اخلاق و سیره سیاسی امام‌خمینی

نسخهٔ تاریخ ‏۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۴ توسط P.mahdi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «== اخلاق و سیره سیاسی == امام‌خمینی بر یگانگی اخلاق و سیاست تأکید داشت و در مدیریت جامعه و زعامت بر مردم بر اساس آن عمل می‌کرد؛ زیرا ایشان بر آن بود اگر دین، ازجمله اخلاق در سیاست دخالت نداشته باشد، سیاست در جهت دین‌زدایی اقدام خواهد کرد...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اخلاق و سیره سیاسی

امام‌خمینی بر یگانگی اخلاق و سیاست تأکید داشت و در مدیریت جامعه و زعامت بر مردم بر اساس آن عمل می‌کرد؛ زیرا ایشان بر آن بود اگر دین، ازجمله اخلاق در سیاست دخالت نداشته باشد، سیاست در جهت دین‌زدایی اقدام خواهد کرد و فساد را گسترش خواهد داد. (ببینید: دین و سیاست) با توجه به مفهوم اخلاق و سیره، اخلاق و سیره سیاسی به معنای قواعد و اصول کلی عملی در قلمرو سیاست است. امام‌خمینی در گفتار و رفتار خود، بر محوریت اخلاق در سیاست تأکید می‌کرد و معتقد بود اصلاح جامعه از طریق اصلاح درون ممکن است و تنها با تهذیب نفس و نظارت مستمر بر خود، می‌توان جامعه‌ای صالح پدیدآورد و سیاستی اصیل را پی افکند.[۱] ایشان تجزیه و تحلیل مسائل تنها با دیدگاه مادی را نادرست می‌دانست، و توجه به عوامل معنوی را نیز ضروری می‌شمرد.[۲] ایشان شمار بسیاری از اصول و قواعد کلی را لازمه سیاست اسلامی و اخلاقی می‌دانست و خود نیز در عرصه سیاست، آنها را به کار می‌گرفت که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

حسن مدیریت

رهبری یک نهضت و انقلاب، از مهم‌ترین عوامل توفیق یا ناکامی آن نهضت و انقلاب است. در جریان شکل‌گیری و گسترش نهضت و انقلاب اسلامی، هرچند گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی، کم و بیش حضور داشتند، ولی به‌تدریج رهبری انقلاب در شخص امام‌خمینی متبلور شد. در این مسئله جایگاه فقهی و مرجعیت و نیز خصوصیات معنوی و سیاسی ایشان بی‌تاثیر نبود؛ ولی عواملی دیگر،[۳] ازجمله شیوه مدیریت و چگونگی آن در این مسئله تأثیر بسیاری داشت. با نگاهی به رفتار و اندیشه مدیریتی امام‌خمینی، می‌توان به این واقعیت پی برد که ایشان با وظایف مدیریتی به‌خوبی آشنا بود و همزمان با رعایت همه آنها، همه توان خود را به کار می‌گرفت. داشتن برنامه و هدف در کارها،[۴] خدمت به ملت[۵] و محرومان جامعه،[۶] نیازشناسی و اولویت‌گذاری،[۷] سازماندهی و ایجاد تشکیلات مناسب،[۸] انتخاب افراد شایسته برای واگذاری پست‌های مهم،[۹] تقسیم وظایف و جلوگیری از دخالت دستگاه‌ها در حوزه مأموریت یکدیگر،[۱۰] پیش‌بینی و آینده‌نگری،[۱۱] قدرت تصمیم‌گیری و تصمیم‌های به‌موقع و بجا، همانند اعلام لغو حکومت نظامی در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷،[۱۲] واگذاری اختیارات و دخالت‌نکردن در امور دستگاه‌های اجرایی[۱۳] و سرانجام نظارت، دقت و تذکر بر انجام وظایف مسئولان و دستگاه‌ها و افراد،[۱۴] شواهد روشنی بر اِشراف امام‌خمینی بر وظایف مدیریت و به‌کارگیری آنهاست.

اهتمام بر اجرای احکام و ارزش‌های اسلامی

امام‌خمینی پیش از انقلاب اسلامی برابر رژیم پهلوی در مواضع گوناگون، خود بر عمل به اسلام و آموزه‌های آن تأکید داشت؛ ازجمله هنگام نخست‌وزیری حسنعلی منصور و پیام وی برای همکاری و نزدیکی با ایشان، یادآور شد ایشان با کسی دشمنی ندارد. اگر عمل منصور برابر اسلام باشد که سخنی نیست، ولی اگر بر خلاف اسلام همانند نخست‌وزیران گذشته باشد، برابر او نیز خواهد ایستاد.[۱۵] تعطیلی درس خارج و نگارش کشف اسرار در پاسخ کتاب اسرار هزارساله که به اسلام و ارزش‌های اسلامی توهین کرده بود، در همین راستا بود.[۱۶] امام‌خمینی پس از انقلاب اسلامی نیز بر آن بود اسلام در تمام شئون حکومت وارد شود و حکومتی با محوریت اسلام و ارزش‌های اسلامی تشکیل گردد[۱۷]؛ از همین رو به استقرار کامل نظام جمهوری اسلامی،[۱۸] تحقق مکتب اسلام و احکام اسلامی[۱۹] و الگو قراردادن آن برای مسلمانان جهان،[۲۰] اعتقاد کامل داشت و همه توان و تلاش خود را در مقاطع گوناگون زندگی ازجمله هنگام تدوین قانون اساسی، مجلس خبرگان قانون اساسی و تشکیل جمهوری اسلامی و پس از آن تا آخرین روزهای زندگی، برای اجرای شریعت و ارزش‌های اسلامی به کار گرفت و پایبندی به آن را از همه کارگزاران می‌خواست و خدشه در احکام اسلام یا اجرانشدن آن را از هیچ‌کس نمی‌پذیرفت (ببینید: قانون اساسی، مجلس خبرگان قانون اساسی، جمهوری اسلامی، و خط امام)؛ ازجمله خواسته بهترین دوست خود را نپذیرفت و به‌صراحت اعلام کرد نمی‌تواند رضا و خشنودی خلق را بر خشنودی خدا و روابط را بر ضوابط مقدم بدارد[۲۱]؛ همچنین پس از انقلاب که برخی عوامل درجه یک رژیم پهلوی دستگیر شده بودند و از سوی برخی مسئولان بر اعدام همگی آنان پافشاری می‌شد، یادآور شد تنها کسانی که حکمشان مشخص است و مفسد فی الارض‌اند، اعدام شوند و چگونگی حکم بقیه را به عهده دادگاه بگذارند تا بر اساس موازین شرعی و اسلام در مورد آنان حکم کند.[۲۲]

