حقوق زن، قلمرو حقوق فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان.

زنان دارای حقوقی هستند ازجمله: حق آزادی: امام‌خمینی قائل است؛ اسلام نه تنها موافق آزادی زنان که آن را پایه‌گذار آزادی آنان در تمامی ابعاد وجودی شمرده‌است.

حق علم‌آموزی: امام‌خمینی، یادگیری دانش را برای همه واجب دانسته‌است و در آموزش مسائلی خاص، اذن شوهر را لازم نمی‌داند.

حق مالکیت: به نظر امام‌خمینی زن مالک اموال خویش است.

حق انتخاب همسر: به فتوای امام‌خمینی زن در انتخاب همسر آزاد است و نمی‌توان وی را بدون اجازه شوهر داد و در صورت اکراه زن در ازدواج و بدون رضایت بعدی، عقد باطل است.

حق اشتغال: امام‌خمینی، اشتغال زن در بیرون از خانه را به شرط اجازه همسر و منافی‌نبودن آن با شئون و عفت زن جایز دانسته‌است.

حق مشارکت اجتماعی: از نگاه امام‌خمینی زنان متناسب با رشد و تکامل خود می‌توانند در ساختار حکومت اسلامی وظیفه به عهده بگیرند.

حق شرکت در انتخابات: امام‌خمینی، بانوان را شریک مردان در تعیین سرنوشت کشور خواند و یادآور شد آنان می‌توانند رأی دهند و رأی بگیرند.

در برخی از احکام و حقوق اسلامی مانند نفقه، طلاق و دیه فرق‌هایی میان زن و مرد وجود دارد. از نگاه امام‌خمینی این اختلاف‌ها به معنای تبعیض میان زن و مرد نیست، بلکه به لحاظ طبیعت زن و مرد است.

نفقه: امام‌خمینی بر شوهر لازم دانسته که نیازمندی‌های زن را در خور شأن و موقعیت وی فراهم کند.

طلاق: امام‌خمینی، قائل‌ است که می‌توان با وکالت حق طلاق را به زن داد و زن در ضمن عقد می‌تواند حق طلاق برای خود ایجاد کند.

شهادت‌دادن: امام‌خمینی، شهادت زنان را به‌تنهایی در مسائلی مانند ولادت و بکارت پذیرفته و در برخی موارد شهادت زنان همراه مردان را قابل پذیرش می‌داند.

مقدمه

واژه حق به معنای ثبوت، ضد باطل، وجوب،[۱] موجود ثابت و مطابقت با واقع[۲] معنا شده است. در فقه برخی از فقیهان، حق را به معنای سلطنت،[۳] نوعی از سلطنت و مرتبه ضعیفی از ملکیت یا نوعی از ملکیت،[۴] تعریف کرده‌اند. از نگاه امام‌خمینی، حق امری اعتباری[۵] و مرتبه‌ای از سلطنت است که شارع حکیم آن را برای نوع انسان یا افرادی خاص قرار داده است.[۶] حق در فقه بیشتر در قالب مصادیق مانند حق قضاوت،[۷] حق خیار[۸] و حق وصایت و تحجیر[۹] آمده است (ببینید: حق). حقوق جمع حق و در معانی گوناگونی به کار رفته است. ازجمله برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق برای هر کس امتیازهایی در برابر دیگران می‌شناسد؛ این امتیاز را حق می‌نامند و حقوق فردی نیز گفته می‌شود، همانند حق حیات، حق مالکیت، حق آزادی، شغل و حق زوجیت[۱۰]؛ بر این اساس حقوق زن به معنای امتیازهای اختصاصی زنان است که دیگران حق تجاوز به آنها را ندارند.

پیشینه

تاریخ ملل و نحل بیانگر آن است که زن در قوانین غیر الهی یا در شریعت‌های تحریف‌شده پیش از اسلام از حقوق انسانی بهره لازم نداشته است. در قوانین یونان قدیم زن نه شریک زندگی که عنصر ارضاکننده شهوت شمرده می‌شد. زن از ارث محروم بود و با وجود قانون تعدد زوجات برای مردان، مرد می‌توانست به دلیل عقیم‌بودن یا بدون هیج دلیلی زن را از خانه بیرون کند.[۱۱] در هند باستان ازدواج از راه ربودن زن یا خرید او صورت می‌گرفت و مرد می‌توانست در مواردی همسر خود را بفروشد یا بیرون کند.[۱۲] در مراحلی از تاریخ هند رسم «ساتی» سوزانده‌شدن زن بیوه پس از مرگ شوهر اجرا می‌شد.[۱۳] حقوق زن در ایران باستان نیز بهتر از یونان نبود. رسم تعدد زوجات بی‌حد و حصر در میان دولتیان و اشراف[۱۴] و نیز ازدواج با محارم، در میان آنان[۱۵] وجود داشت. به گزارشی در امپراتوری ساسانی زن به صورت کالا فرض می‌شد و اموالی که زن از راه کار یا هدیه به دست آورده بود، متعلق به کدخدا یا سرپرست خانواده بود[۱۶]؛ ولی به گزارش ویل دورانت، زن در ایران باستان می‌توانست مالک مال خود باشد و از حق پوشیدگی و عفاف بهره گیرد.[۱۷] در قانون حمورابی، قدیمی‌ترین قانون منظم بشری که از آن با عنوان قدیمی‌ترین شریعت آسمانی نیز یادشده است،[۱۸] زنان به‌طور مستقل معامله می‌کردند و زن علاوه بر جهیزیه سهمی از اموال همسر درگذشته‌اش را به صورت هدیه دریافت می‌کرد؛ ولی دختری که جهیزیه گرفته بود از ارث محروم می‌شد.[۱۹]

در متن عهد عتیق و جدید نیز زن جایگاهی درخور نداشت. یهودیان در مسائلی چون عبادت خدا، سعادت اخروی، پاداش اعمال نیک، هرگز زن را با مرد برابر نمی‌دانند و مردان در نمازهای خود خداوند را بر اینکه مرد خلق شده‌اند، سپاس می‌گویند.[۲۰] در شریعت یهود زن در حاکمیت کامل و برای خدمت به وی آفریده شده است[۲۱]؛ بنابراین نزد یهودیان خرید و فروش زن امر نکوهیده‌ای نبود.[۲۲] مسیحیت نیز محدودیت‌های دیگری برای زن ایجاد کرد که تا سالیان دراز برقرار بود.[۲۳] مسیحیت زن را تابع شوهر معرفی می‌کند و بر این باور است که زن به جهت زندگی و آرامش مرد آفریده شده است[۲۴] و حق یادگیری دانش را ندارد.[۲۵] در رویکرد جدید غرب و مسیحیت پس از رنسانس، زنان به بخشی از حقوق انسانی خود همانند حق رأی، ارتقای سطح آموزش و پرورش، اشتغال، پرداخت دستمزد مساوی دست یافتند[۲۶]؛ ولی تمدن غرب به نام آزادی زن بیش‌ترین ستم را در حق او روا داشت.[۲۷] از هم‌گسیختگی تاروپود و فروریزی بنیاد خانواده و رواج فساد و افزایش کودکان بی‌خانمان و نامشروع از دستاوردهای این روند بود.[۲۸] غرب راه آزادی زن را در فرار وی از پذیرش نقش‌های سنتی زنانه و رسیدن به استقلال مالی نشان کرد.[۲۹]

زن در میان عرب‌های جاهلی نیز جایگاهی درخور نداشت. به نقل قرآن کریم، مردان با شنیدن تولد دختر رنگشان از خشم سیاه می‌شد و از شرم از میان مردم فرار می‌کردند یا در اندیشه نابودی او بودند.[۳۰] رسم زنده به گورکردن دختران در میان برخی از طایفه‌های عرب جاهلی رواج داشت.[۳۱] زنان در جاهلیت حق ارث نداشتند و در صورت مرگ شوهران، به ارث برادرشوهر می‌رسیدند.[۳۲] نگاه به زن در فرهنگ جهان معاصر غرب نیز میان افراط و تفریط است. کسانی مانند نیچه فیلسوف آلمانی زبان شلاق را تنها راه تعامل با زنان می‌داند (ببینید: زن). اسلام شخصیت و حقوق زن را به او برگرداند و از نگرش و رفتار ناپسند عرب جاهلی دربارهٔ زنان و دختران منع کرد.[۳۳] قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) بیانگر رعایت حقوق زنان و حرمت‌نهادن به آنان است. اسلام زنان را در هویت انسانی و سعادت و شقاوت همردیف مردان می‌شمرد[۳۴] و تأکید دارد زن و مرد از خلقت یکسانی برخوردارند[۳۵] و آن دو را مکمل یکدیگر[۳۶] و معیار برتری انسان‌ها را بر یکدیگر در تقوا[۳۷] می‌داند. اسلام از یک سو از زن در برابر ستم، مانند چندزنیِ نامحدود و غیر متعهدانه حمایت کرده[۳۸] و از سوی دیگر، به مردان دستور داده است با همسران خود پسندیده معاشرت کنند.[۳۹] دستور قرآن دلالت بر وجوب و مداومت در رفتار نیک با زنان دارد[۴۰] و با تأسیس قاعده همانندی حقوق و وظایف همسران،[۴۱] از آنان در محدوده‌ای وسیع‌تر حمایت کرده و آنان را در سرنوشت جامعه همپای مردان شمرده و زنان را در بیعت و هجرت شرکت داده است.[۴۲]

