احدیت و واحدیت
احدیت و واحدیت، دو مرتبه از مراتب تجلی حقتعالی.
معنای لغوی و اصطلاحی
احد به معنای نخستین عدد (یک)[۱]و به معنای فردی که از ازل تا ابد کسی همراه او نیست[۲] میباشد. واحد نیز به معنای منفرد است.[۳] احدیت در اصطلاح عرفانی، ذات حقتعالی به اعتبار نفی اسما، صفات، تعینات و نِسَب[۴] و مرتبه علم ذات به ذات[۵] است که از آن به احدیت جمع و مقام جمع نیز تعبیر میشود[۶] و واحدیت، ذات حقتعالی به اعتبار لحاظ جمیع حقایق اشیا است که به آن مقام فرق و حضرت الهیه نیز گفته میشود.[۷] امامخمینی با تأکید بر این دو معنا احدیت را مقام غیب مطلق حقتعالی میداند که هیچ صفت سلبی و ایجابی در آن لحاظ نمیشود و واحدیت را مقامی میداند که اسما و صفات الهی در آن لحاظ میشود.[۸] عارفان از مقام واحدیت به مقام جمع، احدیت جمع اسما،[۹] مقام اسم اعظم و اسم جامع «الله»،[۱۰] مرتبه الوهیت و عالمالمعانی[۱۱] نیز یاد کردهاند.
دو اصطلاح احدیت و واحدیت با مفاهیم دیگری چون تعین و تجلی اول و ثانی و مقام الوهیت مرتبط است. دو اصطلاح تعین اول و ثانی با احدیت و واحدیت مترادف میباشند.[۱۲]
پیشینه
بحث از احدیت و واحدیت ریشه در آیات و روایات دارد؛ چنانکه در قرآن کریم خداوند به «احد»[۱۳] و «الواحد»[۱۴] وصف شدهاست. امیرالمؤمنین علی(ع) خداوند را به «واحد لا بعدد» وصف کردهاست.[۱۵] عارفان با الهام از این آموزهها و نیز مشهودات باطنی خویش و در بیان وحدت حقیقی ذات و حیثیات وجودی و لحاظهایی که در ذات وجود دارد، به تبیین واحدیت و احدیت پرداختهاند.[۱۶] البته محققان عرفان نظری در تبیین معنای احدیت اختلاف دارند و آن را در معانی مختلفی به کار بردهاند؛ چنانکه به خود وحدت حقیقی در مقام ذات نیز احدیت ذاتی میگویند[۱۷]؛ از اینرو در آثار ابنعربی و قونوی این اصطلاح هرگز به صورت انحصاری با مقام احدیت به معنای مصطلح منطبق نبوده[۱۸] و تا زمان فرغانی (م۶۹۹) اصطلاح مستقر و ثابتی نگردیدهاست[۱۹]؛ اما فرغانی آن را به عنوان اصطلاحی ثابت به کار بردهاست و پس از او عارفانی چون فناری،[۲۰] ابنترکه.[۲۱] و جامی[۲۲] از او پیروی کردهاند؛ از اینرو به اصطلاحی مستقر و ثابت تبدیل شدهاست. باوجود این در آثار عرفای مکتب ابنعربی در قرنهای هفتم و هشتم این اصطلاح هرگز به صورت انحصاری درنیامده است و صدرالدین قونوی، گاه تعین اول را به همین معنا و گاه به معنای دیگری به کار میبرد[۲۳] و قیصری در آثار خود این اصطلاح را در اشاره به حقیقت یادشده به کار نبردهاست، بلکه تعین ثانی را نخستین تعین حق میداند و فیض اقدس را مترادف تعین و تجلی اول میشمارد.[۲۴] این تفسیر از فیض اقدس با اصطلاح تعین ثانی در اصطلاحات فرغانی برابر است.
