عقبماندگی: تفاوت میان نسخهها
(+رده:مفاهیم سیاسی; +رده:مفاهیم اجتماعی using HotCat) |
|||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
* مهیا زاهدین لباف، [https://books.khomeini.ir/books/10007/344/ عقبماندگی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۳۴۴–۳۵۰. | * مهیا زاهدین لباف، [https://books.khomeini.ir/books/10007/344/ عقبماندگی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۳۴۴–۳۵۰. | ||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مفاهیم سیاسی]] | [[رده:مفاهیم سیاسی]] | ||
[[رده:مفاهیم اجتماعی]] | [[رده:مفاهیم اجتماعی]] |
نسخهٔ ۲۱ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۴۳
عقبماندگی، بازماندگی از رشد و توسعه در مقایسه با جوامع پیشرفته.
معنی
عقبماندگی به معنای پسماندگی و دنبالافتادگی نسبت به دیگران است[۱] و در اصطلاح بازماندن از رشد و توسعه است.[۲] نظریهپردازان برای بیان عقبماندگی از چند واژه استفاده کردهاند. هاوس هوفر آلمانی برای نخستین بار پیش از جنگ جهانی دوم، دو واژه «شمال» در وصف کشورهای قدرتمند و «جنوب» برای کشورهای ضعیفتر را به کار برد.[۳] واژگان «فقیر» و «غنی» نیز پس از خاتمه جنگ جهانی دوم در وصف کشورها بهکار گرفته شد.[۴] گروهی دیگر اصطلاح «جهان سوم» را برای کشورهای عقبمانده، فقیر و وابسته به کار بردهاند[۵]؛ اما افزون بر تأثیر شاخص اقتصادی در ایجاد مفهوم عقبماندگی، عنصر فرهنگی نقش مهمی در این روند دارد، به طوری که در تعریفی دیگر میتوان جوامع ایستا و عقبمانده را جوامعی نامید که در تبادل و انتقال فرهنگ توانایی ندارند و بهنوعی بستهاند.[۶]
عقبماندگی در برابر توسعه است و زمانی میتوان مدعی توسعه شد که تغییراتی اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقی مردم، نهادهای ملی و نیز رشد اقتصادی و کاهش نابرابری و ریشهکنکردن فقر مطلق ایجاد شده باشد؛ به عبارتی، بر اساس سه ارزش اصلی تأمین معاش، افزایش آگاهیهای عمومی و سطح آزادی افراد در جامعه مجموعه نظام اجتماعی از حالت نامطلوب به سطحی مطلوب رسیده باشد.[۷] مقصود امامخمینی از مفهوم عقبماندگی لزوماً مترادف با مفهوم اصطلاحی آن نیست، بلکه ایشان با توجه به کاربردهای گوناگون واژه عقبماندگی، آن را در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بهکار گرفته است.
پیشینه
در تاریخ اروپا، دوره میان قرن پنجم میلادی تا آخر جنگهای صلیبی (قرن ۱۵م) به «عصر تاریکی» معروف است. در این دوران، شرق با داشتن تمدنی شکوفا در دانش و فناوری، سرآمد مناطق دیگر محسوب میشد. با تسلط مسلمانان بر اسپانیا و جزایر دریای مدیترانه، تمدن پیشرفته شرق به کشورهای عقبمانده اروپایی معرفی شد.[۸] در قرن چهاردهم میلادی، جرقههای پیشرفت از ایتالیا آغاز شد و در مدت سه قرن بعد در سراسر اروپا انتشار یافت و به دوره رنسانس معروف گشت. در این دوره پایههای اقتصادی، سیاسی، هنری، و علمی تمدنهای کنونی غرب بنا نهاده شد.