تسبیح و تحمید

نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۶ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها) (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقاله‌های دارای شناسه using HotCat)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تسبیح و تحمید، منزه دانستن خداوند از عجز و نقص و ستایش او.

مسئله تسبیح و تحمید یکی از حقایق و معارف بلند متون دینی است. قرآن کریم تمام ذرات عالم را تسبیح گوی، و حامد حق‌ تعالی معرفی می‌کند. اندیشمندان اسلامی به مسئله تسبیح و تحمید توجه داشته و در آثار خود به آن پرداخته‌اند. برخی متکلمان تسبیح لفظی جمادات و حیوانات را با اصول خود موافق ندیده‌اند از این‌ رو تسبیح لفظی را تنها به انسان اختصاص داده‌اند.

امام‌‌خمینی حقیقت تسبیح را منزه دانستن حق‌تعالی می‌داند و معتقد است تمام موجودات بهره‌ای از عالم غیب دارند و این مطلب علاوه ‌بر اینکه در نزد ارباب فلسفه متعالی برهانی است، اما انسان از تسبیح موجودات اطلاع ندارد، چون به عالم ماده و طبیعت مشغول است. در نزد اصحاب قلوب و معرفت به مشاهده عینی ثابت است. ایشان برای حمد مراتبی قائل است و برترین مرتبه حمد را حمد ذات حق‌ تعالی به زبان ذات می‌داند، از دیگر مراتب حمد، حمد به لسان احدیت غیبی در مرتبه احدیت است.

امام‌‌خمینی در بیان اتحاد حامد و محمود و حد معتقد است که سالک هنگامی‌ که دایره‌ وجود عالم را به اسم «الله» ببیند، همه ثناها و محامد را به‌ حق و اسم جامع الله ارجاع می‌دهد. به اعتقاد وی رسیدن عبد به مقام حامدیت، نتیجه قرب نوافل است که حق تعالی زبان عبد می‌گردد و در قرب فرایض، عبد زبان حق می‌گردد.

مفهوم‌شناسی

تسبیح از ریشه «سبح» است که به معنای حرکت سریع در آب یا هوا[۱] یا فراغت[۲] است و تسبیح به معنای تنزیه[۳] و مبری دانستن از نقائص[۴] می‌باشد. در اصطلاح به معنای تنزیه خداوند از صفات امکانی و هر نوع نقص و نیاز به همراه تعظیم است[۵]؛ چنان‌که در عرفان، تنزیه حق از لواحق مادی و نقائص تشبیهی است.[۶]
تحمید به معنای کثرت حمد و ستایش خداوند است[۷] و در اصطلاحِ دینی، ستایش خداوند به همه صفات پسندیده اوست، در قبال نعمت‌هایی که به انسان عطا فرموده است.[۸] در اصطلاحِ عرفانی تحمید، ستایشِ خداوند است به آنچه به واسطه جمال و جلالش لایق آن می‌باشد.[۹] برخی ثنای الهی را همراه نفی و اثبات می‌دانند که تنزیه، نفی نقائص از پروردگار است و تحمید، وصف پروردگار است به صفات اثباتی.[۱۰]
امام‌خمینی تسبیح را تنزیه حق‌تعالی از نقص و امکان در مقام ذات و صفات و افعال[۱۱] و حمد و تحمید را اظهار کمال محمود و بیان محامد او می‌داند.[۱۲] ایشان مقام تحمید را مقام ارجاع و بازگشت همه محامد و ستایش‌ها به خداوند و نفی آن از غیر او معرفی می‌کند.[۱۳]
تقدیس و تهلیل ازجمله واژگان مرتبط با تسبیح و تحمید می‌باشد. تقدیس به معنای تطهیر[۱۴] و پاک خواندن و به پاکی ستودن است[۱۵] و در اصطلاح تنزیه حق است از هر آنچه که شایسته الوهیت او نیست و همچنین تنزیه از همه نقائص موجودات و آنچه برای موجودات کمال شمرده می‌شود، اعم از موجودات مجرد یا غیر مجرد؛ بنابراین تقدیس به دلیل شدت تنزیه در رتبه‌ای بالاتر از تسبیح قرار دارد.[۱۶] برخی از دانشمندان تقدیس را تنزیه از تعلق به جسم، شوائب امکان، قبول انفعال، امکان تعدد در ذات و صفات و بالقوه بودن کمالات می‌دانند و تسبیح را تنزیه از شرک و عجز و نقص می‌شمارند.[۱۷]
امام‌خمینی تقدیس را منزه دانستن حق‌تعالی از تعریف[۱۸] و نقائص[۱۹] می‌داند. تهلیل در اصطلاح گفتنِ لااله الا الله است[۲۰] که مشهور در بیان نفی شرک و توحید حق‌تعالی می‌باشد[۲۱] (ببینید: توحید (عرفان)).