در سخنان و سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز توصیه‌های فراوانی به مردان در جهت رعایت حقوق زنان آمده است.[۴۳] امیرالمؤمنین علی(ع) زنان را نزد مرد امانت شمرده و به مردان دربارهٔ آزار زنان و بی‌توجهی به حقوق آنان هشدار داده است.[۴۴] در شریعت اسلامی زن از برخی از تکلیف‌هایی چون جنگ و جهاد ابتدایی[۴۵] و نماز جمعه[۴۶] معاف است؛ گرچه پیامبر اکرم(ص) شرکت داوطلبانه زنان در دفاع از اسلام در نبردها را می‌پذیرفت.[۴۷]

فقهای شیعه و سنی کتاب‌های مستقلی دربارهٔ شخصیت، احکام و حقوق زنان نگاشته‌اند، ازجمله کتاب النساء جعفربن‌محمد قولویه (متوفی ۳۶۷)، احکام النساء شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) و احکام النساء ابن‌جوزی (متوفی ۵۹۷). درکتاب‌های فقهی نیز حقوق زن در باب‌های گوناگون فقهی همچون نکاح، بیع، حضانت، مهر، نفقه، ارث، دیه، قضا و حدود مطرح شده است. با وجود جایگاه شایسته زنان در متون دینی و سیره معصومان(ع) در پاره‌ای از جوامع اسلامی و ایرانی دست زنان از رسیدن به همه حقوق خود کوتاه بود. حتی در آغاز سده اخیر باسوادبودن زنان نزد برخی ننگ شمرده می‌شد و زنان باسواد هنر خود را پنهان می‌کردند.[۴۸] در نهضت مشروطه نیز حق رأی زنان به رسمیت شناخته نشد[۴۹] و در برخی جوامع اسلامی ارباب و حاکم دختران رعیت را بدون هیچ ترس و واهمه‌ای تصرف می‌کردند.[۵۰] ازدواج‌های تحمیلی در میان مردم وجود داشت[۵۱]؛ ازجمله در بلوچستان ایران دختران ناخواسته برای آشتی میان دو قبیله به ازدواج فردی از قبیله رقیب درمی‌آمدند و زنان حق شکایت از سرنوشت خود نداشتند و اگر زنی برای گرفتن حق خود به دادگاه مراجعه می‌کرد، از حق ورود به خانه شوهر محروم بود[۵۲] و حتی در برخی از مناطق به دختران و زنان ارث نمی‌دادند.[۵۳]

امام‌خمینی زن را پرورش‌دهنده زنان و مردان بزرگ شمرده و بر آن است که مرد از دامن زن به معراج می‌رود و افراد بزرگ در دامن زنان تربیت شده‌اند[۵۴] و سعادت و شقاوت جوامع بسته به وجود زن است.[۵۵] ایشان با تأکید بر مقام انسانی و کرامت زن و بلندی جایگاه وی در دین[۵۶] تأکید کرده است که هیچ‌یک از زن و مرد بر دیگری برتری ندارند و امتیاز انسان‌ها به تقواست[۵۷] (ببینید: کرامت انسان). ایشان با اشاره به پایمال‌شدن شخصیت و حقوق زن در جاهلیت[۵۸] تأکید می‌کند اسلام به زن شخصیت داد و او را از مظلومیت و لجنزار جاهلیت نجات داد[۵۹] و زن را تا حدی که بتواند مقام انسانی خود را در جامعه بازیابد و از حد شیءبودن بیرون بیاید، بالا برد.[۶۰] در نگاه ایشان خدمت اسلام به زن بیش از مردان است[۶۱] و اسلام از نظر حقوق انسانی تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست.[۶۲]

از سویی چنان‌که در سخن امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است[۶۳] و برخی حقوقدانان نیز بر آن تأکید کرده‌اند در برابر هر حقی، برای دیگران تکلیف ایجاد می‌شود و مفهوم حق و تکلیف در روابط اشخاص، دو امر ملازم و متقابل‌اند.[۶۴] امام‌خمینی خاطرنشان کرده است که زن و مرد بر یکدیگر حقوقی دارند که باید آن را ادا کنند و همچنان‌که زن اگر نافرمانی کند، از برخی از امکانات محروم می‌شود، مجازات‌هایی نیز برای مرد در صورت خودداری از وظایفش در نظر گرفته شده است[۶۵] (ببینید: زن). ایشان در فتواها و مباحث فقهی و سخنرانی‌ها و پیام‌های خود حقوق زن را در اسلام بیان کرده و به برخی از پرسش‌ها و شبهه‌ها دربارهٔ حقوق زن پاسخ داده است و در اینجا به چند موضوع اشاره می‌شود:

حق آزادی

آزادی به آزادی فلسفی و حقوقی و آزادی تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود. آزادی حقوقی نیز در یک دسته‌بندی کلان به آزادی فردی و اجتماعی تقسیم می‌گردد. غرب بر آزادی‌های فردی همانند آزادی مسکن، اشتغال، عقیده و بیان پافشاری می‌کند (ببینید: آزادی). امام‌خمینی با توجه به تبلیغات گسترده غربیان دربارهٔ آزادی زن و تبلیغات منفی دربارهٔ آزادی زنان در اسلام، اسلام را نه تنها موافق آزادی زنان که آن را پایه‌گذار آزادی آنان در تمامی ابعاد وجودی آنان شمرده است.[۶۶] به تصریح ایشان آزادی بیان از اصول مورد احترام در آموزه‌های اسلامی و سیره اهل‌بیت(ع) است[۶۷] و «اسلام، مکتب تحمیل نیست»[۶۸]؛ زیرا تحمیل عقیده و جلوگیری از آزادی اندیشه به اختناق و استبداد می‌انجامد.[۶۹] از نگاه ایشان انسان حق انتخاب دارد و اصول عقاید هر یک از زن و مرد باید از روی آگاهی و دلیل به دست آید[۷۰] و در حوزه احکام شرعی نیز زن استقلال رأی دارد و احکام شرعی خود را از مجتهد و کارشناس مورد نظر خود دریافت می‌کند.[۷۱]

فقهای شیعه به استناد سیره مسلمانان بر این نظریه‌اند که زن و مرد در معاملات و شرکت در مجالس سوگواری و سرور با رعایت حدود شرعی آزادند.[۷۲] از سوی دیگر، برای حفظ حقوق شهروندان آزادی هرکس چنان‌که امام‌خمینی نیز اشاره کرده، باید محدود به آزادی دیگران شود و حق دیگران محترم شمرده شود.[۷۳] امام‌خمینی با انتقاد از استفاده ابزاری از بانوان در رژیم پهلوی و ترویج بی‌بندوباری به نام آزادی، روابط لجام‌گسیخته زن و مرد را برخلاف مصالح مردم و برخلاف تعالیم دین اسلام شمرده[۷۴] و معتقد است آزادی زن در جامعه نباید با حیثیت و شرافت وی منافات داشته باشد[۷۵] (ببینید: آزادی  و زن).

حق علم‌آموزی

امام‌خمینی بر پایه احادیثی که یادگیری دانش را بر هر مسلمان واجب دانسته‌اند،[۷۶] یادگیری دانش و سوادآموزی را برای همه واجب دانسته است.[۷۷] از نگاه ایشان زنان همانند مردان می‌توانند درس بخوانند و به دانشگاه بروند و در رشته‌های گوناگون تحصیل کنند.[۷۸] ایشان در آموزش مسائلی که یادگرفتن آن بر زن واجب و جز به خروج از خانه حاصل نمی‌شود، اذن شوهر را لازم نمی‌داند.[۷۹] به عقیده ایشان زنان می‌توانند در علوم حوزوی به جایگاه اجتهاد در احکام دینی دست یابند.[۸۰] برخی از فقها، تقلید از زن فقیه جامع شرایط در احکام شرعی را نیز جایز دانسته‌اند و مردم را به‌ویژه در مسائل ویژه زنان به مجتهدان زن ارجاع داده‌اند؛ چنان‌که سیدمحسن حکیم پس از اشاره به مبنای تقلید که بنای عُقلاست یادآور شده که عُقلا در رجوع به دانا فرقی میان مرد و زن نمی‌شناسند.[۸۱]

امام‌خمینی پس از انقلاب اسلامی با توجه به بی‌سوادی بسیاری از مردم به‌ویژه زنان در رژیم پهلوی، از مردم خواست در مسجدها و تکیه‌ها به خواهران و برادران خود نوشتن و خواندن بیاموزند[۸۲] (ببینید: نهضت سوادآموزی). در پی انقلاب اسلامی زنان در عرصه سوادآموزی و کسب دیگر دانش‌ها از علوم جدید و حوزوی و تعلیم و تربیت با مردان همگام شدند و در تحصیل علم و عرفان و فلسفه و صنعت و هنر نیز به فعالیت پرداختند.[۸۳] امام‌خمینی همسر و دختران خود را نیز به علم‌آموزی تشویق می‌کرد و دختران ایشان به مراتبِ تحصیلی بالایی رسیدند (ببینید: خانواده امام‌خمینی).

