هنر: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
جز (removed Category:نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''هنر'''، آفرینشِ زیبایی و خلاقیت ذهنی هنرمند و نقش هنرمندان. | '''هنر'''، آفرینشِ زیبایی و خلاقیت ذهنی هنرمند و نقش هنرمندان. | ||
از نظر [[امامخمینی]]، هنر، به هنر متعهد و غیرمتعهد قابل تقسیم است و هنر متعهد، هنری است که قصد ارتقای معنوی انسان معاصر را داشته باشد و باورهای دینی و اعتقادات را نشان دهد. ایشان هنر را در خدمت [[تربیت]] و رشد سالم اخلاقی و علمی [[جامعه]] میخواست. | |||
از نگاه امامخمینی [[فرهنگ]] و هنر در [[دوره پهلوی]] محتوای خود را از دست داده و به ابتذال کشیده شده بود؛ لذا با مخالفت ایشان روبهرو شد. ایشان با اصل هنر و مظاهر آن، ازجمله [[سینما]]، [[رادیو]] و [[تلویزیون]] که به حال ملت مفید و باعث تربیت درست و رشد جوانان باشد، مخالفتی نداشت، بلکه با فحشا و [[عقبماندگی]] جوانان و اینکه این رسانهها به مراکز فحشا تبدیل شده، در خدمت [[اجانب|بیگانگان]] قرار گیرند، مخالف بود. لذا، هنر متعهد در نگاه ایشان، باید نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی بوده، ترسیمگر روشنِ [[عدالت اجتماعی|عدالت]] و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول باشد. | |||
امامخمینی با نگاه عرفانی خود، [[رزمندگان اسلام]] را هنرمندان واقعی میدانست که شهادتشان، هنر و سرمایهای زوالناپذیر است و خون هنرمندان فرزانه در جبهه عشق و [[شهادت]]، هنری بود که به تناسب عظمت [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]]، جان زیباپسندان را معطر میساخت. | |||
امامخمینی خودُ روحی لطیف داشت و از منظر عرفان که همزاد هنر است، به مقوله هنر مینگریست. ایشان خود هنرمند و هنرشناس بود و از میان هنرها به خوشنویسی، [[شعر]] و نثر میپرداخت. | |||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
واژه هنر (سونر/ سونره) در سانسکریت، ترکیبی از دو واژه «سو» به معنی نیک و «نر» یا «نره» به معنای زن و مرد است. در | واژه هنر (سونر/ سونره) در سانسکریت، ترکیبی از دو واژه «سو» به معنی نیک و «نر» یا «نره» به معنای زن و مرد است. در زبان فارسی حرف «سین» به «ها» تبدیل شده و واژه هنر شکل گرفته است که به معنای [[انسان کامل]] و فرزانه است.<ref>موسوی، حکمت هنر، ۲۲</ref> هنر، [[علم]]، معرفت، دانش، فضل، کمال، کیاست و زیرکی، آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب هنر را از دیگران برتر میکند.<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۴/۲۰۸۴۱</ref> در کهنترین تعریف هنر، [[افلاطون]] میگوید: هنر، میمسیس (mimesis) یا همان [[تقلید]] است.<ref>ارسطو، بوطیقا، ۲۰</ref> هنرمند نیز کسی است که هنری مانند شاعری، نقاشی، بازیگری و نوازندگی را پیشه خود کرده<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۴/۲۰۸۴۲</ref> و در خلق آثار هنری توانا باشد.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۸۴۳۲</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
قدیمیترین یافتههای هنری باستانشناسان، چندین نقاشی مربوط به دوران پارینهسنگی است که به شصت هزار سال پیش بازمیگردد. این آثار در غارهای لاسکو فرانسه و آلتامیرای اسپانیا کشف شده است.<ref>قرهباغی، هنر نقد هنری، ۳۱–۳۲</ref> در قرن چهارم پیش از میلاد، هنرمندان یونانی با آفرینش آثار هنری و تقلید یا محاکات که هدفش الگوبرداری از طبیعت بود، | قدیمیترین یافتههای هنری باستانشناسان، چندین نقاشی مربوط به دوران پارینهسنگی است که به شصت هزار سال پیش بازمیگردد. این آثار در غارهای لاسکو فرانسه و آلتامیرای اسپانیا کشف شده است.<ref>قرهباغی، هنر نقد هنری، ۳۱–۳۲</ref> در قرن چهارم پیش از میلاد، هنرمندان یونانی با آفرینش آثار هنری و تقلید یا محاکات که هدفش الگوبرداری از طبیعت بود، روح خود را از درد و رنجی که بدان گرفتار بودند، رها کرده، به [[آرامش]] میرسیدند.<ref>مددپور، حقیقت و هنر، ۸۰</ref> در دوران اعراب جاهلی پیش از [[اسلام]]، هنر و صنعتی جز [[شعر]] وجود نداشت؛ هرچند پس از اسلام، آنان با فتح [[سوریه]]، [[مصر]] و [[ایران]]، از هنر آنان اقتباس کردند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۳۴</ref> | ||
همزمان با دوران جاهلیت، در ایران باستان هنر از اعتبار خاصی برخوردار بود و تجسم قدرت پادشاهان بهشمار میآمد. این هنر در معماری کاخها و معابد، سنگتراشی، نقوش برجسته، لعاب مینایی، پیکرتراشی، ساخت ظروف و جامهای گرانبها و هنر قالیبافی خلاصه میشد. در | همزمان با دوران جاهلیت، در ایران باستان هنر از اعتبار خاصی برخوردار بود و تجسم قدرت پادشاهان بهشمار میآمد. این هنر در معماری کاخها و معابد، سنگتراشی، نقوش برجسته، لعاب مینایی، پیکرتراشی، ساخت ظروف و جامهای گرانبها و هنر قالیبافی خلاصه میشد. در دوران هخامنشی، هنر صرفاً در خدمت قدرت بود و کمتر به زندگی حقیقی مردم توجه داشت.<ref>بروسیوس، ایران باستان، ۱۹۴</ref> هنر و معماری ساسانیان نیز در شهرسازی و ساخت کاخها بود؛ همچنین هنرهای مختلفی چون نساجی، شیشهسازی، فلزکاری، جواهرکاری و دیگر هنرهای تزئینی، در دوران ساسانی رشد یافت.<ref>بروسیوس، ایران باستان، ۲۵۰–۲۵۴</ref> | ||
با طلوع اسلام در ایران، فرهنگ ساسانی با | با طلوع اسلام در ایران، فرهنگ ساسانی با هنر اسلامی گنبدسازی، طاقهای هلالی، گچبری، مقرنسکاری، خوشنویسی، تجلید [[قرآن]] و… به اوج خود نزدیک شد. هنر نگارگری نیز در هنر اسلامی رشد یافت و مینیاتور ایرانی نشانگر عالم مُثل گشت. این هنر خواهان وصف گوهر دگرگوننشده یا همان [[اعیان ثابته]] بود که بیانگر عالم دومی بود که حقیقت موجودات در ظرف علم حضوری حق دارند.<ref>بلخاری، آشنایی با فلسفه هنر، ۱۰۸</ref> خوشنویسی نیز به واسطه رمز و راز حروف قدسی، از تقدس خاصی در هنر اسلامی برخوردار است<ref>بلخاری، آشنایی با فلسفه هنر، ۱۱۰</ref>؛ چنانکه هنر تذهیب سیلان روح به سوی پروردگار را متبلور میکند.<ref>نصر، هنر و معنویت، ۳۳</ref> و سرانجام اینکه کارکرد هنر اسلامی در ایران، جلوهدادن زیباشناسانه تجلی حق در عالم امکان است.<ref>بلخاری، آشنایی با فلسفه هنر، ۴۵</ref> | ||
پس از تغییر و تحولات بسیار در هنر و چگونگی | پس از تغییر و تحولات بسیار در هنر و چگونگی آفرینش آن و ایجاد سبکها و مکاتب مختلف در جهان، هنر با فرم فعلی، از قرن شانزدهم میلادی در ایتالیا رواج یافت.<ref>قرهباغی، هنر نقد هنری، ۳۵؛ آیتاللهی، شیوههای مختلف، ۳۶</ref> در این دوره با تأثیرپذیری از دوران روشنگری، مکاتب هنری نیز یکی پس از دیگری پدیدار شدند.<ref>عسگریکیا، سیر تحول مکاتب نقاشی، ۱۷–۱۸</ref> | ||
== چیستی هنر == | == چیستی هنر == | ||
