تربیت
تربیت، شکوفاکردن استعدادهای ظاهری و باطنی در جهت کمال انسان.
مفهومشناسی
تربیت از ریشه «ربو» بهمعنای افزایشدادن و پروردن[۱] یا «ربب» بهمعنای پرورش علمی و اخلاقی[۲] است و بهمعنای عام آن بهفعلیتدرآوردن استعدادهای درونی در اشیای دارای حیات است.[۳] در اصطلاح اخلاقی تربیت به معنای رساندن افراد انسانی به کمال شایسته و به قدر استعدادشان[۴] و حصول فضایل اخلاقی و صفات عملی[۵] است. از دیدگاه برخی اندیشمندان غربی گروهی بر این عقیدهاند که تربیت تنها پرورش و انجام فعل بر اساس نیروی عقل و اراده است، نه بر اساس عادت.[۶] امامخمینی تربیت را شکوفاکردن فطرت و استعدادهای نهفته انسان[۷] و بهفعلیترساندن استعدادها و قوای روحی و روانی در مسیر رسیدن به کمال مطلق[۸] میداند.
از الفاظ مرتبط با تربیت، تعلیم، تزکیه و تأدیب است. تربیت اعم از تعلیم است؛ زیرا تعلیم، تنها در مورد استعداد علمی، ذهنی و کسب معرفت انسان مطرح میشود[۹]؛ اما تربیت افزون بر کسب علم و معرفت، به پرورش صفات فعلی نیز میپردازد.[۱۰] تزکیه بهمعنای رشدی است که همراه با خیر و برکت است و نوعی خاص از تربیت حاصل از عادتدادن اشخاص به اخلاق نیک و اعمال صالح است که انسانها با آن به کمال انسانیت خود میرسند.[۱۱]
امامخمینی تزکیه نفس را اصلاح و تهذیب آن میداند[۱۲] که مقدم بر تعلیم و تربیت است[۱۳] (ببینید: تهذیب نفس)، اما در اینجا کاربرد تربیت اعم از تهذیب و تزکیه نفس است. برخی بر این اعتقادند که تأدیب و ادب مربوط به صفات ظاهری است و بر اساس اقوام و مذاهب که دارای غرضها و هدفهای مختلفیاند، تغییر میکند؛ اما اخلاق مربوط به صفات باطنی و نفس است و تربیت، مقدمه رسیدن به این دو است.[۱۴]
پیشینه
بحث از تربیت پیشینهای دیرینه دارد و در تمام سرزمینها، تمدنها، ادیان و آیینهای مختلف به آن توجه شده است. در هند و چین باستان آموزههای تربیتی وجود داشته است؛ مانند آموزههای کنفوسیوس که فیلسوف و معلم اخلاق معروفی در چین بوده[۱۵] و آموزههای بودا که از راهبان هندی بود و این آموزهها در مدرسهها و مرکزهای گوناگونی آموزش داده میشد.[۱۶] در یونان باستان نیز جنبه ادبیِ تربیت بیش از جنبه مذهبی آن بود و به خواندن، نوشتن، حساب، شعر، علوم، فلسفه و اخلاق اهمیت داده میشد و فیلسوفانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو به مسئله تربیت و تعلیم توجه ویژهای داشتند.[۱۷] در ایران باستان تربیت بر آرمانهای خداشناسی استوار بوده و هدف ایرانیان ایجاد خصلتهای اخلاقی و راستی بوده است؛ چنانکه در آن زمان برای مردان، شجاعت و برای زنان، متانت اهمیت داشت.[۱۸]
در ادیان آسمانی به تربیت و تعلیم توجه ویژه شده است. در دین زرتشت، تربیت افراد به افعال نیک، عشق به راستی و غلبه بر هوای نفس و شهوت و مبارزه با اهریمن از اهمیت فراوانی برخوردار است.[۱۹] در یهودیت، طبقهای به نام ربّانی و رِبّیّون وظیفهشان تربیت مردم و تعلیم تورات و انجام مراسم عبادات و مناسک مذهبی بوده است[۲۰] و اساس آموزههای تربیتی مسیحیت بر اخلاق شخص و اهمیت فرد استوار است و اصلاح جامعه بر پایه اصلاح افراد آن است.[۲۱]
قرآن کریم بر ربوبیت و تربیت حقتعالی در همه اشیا تأکید کرده[۲۲] و در نخستین سوره قرآن، صفت «ربوبیّت» خداوند برای عالمیان بیان شده است.[۲۳] در روایات نیز به تربیت نیکوی فرزند[۲۴] و زمان آن[۲۵] اشاره شده است. ظهور اسلام به همراه تربیت، تزکیه و تربیت پیامبر اکرم(ص) در مواجهه با مسلمانان بود.[۲۶] امامان معصوم(ع) نیز در زمان حیات خود به تربیت شیعه و شاگردانی که معارف اسلامی را گسترش میدادند، پرداختند.[۲۷] اندیشمندان بسیاری در اسلام به بحث از علوم تربیتی پرداختهاند و بیشتر، مباحث تربیتی را در کنار مباحث اخلاقی بحث شده است. فارابی در کتابهای خود آرای خود را در تعلیم و تربیت بیان و در آن بر اندیشههای افلاطون و ارسطو تکیه کرده است.[۲۸] وی همه چیز را در تربیت اکتسابی نمیداند، بلکه برای فطرت نقش مهمی قائل است.[۲۹] ابنخلدون تعلیم و تربیت را از دیدگاه اجتماعی مطرح کرده و نقش علم و تربیت را در تشکیل تمدنها و تاریخ و حوادث بررسی کرده است.[۳۰] در قرون بعد دیگر اندیشمندان اسلامی نیز به تناسب مباحث خود و در ضمن مباحث اخلاقی به بحث از تربیت پرداختهاند، مانند غزالی،[۳۱] فیض کاشانی[۳۲] ملامهدی نراقی،[۳۳] ملااحمد نراقی،[۳۴] شهید ثانی،[۳۵] سید قطب[۳۶] و مرتضی مطهری[۳۷][۳۸]
امامخمینی نیز در آثار خود بر حیطههای گوناگون تربیت مانند تربیت اخلاقی، تربیت عبادی و تربیت قوای باطنی انسان تأکید کرده است.[۳۹] تربیت اخلاقی در نگاه ایشان از اهمیت ویژهای برخوردار است.[۴۰] ایشان بر اساس هستیشناسی و انسانشناسی خود که انسان را بزرگترین آیات و مظاهر اسما و صفات حق میداند[۴۱] که دارای ابعاد مختلف است،[۴۲] تربیت انسان را به گونهای مطرح کرده است که بتواند همه ابعاد وجودی انسان را شامل شود. تربیت در دیدگاه ایشان امری متعالی و عمیق و با خاستگاه توحیدی است و کاملاً متمایز از مکتبهای مادی است.[۴۳] ایشان در آثار خود علل، اهمیت، موانع، شرایط و اهداف تربیت را تحلیل و بررسی کرده است.