پیشینه

مسئله تسبیح و تحمید یکی از حقایق و معارف بسیار بلند متون دینی است. قرآن کریم تمام ذرات عالم را تسبیح‌گوی و حامد حق‌تعالی معرفی می‌کند.[۲۲] اندیشمندان اسلامی نیز به مسئله تسبیح و تحمید حق توجه داشته و در آثار خود به آن پرداخته‌اند. برخی متکلمان تسبیح لفظی جمادات و حیوانات را با اصول خود موافق ندیده‌اند؛ از این‌رو تسبیح لفظی را تنها به انسان اختصاص داده‌اند.[۲۳] برخی مفسران دربارهٔ آیاتی که به تسبیح موجودات اشاره دارند، اختلاف پیدا کرده‌اند و برای توضیح و رفع مشکلاتی که با مبانی اعتقادی‌شان سازگار نیست، به معانی مجازی و تأویل‌های سطحی متوسل شده[۲۴] و تسبیح را برای موجودات غیر عاقل مَجازی شمرده‌اند.[۲۵]
عارفان نیز دربارهٔ تسبیح و تحمید و مراتب آنها بحث کرده‌اند و در مسئله تسبیح، با توجه به مبانی عرفانی خود، به اثبات تسبیح همه موجودات پرداخته‌اند.[۲۶] به اعتقاد آنان هر مظهری که حقیقت وجود در او ظاهر شده، تسبیح و تنزیه خدا می‌گوید.[۲۷] امام‌خمینی در آثار خویش به بحث از تسبیح و تحمید و اقسام و حقیقت آن پرداخته و کلام برخی اندیشمندان را نقد و بررسی کرده است.[۲۸]