هنر، هر نوع فعالیت غیر معطوف به سود شخص با استفاده از نیروی تخیل و قواعد زیباشناختی است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۸/۸۴۲۹</ref> و جز با شناخت مفهوم زیبایی میسر نمیشود<ref>جعفری، زیبایی و هنر، ۲۶–۲۹</ref>؛ هنرمند نیز برای خلق هنر تمامی احساساتش را مهار کرده، به آنها توازن میبخشد.<ref>محدثی، هنر مکتبی، ۱۴–۱۵</ref> وقتی آدمی بتواند احساساتی را که خود به دست آورده، به دیگران منتقل کند، به صورتی که آنان نیز همان تأثیر و مراحل عاطفی را احساس کنند، این عمل، هنر و فرد نیز هنرمند محسوب میشود.<ref>تولستوی، هنر چیست، ۲۶؛ شاله، شناخت زیبایی، ۵۱</ref> هنر بر دوپایه [[فلسفه]] و [[عرفان]] استوار است. هنرمند در مرحله فلسفه، واقعیت را میبیند و به جایگاه اشیا و تأثیری که بر همدیگر دارند، واقف میشود. در مرحله عرفان نیز، تجلیات روح تصفیه میشود و خویش را بر هنرش حاکم میکند<ref>تقوی، تأملات فرهنگی، ۳۰۳</ref>؛ بنابراین هنر ایجاد عالم ایدئال است و بدون آن، حیات ناقص است و علم و فلسفه نیز نمیتوانند جای آن را پر کنند.<ref>شاله، شناخت زیبایی، ۲۵ و ۱۶۲</ref> هنر به دو دسته تقسیم میشود: هنرهای زیبا که نمایش و تجسم زیبایی و ارضای میل زیبادوستی آدمی است، و هنرهای صنعتی که هدفشان تولید اشیای زیبا و مفید است.<ref>شاله، شناخت زیبایی، ۹۲–۹۳</ref> | هنر، هر نوع فعالیت غیر معطوف به سود شخص با استفاده از نیروی تخیل و قواعد زیباشناختی است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۸/۸۴۲۹</ref> و جز با شناخت مفهوم زیبایی میسر نمیشود<ref>جعفری، زیبایی و هنر، ۲۶–۲۹</ref>؛ هنرمند نیز برای خلق هنر تمامی احساساتش را مهار کرده، به آنها توازن میبخشد.<ref>محدثی، هنر مکتبی، ۱۴–۱۵</ref> وقتی آدمی بتواند احساساتی را که خود به دست آورده، به دیگران منتقل کند، به صورتی که آنان نیز همان تأثیر و مراحل عاطفی را احساس کنند، این عمل، هنر و فرد نیز هنرمند محسوب میشود.<ref>تولستوی، هنر چیست، ۲۶؛ شاله، شناخت زیبایی، ۵۱</ref> هنر بر دوپایه [[فلسفه]] و [[عرفان]] استوار است. هنرمند در مرحله فلسفه، واقعیت را میبیند و به جایگاه اشیا و تأثیری که بر همدیگر دارند، واقف میشود. در مرحله عرفان نیز، تجلیات روح تصفیه میشود و خویش را بر هنرش حاکم میکند<ref>تقوی، تأملات فرهنگی، ۳۰۳</ref>؛ بنابراین هنر ایجاد عالم ایدئال است و بدون آن، حیات ناقص است و [[علم]] و فلسفه نیز نمیتوانند جای آن را پر کنند.<ref>شاله، شناخت زیبایی، ۲۵ و ۱۶۲</ref> هنر به دو دسته تقسیم میشود: هنرهای زیبا که نمایش و تجسم زیبایی و ارضای میل زیبادوستی آدمی است، و هنرهای صنعتی که هدفشان تولید اشیای زیبا و مفید است.<ref>شاله، شناخت زیبایی، ۹۲–۹۳</ref> | ||
چیستی هنر بحثی فلسفی است تا هنری<ref>وابرتن، چیستی هنر، ۱۲</ref> و آنچه باعث هنرآفرینی میشود، قصد هنرمند است و نه عنصری در ذات و نفس اثر هنری؛ از اینرو اثر هنری بسته به همین قصد هنرمند، در خدمت هدفی نیک آفریده میشود.<ref>هنفلینگ، چیستی هنر، ۳ و ۴۴</ref> هرچند پس از عصر | چیستی هنر بحثی فلسفی است تا هنری<ref>وابرتن، چیستی هنر، ۱۲</ref> و آنچه باعث هنرآفرینی میشود، قصد هنرمند است و نه عنصری در ذات و نفس اثر هنری؛ از اینرو اثر هنری بسته به همین قصد هنرمند، در خدمت هدفی نیک آفریده میشود.<ref>هنفلینگ، چیستی هنر، ۳ و ۴۴</ref> هرچند پس از عصر رمانتیسم، شعار «هنر برای هنر» مطرح شد و مفیدبودن هنر، نشانه ضعف آن اعلام گشت،<ref>عبدالحسینی، هنر در کلام امام، ۱۹۶</ref> هنرمندان مبدع این نظریه، معتقد بودند هنر به خودی خود، خوشایند است و غیر از خود، هدف دیگری ندارد<ref>شاله، شناخت زیبایی، ۳۴</ref>؛ از اینرو هنر برای صرف تفریح و لذت مخاطب، تولید میشود.<ref>ساروخانی، جامعهشناسی ارتباطات، ۱۴۰</ref> | ||
اسلام چنانکه [[امامخمینی]] نیز اشاره کرده است،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۸۴</ref> نظریه هنر برای هنر را مردود میداند و هدف هنر را تعالی معنوی انسان معرفی میکند.<ref>آوینی، رستاخیز جان، ۱۳۴</ref> هنرمند با آفرینش هنری خویش در صدد انسانسازی است تا خلأ وجودی خویش را از هنر و زیباییهای آن پر کند<ref>قربانی، مجموعه کامل قوانین، ۱۰۹</ref>؛ از همینرو، برترین هنر در اسلام، هنر دینی است که از عواطف آدمی سرچشمه میگیرد و [[خداوند]] و [[عشق]] و نیکی را به مخاطب عرضه میدارد.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۳۳۰۲</ref> | اسلام چنانکه [[امامخمینی]] نیز اشاره کرده است،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۸۴</ref> نظریه هنر برای هنر را مردود میداند و هدف هنر را تعالی معنوی انسان معرفی میکند.<ref>آوینی، رستاخیز جان، ۱۳۴</ref> هنرمند با آفرینش هنری خویش در صدد انسانسازی است تا خلأ وجودی خویش را از هنر و زیباییهای آن پر کند<ref>قربانی، مجموعه کامل قوانین، ۱۰۹</ref>؛ از همینرو، برترین هنر در اسلام، هنر دینی است که از عواطف آدمی سرچشمه میگیرد و [[خداوند]] و [[عشق]] و نیکی را به مخاطب عرضه میدارد.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۳۳۰۲</ref> | ||
== جایگاه دینی هنر == | == جایگاه دینی هنر == | ||
در منابع اسلامی آمده است که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۴/۴۵۵</ref> هنر، پرستش خداوند زیبا و متجلیکردن جلوههای الهی در وجوه مختلف است.<ref>آیتاللهی، آیه نور، ۱۳۰</ref> خداوند عین حقیقت است و هنرمند کارش کشف حقیقت است.<ref>افروغ، مجموعه مقالات زیباییشناسی، ۱۳۵</ref> منشأ هنر در دیدگاه اسلامی، عشق به جمال است که در راستای وصف [[اسمای الهی]] است. زیباییشناسی هنر اسلامی بر اساس | در منابع اسلامی آمده است که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۴/۴۵۵</ref> هنر، پرستش خداوند زیبا و متجلیکردن جلوههای الهی در وجوه مختلف است.<ref>آیتاللهی، آیه نور، ۱۳۰</ref> خداوند عین حقیقت است و هنرمند کارش کشف حقیقت است.<ref>افروغ، مجموعه مقالات زیباییشناسی، ۱۳۵</ref> منشأ هنر در دیدگاه اسلامی، عشق به جمال است که در راستای وصف [[اسمای الهی]] است. زیباییشناسی هنر اسلامی بر اساس [[وحدت و کثرت|کثرت]] در وحدت و وحدت در کثرت است که برگرفته از معارف اسلامی است و بر توحید دلالت دارد.<ref>افروغ، مجموعه مقالات زیباییشناسی، ۱۳۶</ref> از دوران [[رسول اکرم(ص)]] و [[امامان(ع)]]، هنرمندان مورد توجه بودند<ref>جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۷۰</ref>؛ البته از آنجاییکه هنر هنرمندان دربار خلفای [[بنی امیه|اموی]] و [[بنی عباس|عباسی]]، مانند خوانندگان، نوازندگان و شاعران، در خدمت ارضای تمایلات نفسانی حکام بود،<ref>جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۵۸</ref> مورد نکوهش [[امامان معصوم(ع)]] قرار گرفت<ref>تقوی، تأملات فرهنگی، ۳۰۲</ref> و روایاتی که در نکوهش خوانندگی و نوازندگی وارد شده،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۷/۳۱۵</ref> ناظر به همین هنر و هنرمندانی است که در خدمت عیش و نوش و فساد قدرتمندان بودند. اسلام با هنر مخالف نیست؛ به شرطی که سبب اتلاف وقت و چیرگی [[هوای نفس]] نشود و آدمی را از یاد خداوند غافل نکند.<ref>جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۶۱</ref> از اینرو اسلام با توجه به نیازهای روحی و معنوی بشر، زیبایی و هنر را جایز و مطلوب میداند.<ref>جعفری، زیبایی و هنر، ۱۳۶</ref> هنر اسلامی نیز میکوشد با پدیدههای اینجهانی، از مفهومی مقدس سخن بگوید.<ref>امامی، عوامل معنوی و فرهنگی، ۷/۳۲–۳۳</ref> هنرمند اسلامی نیز مانند [[عارف]] از [[وجود]] و وجودشناسی سخن میگوید و به عالم حقایق اشاره میکند.<ref>افروغ، مجموعه مقالات زیباییشناسی، ۱۳۱</ref> | ||
هنر اسلامی بر خلاف هنر غربی که بر | هنر اسلامی بر خلاف هنر غربی که بر ذهنگرایی و اصالت فرد مبتنی است، سرچشمه هنر را فراتر از فرد میداند و میکوشد هنر را به بازتاب ساحتی معنوی که فراتر از ابعاد ذهنی و روانشناختی بشر است، مربوط سازد<ref>نصر، جوان مسلمان، ۳۲۴–۳۲۵</ref> و به تعبیر امامخمینی مشام جان زیباپسندِ طالبانِ جمال حق را معطر سازد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵</ref> بنابراین راز هنر اسلامی در معنویت و حقیقت عرفانی درون آن نهفته است. در هنر اسلامی، انسان شرف و عزت ازلی خود را در مییابد و به جای اینکه نفس خویش را به بیرون بازتاب دهد، در مرکز وجود خویش مستقر میسازد.<ref>عبدالحسینی، هنر در کلام امام، ۱۹۵</ref> از اینجاست که هنر اسلامی باید بیانگر لحظههای بیداری و تعالی انسان<ref>محدثی، هنر مکتبی، ۷۵</ref> و فرم و محتوای هنر مقدس حاوی بینش روحانی مشخصی<ref>بورکهارت، هنر مقدس، ۷</ref> باشد. هنر اسلامی با روح قرآن و [[وحی]] اسلام مرتبط و در پی بازتاب یگانگی [[احدیت و واحدیت|حضرت احدیت]] است<ref>نصر، جوان مسلمان، ۱۵۴–۱۵۵</ref> و قرآن از آن جهت که اثری بیهمتاست، خود هنر مسلم است.<ref>جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۷۰</ref> در هنرهای شنیداری، [[تلاوت قرآن|تلاوت قرآن کریم]] و در میان هنرهای تجسمی، معماری و خوشنویسی، هنرهای اسلامیاند که بازتابنده زیبایی کلام خداوند در جامعه اسلامی هستند.<ref>نصر، جوان مسلمان، ۱۵۶–۱۵۷</ref> | ||