جایگاه تربیت
تربیت یکی از مسائل مهم در ادیان، مذاهب و ملل مختلف بهشمار میآید و اندیشمندان در آن دیدگاههای خود را بیان کردهاند و هر یک بر اساس نگرش و جهانبینی خود در ترسیم نظامی که فرد و جامعه در رسیدن به کمال و سعادت خود باید آن را رعایت کنند، کوشیدهاند.[۴۴] یکی از وظایف انبیا(ع) تربیت الهی مردم بوده است و تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان آنچنان مهم و حیاتی است که خداوند در قرآن کریم برای هدایت و سعادت بشر آن را اصلیترین هدف بعثت انبیا(ع) قرار داده است.[۴۵] در روایات نیز تربیت و ادب صحیح، نیکوترین صفت انسان معرفی شده است.[۴۶] اندیشمندان اسلامی تربیت صحیح و اتصاف به اخلاق نیکو را از سرمایههای زندگی بشری در ترقی و کمال میدانند.[۴۷] علمای اخلاق و عرفان علم تهذیب نفس و اخلاق را که تربیتی باطنی است، از شریفترین علوم دانستهاند.[۴۸]
از نظر امامخمینی تربیت در رأس امور است و از اهمیت زیادی برخوردار است.[۴۹] ایشان رشد و تعالی انسانی را با تربیت و تعلیم ممکن دانسته و معتقد است تنها از راه تربیت و تعلیم صحیح میتوان انسان را که در همه ابعاد نامتناهی است، هدایت کرد و به حیات انسانی رساند.[۵۰] ضرورت تربیت انسان، از دیدگاه ایشان از ذات و فطرت کمالطلب انسان سرچشمه میگیرد. این دیدگاه ریشه در انسانشناسی ایشان دارد که انسان را موجودی میداند که در ذات و فطرت خود طالب کمال مطلق و سعادت است.[۵۱] از دیدگاه ایشان بهترین برنامههای تربیتی انسان در آیین مقدس اسلام طراحی شده است.[۵۲]
حقیقت تربیت
اندیشمندان الهی و غیر الهی از دیدگاه مختلف تربیت را تعریف کردهاند و این تعریف بر اساس نگرش و جهانبینی افراد مختلف است. برخی از جهت فردی و گروهی و برخی از جنبه اجتماعی و فرهنگی به تعریف آن پرداختهاند. اندیشمندان الهی تربیت را از نگاه کلی رساندن افراد در جسم و روح به کمال شایسته خود[۵۳] یا بقا و ثبات شیئی بر بالاترین، نیکوترین صفات و احوال خود[۵۴] یا ایجاد ملکات نفسانی موافق با علم و حکمت[۵۵] میدانند.
اندیشمندان غیر الهی تربیت را جریانی میدانند که بهوسیله آن، افراد با قصد و اراده، رشدِ افراد دیگر را هدایت میکنند[۵۶] تا افراد با محیط اجتماعی خود سازگار شوند و استعدادهای مختلف آنان موزون و هماهنگ با آن رشد کنند.[۵۷] تفاوت دو دیدگاه، در نگاه آنان بهغایت و هدف از هستی و کمال انسانی در این عالم است؛ به اینکه کمال محدود به دنیا و بهره از آن است یا ماورای دنیا و اتصاف به صفات الهی را نیز شامل میشود. امامخمینی تربیت را هدایت افراد به طریق نجات و سعادت و ارائه راههای سعادت و انسانیت و بازداشتن از طریق شقاوت و گمراهی میداند.[۵۸] از دیدگاه ایشان تربیت صحیح تربیتی است که انسان را به صراط مستقیم هدایت کند و به توحید برساند. از این جهت همه انبیای الهی(ع) وظیفه تربیت انسانها را در این مسیر بر عهده داشتهاند[۵۹] و کسانی که تربیت افراد را بر عهده دارند نیز لازم است در مسیر انبیا(ع) گام بردارند.[۶۰]
از سوی دیگر، تربیت از دیدگاه اندیشمندان، امری تدریجی است و افراد بر اساس تواناییها و استعداد خود این مسیر را در طول زمان طی میکنند و همچنانکه رشد طبیعی بدن بهتدریج و با جذب غذاست، نفس و روح انسان نیز با تزکیه و تهذیب و تعلیم و ریاضت، بهتدریج صفات نیکو را کسب میکند و از صفات رذیله رهایی مییابد.[۶۱]
به اعتقاد امامخمینی نیز تربیت تدریجی است و به صورت دفعی حاصل نمیشود؛ زیرا انسان در عالم طبیعت قرار دارد که با تدریج و زمان همراه است[۶۲]؛ همانطور که انحراف یکباره واقع نمیشود، بلکه شیطان و نفس امّاره بهتدریج با وادارکردن به مکروهات، انسان را منحرف میکنند[۶۳] و باید در این کار افراد را بهتدریج تربیت کرد،[۶۴] در تربیت حقتعالی نیز تدریج وجود دارد و سالک در مبادی سلوک تحت تربیت تدریجی ربالعالمین است و چون از عالم طبیعت جدا شد و از آن رویگرداند، اسمای محیط مانند اسم رحمن و رحیم، تربیت او را بر عهده میگیرند و بر قلب او تجلی میکنند.[۶۵]
مبانی و اصول تربیت
امامخمینی برای تربیت صحیح، اصول و مبانیای قائل است که این اصول و مبانی به منزله ابزاری هستند که با استفاده از آنها میتوان وظایف تربیتی را به صورت کامل تحقق بخشید. این اصول عبارتاند از:
خدامحوری
به اعتقاد امامخمینی شناخت خدا و قرب به او پایه نظام تعلیم و تربیت دینی است؛ بر این اساس تربیت باید دارای جهت الهی باشد[۶۶] و اسلام تربیتی را صحیح و کارساز میداند که منطبق بر اصول تربیت اسلامی و نشئتگرفته از تعالیم اسلامی باشد[۶۷]؛ بنابراین تنها تربیت دینی که بر اساس معنویات و فضایل روحی بنا شده و نگاه عمیق و گستردهای به زندگی انسان دارد، میتواند سازنده و نجاتبخش انسان باشد؛ اما تربیت غیر دینی و مادی امروزی که نگاهش معطوف به زندگی ظاهری و مادی انسان است، نمیتواند تربیت درست و جامعی برای انسان باشد.[۶۸]
اختیار و تربیتپذیری انسان
اصل تربیتْ بر مبنای اختیار و تربیتپذیری انسان بنا شده است؛ اگرچه برخی اندیشمندان بر اساس اینکه انسان در اعمال خود محکوم غرایز یا مزاج خود است، هیچگونه تغییر و تحولی در انسان را نمیپذیرند[۶۹]؛ اما امامخمینی مانند بیشتر اندیشمندان[۷۰] انسان را موجودی قابل اصلاح و تربیت میداند و معتقد است انسان قابلیت تربیت را دارد و در صورتی که تحت نظارت و آموزش افراد آگاه و مهذب قرار گیرد، بیتردید راه صلاح و صواب را پیش خواهد گرفت و اگر به تربیت و پرورش روحی انسان توجه نشود، راه ناصواب و فساد را پیش خواهد گرفت.[۷۱]
عقلانی و فطری
امامخمینی معتقد است تربیت در اسلام بر پایه فطرت و عقلانیت استوار است.[۷۲] فرق انسان با حیوانات در ادراکات و غایات آن است، ادراکات حیوانات محدود است؛ اما انسان، ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت غیر متناهی است و این به واسطه قوه عاقله اوست که میتواند به مقامی برتر از ادراک انسان برسد.[۷۳] همچنین تربیتْ شکوفاکردن فطرت آدمی است و انسانها بر اساس فطرت خود چیزی را بدون دلیل نمیپذیرند و از این جهت مربی باید این قدرت استدلال و تعقل را در افراد زنده کند.[۷۴] ایشان بیان میکند انسان دارای فطرت توحیدی و کمالگراست[۷۵] و گرایش به توحید و کمالِ مطلق از خصیصههای اساسی و ذاتی انسان است، و تربیتی کارآمد است که بر اساس گرایشهای اساسی و فطری انسان باشد[۷۶] (ببینید: فطرت).
