جنگ فقر و غنا، درگیری دامنه‌دار ناداری مظلومانه با بهره‌مندی ظالمانه.

مفهوم‌شناسی

فقر به معنای نیازمندی[۱] ناداری و ضعف مالی[۲] و نداشتن امکانات لازم برای اداره زندگی[۳] است؛ در برابر «غنا» که به معنای بی‌نیازی است.[۴] فقر و غنا از ابعاد مختلفی قابل بررسی‌اند:

  1. بعد اقتصادی: فقیر در اصطلاح فقهی به کسی گفته می‌شود که مالک خرجی سالیانه خود به‌طور بالقوه یا بالفعل نیست[۵] (ببینید: فقر) در مقابل، غنی کسی است که مال یا راه درآمدی دارد و با آن هزینه سالش را تأمین می‌کند.[۶]
  2. بعد عرفانی و فلسفی: فقر ذاتی انسان به خداوند[۷] خصیصه ذاتی همه موجودات و انسان‌هاست.[۸] درک این فقر، مایه افتخار است و هر کس به خدا عارف‌تر باشد، به این فقر معترف‌تر است[۹] نقطه مقابل این فقر، استغنا و بی‌نیازی جستن از خداست (ببینید: وجود رابط)
  3. بعد اجتماعی و فرهنگی فقر و غنا.

پیشینه

تاریخ اندیشه بشری، شاهد رویارویی همیشگی میان طرفداران برخورد بنیادی با مسئله فقر و توجیه‌کنندگان ضرورت وجود و استمرار آن بوده‌است. این مسئله با ظهور علم اقتصاد سنتی، ابعاد جدیدتری نیز یافت.[۱۰] نظریه‌پردازان سنتی اقتصاد، بر پایه بنیان‌های فردی مسئله فقر، معتقد بودند فقر امری کاملاً طبیعی است؛ نه جامعه مسئولیتی در قبال فرد فقیر دارد و نه او حقی برای اعتراض[۱۱] این دیدگاه که حتی حاکمیت فقر را برای عملکرد بهتر اقتصاد جامعه ضروری می‌پنداشت، در مواجهه با واقعیت‌ها، به تدریج به این نظریه رسید که ریشه بسیاری از بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، در توزیع نامناسب درآمدها و گسترش فقر و نابرابری است و راه نجات نیز به سمت هرچه عادلانه‌تر شدن الگوی توزیع درآمدها و ثروت‌ها است؛[۱۲] هرچند در عمل، معضل فقر همچنان در جهان پابرجا ماند.
در اسلامجنگ فقیر و غنی به‌طور مطلق وجود ندارد، بلکه جنگ میان فقری است که مصداق استضعاف مظلومانه است با غنایی که مصداق استکبارِ قارون‌مدارانه است (ببینید: استکبار) اسلام دین ایجاد برادری میان فقیر و غنی مؤمن است که با دمیدن روح ایمان در هر دو، غنی را به مواسات با فقیر سوق می‌دهد و فقیر را نیز به مال غنی بی‌اعتنا می‌سازد.[۱۳] با این حال، غنای حاصل از ظلم و درآمدِ حرام و سوق‌دهنده به طغیان[۱۴] با فقر مستضعفانه، جنگی به درازای تاریخ انسان دارند و قرآن کریم بارها این جنگ را به تصویر کشیده‌است و ماجرای نزاع میان ثروتمندی متکبر و سست اعتقاد با مؤمنی فقیر و معتقد که فخر و تکبر ثروتمند و هشدار مؤمن فقیر را ذکر می‌کند؛[۱۵] و نیز جنگ مؤمنان بنی‌اسرائیل با قارون کافر، از آن جمله است.[۱۶]
تاریخ پیامبران الهی، گواه جنگ همیشگی میان محرومین و قدرتمندان است.[۱۷] بنا بر آیات قرآن، همیشه مرفهان غارت‌گر و رفاه‌طلب، در برابر پیامبران (ع) صف کشیده، به مال و مکنت خود نازیده‌اند و پرچم مخالفت با پیامبران(ع) را برافراشته‌اند[۱۸]؛ در برابر، فقیرانِ محروم و مؤمن، غالباً یاور پیامبران (ع) بوده‌اند؛[۱۹] از آن جمله می‌توان به فرعونیان دنیادار که بنی‌اسرائیل را به بردگی می‌گرفتند و اموال و حقوق آنان را غصب می‌کردند.[۲۰] یا کسانی که نوح پیامبر (ع) و مؤمنان همراهش را مشتی حقیر می‌پنداشتند؛[۲۱] اشاره کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از مطرح شدن نظریات مرتضی مطهری در زمینه نظام اقتصاد اسلام، میان برخی از علما و نیز در مطبوعات این بحث درگرفت که آیا از دیدگاه اسلام، میان فقر و غنا جنگ وجود دارد یا نه. نظر برخی از علما این بود که چنین جنگی در اسلام وجود ندارد.[۲۲] امام‌خمینی برای نخستین‌بار در ششم مرداد ۱۳۶۶ و در پیام به حجاج بیت‌الله‌الحرام، با تعبیر «جنگ فقر و غنا»، بر وجود این جنگ صحه گذاشت.[۲۳] ابداع این مفهوم از سوی ایشان با مبانی فقهی و فلسفی اسلامی و نه برپایه دیدگاه‌های طبقاتی مارکسیست‌ها[۲۴] یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های مرزبندی میان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی بود. (ببینید: اسلام ناب محمدی)