== نقش سازنده هنر == | == نقش سازنده هنر == | ||
[[امامخمینی]] هنر را در خدمت تربیت و رشد سالم اخلاقی و علمی جامعه میخواست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۷</ref> و البته هنر متعالی باعث معراج آدمی است و چون نردبانی با تکیه بر [[ایمان]] و تعهد، او را به تکامل و بام حقیقت میرساند.<ref>حسینی بهشتی، زندگی و مبارزات، ۲۳۱</ref> این هنر، اضطراب و نگرانیهای امور دنیوی را از بین برده، جهانی تازه برای آدمی کشف میکند<ref>امامی، عوامل معنوی و فرهنگی، ۳۵</ref> و راهی برای درک نشانههای الهی و تزکیه نفس بشر، در راه رسیدن به حق و حقیقت میگشاید<ref>آیتاللهی، آیه نور، ۷۳</ref> و باعث بیداری روح آدمی میشود<ref>میراحسان، پدیدار و معنا، ۱۴۶</ref>؛ از اینرو هنر سینما، تلویزیون و رادیو از دیدگاه امامخمینی مظاهر تمدناند که باید در خدمت آموزش و | [[امامخمینی]] هنر را در خدمت تربیت و رشد سالم اخلاقی و علمی [[جامعه]] میخواست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۷</ref> و البته هنر متعالی باعث معراج آدمی است و چون نردبانی با تکیه بر [[ایمان]] و تعهد، او را به تکامل و بام حقیقت میرساند.<ref>حسینی بهشتی، زندگی و مبارزات، ۲۳۱</ref> این هنر، اضطراب و نگرانیهای امور دنیوی را از بین برده، جهانی تازه برای آدمی کشف میکند<ref>امامی، عوامل معنوی و فرهنگی، ۳۵</ref> و راهی برای درک نشانههای الهی و [[تزکیه نفس]] بشر، در راه رسیدن به حق و حقیقت میگشاید<ref>آیتاللهی، آیه نور، ۷۳</ref> و باعث بیداری روح آدمی میشود<ref>میراحسان، پدیدار و معنا، ۱۴۶</ref>؛ از اینرو هنر سینما، تلویزیون و رادیو از دیدگاه امامخمینی مظاهر تمدناند که باید در خدمت آموزش و تعلیم و تعلم باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۷؛ ۵/۲۶۲؛ ۶/۱۵ و ۹/۱۵۴</ref> ایشان با توجه به تأثیر فراوان رسانه [[تلویزیون]] بر مردم بهویژه در حوزه فیلم، براین باور بود فیلم نباید انحرافی باشد و در جوانان انحراف ایجاد کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۹۷</ref> امامخمینی در راستای آموزش و تعلیم، تماشای فیلمهای سازنده را خالی از اشکال شرعی میدانست؛ به شرطی که بیننده از روی [[شهوت]] به فیلم و شخصیتهای آن نگاه نکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۴۸</ref>؛ همچنین ایشان دیدن فیلمهایی که جنبه سازنده ندارند و آدمی را از اخلاق متعالی منحرف میسازند، ممنوع میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۴ و ۱۱/۱۹۶</ref> و بهویژه فیلمهای کودکان و نوجوانان باید آموزنده باشند؛ چون باعث تربیت [[جوان|نسل جوان]] میشوند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۴؛ ۱۱/۱۹۷ و ۱۲/۳۲۶</ref>{{ببینید|رادیو|تلویزیون|سینما}} | ||
== هنر در دوره پهلوی == | == هنر در دوره پهلوی == | ||
از نگاه امامخمینی [[فرهنگ]] و هنر در دوره پهلوی محتوای خود را از دست داده و به ابتذال کشیده شده بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۱۵–۲۱۶</ref>؛ لذا با مخالفت ایشان روبهرو شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴ و ۵۴</ref> امامخمینی تصریح کرده است تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۲</ref> ایشان با اصل هنر و مظاهر آن، ازجمله | از نگاه امامخمینی [[فرهنگ]] و هنر در دوره پهلوی محتوای خود را از دست داده و به ابتذال کشیده شده بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۱۵–۲۱۶</ref>؛ لذا با مخالفت ایشان روبهرو شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴ و ۵۴</ref> امامخمینی تصریح کرده است تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۲</ref> ایشان با اصل هنر و مظاهر آن، ازجمله [[سینما]]، رادیو و تلویزیون که به حال ملت مفید و باعث [[تربیت]] درست و رشد جوانان باشد، مخالفتی نداشت، بلکه با فحشا و [[عقبماندگی]] جوانان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴–۳۵ و ۵۴</ref> و اینکه این رسانهها به مراکز فحشا تبدیل شده، در خدمت بیگانگان قرار گیرند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۵</ref> مخالف بود. ایشان تئاتر، سینما و تلویزیون را در آن دوران عامل تخدیر ملت و فساد اخلاق جوانان میدانست که باعث بیتوجهی آنان به تولید و کسب دانش میشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۲۷؛ ۵/۲۶۲ و ۱۲/۲۶</ref> | ||
== رابطه هنر و تعهد == | == رابطه هنر و تعهد == | ||
امامخمینی معتقد بود هنر در | امامخمینی معتقد بود هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن [[عدالت]] و شرافت و انصاف است و تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و [[ظلم]] را بیاموزد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵</ref> و این همان تعهدی است که هنر بر دوش دارد. هنر متعهد، هنری است که قصد ارتقای معنوی انسان معاصر را داشته باشد<ref>آوینی، رستاخیز جان، ۱۳۵</ref> و باورهای دینی و اعتقادات را نشان دهد.<ref>محدثی، هنر مکتبی، ۹۱</ref> در اسلام نیز تعهد در هنر، امری الزامی است و باید در راستای تحقق وظایف دینی باشد<ref>بستانی، اسلام و هنر، ۲۲</ref>؛ از اینرو در نگاه امامخمینی هنری ارجمند است که در آن عنصر تعهد و سازندگی باشد؛ هنری که بتواند ارزشهای مقدس را ترسیم کند و آدمی را از فساد بازدارد و به او ایده و امید بدهد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵–۱۴۶</ref> به نظر ایشان، هنر مردان خدا آن است که بدون هیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزند و خود را فدای هدف کنند، نه هوا.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۸–۴۷۹</ref> | ||
[[امامخمینی]] براین باور بود تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقلدهنده [[اسلام ناب محمدی]]، اسلام [[ائمه هدی(ع)]]، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد و هنری زیبا و پاک است که کوبنده [[سرمایهداری]] مدرن و [[کمونیسم]] خونآشام و نابودکننده اسلام رفاه و [[ | [[امامخمینی]] براین باور بود تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقلدهنده [[اسلام ناب محمدی]]، اسلام [[امامان|ائمه هدی(ع)]]، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد و هنری زیبا و پاک است که کوبنده [[سرمایهداری]] مدرن و [[کمونیسم]] خونآشام و نابودکننده اسلام [[رفاه]] و تجمل، اسلام [[التقاط]]، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه، «[[اسلام آمریکایی]]» باشد؛ چنانکه هنر متعهد در نگاه ایشان، باید نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی بوده، ترسیمگر روشنِ عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول باشد. از اینرو باید تنها به هنری پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در رأس آنان [[آمریکا]] و [[شوروی]] را بیاموزد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵</ref> | ||
== هنر موسیقی == | == هنر موسیقی == | ||