قانون‌گرایی

در همه دوران‌ها برای تنظیم روابط و برقراری نظامات اجتماعی، قانون عمده‌ترین نقش را داشته است. قانون هم وظایف فردی و اجتماعی را تبیین می‌کند و هم به تنظیم روابط آن می‌پردازد. امام‌خمینی حکومت اسلامی را حکومت قانون و بر پایبندی قانون تأکید بسیار داشت و در موارد بسیار حرمت‌گذاری به قانون را به مردم و مسئولان توصیه می‌کرد و به قانون‌شکنان هشدار می‌داد و بی‌توجهی به قانون را بی‌توجهی به اسلام می‌دانست. (ببینید: قانون) ایشان خود در پایبندی به قانون نمونه بود[۲۳] و رعایت قانون را تکلیف شرعی می‌دانست[۲۴] و تخلف از آن را حتی در دیگر کشورها جایز نمی‌دانست؛ چنان‌که در فرانسه از گوسفندی که بر خلاف قانون آن کشور ذبح شده بود، استفاده نکرد.[۲۵] امام‌خمینی در اهتمام به ظواهر قانون ازجمله در عزل و نصب‌ها دخالت نمی‌کرد؛ برای نمونه در اختلاف میان سیدابوالحسن بنی‌صدر و محمدعلی رجایی، در انتخاب وزیران دخالتی نکرد و آن دو را به تفاهم فرا خواند.[۲۶] ایشان در هر هفته شماری از پسران و دختران را به عقد هم درمی‌آورد؛ اما صیغه عقد را هنگامی می‌خواند که مراحل قانونی آن طی شده بود.[۲۷] وقتی قرار شد طبق قانون اساسی مسئولان صورت دارایی خود را ارائه دهند، نخستین کسی بود که دارایی خود را اعلام کرد[۲۸] یا هنگام ناراحتی سیدمحمود طالقانی از دستگیری یکی از فرزندان وی که وابسته به گروه‌های چپ بود، سوگند خورد اگر فرزند ایشان، سیداحمد دچار انحراف شود و حکم آن مرگ باشد، شخصاً آن را اجرا خواهد کرد.[۲۹] نمونه‌های بسیاری از سیره امام‌خمینی در این‌باره گردآوری شده است[۳۰]؛ البته شرایط ویژه جنگ باعث شد که امام‌خمینی در موارد اندکی بر اساس مصلحت نظام و بیرون از ظواهر برخی قوانین عمل کرد، اما به مجرد تمام‌شدن جنگ یادآور شد همه باید طبق قانون اساسی حرکت کنند و آنچه در این سال‌ها انجام شده، در خصوص جنگ بوده است.[۳۱]

تکلیف‌گرایی

امام‌خمینی بر آن بود که محور اساسی همه اغراض و اعمال، باید ادای تکلیف و انجام وظیفه الهی باشد،[۳۲] بر همین اساس، یکی از مهم‌ترین اصول در سیره ایشان، عمل به تکلیف بود. ایشان در حوادث گوناگون از آن بهره می‌گرفت و از آغاز نهضت تا پایان زندگانی به آن پایبند بود[۳۳]؛ برای نمونه، وقتی شمار بالای اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های ایشان در اوایل مرجعیت مورد اشکال یکی از علمای تهران قرار گرفت و آن را زیبنده مرجعیت نشمرد، در پاسخ یادآور شد نمی‌خواهد مرجع باشد، بلکه می‌خواهد به وظیفه خود عمل کند،[۳۴] و وقتی در جلسه‌ای با ستاد انقلاب فرهنگی از واکنش مردم دربارهٔ موضوعی گفتگو شد، اظهار داشت باید دید تکلیف الهی چیست و به همان عمل کرد، وگرنه ممکن است همان مردمی که امروز «زنده باد» می‌گویند، روز دیگر «مرده باد» بگویند.[۳۵]

امام‌خمینی وقتی پس از مشورت با کارشناسان تصمیمی می‌گرفت، بر آن استوار بود و وارد زد و بندهای معمول در عرصه سیاسی نمی‌شد.[۳۶] این مسئله از تفکر ایشان نشئت می‌گرفت که بر سر اسلام و دین حاضر به معامله نبود و در همه امور بر مبنای وظیفه عمل می‌کرد و معتقد بود وقتی مردم به پیروزی رسیدند که بر اسلام تکیه کردند؛ در ادامه نیز تکیه بر اسلام و انجام وظیفه باید مد نظر همگان باشد.[۳۷] ایشان به‌صراحت اعلام کرد «اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‌پرستی است، ادامه می‌دهد».[۳۸] مبارزه با رژیم طاغوتی محمدرضا پهلوی و تشکیل نظام اسلامی و بسیاری از کارهای دیگر ایشان، در همین راستا تحلیل می‌شود. تأکید بر ادامه دفاع در جنگ تحمیلی-و پایان آن و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۷ و عزل قائم‌مقام رهبری نیز بر همین اساس بود؛ همان‌گونه که صدور حکم اعدام سلمان رشدی[۳۹] و نگارش نامه به رهبر شوروی و دعوت وی به توحید و خداپرستی[۴۰] (ببینید: نامه به میخائیل گورباچف) بر مبنای تکلیف‌گرایی و به دور از ملاحظات سیاسی بود.

عدالت‌خواهی

امام‌خمینی معتقد بود اهداف انبیا و اولیای الهی، برقراری عدالت اجتماعی در جامعه و رعایت حقوق مردم بوده است، و با الگوگیری از پیامبران و اولیای الهی، طرفدار عدالت اجتماعی و مخالف اشرافیت و نابرابری اقتصادی بود.[۴۱] ایشان تبعیض در شهریه میان ایرانی، افغانستانی و هندی،[۴۲] نیز تقدم روابط بر ضوابط را[۴۳] با عدالت ناسازگار می‌دانست؛ همچنین به‌صراحت کسانی را که از حمایت محرومان دوری می‌کردند، رویگردان از عدالت اجتماعی اسلام معرفی می‌کرد و معتقد بود مسئولان در هر شرایطی باید خود را عهده‌دار مسئولیت بزرگ حمایت از حقوق محرومان بدانند و در صورت کوتاهی، خیانتکار به اسلام و مسلمانان‌اند.[۴۴] ایشان توجه به عدالت اجتماعی را یکی از مطالبات جدی و همیشگی خود از مسئولان و نهادهای حاکمیتی می‌دانست[۴۵] و بسیاری از مواضع سیاسی و تشکیل نهادهای انقلابی به دست ایشان نیز در این راستا بوده است. (ببینید: عدالت اجتماعی)