اعتدال
یکی از اصول تربیت، اجتناب از افراط و تفریط و اختیار اعتدال در امور است و این مطابق عقل و حکمت است.[۷۷] رعایت اعتدال در همه روشهای انتخابی در تربیت لازم است. برخی از آیات قرآن[۷۸] نیز دربارهٔ رعایت اعتدال در امور سخن گفتهاند.[۷۹] از دیدگاه اخلاقی آسیبهای اخلاقی و تربیتی، بیشتر به سبب نبود اعتدال در قوا ناشی میشود و مفاسد اخلاقی ناشی از افراط و تفریط در قوای نفس است[۸۰] و تعدیل قوای نفسانی غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی است.[۸۱] از اینرو باید کوشش انسان در تربیت، صرف تعدیل غرایز و مبارزه با هوای نفس شود[۸۲] و چنانکه امامخمینی نیز تأکید کرده، لازم است در تربیت نفس، با آن مدارا کرد و بیشتر از طاقت آن بر آن تحمیل نکرد؛ بهویژه برای جوانان این امر مهم است و سختگیری گاهی سبب میشود نفْس، عنانگسیخته شود و دیگر راه نجات و رستگاری را رها کند.[۸۳]
تقدم اصلاح خود
امامخمینی همانند دیگر اندیشمندان[۸۴] تأکید کرده است که مربی، نخست باید خود را اصلاح کند تا بتواند دیگران را اصلاح کند[۸۵]؛ زیرا اگر خودش تربیت نشود نمیتواند دیگران را تربیت کند.[۸۶]
گستره تربیت
تربیت دارای ابعاد مختلفی است و اندیشمندان از برخی ابعاد تربیت سخن گفتهاند؛ ازجمله ارسطو از تربیت فردی،[۸۷] فارابی از تربیت جامعه[۸۸] و مهدی نراقی[۸۹] و ابنطاووس[۹۰] از تربیت اخلاقی و تهذیب نفس بحث کردهاند. امامخمینی نیز تربیت را دارای اقسام و ابعاد مختلفی میداند و معتقد است اسلام در همه شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و سیاسی، نظامی و اقتصادی دستور تربیتی دارد.[۹۱] ایشان در آثار خود از برخی ابعاد تربیت بحث کرده است، ازجمله:
تربیت فردی
امامخمینی سعادت انسان را وابسته به تربیت الهی و دینی میداند که بر پایه ایمان به خداوند و انبیای الهی(ع) استوار است. انبیای الهی(ع) وظیفه تربیت معنوی انسان را بر عهده دارند تا آنچه برای رسیدن به سعادت اخروی نیاز است، در قالب دستورها و نهیها به انسانها بیاموزند.[۹۲] ایشان یکی از وظایف علمای اخلاق را تربیت افراد و اصلاح آنان میداند[۹۳] و معتقد است اصلاح افراد، اصلاح جامعه را به دنبال دارد[۹۴]؛ زیرا عمل یک فرد در جامعه اثر دارد و جامعه همین اشخاصاند[۹۵] و گاهی اصلاحِ افراد تأثیرگذار در یک جامعه که مردم از آنان تبعیت میکنند، اصلاح یک امت را بهدنبال دارد.[۹۶]
تربیت اجتماعی
امامخمینی یکی از وظایف پیامبران(ع) را تربیت جامعهای الهی و برقراری عدالت و قسط میداند[۹۷] و معتقد است برخی احکام الهی نیز برای تربیت و اصلاح جامعه تدوین شدهاند؛ مانند حدود و قصاص تا جلوی فساد در جامعه گرفته شود و این احکام برای انتقامجویی تدوین نشدهاند.[۹۸] ایشان تربیت جامعه را مرتبط با صلاح حاکمان و بزرگان آن جامعه میداند.[۹۹]
یکی از مصادیق تربیت اجتماعی، تربیت سیاسی و انقلابی است. امامخمینی اسلام را دین سیاست میداند که بر پایه معنویات استوار است.[۱۰۰] ایشان دیدگاه برخی دربارهٔ سیاست (سیاست ماکیاولی) که آن را نوعی خدعه، نیرنگ، دروغگویی، چپاول و تزویر میدانند، نمیپذیرد و معتقد است اسلام از جهت سیاسی، کشورها را در همه زمینهها بدون دروغ، نیرنگ و توطئههای فریبنده اداره و آنها را بهسوی حکومتی سالم هدایت میکند.[۱۰۱] از اینرو بر مسلمانان لازم است از این احکام آگاهی داشته باشند تا در برابر رفتار و نیرنگهای کشورهای استعماری به انحراف کشیده نشوند[۱۰۲]؛ چنانکه یکی از اصول تربیتی اسلام مبارزه با ظالمان و سکوتنکردن در برابر آنان است.[۱۰۳] به باور ایشان افراد جامعه که بر اساس احکام اسلام تربیت شده باشند، ممکن نیست زیر بار ظلم و وابستگی بروند؛ اما افرادی که تربیت درستی نداشته باشند، از قبول ظلم و وابستگی به بیگانگان ابایی ندارند.[۱۰۴]
اهداف تربیت
اندیشمندان هر یک بر اساس جهانبینی و رویکرد خود اهدافی برای تربیت بیان کردهاند[۱۰۵] و دربارهٔ تربیت از جنبههای دینی، اجتماعی، اخلاقی و عاطفی بحث کردهاند.[۱۰۶] امامخمینی از آنجا که طبق گفته امیرالمؤمنین(ع)، انسان را نسخه کوچک عالم میداند که عصاره تمام عوالم غیب و شهود و دارای ابعاد مختلف وجودی است[۱۰۷] (ببینید: انسان کامل)، معتقد است تربیت باید با توجه به دو بُعد الهی و مادی انسان پیریزی شود، چنانکه تربیت پیامبران(ع) اینگونه بوده است؛ در غیر این صورت آدمی تربیت درستی نخواهد داشت[۱۰۸]؛ به همین جهت ایشان اهداف تربیتی را در حوزه فردی در یک تقسیمبندی کلی به دو بخش تقسیم میکند:
اهداف اصلی
مهمترین مقصد تمام پیامبران(ع) معرفت و شناخت خداوند[۱۰۹] و بندگی او[۱۱۰] است و مقدمه این معرفت، خودشناسی است. امامخمینی معتقد است مشکلات بشر ناشی از نشناختن خود و پروردگار است و همه پیامبران(ع) آمدهاند تا انسان خود و دنیا را بشناسد و به ارتباط خویش با حقتعالی پی ببرد[۱۱۱] (ببینید: خداشناسی). در حقیقت هدف در تربیت اسلامی پرورش یک انسان الهی است[۱۱۲] و مقصد قرآن و انبیا(ع) بهکمالرساندن انسان در تمام ابعاد وجودی است.[۱۱۳] ایشان هدف نهایی تربیت الهی را رسیدن به فنا و بقای بالله میداند که ریشه در فطرت انسانی دارد[۱۱۴]؛ زیرا انسان در هیچ مرحله و مرتبهای توقف ندارد و هر کس به فطرت خود مراجعه کند در مییابد که قلبش متوجه هر جمالی باشد، اگر بهتر از آن را بیابد به سوی آن متوجه میشود[۱۱۵] و قلب انسان در حقیقت متوجه کمال و جمال مطلق است[۱۱۶]؛ بنابراین آدمی باید در سیر معنوی خود که مبدأ آن نفس و غایت آن ذات مقدس حقتعالی است، هدف نهایی را فنای در ذات حق قرار دهد[۱۱۷] (ببینید: اسفار اربعه).