حقیقت تسبیح و تحمید

متکلمان تسبیح را منزه دانستن خداوند از صفت اجسام[۲۹] و از صفت مذموم و نقص بر وجه تعظیم[۳۰] دانسته‌اند. عارفان آن را منزه‌دانستن حق‌تعالی از نقائص امکان و حدوث[۳۱] و تنزیه از تشبیه و تحدید و تقیید[۳۲] می‌دانند. به اعتقاد اهل معرفت، تسبیح تعریفِ حق و ثنای او به اسمای سلبیه و تنزیهیه است[۳۳]؛ اما حقیقتِ حمد اظهار اوصاف کمال و شرح جمال و جلال ذات محمود است.[۳۴] بعضی همراه شدن تسبیح با حمد در برخی آیات الهی[۳۵] را به معنای نقص حامدان و منزه دانستن حق‌تعالی از این حمد می‌دانند؛ زیرا شناخت انسان‌ها از کنه اسما و صفات خدا ناقص است، از این‌رو حمد آنان نیز ناقص خواهد بود.[۳۶]
امام‌خمینی حقیقت تسبیح را منزه دانستن حق‌تعالی می‌داند که می‌تواند به معنای تنزیه از توصیف و تعریف حق‌تعالی[۳۷] یا تنزیه از کثرت اسمایی یا کثرت در توحید باشد؛ زیرا در توحید رفتن از کثرت به وحدت است که نوعی شائبه مشاهده کثرت در آن است، اما تسبیح تنزیه از این کثرت است.[۳۸] ایشان ازجمله معانی تسبیح را تنزیه از قیام بنده به حق عبودیت و لیاقت عبادت و تنزیه حق‌تعالی از معرفت او می‌داند که غایت عبادت است؛ مانند تسبیحات حضرت فاطمه(س) پس از نماز.[۳۹]
امام‌خمینی حمد را برترین فرد شکر زبانی[۴۰] و مقام تحمید را مقام توحید افعالی و مقام بازگشت همه ستایش‌ها و ثناها به حق‌تعالی و نفی آن از غیر حق می‌داند؛ از این جهت در عالم وجود غیر از جمیل مطلق، هیچ جمیل و فاعل جمیلی نیست تا به جمال یا فعلش ستوده شود.[۴۱] ایشان مقام تحمید را پس از مقام ذکر و پیش از مقام تعظیم می‌داند؛ زیرا پس از اینکه نمازگزار همه موجودات را اسمای الهی و ظل آنها دید، نوبت به تحمید می‌رسد و اعتراف می‌کند که همه محامد مختص ذات خداوند است و دیگر موجودات در آن شریک نیستند؛ زیرا کمالی از خود ندارند تا ثنا شوند. پس از این مرحله به افق وحدت نزدیک می‌شود و صورت رحمت رحمانیه و رحیمیه بر قلب او تجلی می‌کند و هیبتی از این تجلی حاصل می‌شود که سبب عظمت حق در قلب اوست.[۴۲]
امام‌خمینی در بیان رابطه حمد با تسبیح، در برخی آثار خود، تسبیح را تنزیه و تحمید را نوعی تشبیه می‌داند؛ زیرا تحمید مفید ظهور در آیینه خلق است، اما تسبیح تنزیه از توصیف و تعریف است.[۴۳] به اعتقاد ایشان چون تحمید متضمن توحید فعلی است و در آن نشانی از تنقیص و تشبیه است، بنده سالک پیش از ورود به تحمید باید به قلمرو تسبیح و تنزیه وارد شود و به باطن قلب خود بفهماند که حق‌تعالی منزه از تعینات خلقی و کثرات است تا ورود او به تحمید از شائبه کثرت منزه شود.[۴۴] ایشان تسبیح را مقامی می‌داند که باید مبدأ متعال را از توحیدات سه‌گانه(افعالی، صفاتی و ذاتی) تنزیه کرد؛ زیرا در هر سه نوع این توحید، تکثیر و تلوین مندرج است؛ اما مقام تسبیح، مقام تنزیه و تمکین است (ببینید: مقامات) و توحید با آن تمام می‌گردد[۴۵] (ببینید: توحید (عرفان)).

اقسام و مراتب

اندیشمندان اسلامی تسبیح را به اعتبارات مختلف تقسیم کرده‌اند؛ چنان‌که برخی آن را به حقیقی و مجازی تقسیم کرده‌اند:

تسبیح حقیقی و مجازی

  1. تسبیح حقیقی یعنی تسبیح لفظی و کلامی هر موجود به اینکه پروردگار منزه از آن است که بتوان مانند مشرکان برای او شریک قائل شد یا نسبت نقص به او داد[۴۶]؛
  2. تسبیح مجازی یعنی دلالت معلول بر علت یا دلالت احوال بر توحید و تقدیس حق‌تعالی؛ مانند تسبیح چهارپایان، جمادات و نباتات.[۴۷] برخی از تسبیح اشیا و موجودات به تسبیح فطری تعبیر کرده‌اند که اقتضای ذات اشیاست و از تجلی حق‌تعالی برای آنها پدید می‌آید و تکلیفی نیست.[۴۸]