اهل معرفت آثار و احکام متعددی برای احدیت و واحدیت ذکر کردهاند؛ ازجمله: چگونگی صدور کثرات از مرتبه واحدیت،[۲۵] سیر سالک و منتهای وصول آن به مرتبه احدیت[۲۶] و مظاهر این دو مرتبه در عالم.[۲۷] امامخمینی نیز احدیت را در معنای معروف مستقر آن به کار بردهاست. ایشان حقیقت این دو مقام و برخی احکام و ویژگیهای آنها را در کتب عرفانی و اخلاقی خود چون شرح دعاء السحر،[۲۸] مصباح الهدایه،[۲۹] تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس[۳۰] التعلیقة علی الفوائد الرضویه،[۳۱] شرح چهل حدیث،[۳۲] سرّ الصلاة[۳۳] و آداب الصلاة[۳۴] بیان کردهاست.
حقیقت مرتبه احدیت و واحدیت
غالب عارفان، هستی را به صقع ذات حقتعالی و مراتب ظهورات او (ماسویالله) تقسیم میکنند و برای شناخت حقتعالی مراتب و اعتباراتی قائل شدهاند. نخستین مرتبه کنه ذات است که ظهوری ندارد و عاری از هر گونه اسم و رسم و قید و تعین است و عقل و شهود به آن راه ندارد؛ از اینرو از آن به مرتبه غیبالغیوبی یاد میشود.[۳۵] از آنجاکه این مرتبه ظهوری ندارد، علم حصولی یا حضوری به آن تعلق نمیگیرد.[۳۶] پس از این مرتبه، اولین مرتبه ظهور و تجلی حق است که از آن به تجلی اول، تعین اول و مرتبه احدیت تعبیر میشود. در حقیقتِ احدیت (تعین اول) دو عنصر نقش اساسی دارند؛ وحدت حقیقیه و علم:
- وحدت حقیقیه: عرفا بر این باورند که حلقه واسطه میان مقام ذات و تعین اول، همان وحدت حقیقیه در مقام ذات است و با اینکه همه کثرات در مقام ذات تحقق دارند لکن هیچگونه کثرتی را به همراه نمیآورد و همه به نحو اطلاقی و اندماجی مستهلک در آن مقام هستند و وحدت حقه حقیقی خدشهدار نمیشود.[۳۷] این وحدت که به وحدت ذاتیه یا وحدت حقه حقیقی نامیده میشود، دو لحاظ دارد؛ لحاظ احدیت و لحاظ واحدیت. در لحاظ احدیت، کثرات اندماجیاند و با اینکه در ذات تحقق دارند، مورد لحاظ قرار نمیگیرند و این لحاظ را «احدیت ذاتیه» گویند. در لحاظ واحدیت، ذات حقتعالی به گونهای در نظر گرفته میشود که همراه با کثرت اندماجی باشد؛ یعنی کثرات اندماجی، در لحاظ وحدت حق ملحوظ است و از این اعتبار تعبیر به «واحدیت ذاتیه» میشود.[۳۸]
وحدت حقیقی در مقام ذات، یک حقیقت وحدانی «لابشرط» است؛ در حالیکه احدیت «بشرط لا» و واحدیت «بشرط شیء» است و از آنجاکه وحدت حقیقی مساوق با اطلاق است، هم اسقاط نسبتها (احدیت، بشرط لا) و هم اعتبار نسبتها (واحدیت، بشرط شیء) را شامل میشود؛ یعنی احد و واحد هر دو در آن حقیقت، لابشرط موجودند.[۳۹] از همینرو عارفان در اشاره به دو لحاظ احدیت و واحدیت، بهویژه با در نظر داشتن ویژگی اسقاط نسب برای احدیت و اثبات نسب برای واحدیت، براین باورند که احدیت مندرج در وحدت حقیقی، اولی و احق به سلب و واحدیت مندرج در آن، اولی و احق به ثبوت میباشد.[۴۰] وجود این دو جهت به صورت اندماجی در مقام ذات، نفس الامر داشتن این دو لحاظ و دو اعتبار احدیت و واحدیت ذاتی را نشان میدهد و با آنکه هیچگونه کثرتی در ذات نیست، قوای ادراکی نفس میتواند از آن دو، اعتبار احدیت و واحدیت را استخراج کند. توجه به این نکته سبب شده عرفا احدیت ذاتیه و واحدیت ذاتیه را یک اسم مرکب برای یک حقیقت بدانند، یعنی واحد احد برای ذات یگانه.[۴۱] بنابراین وحدت ذاتیه مشتمل بر احدیت و واحدیت است که گاه از آن با عنوان احدیت و واحدیت اندراجی در مقام ذات یاد میشود، اگرچه واژه احدیت ذاتیه تنها دربارهٔ احدیت ذاتیه اندراجی در مقام ذات به کار میرود. گاهی اصل وحدت حقیقیه ذاتیه را نیز احدیت ذاتیه گویند.[۴۲]