حق مالکیت

در اسلام مالکیت بر اموال شخصی حق طبیعی زن و مرد است و در منطق قرآن[۸۴] هرکس مالک نصیب و کسب و دست‌رنج خود است[۸۵] و برخلاف جاهلیت،[۸۶] زن از اموال پدر و شوهر ارث می‌برد و مالک مال و میراث خود است.[۸۷] به تصریح فقها، زن عاقل و رشید در خرید و فروش و ملکیت و بخشش و وقف و دادن صدقه استقلال دارد.[۸۸] فقها در اینکه زن می‌تواند پس از بلوغ در مالش تصرف کند، هم‌نظرند و فقیهان لزوم اجازه زن از شوهر در امور مالی در برخی از روایات[۸۹] را حمل بر استحباب کرده‌اند.[۹۰]

ازدواج باید با مَهر همراه باشد[۹۱] و مهر به شخص زن تعلق می‌گیرد[۹۲] و به مجرد عقد، زن مالک مهر خویش است.[۹۳] به فتوای برخی از فقها، نذر زن در امور مستحبی مشروط به اجازه همسر است[۹۴] و برخی از فقها برآن‌اند که نذر زن تنها در امور منافی با مسائل زناشویی باید با اجازه شوهر باشد و زن می‌تواند در امور مربوط به حج و پرداخت زکات یا صدقه و کمک به پدر و مادر یا صله رحم بدون اجازه شوهر در اموال خود تصرف کند.[۹۵] به نظر امام‌خمینی نیز زن مالک اموال خویش است[۹۶] و افزون بر ملکیت وی بر مَهر،[۹۷] پول و کالایی که شوهر به وی بخشیده است نیز ملک او محسوب می‌شود.[۹۸]

حق انتخاب همسر

در شریعت اسلامی زن در ازدواج و انتخاب شوهر آزاد است. پیامبر اکرم(ص)، مؤمنان را از تزویج زنان بدون رضایت آنان منع کرده است.[۹۹] آن حضرت عقد ازدواج زن بیوه‌ای را که بدون رضایت او انجام گرفته بود، نادرست شمرد[۱۰۰]؛ همچنین ازدواج دختری را که بدون رضایت وی انجام گرفته بود، نادیده گرفت و او را به ازدواج خواستگار مورد علاقه‌اش درآورد.[۱۰۱] افزون بر این، پیامبر(ص) دختر باکره‌ای که از ازدواج اجباری خود شکایت داشت، مخیر گذاشت به شوهر خود رضایت دهد یا از او جدا شود.[۱۰۲] پیامبر(ص) برای آگاهی از رضایت زنان به ازدواج، به مسلمانان فرمان داد تا با دختران مشورت کنند و سکوت دختر باکره را دلیل بر رضایت آنان به ازدواج دانست.[۱۰۳] علمای شیعه هم به استناد بعضی روایات،[۱۰۴] رضایت زن را در ازدواج لازم دانسته‌اند و سکوت دختر دوشیزه در مقام خواستگاری را قرینه رضایت وی شمرده‌اند.[۱۰۵]

به فتوای امام‌خمینی زن در انتخاب همسر آزاد است و نمی‌توان وی را بدون اجازه شوهر داد[۱۰۶] و در صورت اکراه زن در ازدواج و بدون رضایت بعدی، عقد باطل است.[۱۰۷] عموم فقهای شیعه و اهل سنت با استناد به آیات قرآن کریم و روایات پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع)، اجازه ولیّ را در زنان بیوه لازم نمی‌دانند.[۱۰۸] فقهای شیعه در ثبوت ولایت پدر و جد بر دوشیزه بالغ رشید اختلاف دارند. بیشتر آنان برآن‌اند که اختیار دختر در ازدواج به دست خود وی است[۱۰۹] و عده‌ای دیگر گفته‌اند پدر بر وی ولایت دارد.[۱۱۰] محقق حلی،[۱۱۱] محقق کرکی[۱۱۲] و علامه حلی،[۱۱۳] اجازه از ولیّ را در ازدواج دختر بالغ رشید شرط نمی‌دانند؛ ولی شهید ثانی ازدواج آنان را نیز مشروط به اجازه ولیّ دانسته است.[۱۱۴] به فتوای امام‌خمینی بانوی غیر دوشیزه برای ازدواج نیازمند اجازه پدر و جد نیست؛ ولی ازدواج دوشیزه مشروط به اذن است[۱۱۵] و اگر در موردی دختر مایل به ازدواج است و می‌ترسد اگر خواستگاری را رد کند، برای وی شوهر مناسبی پیدا نشود، پدر نمی‌تواند او را از ازدواج بازدارد و در صورت منع، ولایتش در این مورد ساقط می‌شود.[۱۱۶] لزوم اجازه پدر از بابت این است که مرد اسیر شهوت و زن گرفتار محبت مرد است و نظارت پدر به نفع زن و برخورداری وی از پشتیبانی دلسوز و آشنا با روحیات مردان و در جهت حقوق و منافع و حرمت دختران وضع شده است[۱۱۷] (ببینید: ازدواج).

حق اشتغال

آیات قرآن مانند آیه ۳۲ نساء و روایات اهل بیت(ع) به روشنی بیانگر ثبوت مالکیت و تملک زنان همانند مردان است. از پذیرش حق مالکیت برای زنان جواز اشتغال آنان نیز استفاده می‌شود.[۱۱۸] در روایات نیز اشتغال زنان به برخی فعالیت‌های اقتصادی و کسب درآمد، نه تنها منعی ندارد که امری پسندیده و بدان سفارش هم شده است.[۱۱۹] در صدر اسلام زنان افزون بر انجام وظایف خانه گاه در بیرون از خانه نیز به کار مشغول بودند.[۱۲۰] زینب عطاره در زمان پیامبر(ص) با رفت و آمد به خانه‌های مهاجران و انصار به آنان عطر می‌فروخت[۱۲۱] و منابع موجود حاکی از وجود ده‌ها شغل برای زنان در آن دوره بوده است.[۱۲۲] فقها در باب‌های گوناگون فقه ازجمله در باب غیبت و غش به این روایت استناد کرده‌اند.[۱۲۳] همچنین فضیلت طلب روزی حلال و کسب و کار به‌طور عام، شامل زنان نیز می‌شود.[۱۲۴] به نظر فقها اشتغال زنان برای تأمین معاش خانواده یا رفع نیاز ضروری جامعه اسلامی، مانند تخصص‌های ویژه زنان، برتری دارد یا حتی واجب شرعی خواهد بود.[۱۲۵]

با این حال، بنابر فتوای مشهورِ فقها، جواز خروج زنان متأهل از خانه مشروط به اجازه همسر است. برخی از فقهای معاصر به جواز اشتغال زنان به شرط مزاحمت‌نداشتن با حقوق همسران فتوا داده‌اند.[۱۲۶] امام‌خمینی اشتغال زن در بیرون از خانه را به شرط اجازه همسر[۱۲۷] و منافی‌نبودن آن با شئون و عفت زن[۱۲۸] جایز دانسته است. از نگاه ایشان[۱۲۹] و برخی فقها[۱۳۰] چنانچه زنی پیش از ازدواج به انجام کاری متعهد شده، پس از ازدواج، تعهد او حتی در صورت مخالفت شوهر باقی خواهد بود. همچنین زن اگر در ضمن عقد شرط کند که حق کارکردن در بیرون از خانه را داشته باشد، مرد باید به آن وفا کند.[۱۳۱] امام‌خمینی بر آن است که زنان با حفظ عفت می‌توانند حتی در ارتش نیز فعالیت کنند[۱۳۲] و اگر کاری که زن به آن اشتغال دارد بر او واجب باشد، بدون اجازه شوهر نیز می‌تواند از خانه خارج و به کار خود ادامه دهد. ایشان در پاسخ به این پرسش که شرکت زن‌ها در مسائل اجتماعی مانند عضویت در سپاه پاسداران، چه حکمی دارد و اگر به حد وجوب برسد با نهی شوهر چگونه است، یادآور شده موارد مختلف است و به حسب حال اشخاص هم ممکن است فرق کند و اگر در موردی به موجب ضرورت، واجب شد، نهی شوهر مانع نیست[۱۳۳]؛ بر همین اساس ایشان خروج زن پزشک را از خانه برای مداوای بیمارانی که معالجه آنان بر زن واجب است، بدون اجازه همسر جایز دانسته است.[۱۳۴] ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به زنان اجازه داد با رعایت حجاب اسلامی در وزارتخانه‌ها به کار مشغول شوند و آموزش نظامی ببینند و به شغل پاسداری مشغول شوند.[۱۳۵] در دفتر ایشان در پاریس نیز زنان و دانشجویان دختر با پوشش اسلامی به فعالیت مشغول بودند.[۱۳۶]