اهتمام به نقش مردم و تکریم آنان

مردم از ارکان اصلی حکومت‌اند. همکاری، همدلی و پشتیبانی آنان از حکومت، پایه‌های آن را تحکیم می‌بخشد و همکاری‌نکردن آنان با حکومت، پایه‌های آن را متزلزل می‌سازد.[۴۶] بر همین اساس، امام‌خمینی تکیه بر حمایت و مشارکت همه توده‌های مردم را از اصول انقلاب می‌دانست و همواره در طول دوران مبارزه و در سال‌های پس از پیروزی، بر آن تأکید می‌کرد.[۴۷] ایشان از بند و بست‌های سیاسی رویگردان بود. هرگز سراغ احزاب و گروه‌های مختلف سیاسی نرفت و به انگیزه‌های آنان در مبارزه، با چشم تردید می‌نگریست[۴۸] و معتقد بود در مسائل و مشکلات کشور باید از مردم کمک گرفت و صادقانه مسائل و مشکلات را با مردم در میان گذاشت و از آنان کمک خواست[۴۹]؛ برهمین اساس از مسئولان می‌خواست که مردم را در همه امور مملکت مشارکت دهند، به طوری که مردم خود را به‌طور مستقیم تأثیرگذار در امور کشور بدانند.[۵۰] (ببینید: جمهوری اسلامی، مردم، و حکومت اسلامی) ایشان در همین راستا بسیار بر رای مردم و مشارکت سیاسی آنان در اداره کشور بر مبنای آرای آنان تأکید داشت و مشروعیت اقدامات نظام اسلامی را از نگاه شرعی مبتنی بر آن می‌دانست. (ببینید: انتخابات و مشروعیت) امام‌خمینی بر اساس همین باور، به مردم حرمت می‌نهاد و آنان را عناصر و ارکان اصلی انقلاب و نظام می‌دانست[۵۱] و با تواضع و احترام با مردم برخورد می‌کرد و در هر شرایطی، نگهداری مردم را در صحنه لازم و ضروری می‌دانست[۵۲]؛ زیرا معتقد بود بدون پشتیبانی مردم کارها به سامان نمی‌رسد.[۵۳] ایشان برخوردی صمیمانه و بی‌ریا با مردم داشت و از آنان سپاسگزار بود و همه مسئولان نظام را مدیون آنان می‌دانست[۵۴] و خدمت به آنان را وظیفه همه کارگزاران نظام می‌دانست.[۵۵] ایشان از ابراز احساسات مردم و جوانان نه تنها گرفتار غرور و خودپسندی نمی‌شد، بلکه تکلیف خود را زیادتر می‌دید و آن را برای خود و دیگر مسئولان نظام به منزله نعمتی می‌دانست که نمی‌توان از عهده شکر آن برآمد؛ از این‌رو معتقد بود مدیران و مسئولان، موقعیت و منزلت خود را مدیون مردم‌اند و همه باید در ادای دَین خود به مردم تلاش کنند.[۵۶]

امام‌خمینی با توجه به ستمی که در دوران طاغوت بر مردم رفته بود،[۵۷] آرزو داشت مردم بفهمند اسلام برای درست‌کردن زندگی دنیا و آخرت آنان آمده است و احساس آرامش کنند[۵۸]؛ ازاین‌رو در جایگاه حاکم اسلامی بر مسامحه و رفتار مهربانانه با مردم تأکید می‌کرد و خواستار آن بود که جهت‌گیری نظام جمهوری اسلامی بر اصلاح زندگی مردم باشد[۵۹] و خدمت به مردم را خدمت به خدا[۶۰] و کسب رضایت آنان را کسب رضایت خدا[۶۱] می‌دانست. این نگرش در رفتار ایشان نیز جلوه‌گر بود؛ چنان‌که همواره تلاش می‌کرد زندگی خود را در تراز زندگی مردم قرار دهد و در سختی‌ها و مشکلات اجتماعی، برتری و امتیازی برای خود در نظر نمی‌گرفت.[۶۲] ایشان که روحیه خدمتگزاری به مردم را در سیرهٔ عملی خویش کاملاً نشان داده بود، با ستایش از فداکاری مردم، از قصور یا تقصیر در برابر مردم عذرخواه بود.[۶۳]

اهتمام به وحدت ملی و اسلامی

حفظ وحدت ملی و اتحاد اسلامی، از ویژگی‌های مشی سیاسی امام‌خمینی است؛ از این‌رو ایشان بارها بر ضرورت حفظ وحدت در میان ملت و مسئولان کشور و دعوت همه مسلمانان جهان به اتحاد، تأکید می‌کرد[۶۴] و از سوی دیگر مبارزه با تفرقه و اختلاف‌افکنی استکبار را ضروری می‌دانست.[۶۵] ایشان وحدت کلمه را رمز پیروزی انقلاب اسلامی می‌دانست و تداوم آن را برای دستیابی به اهداف عالی نظام جمهوری اسلامی لازم می‌شمرد[۶۶]؛ همچنین حفظ وحدت را وظیفه‌ای شرعی می‌دانست[۶۷] و همواره بر لزوم وحدت همه ملت، وحدت حوزه و دانشگاه،[۶۸] ارتش و سپاه،[۶۹] دولت و ملت، مسئولان و مدیران کشور و وحدت همه اقشار ملت و گرایش‌های سیاسی با یکدیگر،[۷۰] نیز وحدت همه مسلمانان و مستضعفان عالم[۷۱] تأکید می‌کرد. (ببینید: وحدت و خط امام)

شجاعت و قاطعیت

موضع‌گیری‌های امام‌خمینی برابر رژیم پهلوی و مستکبران، سند شجاعت ایشان بود. ایشان برابر احساس تکلیف در برابر خدا، همه قدرت‌ها را هیچ می‌انگاشت و از مرگ هراسی نداشت.[۷۲] ایشان در ۶۳سالگی یادآور شده است تا کنون از هیچ‌کس و هیچ چیز نترسیده است[۷۳] و نیز خاطرنشان کرده است شبی که مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، ایشان را دستگیر کردند و به تهران انتقال دادند، آنان خود می‌ترسیدند؛ اما ایشان آنان را دلداری می‌داد.[۷۴] (ببینید: دستگیری امام‌خمینی) یکی از پزشکان معالج، با تأیید این گفته امام‌خمینی در جلسات خصوصی-که ترس برای ایشان معنایی ندارد، زیرا با پدیده ترس خو نگرفته است-خاطرنشان کرده است از نظر زیست‌شناختی و پزشکی، اگر کسی بترسد، ماده «آدرنالین» در بدنش ترشح می‌شود که رنگ انسان سفید و باعث افزایش شمار ضربان قلب شده، بدن به لرزش و ارتعاش درمی‌آید، فشار خون بالا می‌رود و حالت نامطلوبی در شخص ایجاد می‌شود؛ اما نبض امام‌خمینی حدود هشت سال زیر نظر بود و در این مدت با وجود مشکلات و ناملایمات بسیار، هرگز این آثار در ایشان دیده نشد.[۷۵]

