حب دنیا، دلبستگی به دنیا و نکوهش آن.
اسلام، دنیا را نکوهش کرده ولی به بهرهمندی از دنیا برای تأمین سعادت بشری اهمیت دادهاست.
امامخمینی با گسترش حقیقت دنیا به همه ماسویالله، حتی بهشت، حب دنیا را نه تنها تعلق به عالم طبیعت، بلکه اشتغال و علاقه به ماسویالله را نیز از مصادیق حب دنیا میداند.
دنیا، به مذموم و ممدوح تقسیم شدهاست و امامخمینی قائل است دنیای مذموم، توجه قلب به طبیعت و دلبستگی و محبت به آن است؛ ولی دنیای ممدوح، عالم طبیعت است که محل ترقیات معنوی و مزرعه آخرت است،
امامخمینی ریشه حب دنیا را حب نفس میداند و حب دنیا را ریشه اصلی بیماریهای قلبی و سرچشمه همه مفاسد دانسته است. ایشان اموری مانند؛ ضعف اراده و خروج قوای نفس از حالت اعتدال را از آثار و مفاسد حب دنیا و آثار سوء دنیاطلبی در اهل علم و دولتمردان را شدیدتر و سبب بدبینی مردم و فساد جامعه میداند.
امامخمینی، درمان عملی حب دنیا را ریاضت شرعی و دلدادن به خداوند و درمان علمی را اندیشیدن در آیات و حالتهای اولیای الهی میداند.
واژهشناسی
«حب» به معنای مهر، دوستی و دوستداشتن[۱] و مقابل آن «بغض» است.[۲] «دنیا» از ریشه «دنو» به معنای نزدیک است[۳] و به اعتبار نزدیکبودن عالم طبیعت[۴] به انسان نسبت به آخرت، دنیا نامیده شده است.[۵] در اصطلاح فلسفی، دنیا عالم طبیعت است[۶]؛ ولی در اصطلاح اخلاقی، دنیا شهوات و لذایذ در عالم طبیعت است[۷] و به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم میشود. هر مقدار از آن که برای به دست آوردن آخرت به کار میرود، ممدوح است و هر مقدار که در راستای بهره نفس باشد، مذموم است.[۸] نوع مذموم حب دنیا در اصطلاح اخلاقی و عرفانی به معنای دلبستگی، دلدادگی و رضایت به زندگی دنیوی است که همراه غفلت از زندگی جاوید اخروی است و به همین سبب همواره نکوهش شده است.[۹] امامخمینی همانند دیگر علمای اخلاق و عرفان، حب دنیا را در آثار خود به معنای منفی و یک رذیلت اخلاقی به کار برده است.[۱۰]
پیشینه
در ادیان و مکاتب بشری همچون هندوئیسم، تعلق به دنیا و نفس، نکوهش شده و دوری از دنیا، ترک تعلقات نفسانی و تحمل برخی ریاضتها به چشم میخورد.[۱۱] در ادیان الهی همچون دین یهود نیز به مواعظ پیامبران(ع) بر ترک حرص، طمع و مالاندوزی که از مظاهر حب دنیا بهشمار میآیند، تأکید شده است.[۱۲] اگرچه یهودیان با افراط در دنیاطلبی، قومی دنیاگرا شمرده میشوند.[۱۳] دوری از دنیا در قالب رهبانیت، از شاخصههای قوم مسیح(ع) بهشمار میآید و از ویژگیهای حضرت مسیح(ع) نیز دوری از دنیا و مظاهر آن قلمداد شده است[۱۴]؛ چنانکه در قرآن کریم به آن اشاره شده است.[۱۵]
