کلام الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''کلام الهی'''، ایجاد الفاظ یا اظهار آنچه در غیب است از ناحیه [[حق‌تعالی]].
'''کلام الهی'''، ایجاد الفاظ یا اظهار آنچه در غیب است از ناحیه [[حق‌تعالی]].


در بیان حقیقت کلام الهی، آرای مختلفی اظهار شده است؛ گروهی کلام [[خداشناسی|خدا]] را همان اصوات و حروف می‌دانند که قائم به ذات و قدیم است. گروهی دیگر مانند معتزله آن را اصوات و حروفی می‌دانند که حادث‌اند و به وسیله ایجاد اصوات و حروف در محلی از قبیل لوح محفوظ یا قلب [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر]] ایجاد می‌شود. اشاعره با ایجاد تلفیق میان دیدگاه حنبلی و معتزلی، حقیقت کلام را معنای قائم به ذات می‌دانند که نه حرف و نه صوت‌ است، بلکه حقیقتی غیبی در نفس متکلم است.
در بیان حقیقت کلام الهی، آرای مختلفی اظهار شده است؛ گروهی کلام [[خداشناسی|خدا]] را همان اصوات و حروف می‌دانند که قائم به ذات و قدیم است. گروهی دیگر مانند معتزله آن را اصوات و حروفی می‌دانند که حادث‌اند و به وسیله ایجاد اصوات و حروف در محلی از قبیل لوح محفوظ یا قلب [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر]] ایجاد می‌شود. اشاعره با ایجاد تلفیق میان دیدگاه حنبلی و معتزلی، حقیقت کلام را معنای قائم به ذات می‌دانند که نه حرف و نه صوت‌ است، بلکه حقیقتی غیبی در نفس متکلم است.


امام‌خمینی نظر متکلمان معتزلی و اشعری را درباره حقیقت کلام الهی نمی‌پذیرد و معتقد است لازمه سخن معتزله، تجدد و تغیّر در ذات الهی و لازمه گفته اشاعره، راه‌یافتن نقص و ترکیب و قوه در آن است. ایشان در آثار خود به بحث از اثبات، مراتب و اقسام کلام الهی پرداخته است.
[[امام‌خمینی]] نظر متکلمان معتزلی و اشعری را درباره حقیقت کلام الهی نمی‌پذیرد و معتقد است لازمه سخن معتزله، تجدد و تغیّر در ذات الهی و لازمه گفته اشاعره، راه‌یافتن نقص و ترکیب و قوه در آن است. ایشان در آثار خود به بحث از اثبات، مراتب و اقسام کلام الهی پرداخته است.
 
امام‌خمینی با الهام‌گرفتن از [[حکما]] و [[عرفا]]<nowiki/>ی الهی معتقد است کلام ذاتی خداوند، در حقیقت به صفت [[قدرت الهی|قدرت]] باز می‌گردد و کلام فعلی حق‌تعالی نیز همان ایجاد و اظهار عالم است. این کلام نه یک موجود اعتباری بلکه امری حقیقی و تکوینی است. ایشان در تبیین کلام تکوینی خداوند از سخنان عرفا بسیار بهره برده و همه ممکنات را از تعینات [[نفس رحمانی]] دانسته است؛ صورت حق‌تعالی یک تجلی دارد و آن نفس رحمانی است که به صورت کلمات وجودیِ متعدد در می‌آید
----[1] ـ ← کلام الهی.