تسبیح عام و خاص

تسبیح به اعتبار عمومیت آن به تسبیح عام و خاص تقسیم می‌شود:

  1. تسبیح عام که شامل تمام موجودات می‌شود[۴۹]؛
  2. تسبیح خاص که از هدایت پیامبران(ع) و ایمان به آنان ناشی می‌شود و مخصوص مؤمنان است.[۵۰]

حمد قولی و فعلی و حالی

امام‌خمینی نیز به تسبیح حقیقی و مجازی و فطری و تکوینی اشاره کرده است.[۵۱] حمد نیز به حمد قولی، فعلی و حالی تقسیم می‌شود. حمد قولی ستایش و ثنای زبانی حق‌تعالی است به آنچه پیامبران(ع) خداوند را ستایش و ثنا کرده‌اند. حمد فعلی همان اعمال جوارحی برای رضایت خداست. حمد حالی ستایشِ قلبی و روحی حق‌تعالی است؛ یعنی سراسر وجود انسان ستایش الهی می‌گردد.[۵۲]
امام‌خمینی به حمد قولی، فعلی و حالی اشاره کرده است. به باور ایشان حمد حق‌تعالی در مقام وحدت و جمع الهی به حسب قول و فعل و حال واحد است؛ ولی به حسب تکثر اسما و صفات مختلف می‌شود.[۵۳] ایشان معتقد است تجلی اسمایی حق‌تعالی به فیض مقدس به اعتبار ایجاد ممکنات (کُنْ فَیکُونُ)، حمد قولی و به اعتبار اظهار کمال و جمالِ خود حمد فعلی و به اعتبار استهلاک این تجلی در حضرت اسما و صفات و ذات، حمدِ حالی است.[۵۴] ایشان ضمن نقد کلام قیصری در تعریف حمد فعلی، معتقد است که حمد فعلی انجام اعمال برای رضای حق نیست، بلکه حمدِ فعلی اظهارِ کمال شخص محمود به عمل است. به باور ایشان عبادات و اعمال بدنی به اعتبار اظهار کمالات محمود (حق‌تعالی) و ستایش خداوند در مقام اسم و فعل و ذات حمدند نه به این جهت که برای رضای خدا انجام می‌شوند.[۵۵]
امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۵۶] برای حمد مراتبی قائل است؛ برترین مرتبه حمد، حمدِ ذات حق‌تعالی به زبان ذات است و این به جهت علم ذاتی حق‌تعالی به کمالات و جمال جمیل خود است و این حمد ثنای حقیقی و متفرع بر غایت معرفت است.[۵۷] از دیگر مراتب حمد، حمد به لسان احدیت غیبی در مرتبه احدیت که همان مرتبه تعین اول است، حمد به لسان واحدیت جمعی که در مرتبه تعین ثانی است، حمد به لسان اسمای تفصیلی؛ یعنی مقامی که اسما از بساطت و اندماج خارج شده و از یکدیگر تمایز یافته است و حمد به لسان اعیان ثابته که صورت اسمای الهی‌اند، می‌باشد.[۵۸] این مراتب، مراتبِ حمد در مرتبه صقع ربوبی است؛ اما در مرتبه ظهور، اولین مرتبه حمد به زبان مشیت است که تا آخرین مراتب وجود ادامه دارد. البته در این مراتب حمد انسان کامل که از عالم طبیعت فراتر رفته و از حجاب‌های کثرت و غیریت عبور کرده و بدون حجاب به مشاهده جمال مطلق پرداخته، از همه حمدها جامع‌تر است. ثنا و عبادت چنین شخصی تمام شئون الهی را دربر می‌گیرد و منحصر در اسم خاصی از اسمای الهی نیست، بلکه حق‌تعالی را با تمام اسما و صفاتش عبادت و ستایش می‌کند.[۵۹]

