رضا
رضا، خشنودی انسان به مقدرات خداوند.
امامخمینی رضا را خشنودی بنده از حقتعالی و اراده و مقدرات او میداند.
مقام رضا با مقامهای تسلیم، توکل و صبر مرتبط میباشد. امامخمینی مقام رضا را بالاتر از مقام صبر و مقام تسلیم میداند؛ اگرچه معتقد است مرتبهای از مقام تسلیم فوق مقام توکل و رضا است، البته مرتبه بالای رضا فوق مقام تسلیم و پایینتر از مقام فنا میباشد.
امامخمینی منافاتی میان دعا با مقام رضا نمیبیند و مبدأ رضا از حقتعالی را معرفت بنده به جمیلبودن افعال خداوند متعال میداند و این معرفت را دارای مراتبی چون؛ علم به جمیلبودن ذاتی، صفاتی و فعلی حقتعالی و مقام مشاهده دانسته و برای مقام مشاهده سه درجه، مشاهده تجلی افعالی، مشاهده تجلی صفاتی و اسمائی و مشاهده تجلی ذاتی برمیشمارد.
امامخمینی برای مقام رضا مراتبی چون رضا به ربوبیت حقتعالی و رضا به رضای خداوند ذکر میکند و برای رضا آثاری ازجمله: رسیدن به مقام صدیقین و آرامش و سکون برمیشمارد.
مفهومشناسی
رضا از ماده «رضو»[۱] یا «رضی» به معنای خشنودی و موافقت میل است با آنچه برای شخص اتفاق میافتد و با آن روبهرو میشود[۲] و مقابل آن سخط است.[۳] در اصطلاح علم اخلاق به معنای ترک اعتراض به مقدرات الهی[۴] و ترک ناخشنودی از خداوند در باطن و ظاهر و قول و فعل[۵] است. در اصطلاح عرفانی رفع کراهت از احکام قضا و قدر و توقف اراده بنده در برابر اراده پروردگار است.[۶] امامخمینی رضا را به معنای خشنودی بنده از حقتعالی و اراده و مقدرات او میدان.[۷] مقام رضا با مقامهایی چون تسلیم، توکل و صبر مرتبط میباشد.
پیشینه
ادیان الهی به صفت رضا توجه کرده و رضایت خداوند را سبب حیات[۸] و از صفات خائفان[۹] ذکر کردهاند؛ همچنین رضایت خداوند را بدون ایمان محال شمردهاند.[۱۰] قرآن کریم رضایت را صفت اهل خشیت[۱۱] و صدق معرفی کرده که خداوند از دارندگان آن راضی است.[۱۲] برخی مجامع روایی نیز به رضا توجه کرده و باب مستقلی به آن اختصاص دادهاند.[۱۳] امیرالمؤمنین(ع) یکی از ارکان ایمان را رضا به قضای الهی شمرده است.[۱۴] امامصادق(ع) اساس اطاعت از خداوند و رأس بندگی او را صبر و رضایت و خشنودی از خداوند متعال دانسته است.[۱۵]
اهل معرفت مقام رضا را از مقامات عرفانی دانستهاند[۱۶] و سراج (م۳۷۸ق) در اللمع[۱۷] و کلاباذی (م۳۸۰ق) در التعرف[۱۸] ازجمله نخستین عارفانیاند که بابی مستقل به آن اختصاص دادهاند. عارفان رضا در خداوند را ازجمله صفات جمالیه میدانند که در برابر صفت غضب قرار میگیرد.[۱۹] برخی از اهل معرفت جایگاه رضا را پس از منزل صبر و پیش از منزل شکر میدانند.[۲۰] برخی نیز آن را از بالاترین مقامات یقین شمردهاند.[۲۱] امامخمینی بالاترین مرتبه رضا را از بزرگترین مقامات اهل جذبه و محبت میداند و بر آن است که مرتبه بالای رضا از اعلی مراتب کمال انسانی است و آن فوق مقام تسلیم و پایینتر از مقام فنا میباشد.[۲۲] (ببینید: اسما و صفات)
متکلمان اسلامی در آثار خود درباره رضا به قضای الهی و مباحث مرتبط با آن مانند رضا به کفر و بغضِ اهل کفر به بحث و بررسی پرداختهاند.[۲۳] حکمای اسلامی نیز از مقام رضا و رضا به قضای الهی سخن به میان آوردهاند.[۲۴] عالمان اخلاق مقام رضا را ازجمله مقامات در سلوک منازل دین شمردهاند که بالاتر از مقام صبر[۲۵] و پایینتر از مقام محبت میباشد.[۲۶] امامخمینی نیز در آثار خود از حقیقت مقام رضا،[۲۷] جایگاه،[۲۸] مراتب،[۲۹] مبادی،[۳۰] فضیلت[۳۱] و آثار آن[۳۲] بحث کرده است.