امام‌خمینی با الهام‌گرفتن از [[حکما]] و عرفای الهی معتقد است کلام ذاتی خداوند، در حقیقت به صفت [[قدرت الهی|قدرت]] باز می‌گردد و کلام فعلی حق‌تعالی نیز همان ایجاد و اظهار عالم است. این کلام نه یک موجود اعتباری بلکه امری حقیقی و تکوینی است. ایشان در تبیین کلام تکوینی خداوند از سخنان عرفا بسیار بهره برده و همه ممکنات را از تعینات [[نفس رحمانی]] دانسته است؛ صورت حق‌تعالی یک تجلی دارد و آن نفس رحمانی است که به صورت کلمات وجودیِ متعدد در می‌آید.
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
کلام به نطق قابل فهم<ref>ابن‌‏فارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۱۳۱.</ref> و پی‌درپی و انتقال‌دهنده معنا<ref>فیومى، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۳۹.</ref> گفته می‌شود. کلام الهی در اصطلاح [[کلام|علم کلام]] به معنای قائم به ذات<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۱/۲۱۴.</ref> یا ایجاد الفاظ یا اصوات در خارج از ناحیه حق‌تعالی است<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۷/۱۲؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۹.</ref> و در اصطلاح [[فلسفه|فلسفی]] و [[عرفان|عرفانی]] به معنای اظهار کلمات وجودی مکنون در ذات حق، به واسطه [[نفس رحمانی]]<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۸۱؛ سبزواری، شرح مثنوی، ۱/۱۴۰؛ فاضل تونی، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، ۲۲۰.</ref> یا [[تجلی]] حاصل از تعلق صفت [[اراده]] و [[قدرت]]، برای اظهار و ایجاد آنچه در مرتبه غیب است<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۵.</ref> و یا اظهار معانی است که بندگان خاص او از طریق [[وحی]] و مکالمه یا مانند آن درک می‌کنند.<ref>جیلی، الانسان الکامل، ۸۸.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز کلام الهی را تجلی و اظهار کلمات وجود به [[فیض اقدس]]، در مرتبه [[احدیت و واحدیت|احدیت]] و همچنین تجلی به [[فیض مقدس]]، در مقام [[احدیت و واحدیت|واحدیت]] که حاصل تعلق [[اراده]] و [[قدرت الهی|قدرت]] او بر ایجاد و اظهار آنچه در غیب است، می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۷.</ref>
کلام به نطق قابل فهم<ref>ابن‌‏فارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۱۳۱.</ref> و پی‌درپی و انتقال‌دهنده معنا<ref>فیومى، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۳۹.</ref> گفته می‌شود. کلام الهی در اصطلاح [[کلام|علم کلام]] به معنای قائم به ذات<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۱/۲۱۴.</ref> یا ایجاد الفاظ یا اصوات در خارج از ناحیه حق‌تعالی است<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۷/۱۲؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۹.</ref> و در اصطلاح [[فلسفه|فلسفی]] و [[عرفان|عرفانی]] به معنای اظهار کلمات وجودی مکنون در ذات حق، به واسطه [[نفس رحمانی]]<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۸۱؛ سبزواری، شرح مثنوی، ۱/۱۴۰؛ فاضل تونی، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، ۲۲۰.</ref> یا [[تجلی]] حاصل از تعلق صفت [[اراده]] و [[قدرت]]، برای اظهار و ایجاد آنچه در مرتبه غیب است<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۵.</ref> و یا اظهار معانی است که بندگان خاص او از طریق [[وحی]] و مکالمه یا مانند آن درک می‌کنند.<ref>جیلی، الانسان الکامل، ۸۸.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز کلام الهی را تجلی و اظهار کلمات وجود به [[فیض اقدس]]، در مرتبه [[احدیت و واحدیت|احدیت]] و همچنین تجلی به [[فیض مقدس]]، در مقام [[احدیت و واحدیت|واحدیت]] که حاصل تعلق [[اراده]] و [[قدرت الهی|قدرت]] او بر ایجاد و اظهار آنچه در غیب است، می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۷.</ref>

نسخهٔ ‏۱۸ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۲

کلام الهی، ایجاد الفاظ یا اظهار آنچه در غیب است از ناحیه حق‌تعالی.

در بیان حقیقت کلام الهی، آرای مختلفی اظهار شده است؛ گروهی کلام خدا را همان اصوات و حروف می‌دانند که قائم به ذات و قدیم است. گروهی دیگر مانند معتزله آن را اصوات و حروفی می‌دانند که حادث‌اند و به وسیله ایجاد اصوات و حروف در محلی از قبیل لوح محفوظ یا قلب پیامبر ایجاد می‌شود. اشاعره با ایجاد تلفیق میان دیدگاه حنبلی و معتزلی، حقیقت کلام را معنای قائم به ذات می‌دانند که نه حرف و نه صوت‌ است، بلکه حقیقتی غیبی در نفس متکلم است.

امام‌خمینی نظر متکلمان معتزلی و اشعری را درباره حقیقت کلام الهی نمی‌پذیرد و معتقد است لازمه سخن معتزله، تجدد و تغیّر در ذات الهی و لازمه گفته اشاعره، راه‌یافتن نقص و ترکیب و قوه در آن است. ایشان در آثار خود به بحث از اثبات، مراتب و اقسام کلام الهی پرداخته است.

امام‌خمینی با الهام‌گرفتن از حکما و عرفای الهی معتقد است کلام ذاتی خداوند، در حقیقت به صفت قدرت باز می‌گردد و کلام فعلی حق‌تعالی نیز همان ایجاد و اظهار عالم است. این کلام نه یک موجود اعتباری بلکه امری حقیقی و تکوینی است. ایشان در تبیین کلام تکوینی خداوند از سخنان عرفا بسیار بهره برده و همه ممکنات را از تعینات نفس رحمانی دانسته است؛ صورت حق‌تعالی یک تجلی دارد و آن نفس رحمانی است که به صورت کلمات وجودیِ متعدد در می‌آید.

مفهوم‌شناسی

کلام به نطق قابل فهم[۱] و پی‌درپی و انتقال‌دهنده معنا[۲] گفته می‌شود. کلام الهی در اصطلاح علم کلام به معنای قائم به ذات[۳] یا ایجاد الفاظ یا اصوات در خارج از ناحیه حق‌تعالی است[۴] و در اصطلاح فلسفی و عرفانی به معنای اظهار کلمات وجودی مکنون در ذات حق، به واسطه نفس رحمانی[۵] یا تجلی حاصل از تعلق صفت اراده و قدرت، برای اظهار و ایجاد آنچه در مرتبه غیب است[۶] و یا اظهار معانی است که بندگان خاص او از طریق وحی و مکالمه یا مانند آن درک می‌کنند.[۷] امام‌خمینی نیز کلام الهی را تجلی و اظهار کلمات وجود به فیض اقدس، در مرتبه احدیت و همچنین تجلی به فیض مقدس، در مقام واحدیت که حاصل تعلق اراده و قدرت او بر ایجاد و اظهار آنچه در غیب است، می‌داند.[۸]

