شیعه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
شیعه به معنای هوادار و پیرو است<ref>فراهیدی، العین، ۲/۱۹۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۸/۱۸۸.</ref> و در [[قرآن کریم]] به پیروان [[حضرت نوح(ع)]]<ref>صافات، ۸۳.</ref> و [[موسی(ع)]]<ref>قصص، ۱۵.</ref> شیعه گفته شدهاست.<ref>مفید، اوائل المقالات، ۳۴–۳۵.</ref> شیعه در اصطلاح [[علم کلام]] به مسلمانانی گفته میشود که [[علیبنابیطالب(ع)]] را جانشین و خلیفه بلافصل [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خدا(ص)]] میدانند.<ref>مفید، اوائل المقالات، ۳۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۶۹.</ref> این تعریف شامل فرقههای مختلف شیعه میشود، اما در اصطلاح رایج، مقصود شیعیان امامیه یا دوازدهامامی است<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۱/۲۵۷؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۳۳؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۶۹.</ref>؛ چنانکه به آنان پیروان مذهب اهل بیت(ع) و جعفری نیز گفته میشود. | شیعه به معنای هوادار و پیرو است<ref>فراهیدی، العین، ۲/۱۹۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۸/۱۸۸.</ref> و در [[قرآن کریم]] به پیروان [[حضرت نوح(ع)]]<ref>صافات، ۸۳.</ref> و [[موسی(ع)]]<ref>قصص، ۱۵.</ref> شیعه گفته شدهاست.<ref>مفید، اوائل المقالات، ۳۴–۳۵.</ref> شیعه در اصطلاح [[علم کلام]] به مسلمانانی گفته میشود که [[علیبنابیطالب(ع)]] را جانشین و خلیفه بلافصل [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خدا(ص)]] میدانند.<ref>مفید، اوائل المقالات، ۳۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۶۹.</ref> این تعریف شامل فرقههای مختلف شیعه میشود، اما در اصطلاح رایج، مقصود شیعیان امامیه یا دوازدهامامی است<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۱/۲۵۷؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۳۳؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۶۹.</ref>؛ چنانکه به آنان پیروان مذهب اهل بیت(ع) و جعفری نیز گفته میشود. | ||
ابانبنتغلب (م ۱۴۱ق) از متکلمان و فقیهان و راویان سده دوم، کسانی را که در هنگام اختلاف دربارهٔ [[سنت (اصول فقه)|«سنت» پیامبر اسلام(ص)]] به سراغ علیبنابیطالب(ع) و در هنگام اختلاف دربارهٔ «سیره» علی(ع) به سراغ [[جعفر بن محمد الصادق|جعفربنمحمد(ع)]] رفتند، شیعه نامیدهاست.<ref>← نجاشی، رجال، ۱۲.</ref> | |||
[[ابوحاتم رازی]] از کهنترین فرقهنگاران، این لقب را ویژه کسانی میداند که در زمان رسول خدا (ص) با علی (ع) انس و الفتی داشتند و پس از پیامبر (ص) ویژه کسانی شد که قائل به برتری علی (ع) بر دیگران شدند.<ref>ابوحاتم رازی، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ۶۹.</ref> | [[ابوحاتم رازی]] از کهنترین فرقهنگاران، این لقب را ویژه کسانی میداند که در زمان رسول خدا(ص) با علی(ع) انس و الفتی داشتند و پس از پیامبر(ص) ویژه کسانی شد که قائل به برتری علی(ع) بر دیگران شدند.<ref>ابوحاتم رازی، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ۶۹.</ref> | ||
[[امامخمینی]] که پیروان حضرت علی (ع) و فرزندان معصوم ایشان را شیعه نامیدهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۳۵، ۳۷۵، ۳۹۱ و ۱۱/۳۸.</ref> و خود از بزرگترین عالمان و رهبران شیعی میباشد، مانند دیگر اندیشمندان،<ref>اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۵؛ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۷–۱۸؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۲۸–۳۰.</ref> نخستین دوره حیات شیعه را در زمان حیات پیامبر (ص) شمردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۶/۳۶۰.</ref> ایشان پیروان مکتب اهل بیت (ع) را ادامهدهنده راه اسلام پس از پیامبر (ص) میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۲۰/۷۶.</ref> | [[امامخمینی]] که پیروان حضرت علی(ع) و فرزندان معصوم ایشان را شیعه نامیدهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۳۵، ۳۷۵، ۳۹۱ و ۱۱/۳۸.</ref> و خود از بزرگترین عالمان و رهبران شیعی میباشد، مانند دیگر اندیشمندان،<ref>اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۵؛ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۷–۱۸؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۲۸–۳۰.</ref> نخستین دوره حیات شیعه را در زمان حیات پیامبر(ص) شمردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۶/۳۶۰.</ref> ایشان پیروان مکتب اهل بیت(ع) را ادامهدهنده راه اسلام پس از پیامبر(ص) میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۲۰/۷۶.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
مذهب شیعه چنانکه امامخمینی نیز تأکید کردهاست، همزمان با پیدایش اسلام به وجود آمدهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۵.</ref> و این واژه را نخستین بار پیامبر (ص) برای دوستان و پیروان علیبنابیطالب (ع) به کار گرفته<ref>کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۴۵.</ref> و از شیعیان علی (ع) به نیکی یاد کردهاست.<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۴۰۸ و ۵۰۰؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۱/۱۵۳.</ref> | مذهب شیعه چنانکه امامخمینی نیز تأکید کردهاست، همزمان با پیدایش اسلام به وجود آمدهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۵.</ref> و این واژه را نخستین بار پیامبر(ص) برای دوستان و پیروان علیبنابیطالب(ع) به کار گرفته<ref>کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۴۵.</ref> و از شیعیان علی(ع) به نیکی یاد کردهاست.<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۴۰۸ و ۵۰۰؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۱/۱۵۳.</ref> | ||
[[ابنعباس]]، علی (ع) و شیعیان وی را مصداق بهترین افرادی شمرده که در کنار [[حوض کوثر]] بر پیامبر (ص) وارد خواهند شد<ref>سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۶/۳۷۹؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۵/۴۳۲.</ref>؛ چنانکه این واژه در زمان پیامبر (ص) بر [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]]، [[عمار یاسر]] و دیگر پیروان مخلص علی (ع) از [[صحابه]] نزدیک پیامبر (ص) تطبیق شدهاست.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۸–۱۹؛ کردعلی، خطط الشام، ۶/۲۵۱–۲۵۲.</ref> پس از پیامبر (ص) نیز این عنوان دربارهٔ معتقدان جانشینی امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر (ص) و دربارهٔ کسانی چون مقداد و سلمان به کار برده شد.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۷–۱۸.</ref> | [[ابنعباس]]، علی(ع) و شیعیان وی را مصداق بهترین افرادی شمرده که در کنار [[حوض کوثر]] بر پیامبر(ص) وارد خواهند شد<ref>سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۶/۳۷۹؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۵/۴۳۲.</ref>؛ چنانکه این واژه در زمان پیامبر(ص) بر [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]]، [[عمار یاسر]] و دیگر پیروان مخلص علی(ع) از [[صحابه]] نزدیک پیامبر(ص) تطبیق شدهاست.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۸–۱۹؛ کردعلی، خطط الشام، ۶/۲۵۱–۲۵۲.</ref> پس از پیامبر(ص) نیز این عنوان دربارهٔ معتقدان جانشینی امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر(ص) و دربارهٔ کسانی چون مقداد و سلمان به کار برده شد.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۷–۱۸.</ref> | ||
برخی دیگر زمان پیدایش آن را دوره [[خلافت علی(ع)]] شمردهاند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۵/۶۳، ۱۷۴ و ۱۹۴.</ref> عنوان شیعه علی (ع) و شیعه عثمان در [[جنگ جمل]]<ref>مفید، الجمل، ۲۷۹ و ۳۶۲؛ امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۹.</ref> و عنوان شیعه [[عثمان]]<ref>ثقفی، الغارات، ۲/۳۹۰ و ۵۹۳–۵۹۴.</ref> و شیعه معاویه،<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۴۱.</ref> در [[جنگ صفین]] به کار برده میشد. پس از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) نیز تعبیرهای شیعه علی (ع) و شیعه [[معاویه]] و شیعه [[آل ابیسفیان]]<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۴۱؛ ابنطاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۲۰.</ref> کم و بیش رایج بود. | برخی دیگر زمان پیدایش آن را دوره [[خلافت علی(ع)]] شمردهاند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۵/۶۳، ۱۷۴ و ۱۹۴.</ref> عنوان شیعه علی(ع) و شیعه عثمان در [[جنگ جمل]]<ref>مفید، الجمل، ۲۷۹ و ۳۶۲؛ امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۹.</ref> و عنوان شیعه [[عثمان]]<ref>ثقفی، الغارات، ۲/۳۹۰ و ۵۹۳–۵۹۴.</ref> و شیعه معاویه،<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۴۱.</ref> در [[جنگ صفین]] به کار برده میشد. پس از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) نیز تعبیرهای شیعه علی(ع) و شیعه [[معاویه]] و شیعه [[آل ابیسفیان]]<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۴۱؛ ابنطاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۲۰.</ref> کم و بیش رایج بود. | ||
در نگاه امامخمینی اساس مذهب شیعه را پیامبر اسلام (ص) پایهگذاری کرد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.</ref> آن حضرت پس از نزول آیه «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَک اْلأَقْرَبینَ»،<ref>شعراء، ۲۱۴.</ref> پس از گردآوردن [[بنیهاشم]] و اعلام رسالت خود به آنان، نخستین گرونده به خود را وزیر، برادر،<ref>طبری، جامع البیان، ۱۹/۷۴–۷۵؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۵/۹۷.</ref> خلیفه و وصیِ<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۳.</ref> خود خواند. در آن مجلس به جز علیبنابیطالب (ع) کسی مسلمان نشد و پیامبر (ص) سفارش کرد سخن علی (ع) را گوش کنند و از وی فرمان برند.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۳؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳/۲۱۰ و ۲۴۴.</ref> امامخمینی خاطرنشان کردهاست که در آن مجلس کسی به [[ابوطالب]] از سر استهزا گفت که از این پس باید از فرزندش پیروی کند<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.</ref> {{ببینید|امیرالمؤمنین (ع)}}. | در نگاه امامخمینی اساس مذهب شیعه را پیامبر اسلام(ص) پایهگذاری کرد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.</ref> آن حضرت پس از نزول آیه «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَک اْلأَقْرَبینَ»،<ref>شعراء، ۲۱۴.</ref> پس از گردآوردن [[بنیهاشم]] و اعلام رسالت خود به آنان، نخستین گرونده به خود را وزیر، برادر،<ref>طبری، جامع البیان، ۱۹/۷۴–۷۵؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۵/۹۷.</ref> خلیفه و وصیِ<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۳.</ref> خود خواند. در آن مجلس به جز علیبنابیطالب(ع) کسی مسلمان نشد و پیامبر(ص) سفارش کرد سخن علی(ع) را گوش کنند و از وی فرمان برند.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۳؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳/۲۱۰ و ۲۴۴.</ref> امامخمینی خاطرنشان کردهاست که در آن مجلس کسی به [[ابوطالب]] از سر استهزا گفت که از این پس باید از فرزندش پیروی کند<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.</ref> {{ببینید|امیرالمؤمنین(ع)}}. | ||
در کنار ادله بسیار، [[واقعه غدیر]] و جانشینی علی (ع) از پیامبر (ص) در سال دهم هجری،<ref>ابنحنبل، مسند، ۱/۱۱۸–۱۱۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۱۰.</ref> مهمترین منشأ پیروی شیعه از علی (ع) است. امامخمینی نیز به این مطلب اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.</ref> افزون بر آن سفارش پیامبر (ص) به پیروی از کتاب و عترت<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۴۸؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۲/۶۰.</ref> که در منابع حدیثی شیعه و سنی آمده، دلیل دیگر امامخمینی بر شکلگیری این گروه در زمان پیامبر (ص) است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.</ref> | در کنار ادله بسیار، [[واقعه غدیر]] و جانشینی علی(ع) از پیامبر(ص) در سال دهم هجری،<ref>ابنحنبل، مسند، ۱/۱۱۸–۱۱۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۱۰.</ref> مهمترین منشأ پیروی شیعه از علی(ع) است. امامخمینی نیز به این مطلب اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.</ref> افزون بر آن سفارش پیامبر(ص) به پیروی از کتاب و عترت<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۴۸؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۲/۶۰.</ref> که در منابع حدیثی شیعه و سنی آمده، دلیل دیگر امامخمینی بر شکلگیری این گروه در زمان پیامبر(ص) است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.</ref> | ||
== عقاید شیعه == | == عقاید شیعه == | ||
شکلگیری اصل شیعه بر پایه اعتقاد به جانشینی و امامت علیبنابیطالب (ع) از سوی خداوند تعالی پس از پیامبر اکرم (ص) و با معرفی ایشان و استمرار امامت در یازده نفر از فرزندان علی (ع) و فاطمه (س) است که عبارتاند از: [[امام | شکلگیری اصل شیعه بر پایه اعتقاد به جانشینی و امامت علیبنابیطالب(ع) از سوی خداوند تعالی پس از پیامبر اکرم(ص) و با معرفی ایشان و استمرار امامت در یازده نفر از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) است که عبارتاند از: [[امام حسن مجتبی(ع)|حسنبنعلی(ع)]]، [[امام حسین(ع)|حسینبنعلی(ع)]]، [[امام سجاد(ع)|علیبنالحسین(ع)]]، [[امام محمد باقر(ع)|محمدبنعلی(ع)]]، [[امامصادق(ع)|جعفربن محمد(ع)]]، [[امام کاظم(ع)|موسیبنجعفر(ع)]]، [[امام رضا(ع)|علیبن موسی(ع)]]، [[امام جواد(ع)|محمدبنعلی(ع)]]، [[امام هادی(ع)|علیبنمحمد(ع)]]، [[امام حسن عسکری|حسنبنعلی(ع)]] و [[امام زمان(ع)|محمدبنحسن(ع)]]. شیعیان در اصولِ بنیادینِ اسلام چون اصل توحید، نبوت، معاد و ضرورتِ وجود امام و حاکم برای جامعه اسلامی با دیگر مسلمانان مشترکاند.<ref>حلی، الباب الحادیعشر، ۱–۱۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۸۸؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۴۶۱–۴۶۴.</ref> ازجمله عقاید شیعه، عدل الهی است که طایفه معتزله از اهل سنت نیز به سبب همین اعتقاد، به همراه شیعه به «عدلیه» شهرت یافتند و عدل به صورت اصلی از اصول دین شیعه معرفی شد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۸، ۷۵ و ۴/۸۱۶.</ref> | ||
در باور امامخمینی امام معصوم (ع) از نگاه شیعه انسان کامل و خلیفه خدا در ملک و ملکوت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۵.</ref> و جانشین پیامبر (ص) تا [[روز قیامت]] در میان مردم<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.</ref> است و افزون بر جانشینی پیامبر (ص) در تبلیغ دین، نماینده وی در قضاوت و اداره نظام سیاسی نیز میباشد<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶؛ امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۰۵–۱۰۷؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۵–۷۶.</ref>؛ البته تأکید بر ولایت و نصب علی (ع) به جانشینی در [[حدیث غدیر]]، به معنای حکومت و ولایت امر است، نه مقام معنوی؛ زیرا قضیه حکومت، قابل نصب است و مقامات معنوی، قابل نصب نیستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳.</ref> | در باور امامخمینی امام معصوم(ع) از نگاه شیعه انسان کامل و خلیفه خدا در ملک و ملکوت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۵.</ref> و جانشین پیامبر(ص) تا [[روز قیامت]] در میان مردم<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.</ref> است و افزون بر جانشینی پیامبر(ص) در تبلیغ دین، نماینده وی در قضاوت و اداره نظام سیاسی نیز میباشد<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶؛ امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۰۵–۱۰۷؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۵–۷۶.</ref>؛ البته تأکید بر ولایت و نصب علی(ع) به جانشینی در [[حدیث غدیر]]، به معنای حکومت و ولایت امر است، نه مقام معنوی؛ زیرا قضیه حکومت، قابل نصب است و مقامات معنوی، قابل نصب نیستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳.</ref> | ||