تسبیح موجودات

آیات الهی بر تسبیح همه موجودات هستی تأکید کرده‌اند.[۶۰] در روایات نیز به این مسئله تصریح شده که لباس و بدن مصلی و اشیای اطرافش، به همراه او، تسبیح می‌گویند.[۶۱] اندیشمندان اسلامی دراین‌باره دو تفسیر ارائه داده‌اند:

  1. همه موجودات عالم درک و شعور دارند و در نفس خود به نوعی خدا را تسبیح می‌گویند[۶۲]؛
  2. هر یک از موجودات با زبان حال تسبیح حق می‌گویند؛ چون نمی‌توان فهم و شعور را برای همه موجودات ثابت کرد.[۶۳]

بنابر تقریر دوم، این موجودات صرفاً آیت و نشانه‌ای بر وجود خداوند هستند و قرآن کریم از آیت بودن موجودات غیر ذی‌شعور به تسبیح تعبیر کرده است. طبق این تفسیر کاربرد لفظ تسبیح برای موجودات ذی‌شعور با موجودات غیر ذی‌شعور متفاوت است.[۶۴]
برخی معتقدند آیات الهی[۶۵] به‌صراحت تسبیحِ آگاهانه موجودات را تأیید می‌کنند.[۶۶] در ضمن، تسبیح نطقی موجودات مورد تأیید برهان و کشف و شهود عارفان می‌باشد[۶۷]؛ اما انسان از تسبیح موجودات اطلاع ندارد؛ چون به عالم ماده و طبیعت مشغول است.[۶۸] در نظر اهل معرفت، هر آنچه از وجود برخوردار است، دارای حیات است.[۶۹] چنان‌که از سوی دیگر، تسبیح، از موجودات صاحب حیات صادر می‌شود، همه موجودات حتی جمادات صاحب حیات‌اند.[۷۰]
امام‌خمینی نیز معتقد است تمام موجودات بهره‌ای از عالم غیب-که حیات محض است-دارند و این مطلب علاوه بر اینکه در نزد ارباب فلسفه متعالی برهانی است، در نزد اصحاب قلوب و معرفت به مشاهده عینی ثابت است.[۷۱] به باور ایشان تسبیح و تقدیس و ثنای حق، لازمه علم و معرفت به مقام مقدس حق‌تعالی و صفات جلال و جمال اوست و بدون علم و معرفت، این مطلب محقق نمی‌شود؛ از همین جهت تسبیح و ثنای موجودات از سر شعور و ادراک است.[۷۲] ایشان کلام برخی اهل ظاهر که تسبیح موجودات را حمل بر تسبیح تکوینی کرده‌اند،[۷۳] به جهت اینکه نتوانستند موجود ناقص را صاحب ادراک بدانند، نقد کرده و با استناد به برخی روایات[۷۴] تسبیح موجودات را تسبیح نطقی، شعوری و ارادی می‌داند، نه تکوینی.[۷۵]
ایشان معتقد است تمام موجودات به حسب بهره‌ای که از وجود دارند، به مقامِ حق معرفت دارند؛ اما هیچ موجودی مانند انسان در کثرت فرونرفته و اشتغال به طبیعت ندارد؛ از این جهت نسبت به همه موجودات محجوب‌تر است که باید خود را از حجب کثرت خارج سازد.[۷۶] محجوب بودن انسان، چشم و گوش و سایر مدرکات او را می‌بندد و نمی‌گذارد از حقایق وجودی و هویات عینی اطلاع پیدا کند؛ اما اگر با ریاضات معنوی به مقام مشاهده رسید، آن‌گاه تسبیح موجودات را به صورت عیان مشاهده خواهد کرد.[۷۷] ایشان درک تسبیح نطقی موجودات را از خصایص کمّل اولیای خداوند می‌داند.[۷۸] امام‌خمینی تفسیر ملاصدرا را مبنی بر اینکه نطق بعضی از جمادات مثل سنگریزه در دست رسول خدا(ص) مانند انشای اصوات و الفاظِ از سوی نفس آن حضرت(ص) در آن جماد است،[۷۹] نمی‌پذیرد و آن را مخالف مبانی و اصول ملاصدرا می‌داند و معتقد است اگر کسی به‌حقیقت، اصالتِ وجود و اشتراک معنوی آن را دریابد و بداند حقیقت وجود عین علم، شعور، حیات و قدرت است، درک می‌کند حیات و علم و شعور در همه موجودات سریان دارد.[۸۰] همچنین ایشان جریان حضرت سلیمان(ع) و مورچه و قضیه هدهد را که از شهر سبأ برای سلیمان(ع) خبر آورد، تأویل‌پذیر نمی‌داند، بلکه معتقد است قرآن در تسبیح شعوری و نطقی صراحت دارد.[۸۱]