[۹] پس از آن بود که اروپاییان برای یافتن منابع تولید و بازار فروش برای محصولاتشان راهی سرزمینهای دیگر شدند. بازرگانان اروپایی که برای دستیابی به ثروت شرق از راه دریا راهی این کشورها شده بودند، با سیاستهای حیلهگرانه و دستزدن به قدرت نظامی، شرایط خود را بر کشورهای مورد تهاجم دیکته کردند.[۱۰] انتقال ثروت از شرق به غرب و توسعه تجارت از قرن ۱۶–۱۸م موجب پیشیگرفتن اروپا در دوران وقوع انقلاب صنعتی از دیگر کشورها شد[۱۱] و مجموعه عواملی چون تخلیه منابع طبیعی، انسانی و سرمایهای کشورهای غارتشده، تبدیلکردن آنها به مراکزی برای فروش مازاد تولید اروپا و تغییر ساختار اجتماعی این کشورها بر عقبماندگی آنها دامن زد و عامل ایجاد شکاف عمیقی میان آنها و کشورهای پیشرفته شد[۱۲] و سرآغاز ناتوانی اقتصادی، سیاسی و انسانی کشورهایی ازجمله ایران گردید.[۱۳]
مسلمانان در چهار سده نخستین هجری در اخلاق، علم و تمدن پیشرفت بسیار کرده بودند و شهرهایی نظیر نیشابور، غزنین، بغداد، دمشق و قاهره در اوج شکوفایی قرار داشتند. پس از آن نشانههای ضعف در کشورهای اسلامی ظاهر شد. جنگهای صلیبی، حمله مغول[۱۴] و ستم ترکان عثمانی در کشورهایی که فتح کرده بودند، زمینههای افول تمدن اسلامی و عقبماندگی کشورهای اسلامی را فراهم ساخت.[۱۵] عقبماندگی در ایران نیز دارای فراز و نشیبهای متعددی بود که یکی از مقاطع آن، حمله مغول به ایران بود (۶۱۶–۶۵۴ق). ایران همواره مورد هجوم اقوام و قبایل گوناگون بوده است[۱۶] و سلسلههای مختلف ایرانی با جنگهای گوناگون از رأس به زیر کشیده شدهاند و این امر موجب عقبماندگی در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور بوده است.[۱۷]
عقبماندگی ایران در دو حوزه عوامل خارجی و عوامل داخلی قابل بررسی است. در بعد خارجی جنگهای ایران با قدرتهای بزرگ تأثیر بسزایی بر ضعف و عقبماندگی ایران بر جای گذاشت. درگیری پیاپی ایران در زمان صفویه با امپراتوری عثمانی،[۱۸] جنگهای نادرشاه افشار با عثمانیها،[۱۹] بهویژه جنگ اول (۱۸۱۳–۱۸۰۳م/ ۱۱۸۲–۱۱۹۲ش)[۲۰] و جنگهای دوم ایران و روس در دوران قاجار (۱۸۲۸–۱۸۲۵م/ ۱۲۰۴–۱۲۰۷ش)[۲۱] و امضای قراردادهای گلستان (۱۸۱۳م)[۲۲] و ترکمانچای (۱۸۲۸م/ ۱۲۰۶ش)[۲۳] در پی دو جنگ یادشده، ازجمله موارد درگیری ایران با قدرتهای خارجی بوده است. مداخله قدرتهای بزرگ بهخصوص در دوران قاجار و پهلوی در امور داخلی ایران بهویژه در مسائل سیاسی و اقتصادی از نشانههای آن بهشمار میرود.[۲۴] در بعد داخلی نیز بیکفایتی و بیلیاقتی حاکمان،[۲۵] نبود ثبات در حکومتهای محلی و درگیری میان طایفهای در کشور،[۲۶] استبداد حاکمان که منجر به جمعشدن قدرت در دست گروه حاکم و نادیدهگرفتن مردم میشد، نظام فئودالی و قحطی ازجمله عوامل عقبماندگی ایران بوده است.[۲۷]
در دوران صفویه و همزمان با منازعات طولانی میان شاهان صفوی و ترکان عثمانی، ایرانیان با نمایندگان دربارهای اروپایی آشنا شدند و نظر ایرانیان به فناوریهای علمی بهویژه نظامی جلب شد.[۲۸] در دوران قاجار نیز تلاشهایی برای بیرونآوردن کشور از عقبماندگی به همت افرادی چون عباسمیرزا برای ایجاد نیروهای نظامی منظم[۲۹] و امیرکبیر با ساختن دارالفنون[۳۰] و همچنین برخی علما و روشنفکران برای آگاهیبخشی به مردم و مقابله با تجاوزها و سیاستهای امپریالیستی بیگانگان[۳۱] انجام گرفت؛ ولی در اواخر حکومت قاجاریه بود که تماس و رفت و آمدهای ایرانیان به غرب و برخورد آنان با تمدن و پیشرفتهای غربی، باعث حیرت و شیفتگی فرنگرفتهها شد[۳۲] (ببینید: غربزدگی) و کمکم تفکر دربارهٔ چرایی عقبماندگی ایران و پیشرفت غرب و اروپا در میان نخبگان ایرانی شکل گرفت.[۳۳]
