ایمان و کفر
ایمان و کفر، تصدیق به وجود خداوند یگانه و پیامبر اسلام(ص)، و انکار یکی از این دو.
مفهومشناسی
ایمان از ریشه «أمن» به معنای تصدیق و پذیرفتن[۱] اطمینان و آرامش در نفس[۲] و اظهار خضوع[۳] است و کفر به معنای پوشاندن شیء است.[۴] در تعریف کلامی و فقهیِ ایمان اختلاف وجود دارد. برخی آن را تصدیق قلبی دانستهاند[۵] و برخی نیز آن را تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران(ع)، و آنچه بر آنان نازل شده، تعریف کردهاند،[۶] اما ایمان به معنای اخلاقی و معرفتی آن، کمال و حقیقت ایمان است که به همراه خوف از گناه و ورع است. از اینرو شخص با ارتکاب بعضی از گناهان، از این قسم از ایمان خارج میشود.[۷] در اصطلاح خاص گاهی ایمان در منابع شیعی، به معنای اعتقاد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع)، و سایر ائمه(ع)، به کار میرود.[۸]
امامخمینی ایمان در معنای فقهی آن را مترادف با اسلام میداند که تصدیق قلبی به خداوند و پیامبر اسلام (ص)، است[۹] و در معنای اخلاقی آن را علمی میداند که به مرتبه قلب و وجدان رسیده و همراه با اطمینان، انقیاد و خضوع باشد.[۱۰] در برابر ایمان، کفر است که در اصطلاح کلامی و فقهی، انکار الوهیت یا وحدانیت خداوند یا نبوت پیامبر اسلام (ص)، است.[۱۱] امامخمینی نیز کفر را در اصطلاح کلامی و فقهی، انکار خداوند یا توحید یا نبوت پیامبر اسلام (ص)، میداند.[۱۲]
ازجمله واژگان مرتبط با ایمان، اعتقاد و اسلام است. فرق اعتقاد با ایمان در این است که اعتقاد، مجرد تصدیق جازم بر یک امر است،[۱۳] اما برخی در ایمان علاوه بر اعتقاد، اقرار به زبان و عمل به آن را نیز لازم میدانند.[۱۴] به باور امامخمینی ایمان واقعی که به همراه خشوع و انقیاد است، برتر از اعتقاد است و اعتقاد، نوعی ادراک عقلی است و در ایمان باید این ادراک، با مجاهدت به قلب برسد.[۱۵] اسلام اعم از ایمان بوده و به معنای شهادت به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام (ص)، است.
از واژگان مرتبط با کفر، شرک و الحاد و فسق است. فرق کفر با شرک از دیدگاه فقهی در این است که کفر انکار واجبتعالی و نبوت پیامبر اسلام (ص)،[۱۶] و شرک اعتقاد به دو یا چند واجبالوجود در نظام هستی است.[۱۷] (ببینید: شرک) الحاد به معنای منحرفشدن از حق[۱۸] و میل از اسلام به سوی کفر[۱۹] است. فرق کفر و فسق در این است که فسق اعم از کفر است؛ زیرا گاهی به کافر به سبب اخلال به حکم عقل و اقتضای فطرت فاسق گفته میشود؛ اما غالباً فاسق به شخصی گفته میشود که با وجود اقرار به حکم شرع، به همه احکام یا بعضی از آنها عمل نمیکند.[۲۰]
پیشینه
مسئله ایمان و کفر از مهمترین و اساسیترین مسائلی است که در ادیان الهی مطرح بوده و ادیان الهی بنابر آموزهها و دستاورهای خود، انسانها را به دو دسته تقسیم کردهاند: گروهی ایمان آورده و در زمره مؤمنان درآمدهاند و گروهی کفر ورزیدهاند و در زمره کافران جای گرفتهاند.[۲۱][۲۲] در تورات و انجیل بر سخنان ناروا دربارهٔ خدا و صفات او نیز کفر گفته شدهاست[۲۳] قوم یهود برای ایمان سیزده اصل قائلاند که ازجمله آنها باور به وجود حقتعالی، وحدانیت و جسمنداشتن اوست.[۲۴] همچنین معتقدند ایمان به دین یهود تنها برای کسانی که دارای مادری یهودی باشند، امکانپذیر است.[۲۵]
ایمان در اسلام از مفاهیم محوری بهشمار میرود[۲۶] و در روایات به مباحث متعددی مانند درجات ایمان[۲۷] و خصوصیات مؤمن[۲۸] اشاره شده و در کتاب کافی بابی به ایمان و کفر اختصاص یافتهاست.[۲۹] قرآن کریم ایمان را محبوب مؤمنان و آراسته در قلبها و کفر را ناخوشایند خداوند معرفی کرده[۳۰] و در آیات متعددی کفار را به قبول ایمان دعوت کرده[۳۱] و ایمان را برتر از اسلام دانسته که باید در قلب مستقر شود.[۳۲]
متکلمان با تحلیل ماهیت، جایگاه و رابطه ایمان و کفر[۳۳] و با تقسیم کافر به قاصر و مقصر، احکامی برای هر یک بیان کردهاند.[۳۴] خوارج نخستین فرقهای بودند که به مسئله ایمان و تعیین مرز آن با کفر پرداختند. هرچند خوارج در آغاز با انگیزه سیاسی به این بحث دامن زدند، اما بهتدریج و با آرامشدن بحران سیاسی در جامعه اسلامی، این بحث رنگ کلامی گرفت[۳۵] و در برابر تندرویهای خوارج، فرقه مرجئه ظهور کرد.[۳۶] اینان معتقد بودند ایمان تنها مبتنی بر قول است بدون عمل و معصیت نیز به ایمان آسیبی نمیرساند.[۳۷] این مباحث سبب شد متکلمان در مباحث خود به نظریهپردازی در این باب بپردازند و قلمرو بحثهای کلامی در حوزه ایمان را گسترش دهند.[۳۸] کتابهای بسیاری در این زمینه نگارش یافت، ازجمله کتاب الایمان فضلبنشاذان، الایمان علامه حلی، حقائق الایمان شهید ثانی[۳۹] و اصول الایمان عبدالقاهر بغدادی.