امام‌خمینی نه تنها شجاع بود بلکه مردم را با گفتار و رفتار خود شجاعت می‌داد. ایشان معتقد بود انسان زنده است تا به لقاءالله برسد؛ چه بهتر که با شهادت به لقاءالله برسد.[۷۶] در سال ۱۳۴۲ که فاجعه حمله به مدرسه فیضیه به دست عوامل رژیم پهلوی روی داد، هر آن ممکن بود به بیت امام‌خمینی نیز حمله کنند؛ از این‌رو برخی خواستند درب منزل ایشان را ببندند. ایشان پس از اطلاع به شدت با آن مخالفت کرد و یادآور شد مدرسه را ویران کردند و فرزندان ایشان را کتک زدند، آن‌گاه درب خانه ایشان بسته شود؟![۷۷] امام‌خمینی خود را سرباز امام زمان(ع) می‌دانست و برابر تهدید سرهنگ علی‌اکبر مولوی، رئیس ساواک تهران، در دیدار با ایشان که گفته بود نگذارد به وظیفه سربازی خود عمل کند، بدون درنگ و با عصبانیت خود را سرباز اسلام خوانده، یادآور شده بود همواره به وظیفه سربازی خود عمل خواهد کرد.[۷۸]

امام‌خمینی هنگامی که گفتگو با مخالفان و دشمنان به جایی نمی‌رسید و برخورد مسالمت‌آمیز با آنان به سوءاستفاده می‌انجامید، با قاطعیت برابر آنان می‌ایستاد؛ برای نمونه وقتی یکی از مقامات ساواک از سوی محمدرضا پهلوی به ایشان ابلاغ کرد اگر در فیضیه سخنرانی کند کماندوها به مدرسه می‌ریزند و آنجا را به آتش و خون می‌کشند، ایشان بی‌درنگ پاسخ داد کماندوهای آنان نیز فرستادگان «اعلی‌حضرت» را تأدیب خواهند کرد.[۷۹] در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، بیشتر مسئولان با منطق‌های گوناگون مخالف برخورد جدی با آمریکا بودند[۸۰]؛ اما امام‌خمینی با تأیید عمل دانشجویان و نام‌گذاری آن به «انقلاب دوم»، با جمله «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»،[۸۱] (ببینید: تسخیر لانه جاسوسی امریکا) سازش‌ناپذیری و قاطعیت خود را برابر دشمنان نشان داد. نمونه‌های بسیاری از قاطعیت ایشان در مسائل داخلی و خارجی نقل شده است.

شرح صدر

شرح صدر یا سعه صدر به معنای گسترده‌شدن روح به نور الهی و آرامش از سوی خداوند[۸۲] و گسترش ظرفیت وجودی انسان و تحمل و استقامت او در برابر لجاجت‌ها و کارشکنی‌های دشمنان و مخالفان[۸۳] است که در پرتو آن، ظرفیت‌های متناسب با حوادث زمان ایجاد می‌گردد و انسان را از شتابزدگی در تصمیم و عمل و تزلزل در برخوردها بازمی‌دارد، و این صفت از بزرگ‌ترین هدیه‌های الهی است که به افراد خاصی ازجمله پیامبر اکرم(ص) داده شده است.[۸۴] نخستین درخواست حضرت موسی(ع) نیز پس از مأموریت برای دعوت فرعون، شرح صدر بود.[۸۵] اصولاً هیچ رهبر بزرگی نمی‌تواند بدون شرح صدر به مبارزه با مشکلات بپردازد و آن کس که رسالتش از همه بیشتر است، شرح صدر او باید از همه بیشتر باشد تا حوادث گوناگون، آرامش روح او را برهم نزند و مشکلات او را به زانو در نیاورد و کارشکنی‌های دشمنانش او را مأیوس نسازد.[۸۶]

صفت شرح صدر در زندگی امام‌خمینی نیز برجستگی داشت تا جایی که برابر حوادث ناگواری چون پانزده خرداد، حصر و زندان، تبعید به ترکیه و عراق، مرگ مشکوک سیدمصطفی، قضیه مخالفت و شورش برخی گروه‌ها، جنگ تحمیلی و ده‌ها حادثه دیگر، استقامت کرد[۸۷] و وظایف خود را در نهضت و پس از آن به‌خوبی انجام داد و بر همه مشکلات و توطئه‌ها پیروز شد.[۸۸]

مشورت در امور

در سیره عملی امام‌خمینی، موارد بسیاری از مشورت در مسائل گوناگون پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن مشاهده می‌شود. در سال‌های مبارزه با رژیم پهلوی و دوران نهضت اسلامی، گاهی با مراجع تقلید و برخی شخصیت‌های تأثیرگذار دربارهٔ چگونگی موضع‌گیری و صدور اعلامیه، مشورت می‌کرد.[۸۹] پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در همه کارهای مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی با مشاوران و مسئولان کشوری و لشکری، حتی گاه در نوشتن نامه‌ها و مکاتبات اداری پیش از انتشار، مشورت می‌کرد و از نظرهای اصلاحی خبرگان و کارشناسان بهره می‌گرفت و آنان را به تذکاردادن به خودش تشویق می‌کرد.[۹۰] (ببینید: مشورت)

تصمیم به‌هنگام در حوادث و بحران‌ها

تبدیل تهدیدها به فرصت و تصمیم به‌هنگام در حوادث به ویژه در شرایط بحرانی، از ویژگی‌های مدیریتی امام‌خمینی بود. با همین ویژگی، توانست تاریخ و سیاست‌های حاکم بر عصر خود را تغییر دهد.[۹۱] پس از انقلاب اسلامی، حوادث بسیاری در داخل و خارج ایران در خصوص انقلاب اسلامی رخ داد. تشکیل دولت موقت و بعدها استعفای آن، درگیری‌های داخلی، تجزیه‌طلبی‌ها، کودتاها، انقلاب فرهنگی، تصرف لانه جاسوسی آمریکا، جنگ تحمیلی، تدوین و همه‌پرسی قانون اساسی، همه‌پرسی جمهوری اسلامی، عزل بنی‌صدر، ترورها، حکم ارتداد سلمان رشدی، نامه به گورباچف، عزل حسینعلی منتظری از قائم‌مقامی رهبری و ده‌ها مسئله دیگر، بخشی از آن حوادث بود.[۹۲]

امام‌خمینی با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و تصمیم‌های به‌موقع و به‌جا، حوادث یادشده را به‌خوبی مدیریت کرد و با حکمت و تدبیر، بحران‌ها را به فرصت تبدیل کرد و شرایط را برای خدمتگزاران مساعد ساخت. برای مقابله با بسیاری از حوادث یادشده، در مرحله نخست اطلاع‌رسانی، روشنگری و موعظه کرد و آن گاه که پاسخ مناسب نگرفت، نکوهش کرد و هشدار داد و در مرحله سوم مردم را برای مقابله با این توطئه‌ها فراخواند.[۹۳]