تلاشها در جهت حرکت به سوی نوگرایی و برونرفت از عقبماندگی با اقدامهای عباسمیرزا آغاز و با افکار امیرکبیر سرعت بیشتری به خود گرفت. با شکست تفکرات نوگرایانه این افراد در نیمه دوم قرن سیزدهم خورشیدی، عدهای از روشنفکران آشنا با دموکراسی و مشروطه، عامل اصلی شکست این اقدامها و عقبافتادگی ایران را استبداد تشخیص دادند.[۳۴] این اندیشه درونمایه فکری نهضت مشروطه در ایران گردید؛ اما جریانهای تجددطلبی و آزادیخواهی در عمل به تجددطلبی اقتدارگرایانه تبدیل و منجر به بازگشت شیوه حکومت استبدادی رضاشاه پهلوی در لباس تجدد شد[۳۵] و تقلید کورکورانه در جریان تجددطلبی حکومتی، گسترش عقبماندگی در ایران را به همراه داشت.[۳۶] آگاهی از عقبماندگی احساس حقارتی را ایجاد کرد که باعث از خودبیگانگی و انفعال در برابر مظاهر غربی و عمیقترشدن عقبماندگی ایران گردید.[۳۷]
ریشهها و عوامل عقبماندگی
در حالیکه برخی اندیشمندان اسلامی نفوذ استعمار غربی، استبداد حاکمان، جهالت و بیخبری توده مسلمانان و عقبماندن آنان از کاروان علم و تمدن، نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و تفرقه میانشان را از دلایل عقبماندگی کشورهای اسلامی میدانند،[۳۸] در زمان حکومت پهلوی گروهی از روشنفکران با اشکال و شبههکردن به دین، تعهد به امور دینی را نشانه کهنهپرستی و عقبماندگی میدانستند و اسلام را عامل عقبماندگی مسلمانان معرفی میکردند.[۳۹] امامخمینی در همان سالها به رد این اتهام پرداخت و کسانی را که عقبماندگی جامعه را به حساب دین و پیشوایان دینی میگذاشتند و ترک آداب و رسوم دینی را اسباب تعالی و تمدن میخواندند، خودباختگانی خواند که به دامن غرب افتادهاند و در جهت منافع ضد دینی آنان گام برمیدارند.[۴۰] در یک نگاه کلی به نظریات امامخمینی، مهمترین عوامل عقبماندگی مسلمانان را میتوان در دو سطح خارجی و داخلی ارزیابی کرد:
عامل خارجی
استعمار یکی از عوامل مهم خارجی عقبماندگی در بیشتر کشورهای عقبمانده است که به صورت چپاول کشورها یا ایجاد حکومتهای دستنشانده در این کشورها فعالیت داشته است.[۴۱] امامخمینی باور داشت استعمار دست به تشکیل دولتهایی دستنشانده و فرمانبردار میزند تا مجال تفکر را از ملتها بگیرد و روح یأس و ناامیدی را در کشورهای تحت سلطه بدمد و آنان را از فکر چارهجویی بازدارد.[۴۲] ایشان استعمارگران را چپاولگران کشورهای ضعیف میدانست که ملتها را از پیشرفت بازمیدارند و منافع آنان را به خطر میاندازند،[۴۳] فرهنگ مسموم خود را در آن جوامع تزریق میکنند[۴۴] (ببینید: فرهنگ) و با عرضه مکتبهای بیبنیاد به کشورهای اسلامی باعث خواری و عقبماندگی آنان میشوند[۴۵] (ببینید: استعمار و استثمار).