دین اسلام که بر اساس آیه ۱۴۳ سوره بقره، دینی میانهرو است و افراط و تفریط در آن راه ندارد،[۱۶] دربارهٔ دنیا نیز راه اعتدال را معرفی کرده است؛ بدین معنا که از یکسو حب دنیا و دلبستگی آن را نکوهش کرده[۱۷] و از سوی دیگر به بهرهمندی از مظاهر دنیا و نعمتهای آن برای تأمین سعادت بشری اهمیت داده است[۱۸]؛ چنانکه قرآن کریم استفاده از زینتهای دنیا را حلال شمرده است.[۱۹] در روایات نیز از یکسو محبت دنیا سرآغاز تمام خطاها[۲۰] و سبب هلاکت انسان معرفی شده است[۲۱]؛ در عین حال در روایات دیگری دنیا کشتگاه آخرت،[۲۲] محل تجارت اولیای الهی و مسجد دوستان خداوند[۲۳] شمرده شده است. امامخمینی در آثار خود خطر حب دنیا و تعلق به آن را بیان کرده[۲۴] و آن را مانع سلوک و سرچشمه مصیبتها و امراض معرفی میکند.[۲۵]
حقیقت حب دنیا و اقسام آن
علمای اخلاق، حب دنیا را علاقه قلبی و انس به دنیا و لذات، شهوات و تعلقات آن[۲۶] و هر چیزی که تا پیش از مرگ برای انسان حاصل میشود[۲۷] میدانند. امامخمینی با گسترش حقیقت دنیا به همه ماسویالله، حتی بهشت،[۲۸] حب دنیا را نه تنها تعلق به این عالم طبیعت،[۲۹] بلکه اشتغال و علاقه به ماسویالله را نیز از مصادیق حب دنیا[۳۰] میداند.
علمای اخلاق، دنیا را به مذموم و ممدوح تقسیم کرده[۳۱] و خیربودن بهرهمندی از دنیا را امری نسبی دانستهاند؛ بدین معنا که برای عدهای دنیا مذموم است و برای برخی مذموم نیست؛ زیرا اگر بهره از دنیا برای تأمین لذت و شهوت باشد، دنیای مذموم است و اگر وسیله رسیدن به آخرت و اصلاح آن باشد، مذموم نیست.[۳۲] گروهی از علما با استناد به آیات[۳۳] و روایات،[۳۴] دنیای مذموم را مرکب از اموری میدانند که انسان را از طاعت خدا، دوستی او و به دست آوردن آخرت بازمیدارد؛ بنابراین هر چه به رضای خدا و قرب او بینجامد، از آخرت است؛ هرچند بهحسب ظاهر از دنیا باشد؛ مانند تجارت و زراعت که مقصود از تأمین معاش، صرفکردن آنها در مصارف خیر و کمک به مستمندان باشد[۳۵] (ببینید: دنیا و آخرت).
امامخمینی بر این باور است که مراد از دنیای مذموم در زبان قرآن و روایات، علاقه و حب به دنیاست. بر این اساس، دنیای مذموم، همان توجه قلب به طبیعت و دلبستگی و محبت به آن است؛ چنانکه وابستگی و دوستداشتن مال، مقام و قدرت نیز از شعبههای حب دنیا بهشمار میآیند[۳۶]؛ ولی دنیای ممدوح، خود عالم طبیعت است که محل ترقیات معنوی است؛ زیرا هر موجودی دارای دو مقام ظهور و شهود است که مرتبه نازله دنیوی شیء است و مقام بطون، ملکوت و غیب که مرتبه صاعده اخروی آن است. این نشئه نازله دنیوی اگر در ذات خود ناقص است، اما چون محل تربیت نفوس و جایگاه تحصیل مقامات و مزرعه آخرت است، از بهترین عوالم نزد اولیای الهی(ع) است.[۳۷]
اسباب حب دنیا
اصل علاقه به امور دنیوی، سنّت و فطرت الهی است که حرکت و کمال زندگی و حیات انسان بر آن متوقف است و اگر این علاقه از بشر گرفته شود، اجتماع انسانی و زندگی دنیوی و تلاش برای زندگی آخرت؛ زمینهای نخواهد داشت؛ ولی سرگرمشدن به این امور دنیوی، قناعت و بسندهکردن به آن، مذموم شمرده شده است.[۳۸] البته گروهی معتقدند نفوس افراد بشر در فطرت خود مختلف هستند؛ بعضی نورانی و مایل به امور قدسی و برخی ظلمانی و مایل به امور دنیوی هستند.[۳۹] گروهی سبب حب دنیای مذموم را ضعف ایمان[۴۰] و توجه به مظاهر دنیا و زینتهای آن[۴۱] دانستهاند.