انتقادپذیری

در فرهنگ اسلامی، انتقاد همچون هدیه قلمداد شده، هدیه‌کردن عیب‌ها، ارزش و حتی تکلیف شمرده شده است.[۹۴] بر این اساس، همه انسان‌ها به ویژه سیاستمداران باید انتقادپذیر باشند. انتقاد از راه‌های ارتباطی سیاستمدار با مردم و آگاه‌شدن او از چگونگی اعمال و رفتار خود است. از این‌رو امام‌خمینی انتقاد را نیاز همه انسان‌ها دانسته است؛ زیرا هیج فرد و هیچ دستگاهی نمی‌تواند ادعا کند هیچ نقصی ندارد. اگر کسی چنین ادعایی داشته باشد، بزرگ‌ترین نقص او همین ادعاست.[۹۵] در تحلیل امام‌خمینی، انتقادپذیری از کمالات انسانی است و این ویژگی انسان را از سطح موجودی غریزی و خودخواه، به سطح انسانی متعالی می‌رساند و نقایص او را از میان می‌برد؛ زیرا انسان خداخواه از راه همین انتقادها، همه ضعف‌های خود را برطرف می‌سازد و از این ابزار کارآمد استفاده می‌کند. او به جای منبع انتقاد، به نفس انتقاد توجه می‌کند و در این عرصه سپاسگزار انتقادهای دشمنان خویش است و آنان را معلمان دلسوز خود می‌داند.[۹۶]

امام‌خمینی بر آن است انسانی که می‌خواهد برای خدا کار کند و به مقام انسانیت برسد، باید همواره در صدد یافتن و برطرف‌کردن عیب‌های خود باشد[۹۷] و اصلاح جامعه نیز با انتقاد امکان‌پذیر است[۹۸]؛ بر این اساس همگی باید تحمل انتقاد را چه حق و چه ناحق داشته باشند.[۹۹] ایشان خود این چنین بود و از کارگزاران نیز می‌خواست این چنین باشند. ایشان معتقد بود انتقاد را حتی از دشمن باید شنید و پذیرفت؛ زیرا دوستان بیشتر در دیدن معایب غفلت می‌کنند یا اگر عیبی ببینند از گفتن آن خودداری می‌کنند؛ از این‌رو دشمنان در این‌باره می‌توانند معلمان خوبی باشند.[۱۰۰]

صداقت و اعتراف به اشتباه

صداقت به عنوان فضیلتی اخلاقی، در میان همهٔ اقوام و در طول تاریخ همواره ارجمند و پسندیده بوده است.[۱۰۱] در قرآن هنگام یادکرد پیامبران(ع)، صداقت در وعده[۱۰۲] و صداقت بسیار «صدّیق» را از ویژگی‌های آنان شمرده است[۱۰۳] و صدیقین را کنار پیامبران قرار داده است.[۱۰۴] از نگاه قرآن، صادق و صدّیق کسی است که در قول و عمل، راستگو باشد. صدق در عمل این است که عمل شخص با گفته‌اش مطابق باشد و چنین مطابقتی، نشانه صدق گفتار و اعتقاد او به آن چیزی است که می‌گوید. صدق در گفتار، یعنی گفتار او مطابق واقع باشد و لازمه چنین حالت روحی‌ای این است که هیچ‌گاه از هوای نفس پیروی نکند و چیزی جز حق و حقیقت انجام ندهد.[۱۰۵] بر این اساس، سیاستمدار صادق، کسی است که در جهت حق و حقیقت حرکت کند و پایبند تعهدات خود باشد و خود را آن گونه که هست به مردم بنمایاند و از فریبکاری و خیانت پرهیز کند و از اعتماد مردم سوءاستفاده نکند؛ همچنین از اعتراف به اشتباه نترسد و آن را نه نشانهٔ ضعف، بلکه نتیجهٔ اعتماد به نفس بداند.[۱۰۶]

سیره امام‌خمینی در سیاست و مدیریت کشور براساس اصل صداقت بنا شده بود؛ چنان‌که وقتی پس از پیروزی انقلاب به برخی افراد مسئولیت‌هایی داد که خوب عمل نکردند، به‌صراحت به اشتباه خود اعتراف کرد[۱۰۷] و از دیگر کارگزاران نیز خواست این چنین باشند و هر جا از آنان نقص و اشتباهی سر زد به‌صراحت به آن اعتراف کنند.[۱۰۸] از نگاه ایشان دیکتاتوری هنگامی آغاز می‌شود که انسان خطا و اشتباه کند و به جای اعتراف و اصلاح آن، مصرّانه بر آن پای فشرده، راه کج خود را ادامه دهد و این بزرگ‌ترین دیکتاتوری‌هاست که بسیاری از انسان‌ها به آن مبتلا هستند[۱۰۹]؛ چنان‌که اعتراف به اشتباه، نه تنها نشانهٔ ضعف نیست، بلکه نشانهٔ قدرت بر خود و سبب بزرگی، عزت و افزایش محبوبیت است و اصرار بر اشتباه، سبب سقوط و انحطاط خواهد بود.[۱۱۰]

بر این اساس، اعتراف به خطا، که نتیجهٔ صداقت است، یک فضیلت و کمال انسانی است و جلوه‌ای از سیاست اخلاقی به‌شمار می‌رود و امام‌خمینی با تأکید، یادآور شده است انسان‌ها از اشتباه و خطا مأمون نیستند؛ از این‌رو به‌مجرد احراز اشتباه و خطا باید از آن برگردند و به آن اعتراف کنند که این کمال انسانی است؛ اما رفتار عکس آن، یعنی توجیه و پافشاری بر خطا، نقص و از امور شیطانی است.[۱۱۱] افزون بر این، ایشان کسی را سیاستمدار صادق می‌داند که تا هنگامی که خود را مفید احساس می‌کند، در عرصهٔ سیاست باقی بماند؛ اما هر زمان و به هر دلیلی که احساس کرد دیگر نمی‌تواند به وظایف خود عمل کند، به جای ادامهٔ راه گذشته و پوشاندن ناتوانی خود، با شهامت از مسئولیت کناره‌گیری کند و این کار را عمل صالح و عبادت بداند.[۱۱۲]

نفی سلطه شرق و غرب

امام‌خمینی به فرهنگ شرق و غرب حساسیت ویژه‌ای داشت و با هر چیزی که سبب ترویج آنان می‌شد، برخورد می‌کرد و معتقد بود باید اعتماد به نفس داشت و با منطق «ما می‌توانیم» ضعف‌ها را جبران کرد.[۱۱۳] ایشان برای نگارش مقالات علیه استکبار شرق و غرب و مستکبران داخلی، اهمیت خاصی قایل بود.[۱۱۴] اصل احترام متقابل و دخالت‌نکردن در امور داخلی یکدیگر، یکی از مبانی و اصول ایشان در رابطه و برخورد با دیگر کشورها بود. در حقیقت خط مشی امام‌خمینی در سیاست خارجی را می‌توان در اصل معروف «نه شرقی و نه غربی» و طرفداری از ملت‌ها و مقابله با ابرقدرت‌ها تعریف کرد.[۱۱۵] ایشان رویگردانی مسئولان از این سیاست را به منزله خیانت به رسول خدا(ص)، ائمه اطهار(ع)، نابودی ملت و همه کشورهای اسلامی تلقی کرد.[۱۱۶] بر این اساس، دولت جمهوری اسلامی ایران، به سود هیچ ابرقدرتی، با ابرقدرت دیگر متحد نمی‌شود؛ با هر قدرت و حکومتی که بخواهد ملت‌ها را اسیر کند و به زنجیر بکشد، مبارزه و مقابله خواهد کرد و در سیاست خارجی، حامی همه جنبش‌هایی است که علیه ظلم و بیداد مجاهدت و فداکاری می‌کنند[۱۱۷] (ببینید: خط امام و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران)؛ از این‌رو وقتی سفیر دولت سابق شوروی اشغال افغانستان را به اطلاع امام‌خمینی رساند، ایشان آن را اشتباهی بزرگ خواند که هیچ موفقیتی در آن وجود ندارد و ناگزیر روزی به اشتباه خود اعتراف خواهند کرد.[۱۱۸] (ببینید: استقلال، نفی سبیل، و ابرقدرت‌ها)

