امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
(ویرایش شناسه)
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''امامت'''، رهبری و ریاست عام [[امام معصوم(ع)]]، در امور [[دین]] و [[دنیا]].
'''امامت''' رهبری و ریاست عام [[امام معصوم(ع)]]، در امور [[دین]] و [[دنیا]] است.
 
[[امام‌خمینی]] جایگاه امامت را در [[اسلام]]، رفیع و هم‌تراز با [[قرآن]] دانسته که بدون آن، قرآن به‌طور کامل اجرا نمی‌شود. مسئله امامت در میان علمای اسلامی اهمیت بسیاری دارد. در [[شیعه|مذهب تشیع]]، امامت از اساسی‌ترین مبانی عقیدتی است، برخلاف باور [[اهل سنت|اهل‌سنت]] که این مسئله را از فروع دین می‌دانند.
 
نگرش امام‌خمینی به جایگاه امامت افزون بر گرایش [[عرفان|عرفانی]] که از روایات اقتباس شده، [[کلام|کلامی]] و اجتماعی است. به باور او، امامت یک اصل الهی برخاسته از متن دینی برای راهبری جامعه است که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمی‌یابد و این اصل را از اصول مذهب می‌شمارد. او برای امامت ویژگی‌هایی برمی‌شمارد ازجمله: ۱- [[عصمت]] ۲-علم لدنی ۳-حجت الهی ۴- [[ولایت باطنی]] ۵- عبودیت کامل.
 
امام‌خمینی در بیان دلیل عقلی بر امامت، امام را نگهبان دین و حافظ نظام اسلامی و حافظ [[وحدت|وحدت مسلمانان]] می‌داند که تنها با وجود او احکام دین و اجرای آنها استمرار می‌یابد. ایشان با استناد به روایتی معتقد است جعل و نصب [[اولوالامر]] از ناحیه خداوند دلیل‌های زیادی دارد ازجمله: حفظ مردم در راه درست و تجاوز نکردن از حدود و قوانین می‌باشد. از این‌ روی ایشان وجوب تعین و تصریح به خلافت ظاهری را از بزرگ‌ترین واجبات بر [[پیامبر اکرم(ص)|رسول خدا]] می‌داند که سهل‌انگاری در آن موجب پراکندگی امر امت و اختلال در اساس نبوت و نابودی آثار شریعت می‌شود.  


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
خط ۲۲۵: خط ۲۳۱:


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
* علیرضا اژدر-سیدعلی احمدی امیری، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/238/ امامت]»، [[دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص۲۳۸–۲۴۹.
* علیرضا اژدر-سیدعلی احمدی امیری، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/238/ امامت]»، [[دانشنامه امام خمینی|دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۲، ص۲۳۸–۲۴۹.


[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
خط ۲۳۲: خط ۲۳۸:
[[رده:مقاله‌های جلد دوم دانشنامه امام‌خمینی]]
[[رده:مقاله‌های جلد دوم دانشنامه امام‌خمینی]]
[[رده:کلام]]
[[رده:کلام]]
[[رده:مقاله‌های دارای شناسه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۹

امامت رهبری و ریاست عام امام معصوم(ع)، در امور دین و دنیا است.

امام‌خمینی جایگاه امامت را در اسلام، رفیع و هم‌تراز با قرآن دانسته که بدون آن، قرآن به‌طور کامل اجرا نمی‌شود. مسئله امامت در میان علمای اسلامی اهمیت بسیاری دارد. در مذهب تشیع، امامت از اساسی‌ترین مبانی عقیدتی است، برخلاف باور اهل‌سنت که این مسئله را از فروع دین می‌دانند.

نگرش امام‌خمینی به جایگاه امامت افزون بر گرایش عرفانی که از روایات اقتباس شده، کلامی و اجتماعی است. به باور او، امامت یک اصل الهی برخاسته از متن دینی برای راهبری جامعه است که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمی‌یابد و این اصل را از اصول مذهب می‌شمارد. او برای امامت ویژگی‌هایی برمی‌شمارد ازجمله: ۱- عصمت ۲-علم لدنی ۳-حجت الهی ۴- ولایت باطنی ۵- عبودیت کامل.

امام‌خمینی در بیان دلیل عقلی بر امامت، امام را نگهبان دین و حافظ نظام اسلامی و حافظ وحدت مسلمانان می‌داند که تنها با وجود او احکام دین و اجرای آنها استمرار می‌یابد. ایشان با استناد به روایتی معتقد است جعل و نصب اولوالامر از ناحیه خداوند دلیل‌های زیادی دارد ازجمله: حفظ مردم در راه درست و تجاوز نکردن از حدود و قوانین می‌باشد. از این‌ روی ایشان وجوب تعین و تصریح به خلافت ظاهری را از بزرگ‌ترین واجبات بر رسول خدا می‌داند که سهل‌انگاری در آن موجب پراکندگی امر امت و اختلال در اساس نبوت و نابودی آثار شریعت می‌شود.

مفهوم‌شناسی

امامت از ریشه «امم» به معنای پیشوایی[۱] و ریاست عامه بر همه مردم[۲] است و امام کسی است که در امور مقدّم می‌شود و به او اقتدا می‌کنند.[۳]

در اصطلاح علم کلام، از آن تعاریف مختلفی به دست داده‌اند. برخی آن را ریاست و پیشوایی در امور دین و دنیا به نیابت از پیامبر(ص)، معرفی کرده‌اند،[۴] برخی نیز آن را جانشینی پیامبر(ص)، در حفظ دین و دنیا می‌دانند.[۵]

امام‌خمینی در تعریف امامت به دو محور حکومت ظاهری و پیشوایی معنوی توجه می‌کند و امام را منصوب خداوند که دارای ولایت باطنی و متصدی قوه مجریه و حافظ نظام اسلامی است می‌داند.[۶]

امامت با مفاهیمی، چون خلافت، ولایت و وصایت مرتبط است. خلافت به معنای امارت و سلطنت و خلیفه به معنای جانشینی به‌کار رفته است[۷] و از آنجاکه حاکم و رهبر جامعه اسلامی به دنبال پیامبر(ص)، و در منصب آن حضرت قرار می‌گیرد، او را خلیفه می‌گویند،[۸] چنان‌که برخی خاطرنشان کرده‌اند که دو مفهوم خلافت و امامت از یک مصداق خبر می‌دهند؛ ولی کاربرد امام از جهت رهبری و پیشوایی و کاربرد خلافت از جهت جانشینی پیامبر اسلام(ص)، است.[۹]

امام‌خمینی مانند برخی اهل معرفت[۱۰] معتقد است در خلافت، جهت خلافت از خداوند مطرح است و آن بر دو قسم است: خلافت تکوینی که شخص دارای ولایت تکوینی است و خلافت اعتباری که در آن جهت ریاست ظاهری مطرح است.[۱۱] ولایت (به کسر واو) به معنای سلطنت و امارت و (به فتح واو) به معنای دوستی و نصرت آمده است[۱۲] امام‌خمینی معانی وِلایت (به کسر واو) را قرب، محبوب، تصرف، ربوبیت و نیابت می‌داند[۱۳] و به نقل از استاد خود، محمدعلی شاه‌آبادی، وَلایت (به فتح واو) به معنای محبت و وِلایت (به کسر واو) را از ارکان و اصول دین معرفی می‌کند،[۱۴] اما وصایت به معنای ولایت در تصرف در امور وصیت‌کننده است که اگر وصیت‌کننده پیامبر باشد، وصی او خلیفه او خواهد بود و ممکن است وصیت در امور مرده باشد که غیر از خلیفه است.[۱۵]

