سنت

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از سنت (اصول فقه))

سنت در اصول الفقه، قول، فعل و تقریر معصوم(ع) و از منابع چهارگانه احکام شرعی.

سنت پس از قرآن، مهم‌ترین منبع شناخت مسائل مختلف کلامی و فقهی است و به اعتبار و جایگاه سنت در قرآن، تصریح شده‌است. امام‌خمینی سنت را دومین رکن اجتهاد و استنباط احکام دین پس از قرآن شمرده‌است. از نگاه ایشان قرآن نوعاً کلیات را بیان کرده و سنت به جزئیات و فروع مختلف پرداخته‌است.

سنت از جهتی به سه قسم قولی، فعلی و تقریری تقسیم شده‌است.

به دو شرط به سنت فعلی استناد می‌شود: معصوم(ع) در مقام تشریع و بیان حکم خدا باشد و از افعال عادی و طبیعی روزمره نباشد و پیروی از فعل معصوم(ع) در آن مورد جایز باشد و از آن نهی نشده باشد.

استناد به سنت تقریری نیز دو شرط دارد: فرصت اظهار نظر برای معصوم(ع) باشد و مانعی برای اظهار نظر ایشان همانند تقیه یا مؤثرنبودن، درکار نباشد.

از جهت دیگر سنت به سنت قطعی و سنت ظنی و سنت قطعی به دو قسم سنت قطعی‌الدلاله و سنت قطعی‌السند تقسیم می‌شود.

راه دستیابی به سنت در روزگار پیامبر(ص) و امامان(ع) از راه دیدار و شنیدن از آنان صورت گیرد که در این صورت سنت از منبع اصلی دریافت شده و موجب قطع است، و اگر از این راه ممکن نشد، چه در روزگار حضور و چه در روزگار غیبت، باید از راه روایات به سنت دست پیدا کرد. در این صورت سنت به سنت قطعی و غیر قطعی تقسیم می‌شود.

امام‌خمینی، تخصیص آیات قرآن را با احادیث معتبر جایز می‌داند. همچنین از نظر ایشان نسخْ در احکام جزئی و در موارد اندکی واقع شده‌است؛ ولی درباره امکان نسخ حکم قرآن با سنت اختلاف است. برخی بر آن‌اند که نسخ قرآن با سنت هرچند جایز است، واقع نشده‌است؛ ولی بیشتر علما نسخ قرآن را با سنت متواتر روا دانسته‌اند.

معنی

سنت به معنای راه و روش،[۱] سیره[۲] و عادت[۳] آمده‌است. سنت را به راه مستقیم و ستایش‌شده[۴] و به رفتار پسندیده یا ناپسند[۵] نیز معنا کرده‌اند. واژه سنت بیش از ده بار در قرآن با عبارت‌های مختلف به معنای راه و روش آمده‌است.[۶] اصولیان شیعه سنت را به قول (سخن) فعل (عمل) و تقریر و امضای (تأیید) پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) تعریف کرده‌اند.[۷] گروهی از علمای گذشته نیز قول، فعل و تقریر را مقید به غیر قرآن[۸] و غیر کارهای عادی معصومان (ع)[۹] کرده‌اند. اهل سنت تنها قول، فعل و تقریر پیامبر (ص) را سنت می‌دانند.[۱۰] برخی از آنان مفهوم سنت را توسعه داده و آن را شامل فعل، کلام و تقریر صحابه نیز دانسته‌اند.[۱۱]

فرق سنت با حدیث این است که حدیث تعابیری است که بیان‌کننده گفتار، رفتار و تقریر معصوم (ع) است؛ اما سنت اصل قول، فعل و تقریر معصوم (ع) است[۱۲]؛ به تعبیر دیگر سنت «مَحکی» و احادیث «حاکی» و ناقل از سنت است. به سنت، محکی گفته می‌شود؛ چون به وسیله راویان حدیث از آن حکایت می‌شود[۱۳] (ببینید: حدیث) و اگر احادیث سنت نامیده می‌شوند، از باب توسعه در معنای سنت است؛ زیرا احادیث سنت را اثبات می‌کنند.[۱۴] برخی نیز گفته‌اند سنت گاهی به سنت حاکی (احادیث) و گاهی به اعم از سنت حاکی و سنت محکی گفته می‌شود[۱۵]؛ البته سنت در فقه به معنای مستحب، در برابر واجب[۱۶] و نیز در برابر بدعت[۱۷] به‌کار رفته‌است و مقصود از سنت در برابر بدعت، هر حکمی است که بر اساس شریعت و قواعد دین اسلام قرار دارد و بدعتْ هر حکمی است که برخلاف اصول و شریعت اسلامی است و موافق سنت نیست.[۱۸] مقصود از سنت در اینجا معنای اصولی آن یعنی سخن، عمل و امضای معصوم (ع) است.