حق مشارکت اجتماعی

در زمان پیامبر(ص) زنان در برخی از کارهای اجتماعی متناسب با خود فعالیت می‌کردند. در نبرد اُحد زنانی برای مداوای زخمی‌ها و دفاع از اسلام حضور داشتند.[۱۳۷] امام‌خمینی نیز در حالی‌که شریف‌ترین کار زنان را تربیت فرزندان شایسته می‌داند[۱۳۸] و تربیت فرزند صالح را بهترین خدمت به اجتماع می‌شمرد[۱۳۹] (ببینید: مادر و تربیت)، تأکید می‌کند اسلام نه تنها زن را از حضور اجتماعی منع نکرده بلکه آنان را در تعیین سرنوشت خود شریک می‌کند و زنان نه تنها حق دارند در کارهای اجتماعی وارد شوند، بلکه این کار برای آنان تکلیف است.[۱۴۰] ایشان با اشاره به سیره علمای گذشته و مشارکت زنان در نهضت تنباکو به رهبری میرزامحمدحسن شیرازی و نهضت مشروطه[۱۴۱] (ببینید: نهضت تحریم تنباکو و نهضت مشروطه)، لازم می‌دانست که زنان نیز در مقدرات اساسی کشور دخالت کنند و با حفظ عفت و پایبندی به احکام اسلام در مسائل اجتماعی و سیاسی وارد شوند[۱۴۲] و جامعه اسلامیِ فردا را بسازند.[۱۴۳] ایشان پیروزی نهضت اسلامی ایران را مدیون مشارکت زنان می‌دانست و تأکید می‌کرد مردان به پیروی بانوان به خیابان‌ها آمدند و زنان پیشاپیش مردان در صحنه حضور داشتند و آنان را به مبارزه تشویق می‌کردند.[۱۴۴]

از سوی دیگر، از نگاه امام‌خمینی زنان متناسب با رشد و تکامل خود می‌توانند در ساختار حکومت اسلامی وظیفه به عهده بگیرند.[۱۴۵] دادن مسئولیت‌های مهم به زنان مانند نمایندگی مجلس شورای اسلامی، آموزش و پرورش و حتی ارتباطات جهانی مانند عضویت مرضیه دباغ در هیئت اعزامی ایران برای بردن نامه امام‌خمینی برای گورباچف آخرین رئیس‌جمهور اتحاد جماهیر شوروی، گویای این مطلب است.[۱۴۶] امام‌خمینی با انتخاب دبّاغ، به تبلیغات غرب و شرق بر محدودیت زن در جامعه اسلامی پایان داد[۱۴۷] (ببینید: مرضیه دباغ  و نامه به میخائیل گورباچف). ایشان مانع فعالیت‌های اجتماعی دختران خود نمی‌شد و با دختر خود فریده مصطفوی در تأسیس مؤسسه خیریه ۱۲ فروردین قم همراهی نشان داد.[۱۴۸] همچنین شرکت بانوان در دفاع از کشور را جایز می‌دانست و تأکید می‌کرد آموزش نظامی و دفاع از کشور بر همگان واجب است و حتی شرکت بانوان در صحنه‌های فرهنگی و نظامی را افتخار می‌شمرد.[۱۴۹]

حق شرکت در انتخابات

امام‌خمینی در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، در رد پیشنهاد مذاکره و سازش با دولت اسدالله عَلَم یادآور شد نمایندگی زنان در انتخابات نقض ظواهر قرآن می‌باشد.[۱۵۰] ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بانوان را شریک مردان در تعیین سرنوشت کشور خواند و یادآور شد آنان نیز مانند مردان می‌توانند رأی دهند و رأی بگیرند[۱۵۱] و بر مشارکت زنان در امر انتخابات مجلس شورای اسلامی تأکید کرد[۱۵۲]؛ از این‌رو زنان از نخستین دوره مجلس شورای اسلامی مشارکت کردند و افزون بر رأی‌دادن به نامزدها، در سمت نمایندگی مجلس شرکت کردند. ایشان در برابر خواسته برخی از اعضای شورای نگهبان دربارهٔ شرکت‌نکردن زنان در سمت نمایندگی مجلس ایستاد و آنان را از این امر منع کرد.[۱۵۳] زنان افزون بر شرکت در رأی‌دادن، برای نمایندگی مجلس نیز نامزد شدند و به مجلس راه یافتند[۱۵۴]؛ البته امام‌خمینی در سال ۱۳۴۱ که رژیم پهلوی شرکت زنان در انتخابات را با تعبیرهایی چون اعطای حق زنان یا ورود نیمی از جمعیت ایران به جامعه اعلام کرد، مخالفت کرد و تعبیرهای یادشده را فریبنده و دارای مفاسد بسیار دانست[۱۵۵] (ببینید: انتخابات).

تمایزهای حقوقی زن و مرد

در برخی از احکام و حقوق اسلامی مانند مدیریت خانه، نفقه، مهر، ارث، طلاق و دیه فرق‌هایی میان زن و مرد وجود دارد. از نگاه امام‌خمینی این اختلاف‌ها به معنای تبعیض میان زن و مرد نیست، بلکه به لحاظ طبیعت زن و مرد است[۱۵۶] و چنان‌که اندیشمندان اسلامی خاطرنشان کرده‌اند با عدالت و حقوق فطری بهتر تطبیق می‌کند و تأمین‌کننده سعادت خانواده و اجتماع است[۱۵۷] و اگر در موضوعاتی مانند ارث و دیه سهم زن کمتر از مرد است، در بخش دیگر جبران شده است.[۱۵۸] در تحلیل امام‌خمینی، در نظام حقوقی اسلام برخی از محدودیت‌ها برای افراد به صلاح جامعه است.[۱۵۹]

نفقه

قرآن کریم[۱۶۰] و سنت اهل بیت(ع)،[۱۶۱] نفقه زن را بر عهده شوهر دانسته‌اند. در برخی از روایات، نفقه حق زن شمرده شده که شوهر باید آن را پرداخت کند[۱۶۲] و این موضوع مورد اتفاق همه فقهای اسلام است.[۱۶۳] برخی از مفسران ذیل آیه «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ»،[۱۶۴] نفقه را از امتیازات و فضل خداوند بر زنان شمرده‌اند.[۱۶۵] نفقه شامل همه نیازمندی‌های زن به حسب عرف و نیز عادت ویژه زن از غذا، جامه، مسکن، خدمتکار و وسایل شستشو و تمیزکننده و عطر به حسب عادت مردم شهر می‌شود.[۱۶۶] شیخ طوسی از مصادیق معاشرت به معروف با زنان که در قرآن به آن فرمان داده شده است[۱۶۷] را پرداخت هزینه خدمتکار و ادای زکات فطره وی شمرده است.[۱۶۸] وجوب نفقه زن مشروط به تمکن مالی شوهر نیست و وی باید هزینه زندگی همسرش را مطابق جایگاه اجتماعی و عرف جامعه تهیه کند[۱۶۹]؛ نفقه زن دِین و مقدم بر نفقه دیگر خویشاوندان است.[۱۷۰] البته وجوب نفقه مشروط به تمکین زن در مسائل زناشویی است. امام‌خمینی نیز بر شوهر لازم دانسته است که نیازمندی‌های زن را از خوراک، پوشاک، مسکن و اثاثیه زندگی در خور شأن و موقعیت زن، فراهم کند.[۱۷۱]

از نگاه فقها ازجمله امام‌خمینی، نفقه زن مشروط به دو شرط است: زن همسر دایمی باشد و نافرمان (ناشزه) نباشد.[۱۷۲] اگر مرد از ادای حقوق خود سر باز زند، زن می‌تواند با نرمی و اندرز از او مطالبه کند و در صورت تأثیرنکردن، به وسیله حاکم شرع حق خود را درخواست کند.[۱۷۳] حاکم شرع نیز شوهر را پند می‌دهد و در صورت تأثیرنکردن با راهکارهایی ازجمله فروش اموال شوهر به نفع زن، احقاق حق می‌کند.[۱۷۴]

از سوی دیگر، به فتوای مشهور فقها، خارج‌شدن زن از خانه باید با اجازه شوهر باشد[۱۷۵] و اگر زن بدون اجازه او خانه را ترک کند، نفقه به وی تعلق نمی‌گیرد.[۱۷۶] برخی از فقهای معاصر،[۱۷۷] برآن‌اند که اگر خروج زن از خانه منافاتی با حقوق مرد نداشته باشد، اجازه مرد لازم نیست. امام‌خمینی دراین‌باره مطابق مشهور فتوا داده است.[۱۷۸] به فتوای ایشان برای مسائل واجب از قبیل آموزش مسائلی که یادگرفتن آن بر زن واجب و جز به خروج از خانه حاصل نمی‌شود[۱۷۹] و نیز برای انجام حج واجب در صورت استطاعت زن و انجام حج نذری در صورت تنگ‌بودن فرصت[۱۸۰] و نیز در نیکی به والدین و صله ارحام، رضایت مرد شرط نیست.[۱۸۱]

زن همچنین باید در مسائل مربوط به زناشویی، از شوهر اطاعت کند[۱۸۲] و مایه‌های تنفر از خود را از میان ببرد[۱۸۳]؛ ولی انجام کارهای خانه، مانند نظافت، آشپزی، خیاطی[۱۸۴] و حتی شیردادن کودک بر او واجب نیست.[۱۸۵] به فتوای برخی از فقهای معاصر در صورت خودداری شوهر از پرداخت نفقه به همسر، زن می‌تواند در صورت امکان بدون اجازه از مال او استفاده کند و در صورت ممکن‌نبودن و نیاز به معیشت، اطاعت از همسر در تحصیل معاش واجب نیست.[۱۸۶]