اختصاص حمد به خداوند

از آیات فراوانی، اختصاص و انحصار تمام حمدها به خداوند استفاده می‌شود.[۸۲] برخی از اهل معرفت در بیان اختصاص حمد به خداوند، آن را در دو مقام جمعی الهی (ذات) و تفصیلی (خارج از ذات) مطرح کرده‌اند.[۸۳] امام‌خمینی معتقد است تحمید برای غیر خداوند واقع نمی‌شود و حتی تعریف از انسان کامل حمدِ خداوند است.[۸۴] ایشان معتقد است اختصاص همه محامد به خداوند به حسب برهان، واضح و آشکار است؛ زیراکه تمام عالم ظل و بسط فیض حضرت حق است و تمام نعمت‌های ظاهر و باطن از هر منعمی که باشد به حسب ظاهر از حق‌تعالی است و هیچ‌یک از موجودات در آن شرکت ندارد و هر حمد و مدحی از هر حامدی به مقام ربوبی حق بر می‌گردد که البته این بر اساس مقامات متوسطان است، اما به حسب مقام اصحاب قلوب، تمام نعمت‌ها و کمالات و تمام جمال و جلال صورت تجلی ذاتی است و تمام محامد و مدایح به ذات مقدس حق‌تعالی مربوط است، بلکه مدح و حمد از ناحیه خود او و برای خود اوست.[۸۵]
امام‌خمینی در بیان اتحاد حامد و محمود و حمد معتقد است که سالک هنگامی که دایره وجود عالم را به اسم «الله» ببیند، همه ثناها و محامد را به حق و اسم جامع «الله» ارجاع می‌دهد و برای موجودات فضایلی نمی‌بیند؛ اما اگر در حجاب خلق محجوب بماند، نمی‌تواند محامد را به حق ارجاع دهد و تا از این مقام انانیت به قدم عبودیت خارج نشود، به مقام حامدیت نمی‌رسد و نمی‌تواند حق‌تعالی را حامد و محمود بداند. به اعتقاد ایشان رسیدن عبد به مقام حامدیت، نتیجه قرب نوافل است که حق‌تعالی زبان حق می‌گردد و حق‌تعالی به زبان حق حمد خود می‌کند و در قرب فرایض عبد زبان حق می‌گردد و حق‌تعالی با زبان عبد حمد خود می‌کند[۸۶] (ببینید: قرب نوافل و فرایض).