پیشینه

جایگاه سنت و عمل به آن به صدر اسلام و عصر پیامبر اکرم (ص) بازمی‌گردد. آن حضرت دستور داد تا از سنت ایشان پیروی شود؛ از این‌رو واژه سنت هنگامی که بدون نسبت‌دادن به شخصی به کار می‌رفت، بر بیان حکمی از احکام به وسیله قول، فعل و تقریر پیامبر (ص) دلالت داشت.[۱۹] همچنین پیامبر اکرم (ص) هشدار داد که در آینده کسانی سنت را انکار و تنها بر عمل به کتاب خدا اصرار خواهند کرد و حال آنکه آنچه ایشان از حلال و حرام آورده بسان قرآن خواهد بود.[۲۰] عالمان و فقیهان امامیه چون امامان معصوم (ع) را جانشین پیامبر (ص) می‌دانستند، برای قول، فعل و تقریر آنان نیز کلمه سنت را به کار بردند.[۲۱] روایاتی که از شیعه و سنی دربارهٔ حفظ، ثبت و نقل حدیث[۲۲] و مذاکره آن[۲۳] نقل شده و همچنین کارهایی که دربارهٔ منع نگارش حدیث به وسیله خلفا و تشویق و نگارش آن به دست امیرالمؤمنین علی(ع) و دیگر امامان معصوم (ع) و اصحاب آنان آمده‌است و نیز تدوین مجموعه‌های حدیثی و کتاب‌هایی که عالمان را در فهم احادیث یاری می‌رساند، به پیشینه سنت ارتباط پیدا می‌کند (ببینید: حدیث).

گسترش استفاده از حدیث و جعل و تزویر حدیث (سنت حاکی) به وسیله حاکمان و افراد سودجو سبب شد که ائمه (ع) راهکارهایی را برای ضبط سنت صحیح ارائه دهند[۲۴] و نیز در میان مسلمانان رشته‌هایی دربارهٔ سنت پدید آید[۲۵] و از قرن دوم به بعد ده‌ها کتاب دربارهٔ شرح لغات و احادیث نگاشته شد. فراهیدی (م۱۷۰ق) در العین، ازهری (م۳۷۰ق) در تهذیب اللغه، زمخشری (م۵۳۸ق) در الفائق فی غریب الحدیث و ابن‌اثیر (م۶۰۶ق) در النهایة فی غریب الحدیث و الاثر از این افراد به‌شمار می‌آیند.[۲۶] امام‌خمینی در مواردی به النهایة فی غریب الحدیث و الاثر استناد کرده‌است.[۲۷] در دوره معاصر نیز بحث از سنت گسترش زیادی پیدا کرد؛ برای نمونه محمود ابوریّه از اهل سنت، در سال ۱۳۶۴ق/ ۱۳۲۴ش کتاب‌ها و مقاله‌هایی دربارهٔ سنت ازجمله الاضواء علی السنة المحمدیه و ابوهریره شیخ المضیره را نگاشت و آرای نویی دربارهٔ سنت مطرح ساخت که در جهان عرب بازتاب گسترده‌ای داشت. همچنین در شیعه، حیدر حب‌الله نیز در دو کتاب السنة دورها و مکانتها فی الفکر الاسلامی و نظریة السنة فی الفکر الامامی الشیعی در چندین جلد به بررسی جایگاه سنت در اندیشه اسلامی و شیعی پرداخته‌است.

اهمیت و جایگاه

سنت پس از قرآن کریم، مهم‌ترین منبع شناخت مسائل مختلف کلامی و فقهی است. به اعتبار و جایگاه سنت در آیات قرآن،[۲۸] اشاره یا تصریح شده‌است.[۲۹] امام‌خمینی نیز سنت را دومین رکن اجتهاد و استنباط احکام دین پس از قرآن شمرده‌است.[۳۰] ایشان حجیت اجماع را نیز وابسته به سنت می‌داند؛ زیرا اجماع از جهت کشف قول معصوم و رضایت معصوم، حجت است.[۳۱] از نگاه ایشان قرآن نوعاً کلیات را بیان کرده و سنت به جزئیات و فروع مختلف پرداخته‌است[۳۲]؛ برای نمونه در قرآن دستور کلی نماز، زکات، روزه، حج و امثال آن آمده‌است؛ ولی جزئیات، شرایط و موانع آن در سنت بیان شده‌است.[۳۳] افزون بر این، سنت در همه علوم اسلامی از قبیل تفسیر قرآن، اصول فقه، فقه، کلام، فلسفه، تاریخ، اخلاق و عرفان نقشی مهم دارد؛ به گونه‌ای که اگر سنت از این علوم تفکیک شود، میراث قابل توجهی باقی نخواهد ماند. در روزگار پیامبر اکرم (ص) در ارزش و جایگاه سنت تردید شد؛ ولی آن حضرت این تردیدافکنی‌ها را رد و بر ارزش و جایگاه مهم آن تأکید کرد.[۳۴]

در منابع روایی، احادیث بسیاری در فضیلت فراگیری، حفظ و مذاکره حدیث (بازگوکننده سنت) و به‌ویژه فهم آن آمده‌است.[۳۵] سفرهای فراوان علمای شیعه[۳۶] و علمای اهل سنت[۳۷] برای دریافت حدیث نشان‌دهنده اهمیت و جایگاه حدیث و سنت است. به جز دوره کوتاه منع حدیث پس از پیامبر اکرم(ص)، آن هم در میان طوایفی از مسلمانان، نزد همه مذاهب اسلامی نقل حدیث به دو شکل مکتوب و شفاهی رواج داشت و چندین علم با موضوع حدیث به‌ویژه علم روایت و درایت که هر یک دارای شاخه‌های بسیار است، تأسیس شد.[۳۸]