امامخمینی ریشه حب دنیا را حب نفس میداند[۴۲] و معتقد است انسان مولود همین عالم طبیعت است و به همین سبب محبت این دنیا از همان آغاز در قلبش قرار داده شده و هر چه رشد میکند و بیشتر با لذتهای دنیا آشنا میشود، این محبت نیز در دلش بیشتر میشود.[۴۳] به باور ایشان از ویژگیهای فطری قلب انسان، این است که هر چه مطلوب و مقصود قلب باشد، به آن علاقه و محبت مییابد.[۴۴] پس نفس انسان هر بهره و استفادهای که از دنیا میبرد، در قلبش اثر میگذارد و سبب تعلق او به دنیا میشود و هرچه بهرهها و لذتهای او از دنیا بیشتر باشد، قلب از آن بیشتر تأثر مییابد و تعلق و محبتش به دنیا بیشتر میشود؛ تا آنجا که تمام توجه قلبش به دنیا میشود[۴۵] (ببینید: حب نفس). به باور ایشان، اولیای الهی(ع) به عالم طبیعت تعلق و وابستگی ندارند؛ ولی از همین واقعشدن در عالم طبیعت و بهره طبیعی که از آن به دست میآید، نوعی کدورت پدیدار میشود که علت استغفار آنها بوده است.[۴۶]
آثار حب دنیا
عالمان اخلاق، رذایلی همچون بخل،[۴۷] آرزوهای طولانی[۴۸] حسد[۴۹] و غضب[۵۰] را از آثار حب دنیا معرفی کردهاند. برخی سرچشمه تمام گناهان و نقصها و منبع همه فسادها را حب دنیا میدانند.[۵۱]
امامخمینی حب دنیا را چنانکه در برخی روایات آمده[۵۲] سرچشمه همه مفاسد دانسته است.[۵۳] به باور ایشان محبت به دنیا ـ هرچند از نوع حلال آن ـ سرآغاز تمام خطاها و بزرگترین حجابهاست[۵۴] و حب دنیا، مانع انسان در هر مقصد و مقصود دینی است.[۵۵] به باور ایشان در فطرت انسان جز حب حقتعالی که کمال مطلق است، چیز دیگری نیست؛ ولی وقتی این محبت با محبت دنیا آمیخته میشود، صفحه قلب را زنگار میگیرد و در نتیجه قلب، حقایق را آنگونه که هست نشان نمیدهد[۵۶]؛ از اینرو تعلقات دنیا سبب حجاب و پرده میان قلب و تجلیات حقتعالی میشود و هر چه تعلق بیشتر باشد حجاب، غلیظتر و زدودن آن دشوارتر است.[۵۷] در برابر، پیراستن نفس از تعلقات دنیا سرآغاز همه کمالات میشود.[۵۸]
امامخمینی حب دنیا را ریشه اصلی بیماریهای قلبی شمرده[۵۹] که گاهی سبب ناخشنودی از خداوند و هلاکت فرد میشود.[۶۰] ایشان حتی انگیزههای دنیوی در عبادتها، مانند خواندن نماز شب به قصد افزونی روزی و خواندن نماز اول ماه برای سلامتی را نیز سبب نقصان عبادت و یک نوع دنیاگرایی میشمارد؛ هرچند از نظر فقهی موجب بطلان نمیشود.[۶۱] ازجمله آثار دیگر حب دنیا، هراس از مرگ است؛ زیرا حب بقا در فطرت انسان نهادینه شده و انسان از سویی زندگی و لذتهای آن را محدود به همین زندگانی دنیا میپندارد و از سوی دیگر، مردن را سبب قطع آن لذتها میداند؛ از اینرو از مردن بیزار و گریزان است[۶۲] (ببینید: مرگ).