ماهیت و حقیقت

یکی از مفاهیمی که در ادبیات سیاسی امام‌خمینی به‌ویژه در سال‌های پایانی عمر ایشان مطرح شد، دوگانه «جنگ فقر و غنا» بود. مفهوم جنگ فقر و غنا را می‌توان کلید واژه‌ای مهم در شناخت دیدگاه‌های اجتماعی امام‌خمینی تلقی کرد. ایشان با طرح این اندیشه و ورود به حوزه‌ای که بسیاری از اندیشمندان اسلامی از ورود به آن پرهیز دارند، در واقع به مصاف همه اندیشه‌های سیاسی اجتماعی مطرح غربی رفت.[۲۵]

دیدگاه‌ها در مورد جنگ فقر و غنا

دربارهٔ جنگ فقر و غنا، دو برداشت وجود دارد: اول اینکه مقصود از آن، مبارزه با یک ساختار اجتماعی اقتصادی است که در درون خود دو طبقه فقیر و غنی را به وجود می‌آورد و فقر و غنا دو پدیده‌ای است که در این ساختار خودنمایی می‌کند و حالت میانه‌ای متصور نیست. امروز در بسیای از کشورهای جهان سوم چنین ساختاری حاکمیت دارد که علت‌العلل آن حاکمیت سرمایه‌داری بر نظام بین‌المللی است؛ نظامی که در آن حرف اول و آخر را سرمایه می‌زند و هیچ ارزش و معیار دیگری مطرح نیست.[۲۶] به باور امام‌خمینی استعمارگران با اجرای نظام‌های اقتصادیِ ظالمانه به کمک عاملان خود، مردم را به دو قشر اقلیت ثروتمند، صاحب قدرت و فاسد و اکثریت مظلوم، گرسنه و محروم تقسیم می‌کنند.[۲۷] ایشان با تبیین این سیاستِ فرعونی، معتقد بود غارتگران بین‌المللی با غارت ثروت‌ها و منافع کشورها، ملت‌ها را در فقر و وابستگی قرار می‌دهند[۲۸] و با ایجاد مراکز انحصاریِ چندملیتی عملاً نبض اقتصاد جهانی را در دست گرفته‌اند و همه راه‌های عرضه، توزیع و تقاضای جهانی را منحصر به خود کرده‌اند. توده‌های فقیر نیز با القائات خودساخته باور کرده‌اند که باید برای ادامه حیاتشان به چرخه استثمار پایبند باشند.[۲۹] در آیات قرآن کریم، یکی از ویژگی‌های سیاست فرعونی، «گروه گروه» کردن مردم و نیازمند نگه‌داشتن اکثر مردم است[۳۰] و ثروتمندان غارتگر همیشه دست در دست قدرتمندان، به استثمار توده اقدام می‌کنند[۳۱] و مقصود امام‌خمینی از جنگ فقر و غنا، جنگ با چنین ساختاری است. این نبرد یک مبارزه دایمی و مقدس است که تا شکسته‌شدن طلسم حاکمیت سرمایه بر جهان، ادامه دارد. با نابودی این ساختار و از دل ویرانه آن، جامعه‌ای پدید می‌آید که همه انسان‌ها در آن از یک زندگی مرفه با حاکمیت ارزش‌ها و معیارهای معنوی و متعالی برخوردار باشند.[۳۲] دربرداشت دوم، مقصود از فقر و غنا، جنگ میان فقرای متدین با اغنیای ظالم است. در این برداشت نمی‌توان فقیر و غنی را به‌کلی ارزش یا ضد ارزش دانست. فقرای مظلوم و اغنیای غیر ظالم مورد حمایت هستند و نبرد علیه اغنیا و سرمایه‌داران ظالم خواهد بود. بدیهی است نتیجه نهایی این نبرد، احقاق حقوق فقرا و شکست و نابودی اغنیا است. این دو برداشت، هردو با هم قابل جمع‌اند.[۳۳]