علمای اخلاق با تعریف ایمان و بیان ارکان آن[۴۰] برای آن مراتبی ذکر کردهاند[۴۱] و با استفاده از متون دینی، در کنار بحث از درمان رذایل اخلاقی، به برخی از اموری که ناسازگار با ایمانِ کامل است مانند دروغ و حسد اشاره کردهاند.[۴۲] عارفان از ایمان و کفر بحث کردهاند[۴۳] و غالباً ایمان را یک مقام دانستهاند[۴۴] که در برابر مقام اسلام و احسان است.[۴۵] فقها نیز در آثار خود به تعریف ایمان و کفر و فرق آن با اسلام[۴۶] و همچنین اقسام کافر و احکام آن پرداختهاند.[۴۷] (ببینید: کافر)
از دیدگاه اجتماعی ایمان نقش تعیینکنندهای در بهبود روابط اجتماعی دارد.[۴۸] باور به خداوند و عالم غیب در زندگی انسان پایه و اساس جهانبینی اسلامی است.[۴۹] در جهان امروز که ارزشهای اخلاقی افول کرده، ایمان به خداوند که باید اساس فلسفه زندگی را تشکیل دهد، متزلزل شده و انسان به موجودی منفعتطلب و سودجو تبدیل شدهاست.[۵۰] ایمان در انقلاب اسلامی نیز نقش تعیینکنندهای در برپایی و ظهور آن داشتهاست[۵۱] و چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده، خداوند با عنایات خاص خود ملتی را که با روح و قوت ایمان به پا خاستند، پیروز کرد.[۵۲]
امامخمینی در آثار خود به بیان حقیقت ایمان[۵۳] و کفر و رابطه این دو با اسلام[۵۴] پرداخته و اقسام کفر و ایمان و مراتب و آثار هر یک از آنها را بیان کردهاست.[۵۵]
حقیقت ایمان و کفر
متکلمان در بیان ماهیت ایمان و کفر اختلاف دارند.[۵۶] آرای دربارهٔ ایمان را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
- ایمان، تنها اقرار زبانی است و بس. این گفته منسوب به کرّامیه است. به باور آنان منافق، در ظاهر، مؤمن و در باطن، کافر است؛ بنابراین منافق در دنیا حکم مؤمن و در آخرت حکم کافر را دارد.[۵۷]
- ایمان معرفت قلبی است و در آن تنها تصدیق قلبی لازم است. برخی بر این باورند اگر کسی خداوند را با قلب خویش شناخت و پس از آن با زبانش انکار کرد، این فرد مؤمن است.[۵۸]
- ایمان معرفت قلبی و اقرار زبانی است و در ایمان هم تصدیق به قلب و هم به زبان لازم است.[۵۹]
- ایمان اقرار زبانی و فعل قلب و جوارح است. فرقههایی مانند خوارج و معتزله[۶۰] و برخی متکلمان اشعری[۶۱] زیدیه و اهل حدیث[۶۲] قائل به این نظرند. همه این گروهها در این نکته اتفاق دارند که هر کس در عمل به واجبات قصور کند، فاسق است و معتزله این فرد را خارج از ایمان و غیر داخل در کفر میدانند.[۶۳]
مقابل ایمان، کفر است که انکار خداوند، توحید، نبوت نبی اکرم اسلام (ص)، و روز جزا و هر آن چیزی است که از ضروریات دین اسلام معرفی شدهاست.[۶۴] البته کسانی که طاعت را جزو ایمان میدانند، ترک طاعت را سبب کفر میشمارند؛ مانند خوارج که معتقدند مرتکب گناه کبیره کافر است،[۶۵] اما غالب اندیشمندان اسلامی بر این باورند که مؤمن اگر فاسق شد و معصیتی از او سر زد، از نام مؤمن خارج نمیشود، بلکه او را مؤمن فاسق میگویند؛ زیرا فاسق تصدیقکننده خدا و رسول او و تمام آن چیزی است که از احکام شریعت به انسان رسیدهاست، اما طاعات و عبادات داخل در صدق ایمان نیستند.[۶۶] ولی ایمان به معنای اخلاقی آن حقیقتی در قلب و به همراه خوف، ورع و پرهیز از محرمات است. از اینرو کسی که از محرمات اجتناب نکند از دایره ایمان خارج میشود و این ایمان حقیقت و کمال ایمان[۶۷] است.
برخی از حکما در تبیین حقیقت ایمان از سه عنصر معرفت، حال و عمل بهره بردهاند و بر این باورند که معرفت، علم به خداوند، صفات، اسما، پیامبران (ع)، و معاد است و اصول و پایه اعتقاد بهشمار میرود. معرفت، احوال را به دنبال میآورد و آن انقطاع از اغراض طبیعی و رذایل نفسانی است. احوال نیز اعمال را در پی دارند مانند نماز، زکات، روزه و مانند آنها[۶۸] اولویت در این سه عنصر با معرفت و علم است و بالاترین علم، علم مکاشفه و معارف ایمانی است که عمده آن معرفت خداوند، معرفت اسما و صفات و معرفت افعال الهی است و این معرفت غایت نهایی است که به منظور آن، با اعمال، تهذیب ظاهر صورت میگیرد و با احوال، تهذیب باطن و سعادت به واسطه آن محقق میشود و بلکه این معرفت خود عین خیر و سعادت است،[۶۹] اما کفر به معنای اخلاقی آن، عدم معرفت به حقایق ایمان[۷۰] و انکار ولایت ائمه (ع)،[۷۱] یا ترک عمدی فرایض[۷۲] است.