عوامل داخلی
در نگاه امامخمینی عوامل گوناگون داخلی نیز موجب عقبماندگی ملتهای مسلمان است:
- بیخبری و پایبندنبودن مسلمانان به حقیقت اسلام[۴۶] (ببینید: هویت و اسلام ناب محمدی)؛
- بیتوجهی سران و دولتهای اسلامی به مصالح اسلامی و ملی و دوری از ملتها[۴۷] (ببینید: منافع ملی)؛
- جمود فکری، خودباختگی، وابستگی، نژادپرستی و ملیگرایی[۴۸] (ببینید: انحراف، ارتجاع، و التقاط)؛
- تفرقه و اختلاف[۴۹] (ببینید: وحدت و جهان اسلام)؛
- استبداد: امامخمینی یکی از دلایل مهم عقبماندگی ایران را وجود حکومتهای پادشاهی و استبدادی در طول تاریخ میدانست. ایشان تیول شهرها و استانهای ایران توسط شاهان و شاهزادگان را از نشانههای استبداد میخواند[۵۰] و معتقد بود نمونه بارز این استبداد را میتوان در دوران پهلوی یافت که به شکلهای مختلفی ازجمله خفقان، سانسور مطبوعات و وجود سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، تحمیل خرجهای کمرشکن به ملت، تسلیم در برابر خواستههای دولت اسرائیل و بهخطرانداختن اقتصاد مملکت باعث عقبماندگی کشور شد[۵۱] (ببینید: دیکتاتوری)؛
- سرسپردگی حکومتها: امامخمینی یکی از عوامل مهم عقبماندگی ایران بهویژه در زمان رژیم پهلوی را سرسپردگی این رژیم به سیاستهای امپریالیستی کشورهای استعماری میدانست[۵۲] و شاهد آن را اجرای کاپیتولاسیون در ایران میشمرد[۵۳] ایشان باور داشت سیاستهای رژیم پهلوی در شئون مختلف، نتایجی جز ورشکستگی و عقبماندگی به دنبال نداشته است.[۵۴] ایشان که رژیم پهلوی را رژیمی عقبافتاده میدانست، نمونههای این عقبماندگی را در فساد مالی و اداری،[۵۵] ضدیت با اسلام،[۵۶] وابستگی به بیگانه،[۵۷] آزادنگذاشتن ملت برای انتخاب وکیل و گماردن اشخاص معلومالحال به دستور دیگران[۵۸] و سلب آزادی مطبوعات و انتشار دیکتههای ساواک[۵۹] میدید.
گستره و ابعاد عقبماندگی ایران
گستره و ابعاد عقبماندگی کشور را در کلام امامخمینی میتوان در بخشهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بررسی کرد:
اقتصادی
در دوران پهلوی دوم، فقر، بیکاری و در کنار آن ریختوپاشهای رژیم به مناسبتهای مختلف چون جشنهای ۲۵۰۰ساله، وضعیت نابسامان اقتصادی ـ اجتماعی جامعه ایران، توسعهنیافتگی و عمق عقبماندگی ایران در این دوران را نشان میدهد.[۶۰] به باور امامخمینی محمدرضا پهلوی با اجرای سیاست غلط، ایران را در وضع عقبماندگی قرار داده بود.[۶۱] ایشان چگونگی سیاستهای نامناسب بانکها و بدهکاربودن آنها،[۶۲] افت کشاورزی در کشور و واردکردن بخش عمده نیازهای غذایی مردم،[۶۳] واگذاری و اجازه بهرهبرداری از منابع روزمینی و زیرزمینی کشور به بیگانگان،[۶۴] وابستگی شدید به نفت و فروش بیش از اندازه ذخایر نفتی و دریافت کالاهای غیر ضروری به جای پول نفت[۶۵] را باعث عقبماندگی اقتصادی میخواند.