- علم: تعین اول، علم ذات به ذات از حیث احدی جمعی است[۴۳]؛ یعنی در این مرحله خداوند ذات خود را به نحو احدی مینگرد و هنوز به کمالات و تفاصیلِ موجود در خود عنایت ندارد.[۴۴] تعین اول همان امتیاز یافتن وحدت حقیقیه اندماجی در مقام ذات است؛ یعنی وحدت حقیقیه همانند همه احکام و کمالات و حقایق در مقام ذات، حالت اندماجی و غیر تعینی دارد، اما در اولین ظهور و تجلی حق-که این تجلی در خود و برای خود است و از اینرو علم ذات به ذات شکل میگیرد-وحدت حقیقیه از حالت اندماج به حالت تعینی و شانی در میآید و در تعین اول، علم ذات به ذات از حیث وحدت حقیقیه آن تحقق مییابد؛ یعنی حقتعالی در تعین اول به خود از حیث ذات خود بدون لحاظ کثرات، علم و آگاهی مییابد و با توجه به آنکه وحدت حقیقیه در مقام ذات مشتمل بر احدیت و واحدیت اندماجی است، در تعین اول نیز هر دو جهت را به همراه دارد و مشتمل بر احدیت و واحدیت اندماجی است؛ یعنی تعین اول نیز همانند مقام ذات همه کثرات در او تحقق دارند و تعین اول منشأ همه تعینات پس از خود میشود، لکن همه به نحو اندماجی محققاند و ذات در احدیت به نحو وحدانی و یکتایی مشاهده میشود.[۴۵] بنابراین اولین تعینی که از درون حقیقت لاتعینی ذات، سر برمیآورد و از بقیه حقایق ممتاز میشود، وصف وحدت حقیقیه است[۴۶] و به تبع آن تعین احدیت و واحدیت محقق میشود.[۴۷] البته عارفانی چون قیصری احدیت را مقامی جدای از مقام ذات نمیدانند و نخستین تجلی و تعین از مقام ذات را همان مرتبهای میدانند که فرغانی آن را تجلی ثانی میخواند.[۴۸]
پس از مرتبه احدیت، مرتبه واحدیت است که ظهور و تجلی حقتعالی در حضرت علمیه میباشد و اسما و صفات و به تبع آنها اعیان ثابته ظهور مییابند و از آن به تجلی ثانی، تعین ثانی[۴۹] و عالم لاهوت[۵۰] تعبیر میشود. در این مرتبه حقتعالی به ذات خود از حیث تفاصیل اسمائی علم دارد.[۵۱] (ببینید: تجلی)
امامخمینی نیز در بیان حقیقت احدیت و واحدیت به بررسی مقامات و مراتب کلی هستی پرداخته و براین باور است که برای ذات اقدس الهی اعتباراتی است و برای هر اعتباری، اصطلاحی مقرر شدهاست. اولین اعتبار، خود ذات است که مجهول مطلق است و هیچ اسم و رسمی برای آن نیست و از هر گونه قید، حتی قیدِ اطلاق منزه است که گاهی از آن به غیب مطلق و غیبالغیوب و عنقای مُغْرِب تعبیر میشود.[۵۲] ایشان تأکید دارد که این مقام معلوم و معروف احدی نشده و نخواهد شد و انبیا(ع) و رسولان (ع) و حتی خاتم انبیا(ص) و اوصیای ایشان (ع) راهی بدان مقام ندارند.[۵۳] این مقام، من حیث هی، منشأ ظهور و تجلی نیست[۵۴] و ذات به سبب عدم تعین و اطلاق ذاتی، تعین اسمی و تقید صفتی را نمیپذیرد. امامخمینی ذات غیب الغیوب را باطن مطلق و غیبی میداند که مبدأ اشتقاق مشتق مانند غیب برای غایب نمیباشد، بلکه او خود غیب مطلق است.