[[فیثاغورث]] و [[افلاطون]]، موسیقی را از آن جهت مؤثر میدانستند که آدمی را به یاد نغمههای موزون حرکت آسمان در عالم بالا میانداخت؛ لذا موسیقی ایندنیایی باید یادآور نغمات آسمانی و باعث وجد آدمی باشد<ref>تقوی، تأملات فرهنگی، ۳۱۱</ref> و اگر انسان را به فکر و اندیشه وادارد و او را در عالمی برتر از روزمرگی سیر دهد و آهنگش محتوایی عرفانی و معنوی داشته باشد، به گونهای که دریچهای از جهان دیگر به روی انسان باز کند، شنیدن آن اشکالی ندارد<ref>محدثی، هنر مکتبی، ۱۳۷</ref>؛ اما اگر از این مسیر منحرف شود، مخدر خواهد بود؛ از اینرو امامخمینی موسیقی را ـ بهویژه در [[رژیم پهلوی]] ـ عامل تخدیر ذهن جوانان و غیرفعالشدن مغز آنان میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۰۰</ref>؛ اما پس از [[انقلاب اسلامی]] بخشی از آن را بهصراحت تأیید کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۰</ref> از نظر ایشان موسیقی از اموری است که هر کسی بر حسب طبع، از آن لذت میبرد، ولی مداومت در شنیدن آن، چون مواد مخدر باعث کشیدهشدن جوانان به بیهودگی شده، آنان را از تفکر دربارهٔ مسائل جدی بازمیدارد. در چنین مواقعی، موسیقی مانند هروئین است و کسی که زیاد موسیقی گوش میکند، مانند یک معتاد است و دشمن نیز پیش از انقلاب اسلامی، به آن دامن میزد تا جوانان کشور را از مسائل اصلی بازدارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۵۷، ۱۷۵، ۲۰۰ و ۱۰/۳۷</ref> {{ببینید|موسیقی}}. | [[فیثاغورث]] و [[افلاطون]]، موسیقی را از آن جهت مؤثر میدانستند که آدمی را به یاد نغمههای موزون حرکت آسمان در عالم بالا میانداخت؛ لذا موسیقی ایندنیایی باید یادآور نغمات آسمانی و باعث وجد آدمی باشد<ref>تقوی، تأملات فرهنگی، ۳۱۱</ref> و اگر انسان را به فکر و اندیشه وادارد و او را در عالمی برتر از روزمرگی سیر دهد و آهنگش محتوایی عرفانی و معنوی داشته باشد، به گونهای که دریچهای از جهان دیگر به روی انسان باز کند، شنیدن آن اشکالی ندارد<ref>محدثی، هنر مکتبی، ۱۳۷</ref>؛ اما اگر از این مسیر منحرف شود، مخدر خواهد بود؛ از اینرو [[امامخمینی]] موسیقی را ـ بهویژه در [[رژیم پهلوی]] ـ عامل تخدیر ذهن جوانان و غیرفعالشدن مغز آنان میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۰۰</ref>؛ اما پس از [[انقلاب اسلامی]] بخشی از آن را بهصراحت تأیید کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۰</ref> از نظر ایشان موسیقی از اموری است که هر کسی بر حسب طبع، از آن لذت میبرد، ولی مداومت در شنیدن آن، چون مواد مخدر باعث کشیدهشدن [[جوانان]] به بیهودگی شده، آنان را از تفکر دربارهٔ مسائل جدی بازمیدارد. در چنین مواقعی، موسیقی مانند هروئین است و کسی که زیاد موسیقی گوش میکند، مانند یک معتاد است و دشمن نیز پیش از انقلاب اسلامی، به آن دامن میزد تا جوانان کشور را از مسائل اصلی بازدارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۵۷، ۱۷۵، ۲۰۰ و ۱۰/۳۷</ref> {{ببینید|موسیقی}}. | ||
== وظایف دستاندرکاران امور هنری == | == وظایف دستاندرکاران امور هنری == | ||
هنر راهی برای تکامل مادی و معنوی بشر است<ref>جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۶۰</ref>؛ لذا به واسطه ماندگاری هنر بر ذهن آدمی، اگر هنرمند و متولی امور هنری از [[دین]] فاصله بگیرد، خطر سقوطش در دام [[شیطان]] بسیار است و موجب بیراههرفتن مخاطبانش نیز خواهد شد.<ref>مددپور، حکمت معنوی، ۱۳۲ و ۱۳۹</ref> امامخمینی به هنرمندان و مسئولان توصیه میکرد برای ساخت فرهنگی انسانی و هنری با | هنر راهی برای تکامل مادی و معنوی بشر است<ref>جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۶۰</ref>؛ لذا به واسطه ماندگاری هنر بر ذهن آدمی، اگر هنرمند و متولی امور هنری از [[دین]] فاصله بگیرد، خطر سقوطش در دام [[شیطان]] بسیار است و موجب بیراههرفتن مخاطبانش نیز خواهد شد.<ref>مددپور، حکمت معنوی، ۱۳۲ و ۱۳۹</ref> امامخمینی به هنرمندان و [[مسئولان و کارگزاران|مسئولان]] توصیه میکرد برای ساخت فرهنگی انسانی و هنری با ارزشهای اسلامی و اخلاقی، متحمل زحمتهای فراوانی شده، سینما و تئاتری انسانی ـ اسلامی ارائه دهند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۱۶–۲۱۷</ref> و با هنرشان مردم و نسلهای فعلی و آینده را آگاه سازند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۰</ref> همچنین ایشان دربارهٔ فیلمهایی که ساخته میشد، تأکید میکرد بررسی کافی صورت گیرد تا سازندگان فیلمها از بازماندگان [[رژیم پهلوی]] نباشند و قصد [[انحراف]] و فساد در میان مردم را نداشته باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۹۷ و ۱۲/۲۹۲، ۳۲۶</ref> ایشان فیلمهای ایرانی را بهتر از فیلمهای خارجی دانسته، معتقد بود بیشتر فیلمهای خارجی که به ایران میآیند، استعماری هستند و مسئولان باید آنها را حذف کنند؛ مگر صد در صد صحیح باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۲</ref> امامخمینی از هنرمندان متعهد میخواست با هنرشان راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزاداندیشانه را به ملت بیاموزند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۹</ref>؛ زیرا هنرمندان تنها زمانی میتوانند کولهبار مسئولیت خود را بیدغدغه زمین بگذارند که مطمئن شوند مردم در چارچوب [[مکتب اسلام]] به حیات جاویدان رسیدهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵</ref> | ||
== هنر و دفاع مقدس == | == هنر و دفاع مقدس == | ||
در دوران [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]]، | در دوران [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]]، هنر دفاع مقدس همپای دفاع، رشد کرد. هنرمندان با هنرنمایی در عظمت [[جهاد]] برای اعتلای مکتب [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[اهل بیت(ع)]] و دفاع از میهن اسلامی و پیوند دادن دفاع [[رزمندگان]] با [[قیام کربلا]] و [[امامحسین(ع)]] و با یاریگرفتن از هنرهای نقاشی،<ref>خزایی، نمادگرایی، ۳</ref> خوشنویسی، [[شعر]]، خطابه، تئاتر، فیلم و… به برانگیختن رزمندگان و مردم در جبهه و پشت جبهه همت گماردند.<ref>رهنورد، مکتب هنر انقلاب، ۳۰؛ محبی، هنر نقاشی، ۸۲</ref> | ||
امامخمینی رزمندگان اسلام را هنرمندان واقعی میدانست که شهادتشان، هنر و سرمایهای زوالناپذیر است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵</ref> و خون هنرمندان فرزانه در جبهه عشق و | امامخمینی رزمندگان اسلام را هنرمندان واقعی میدانست که شهادتشان، هنر و سرمایهای زوالناپذیر است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵</ref> و خون هنرمندان فرزانه در جبهه عشق و [[شهادت]]، هنری بود که به تناسب عظمت انقلاب اسلامی، جان زیباپسندان را معطر میساخت. هنرمندان دفاع مقدس، برای خدا و سربلندی مردم جنگیدند و در راه پیروزی اسلام، مدعیان هنر بیدرد را رسوا کردند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵–۱۴۶</ref>؛ از اینرو امامخمینی از همه دولتمردان، گویندگان و هنرمندان درخواست کرد فداکاری و هنر رزمندگان را با گفتار و نوشتار خود به نمایش گذاشته،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۵۲۰–۵۲۱</ref> مردم را آگاه کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۰</ref> با این حال، خاطرنشان کرده است شاید هنرمندان بتوانند دلاوری رزمندگان را در زیر آتش گلوله و توپ تجسم نمایند و پیروزی هنرمندانه آنان را در برابر موشک و بمب نشان دهند، اما بُعد الهی عرفانی هنر شجاعت رزمندگان ترسیمناشدنی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۲–۳۳۳</ref> | ||
== جلوههای هنر در شخصیت امامخمینی == | == جلوههای هنر در شخصیت امامخمینی == | ||