از واژگان مرتبط با کلام، تکلم[۹] و قول و کتاب است. به اعتقاد امام‌خمینی کلام و تکلم دارای دو معنا هستند و فرق آنها اعتباری است. مفهوم مشترک میان این دو معنا را از آن جهت که صوت و منفصل و متموج در هوا است، کلام گویند و از آن جهت که از شخص صادر شده و قائم به اوست، تکلم گویند.[۱۰] فرق کلام با قول در این است که کلام خود به تنهایی معنای کاملی را می‌رساند؛ ولی قول ممکن است جزئی از یک کلام باشد و معنای تامی را نرساند.[۱۱] گاهی کلام مترادف «قول» به‌ کار می‌رود؛ اما برخی در فرق این دو بر این باورند که قول بر خلاف کلام قابل تحریف و تغییر است؛ از این ‌جهت، قرآن کلام ‌الله است نه قول‌ الله؛[۱۲] اما فرق آن با کتاب در این است که کتاب آن چیزی است که در آن نگارش می‌شود[۱۳] ولی کلام صوتی است که شنیده می‌شود[۱۴] و فرق کلام الهی با کتاب او در این است که کلام از عالم امر است و کتاب از عالم خلق[۱۵] و کلام بسیط و کتاب مرکب است؛ همچنین کلام نسخ‌بردار نیست؛ ولی ممکن است کتاب منسوخ شود.[۱۶]

پیشینه

یکی از مباحث مورد توجه دانشمندان، بحث از کلام الهی است. اصل سخن‌گفتن و تکلم خداوند، از موضوعات قطعی میان مسلمانان،[۱۷] بلکه در تمام ادیان آسمانی است که قابل انکار نیست؛[۱۸] چنان‌که در تورات از تکلم خداوند با آدم(ع)[۱۹] و موسی(ع)[۲۰] خبر داده است. یهودیان معتقدند خداوند از طریق نبوتِ پیامبران با انسان‌ها ارتباط برقرار کرده و موسی کلیم‌الله(ع) بزرگ‌ترین پیامبری بود که خداوند به صورت مستقیم با وی تکلم کرده است.[۲۱] مسیحیان معتقدند خداوند در کتاب مقدس با بشر تکلم کرده است.[۲۲] در قرآن کریم، تکلم خداوند با فرشتگان[۲۳] و پیامبران[۲۴] ذکر شده است. در برخی روایات کلام الهی به فعل او تفسیر شده است.[۲۵]

متکلمان از دیرباز درباره کلام الهی بحث کرده‌اند و آن را جزو هشت صفت جمالیِ ثبوتی خداوند قرار داده‌اند.[۲۶] این بحث با مطرح‌شدن نظریه خلق قرآن، شتابی فراوان گرفت.[۲۷] معتزله قائل به مخلوق و حادث‌بودن قرآن‌اند[۲۸] و اشاعره آن را قدیم می‌دانند.[۲۹] برخی بر این باورند که وجه نام‌گذاری علم کلام، به جهت بحث از کلام الهی و بحث از حدوث و قدم آن در میان اندیشمندان اسلامی بوده است.[۳۰]

ازجمله مباحث مهمی که در کلام الهی به آن توجه شده، اعتقاد به کلام نفسی است که اشاعره به آن معتقدند[۳۱] و معتزله و امامیه آن را نمی‌پذیرند.[۳۲] عرفا نیز کلام الهی را از امهات صفات الهی می‌دانند که دارای احاطه تام و شمول کلی است.[۳۳] آنان کلام الهی را همان تجلی حق و همه عالم را کلمات او می‌دانند که دارای مراتبی‌ است؛[۳۴] اما قرآن را به عنوان کلام الهی، مخلوق و حادث نمی‌دانند[۳۵] و دعوای مخلوق‌بودن و حادث‌بودن را دعوای لفظی می‌دانند.[۳۶] فلاسفه کلام الهی را همان افعال حق و کلمات تامات تفسیر می‌کنند؛[۳۷] به این معنا که کلام الهی، انشای کلمات وجودی و انزال آیات الهی در لباس الفاظ و عبارات است.[۳۸]

امام‌خمینی به بحث کلام الهی اهتمام فراوانی داشته و در آثار خود به حقیقت کلام الهی، مراتب و اقسام آن پرداخته[۳۹] و نظریه اشاعره و معتزله را تحلیل و بررسی و نقد کرده است.[۴۰]

حقیقت کلام الهی

درباره حقیقت کلام الهی میان فرقه‌های کلامی و فلسفی اختلاف نظر وجود دارد. متکلمان معتزلی و امامیه کلام خداوند را از صفات فعلی می‌دانند که حادث و قائم به غیر است و تکلم خداوند را به وسیله ایجاد اصوات و حروف، در محلی از قبیل لوح محفوظ یا جبریل و یا قلب پیامبر(ص) می‌دانند.[۴۱] در برابر، اهل حدیث و حنابله کلام خداوند را از قسم حروف و اصوات می‌دانند که قائم به ذات است.[۴۲] اشاعره با ایجاد تلفیق میان دیدگاه‌ حنبلی و معتزلی، حقیقت کلام را معانی قائم به ذات می‌دانند که نه حرف و نه صوت‌اند،[۴۳] بلکه حقیقتی غیبی در نفس متکلم است که الفاظ و کلمات از آن معنا حکایت می‌کنند.[۴۴] طبق معنای اول قیام کلام به حق‌تعالی قیامی صدوری و طبق دو معنای اخیر، قیامی حلولی است.