اهداف میانی
از نگاه امامخمینی برخی اهداف تربیتی که در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارند و مربوط به تربیت فردیاند، این موارد میباشد:
- حقطلبی: وظیفه تربیت ایجاد روحیه حقخواهی و روحیه مبارزهطلبی در انسان است.[۱۱۸]
- اعتماد به نفس: معلم و مربی باید الهامبخش روحیه اعتماد به نفس در افراد تحت تربیت خود باشد؛ زیرا بر اساس مبانی اسلامی یأس و ناامیدی از لشکریان شیطان است.[۱۱۹]
- استقلال فکری و روحی: تربیت اسلامی تربیتی است که افراد استقلال فکری داشته باشند و وابسته به بیگانه نباشند.[۱۲۰] وابستگی فکری، به وابستگی در اقتصاد، فرهنگ و امنیت منجر میشود.[۱۲۱] همچنین از دیگر اهداف، ایجاد فضایل اخلاقی مانند عدل و انصاف،[۱۲۲] امانتداری،[۱۲۳] کمک به مظلوم[۱۲۴] و عفت و پاکدامنی[۱۲۵] است.
اهداف اجتماعی
از نگاه امامخمینی برخی از اهداف که مربوط به تربیت در حوزه اجتماعی عبارت است از:
- اصلاح جامعه: تمام انبیا(ع) آمدهاند جامعه را اصلاح کنند؛ تا آنجا که جان خود را فدای جامعه میکردند تا جامعه اصلاح شود[۱۲۶] و جامعه دارای روابط سالم اجتماعی گردد. از جمله آنها ایجاد روحیه برادری و تعاون است.[۱۲۷]
- استقلالطلبی: هدف تربیت اسلامی ایجاد روحیه استقلالطلبی است، بدون اینکه افراد تکیه بر غرب و غربزدگی داشته باشند.[۱۲۸]
- آگاهی سیاسی: همانطور که افراد باید تربیت علمی و دینی شوند، باید تربیت سیاسی هم بشوند و مسائل روز سیاسی را بدانند.[۱۲۹]
رابطه تعلیم و تربیت
قرآن کریم در مواضعی که به تربیت در تمام ابعاد مادی و معنوی اشاره میکند، از تعبیر «ربّ» استفاده میکند و در مواضعی که از شکوفاکردن استعدادهای معنوی انسان سخن میگوید، از تعبیر «تزکیه» استفاده میکند.[۱۳۰] تعلیم و تزکیه در آیات چندی در کنار هم ذکر شدهاند.[۱۳۱] در روایاتْ طلب علم، فریضه و قوام ادب شمرده شده است.[۱۳۲]
امامخمینی تعلیم و تربیت را دو بال برای ترقی میداند[۱۳۳] و معتقد است تعلیم باید به همراه تربیت و تزکیه باشد و نبود هر کدام سبب نقصان یا انحراف خواهد بود.[۱۳۴] تعلیم نیز یکی از وظایف انبیا(ع) است؛ ولی تعلیم انبیا(ع) در راستای انسانسازی[۱۳۵] و بیان حکمت[۱۳۶] است. ایشان معتقد است انسان دارای سه نشئه عقلی، برزخی و طبیعی است که تربیت هر یک از این مراتب انسانی به کمک یادگیری علومی واقع میشود و هر یک از این علوم، وظیفه تربیتِ جهاتی از انسان را بر عهده دارند؛ چنانکه علم به ذات و صفات حقتعالی و علم به فرشتگان و انبیا(ع) و مراتب وجود و قبض و بسط آن، به تربیت جهات روحانی مربوط است و علم بر تربیت قلب و ریاضت و علم به محاسن و مفاسدِ اخلاق مربوط به تربیت نشئه برزخی خیالی است و علمی که به تربیت ظاهر میپردازد؛ مانند علم فقه، علم معاشرت، تدبیر منزل و سیاست مُدن مربوط به نشئه ظاهری انسان است.[۱۳۷] از دیدگاه ایشان توجه اسلام به علوم طبیعی با دیگر مکتبها متفاوت است؛ زیرا در اسلام کسب علم و مهار طبیعت برای رسیدن به انسانسازی و حرکت به سوی نور است[۱۳۸]؛ اما مکتبهای مادی تنها توجهشان به عالم ماده است و مردم را از عالم معنویت منحرف میکنند[۱۳۹]؛ بنابراین تعلیم در اسلام و نگاه به علوم، هدفدار است و هدف از آن، کسب معرفت و برای توجه به الوهیت است.[۱۴۰]
امامخمینی با استناد به آیات قرآن کریم که در بیشتر موارد تزکیه را مقدم بر تعلیم ذکر کرده است،[۱۴۱] معتقد است تزکیه باید مقدم بر تعلیم باشد.[۱۴۲] اگر تعلیم حکمت و کتاب و علوم بدون تزکیه باشد، ممکن است نتیجهاش پدیدآمدن عالمانی باشد که از معرفت درست تهیاند.[۱۴۳] به باور ایشان آموزش با تمام اهمیتی که دارد و یکی از دو رکن مورد تأکید اسلام برای تکامل و ترقی انسان به حساب میآید، در صورتی مفید و کارآمد خواهد بود که همراه با تربیت صحیح و اسلامی باشد[۱۴۴] و بسیاری از آسیبها که بر بشر واقع شده است از گسترش علم بدون تربیت و تهذیب نفس است.[۱۴۵] ایشان معتقد است اگر ملتی از تربیت درست و صالح برخوردار باشند، اما از دانش مورد نیاز زندگیِ دنیایی بهرهای نداشته باشند، راهی به آرامش و سعادت دارند؛ ولی ملتی که از علوم و فنون بهرهمندند، اما از حیث روحی و اخلاقی فاسدند و تربیت درست ندارند، راهی به آرامش و سعادت ندارند[۱۴۶] (ببینید: آموزش و پرورش).
عوامل مؤثر بر تربیت
بسیاری از اندیشمندان علوم تربیتی برای تعلیم و تربیت عوامل متعددی ذکر کردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود. این عوامل را میتوان به عوامل درونی و بیرونی تقسیم کرد. عوامل درونی، وراثت،[۱۴۷] اراده و تفکر[۱۴۸] هستند و عوامل بیرونی شامل عوامل الهی و بشریاند؛ عوامل الهی مانند تربیت انبیای الهی و تربیت کتابهای آسمانی[۱۴۹] و عوامل بشری مانند مربیان و مراکز آموزشی،[۱۵۰] محیط اجتماع و خانواده،[۱۵۱] رسانههای گروهی[۱۵۲] حکومت و سیاست.[۱۵۳]
عوامل درونی و فردی
امامخمینی نیز به این عوامل در آثار خود اشاره کرده است:
زمینه و استعداد
امامخمینی بر اساس برخی روایات که انسان مؤمن را نیازمند واعظ و تربیتکنندهای در درون خود میداند تا او را به امور خیر هدایت کند و از امور شرّ بازدارد،[۱۵۴] معتقد است ازجمله عوامل مؤثر بر پذیرش تربیت و اصلاح این است که افراد زمینه و استعداد تربیت نیکو را داشته باشند که این غالباً در افرادی است که در صلب پاک و خاندان نیکو پرورش یافتهاند و از غذاهای حلال و پاک بهره بردهاند. چنین افرادی دارای صفا و پاکی خواهند بود که تربیت روحانی و اخلاق پسندیده را بهتر و سریعتر میپذیرند.[۱۵۵]
تقویت اراده و عزم
امامخمینی خاطرنشان کرده است که اراده نیرویی در انسان است که هر اندازه قویتر باشد، بر اختیار و تسلط انسان بر اعمال خود نیز افزوده میشود و انسان مهار نفس را از دست شیطان و نفس امّاره خارج میکند و قوای نفس از عصیان، سرکشی و انانیّت و خودسری اجتناب میکنند و تسلیم ملکوت و باطن قلب میشوند.[۱۵۶]
عبرتپذیری
عبرتگرفتن از حوادث تاریخی ازجمله عوامل تربیتی است. امامخمینی تاریخ را معلم انسان میداند.[۱۵۷]
صبر در بلاها
ازجمله عوامل سبب تربیت و ترقی نفس، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده، صبر و تحمل گرفتاریها و مصیبتهایی است که خداوند برای بندگان مقدر میکند که این امور سبب تربیت و ریاضت نفس است. این گرفتاریها سبب میشود، روح افراد متوجه عالم دیگر شود[۱۵۸] و بهتدریج نفس عادت کند و یک ملکه راسخه نوریهای از آن پیدا شود و شخص به مقامات عالی دست یابد[۱۵۹] (ببینید: ابتلا)؛ (ببینید: صبر).