طلاق

اسلام هرچند مشروعیت طلاق را به عنوان واقعیت اجتماعی[۱۸۷] پذیرفته است،[۱۸۸] اما آن را مبغوض‌ترین حلال‌ها نزد خداوند دانسته است و کسانی که بی‌جهت همسران خود را طلاق دهند، مورد لعن یا بغض الهی قرار می‌گیرند.[۱۸۹] اسلام با هدف استحکام زندگی[۱۹۰] و ضابطه‌مندکردن آن راهکارهایی دراین‌باره ارائه کرده است.[۱۹۱] اگر در جایی طلاق ضرورت پیدا کرد، قرآن کریم رعایت حقوق زنان مطلقه را لازم دانسته و از آزار آنان منع کرده است.[۱۹۲] فقیهان شیعه و سنی با استناد به حدیث نبوی(ص) «الطَّلاقُ لِمَنْ أَخَذَ بِالسّاقِ»،[۱۹۳] طلاق را از ایقاعات و عمل قضایی یکجانبه شوهر دانسته‌اند.[۱۹۴] بر اساس همین مبنای فقهی، امام‌خمینی در اسفند ۱۳۴۱ در اعلامیه مشترکی همراه با دیگر مراجع، طرح بحث تساوی حقوق زن و مرد در مسئله ارث و طلاق را مخالف اسلام و قانون اساسی خواند.[۱۹۵]

مشهور فقها[۱۹۶] ازجمله امام‌خمینی[۱۹۷] قائل‌اند که می‌توان با وکالت حق طلاق را به زن داد. امام‌خمینی ضمن ایستادگی در برابر کسانی که اسلام را مخالف آزادی و حقوق زنان جلوه می‌دادند، اعلام کرد زن در ضمن عقد می‌تواند حق طلاق برای خود ایجاد کند[۱۹۸] و به‌طور مطلق یا مشروط شرط کند وکیل در طلاق خود باشد.[۱۹۹] دیگر فقهای معاصر[۲۰۰] نیز بر جواز این وکالت تصریح کرده‌اند. فقهای اهل سنت نیز علاوه بر جواز وکالت در طلاق تفویض و واگذاری امر طلاق به دست زن را هم جایز دانسته‌اند.[۲۰۱]

فقهای شیعه راهکار طلاق قضایی را نیز مطرح کرده‌اند. طبق این راهکار، حاکم شرع می‌تواند در صورت عسر و حرج و درخواست زن، با وجود مخالفت شوهر، زن را طلاق دهد.[۲۰۲] به فتوای امام‌خمینی در مواقع عسر و حرج (سختی) و مانند آن، حاکم (قاضی) می‌تواند زن را طلاق دهد[۲۰۳] و در مواردی مانند جنون، بیماری ناعلاج و مسریِ شوهر، که ادامه زندگی برای زن دشوار است، زن حق دارد نکاح را فسخ کند.[۲۰۴] افزون بر این، امام‌خمینی قائل است در مواردی چون بدرفتاری مرد، مفقودشدن، ناتوانی جنسی همسر یا ندادن نفقه،[۲۰۵] زن می‌تواند به حاکم شرع مراجعه کند و در صورت اصلاح‌نشدن شوهر، به حکم ولایی فقیه از وی جدا شود.[۲۰۶] فتواهای ایشان علاوه بر از میان‌بردن جو نامناسبی که علیه اسلام و انقلاب درست شده بود، دستمایه سیدمحمد حسینی بهشتی که رئیس دیوان عالی کشور بود برای تدوین شرط ضمن عقد در عقدنامه‌های ازدواج پس از انقلاب نیز گردید.[۲۰۷] امام‌خمینی معتقد است شوهر در صورت رهاکردن زن باید همه حقوق وی را بپردازد و سفارش کرده است بنابر قرآن[۲۰۸] باید در حق همسر مطلقه خود احسان کند[۲۰۹] و حتی در دوره طلاق رجعی چنان‌که فقهای دیگر نیز گفته‌اند انفاق و مسکن زن بر عهده همسر است[۲۱۰] (ببینید: طلاق).

ارث

قرآن کریم در مواردی ارث زن را نصف مرد و ارث خواهر را نصف برادر قرار داده است.[۲۱۱] فقهای شیعه و سنی در این موضوع هم‌نظرند؛ ازجمله امام‌خمینی با استناد به قرآن فتوا داده‌اند که مرد پس از فوت اگر فرزندی نداشته باشد، یک‌چهارم اموال وی به همسر و بقیه به دیگر وارثان می‌رسد و اگر از مرد فرزندی به جا مانده باشد، یک‌هشتم اموال مرد برای زن و بقیه برای دیگر وارثان است.[۲۱۲] آرای فقها در ارث زن از شوهر، مختلف است. به قول مشهور فقیهان، زن از همه دارایی منقول همسر و از قیمت بنا و درختان ارث می‌برد[۲۱۳] و به نظر برخی از فقهای گذشته و برخی از فقهای معاصر، زن از همه اموال شوهر ارث می‌برد[۲۱۴] امام‌خمینی برابر نظر مشهور فقها، بر آن است که زن از همه اموال منقول شوهر و قیمت ساختمان وکارخانه و ابزار آلات روی زمین و درختان خشک و تر و میوه درختان ارث می‌برد.[۲۱۵] این تفاوت از آن جهت است که زن از همه هزینه‌های زندگی معاف و همه هزینه زندگی از نفقه و مَهر بر عهده شوهر است و از انجام کارهای دشوار مانند جهاد نیز معاف است.[۲۱۶] زنان گرچه بر حسب یک نظریه عمومی، مالک یک‌سوم ثروت دنیا هستند؛ ولی بر حسب واقعیت خارجی، بدون تصرف مردان در سهم زنان، مخارج زنان بر عهده مردان است و زنان در دوسوم دیگر اموال دنیا نیز تصرف می‌کنند.[۲۱۷] در برخی از روایات به این حکمت تصریح شده است.[۲۱۸]

شهادت‌دادن

اگر شهادت‌دادن حق باشد و نه تکلیف، زن یا مرد می‌تواند از ادای آن خودداری کند؛ اما عموم فقها ازجمله محقق حلی[۲۱۹] و شهید ثانی[۲۲۰] شهادت را تکلیف و از وجوب تحمل و ادای آن سخن گفته‌اند:

  1. در برخی از حقوق‌الناس شهادت زنان به گونه‌ای مستقل قابل پذیرش است و آن مواردی است که اطلاع مردان بر آن غالباً دشوار است مانند ولادت، بکارت یا عیوب جنسی.[۲۲۱] بیشتر فقها ازجمله شیخ مفید،[۲۲۲] سید مرتضی،[۲۲۳] سلار،[۲۲۴] ابن‌حمزه[۲۲۵] و محقق حلی[۲۲۶] و علامه حلی[۲۲۷] برآن‌اند که شهادت زنان در این موارد به‌تنهایی پذیرفته می‌شود. امام‌خمینی نیز شهادت زنان را به‌تنهایی در مسائلی مانند ولادت، بکارت، عادت زنانه و عیب‌های درونی پذیرفته است[۲۲۸] (ببینید: قضاوت).
  2. در برخی موارد همانند شهادت به ازدواج و آزادکردن برده، شهادت زنان همراه مردان قابل پذیرش است.[۲۲۹] امام‌خمینی نیز شهادت زنان در ازدواج را با ضمیمه شهادت مردان پذیرفته است.[۲۳۰] در شهادت به زنا، با شهادت سه مرد و دو زن سنگسار صورت می‌گیرد و با شهادت دو مرد و چهار زن تنها مجازات تازیانه ثابت می‌شود.[۲۳۱] در برخی از حقوق‌الناس و مالی مانند معامله، دین، صلح، اجاره، رهن، مساقات،[۲۳۲] قتل فرزند به دست پدر و مَهر با شهادت یک مرد و دو زن یا شهادت دو زن و سوگند مدعی، حق ثابت می‌شود.[۲۳۳] بیشتر فقها شهادت زنان در قصاص را به همراه مردان پذیرفته‌اند.[۲۳۴]
  3. در حقوق‌الله شهادت زنان پذیرفته نمی‌شود.[۲۳۵] در برخی از حقوق‌الناسِ مالی و غیر مالی، همانند طلاق، بلوغ، عفو از قصاص، وکالت، وصیت و نسب نیز شهادت زنان پذیرفته نیست.[۲۳۶]

دیه

مشهور فقهای امامیه و نیز فقهای دیگر مذاهب اسلامی، دیه زن را در باب قتل، نصف دیه مرد می‌دانند و دربارهٔ خسارت جسمانی نیز تا وقتی که میزان دیه به یک‌سومِ دیه کامل نرسیده، دیه زن و مرد برابر است. اگر میزان دیه از یک‌سومِ دیه کامل گذشت، دیه زن نصف دیه مرد می‌شود و دلیل آن روایات و اجماع علما ذکر شده است.[۲۳۷] برخی از فقهای معاصرِ شیعه و برخی دیگر از گذشتگان و معاصران اهل سنت ازجمله ابن‌علی و اصم، دیه زن و مرد را برابر شمرده‌اند.[۲۳۸] فتوای امام‌خمینی دراین‌باره نیز مطابق مشهور است.[۲۳۹] فقها حکمت این دستور را خسارت بیشتر خانواده مرد نسبت به خانواده زن و ضرورت جبران خسارت آن دو برشمرده‌اند و اگر اسلام دیه زن را کمتر از مرد شمرده، در برخی از جرایم ازجمله ارتداد، مجازات کمتری برای زنان در نظر گرفته است.[۲۴۰]