حقیقت مقام رضا
علمای اخلاق حقیقت رضا را خشنودی بنده از حقتعالی میدانند که ثمره محبت میباشد.[۳۳] اهل معرفت رضا را محو اراده بنده در اراده حقتعالی،[۳۴] رفع اختیار از بنده، سکون قلب به تلخی قضا[۳۵] و تساوی نعمت و بلا و شدّت و رخا[۳۶] میدانند. رضا سختترین منازل سالکان و کلید باقی مقامات است؛ از همین رو باب رضا بابِ اعظم خداوند شمرده میشود.[۳۷] برخی نیز رضا را رفع کراهت، شیرینشمردن تلخی احکام قضا و قدر[۳۸] و عدم اعتراض به حکم و قضای خداوند[۳۹] میدانند. عارفان در اینکه رضا از مقامات است یا از احوال اختلاف دارند. برخی بر این باورند که رضا در بعضی از افراد مقام است و در بعضی دیگر احوال.[۴۰] برخی دیگر رضا را از احوال دانستهاند.[۴۱] برخی بر این عقیدهاند که مقام رضا نهایت مقام سالکان[۴۲] و بدایت احوال آنان[۴۳] است. خواجهعبدالله انصاری رضا را توقف اراده بنده در برابر اراده پروردگار میداند که در برابر حکم پروردگار خواستار تقدیم یا تأخیر یا زیادی یا نقصان آن نباشد.[۴۴]
امامخمینی تعریف خواجهعبدالله انصاری از مقام رضا را صحیح نمیداند و معتقد است اگر مراد خواجه از توقف اراده بنده در برابر مرادِ حق، فنای اراده بنده باشد، این مقام اوایل مقامات فناست و ربطی به مقام رضا ندارد و اگر مقصود عدم اراده بنده در برابر اراده حق باشد، این مقام تسلیم خواهد بود که پایینتر از مقام رضاست؛ رضا خشنودی و فرحناکی بنده از حقتعالی و اراده و قضا و قدر اوست که لازمه آن خشنودی از خلق و حصول فرح عام میباشد.[۴۵] بنا بر نظر ایشان رضا از جنود عقل و لازمه فطرت بوده و مقابل سخط و نارضایتی است.[۴۶]
رابطه دعا با رضا
اهل معرفت[۴۷] و علمای اخلاق[۴۸] بر این باورند که دعا منافاتی با مقام رضا ندارد؛ زیرا انسان از جانب شریعت مأمور به دعا کردن است و منافعی از همین راه نصیب او میشود.[۴۹]
امامخمینی نیز بر این باور است که سیره انبیا(ع) و ائمه معصومین(ع) بر آن بوده که هیچگاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمیکردند و حاجات خود را به حضرت حق عرضه میداشتند؛ با آنکه آنان مقاماتی بالاتر از صبر و رضا و تسلیم داشتند و این مخالف مقامات روحانیه آنان نیست؛ بلکه تذکر حق و انس و خلوت با محبوب و اظهار بندگی در پیشگاه کامل مطلق، نهایتِ آرزوی عارفان و نتیجه سلوک سالکین است.[۵۰]
نسبت مقام رضا با مقامات دیگر
برخی اندیشمندان اسلامی مقام رضا را پس از عبور از منزل توکل[۵۱] و برخی نیز آن را متصل به مقام توکل[۵۲] دانستهاند. امامخمینی مقام رضا را غیر از مقام توکل دانسته[۵۳] و آن را شامختر و عالیتر از مقام توکل میداند؛ زیرا متوکل طالب خیر و صلاح خویش است و حقتعالی را فاعل خیر میداند و او را وکیل خود در تحصیل خیر میکند؛ اما انسانِ راضی، اراده خود را در اراده خداوند فانی کرده است و از برای خود اختیاری نمیکند.[۵۴]
برخی اندیشمندان مقام تسلیم را بالاتر از مقام رضا میدانند؛[۵۵] زیرا در مقام رضا هرچه خداوند انجام دهد موافق طبع و میل فرد خواهد بود؛ اما در مقام تسلیم طبع و میل خود را به خدا سپرده است.[۵۶] در این میان خواجهعبدالله انصاری مقام رضا را بالاتر از مقام تسلیم میداند. ایشان مقام تسلیم را از بالاترین درجات عامه دانسته؛ اما مقام رضا را از نخستین درجات خاصه و دشوارترین امور برای عامه میداند.[۵۷]