[۵۵] البته این بطون و غیب که به مقام ذات نسبت داده میشود، از سنخ صفات و اسما موجود در مرتبه واحدیت و حضرت جمع بهشمار نمیرود[۵۶]؛ زیرا مقام ذات مقام لااسم و لارسم و مقام بیتعینی است،[۵۷] بنابراین صفت بطون منسوب به ذات، در برابر صفت ظهور که از صفات متقابله است نخواهد بود؛ زیرا صفات متقابله خبر از کثرت میدهند.[۵۸] پس مقام ذات در حقیقت مقام بیمقامی است[۵۹]؛ زیرا در برابر مقامات دیگر، همچون احدیت، واحدیت، فیض منبسط و مانند آن نیست بلکه در دل همه مقامات حاضر و در عین حال غیر همه آنهاست.[۶۰]
بنابر نظر امامخمینی اسمای ذاتی در احدیت و اسمای صفاتی در واحدیت و اسمای فعلی در خارج از صقع ربوبی و مرحله خلقی همگی از چگونگی تعین خبر میدهد، اما ذات که از هر تعین مبری میباشد، دارای هیچ اسم و رسمی نیست و حتی از اسمای ذاتیه نیز مبری است؛ زیرا اسمای ذاتی نشانگر تعین ذات به مقام احدیت میباشند.[۶۱] بر اساس دیدگاه عرفانی، ذات به لحاظ بیتعینی با خلق ارتباط و سنخیت ندارد. به اعتقاد امامخمینی نه تنها مقام ذات، بلکه مقام احدیت نیز با مخلوقات و کثرات ارتباطی ندارد[۶۲] و این کلام به نوعی جمع کلمات عارفان است که از طرفی قائلاند ذات حقتعالی هیچ ارتباطی با خلق ندارد و از طرفی حقتعالی را با خلق مرتبط و بلکه حقتعالی را عین اشیا میدانند. امامخمینی هر دو سخن را درست دانسته و جایگاه هر یک را مشخص کردهاست. در حقیقت سخن اول به ذات و مقام غیب الغیوبی و سخن دوم به مقام واحدیت و الوهیت اشاره دارد، از اینرو ایشان معتقد است که سخن دوم باید بر غیر مقام ذات غیب الغیوبی حمل گردد.[۶۳]
چنانکه امامخمینی گفتهاست، پس از مرتبه ذات، مرتبه احدیت میباشد.[۶۴] ایشان از مقام احدیت به اولین تعین، تجلی غیبی احدی، صورت باطن و مقام بشرط لا تعبیر میکند، مقامی که در آن هنوز نشانی از اسما و صفات جز به نحو اجمال نیست.[۶۵] ایشان نسبت علمی را عنصر اساسی در تبیین مقام احدیت میداند، و نسبت علمی خارج از ذات حقتعالی است؛ زیرا ذات غیبی اسم و رسمی را نمیپذیرد، از اینرو صفتی را قبول نمیکند، اما در مرتبه احدیت که عبارت از مرتبه ذات همراه با تعین ذاتی است در آنجا نسبت علمی وجود دارد.[۶۶] امامخمینی همچون برخی اهل معرفت[۶۷] ذات حق را وجود «لابشرط» مقسمی میداند و احدیت را «بشرط لا» معرفی میکند[۶۸] و بر این باور است که حقتعالی در تجلیات وجودی خود، در کسوت اسمای الهی تجلی نمیکند و تجلی به هویت ذات ممکن نیست.[۶۹] از اینرو اسما و رسوم و صفات، از مرتبه احدیت حادث میشوند.[۷۰] ایشان مقام احدیت را همان ظهور و عرضه داشتن کمالات ذات حق برای خود میداند که از آن به ظهور ذات برای ذات به نحو اجمالی تعبیر میشود و اولین تعینات آن، اسمای ذاتی در این مرتبه میباشد.[۷۱]