ایستادگی برابر استکبار

امام‌خمینی دشمن‌شناسی را یکی از ویژگی‌های نیروهای انقلابی می‌دانست[۱۱۹] و با تبیین درست روش‌های سیاسی و تبلیغاتی دشمنان، ایستادگی برابر آنان را ضروری می‌شمرد.[۱۲۰] ایشان آمریکا را دولتی ظالم، استکباری و متجاوز می‌دانست که با تبلیغات گسترده به کمک صهیونیسم بین‌الملل، مردم مظلوم جهان را استثمار می‌کند و با نیروهای مرموز و خیانتکارش، خون مردم بی‌پناه را می‌مکد؛ چنان‌که گویی در جهان هیچ‌کس جز آمریکا و اقمارش حق حیات ندارند.[۱۲۱] (ببینید: امریکا و استکبار) ایشان براساس شناخت یادشده خود از جهان استکبار، از آغاز مبارزه خود، در مقاطع گوناگون برابر استکبار جهانی به ویژه آمریکا با قاطعیت ایستاد؛ چنان‌که در چهارم آبان ۱۳۴۳ تصمیم گرفت علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کند و واکنش نشان دهد. محمدرضا پهلوی برای بازداشتن ایشان از سخنرانی یا دست‌کم از حمله به آمریکا، نماینده‌ای به قم فرستاد؛ اما امام‌خمینی او را نپذیرفت و او با سیدمصطفی فرزند ایشان دیدار کرد و خطرناک‌بودن حمله به آمریکا را یادآور شد[۱۲۲]؛ اما امام‌خمینی در این سخنرانی به‌شدت به آمریکا، اسرائیل، انگلیس و شوروی حمله کرد و همه گرفتاری‌های ایران را از آمریکا و اسرائیل و عوامل داخلی آن دو، ازجمله نمایندگان و وزرای آمریکایی دانست و رئیس‌جمهور آمریکا را منفورترین افراد دنیا نزد مردم ایران و دشمن قرآن و ملت خواند.[۱۲۳] رژیم پهلوی نیز ایشان را در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به علت مقابله شدید با این قانون استعماری به ترکیه و سپس عراق تبعید کرد (ببینید: کاپیتولاسیون و تبعید امام‌خمینی)؛ نیز در سال ۱۳۵۷ در نوفل لوشاتو یکی از مقامات آمریکایی و یکی از مقامات وزارت خارجه فرانسه به دیدار ایشان رفت و با لحن تندی گفت آمریکا تا به حال برابر اقدامات ایشان علیه محمدرضا پهلوی سکوت کرده است و اگر ایشان در برابر شاپور بختیار بخواهد به مبارزه ادامه دهد، آمریکا واکنش نشان خواهد داد؛ اما امام‌خمینی با بی‌اعتنایی از جا برخاست و با لحنی قاطع یادآور شد تا کنون راجع به امریکایی‌هایی که در ایران‌اند واکنشی نشان داده نشده است و کاری نکنند که سخنی گفته شود که جان آنان به خطر بیفتد.[۱۲۴] امام‌خمینی معتقد بود استقلال کشور و بیداری ملت، برای استکبار و در راس آن آمریکا پذیرفتنی نیست[۱۲۵] و آنان به هر شیوه‌ای که بتوانند با این انقلاب دشمنی می‌کنند[۱۲۶]؛ از این‌رو به گویندگان، روشنفکران، متفکران، دانشگاهیان و دانشمندان تأکید می‌کرد همه توان خود را صرف قطع امید دشمن کنند؛ زیرا با وجود سلطه دشمنِ قدرتمندی مثل آمریکا، برای جامعه اسلامی چیزی باقی نخواهد ماند[۱۲۷]؛ همچنین ایشان به مبارزه با رژیم اشغالگر اسرائیل توجه ویژه داشت[۱۲۸] و پیوسته خطر آن رژیم برای کشورهای اسلامی و عربی را گوشزد می‌کرد.[۱۲۹] (ببینید: رژیم اشغالگر قدس) اعلام روز جهانی قدس نیز برای اعلام انزجار از رژیم اسرائیل و تلاش برای آزادسازی قدس شریف و ملت فلسطین، با همین هدف بود.[۱۳۰] ایشان همچنین یکی از اصول گذشت‌ناپذیر برای ملت‌های مسلمان را مسئله مبارزه با صهیونیست‌ها می‌دانست.[۱۳۱] (ببینید: خط امام)

تشویق و تنبیه

رفتار امام‌خمینی با الگوگیری از پیامبر اکرم(ص) و امام‌علی امیرالمؤمنین(ع) بر این اصل استوار بود. ایشان پیش از انقلاب اسلامی، برخی شاگردان خود را به سبب طرح اشکال در درس یا هنگام تقریر درس‌های ایشان، نیز نگارش برخی کتاب‌ها تشویق می‌کرد.[۱۳۲] (ببینید: شاگردان امام‌خمینی) پس از انقلاب اسلامی نیز برای برخی مدیران به دلیل لیاقت، تعهد، تدین، ساده‌زیستی، خدمت و دلسوزی به مردم،[۱۳۳] صلاحیت‌های اخلاقی،[۱۳۴] حسن تدبیر، کفایت، وثاقت، امانت[۱۳۵] و مانند آن دعا کرد و از آنان به نیکی یاد کرد و آنان را به دلیل برخورداری از این خصلت‌های پسندیده ستود و در برابر تهمت‌ها نیز از آنان دفاع کرد (ببینید: محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر، سیدمحمد بهشتی، و مصطفی چمران)؛ همچنین مطبوعاتی که علیه استکبار، سرمایه‌داری، خان‌ها و طاغوت‌ها مطالبی می‌نوشتند[۱۳۶] و برخی رزمندگان را به صورت خاص[۱۳۷] تشویق و ستایش کرد. در برابر، از خطاهای مسئولان چشم پوشی نمی‌کرد.[۱۳۸] امام‌خمینی در مواجهه با خطای کارگزاران به تناسب موقعیت شخص خطاکار و خطای صورت گرفته، آنان را به درک شرایط حساس کشور و مردم و لزوم مشورت با اشخاص صالح و مسئولان رده بالای نظام در تصمیم‌گیری‌های تأثیرگذار فرا می‌خواند[۱۳۹] و گاه به نصیحت آنان می‌پرداخت و راه برون‌رفت از مشکلات را بیان می‌کرد[۱۴۰] و گاه از مدیران ضعیف می‌خواست بدون جوسازی و مقاومت، کنار بروند و جای خود را به افراد شایسته بدهند[۱۴۱] و از مسئولان بلندپایه نیز می‌خواست برخی کارگزارانی که مدیریت درستی ندارند یا بد عمل می‌کنند، عزل کنند.[۱۴۲] (ببینید: مسئولان و کارگزاران)