امامخمینی مقام رضا را بالاتر از مقام تسلیم میداند؛[۵۸] اگرچه معتقد است مرتبهای از مقام تسلیم فوق مقام توکل و رضاست؛[۵۹] زیرا اگر سالک اهل طلب و محبت و به دور از انانیت و نفسانیات باشد، خداوند متعال با یک جلوه و جذبه او را به فنا و صعق مطلق میرساند، همانگونه که برای حضرت موسی(ع) روی داد و اگر هم دارای نقصی باشد، با همین جلوه رحمانی که از روی عنایت خاص الهی حاصل شده، از میان بر میخیزد که این مقام از تسلیم، از توکل و رضا به قضای الهی بالاتر است.[۶۰]
برخی اندیشمندان بر این باورند که مقام رضا بالاتر از مقام صبر است.[۶۱] امامخمینی نیز همسو با اینان مقام رضا را بالاتر از مقام صبر میداند؛[۶۲] زیرا صبر خودداری از شکایت به غیر خداوند است، در حالیکه نفس از واردات از جانب حقتعالی کراهت دارد؛ اما در مقام رضا انسان از بلاها و ناگواریها اظهار خشنودی میکند و از جان و دل طالب هر آن چیزی است که از جانب حق میرسد.[۶۳] (ببینید: صبر)
خاستگاه و راه تحصیل مقام رضا
بعضی از اندیشمندان منشأ مقام رضا را یقین دانستهاند؛ زیرا تا دل مؤمن به نور یقین باز نشود، چشم بصیرتش به مشاهده حسن تدبیر خداوند باز نمیشود و در نتیجه گنجایش حوادث و وقایع و خوشحالی به وقوع آنها در او به وجود نمیآید.[۶۴] بعضی نیز معرفت و انس به پروردگار را باعث رضایت از مقدرات او میدانند.[۶۵]
امامخمینی مبدأ رضا از حقتعالی را معرفت بنده به جمیلبودن افعال خداوند متعال میداند.[۶۶] طبق این بیان متعلقِ معرفت، افعالِ خداوند است؛ این معرفت دارای چهار مرتبه است:
- علم به جمیلبودن ذاتی، صفاتی و فعلی حقتعالی. اگرچه این مرتبه کلید ابواب معارف است و دستیابی به آن ساده نمیباشد، وقوف در آن از حجابهای بزرگ به شمار میآید؛[۶۷]
- ایمان به جمیلبودن اوصاف و افعال حق. به این معنا که سالک علمی را که در مرتبه اول کسب کرده، به قلب برساند؛ به طوری که قلب به جمیلبودن حق ایمان آورد. نتیجه چنین ایمانی آن است که نور خشنودی و خوشبینی به خدا در دل سالک جلوهگر میشود و این نخستین مرتبه رضاست؛[۶۸]
- اطمینان به جمیلبودن اوصاف و افعال حق. در این مرتبه بنده سالک به درجه اطمینان میرسد؛ هنگامی که نفس به جمیلبودن حق اطمینان پیدا کرد، مرتبه رضا کاملتر میشود و ممکن است آیه «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیةً مَرْضِیةً»[۶۹] اشاره به این مقام باشد؛[۷۰]
- مقام مشاهده. این مقام برای اصحاب قلوب و اهل معرفت و شهود است که قلب آنان از عالم کثرت و ظلمت منصرف شده و خانه دل را از غبار اغیار زدودهاند؛ در این مقام حقتعالی با جلوههایی که مناسب قلوب اهل این مقام است، در آنان تجلی میکند و سبب دلخوشیشان به ذات و انصراف از غیر میشود.[۷۱]
امامخمینی برای مقام مشاهده سه درجه بر میشمارد: الف) مشاهده تجلی افعالی و در این درجه رضا به قضای الهی در حد کمال حاصل میشود؛ ب) مشاهده تجلی صفاتی و اسمائی؛ ج) مشاهده تجلی ذاتی. دو درجه اخیر بالاتر از مقام رضا و مانند آن است؛ گرچه روح رضا که حقیقت محبت و جذبه است، در این دو درجه به طور کامل وجود دارد.[۷۲]