امامخمینی مقام احدیت را مرتبه تحقق اسمای ذاتی و مبدأ برای اسما و صفات میداند[۷۲] و به سبب همین اسمای ذاتی، تعین اول (احدیت)، از سایر حضرات تمایز پیدا میکند.[۷۳] اسمای ذاتی دارای احاطه اطلاقی هستند که در میان آنها، اسم مستاثر، اولین اسم از اسمای ذاتی است که حقتعالی به سبب آن، اولین تجلی غیبی احدی را-که در آن تمایز اسما و صفاتی مستهلک است-افاضه کرد.[۷۴] بنابر نظر ایشان درک مرتبه احدیت بالاترین مرتبه شهود است و اختصاص به مخلصین از اهلالله دارد، اما درک مرتبه واحدیت (تعین ثانی) برای عامه اهلالله است.[۷۵]
امامخمینی اعتبار ذات به حسب مقام جمع اسما و صفات را مقام واحدیت میداند که گاهی از این مقام به مقام جمعالجمع تعبیر میشود. این مقام را به اعتبار احدیت جمع اسما، مقام اسم اعظم و اسم جامع «الله» گویند.[۷۶] همچنین مقام واحدیت را مقام تجلی به جمع و تفریق و ظهور و بطون نیز گویند[۷۷] و از آن جهت که اعیان ثابته و مظاهر آن را به تعین و کمال میرساند، به این مقام، مرتبه ربوبیت گویند.[۷۸] مرتبه ربوبی همان تجلی به مقام الوهیت است که به سبب آن، تمام اسما و در ظل آنها اعیان ثابته متعین میشوند[۷۹]؛ اما هنگامی که مقام ظهور اسما و صفات در آینه اعیان خارج از صقع ربوبی لحاظ شود، این مقام را مقام ظهور اطلاقی و الوهیت گویند.[۸۰] بنابر نظر امامخمینی از آنجاکه علم ذات به ذات، موجب شعور به کمال ذاتی و اسمائی میشود، لازمه آن پیدایش حرکت حبّی است که به حکم سبقت رحمت بر غضب[۸۱] اسما و اعیان پدید میآیند. پس اگر شعور به ذات و این علم بسیط در صقع ربوبی محقق نشود، اسما و اعیان ثابته به مدد حرکت حبّی محقق نخواهند شد.[۸۲]
بنابر نظر امامخمینی مقصود از کنز مخفی در حدیث قدسی، همان مقام واحدیتی است که در آن کثرت اسمائی محقق است.[۸۳] پس مقام واحدیت که همان تعین ثانی است[۸۴] با تجلی واحد علمی فیض گسترده حق؛ یعنی فیض اقدس پدید میآید[۸۵] و اسما در این مقام دارای دو جهتاند؛ جهتی به سوی غیب و مقام فیض اقدس دارند که از این جهت فانی در ذات و مستهلک در غیب هویت است و تکثری در آنها راه ندارد و جهتی به سوی خود و تعینات خود دارد که از این جهت، احکام کثرت و غیریت ظاهر میشود.[۸۶] در مقام واحدیت هر یک از اسما از اسم دیگر ممتاز است و خداوند به این کثرات علم دارد، این کثرات اسمائی و صفاتی در حضرت علمیه مبدأ کثرت عینی و خارجی است، پس نخستین تکثری که در دار هستی به وقوع میپیوندد، کثرت اسمائی و صفاتی در مقام واحدیت است.[۸۷] امامخمینی در تفسیر سوره توحید، برخی فقرات سوره را منطبق با مراتب صقع ربوبی میداند. ایشان ضمیر «هو» را اشاره به ذات و هویت مطلقه، «اللّه» را اشاره به مقام الوهیت یا مقام واحدیت و «احد» را اشاره به مقام احدیت میداند.[۸۸]
رابطه با فیض اقدس و مقدس
فیض در اصطلاح عارفان بخشش و عطای تجلی الهی است[۸۹] و فیض اقدس، تجلی حق به حسب اولیت ذات و باطنیت اوست که به واسطه آن اسما و اعیان در حضرت علمیه ظهور مییابند.[۹۰] فیض مقدس نیز تجلی به حسب ظاهریت و آخریت حق است که به واسطه آن اعیان و لوازم آنها در عالم عین و خارج تحقق مییابند و گاهی از آن به نفس رحمانی و وجود منبسط نیز یاد میشود.[۹۱] (ببینید: نفس رحمانی)