پیشینه

بحث از امامت و پیشوایی موضوعی است که در ادیان الهی وجود داشته و از انبیا(ع)، به عنوان پیشوایان و رهبران الهی مردم یادشده است.[۱۶] قرآن کریم از حضرت ابراهیم(ع)، به عنوان امام یاد می‌کند که پس از طی مراحل و آزمون‌هایی از ناحیه خداوند به این مقام رسید.[۱۷]

مسئله امامت و وصایت از مسائلی است که از آغاز ظهور دین اسلام مورد توجه بوده است. پیامبر اکرم(ص)، نیز در طول رسالت خود بر این معنا همواره تأکید می‌کرد و در زمان‌ها و مکان‌های متعدد از آن سخن می‌گفت.[۱۸] در روایات و ادعیه نیز به ابعاد مختلف وجود امام توجه شده است؛ چنان‌که امام نه‌تنها خلیفه، حافظ دین الهی، سیاست‌مدار و مدبر امور مردم دانسته شده،[۱۹] بلکه امامت به عنوان عهدی از عهدهای الهی[۲۰] و اساس دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا[۲۱] شمرده شده است. در مذهب تشیع، امامت از اساسی‌ترین مبانی عقیدتی است، بر خلاف باور اهل سنت که این مسئله را از فروع دین می‌دانند.[۲۲] علمای شیعه اصل امامت را در کنار توحید و نبوت، از اصول مذهب به‌شمار آورده‌اند.[۲۳] (ببینید: شیعه)

مسئله امامت در میان علمای اسلامی اهمیت بسیاری دارد و وجه اصلی تمایز شیعه با سایر مذاهب اسلامی است. ازجمله نخستین آثار شیعی که به این موضوع پرداخته، کتاب‌هایی، همچون «الامامة و التبصرة من الحیره» شیخ صدوق و «الشافی فی الامامه» سید مرتضی است. اکثر متکلمان اهل سنت و شیعه به این مسئله پرداخته‌اند و در آثاری، همچون «الیاقوت فی علم الکلام» ابواسحاق نوبختی (م۳۱۱ق) و «مقالات الاسلامیین» ابوالحسن اشعری (م۳۲۴ق) و «تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل» ابوبکر باقلانی (م۴۰۳ق) و «النکت الاعتقادیه» شیخ مفید (م۴۱۳ق) و «الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد» شیخ طوسی (م۴۶۰ق) از آن بحث کرده‌اند.

امام‌خمینی جایگاه امامت را در اسلام، رفیع و هم‌تراز با قرآن دانسته است که بدون آن، قرآن به‌طور کامل اجرا نمی‌شود و لغو و بیهودگی شریعت لازم می‌آید.[۲۴] پیامبر(ص)، علاوه بر نبوت، امامت هم داشته و از آغاز ظهور اسلام و دعوت پیامبر(ص)، تا آخرین روزهای حیات ایشان، امامتشان با نبوت همراه بوده[۲۵] و به هیچ موضوعی در اسلام، همچون امامت اهمیت داده نشده است.[۲۶] امامت در اسلام به عنوان اتمام و اکمال دین مطرح شده که دین بدون آن ناقص است.[۲۷]

نگرش امام‌خمینی به جایگاه امامت، افزون بر گرایش عرفانی که از روایات اقتباس شده، کلامی و اجتماعی است و مباحث حکومت، سیاست و نظام اسلامی را نیز دربر می‌گیرد،[۲۸] از این‌رو ایشان ضمن اعتقاد به مقام‌های معنوی ائمه(ع)، و اثبات ولایت کلیه الهیه و مظهریت تام از حق‌تعالی برای آنان، از شئون اجتماعی و سیاسی، سرپرستی و حکومت آنان توجه کرده است.[۲۹] ایشان ولایت ظاهری در امامت را برای فقها در عصر غیبت نیز ثابت می‌داند و معتقد است ولایت فقیه در عصر غیبت در راستای ولایت رسول خدا(ص)، و ائمه(ع)، است.[۳۰] (ببینید: ولایت فقیه)

امام‌خمینی دربارهٔ آثاری که در زمینه امامت نوشته شده و بعضی آن را به سیاست صفویه نسبت داده‌اند، تأکید کرده این سخن نادرستی است؛ زیرا بسیاری از این آثار پیش از دوران صفویه نگاشته شده و در دوران صفویه نگارش آن رو به کاهش بوده است. ایشان نام چهل کتاب در زمینه امامت را که پیش از دوران صفویه نگاشته شده است در کتاب کشف اسرار خود ذکر می‌کند. ایشان معتقد است کتاب‌هایی هم که در این دوران و پس از آن نوشته شده یا اصلاً مربوط به قلمرو حکومتی صفویه نبوده یا مشتمل بر احادیثی است که دارای مدرک بوده و پیش از صفویه در کتاب‌های روایی موجود بوده است.[۳۱] امام‌خمینی در آثار مختلف خود، از حقیقت و جایگاه رفیع امامت[۳۲] و جهات باطنی و ظاهری ولایت[۳۳] و ویژگی‌ها[۳۴] و وظایف امام[۳۵] بحث کرده و در کتاب کشف اسرار، در رد شبهاتی که بعضی منحرفان مطرح کرده‌اند، به‌تفصیل به موضوع امامت پرداخته است.[۳۶]

حقیقت امامت

مسلمانان در اصل امامت اتفاق نظر دارند،[۳۷] امّا در حقیقت امامت اختلاف وجود دارد؛ اهل سنت آن را مقامی برای اقامه سنت و قوانین شرع و استیفای حقوق و حفظ و حراست از حوزه اسلام می‌دانند[۳۸] که نصی از پیامبر(ص)، بر آن وجود ندارد[۳۹] بلکه از طرف مردم انتخاب شده و اطاعت او بر آنان واجب است،[۴۰] ولی امامیه، حقیقت امامت را پیشوایی و ریاستی از ناحیه خداوند می‌داند که نه‌تنها امور دنیایی را دربر می‌گیرد، بلکه امور دینی، مثل هدایت امت، تبیین وحی، بیان احکام الهی و تفسیر آیات قرآن را نیز شامل می‌شود.[۴۱]

امام‌خمینی امامت را یک اصل الهی برخاسته از متن دین برای راهبری جامعه می‌داند که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمی‌یابد و این اصل را از اصول مذهب می‌شمارد.[۴۲] ایشان بر این باور است که مقام امامت صرفاً یک مقام اعتباری نیست،[۴۳] بلکه یک منصب حقیقی الهی است که پیامبر(ص)، از طرف خداوند مأمور به نصب و جعل و تصریح به آن می‌شود.[۴۴]

به اعتقاد ایشان، امامت دو جنبه ظاهری و باطنی دارد و جنبه ظاهری آن، حکومت و زعامت دنیایی است و با تشکیل حاکمیت سیاسی شکل می‌گیرد؛ از این‌رو ایشان واقعه غدیر را مساوی با ایجاد حکومت دانسته است[۴۵] و از جنبه باطنی آن، به ولایت تعبیر می‌کند.[۴۶] صاحب این مقام باطنی، انسان کامل و حجت واقعی خدا بر روی زمین است[۴۷] که خلافت کلی الهی دارد و این خلافت، خلافتی تکوینی است و به موجب آن جمیع ذرّات در برابر آن خاضع‌اند،[۴۸] بلکه حقیقت آن، مقام کشف و بسط حقایق است؛ یعنی کسی شایسته این مقام است که بتواند وحدت و کثرت را با هم جمع کند.[۴۹] داشتن این مقام معنوی، سبب نصب امام در مقام ظاهری و حکومت است که نتیجه آن تشکیل حکومت و عدالت واقعی در جامعه خواهد بود؛ به گونه‌ای که مرضی خداوند باشد.[۵۰]