علمای اخلاق برای دستیابی به مقام رضا راههایی ذکر کردهاند؛ ازجمله اینکه بنده باور داشته باشد مصلحت آنچه خداوند برای او در نظر گرفته است، بیشتر است؛ حتی اگر مصلحت و فایده آن را در نیابد و اینکه ناخشنودی و کراهت از مقدرات خداوند هیچ فایدهای ندارد و خواست الهی را تغییر نمیدهد.[۷۳]
امامخمینی بر این باور است کسی که کمال مطلق را حقتعالی بداند و معرفت حضوری به آن مقام داشته باشد، تمام نظام وجود و آنچه را که از او ظهور پیدا میکند، کامل میبیند؛ بنابراین جمال و کمال حق را در جمیع موجودات ظاهر میبیند و به مشاهده حضوری درمییابد که از جمیل مطلق جز جمیل ظاهر نشود؛ در چنین صورتی بنده از حق و همه نظام وجود راضی و خشنود خواهد بود و به هرچه از طرف حق برای او صادر شود، به نظر خشنودی و رضایت نظر میکند و از افعال او خشنود میشود، و از هرچه غیر حق است و متعلق به غیر باشد متنفر خواهد بود.[۷۴]
مراتب و درجات رضا
اهل معرفت برای مقام رضا سه درجه ذکر میکنند:
- رضای عامه و آن رضا به ربوبیت حق و ناخشنودی از عبادت و بندگی غیر اوست؛
- رضای خاصه و آن رضای از خداوند، در هرچه حکم و مقدر کرده، میباشد و این درجه از اوایل مقامات اهل خاصه است؛
- رضا به رضای خداوند. در این مرتبه بنده برای خود خشم و خشنودی نمیبیند و به هوا و هوس حکم نمیکند و اختیارش از ریشه قطع میشود و قدرت تمییز و تشخیص او از بین میرود؛ به طوری که اگر خداوند او را در آتش اندازد، آن را از بهشت تمییز نمیدهد.[۷۵]
امامخمینی نیز با تذکر این نکته که برای رضا و کمالات نفسانی دیگر مراتب و درجات زیادی است، برای مقام رضا سه مرتبه ذکر میکند:
- رضا به ربوبیت حقتعالی: در این مرتبه سالک خود را تحت ربوبیت حق قرار میدهد و از سلطنت شیطان خارج شده، به ربوبیت حقتعالی راضی و خشنود میشود.[۷۶] ایشان این مرتبه را نخستین مرتبه رضا میداند و برای این مرتبه علایمی ذکر میکند که علاوه بر اینکه مشقت تکلیف از او برداشته میشود، از اوامر الهی خشنود میشود و از آن با جان و دل استقبال میکند و منهیات شرعیه نزد او مبغوض شده، به بندگی خود و مولایی خداوند متعال خشنود میشود.[۷۷] به اعتقاد ایشان رضایت به نبوت و امامت که در این مرتبه از مراتب رضا محقق است، مجرد خشنودی به پیشوایی آنان نیست؛ بلکه باید فرد به سعادت و کمالی که انبیا(ع) و ائمه(ع) ارائه کردهاند، عمل کند.[۷۸]
- رضا به قضا و قدر حق: از پیشامدهای گوارا و ناگوار و فرحناکی از آنچه حقتعالی به بنده عطا فرموده است؛ اعم از بلاها و بیماریها و آنچه مقابل آنهاست؛ مانند راحتی و سلامتی؛ به این معنا که بنده هر دو را عطیه حقتعالی به شمار آورد و به آن راضی و خشنود باشد.[۷۹] دستیابی به این درجه در صورتی است که سالک به مقام رأفت و رحمت حقتعالی معرفت پیدا کند و ایمان داشته باشد که هرچه خداوند در این عالم به بنده خود عطا میکند، برای تربیت بندگان و حصول کمالات نفسانی آنها و فعلیت فطرت مخموره آنان است.[۸۰]
