اسلامی، قم، بی‌نا، بی‌تا.
  • مگداف، هاری و تام کمپ، امپریالیسم (تاریخ، تئوری، جهان سوم)، ترجمه و اقتباس هوشنگ مقتدر، نهران، کویر، چاپ چهارم، ۱۳۷۸ش.
  • مندل، ارنست، مقدمه‌ای بر اقتصاد مارکسیستی، ترجمه رضا اخگر، تهران، پژواک، ۱۳۵۸ش.
  • منصوری، جواد، شناخت استکبار جهانی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ نهم، ۱۳۶۹ش.
  • منصوری، جواد، ویژگی‌های امپریالیسم، تهران، حزب جمهوری اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۱ش.
  • مهرداد، محمود، فرهنگ جدید سیاسی، بی‌جا، نشر هفته، ۱۳۶۳ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفدهم، ۱۳۸۸ش.
  • هاشمی رکاوندی، مجتبی، فلسفه انقلاب و امپریالیسم جهانی معاصر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.

پیوند به بیرون