امامخمینی اموری مانند ستم، غارت، فساد و گرایش به مذاهب باطل را از آثار حب دنیا میداند و معتقد است فضیلتهایی چون عدالت، شجاعت، عزت نفس، آزادگی، عفت و سخاوت با حبّ دنیا جمع نمیشود.[۶۳] ایشان به پیروی از روایت،[۶۴] باطن دنیا را مردار دانسته و گاهی از آن به چراگاه حیوانات و محل اعتکاف ستمگران تعبیر کرده[۶۵] و اشتغال به آن را سبب خواری انسان میداند.[۶۶] افزون بر این همه، اهل دنیا همواره در رنج و زحمت به سر میبرند و ترس ازدستدادن آن نیز سبب اندوه دوچندان آنان میشود.[۶۷] همچنین ایشان علاقه رسیدن به ریاست و مقامی را که همراه با حب دنیاست موجب آشوب قلبی انسان میداند و بر این باور است که هر چه مقام بالاتر باشد، آشوب قلبی بیشتری را در پی خواهد داشت.[۶۸]
امامخمینی به برخی آثار و مفاسد دیگر حب دنیا نیز اشاره کرده است. ازجمله:
- تقویت جنبههای حیوانی و طبیعی در وجود انسان؛
- خروج قوای نفس از حالت اعتدال[۶۹]؛
- غفلت از خداوند[۷۰]؛
- بازداشتن انسان از عبادت؛
- ضعف اراده[۷۱]؛
- بستهشدن چشم و گوش از درک حقایق[۷۲]؛
- کشیدهشدن به سوی محرمات و منصرفشدن از واجبات[۷۳]؛
- دشمنیورزی با خدا، پیامبران، اولیای الهی، فرشتگان و بندگان خدا[۷۴]؛
- محرومشدن از لذت مناجات[۷۵]؛
- حضور قلب نداشتن در نماز[۷۶]؛
- قساوت قلب[۷۷]؛
- بازداشتن از معرفت خداوند؛
- پریشانی و سلب آرامش[۷۸]؛
- فقر و ذلت درونی[۷۹]؛
- طولانیشدن عالم قبر و برزخ[۸۰]؛
- موفقنشدن به کارهای بزرگ.[۸۱]
امامخمینی آثار سوء دنیاطلبی در اهل علم و دولتمردان را شدیدتر[۸۲] و سبب بدبینی مردم و فساد جامعه[۸۳] میدانست و دولتمردان را به تزکیه نفس و رویگردانی از دنیا سفارش میکرد و حب دنیا و حب نفس را خطری جدی برای آنان میشمرد.[۸۴] در برابر آن، بیاعتنایی دولتمردان به فریبندگیهای دنیا را مایه قدرت و قوت دولت میدانست و آنان را به مطالعه صدر اسلام و حکومت امامعلی(ع) و سادهزیستی ایشان دعوت میکرد[۸۵] (ببینید: زهد).
درمان حب دنیا
ازجمله مواردی که در روایات، موجب خلاصی انسان از حب دنیا میشود، محبت به خداوند،[۸۶] تقوا[۸۷] و یادآوری مرگ[۸۸] است. علمای اخلاق نیز شناخت مفاسد و آفات دنیا[۸۹] و یقین به آخرت و ثوابهای عظیم آن را از سویی[۹۰] و زهد و پرهیز عملی از تعلق به دنیا را از سوی دیگر،[۹۱] راه رهایی از حب دنیا دانستهاند. اهل معرفت نیز راه درمان حب دنیا را پیروی از قرآن و سنّت میدانند.[۹۲] امامخمینی در آثار خود به ترک حب دنیای مذموم[۹۳] و زهد در آن[۹۴] سفارش کرده است. ایشان درمان همه بیماریها و مفسدههای روحی را در درمانکردن حب دنیا و حب نفس میداند و معتقد است با درمان آن، نفس دارای ملکه اطمینان میشود، قلب آرامش مییابد[۹۵] و تمام محاسن اخلاقی در سرزمین روح وارد میشود.[۹۶] ایشان از میانبردن حب دنیا را بهیکباره برای انسان سالک امکانپذیر نمیداند؛ ولی باور دارد انسان با تفکر و ریاضت میتواند بهتدریج با قطع ریشههای بیماریهای روحی، حب دنیا را از دل خارج کند.[۹۷]
امامخمینی راه درمان حب دنیا را مجهزشدن به علم و عمل میداند[۹۸]؛ از اینرو درمان عملی را در «معامله به ضد» معرفی میکند؛ بدینگونه که اگر به مال دنیا علاقهمند است، با صدقهدادن، ریشه آن را از دل بکَند[۹۹]؛ چنانکه اموری همچون ریاضت شرعی و دلدادن به خداوند را نیز درمان عملی بهشمار میآورد[۱۰۰] و درمان علمی را اندیشیدن در آیات، اخبار و حالتهای اولیای الهی میداند.[۱۰۱]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۲۸۹؛ دهخدا، ۵/۷۵۴۷.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۲۸۹.