- رضا به رضای خداوند: در این مرتبه بنده از خود خشنودی ندارد و رضایت او تابع رضایت حق است؛ چنانکه اراده او به اراده خداوند است.[۸۱] امامخمینی روایتی را که در آن رضایتِ خداوند رضایتِ اهل بیت شمرده شده،[۸۲] مربوط به این مقام میداند؛ اگرچه احتمال میدهد این روایت به مقام عالیتری که قرب فرایض و بقای بعد فنا باشد اشاره داشته باشد.[۸۳] (ببینید: قرب نوافل و فرایض)
آثار رضا
برخی روایات برای مقام رضا آثاری برشمردهاند، ازجمله: آرامش و رضایت از زیادی و کمی زندگی[۸۴] و رضایت خداوند از کسی که راضی به قضای اوست.[۸۵] اندیشمندان اسلامی نیز مقام رضا را سبب آرامش[۸۶] و شکر[۸۷] میدانند.
امامخمینی با استناد به برخی روایات[۸۸] برای رضا آثاری بر میشمارد؛ ازجمله: رسیدن به مقام صدیقین و آرامش و سکون.[۸۹] ایشان رضا را از اخلاق کمالی میداند که تأثیر بسیاری در تصفیه و جلای نفس دارد و قلب را در معرض تجلیات خاصه خداوند قرار میدهد.[۹۰] به اعتقاد ایشان انسان بر اساس فطرت خود عاشق حق است و اگر این فطرت در حجاب قرار نگرفته باشد، همان عشق و رضایتی که به ذات مقدس حق دارد، به همه نظام وجود که از او ظهور پیدا کرده خواهد داشت و چون این موجودات ظهور و لازمه آن کمال مطلقاند، کمال و جمال حق را در جمیع موجودات مشاهده میکند؛ در این صورت از تمام مظاهر وجودی، به مقدار نورانیت و مظهریت از آن ذات و کمال ذاتی، راضی و خشنود میشود و لازمه این عشق ذاتی و رضایتِ فطری نارضایتی از غیریت و ماسویالله است که همان جهت نقص و ظلمت و عدم میباشد.[۹۱]
رضا در سیره عملی امامخمینی
یکی از ویژگیهای بارز امامخمینی رضایتمندی از مقدرات الهی و آرامش ایشان در شدیدترین حوادث زندگی بود.[۹۲] در طول زندگیشان، چه در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، چه پس از پیروزی انقلاب، از وقایع، شکایتی نداشت و رضایت خود را اعلام میکرد.[۹۳] ایشان باور داشت همه امور در دست خداوند است[۹۴] و آنچه خداوند برای انسان ثبت کرده، به او میرسد.[۹۵] ایشان در حوادث و جریانهای انقلاب نهتنها آرام بود، بلکه با یک جمله به همه دلهرهها خاتمه میداد[۹۶] و در پایان عمر نیز اعلام کرد با دلی آرام و قلبی مطمئن به جایگاه ابدی سفر میکند.[۹۷]
پانویس
- ↑ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۹/۴۶۲.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۵۶؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۷/۱۰۶۶۲؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۴/۱۵۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۴/۳۲۳؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۲۹.
- ↑ نراقی، احمد، جامع السعادات، ۷۶۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۰۲.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۷۱؛ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۹۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۱.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۳۰، ۵.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۴۷، ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، عبرانیان، ب۱۱، ۶.