سلامت جسم
از دیدگاه امامخمینی بدن سالم انسان را برای تربیت آمادهتر میکند.[۱۶۰] ورزش و تربیت بدن همچنانکه بدن را سالم میکند، عقل را نیز تقویت و سالم میسازد؛ البته این باید به همراه تهذیب نفس و تقویت قوای روحانی باشد.[۱۶۱] تربیت قوای ظاهری به تغذیه سالم و حلال است. از اینرو، تغذیه بدن در سعادت و شقاوت آدمی دخیل است.[۱۶۲]
عوامل بیرونی
این عوامل شامل عوامل الهی و بشری میشوند.
عوامل الهی
ازجمله مهمترین عوامل تربیت الهی عبارتاند از:
اراده و عنایت خداوند
امامخمینی با تبعیت از قرآن کریم که مبدأ تربیت عالمیان را خداوند معرفی کرده است،[۱۶۳] معتقد است حقتعالی انبیا(ع) و اولیای خود را تربیت خاص کرده است[۱۶۴] و در نخستین سوره نازلشده، آیه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ»[۱۶۵] به تربیت حقتعالی دربارهٔ رسول خدا(ص) اشاره میکند.[۱۶۶]
اسمای الهی
امامخمینی، مانند دیگر عارفان[۱۶۷] معتقد است تمام موجودات ظاهری و باطنی و تمام عوالم غیب و شهادت در تحت تربیت اسمای الهیاند، بلکه به ظهور اسماءالله ظاهرند و جمیع حرکات و سکنات آنان و تمام عوالم به قیومیّت اسمالله هستند.[۱۶۸]
قرآن کریم و دعاها
امامخمینی تأکید کرده است که قرآن کریم غنیترین کتاب تعلیم و تربیت[۱۶۹] و مربی نفوس و راهنمای سلوک انسان است.[۱۷۰] ایشان مقصد قرآن را تزکیه نفوس[۱۷۱] و قرآن را کتاب انسانسازی میداند[۱۷۲] و دعاها را نیز یکی از منابع حقایق و معارف میشمارد[۱۷۳] که نقش انسانسازی و تربیتی دارند[۱۷۴] (ببینید: قرآن) (ببینید: دعا).
پیامبران الهی(ع)
امامخمینی معتقد است حقتعالی پیامبران(ع) را برای تربیت بشر فرستاده است تا هرچه قابلیت در انسان هست، به فعلیت برسانند و او را تربیت الهی کنند[۱۷۵] و انسان بدون تربیت پیامبران(ع)، به بدترین و پستترین موجودات تبدیل میشود؛ اما اگر در مسیر تربیت آنان قرار بگیرد، در مسیر کمال مطلق یعنی خداوند قرار خواهد گرفت.[۱۷۶]
عبادت
از نظر امامخمینی بهجایآوردن عبادات با آداب و شرایط آن سبب تربیت معنوی و باطنی انسان است[۱۷۷]؛ چنانکه عبادات جمعی مانند اجتماع عبادی نماز جماعت و جمعه که در آنها مسائل مسلمانان و مواعظ و حقایق بهگوش افراد میرسد، نقش مهمی در تربیت افراد جامعه دارند[۱۷۸]؛ همچنین مسجدها مرکز تعلیم و تربیت اسلامیاند[۱۷۹] و مجالس عزای سیدالشهدا(ع) دارای اهمیت بسیاری هستند و نقش روشنگری افکار مسلمانان و تربیت فکری و اعتقادی را بر عهده دارند[۱۸۰] (ببینید: مسجد)؛ (ببینید: عزاداری).
عوامل بشری
ازجمله مهمترین عوامل بشری عبارتاند از:
خانواده
به باور امامخمینی خانواده پایه و اساس جامعه است. اگر خانواده، از نظر اخلاقی متزلزل شود، تمام جامعه متزلزل میشود[۱۸۱]؛ چنانکه سعادت فرزندان و جامعه از دامان خانواده آغاز میشود[۱۸۲] (ببینید: خانواده). ایشان نقش مادر را در تربیت فرزندان، بیشتر و مؤثرتر از پدر میداند[۱۸۳] (ببینید: مادر).
مراکز آموزشی
امامخمینی پس از خانواده، نقش مدرسهها، دانشگاهها، نهادهای آموزشی، به معلمان و استادان را در تربیت مهمترین عامل میداند[۱۸۴] و معتقد است باید در مراکز آموزشی تربیت صحیح و تربیت اسلامی وجود داشته باشد تا افراد متعهد و غیر وابسته به بیگانگان بار بیایند.[۱۸۵] ایشان صلاح و فساد کشور را مرتبط با صلاح و فساد مراکز آموزشی و تعلیم و تربیت میداند[۱۸۶] (ببینید: معلم)؛ (ببینید: دانشگاه).
جامعه و فرهنگ
از نگاه امامخمینی محیط و جامعه از عوامل ترقی یا سقوط افراد است[۱۸۷] و از اینرو ایشان بر سالمسازی محیط از عوامل مخرب تأکید میکند[۱۸۸]؛ چنانکه فرهنگْ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای ملت است و خطر فرهنگ نادرست از سلاح جنگی بیشتر و مخربتر است. جوانانی که با فرهنگ ناصالح و فرهنگ استعماری تربیت میشوند، منشأ فساد و در خدمت استعمار خواهند بود[۱۸۹] (ببینید: جامعه)؛ (ببینید: فرهنگ).
رسانههای گروهی
رسانهها، چنانکه امامخمینی تأکید کرده است، مربیان جامعهاند که میتوانند جامعهای فاسد و ناسالم یا افرادی بیصلاحیت و وابسته تربیت کنند و نیز میتوانند جامعه و نسلی سالم و دارای استقلال فکری و ملی، متفکر و اندیشمند تربیت سازند[۱۹۰]؛ برای نمونه صدا و سیما یک دانشگاه عمومی و یک دستگاه تربیتی است که میتوان از آن در راه صحیح و رشد و تعالی مردم بهره گرفت[۱۹۱] (ببینید: رادیو)؛ (ببینید: تلویزیون)؛ (ببینید: سینما)؛ (ببینید: مطبوعات).
حکومت
از دیگر عوامل مؤثر بر تربیت، حکومت و حاکماناند؛ از اینرو در روایتی از امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است مردم به حاکمان خود شبیهتر از پدران خودند.[۱۹۲] از نگاه امامخمینی نیز اگر حکومت صالح باشد، مردم نیز بهدلیل اینکه متوجه و تابع آناند، صالح بار میآیند و نیز حاکمانی که در رأس امورند اگر انسانهای صالح و مهذب باشند، صلاح آنان به اطرافیان و به مردم سرایت میکند[۱۹۳]؛ از اینرو کسی که مطابق دستورهای اسلام خودسازی نکرده و دستورهای اسلام را در خود اجرایی نکرده نباید متصدی حکومت اسلامی باشد[۱۹۴] (ببینید: حکومت اسلامی).