امام‌خمینی نظر متکلمان معتزلی و اشعری و نظر برخی از امامیه را در حقیقت کلام الهی نمی‌پذیرد و معتقد است لازمه سخن معتزله و بعضی از امامیه (که خداوند را به سبب ایجاد کلام در اشیایی مثل درخت و غیره متکلم می‌گویند) این است که تجدد و تغیر در ذات الهی راه یابد[۴۵] و گفته اشاعره (که کلام را معنایی قائم به ذات حق در ازل می‌دانند) نیز مستلزم نقص، ترکیب و قوه در حق‌تعالی و انقلاب وجوب ذاتی حق‌تعالی به امکان ذاتی و ماهیت‌دار بودن حق است.[۴۶]

فلاسفه معتقدند کلام خداوند ایجاد و ابداع ممکنات[۴۷] و انشای کلمات تامات و انزال آیات در لباس الفاظ و عبارات[۴۸] است که در حقیقت، کمال اظهار مکنونات است. طبق این نظر، در حقیقت تکلم، وجود اصوات و حروف شرط نیست؛ زیرا حقیقت تکلم، القای کلام معنوی به قلب مستمع است.[۴۹] اهل معرفت نیز با اذعان به حقیقت کلام الهی[۵۰] عالم را صورت کلام الهی می‌دانند که حق‌تعالی به واسطه نفس رحمانی آن را اظهار کرده است. بر این اساس اعیان عالم، مخاطب این کلام‌اند و از باطن به ظاهر آمده‌اند.[۵۱]

امام‌خمینی اصل معنای کلام را اظهار آنچه در ضمیر پنهان است می‌داند که در انسان، با خروج هوا از مخارج حروف و عبور از مراحل باطن و سرّ به خارج تحقق می‌یابد[۵۲] که این اظهار از اوصاف کمالیه وجود[۵۳] و اوصاف نیکوی حق‌تعالی است.[۵۴] ایشان همانند بعضی از حکما[۵۵] معتقد است الفاظ و کلمات برای ارواح معانی وضع شده‌اند و منحصرکردن مدلولات الفاظ در معنای عرفی و محسوس آنها صحیح نیست؛[۵۶] چنان‌که لفظ میزان در معنای عرفی و محسوس برای ترازو وضع شده است؛ اما روح معنای آن برای هر وسیله سنجش است؛ مانند علم منطق که میزان برای فکر است. ملاصدرا درک حقیقت این اصل را زیربنای فهم اسرار قرآنی می‌داند و معتقد است کشف حقیقت انباء و تعلیم در نشآت و عوالم مختلف، منوط به درک این مطلب است.[۵۷] در حقیقت هر ابراز و انشایی که شیئی را از باطن ذات، به ظاهر تجلی برساند، همان کلمه و تکلم است.[۵۸] (ببینید: روح معانی)

طبق این بیان حقیقت تکلم، متقوم به خروج کلام از مخارج مخصوصه و استفاده از آلات خاص نیست و آنچه در لغت و عرف متداول است، به اعتبار انس و عادت است؛ از این جهت روح معنای تکلم، اظهار آنچه در ضمیر پنهان است، می‌باشد؛ چه از مقوله صوت و لفظ باشد و چه این‌چنین نباشد؛[۵۹] بنابراین تمام سلسله وجود از عقل تا عالم هیولی و طبیعت، تکلم باری‌تعالی هستند.[۶۰] به باور امام‌خمینی، کلام هر متکلمی به حسب مقام ظهور، جلوه ذات اوست[۶۱] و چون کمالات متکلم در مرتبه خفاست، طبق حدیث قدسی «کنت کنزاً مخفیاً»[۶۲] حق‌تعالی که متکلم است، دوست دارد آن کمالات را اظهار کند و مراتب وجود و عوالم غیب و وجود، همان کلمات وجودی حق‌تعالی هستند که به واسطه نفس رحمانی از مرتبه الهیه صادر شده‌اند و این به جهت حب ذاتی حق‌تعالی به اظهار کمالات اسمائی است.[۶۳]

اثبات کلام الهی

اندیشمندان الهی در متکلم‌بودن خداوند اتفاق نظر دارند[۶۴] و از راه نقلی و عقلی کلام الهی را اثبات کرده‌اند:

الف) راه نقل: برخی از امامیه کلام الهی را تنها از راه نقل و شرع ممکن می‌دانند[۶۵] و آیاتی چون «کلَّمَ اللَّهُ مُوسی تَکلِیماً»[۶۶] را دال بر آن می‌دانند.[۶۷]

ب) راه عقل: ۱. تکلم از صفات کمالی است و عدم تکلم برای کسی که قادر بر تکلم باشد، نقص شمرده می‌شود. از این‌ جهت اتصاف خداوند به عدم تکلم محال است.[۶۸] ۲. خداوند اوامری دارد که اراده وقوع به آن تعلق نگرفته است، مانند اوامر امتحانی؛ پس مصدر این اوامر نمی‌تواند اراده حق‌تعالی باشد و باید حقیقت دیگری باشد که آن کلام است.[۶۹] ۳. حق‌تعالی صرف الوجود و تمام هستی است؛ بنابراین باید تکلم را که از صفات وجود است، داشته باشد، بلکه او صرف‌الکلام است و کلام عین ذات اوست.[۷۰] ۴. قدرت حق‌تعالی عام و شامل ایجاد اصوات و الفاظ در خارج است و این همان کلام الهی است.[۷۱]