امامخمینی مانند برخی دیگر از علمای شیعه<ref>کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۱–۶۲ و ۶۸.</ref> امامت را از اصول مذهب میداند نه از اصول دین؛ از اینرو، منکر امامت، خارج از [[اسلام]] نیست و احکام اسلام بر او جاری میشود<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.</ref>؛ اما اعتقاد به [[ولایت اهل بیت(ع)]] برای قبولی اعمال از ضروریات مذهب شیعه است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۷.</ref> {{ببینید|امامت}}. | امامخمینی مانند برخی دیگر از علمای شیعه<ref>کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۱–۶۲ و ۶۸.</ref> امامت را از اصول مذهب میداند نه از اصول دین؛ از اینرو، منکر امامت، خارج از [[اسلام]] نیست و احکام اسلام بر او جاری میشود<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.</ref>؛ اما اعتقاد به [[ولایت اهل بیت(ع)]] برای قبولی اعمال از ضروریات مذهب شیعه است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۷.</ref> {{ببینید|امامت}}. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
افزون بر موارد یادشده بخشی از مهمترین محورهای عقاید شیعه عبارتاند از: | افزون بر موارد یادشده بخشی از مهمترین محورهای عقاید شیعه عبارتاند از: | ||
# صفات خداوند: متکلمان شیعه با استناد به ادله عقلی و [[حدیث|احادیث اهل بیت(ع)]] بر این عقیدهاند که صفات ذاتی خداوند ([[علم خدا|علم]] و [[قدرت الهی|قدرت]] و [[حیات خدا|حیات]]) عین ذات خداوندند و اگر مغایرتی هست، تنها از جهت مفهومی است<ref>مفید، اوائل المقالات، ۵۶؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۱–۲۴۵؛ نراقی، جامع الافکار و ناقد الانظار، ۱/۱۶۷؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۰۸.</ref>؛ اما برخی از [[اشاعره]] قائل به زیادت صفات الهی بر ذاتاند.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۷.</ref> | # صفات خداوند: متکلمان شیعه با استناد به ادله عقلی و [[حدیث|احادیث اهل بیت(ع)]] بر این عقیدهاند که صفات ذاتی خداوند ([[علم خدا|علم]] و [[قدرت الهی|قدرت]] و [[حیات خدا|حیات]]) عین ذات خداوندند و اگر مغایرتی هست، تنها از جهت مفهومی است<ref>مفید، اوائل المقالات، ۵۶؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۱–۲۴۵؛ نراقی، جامع الافکار و ناقد الانظار، ۱/۱۶۷؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۰۸.</ref>؛ اما برخی از [[اشاعره]] قائل به زیادت صفات الهی بر ذاتاند.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۷.</ref> | ||
# بعثت و عصمت پیامبران (ع): ضرورت بعثت پیامبران(ع) از مسائل مهم کلامی است و متکلمان شیعه بر این اعتقادند که بعثت انبیا (ع) در تمام زمانها واجب است<ref>حلی، کشف المراد، ۳۴۸؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ۲۴۳.</ref>؛ برخلاف بعضی از [[معتزله]] که معتقدند تنها هنگامی واجب میشود که مصلحت ایجاب کند<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۳۸۸.</ref> و برخی از اشاعره نیز اصل وجوب بعثت را نمیپذیرند.<ref>آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۲۷.</ref> در اعتقاد به عصمت تنها برخی از علمای اهل سنت ضرورت عصمت از خطا و گناهانی را که سبب تنفر مردم از آنان گردد، چه پیش و چه پس از بعثت، برای پیامبران پذیرفتهاند<ref>زمخشری، الکشاف، ۴/۲۳۵.</ref>؛ اما شیعیان قائل به عصمت همه پیامبراناند.<ref>حلی، انوار الملکوت، ۱۹۵–۱۹۶؛ حلی، الباب الحادیعشر، ۹.</ref> به اعتقاد امامخمینی عصمت از کمال [[یقین]] و [[ایمان]] نشئت میگیرد و نوری باطنی است که شخص را از ارتکاب گناه بازمیدارد و این در [[پیامبران (ع)]] و امامان معصوم (ع) محقق است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> {{ببینید|عصمت}}. | # بعثت و عصمت پیامبران(ع): ضرورت بعثت پیامبران(ع) از مسائل مهم کلامی است و متکلمان شیعه بر این اعتقادند که بعثت انبیا(ع) در تمام زمانها واجب است<ref>حلی، کشف المراد، ۳۴۸؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ۲۴۳.</ref>؛ برخلاف بعضی از [[معتزله]] که معتقدند تنها هنگامی واجب میشود که مصلحت ایجاب کند<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۳۸۸.</ref> و برخی از اشاعره نیز اصل وجوب بعثت را نمیپذیرند.<ref>آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۲۷.</ref> در اعتقاد به عصمت تنها برخی از علمای اهل سنت ضرورت عصمت از خطا و گناهانی را که سبب تنفر مردم از آنان گردد، چه پیش و چه پس از بعثت، برای پیامبران پذیرفتهاند<ref>زمخشری، الکشاف، ۴/۲۳۵.</ref>؛ اما شیعیان قائل به عصمت همه پیامبراناند.<ref>حلی، انوار الملکوت، ۱۹۵–۱۹۶؛ حلی، الباب الحادیعشر، ۹.</ref> به اعتقاد امامخمینی عصمت از کمال [[یقین]] و [[ایمان]] نشئت میگیرد و نوری باطنی است که شخص را از ارتکاب گناه بازمیدارد و این در [[پیامبران(ع)]] و امامان معصوم(ع) محقق است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> {{ببینید|عصمت}}. | ||
# عدم تحریف قرآن: از نگاه شیعه [[قرآنِ کریم]] موجود [[معجزه]] جاویدان پیامبر (ص) و به دور از هر گونه تحریف و تغییر و دگرگونی است<ref>مفید، اوائل المقالات، ۸۱–۸۲.</ref> و روایاتی که جز این را نشان میدهد نوعاً مورد قبول نیست یا بر معانی دیگری بار میشود. امامخمینی نیز بر این نظر تأکید دارد {{ببینید|تحریفناپذیری قرآن}}. | # عدم تحریف قرآن: از نگاه شیعه [[قرآنِ کریم]] موجود [[معجزه]] جاویدان پیامبر(ص) و به دور از هر گونه تحریف و تغییر و دگرگونی است<ref>مفید، اوائل المقالات، ۸۱–۸۲.</ref> و روایاتی که جز این را نشان میدهد نوعاً مورد قبول نیست یا بر معانی دیگری بار میشود. امامخمینی نیز بر این نظر تأکید دارد {{ببینید|تحریفناپذیری قرآن}}. | ||
# نفی جبر و تفویض: اعتقاد به نفی جبر و [[تفویض]] و اثبات امر بین الامرین،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۵۵؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱/۴۶–۴۷.</ref> چنانکه امامخمینی نیز تأکید دارد، به معنای مجبورنبودن بندگان در انجام اعمال و اصالت عدل و حرمت عقل و شخصیت مختار انسان و نظام حکیمانه جهان بدون خدشه به توحید ذاتی یا افعالی<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۱۹ و ۳۲۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۳–۵۴؛ آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۸۴.</ref> از دیگر باورهای شیعه است و این باور حد وسط میان دیدگاه معتزله و جبرگرایی اشاعره است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۳–۵۶۴.</ref> {{ببینید|جبر و اختیار}}. | # نفی جبر و تفویض: اعتقاد به نفی جبر و [[تفویض]] و اثبات امر بین الامرین،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۵۵؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱/۴۶–۴۷.</ref> چنانکه امامخمینی نیز تأکید دارد، به معنای مجبورنبودن بندگان در انجام اعمال و اصالت عدل و حرمت عقل و شخصیت مختار انسان و نظام حکیمانه جهان بدون خدشه به توحید ذاتی یا افعالی<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۱۹ و ۳۲۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۳–۵۴؛ آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۸۴.</ref> از دیگر باورهای شیعه است و این باور حد وسط میان دیدگاه معتزله و جبرگرایی اشاعره است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۳–۵۶۴.</ref> {{ببینید|جبر و اختیار}}. | ||
# [[شفاعت]]، توسل و [[تبرک]]: اعتقاد به شفاعت، [[توسل]] و کمک خواستن از اولیای الهی، ازجمله اعتقادات شیعه به حساب میآید.<ref>مرعشی، سیدنورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۱/۳۲۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۳۰–۱۳۱؛ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۳/۵۵۵ و ۴/۱۰۰–۱۰۱، ۳۷۴.</ref> دیگر مذاهب اسلامی به شفاعت پیامبر (ص) در قیامت باور دارند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۵۷–۱۵۸.</ref> و توسل نیز در میان آنان رایج است. [[امامخمینی]] شفاعت را دخالت دادن دیگری در کار خدا نمیداند و بر آن است که شفاعت درجهای است که خدا به بندگان خاص خود داده که به سبب آن درجه، شفاعت آنان را در حق دیگران میپذیرد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷۷–۷۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.</ref> {{ببینید|شفاعت}}. به اعتقاد ایشان تبرک و توسل به اولیای الهی (ع) و زیارت اهل قبور شرک نیست؛ زیرا [[شرک]] به معنای طلب از غیر خداوند است، به اعتبار اینکه برای او قدرت مستقلی فرض شود<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰–۴۰.</ref> {{ببینید|وهابیت|شرک}}. | # [[شفاعت]]، توسل و [[تبرک]]: اعتقاد به شفاعت، [[توسل]] و کمک خواستن از اولیای الهی، ازجمله اعتقادات شیعه به حساب میآید.<ref>مرعشی، سیدنورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۱/۳۲۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۳۰–۱۳۱؛ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۳/۵۵۵ و ۴/۱۰۰–۱۰۱، ۳۷۴.</ref> دیگر مذاهب اسلامی به شفاعت پیامبر(ص) در قیامت باور دارند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۵۷–۱۵۸.</ref> و توسل نیز در میان آنان رایج است. [[امامخمینی]] شفاعت را دخالت دادن دیگری در کار خدا نمیداند و بر آن است که شفاعت درجهای است که خدا به بندگان خاص خود داده که به سبب آن درجه، شفاعت آنان را در حق دیگران میپذیرد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷۷–۷۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.</ref> {{ببینید|شفاعت}}. به اعتقاد ایشان تبرک و توسل به اولیای الهی(ع) و زیارت اهل قبور شرک نیست؛ زیرا [[شرک]] به معنای طلب از غیر خداوند است، به اعتبار اینکه برای او قدرت مستقلی فرض شود<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰–۴۰.</ref> {{ببینید|وهابیت|شرک}}. | ||
# بداء: [[بداء]] به معنای ظاهرشدن اراده خداوند طبق تغییر اوضاع و شرایط است.<ref>زمر، ۴۷–۴۸؛ کلینی، الکافی، ۱/۱۴۶–۱۴۹.</ref> امامخمینی بداء را منطبق بر اراده الهی میداند که انسان از آن مطلع نیست، بدون اینکه در اراده خداوند تغییری حاصل شده باشد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۸۳–۸۹.</ref> {{ببینید|قضا و قدر}}. | # بداء: [[بداء]] به معنای ظاهرشدن اراده خداوند طبق تغییر اوضاع و شرایط است.<ref>زمر، ۴۷–۴۸؛ کلینی، الکافی، ۱/۱۴۶–۱۴۹.</ref> امامخمینی بداء را منطبق بر اراده الهی میداند که انسان از آن مطلع نیست، بدون اینکه در اراده خداوند تغییری حاصل شده باشد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۸۳–۸۹.</ref> {{ببینید|قضا و قدر}}. | ||
# عصمت امام (ع): به باور امامیه، چنانکه امامخمینی نیز بر آن تأکید کردهاست،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> امام (ع) همانند پیامبر (ص) معصوم است.<ref>حلی، انوار الملکوت، ۲۰۵؛ حلی، الباب الحادیعشر، ۱۱.</ref> | # عصمت امام(ع): به باور امامیه، چنانکه امامخمینی نیز بر آن تأکید کردهاست،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> امام(ع) همانند پیامبر(ص) معصوم است.<ref>حلی، انوار الملکوت، ۲۰۵؛ حلی، الباب الحادیعشر، ۱۱.</ref> | ||
# مهدویت: [[مهدویت]] از مباحث مهم و ویژه مذهب شیعه است<ref>← حر عاملی، اثبات الهداه، ۵/۲۸۰–۲۸۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۹۲–۱۹۶.</ref> و شیعیان برآناند که دوازدهمین خلیفه، حضرت مهدی موعود (ع) فرزند حسنبنعلی عسکری (ع) به دنیا آمده و اکنون به سبب آمادهنبودن شرایط ظهور، از دیدهها غایب است.<ref>مفید، الرسالة الثانیه، ۱۱–۱۶؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۴۴–۴۵؛ طوسی، تلخیص الشافی، ۴/۲۱۶.</ref> به باور امامخمینی یکی از عوامل [[غیبت امام زمان(ع)]] ذخیرهبودن ایشان از سوی خداوند برای اجرای عدالت در جهان است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱ و ۱۹/۲۴۶.</ref> {{ببینید|مهدویت}}. | # مهدویت: [[مهدویت]] از مباحث مهم و ویژه مذهب شیعه است<ref>← حر عاملی، اثبات الهداه، ۵/۲۸۰–۲۸۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۹۲–۱۹۶.</ref> و شیعیان برآناند که دوازدهمین خلیفه، حضرت مهدی موعود(ع) فرزند حسنبنعلی عسکری(ع) به دنیا آمده و اکنون به سبب آمادهنبودن شرایط ظهور، از دیدهها غایب است.<ref>مفید، الرسالة الثانیه، ۱۱–۱۶؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۴۴–۴۵؛ طوسی، تلخیص الشافی، ۴/۲۱۶.</ref> به باور امامخمینی یکی از عوامل [[غیبت امام زمان(ع)]] ذخیرهبودن ایشان از سوی خداوند برای اجرای عدالت در جهان است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱ و ۱۹/۲۴۶.</ref> {{ببینید|مهدویت}}. | ||
# عدالت حاکم: شیعه چنانکه امامخمینی نیز آوردهاست،<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۵۹؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱–۹۳.</ref> [[عدالت]] را از شرایط حاکم و ولیّ امر مسلمانان میداند و معتقد است که اطاعت از حاکمِ غیر عادل جایز نیست<ref>نجفی، جواهر، ۲۱/۴۰۴.</ref> {{ببینید|امامت}}. | # عدالت حاکم: شیعه چنانکه امامخمینی نیز آوردهاست،<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۵۹؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱–۹۳.</ref> [[عدالت]] را از شرایط حاکم و ولیّ امر مسلمانان میداند و معتقد است که اطاعت از حاکمِ غیر عادل جایز نیست<ref>نجفی، جواهر، ۲۱/۴۰۴.</ref> {{ببینید|امامت}}. | ||
# نفی غلوّ: کسانی که پیامبر (ص) یا ائمه (ع) را بالاتر از جایگاهشان میبرند و خدا میخوانند، در مذهب شیعه [[کافر]] و بیرون از دایره اسلام شمرده شدهاند.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۵.</ref> امامخمینی از امامباقر (ع) روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۵.</ref> را شاهد آوردهاست که آن حضرت به شیعیان سفارش کرده در حد وسط حرکت کنند تا غالیان و افراد تندرو و افرادی که از حد اعتدال عقب افتادهاند، به آنان رجوع کنند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۱.</ref> | # نفی غلوّ: کسانی که پیامبر(ص) یا ائمه(ع) را بالاتر از جایگاهشان میبرند و خدا میخوانند، در مذهب شیعه [[کافر]] و بیرون از دایره اسلام شمرده شدهاند.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۵.</ref> امامخمینی از امامباقر(ع) روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۵.</ref> را شاهد آوردهاست که آن حضرت به شیعیان سفارش کرده در حد وسط حرکت کنند تا غالیان و افراد تندرو و افرادی که از حد اعتدال عقب افتادهاند، به آنان رجوع کنند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۱.</ref> | ||
در مجموع امامخمینی اعتقادات شیعه را نسبت به دیگران، به توحید نزدیکتر دیده و تأکید کردهاست که شیعیان به دلیل پیوند با اهل بیت (ع)، از همه مردم در [[توحید]] و تقدیس خدا ممتازند و کتابهای اصول عقاید شیعه و صادرهشده از منبع وحی مانند [[الکافی|کافی]]، [[توحید صدوق]]، خطبهها و دعاهای ائمه معصوم (ع) در توحید و تقدیس خداوند شاهد بیسابقهبودن این علوم در میان بشر است و پس از قرآن کریم هیچکس نتوانسته خداوند را به مانند آنان تقدیس و تنزیه کند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.</ref> در منابع روایی شیعه و اهل سنت نیز احادیثی مانند [[حدیث غدیر]]،<ref>احمدابنحنبل، مسند، ۴/۳۶۶ و ۳۶۸–۳۷۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۳۷/۱۱۵.</ref> [[حدیث ولایت]]،<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۲/۷۸.</ref> [[حدیث وصایت]]<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه الدمشق، ۴۲/۳۹۲.</ref> و [[حدیث منزلت]]<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۸/۲۱۲.</ref> دلالت بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) میکند. امامخمینی در آثار خود به برخی از آیات و روایات یادشده اشاره کردهاست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۴۱–۱۵۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.</ref> {{ببینید|امامت}}. | در مجموع امامخمینی اعتقادات شیعه را نسبت به دیگران، به توحید نزدیکتر دیده و تأکید کردهاست که شیعیان به دلیل پیوند با اهل بیت(ع)، از همه مردم در [[توحید]] و تقدیس خدا ممتازند و کتابهای اصول عقاید شیعه و صادرهشده از منبع وحی مانند [[الکافی|کافی]]، [[توحید صدوق]]، خطبهها و دعاهای ائمه معصوم(ع) در توحید و تقدیس خداوند شاهد بیسابقهبودن این علوم در میان بشر است و پس از قرآن کریم هیچکس نتوانسته خداوند را به مانند آنان تقدیس و تنزیه کند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.</ref> در منابع روایی شیعه و اهل سنت نیز احادیثی مانند [[حدیث غدیر]]،<ref>احمدابنحنبل، مسند، ۴/۳۶۶ و ۳۶۸–۳۷۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۳۷/۱۱۵.</ref> [[حدیث ولایت]]،<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۲/۷۸.</ref> [[حدیث وصایت]]<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه الدمشق، ۴۲/۳۹۲.</ref> و [[حدیث منزلت]]<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۸/۲۱۲.</ref> دلالت بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) میکند. امامخمینی در آثار خود به برخی از آیات و روایات یادشده اشاره کردهاست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۴۱–۱۵۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.</ref> {{ببینید|امامت}}. | ||