امامخمینی حقیقت فیض اقدس را همان تجلی احدی از جهت باطن میداند.[۹۲] این فیض برترین شئون الهی و مقام ربوبی است که به واسطه آن اسما از بطون و کمون به ظهور میرسند.[۹۳] ایشان فرق میان احدیت با فیض اقدس را در آن میداند که احدیت در عین تجلی احدی بشرطلا و غیبی است[۹۴]؛ لکن فیض اقدس لابشرط و سریانی است.[۹۵] همچنین مقام احدیت به اعتبار بقا در غیب و شرط عدم ظهور و سریان در کثرت، سامان مییابد و از اینرو به آن مقام بشرطلا گویند،[۹۶] اما حقیقت فیض اقدس با ظهور و سریان در کثرت علمی اسمائی محقق میشود؛ از اینرو فیض اقدس، حقیقتی لابشرط و مطلق است که با کثرات اسمائی و تعینات صفاتی که حقایق مقید و مخلوطاند، جمع شده و متعین به تعینات میگردد.[۹۷] از اینرو مقام واحدیت با تجلی احدی به فیض اقدس به وجود میآید که در آن اسما و صفات و به تبع آنها اعیان ثابته در حضرت علمیه تجلی میکنند و پس از آن با تجلی حقتعالی به فیض مقدس، مظاهر اسما و صفات (اعیان ثابته) در مرتبه عینی تحقق مییابند.[۹۸] بدین ترتیب فیض اقدس، مظهر اسم احد و مقام احدیت و فیض مقدس مظهر اسم واحد و مقام واحدیت است.[۹۹] چنانکه فیض مقدس مظهر تجلی عینی فیض اقدس است، مقام الوهیت مظهر تجلی مقام واحدیت شمرده میشود.[۱۰۰] به باور امامخمینی ذات حقتعالی در تجلی ذاتی و فیض اقدس، ابتدا در الوهیت و اسم جامع «الله» که رب انسان کامل است، تجلی میکند و سپس اسما و اعیان ثابته در مرتبه واحدیت ظهور مییابد؛ بنابراین فیض اقدس بدون واسطه بر اعیان ثابته ظهور نمیکند.[۱۰۱] (ببینید: فیض اقدس و مقدس، تجلی، و اعیان ثابته)
احکام و ویژگیهای مقام احدیت و واحدیت
امامخمینی مانند دیگر عارفان[۱۰۲] مقام احدیت را مقامی میداند که همه رسوم و تعینات در آن مستهلکاند[۱۰۳]؛ این مقام ظهوری ندارد و مقام تجلی به اسمای ذاتیه در حضرت احدیت؛ مانند اسم باطن مطلق، اول مطلق، علی و عظیم است که مبدأ تجلیات اسمائی در حضرت علمیه میگردند[۱۰۴]؛ همچنین ایشان علم و شهود حق به ذات و کمالات ذات و لوازم اسما و صفات را به صورت اندماج و جمعالجمع در حضرت احدیت، سبب ظهور اسما و صفات و اعیان ثابته در حضرت واحدیت به صورت تفصیلی در بطون میداند[۱۰۵] که حاصل توجه حبی و ایجادی است و به واسطه آن، این حقایق که به صورت بسیط در مرتبه غیبی وجود داشتهاند و متحد با ذاتاند، در مرتبه مادون، تمایز و ظهور مییابند و اسما و اعیان از یکدیگر متمایز میشوند.[۱۰۶]
در حقیقت همه اسما و صفات در حضرت احدیت به صورت بسیط موجود است[۱۰۷] و از یکدیگر ممتاز نیستند و در مقام واحدیت، این اسما و صفات در عین اتحاد با ذات حقتعالی در وجود با لوازم و آثارشان ظاهر و از یکدیگر ممتاز میگردند، البته این امتیاز به صرافت و بساطت حقتعالی ضرری نمیرساند؛ زیرا این حقایق عین وجودند و معانی مندمج در ذات وجود و از شئون آن شمرده میشوند.[۱۰۸] همچنین هر یک از این اسما برای خود ظهور و بروزی در مظاهر خود دارد؛ البته ممکن است ظهور آن اسما در برخی از این مظاهر غلبه داشته باشد؛ چنانکه فرشتگان که مظهر اسمای الهیاند، بعضی مظهر اسم علیم و بعضی مظهر اسم قدیر و بعضی مظهر اسم قابضاند.[۱۰۹]
وصول انسان کامل به مقام احدیت و واحدیت