- ↑ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۳۶۰.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۶/۲۳۴۱؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۰۳.
- ↑ فراهیدی، العین، ۸/۷۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۱۴۹.
- ↑ اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۱/۳۳۰؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۱۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۹۴.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۴۹.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۱۶۲؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۵۵–۱۵۶؛ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۲۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲ و ۲۵۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷ و ۱۶/۲۱۳.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۳۱–۳۲ و ۴۳.
- ↑ کتاب مقدس، سفر خروج، ب۲۰، ۱۷ و ب۲۲، ۲۵–۲۷.
- ↑ ← بقره، ۹۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۲۸.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۹/۵۳۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۶۲–۱۶۳.
- ↑ حدید، ۲۷.
- ↑ ← شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ۱/۱۲۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۲۰.
- ↑ آل عمران، ۱۵۲؛ نحل، ۱۰۷.
- ↑ اسلامی، امام، اخلاق، سیاست، ۱۰۲–۱۰۵.
- ↑ اعراف، ۳۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۳۶.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی العزیزیه، ۱/۲۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، ح۱۲۶، ۵۳۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴–۱۲۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲ و ۲۲۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷–۲۸ و ۱۶/۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۳؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۳.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۲۴۶.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۶.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۴۹.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲۸.
- ↑ اعراف، ۳۲؛ نور، ۳۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۳۱ و ۵/۷۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۳–۲۵۶، ۲۷۲–۲۷۳ و ۳۰۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۰–۱۲۱؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۲۲۸.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۸۵.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۷۲.
- ↑ فخر رازی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۶۰۸–۶۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲، ۲۱۳ و ۲۰/۹۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۷۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۱۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۱۱۶.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۲ و ۲۰۳.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۵/۳۰۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۹۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹–۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۲۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۵–۱۶۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۱–۵۶۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۲–۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۰۸، ۱۵۰–۱۵۱ و خ۱۵۱، ۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳ و ۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۱۲–۲۱۳ و ۲۰/۳۶۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵–۵۳۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۵–۲۱۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰۹ و ۶۵۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲–۱۷۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۵۲–۵۳.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۱.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۸–۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۸۵ و ۱۰/۲۷۹؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۲–۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸–۹، ۳۹۲–۳۹۳، ۲۰۸–۲۱۰ و ۱۶/۴۵۸–۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۴۰–۴۴۱ و ۸/۲۳۱–۲۳۲.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۱۴۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۳۶.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۳۵ و ۸۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۰۱.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۲۴۸.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷–۵۸.
- ↑ ابنعربی، رحمة من الرحمن، ۱/۴۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷–۲۸، ۱۰۱ و ۶/۲۸۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۷–۳۰۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۰–۵۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰–۳۰۲.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنعربی، رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، تحقیق محمود محمود غراب، دمشق، نضر، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیه، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- اسلامی، سیدحسن، امام، اخلاق، سیاست، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت و مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- شریف لاهیجی، محمدبنعلی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق جلالالدین ارموی، تهران، نشر داد، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فخر رازی، محمدبنعمر، شرح الاشارات و التنبیهات، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فیروزآبادی، محمدبنیعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۶۰ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- حسین صالحی، «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.