از نگاه شیعه منابع دریافت احکام دین کتاب، سنت، عقل و اجماع است. شیعه بر خلاف [[اهل سنت]]، [[سنت (اصول فقه)|سنت]] را اعم از سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) میداند و معتقد است پیامبر (ص) برای پس از خود، اهل بیت (ع) را مرجع علمی و دینیِ مردم معرفی کردهاست<ref>شرفالدین، المراجعات، ۶۰–۷۶.</ref>؛ اما اهل سنت به جای استفاده از سنت اهل بیت (ع) از [[قیاس]]، [[استحسان]]، مصالح مرسله و اجتهاد [[صحابه]] (عمل به رأی) برای استنباط احکام استفاده میکنند.<ref>جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳–۵.</ref> | از نگاه شیعه منابع دریافت احکام دین کتاب، سنت، عقل و اجماع است. شیعه بر خلاف [[اهل سنت]]، [[سنت (اصول فقه)|سنت]] را اعم از سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) میداند و معتقد است پیامبر(ص) برای پس از خود، اهل بیت(ع) را مرجع علمی و دینیِ مردم معرفی کردهاست<ref>شرفالدین، المراجعات، ۶۰–۷۶.</ref>؛ اما اهل سنت به جای استفاده از سنت اهل بیت(ع) از [[قیاس]]، [[استحسان]]، مصالح مرسله و اجتهاد [[صحابه]] (عمل به رأی) برای استنباط احکام استفاده میکنند.<ref>جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳–۵.</ref> | ||
== مذاهب و فرقههای شیعی == | == مذاهب و فرقههای شیعی == | ||
پس از وفات پیامبر (ص) اختلافهایی در میان مسلمانان پدیدار شد که مهمترین آنها اختلاف بر سر جانشینی پیامبر (ص) و اداره [[حکومت اسلامی]] بود.<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۲/۳۵۲.</ref> در میان اهل سنت، فرقههای متعددی ازجمله اهل حدیث و حنبلیه، مرجئه، [[خوارج]]، قَدَریه، معتزله و اشاعره به وجود آمدند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۰–۲۲.</ref> در مذهب شیعه نیز چندین فرقه ظهور کردند<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۷۰–۱۷۴.</ref> که همه آنها به جز شیعه امامیه، زیدیه، اسماعیلیه<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۶۱.</ref> و علویان<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۸/۴۰۵.</ref> در تاریخ از میان رفتهاند. بیشتر شیعیان را شیعیان امامیه (دوازدهامامی) تشکیل میدهند. مستند شیعه دربارهٔ امامت، ازجمله روایات متواتر<ref>ابنحجر، الصواعق المحرقه، ۱/۱۵۰؛ شرفالدین، المراجعات، ۲۸۴–۲۹۴.</ref> از پیامبر (ص) دربارهٔ جانشینی دوازده نفر از [[قریش]] است که در منابع روایی شیعه<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۹۰ و ۵۲۹.</ref> و دیگر مذاهب اسلامی<ref>احمدابنحنبل، مسند، ۵/۱۰۶؛ بخاری، صحیح، ۸/۱۲۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۶۱۸.</ref> نقل شدهاند. | پس از وفات پیامبر(ص) اختلافهایی در میان مسلمانان پدیدار شد که مهمترین آنها اختلاف بر سر جانشینی پیامبر(ص) و اداره [[حکومت اسلامی]] بود.<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۲/۳۵۲.</ref> در میان اهل سنت، فرقههای متعددی ازجمله اهل حدیث و حنبلیه، مرجئه، [[خوارج]]، قَدَریه، معتزله و اشاعره به وجود آمدند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۰–۲۲.</ref> در مذهب شیعه نیز چندین فرقه ظهور کردند<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۷۰–۱۷۴.</ref> که همه آنها به جز شیعه امامیه، زیدیه، اسماعیلیه<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۶۱.</ref> و علویان<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۸/۴۰۵.</ref> در تاریخ از میان رفتهاند. بیشتر شیعیان را شیعیان امامیه (دوازدهامامی) تشکیل میدهند. مستند شیعه دربارهٔ امامت، ازجمله روایات متواتر<ref>ابنحجر، الصواعق المحرقه، ۱/۱۵۰؛ شرفالدین، المراجعات، ۲۸۴–۲۹۴.</ref> از پیامبر(ص) دربارهٔ جانشینی دوازده نفر از [[قریش]] است که در منابع روایی شیعه<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۹۰ و ۵۲۹.</ref> و دیگر مذاهب اسلامی<ref>احمدابنحنبل، مسند، ۵/۱۰۶؛ بخاری، صحیح، ۸/۱۲۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۶۱۸.</ref> نقل شدهاند. | ||
[[زیدیه]] ازجمله فرقههای شیعه و کسانیاند که به امامت زیدبنعلی پس از امامسجاد (ع) معتقدند.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۲۱؛ مفید، اوائل المقالات، ۳۹.</ref> | [[زیدیه]] ازجمله فرقههای شیعه و کسانیاند که به امامت زیدبنعلی پس از امامسجاد(ع) معتقدند.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۲۱؛ مفید، اوائل المقالات، ۳۹.</ref> | ||
[[اسماعیلیه]]، معتقدان به امامت اسماعیل فرزند امامصادق (ع) هستند و با اینکه اسماعیل در حیات پدر خود از دنیا رفت، این گروه در مرگ او اختلاف کردند و با انتقال امامت به فرزندان اسماعیل، فرقهای نو ساختند.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۶۷–۶۸؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۲۶.</ref> این فرقه نیز به شاخههایی چون اسماعیلیه خالصه، داوودیه، دروزیه، نزاریه و قرامطه تقسیم شدند.<ref>جعفریان، اطلس شیعه، ۲۹.</ref> | [[اسماعیلیه]]، معتقدان به امامت اسماعیل فرزند امامصادق(ع) هستند و با اینکه اسماعیل در حیات پدر خود از دنیا رفت، این گروه در مرگ او اختلاف کردند و با انتقال امامت به فرزندان اسماعیل، فرقهای نو ساختند.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۶۷–۶۸؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۲۶.</ref> این فرقه نیز به شاخههایی چون اسماعیلیه خالصه، داوودیه، دروزیه، نزاریه و قرامطه تقسیم شدند.<ref>جعفریان، اطلس شیعه، ۲۹.</ref> | ||
[[غلات|غُلات]] نیز که به نوعی الوهیت یا نبوت ائمه (ع) معتقد بودند، به شیعه انتساب داده شدهاند<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱؛ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۲۴۸.</ref>؛ ولی ائمه شیعه (ع) انتساب این گروه را به خود نپذیرفتهاند، بلکه آنان را رانده و انکار کردهاند و اعتقادات آنان را [[کفر]] شمردهاند و آنان را نفرین کردهاند.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۸/۳۳۴–۳۳۵.</ref> علمای شیعه نیز غالیان را جزو شیعه و حتی مسلمان هم نمیدانند.<ref>صدوق، الاعتقادات، ۹۷–۱۰۱؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱–۱۳۶؛ حلی، انوار الملکوت، ۲۰۲.</ref> این فرقه به شاخههای گوناگونی تقسیم شدند که ازجمله آنان حرفیه، شبک، خطابیه و نصیریه را میتوان نام برد.<ref>مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۱۵۸–۱۸۵.</ref> | [[غلات|غُلات]] نیز که به نوعی الوهیت یا نبوت ائمه(ع) معتقد بودند، به شیعه انتساب داده شدهاند<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱؛ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۲۴۸.</ref>؛ ولی ائمه شیعه(ع) انتساب این گروه را به خود نپذیرفتهاند، بلکه آنان را رانده و انکار کردهاند و اعتقادات آنان را [[کفر]] شمردهاند و آنان را نفرین کردهاند.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۸/۳۳۴–۳۳۵.</ref> علمای شیعه نیز غالیان را جزو شیعه و حتی مسلمان هم نمیدانند.<ref>صدوق، الاعتقادات، ۹۷–۱۰۱؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱–۱۳۶؛ حلی، انوار الملکوت، ۲۰۲.</ref> این فرقه به شاخههای گوناگونی تقسیم شدند که ازجمله آنان حرفیه، شبک، خطابیه و نصیریه را میتوان نام برد.<ref>مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۱۵۸–۱۸۵.</ref> | ||
علویان [[سوریه]] و [[ترکیه]] نیز خود را از شیعیان شمردهاند و [[غلو]] را که برخی از دیگر فرقهها به آنان نسبت میدهند، رد میکنند.<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۸/۴۰۵–۴۰۷؛ کرامر، علویان سوریه، ۳۲۵–۳۲۶.</ref> | علویان [[سوریه]] و [[ترکیه]] نیز خود را از شیعیان شمردهاند و [[غلو]] را که برخی از دیگر فرقهها به آنان نسبت میدهند، رد میکنند.<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۸/۴۰۵–۴۰۷؛ کرامر، علویان سوریه، ۳۲۵–۳۲۶.</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
[[امامخمینی]] در کتابهای فقهی خود، به بعضی فرقههای اسلامی همچون نواصب، مجسّمه، مجبّره از اهل سنت و زیدیه، واقفیه و مفوضه از شیعه اشاره کرده و غُلات را مسلمان ندانستهاست.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵ و ۲/۳۴۹؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹–۴۶۰.</ref> | [[امامخمینی]] در کتابهای فقهی خود، به بعضی فرقههای اسلامی همچون نواصب، مجسّمه، مجبّره از اهل سنت و زیدیه، واقفیه و مفوضه از شیعه اشاره کرده و غُلات را مسلمان ندانستهاست.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵ و ۲/۳۴۹؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹–۴۶۰.</ref> | ||
از سوی دیگر، امامخمینی در آثار خود، در تحکیم و تقویت مبانی مذهب شیعه کوشیدهاست. [[کتاب کشف اسرار]] از نخستین نوشتههای ایشان در دفاع از عقاید شیعه است؛ چنانکه در دیگر کتابها و آثار ایشان نیز همین دیده میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۹۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۷.</ref> ایشان در آثار و سخنرانیهای خود دربارهٔ ویژگیها و وظایف شیعیان سخن گفتهاست<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۸–۵۷۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۹۰–۲۹۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۷، ۵۳۲ و ۱۵/۳۳۰.</ref> و در وصیتنامه خود به پیروی از مذهب حق دوازدهامامی افتخار کرده و برخی نعمتهای الهی را که از طریق اهل بیت (ع) به مردم رسیده، برشمرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶–۳۹۷.</ref>؛ چنانکه در مقابله با برخی منحرفان از گروههای اسلامی و غیر اسلامی که علیه تشیع و اعتقادات آن سخن میگفتند و برخی از آنان خود را از طرفداران امامخمینی معرفی میکردند، بر جایگاه والا و مقدس مذهب تشیع و برخی ویژگیهای آن ازجمله مقابله آن با [[بیگانگان]] و دستنشاندگان آنان تأکید کرد و دربارهٔ دسیسههای دشمنان برای شکستن این سد استوار هشدار داد و بهشدت رفتار چنین گروههای منحرفی را محکوم و مردود ساخت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۳–۲۰۵.</ref> | از سوی دیگر، امامخمینی در آثار خود، در تحکیم و تقویت مبانی مذهب شیعه کوشیدهاست. [[کتاب کشف اسرار]] از نخستین نوشتههای ایشان در دفاع از عقاید شیعه است؛ چنانکه در دیگر کتابها و آثار ایشان نیز همین دیده میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۹۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۷.</ref> ایشان در آثار و سخنرانیهای خود دربارهٔ ویژگیها و وظایف شیعیان سخن گفتهاست<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۸–۵۷۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۹۰–۲۹۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۷، ۵۳۲ و ۱۵/۳۳۰.</ref> و در وصیتنامه خود به پیروی از مذهب حق دوازدهامامی افتخار کرده و برخی نعمتهای الهی را که از طریق اهل بیت(ع) به مردم رسیده، برشمرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶–۳۹۷.</ref>؛ چنانکه در مقابله با برخی منحرفان از گروههای اسلامی و غیر اسلامی که علیه تشیع و اعتقادات آن سخن میگفتند و برخی از آنان خود را از طرفداران امامخمینی معرفی میکردند، بر جایگاه والا و مقدس مذهب تشیع و برخی ویژگیهای آن ازجمله مقابله آن با [[بیگانگان]] و دستنشاندگان آنان تأکید کرد و دربارهٔ دسیسههای دشمنان برای شکستن این سد استوار هشدار داد و بهشدت رفتار چنین گروههای منحرفی را محکوم و مردود ساخت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۳–۲۰۵.</ref> | ||
== تاریخ تشیع == | == تاریخ تشیع == | ||
شیعیان پس از درگذشت پیامبر(ص) در آغاز، فعالیتهایی برای [[خلافت امیرالمؤمنین علی(ع)]] انجام دادند<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۲۵–۱۲۶.</ref> و برای احقاق حق امامعلی (ع) با مخالفان گفتگو و مناظره کردند<ref>شرفالدین، المراجعات، ۱۸۰.</ref> و سرانجام بنا به سفارش امیرالمؤمنین (ع)<ref>نهج البلاغه، ن۶۲، ۴۸۲.</ref> برای رعایت مصالح اسلام و از سر تقیه سکوت کردند. امامخمینی [[فاطمه زهرا(س)]]، امامحسن (ع)، امامحسین (ع)، ابوذر غفاری، مقداد و عمار را از کسانی شمرده که برای حقانیت راه آن حضرت با خلفای وقت احتجاج کردند.<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۵–۳۴۶.</ref> [[سلمان فارسی]] نیز که از شیعیان و تابع امیرالمؤمنین (ع) بود،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۱۹.</ref> دربارهٔ حقانیت راه امامعلی (ع) با مخالفان مناظره کرد.<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.</ref> یاران امامعلی(ع) در زمان خلافت ایشان برای تحکیم و گسترش اسلام اصیل و مبانی اعتقادی و احکام راستین آن تلاش کردهاند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷۹؛ ابناعثم، الفتوح، ۲/۴۳۴–۴۳۶.</ref> | شیعیان پس از درگذشت پیامبر(ص) در آغاز، فعالیتهایی برای [[خلافت امیرالمؤمنین علی(ع)]] انجام دادند<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۲۵–۱۲۶.</ref> و برای احقاق حق امامعلی(ع) با مخالفان گفتگو و مناظره کردند<ref>شرفالدین، المراجعات، ۱۸۰.</ref> و سرانجام بنا به سفارش امیرالمؤمنین(ع)<ref>نهج البلاغه، ن۶۲، ۴۸۲.</ref> برای رعایت مصالح اسلام و از سر تقیه سکوت کردند. امامخمینی [[فاطمه زهرا(س)]]، امامحسن(ع)، امامحسین(ع)، ابوذر غفاری، مقداد و عمار را از کسانی شمرده که برای حقانیت راه آن حضرت با خلفای وقت احتجاج کردند.<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۵–۳۴۶.</ref> [[سلمان فارسی]] نیز که از شیعیان و تابع امیرالمؤمنین(ع) بود،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۱۹.</ref> دربارهٔ حقانیت راه امامعلی(ع) با مخالفان مناظره کرد.<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.</ref> یاران امامعلی(ع) در زمان خلافت ایشان برای تحکیم و گسترش اسلام اصیل و مبانی اعتقادی و احکام راستین آن تلاش کردهاند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷۹؛ ابناعثم، الفتوح، ۲/۴۳۴–۴۳۶.</ref> | ||
امامخمینی [[عمار یاسر]] را از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) میداند که زندگی خود را در دفاع از راه عدالت به پایان برد و سرانجام ـ چنانکه پیامبر (ص) خبر داده بود ـ در نودسالگی در [[صفین]] به دست گروه طغیانگر شام به سرکردگی [[معاویةبنابیسفیان]] به [[شهادت]] رسید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.</ref> | امامخمینی [[عمار یاسر]] را از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) میداند که زندگی خود را در دفاع از راه عدالت به پایان برد و سرانجام ـ چنانکه پیامبر(ص) خبر داده بود ـ در نودسالگی در [[صفین]] به دست گروه طغیانگر شام به سرکردگی [[معاویةبنابیسفیان]] به [[شهادت]] رسید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.</ref> | ||
این روند در دوره پیشوایی امامحسن (ع) ادامه یافت و یاران راستین آن حضرت در کنار امامشان به فعالیت پرداختند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۱۴.</ref> امامحسن (ع) با امکانات اندک خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۸۷.</ref> به جنگ معاویه رفت<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۵۶۸.</ref> تا در نهایت شرایط برای ادامه جنگ دشوار شد و برای حفظ کیان تشیع با معاویه صلح کرد<ref>اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۲/۱۶۱–۱۶۴.</ref> {{ببینید| | این روند در دوره پیشوایی امامحسن(ع) ادامه یافت و یاران راستین آن حضرت در کنار امامشان به فعالیت پرداختند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۱۴.</ref> امامحسن(ع) با امکانات اندک خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۸۷.</ref> به جنگ معاویه رفت<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۵۶۸.</ref> تا در نهایت شرایط برای ادامه جنگ دشوار شد و برای حفظ کیان تشیع با معاویه صلح کرد<ref>اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۲/۱۶۱–۱۶۴.</ref> {{ببینید|امامحسن(ع)}}. در دوره حکومت معاویه امان و امنیت از جان و اموال شیعیان علی(ع) برداشته شد<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۳–۴۷.</ref> و والیان اموی در هرکوی و برزن، شیعیان را تعقیب میکردند.<ref>مدنی، الدرجات الرفیعة، ۶–۸؛ مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۳۲.</ref> | ||