خاستگاه اصالت مبارزه

زندگی و حیات آدمی در همه ابعاد وجودی، مبارزه‌ای کلی و پیچیده‌است که با هدف آزادی و رهایی انسان، فرد و جامعه و رسیدن به کمال ممکن پی گرفته می‌شود.[۳۴] در اندیشه سیاسی امام‌خمینی می‌توان نوعی اصالت قائل شدن برای مبارزه و عمل را ادراک کرد. البته این مبارزه، مادی نیست که در عرصه فیزیک و طبیعت جریان داشته باشد.[۳۵] به تعبیر امام‌خمینی جنگ ایمان و رذالت است که نمی‌تواند مادی و متعلق به عالم طبیعت باشد.[۳۶] در تفکر امام‌خمینی، مبارزه و قیام، فصل مشترک سیاست و عرفان است.[۳۷] (ببینید: قیام) و مبارزه، مفهومی عام است که از تنبه و بیداری آغاز می‌شود و تا رسیدن به کمال انسانیت انسان و قرب حق ادامه دارد. تربیت نفس و جهاد در برابر دشمنان اسلام و ظلم و بیدادگری نیز وظیفه‌ای همگانی است.[۳۸] در واقع دو نوع جنگ است؛ یک جنگ درون انسان و برای شکل‌دادن به هویت انسانی انسان و مبارزه دیگر در صحنه اجتماع است که جریان‌های اجتماعی حق و باطل و رحمانی و شیطانی با هم در مبارزه هستند.[۳۹] ابتکار امام‌خمینی برای نشان‌دادن ماهیت این مبارزات در جوامع انسانی، کاربرد تعبیر جنگ فقر و غنا بود. جنگ فقر و غنا، تبیین عملیاتی و اجتماعی اصالت مبارزه در تکوین شخصیت جوامع انسانی است.[۴۰] این جنگ را می‌توان به رود درخشانی تشبیه کرد که در همه تاریخ جریان دارد؛ چنان‌که مبارزه مستضعفان به رهبری پیامبران در طول تاریخ با طاغوت‌های مستکبر هرگز تعطیل نشده‌است.[۴۱] بنابراین جوهر بحث جنگ فقر و غنا، سیاسی است و نه اقتصادی. امام‌خمینی جنگ فقر و غنا و تمایز اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را در یک مجموعه متصل‌به‌هم و در مناسبت با هم می‌دید.[۴۲] این بحث یک عقبه فلسفی و عرفانی نیز در اندیشه امام‌خمینی و تعریف ایشان از انسان دارد.[۴۳]