زمان تربیت
علمای اخلاق با استفاده از برخی روایات[۱۹۵] بر این باورند که زمان کودکی زمانی است که پذیرش تربیت و تعلیم بهتر صورت میگیرد و پذیرش و قابلیت در این سن بیشتر است[۱۹۶]؛ حتی
امامخمینی آغاز تربیت را از هنگام جنینی و حتی پیش از آن میشمارد.[۱۹۷] ایشان معتقد است مقدمات تربیت انسان از زمان پیش از ازدواج، هنگام انتخاب همسر، آغاز میشود و اسلام برای آن برنامه دارد[۱۹۸]؛ همچنین چگونگی تغذیه مادر، لزوم استفاده از لقمه حلال، آداب حمل و شیردادن، وضعیت روحی و روانی مادر از حیث نشاط و پریشانی و تربیت فرزند از کودکی و زمان جوانی تا آخر عمر اموریاند که اسلام برای همه اینها برنامه تربیتی دارد و این یکی از ویژگیهای مکتب انبیاست.[۱۹۹]
ایشان تأکید کرده است که زمان کودکی، بهترین زمان برای تربیت است؛ زیرا قلب کودک مانند دفتری صاف، آماده نقشپذیری است و بهترین زمان برای پرورش روحی و روانی وی محسوب میشود و گاه صفات این دوره تا زمان پیری هم باقی میماند.[۲۰۰] ایشان افزون بر تربیت آداب ظاهری بر تربیت باطنی و تهذیب باطنی و جهاد با نفس نیز تأکید میکند و معتقد است زمان جوانی بهترین وقت برای خودسازی و ریاضت و تهذیب نفس است[۲۰۱] و این امر در سالهای سالمندی دشوار میشود[۲۰۲] (ببینید: تهذیب نفس).
روشهای تربیتی
روش تربیت در ادیان الهی منطبق بر فطرت و سرشت انسان است.[۲۰۳] قرآن کریم در تربیت و تزکیه انسانها روشهای مختلف و متنوعی بهکار گرفته است، گاهی از راه تشویق و پاداش، گاهی از راه ترساندن و مجازات[۲۰۴] و گاهی از راه موعظه و بیان قصه.[۲۰۵] علمای اخلاق و تربیت در میان روشهای تربیتی، روش کنایهای و تلویحی را در تربیت، مؤثرتر از تصریح، و روش مهربانی و عطوفت را مؤثرتر از سرزنش میدانند.[۲۰۶]
امامخمینی صرف مطالعه کتابهای اخلاقی و نوشتن آن را باعث تربیت انسان نمیداند و تأکید میکند طبیب روحانی باید کلامش دوا باشد، نه اینکه حکم نسخه را داشته باشد[۲۰۷] (ببینید: اخلاق). ایشان بر اساس دیدگاه خود در انسانشناسی و از آنجا که برای انسان ابعاد مختلف وجودی قائل است، روشهای مختلفی را برای مربیان و تربیتشدگان ذکر کرده و معتقد است در مسیر تربیت نباید صرفاً به اعمال ظاهری مشغول و از آداب باطنی غافل بود، بلکه باید افزون بر آداب ظاهری به باطن و به بهره قلبی از اعمال توجه کرد.[۲۰۸] ایشان در تربیت ظاهری، برای مربیان روشها و اموری ذکر کرده که در تربیت مراعات آنها لازم است:
اظهار محبت
از روشهایی که دارای تأثیر زیادی بر تربیت اخلاقی افراد و جامعه است، ابراز محبت است. اگر میان افراد در روابط فردی یا میان افراد جامعه رابطه برادرانه و محبتآمیز برقرار باشد، چنین جامعهای دارای روابطی سالم خواهد بود[۲۰۹]؛ چنانکه روش محبت در خانواده تأثیر مهمی بر تربیت فرزند و رفع عقدههای روانی میگذارد[۲۱۰]؛ همچنانکه حقتعالی که ربالعالمین است، تربیتش بدون عنایت و محبت به بندگان ممکن نیست.[۲۱۱]
پدیدآوردن احساس نیاز
یکی از روشهایی که امامخمینی در تربیت انسانها، به آن توجه داشته است، ایجاد نیاز در مخاطب است. این روش ازجمله روشهای عملی است که بر پایه انسانشناسی ایشان استوار است. روش ایشان توجهدادن و هدایت افراد و جامعه به نیازهای حقیقی خود است؛ چنانکه در تهذیب نفس، ایشان خواننده را متوجه لزوم تهذیب نفس و اصلاح باطن میکند؛ زیرا تا این نیاز در او به وجود نیاید، قدمی در جهت اصلاح برنمیدارد.[۲۱۲]
پند و اندرز
امامخمینی با پیروی از قرآن کریم[۲۱۳] روش پند و اندرز را که روش انبیا(ع) و امامان(ع) بوده است[۲۱۴] وظیفه عالمان و تحصیلکنندگان علم شمرده است.[۲۱۵] به باور ایشان یکی از روشها و اصولی که در اسلام به آن اهمیت زیادی داده است، امر به معروف و نهی از منکر است که برای اصلاح جامعه ارائه شده است[۲۱۶] (ببینید: امر به معروف و نهی از منکر).
الگوسازی در عمل
در آموزههای اسلامی یکی از بهترین و کارآمدترین شیوهها برای اصلاح و تربیت فردی و اجتماعی، الگوسازی و روش عملی است. روایات اسلامی از مربیان میخواهد که تنها به سخن و ارشاد گفتاری بسنده نکنند و پیش از هر چیز با رفتار شایسته خود، دعوتکننده دیگران به سوی خیر و صلاح باشند.[۲۱۷] امامخمینی نیز تأکید میکند رفتار مربی بیش از کلام او در افراد بهویژه در کودکان تأثیر میکند. کودک سعی میکند در رفتار خود از بزرگسالانی که با او در ارتباطاند تقلید کند. هرچه این ارتباط بیشتر باشد، این تأثیرپذیری بیشتر است.[۲۱۸] همچنین تربیت عملی در خانواده در اصلاح فرزند مؤثرتر است و اگر پدر و مادر نیز به صفتی متصف نیستند، خود را با تکلف به آن عادت دهند تا موجب تربیت فرزند شوند.[۲۱۹]
مداومت و تکرار
از آنجا که تربیت امری تدریجی است، لازم است استمرار داشته باشد تا بتواند بهخوبی مؤثر واقع شود و فرد را به کمال برساند[۲۲۰]؛ چنانکه امامخمینی یکی از رموز تکرار در قرآن را بُعد تربیتی آن شمرده و افزوده است که این تکرار برای رشد و انسانسازی است؛ از همینرو در تربیت انسان باید مطلبی را چندین بار و با چندین زبان و وضع تکرار کرد تا نتیجهبخش باشد و تکرار عبادات و کثرت اذکار نیز به همین جهت است که قلب از آن تأثیر بپذیرد و زبان قلب گشوده شود و قلب ذاکر، داعی و عبادتکننده شود.[۲۲۱]
بهرهبردن از روشهای گوناگون
کسی که وظیفه تربیت را بر عهده دارد؛ چنانکه امامخمینی یادآور شده لازم است، از روشهای مختلف و عبارتهای گوناگون در این راه استفاده کند؛ زیرا قلوب افراد مختلف و پراکندهاند. همچنانکه قرآن کریم در تربیت و انذار خود از روشهای مختلف، مانند حکایت، تاریخ، امثال، رموز و مانند آن استفاده کرده است. چنانکه بعضی از نفوس برای تعلیم و تربیت به صراحت لهجه و زبان ساده نیاز دارند و برای برخی این راه کافی نیست و برخی نفوس به قصص و حکایت علاقه ندارند و علاقهمند به اصل و لبّ مطلباند و برخی نیز با انذار یا تبشیر، تربیت و رشد مییابند.[۲۲۲]
تربیت باطنی
امامخمینی راههایی نیز برای تربیت باطنی و معنوی بیان کرده است:
تهذیب نفس
تهذیب نفس و جهاد با آن یکی از راههای تربیت نفس است. تهذیب نفس سبب میشود قلب نورانی شود و بهتدریج تجلیاتی بر قلب آدمی وارد شود[۲۲۳]؛ البته این جهاد با نفس به زحمت و ریاضت طولانی نیاز دارد تا صفات رذیله از انسان پاک شود.[۲۲۴] در این راه مراقبه و محاسبه برای مجاهده نفس لازم است و از این جهت شخص باید حساب نفس خود را بکشد که با ولینعمت خود چگونه رفتار کرده است[۲۲۵] (ببینید: تهذیب نفس).