سیاسی
امامخمینی باور داشت تا زمانی که حکومتهای تحت سلطه بیگانگان در کشور بر سر کار باشند، ایران در عقبماندگی به سر خواهد برد.[۶۶] ایشان پایمالکردن آزادیهای فردی، نداشتن انتخابات واقعی، نقض قانون اساسی، فعالیت تنها یک حزب در کشور و غصب قوای سهگانه به دست حکومت پهلوی را از نشانههای عقبماندگی سیاسی در کشور میدانست.[۶۷]
فرهنگی
امامخمینی یکی از ابعاد مهم عقبافتادگی کشور را در بخش فرهنگی جستجو میکرد[۶۸] و فرهنگ توصیهشده از جانب غرب[۶۹] و ترویج این فرهنگ در رادیو و تلویزیون[۷۰] را از مظاهر عقبماندگی فرهنگی میدانست. ایشان سرگرمکردن جوانان به مصرف و کشاندن آنان به مکانهای نامناسب را از دیگر مظاهر عقبماندگی فرهنگی کشور میشمرد[۷۱] (ببینید: غربزدگی و فرهنگ). به اعتقاد ایشان دانشگاههای ایران از لحاظ علمی در سطح پایینی قرار داشت و به دانشجویان ایرانی اجازه رشد داده نمیشد،[۷۲] در دانشگاهها نیروی انسانی کارآمد و آگاه به مسائل تربیت نمیکردند[۷۳] (ببینید: دانشگاه) و نیروی متخصص کمی وجود داشت، تا آنجاکه در تمامی زمینهها،[۷۴] ازجمله مسائل مهم نظامی، کشور وابسته به متخصصان خارجی بود.[۷۵]
راهکارهای برونرفت از عقبماندگی
برخی از مصلحان جهان اسلام همچون سیدجمالالدین اسدآبادی، مبارزه با خودکامگی مستبدان، مجهزشدن به علوم جدید، بازگشت به اسلام نخستین، دورریختن خرافات و مبارزه با استعمار خارجی[۷۶] و برخی دیگر چون عبدالرحمن کواکبی رشد آگاهی سیاسی میان امت اسلامی[۷۷] را از راهکارهای خروج کشورهای اسلامی از عقبماندگی میدانند. امامخمینی نیز وجود حکومتهای مرتجع و وابسته را منشأ عقبماندگی در جهان اسلام و ایران میدانست و نهضت اسلامی را تلاشی در جهت رفع وابستگیها و ایجاد نظامی مستقل و دینی بر پایه آموزه اسلامی به منظور برونرفت از وضعیت نابسامان حاکم معرفی میکرد.[۷۸] ایشان با آگاهی از تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و فرایند نفوذ سلطه غرب در ایران و اعتقاد به جامعیت دین اسلام، مهمترین راه رهایی مسلمانان از عقبماندگی را در بازگشت به اسلام و احیای فرهنگ اسلامی میدانست.[۷۹] دعوت ایشان از مسلمانان برای بازگشت به اسلام، برای رهایی از سلطه استعمار و عقبماندگی است[۸۰] (ببینید: هویت).
