اندیشههای فرهنگی امامخمینی
اندیشههای فرهنگی امامخمینی
فرهنگ پدیده پیچیدهای از اندیشه، هنر و شیوه زندگی است که طی تجربه تاریخی اقوام شکل میگیرد. امامخمینی فرهنگ را اساس ملیت و استقلال کشور میداند و معتقد است منشا دگرگونیهای مثبت و منفی جوامع از بستر فرهنگ آغاز میشود. با این نگاه، عامل هویتبخش، متمایزکننده و بنیان ملتها، فرهنگ است و اصلاح همه حوزههای زندگی بشر به سامان وضعیت فرهنگی وابسته است. (ببینید: فرهنگ) از همینرو امامخمینی پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران، اصلاح نقصهای فرهنگی را در نخستین برنامههای اصلاحی خود قرار داد. (ببینید: انقلاب فرهنگی و پاکسازی)
اقسام فرهنگ
تقسیم واژه فرهنگ در نگاه امامخمینی به فرهنگ اسلامی، غربی و استعماری، نشان از شاکله تعریف ایشان از فرهنگ و دستهبندی آن دارد:
از نگاه امامخمینی فرهنگ اسلامی، غنیترین و مترقیترینِ فرهنگها و موجب سعادت انسان است. به باور ایشان فرهنگ سایهای از نبوت است و این فرهنگ اسلامی است که میتواند سایر ارکان جامعه را هم اسلامی کند. ایشان با کاربرد تعبیر «فرهنگ غنی ایران اسلامی»، فرهنگ اصیل ایرانی را نیز از نظر دور نداشت و راه نجات کشور را توجه به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی میدانست. امامخمینی در دوران مبارزه و برای پیشبرد نهضت، از آموزههای فرهنگی اسلام، بهره بسیار گرفت و با ترویج فرهنگ عاشورایی و تشبیه رخدادهای انقلاب اسلامی به نهضت عاشورا، انقلاب اسلامی را رهبری کرد. پس از پیروزی انقلاب نیز، نهضت اسلامی را نقطه عطفی برای احیای هویت دینی و نفی هرگونه خودباختگی فرهنگی قرار داد. امامخمینی نهتنها با فرهنگ اصیل غرب در همان ابعاد مادی، و پیشرفت در تمدن و صنعت مخالفتی ندارد، بلکه آن را ضروری و مطلوب میداند. آنچه از نظر ایشان ناپسند است وابستگی به فرهنگ غرب یا غربزدگی است. (ببینید: غربزدگی) ایشان تاکید دارد که اسلام هیچگاه مخالفتی با پیشرفتها و نوآوریهای سایر کشورها نداشته است؛ اما مرز بهرهگیری از مظاهر تجدد را نخست در مطابقت آنها با معیارهای اسلام و دوم وابسته نشدن کشور میداند. (ببینید: تمدن و تجدد) گرفتاری بزرگ جوامع شرقی از نظر امامخمینی، ازدستدادن استقلال فکری و خودباوری است و این امر میتواند در انکار داراییهای علمی، تاریخی و فرهنگی کشورهای غربزده تجلی یابد. (ببینید: خودباوری) در نگاه ایشان جامعه غربزده، جامعهای بیمار است و با وجود غربزدگی، استقلال کشور غیرممکن است؛ از اینرو سهم مهمی از دغدغهها و مخالفتهای امامخمینی در سالهای نهضت اسلامی، به تلاش روزافزون رژیم پهلوی در غربیکردن کشور اختصاص داشت؛ تلاشی که به نام آزادی، مدرنیزاسیون، اصلاحات، انقلاب سفید و مانند آن انجام شد و نتیجه آن، نه پیشرفت اقتصادی بود، نه مدرنیسم؛ بلکه وابستگی هرچه بیشتر به غرب بود. (ببینید: اصلاحات ارضی ، انقلاب سفید ، و تجدد) امامخمینی در مقابل غربزدگی، از شرقزدگی، به معنای وابستگی به شرق کمونیستی و تقبیح آن نیز غافل نبوده است. در نگاه امامخمینی آنچه از فرهنگ غرب نصیب ملتهای شرق و مسلمانان میشود، پیشرفتها و درخشش در صنعت و تمدن نیست؛ بلکه واردکردن هدفمند و نوع خاصی از دستاوردهای فرهنگ غرب به کشورهای تحت سلطه است؛ زیرا بهترین راه سلطه و کمهزینهترین آن، هجوم فرهنگی است؛ چنانکه به نام آزادی، ترقی