اثبات امامت

متکلمان شیعی برای اثبات وجود امام که از ناحیه خداوند منصوب می‌شود، به ادله متعدد عقلی و نقلی تمسک کرده‌اند که برخی از آنها عام است و به اثبات اصل امامت می‌پردازد و برخی خاص است و امامت را برای ائمه اهل بیت(ع)، اثبات می‌کند؛ ازجمله ادله امامت در معنای عام، دلیل عقلی است که در چند محور قابل توجه است:

قاعده لطف

قاعده لطف:[۵۱] به هر آنچه بندگان را به اطاعت الهی نزدیک و از معاصی دور می‌کند، لطف می‌گویند و از آنجاکه نصب امام، مصداق لطف به حساب می‌آید، نصب او از ناحیه خداوند واجب است.[۵۲]

محال‌بودن تکلیف بما لایطاق

محال‌بودن تکلیف بما لایطاق، زیرا شناخت و وصول احکام شرعی که بندگان به آن مکلف هستند، بدون وجود امام امکان‌پذیر نیست.[۵۳]

نیاز شریعت به حافظ و نگهبان

از آنجاکه شریعت نبوی(ص)، ابدی است و تمام مکلفان وظیفه دارند به تکالیف آن عمل کنند، به‌ناچار باید حافظی امین و قابل اطمینان باشد تا تکالیف الهی را بدون کم و زیاد به مکلفان دیگر برساند و آن حافظ، کسی نیست، جز امامی معصوم که از ناحیه خدا منصوب می‌شود.[۵۴]

استدلال امام‌خمینی

امام‌خمینی نیز در بیان دلیل عقلی بر امامت، امام را نگهبان دین و حافظ نظام اسلامی و حافظ وحدت مسلمانان می‌داند که تنها با وجود او احکام دین و اجرای آنها استمرار می‌یابد.[۵۵]

ایشان لزوم جریان احکام و قوانین الهی پس از رحلت پیامبر(ص)، و منحصرنبودن اجرای احکام به زمان حیات او را دلیل عقلی امامت می‌داند و معتقد است امامت قوه جریان این قوانین است و بدون امامت قانون‌گذاری لغو و بیهوده است؛ زیرا منظور از قانون‌گذاری عمل بدان است و عمل به آن پس از رحلت پیامبر(ص)، به گونه‌ای که اختلاف در آن نباشد، به واسطه وجود امامی که آشنا به قانون و به دور از خیانت و ستمکاری باشد، معنا پیدا می‌کند،[۵۶] بنابراین امامت تداوم نبوت برای اجرای احکام الهی است و نبود امام سبب کهنگی و فرسودگی دین و از بین‌رفتن آن و تغییر و دگرگونی در آیین اسلام و شیوع بدعت‌گذاری در آن می‌شود؛ چنان‌که در بعضی روایات[۵۷] نیز به این دلیل عقلی تمسک شده است[۵۸] و از آنجاکه نظام اجتماعی مهم‌ترین راه تأمین سعادت انسان‌هاست، رهبری و هدایت این جامعه باید در دست انسان‌های برگزیده خداوند باشد. این افراد همان حجت خدا و امام هستند که در کمال و معرفت از دیگران برترند و بهتر از دیگران می‌توانند رهبری و هدایت دنیایی و آخرتی مردم را در دست داشته باشند.[۵۹]

به اعتقاد ایشان، دین همواره می‌تواند در معرض اغراض افراد ریاست‌طلب و هواپرست قرار بگیرد؛ از این‌رو بدون تعیین یک راهبر مردم متحیر و سرگردان شده، ارکان دین متزلزل می‌شود و عقل حکم می‌کند که برای بقای اساس توحید و اسلام، امت اسلامی بدون راهبر رها نشوند[۶۰] افزون بر اینکه چگونگی و ماهیت قوانین اسلامی که برای تدوین یک دولت و اداره جامعه تشریع شده، نشان‌دهنده ضرورت وجود حاکم است.[۶۱]

ازجمله ادله امامت در معنای خاص، ادله نقلی است؛ مانند آیه ولایت که به ولایت امام‌علی(ع)، و زکات‌دادن ایشان در حال رکوع اشاره می‌کند[۶۲] همچنین دو آیه ۳ و ۶۷ مائده که در واقعه غدیر خم و پیش‌درآمد آن نازل شد. ازجمله روایات نیز حدیث غدیر،[۶۳] حدیث منزلت،[۶۴] حدیث ثقلین،[۶۵] و حدیث سفینه[۶۶] است. امام‌خمینی افزون بر آیات یادشده، آیه ۹۷ سوره آل عمران در اعتصام به حبل‌الله و آیه ۱۲۰ سوره توبه در همراهی با صادقین و آیه ۲۴ سوره صافات در سؤال در روز قیامت که بر ولایت تطبیق شده و آیه ۱۱۸ سوره بقره در امامت حضرت ابراهیم(ع)، و آیات دیگر را بر امامت گواه گرفته است.[۶۷] ایشان به برخی از روایات نیز در بحث امامت اشاره کرده است.[۶۸]

امام‌خمینی دربارهٔ حدیث غدیرخم یادآور شده است که این حدیث با اسناد متعدد از طریق شیعه و سنی نقل شده است؛ چنان‌که در کتب اهل سنت ۸۹ حدیث از آن ذکر شده و بسیاری از آن در کتاب مسند احمدبن‌حنبل که از ائمه اهل سنت می‌باشد، آمده است و برخی از علمای اهل سنت؛ مانند ابن‌عقده، طبری، حسکانی و سجستانی دربارهٔ حدیث غدیر کتاب تصنیف کرده‌اند[۶۹] همچنین ایشان احادیث دیگری را نیز ذکر کرده است؛ مانند حدیث منزلت که به تواتر نقل شده و در صحیح مسلم به هفت طریق آمده است یا حدیث ثقلین که در کتاب‌های معتبر اهل سنت؛ مانند صحیح مسلم، صحیح احمدبن‌حنبل، صحیح ابوداوود، صحیح ترمذی و مستدرک حاکم نقل شده است یا حدیث سفینه که از اهل سنت، یازده حدیث در این زمینه وارد شده است.[۷۰]

شناخت امام

برخی آیات قرآن[۷۱] بر لزوم شناخت امام تطبیق شده است.[۷۲] در روایات نیز شناخت امام واجب شمرده شده است.[۷۳] بلکه طبق روایتی نبوی(ص)، کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مانند مرگ جاهلیت مرده است.[۷۴] اندیشمندان اسلامی نیز شناخت امام را واجب دانسته‌اند.[۷۵] این شناخت جزو دین است و بدون آن فرد به ایمان حقیقی نمی‌رسد[۷۶] و چنین شناختی نیاز به معرفی از سوی خداوند دارد،[۷۷] البته رسیدن به این شناخت، به مقدار استعداد افراد است و کسی به کنه شناخت امام نمی‌رسد.[۷۸]