امامخمینی ازجمله راههای برونرفت از عقبماندگی را اداره کشور به دست نیروهای داخلی[۸۱] و ایجاد تحولات اساسی در دانشگاهها میدانست. ایشان برای رفع این عقبماندگی معتقد بود باید انقلابی اساسی در دانشگاههای سراسر ایران بهوجود آورد تا استادان که وابسته به شرق یا غرباند تصفیه و دانشگاهها تبدیل به محیط سالمی برای تدریس علوم عالی اسلامی[۸۲] و محلی برای تربیت اشخاص مفید[۸۳] شوند (ببینید: شورای عالی انقلاب فرهنگی). ایشان برای رهایی از عقبماندگی به مسئولان فرهنگی توصیه میکرد جوانان را به بهترین شکل تربیت کنند، جلوی انحرافِ آنان را بگیرند و افرادی متعهد به جامعه تحویل دهند[۸۴] (ببینید: آموزش و پرورش، تربیت، و دانشگاه). ایشان از دولت میخواست برای فراگرفتن علوم روز، دانشجویان متعهد را به کشورهایی که صنایع بزرگ پیشرفته دارند ولی در شمار استعمارگران نیستند، بفرستد.[۸۵] از سوی دیگر، امامخمینی که تفرقه و اختلاف را اساس عقبماندگی مسلمانان میدانست از روحانیان میخواست برای رهایی از عقبماندگی، مردم را به وحدت کلمه و ادامه نهضت فرا خوانند[۸۶] و با دعوت مردم به بردباری و مقابله در برابر مشکلات، به آنان سفارش میکرد تا رفع عقبماندگیها در زمینههای مختلف برای حفظ آرامش در کشور کوشا باشند.[۸۷] ایشان راه رهایی کشور از عقبماندگی را در خودباوری و بالابردن قدرت روحی ملت میدانست[۸۸] و از جوانان آماده و با استعداد و مغزهای متفکر میخواست تا کشور را ترک نکنند، برای رهایی ایران از عقبماندگی تمام توان و استعداد خود را در کشور به کار گیرند،[۸۹] با شجاعت وارد عرصه سازندگی شوند و تنها به استعدادها و داشتههای خود متکی باشند[۹۰] (ببینید: جوان).
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۰۹۸.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۵۰۴۹.
- ↑ ساعی، مسائل سیاسی ـ اقتصادی جهان سوم، ۱۴.
- ↑ الهی، امپریالیسم و عقبماندگی، ۴.
- ↑ الهی، امپریالیسم و عقبماندگی، ۱۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۸۰۳–۸۰۵.
- ↑ تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ۹۵–۹۷.
- ↑ کرباسیان، عقبماندگی و توسعه، ۲۳۴.
- ↑ جیمزآ، رنسانس، ۹.
- ↑ الهی، امپریالیسم و عقبماندگی، ۱۰۱.
- ↑ الهی، امپریالیسم و عقبماندگی، ۶۸–۷۲.
- ↑ ساعی، مسائل سیاسی ـ اقتصادی جهان سوم، ۷۴–۷۵.
- ↑ حائری، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، ۲۳۱.
- ↑ حلبی، تاریخ نهضتهای دینی ـ سیاسی معاصر، ۵–۷.
- ↑ حلبی، تاریخ نهضتهای دینی ـ سیاسی معاصر، ۸–۹.
- ↑ گرانتوسکی، تاریخ ایران از زمان باستان، ۵۴؛ سایکس، تاریخ ایران، ۲/۹۶.
- ↑ گرانتوسکی، تاریخ ایران از زمان باستان، ۷۰ و ۷۴.
- ↑ منشی قزوینی، جواهر الاخبار، ۲۰۱–۲۰۳؛ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ۲/۸۵۴؛ ترکمان، تاریخ عالم آرای عباسی، ۱/۳۵۶–۳۵۸.
- ↑ هنوی، زندگی نادرشاه، ۱۶۳–۱۶۵؛ مروی، عالم آرای نادری، ۳/۱۱۸۱.
- ↑ شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۷۷.
- ↑ شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۸۶–۸۹.
- ↑ مک لین، شیخشامل داغستانی، ۴۵.
- ↑ مک لین، شیخشامل داغستانی، ۶۰–۶۱.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۱۳۶؛ فولر، قبله عالم، ژئوپلتیک ایران، ۲۸۶ و ۱۶۷–۱۶۵.
- ↑ زیباکلام، ما چگونه ما شدیم، ۲۰۰.
- ↑ زیباکلام، ما چگونه ما شدیم، ۱۱۰.
- ↑ زیباکلام، ما چگونه ما شدیم، ۱۱۳.
- ↑ جکسون و لاکهارت، ۶/۸، قسمت ۳.
- ↑ آوری و دیگران، قاجاریه، ۷/۱۲۴، قسمت۲.
- ↑ آوری و دیگران، قاجاریه، ۷/۱۲۵.
- ↑ آوری و دیگران، قاجاریه، ۷/۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ حائری، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، ۲۴۶، ۲۶۵ و ۲۸۰.