و دموکراسی، نوع خاصی از این دستاوردها به کشورهای زیر سلطه، وارد میشود که به جای رشد و تعالی، رکود و فساد میآفریند و جامعه فاسد، در برابر غارت ذخایر مادی و معنوی خود، بیتفاوت است. واردکردن هدفمند فرهنگ غربی به کشورهای زیر سلطه، در بسیاری از موارد دستوری، فرمایشی و تحمیلی بوده است (ببینید: هجوم فرهنگی)؛ به همین دلیل همواره نیازمند کارگزارانی است که تامین منافع غرب را به عهده دارند؛ از همینرو یکی از ضلعهای مهم و تاثیرگذار بر روند گرایش ملتها به سوی غرب، دولتهای استعماریاند؛ چنانکه از نظر امامخمینی نقش حکومت پهلوی در زمینهسازی و گسترش غربزدگی در ایران بسیار مهم است. اساس انتقادهای امامخمینی در دوره پهلوی متوجه برنامه غربیکردن کشور به دست رژیم در حوزه فرهنگی بود که مهمترین محورهای آن عبارت بود از: تخریب و تضعیف دین و روحانیت، ارتجاعی نامیدن اسلام، کاستن از قدرت و توان مسلمانان و جهان اسلام با استفاده از روش تفرقهانداختن میان مسلمانان، دولتهای اسلامی، علمای اسلام و اقشار مختلف مردم، ایجاد اختلافهای مرزی و غیر مرزی میان کشورهای اسلامی و تقویت ملیگرایی و نژادگرایی در میان مسلمانان، استفاده از روشنفکران وابسته و بهرهبرداری از رسانهها. (ببینید: استعمار و استثمار ، روشنفکری ، دانشگاه ، وحدت حوزه و دانشگاه ، ملیگرایی ، قومیت ، رادیو ، تلویزیون ، و مطبوعات) امامخمینی انقلاب اسلامی ایران را نمونه بارز انقلاب درونی ملت و تحول معنوی عمیق میداند که درصدد است با نفی وابستگی به غرب و شرق در تمام ابعاد، فرهنگ اسلامی را جایگزین کند و برای رسیدن به این هدف راهکارهایی را دنبال میکرد. استقلال فرهنگی و فکری از سایر فرهنگها، مبارزه با غربزدگی و بازیابی فرهنگ بومی و اسلامی در داخل کشور از مهمترینِ این راهکارها بود. (ببینید: غربزدگی)
ارکان فرهنگ
انقلاب اسلامی پیش از آنکه انقلاب سیاسی یا اقتصادی باشد، انقلاب فرهنگی و انقلاب ارزشها بود. امامخمینی با تبیین هویت فرد، جامعه ایرانی و جهان اسلام، ضرورت استقلال هویتی در هر سه سطح را یادآور شد؛ محورهای اندیشه فرهنگی امامخمینی را باید در موضوعاتی چون هویت، ارزشها و احیاگری جستجو کرد:
هویت
در نگاه امامخمینی، نخست هویت دینی و اسلامی فرد و جامعه، و سپس هویت ایرانی، از اهمیت برخوردار است. (ببینید: هویت) با دقت در نگاه ایشان میتوان دو وجه از هویت فردی انسان را باز شناخت: نخست فطرت که هستی ثابت با قواعد فرازمانی و فرامکانی است (ببینید: فطرت) و دوم وجهی از انسان که ذاتاً رو به کمال دارد. سطحی دیگر از هویت مورد نظر امامخمینی، هویت جمعی است. ایشان با تمرکز بر مقوله اسلام به عنوان اساسیترین منبع هویتیابی، ارکان و مؤلفههای قوامبخش هویت ملی و ملیگرایی را نیز تا هنگامی که روبهروی اسلام قرار نگیرند، نفی نمیکند و به هویت ایرانی به عنوان یک کشور و بخشی از سرزمین اسلامی نیز توجه دارد. امامخمینی اگرچه ملیگرایی را به علت اینکه ابزاری در اختیار استعمارگران است، طرد میکند، (ببینید: وحدت و ملیگرایی) اما نمادهای ملی و نشانههای هویتی یک ملت، مانند عید نوروز در ایران را ارج مینهد. (ببینید: نوروز) با این حال، ایشان به سطح دیگری از هویت توجه دارد که در صدد است ملل اسلامی را با محور هویت امت اسلامی منسجم سازد. همچنین امامخمینی در نگاه به هویت جمعی، فراتر از هویت دینی