به اعتقاد امام‌خمینی حدیث از منابع احکام و دستورهای اسلام است[۳۹] و همه احکام و دستورهای مورد نیاز بشر در قرآن و سنت موجود است.[۴۰] ایشان مهم‌ترین پیش‌نیاز اجتهاد را شناخت قرآن و سنت و انس با روایات اهل بیت(ع) و شیوه فهم آنها برای استنباط درست می‌داند[۴۱] و معتقد است سخنان معصومان (ع) به منبع لایزال الهی متصل است و دارای نورانیتی است که در دیگر سخنان یافت نمی‌شود.[۴۲] ایشان به استناد روایات[۴۳] یادآور شده‌است کسی که از سنت پیامبر روی برگرداند، جزو پیروان آن حضرت به‌شمار نمی‌آید.[۴۴]

امام‌خمینی، سنت نبوی (ص) را یکی از ادله ضرورت تشکیل حکومت خوانده[۴۵] و یکی از علل نیاز به حکومت را جلوگیری از تغییر سنت و احکام الهی شمرده‌است.[۴۶] ایشان قوانینی را که در مجالس قانون‌گذاری دوره پهلوی برخلاف صریح قرآن و سنت پیغمبر (ص) تصویب می‌شد، بی‌ارزش می‌دانست و به مخالفت با آن تشویق می‌کرد[۴۷]؛ چنان‌که از سران کشورهای اسلامی که برخلاف نص قرآن و سنت نبی اعظم عمل می‌کردند، انتقاد می‌کرد.[۴۸] ایشان رفتار علما و روشنفکران متعهد را در جهت اصلاح و تحول ملت‌ها آن‌گاه سودمند می‌دانست که بر اساس قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) باشد[۴۹] و این موضوع را ننگی برای علمای جهان اسلام می‌دانست که با داشتن قرآن و سنت پیامبر (ص) به دنبال قوانین دیگر کشورها بروند.[۵۰]

اقسام سنت

سنت از یک جهت به سه قسم قولی، فعلی و تقریری تقسیم شده‌است:

سنت قولی

سخنان رسول خدا (ص) است که بخش اصلی سنت را تشکیل می‌دهد[۵۱] و از طریق صحابه و ائمه معصوم(ع) رسیده‌است، شامل سخنان ایشان برای بیان عقاید، تفسیر قرآن، احکام و مسائل دینی و توصیه‌های اجتماعی و سیاسی است. به اعتقاد شیعه سخنان اهل‌بیت (ع) به دلیل جایگاه و عصمت خود، نیز مانند سخنان پیامبر اکرم (ص) است.

سنت فعلی

به عملی گفته می‌شود که معصوم (ع) آن را انجام داده باشد. فعل معصوم (ع) دست‌کم بر اباحه و جواز دلالت دارد؛ همان‌گونه که ترک عملی از سوی معصوم (ع) بر واجب‌نبودن آن دلالت دارد[۵۲]؛ برای نمونه اگر پیامبر (ص) نماز ظهر و عصر را با هم بخواند نشانه‌ای بر جواز جمع میان دو نماز است؛ اما در اموری که جنبه عبادی و نیاز به قصد دارد، دلیل بر رجحان و استحباب است[۵۳]؛ مانند هفت تکبیر در آغاز نماز که سنت شمرده شده‌است.[۵۴] به اعتقاد برخی از فقها در پیروی از پیامبر (ص) باید اصل عمل و جهت آن را که واجب یا مستحب است در نظر داشت[۵۵] ‏و برخی از فقهای اصولی گفته‌اند فعل حضرت در صورت نبود قرینه دلالت بر وجوب دارد.[۵۶]

بنابراین در مقام استنباط احکام، به دو شرط، به عمل معصوم (ع) استناد می‌شود:

  1. معصوم (ع) در مقام تشریع و بیان حکم خدا باشد و از افعال عادی و طبیعی روزمره نباشد.
  2. پیروی از فعل معصوم (ع) در آن مورد جایز باشد و از آن نهی نشده باشد؛ زیرا برخی از افعال مانند ازدواج با بیش از چهار زن و داخل‌شدن مکه بدون احرام و وجوب نماز شب که از اختصاصات پیامبر (ص) است، در این موارد تشریع به‌شمار نمی‌آید و دیگران نمی‌توانند از آن پیروی کنند.[۵۷] اگر فعل معصوم (ع) دارای هیچ قرینه‌ای نباشد، برخی آن را بر وجوب و برخی بر استحباب حمل کرده‌اند و برخی نیز گفته‌اند بر هیچ‌یک از آن دو دلالت ندارد و تنها بر جواز و اباحه فعل دلالت دارد.[۵۸]

سنت تقریری

وقتی کسی در نزد معصوم (ع) کاری انجام دهد یا سخنی دربارهٔ یک حکم شرعی بگوید یا اعتقاد خاصی را بیان کند و معصوم (ع) با علم و توجه و نبود تقیه، در برابر آن سکوت کند. این سکوت به معنای صحه‌گذاشتن و امضای آن فعل یا قول و عقیده و به عبارت دیگر تقریر و تأیید آن است.[۵۹] رسول خدا (ص) وقتی مشاهده کرد مردی به‌درستی رکوع و سجود نماز را انجام نمی‌دهد، او را مانند کلاغی شمرد که نوک به زمین می‌زند که با این حال، اگر بمیرد، بر غیر دین اسلام درگذشته است[۶۰] و به مردی که نمازش اشکال داشت، دستور دوباره خواندن داد و شیوه نماز درست را به او آموخت[۶۱] و نیز مرد نمازگزاری را که روی پایش مانعی برای رسیدن آب بود، به گرفتن وضو و دوباره خواندن نماز فرمان داد.[۶۲] اینها نشان می‌دهد اگر عملی در حضور آنان انجام شود و درست نباشد، آنان سکوت نمی‌کنند و به تصحیح آن اقدام می‌کنند.