امام‌خمینی تکلم در حق‌تعالی به معنای ایجاد صوت را و اینکه تکلم قائم بر حق باشد حتی به نحو قیام صدوری نه حلولی، مستلزم تجدد در صفات و ذات می‌شمارد.[۷۲]. ایشان از آنجاکه تکلم را اظهار آنچه در ضمیر پنهان می‌داند، تکلم در خداوند را از همین طریق اثبات می‌کند؛ زیرا خداوند حقایق هستی را به فیض اقدس و مقدس ابراز کرده است.[۷۳] و حقایق هستی، همان کلمات وجودی‌اند که خداوند آنها را انشا کرده است؛ همچنان‌که قرآن کلمات الهی محسوب می‌شود؛ بنابراین تمام مراتب وجود از قوس نزول و صعود کلمات الهی‌اند.[۷۴]

مراتب کلام الهی

عرفا کلام الهی را دارای مراتبی می‌دانند که متناسب با اختلاف عوالم، مختلف می‌شود؛ به این معنا که کلام در مرتبه ذات حق‌تعالی، همانند دیگر صفات، عین ذات متکلم است و در عالم ارواح، معنای قائم به‌ ذات متکلم است که القای معانی به مخاطب در این مرتبه، از جنس الفاظ نیست. در عالم مثال نیز تکلم الهی شبیه مکالمه حسی، دارای ترکیب و حروف مثالی است و در عالم حس این کلام، مرکب از حروف و اصوات مادی است.[۷۵]

امام‌خمینی معتقد است ظهور و اظهار، از حقیقت وجود ناشی می‌شود و هرچه وجود رو به کمال رود، ظهور و اظهارش بیشتر می‌شود تا به نهایت مرتبه کمال یعنی حق‌تعالی برسد و از آنجاکه کلام و کلمه از اوصاف کمالیه وجودند، کلام حق‌تعالی در اعلا درجه وجود قرار دارد[۷۶] و با توجه به ذومراتب‌بودنِ وجود، کلام و کلمات وجودی نیز ذومراتب‌اند و این کلمات به هر اندازه از حیث وجود در دلالت و کشفِ آنچه در غیب است، قوی‌تر باشند، به همان اندازه کلمه و کلام کامل‌تر و جامع‌تری هستند؛ از این‌ جهت بعضی از موجودات مانند عقل اول، کلمه تامه و برخی از وجودات مانند موجودات عالم طبیعت، کلمات ناقصه‌اند.[۷۷] ایشان بر این باور است که کتاب الهی نیز که به نوعی کلام اوست، دارای مراتب و سطوحی چندگانه است که به حسب نشئه‌‌های وجودی، مختلف است و در هر نشئه وجودی، حقیقتی مخصوص به خود دارد.[۷۸] (ببینید: قرآن)

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۷۹] عوالم وجود از غیب و شهود را کتاب، آیات و کلمات الهی می‌داند. به باور ایشان این کتاب تکوینی الهی، مطابق با کتاب تدوینی الهی است و همچنان‌که کتاب الهی مشتمل بر ابواب، سور، آیات، کلمات و حروف است، عالم نیز دارای ابواب، فصول و آیات و کلماتی است و اگر همه عالم کتاب واحد لحاظ شود، هر یک از عوالم کلیه ابواب و هر یک از عوالم جزئیه، سوره‌ها و فصول آن خواهند بود و اگر هر عالمی کتابی لحاظ گردد، به اعتبار مراتب، انواع و افراد، دارای ابواب، آیات و کلماتی هستند؛[۸۰] بر این اساس کلام تنها به مرتبه صوت و لفظ محدود نمی‌شود، بلکه کلام الهی در صقع ربوبی، تجلی به فیض اقدس و فیض مقدس و اظهار آن چیزی است که در غیب است.[۸۱] طبق این بیان، تکلم و انبای حق در مرتبه اسما و اعیان ثابته با مکالمه او در عالم عقل و نفوس متفاوت است.[۸۲]

به باور امام‌خمینی کلام الهی در مقام احدیت، تجلی به فیض اقدس است و در این تجلی احدی، متکلم، ذات مقدس احدی و کلام، فیض اقدس و سامع، اسما و صفات است که از این تجلی اطاعت کرده و تحقق علمی پیدا می‌کنند. در مرتبه واحدیت، تجلی به فیض مقدس است که متکلم، ذات مقدس واحدی و کلام، فیض مقدس و سامع، اعیان ثابته‌اند که به امر «کُنْ فَیَکُونُ» تحقق عینی پیدا می‌کنند.[۸۳] در تحقق عینی نیز موجودات خارجی کلمات وجودی حق‌تعالی هستند.[۸۴] امام‌خمینی وحی را یکی از مصادیق کلام الهی می‌داند که پس از عبور از حجاب‌های نوری، بر قلب پیامبر نازل می‌شود[۸۵] و به حدی تنزل می‌کند که به صورت کلام گزاره‌ای و الفاظ قابل فهم برای عموم مردم می‌گردد.[۸۶] (ببینید: وحی)