از دیدگاه اهل معرفت، انسانِ کامل مظهر اسم جامع «اللّه» است که مشتمل بر همه اسمای الهی است؛ از اینرو شایسته مقام خلافت گردیدهاست.[۱۱۰] امامخمینی با تأکید بر این مطلب معتقد است انسان کامل در قوس نزول به جهت احدیت جمع همه اسمای الهی مظهر حضرت احدیت و اسم جامع «الله» که اسم اعظم و ربّ اسما و اعیان است و از جهت کثرت تفصیلی آن مظهر حضرت واحدیت است.[۱۱۱] ایشان شهود و اطلاع اهل معرفت را منحصر در مقام احدیت و واحدیت میشمارد؛ زیرا دست عقل و شهود از مقام ذات الهی کوتاه است و به آن راهی ندارد.[۱۱۲] (ببینید: انسان کامل) به باور ایشان مراحل سیر و سلوک اولیای الهی (در سیر فی الحق بالحق) از مقام اسما و صفات که مقام الوهیت است آغاز و به مقام اسمای ذاتیه که در حضرت احدیت است، ختم میشود و این غایت سیر و منتهای مقصد آنان (در سیر فی الحق بالحق) است.[۱۱۳] (ببینید: اسفار اربعه)
رابطه قیامت و ظهور حق در مرتبه واحدیت
امامخمینی با استناد به برخی آیات[۱۱۴] معتقد است مراتب وجود در قوس نزول عالم از غیب و شهود با بسط رحمت رحمانی تحت حکومت اسم «رحمن» آغاز گشت و گسترش یافت، و در قوس صعود به واسطه اسم «رحیم» و همچنین در قیامت کبری (یومالدین) که روز رجوع همه موجودات به سوی حق است، همه این بساط تحت تصرف اسم «الواحد القهّار»[۱۱۵] قبض و جمع میشود[۱۱۶] و در نتیجه حجابها برداشته میشود و حقتعالی با وحدت حقیقی خود ظاهر میگردد و همه کثرات محو و فانی میگردند.[۱۱۷] به دیگر بیان روز قیامت روز رجوع کامل هستی به مبدأ ظهور و روز تجلی به واحدیت و ظهور مالکیت مطلقه الهی است؛ چون در آن روز همه تعینات و کثرات در حضرت احدیت، فانی و در وحدت قاهره، محو میگردند.[۱۱۸] (ببینید: قیامت)
پانویس
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۶.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۳/۲۸۰–۲۸۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۷۰.
- ↑ ابنفارس، معجم، ۶/۹۱؛ ابناثیر، النهایه، ۵/۱۵۹.
- ↑ کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۶.
- ↑ قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۶.
- ↑ قونوی، مفتاح الغیب، ۳۵؛ کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷.
- ↑ آملی، المقدمات، ۴۶۹.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸–۱۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۷.
- ↑ جامی، شرح فصوص، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۴.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۶۹.
- ↑ قونوی، مفتاح الغیب، ۳۵؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۵۷ و ۴۰۰.
- ↑ توحید، ۱.
- ↑ رعد، ۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲۲۷، ۳۳۴.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۷۰۴ و ۴/۲۹۳؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۷۲؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۷۳.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۳۱۵–۳۱۶.
- ↑ فرغانی، مشارق الدراری، 315.