امامخمینی نیز بر این باور است که ایمان به معنای کلامی و فقهی آن، به معنای اعتقاد و تصدیق به الوهیت و توحید خداوند و رسول اوست،[۷۳] اما ایمانِ واقعی و حقیقی که بالاتر از اسلام است، فراتر از علم است و به عنصری دیگر غیر از علم نیاز دارد که آن عنصر قلبی است؛ همچنانکه در لغت نیز گرویدن، انقیاد و خضوع غیر از ادراک و علم است.[۷۴] به باور ایشان حقیقت ایمان همان علم صحیح عقلی و مطابق با واقع است که از مرتبه عقل و حوزه مفاهیم، به حیطه قلب وارد میشود، به گونهای که افزون بر تصدیق عقل، قلب انسان نیز آن مطلب علمی و معتقَد عقلی را میپذیرد و با آن متحد میشود.[۷۵] ایمان به معارف الهی در حقیقت زمانی محقق میشود که شخص اولاً حقایق را با تفکر و ریاضت عقلی ادراک کند که این به منزله مقدمهای برای ایمان است،[۷۶] لکن علم به یک چیز (نظیر خداوند، معاد، عذاب) با ایمان به آن چیز برابر نیست، بلکه علم، تصدیق عقلی و ایمان، باور و تسلیم قلبی به همان امر است،[۷۷] چنانکه ممکن است شخصی علم به وجود خداوند داشته باشد، ولی باور به آن نداشته باشد؛ برای نمونه، خداوند در قرآن شیطان را با اینکه علم به وجود خداوند و انبیا (ع)، و معاد داشت[۷۸] کافر خواندهاست.[۷۹]
بر این اساس امامخمینی حقیقت ایمان را امری غیبی و نوری الهی میداند که بر قلب مؤمن وارد میشود و از کمالات روحانیهای است که به حقیقت نوری آن کمتر کسی آگاه است، تا آنجا که خود مؤمن تا در این عالم طبیعت است، از نورانیت ایمان مطلع نیست.[۸۰] در مقابل، حقیقت کفر پنهانکردن آن چیزی است که یک شیء استحقاق آن را از حیث ذات، صفت یا فعل دارد[۸۱] و کفر ظلمتی برای قلب است[۸۲] که نور فطرت در آن خاموش شده[۸۳] و به انکار ضروریات دین و انکار حقتعالی و انبیای او میانجامد،[۸۴] از اینرو کفر مخالف فطرت و از فطریات محجوبه است،[۸۵] به این معنا که وقتی فطرت اصلی انسان محکوم احکام طبیعت شد، از عالم روحانیت محجوب میشود و منشأ همه شرور و شقاوتها میگردد؛ اما فطرت مخموره فطرت عشق به کمال و تنفر از نقص است که در انسان نهاده شده و متوجه مقام روحانیت است،[۸۶] از اینرو ایمان مطابق فطرت و کفر خارج از طریق فطرت است.[۸۷] به باور امامخمینی اگر فطرتِ توحید از میان برود و جای آن شرک و کفر آید، دیگر شفاعت شافعان نصیب انسان نمیشود و انسان جاودانه در عذاب است.[۸۸]
متعلقات ایمان
متکلمان برای ایمان اصول و ارکانی برشمردهاند که به منزله پایههای آن است و بدون هر یک از آنها ایمان ثابت نمیشود. در بیان ارکان ایمان، گفتههای گوناگونی وجود دارد. متکلمان امامیه توحید، عدل، نبوت و امامت[۸۹] و معاد[۹۰] را ارکان و اصول ایمان معرفی کردهاند. برخی نیز سه رکن برای ایمان مطرح کردهاند؛ توحید، نبوت و معاد.[۹۱] برخی از معتزله پنج رکن برای ایمان ذکر کردهاند: توحید، عدل، نبوت، امربهمعروف و نهیازمنکر و اعتقاد به وعد و وعید.[۹۲] ملاصدرا سه رکن برای ایمان ذکر کردهاست: معرفت به خداوند، معرفت به صراط مستقیم و درجات و کیفیت سلوک به سوی خداوند و معرفت معاد.[۹۳]
بعضی از اهل معرفت هفت رکن برای ایمان ذکر کردهاند:
- ایمان به اسما و صفات خداوند؛
امامخمینی اصول و ارکان ایمان را معرفت به خداوند، توحید و ولایت ـ که ایمان به پیامبران است ـ و ایمان به روز معاد، فرشتگان و کتابهای الهی میداند.[۹۵] ایشان با استناد به برخی آیات[۹۶] باور دارد ایمان، معرفت و محبت به امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (ع)، و ائمه (ع)، نیز از ارکان ایمان است.[۹۷] ایشان خاطرنشان کردهاست که اصول و ارکان ایمان با فطرت موافقت دارند؛ البته برخی از آنها مانند معرفت و توحید از فطریات اصلی و برخی از آنها از متفرعاتاند.[۹۸]
رابطه ایمان و کفر با اسلام
اسلام و ایمان به لحاظ معنا با هم تغایر دارند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و خشوع است.[۹۹] اسلام در قرآن به معانی گوناگونی بهکار رفتهاست؛ گاه به معنای شریعت[۱۰۰] و گاه به معنای تسلیمشدن در برابر اراده و دستورهای الهی است که در این صورت اسلام از مراتب ایمان است،[۱۰۱] چنانکه اسلام در بعضی روایات به معنای لغویاش بهکار رفته که به معنای تسلیم است[۱۰۲] و معمولاً در روایات اخلاقی به کار میرود.[۱۰۳]
برخی از متکلمان معتزله و بسیاری از خوارج و زیدیه قائلاند اسلام و ایمان به یک معنااند.[۱۰۴] برخی از متکلمان بر این باورند که اسلام با ایمان مغایر است و اسلام اعم از ایمان است؛ و هر مسلمانی، مؤمن نیست،[۱۰۵] زیرا ایمان علاوه بر پذیرش شریعت و اظهار شهادتین، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد.[۱۰۶] غالب فقها نیز معتقدند اسلام پذیرش اوامر و نواهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد و به دنبال آن، نخستین مرتبه از ایمان قرار دارد که باور قلبی به مضمون شهادتین است.[۱۰۷]