و اسلامی، از هویت جمعی مستضعفان عالم نیز سخن گفته و پیشنهاد تشکیل حزب مستضعفان را داده است. (ببینید: مستضعفان) سطوح مختلف هویتی، از نظر امامخمینی از یکدیگر جدا نیستند و همه در جهت تحقق هویت انسان مسلمان قرار دارند. خودشناسی و بازگشت به خویشتن نخستین گام برای رسیدن به استقلال هویتی است. ایشان نقطه اشتراک تمامی ملل اسلامی را توجه به فرهنگ اسلام میداند و یکی از دلایل عمده افول تمدن اسلامی را فاصله گرفتن مسلمانان از قرآن به عنوان عامل وحدتبخش و از دست دادن روح سختکوشی و برادری میشمارد. (ببینید: هویت)
ارزشها
ارزشها معیارهایی هستند که به فرد و جامعه معنا میبخشند. ارزشها در مکاتب گوناگون و براساس فلسفه آن مکتب، تقسیمبندی متفاوتی پیدا میکنند. (ببینید: ارزشها) از دیدگاه امامخمینی، در اسلام ارزشها به دو نوع مادی و معنوی تقسیم میشوند. ارزشهای مادی طی زمان تغییر میکنند؛ اما ارزشهای معنوی، مثل توحید، جهاد، عدالت اجتماعی و رفتار عادلانه حکومت با مردم، همیشگی و تغییرناپذیرند. ارزشها دو منشا و منبع کلی دارند: منشا معنوی و الهی که ادیان آسمانی ترسیم کردهاند و منبع مادی که مکاتب مادیگرا ترویج میکنند. امامخمینی بر این باور است که امور ظاهری و مادی نمیتوانند ملاک ارزشها قرار بگیرند. مهمترین ارزشهای یک فرد یا جامعه از نگاه امامخمینی عبارتاند از: اعتقاد به الوهیت، خودسازی و دوری از هواهای نفسانی، خودباوری، پرهیز از دنیادوستی، وحدت و همدلی، برادری، عدالتطلبی، ظلمستیزی، تحمل سختیها در راه رسیدن به پیروزی نهایی، تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی، جهاد، خدمت و یاری به مستضعفان، پرهیز از رفاهطلبی و تجملگرایی، (ببینید: سادهزیستی و اشرافیت) ایثار و شهادت در راه خدا و امانتداری. تحقق ارزشهای اسلامی، انسانی از اهداف انقلاب اسلامی است و حفظ و تداوم ارزشها در جامعه نیز به دست نمیآید جز به سعی روحانیت و همت عمومی مردم در حفظ ارزشهای اخلاقی. (ببینید: مسئولیت)
احیاگری
از مهمترین دغدغههای امامخمینی در جامعه اسلامی، بازگشت به ارزشهای نخستین اسلام و مسلمین بود که تنها از راه بازشناسی و بازسازی اندیشه دینی در جامعه، ممکن خواهد شد. از نگاه امامخمینی، اگر علما و روشنفکران جهان اسلام، احساس مسئولیت کنند، میتوانند با وحدت و انسجام، قرآن را در جهان حاکم سازند و به حقارت مسلمانان پایان دهند. (ببینید: روحانیت و روشنفکری) ایشان بیداری مسلمانان را وابسته به شناخت اسلام واقعی که همان اسلام ناب محمدی است، میداند و مسلمانان را به دوری از اسلامهای ساختگی اموی و عباسی دعوت میکند. (ببینید: اسلام ناب محمدی) مهمترین ویژگی اسلام ناب محمدی جامعیت و توانمندی، حیاتبخشی، اجتهاد پویا و زنده، میانهروی و عدالتخواهی است. ایشان دفاع از اسلام ناب محمدی و احیای ارزشهای اسلامی در جامعه را وظیفه خاص روحانیون و دانشگاهیان میداند و معتقد است سرنوشت یک کشور در دستان این دو قطب مهم و حیاتی است. (ببینید: وحدت حوزه و دانشگاه)
ابزارهای فرهنگی
دولتها برای تحقق اهداف و منافع خود از ابزارهای گوناگون بهره میگیرند و آنچه در برابر ملتها کاربرد دارد، ابزار فرهنگی است. امامخمینی با آگاهی از اهمیت ابزار فرهنگی، که به مراتب از سلاحهای نظامی و اقتصادی، کارآیی بیشتری دارند، (ببینید: دشمن) بر استفاده از ابزار فرهنگی مناسب، در سه سطح فردی، ملی و جهانی، تاکید دارد. ایشان در این حوزه به ضرورت تبلیغات و اهمیت و نقش نویسندگان بهطور کلی، توجه ویژه دارد:
تبلیغات
از نگاه امامخمینی تبلیغ به مفهوم رساندن معارف و شرایع دین، شناساندن و تشویق به نیکی و ترسیم بدی و نشاندادن راه گریز از آن است. ایشان به سبب هجوم تبلیغات سوء دشمن، برای تبلیغ، اولویت ویژهای قائل است و از برنامهریزی و سرمایهگذاریهای گوناگون تبلیغات در حوزه داخلی و خارجی حمایت کرده است. پیچیدگی تبلیغات در جهان معاصر ابعاد مختلف دارد و تحول شگرف وسایل ارتباطی، از اصلیترین محورهای این پیچیدگی است. شکست و پیروزی ایدئولوژیها، عقاید و آرمانهای ملی و مذهبی ملتهای جهان، تا حد زیادی به میزان توفیق در تسلط بر ابزار پیشرفتۀ تبلیغات بستگی دارد. (ببینید: تبلیغات و ارتباطات) در تبلیغ اسلام، هرچند ابزار و وسایل پیام، استقلال ندارد، اما اهمیت ابزار تبلیغی نه تنها مورد انکار نیست، بلکه در مواردی مانند قلم که مجرای اندیشه، علوم و هنرهاست، مورد توجه ویژه اسلام نیز قرار گرفته است. به باور امامخمینی گسترش اسلام و صدور انقلاب در جهان، تنها از راه تبلیغات ممکن خواهد بود نه زور و سرنیزه؛ از همین رو با توصیه به تسریع، توسعه، مدیریت و سازماندهی تبلیغات اسلامی، حفظ هماهنگی در تبلیغات را از مهمترین امور شمرده و آن را موجب از بین رفتن تبلیغات سوء دانسته است. (ببینید: سازمان تبلیغات اسلامی) ایشان با توجه به اهمیت ابزار فرهنگی و محتوای عرضهشده در ابزاری مانند رادیو و تلویزیون، سینما، مطبوعات، کتاب و تئاتر، بر لزوم استفاده از متخصصان برای نظارت در بهکارگیری دقیق ابزار در تبلیغ فرهنگ اسلامی تاکید دارد و افزون بر آن ابزارهایی چون دعا، نماز جمعه، مسجد، مجالس عزاداری و حج را نیز از ابزارهای مهم فرهنگی برای تبلیغ اسلام میشمارد و نقش مطبوعات را در جهت رشد و صلاح کشور، حتی از خون شهید بالاتر و سازندهتر میداند. از نظر ایشان مطبوعات مفید، مطبوعاتی هستند که با رعایت موازین و قوانین، متوجه مفهوم آزادی بیان و آزادی قلم نیز باشند و برخلاف مصالح نظام و کشور عمل نکنند. (ببینید: مطبوعات) در میان ابزار فرهنگی مورد نظر امامخمینی، رادیو و تلویزیون، در تربیت و آموزش عمومی تمام اقشار جامعه اهمیت ویژهای دارند. (ببینید: رادیو ، تلویزیون ، و تربیت) ایشان با توجه به نقش مخربی که ابزارهای فرهنگی، میتوانند در تباه کردن مردم و کشور ایفا کنند، صدا و سیما را دانشگاه عمومی مینامید که در جهتدهی افکار عمومی نقش مؤثری دارند (ببینید: افکار عمومی)؛ در وصیتنامه خود نیز نهادهای مسئول کشور را موظف میداند تا با نظارت درست بر ابزارهای فرهنگی کشور و جلوگیری از آزادیهای مخرب، مانع حرکت آنها بر خلاف مصالح کشور و اسلام شوند. (ببینید: وصیتنامه امامخمینی) افزون بر این، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مراکز و دستگاههای تبلیغی جدیدی برای ساماندادن به امر تبلیغات به وجود آمدند که مهمترین آنها عبارتاند از: سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سازمان حج و زیارت، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی. امامخمینی همچنین در پاسخ به تهاجم تبلیغی دشمنان اسلام، بهویژه درباره رویدادهای دفاع مقدس، از دولت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و علما، خواست