ادامه این جریان به قیام امامحسین (ع)، [[حادثه کربلا]] و شهادت امامحسین (ع) و یاران آن حضرت انجامید {{ببینید|سیدالشهدا (ع)|عاشورا}}. امامخمینی شیعیان جهان را در طول تاریخ مظلوم و آنان را مورد ستم مستبدان شمرده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.</ref> و یادآور شدهاست در دوره بنیامیه و روزگار ابنزیاد و [[حجاجبنیوسف ثقفی]] شیعیان را به اندک بهانهای بازداشت و اذیت میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۶۸.</ref> ایشان [[میثم تمار]] را زبان گویای اسلام و شیعیان علی (ع) خوانده که جلادان معاویه بدترین شکنجهها را دربارهٔ وی اعمال کردند و زبان و دستهایش را قطع کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.</ref> با این همه بهویژه با حادثه کربلا نه تنها مذهب شیعه تضعیف نشد، بلکه شیعه تثبیت شد.<ref>فیاض، تاریخ اسلام، ۱۷۷–۱۸۲.</ref> | ادامه این جریان به قیام امامحسین(ع)، [[حادثه کربلا]] و شهادت امامحسین(ع) و یاران آن حضرت انجامید {{ببینید|سیدالشهدا(ع)|عاشورا}}. امامخمینی شیعیان جهان را در طول تاریخ مظلوم و آنان را مورد ستم مستبدان شمرده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.</ref> و یادآور شدهاست در دوره بنیامیه و روزگار ابنزیاد و [[حجاجبنیوسف ثقفی]] شیعیان را به اندک بهانهای بازداشت و اذیت میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۶۸.</ref> ایشان [[میثم تمار]] را زبان گویای اسلام و شیعیان علی(ع) خوانده که جلادان معاویه بدترین شکنجهها را دربارهٔ وی اعمال کردند و زبان و دستهایش را قطع کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.</ref> با این همه بهویژه با حادثه کربلا نه تنها مذهب شیعه تضعیف نشد، بلکه شیعه تثبیت شد.<ref>فیاض، تاریخ اسلام، ۱۷۷–۱۸۲.</ref> | ||
فشار بر شیعیان در دوران عباسیان (۱۳۲–۶۵۶ق) نیز ادامه داشت.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۷/۵۵؛ اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۴۷۸.</ref> عباسیان نیز با اینکه ادعای طرفداری از اهل بیت پیامبر (ص) داشتند،<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۵/۳۸۱.</ref> جمع زیادی از فرزندان و یاران امامان (ع) را زندانی کردند یا به [[شهادت]] رساندند.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ۳/۲۹۷–۲۹۹.</ref> امامصادق (ع) با استفاده از درگیری بنیعباس و بنیامیه توانست به مذهب شیعه رونقی تازه بخشد و شیعه با استفاده از این فرصت از سرچشمه [[علم]] و [[عرفان]] اسلام سیراب شد و احادیث اهل بیت (ع) و تبلیغ از ولایت آنان آشکار شد<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۹۸–۹۹.</ref> {{ببینید|امامصادق (ع)}}. | فشار بر شیعیان در دوران عباسیان (۱۳۲–۶۵۶ق) نیز ادامه داشت.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۷/۵۵؛ اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۴۷۸.</ref> عباسیان نیز با اینکه ادعای طرفداری از اهل بیت پیامبر(ص) داشتند،<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۵/۳۸۱.</ref> جمع زیادی از فرزندان و یاران امامان(ع) را زندانی کردند یا به [[شهادت]] رساندند.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ۳/۲۹۷–۲۹۹.</ref> امامصادق(ع) با استفاده از درگیری بنیعباس و بنیامیه توانست به مذهب شیعه رونقی تازه بخشد و شیعه با استفاده از این فرصت از سرچشمه [[علم]] و [[عرفان]] اسلام سیراب شد و احادیث اهل بیت(ع) و تبلیغ از ولایت آنان آشکار شد<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۹۸–۹۹.</ref> {{ببینید|امامصادق(ع)}}. | ||
در دوره امامکاظم (ع) محدودیت شیعیان و بهویژه آن حضرت شدّت یافت و ایشان سالها در زندان و حصر به سر برد {{ببینید|امامکاظم (ع)}}. فرصت دوره امامصادق (ع) در دوره امامرضا (ع) نیز رخ داد و حتی امید به اینکه [[بنیهاشم]] و علویان خلافت را به دست گیرند، افزایش یافت. شیعه ریشههای خود را تا اعماق دربار مأمون پیش برد؛ چنانکه برخی از کارگزاران مؤثر حکومت عباسی، شیعه بودند و این شرایط، مأمون را به ولایتعهدی امامرضا (ع) وادار کرد<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۱۱۰–۱۱۲.</ref> {{ببینید|امامرضا (ع)}}. پس از مأمون دوباره فشار بر شیعه شدت گرفت<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۱۱۹–۱۲۰.</ref> و به جز شیعیانِ برخی از شهرها مانند قم یا شیعیان ساکن در حوزه مدیریت دولتهای کوچک شیعی، دیگر شیعیان در آن روزگار پیوسته در حال استتار و [[تقیه]] به سر میبردند.<ref>مدنی، الدرجات الرفیعة، ۸.</ref> امام زمان مهدی موعود (ع) در این شرایط متولد شد و به امر خدا از دیدگان مردم پنهان شد<ref>نعمانی، الغیبه، ۱۴۰–۱۴۱.</ref> {{ببینید|امام زمان (ع)|مهدویت}}. | در دوره امامکاظم(ع) محدودیت شیعیان و بهویژه آن حضرت شدّت یافت و ایشان سالها در زندان و حصر به سر برد {{ببینید|امامکاظم(ع)}}. فرصت دوره امامصادق(ع) در دوره امامرضا(ع) نیز رخ داد و حتی امید به اینکه [[بنیهاشم]] و علویان خلافت را به دست گیرند، افزایش یافت. شیعه ریشههای خود را تا اعماق دربار مأمون پیش برد؛ چنانکه برخی از کارگزاران مؤثر حکومت عباسی، شیعه بودند و این شرایط، مأمون را به ولایتعهدی امامرضا(ع) وادار کرد<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۱۱۰–۱۱۲.</ref> {{ببینید|امامرضا(ع)}}. پس از مأمون دوباره فشار بر شیعه شدت گرفت<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۱۱۹–۱۲۰.</ref> و به جز شیعیانِ برخی از شهرها مانند قم یا شیعیان ساکن در حوزه مدیریت دولتهای کوچک شیعی، دیگر شیعیان در آن روزگار پیوسته در حال استتار و [[تقیه]] به سر میبردند.<ref>مدنی، الدرجات الرفیعة، ۸.</ref> امام زمان مهدی موعود(ع) در این شرایط متولد شد و به امر خدا از دیدگان مردم پنهان شد<ref>نعمانی، الغیبه، ۱۴۰–۱۴۱.</ref> {{ببینید|امام زمان(ع)|مهدویت}}. | ||
در نگاه امامخمینی شیعیان هماکنون نیز مظلوماند؛ چنانکه در اوج [[انقلاب اسلامی]] و کشتار مردم ایران به دست [[محمدرضا پهلوی]]، برخی از سران کشورهای اسلامی سرکوب شیعیان را به دست پهلوی روا و جایز میدانستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۴۸.</ref> به باور ایشان با آنکه شیعیان در رأس موحدان جهان جای دارند، بعضی از طایفههای اسلامی که عقاید و کتابهایشان گواه الحاد و شرکشان است، بر اثر دشمنی با اهل بیت (ع)، شیعیان را متهم به [[شرک]] و [[کفر]] میکنند و با اغفال مردمِ بیخبر، از این منظر جنایتی غیرقابل جبران در حق بشریت مرتکب میشوند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.</ref>؛ چنانکه در برخی کشورهای اسلامی بهرغم جمعیت فراوان آنان از جایگاه و حقوق خود بازداشته شدهاند؛ ازجمله در [[پاکستان]] که امامخمینی چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر مختار این کشور همراه با ابلاغ سلام به مردم پاکستان و تأکید بر [[وحدت مسلمانان|وحدت و برادری مسلمانان]] و لزوم مبارزه برای قطع دست استعمارگران و دستیابی به حقوق خود، از دولت این کشور خواست به شیعیان احترام بیشتری بگذارد و مذهب شیعه را که در آن زمان بیش از ده میلیون نفر میشدند، به رسمیت بشناسد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۷.</ref> {{ببینید|پاکستان}}. | در نگاه امامخمینی شیعیان هماکنون نیز مظلوماند؛ چنانکه در اوج [[انقلاب اسلامی]] و کشتار مردم ایران به دست [[محمدرضا پهلوی]]، برخی از سران کشورهای اسلامی سرکوب شیعیان را به دست پهلوی روا و جایز میدانستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۴۸.</ref> به باور ایشان با آنکه شیعیان در رأس موحدان جهان جای دارند، بعضی از طایفههای اسلامی که عقاید و کتابهایشان گواه الحاد و شرکشان است، بر اثر دشمنی با اهل بیت(ع)، شیعیان را متهم به [[شرک]] و [[کفر]] میکنند و با اغفال مردمِ بیخبر، از این منظر جنایتی غیرقابل جبران در حق بشریت مرتکب میشوند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.</ref>؛ چنانکه در برخی کشورهای اسلامی بهرغم جمعیت فراوان آنان از جایگاه و حقوق خود بازداشته شدهاند؛ ازجمله در [[پاکستان]] که امامخمینی چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر مختار این کشور همراه با ابلاغ سلام به مردم پاکستان و تأکید بر [[وحدت مسلمانان|وحدت و برادری مسلمانان]] و لزوم مبارزه برای قطع دست استعمارگران و دستیابی به حقوق خود، از دولت این کشور خواست به شیعیان احترام بیشتری بگذارد و مذهب شیعه را که در آن زمان بیش از ده میلیون نفر میشدند، به رسمیت بشناسد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۷.</ref> {{ببینید|پاکستان}}. | ||
== ورود تشیع به ایران == | == ورود تشیع به ایران == | ||
ورود و گسترش تشیع در ایران تدریجی بود. ایرانیان ملتی باهوش و با فرهنگ و تمدن بودند و به [[اسلام]] از هر آیین دیگری، بیشتر روی خوش نشان دادند و روح و معنای اسلام را در خاندان رسالت یافتند و تنها خاندان پیامبر (ص) پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۷.</ref> ایرانیان از آغاز ورود اسلام به ایران به خاندان پیامبر (ع) علاقهمند شدند و ایشان را پناهگاه عدل اسلامی در برابر [[مستکبران]] میدانستند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۷.</ref> ایرانیانِ نومسلمان مورد توجه و عنایت امامعلی (ع) بودند<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۲۸۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۱۱۸.</ref>؛ چنانکه به عنوان نمونه به گزارشی مردم غور خراسان در زمان حکومت آن حضرت (ع)، اسلام و تشیع را پذیرفتند و حکم امارت غوریان به دست آن حضرت نوشته شد و آنان از فرمان معاویه بر دشنام به امامعلی (ع) سرپیچی کردند.<ref>ارزگانی، بررسی اندیشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۱۶–۱۱۷.</ref> پس از شهادت امامحسین (ع) در [[کربلا]] ایرانیان در خونخواهی آن حضرت پیشقدم بودند و عده بسیاری از سپاهیان مختار ایرانی بودند.<ref>تشید، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۷–۱۳۸.</ref> | ورود و گسترش تشیع در ایران تدریجی بود. ایرانیان ملتی باهوش و با فرهنگ و تمدن بودند و به [[اسلام]] از هر آیین دیگری، بیشتر روی خوش نشان دادند و روح و معنای اسلام را در خاندان رسالت یافتند و تنها خاندان پیامبر(ص) پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۷.</ref> ایرانیان از آغاز ورود اسلام به ایران به خاندان پیامبر(ع) علاقهمند شدند و ایشان را پناهگاه عدل اسلامی در برابر [[مستکبران]] میدانستند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۷.</ref> ایرانیانِ نومسلمان مورد توجه و عنایت امامعلی(ع) بودند<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۲۸۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۱۱۸.</ref>؛ چنانکه به عنوان نمونه به گزارشی مردم غور خراسان در زمان حکومت آن حضرت(ع)، اسلام و تشیع را پذیرفتند و حکم امارت غوریان به دست آن حضرت نوشته شد و آنان از فرمان معاویه بر دشنام به امامعلی(ع) سرپیچی کردند.<ref>ارزگانی، بررسی اندیشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۱۶–۱۱۷.</ref> پس از شهادت امامحسین(ع) در [[کربلا]] ایرانیان در خونخواهی آن حضرت پیشقدم بودند و عده بسیاری از سپاهیان مختار ایرانی بودند.<ref>تشید، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۷–۱۳۸.</ref> | ||
از پایان سده اول هجری، کوفه از مناطق ایران و پیوسته به قلمرو مسلمانان، مرکز تجمع و فعالیت شیعیان بود.<ref>آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۳۸۲–۴۰۶.</ref> [[قم]] نیز در این سده به یکی از پایگاههای بانفوذ شیعه تبدیل شد<ref>قمی، تاریخ قم، ۲۴۲–۲۶۴.</ref> و این نفوذ با حکومتهای علویان طبرستان<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۴/۲۹.</ref> و آل بویه در [[ایران]] و [[عراق]] و دیگر دولتهای شیعی گسترش یافت.<ref>جعفریان، اطلس شیعه، ۱۵۸–۱۶۱.</ref> به گفته امامخمینی ایران ازجمله مناطقی بود که با آغوش باز به اسلام و تشیع روی آورد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳.</ref> و به عنوان مهد اسلام و تشیع مطرح شد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴.</ref> و مجاهدتهای ایرانیان در دوره انقلاب اسلامی در گسترش مذهب شیعه مؤثر بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۸۴.</ref> | از پایان سده اول هجری، کوفه از مناطق ایران و پیوسته به قلمرو مسلمانان، مرکز تجمع و فعالیت شیعیان بود.<ref>آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۳۸۲–۴۰۶.</ref> [[قم]] نیز در این سده به یکی از پایگاههای بانفوذ شیعه تبدیل شد<ref>قمی، تاریخ قم، ۲۴۲–۲۶۴.</ref> و این نفوذ با حکومتهای علویان طبرستان<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۴/۲۹.</ref> و آل بویه در [[ایران]] و [[عراق]] و دیگر دولتهای شیعی گسترش یافت.<ref>جعفریان، اطلس شیعه، ۱۵۸–۱۶۱.</ref> به گفته امامخمینی ایران ازجمله مناطقی بود که با آغوش باز به اسلام و تشیع روی آورد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳.</ref> و به عنوان مهد اسلام و تشیع مطرح شد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴.</ref> و مجاهدتهای ایرانیان در دوره انقلاب اسلامی در گسترش مذهب شیعه مؤثر بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۸۴.</ref> | ||
== دولتهای شیعی == | == دولتهای شیعی == | ||
صرف نظر از دوران خلافت امیرالمؤمنین (ع) و دوره کوتاه خلافت امامحسن مجتبی (ع) در تاریخ اسلامی، حکومتهای شیعی چندی در معنای عام آن تشکیل شدهاست؛ ازجمله دولت ادریسیان (۱۱۲–۳۷۵ق)<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۳/۳۵۱؛ مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۶۰.</ref> به بنیانگذاریِ ادریس فرزند عبدالله فرزند امامحسن (ع) در منطقه مراکش، از نخستین دولتهای شیعی بود که در پایان سده دوم هجری تشکیل شد.<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۳/۳۵۱.</ref> | صرف نظر از دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع) و دوره کوتاه خلافت امامحسن مجتبی(ع) در تاریخ اسلامی، حکومتهای شیعی چندی در معنای عام آن تشکیل شدهاست؛ ازجمله دولت ادریسیان (۱۱۲–۳۷۵ق)<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۳/۳۵۱؛ مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۶۰.</ref> به بنیانگذاریِ ادریس فرزند عبدالله فرزند امامحسن(ع) در منطقه مراکش، از نخستین دولتهای شیعی بود که در پایان سده دوم هجری تشکیل شد.<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۳/۳۵۱.</ref> | ||
در پایان سده سوم نیز چندین دولت شیعی در مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی بنیان نهاده شدند؛ ازجمله دولت علویان در طبرستان (۲۵۰–۹۶۰ق) به دست [[حسنبنزید]] از نوادگان امامحسن مجتبی (ع)،<ref>مرعشی، سیدظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، ۴۰–۴۵.</ref> دولت زیدیان یمن (۲۸۴–۱۳۸۲ق) به بنیانگذاری یحییبنحسن معروف به الهادی الی الحق،<ref>زباره الحسنی، تاریخ الائمهٔ الزیدیهٔ، ۱۱–۱۳.</ref> دولت فاطمیان در آفریقا (۲۹۶–۵۶۷ق)<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۲۶۹–۲۷۷.</ref> و حمدانیان<ref>انطیقهچی، بررسی روابط دولتهای شیعی در قرن چهارم هجری، ۱۲–۱۳.</ref> که بیش از صد سال (۲۸۱–۴۰۲ق) در [[حلب]] و موصل حکومتی نیمهمستقل داشتند.<ref>فیصل سامر، دولت حمدانیان، ۳۱۱؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۲۳.</ref> سده چهارم، زمان گسترش تشیع بود و بریدیان توانستند حکومت را در عراق به دست بگیرند.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۳۷۲–۳۸۰، ۴۴۹ و ۶۴۸.</ref> | در پایان سده سوم نیز چندین دولت شیعی در مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی بنیان نهاده شدند؛ ازجمله دولت علویان در طبرستان (۲۵۰–۹۶۰ق) به دست [[حسنبنزید]] از نوادگان امامحسن مجتبی(ع)،<ref>مرعشی، سیدظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، ۴۰–۴۵.</ref> دولت زیدیان یمن (۲۸۴–۱۳۸۲ق) به بنیانگذاری یحییبنحسن معروف به الهادی الی الحق،<ref>زباره الحسنی، تاریخ الائمهٔ الزیدیهٔ، ۱۱–۱۳.</ref> دولت فاطمیان در آفریقا (۲۹۶–۵۶۷ق)<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۲۶۹–۲۷۷.</ref> و حمدانیان<ref>انطیقهچی، بررسی روابط دولتهای شیعی در قرن چهارم هجری، ۱۲–۱۳.</ref> که بیش از صد سال (۲۸۱–۴۰۲ق) در [[حلب]] و موصل حکومتی نیمهمستقل داشتند.<ref>فیصل سامر، دولت حمدانیان، ۳۱۱؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۲۳.</ref> سده چهارم، زمان گسترش تشیع بود و بریدیان توانستند حکومت را در عراق به دست بگیرند.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۳۷۲–۳۸۰، ۴۴۹ و ۶۴۸.</ref> | ||