ساده‌زیستی

ساده‌زیستی در زندگی فردی، فضیلت اخلاقی است؛ اما در عرصه سیاست و برای سیاستمداران افزون بر فضیلت یک ضرورت سیاسی است. کسی که وارد این عرصه می‌شود، نباید به جاه و مقام تعلق مادی و دلبستگی داشته باشد؛ زیرا به هراندازه وابسته شود، از تحرک و پیشرفت او کاسته می‌شود و زمینه فریب‌خوردن و دورشدن او از اهداف اصلی نیز بیشتر می‌شود. از این‌رو معصومان(ع) و بسیاری از سیاستمداران موفق کسانی بوده‌اند که ساده‌زیستی را سرلوحه کارشان قرار داده‌اند. در سیره اخلاقی امام‌خمینی ساده‌زیستی محور و پایه هر نوع حرکت استقلال‌طلبانه و عزت‌خواهانه بود.[۱۴۳] نگاهی گذرا به زندگی امام‌خمینی چه در دوران جوانی و چه در اوج مبارزه و تبعید و چه پس از پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی، نشان‌دهنده زندگی ساده و بی‌آلایش ایشان است.[۱۴۴] ایشان نه تنها خود ساده‌زیست بود بلکه همه کارگزاران را به ساده‌زیستی فرا می‌خواند و از آنان می‌خواست سلمان فارسی را که مظهر ساده‌زیستی و پرهیز از دنیاطلبی بود الگوی خود قرار دهند[۱۴۵] ایشان ساده‌زیستی را راز و رمز موفقیت در عرصه سیاست می‌دانست. (ببینید: ساده‌زیستی)

امام‌خمینی خود فردی ساده‌زیست بود و ساده‌زیستی و پرهیز از زیاده‌روی در مصرف بیت‌المال، سفارش همیشگی ایشان به سیاستمداران بود. ایشان به دست‌اندرکاران دفتر خود نیز توصیه می‌کرد از افراط و تفریط بپرهیزند و در استفاده از تلفن و مصرف انرژی زیاده‌روی نکنند و در مصرف بیت‌المال احتیاط کنند. مراقبت از اطرافیان و نظارت بر هزینه‌های دفتر از کارهای پیوسته ایشان بود. در دفتر ایشان، از شخصیت‌های مهم مانند نخست‌وزیر و وزیران نیز مانند دیگران پذیرایی می‌شد؛ چنان‌که از ادوارد شُواردنادزه، وزیر امور خارجه وقت اتحاد جماهیر شوروی، مانند دیگران در اتاق امام‌خمینی در جماران پذیرایی شد. (ببینید: دفتر امام‌خمینی و نامه به میخائیل گورباچف)

پرهیز از ورود به جزئیات

امام‌خمینی به‌رغم دقت و ریزبینی که در تمام امور مربوط به کشور داشت، در سخنرانی‌ها و نظارت خود بر مسائل کشور، از ورود به جزئیات امور پرهیز می‌کرد. ایشان در عین اینکه از دادن تذکرات کلی به مسئولان غافل نبود و بر تمام امور نظارت دقیق داشت، اما در جزئیات کار دولت، مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه، و عزل و نصب‌ها، دخالت نمی‌کرد و به اطرافیان خود نیز چنین اجازه‌ای نمی‌داد؛ مگر در موارد اختلاف نظر جدی و بن‌بست‌ها یا به دلیل شرایط خاص کشور، که این موارد هم بسیار محدود بود. این رویه که از جمله ویژگی‌های مهم در سلوک رهبری ایشان است، افزون بر تقویت حس اعتماد در مسئولان و دستگاه‌های مختلف کشور، و دادن آزادی عمل به آنان در اجرای تصمیمات، توان فکری و رهبری ایشان را برای مسائل اساسی و حیاتی کشور حفظ می‌کرد.[۱۴۶]