امامخمینی میان ایمان و اسلام قائل به مغایرت است و با استناد به روایاتی[۱۰۸] معتقد است اسلام اعتقاد به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام (ص)، است. ایشان باور به معاد را نیز در تحقق اسلام محتمل میداند و بر این باور است که اعتقاد به سایر احکام اسلام ربطی به تحقق اسلام ندارد و انکار آنها سبب خروج از اسلام نمیشود،[۱۰۹] ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه میکند. صفت اسلام اگر در قلب ثابت شود و به قلب برسد، ایمان است و لازمه ایمان عمل است،[۱۱۰] البته گاهی ایمان به معنای مترادف با اسلام نیز به کار میرود.[۱۱۱] گاهی نیز ایمان بر اعتقاد به توحید و نبوت به همراه ولایت امیرالمؤمنین (ع)، گفته میشود. از اینرو اسلامی که در مقابل این ایمان قرار میگیرد، به معنای اعتقاد به خداوند و نبوت، بدون ولایت است که همان ایمان اهل سنت است.[۱۱۲] این معنا از ایمان در عصر ائمه (ع)، رایج بودهاست؛ البته ایشان یادآور شدهاست که این اصطلاح در عصر ائمه (ع)، به وجود نیامده است؛ زیرا کلام ائمه (ع)، همان کلام خدا و رسول اوست و ایمان نزد خداوند و رسول (ص)، غیر از ایمان نزد ائمه (ع)، نیست، بلکه ایمان پیش از نصب امیرالمؤمنین (ع)، به ولایت، همان تصدیق به خداوند و رسول او بود ولی پس از نصب امیرالمؤمنین (ع)، و ابلاغ ولایت ایشان، ولایت از ارکان ایمان قرار گرفت،[۱۱۳] اما اسلام در برابر کفر بیشتر به معنای فقهی و کلامی آن به کار میرود که به معنای شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر خدا (ص)، است.[۱۱۴]
اقسام ایمان و کفر
اندیشمندان اسلامی برای ایمان از حیثیتهای مختلف، مانند منشأ تحقق آن یا چگونگی آن، تقسیماتی ذکر کردهاند که عبارتاند از:
- ایمان زبانی و قلبی: در ایمان زبانی تصدیق تنها به زبان است. در ایمان قلبی، تصدیق به مرحله قلب میرسد و این خود بر سه گونه است:
- ایمان تقلیدی مانند ایمان بیشتر مردم؛
- ایمان برهانی، مانند ایمان اهل علم و استدلال؛
- ایمان شهودی که به عیان حقیقت را مشاهده میکنند.[۱۱۵]
- ایمان حقیقی و ظاهری.[۱۱۶]
- ایمان کسبی و وهبی (بخششی و فطری).[۱۱۷]
برای کفر نیز اقسامی ذکر شدهاست که عبارتاند از:
- کفر انکاری: کفری است که با قلب و زبان است. در این قسم، کفر به حدی میرسد که شخص خدا و رسول خدا را انکار میکند؛
- کفر جحود: کفر کسی است که در قلب باور و اذعان دارد و به زبان اقرار و اعتراف نمیکند، بلکه جحود و انکار میکند؛
- کفر عناد: در این قسم شخص با قلب میشناسد و به زبان هم اقرار میکند؛ ولی از روی عناد و حسد مسلمان نمیشود؛
- کفر نفاق: کفر کسی است که به زبان اقرار و اعتراف دارد؛ ولی در قلبش باوری وجود ندارد.[۱۱۸]
امامخمینی نیز تقسیماتی برای ایمان ذکر کردهاست:
- حقیقی و صوری: ایمان صوری و ظاهری، همان اعتقاد به شریعت پیامبر اسلام (ص)، است؛ اما ایمان حقیقی ملازم با نوعی خشوع است.[۱۱۹]
- مستقر و مستودع (موقت): اگر ایمان در قلب به گونهای جایگزین شود که در امتحانهای الهی زایل نشود، چنین ایمانی، ایمان مستقر است و این ایمان در حالات سخت مانند سکرات مرگ و احوال ترسناک قیامت، برای انسان باقی میماند؛ اما ایمان مستودع با اندک فشار و ترسی زایل میشود و انسان به فراموشی دچار میگردد.[۱۲۰]
- برهانی و قلبی: ایمانی که بر اساس علوم عقلی و استدلال حاصل شده باشد، ایمانی برهانی است و در حد علم است،[۱۲۱] اما اگر با ریاضت، توجه و خلوت، حقایق ایمانی به قلب رسید، قلب نورانی و از تصرف شیطان خارج میشود.[۱۲۲]
امامخمینی به برخی اقسام کفر نیز اشاره کردهاست،
- کفر شرعی: انکار خداوند یا پیامبر اوست.[۱۲۳]
- کفر انکاری: به این معنا که انسان چیزی را که نزد او مجهول است و نمیتواند درک کند، انکار میکند مانند معارف الهی و جلوههای رحمانی که حقایق آن را درک نمیکند و این ناشی از خودخواهی و خودبینی است.[۱۲۴] ایشان در میان اقسام کفر، کفر انکاری را ازجمله خطرناکترین اقسام کفر میداند؛ زیرا اگر انسان در نخستین گام آنچه انبیا (ع)، و اولیا گفتهاند انکار کند و منکر این باشد که غیر از آنچه او میفهمد وجود دارد این انکار دیگر نمیگذارد انسان از این ظلمتکده نجات یابد. افرادی که به این کفر دچارند از فطرت انسانی خارج شده و آنچه انبیا (ع)، و اولیا گفتهاند را انکار میکنند؛ در نتیجه نعمت هدایت نصیب آنان نمیشود و نمیتوانند خود را از ظلمت رهایی بدهند.[۱۲۵]
مراتب ایمان و کفر
در آیات قرآن[۱۲۶] و روایات[۱۲۷] برای ایمان درجات و مراتبی ذکر شدهاست؛ البته این ایمان غیر از ایمان به معنای اسلام است؛ زیرا اصل پذیرش اسلام دارای درجات نیست.