امامخمینی روحی لطیف داشت و از منظر عرفان که همزاد هنر است، به مقوله هنر مینگریست.<ref>مرادی، امامخمینی، ۲۶۰–۲۶۲</ref> ایشان خود هنرمند و هنرشناس بود و از میان هنرها به خوشنویسی، شعر و نثر میپرداخت. ایشان خط و خوشنویسی را نزد یکی از استادان مدرسه تازهتأسیس احمدیه، آقاحمزه محلاتی آموخت.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۳۹</ref> شعر ایشان نیز که برگرفته از روح بلند عرفانی و وسعت اندیشه ایشان است؛ به قصد شعر و شاعری سروده نشده و تنها جلوهای از جلوههای روح بلند ایشان و نشانهای از آفرینش الهی است<ref>مظهری، رفتارشناسی امامخمینی، ۶۴–۶۵</ref>{{ببینید|دیوان امامخمینی|شعر}} | امامخمینی روحی لطیف داشت و از منظر عرفان که همزاد هنر است، به مقوله هنر مینگریست.<ref>مرادی، امامخمینی، ۲۶۰–۲۶۲</ref> ایشان خود هنرمند و هنرشناس بود و از میان هنرها به خوشنویسی، [[شعر]] و نثر میپرداخت. ایشان خط و خوشنویسی را نزد یکی از استادان مدرسه تازهتأسیس احمدیه، آقاحمزه محلاتی آموخت.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۳۹</ref> شعر ایشان نیز که برگرفته از روح بلند عرفانی و وسعت اندیشه ایشان است؛ به قصد شعر و شاعری سروده نشده و تنها جلوهای از جلوههای روح بلند ایشان و نشانهای از آفرینش الهی است<ref>مظهری، رفتارشناسی امامخمینی، ۶۴–۶۵</ref>{{ببینید|دیوان امامخمینی|شعر}} | ||
پیامهای نوشتاری [[امامخمینی]] نیز سرشار از صناعات ادبی است که بر غنای آن نوشتهها و جذابیت هنری آنها افزوده است.<ref>محدثی، امامخمینی و هنر، ۳۳۹</ref> از نگاهی دیگر، گرچه برخی هنر امامخمینی را در [[عرفان]] و [[فلسفه]] ایشان میدانند و عدهای در شعرشان، اما هنر امامخمینی در مبارزه پیگیر ایشان با واپسگرایان و مقدسمآبان است. امامخمینی با استفاده از [[فقه]]، عرفان، [[کلام]]، فلسفه و شعر، هنر رهایی مردم ستمدیده از قید متحجران را نمایان کرد.<ref>خمینی، آئینه آفتاب، ۲۳۳</ref> نهضتی که ایشان آغازگر آن بود، باعث تحول عمیق عرصه ادب و هنر شد و اهل هنر و ادب را برانگیخت تا با مفاسد آشکار نظام ظلم مبارزه کنند.<ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه دیوان امامخمینی، ۲۹</ref> پیش از انقلاب اسلامی هنر بیشتر در خدمت مفاهیم غیر دینی بود، اما با پیروزی انقلاب، هنر انقلاب اسلامی با عنوان مکتبی هنری در فرایند شکلگیری انقلاب شکل گرفت. حسینیهها و مساجد نیز که خاستگاه اولیه و منابع دینی و مذهبی و سیاسی بودند، در مقام منابع مضمونی، همه در قلمرو هنر ظاهر شدند.<ref>رهنورد، مکتب هنر انقلاب، ۲۸–۲۹</ref> | پیامهای نوشتاری [[امامخمینی]] نیز سرشار از صناعات ادبی است که بر غنای آن نوشتهها و جذابیت هنری آنها افزوده است.<ref>محدثی، امامخمینی و هنر، ۳۳۹</ref> از نگاهی دیگر، گرچه برخی هنر امامخمینی را در [[عرفان]] و [[فلسفه]] ایشان میدانند و عدهای در شعرشان، اما هنر امامخمینی در مبارزه پیگیر ایشان با واپسگرایان و مقدسمآبان است. امامخمینی با استفاده از [[فقه]]، عرفان، [[کلام]]، فلسفه و شعر، هنر رهایی مردم ستمدیده از قید متحجران را نمایان کرد.<ref>خمینی، آئینه آفتاب، ۲۳۳</ref> نهضتی که ایشان آغازگر آن بود، باعث تحول عمیق عرصه ادب و هنر شد و اهل هنر و ادب را برانگیخت تا با مفاسد آشکار نظام ظلم مبارزه کنند.<ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه دیوان امامخمینی، ۲۹</ref> پیش از [[انقلاب اسلامی]] هنر بیشتر در خدمت مفاهیم غیر دینی بود، اما با پیروزی انقلاب، هنر انقلاب اسلامی با عنوان مکتبی هنری در فرایند شکلگیری انقلاب شکل گرفت. حسینیهها و [[مساجد]] نیز که خاستگاه اولیه و منابع دینی و مذهبی و سیاسی بودند، در مقام منابع مضمونی، همه در قلمرو هنر ظاهر شدند.<ref>رهنورد، مکتب هنر انقلاب، ۲۸–۲۹</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۱۴: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* مریم بصیری، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10010/468/ هنر]»، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۱۰، ص۴۶۸–۴۷۵. | * مریم بصیری، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10010/468/ هنر]»، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۱۰، ص۴۶۸–۴۷۵. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:هنر و رسانه]] | [[رده:هنر و رسانه]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۰
هنر، آفرینشِ زیبایی و خلاقیت ذهنی هنرمند و نقش هنرمندان.
از نظر امامخمینی، هنر، به هنر متعهد و غیرمتعهد قابل تقسیم است و هنر متعهد، هنری است که قصد ارتقای معنوی انسان معاصر را داشته باشد و باورهای دینی و اعتقادات را نشان دهد. ایشان هنر را در خدمت تربیت و رشد سالم اخلاقی و علمی جامعه میخواست.
از نگاه امامخمینی فرهنگ و هنر در دوره پهلوی محتوای خود را از دست داده و به ابتذال کشیده شده بود؛ لذا با مخالفت ایشان روبهرو شد. ایشان با اصل هنر و مظاهر آن، ازجمله سینما، رادیو و تلویزیون که به حال ملت مفید و باعث تربیت درست و رشد جوانان باشد، مخالفتی نداشت، بلکه با فحشا و عقبماندگی جوانان و اینکه این رسانهها به مراکز فحشا تبدیل شده، در خدمت بیگانگان قرار گیرند، مخالف بود. لذا، هنر متعهد در نگاه ایشان، باید نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی بوده، ترسیمگر روشنِ عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول باشد.
امامخمینی با نگاه عرفانی خود، رزمندگان اسلام را هنرمندان واقعی میدانست که شهادتشان، هنر و سرمایهای زوالناپذیر است و خون هنرمندان فرزانه در جبهه عشق و شهادت، هنری بود که به تناسب عظمت انقلاب اسلامی، جان زیباپسندان را معطر میساخت.
امامخمینی خودُ روحی لطیف داشت و از منظر عرفان که همزاد هنر است، به مقوله هنر مینگریست. ایشان خود هنرمند و هنرشناس بود و از میان هنرها به خوشنویسی، شعر و نثر میپرداخت.
مفهومشناسی
واژه هنر (سونر/ سونره) در سانسکریت، ترکیبی از دو واژه «سو» به معنی نیک و «نر» یا «نره» به معنای زن و مرد است. در زبان فارسی حرف «سین» به «ها» تبدیل شده و واژه هنر شکل گرفته است که به معنای انسان کامل و فرزانه است.[۱] هنر، علم، معرفت، دانش، فضل، کمال، کیاست و زیرکی، آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب هنر را از دیگران برتر میکند.[۲] در کهنترین تعریف هنر، افلاطون میگوید: هنر، میمسیس (mimesis) یا همان تقلید است.[۳] هنرمند نیز کسی است که هنری مانند شاعری، نقاشی، بازیگری و نوازندگی را پیشه خود کرده[۴] و در خلق آثار هنری توانا باشد.[۵]
پیشینه
قدیمیترین یافتههای هنری باستانشناسان، چندین نقاشی مربوط به دوران پارینهسنگی است که به شصت هزار سال پیش بازمیگردد. این آثار در غارهای لاسکو فرانسه و آلتامیرای اسپانیا کشف شده است.[۶] در قرن چهارم پیش از میلاد، هنرمندان یونانی با آفرینش آثار هنری و تقلید یا محاکات که هدفش الگوبرداری از طبیعت بود، روح خود را از درد و رنجی که بدان گرفتار بودند، رها کرده، به آرامش میرسیدند.[۷] در دوران اعراب جاهلی پیش از اسلام، هنر و صنعتی جز شعر وجود نداشت؛ هرچند پس از اسلام، آنان با فتح سوریه، مصر و ایران، از هنر آنان اقتباس کردند.[۸]
همزمان با دوران جاهلیت، در ایران باستان هنر از اعتبار خاصی برخوردار بود و تجسم قدرت پادشاهان بهشمار میآمد. این هنر در معماری کاخها و معابد، سنگتراشی، نقوش برجسته، لعاب مینایی، پیکرتراشی، ساخت ظروف و جامهای گرانبها و هنر قالیبافی خلاصه میشد. در دوران هخامنشی، هنر صرفاً در خدمت قدرت بود و کمتر به زندگی حقیقی مردم توجه داشت.[۹] هنر و معماری ساسانیان نیز در شهرسازی و ساخت کاخها بود؛ همچنین هنرهای مختلفی چون نساجی، شیشهسازی، فلزکاری، جواهرکاری و دیگر هنرهای تزئینی، در دوران ساسانی رشد یافت.[۱۰]
با طلوع اسلام در ایران، فرهنگ ساسانی با هنر اسلامی گنبدسازی، طاقهای هلالی، گچبری، مقرنسکاری، خوشنویسی، تجلید قرآن و… به اوج خود نزدیک شد. هنر نگارگری نیز در هنر اسلامی رشد یافت و مینیاتور ایرانی نشانگر عالم مُثل گشت. این هنر خواهان وصف گوهر دگرگوننشده یا همان اعیان ثابته بود که بیانگر عالم دومی بود که حقیقت موجودات در ظرف علم حضوری حق دارند.[۱۱] خوشنویسی نیز به واسطه رمز و راز حروف قدسی، از تقدس خاصی در هنر اسلامی برخوردار است[۱۲]؛ چنانکه هنر تذهیب سیلان روح به سوی پروردگار را متبلور میکند.[۱۳] و سرانجام اینکه کارکرد هنر اسلامی در ایران، جلوهدادن زیباشناسانه تجلی حق در عالم امکان است.[۱۴]