امام‌خمینی بر این باور است دستور قرآن به اطاعت از اولوالامر[۷۹] شناخت آن را بر انسان واجب می‌کند و انسان به حکم عقل، نمی‌تواند به مجرد ادعای اولوالامر بودن، این ادعا را بپذیرد، چنان‌که ادعای پیامبری از ناحیه خداوند نیز بدون دلیل و حجت قابل قبول نیست، بنابراین شناخت اولوالامر و امام واجب است، حتی اگر کسی این دو عنوان را جزو دین نداند. البته این سخن درست نیست و به نص قرآن این امور جزو دین هستند،[۸۰] زیرا طبق بعضی آیات مؤمنان کسانی هستند که به رسول او ایمان دارند و کسانی که از ایمان به رسالت رویگردان شده‌اند، مؤمن نیستند[۸۱] همچنین در کتاب‌های روایی[۸۲] آیات دیگری[۸۳] نیز به ولایت امیرالمؤمنین(ع)، تطبیق داده شده است. روایات متعددی نیز شناخت امام را واجب شمرده است و اخبار در این باب چند هزار است.[۸۴]

معنای «اولوالامر» در قرآن

قرآن کریم اطاعت از «اولوالامر» را به همراه اطاعت از خداوند و پیامبر(ص)، واجب کرده است.[۸۵] اندیشمندان اسلامی در تفسیر این آیه اختلاف کرده‌اند. برخی از اهل سنت بر این اعتقادند که مراد از اولوالامر همان سلطان و امیر[۸۶] یا امیر سپاه[۸۷] است. برخی نیز اولوالامر را بر علما تطبیق داده‌اند.[۸۸] علمای امامیه مراد از «اولوالامر» را اهل بیت پیامبر(ص)، و امامان معصوم(ع)، می‌دانند[۸۹] زیرا اطلاق آیه در وجوب اطاعت از ولی امر در امور؛ مانند رسول خدا، دلالت بر معصوم بودن ولی امر می‌کند.[۹۰]

امام‌خمینی معتقد است به حکم عقل ممکن نیست که خداوند به اطاعت از حاکمان و سلاطین امر کند، با اینکه می‌داند این سلاطین چه ظلم‌ها و فسادهایی انجام می‌دهند و همراه کردن اطاعت اولوالامر با خدا و رسولش نشان می‌دهد که اولوالامر باید کسی باشد که در تمام احکامی که صادر می‌کند، حکمی بر خلاف دین خدا نگوید و بر خلاف آن عمل نکند، بلکه وجوب اطاعت اولوالامر بر تمام امت‌ها نشان می‌دهد که حکومت اسلامی تنها باید یک حکومت باشد تا هرج و مرج لازم نیاید[۹۱] و اگر قائل شوند که سلاطینی که عادل بوده و بر خلاف دین سخن نگفته‌اند، اولوالامر هستند، لازمه این سخن این است که تمام سلاطین و خلفا، اولوالامر نبوده‌اند و تنها کسی می‌تواند اولوالامر باشد که در کردار و گفتار خود معصوم باشد؛ بنابراین اولوالامر منطبق بر امیرالمؤمنین علی(ع)، است که پیامبر(ص)، او را در غدیر خم به عنوان ولی تعیین کرد،[۹۲] و همچنین منطبق بر ائمه هدی(ع)، است که پیروی از آنها واجب است و این اطاعت در امور حکومتی و غیر حکومتی است و در هر امری که مرجع رسول اکرم(ص)، باشد، ائمه(ع)، نیز در آن مسئله مرجع بوده و حکم آنان نافذ است.[۹۳]

حکم نص بر امامت

مذاهب مختلف اسلامی در لزوم نصب امام اختلاف کرده‌اند. عده‌ای، چون معتزله و خوارج، نصب آن را واجب ندانسته[۹۴] و عده‌ای نیز این امر را به حکم عقل، بر خود مردم واجب شمرده‌اند.[۹۵]

از دیدگاه تشیع، امامت عهدی الهی است و از آنجاکه قانون‌گذاری و حاکمیت، حق مطلق خداوند است، تعیین مجری آن نیز بر عهده خداست و در این مسئله فرقی میان نبوت و امامت نیست.[۹۶] به اعتقاد امامیه، نه‌تنها نصب امام از ناحیه خداوند ضروری است، بلکه معرفی او از طرف خدا یا رسول او نیز ضروری و واجب است،[۹۷] طبق این اعتقاد، امام شخصی است که نزد خدا و پیامبر(ص)، مشخص و معیّن است و در یک زمان بیشتر از یک نفر نیست.[۹۸] امامیه برای اثبات این ادعا، به ویژگی عصمت استدلال کرده‌اند،[۹۹] با این بیان که عصمت امری معنوی و خارج از حیطه شناخت مردم است و اقتضا می‌کند تعیین امام به دست خداوند صورت گیرد.[۱۰۰]

امام‌خمینی نیز امامت را از منصب‌های الهی و حکمی الهی می‌داند که انتخاب مردم در آن نقشی ندارد.[۱۰۱] به اعتقاد ایشان، امامت و خلافت ظاهری از مناصب الهی و از شئون رسالت و نبوت است که اظهار آن لازم و واجب است[۱۰۲] و استوار ماندن پایه‌های دین پس از پیامبر(ص)، و مبتلانشدن به حاکمان فاسد و جائر اقتضا می‌کند پس از پیامبر(ص)، امامی نصب شود که دین و آیین الهی را زنده نگه دارد و بر اساس هوا و هوس خود عمل نکند و چگونه ممکن است دینی که وصیت را بر افراد لازم می‌داند -چنان‌که اگر کسی بدون وصیت بمیرد، مانند مردم زمان جاهلیت مرده است- وصیت در امر خلافت را مهمل بگذارد و مردم را در دین خود در حیرت و سرگردانی وانهد.[۱۰۳]

امام‌خمینی با استناد به روایتی[۱۰۴] معتقد است جعل و نصب اولوالامر از ناحیه خداوند دلیل‌های زیادی دارد؛ ازجمله،

  1. حفظ مردم در راه درست و تجاوز نکردن از حدود و قوانین که در این صورت دچار فساد خواهند شد و اگر فردی امین نباشد که بر آنان گماشته شود، افراد بر اساس منافع و لذت‌های خود حق دیگران را پایمال می‌کنند.
  2. هیچ‌یک از ملت‌ها و پیروان مذاهب بدون یک رهبر و رئیس نمی‌توانند به حیات خود ادامه دهند؛ زیرا برای گذران امر دین و دنیای خود محتاج به چنین شخصی هستند و در حکمت خداوند متعال نیز روا نیست که مردم را بدون رهبر و سرپرست رها کند؛ زیرا خداوند می‌داند که موجودیت و قوام جامعه به چنین شخصی است که می‌تواند در برابر دشمنان مقاومت کرده و دست ستمگران را از حریم و حقوق مظلومان کوتاه کند.
  3. اگر خداوند امام و بر پا نگه‌دارنده قانون تعیین نکند دین به کهنگی و فرسودگی خواهد رفت، سنت‌ها و احکام دگرگون و وارونه خواهد شد و همچنین بدعت‌گذاران و بی‌دینان در آن چیزهایی اضافه کرده یا از آن خواهند کاست و امر را بر مردم مشتبه می‌کنند و مردم هم که با هم اختلاف داشته و تمایلات گوناگون و حالات مختلف دارند، بدون یک امام، فاسد می‌شوند.[۱۰۵]