- ↑ بینه، ۸.
- ↑ مائده، ۱۱۹؛ بینه، ۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۳/۲۵۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۰.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۷۰؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۵۸.
- ↑ سراج طوسی، اللمع فی التصوف، ۱۰۶.
- ↑ کلاباذی، کتاب التعرف، ۱۰۲.
- ↑ جامی، شرح فصوص، ۳۱۳.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۶۹ ـ ۷۲.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۶۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۱.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۳؛ غزالی، الاربعین، ۱۶۱؛ تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، ۵۶؛ دوانی، التعلیقات علی شرح عقائد العضدیه، ۸۶.
- ↑ اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۴/۷۳؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۹۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ۶/۳۸۰؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۴۰۸.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۲۰.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۸۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۱ ـ ۱۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۶ ـ ۱۷۰
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۰ ـ ۱۷۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۵ ـ ۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۶ ـ ۸۷.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۸۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۰۲.
- ↑ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۶۰.
- ↑ ← سراج طوسی، اللمع فی التصوف، ۱۰۶.
- ↑ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۸۸.
- ↑ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۸۸.
- ↑ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۹۹.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۵۳.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۱۲.
- ↑ ← قشیری، رساله قشیریه، ۳۵۲.
- ↑ سراج طوسی، اللمع فی التصوف، ۱۰۶؛ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۹۹.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۲۲۶.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۴.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۰۷؛ جامی، نقد النصوص، ۲۴۷.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۳۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۹۴؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۰۸.
- ↑ نراقی، احمد، جامع السعادات، ۷۷۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۱.
- ↑ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۹۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۴ و ۲۱۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۷.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۱۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۴۱۵.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۱۳.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۶۸ و ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰۵.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۷۶؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۴۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۶ و ۴۱۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰۹ ـ ۴۱۰.
- ↑ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۴۰۰.
- ↑ نراقی، احمد، جامع السعادات، ۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۱.
- ↑ فجر، ۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۱ ـ ۱۷۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۱۲ ـ ۲۱۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۴ ـ ۱۶۵.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۷۱ ـ ۷۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۶ ـ ۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۴/۳۶۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۹ ـ ۱۷۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۷ و ۶۰.
- ↑ حر عاملی، الجواهر السنیه، ۷۷.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۸۸.
- ↑ محاسبی، الوصایا، ۲۷۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۷ و ۶۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۴.
- ↑ رضایی، خاطره، ۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۴ ـ ۲۳۵، ۲۵۳ و ۲۱/۹۵، ۳۳۲؛ رفیقدوست، خاطره، ۲/۲۵۲۹؛ دعایی، خاطره، ۲/ ۲۵۲.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۳/۲۰۱.
- ↑ مهری، خاطره، ۳/۵۱۹.
- ↑ انصاری، محمدعلی، خاطره، ۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۰.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۷۸۹ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- انصاری، محمدعلی، خاطره، چاپشده در پرتوی از خورشید، تدوین حسین رودسری، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح العقائد النسفیه، تحقیق احمد حجازی سقا، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
- جامی، عبدالرحمن، شرح فصوص الحکم، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تحقیق ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه، قم، مفید، ۱۳۸۴ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- دعایی، سیدمحمود، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش.
- دوانی، جلالالدین، التعلیقات علی شرح عقائد العضدیه، تحقیق محمد عماره، بیجا، ۱۴۲۳ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، تهران، عروج، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
- رضایی، محسن، خاطره، چاپشده در پرتوی از خورشید، تدوین حسین رودسری، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- رفیقدوست، محسن، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹ ـ ۱۳۷۹ش.
- سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، الاربعین فی اصول الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیّومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوامالدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبنحسین، بیروت دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلالالدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلاباذی، محمدبنابراهیم، کتاب التعرف، به کوشش محمدجواد شریعت، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- محاسبی، حارثبناسد، الوصایا، تحقیق عبدالقادر احمد عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۸۶م.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- مهری، سیدجواد، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
پیوند به بیرون
- محمدهادی زاهد غروی، رضا، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۶۳۲–۶۳۸.