اندیشمندان اسلامی در اعتقاد به مراتبداشتن ایمان بر دو دستهاند:
- غالب اندیشمندان اسلامی، ایمان را دارای مراتب و امری تشکیکی میدانند که شدت و ضعف میپذیرد،[۱۲۸] بنابر این بیان، ایمان تصدیق زبانی یا قلبی بوده و اصلی ثابت است. زیادت و نقصان در کمال ایمان وجود دارد ـ که ایمان به معنای اخلاقی آن است ـ نه در اصل ایمان.[۱۲۹]
- برخی نیز به جهت اینکه ایمان را صرف تصدیق زبانی یا قلبی به آنچه نبی آوردهاست، میدانند، آن را قابل افزایش یا کاهش نمیدانند.[۱۳۰]
بعضی برای ایمان مراتب چهارگانهای ذکر کردهاند:
- اذعان و باور قلبی اجمالی به مضمون شهادتین که لازمهاش عمل به غالب فروع است؛
امامخمینی با استناد به روایاتی که برای ایمان درجات و مراتبی ذکر کردهاند[۱۳۳] برای ایمان درجاتی قائل است که هر فرد درجه و سهمی از ایمان دارد. به باور ایشان کسی که دارای یک سهم از ایمان است، نباید دو سهم را بر او تحمیل کرد و اعمالی را که برای درجات بالاتر است، نمیتوان از او انتظار داشت.[۱۳۴] ایشان ایمان حقیقی را ترقی از ایمان عقلی به ایمان قلبی میداند[۱۳۵] و معتقد است اگر این باور به ایمان قلبی و تجلی شهودی منجر شود، توحید فعلی در قلب شخص تجلی میکند و او همه افعال را فعل حقتعالی میبیند،[۱۳۶] تا آنجا که به درجه اطمینان و کمال آن میرسد،[۱۳۷] در مرتبه بعد اگر قلب از مرحله توحید فعلی بالاتر رود، به مرحله تجلی صفاتی و اسمائی و سپس به مرحله تجلی ذاتی دست مییابد.[۱۳۸] امامخمینی کاملترین و بالاترین مرتبه ایمان را یقین کامل میداند که نتیجه آن عصمت است و بر این نکته تأکید میکند که اگر انسان به حقتعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب حضور خداوند متعال را مشاهده کند، امکان ندارد مرتکب گناه و معصیت شود و این عصمت ناشی از ایمان کامل و اعتقاد به حضور است که انسان را از وقوع گناه حفظ میکند.[۱۳۹] (ببینید: عصمت)
احکام فقهی ایمان
امامخمینی مانند دیگر فقها[۱۴۰] ایمان مترادف با اسلام و کفر را دارای احکامی میداند؛ چنانکه بنابر بعضی از روایات[۱۴۱] مجرد اقرار زبانی به ایمان، سبب حفظ خون و مال و آبروی شخص میشود.[۱۴۲] ایشان یادآور شدهاست که مؤمن و کافر در اصلِ توجه تکلیف مشترکاند و لکن کافر مادامی که ایمان نیاورد، اعمال او صحیح نیست؛ زیرا اسلام شرط صحت عبادات است.[۱۴۳]
کافر به دو قسم اصلی و مرتد و مرتد نیز به دو قسم مرتد ملی و فطری تقسیم میشوند و هر یک به حسب طهارت و نجاست و قبول توبه و عدم آن و ارث و مانند آن، احکامی دارند.[۱۴۴] (ببینید: کافر و ارتداد)
راه تحصیل ایمان
اندیشمندان اسلامی راههای تحصیل ایمان را طهارت و صفای نفس برای اشراق نور حق بر قلب[۱۴۵] و آمادگی فطرت انسانی و توجه به هشدارهای شریعت[۱۴۶] میدانند و این امور اصل ایمان را برای انسان محقق میکنند.
امامخمینی راهها و مقدماتی را برای تحصیل اصل ایمان و درجات آن ذکر کردهاست که عبارتاند از:
- خلوص نیت: انسان برای تحصیل ایمان قلبی و حقیقی، باید نیت خود را در تحصیل معارف و حقایق ایمانی خالص کند و قلب را با تکرار و تذکر، به اخلاص و ارادت آشنا کند تا ایمان در قلب جایگزین شود؛ زیرا اگر اخلاص نباشد، نفس تحت تصرف شیطان و خودبینی و خودخواهی نفس واقع میشود و هیچ معرفتی حاصل نمیشود؛ چنانکه علم شیطان برایش مفید نبود.[۱۴۷]
- تفکر در صنع: امامخمینی با استناد به روایتی[۱۴۸] برخی از راههای رسیدن به ایمان را معرفت نفس، تفکر در خلق بدن و نظم و حکمت در ترتیب اعضای بدن و کارکرد هر یک از این اعضا میداند که انسان را به صانع این دستگاهِ باعظمت رهنمون میکند.[۱۴۹]
- ریاضت قلبی: ایمان به معارف الهی و اصول حق صورت نمیگیرد، مگر آنکه شخص نخست آن حقایق را به قدمِ تفکر در معارف و حقایق، ریاضت عقلی و تمسک به آیات و براهین عقلی، ادراک کند و این مرحله، به منزله مقدمه ایمان است و پس از آنکه عقل بهره خود را به دست آورد، لازم است سالک الی الله به آن قناعت نکند؛ زیرا این مقدار از معارف، اثرش و حصول نورانیت در آن کم است، بلکه با اشتغال به ریاضتهای قلبی میتواند این حقایق را با هر سختی شده به قلب برساند، تا قلب به آن ایمان بیاورد.[۱۵۰]
- تسلیم: یکی از راههای چشیدن طعم ایمان در ذائقه روح انسانی طبق بعضی آیات الهی[۱۵۱] تسلیم مقابل احکام الهی است؛ به گونهای که در مقابل این احکام در سینه شخص، تنگی حاصل نشود و با روی گشاده از آن استقبال کند.[۱۵۲]
- عبادت و اذکار: انسان با عبادات و اذکار به همراه خضوع و طمأنینه میتواند مراحل ایمان را در درجات عالی بپیماید و با رعایت آداب مهم قلبی در عبادتها، بهویژه عبادتهای ذکری و به همراه طمأنینه در ادای اذکار، به مدارج عالی ایمان و سلوک ایمانی برسد.[۱۵۳]
آثار و نشانههای ایمان
قرآن کریم برادری[۱۵۴] پیروی از رسول خدا(ص)،[۱۵۵] خوف از خداوند[۱۵۶] و رسیدن به بهشت جاوید[۱۵۷] را از آثار و نشانههای ایمان میداند؛ چنانکه خروج از نور به ظلمات،[۱۵۸] پایبندنبودن به عهد،[۱۵۹] نادانی،[۱۶۰] کذب و افترا،[۱۶۱] و کوری باطن[۱۶۲] را از آثار و نشانههای کفر برشمرده است. در روایات نیز اثر ایمان سخاوت،[۱۶۳] حیا[۱۶۴] و رغبت به آخرت[۱۶۵] معرفی شده و اقرار به یگانگی خداوند و کتابهای آسمانی و رسولان (ع)،[۱۶۶] و نیز صدق در هنگامی که برای انسان ضرر دارد و ترک کذب هنگامی که برای انسان نفع به همراه دارد و اینکه انسان سخنش از عملش فزونی نگیرد و در نقل سخن دیگران از خدا بترسد[۱۶۷] به عنوان نشانههای آن شمرده شدهاست.