سنت تقریری دو شرط دارد:

  1. فرصت اظهار نظر برای معصوم (ع) باشد.
  2. مانعی برای اظهار نظر او همانند تقیه یا مؤثرنبودن، درکار نباشد.[۶۳] با این دو شرط تقریر معصوم (ع) در جایی که احتمال حرمت فعلی داده شود، ظهور در جواز آن دارد و در جایی که کسی نزد معصوم (ع) معامله یا عبادتی انجام دهد و او آن را تقریر کند، بر مشروعیت معامله و صحت معامله دلالت می‌کند.[۶۴] امام‌خمینی نیز سکوت معصوم (ع) را همیشه دلیل بر تأیید و تقریر نمی‌داند[۶۵]؛ ازجمله سکوت ائمه (ع) را به هنگام تقیه، حجت نمی‌داند.[۶۶] افزون بر این ایشان به هنگام تعارض نص و تقریر، نص را مقدم بر تقریر می‌داند.[۶۷]

از جهت دیگر سنت به سنت قطعی و سنت ظنی تقسیم می‌شود. سنت قطعی به معنای خبرها و احادیثی است که از سنت واقعی (قول، فعل و تقریر معصوم)(ع) حکایت می‌کند و از نظر سند یا دلالت قطعی است و به دو قسم سنت قطعی‌الدلاله و سنت قطعی‌السند تقسیم می‌شود.[۶۸] سنت قطعی‌الدلاله به حدیثی گفته می‌شود که غیر معصوم (ع) به وسیله آن، گفتار یا فعل یا تقریر معصوم (ع) (سنت محکی) را نقل می‌کند و دلالت آن بر مراد معصوم (ع) قطعی (نص) است.[۶۹] سنت قطعی‌السند خبری است که غیر معصوم (ع) به وسیله آن، گفتار یا فعل یا تقریر معصوم (ع) (سنت محکی) را حکایت می‌کند و سلسله سند آن به صورت قطعی به معصوم (ع) منتهی می‌شود، مانند احادیث متواتر.[۷۰]

سنت ظنی در برابر سنت قطعی است و به معنای خبر و حدیثی است که از سنت واقعی (قول، فعل و تقریر معصوم (ع)) حکایت می‌کند و از نظر سند یا دلالت ظنی است. بیشتر احادیث از نظر صدور از معصوم (ع) ظنی‌اند، زیرا اخبار متواتر و نیز اخبار همراه با قرینه قطعی اندک‌اند. احادیثی که در مراد معصوم (ع) ظهور دارند، از مصادیق سنت ظنی‌الدلاله و حجت‌اند[۷۱]؛ همچنین سنت به مسند و غیر مسند (یعنی مرسل) تقسیم می‌شود. خبر مسند نیز به معتبر و غیر معتبر و معتبر نیز به صحیح، موثق، حسن و ضعیف قابل تقسیم است. (ببینید: حدیث).

حجیت سنت

در اعتبار و حجیت سنت پیامبر (ص) تردیدی نیست. آیات قرآن کریم ازجمله آیه «ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[۷۲] و آیات دیگر[۷۳] بر این مطلب دلالت دارند.[۷۴] از نگاه علمای شیعه سنت امامان معصوم(ع) نیز در حکم سنت پیامبر(ص) است.[۷۵] امام‌خمینی نیز یکی از مدارک استنباط احکام شرعی را سنت پیامبر (ص) و روایات اهل بیت شمرده‌است.[۷۶] از نگاه عالمان شیعه، سنت ائمه (ع) نیز به دلیل‌های گوناگون قرآنی و حدیثی و عقلی اثبات شده‌است.[۷۷]

امام‌خمینی برای حجیت سنت اهل بیت به آیه تطهیر «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً»[۷۸] و حدیث ثقلین استناد کرده‌است.[۷۹] در حجت‌بودن سنت ائمه (ع) فرقی نمی‌کند آنان خلیفه و حاکم باشند و مردم از آنان اطاعت کنند یا خلیفه نباشند؛ زیرا مردم در هر صورت موظف به دریافت احکام از آنان‌اند.[۸۰] ایشان با استناد به جمله «لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَی الْحَوضَ» در حدیث ثقلین،[۸۱] تأکید کرده‌است که قرآن و اهل بیت (ع) از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند و ائمه (ع) مفسر و شارح قرآن‌اند[۸۲] و مهجوریت هر یک از قرآن و عترت را هجران دیگری شمرده‌است.[۸۳] حدیث سفینه «مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ مَثَلُ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَک‏»[۸۴] و تشبیه اهل بیت (ع) به کشتی نوح(ع)، دلیل دیگری بر مرجعیت دینی و حجیت سنت ائمه (ع) نزد امام‌خمینی است. (ببینید: اهل بیت (ع)).