- ↑ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۲۴–۱۲۵ و ۱۴۱–۱۴۲.
- ↑ جامی، نقد النصوص، ۳۴–۳۷.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، 61.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۶۶۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۴–۶۲۵؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۶.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۵۰۳.
- ↑ امامخمینی، شرح دعا السحر، 71.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۳–۳۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۳۰ و ۲۷.
- ↑ امامخمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ۴۹ و ۸۸.
- ↑ امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۱۷ و ۶۲۴.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۶ و ۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶ و ۳۱۲.
- ↑ قونوی، النصوص، ۱۰؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۱۸–۱۱۹.
- ↑ آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، ۶۹.
- ↑ قونوی، مفتاح الغیب، ۱۹؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲–۱۲۳؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۳۴، ۱۲۲–۱۲۳ و ۱۴۱؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵–۳۶.
- ↑ کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۱۲۶–۱۲۷؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳؛ جامی، لوامع، ۶۵–۶۶.
- ↑ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲–۱۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۸؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵.
- ↑ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۸.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۲۵۵.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۲۵۴–۲۵۵؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۶؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳؛ جامی، اشعة اللمعات، ۳۴–۳۵.
- ↑ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۲۴–۱۲۵.
- ↑ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲.
- ↑ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۴۱–۱۴۲.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۹–۳۰۰ و ۳۴۳–۳۴۴؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.
- ↑ قونوی، النصوص، ۱۵ و ۳۳؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۱ و ۱۲۸–۱۳۰؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۶۸–۱۷۱.
- ↑ آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، ۵.
- ↑ جامی، اشعة اللمعات، ۳۵–۳۶.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۴؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۵.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۴.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۵.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۹–۲۶۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲، ۳۰۶–۳۰۷ و ۳۱۴؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴–۱۵، ۳۰، ۱۷۵–۱۷۶، ۲۰۳، ۲۲۸، ۲۷۸ و ۳۰۵.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۴؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۲.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۴–۱۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴ و ۲۲۶؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۵–۱۷۶.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳ و ۲۲–۲۳.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۷۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۸۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰ و ۳۰۲.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۴–۶۲۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۰–۹۱.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۰–۹۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۴–۶۲۵.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۲۹؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۲۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۲.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸–۱۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف، ۲/۱۲۹۴.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف، ۲/۱۲۹۴؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱–۶۲.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف، ۲/۱۲۹۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴ و ۲۲۶؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴ و ۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴ و ۲۲۶؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴ و ۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۸؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۰–۹۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۴–۲۴۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۴.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۴۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۸۴ و ۶۴۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۴؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۳۵–۳۳۷؛ فناری، مصباح الانس، ۳۶۹ و ۵۵۶؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷.
- ↑ جامی، نقد النصوص، ۳۴–۳۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۲–۲۰۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷.
- ↑ ابنعربی، فصوص الحکم، ۵۵؛ جامی، نقد النصوص، ۶۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰ و ۶۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶–۳۰۷.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.
- ↑ غافر، ۱۶؛ حمد، ۱.
- ↑ غافر، ۱۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۳۷.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۸؛ امامخمینی، تقریرات، ۱/۸۵.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۶؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۴ و ۳۱۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آشتیانی، میرزامهدی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، به اهتمام عبدالجواد فلاطوری و مهدی محقق، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیقهانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنترکه، صائنالدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنعربی، محیالدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا (س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جامی، عبدالرحمن، اشعة اللمعات، تحقیقهادی رستگار، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- جامی، عبدالرحمن، شرح فصوص الحکم، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- جامی، عبدالرحمن، لوامع و لوایح، سه رساله در تصوف، تصحیح ایرج افشار، تهران، کتابخانه منوچهری، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، شرح تائیه ابنفارض، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، تصحیح، سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- قونوی، صدرالدین، مفتاح الغیب، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- قیصری، شرح فصوص الحکم، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجیدهادیزاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجیدهادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- یزدانپناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سیدعطاء انزلی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
پیوند به بیرون
- باقر صاحبی، مقاله «احدیت و واحدیت»، دانشنامه امامخمینی، ج۱، ص۴۹۲–۴۹۹.