امام‌خمینی وجوب تعیین و تصریح به خلافت ظاهری را از بزرگ‌ترین واجبات بر رسول خدا(ص)، می‌داند که سهل‌انگاری در آن موجب پراکندگی امر امت و اختلال در اساس نبوت و نابودی آثار شریعت می‌شود.[۱۰۶] ایشان فرمان خداوند به پیامبر(ص)، در جانشینی امیرالمؤمنین(ع)، در غدیر خم را در این مسیر می‌شمارد.[۱۰۷] (ببینید: شیعه)
به اعتقاد امام‌خمینی تصریح قرآن به اسم امام معصوم(ع)، به صلاح امت اسلامی نبوده و با وجود افرادی که دنیاطلب بوده و طمع در ریاست داشتند، ممکن نبود که دست از مکر و حیله بردارند و این سبب نابودی اصل اسلام و اختلاف میان مسلمانان می‌شد؛ زیرا اسلام در آن زمان نهالی نوپا بوده است. همچنین ممکن بود با تصریح اسم امام(ع)، در قرآن دست به تحریف آن بزنند و همان اتفاقی که برای کتاب‌های یهود و نصاری پیش آمد، برای قرآن نیز اتفاق بیافتد یا با جعل حدیثی از پیامبر(ص)، قائل به نسخ آیه و خلع امام(ع)، از منصب امامت شوند.[۱۰۸] ایشان وجود اخباری را که دلالت بر تصریح به امامت امیرالمؤمنین(ع)، در قرآن می‌کند، نادرست می‌داند و معتقد است این روایات در زمینه تفسیر و تأویل آیات وارد شده و به منظور تفسیر و توضیح به آنها ضمیمه شده بود، نه افزوده‌شدن اصل آیات[۱۰۹] و آیات قرآن هیچ‌گونه تحریفی در آن صورت نگرفته است و استدلال نکردن ائمه(ع)، به این گونه آیات در اثبات امامت[۱۱۰] و تواتر قطعی قرآن در نقل سینه به سینه میان مسلمانان[۱۱۱] و شواهد تاریخی[۱۱۲] دلیل بر این مدعا است (ببینید: تحریف‌ناپذیری قرآن) البته اصل مسئله امامت در آیات متعددی از قرآن؛ مانند آیه تطهیر،[۱۱۳] آیه اولوالامر،[۱۱۴] آیه صادقین،[۱۱۵] آیه اعتصام،[۱۱۶] و آیه امانت[۱۱۷] ذکر شده است و اهل سنت نیز در کتاب‌های خود به آن اذعان دارند.[۱۱۸]

ویژگی‌های امام

علمای اهل سنت برای امام ویژگی‌هایی ذکر کرده‌اند؛ ازجمله مردبودن و آزادبودن، عقل، اسلام، بلوغ، شجاعت، اجتهاد در احکام شرعی، آگاهی به امور جنگی، عدالت، ورع در ظاهر و وثاقت[۱۱۹] امامیه نیز ویژگی‌های متعددی برای امام برشمرده‌اند که سبب متمایزشدن امام از دیگر انسان‌ها می‌شود. مهم‌ترین این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

عصمت

در آیات[۱۲۰] و روایات[۱۲۱] دربارهٔ معصوم‌بودن امام سخن به میان آمده است. برخی استدلال‌های امامیه بر ضرورت نصب امام از طرف خداوند، مانند نیاز شریعت به حافظ و نگهبان، عصمت امام را نیز اثبات می‌کند. ویژگی عصمت برای امام به همان معنایی است که برای نبی آمده است؛ یعنی امام دارای قوه و ملکه نفسانی است که با وجود آن هرگز مرتکب معصیت نمی‌شود.[۱۲۲]

امام‌خمینی عصمت را از ویژگی‌های مهم امام می‌داند و معتقد است عصمت حالتی نفسانی و نوری باطنی است که شخص را از ارتکاب گناه و خطا بازمی‌دارد و این از نور کامل یقین و اطمینان تام حاصل می‌شود.[۱۲۳] ایشان عصمت اولیای خدا(ع)، را در جهت عصمت مطلقه پیامبر اکرم(ص)، می‌شمارد.[۱۲۴] به اعتقاد ایشان گستره عصمت پیشوایان الهی از نظر زمانی، از آغاز تا پایان عمر آنان است.[۱۲۵] از این جهت در بعضی روایات برای عدم صلاحیت افرادی که مدتی از عمر خود را مشرک بوده‌اند برای منصب امامت، به آیه «لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ عهد من (امامت) به ظالمان نمی‌رسد»[۱۲۶] استدلال شده است.[۱۲۷] (ببینید: عصمت)

علم لدنی

امام به جهت اینکه هدایت جامعه را بر عهده دارد و مجری قوانین الهی است، باید از علم و آگاهی خاص و برتری برخوردار باشد.[۱۲۸] امام‌خمینی ضمن تأکید بر این ویژگی[۱۲۹] معتقد است علم امام(ع)، ریشه در علم کامل لدنّی دارد که از سرچشمه علم رحمانی نشئت گرفته است.[۱۳۰]

حجیت الهی

امام معصوم، حجت خدا بر روی زمین است؛ بدین معنا که خداوند سیره و رفتار و گفتار او را در تمام شئون زندگی بر بندگان حجت قرار داده است.[۱۳۱] اثر این منصب که از ناحیه خداوند است، ولایت بر جان و مال مردم است[۱۳۲] و در صورت تخلف از فرمان ائمه(ع)، در قیامت با آنها احتجاج می‌کند که چرا با وجود حجت خدا در زمین، مخالف فرمان وی رفتار کرده‌اند،[۱۳۳] بلکه طبق روایات متعدد[۱۳۴] شرط قبولی اعمال، پذیرش ولایت ائمه(ع)، است که از مسلّمات و بلکه از ضروریات مذهب شیعه است.[۱۳۵]

ولایت باطنی

امام افزون بر بیان معارف و راهنمایی ظاهری مردم، ولایت و رهبری باطنی اعمال را نیز به عهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند و حقایق اعمال را به سوی خداوند سوق می‌دهد.[۱۳۶] به اعتقاد امام‌خمینی، امام معصوم مقامات معنوی دارد و آن مقام «خلافت کلی الهی» است که خلافتی تکوینی است و به موجب آن جمیع عالم در برابر او خاضع‌اند.[۱۳۷]

به اعتقاد ایشان، امام واسطه دریافت فیض الهی بر بندگان است و آنان بدون این واسطه‌های روحانی و نداشتن قابلیت و زمینه لازم، امکان ارتباط و دریافت مستقیم فیض از خداوند را نخواهند داشت.[۱۳۸] امام در مقامات معنوی نیز دارای درجات بلندی است که ادراک آن از طاقت بشر خارج است و عقول و شهود اصحاب اندیشه و عرفان نیز بدان راه ندارد[۱۳۹] و برترین مراتب عبودیت متعلق به امامان معصوم(ع)، است.[۱۴۰]

عبودیت کامل

طبق بعضی روایات عبودیت کامل از مقدمات امامت است، چنان‌که حضرت ابراهیم(ع)، پیش از مقام امامت دارای مقام عبودیت بوده است،[۱۴۱] زیرا ولیّ کاملی که وظیفه هدایت بندگان را به عهده می‌گیرد، خود باید مراتب سیر معنوی و استکمال را طی کند و مادامی که به مقام عبودیت نرسد، در زمره اولیای خدا قرار نمی‌گیرد،[۱۴۲] بلکه امام به جهت اینکه اوامر و نواهی او مقبول دیگران واقع شود، لازم است در افعال خود سرمشق دیگران بوده و بر عبادات مواظبت داشته باشد.[۱۴۳]