قضاوت

بنابر نظر مشهور علمای شیعه، زن نمی‌تواند قاضی باشد[۲۴۱] و بر این مسئله ادعای اجماع شده است.[۲۴۲] برخی از فقهای شیعه در کتاب قضا، مردبودن را جزو شرایط قضاوت شمرده‌اند و بر آن به روایاتی،[۲۴۳] و ادله‌ای دیگر[۲۴۴] استناد کرده‌اند. محقق اردبیلی بر آن است در اموری که با شهادت زنان ثابت می‌شود، در صورت ثابت‌نشدن اجماع بر عدم جواز، زنان می‌توانند حکم بدهند.[۲۴۵] سیداحمد خوانساری از فقهای معاصر به برخی دلایل منع از قضاوت اشکال کرده و دراین‌باره نظر صریحی بیان نکرده است.[۲۴۶] برخی دیگر از معاصران به‌صراحت قضاوت زن را جایز دانسته‌اند[۲۴۷]؛ ولی امام‌خمینی به تبع مشهور، مردبودن را از شرایط قضا شمرده است.[۲۴۸] مستند فتوای ایشان روایت ابی‌خدیجه است[۲۴۹] که در آن عنوان «رجل»، ناظر به رجولیت و ذکوریت است و دلیلی برای الغای خصوصیت در دست نیست.[۲۵۰] در توجیه فتوای مشهور، برخی از مفسران معاصر گفته‌اند «قوّام» در آیه «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ»،[۲۵۱] به معنای قیّم است و امور مهم و مرتبط به اداره جامعه همچون رهبری و قضاوت و جنگ به جهت توانمندیِ بیشترِ مردان، به آنان واگذار شده است[۲۵۲]؛ اما برخی از فقها و مفسران این آیه را مربوط به امور داخلی خانه دانسته‌اند.[۲۵۳]