[[سلسله آلبویه]] از حکومتهای پرقدرت شیعه بودند که در دولت بنیعباس رشد کردند و بهتدریج از مرحله وزارت حاکمان عباسی، خود به حکومت رسیدند و بیش از یک قرن (۳۲۱–۴۴۷ق) بر بخش بزرگی از عراق به مرکزیت بغداد و ایران به مرکزیت فارس و [[ری]] حکومت کردند.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۳۷۲–۳۸۰، ۴۴۹ و ۶۴۸؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۹۳–۳۰۰.</ref> با برافتادن خلافت بنیعباس به دست مغولان در سده هفتم، عالمان شیعه ازجمله [[خواجهنصیرالدین طوسی]] با نزدیکشدن به مغولان از سر [[تقیه]] و برای کمک به مظلوم<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶–۴۳۷.</ref> توانستند مغولان را متعادل سازند و از کشتهشدن بیگناهان و اسیرشدن عالمان و اهل هنر، و هرج و مرج جلوگیری کنند.<ref>مدرس رضوی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، ۲۷–۲۸.</ref> مغولان متأثر از آموزههای مکتب شیعه بهتدریج مسلمان شدند و شیعه در حکومت محمد خدابنده رونقی تازه یافت.<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۳۰۰–۳۰۵.</ref> سادات مرعشی نیز بیش از سه دهه (۷۶۰–۷۹۴ق) در مازندران سلطنت کردند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۲/۳۸۰؛ اقبال آشتیانی، ظهور تیمور، ۷۰–۷۱.</ref> | [[سلسله آلبویه]] از حکومتهای پرقدرت شیعه بودند که در دولت بنیعباس رشد کردند و بهتدریج از مرحله وزارت حاکمان عباسی، خود به حکومت رسیدند و بیش از یک قرن (۳۲۱–۴۴۷ق) بر بخش بزرگی از عراق به مرکزیت بغداد و ایران به مرکزیت فارس و [[ری]] حکومت کردند.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۳۷۲–۳۸۰، ۴۴۹ و ۶۴۸؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۹۳–۳۰۰.</ref> با برافتادن خلافت بنیعباس به دست مغولان در سده هفتم، عالمان شیعه ازجمله [[خواجهنصیرالدین طوسی]] با نزدیکشدن به مغولان از سر [[تقیه]] و برای کمک به مظلوم<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶–۴۳۷.</ref> توانستند مغولان را متعادل سازند و از کشتهشدن بیگناهان و اسیرشدن عالمان و اهل هنر، و هرج و مرج جلوگیری کنند.<ref>مدرس رضوی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، ۲۷–۲۸.</ref> مغولان متأثر از آموزههای مکتب شیعه بهتدریج مسلمان شدند و شیعه در حکومت محمد خدابنده رونقی تازه یافت.<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۳۰۰–۳۰۵.</ref> سادات مرعشی نیز بیش از سه دهه (۷۶۰–۷۹۴ق) در مازندران سلطنت کردند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۲/۳۸۰؛ اقبال آشتیانی، ظهور تیمور، ۷۰–۷۱.</ref> | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
== نقش شیعه در گسترش علوم و تمدن == | == نقش شیعه در گسترش علوم و تمدن == | ||
شیعه در تاریخ اسلام کارنامهای درخشان دارد و ریشه بسیاری از دانشهای اصیل اسلامی از [[تفسیر]]، [[قرائت قرآن]]، [[حکمت]]، [[فقه]] و [[ادبیات]] به امیرالمؤمنین (ع) و پیروان آن حضرت بر میگردد.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۹–۲۰.</ref> شیعه در دانش تفسیر قرآن، علوم حدیث، علم فقه، [[علم کلام]]، حکمت، ادبیات و تاریخ جلودار همه فرقههای اسلامی است.<ref>صدر، الشیعهٔ و فنون الاسلام، ۴۱۷، ۶۱، ۱۴۷ و ۲۷۵.</ref> امامخمینی کتابهایی مانند [[نهج البلاغه]] و [[صحیفه سجادیه]] را سرشار از علوم و معارف الهی و [[اسما و صفات]] و شئون حق میداند که بدون [[حجب|حجاب]] اصطلاحات و قیود بیان شدهاند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۴.</ref> ایشان [[فقه]] شیعه را غنیترین فقه دنیا میشمارد که علمای شیعه با بیان فروع مختلف و زحمتهای فراوان آن را حفظ کردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۹.</ref> ایشان با تأکید بر اعتبار فقه و اجتهاد شیعی و لزوم ادامه آن، فقه شیعه را فقهی پویا برشمرده که زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در آناند {{ببینید|اجتهاد|فقه}}. | شیعه در تاریخ اسلام کارنامهای درخشان دارد و ریشه بسیاری از دانشهای اصیل اسلامی از [[تفسیر]]، [[قرائت قرآن]]، [[حکمت]]، [[فقه]] و [[ادبیات]] به امیرالمؤمنین(ع) و پیروان آن حضرت بر میگردد.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۹–۲۰.</ref> شیعه در دانش تفسیر قرآن، علوم حدیث، علم فقه، [[علم کلام]]، حکمت، ادبیات و تاریخ جلودار همه فرقههای اسلامی است.<ref>صدر، الشیعهٔ و فنون الاسلام، ۴۱۷، ۶۱، ۱۴۷ و ۲۷۵.</ref> امامخمینی کتابهایی مانند [[نهج البلاغه]] و [[صحیفه سجادیه]] را سرشار از علوم و معارف الهی و [[اسما و صفات]] و شئون حق میداند که بدون [[حجب|حجاب]] اصطلاحات و قیود بیان شدهاند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۴.</ref> ایشان [[فقه]] شیعه را غنیترین فقه دنیا میشمارد که علمای شیعه با بیان فروع مختلف و زحمتهای فراوان آن را حفظ کردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۹.</ref> ایشان با تأکید بر اعتبار فقه و اجتهاد شیعی و لزوم ادامه آن، فقه شیعه را فقهی پویا برشمرده که زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در آناند {{ببینید|اجتهاد|فقه}}. | ||
از سوی دیگر، شیعه با بهرهگیری از مضامین عمیق قرآن و سنت و آموزههای باطنی اهل بیت (ع)، معتقد به حقایق باطنی در شریعت است و شریعت را با طریقت و حقیقت پیوند میزند<ref>آملی، جامع الاسرار، ۳۸.</ref> {{ببینید|شریعت، طریقت و حقیقت}}. عرفان در شیعه بر محور ولایت و خلافت انسانِ کامل و [[محبت و عشق|عشق و محبت]] شکل گرفتهاست<ref>کربن، مقدمه جامع الاسرار، ۴۴.</ref> {{ببینید|انسان کامل|خلافت و ولایت}}؛ اگرچه بعضی گرایشهای عرفانی در شیعه دچار انحراف شدهاند که از آنان به صوفیان جاهل تعبیر میشود.<ref>آملی، انوار الحقیقه، ۵۹۸؛ ملاصدرا، ۲۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۳.</ref> علمای شیعه برخی از افکار متصوفه را که متمایز با مبانی شیعهاند، رد کردهاند و برخی از عارفان شیعی مانند سیدحیدر آملی به تبیین درست و تفکیک افکار عرفانیِ درست از نادرست همت گماشتهاند و سازگاری عرفان را با مکتب شیعه نشان دادهاند.<ref>کربن، مقدمه جامع الاسرار، ۳۰.</ref> به اعتقاد سیدحیدر آملی تصوف و تشیع دارای یک مرجع و یک مشرباند و مرجع هر دو امامعلی (ع) و اولاد و فرزندان او میباشد.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۴.</ref> | از سوی دیگر، شیعه با بهرهگیری از مضامین عمیق قرآن و سنت و آموزههای باطنی اهل بیت(ع)، معتقد به حقایق باطنی در شریعت است و شریعت را با طریقت و حقیقت پیوند میزند<ref>آملی، جامع الاسرار، ۳۸.</ref> {{ببینید|شریعت، طریقت و حقیقت}}. عرفان در شیعه بر محور ولایت و خلافت انسانِ کامل و [[محبت و عشق|عشق و محبت]] شکل گرفتهاست<ref>کربن، مقدمه جامع الاسرار، ۴۴.</ref> {{ببینید|انسان کامل|خلافت و ولایت}}؛ اگرچه بعضی گرایشهای عرفانی در شیعه دچار انحراف شدهاند که از آنان به صوفیان جاهل تعبیر میشود.<ref>آملی، انوار الحقیقه، ۵۹۸؛ ملاصدرا، ۲۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۳.</ref> علمای شیعه برخی از افکار متصوفه را که متمایز با مبانی شیعهاند، رد کردهاند و برخی از عارفان شیعی مانند سیدحیدر آملی به تبیین درست و تفکیک افکار عرفانیِ درست از نادرست همت گماشتهاند و سازگاری عرفان را با مکتب شیعه نشان دادهاند.<ref>کربن، مقدمه جامع الاسرار، ۳۰.</ref> به اعتقاد سیدحیدر آملی تصوف و تشیع دارای یک مرجع و یک مشرباند و مرجع هر دو امامعلی(ع) و اولاد و فرزندان او میباشد.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۴.</ref> | ||
امامخمینی نیز بر این اعتقاد است که بسیاری از حکما و عرفا از شیعیان خالص امیرالمؤمنین (ع) و سالکان طریق و متمسکان به آن حضرت بودهاند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.</ref> از ویژگیهای عرفان شیعه از دیدگاه امامخمینی منزوینبودن عارف و اجتماعیبودن آن است که سبب نجات جامعه از انزوا میگردد.<ref>جوادی آملی، مقدمه سرّ الصلاة، ۲۳.</ref> ایشان خود ازجمله عارفانی بود که میان ظاهر و باطن شریعت جمع کرد و عرفان را برای هدایت انسانها به صحنه آورد و از آن برای تقویت نظام سیاسی مبتنی بر شریعت بهره برد {{ببینید|عرفان}}. امامان شیعه، چنانکه امامخمینی یادآور شدهاست، با آنکه حکومتهای زمان خود را مشروع نمیدانستند در راهنمایی خلفا برای حفظ کشور اسلامی و کمک فکری و عملی به آن کوتاهی نمیکردند و در جنگهای صدر اسلام، شیعیان علی (ع) پیشقدم بودند و پیروزیهای شایانی نصیب مسلمانان شد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۲۶.</ref> | امامخمینی نیز بر این اعتقاد است که بسیاری از حکما و عرفا از شیعیان خالص امیرالمؤمنین(ع) و سالکان طریق و متمسکان به آن حضرت بودهاند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.</ref> از ویژگیهای عرفان شیعه از دیدگاه امامخمینی منزوینبودن عارف و اجتماعیبودن آن است که سبب نجات جامعه از انزوا میگردد.<ref>جوادی آملی، مقدمه سرّ الصلاة، ۲۳.</ref> ایشان خود ازجمله عارفانی بود که میان ظاهر و باطن شریعت جمع کرد و عرفان را برای هدایت انسانها به صحنه آورد و از آن برای تقویت نظام سیاسی مبتنی بر شریعت بهره برد {{ببینید|عرفان}}. امامان شیعه، چنانکه امامخمینی یادآور شدهاست، با آنکه حکومتهای زمان خود را مشروع نمیدانستند در راهنمایی خلفا برای حفظ کشور اسلامی و کمک فکری و عملی به آن کوتاهی نمیکردند و در جنگهای صدر اسلام، شیعیان علی(ع) پیشقدم بودند و پیروزیهای شایانی نصیب مسلمانان شد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۲۶.</ref> | ||
از نگاه تمدنی، مسلمانان در سایه فرهنگ دینی، تمدن بزرگی را پی ریختند که در سدههای دراز قلمرو اسلام را از لحاظ نظم و انضباط اخلاقی، برتری سطح زندگی، و ترقی علم و ادب، پیشاهنگ تمام دنیای متمدن و مربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داد<ref>زرینکوب، کارنامه اسلام، ۲۱.</ref> و با نداشتن امکانات پیشرفته و با تکیه بر معنویت، تقریباً در نیم قرن، دنیای آباد آن روز را در اختیار گرفتند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۰۷–۴۰۸.</ref> قانونمندی، دانش، شهرنشینی و نظام و حکومت و تلاش برای عدالتگستری از شاخصههای مهم تمدناند<ref>فرید وجدی، دائرةمعارف القرن العشرین، ۸/۵۵۳؛ دهخدا، لغتنامه، ۴/۶۱۰۹.</ref> و مسلمانان در علم و دانش و فرهنگ و تمدن پیشرو از اروپاییان بودند.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۳۲۳–۳۶۷؛ فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ۳۴ و ۴۶–۴۷؛ زرینکوب، کارنامه اسلام، ۱۹، ۵۲ و ۵۹.</ref> در این میان شیعیان در [[تمدن اسلامی]] نقش ممتازی داشتند و بخش بزرگی از تمدن اسلامی در حوزه فرهنگ انسانی و خردورزی و دفاع عقلانی از دین و علوم و فنون بر دوش عالمان شیعه بودهاست.<ref>رضوی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، ۲۴۳–۲۶۵.</ref> | از نگاه تمدنی، مسلمانان در سایه فرهنگ دینی، تمدن بزرگی را پی ریختند که در سدههای دراز قلمرو اسلام را از لحاظ نظم و انضباط اخلاقی، برتری سطح زندگی، و ترقی علم و ادب، پیشاهنگ تمام دنیای متمدن و مربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داد<ref>زرینکوب، کارنامه اسلام، ۲۱.</ref> و با نداشتن امکانات پیشرفته و با تکیه بر معنویت، تقریباً در نیم قرن، دنیای آباد آن روز را در اختیار گرفتند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۰۷–۴۰۸.</ref> قانونمندی، دانش، شهرنشینی و نظام و حکومت و تلاش برای عدالتگستری از شاخصههای مهم تمدناند<ref>فرید وجدی، دائرةمعارف القرن العشرین، ۸/۵۵۳؛ دهخدا، لغتنامه، ۴/۶۱۰۹.</ref> و مسلمانان در علم و دانش و فرهنگ و تمدن پیشرو از اروپاییان بودند.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۳۲۳–۳۶۷؛ فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ۳۴ و ۴۶–۴۷؛ زرینکوب، کارنامه اسلام، ۱۹، ۵۲ و ۵۹.</ref> در این میان شیعیان در [[تمدن اسلامی]] نقش ممتازی داشتند و بخش بزرگی از تمدن اسلامی در حوزه فرهنگ انسانی و خردورزی و دفاع عقلانی از دین و علوم و فنون بر دوش عالمان شیعه بودهاست.<ref>رضوی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، ۲۴۳–۲۶۵.</ref> | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
== فضایل و ویژگیها == | == فضایل و ویژگیها == | ||
در روایات پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) برای شیعه فضایل بسیاری گزارش شدهاست. ازجمله پیامبر (ص) ذیل آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیة»<ref>بینه، ۷.</ref> یادآور شده خداوند از شیعیان علی (ع) راضی است و آنان از نعمتهای [[بهشت]] برخوردارند و وارد دوزخ نخواهند شد و در کنار [[حوض کوثر]]، پیامبر (ص) را زیارت خواهند کرد.<ref>سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۶/۳۷۹.</ref> | در روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) برای شیعه فضایل بسیاری گزارش شدهاست. ازجمله پیامبر(ص) ذیل آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیة»<ref>بینه، ۷.</ref> یادآور شده خداوند از شیعیان علی(ع) راضی است و آنان از نعمتهای [[بهشت]] برخوردارند و وارد دوزخ نخواهند شد و در کنار [[حوض کوثر]]، پیامبر(ص) را زیارت خواهند کرد.<ref>سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۶/۳۷۹.</ref> | ||
امامخمینی با نقل کردن این روایت که پیامبر (ص)، را به منزله تنه درخت و ائمه (ع) را شاخه و شیعیان را برگهای آن معرفی میکند، بر فضیلت شیعه در [[دین]] تأکید کرده<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.</ref> و علمای شیعه را مشمول کرامتهای خداوند در قیامت خواندهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۶.</ref> ایشان با اشاره به اهل نجاتبودن شیعیان، این مسئله را مشروط به [[تقوا]] و مراقبت از اوامر و نواهی خداوند دانستهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۰–۵۷۱.</ref> در کتابهای روایی همچون [[بصائر الدرجات]] (صفار قمی)، فضائل امیرالمؤمنین (ع) (ابنعقده کوفی)، مناقب آل ابیطالب (ابنشهرآشوب) و کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (ع) ([[علامه حلی]]) روایات بسیاری بر حقانیت شیعه و باورهای آن مبنی بر فضائل امیرالمؤمنین علی (ع) و [[اهل بیت(ع)]] تأکید شدهاست. | امامخمینی با نقل کردن این روایت که پیامبر(ص)، را به منزله تنه درخت و ائمه(ع) را شاخه و شیعیان را برگهای آن معرفی میکند، بر فضیلت شیعه در [[دین]] تأکید کرده<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.</ref> و علمای شیعه را مشمول کرامتهای خداوند در قیامت خواندهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۶.</ref> ایشان با اشاره به اهل نجاتبودن شیعیان، این مسئله را مشروط به [[تقوا]] و مراقبت از اوامر و نواهی خداوند دانستهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۰–۵۷۱.</ref> در کتابهای روایی همچون [[بصائر الدرجات]] (صفار قمی)، فضائل امیرالمؤمنین(ع) (ابنعقده کوفی)، مناقب آل ابیطالب (ابنشهرآشوب) و کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(ع) ([[علامه حلی]]) روایات بسیاری بر حقانیت شیعه و باورهای آن مبنی بر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع) و [[اهل بیت(ع)]] تأکید شدهاست. | ||