امام‌خمینی نیز عبادت امام را عبادتی کامل و افضل عبادات می‌داند چنان‌که در روایتی[۱۴۴] ضربت امیرالمؤمنین(ع)، در روز خندق افضل از جمیع عبادات جن و انس شمرده شده است[۱۴۵] و عبادت کسانی عبادت احرار و آزادگان است که برای حب خداوند عبادت می‌کنند، نه به طمع بهشت یا ترس از جهنم. به اعتقاد ایشان در عبادات ائمه(ع)، حالاتی است که در فهم انسان نمی‌گنجد،[۱۴۶] بنابراین عبادت ائمه(ع)، عبودیت مطلقه می‌باشد که از بالاترین مراتب کمال و مقامات انسانیت است و در اصل، متعلق به نبی ختمی(ص)، بوده دیگر اولیای الهی(ع)، به تبع ایشان به این مقام می‌رسند و عبادت و عبودیت دیگران ناقص است.[۱۴۷] با وجود این امامان معصوم(ع)، با وجود همه عبادات و ریاضات، خود اظهار عجز و اعتراف به قصور در عبادات داشته‌اند.[۱۴۸]

تنزه از نقائص

امام باید از عیوب خَلقی، رذایل خُلقی و نقائص عملی منزّه باشد[۱۴۹] زیرا وجود نقائص در او موجب نفرت و عدم رغبت به او می‌شود و این با وجوب اطاعت از امام و انقیاد در برابر او تنافی دارد و موجب نقض غرض است.[۱۵۰]

وظایف امام

از نظر شیعه امامیه، امام همه وظایفی را که پیامبر(ص)، بر عهده داشت، عهده‌دار است؛ اما بر او وحی تشریعی نازل نمی‌شود.[۱۵۱] امام افزون بر وظیفه‌اش در رفع مخاصمات و امر قضا و جهاد و گرفتن زکات و خمس[۱۵۲] وظایف مهم دیگری نیز دارد و آن حفظ دین و شرع مقدس و رهبری مردم در ظاهر اعمال و باطن آن[۱۵۳] است.

اهل سنت، وظیفه امام را اقامه حدود الهی و حفظ مرزهای اسلام و بیت‌المال مسلمین و حل شبهات در عقاید دینی و حفظ عقاید شمرده‌اند[۱۵۴] و برخی از آنان معتقدند که بزرگ‌ترین وظیفه امامت، رفع و دفع مخاصمات است.[۱۵۵]

امام‌خمینی، همانند علمای دیگر، حفظ و نگهبانی از دین، بیان آن و تعلیم به مردم[۱۵۶] اجرای حدود، گرفتن مالیات، نصب قاضی و والی و دفاع از حدود و مرزهای کشورهای اسلامی[۱۵۷] را از وظایف امام می‌شمارد. این است‌که امام وظیفه اجرای قانون را داراست؛ زیرا لازم است برای اجرای قانون شخصی برگزیده شود، تا هرج و مرج در فهم و اجرای قانون پیش نیاید و مقصود اصلی از دین نیز قانون‌گذاری است. از این جهت بدون امامت قانون‌گذاری لغو و بیهوده است و با امامت است که دین کامل و تبلیغ به سرانجام می‌رسد و این معنای آیه «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ»[۱۵۸] است و اگر امامت آن گونه که خداوند دستور داده بود اجرا می‌شد، این همه اختلاف در اصول و فروع و جنگ‌ها در کشورهای اسلامی رخ نمی‌داد.[۱۵۹] افزون بر این ایشان قیام علیه ستمگران و تلاش در جهت ایجاد حکومت اسلامی[۱۶۰] و بسط عدالت اجتماعی[۱۶۱] را ازجمله وظیفه امام می‌داند و معتقد است حکومت از احکام اولیه اسلام و مقدم بر احکام فرعیه، مانند نماز و روزه و حج است.[۱۶۲] ایشان تحمل سختی‌ها و ناملایماتی، همچون شهادت، حبس، شکنجه، تبعید و مسمومیت‌های ائمه(ع)، را در جهت مبارزه علیه ستمگران می‌داند.[۱۶۳]

امامت از نگاه عرفانی

با پیدایش نحله‌های فکری در میان مسلمانان، تفسیرهای مختلفی از برخی اعتقادات، مانند آموزه‌های امامت صورت پذیرفت که ازجمله آن تفسیر عرفانی امامت و توجه به بعد باطنی آن است.[۱۶۴] رویکرد عرفان نظری در بستر شیعی، تفسیر امامت را کاملاً هموار ساخت. تفسیرهای عارفان مسلمان از قطب و ولی و خلیفه، ادبیات غنی و نظام مفهومی ژرفی پدیدآورده که بی‌تردید در تفسیر عرفانی از امامت، سهم وافری داشته است.[۱۶۵]

سیدحیدر آملی از نخستین متفکران برجسته‌ای است که بحث امامت در عرفان نظری را در بستر شیعی مطرح کرد و به تبیین و توجیه آموزه امامت همت گماشت و امامت در تفکر شیعی را با انسان کامل در تفکر عرفانی پیوند داد.[۱۶۶] ملاصدرا نیز در ذیل آیه مبارکه نور، در فصلی به اهمیت شناخت نبی و امام به عنوان انسان کامل پرداخته است.[۱۶۷] بعدها محمدرضا قمشه‌ای در رساله فی الخلافة الکبری و رسالة الولایه کوشید دو تفکر فلسفی و عرفانی را به هم پیوند دهد.[۱۶۸] امام‌خمینی نیز در آثار عرفانی خویش، مانند دیگر عرفا[۱۶۹] میان امامت و نبوت پیوند خاصی قائل شده و امامت و ولایت را باطن نبوت دانسته است.[۱۷۰] این نگرش در کتاب مصباح الهدایه ایشان نیز وجود دارد و انگیزه اصلی نگارش این کتاب بوده است. (ببینید: خلافت و ولایت ، نبوت ، و مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه)

رابطه امامت با نبوت و خلافت

از دیدگاه عارفان، ولایت باطن نبوت است و نبی خود حایز مقام ولایت است،[۱۷۱] چنان‌که امام پس از نبی، وارث نبی و پیرو احکام شریعت اوست.[۱۷۲]

امام‌خمینی نیز رابطه نبوت و ولایت را رابطه ظاهر و باطن می‌داند[۱۷۳] و معتقد است نبوت ظاهری ظل و سایه نبوت حقیقی در مراتب بالاتری، چون نبوت در حضرت واحدیت و اسم اعظم «الله» است که از حضرت احدیت خبر می‌دهد. در واقع نبوت ظاهری مظهر آن نبوت باطنی است[۱۷۴] به اعتقاد ایشان، این نبوت خود مقام ظهور خلافت و ولایت حقیقی است و خلافت و ولایت، باطن نبوت حقیقی است[۱۷۵] همچنین نخستین مرتبه ولایت در اولیای الهی(ع)، پس از مقام فنا و وصول به مقام قرب فرایض حاصل می‌شود و ولیّ مطلق، مظهر ولایت در مقام جمعی و اسم جامع الهی است؛ چنان‌که ولایت نبی ختمی(ص)، مظهر ولایت در اسم جامع «الله» است و باقی اولیا(ع)، مظهر ولایت او هستند.[۱۷۶] ایشان با استناد به روایتی[۱۷۷] ولایت را باطن و روح قرآن و قرآن را ظاهر آن ولایت می‌داند.[۱۷۸]