پس از تغییر و تحولات بسیار در هنر و چگونگی آفرینش آن و ایجاد سبکها و مکاتب مختلف در جهان، هنر با فرم فعلی، از قرن شانزدهم میلادی در ایتالیا رواج یافت.[۱۵] در این دوره با تأثیرپذیری از دوران روشنگری، مکاتب هنری نیز یکی پس از دیگری پدیدار شدند.[۱۶]
چیستی هنر
هنر، هر نوع فعالیت غیر معطوف به سود شخص با استفاده از نیروی تخیل و قواعد زیباشناختی است[۱۷] و جز با شناخت مفهوم زیبایی میسر نمیشود[۱۸]؛ هنرمند نیز برای خلق هنر تمامی احساساتش را مهار کرده، به آنها توازن میبخشد.[۱۹] وقتی آدمی بتواند احساساتی را که خود به دست آورده، به دیگران منتقل کند، به صورتی که آنان نیز همان تأثیر و مراحل عاطفی را احساس کنند، این عمل، هنر و فرد نیز هنرمند محسوب میشود.[۲۰] هنر بر دوپایه فلسفه و عرفان استوار است. هنرمند در مرحله فلسفه، واقعیت را میبیند و به جایگاه اشیا و تأثیری که بر همدیگر دارند، واقف میشود. در مرحله عرفان نیز، تجلیات روح تصفیه میشود و خویش را بر هنرش حاکم میکند[۲۱]؛ بنابراین هنر ایجاد عالم ایدئال است و بدون آن، حیات ناقص است و علم و فلسفه نیز نمیتوانند جای آن را پر کنند.[۲۲] هنر به دو دسته تقسیم میشود: هنرهای زیبا که نمایش و تجسم زیبایی و ارضای میل زیبادوستی آدمی است، و هنرهای صنعتی که هدفشان تولید اشیای زیبا و مفید است.[۲۳]
چیستی هنر بحثی فلسفی است تا هنری[۲۴] و آنچه باعث هنرآفرینی میشود، قصد هنرمند است و نه عنصری در ذات و نفس اثر هنری؛ از اینرو اثر هنری بسته به همین قصد هنرمند، در خدمت هدفی نیک آفریده میشود.[۲۵] هرچند پس از عصر رمانتیسم، شعار «هنر برای هنر» مطرح شد و مفیدبودن هنر، نشانه ضعف آن اعلام گشت،[۲۶] هنرمندان مبدع این نظریه، معتقد بودند هنر به خودی خود، خوشایند است و غیر از خود، هدف دیگری ندارد[۲۷]؛ از اینرو هنر برای صرف تفریح و لذت مخاطب، تولید میشود.[۲۸]
اسلام چنانکه امامخمینی نیز اشاره کرده است،[۲۹] نظریه هنر برای هنر را مردود میداند و هدف هنر را تعالی معنوی انسان معرفی میکند.[۳۰] هنرمند با آفرینش هنری خویش در صدد انسانسازی است تا خلأ وجودی خویش را از هنر و زیباییهای آن پر کند[۳۱]؛ از همینرو، برترین هنر در اسلام، هنر دینی است که از عواطف آدمی سرچشمه میگیرد و خداوند و عشق و نیکی را به مخاطب عرضه میدارد.[۳۲]
جایگاه دینی هنر
در منابع اسلامی آمده است که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.[۳۳] هنر، پرستش خداوند زیبا و متجلیکردن جلوههای الهی در وجوه مختلف است.[۳۴] خداوند عین حقیقت است و هنرمند کارش کشف حقیقت است.[۳۵] منشأ هنر در دیدگاه اسلامی، عشق به جمال است که در راستای وصف اسمای الهی است. زیباییشناسی هنر اسلامی بر اساس کثرت در وحدت و وحدت در کثرت است که برگرفته از معارف اسلامی است و بر توحید دلالت دارد.[۳۶] از دوران رسول اکرم(ص) و امامان(ع)، هنرمندان مورد توجه بودند[۳۷]؛ البته از آنجاییکه هنر هنرمندان دربار خلفای اموی و عباسی، مانند خوانندگان، نوازندگان و شاعران، در خدمت ارضای تمایلات نفسانی حکام بود،[۳۸] مورد نکوهش امامان معصوم(ع) قرار گرفت[۳۹] و روایاتی که در نکوهش خوانندگی و نوازندگی وارد شده،[۴۰] ناظر به همین هنر و هنرمندانی است که در خدمت عیش و نوش و فساد قدرتمندان بودند. اسلام با هنر مخالف نیست؛ به شرطی که سبب اتلاف وقت و چیرگی هوای نفس نشود و آدمی را از یاد خداوند غافل نکند.[۴۱] از اینرو اسلام با توجه به نیازهای روحی و معنوی بشر، زیبایی و هنر را جایز و مطلوب میداند.[۴۲] هنر اسلامی نیز میکوشد با پدیدههای اینجهانی، از مفهومی مقدس سخن بگوید.[۴۳] هنرمند اسلامی نیز مانند عارف از وجود و وجودشناسی سخن میگوید و به عالم حقایق اشاره میکند.[۴۴]
هنر اسلامی بر خلاف هنر غربی که بر ذهنگرایی و اصالت فرد مبتنی است، سرچشمه هنر را فراتر از فرد میداند و میکوشد هنر را به بازتاب ساحتی معنوی که فراتر از ابعاد ذهنی و روانشناختی بشر است، مربوط سازد[۴۵] و به تعبیر امامخمینی مشام جان زیباپسندِ طالبانِ جمال حق را معطر سازد.[۴۶] بنابراین راز هنر اسلامی در معنویت و حقیقت عرفانی درون آن نهفته است. در هنر اسلامی، انسان شرف و عزت ازلی خود را در مییابد و به جای اینکه نفس خویش را به بیرون بازتاب دهد، در مرکز وجود خویش مستقر میسازد.[۴۷] از اینجاست که هنر اسلامی باید بیانگر لحظههای بیداری و تعالی انسان[۴۸] و فرم و محتوای هنر مقدس حاوی بینش روحانی مشخصی[۴۹] باشد. هنر اسلامی با روح قرآن و وحی اسلام مرتبط و در پی بازتاب یگانگی حضرت احدیت است[۵۰] و قرآن از آن جهت که اثری بیهمتاست، خود هنر مسلم است.[۵۱] در هنرهای شنیداری، تلاوت قرآن کریم و در میان هنرهای تجسمی، معماری و خوشنویسی، هنرهای اسلامیاند که بازتابنده زیبایی کلام خداوند در جامعه اسلامی هستند.[۵۲]
نقش سازنده هنر
امامخمینی هنر را در خدمت تربیت و رشد سالم اخلاقی و علمی جامعه میخواست[۵۳] و البته هنر متعالی باعث معراج آدمی است و چون نردبانی با تکیه بر ایمان و تعهد، او را به تکامل و بام حقیقت میرساند.[۵۴] این هنر، اضطراب و نگرانیهای امور دنیوی را از بین برده، جهانی تازه برای آدمی کشف میکند[۵۵] و راهی برای درک نشانههای الهی و تزکیه نفس بشر، در راه رسیدن به حق و حقیقت میگشاید[۵۶] و باعث بیداری روح آدمی میشود[۵۷]؛ از اینرو هنر سینما، تلویزیون و رادیو از دیدگاه امامخمینی مظاهر تمدناند که باید در خدمت آموزش و تعلیم و تعلم باشند.[۵۸] ایشان با توجه به تأثیر فراوان رسانه تلویزیون بر مردم بهویژه در حوزه فیلم، براین باور بود فیلم نباید انحرافی باشد و در جوانان انحراف ایجاد کند.[۵۹] امامخمینی در راستای آموزش و تعلیم، تماشای فیلمهای سازنده را خالی از اشکال شرعی میدانست؛ به شرطی که بیننده از روی شهوت به فیلم و شخصیتهای آن نگاه نکند[۶۰]؛ همچنین ایشان دیدن فیلمهایی که جنبه سازنده ندارند و آدمی را از اخلاق متعالی منحرف میسازند، ممنوع میدانست[۶۱] و بهویژه فیلمهای کودکان و نوجوانان باید آموزنده باشند؛ چون باعث تربیت نسل جوان میشوند[۶۲] (ببینید: رادیو، تلویزیون، و سینما)
هنر در دوره پهلوی
از نگاه امامخمینی فرهنگ و هنر در دوره پهلوی محتوای خود را از دست داده و به ابتذال کشیده شده بود[۶۳]؛ لذا با مخالفت ایشان روبهرو شد.[۶۴] امامخمینی تصریح کرده است تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است.[۶۵] ایشان با اصل هنر و مظاهر آن، ازجمله سینما، رادیو و تلویزیون که به حال ملت مفید و باعث تربیت درست و رشد جوانان باشد، مخالفتی نداشت، بلکه با فحشا و عقبماندگی جوانان[۶۶] و اینکه این رسانهها به مراکز فحشا تبدیل شده، در خدمت بیگانگان قرار گیرند،[۶۷] مخالف بود. ایشان تئاتر، سینما و تلویزیون را در آن دوران عامل تخدیر ملت و فساد اخلاق جوانان میدانست که باعث بیتوجهی آنان به تولید و کسب دانش میشد.[۶۸]
رابطه هنر و تعهد
امامخمینی معتقد بود هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف است و تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و ظلم را بیاموزد[۶۹] و این همان تعهدی است که هنر بر دوش دارد. هنر متعهد، هنری است که قصد ارتقای معنوی انسان معاصر را داشته باشد[۷۰] و باورهای دینی و اعتقادات را نشان دهد.[۷۱] در اسلام نیز تعهد در هنر، امری الزامی است و باید در راستای تحقق وظایف دینی باشد[۷۲]؛ از اینرو در نگاه امامخمینی هنری ارجمند است که در آن عنصر تعهد و سازندگی باشد؛ هنری که بتواند ارزشهای مقدس را ترسیم کند و آدمی را از فساد بازدارد و به او ایده و امید بدهد.[۷۳] به نظر ایشان، هنر مردان خدا آن است که بدون هیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزند و خود را فدای هدف کنند، نه هوا.[۷۴]