ویژگی‌های جنگ فقر و غنا

فقر و غنا ذاتاً با هم مخالف‌اند و معنای جنگ فقر و غنا، این است که در اسلام ناب محمدی، نه تنها این دو در کنار هم نیستند، بلکه اسلام به جنگ دایمی این دو می‌اندیشد و طبعاً از جناح مقابل غنا حمایت می‌کند. این به معنای تأیید اسلام از فقر نیست. اسلام می‌خواهد فقیر را از زیر بار مستکبر بیرون آورد تا دیگر فقیر و غنی وجود نداشته باشد و همه برابر باشند. این برابری هم با برابری مارکسیست‌ها متفاوت است. پیام این جنگ نابودی فقر و محرومیت‌زدایی است.[۴۴] امام‌خمینی جنگ فقر و غنا را جنگ حق و باطل و جنگ ایمان و رذالت نامید. به کار بردن عنوان جنگ برای مواجهه فقر و غنا، نمایانگر آن است که مسئله به اندازه یک جنگ تمام‌عیار حساسیت و فوریت دارد و مسئولیت‌شناسی می‌طلبد و نیز درست مانند معرکه نبرد، همه سرنوشت جامعه به چگونگی برخورد با این مسئله بستگی دارد.[۴۵] در توضیح این مسئله ایشان تصریح می‌کرد که جهت‌گیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومان و گسترش مشارکت عمومی آنان است و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگ‌ترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی است.[۴۶] با بررسی اندیشه امام‌خمینی، می‌توان ویژگی‌هایی برای این جنگ در نظر گرفت که عبارت‌اند از:

  1. مشروعیت، قداست و ضرورت: امام‌خمینی با تبیین آیات قرآن کریم و سیره رسول خدا(ص) و همه پیامبران بزرگ، بر مشروعیت و قداست جنگ فقر و غنا در طول تاریخ، تأکید کرد. ایشان براساس آیات قرآن کریم که دشمن اصلی پیامبران الهی را همواره مستکبران، مترفین و سرمایه‌دارانی می‌داند که آرمان و پیام پیامبران را با اهداف و منافع خود در تضاد می‌دیدند.[۴۷] معتقد بود تمام ادیان آسمانی از میان توده‌های محروم برخاسته و با کمک مستضعفان بر مستکبران حمله برده‌اند.[۴۸] همچنین با یادآوری ضرورت و اهمیت جدال فقرا با مستکبرین و ثروتمندانی که به حقوق آنها تجاوز کرده‌اند، این مسئله را از مباحث پربسامد و مهم قرآن کریم می‌شمرد و معتقد بود در تمام قرآن، یک آیه هم مبنی بر ملایمت با این گروه وجود ندارد و منطق قرآن این است که پیامبر اکرم(ص) را وادار به جنگ با سرمایه‌داران می‌کند.[۴۹] قرآن کریم، کتاب سلحشوری و جنگجویی علیه قدرتمندان و زورمندان است.[۵۰] و همه جنگ‌های پیامبران علیه اغنیا و ثروتمندان بوده‌است.[۵۱]
  2. جهانی و همگانی‌بودن: امام‌خمینی با وصف تاریخ پیامبران الهی که تاریخ بسیج مستمندان علیه غارتگران بود[۵۲] این جنگ را یک جنگ جهانی همگانی و تاریخی می‌دانست که آغاز شده‌است.[۵۳] ایشان با کاربرد تعبیر «جنگ فقر و غنا»، اصل دفاع مقدس را نیز در نهضت جهانی فقر و غنا تحلیل کرد.[۵۴] و هم آن را به مثابه چارچوبی در تداوم این دفاع در نظر گرفت.[۵۵] از نظر ایشان این جنگ که جنگ همه‌جانبه استضعاف در برابر استکبار بود.[۵۶] هم فراتاریخی بود.[۵۷] هم فراجغرافیایی و دعوت به آن نیز وجهی کاملاً جهانی داشت.[۵۸]
  3. مرز اسلام ناب و اسلام آمریکایی: امام‌خمینی در پیام استقامت در ۲۹/۴/۱۳۶۷ اسلام آمریکایی را با ویژگی‌های قابل توجهی تشریح کرد. از نظر ایشان، اسلام آمریکایی همان اسلام اشرافیت، اسلام پول و زور و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه‌داران بر مظلومان و پابرهنه‌ها است و چنین اسلامی هیچ نسبتی با اسلام ناب محمدی ندارد.[۵۹] اسلام ناب، سه شاخص مهم دارد و آن حفظ منافع محرومان، گسترش مشارکت عموم مردم و مبارزه با زراندوزی است.