  1. اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۳۹.
  2. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۰.
  3. نوروزی و باقری، بررسی و تحلیل جایگاه رهبری، ۱۸۶.
  4. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۲؛ ۱۷/۱۲۱–۱۲۲، ۱۲۹؛ ۲۱/۹۱ و ۱۵۸.
  5. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۵.
  6. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۲۲.
  7. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۹.
  8. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۱۸۵، ۳۶۴–۳۶۵ و ۱۲/۱۶۴.
  9. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۷۱؛ ۱۰/۵۲۴؛ ۱۶/۳۷۱ و ۴۷۵.
  10. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۶۲، ۱۳۵؛ ۱۵/۲۶۹ و ۱۸/۲۲۶–۲۲۷.
  11. خامنه‌ای، پرتوی از خورشید، ۳۱۰–۳۱۱.
  12. هاشمی رفسنجانی، پرتوی از خورشید، ۴۰۶–۴۰۷.
  13. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۵، ۲۶۳ و ۱۸/۳۳۹.
  14. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۲۱؛ ۱۰/۳۱۱ و ۱۲/۴۳۹–۴۴۰.
  15. جلالی خمینی، پابه‌پای آفتاب، ۳/۱۲.
  16. خمینی، سیداحمد، سرگذشت‌های، ۱/۱۳۰.
  17. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۳–۵۴۳ و ۸/۱۲۰، ۲۵۷، ۲۸۱ و ۴۲۱.
  18. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۴، ۱۶، ۱۸، ۲۲، ۷۷، ۱۲۴، ۲۰۸ و ۲۱۸.
  19. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۱۷؛ ۱۵/۳۹۶ و ۱۶/۳۹۰.
  20. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۱۴۵ و ۸/۳۶۲.
  21. آشتیانی، پرتوی از خورشید، ۷۶–۷۷.
  22. آشتیانی، پرتوی از خورشید، ۳۵۶.
  23. رحیمیان، برداشتهایی، ۴/۲۸۹.
  24. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۶۲.
  25. رحیمیان، برداشتهایی، ۴/۲۸۹.
  26. رحیمیان، برداشتهایی، ۴/۲۹۹.
  27. ← رودسری، پرتوی از خورشید، ۲۶۰.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۲۳–۵۲۴؛ میرشکاری، قانون و قانون‌گرایی، ۹۵.
  29. میرشکاری، قانون و قانون‌گرایی، ۹۵.
  30. میرشکاری، قانون و قانون‌گرایی، ۸۳–۹۶.
  31. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۱–۲۰۲.
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۶۹–۷۰.
  33. ← رودسری، پرتوی از خورشید، ۷۳–۷۹، ۳۷۸ و۳۹۰.
  34. تهرانی، خاطره، ۵/۴۳.
  35. احمدی، خاطره، ۷۸؛ موسوی اردبیلی، مصاحبه، ۵/۲۵۸.
  36. درویشی سه‌تلانی، سیره عملی امام‌خمینی، ۷۴۴.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۸۱.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۸.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۶۳.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۰.
  41. خامنه‌ای، ۱۴/۳/۱۳۷۸.
  42. ← رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، ۳/۳۰۸–۳۱۲.
  43. ← رودسری، پرتوی از خورشید، ۲۵۹–۲۶۰.
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۹–۱۰۰.
  45. ایران‌نژاد و دیگران، عدالت اجتماعی در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۱۳۲.
  46. مظهری، رفتارشناسی امام‌خمینی، ۱۴۹.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۱۰.
  48. خامنه‌ای، مقدمه امام‌خمینی، صحیفه، ۱/نه.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۸۳–۸۶، ۱۲۰، ۳۱۱ و ۸/۱۷۹.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۵.
  51. نگارش و باقی، حدیث پایداری، ۱۹۱–۱۹۲.
  52. مظهری، رفتارشناسی امام‌خمینی، ۱۵۱.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۷۹.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۰۹؛ مظهری، رفتارشناسی امام‌خمینی، ۱۵۱–۱۵۲.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۷۷.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۴–۵۵.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۸.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۴.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۸۰.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۶۴–۱۶۵.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۱۲.
  62. خمینی، سیداحمد، پابه‌پای آفتاب، ۱/۱۱۲–۱۱۳.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۰–۴۵۱.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۸۸؛ ۷/۶۴ و ۸/۳۰۷ و ۱۴.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸۸/۱۴۶، ۳۴۵؛ ۱۹/۲۸ و ۲۳۸.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۹۰، ۲۵۶؛ ۷/۱۹۱، ۳۴۲؛ ۸/۴۴۶ و ۱۵/۳۹۹.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۵۰.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۱؛ ۸/۳۱۱؛ ۱۳/۴۱۲ و ۱۴/۱۸۶.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۰۳–۳۱۴.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱، ۲۴۳، ۳۹۱ و ۵۴۳؛ ۱۴/۷۳ و ۹۰.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۳؛ ۱۵/۴۵۵؛ ۱۸/۹۱ و ۲۰/۳۲۲.
  72. امامی کاشانی، سرگذشت‌های، ۶/۲۶.
  73. فاضل لنکرانی، سرگذشت‌های، ۶/۱۱۱.
  74. جلالی خمینی، برداشت‌هایی، ۲/۳۰۰؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۵۰۹–۵۱۱.
  75. پورمقدس، خاطره، ۲/۲۷۷.
  76. جوادی آملی، سرگذشت‌های، ۳/۱۳–۱۴.
  77. توسلی، برداشت‌هایی، ۲/۲۹۳–۲۹۴.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۹۸–۲۹۹.
  79. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۴۵۱.
  80. انصاری، محمدعلی پرتوی از خورشید، ۳۷۱–۳۷۲.
  81. انصاری، محمدعلی پرتوی از خورشید، ۳۷۱–۳۷۲.
  82. راغب، مفردات، ۲۶۴.
  83. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۷/۱۲۱–۱۲۲.
  84. انشراح، ۱.
  85. طه، ۲۵.
  86. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۷/۱۲۲.
  87. مظهری، رفتارشناسی امام‌خمینی، ۷۰؛ ← رودسری، پرتوی از خورشید، ۲۷۷–۲۷۹.
  88. مرتضوی، امام‌خمینی، شرح صدر در رهبری، ۱۱، ۱۳/۳/۱۳۹۹.
  89. ذاکری، طلوع خورشید، ۱۵۲؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۱۷۲.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۶–۵۱۷ و ۲۰/۴۴۲–۴۴۳.
  91. جوادی آملی، خاطره، ۳۱۲–۳۱۵.
  92. درویشی سه‌تلانی، سیره عملی امام‌خمینی، ۶۰–۷۷۵؛ نوروزی و باقری، بررسی و تحلیل جایگاه رهبری، ۱۸۸.
  93. نوروزی و باقری، بررسی و تحلیل جایگاه رهبری، ۱۹۱–۱۹۲.
  94. کلینی، الکافی، ۲/۶۳۹.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۴۶.
  96. اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۵۹–۲۶۰.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۴۶.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۱.
  99. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰.
  100. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۴۵–۱۴۶.
  101. اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۴۰.
  102. مریم، ۵۴.
  103. اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۴۱ و ۵۶؛ یوسف، ۴۶.
  104. نساء، ۶۹.
  105. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ۴/۳۴۴.
  106. اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۴۱.
  107. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۱.
  108. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۱.
  109. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۹۲.
  110. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۹۳.
  111. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۷؛ موسوی اردبیلی، مصاحبه، ۵/۲۵۸.
  112. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.
  113. خمینی، سیداحمد، سرگذشت‌های، ۲/۱۴.
  114. مهاجری، مصاحبه، ۵/۳۲۱.
  115. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۰۹.
  116. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۹.
  117. مظفری، اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، ۳۰۱.
  118. آشتیانی، پرتوی از خورشید، ۳۸۸–۳۸۹.
  119. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۴۶ و ۲/۱۴ و ۳۳.
  120. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۵۷ و ۱۲/۲۳۳ و ۲۳۷.
  121. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۲.
  122. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۱۰۳۲؛ مصطفوی، زهرا، برداشت‌هایی، ۲/۲۹۲؛ مؤسسه تنظیم، کوثر، ۱/۱۶۴.
  123. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۲۰ و ۴۲۲.
  124. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۰.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۱۰ و ۱۰/۵۱۹.
  126. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۲۵.
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۲۱.
  128. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸ و ۲۳۰.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱۰ و ۷/۶۶.
  130. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۹ و ۱۳/۷۸–۸۰.
  131. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۹ و ۱۳/۷۸–۸۰.
  132. قدیری، خاطره، ۱۲۲.
  133. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۲۲–۱۲۳ و ۵۱۸–۵۱۹ و ۲۱/۲۰ و ۱۴۲.
  134. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۶.
  135. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۷۱.
  136. مهاجری، مصاحبه، ۵/۳۲۱.
  137. ← رودسری، پرتوی از خورشید، ۲۸۴.
  138. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۲.
  139. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۵۶؛ ۲۰/۱۳۶.
  140. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۹۱–۴۹۳ و ۲۰/۱۳۶–۱۳۷.
  141. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.
  142. موسوی اردبیلی، مصاحبه، ۵/۲۵۲–۲۵۳.
  143. مظهری، رفتارشناسی امام‌خمینی، ۱۴۱–۱۴۴.
  144. ← رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، ۲/۴۱–۷۴.
  145. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۱۳.
  146. مرتضوی، امام‌خمینی، شرح صدر در رهبری، ۱۳/۳/۱۳۹۹.