اقسام کلام‌ الهی

کلام الهی دارای تقسیماتی است:

الف) کلام ذاتی و فعلی: اندیشمندان کلام الهی را به اعتبار اِسناد آن به ذات یا فعل الهی، به کلام ذاتی و فعلی تقسیم کرده‌اند: ۱. کلام ذاتی در اصطلاح فلسفی اظهار ذات برای ذات است. در این صورت کلام و متکلم یکی هستند.[۸۷] ۲. کلام فعلی ایجاد حقایق در خارج است که از اسمای الهی نشئت می‌گیرد.[۸۸] این حقایق کلمات وجودی حق‌تعالی شمرده می‌شوند. از این کلمات وجودی گاهی به کلمه «کُن» و گاهی به «عالم امر» تعبیر شده است.[۸۹]

امام‌خمینی کلام ذاتی را تجلی ازلی ذات برای ذات می‌داند[۹۰] که به لسان ذات و در حضرت غیب واقع شده و برای اظهار آن چیزی است که در غیب مکنون است و مشاهده این تجلی، سمع ذات است.[۹۱] این تجلیِ ذاتی گاهی در غیب ذات و در حضرت واحدیت است که از آن به تکلم ذاتیِ نفسی تعبیر می‌شود و گاهی در مقام احدیت است که تکلم حق‌تعالی تجلی به فیض اقدس است.[۹۲] ایشان تکلم فعلی حق را همان ظهور حقایق موجودات عالم، به واسطه فیض منبسط می‌داند؛[۹۳] بنابراین همه موجودات عالم، کلام حق‌تعالی و کلمات وجودی او شمرده می‌شوند.[۹۴]

امام‌خمینی نظر استاد خود محمدعلی شاه‌آبادی را مبنی بر اینکه کلام قولیِ خداوند در «کُنْ فَیَکُونُ» عین ذات الهی نیست نمی‌پذیرد. به باور شاه‌آبادی کلامی که عین ذات است، کلام نفسی به معنای عرفانی است که اظهار آنچه در غیب حق است به تجلی ذاتی در حضرت واحدیت است؛ اما امام‌خمینی معتقد است کلام قولی خداوند نیز از آن جهت که تجلی خداوند به اسم متکلم است و از اسمای ظاهر است، عین ذات است.[۹۵]

ب) کلام لفظی و نفسی: متکلمان اشعری کلام را به کلام نفسی و کلام لفظی تقسیم کرده‌اند و کلام لفظی را عبارت از اصوات و عبارات می‌دانند و معتقدند قوه یا صفتی در نفس وجود دارد که متکلم به واسطه آن می‌تواند معانی را برای نفس خود بیان و نجوا کند.[۹۶] این کلام با اختلاف عبارات و وضع‌ها مختلف نمی‌شود و این متکلم است که می‌تواند این معانی را با الفاظ مخصوص به خود به دیگران القا کند.[۹۷] آنان با مطرح‌کردن کلام نفسی در خداوند در برابر کلام لفظی، آن را دارای ماهیتی معنوی و غیر محسوس دانسته‌اند که مجرد از مواد است[۹۸] و صفتی قدیم و قایم‌ به‌ ذات‌ خداوند است[۹۹]

اشاعره در اثبات کلام نفسی چند دلیل بیان کرده‌اند: ۱. گاهی شخص در جمله خبری از اموری خبر می‌دهد که به آنها علم و اعتقاد ندارد[۱۰۰] و گاه شخص به چیزی امر می‌کند که اراده آن را ندارد، مانند اوامر امتحانی و این نشان می‌دهد که در امرکننده چیز دیگری است و آن طلب و کلام نفسی است.[۱۰۱] ۲. تکلیف کفار و گنهکاران بر تکلیف، بر کلام نفسی دلالت می‌کند. این تکلیف از اراده حق‌تعالی ناشی نمی‌شود؛ زیرا لازمه آن تخلف اراده حق‌تعالی از مراد است.[۱۰۲]

امام‌خمینی کلام اشاعره را رد می‌کند و معتقد است در اوامر امتحانی نیز اراده موجود است؛ اما اراده متعلق به فعل ارادی بنده نیست؛ زیرا افعال اختیاری، متعلق فعل غیر واقع نمی‌شوند، بلکه متعلق اراده، فعل خود حق‌تعالی یعنی امر، نهی و انشای آن است و اراده در حقیقت، به بعث و زجر تعلق می‌گیرد و فرق اوامر امتحانی با اوامر غیر امتحانی و حقیقی این است که غرض و انگیزه امر در اوامر امتحانی، امتحان و آزمایش است؛ اما در اوامر حقیقی انجام فعل و رسیدن به مصالح در فعل است.[۱۰۳] در تکلیف کفار نیز این جواب جاری است و اوامر و نواهی حق‌تعالی به فعل عبد تعلق نمی‌گیرد؛ از این جهت فعل کفار متعلق اراده تشریعی نیست؛ علاوه بر اینکه از دیدگاه فقهی نیز تکالیف شرعی به صورت عام صادر شده‌اند و متوجه افراد معین نیستند و مخاطب خطاب‌های شرعی به مانند خطاب‌های قانونی عموم مکلفان‌اند، حتی افرادی که به آن عمل نمی‌کنند.[۱۰۴] (ببینید: خطابات قانونی)