[۶۰] از نگاه ایشان یکی از مشخصه‌های تفکیک و تمایز میان اسلام ناب محمدی با اسلام آمریکایی، اعتقاد به این جنگ است. اسلام ناب با سرمایه‌داری ظالمانه و محروم‌کننده توده‌های مردم موافق نیست و آن را مخالف عدالت اجتماعی می‌داند و به‌طور جدی در کتاب و سنت محکوم می‌کند[۶۱]؛ روحانیت متعهد و معتقدان به اسلام ناب نیز هرگز با سرمایه‌داران زالوصفت سر آشتی نداشته و نخواهند داشت‏.[۶۲] شاید طرح نظریه جنگ فقر و غنا، به گونه‌ای حاکی از نگرانی جدی امام‌خمینی از نبودِ مرزبندی میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی در اندیشه مسلمانان باشد؛ جنگ فقر و غنا می‌توانست این مرزبندی را تثبیت کند.[۶۳] اسلام آمریکایی نه تنها هیچ جنگی میان فقر و غنا قائل نیست بلکه تضاد این دو را نیز به نفع طبقه سرمایه‌دار حل می‌کند[۶۴] (ببینید: اسلام ناب محمدی)
  4. نشانه رشد جامعه و پیروزی فقرا: جنگ فقر و غنا، گشایشی تاریخی است که آغازش به مثابه پیروزی برای فقراست. فقرا پیش از آغاز این جنگ به حساب نمی‌آیند؛ ولی وقتی جامعه به حدی از رشد می‌رسد که این جنگ آغاز می‌شود، عنصر تعیین‌کننده جوامع می‌شوند.[۶۵] جنگ فقر و غنا در واقع صفتی است که به جنگ‌ها داده می‌شود، نه صرف جنگ فقیر و غنی. این جنگ وصف یک دوره تاریخی جدید است که آغاز شده‌است. آغاز این جنگ که یک پیروزی برای فقرا است مسیر تاریخ را به نفع فقرا تغییر داده و رشدی برای جامعه بشری محسوب می‌شود.[۶۶] امام‌خمینی نفس آغاز جنگ را پیروزی می‌دانست و دربارهٔ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان یک مصداق از جنگ فقر و غنا معتقد بود ملت ایران هر روز از این جنگ برکتی به دست آورده‌است و ایشان به برخی از آن اشاره کرده‌است.[۶۷]
  5. وظیفه حکومت الهی: ظهور پدیده فقر و غنا یکی از بحث‌های مهم در مفهوم عدالت است. در حکومت اسلامی، اگر بنابر هر علت ذاتی یا اعتباری، فقر پدید آید، تلاش برای رفع آن، بر حکومت واجب است. جامعه فقیر به‌طور قطع معلول نظام مزیت، ظلم و تبعیض است و نتیجه این جامعه شکاف فقر و غنا است.[۶۸] امام‌خمینی حکومت اسلامی را نظامی عادلانه می‌دانست که با دغدغه کمک به مستضعفان و رفع تبعیض و شکاف طبقاتی، به برقراری عدالت اجتماعی همت می‌کند.[۶۹] این حکومت، موظف است پشتیبان مظلومان و دشمن ظالمان باشد و برای حمایت از محرومان و نجات آنها برنامه‌ریزی و تلاش کند[۷۰] (ببینید: حکومت اسلامی)