پانویس

  1. طریحی، مجمع البحرین، ۵/۱۴۶.
  2. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۴۶.
  3. انصاری، کتاب المکاسب، ۳/۹.
  4. یزدی طباطبایی، حاشیة المکاسب، ۱/۵۵.
  5. امام‌خمینی، البیع، ۴/۲۰۱.
  6. امام‌خمینی، البیع، ۱/۴۰–۴۵؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۳/۳۱۷–۳۲۰.
  7. میلانی، محاضرات فی فقه الامامیه، ۲۵.
  8. سید مرتضی، الانتصار، ۴۶۵؛ طوسی، المبسوط، ۲/۹۶.
  9. میلانی، محاضرات فی فقه الامامیه، ۲۹.
  10. کاتوزیان، مقدمه علم حقوق، ۱۳–۱۴.
  11. دورانت، تاریخ تمدن، ۲/۳۳۵–۳۳۹.
  12. دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۵۳ و ۴۶۵.
  13. دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۴۶۴–۴۶۵.
  14. دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۴۳۳–۴۴۲؛ بارتلمه، زن در حقوق ساسانی، ۵۱.
  15. دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۴۳۳–۴۴۲؛ کریستین، ایران در زمان ساسانیان، ۲۳۳.
  16. بارتلمه، زن در حقوق ساسانی، ۴۰.
  17. دورانت، تاریخ تمدن، ۲/۴۳۳.
  18. شهابی، ادوار فقه، ۱/۳۸.
  19. حیدری و خاکسار آرانی، مطالعه تطبیقی مقررات کیفری عبرانی و حمورابی، ۱۳۵.
  20. دورانت، لذات فلسفه، ۱۴۹.
  21. کتاب مقدس، تورات، پیدایش، ب۳، ۱–۲۴.
  22. کتاب مقدس، تورات، خروج، ب۲۱، ۷.
  23. کونگ، زن در مسیحیت، ۱۰ و ۲۹–۳۳.
  24. کتاب مقدس، انجیل، پولس، رساله اول به قرنتیان، ب۱۱، ۹.
  25. کتاب مقدس، انجیل، پولس، نامه به تیموتیوس، ب۲، ۱۱–۱۴.
  26. نظری، زنان در عرصه قانون‌گذاری ایران، ۱۵–۱۶؛ حکیم‌پور، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، ۳۶۷–۳۶۸.
  27. هاشمی رفسنجانی، جمهوری اسلامی، ۱۰.
  28. رضوی، رسالت حوزه در حفظ شئون و احیای حقوق زنان، ۴۳.
  29. دوبوار، جنس دوم، ۱/۸۷.
  30. نحل، ۵۸–۵۹.
  31. بغوی، تفسیرالبغوی، ۳/۸۳؛ ابن‌اثیر، اسد الغابه، ۴/۱۳۳؛ علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ۵/۵۲۸.
  32. علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ۵/۵۳۱.
  33. تکویر، ۸–۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴/۷۰۸.
  34. احزاب، ۳۵؛ آل عمران، ۱۹۵.
  35. مکارم شیرازی، انوار الفقاهه، ۳/۳۲۵.
  36. بقره، ۱۸۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۱۳۴.
  37. حجرات، ۱۳.
  38. نساء، ۳.
  39. نساء، ۱۹.
  40. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۸/۳۱۱.
  41. بقره، ۲۲۸.
  42. ممتحنه، ۱۰ و ۱۲.
  43. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۰/۱۶۷–۱۷۱.
  44. نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴/۲۴۹–۲۵۲.
  45. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۳.
  46. کلینی، الکافی، ۳/۴۱۹.
  47. مجلسی، بحار الانوار، ۲۰/۱۳۲.
  48. نظری، زنان در عرصه قانون‌گذاری ایران، ۳۳.
  49. نظری، زنان در عرصه قانون‌گذاری ایران، ۵۲.
  50. دروویل، سفرنامه دروویل، ۹۷–۹۸.
  51. نفیسی، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ۲۴–۲۵.
  52. جام جم، ۱۵؛ رضوی، رسالت حوزه در حفظ شئون و احیای حقوق زنان، ۴۳.
  53. رضوی، رسالت حوزه در حفظ شئون و احیای حقوق زنان، ۴۳–۴۵.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۴۱.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۳۹.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۰.
  57. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۴۶.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۳۸ و ۱۴/۳۱۶.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۳۷–۳۳۸.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۶.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۲۸.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴.
  63. نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸.
  64. کاتوزیان، مقدمه علم حقوق، ۳۶.
  65. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۹۰ و ۲۹۸.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۱۷.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۷ و ۱۴/۹۳.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۷.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۹۱.
  70. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۱.
  71. امام‌خمینی، استفتائات، ۱/۱۳.
  72. نجفی، جواهر الکلام، ۲۹/۹۸.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۲۰؛ کاتوزیان، مقدمه علم حقوق، ۳۶.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱ و ۱۰/۱۸۴.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴.
  76. مجلسی، بحار الانوار، ۱/۱۷۷؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۷/۲۴۹.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۱؛ امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۴۵۴.
  78. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۵۱–۳۵۴.
  79. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۵۱.
  80. امام‌خمینی، استفتائات، ۱/۲۱ و ۳/۳۵۵.
  81. حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ۱/۴۳.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۴۷.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۲.
  84. نساء، ۳۲.
  85. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۴۶۱.
  86. طبری، جامع البیان، ۴/۱۷۶؛ طبرسی، فضل‌بن‌حسن، ۳/۱۸.
  87. کلینی، الکافی، ۷/۷۵.
  88. مفید، احکام النساء، ۳۶؛ حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۲۳/۱۹۴.
  89. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۱/۵۱۶.
  90. بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲۰/۳۵۱.
  91. طوسی، المبسوط ۴/۱۵۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۹/۱۲۱–۱۲۲.
  92. نساء، ۴.
  93. بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲۴/۵۴۵–۵۴۶؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۸/۲۵۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۳۱/۱۰۷.
  94. حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳/۲۸۴.
  95. سیستانی، المسائل المنتخبه، ۴۸۲.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۹.
  97. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۲۹.
  98. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۹۶.
  99. نسائی، السنن الکبری، ۳/۲۸۲؛ هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ۴/۲۷۹.
  100. احمدابن‌حنبل، مسند، ۶/۳۲۸؛ دارمی سنن الدارمی، ۲/۱۳۹.
  101. هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ۴/۲۷۹–۲۸۰.
  102. ابوداود، سنن ابی‌داود، ۱/۴۶۵؛ ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجه، ۱/۶۰۳.
  103. متقی هندی، کنز العمال، ۱۶/۳۱۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۰/۲۷۵.
  104. نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴/۳۱۶.
  105. فاضل آبی، کشف الرموز، ۲/۱۱۸؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۷/۱۶۴؛ امام‌خمینی، تعلیقه عروه، ۱۰۱۳.
  106. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.
  107. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۴۵.
  108. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۷/۱۲۳–۱۲۴؛ سرخسی، المبسوط، ۵/۹.
  109. مغنیه، الفقه، ۲/۳۲۲.
  110. مفید، المقنعه، ۵۱۰–۵۱۱؛ خوانساری، جامع المدارک، ۴/۱۵۷–۱۵۸.
  111. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۲/۲۱۸–۲۲۰.
  112. کرکی، جامع المقاصد، ۱۲/۱۲۳.
  113. حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۲۳/۱۹۵.
  114. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۷/۱۲۵.
  115. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۴۲.
  116. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۴۲؛ امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۵۸؛ خوانساری، جامع المدارک، ۴/۱۶۲.
  117. مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۹۱–۹۲.
  118. کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۳/۱۵؛ مغنیه، التفسیر الکاشف، ۲/۳۱۱؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ۴/۳۳۷–۳۳۸.
  119. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۷/۲۳۶–۲۳۷.
  120. کلینی، الکافی، ۵/۱۵۱.
  121. کلینی، الکافی، ۸/۱۵۳.
  122. ← سعیدزاده، مشاغل زنان در عصر رسالت.
  123. حلی، علامه، منتهی المطلب، ۱۵/۳۱۶؛ بحرانی، الحدائق الناضرة، ۱۸/۱۷۰ و ۱۹۱.
  124. کلینی، الکافی، ۴/۱۲.
  125. صافی گلپایگانی، جامع الاحکام، ۲/۱۶۰؛ مکارم شیرازی، احکام پزشکی، ۱۵.
  126. ← یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۵/۵۲.
  127. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۵۸.
  128. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۴۸.
  129. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۵۶.
  130. گلپایگانی، مجمع المسائل، ۲/۱۸۵.
  131. گلپایگانی، مجمع المسائل، ۲/۱۸۵.
  132. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.
  133. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۴۶.
  134. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۴۷–۳۴۸.
  135. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۶۰–۳۶۱؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۲۹.
  136. طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۵۲۰.
  137. مجلسی، بحار الانوار، ۲۰/۱۳۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۹۷.
  138. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۴۷ و ۴۶۴.
  139. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۲۳۳.
  140. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۱۰/۱۵.
  141. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۸۳.
  142. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.
  143. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۲۰.
  144. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۳۹.
  145. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۶.
  146. حدیدچی، پرواز با نور، ۲۶۵؛ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۴.
  147. حدیدچی، خاطرات، ۲۵۸–۲۵۹.
  148. مصطفوی، مصاحبه، ۱/۱۳۶.
  149. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.
  150. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۳.
  151. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۹ و ۲۱۷.
  152. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۳.
  153. رجایی، خاطرات، ۱/۲۷۲–۲۷۳؛ روحانی، خاطرات، ۱/۲۷۳.
  154. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۰ و ۷/۳۳۵.
  155. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۴۸–۱۴۹.
  156. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۹؛ ← صادقی تهرانی، تبصرة الفقهاء، ۲/۱۵۴.
  157. مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۱۳۸–۱۳۹.
  158. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ۴/۳۳۶–۳۳۷.
  159. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۳۷.
  160. بقره، ۲۳۲؛ طلاق، ۷؛ نساء، ۳۴.
  161. کلینی، الکافی، ۵/۵۱۰–۵۱۱.
  162. مجلسی، بحار الانوار، ۱۰۰/۲۵۴.
  163. نجفی، جواهر الکلام، ۳۱/۳۳۴.
  164. نساء، ۳۲.
  165. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ۴/۳۳۶.
  166. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۲/۲۷۹؛ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳/۱۰۴–۱۰۵.
  167. نساء، ۱۹.
  168. طوسی، المبسوط، ۱/۲۳۹.
  169. کیدری، اصباح الشیعة، ۴۴۴.
  170. کیدری، اصباح الشیعة، ۴۴۴؛ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳/۱۰۶، ۱۰۸ و ۱۱۳.
  171. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۹۹–۳۰۰؛ امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۴۸.
  172. خوانساری، جامع المدارک، ۴/۴۷۷؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۹۸.
  173. امام‌خمینی، نجاة العباد، ۳۸۰.
  174. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۸/۳۶۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۳۱/۲۰۷؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۹۰–۲۹۱.
  175. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۸/۳۰۸.
  176. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۳/۱۵۶.
  177. شمس‌الدین، مسائل حرجة، ۳/۸۸؛ فضل‌الله، تأملات اسلامیه، ۱۱۲؛ صانعی، فقه الثقلین، ۲/۳۱۰؛ جناتی، رساله توضیح المسائل (استفتائات)، ۴۹۵.
  178. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۳۵۱.
  179. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۲۴.
  180. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۶۲.
  181. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۸۸.
  182. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۹۰؛ امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۴۸–۱۴۹.
  183. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۸/۳۰۸.
  184. امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۹۰؛ امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۴۸–۱۴۹.
  185. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۳۹۲.
  186. شیرازی، ۶۵۲؛ جناتی، رساله توضیح المسائل (استفتائات)، ۴۵۹.
  187. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۴/۲۳۶–۲۳۷.
  188. نوری، مستدرک الوسائل، ۱۵/۳۰۶؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۸۵ و ۳۱۰.
  189. کلینی، الکافی، ۶/۵۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۲/۸.
  190. نساء، ۱۹.
  191. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۰/۱۷۰–۱۷۱.
  192. طلاق، ۱–۷؛ بقره، ۲۳۱–۲۳۲.
  193. طوسی، الخلاف، ۴/۴۴۲؛ ابن‌ادریس، السرائر، ۲/۶۷۳.
  194. طوسی، الخلاف، ۴/۴۴۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۳۲/۵؛ وزارة الاوقاف، ۲۹/۱۱.
  195. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۴۵–۱۴۸.
  196. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۹/۲۹؛ نجفی، جواهر الکلام، ۳۲/۲۵.
  197. امام‌خمینی، وسیلة النجاة، ۵۱۰؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۰.
  198. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۴.
  199. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۷؛ ← امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۱۳.
  200. گلپایگانی، هدایة العباد، ۲/۳۹۳–۳۹۴؛ خویی، منهاج الصالحین، ۲/۲۸۱.
  201. وزارة الاوقاف، ۲۹/۴۵–۴۹.
  202. بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲۵/۴۸۶–۴۸۷؛ یزدی طباطبایی، تکملة العروه، ۱/۷۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۵.
  203. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۰۶–۴۰۷؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۲–۲۷۳.
  204. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۸/۱۰۳؛ نجفی، جواهر الکلام، ۳۰/۳۱۸؛ مکارم شیرازی، انوار الفقاهه، ۳/۱۰–۲۱.
  205. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۳۸–۱۳۹.
  206. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۱۳۱؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۰۷.
  207. هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۶۶–۳۶۷.
  208. بقره، ۲۲۹.
  209. امام‌خمینی، تعلیقه عروه، ۹۸۹.
  210. امام‌خمینی، نجاة العباد، ۳۸۲.
  211. نساء، ۱۱ و ۱۷۶.
  212. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۷۶؛ امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۴۷.
  213. نجفی، جواهر الکلام، ۳۹/۲۱۰–۲۱۱.
  214. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۲۸؛ حلی، علامه، تبصرة المتعلمین، ۱۷۲؛ صافی گلپایگانی، جامع الاحکام، ۲/۲۲۲.
  215. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۷۸–۳۷۹.
  216. مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۳۷.
  217. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ۴/۲۱۵.
  218. کلینی، الکافی، ۷/۸۵.
  219. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۳۸–۱۴۰.
  220. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴/۲۶۳–۲۶۸.
  221. حلبی، الکافی فی الفقه، ۴۳۹؛ طوسی، المبسوط، ۸/۱۷۴.
  222. مفید، المقنعه، ۷۲۹.
  223. سید مرتضی، الانتصار، ۵۰۷.
  224. سلار، ۲۳۳.
  225. الوسیلة الی نیل الفضیله، ۲۲۲.
  226. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۲۶؛ ← کرکی، جامع المقاصد، ۱۲/۲۶۵.
  227. حلی، علامه، تحریر الاحکام، ۵/۲۶۸.
  228. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۲۵.
  229. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۲۵؛ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳/۴۴۹.
  230. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۲۵.
  231. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۱۵۵–۱۵۶؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۷.
  232. حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳/۴۴۹.
  233. نجفی، جواهر الکلام، ۴۰/۲۷۴ و ۴۱/۱۶۵–۱۶۶؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۲۵.
  234. طوسی، النهایه، ۳۳۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴/۲۵۱؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۸/۴۷۴.
  235. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۱۵۹.
  236. امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۲۵.
  237. طوسی، الخلاف، ۵/۲۵۴؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۳/۳۲؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۵/۳۷۱.
  238. صانعی، فقه الثقلین، ۲۰۸–۲۲۸؛ زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ۶/۳۱۰–۳۱۱.
  239. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۳۱.
  240. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱/۶۸۹–۶۹۱؛ جوادی آملی، زن در آیینه جلال، ۴۱۷–۴۱۹.
  241. طوسی، المبسوط، ۸/۱۰۱؛ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳/۴۲۱.
  242. نجفی، جواهر الکلام، ۴۰/۱۲.
  243. حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳۹۴؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۳/۳۲۸؛ نراقی، ۱۷/۳۶؛ خوانساری، جامع المدارک، ۶/۷.
  244. ← مرتضوی، شایستگی زنان برای قضاوت، ۱۵۶–۲۰۲؛ مرتضوی، محقق اردبیلی و قضاوت زن، ۲/۲۳۳–۲۹۲.
  245. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۲/۱۵.
  246. خوانساری، جامع المدارک، ۶/۷.
  247. ازجمله: جوادی آملی، زن در آیینه جمال، ۴۰۳؛ صانعی، فقه الثقلین، ۲/۴۰۹؛ محمدی گیلانی، شایستگی زنان برای عهده‌دار شدن قضاوت، ۸۹–۱۴۶.
  248. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۶.
  249. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۱۳۹.
  250. فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة، ۲۴/۴۴–۴۵.
  251. نساء، ۳۴.
  252. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ۴/۳۴۳.
  253. فضل‌الله، من وحی القرآن، ۴/۲۹۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۳۲؛ منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ۱/۳۵۰؛ موسوی اردبیلی، فقه القضاء، ۱/۹۱.