به اعتقاد امام‌خمینی خلافت معنوی عبارت است از مکاشفه معنوی نسبت به حقایق که با اطلاع بر اسما و اعیان ثابته صورت می‌گیرد؛ از این‌رو تعیین آن لازم نیست، اما خلافت ظاهری، همانند نبوت از شئون رسالت است و تحت اسمای کونی واقع است. از این‌رو اظهار و تعیین آن برای مردم لازم و واجب است و همان گونه که اظهار نبوت برای خداوند لازم است، تعیین امام نیز واجب است و پیامبر(ص)، به آن تصریح کرده است.[۱۷۹]

ایشان خلیفه الهی را روح و جان عالم هستی می‌شمارد و معتقد است همان گونه که قوای بدن تحت تصرف نفس هستند، تمامی مخلوقات به منزله اعضا و جوارح آن خلیفه (امام) هستند.[۱۸۰] ایشان در بیان نسبت ولایت با سایر عبادات و عقاید قائل است سایر عبادات و عقاید و ملکات به‌منزله هیولی (ماده اولی) و ولایت صورت آنهاست و آنها ظاهر و ولایت، باطن آنها می‌باشد؛ بنابراین اگر کسی امام خود را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلی و کفر مرده است.[۱۸۱] ایشان با استناد به بعضی آیات الهی[۱۸۲] و روایات[۱۸۳] کمال دین را به ولایت و امامت امام‌علی(ع)، می‌داند.[۱۸۴]