همه علما حجیت سنت قطعی و متواتر را پذیرفته‌اند؛ زیرا سنت قطعی، یقین‌آور و موجب علم و قطع است و قطع به‌خودی‌خود حجت است و حجیت آن نیازی به جعل و تعبد شرعی ندارد (ببینید: حدیث). از نگاه امام‌خمینی تواتر یک سنت، هنگامی قابل اثبات و حجت است که افراد مختلف ثقه آن را نقل کرده باشند که امکان هماهنگی آنها در جعل وجود نداشته باشد و این تواتر باید در تمام طبقات ناقلان موجود باشد[۸۵] و چنانچه تعداد ناقلان زیاد باشد، ولی به حد تواتر نرسد، «مستفیض» نامیده می‌شود و حجت است. اخبار متواتر اندک‌اند؛ برای نمونه امام‌خمینی استحباب ازدواج را طبق سنتِ مستفیضه بلکه متواتر می‌داند[۸۶] و نیز حدیث ثقَلَین را که پیامبر اکرم(ص)، کتاب خدا و اهل بیت(ع) را یادگار خود معرفی کرده، از اخبار متواتر نزد شیعه و اهل سنت می‌شمارد[۸۷] که بنابر آن می‌توان به سخنان ائمه (ع) استناد کرد و آنها را حجت دانست و فهم آنان را از سنت پذیرفت.[۸۸]

در حجیت نقل سنت به خبر واحد، دو دیدگاه نقل شده‌است. برخی مانند سید مرتضی،[۸۹] ابن‌براج،[۹۰] ابن‌زهره[۹۱] و ابن‌ادریس[۹۲] آن را حجت نمی‌دانند؛ اما گروهی دیگر از اصولیان همانند شیخ طوسی، بر حجیت خبر واحد ثقه، اِدعای اجماع کرده‌اند.[۹۳] نوع عالمان پس از شیخ طوسی مانند عاملی[۹۴] و مجلسی،[۹۵] به حجیت خبر واحد معتقدند. امام‌خمینی در مبحث امارات در اصول فقه[۹۶] ضمن پذیرش حجیت خبر واحد و ذکر دلیل برای آن، به بررسی دلایل مخالفان پرداخته[۹۷] و عمده دلیل حجیت را بنای عقلا دانسته‌است.[۹۸] (ببینید: خبر واحد).

راه‌های دستیابی به سنت

راه دستیابی به سنت در روزگار پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) ممکن است از راه دیدار و شنیدن از آنان صورت گیرد که در این صورت سنت از منبع اصلی دریافت شده و موجب قطع و یقین است و اگر از این راه ممکن نشد، چه در روزگار حضور و چه در روزگار غیبت، باید از راه روایات به سنت دست پیدا کرد.[۹۹] در این صورت راه دستیابی به سنت دو گونه است: قطعی و غیر قطعی. راه‌های قطعی به روش‌هایی گفته می‌شود که به صورت قطعی نمایانگر دیدگاه معصوم (ع) باشند. مهم‌ترین راه‌های قطعی برای دستیابی به سنت عبارت‌اند از: خبر متواتر، خبر غیر متواتر با قراین و شواهدی که موجب قطع به صدور آن از معصوم (ع) شود (خبر موثوق‌الصدور)، اجماع کاشف از نظر معصوم، بنای عقلا، سیره متشرعه و ارتکاز و فهم اولیه متشرعه که کاشف از سنت معصوم (ع) باشد. تنها راه غیر قطعی که به سبب وجود دلایل قطعی بر حجیت آن از سوی همه فقها پذیرفته شده، خبر واحدی است که مورد وثوق و اطمینان باشد.[۱۰۰]

رابطه کتاب و سنت

قرآن کریم و سنت دو گوهر گرانبها و دو گنجینه بی‌پایان‌اند که پیامبر اکرم (ص) به جدایی‌ناپذیریِ آن دو از یکدیگر و لزوم تمسک به هر دو با هم فرا خوانده‌است.[۱۰۱] افزون بر این، پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)، میزان سنجش گفتار خویش را قرآن قلمداد کرده‌اند و انتساب آنچه را با قرآن ناسازگاری داشته باشد، از خود سلب کرده‌اند[۱۰۲] (ببینید: کتاب (منبع اجتهاد)). از سوی دیگر، قرآن کلام وحی و اعجاز است و در مقام تحدی نازل شده‌است و نیز قرآن قطعی‌الصدور است که از طریق وحیِ به رسول خدا (ص) و سپس از طریق ایشان به دیگران رسیده و سنت از طریق خبر و حدیث رسیده‌است که در بسیاری از موارد قطعی نیست و احتمال جعل در آن وجود دارد.[۱۰۳] امام‌خمینی نیز قرآن را قطعی‌الصدور و بخشی از اخبار را ظنی‌الصدور می‌شمارد.[۱۰۴] رابطه کتاب و سنت از جهات مختلف قابل بررسی است:

نسبت احکام سنت و قرآن

احکامی که در سنت آمده‌اند، بر سه گونه‌اند:

  1. احکامی که صددرصد مطابق احکام قرآن‌اند، همانند احکام مربوط به اصل نماز، زکات، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منکر و بسیاری از احکام دیگر. این‌گونه احکام همانند آیات قرآن معتبر خواهند بود.
  2. احادیثی که دربارهٔ توضیح و تفسیر آیه‌های قرآنی نقل شده‌است. در آیات کتاب خدا دستورهای کلی آمده و سنت به توضیح جزئیات آن پرداخته‌است؛ برای نمونه قرآن دستور به اقامه نماز و پرداخت زکات داده‌است[۱۰۵]؛ ولی جزئیات احکام نماز و زکات در سنت پیامبر (ص)[۱۰۶] و ائمه (ع)[۱۰۷] آمده‌است. در موارد مختلفی سنت پیامبر (ص) و دیگر معصومان (ع) مفسّر آیات کتاب الهی‌اند.
  3. احکام تازه‌ای که قرآن دربارهٔ آنها سکوت کرده‌است، در سنت آمده‌است مانند محرومیت قاتل از میراث مقتول[۱۰۸] و حرمت جمع ازدواج میان عمه و دختر برادر او یا خاله و دختر خواهر او مگر با اجازه عمه و خاله[۱۰۹] و مانند حرمت پوشیدن حریر برای مردان.[۱۱۰]

تخصیص قرآن با سنت

تخصیص عمومات قرآن به وسیله خبر متواتر[۱۱۱] و خبر محفوف به قرائن قطعی و اجماع قطعی، جایز است[۱۱۲]؛ ولی دربارهٔ تخصیص قرآن به وسیله خبر واحد، علمای شیعه و اهل سنت اختلاف دارند.[۱۱۳] شیخ طوسی معتقد به جواز تخصیص کتاب به وسیله سنت است.[۱۱۴] امام‌خمینی نیز در آثار مختلف خود تخصیص آیات قرآن را با احادیث معتبر جایز دانسته و به اشکال مطرح‌شده نیز پاسخ داده‌است[۱۱۵] (ببینید: خبر واحد).

امکان نسخ قرآن با سنت

نسخ به معنای ازاله چیزی به چیزی پس از آن است؛ مانند نسخ آفتاب با سایه و برعکس[۱۱۶] و در اصطلاح نسخ قرآن به معنای برطرف‌کردن حکمی با حکمی پس از آن است.[۱۱۷] تردیدی در اصل وقوع نسخ قرآن با قرآن نیست مانند نسخ حکم نجوا[۱۱۸] و مواردی دیگر.[۱۱۹] از نظر امام‌خمینی نیز نسخْ در احکام جزئی و در موارد اندکی واقع شده‌است[۱۲۰]؛ ولی دربارهٔ امکان نسخ حکم قرآن با سنت اختلاف است. برخی مانند ابن‌سریج بر آن‌اند که نسخ قرآن با سنت هرچند جایز است، واقع نشده‌است[۱۲۱]؛ ولی بیشتر علما نسخ قرآن را با سنت متواتر روا دانسته‌اند[۱۲۲]؛ اما دربارهٔ نسخ با خبر واحد اختلاف است. سید مرتضی جواز نسخ را مبتنی بر جواز تخصیص به خبر واحد می‌داند.[۱۲۳] امام‌خمینی در نقد ادله جایزنبودن تخصیص کتاب با خبر واحد از سیدحسین بروجردی نقل می‌کند دلیلی بر جایزنبودن نسخ به خبر واحد وجود ندارد.[۱۲۴] در عین حال برخی از شاگردان امام‌خمینی بر جایزنبودن نسخ کتاب به خبر واحد، ادعای اتفاق نظر کرده‌اند.[۱۲۵]