امامخمینی براین باور بود تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقلدهنده اسلام ناب محمدی، اسلام ائمه هدی(ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد و هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه، «اسلام آمریکایی» باشد؛ چنانکه هنر متعهد در نگاه ایشان، باید نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی بوده، ترسیمگر روشنِ عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول باشد. از اینرو باید تنها به هنری پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در رأس آنان آمریکا و شوروی را بیاموزد.[۷۵]
هنر موسیقی
فیثاغورث و افلاطون، موسیقی را از آن جهت مؤثر میدانستند که آدمی را به یاد نغمههای موزون حرکت آسمان در عالم بالا میانداخت؛ لذا موسیقی ایندنیایی باید یادآور نغمات آسمانی و باعث وجد آدمی باشد[۷۶] و اگر انسان را به فکر و اندیشه وادارد و او را در عالمی برتر از روزمرگی سیر دهد و آهنگش محتوایی عرفانی و معنوی داشته باشد، به گونهای که دریچهای از جهان دیگر به روی انسان باز کند، شنیدن آن اشکالی ندارد[۷۷]؛ اما اگر از این مسیر منحرف شود، مخدر خواهد بود؛ از اینرو امامخمینی موسیقی را ـ بهویژه در رژیم پهلوی ـ عامل تخدیر ذهن جوانان و غیرفعالشدن مغز آنان میدانست[۷۸]؛ اما پس از انقلاب اسلامی بخشی از آن را بهصراحت تأیید کرد.[۷۹] از نظر ایشان موسیقی از اموری است که هر کسی بر حسب طبع، از آن لذت میبرد، ولی مداومت در شنیدن آن، چون مواد مخدر باعث کشیدهشدن جوانان به بیهودگی شده، آنان را از تفکر دربارهٔ مسائل جدی بازمیدارد. در چنین مواقعی، موسیقی مانند هروئین است و کسی که زیاد موسیقی گوش میکند، مانند یک معتاد است و دشمن نیز پیش از انقلاب اسلامی، به آن دامن میزد تا جوانان کشور را از مسائل اصلی بازدارد[۸۰] (ببینید: موسیقی).
وظایف دستاندرکاران امور هنری
هنر راهی برای تکامل مادی و معنوی بشر است[۸۱]؛ لذا به واسطه ماندگاری هنر بر ذهن آدمی، اگر هنرمند و متولی امور هنری از دین فاصله بگیرد، خطر سقوطش در دام شیطان بسیار است و موجب بیراههرفتن مخاطبانش نیز خواهد شد.[۸۲] امامخمینی به هنرمندان و مسئولان توصیه میکرد برای ساخت فرهنگی انسانی و هنری با ارزشهای اسلامی و اخلاقی، متحمل زحمتهای فراوانی شده، سینما و تئاتری انسانی ـ اسلامی ارائه دهند[۸۳] و با هنرشان مردم و نسلهای فعلی و آینده را آگاه سازند.[۸۴] همچنین ایشان دربارهٔ فیلمهایی که ساخته میشد، تأکید میکرد بررسی کافی صورت گیرد تا سازندگان فیلمها از بازماندگان رژیم پهلوی نباشند و قصد انحراف و فساد در میان مردم را نداشته باشند.[۸۵] ایشان فیلمهای ایرانی را بهتر از فیلمهای خارجی دانسته، معتقد بود بیشتر فیلمهای خارجی که به ایران میآیند، استعماری هستند و مسئولان باید آنها را حذف کنند؛ مگر صد در صد صحیح باشند.[۸۶] امامخمینی از هنرمندان متعهد میخواست با هنرشان راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزاداندیشانه را به ملت بیاموزند[۸۷]؛ زیرا هنرمندان تنها زمانی میتوانند کولهبار مسئولیت خود را بیدغدغه زمین بگذارند که مطمئن شوند مردم در چارچوب مکتب اسلام به حیات جاویدان رسیدهاند.[۸۸]
هنر و دفاع مقدس
در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، هنر دفاع مقدس همپای دفاع، رشد کرد. هنرمندان با هنرنمایی در عظمت جهاد برای اعتلای مکتب پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) و دفاع از میهن اسلامی و پیوند دادن دفاع رزمندگان با قیام کربلا و امامحسین(ع) و با یاریگرفتن از هنرهای نقاشی،[۸۹] خوشنویسی، شعر، خطابه، تئاتر، فیلم و… به برانگیختن رزمندگان و مردم در جبهه و پشت جبهه همت گماردند.[۹۰]
امامخمینی رزمندگان اسلام را هنرمندان واقعی میدانست که شهادتشان، هنر و سرمایهای زوالناپذیر است[۹۱] و خون هنرمندان فرزانه در جبهه عشق و شهادت، هنری بود که به تناسب عظمت انقلاب اسلامی، جان زیباپسندان را معطر میساخت. هنرمندان دفاع مقدس، برای خدا و سربلندی مردم جنگیدند و در راه پیروزی اسلام، مدعیان هنر بیدرد را رسوا کردند[۹۲]؛ از اینرو امامخمینی از همه دولتمردان، گویندگان و هنرمندان درخواست کرد فداکاری و هنر رزمندگان را با گفتار و نوشتار خود به نمایش گذاشته،[۹۳] مردم را آگاه کنند.[۹۴] با این حال، خاطرنشان کرده است شاید هنرمندان بتوانند دلاوری رزمندگان را در زیر آتش گلوله و توپ تجسم نمایند و پیروزی هنرمندانه آنان را در برابر موشک و بمب نشان دهند، اما بُعد الهی عرفانی هنر شجاعت رزمندگان ترسیمناشدنی است.[۹۵]
جلوههای هنر در شخصیت امامخمینی
امامخمینی روحی لطیف داشت و از منظر عرفان که همزاد هنر است، به مقوله هنر مینگریست.[۹۶] ایشان خود هنرمند و هنرشناس بود و از میان هنرها به خوشنویسی، شعر و نثر میپرداخت. ایشان خط و خوشنویسی را نزد یکی از استادان مدرسه تازهتأسیس احمدیه، آقاحمزه محلاتی آموخت.[۹۷] شعر ایشان نیز که برگرفته از روح بلند عرفانی و وسعت اندیشه ایشان است؛ به قصد شعر و شاعری سروده نشده و تنها جلوهای از جلوههای روح بلند ایشان و نشانهای از آفرینش الهی است[۹۸] (ببینید: دیوان امامخمینی و شعر)
پیامهای نوشتاری امامخمینی نیز سرشار از صناعات ادبی است که بر غنای آن نوشتهها و جذابیت هنری آنها افزوده است.[۹۹] از نگاهی دیگر، گرچه برخی هنر امامخمینی را در عرفان و فلسفه ایشان میدانند و عدهای در شعرشان، اما هنر امامخمینی در مبارزه پیگیر ایشان با واپسگرایان و مقدسمآبان است. امامخمینی با استفاده از فقه، عرفان، کلام، فلسفه و شعر، هنر رهایی مردم ستمدیده از قید متحجران را نمایان کرد.[۱۰۰] نهضتی که ایشان آغازگر آن بود، باعث تحول عمیق عرصه ادب و هنر شد و اهل هنر و ادب را برانگیخت تا با مفاسد آشکار نظام ظلم مبارزه کنند.[۱۰۱] پیش از انقلاب اسلامی هنر بیشتر در خدمت مفاهیم غیر دینی بود، اما با پیروزی انقلاب، هنر انقلاب اسلامی با عنوان مکتبی هنری در فرایند شکلگیری انقلاب شکل گرفت. حسینیهها و مساجد نیز که خاستگاه اولیه و منابع دینی و مذهبی و سیاسی بودند، در مقام منابع مضمونی، همه در قلمرو هنر ظاهر شدند.[۱۰۲]
پانویس
- ↑ موسوی، حکمت هنر، ۲۲
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۴/۲۰۸۴۱
- ↑ ارسطو، بوطیقا، ۲۰
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۴/۲۰۸۴۲
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۸۴۳۲
- ↑ قرهباغی، هنر نقد هنری، ۳۱–۳۲
- ↑ مددپور، حقیقت و هنر، ۸۰
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۳۴
- ↑ بروسیوس، ایران باستان، ۱۹۴
- ↑ بروسیوس، ایران باستان، ۲۵۰–۲۵۴
- ↑ بلخاری، آشنایی با فلسفه هنر، ۱۰۸
- ↑ بلخاری، آشنایی با فلسفه هنر، ۱۱۰
- ↑ نصر، هنر و معنویت، ۳۳
- ↑ بلخاری، آشنایی با فلسفه هنر، ۴۵
- ↑ قرهباغی، هنر نقد هنری، ۳۵؛ آیتاللهی، شیوههای مختلف، ۳۶
- ↑ عسگریکیا، سیر تحول مکاتب نقاشی، ۱۷–۱۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۸/۸۴۲۹
- ↑ جعفری، زیبایی و هنر، ۲۶–۲۹
- ↑ محدثی، هنر مکتبی، ۱۴–۱۵
- ↑ تولستوی، هنر چیست، ۲۶؛ شاله، شناخت زیبایی، ۵۱
- ↑ تقوی، تأملات فرهنگی، ۳۰۳
- ↑ شاله، شناخت زیبایی، ۲۵ و ۱۶۲
- ↑ شاله، شناخت زیبایی، ۹۲–۹۳
- ↑ وابرتن، چیستی هنر، ۱۲
- ↑ هنفلینگ، چیستی هنر، ۳ و ۴۴
- ↑ عبدالحسینی، هنر در کلام امام، ۱۹۶
- ↑ شاله، شناخت زیبایی، ۳۴
- ↑ ساروخانی، جامعهشناسی ارتباطات، ۱۴۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۸۴
- ↑ آوینی، رستاخیز جان، ۱۳۴
- ↑ قربانی، مجموعه کامل قوانین، ۱۰۹
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۳۳۰۲
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۴/۴۵۵
- ↑ آیتاللهی، آیه نور، ۱۳۰
- ↑ افروغ، مجموعه مقالات زیباییشناسی، ۱۳۵
- ↑ افروغ، مجموعه مقالات زیباییشناسی، ۱۳۶
- ↑ جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۷۰
- ↑ جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۵۸
- ↑ تقوی، تأملات فرهنگی، ۳۰۲