تبلیغات خارج از کشور را تقویت کنند. (ببینید: تبلیغات) ساماندادن امر تبلیغات در خارج از کشور، بر عهده نهادهای مختلف مانند مرکز مدیریت حوزه علمیه و بخشهای فرهنگی سفارتخانههای ایران در سراسر جهان قرار گرفته است. (ببینید: حوزههای علمیه و سفارتخانه) در دوره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز افزون بر رسانههای عمومی، جهت ساماندهی موضوع مهم تبلیغات و خبررسانی جنگ، ستاد تبلیغات جنگ پدید آمد. (ببینید: ستاد تبلیغات جنگ) توجه به تناسب شیوه تبلیغات با نیازها و مقتضیات حوزه علمیه، دقت در انتشار کتاب، ضرورت نقد و بررسی کتاب و مطالعه آن پیش از انتشار، دقت در اعزام مبلّغ، ضرورت یادگیری زبان برای تبلیغ در خارج از کشور، صدور پیام انقلاب با تبلیغ درست، ضرورت پاسخگویی به شبهههای کمونیستها، اهمیت توجه به معنویات و کاستن از تشریفات و نیز اهمیت قم و کتابهای صادرشده از حوزه قم، توصیههای مهم امامخمینی به متولیان امر تبلیغات است. (ببینید: تبلیغات) در شیوه تبلیغی امامخمینی، توجه به زمان و مکان، جایگاهی ویژه دارد. ایشان با استفاده از فرصتهای تبلیغی، همواره جهات شرعی را در تبلیغ رعایت میکرد و تبلیغات اسلامی را بینیاز از مبالغه میدانست. افزون بر این، رعایت تدریج در تبلیغات، سادگی در گفتار، شیوههای پاسخگویی و ساخت پیام، نظیر استفاده از تمثیل، استفاده از ارزشهای مشترک، تحقیر دشمن، مقایسه و مانند آن، از روشهای تبلیغی ایشان است. (ببینید: تبلیغات و سازمان تبلیغات اسلامی)
نویسندگان
امامخمینی با توجه به تاثیرگذاری نویسندگان بر فرهنگ افراد و اجتماع، آنان را به خودشناسی و اتکا به فرهنگ اسلامی ـ ایرانی دعوت میکند و وظیفه بیداری ملت را بر عهده آنان میداند. با پیروزی انقلاب اسلامی نویسندگان، به تبلیغ دیدگاهها و اعتقادات خود پرداختند؛ اما هنگامی که برخی از این نویسندگان با انقلاب به دشمنی پرداختند، آزادیدادن به آنان خیانت به ملت محسوب گردید و محدودیتهایی برای آنان در نظر گرفته شد. (ببینید: نویسندگان) برخی از شخصیتهای فرهنگی و نویسنده مورد توجه امامخمینی قرار گرفتهاند و سخنانی از ایشان در تایید یا نقد آنان وجود دارد. یکی از مهمترین این افراد در عرصه دینی، مرتضی مطهری است که امامخمینی همه آثار او را بدون استثنا خوب و مفید دانسته و بارها به مطالعه آنها سفارش کرده است و جز او هیچکس دیگر از چنین امتیازی برخوردار نبوده است. (ببینید: مرتضی مطهری) ایشان در دوران نهضت، بسته به موقعیت و زمان، نسبت به آثار برخی دیگر از نویسندگان یا خود آنان، واکنشهایی داشته است:
سیداحمد کسروی
امامخمینی سالها پیش از آغاز نهضت اسلامی و در نخستین اسناد مبارزاتی خود، درباره آثار کسروی واکنش نشان داده است. ایشان با انتقاد شدید از علما، از آنان خواسته تا نسبت به توهین این شخص به اسلام و تشیع، واکنش نشان دهند؛ همچنین از متدینان و جوانان غیرتمند خواسته است تا اوراق کسروی و ناسزاهای او به مقدسات دینی را بخوانند و در صدد چارهجویی برآیند. ایشان بعد از پیروزی انقلاب نیز اسلامشناسی کسروی، مناخیم بگین، صدام حسین، انورسادات و جیمی کارتر را در یک ردیف شمرده است. (ببینید: سیداحمد کسروی)
علی شریعتی