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۳/۲۲۵؛ دهخدا، لغتنامه، ۸/۱۲۱۴۶.
  2. جوهری، الصحاح، ۵/۲۱۳۹؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۶۱.
  3. صاحب‌بن‌عباد، المحیط فی اللغه، ۸/۲۴۸.
  4. ازهری، تهذیب اللغه، ۱۲/۲۱۰.
  5. ازهری، تهذیب اللغه، ۱۲/۲۱۰؛ سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ۶۵.
  6. اسراء، ۷۷؛ حجر، ۱۳؛ کهف، ۵۵؛ احزاب، ۳۸ و ۶۲؛ فتح، ۲۳.
  7. بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۳/۲۱۶؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۸.
  8. بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ انصاری، عبدالعلی، فواتح الرحموت، ۲/۱۱۷.
  9. مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۹؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸.
  10. ابوزهره، اصول الفقه، ۱۰۵.
  11. تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۹۸۰–۹۸۱؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۷–۸.
  12. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۹؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۸.
  13. بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۹.
  14. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۵.
  15. نایینی، اجود التقریرات، ۲/۱۲۳؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۱؛ فاضل لنکرانی، ایضاح الکفایه، ۱/۳۶.
  16. طوسی، العده، ۲/۵۶۶.
  17. ابن‌ماجه، سنن، ۱/۱۷–۲۰؛ سبحانی، البدعة و آثارها الموبقه، ۴۴–۴۵.
  18. حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۶.
  19. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴.
  20. ابن‌ماجه، سنن، ۱/۶–۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱/۱۰۹–۱۱۰.
  21. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴.
  22. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ۲۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱/۱۰۴–۱۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۴ و ۱۵۱.
  23. کلینی، الکافی، ۱/۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۵۲.
  24. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۷/۱۰۶–۱۳۶.
  25. آقابزرگ، الذریعة، ۱۲/۲۳۳.
  26. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳–۸.
  27. امام‌خمینی، مکاسب، ‏۱/۲۷۴؛ امام‌خمینی، البیع، ‏۳/۲۹۵؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۵۹۱.
  28. نجم، ۳–۴؛ حشر، ۷.
  29. حکیم، الاصول العامه، ۱۴۷–۱۸۹.
  30. امام‌خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.
  31. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۵۴–۲۵۵.
  32. امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ‏۲/۲۱۲.
  33. حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۸–۹.
  34. ابن‌ماجه، سنن، ۱/۳–۱۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۴.
  35. کلینی، الکافی، ۱/۳۳ و ۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۶ و ۱۵۳.
  36. ← غفاری، مقدمه من لایحضره الفقیه، ۱/۷.
  37. خطیب بغدادی، الرحله، ۱۷۶–۱۸۳؛ عجاج الخطیب، السنة قبل التدوین، ۱۷۶–۱۸۳.
  38. صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ۱۰۶–۱۱۴.
  39. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۱.
  40. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
  41. امام‌خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲–۱۳.
  42. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴.
  43. کلینی، الکافی، ۵/۴۹۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۰/۱۰۸.
  44. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶.
  45. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۶.
  46. امام‌خمینی، البیع، ‏۲/۶۲۱.
  47. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۷.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۵/۴۳۸.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۸/۳۴۲.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۰/۳۳۷.
  51. زحیلی، الوجیز فی اصول الفقه، ۳۵.
  52. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۶.
  53. هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۴/۵۳۷.
  54. صدوق، من لایحضر، ‏۱/۳۰۵؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ‏۳/۲۸۶؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۲/۱۸۵.
  55. طوسی، العده، ۲/۵۷۶–۵۷۷ و ۵۸۲–۵۸۳.
  56. طوسی، العده، ۲/۴۱۸–۴۱۹؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۸۰–۲۸۱.
  57. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۴/۲۲۰–۲۲۳؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۷/۳۳۲–۳۳۷؛ جناتی، اجتهاد و سنت، ۵–۶.
  58. ← حلی، محقق، ۱۶۹؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۷۹؛ مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۶–۶۷.
  59. مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۲.
  60. کلینی، الکافی، ۳/۲۶۸.
  61. سید مرتضی، المسائل الناصریات، ۲۱۷.
  62. حلی، علامه، منتهی المطلب، ۲/۱۱۳.
  63. مظفر، اصول الفقه، ۳/۷۰.
  64. مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۸۷؛ مظفر، اصول الفقه، ۳/۷۰؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۲۲۱–۲۲۲.
  65. امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ‏۲/۴۳۴.
  66. امام‌خمینی، الطهاره، ‏۱/۱۶۳.
  67. امام‌خمینی، الطهاره، ۱/۸۶.
  68. مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۱–۳۲؛ زحیلی، الوجیز فی اصول الفقه، ۳۶.
  69. مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول ۲۳۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۲–۱۴۳.
  70. مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲؛ جناتی، منابع اجتهاد، ۱۶۴.
  71. مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲.
  72. حشر، ۷.
  73. نحل، ۴۴؛ احزاب، ۲۱؛ نجم، ۳–۴.
  74. طباطبایی، المیزان ۱۹/۲۷ و ۲۰۴؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۲۰.
  75. ← مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۴۱–۱۵۳، ۱۵۸ و ۱۸۱.
  76. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴؛ امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴؛ امام‌خمینی، استفتائات، ۱/۲۲.
  77. ← حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۴۳، ۱۴۹، ۱۵۳، ۱۵۸ و ۱۸۱؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۳۸–۱۰۱.
  78. احزاب، ۳۳.
  79. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۱۳۷.
  80. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۱۳۷.
  81. کلینی، الکافی، ۲/۴۱۵.
  82. امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۸۹.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴.
  84. حلی، علامه، کشف الیقین، ۳۲۲؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۷/۱۸۷؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۲/۹۴–۹۵؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۹۳.
  85. امام‌خمینی، معتمد الاصول، ‏۱/۴۸۳.
  86. امام‌خمینی، تعلیقه عروه، ۹۶۱.
  87. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴؛ امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴.
  88. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴.
  89. سید مرتضی، الذریعه، ۱/۲۸۱ و ۲/۴۱، ۵۴.
  90. ابن‌براج، المهذب، ۲/۵۹۸.
  91. ابن‌زهره، غنیة النزوع، ۳۲۸–۳۲۹.
  92. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۱/۵۱.
  93. طوسی، العده، ۱/۱۲۶–۱۲۷؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۴۱۶–۴۱۷؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ۱/۱۳۷–۱۴۵؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۲۹۳–۳۰۲.