در روایات پرشماری بر این نکته تأکید شدهاست که شیعه واقعی کسی است که از خداوند اطاعت کند و تقوا پیشه سازد و به [[سنت (اصول فقه)|سنت رسول خدا (ص) و ائمه معصومان (ع)]] رفتار کند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۲۷–۲۴۲.</ref> [[عبادت]] بسیار، [[سحرخیزی]]، [[عفت]]، [[جهاد]] در برابر دشمنان خدا، عمل برای خدا، [[خوف و رجا|امید به ثواب، هراس از عقاب]] و ترس از خداوند از دیگر صفات شیعه در روایات است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۳۳.</ref> علمای شیعه نیز در کتابهای خود با استناد به روایات، ویژگیها و صفاتی برای شیعه بیان کردهاند.<ref>صدوق، صفات الشیعه، ۲–۵۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۳۵۲.</ref> | در روایات پرشماری بر این نکته تأکید شدهاست که شیعه واقعی کسی است که از خداوند اطاعت کند و تقوا پیشه سازد و به [[سنت (اصول فقه)|سنت رسول خدا(ص) و ائمه معصومان(ع)]] رفتار کند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۲۷–۲۴۲.</ref> [[عبادت]] بسیار، [[سحرخیزی]]، [[عفت]]، [[جهاد]] در برابر دشمنان خدا، عمل برای خدا، [[خوف و رجا|امید به ثواب، هراس از عقاب]] و ترس از خداوند از دیگر صفات شیعه در روایات است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۳۳.</ref> علمای شیعه نیز در کتابهای خود با استناد به روایات، ویژگیها و صفاتی برای شیعه بیان کردهاند.<ref>صدوق، صفات الشیعه، ۲–۵۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۳۵۲.</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز با توجه به این روایات عمل به دستورهای قرآن و پیامبر (ص) و امامعلیبنابیطالب (ع) را از ویژگیهای شیعه شمردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۲–۵۳۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰ و ۵۷۶.</ref> ایشان به نقل از [[امام محمد باقر(ع)|امامباقر(ع)]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۳.</ref> ادعای شیعه بودن را برای رستگاری کافی نمیداند و سوگند یاد کردهاست که شیعه کسی است که از خدا بترسد و از او اطاعت کند و تنها شرط محبوبیت نزد پروردگار تقوا و عمل است<ref>← امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۱.</ref>؛ چنانکه از [[امامصادق(ع)]] نقل شدهاست در شهر صدهزار نفری یا بیشتر اگر تنها یک شیعه زندگی کند، باید در تقوا و [[ورع]] از همه برتر باشد وگرنه نمیتواند خود را شیعه بخواند<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۸.</ref> و در جای دیگر انجام نمازهای واجب و [[نافله]] و ۵۱ رکعت نماز در شبانهروز را از ویژگیهای شیعه دانستهاست.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۴/۵۷.</ref> | [[امامخمینی]] نیز با توجه به این روایات عمل به دستورهای قرآن و پیامبر(ص) و امامعلیبنابیطالب(ع) را از ویژگیهای شیعه شمردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۲–۵۳۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰ و ۵۷۶.</ref> ایشان به نقل از [[امام محمد باقر(ع)|امامباقر(ع)]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۳.</ref> ادعای شیعه بودن را برای رستگاری کافی نمیداند و سوگند یاد کردهاست که شیعه کسی است که از خدا بترسد و از او اطاعت کند و تنها شرط محبوبیت نزد پروردگار تقوا و عمل است<ref>← امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۱.</ref>؛ چنانکه از [[امامصادق(ع)]] نقل شدهاست در شهر صدهزار نفری یا بیشتر اگر تنها یک شیعه زندگی کند، باید در تقوا و [[ورع]] از همه برتر باشد وگرنه نمیتواند خود را شیعه بخواند<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۸.</ref> و در جای دیگر انجام نمازهای واجب و [[نافله]] و ۵۱ رکعت نماز در شبانهروز را از ویژگیهای شیعه دانستهاست.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۴/۵۷.</ref> | ||
در نظر امامخمینی [[عدالتطلبی]] از دیگر ویژگیهای شیعه است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.</ref> ایشان با انتقاد از برخی از مذاهب منتسب به اسلام که با پیروی از دولتهای زورگو و ستمکار، چهره دین را خراب و بهانهای برای افیونخواندن آن به دست دشمن دادهاند، شیعیان را در این جهت حافظ چهره [[دین]] شمرده و افزودهاست که شیعیان با مبارزه با [[ستم]] و بهشهادترسیدن بزرگان آنان در راه عدالت، اسلام راستین را معرفی کردند و در عمل در برابر اندیشههای کمونیستی و الحادی ایستادند و مانع شکست اسلام شدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.</ref> | در نظر امامخمینی [[عدالتطلبی]] از دیگر ویژگیهای شیعه است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.</ref> ایشان با انتقاد از برخی از مذاهب منتسب به اسلام که با پیروی از دولتهای زورگو و ستمکار، چهره دین را خراب و بهانهای برای افیونخواندن آن به دست دشمن دادهاند، شیعیان را در این جهت حافظ چهره [[دین]] شمرده و افزودهاست که شیعیان با مبارزه با [[ستم]] و بهشهادترسیدن بزرگان آنان در راه عدالت، اسلام راستین را معرفی کردند و در عمل در برابر اندیشههای کمونیستی و الحادی ایستادند و مانع شکست اسلام شدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.</ref> | ||
پیروی از علمای دین که نایبان عام امام (ع) در دوره [[غیبت امام زمان(ع)]] هستند،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۶.</ref> مبارزه با قدرتهای ستمگر<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref> و [[جهاد]] و [[شهادت]]<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۸۰.</ref> با فرهنگ شیعه پیوند خوردهاست. به اعتقاد امامخمینی، شیعیان از آغاز اسلام، نماد مقاومت و دفاع از حق و عدالت بودهاند و نه تنها خود به دیگران ستم نکردهاند، زیر بار ستم نیز نرفتهاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳.</ref> و امامان شیعه (ع) به دلیل مبارزه با حکومتهای باطل در طول تاریخ اسلام، همواره از حاکمان، اذیت و آزار دیدهاند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۵.</ref> امامعلی (ع) و فرزندانش در پیشبرد اسلام و قرآن پیشقدم بودند و قیامهای پیدرپی شیعیانِ آن حضرت، اسلام را زنده کردهاست و تنها طایفه درگیر با زورگویان و [[دیکتاتوری|دیکتاتورهای]] زمانه، شیعیان امیرالمؤمنین علی (ع) بودهاند؛ چنانکه پرچمداران قیامهای معاصر علیه ستمگران نیز شیعیان علیاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۰.</ref> از نگاه ایشان شیعیان با اعتقاد به شهادت و [[فداکاری]]، از مکتب خود [[پاسداری]] کردهاند و خواهان گسترش عدالت در [[جامعه|جامعهاند]].<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۵/۵۳۲–۵۳۳.</ref> | پیروی از علمای دین که نایبان عام امام(ع) در دوره [[غیبت امام زمان(ع)]] هستند،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۶.</ref> مبارزه با قدرتهای ستمگر<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref> و [[جهاد]] و [[شهادت]]<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۸۰.</ref> با فرهنگ شیعه پیوند خوردهاست. به اعتقاد امامخمینی، شیعیان از آغاز اسلام، نماد مقاومت و دفاع از حق و عدالت بودهاند و نه تنها خود به دیگران ستم نکردهاند، زیر بار ستم نیز نرفتهاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳.</ref> و امامان شیعه(ع) به دلیل مبارزه با حکومتهای باطل در طول تاریخ اسلام، همواره از حاکمان، اذیت و آزار دیدهاند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۵.</ref> امامعلی(ع) و فرزندانش در پیشبرد اسلام و قرآن پیشقدم بودند و قیامهای پیدرپی شیعیانِ آن حضرت، اسلام را زنده کردهاست و تنها طایفه درگیر با زورگویان و [[دیکتاتوری|دیکتاتورهای]] زمانه، شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) بودهاند؛ چنانکه پرچمداران قیامهای معاصر علیه ستمگران نیز شیعیان علیاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۰.</ref> از نگاه ایشان شیعیان با اعتقاد به شهادت و [[فداکاری]]، از مکتب خود [[پاسداری]] کردهاند و خواهان گسترش عدالت در [[جامعه|جامعهاند]].<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۵/۵۳۲–۵۳۳.</ref> | ||
== توصیهها == | == توصیهها == | ||
امامخمینی به شیعیان سفارش کرده پیرو قرآن و پیامبر (ص) و پیروانی شایسته و راستین برای ائمه (ع) باشند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱–۲.</ref> و با رفتار ناشایست خود پیامبر (ص) و ائمه (ع) را اندوهگین نکنند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۳.</ref> ایشان با اشاره به جایگاه شیعیان در [[دین]]، یادآور شدهاست ائمه (ع) شیعیان را زینت خود شمردهاند. رفتار ناپسند آنان به مکتب اهل بیت (ع) آسیب میزند و آنان باید مراقب رفتار خود باشند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.</ref> شیعیان هرچند در پیروی همهجانبه از امامعلی (ع) ناتواناند، اما میتوانند خود را به وی شبیه سازند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۵.</ref> و در ترس از خدا و ترس از عاقبت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۵–۶۶.</ref> و در خداجویی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۵.</ref> از ائمه (ع) پیروی کنند. | امامخمینی به شیعیان سفارش کرده پیرو قرآن و پیامبر(ص) و پیروانی شایسته و راستین برای ائمه(ع) باشند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱–۲.</ref> و با رفتار ناشایست خود پیامبر(ص) و ائمه(ع) را اندوهگین نکنند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۳.</ref> ایشان با اشاره به جایگاه شیعیان در [[دین]]، یادآور شدهاست ائمه(ع) شیعیان را زینت خود شمردهاند. رفتار ناپسند آنان به مکتب اهل بیت(ع) آسیب میزند و آنان باید مراقب رفتار خود باشند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.</ref> شیعیان هرچند در پیروی همهجانبه از امامعلی(ع) ناتواناند، اما میتوانند خود را به وی شبیه سازند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۵.</ref> و در ترس از خدا و ترس از عاقبت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۵–۶۶.</ref> و در خداجویی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۵.</ref> از ائمه(ع) پیروی کنند. | ||
توصیه به وحدت و همدلی با دیگر فرقههای اسلامی از دیگر سفارشهای امامخمینی به شیعیان است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۳ و ۱۴/۳۱.</ref> {{ببینید|وحدت}}. ایشان خاطرنشان کردهاست که امیرالمؤمنین (ع) بهرغم اعتقاد به جانشینی خود برای حفظ اسلام سکوت کرد و امروز نیز معتقدان و مدعیان پیروی آن حضرت باید مصالح مسلمانان را در نظر بگیرند و وحدت امت اسلامی را پاس دارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶–۶۷.</ref> ایشان به شیعیان توصیه کردهاست در نماز جماعت دیگر فرقههای اسلامی شرکت کنند<ref>امامخمینی، استفتائات، ۱/۲۷۹.</ref> و از رفتار جاهلانه و تفرقهانگیز دوری کنند و در موسم [[حج]] از تشکیل [[نماز]] گروهی در خانهها و بلندکردن صدای مخالف رویه و از افتادن روی قبور مطهر و کارهای مخالف شرع اجتناب کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۶۱–۶۲.</ref> نیز شیعیان همانند امیرالمؤمنین (ع) باید [[عدالت]] را در میان خود زنده کنند؛ زیرا با ستم در حق دیگران نمیشود ادعای پیروی از آن حضرت داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.</ref> شیعیان باید در مبارزه با [[ظلم]]، دفاع از مظلوم<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۸.</ref> و مقدمکردن مصلحتهای مسلمانان بر مصلحتهای شخصی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.</ref> و استقامت در راه خدا و تحمل مشکلات<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸.</ref> از پیشوایان خود پیروی کنند. | توصیه به وحدت و همدلی با دیگر فرقههای اسلامی از دیگر سفارشهای امامخمینی به شیعیان است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۳ و ۱۴/۳۱.</ref> {{ببینید|وحدت}}. ایشان خاطرنشان کردهاست که امیرالمؤمنین(ع) بهرغم اعتقاد به جانشینی خود برای حفظ اسلام سکوت کرد و امروز نیز معتقدان و مدعیان پیروی آن حضرت باید مصالح مسلمانان را در نظر بگیرند و وحدت امت اسلامی را پاس دارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶–۶۷.</ref> ایشان به شیعیان توصیه کردهاست در نماز جماعت دیگر فرقههای اسلامی شرکت کنند<ref>امامخمینی، استفتائات، ۱/۲۷۹.</ref> و از رفتار جاهلانه و تفرقهانگیز دوری کنند و در موسم [[حج]] از تشکیل [[نماز]] گروهی در خانهها و بلندکردن صدای مخالف رویه و از افتادن روی قبور مطهر و کارهای مخالف شرع اجتناب کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۶۱–۶۲.</ref> نیز شیعیان همانند امیرالمؤمنین(ع) باید [[عدالت]] را در میان خود زنده کنند؛ زیرا با ستم در حق دیگران نمیشود ادعای پیروی از آن حضرت داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.</ref> شیعیان باید در مبارزه با [[ظلم]]، دفاع از مظلوم<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۸.</ref> و مقدمکردن مصلحتهای مسلمانان بر مصلحتهای شخصی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.</ref> و استقامت در راه خدا و تحمل مشکلات<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸.</ref> از پیشوایان خود پیروی کنند. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
* حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به اهتمام دکتر جانبابا بیانی، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۵۰ش. | * حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به اهتمام دکتر جانبابا بیانی، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۵۰ش. | ||
* حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا. حر عاملی، محمدبنحسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | * حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا. حر عاملی، محمدبنحسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | ||
* محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | * محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | ||
* حسکانی، عبیداللهبنعبدالله، شواهد التنزیل، تحقیق محدباقر محمودی، تهران، وزاره الثقافهٔ و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | * حسکانی، عبیداللهبنعبدالله، شواهد التنزیل، تحقیق محدباقر محمودی، تهران، وزاره الثقافهٔ و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | ||
* حلبی، علیاصغر، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش. | * حلبی، علیاصغر، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش. | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
* زرینکوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، امیرکبیر، چاپ هشتم، ۱۳۸۰ش. | * زرینکوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، امیرکبیر، چاپ هشتم، ۱۳۸۰ش. | ||
* زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق. | * زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق. | ||
* سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، بیتا. | * سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا. | ||
* سعیدی، مدرس، بحران مشروعیت در حکومت سربداران، مجله پژوهشهای تاریخی، شماره ۲۲، ۱۳۹۳ش. | * سعیدی، مدرس، بحران مشروعیت در حکومت سربداران، مجله پژوهشهای تاریخی، شماره ۲۲، ۱۳۹۳ش. | ||
* سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق. | * سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق. | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۴۷: | ||
* لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زینالعابدین قربانی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | * لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زینالعابدین قربانی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدمحمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، علمی، چاپ چهارم، ۱۳۳۴ش. | * لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدمحمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، علمی، چاپ چهارم، ۱۳۳۴ش. | ||
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | ||
* مدرس رضوی، سیدمحمدتقی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴ش. | * مدرس رضوی، سیدمحمدتقی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴ش. | ||
* مدنی، سیدعلیخان، الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعه، بیروت، مؤسسهٔ الوفاء، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. | * مدنی، سیدعلیخان، الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعه، بیروت، مؤسسهٔ الوفاء، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. | ||
خط ۲۸۰: | خط ۲۸۰: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* احمد فکور افشاگر ـ سیدعباس رضوی، [https://books.khomeini.ir/books/10006/579/ شیعه]، دانشنامه | * احمد فکور افشاگر ـ سیدعباس رضوی، [https://books.khomeini.ir/books/10006/579/ شیعه]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۶، ص۵۷۹–۵۹۶. | ||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد ششم دانشنامه امامخمینی]] | [[رده:مقالههای جلد ششم دانشنامه امامخمینی]] | ||
خط ۲۸۷: | خط ۲۸۷: | ||
[[رده:ادیان و مذاهب]] | [[رده:ادیان و مذاهب]] | ||
[[رده:مقالههای جدید]] | [[رده:مقالههای جدید]] | ||
[[رده: | [[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۳
شیعه، معتقدان به امامت علیبنابیطالب(ع) و یازده فرزند ایشان پس از پیامبر(ص).