شبهه‌زدایی از مفهوم جنگ فقر و غنا

تعابیر امام‌خمینی از جنگ فقر و غنا و دایمی‌دانستن این جنگ، همچنین اصرار بر حمایت نظام اسلامی از فقرا، موجب شد برخی از منتقدان، این تعابیر را به معنی نفی غنا، نامحترم‌بودن ثروت‌های مشروع و محترم‌بودن فقر برداشت کنند؛ بدین معنی که ایشان غنا را به‌طور مطلق ضد ارزش می‌داند و فقر را ارزشمند؛ در حالی‌که فقر امری مثبت و دارای ارزش نیست. فقر ارمغان ظلم، استثمار، سودجویی و فرهنگ غلط است و این پدیده در قرآن کریم و روایات نیز مذمت شده‌است[۷۱] و در برخی روایات در حد کفر شمرده شده‌است.[۷۲] در اندیشه امام‌خمینی نیز نه تنها رفاه و ثروت نفی نمی‌شود بلکه با شرایط و ویژگی‌هایی برای جامعه ضروری دانسته شده‌است[۷۳]؛ از این‌رو حکومت و مسئولان، از یک سو و عالمان دین از سوی دیگر، موظف‌اند مبارزه با فقر و نظام ناصحیح استکباری و استثماری اقتصادی حاکم بر جهان را در صدر برنامه‌ها قرار دهند و با ارائه برنامه‌های سازنده و دربرگیرنده منافع محرومان و پابرهنگان، موجبات ریشه‌کنی فقر و نجات فقیران و محرومان را فراهم آورند[۷۴] و اجرای نظام اقتصادی اسلام، تأمین‌کننده منافع محرومان خواهد بود.[۷۵] امام‌خمینی با اشاره به جنگ پیامبر اکرم (ص) با زورمندانِ غاصبِ و تلاش همیشگی آن حضرت برای بازستاندن حق مظلومان از ثروتمندانِ استثمارگر[۷۶] معتقد بود سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پندواندرز متنبه نمی‌شوند و کسانی که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادیِ مستضعفان و محرومانِ جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه‌اند و مبارزه و رفاه، قیام و راحت‌طلبی مقولاتی است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند.[۷۷] اغنیایی که یک طرف جنگ فقر و غنا هستند، ثروتمندان زراندوز[۷۸] مرفه و عیّاش[۷۹] هرزه‌گر[۸۰] فاسد[۸۱] بی‌درد[۸۲] دین به‌دنیا فروش[۸۳] و زالوصفتانی[۸۴] هستند که به چپاول فقیران همت دارند؛[۸۵] کاخ‌نشینانی که گرسنگی را نمی‌شناسند و تنها توجه به منافع خودشان دارند.[۸۶] طرف دیگر این جبهه کوخ‌نشینانی‌اند که اموالشان به ظلم غارت شده و حق آنان پایمال شده‌است؛ کسانی که منشأ برکات‌اند[۸۷] اهل تلاش و کوشش‌اند[۸۸] برای رسیدن به هدف والایشان سختی‌ها و مشقت‌ها را صبورانه تحمل می‌کنند و به پیش می‌روند.[۸۹] امام‌خمینی با اشاره به جهل و بی‌خبری محرومان که زمینه این چپاول را فراهم می‌کند، آگاهی‌بخشی به مستضعفان و آشناکردن آنها به حقوق‌شان را راهکاری مهم در این مبارزه می‌شمرد[۹۰] ایشان همچنین فریاد برائت از مشرکان در موسم حج را فریاد برائت فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان می‌دانست که دزدان بین‌المللی، حاصل زحمات شبانه‌روزی‌شان را به یغما برده و به اسم سرمایه‌داری و سوسیالیسم و کمونیسم، شریان حیات اقتصاد جهان را به دست گرفته‌اند[۹۱] (ببینید: حج ابراهیمی) به‌طور کلی امام‌خمینی نگاهی ساختاری به حوزه‌های مختلف، ازجمله اقتصاد، داشت و معتقد بود حوزه‌های مهم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند و تنها عملکرد همسوی همه آنها می‌تواند یک نظام اجتماعی تحت عنوان نظام اجتماعی اسلامی را شکل دهد. این نظام اجتماعی متأثر از نوعی معرفت‌شناسی (اعتقاد به طبیعت و ماوراء طبیعت) و یک انسان‌شناسی خاص (تک‌بعدی نبودن انسان) است و هدفش رشد و تعالی ابعاد انسانیت است. در این چارچوب، اقتصاد اصولاً یک ابزار است برای رسیدن به هدف اصلی.[۹۲] پیاده کردن مقاصد اسلام به‌ویژه برنامه‌های اقتصادی آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایه‌داری غرب و اشتراکی شرق نیز، بدون حاکمیت همه‌جانبه اسلام میسر نیست.[۹۳] امام‌خمینی از روح اقتصاد اسلامی که به نفع محرومان و مستضعفان است، دفاع می‌کرد[۹۴] و معتقد بود حکومت اسلامی، اجازه بهره‌کشی زراندوزان ظالم از مستضعفان محروم را نمی‌دهد[۹۵] و با اجرای نظام اقتصادی اسلام، اختلاف طبقاتی در درون جامعه نیز متعادل و قابل قبول می‌شود.[۹۶] در این صورت سرمایه‌ها تنها در دست گروهی خاص قرار نمی‌گیرد و محرومیت سهم ثابت فقیران نخواهد بود.