تربیت قوای باطنی
تربیت قوای باطنی به تربیت عقل و قلب است. مراد از تربیت عقل، ایجاد زمینههای لازم برای پرورش این قوه برای دستیابی به قرب الهی و شناخت خداوند است[۲۲۶] و در قرآن بسیاری از آیات به تفکر، تدبر و تفقه توصیه کردهاند.[۲۲۷] در تربیت قوای باطنی، شخص باید قوا و اعضای خود را در تصرف ربالعالمین قرار دهد تا بهتدریج قلب که سلطان این مملکت است تربیت و تسلیم حقتعالی شود و دیگر لشکریان و قوای نفس از قلب تبعیت کنند.[۲۲۸] در این مسیر شخص باید با تصفیه باطن از کدورات معنوی و باطنی به توحید فعلی توجه کند و قلب خود را متوجه این امر مهم الهی کند تا قلب به این حقیقت توحیدی تربیت شود.[۲۲۹]
موانع تربیت
قرآن کریم به برخی صفات و ویژگیهای انسان که مانع قبول حق و تربیت و اصلاح او میشود، اشاره کرده است، مانند استکبار،[۲۳۰] تعصب،[۲۳۱] رویگردانی از آیات الهی[۲۳۲] و پیروی از هوای نفس.[۲۳۳] امامخمینی در آثار خود به بعضی از موانع تربیت اشاره کرده است و آنها را میتوان به دو قسم موانع درونی و بیرونی تقسیم کرد که عمده موانع، درونیاند. ازجمله موانع درونیِ تربیت این موارد است:
- غفلت[۲۳۴]؛
- وسوسه و تصرف شیطان[۲۳۵]؛
- فراموشی آخرت، امید به وسعت وقت و طولانی بودن آرزوها[۲۳۶] (ببینید: شیطان)؛
- عجب و خودپسندی[۲۳۷] (ببینید: عجب)؛
- تعصب[۲۳۸] (ببینید: تعصب)؛
- تحجر ذهنی و فکری و خودباختگی[۲۳۹] (ببینید: تحجر)؛
- انکار مقامات اولیای الهی[۲۴۰] (ببینید: مقامات)؛
- حجابهای تقلید و جهالت که مانع رسیدن به معارف الهی و رؤیت جمال حقتعالی است[۲۴۱] (ببینید: حجب)؛
- تعلق قلب به دنیا که مانع اصلاح قلوب و سیر در مسیر سلوک برای انسان است و درِ همه سعادتها را بر روی انسان میبندد[۲۴۲] (ببینید: حب دنیا)؛ (ببینید: قلب)؛
- فوران قوه غضب که حال سفاهت و سبعیت است و موجب میشود پند و اندرز در انسان اثر نکند، بلکه بر آتش غضب او بیفزاید[۲۴۳] (ببینید: غضب).
امامخمینی ازجمله موانع بیرونی در تربیت را خانواده ناسالم،[۲۴۴] همنشینی با اهل معصیت و دوستان بد،[۲۴۵] جامعه و فرهنگ فاسد و وابسته[۲۴۶] و معلم و استاد ناصالح[۲۴۷] میداند.
پانویس
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۸/۲۸۳
- ↑ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۱۸۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۴۰۴
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۵۵۱
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۳۵۰
- ↑ غزالی، مجموعه رسائل، ۲۶۲؛ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۲۲۱–۲۲۲
- ↑ ← مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۵۶۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳ و ۱۵۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۶
- ↑ قرشی، النظام التربوی فی الإسلام، ۴۲
- ↑ غزالی، مجموعه رسائل، ۲۶۲
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۲۶۵
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۵۵؛ ۹/۱–۴، ۱۳۴ و ۱۳/۵۰۴–۵۰۶
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۶/۲۵۶–۲۵۷
- ↑ کنفوسیوس، مکالمات، ۷۲–۷۳
- ↑ مایر، تاریخ اندیشههای تربیتی، ۱/۷۰–۸۰ و ۹۰–۹۱
- ↑ مایر، تاریخ اندیشههای تربیتی، ۱/۱۲۶–۱۵۶
- ↑ مایر، تاریخ اندیشههای تربیتی، ۱/۱۱۶
- ↑ یسنا، سرآغاز، ۱–۱۵
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۳۹–۵۴۰
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۳۹–۵۴۰
- ↑ انعام، ۱۶۴
- ↑ حمد، ۲
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۳/۵۶۵
- ↑ کلینی، الکافی، ۶/۴۶–۴۷
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۲۳
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۶/۶۹۳
- ↑ ← دانشپژوه، مقدمه کتاب اخلاق محتشمی، ۲۵–۲۷؛ ← فروزانفر، شرح مثنوی شریف، ۳/۸۶۷
- ↑ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۱۱۴–۱۱۵
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۵۴۲–۵۵۱
- ↑ ← غزالی، احیاء علوم الدین
- ↑ ←فیض کاشانی، المحجة البیضاء
- ↑ ← نراقی، مهدی، جامع السعادات
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده
- ↑ ← شهید ثانی، منیة المرید
- ↑ ←قطب، روش تربیتی در اسلام
- ↑ ← مطهری، مجموعه آثار، تعلیم و تربیت در اسلام
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۰۲ و ۶/۲۰۳–۲۰۴، ۴۶۷
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۱–۱۲ و ۲۳–۲۴
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۱۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۱۴–۴۱۶
- ↑ ← مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۵۰۴–۵۰۵
- ↑ جمعه، ۲؛ بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۲۶۴–۲۶۶؛ سبزواری، مواهب الرحمن، ۶/۴۲۲
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۷
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۷۶۱
- ↑ رازی، مرصاد العباد، ۱۷۳–۱۷۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۶۹–۷۰؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۶۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۱۳–۵۱۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۹
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۱
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۷/۱۷۲
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۷/۴۹۱
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۴۵
- ↑ ← شریعتمداری، فلسفه تعلیم و تربیت، ۳۲
- ↑ ماهروزاده، فلسفه تربیتی کانت، ۴۹
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۱
- ↑ زبیدی، اتحاف السادة، ۸/۶۳۹
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۴؛ صحیفه، ۱۰/۴۷۰
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۵؛ صحیفه، ۱۸/۲۰۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۵۷
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۵
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۶
- ↑ ← شبّر، الاخلاق، ۱۳؛ فائضی، مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، ۱۲۳–۱۲۴
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۶۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۳/۳۳۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳ و ۹۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۷۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۰ و ۱۲/۵۰۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۵–۱۸۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۱۶
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۷ و ۱۸۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۴–۵۰۷
- ↑ ارسطو، علم الاخلاق، ۱/۲۶۴
- ↑ بقره، ۱۴۳؛ فرقان، ۶۷
- ↑ قطب، فی ظلال القرآن، ۵/۲۵۷۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۶۱
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۷۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۵
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۸و۱۵۲
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق، ۲۱۸–۲۱۹؛ شبّر، الاخلاق، ۱۱–۱۲
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵
- ↑ غزالی، احیاء علومالدین، ۱/۶۶
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۷۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۹۱
- ↑ ارسطو، علم الاخلاق، ۲/۳۶۶ و ۳۷۱
- ↑ فارابی، فصول منتزعه، ۴۵–۴۶
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵
- ↑ ابنطاووس، فلاح السائل و نجاح المسائل، ۱۰۵ و ۱۱۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۹–۱۹۰
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۹۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۰۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۹۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵ و ۱۴/۳۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۰۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳۹۳؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۴۶
- ↑ احمد عمر، منهج التربیة، ۱۹
- ↑ شرفی، تربیت اسلامی، ۴۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۱۸ و ۸/۶۲، ۲۵۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۲۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶–۱۷
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۲۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰۸–۱۱۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶ و ۱۲/۴۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۳۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۷
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۲
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۰–۵۹۱
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۲
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۷۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۳–۲۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۳۱–۳۳۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۶۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۷۷ و ۵/۱۴۳
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۱۵ و ۸/۳۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۹۶ و ۱۴/۱۱۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۰۳
- ↑ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۴۵۸ و ۵۲۲