اندیشمندان اسلامی آثار ایمان را از جهت فردی و اجتماعی بررسی کردهاند و آثار چندی برای آن برشمردهاند؛ ازجمله:
- روشندلی و امیدواری درونی.[۱۶۸]
امامخمینی برای حقیقت ایمان و مراتب آن آثار و نشانههایی ذکر کردهاست ازجمله حصول فضایل اخلاقی. ایمان در وجود شخص مؤمن، فضایلی اخلاقی چون توکل، تسلیم، رضا، خوف و رجا را به وجود میآورد[۱۷۴] و از سویی با بهوجودآمدن اوصاف معنوی و صوری در پرتو ایمان، رذایل اخلاقی از شخص مؤمن دور میشوند و مؤمن از اوصافی مانند بدخواهی برای مؤمنان، حب دنیا، حزن و خوف از غیر حقتعالی پاکیزه میشود،[۱۷۵] چنانکه ایمان واقعی سبب ترس از خداوند،[۱۷۶] خشوع[۱۷۷] و ترس از معاد است و شخص را به عمل وامیدارد و کسی که تنها به زبان ابراز ایمان کند و چنین خوفی نداشته باشد، در زمره منافقان است.[۱۷۸] ایمان و تصدیق اگر به قلب برسد، برای قلب حالت اطمینانی حاصل میشود که اعتماد بر غیر حق نمیکند. در مقابل، اعتماد به دنیا و آبادکردن آن ناشی از ضعف ایمان به آخرت است وگرنه اگر ایمان انسان قوی باشد، در صدد اصلاح آخرت و آبادکردن آن نیز بر میآید.[۱۷۹]
از دیدگاه امامخمینی مؤمنِ حقیقی دارای صفاتی است ازجمله اینکه قلب او از نورانیت و معنویت خاصی برخوردار است[۱۸۰] و مؤمن در عطایا شاکر و در بلایا صابر است. این دو صفت از اصول صفات پسندیده بهشمار میروند که از صفات جمال و جلال و لطف و قهر حقتعالی نشئت میگیرند و مؤمن پیوسته میان این دو صفت، وظیفه عبودیت خود را انجام میدهد.[۱۸۱] به باور ایشان از نشانههای مؤمن حقیقی این است که قلب شخص، حضور حقتعالی و احاطه قیومی و عظمت و جلال او را دریافته باشد و از این عظمت و جلال ترسان باشد و طبق بعضی آیات[۱۸۲] وقتی آیات الهی بر او تلاوت میشود، ایمانش فزونی یابد. این افراد تنها به خداوند توکل و اعتماد میکنند و چشم امید به دیگران ندارند.[۱۸۳] امامخمینی تأکید میکند قلب مؤمن بر راه مستقیم است و در جاده مستقیم انسانیت، بر اساس فطرت الهی گام برمیدارد[۱۸۴] و مؤمن تابع انسان کامل است و انسان کامل چون مظهر جمیع اسما و صفات و مربوب حقتعالی به اسم جامع است، هیچیک از اسما در او غلبه تصرف ندارد و دارای مقام برزخیت کبری و سیر بر طریق مستقیم و اعتدال اسم جامع است؛ پس مؤمن نیز به تبع او بر صراط مستقیم است، به شرط اینکه قلب خود را از تصرفات شیطان و انیت و انانیت حفظ کند.[۱۸۵]
آفات و موانع ایمان
قرآن کریم موانع ایمان را استکبار و خودبینی[۱۸۶] خوشگذرانی در دنیا،[۱۸۷] عصیان و تعدی[۱۸۸] و آفت ایمان را وسوسه شیطان[۱۸۹] و جهل[۱۹۰] دانستهاست.