به باور امام‌خمینی کیفیت صدور اوامر در حق‌تعالی با بندگان متفاوت است؛ همچنان‌که در غایت و غرض و دواعی نیز با آنها یکسان نیست و حق‌تعالی منزه از آن است که در افعال خود به دنبال غرضی باشد؛ زیرا دواعی و اغراض، مؤثر در فاعل‌اند و فاعل تحت تأثیر این اغراض واقع می‌شود؛ اما این امر در حق‌تعالی مستلزم ترکب، امکان و احتیاج است و در حق‌تعالی، حب به ذات است که مستلزم حب به آثار و اراده به آنهاست که مصون از تغیر و تجدد است.[۱۰۵] ایشان گفته بعضی از متکلمان معتزله[۱۰۶] و امامیه[۱۰۷] که کلام الهی را از قبیل کلام لفظی صوت و لفظ می‌شمارند، صحیح نمی‌داند؛ زیرا این امور خود تغیر و تجددپذیرند و در طول زمان ثابت نیستند و استناد به این امور بدون واسطه به حق‌تعالی صحیح نیست و این افراد برای تنزیه حق‌تعالی از تکلم زبانی، تکلم در حق‌تعالی را حمل بر مجاز کرده‌اند که این امر در حقیقت، به تحدید در ذات حق‌تعالی و تعطیل بر می‌گردد.[۱۰۸]

ج) کلام تشریعی و تکوینی: کلام تشریعی، اوامر و نواهی حق‌تعالی است؛ مانند آنچه به واسطه فرشتگان و پیامبران بر بندگان خدا افاضه شده و مهم‌ترین آن علم توحید و علم تهذیب نفس است. به واسطه هدایت تشریعی، نفوس مستعده در ناحیه علم و عمل از قوه به فعل رهنمون می‌شوند و کلام تکوینیِ حق، اعیان خارجی‌اند که با «کُنْ» حاصل می‌شوند.[۱۰۹] مهم‌ترین کلام غیر تشریعی حق‌تعالی، قول ذاتی است که به سبب آن، اسمای الهی در حضرت علمی ظهور یافتند.[۱۱۰]