مذهب شیعه چنانکه امامخمینی نیز تأکید کردهاست، همزمان با پیدایش اسلام به وجود آمدهاست و این واژه را نخستین بار پیامبر(ص) برای دوستان و پیروان علیبنابیطالب(ع) به کار گرفته است. در کنار ادله بسیار، واقعه غدیر و جانشینی علی(ع) از پیامبر(ص) در سال دهم هجری، مهمترین منشأ پیروی شیعه از علی(ع) است. افزون بر آن سفارش پیامبر(ص) به پیروی از کتاب و عترت که در منابع حدیثی شیعه و سنی آمده، دلیل دیگر بر شکلگیری این گروه در زمان پیامبر(ص) است.
شکلگیری اصل شیعه بر پایه اعتقاد به جانشینی و امامت علیبنابیطالب(ع) از سوی خداوند تعالی پس از پیامبر اکرم(ص) و با معرفی ایشان و استمرار امامت در یازده نفر از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) است.
در مذهب شیعه چندین فرقه ظهور کردند که همه آنها به جز شیعه امامیه، زیدیه، اسماعیلیه و علویان در تاریخ از میان رفتهاند. بیشتر شیعیان را شیعیان امامیه (دوازدهامامی) تشکیل میدهند.
بنا به آماری پیش از سال ۱۳۷۵ جمعیت شیعیان یکسوم مسلمانان جهان بودهاست و مرکز تحقیقات و پژوهشهای آمارگیری استراتژیک انگلیس ویژه ادیان و مذاهب، در سال ۲۰۱۳م/۱۳۹۲ش تعداد شیعیان جهان را چهارصد میلیون نفر دانستهاست. شیعیان در نقاط گوناگون جهان، آسیا و هند، آفریقا، آمریکای لاتین، اروپا و آمریکای شمالی پراکندهاند و بیشتر آنان در خاورمیانه زندگی میکنند.
ایرانیان از آغاز ورود اسلام به ایران به خاندان پیامبر(ع) علاقهمند شدند و ایشان را پناهگاه عدل اسلامی در برابر مستکبران میدانستند. به گفته امامخمینی ایران ازجمله مناطقی بود که با آغوش باز به اسلام و تشیع روی آورد و به عنوان مهد اسلام و تشیع مطرح شد و مجاهدتهای ایرانیان در دوره انقلاب اسلامی در گسترش مذهب شیعه مؤثر بود.
معنی
شیعه به معنای هوادار و پیرو است[۱] و در قرآن کریم به پیروان حضرت نوح(ع)[۲] و موسی(ع)[۳] شیعه گفته شدهاست.[۴] شیعه در اصطلاح علم کلام به مسلمانانی گفته میشود که علیبنابیطالب(ع) را جانشین و خلیفه بلافصل پیامبر خدا(ص) میدانند.[۵] این تعریف شامل فرقههای مختلف شیعه میشود، اما در اصطلاح رایج، مقصود شیعیان امامیه یا دوازدهامامی است[۶]؛ چنانکه به آنان پیروان مذهب اهل بیت(ع) و جعفری نیز گفته میشود.
ابانبنتغلب (م ۱۴۱ق) از متکلمان و فقیهان و راویان سده دوم، کسانی را که در هنگام اختلاف دربارهٔ «سنت» پیامبر اسلام(ص) به سراغ علیبنابیطالب(ع) و در هنگام اختلاف دربارهٔ «سیره» علی(ع) به سراغ جعفربنمحمد(ع) رفتند، شیعه نامیدهاست.[۷]
ابوحاتم رازی از کهنترین فرقهنگاران، این لقب را ویژه کسانی میداند که در زمان رسول خدا(ص) با علی(ع) انس و الفتی داشتند و پس از پیامبر(ص) ویژه کسانی شد که قائل به برتری علی(ع) بر دیگران شدند.[۸]
امامخمینی که پیروان حضرت علی(ع) و فرزندان معصوم ایشان را شیعه نامیدهاست[۹] و خود از بزرگترین عالمان و رهبران شیعی میباشد، مانند دیگر اندیشمندان،[۱۰] نخستین دوره حیات شیعه را در زمان حیات پیامبر(ص) شمردهاست.[۱۱] ایشان پیروان مکتب اهل بیت(ع) را ادامهدهنده راه اسلام پس از پیامبر(ص) میداند.[۱۲]
پیشینه
مذهب شیعه چنانکه امامخمینی نیز تأکید کردهاست، همزمان با پیدایش اسلام به وجود آمدهاست[۱۳] و این واژه را نخستین بار پیامبر(ص) برای دوستان و پیروان علیبنابیطالب(ع) به کار گرفته[۱۴] و از شیعیان علی(ع) به نیکی یاد کردهاست.[۱۵]
ابنعباس، علی(ع) و شیعیان وی را مصداق بهترین افرادی شمرده که در کنار حوض کوثر بر پیامبر(ص) وارد خواهند شد[۱۶]؛ چنانکه این واژه در زمان پیامبر(ص) بر سلمان، مقداد، ابوذر، عمار یاسر و دیگر پیروان مخلص علی(ع) از صحابه نزدیک پیامبر(ص) تطبیق شدهاست.[۱۷] پس از پیامبر(ص) نیز این عنوان دربارهٔ معتقدان جانشینی امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر(ص) و دربارهٔ کسانی چون مقداد و سلمان به کار برده شد.[۱۸]
برخی دیگر زمان پیدایش آن را دوره خلافت علی(ع) شمردهاند.[۱۹] عنوان شیعه علی(ع) و شیعه عثمان در جنگ جمل[۲۰] و عنوان شیعه عثمان[۲۱] و شیعه معاویه،[۲۲] در جنگ صفین به کار برده میشد. پس از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) نیز تعبیرهای شیعه علی(ع) و شیعه معاویه و شیعه آل ابیسفیان[۲۳] کم و بیش رایج بود.
در نگاه امامخمینی اساس مذهب شیعه را پیامبر اسلام(ص) پایهگذاری کرد.[۲۴] آن حضرت پس از نزول آیه «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَک اْلأَقْرَبینَ»،[۲۵] پس از گردآوردن بنیهاشم و اعلام رسالت خود به آنان، نخستین گرونده به خود را وزیر، برادر،[۲۶] خلیفه و وصیِ[۲۷] خود خواند. در آن مجلس به جز علیبنابیطالب(ع) کسی مسلمان نشد و پیامبر(ص) سفارش کرد سخن علی(ع) را گوش کنند و از وی فرمان برند.[۲۸] امامخمینی خاطرنشان کردهاست که در آن مجلس کسی به ابوطالب از سر استهزا گفت که از این پس باید از فرزندش پیروی کند[۲۹] (ببینید: امیرالمؤمنین(ع)).
در کنار ادله بسیار، واقعه غدیر و جانشینی علی(ع) از پیامبر(ص) در سال دهم هجری،[۳۰] مهمترین منشأ پیروی شیعه از علی(ع) است. امامخمینی نیز به این مطلب اشاره کردهاست.[۳۱] افزون بر آن سفارش پیامبر(ص) به پیروی از کتاب و عترت[۳۲] که در منابع حدیثی شیعه و سنی آمده، دلیل دیگر امامخمینی بر شکلگیری این گروه در زمان پیامبر(ص) است.[۳۳]
عقاید شیعه
شکلگیری اصل شیعه بر پایه اعتقاد به جانشینی و امامت علیبنابیطالب(ع) از سوی خداوند تعالی پس از پیامبر اکرم(ص) و با معرفی ایشان و استمرار امامت در یازده نفر از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) است که عبارتاند از: حسنبنعلی(ع)، حسینبنعلی(ع)، علیبنالحسین(ع)، محمدبنعلی(ع)، جعفربن محمد(ع)، موسیبنجعفر(ع)، علیبن موسی(ع)، محمدبنعلی(ع)، علیبنمحمد(ع)، حسنبنعلی(ع) و محمدبنحسن(ع). شیعیان در اصولِ بنیادینِ اسلام چون اصل توحید، نبوت، معاد و ضرورتِ وجود امام و حاکم برای جامعه اسلامی با دیگر مسلمانان مشترکاند.[۳۴] ازجمله عقاید شیعه، عدل الهی است که طایفه معتزله از اهل سنت نیز به سبب همین اعتقاد، به همراه شیعه به «عدلیه» شهرت یافتند و عدل به صورت اصلی از اصول دین شیعه معرفی شد.[۳۵]
در باور امامخمینی امام معصوم(ع) از نگاه شیعه انسان کامل و خلیفه خدا در ملک و ملکوت[۳۶] و جانشین پیامبر(ص) تا روز قیامت در میان مردم[۳۷] است و افزون بر جانشینی پیامبر(ص) در تبلیغ دین، نماینده وی در قضاوت و اداره نظام سیاسی نیز میباشد[۳۸]؛ البته تأکید بر ولایت و نصب علی(ع) به جانشینی در حدیث غدیر، به معنای حکومت و ولایت امر است، نه مقام معنوی؛ زیرا قضیه حکومت، قابل نصب است و مقامات معنوی، قابل نصب نیستند.[۳۹]
امامخمینی مانند برخی دیگر از علمای شیعه[۴۰] امامت را از اصول مذهب میداند نه از اصول دین؛ از اینرو، منکر امامت، خارج از اسلام نیست و احکام اسلام بر او جاری میشود[۴۱]؛ اما اعتقاد به ولایت اهل بیت(ع) برای قبولی اعمال از ضروریات مذهب شیعه است[۴۲] (ببینید: امامت).
افزون بر موارد یادشده بخشی از مهمترین محورهای عقاید شیعه عبارتاند از:
- صفات خداوند: متکلمان شیعه با استناد به ادله عقلی و احادیث اهل بیت(ع) بر این عقیدهاند که صفات ذاتی خداوند (علم و قدرت و حیات) عین ذات خداوندند و اگر مغایرتی هست، تنها از جهت مفهومی است[۴۳]؛ اما برخی از اشاعره قائل به زیادت صفات الهی بر ذاتاند.[۴۴]
- بعثت و عصمت پیامبران(ع): ضرورت بعثت پیامبران(ع) از مسائل مهم کلامی است و متکلمان شیعه بر این اعتقادند که بعثت انبیا(ع) در تمام زمانها واجب است[۴۵]؛ برخلاف بعضی از معتزله که معتقدند تنها هنگامی واجب میشود که مصلحت ایجاب کند[۴۶] و برخی از اشاعره نیز اصل وجوب بعثت را نمیپذیرند.[۴۷] در اعتقاد به عصمت تنها برخی از علمای اهل سنت ضرورت عصمت از خطا و گناهانی را که سبب تنفر مردم از آنان گردد، چه پیش و چه پس از بعثت، برای پیامبران پذیرفتهاند[۴۸]؛ اما شیعیان قائل به عصمت همه پیامبراناند.[۴۹] به اعتقاد امامخمینی عصمت از کمال یقین و ایمان نشئت میگیرد و نوری باطنی است که شخص را از ارتکاب گناه بازمیدارد و این در پیامبران(ع) و امامان معصوم(ع) محقق است[۵۰] (ببینید: عصمت).
- عدم تحریف قرآن: از نگاه شیعه قرآنِ کریم موجود معجزه جاویدان پیامبر(ص) و به دور از هر گونه تحریف و تغییر و دگرگونی است[۵۱] و روایاتی که جز این را نشان میدهد نوعاً مورد قبول نیست یا بر معانی دیگری بار میشود. امامخمینی نیز بر این نظر تأکید دارد (ببینید: تحریفناپذیری قرآن).
- نفی جبر و تفویض: اعتقاد به نفی جبر و تفویض و اثبات امر بین الامرین،[۵۲] چنانکه امامخمینی نیز تأکید دارد، به معنای مجبورنبودن بندگان در انجام اعمال و اصالت عدل و حرمت عقل و شخصیت مختار انسان و نظام حکیمانه جهان بدون خدشه به توحید ذاتی یا افعالی[۵۳] از دیگر باورهای شیعه است و این باور حد وسط میان دیدگاه معتزله و جبرگرایی اشاعره است[۵۴] (ببینید: جبر و اختیار).
- شفاعت، توسل و تبرک: اعتقاد به شفاعت، توسل و کمک خواستن از اولیای الهی، ازجمله اعتقادات شیعه به حساب میآید.[۵۵] دیگر مذاهب اسلامی به شفاعت پیامبر(ص) در قیامت باور دارند[۵۶] و توسل نیز در میان آنان رایج است. امامخمینی شفاعت را دخالت دادن دیگری در کار خدا نمیداند و بر آن است که شفاعت درجهای است که خدا به بندگان خاص خود داده که به سبب آن درجه، شفاعت آنان را در حق دیگران میپذیرد[۵۷] (ببینید: شفاعت). به اعتقاد ایشان تبرک و توسل به اولیای الهی(ع) و زیارت اهل قبور شرک نیست؛ زیرا شرک به معنای طلب از غیر خداوند است، به اعتبار اینکه برای او قدرت مستقلی فرض شود[۵۸] (ببینید: وهابیت و شرک).
- بداء: بداء به معنای ظاهرشدن اراده خداوند طبق تغییر اوضاع و شرایط است.[۵۹] امامخمینی بداء را منطبق بر اراده الهی میداند که انسان از آن مطلع نیست، بدون اینکه در اراده خداوند تغییری حاصل شده باشد[۶۰] (ببینید: قضا و قدر).
- عصمت امام(ع): به باور امامیه، چنانکه امامخمینی نیز بر آن تأکید کردهاست،[۶۱] امام(ع) همانند پیامبر(ص) معصوم است.[۶۲]
- مهدویت: مهدویت از مباحث مهم و ویژه مذهب شیعه است[۶۳] و شیعیان برآناند که دوازدهمین خلیفه، حضرت مهدی موعود(ع) فرزند حسنبنعلی عسکری(ع) به دنیا آمده و اکنون به سبب آمادهنبودن شرایط ظهور، از دیدهها غایب است.[۶۴] به باور امامخمینی یکی از عوامل غیبت امام زمان(ع) ذخیرهبودن ایشان از سوی خداوند برای اجرای عدالت در جهان است[۶۵] (ببینید: مهدویت).
- عدالت حاکم: شیعه چنانکه امامخمینی نیز آوردهاست،[۶۶] عدالت را از شرایط حاکم و ولیّ امر مسلمانان میداند و معتقد است که اطاعت از حاکمِ غیر عادل جایز نیست[۶۷] (ببینید: امامت).
- نفی غلوّ: کسانی که پیامبر(ص) یا ائمه(ع) را بالاتر از جایگاهشان میبرند و خدا میخوانند، در مذهب شیعه کافر و بیرون از دایره اسلام شمرده شدهاند.[۶۸] امامخمینی از امامباقر(ع) روایتی[۶۹] را شاهد آوردهاست که آن حضرت به شیعیان سفارش کرده در حد وسط حرکت کنند تا غالیان و افراد تندرو و افرادی که از حد اعتدال عقب افتادهاند، به آنان رجوع کنند.[۷۰]
در مجموع امامخمینی اعتقادات شیعه را نسبت به دیگران، به توحید نزدیکتر دیده و تأکید کردهاست که شیعیان به دلیل پیوند با اهل بیت(ع)، از همه مردم در توحید و تقدیس خدا ممتازند و کتابهای اصول عقاید شیعه و صادرهشده از منبع وحی مانند کافی، توحید صدوق، خطبهها و دعاهای ائمه معصوم(ع) در توحید و تقدیس خداوند شاهد بیسابقهبودن این علوم در میان بشر است و پس از قرآن کریم هیچکس نتوانسته خداوند را به مانند آنان تقدیس و تنزیه کند.[۷۱] در منابع روایی شیعه و اهل سنت نیز احادیثی مانند حدیث غدیر،[۷۲] حدیث ولایت،[۷۳] حدیث وصایت[۷۴] و حدیث منزلت[۷۵] دلالت بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) میکند. امامخمینی در آثار خود به برخی از آیات و روایات یادشده اشاره کردهاست[۷۶] (ببینید: امامت).
از نگاه شیعه منابع دریافت احکام دین کتاب، سنت، عقل و اجماع است. شیعه بر خلاف اهل سنت، سنت را اعم از سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) میداند و معتقد است پیامبر(ص) برای پس از خود، اهل بیت(ع) را مرجع علمی و دینیِ مردم معرفی کردهاست[۷۷]؛ اما اهل سنت به جای استفاده از سنت اهل بیت(ع) از قیاس، استحسان، مصالح مرسله و اجتهاد صحابه (عمل به رأی) برای استنباط احکام استفاده میکنند.[۷۸]
مذاهب و فرقههای شیعی
پس از وفات پیامبر(ص) اختلافهایی در میان مسلمانان پدیدار شد که مهمترین آنها اختلاف بر سر جانشینی پیامبر(ص) و اداره حکومت اسلامی بود.[۷۹] در میان اهل سنت، فرقههای متعددی ازجمله اهل حدیث و حنبلیه، مرجئه، خوارج، قَدَریه، معتزله و اشاعره به وجود آمدند.[۸۰] در مذهب شیعه نیز چندین فرقه ظهور کردند[۸۱] که همه آنها به جز شیعه امامیه، زیدیه، اسماعیلیه[۸۲] و علویان[۸۳] در تاریخ از میان رفتهاند. بیشتر شیعیان را شیعیان امامیه (دوازدهامامی) تشکیل میدهند. مستند شیعه دربارهٔ امامت، ازجمله روایات متواتر[۸۴] از پیامبر(ص) دربارهٔ جانشینی دوازده نفر از قریش است که در منابع روایی شیعه[۸۵] و دیگر مذاهب اسلامی[۸۶] نقل شدهاند.