- ↑ بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۳۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۷–۲۶۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۱۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۲۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۵۵
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۸۶–۳۸۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۹/۲۸۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۵
- ↑ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۳۴–۳۳۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳–۴ و ۳۳۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۹۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۲۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۹۹
- ↑ شرفی، تربیت اسلامی، ۸۲–۸۳
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۲۳ و ۷۶۳–۷۶۵
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۵۸
- ↑ حسینی ادیانی، آشنایی با نظام تربیتی اسلام، ۹۷
- ↑ قائمی، خانواده و تربیت کودک، ۴۳–۴۴
- ↑ شریعتمداری، جامعه و تعلیم و تربیت، ۴۳
- ↑ حسینی ادیانی، آشنایی با نظام تربیتی اسلام، ۱۰۵
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۶۰۴
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۳۴–۳۳۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳ و ۳۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۵
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۷/۶۷، ۵۱۰؛ ۸/۳۴۸ و ۱۴/۴۹۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۹۷
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۱–۲۶۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۶۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۶۱ و ۵۴۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۸۷
- ↑ حمد، ۲؛ اعراف، ۱۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۲
- ↑ علق، ۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۲
- ↑ خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳ و ۹۰۱؛ میرداماد، جذوات و مواقیت، ۹۱
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۴
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶۰
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۴۶
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۱۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۹–۱۹۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۵۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۵۲ و ۱۰/۱۶؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۳ و ۱۵/۳۳۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۶۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۷۷ و ۹/۱۳۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۳–۲۴۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۵۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۹۸–۳۹۹
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۲۰۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۴
- ↑ کراجکی، کنز الفوائد، ۱/۳۱۹؛ ابنحجر، فتح الباری، ۹/۷۴
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۲۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۱؛ ۳/۲۲۰ و ۴/۴۱۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۱۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۳۴
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۴
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۷
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۵۷–۵۸
- ↑ قطب، فی ظلال القرآن، ۲/۷۰۲
- ↑ انعام، ۱۳۰–۱۳۲؛ زحیلی، تفسیر الوسیط، ۱/۶۱۰–۶۱۱
- ↑ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲۳/۱۳۷–۱۳۸
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۱۲۲
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۶۳ و ۹/۲۹۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۸
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۸؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۵
- ↑ توبه، ۱۲۲
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۲ و ۲۶۸
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۷۷–۷۸ و ۱۰۵؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، ن۴۵، ۴۴۱–۴۴۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۳، ۵۰۴ و ۸/۹۰، ۳۶۲–۳۶۳
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۵
- ↑ عروسی، نتایج الافکار، ۴/۲۳۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹–۳۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۹۷–۳۹۸
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۷
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱ و ۲۰۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۷
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۵
- ↑ لقمان، ۷
- ↑ بقره، ۱۷۰
- ↑ کهف، ۵۷
- ↑ اعراف، ۱۷۶
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۳
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۴
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۹۵–۹۷ و ۲۱/۲۷۸–۲۷۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۴
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۳
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۷۱
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۵
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۷۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۵۵
منابع
- قرآن کریم.
- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنحجر عسقلانی، احمدبنعلی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- ابنعاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابنعاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- ابنمسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احمدعمر، عمر، منهج التربیة فی القرآن و السنه، تحقیق وهبه زحیلی، دمشق، دارالمعرفة، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ترجمه احمد لطفی سید، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۴۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- حسینی ادیانی، سیدابوالحسن، آشنایی با نظام تربیتی اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، بیتا.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- خوارزمی، تاجالدین، شرح فصوص الحکم، تصحیح حسن حسنزاده آملی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- دانشپژوه، محمدتقی، مقدمه کتاب اخلاق محتشمی تألیف خواجهنصیرالدین طوسی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
- رازی، نجمالدین، مرصاد العباد، تحقیق محمدامین ریاحی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، ۱۳۷۹ش.
- زبیدی، مرتضی، اتحاف السادة المتقین شرح احیاء علوم الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
- زحیلی، وهبةبنمصطفی، تفسیر الوسیط، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا.
- سبزواری، سیدعبدالأعلی، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه اهلالبیت(ع)، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- شبّر، سیدعبدالله، الاخلاق، تحقیق سیدجواد شبر، قم، الغدیر، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- شرفی، محمدرضا، تربیت اسلامی با تأکید بر دیدگاههای امامخمینی، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- شریعتمداری، علی، جامعه و تعلیم و تربیت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۶۲ش.
- شریعتمداری، علی، فلسفه تعلیم و تربیت، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دهم، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- عروسی، مصطفی، نتایج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، تحقیق عبدالوارث محمد علی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامامغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م.
- فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، تحقیق فوزی نجار، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- فائضی، علی، مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، قم، روحانی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فروزانفر بدیعالزمان، شرح مثنوی شریف، تهران زوار، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- قائمی امیری، علی، خانواده و تربیت کودک، تهران، امیری، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- قرشی، باقر شریف، النظام التربوی فی الإسلام، قم، دارالکتاب الإسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- قطب ابراهیم، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سی و پنجم، ۱۴۲۵ق.
- کراجکی، محمدبنعلی، کنز الفوائد، تحقیق عبدالله نعمه، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کنفوسیوس، مکالمات، ترجمه حسین کاظمزاده، ایرانشهر، علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۷۵ش.
- ماهروزاده، طیبه، فلسفه تربیتی کانت، تهران، سروش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مایر، فردریک، تاریخ اندیشههای تربیتی، ترجمه علیاصغر فیاض، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- میرداماد، محمدباقر، جذوات و مواقیت، تصحیح و تعلیق علی اوجبی، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- یسنا، ترجمه ابراهیم پورداود، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
پیوند به بیرون
- علیمحمد پورابراهیم-محمدمهدی فیروزمهر، تربیت، دانشنامه امام خمینی، ج ۱، ص۳۰۱–۳۱۴.