پانویس

  1. ابن‌‏فارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۱۳۱.
  2. فیومى، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۳۹.
  3. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۱/۲۱۴.
  4. قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۷/۱۲؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۹.
  5. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۸۱؛ سبزواری، شرح مثنوی، ۱/۱۴۰؛ فاضل تونی، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، ۲۲۰.
  6. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۵.
  7. جیلی، الانسان الکامل، ۸۸.
  8. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۷.
  9. طریحی، مجمع البحرین، ۶/۱۵۸.
  10. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۱.
  11. زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۷/۶۲۳.
  12. ابن‌‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۵۲۳.
  13. ابن‌‌منظور، لسان العرب، ۱/۶۹۸.
  14. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۲۲.
  15. ملاصدرا، المشاعر، ۵۷.
  16. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۶.
  17. طوسی، تجرید الاعتقاد، ۶۰؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۹.
  18. ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۴۵.
  19. کتاب مقدس، پیدایش، ب۱، ۲۸ و ب۳، ۸ ـ ۱۲.
  20. کتاب مقدس، خروج، ب۳، ۴ ـ ۶ و ب۴، ۱ ـ ۱۷.
  21. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۸۴.
  22. فغالی، المحیط الجامع فی الکتاب المقدس و الشرق القدیم، ۱۶۱.
  23. بقره، ۳۰؛ حجر، ۲۸.
  24. نساء، ۱۶۴؛ اعراف، ۱۴۳.
  25. نهج البلاغه، خ۲۲۸، ۳۴۰.
  26. شبر، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ‏ ۱/۴۱؛ سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ۱/۸۳.
  27. بدوی، تاریخ اندیشه‌های کلامی، ۱/۱۹۰.
  28. قاضی‎‌عبدالجبار، المغنی، ۷/۳ و ۲۰۸.
  29. اشعری، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع، ۳۳ ـ ۴۳.
  30. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۶۴؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۳.
  31. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۴۰.
  32. مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، ۷/۲۱۶؛ سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ۱/۱۸۹ ـ ۱۹۱.
  33. کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، ۵؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۹.
  34. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۷۰.
  35. کلاباذی، کتاب التعرف، ۳۹.
  36. ← کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۵ ـ ۳۷.
  37. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۵۲؛ سبزواری، شرح الاسماء، ۴۹۵ و ۵۵۹.
  38. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۵۲؛ ملاصدرا، المشاعر، ۵۷.
  39. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۳؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۴ و ۲۷۵.
  40. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴ ـ ۱۹.
  41. قاضی‏‌عبدالجبار، شرح الاصول، ۳۵۷ ـ ۳۵۹؛ حلی، معارج الفهم، ۳۰۷ ـ ۳۱۲.
  42. جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۱ ـ ۹۳.
  43. آمدی، غایة المرام فی علم الکلام، ۸۷ ـ ۸۸.
  44. جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۳؛ بدوی، تاریخ اندیشه‌های کلامی، ۱/۷۸۳.
  45. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۵ ـ ۱۸.
  46. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۹.
  47. اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۳/۵۱۷.
  48. ملاصدرا، المشاعر، ۵۷؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۵۷.
  49. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۵۵ ـ ۵۶؛ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۶۱.
  50. جیلی، الانسان الکامل، ۸۸؛ ابن‌ترکه، شرح فصوص الحکم، ۱/۳۷۴.
  51. جندی، شرح فصوص‌ الحکم، ۳۰۳.
  52. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۶.
  53. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸.
  54. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵.
  55. ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۳۰۴ ـ ۳۰۵.
  56. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۹.
  57. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۱ ـ ۹۲.
  58. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۷ ـ ۳۴۸.
  59. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۳۱ ـ ۲۳۲.
  60. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۲؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۴.
  61. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۸.
  62. حافظ برسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمومنین(ع)، ۴۱.
  63. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۶ ـ ۵۷.
  64. حلی، کشف المراد، ۲۸۹؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۱؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۴۵.
  65. حلبی، تقریب المعارف، ۱۰۶ ـ ۱۰۸.
  66. نساء، ۱۶۴.
  67. حلی، معارج الفهم، ۳۰۸.
  68. تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۴۴.
  69. فخر رازی، المحصل، ۴۰۳ ـ ۴۰۷.
  70. شاه‌آبادی، شذرات المعارف، ۱۴۱ ـ ۱۴۲.
  71. خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۱۹۳؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۹.
  72. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۳ ـ ۱۴.
  73. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸.
  74. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۲ ـ ۳۵۳ و ۳۵۷.
  75. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۷۰ ـ ۳۷۱.
  76. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۲.
  77. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۲.
  78. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴.
  79. آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۴۷ ـ ۲۴۸.
  80. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۱ ـ ۵۳.
  81. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۷.
  82. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۸ ـ ۳۹.
  83. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۵ ـ ۲۷۶.
  84. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۳۱ ـ ۲۳۲.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۹۸.
  86. امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵ ـ ۱۳۸ و ۱۶۲ ـ ۱۶۳.
  87. جامی، الدرة الفاخرة، ۲۱۴؛ سبزواری، شرح الاسماء، ۴۹۵.
  88. فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیة ابن‌فارض، ۲/۱۵۸.
  89. سبزواری، شرح الاسماء، ۴۹۵ و ۵۵۹.
  90. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۲ و ۳۵۱.
  91. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵.
  92. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۵.
  93. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۲.
  94. امام‌خمینی، تقریرات، ۳۴۷.
  95. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۴ ـ ۱۸۵.
  96. شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ۱۸۰ ـ ۱۸۲.
  97. غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ۹۸.
  98. آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن‌ العظیم و السبع‌ المثانی، ۱/۱۲.
  99. جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۰۳ ـ ۱۰۴.
  100. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۳۴.
  101. تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۴۹؛ ← امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۲.
  102. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۴۰؛ ← امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۸.
  103. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۲ ـ ۲۳.
  104. امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۱/۴۸۴ ـ ۴۸۵.
  105. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۵ ـ ۲۶.
  106. قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول، ۳۵۷ ـ ۳۵۹.
  107. حلی، معارج الفهم، ۳۰۷ ـ ۳۱۲.
  108. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴.
  109. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۵.
  110. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۵.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن‌ العظیم و السبع‌ المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • آمدی، سیف‌الدین، غایة المرام فی علم الکلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • اشعری، ابوالحسن، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع، تصحیح حمود غرابه، قاهره، المکتبة الازهریة للتراث، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • بدوی، عبدالرحمن، تاریخ اندیشه‌های کلامی، ترجمه حسین صابری، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • جامی، عبدالرحمن، الدرة الفاخرة، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ‌۱۳۵۸ش.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص‌ الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • جیلی، عبدالکریم، الانسان الکامل، تصحیح صلاح‌بن‌محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • حافظ برسی، رجب‌بن‌محمد، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمومنین(ع)، تحقیق علی عاشور، بیروت، اعلمی، چاپ اول ۱۴۲۲ق.
  • حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، تحقیق فارس حسون، قم، نشر الهادی، ۱۴۰۴ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، معارج الفهم فی شرح النظم، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تجرید الاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۴۱۲ق.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح مثنوی، تصحیح مصطفی بروجردی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • شاه‌آبادی، محمدعلی، شذرات المعارف، توضیح و تقریر نورالله شاه‌آبادی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • شبر، سیدعبدالله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ‏ قم‏، أنوار الهدى‏، چاپ دوم‏، ۱۴۲۴ق.
  • شهرستانی، محمدبن‌عبدالکریم، نهایة الاقدام فی علم الکلام، تحقیق احمد فرید مزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • غزالی، ابوحامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • فاضل تونی، محمدحسین، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، تصحیح وحید روح‌الله‌پور، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، المحصل، تصحیح اتای، عمان، دارالرازی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیة ابن‌فارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • فغالی، بولس، المحیط الجامع فی الکتاب المقدس و الشرق القدیم، بیروت، جمعیة الکتاب المقدس، ۲۰۰۳م.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن، شرح الاصول الخمسه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. همو، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، ‌دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلاباذی، محمدبن‌ابراهیم، کتاب التعرف، به کوشش محمدجواد شریعت، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، سه رساله فلسفی، تحقیق و تعلیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح سیدمحمد خامنه‌ای، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.

پیوند به بیرون