پانویس

  1. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۹۲
  2. جوهری، الصحاح، ۱/۳۷۲
  3. جوهری، الصحاح، ۱/۳۷۲
  4. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ۲/۳۳۱
  5. طوسی، التبیان، ۱/۱۳۴؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۷۴
  6. ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۲۶؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۷۴
  7. فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۸۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۲۵۲
  8. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۲۳۳؛ ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال، ۲/۱۶۷–۱۶۹
  9. شعرانی، الطبقات الکبری، ۱/۲۴
  10. مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۵۰۸
  11. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
  12. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲
  13. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹
  14. جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹
  15. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۶۰؛ معین، فرهنگ فارسی، ۱/۱۱۱۸
  16. جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹
  17. مدنی، ریاض السالکین، ۲/۱۸
  18. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲
  19. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۰
  20. طریحی، مجمع البحرین، ۵/۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۳۵۳؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹
  21. مجلسی، مرآة العقول، ۱۲/۱۶۱؛ نراقی، اللمعات العرشیه، ۲۹۳–۲۹۴
  22. حشر، ۱؛ اسراء، ۴۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۱۰
  23. طوسی، التبیان، ۶/۲۳۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸
  24. ← زمخشری، الکشاف، ۲/۶۷۰
  25. ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸
  26. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۷؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۱۵
  27. نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۱/۴۵۳
  28. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲–۴۴ و ۸۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۴–۶۵۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴
  29. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۳۹۱
  30. طوسی، التبیان، ۱/۱۳۴ و ۱۰/۸۳
  31. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۶۸ و ۵۴۱؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹
  32. جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۱۵
  33. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۸۳
  34. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۱۳۲
  35. بقره، ۳۰؛ رعد، ۱۳
  36. طباطبایی، المیزان، ۱/۲۰
  37. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲
  38. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۰
  39. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۸
  40. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۹
  41. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹
  42. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷–۲۱۸
  43. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲
  44. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۱
  45. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
  46. کاشانی، زبدة التفاسیر، ۴/۳۸
  47. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸
  48. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۴۷؛ فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیر القرآن، ۱/۶۸۲
  49. قرشی، قاموس قرآن، ۳/۲۱۷
  50. قرشی، قاموس قرآن، ۳/۲۱۷
  51. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۴–۶۵۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴
  52. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۱–۲۹۲؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۱–۴۲؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۴/۲۹۶
  53. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴
  54. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴
  55. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲
  56. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۰۳؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۳۰–۳۱
  57. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵
  58. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۰؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵
  59. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶
  60. اسراء، ۴۴؛ نور، ۴۱
  61. صدوق، علل الشرائع، ۲/۳۳۶؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۴۴۵
  62. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۷
  63. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸
  64. زمخشری، الکشاف، ۲/۶۷۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۹/۳۴۶؛ کاشانی، منهج الصادقین، ۵/۲۷۶
  65. نور، ۴۱؛ اسراء، ۴۴
  66. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۴۱۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۱۱–۱۱۲
  67. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۴۸
  68. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۴۱۰
  69. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۵
  70. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۲۱۹
  71. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵
  72. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۱۷ و ۶۵۵
  73. زمخشری، الکشاف، ۲/۶۶۹–۶۷۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۸
  74. مجلسی، بحار الانوار، ۱۰/۴۶
  75. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۹۹
  76. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶
  77. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۵
  78. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۶
  79. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۱۷–۱۱۸
  80. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۴
  81. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۵
  82. قصص، ۷۰؛ جاثیه، ۳۶
  83. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۷۶
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۲۴
  85. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲
  86. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۱ و ۹۰؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۱

منابع

  • قرآن کریم.
  • ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌طاووس، سیدعلی‌بن‌موسی، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، تحقیق جواد قیومی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، تفسیر ابن‌عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • ازهری، محمدبن‌احمد، تهذیب اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • شعرانی، عبدالوهاب، الطبقات الکبری، المسمی لواقح الانوار القدسیة فی مناقب العلماء و الصوفیه، تحقیق احمد عبدالرحیم السابح و توفیق علی رهبه، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، تصحیح محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، ملافتح‌الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تصحیح ابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بی‌تا.
  • کاشانی، ملافتح‌الله، زبدة التفاسیر، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • نخجوانی، نعمت‌الله، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.
  • نراقی، ملامهدی، اللمعات العرشیه، تحقیق علی اوجبی، کرج، عهد، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.

پیوند به بیرون