در روایات نیز شرک[۱۹۱] نفاق[۱۹۲] و سوء خلق[۱۹۳] از آفات ایمان شمرده شدهاست. اندیشمندان اسلامی نیز با استفاده از آیات و روایات، موانع و آفاتی برای ایمان ذکر کردهاند؛ مانند کثرت گناهان که سبب ضعف نور ایمان و زوال آن میشود.[۱۹۴] برخی با تشبیه گناهان به غذاهای مضر، معتقدند همان گونه که غذاهای مضر بهتدریج بر بدن اثر میگذارند تا آنجا که سبب فساد مزاج و در نهایت مریضی یا مرگ میشوند، گناهان نیز بهتدریج در نفس بر روی هم مینشینند تا سبب فساد مزاج نفس و در نهایت زوال اصل ایمان میشوند و به همین جهت دستور به توبه از گناهان داده شدهاست.[۱۹۵] همچنین برخی از خصوصیات اخلاقی مانند حسد و حرص سبب زوال نور ایمان و پوشیدهشدن آن میشوند.[۱۹۶]
امامخمینی معتقد است ملکات فاسدهای که با گناهان به وجود میآیند، سبب گرفتهشدن ایمان از انسان میشوند؛ چنانکه در روایات، حسد، حب شرف و حب مال و همچنین عجب و فخر[۱۹۷] اموری معرفی شدهاند که ایمان را از میان میبرند[۱۹۸] از اینرو زیادشدن حب دنیا و حب نفس در انسان، سبب زوال ایمان شخص مؤمن میشوند،[۱۹۹] به همین دلیل ایشان بارها به حب دنیا و عواقبی که در پی آن به وجود میآید، تذکر دادهاست.[۲۰۰]
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۵/۲۰۷۱؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۲۰۴.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۰.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۱۹۱؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۱۴.
- ↑ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۵۳۶–۵۳۷؛ شهید ثانی، المقاصد العلیه، ۳۴.
- ↑ ← قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۸–۴۷۹؛ بغدادی، اصول الایمان، ۱۹۸–۱۹۹.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۲۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۲۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۸–۲۰؛ مرعشی، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ۲۹۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۵/۲۴۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۵–۴۳۷ و ۴۴۷–۴۴۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۸.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۷/۱۲۶–۱۳۰؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۶/۲۹۵.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۰؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹.
- ↑ فاضل مقداد، الاعتماد، ۴۲–۴۳.
- ↑ طوسی، الاقتصاد، ۲۲۷–۲۲۸؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره (ع)، ۶/۱۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸۲.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۲.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۷/۳۰۷.
- ↑ ابوالفتوح، مفتاح الباب، ۱۵۳.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۳۶.
- ↑ صف، ۱۴.
- ↑ ← کتاب مقدس، کتاب دوم قرنتیان، ب۶، ۱۵.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان، ب۲۴، ۱۰–۱۶؛ کتاب مکاشفه یوحنا، ب۱۶، ۲۱.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۸۳.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۹۶.
- ↑ بقره، ۶؛ ممتحنه، ۴؛ حجرات، ۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۲–۴۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۲۶–۲۴۱.
- ↑ ← کلینی، الکافی، ۲/۲–۴۶۶.
- ↑ حجرات، ۷.
- ↑ بقره، ۴۱؛ غافر، ۱۰.
- ↑ حجرات، ۱۴.
- ↑ ابنمیثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۷۰–۱۷۲؛ حلی، کشف المراد، ۴۲۶–۴۲۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۲۶–۳۳۳.
- ↑ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۰۰؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۰۸.
- ↑ ایزوتسو، مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ۳۴.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۳۲ و ۱۶۱–۱۶۲؛ سبحانی، بحوث، ۱/۵۷–۵۹.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۶۱–۱۶۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۹۶.
- ↑ فخری، سیر فلسفه در جهان اسلامی، ۵۸–۶۳.
- ↑ ← آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۵۱۰.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹–۱۱.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۳۳؛ شبّر، الاخلاق، ۱۴۹.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۵۱–۳۵۷ و ۲/۵۹۲؛ نسفی، الانسان الکامل، ۱۰۵.
- ↑ بقلی شیرازی، مشرب الارواح، ۴۷.
- ↑ قونوی، النصوص، ۹۶؛ فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابنفارض، ۲/۱۰۹.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۵/۳۳۸–۳۳۹.
- ↑ کاشفالغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ۴/۳۳۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۶/۲۰۹–۲۱۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۵/۱۳۶.
- ↑ نقوی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ۲۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۷۸؛ ۷/۶۲–۶۳ و ۱۹/۱۷۲، ۴۷۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۳؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲–۳۴۳؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۸؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۰–۴۳۷ و ۴۵۱.
- ↑ علامه حلی، الالفین، ۳۱۷–۳۱۸.
- ↑ ← بغدادی، اصول الایمان، ۱۵۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۷۸.
- ↑ ← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۷.
- ↑ ← علامه حلی، الالفین، ۳۱۷–۳۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۱۴۹.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۶–۴۷۹؛ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۲۷۰.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۷۵–۱۷۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۲۳–۳۲۵.
- ↑ رسی، مجموع کتب و رسائل، ۲/۳۷۴؛ ← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۵.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۵.
- ↑ سبحانی، الایمان و الکفر، ۴۹.
- ↑ ← آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۲۹.
- ↑ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۲۹–۳۰؛ حلی، انوار الملکوت، ۱۷۹–۱۸۰.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۲۰–۲۲۱؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۵۶.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۹.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۹–۲۵۰.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۳/۲۸۳؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۴/۱۸۱.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۲۰.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۵–۴۴۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷–۸۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲–۳۴۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۷–۳۸؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲–۳۴۳.
- ↑ بقره، ۳۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۱۴ و ۳۴۱–۳۴۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰۸، ۱۴۷ و ۵۵۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۲.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۷۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹.
- ↑ فاضل مقداد، الاعتماد، ۷۵.
- ↑ شهید اول، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲۳۶.
- ↑ کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۰.
- ↑ ← خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۰۴.
- ↑ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۱۴–۱۵.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۱۳–۲۱۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱/۷۵۳–۷۵۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.
- ↑ حدید، ۲۸؛ بقره، ۲۸۵؛ نور، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۷۶–۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ حجرات، ۱۴–۱۵؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۶/۳۱۳–۳۱۴.
- ↑ یونس، ۸۴؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۲۳؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۵.
- ↑ حلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ۵۳–۵۴.
- ↑ ← مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۸؛ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷.