منابع

  • قرآن کریم.
  • ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
  • ابن‌ادریس حلی، محمدبن‌منصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌حمزه، محمدبن‌علی، الوسیلة الی نیل الفضیله، تحقیق محمد حسون، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، جواهر الکلام، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌ماجه قزوینی، محمدبن‌یزید، سنن ابن‌ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
  • ابوداود سجستانی، سلیمان‌بن‌اشعث، سنن ابی‌داود، تحقیق سعید محمد لحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • احمدبن‌حنبل، مسند الامام احمدبن‌حنبل، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.
  • اردبیلی، احمدبن‌محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق مجتبی عراقی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، ج۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • امام‌خمینی، استفتائات، ج۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • امام‌خمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، رساله نجاة العباد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، وسیلة النجاة مع تعالیق الامام‌الخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • بارتُلِمُه، کرستیان، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین الزمانی، تهران، عطایی، چاپ اول، ۱۳۳۷ش.
  • بحرانی، یوسف‌بن‌احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • بغوی، حسین‌بن‌مسعود، تفسیرالبغوی (معالم التنزیل) تحقیق مهدی عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • جام جم، روزنامه، ۲۸/۲/۱۳۹۲ش.
  • جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، لبنان، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۳۹۲ق.
  • جناتی، محمدابراهیم، رساله توضیح المسائل (استفتائات)، قم، انصاریان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، آوای توحید، قم، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۷۳ش.
  • جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • حدیدچی (دباغ)، مرضیه، پرواز با نور، به کوشش عالیه شفیعی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حکیم طباطبایی، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، قم، دارالتفسیر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • حکیم‌پور، محمد، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، تهران، نغمه نواندیش، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تصحیح رضا استادی، اصفهان، کتابخانه امام‌امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، تبصرة المتعلمین فی احکام الدین، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • حلی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • حلی، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • حلی، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • حلی، محقق، جعفربن‌حسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • حیدری، حسین و جنت خاکسار آرانی، مطالعه تطبیقی مقررات کیفری عبرانی و حمورابی، مجله پژوهش حقوق کیفری، شماره ۸، ۱۳۹۳ش.
  • خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، قم، مدینة العلم، چاپ بیست و هشتم، ۱۴۱۰ق.
  • دارمی، عبدالله‌بن‌رحمن، سنن الدارمی، دمشق، ۱۳۴۹ق.
  • دروویل، گاسپار، سفرنامه دروویل، تهران، گوتمبرگ، ۱۳۶۱ش.
  • دوبوار، سیمون، جنس دوم، ترجمه قاسم صنعوی، تهران، توس، ۱۳۸۲ش.
  • دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، مشرق‌زمین گاهواره تمدن، ج۱، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
  • دورانت، تاریخ تمدن، یونان باستان، ج۲، ترجمه امیرحسین آریان‌پور و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
  • دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیست و دوم، ۱۳۶۹ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • رجایی، عاتقه، خاطرات، چاپ‌شده در برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.
  • رضوی، سیدعباس، رسالت حوزه در حفظ شئون و احیای حقوق زنان، مجله حوزه، شماره ۱۶۷، ۱۳۹۲ش.
  • روحانی، سیدحمید، خاطرات، چاپ‌شده در برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.
  • زحیلی، وهبةبن‌مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلته، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۵ق.
  • زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • سرخسی، محمدبن‌ابی‌سهل، المبسوط، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • سعیدزاده، سیدمحسن، مشاغل زنان در عصر رسالت، ماهنامه پیام زن، شماره ۳۸ و ۳۹، اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۴ش.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • سیستانی، سیدعلی، المسائل المنتخبه، قم، دفتر آیت‌الله سیستانی، چاپ نهم، ۱۴۲۲ق.
  • شمس‌الدین، محمدمهدی، مسائل حرجة فی فقه المرئة ـ حقوق الزوجه، بیروت، مؤسسه الدولیة للدراسات و النشورات، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
  • شهابی، محمود، ادوار فقه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • شهید ثانی، زین‌الدین‌بن‌علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • شیرازی، سیدصادق، المسائل الاسلامیه مع المسائل الحدیثه، قم، یس الزهرا، چاپ سوم، ۱۴۲۵ق.
  • صادقی تهرانی، محمد، تبصره الفقهاء بین الکتاب و السنه، قم، اسماعیلیان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • صافی گلپایگانی، لطف‌الله، جامع الاحکام، قم، نشر حضرت معصومه (س)، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • صانعی، یوسف، فقه الثقلین فی شرح تحریر الوسیله، قصاص، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طباطبایی، سیده‌فاطمه، اقلیم خاطرات، تهران، پژوهشکده امام‌خمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • طبرسی، حسن‌بن‌فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمدبن‌جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الخلاف، تحقیق سیدعلی خراسانی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
  • طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۰ق.
  • علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ اول، ۱۹۷۰م.
  • فاضل آبی، حسن‌بن‌ابی‌طالب، کشف الرموز فی شرح مختصر النافع، تحقیق علی‌پناه اشتهاردی و آقاحسین یزدی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
  • فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیله، القضاء و الشهادات، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • فضل‌الله، سیدمحمدحسین، تأملات الاسلامیه حول المرئة، بیروت، دارالملاک، ۱۴۲۱ق.
  • فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
  • کاتوزیان، ناصر مقدمه علم حقوق با اضافات، تهران سهامی انتشار، چاپ هفتاد ونهم، ۱۳۹۰ش.
  • کاشانی، ملافتح‌الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تصحیح میرزاابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بی‌تا.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کرکی، محقق ثانی، علی‌بن‌حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق.
  • کریستین، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، دنیای کتاب، چاپ نهم، ۱۳۷۴ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • کونگ، هانس، زن در مسیحیت، ترجمه، حمید بخشنده و طیبه مقدم، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • کیدری، محمدبن‌حسن، اصباح الشیعة بمصباح الشریعه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع) چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • گلپایگانی، سیدمحمدرضا، مجمع المسائل، تحقیق علی کریمی جهرمی و دیگران، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • گلپایگانی، هدایة العباد، تحقیق علی ثابتی همدانی و علی نیری همدانی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • محمدی گیلانی، محمد، شایستگی زنان برای عهده‌دار شدن قضاوت، مجله فقه اهل بیت(ع)، شماره ۱۰، ۱۳۷۶ش.
  • مرتضوی، سیدضیاء، شایستگی زنان برای قضاوت، نقدی بر شایستگی زنان برای قضاوت و مناصب رسمی، مجله حکومت اسلامی، شماره ۶، ۱۳۷۶ش.
  • مرتضوی، محقق اردبیلی و قضاوت زن، چاپ شده در مقالات کنگره محقق اردبیلی، قم، دفتر کنگره، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • مصطفوی، زهرا، مصاحبه، چاپ‌شده در پابه‌پای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۹، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • مغنیه، محمدجواد، الفقه علی المذاهب الخمسه، بیروت، دارالتیار الجدید، چاپ دهم، ۱۴۲۱ق.
  • مغنیه، التفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، احکام النساء، تحقیق مهدی نجف، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، احکام پزشکی، قم، مدرسه امام‌علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
  • مکارم شیرازی، انوار الفقاهه فی شرح تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، ۱۳۸۷ش.
  • مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجاه و یکم، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و نهم، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۴، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و ششم، ۱۳۸۶ش.
  • منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، قم، تفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • موسوی اردبیلی، سیدعبدالکریم، فقه القضاء، قم، بی‌جا، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • میلانی، سیدمحمدهادی، محاضرات فی فقه الامامیه، البیع، مشهد، دانشگاه فردوسی، چاپ اول، ۱۳۹۵ق.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
  • نراقی، ملااحمد، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • نسائی، احمدبن‌شعیب، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار البنداری و سیدکسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • نظری، منوچهر، زنان در عرصه قانون‌گذاری ایران، تهران، کویر، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
  • نفیسی، عبدالله فهد، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ترجمه کاظم چاپچیان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش.
  • نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیه، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۲۴–۳۸، مصر، دارالصفوه، چاپ اول، ۱۴۰۴–۱۴۲۷ق.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال‌های ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • هاشمی رفسنجانی، مصاحبه، روزنامه جمهوری اسلامی، ۷/۱۰/۱۳۶۴ش.
  • هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ جامع فقه مطابق مذهب أهل بیت علیهم السلام، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • هیثمی، علی‌بن‌ابی‌بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
  • یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، تحقیق احمد محسنی سبزواری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، تحقیق سیدمحمدحسین طباطبایی، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • یزدی طباطبایی، حاشیة المکاسب، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.

پیوند به بیرون