  94. عاملی، معالم الدین، ۱۸۹.
  95. مجلسی، بحار الانوار، ۲/۲۴۵.
  96. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۶۷؛ امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۲۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۵۰.
  97. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۱۲–۳۱۳.
  98. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۱۳؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۹۱.
  99. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۵.
  100. حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۸۸–۱۹۹.
  101. کلینی، الکافی، ۲/۴۱۵؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۶۴ و ۲۳۴–۲۳۵.
  102. کلینی، الکافی، ۱/۶۹.
  103. ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیه، ۱۲–۱۳.
  104. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۴۰۱.
  105. بقره، ۴۳؛ نساء، ۷۷.
  106. کلینی، الکافی، ‏۳/۵۰۹؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ‏۴/۲.
  107. مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۳۳۴.
  108. نجفی، جواهر الکلام، ۳۹/۳۷.
  109. کلینی، الکافی، ۵/۴۲۴.
  110. کلینی، الکافی، ۶/۴۵۳–۴۵۵؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۱۵۱.
  111. مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۶۴–۲۶۵.
  112. امام‌خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۴.
  113. امام‌خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۴؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۱۵۲–۱۵۳؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۲۳۲.
  114. طوسی، العده، ۱/۳۴۰.
  115. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۴۰۱؛ امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۲۴۷.
  116. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱.
  117. طوسی، العده، ۲/۴۸۵–۴۸۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱.
  118. مجادله، ۱۲–۱۳.
  119. طباطبایی، المیزان ۱/۳۲۵؛ هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ۳۰/۴۳۲.
  120. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۳۱۴.
  121. ← طوسی، العده، ۲/۵۴۹–۵۵۰.
  122. طوسی، العده، ۲/۵۴۳؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۶۰؛ عاملی، معالم الدین، ۲۱۹.
  123. سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۶۰.
  124. امام‌خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۹–۵۱۰.
  125. فاضل، تفصیل الشریعه، ۱۶۱.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
  • ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌ادریس حلی، محمدبن‌منصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌براج، قاضی‌عبدالعزیز، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌زهره، سیدحمزةبن‌علی، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام‌صادق (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن‌عمر، تفسیر القرآن العظیم، تصحیح محمد حسین شمس‌الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • ابن‌ماجه قزوینی، محمدبن‌یزید، سنن ابن‌ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابوریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیه، قاهره، دارالمعارف، چاپ ششم، ۱۳۷۷ق.
  • ابوزهره، محمد، اصول الفقه، بیروت، دارالفکر العربی، ۱۳۷۷ق.
  • احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • اردبیلی، احمدبن‌محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق مجتبی عراقی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • ازهری، محمدبن‌احمد، تهذیب اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعادل و الترجیح، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جواهر الاصول، تقریر محمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • انصاری، عبدالعلی، محمدبن‌نظام‌الدین، فواتح الرحموت، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق.
  • بهایی عاملی، محمدبن‌حسین، زبدة الاصول، قم، مرصاد، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
  • جناتی، محمدابراهیم، اجتهاد و سنت، مجله کیهان اندیشه، شماره ۱۹، ۱۳۶۷ش.
  • جناتی، محمدابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حکیم طباطبایی، سیدمحمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، قم، مجمع جهانی اهل بیت (ع)، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • حکیم طباطبایی، سیدمحمدتقی، سنت در قانونگذاری اسلام، ترجمه سیدابراهیم سیدعلوی، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامی، ۱۳۹۷ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین (ع)، تحقیق حسین درگاهی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • حلی، محقق، جعفربن‌حسن، معارج الاصول، تحقیق سیدمحمدحسین رضوی، لندن، مؤسسه امام‌علی (ع)، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • خطیب بغدادی، احمدبن‌علی، الرحلة فی طلب الحدیث، تحقیق نورالدین عتر، دمشق، چاپ اول، ۱۳۹۵ق.
  • خطیب بغدادی، احمدبن‌علی، تقیید العلم، تحقیق سعد عبدالغفار علی، قاهره، دارالاستقامه، ۱۴۲۹ق.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • زحیلی، وهبةبن‌مصطفی، الوجیز فی اصول الفقه، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • سباعی، شیخ‌مصطفی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، دمشق، المکتب الاسلامی، بی‌تا.
  • سبحانی، جعفر، البدعة و آثارها الموبقه، تهران، مشعر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، الذریعة الی اصول الشریعه، تحقیق ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، المسائل الناصریات، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامیه، اول، ۱۴۱۷ق.
  • صاحب‌بن‌عباد، المحیط فی اللغه، تحقیق محمدحسن آل یاسین، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحه، بیروت دارالعلم للملائین، چاپ اول، ۱۹۵۹م.
  • صدوق، محمدبن‌علی، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علی‌اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمدرضا انصاری، قم، محمدتقی علاقبندیان، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • عاملی، حسن‌بن‌زین‌الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، بی‌تا.
  • عجاج الخطیب، محمد، السنة قبل التدوین، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم، ۱۴۰۰ق.
  • غفاری، علی‌اکبر، مقدمه من لایحضره الفقیه، تألیف محمدبن‌علی صدوق، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ق.
  • فاضل لنکرانی، محمد، ایضاح الکفایه، مقرر محمد حسینی قمی، قم، نوح، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیله، الحدود، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • قندوزی، سلیمان‌بن‌ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، تحقیق سیدعلی جمال اشرف، قم، اسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، تحقیق محمدرضا مامقانی، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
  • مجاهد طباطبایی، سیدمحمدبن‌علی، مفاتیح الاصول، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۲۹۶ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، قم، نشر الهادی، چاپ ششم، ۱۳۷۴ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۳۰ق.
  • میرزای قمی، ابوالقاسم، القوانین المحکمة فی الاصول، قم، احیاء الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
  • نایینی، میرزامحمدحسین، اجود التقریرات، تقریر سیدابوالقاسم خویی، قم، مصطفوی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
  • هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ جامع فقه مطابق مذهب أهل بیت علیهم السلام، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.

پیوند به بیرون