- ↑ باقلانی، الانصاف فیما یجب اعتقاده، لایجوز اعتقاده، لا یجوز الجهل به، ۱۲۶؛ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۸؛ شهید ثانی، حقائق الایمان، ۱۱۵–۱۱۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۰۱.
- ↑ کرکی، رسائل المحقق الکرکی، ۳/۱۷۲–۱۷۳؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۲/۵۶۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۶.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴–۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۸–۲۰؛ مرعشی، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ۲۹۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۵/۲۴۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۱.
- ↑ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۳۶۷.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۴/۳۹۰.
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۹/۴۱۳.
- ↑ سبحانی، الایمان و الکفر، ۵۵–۵۷؛ ورد، ۲۵–۲۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۶.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۰.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۸؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۶.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۸.
- ↑ آل عمران، ۱۷۳؛ انفال، ۲؛ توبه، ۱۲۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۷ و ۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۲۸ و ۱۷۱.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۱۱؛ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۳؛ فیض کاشانی، قرة العیون فی المعارف و الحکم، ۴۳۶–۴۳۸.
- ↑ شهید ثانی، حقائق الایمان، ۹۷.
- ↑ فخر رازی، المحصل، ۵۷۰؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۴۴۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۰۱–۳۰۲.
- ↑ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۳؛ مجلسی، مرآة العقول، ۷/۳۴۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۲–۴۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵–۲۴۶.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۰/۹۶–۹۹؛ انصاری، کتاب الامامخمینی، ۳/۵۹۰–۵۹۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۶.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷ و ۴۵۱.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۷۳۰.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۶۹–۴۷۰؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۷۳.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۳۹.
- ↑ شهید ثانی، حقائق الایمان، ۱۷۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۴–۱۰۶.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۰۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۸–۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹.
- ↑ نساء، ۶۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷–۱۸؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۲.
- ↑ حجرات، ۱۰.
- ↑ نور، ۶۲.
- ↑ انفال، ۲.
- ↑ توبه، ۷۲.
- ↑ بقره، ۲۵۷.
- ↑ توبه، ۱۲.
- ↑ بقره، ۱۳.
- ↑ نحل، ۱۰۵.
- ↑ بقره، ۱۷۱.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۷.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۹.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۹.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، ۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، ح۴۵۰، ۶۰۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۵۰–۵۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۷۶۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۳۷۱ و ۱۸/۴۴، ۳۱۵–۳۱۷، ۳۱۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۱/۱۵۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۷–۹۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰۸–۱۰۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۹–۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۵۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۰ و ۵۵۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
- ↑ انفال، ۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۱–۹۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۱–۵۳۲.
- ↑ بقره، ۳۴؛ فرقان، ۲۱.
- ↑ سبأ، ۳۴؛ زخرف، ۲۳.
- ↑ بقره، ۶۵؛ آل عمران، ۱۱۲.
- ↑ اعراف، ۱۶.
- ↑ اعراف، ۱۳۸؛ ← طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۲۷.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۴۵۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۲۱.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۸/۳۳۰.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۳/۵۷–۵۸؛ نراقی، معراج السعاده، ۶۷۸–۶۷۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۰/۶۵؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۴۹۱؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۳/۳۱۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۰۶ و ۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۵۴؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳–۱۲۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۲–۲۷۴.
منابع
- قرآن کریم.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- آمدی، سیفالدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابنمیثم بحرانی، میثمبنعلی، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- ابوالفتوح حسینی، ابنمخدوم، مفتاح الباب، چاپشده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، تحقیق مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب امامخمینی، الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- انصاری، مرتضی، کتاب الامامخمینی، مکاسب، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ایزوتسو، توشیهیکو، مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ترجمه زهرا پورسینا، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
- باقلانی، محمدبنطیب، الانصاف فیما یجب اعتقاده، لایجوز اعتقاده، لا یجوز الجهل به، چاپشده در ضمن کتاب العقیدة و علم الکلام، تحقیق محمد زاهد کوثری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره (ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- بغدادی، عبدالقاهر، اصول الایمان، تحقیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالهلال، ۲۰۰۳م.
- بقلی شیرازی، روزبهان، مشرب الارواح، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- حلوانی، حسینبنمحمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، قم، مؤسسه اماممهدی (عج)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، الألفین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رسی، قاسمبنابراهیم، مجموع کتب و رسائل، تحقیق مجدالدین مؤیدی، صنعاء، مدرسة الامامزیدبنعلی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- سبحانی، جعفر، الایمان و الکفر فی الکتاب و السنه، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، بیتا.
- سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹–۱۳۷۹ش.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الذخیرة فی علم الکلام، سیداحمد حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- شبّر، سیدعبدالله، الاخلاق، تحقیق سیدجواد شبّر، قم، الغدیر، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- شهید اول، محمدبنمکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، اربع رسائل کلامیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- شهید ثانی، زینالدینبنعلی، حقائق الایمان مع رسالتی الاقتصاد و العداله، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- شهید ثانی، زینالدینبنعلی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- شهید ثانی، زینالدینبنعلی، المقاصد العلیة فی شرح الرسالة الالفیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، تحقیق ضیاءالدین بصری، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریه، تحقیق علی حاجیآبادی و عباس جلالینیا، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، المحصل، تصحیح اتای، عمان، دارالرازی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه نصرالله پورجوادی و دیگران، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابنفارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، قرة العیون فی المعارف و الحکم، قم، دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوامالدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبنحسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- کاشفالغطاء، جعفربنخضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- کاشفالغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کرکی، محقق ثانی، علیبنحسین، رسائل المحقق الکرکی، تحقیق محمد حسون، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی و دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول (ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- مرعشی شوشتری، سیدقاضینورالله، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، تهران، چاپخانه نهضت، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مفید، محمدبنمحمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح سیدمحمد خامنهای، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- نقوی حسینی، سیدحسین، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، برهمند، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
- ورد، جواد، الایمان و الکفر بین النص و الاجماع و البدعة و التطرف، بیروت، البلاغ، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
پیوند به بیرون
عزتالله مرادی، «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۵۱۸–۵۳۰.