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۷/۳۱۵
- ↑ جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۶۱
- ↑ جعفری، زیبایی و هنر، ۱۳۶
- ↑ امامی، عوامل معنوی و فرهنگی، ۷/۳۲–۳۳
- ↑ افروغ، مجموعه مقالات زیباییشناسی، ۱۳۱
- ↑ نصر، جوان مسلمان، ۳۲۴–۳۲۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵
- ↑ عبدالحسینی، هنر در کلام امام، ۱۹۵
- ↑ محدثی، هنر مکتبی، ۷۵
- ↑ بورکهارت، هنر مقدس، ۷
- ↑ نصر، جوان مسلمان، ۱۵۴–۱۵۵
- ↑ جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۷۰
- ↑ نصر، جوان مسلمان، ۱۵۶–۱۵۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۷
- ↑ حسینی بهشتی، زندگی و مبارزات، ۲۳۱
- ↑ امامی، عوامل معنوی و فرهنگی، ۳۵
- ↑ آیتاللهی، آیه نور، ۷۳
- ↑ میراحسان، پدیدار و معنا، ۱۴۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۷؛ ۵/۲۶۲؛ ۶/۱۵ و ۹/۱۵۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۹۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۴۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۴ و ۱۱/۱۹۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۴؛ ۱۱/۱۹۷ و ۱۲/۳۲۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۱۵–۲۱۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴ و ۵۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴–۳۵ و ۵۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۲۷؛ ۵/۲۶۲ و ۱۲/۲۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵
- ↑ آوینی، رستاخیز جان، ۱۳۵
- ↑ محدثی، هنر مکتبی، ۹۱
- ↑ بستانی، اسلام و هنر، ۲۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵–۱۴۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۸–۴۷۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵
- ↑ تقوی، تأملات فرهنگی، ۳۱۱
- ↑ محدثی، هنر مکتبی، ۱۳۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۰۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۵۷، ۱۷۵، ۲۰۰ و ۱۰/۳۷
- ↑ جناتی، بررسی هنر و زیبایی، ۶۰
- ↑ مددپور، حکمت معنوی، ۱۳۲ و ۱۳۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۱۶–۲۱۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۹۷ و ۱۲/۲۹۲، ۳۲۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵
- ↑ خزایی، نمادگرایی، ۳
- ↑ رهنورد، مکتب هنر انقلاب، ۳۰؛ محبی، هنر نقاشی، ۸۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵–۱۴۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۵۲۰–۵۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۲–۳۳۳
- ↑ مرادی، امامخمینی، ۲۶۰–۲۶۲
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۳۹
- ↑ مظهری، رفتارشناسی امامخمینی، ۶۴–۶۵
- ↑ محدثی، امامخمینی و هنر، ۳۳۹
- ↑ خمینی، آئینه آفتاب، ۲۳۳
- ↑ مؤسسه تنظیم، مقدمه دیوان امامخمینی، ۲۹
- ↑ رهنورد، مکتب هنر انقلاب، ۲۸–۲۹
منابع
- آوینی، سیدمرتضی، رستاخیز جان، تهران، ساقی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- آیتاللهی، حبیبالله، آیه نور و هنر، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- همو، شیوههای مختلف نقد هنری، تهران، سوره مهر، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- ارسطو، بوطیقا، ترجمه هلن اولیایینیا، اصفهان، فردا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- افروغ، محمد، مجموعه مقالات زیباییشناسی، تهران، جمال هنر، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامی، صابر، عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، قم، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- بروسیوس، ماریا، ایران باستان، ترجمه عیسی عبدی، تهران، ماهی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- بستانی، محمود، اسلام و هنر، ترجمه حسین صابری، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- بلخاری قهی، حسن، آشنایی با فلسفه هنر، تهران، سوره مهر، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
- بورکهارت، تیتوس، هنر مقدس، ترجمه جلال ستاری، تهران، سروش، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- تقوی، سیدرضا، تأملات فرهنگی، تهران، نخیل، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- تولستوی، لییف نیکلایویچ، هنر چیست، ترجمه کاوه دهگان، تهران، امیرکبیر، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۸ش.
- جعفری، محمدتقی، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۵ش.
- جناتی، محمدابراهیم، بررسی هنر و زیبایی از دیدگاه فقهی با شیوه نوین اجتهادی، مجله اندیشه حوزه، شماره ۱۰ و ۱۱، ۱۳۷۶ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حسینی سیدمحمد بهشتی، زندگی و مبارزات شهید آیتالله بهشتی، تدوین علی کردی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- خزایی، محمد، نمادگرایی در پوسترهای هشت سال دفاع مقدس، چاپشده در هماندیشی هنر و دفاع مقدس، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش.
- سیداحمد خمینی، آئینه آفتاب، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- دهخدا، لغتنامه، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- رهنورد، زهرا، مکتب هنر انقلاب، تهران، مجله هنر معاصر، شماره ۲، ۱۳۷۲ش.
- ساروخانی، باقر، جامعهشناسی ارتباطات، تهران، اطلاعات، چاپ بیست و چهارم، ۱۳۸۹ش.
- شاله، فلیسن، شناخت زیبایی، ترجمه علیاکبر بامداد، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۵۷ش.
- عبدالحسینی، راضیه، هنر در کلام امام، مجله پژوهش و سنجش، شماره ۱۷–۱۸، ۱۳۷۸ش.
- عسگریکیا، فرشاد، سیر تحول مکاتب نقاشی(۲)، تهران، مجله رهپویه هنر دانشگاه سوره، شماره ۲، ۱۳۸۶ش.
- قربانی، وحید، تقلیدگری و مدرنیته از دیدگاه دکتر شریعتی، تهران، اخوان، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- قرهباغی، علیاصغر، هنر نقد هنری، تهران، سوره مهر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه دیوان امامخمینی، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
- محبی، بهزاد، هنر نقاشی در دوران دفاع مقدس، مجله کتاب ماه هنر، شماره ۱۳۶، ۱۳۸۸ش.
- محدثی، جواد، امامخمینی و هنر، مجله پیام زن، شماره ۹۱، ۱۳۸۷ش.
- محدثی، جواد، هنر مکتبی، تهران، وزارت آموزش و پرورش، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- مددپور، محمد، حقیقت و هنر دینی، تهران، سوره مهر، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- مددپور، محمد، حکمت معنوی و ساحت هنر، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- مرادی رودپشتی، جواد (مجید)، امامخمینی، هنر و هنرمندان، مجله راه دانش، شماره ۷، ۱۳۷۷ش.
- مصاحب، غلامحسین، دایرةالمعارف فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- مظهری، مرضیه، رفتارشناسی امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- موسوی، سیدرضی، حکمت هنر از منظر سنت و مدرنیته، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- میراحسان، میراحمد، پدیدار و معنا در سینمای ایران، تهران، بنیاد سینمایی فارابی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- نصر، سیدحسین، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی، تهران، طرح نو، چاپ دوم ۱۳۷۴ش.
- نصر، سیدحسین، هنر و معنویت اسلامی، ترجمه رحیم قاسمیان، تهران، دفتر مطالعات دینی هنر، ۱۳۷۵ش.
- وابرتن، نایجل، چیستی هنر، ترجمه مهتاب کلانتری، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- هنفلینگ، اسوالد، چیستی هنر، ترجمه علی رامین، تهران، هرمس، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
پیوند به بیرون
- مریم بصیری، مقاله «هنر»، دانشنامه امامخمینی، ج۱۰، ص۴۶۸–۴۷۵.