موضع اعتدالی امامخمینی در برابر شریعتی، هم موافقان مطلقگرای شریعتی را آرام کرد و هم آتش قهر مخالفان افراطی او را تا حدی فرو نشاند؛ همچنین مانع سوء استفاده بیشتر رژیم پهلوی از فضای اختلاف شد. ایشان اساساً برجستهکردن مسئله «شریعتی» را توطئه ساواک به منظور تحلیلبردن نیروی انقلابیان و حاشیهسازی عمدی جهت انحراف از اهداف اصلی روحانیت ارزیابی کرد؛ ازاینرو با وجود تلاشهای برخی برای گرفتن سخنی به سود یا زیان شریعتی، از هرگونه موضعگیری مستقیم پرهیز کرد و تنها به ذکر این نکته که شریعتی مطالب صحیح و غیر صحیح دارد، بسنده کرد. ایشان در درگذشت شریعتی نیز از مفهوم «فقدان» استفاده کرد و همه را به وحدت و دوری از دسیسههای دشمن فرا خواند. (ببینید: علی شریعتی)
جلال آلاحمد
آلاحمد، نویسنده و روشنفکر، چنانکه امامخمینی خود نقل کرده است، در آغاز نهضت اسلامی به دیدار امامخمینی رفت و چون کتاب غربزدگی خود را نزد ایشان یافت، با تعبیر «چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است»، اظهار شگفتی کرد. امامخمینی بعدها در دیدار با برادر وی، شمس آلاحمد، با طلب رحمت برای او از اینکه دوباره موفق به دیدن او نشده است، اظهار تاسف کرده است. طبق اسنادی که از ساواک به دست آمده است، کشف نامهای از جلال آلاحمد در خانه امامخمینی، ارتباط نزدیک وی را با ایشان نشان میداد که موجب حساسیت و پیگیری ساواک شد. همچنین طبق گزارشهای ساواک، اسنادی مربوط به امامخمینی در خانه آلاحمد پیدا شد و ساواک را در یافتن ارتباط او و امامخمینی حساستر کرد. (ببینید: جلال آلاحمد)
شمس آلاحمد
شمس آلاحمد از نویسندگانی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با امامخمینی دیدار کرد و ایشان در این دیدار با اشاره به اینکه وی را گاه در تلویزیون میبیند، خاطرنشان کرد جامعه با طیفی از روشنفکران غربزده مواجه است که به بهانه آزادی بیان، مانع اصلاحات کشور میشوند؛ از اینرو از وی خواست اشخاصی مانند وی که بر اساس میزان حرف میزنند، با کمال قدرت و پشتکار وارد شوند و با تصفیه مراکز مهم مانند مؤسسه اطلاعات، نشریات را در خدمت ملت قرار دهند. امامخمینی همچنین وی را عضو ستاد انقلاب فرهنگی قرار داد. (ببینید: شمس آلاحمد و شورای عالی انقلاب فرهنگی)
سلمان رشدی
انتشار کتاب آیات شیطانی در مهر ۱۳۶۷ در لندن، واکنش شدید امامخمینی را درباره نویسنده و ناشر این کتاب در پی داشت. ایشان با این باور که کتاب آیات شیطانی کاری حسابشده برای زدن ریشه دین و دینداری و در راس آن اسلام و روحانیت است، در پیامی به همه مسلمانان غیور، حکم اعدام سلمان رشدی را صادر کرد. ایشان از مسلمانان خواست در هر نقطه که نویسنده یا ناشران کتاب را یافتند، سریعاً آنان را اعدام کنند تا دیگر کسی جرئت توهین به مقدسات اسلام را به خود ندهد و افزود هر کسی در این راه کشته شود، به خواست خدا شهید محسوب میشود. از سوی دیگر، انتشار شایعهای درباره لغو حکم اعدام در صورت توبه رشدی موجب شد دفتر امامخمینی به نقل از ایشان تاکید کند سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، اعدام او بر هر مسلمانی واجب است و اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قادر باشد سریعتر از مسلمانان، او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل میخواهد به عنوان جایزه یا مزد عمل به او بپردازند؛ حسن صانعی از نزدیکان امامخمینی، جایزه کلانی را برای اجراکننده این حکم قرار داد. (ببینید: سلمان رشدی و حسن صانعی)