- ↑ زیباکلام، سنت و مدرنیته، ۴۹–۶۶.
- ↑ غنینژاد، تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر، ۳۰.
- ↑ غنینژاد، تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر، ۳۰–۳۱.
- ↑ بازرگان، مجموعه آثار، ۸/۲۶۶–۲۶۷.
- ↑ یوسفی، علل انحطاط مسلمین، ۴۲؛ مکارم شیرازی، اسرار عقبماندگی شرق، ۱۱–۱۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۳۵.
- ↑ خسروپناه، آسیبشناسی جامعه دینی، ۵۹.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۵–۶.
- ↑ ساعی، مسائل سیاسی ـ اقتصادی جهان سوم، ۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۸۳ و ۱۳/۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۸۶–۸۷، ۳۸۹ و ۹/۱۱۸–۱۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۲۴ و ۹/۱۱۸–۱۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۰۹–۴۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۶۱–۲۶۲ و ۴۷۱–۴۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۶ و ۲/۱۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۱۳–۴۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۲۵.
- ↑ داباشی، شکلگیری نهضت امامخمینی، ۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۶۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۳۳–۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۴/۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۲ و ۱۳/۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۲۸–۴۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۶؛ ۱۱/۱۷۹ و ۱۶/۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۸۴.
منابع
- آوری، پیتر و دیگران، قاجاریه، چاپشده در تاریخ ایران کمبریج، ترجمه تیمور قادری، تهران، مهتاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- بازرگان، مهدی، مجموعه آثار مباحث علمی، اجتماعی، اسلامی، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- ترکمان، اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، تحقیق ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
- پورگشتال، هامر، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمه میرزازکی علیآبادی، تهران، اساطیر، ۱۳۸۷ش.
- تودارو، مایکل، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، تهران، سازمان برنامه و بودجه، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- جکسون، پیتر و لورنس لاکهارت، دوره صفوی، چاپشده در تاریخ ایران کمبریج، ترجمه تیمور قادری، تهران، مهتاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- جیمزآ، کوریک، رنسانس. ترجمه آزیتا یاسائی، تهران، ققنوس، چاپ هفتم، ۱۳۸۸ش.
- حائری، عبدالهادی، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
- حلبی، علیاصغر، تاریخ نهضتهای دینی ـ سیاسی معاصر، تهران، بهبهانی، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
- خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی جامعه دینی، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- داباشی، حمید، شکلگیری نهضت امامخمینی، ترجمه سیدرضا میرموسایی، مجله حضور، شماره ۲۴، ۱۳۷۷ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، تهران، روزنه، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
- زیباکلام، صادق، ما چگونه ما شدیم، تهران، روزنه، چاپ چهاردهم، ۱۳۷۷ش.
- ساعی، احمد، مسائل سیاسی ـ اقتصادی جهان سوم، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، افسون، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
- شمیم، علیاصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، افکار، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
- غنینژاد، موسی، تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر، تهران، مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- فولر، گراهام، قبله عالم، ژئوپلتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران، مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- کرباسیان، اکبر، عقبماندگی و توسعه، تهران، نخل دانش، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- گرانتوسکی، ا ـ آ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، پویش، چاپ اول، ۱۳۵۹ش.
- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- مروی، محمدکاظم، عالم آرای نادری، تهران، علمی، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۳، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- مک لین، فیتس روی، شیخشامل داغستانی، ترجمه کاوه بیات، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، اسرار عقبماندگی شرق، بیجا، نسل جوان، بیتا.
- منشی قزوینی، بوداق، جواهر الاخبار، تهران، تحقیق محسن بهرامنژاد، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- هنوی، جونس، زندگی نادرشاه، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
- الهی، همایون، امپریالیسم و عقبماندگی، تهران، قومس، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- یوسفی، هدایت، علل انحطاط مسلمین در اندیشه و آراء سیاسی امامخمینی، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه باقرالعلوم(ع)، قم، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
- مهیا زاهدین لباف، عقبماندگی، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۳۴۴–۳۵۰.