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۲۴.
  2. طریحی، مجمع البحرین، ۶/۱۵.
  3. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۱/۲۸.
  4. مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹؛ طبری امامی، دلائل الامامه، ۱۷؛ علامه حلی، الالفین، ۱۲.
  5. تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۲؛ ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱/۲۳۸–۲۳۹؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۴۵.
  6. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۵–۲۸؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳۴–۱۳۵.
  7. ابن‌منظور، لسان العرب، ۹/۸۳–۸۴.
  8. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۷۵.
  9. ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱/۲۳۸–۲۳۹؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۸۰–۳۸۱.
  10. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۵۸؛ آملی، تفسیر المحیط، ۳/۲۵۰.
  11. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۲۵.
  12. جوهری، الصحاح، ۶/۲۵۳۰؛ ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۵/۲۲۸.
  13. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.
  14. ← امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۵.
  15. مرعشی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۳/۳۴۱.
  16. بطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۹۴۹–۹۵۰.
  17. بقره، ۱۲۴.
  18. صدوق، معانی الاخبار، ۹۵–۹۶؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۲/۴۶۳ و ۲۹/۳۶.
  19. کلینی، الکافی، ۱/۱۹۳؛ صدوق، عیون اخبار، ۱/۳۰۶–۳۱۰.
  20. کلینی، الکافی، ۱/۲۷۷.
  21. کلینی، الکافی، ۱/۲۰۰.
  22. تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۲.
  23. سید مرتضی، رسائل، ۱/۱۶۶؛ اردبیلی، الحاشیة علی الهیات، ۱۷۸.
  24. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳۵.
  25. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵۰.
  26. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵۲.
  27. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۵.
  28. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۳.
  29. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۳ و ۲۶–۲۸.
  30. امام‌خمینی، امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۰۸؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۰۰–۱۰۱.
  31. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵۷–۱۶۲.
  32. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۲؛ امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.
  33. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.
  34. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  35. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۰–۷۴.
  36. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰۵–۱۶۵.
  37. قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۲۰/۱۱؛ علامه حلی، کشف المراد، ۳۶۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۲.
  38. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۱۲۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۴۴–۳۴۵.
  39. تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۵۸؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۵۴.
  40. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۱۲۲.
  41. مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹–۴۱؛ خواجه‌نصیر، رسائل خواجه‌نصیرالدین طوسی، ۴۵۹–۴۶۱؛ ابن‌میثم، قواعد المرام، ۱۷۷؛ سبحانی، الالهیات، ۴/۲۶–۲۷.
  42. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.
  43. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۲.
  44. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱ و ۲۰/۱۱۲.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.
  46. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.
  47. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۴۶–۱۴۷.
  48. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۵۳.
  49. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۲.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.
  51. مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹؛ سید مرتضی، الشافی، ۱/۴۷؛ علامه حلی، کشف المراد، ۳۶۲–۳۶۳.
  52. ابن‌میثم، قواعد المرام، ۱۷۵–۱۷۶.
  53. مفید، الافصاح، ۲۷–۲۹.
  54. سید مرتضی، الذخیره، ۴۲۴؛ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ۳۰۲.
  55. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳۴–۱۳۶؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۶–۲۷؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷.
  56. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳۴–۱۳۵.
  57. صدوق، علل الشرائع، ۲۵۳–۲۵۴.
  58. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۲ و ۴۰.
  59. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۲۲–۶۲۶.
  60. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰۶–۱۰۸.
  61. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۱۷–۶۱۹؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۶–۲۷.
  62. مائده، ۵۵.
  63. احمدبن‌حنبل، مسند الامام‌احمدبن‌حنبل، ۱/۱۱۸–۱۱۹ و ۱۵۲؛ نسائی، السنن الکبری، ۵/۱۳۲–۱۳۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۷۳؛ امینی، الغدیر، ۱/۵۰–۵۱، ۵۸، ۶۴ و ۱۵۳.
  64. مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۳۸/۱۵۴.
  65. مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۱۰۸.
  66. مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۱۰۵.
  67. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳۶–۱۴۰.
  68. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۴۱–۱۵۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.
  69. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۴۱–۱۴۳.
  70. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۴۸–۱۴۹.
  71. بقره، ۲۶۹؛ نمل، ۸۹.
  72. بحرانی، البرهان، ۱/۵۴۸ و ۴/۲۳۲–۲۳۳.
  73. برقی، المحاسن، ۱/۱۵۳–۱۵۶؛ کلینی، الکافی، ۱/۱۸۱–۱۸۰.
  74. صدوق، کمال الدین، ۲/۴۰۹؛ ابن‌حبان، صحیح ابن‌حبان، ۱۰/۴۳۴–۴۳۵.
  75. ← تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۵–۲۳۷؛ فیض کاشانی، الشافی، ۲۸۶.
  76. مرعشی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۳/۲۲۴.
  77. علامه حلی، کشف المراد، ۳۶۶؛ فاضل مقداد، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ۴۰.
  78. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۴/۱۷۷.
  79. نساء، ۵۹.
  80. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۷۵–۱۷۶.
  81. بقره، ۲۸۵؛ نور، ۴۷؛ حدید، ۲۸.
  82. ← بحرانی، غایة المرام، ۱/۶۸ و ۱۷۳–۱۷۴ و ۳/۸۶.
  83. آل عمران، ۱۰۳، صافات، ۲۴.
  84. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۷۷–۱۷۸.
  85. نساء، ۵۹.
  86. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۹۲.
  87. بیهقی، دلائل النبوه، ۴/۳۱۱.
  88. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۴۰۰.
  89. آملی، تفسیر المحیط، ۱/۴۳۲؛ طباطبایی، المیزان، ۴/۳۹۹.
  90. علامه حلی، الألفین، ۳۹۹.
  91. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰۹–۱۱۲.
  92. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۸۴–۲۸۵.
  93. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۸۷–۸۸.
  94. ←علامه حلی، کشف المراد، ۳۶۲–۳۶۳.
  95. ←علامه حلی، کشف المراد، ۳۶۲–۳۶۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۵.
  96. طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ۳۱۳–۳۱۶؛ حمود، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۲/۲۹۷.
  97. محقق حلی، المسلک فی اصول الدین، الرسالة الماتعیه، ۲۱۰؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۴۸۰.
  98. فاضل مقداد، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ۴۰.
  99. محقق حلی، المسلک فی اصول الدین، الرسالة الماتعیه، ۲۱۰؛ علامه حلی، انوار الملکوت، ۲۰۷–۲۰۸.
  100. سید مرتضی، الذخیره، ۴۳۲؛ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ۳۰۵–۳۰۷.
  101. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱۲ و ۱۳۴؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۶۶.
  102. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷.
  103. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰۵–۱۰۸.
  104. صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۵۱–۲۵۳.
  105. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۹–۴۰.
  106. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷.
  107. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۴۵.
  108. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱۲–۱۱۴.
  109. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳۱؛ امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۱۷.
  110. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۵.
  111. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۳۴.
  112. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۲–۴۲۳.
  113. احزاب، ۳۳.
  114. نساء، ۵۹.
  115. توبه، ۱۱۹.
  116. آل عمران، ۱۰۳.
  117. احزاب، ۷۲.
  118. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰۹ و ۱۳۱–۱۳۲؛ ← بحرانی، غایة المرام، ۴/۵–۲۸.
  119. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۱۹۱–۱۹۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳.
  120. بقره، ۱۲۴؛ نساء، ۵۹؛ احزاب، ۳۳.
  121. صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۲–۱۳۶.
  122. ابن‌میثم، النجاة، ۵۵.
  123. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  124. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۹–۶۰.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۸.
  126. بقره، ۱۲۴.
  127. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۷۶–۱۷۷.
  128. علامه حلی، کشف المراد، ۳۶۶.
  129. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۲۳.
  130. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴–۵؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۷؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۵۰.
  131. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۳۶.
  132. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۲۲–۶۲۳.
  133. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۳۶–۶۳۷.
  134. کلینی، الکافی، ۲/۱۹؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱/۱۱۹–۱۸.
  135. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.
  136. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۹۸.
  137. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۵۳–۵۴.
  138. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵–۱۳۶.
  139. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۱–۵۵۲.
  140. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰.
  141. کلینی، الکافی، ۱/۱۷۵.
  142. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۴۳۱.
  143. ←علامه حلی، الالفین، ۱۹۴.
  144. حر عاملی، اثبات الهداة، ۳/۳۰۱.
  145. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۶.
  146. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۷.
  147. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰.
  148. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۶.
  149. آملی، رساله حسنیه در بیان اعتقادات عقلیه و ذکر عبادات شرعیه نقلیه، ۵۵۸.
  150. لاهیجی، سرمایه ایمان، ۱۱۵.
  151. سبحانی، راهنمای حقیقت، ۲۹۹.
  152. طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ۳۰۶–۳۰۷؛ علامه حلی، مختلف الشیعه، ۳/۲۳۲ و ۴/۳۸۲.
  153. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۶۲–۱۶۳.
  154. قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول، ۵۰۹؛ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۱۹۱–۱۹۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۴۹.
  155. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۱۹۱؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۴۹.
  156. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۲۷ و ۱۳۴–۱۳۵.
  157. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۲–۷۳.
  158. مائده، ۳.
  159. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳۵.
  160. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳۸–۱۴۰.
  161. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۲۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۱۷–۴۱۸.
  162. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۱–۴۵۲.
  163. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۱–۲۲.
  164. افضلی، تفسیر عرفانی آموزه امامت در اندیشه شیعی، ۱۱۲.
  165. افضلی، تفسیر عرفانی آموزه امامت در اندیشه شیعی، ۱۱۵.
  166. ←آملی، انوار الحقیقه، ۲۹۷–۳۰۲.
  167. ←ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۳/۳۷۱–۳۸۴.
  168. قمشه‌ای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، ۹۲–۹۹ و ۱۱۱–۱۵۰.
  169. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۳۷–۸۳۹؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۲۱۳؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۳۲–۳۳۴.
  170. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۸ و ۸۴؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۳۲.
  171. جندی، شرح فصوص الحکم، ۶۸۸؛ قاضی‌سعید، شرح الاربعین، ۲۵۵.
  172. آملی، جامع الاسرار، ۲۴۰.
  173. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۸.
  174. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۲.
  175. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۸.
  176. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱.
  177. صدوق، عیون اخبار، ۲/۶۲.
  178. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸.
  179. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۶–۱۹۷.
  180. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۲.
  181. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۶.
  182. مائده، ۳.
  183. کلینی، الکافی، ۱/۲۹۰.
  184. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۵.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، سیف‌الدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
  • آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقة و اطوار الطریقة و اسرار الشریعه، تحقیق سیدمحسن موسوی تبریزی، قم، نور علی نور، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
  • آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • آملی، عزالدین، رساله حسنیه در بیان اعتقادات عقلیه و ذکر عبادات شرعیه نقلیه (چاپ‌شده در پنج رساله اعتقادی)، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌حبان، محمد، صحیح ابن‌حبان، بترتیب ابن‌بلبان، تحقیق شعیب الارنؤوط، بیروت، الرساله، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن‌محمد، تاریخ ابن‌خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکردار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌میثم بحرانی، میثم‌بن‌علی، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌میثم بحرانی، میثم‌بن‌علی، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامه، قم، مجمع فکر اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • احمدبن‌حنبل، مسند الامام‌احمدبن‌حنبل، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.
  • اردبیلی، احمدبن‌محمد، الحاشیة علی الهیات، الشرح الجدید للتجرید، تحقیق احمد عابدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
  • افضلی، سیدمحمدمهدی، تفسیر عرفانی آموزه امامت در اندیشه شیعی، مجله طلوع تخصصی مذاهب و فرق اسلامی، شماره ۲۹، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، امام‌خمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش همو، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح امام‌خمینی، دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب امام‌خمینی، البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب امام‌خمینی، الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، امام‌خمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام و حجة الخصام، تحقیق سیدعلی عاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • برقی، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • بطرس، عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، بیروت، المشعل، چاپ ششم، ۱۹۸۱م.
  • بیهقی، احمدبن‌حسین، دلائل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، الألفین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، الباب الحادی عشر، تحقیق مهدی محقق، تهران، مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، محقق، جعفربن‌حسن، المسلک فی اصول الدین، الرسالة الماتعیه، تحقیق رضا استادی، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • حمود، محمد جمیل، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، رسائل خواجه‌نصیرالدین طوسی، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۴۱۲ق.
  • سبحانی، جعفر، راهنمای حقیقت، تهران، مشعر، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ش.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، الذخیرة فی علم الکلام، سیداحمد حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، الشافی فی الامامه، تحقیق سیدعبدالزهراء حسینی، تهران، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علی‌اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، معانی الاخبار، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری امامی، محمدبن‌جریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • طبری، محمدبن‌جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، تحقیق مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، الشافی فی العقائد و الاخلاق و الاحکام، تحقیق مهدی انصاری قمی، داراللوح المحفوظ، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • قاضی‌سعید قمی، محمدبن‌محمد، شرح الاربعین، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام‌الدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبن‌حسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
  • قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، تصحیح صادق لاریجانی، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زین‌العابدین قربانی، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مرعشی شوشتری، سیدقاضی‌نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مقدمه و تعلیق سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الافصاح فی الامامه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، النکت الاعتقادیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • نسائی، احمدبن‌شعیب، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار البنداری و سیدکسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.

پیوند به بیرون