پانویس

  1. فراهیدی، کتاب العین، ۵/۱۵۰.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۲۹۹؛ دهخدا، ۱۰/۱۵۱۶۱.
  3. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۳۸۵.
  4. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۱۳۴.
  5. امام‌خمینی، استفتائات، ۱/۳۴۵.
  6. طوسی، الخلاف، ۴/۲۳۸.
  7. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۳.
  8. فاطر، ۱۵.
  9. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۹/۱۱۸–۱۱۹.
  10. مؤمنی، اندیشه جنگ فقر و غنا، ۱۷.
  11. مؤمنی، اندیشه جنگ فقر و غنا، ۱۹.
  12. مؤمنی، اندیشه جنگ فقر و غنا، ۲۱–۲۵.
  13. مجلسی، بحار الانوار، ۶۹/۴۶.
  14. علق، ۶.
  15. کهف، ۳۲–۴۴؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۲/۴۶۶–۴۸۳.
  16. قصص، ۷۸؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ۴/۱۸۵.
  17. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۹۳.
  18. مؤمنون، ۳۳؛ سبأ، ۳۴–۳۵؛ زخرف، ۲۳.
  19. مائده، ۱۲؛ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱/۳۱۸.
  20. یونس، ۸۸؛ شعراء، ۵۸–۶۷؛ زخرف، ۵۱–۵۳؛ دخان، ۱۷–۲۵.
  21. هود، ۲۷؛ شعراء، ۱۱۱.
  22. نصراصفهانی و اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، ۲۱۲.
  23. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۳.
  24. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۶۵.
  25. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۶۴.
  26. نصر اصفهانی و اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، ۲۱۵.
  27. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۷ و ۱۰/۱۵۹.
  29. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۹.
  30. قصص، ۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۹.
  31. نساء، ۵۱؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۶/۱۴.
  32. نصر اصفهانی و اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، ۲۱۵–۲۱۶.
  33. نصر اصفهانی و اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، ۲۱۶.
  34. جمشیدی، اندیشه سیاسی، ۳۸۷.
  35. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۶۹–۷۰.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۶۶ و ۲۱/۲۸۴.
  37. جمشیدی، مفهوم و ماهیت قیام، ۳۱.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۱؛ امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۶۲؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۵.
  39. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۷۰.
  40. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۷۰.
  41. نصر اصفهانی و اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، ۲۱۱.
  42. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۷۹.
  43. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۷۹.
  44. نصر اصفهانی و اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، ۱۹۹.
  45. مؤمنی، اندیشه جنگ فقر و غنا، ۳۷.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.
  47. سبا، ۳۴ و ۳۵؛ زخرف، ۲۳.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۲۷.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۱۴.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۹۲.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹؛ ۶/۱۵۹ و ۸/۲۹۲–۲۹۳.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۹۳.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۴–۸۵.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۳ و ۲۱/۲۸۴.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۵.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۴.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۵.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰–۸۱.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
  63. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۷۱–۷۲.
  64. نصر اصفهانی و اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، ۲۰۰.
  65. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۷۳.
  66. فتح‌اللهی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۷۳ و ۷۵.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۵۲ و ۲۸۴.
  68. پورفرج و انصاری سامانی، بررسی نظریه عدالت استحقاقی، ۵۸.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۰۱؛ ۶/۴۵۳؛ ۸/۲۹۱ و ۲۰/۳۴۰.
  70. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
  71. نصر اصفهانی و اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، ۲۱۳–۲۱۴.
  72. مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۱۲.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۷۳؛ ۱۲/۱۰ و ۱۵/۴۹۱.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۷ و ۳۴۰.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱ و ۲۰/۳۴۱.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۱–۱۶۲، ۲۱۴ و ۳۱۹.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۷۱.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۸ و ۴۰۸.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵.
  81. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۹.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۳.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۳.
  86. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۸.
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۳.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۴–۳۷۵.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۵.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۱۸ و ۷/۴۵، ۲۹۰، ۳۸۹.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۸.
  92. فوزی، نگرش امام‌خمینی به اقتصاد اسلامی، ۱۱۸–۱۱۹.
  93. فوزی، نگرش امام‌خمینی به اقتصاد اسلامی، ۱۱۹.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱.

منابع

  • قرآن کریم.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بیضاوی، عبدالله‌بن‌عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل *تفسیر البیضاوی*، تحقیق محمد عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • پورفرج، علیرضا و حبیب انصاری سامانی، بررسی نظریه عدالت استحقاقی مبتنی بر نظام شایستگی با مبانی عدالت اسلامی، مجله اقتصاد اسلامی، شماره ۴۰، ۱۳۸۹ش.
  • جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، تهران، پژوهشکده امام‌خمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • جمشیدی، محمدحسین، مفهوم و ماهیت قیام دراندیشه امام‌خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۵۷، ۱۳۸۵ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الخلاف، تحقیق سیدعلی خراسانی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • فتح‌اللهی، محمدعلی، جنگ فقر و غنا در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، مجله سیاست متعالیه، شماره ۱۷، ۱۳۹۶ش.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فوزی، یحیی، نگرش امام‌خمینی به اقتصاد اسلامی به عنوان یک راهکار بدیل، چاپ‌شده در مجموعه مقالات دومین کنگره بررسی اندیشه‌های اقتصادی امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و ششم، ۱۳۸۵ش.
  • مؤمنی، فرشاد، اندیشه جنگ فقر و غنا، یک الگوی راهگشا برای توسعه ملی، چاپ‌شده در مجموعه مقالات دومین کنگره بررسی اندیشه‌های اقتصادی امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • نصر اصفهانی، رضا و نعمت‌الله اکبری، جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام‌خمینی، چاپ‌شده در مجموعه مقالات دومین کنگره بررسی اندیشه‌های اقتصادی امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.

پیوند به به بیرون

احمد حیدری، «جنگ فقر و غنا»، دانشنامه امام‌خمینی، ج۴، ص۱۷۴–۱۸۱.