زیدیه ازجمله فرقههای شیعه و کسانیاند که به امامت زیدبنعلی پس از امامسجاد(ع) معتقدند.[۸۷]
اسماعیلیه، معتقدان به امامت اسماعیل فرزند امامصادق(ع) هستند و با اینکه اسماعیل در حیات پدر خود از دنیا رفت، این گروه در مرگ او اختلاف کردند و با انتقال امامت به فرزندان اسماعیل، فرقهای نو ساختند.[۸۸] این فرقه نیز به شاخههایی چون اسماعیلیه خالصه، داوودیه، دروزیه، نزاریه و قرامطه تقسیم شدند.[۸۹]
غُلات نیز که به نوعی الوهیت یا نبوت ائمه(ع) معتقد بودند، به شیعه انتساب داده شدهاند[۹۰]؛ ولی ائمه شیعه(ع) انتساب این گروه را به خود نپذیرفتهاند، بلکه آنان را رانده و انکار کردهاند و اعتقادات آنان را کفر شمردهاند و آنان را نفرین کردهاند.[۹۱] علمای شیعه نیز غالیان را جزو شیعه و حتی مسلمان هم نمیدانند.[۹۲] این فرقه به شاخههای گوناگونی تقسیم شدند که ازجمله آنان حرفیه، شبک، خطابیه و نصیریه را میتوان نام برد.[۹۳]
علویان سوریه و ترکیه نیز خود را از شیعیان شمردهاند و غلو را که برخی از دیگر فرقهها به آنان نسبت میدهند، رد میکنند.[۹۴]
امامخمینی در کتابهای فقهی خود، به بعضی فرقههای اسلامی همچون نواصب، مجسّمه، مجبّره از اهل سنت و زیدیه، واقفیه و مفوضه از شیعه اشاره کرده و غُلات را مسلمان ندانستهاست.[۹۵]
از سوی دیگر، امامخمینی در آثار خود، در تحکیم و تقویت مبانی مذهب شیعه کوشیدهاست. کتاب کشف اسرار از نخستین نوشتههای ایشان در دفاع از عقاید شیعه است؛ چنانکه در دیگر کتابها و آثار ایشان نیز همین دیده میشود.[۹۶] ایشان در آثار و سخنرانیهای خود دربارهٔ ویژگیها و وظایف شیعیان سخن گفتهاست[۹۷] و در وصیتنامه خود به پیروی از مذهب حق دوازدهامامی افتخار کرده و برخی نعمتهای الهی را که از طریق اهل بیت(ع) به مردم رسیده، برشمرده است[۹۸]؛ چنانکه در مقابله با برخی منحرفان از گروههای اسلامی و غیر اسلامی که علیه تشیع و اعتقادات آن سخن میگفتند و برخی از آنان خود را از طرفداران امامخمینی معرفی میکردند، بر جایگاه والا و مقدس مذهب تشیع و برخی ویژگیهای آن ازجمله مقابله آن با بیگانگان و دستنشاندگان آنان تأکید کرد و دربارهٔ دسیسههای دشمنان برای شکستن این سد استوار هشدار داد و بهشدت رفتار چنین گروههای منحرفی را محکوم و مردود ساخت.[۹۹]
تاریخ تشیع
شیعیان پس از درگذشت پیامبر(ص) در آغاز، فعالیتهایی برای خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) انجام دادند[۱۰۰] و برای احقاق حق امامعلی(ع) با مخالفان گفتگو و مناظره کردند[۱۰۱] و سرانجام بنا به سفارش امیرالمؤمنین(ع)[۱۰۲] برای رعایت مصالح اسلام و از سر تقیه سکوت کردند. امامخمینی فاطمه زهرا(س)، امامحسن(ع)، امامحسین(ع)، ابوذر غفاری، مقداد و عمار را از کسانی شمرده که برای حقانیت راه آن حضرت با خلفای وقت احتجاج کردند.[۱۰۳] سلمان فارسی نیز که از شیعیان و تابع امیرالمؤمنین(ع) بود،[۱۰۴] دربارهٔ حقانیت راه امامعلی(ع) با مخالفان مناظره کرد.[۱۰۵] یاران امامعلی(ع) در زمان خلافت ایشان برای تحکیم و گسترش اسلام اصیل و مبانی اعتقادی و احکام راستین آن تلاش کردهاند.[۱۰۶]
امامخمینی عمار یاسر را از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) میداند که زندگی خود را در دفاع از راه عدالت به پایان برد و سرانجام ـ چنانکه پیامبر(ص) خبر داده بود ـ در نودسالگی در صفین به دست گروه طغیانگر شام به سرکردگی معاویةبنابیسفیان به شهادت رسید.[۱۰۷]
این روند در دوره پیشوایی امامحسن(ع) ادامه یافت و یاران راستین آن حضرت در کنار امامشان به فعالیت پرداختند.[۱۰۸] امامحسن(ع) با امکانات اندک خود[۱۰۹] به جنگ معاویه رفت[۱۱۰] تا در نهایت شرایط برای ادامه جنگ دشوار شد و برای حفظ کیان تشیع با معاویه صلح کرد[۱۱۱] (ببینید: امامحسن(ع)). در دوره حکومت معاویه امان و امنیت از جان و اموال شیعیان علی(ع) برداشته شد[۱۱۲] و والیان اموی در هرکوی و برزن، شیعیان را تعقیب میکردند.[۱۱۳]
ادامه این جریان به قیام امامحسین(ع)، حادثه کربلا و شهادت امامحسین(ع) و یاران آن حضرت انجامید (ببینید: سیدالشهدا(ع) و عاشورا). امامخمینی شیعیان جهان را در طول تاریخ مظلوم و آنان را مورد ستم مستبدان شمرده[۱۱۴] و یادآور شدهاست در دوره بنیامیه و روزگار ابنزیاد و حجاجبنیوسف ثقفی شیعیان را به اندک بهانهای بازداشت و اذیت میکردند.[۱۱۵] ایشان میثم تمار را زبان گویای اسلام و شیعیان علی(ع) خوانده که جلادان معاویه بدترین شکنجهها را دربارهٔ وی اعمال کردند و زبان و دستهایش را قطع کردند.[۱۱۶] با این همه بهویژه با حادثه کربلا نه تنها مذهب شیعه تضعیف نشد، بلکه شیعه تثبیت شد.[۱۱۷]
فشار بر شیعیان در دوران عباسیان (۱۳۲–۶۵۶ق) نیز ادامه داشت.[۱۱۸] عباسیان نیز با اینکه ادعای طرفداری از اهل بیت پیامبر(ص) داشتند،[۱۱۹] جمع زیادی از فرزندان و یاران امامان(ع) را زندانی کردند یا به شهادت رساندند.[۱۲۰] امامصادق(ع) با استفاده از درگیری بنیعباس و بنیامیه توانست به مذهب شیعه رونقی تازه بخشد و شیعه با استفاده از این فرصت از سرچشمه علم و عرفان اسلام سیراب شد و احادیث اهل بیت(ع) و تبلیغ از ولایت آنان آشکار شد[۱۲۱] (ببینید: امامصادق(ع)).
در دوره امامکاظم(ع) محدودیت شیعیان و بهویژه آن حضرت شدّت یافت و ایشان سالها در زندان و حصر به سر برد (ببینید: امامکاظم(ع)). فرصت دوره امامصادق(ع) در دوره امامرضا(ع) نیز رخ داد و حتی امید به اینکه بنیهاشم و علویان خلافت را به دست گیرند، افزایش یافت. شیعه ریشههای خود را تا اعماق دربار مأمون پیش برد؛ چنانکه برخی از کارگزاران مؤثر حکومت عباسی، شیعه بودند و این شرایط، مأمون را به ولایتعهدی امامرضا(ع) وادار کرد[۱۲۲] (ببینید: امامرضا(ع)). پس از مأمون دوباره فشار بر شیعه شدت گرفت[۱۲۳] و به جز شیعیانِ برخی از شهرها مانند قم یا شیعیان ساکن در حوزه مدیریت دولتهای کوچک شیعی، دیگر شیعیان در آن روزگار پیوسته در حال استتار و تقیه به سر میبردند.[۱۲۴] امام زمان مهدی موعود(ع) در این شرایط متولد شد و به امر خدا از دیدگان مردم پنهان شد[۱۲۵] (ببینید: امام زمان(ع) و مهدویت).
در نگاه امامخمینی شیعیان هماکنون نیز مظلوماند؛ چنانکه در اوج انقلاب اسلامی و کشتار مردم ایران به دست محمدرضا پهلوی، برخی از سران کشورهای اسلامی سرکوب شیعیان را به دست پهلوی روا و جایز میدانستند.[۱۲۶] به باور ایشان با آنکه شیعیان در رأس موحدان جهان جای دارند، بعضی از طایفههای اسلامی که عقاید و کتابهایشان گواه الحاد و شرکشان است، بر اثر دشمنی با اهل بیت(ع)، شیعیان را متهم به شرک و کفر میکنند و با اغفال مردمِ بیخبر، از این منظر جنایتی غیرقابل جبران در حق بشریت مرتکب میشوند[۱۲۷]؛ چنانکه در برخی کشورهای اسلامی بهرغم جمعیت فراوان آنان از جایگاه و حقوق خود بازداشته شدهاند؛ ازجمله در پاکستان که امامخمینی چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر مختار این کشور همراه با ابلاغ سلام به مردم پاکستان و تأکید بر وحدت و برادری مسلمانان و لزوم مبارزه برای قطع دست استعمارگران و دستیابی به حقوق خود، از دولت این کشور خواست به شیعیان احترام بیشتری بگذارد و مذهب شیعه را که در آن زمان بیش از ده میلیون نفر میشدند، به رسمیت بشناسد[۱۲۸] (ببینید: پاکستان).
ورود تشیع به ایران
ورود و گسترش تشیع در ایران تدریجی بود. ایرانیان ملتی باهوش و با فرهنگ و تمدن بودند و به اسلام از هر آیین دیگری، بیشتر روی خوش نشان دادند و روح و معنای اسلام را در خاندان رسالت یافتند و تنها خاندان پیامبر(ص) پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند.[۱۲۹] ایرانیان از آغاز ورود اسلام به ایران به خاندان پیامبر(ع) علاقهمند شدند و ایشان را پناهگاه عدل اسلامی در برابر مستکبران میدانستند.[۱۳۰] ایرانیانِ نومسلمان مورد توجه و عنایت امامعلی(ع) بودند[۱۳۱]؛ چنانکه به عنوان نمونه به گزارشی مردم غور خراسان در زمان حکومت آن حضرت(ع)، اسلام و تشیع را پذیرفتند و حکم امارت غوریان به دست آن حضرت نوشته شد و آنان از فرمان معاویه بر دشنام به امامعلی(ع) سرپیچی کردند.[۱۳۲] پس از شهادت امامحسین(ع) در کربلا ایرانیان در خونخواهی آن حضرت پیشقدم بودند و عده بسیاری از سپاهیان مختار ایرانی بودند.[۱۳۳]
از پایان سده اول هجری، کوفه از مناطق ایران و پیوسته به قلمرو مسلمانان، مرکز تجمع و فعالیت شیعیان بود.[۱۳۴] قم نیز در این سده به یکی از پایگاههای بانفوذ شیعه تبدیل شد[۱۳۵] و این نفوذ با حکومتهای علویان طبرستان[۱۳۶] و آل بویه در ایران و عراق و دیگر دولتهای شیعی گسترش یافت.[۱۳۷] به گفته امامخمینی ایران ازجمله مناطقی بود که با آغوش باز به اسلام و تشیع روی آورد[۱۳۸] و به عنوان مهد اسلام و تشیع مطرح شد[۱۳۹] و مجاهدتهای ایرانیان در دوره انقلاب اسلامی در گسترش مذهب شیعه مؤثر بود.[۱۴۰]
دولتهای شیعی
صرف نظر از دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع) و دوره کوتاه خلافت امامحسن مجتبی(ع) در تاریخ اسلامی، حکومتهای شیعی چندی در معنای عام آن تشکیل شدهاست؛ ازجمله دولت ادریسیان (۱۱۲–۳۷۵ق)[۱۴۱] به بنیانگذاریِ ادریس فرزند عبدالله فرزند امامحسن(ع) در منطقه مراکش، از نخستین دولتهای شیعی بود که در پایان سده دوم هجری تشکیل شد.[۱۴۲]
در پایان سده سوم نیز چندین دولت شیعی در مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی بنیان نهاده شدند؛ ازجمله دولت علویان در طبرستان (۲۵۰–۹۶۰ق) به دست حسنبنزید از نوادگان امامحسن مجتبی(ع)،[۱۴۳] دولت زیدیان یمن (۲۸۴–۱۳۸۲ق) به بنیانگذاری یحییبنحسن معروف به الهادی الی الحق،[۱۴۴] دولت فاطمیان در آفریقا (۲۹۶–۵۶۷ق)[۱۴۵] و حمدانیان[۱۴۶] که بیش از صد سال (۲۸۱–۴۰۲ق) در حلب و موصل حکومتی نیمهمستقل داشتند.[۱۴۷] سده چهارم، زمان گسترش تشیع بود و بریدیان توانستند حکومت را در عراق به دست بگیرند.[۱۴۸]
سلسله آلبویه از حکومتهای پرقدرت شیعه بودند که در دولت بنیعباس رشد کردند و بهتدریج از مرحله وزارت حاکمان عباسی، خود به حکومت رسیدند و بیش از یک قرن (۳۲۱–۴۴۷ق) بر بخش بزرگی از عراق به مرکزیت بغداد و ایران به مرکزیت فارس و ری حکومت کردند.[۱۴۹] با برافتادن خلافت بنیعباس به دست مغولان در سده هفتم، عالمان شیعه ازجمله خواجهنصیرالدین طوسی با نزدیکشدن به مغولان از سر تقیه و برای کمک به مظلوم[۱۵۰] توانستند مغولان را متعادل سازند و از کشتهشدن بیگناهان و اسیرشدن عالمان و اهل هنر، و هرج و مرج جلوگیری کنند.[۱۵۱] مغولان متأثر از آموزههای مکتب شیعه بهتدریج مسلمان شدند و شیعه در حکومت محمد خدابنده رونقی تازه یافت.[۱۵۲] سادات مرعشی نیز بیش از سه دهه (۷۶۰–۷۹۴ق) در مازندران سلطنت کردند.[۱۵۳]
سربداران در سال ۷۳۸ق در منطقه سبزوار خراسان حکومتی شیعی را پایهگذاری کردند که تا ۷۸۶ق ادامه یافت.[۱۵۴] خواجهعلی مؤید، شهید اول از علمای جبل عامل را دعوت کرد که برای هدایت مردم به خراسان بیاید. شهید اول با عذرخواهی از اینکه دعوتش را نپذیرفته کتاب اللمعهٔ الدمشقیه را تألیف کرد و برای وی فرستاد.[۱۵۵]
صفویه در قرن دهم با تکیه بر مذهب تشیع دوازده امامی توانست در ایران یک کشور مستقل شیعی بنا کند و ایرانیان را به صورت ملت واحد شیعیمذهب درآورد.[۱۵۶] در این مقطع به علت آمادگی مردم ایران برای پذیرش تشیع، شیعه در ایران رشد کرد.[۱۵۷] در این دوره برخی از مجتهدان و علما با همکاری با دولت صفوی در اصلاح و خدمت به اسلام نقشآفرینی کردند[۱۵۸] (ببینید: صفویه). از آن دوران تاکنون ایران مرکز تشیع در جهان اسلام است. امامخمینی ایران را مهد و مرکز شیعیان جهانِ معاصر شمردهاست[۱۵۹] و جمهوری اسلامی ایران پرچمدار شیعیان و حامی همه مسلمانان به صورت عام و شیعیان به صورت خاص است.
نقش شیعه در گسترش علوم و تمدن
شیعه در تاریخ اسلام کارنامهای درخشان دارد و ریشه بسیاری از دانشهای اصیل اسلامی از تفسیر، قرائت قرآن، حکمت، فقه و ادبیات به امیرالمؤمنین(ع) و پیروان آن حضرت بر میگردد.[۱۶۰] شیعه در دانش تفسیر قرآن، علوم حدیث، علم فقه، علم کلام، حکمت، ادبیات و تاریخ جلودار همه فرقههای اسلامی است.[۱۶۱] امامخمینی کتابهایی مانند نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را سرشار از علوم و معارف الهی و اسما و صفات و شئون حق میداند که بدون حجاب اصطلاحات و قیود بیان شدهاند.[۱۶۲] ایشان فقه شیعه را غنیترین فقه دنیا میشمارد که علمای شیعه با بیان فروع مختلف و زحمتهای فراوان آن را حفظ کردهاند.[۱۶۳] ایشان با تأکید بر اعتبار فقه و اجتهاد شیعی و لزوم ادامه آن، فقه شیعه را فقهی پویا برشمرده که زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در آناند (ببینید: اجتهاد و فقه).
از سوی دیگر، شیعه با بهرهگیری از مضامین عمیق قرآن و سنت و آموزههای باطنی اهل بیت(ع)، معتقد به حقایق باطنی در شریعت است و شریعت را با طریقت و حقیقت پیوند میزند[۱۶۴] (ببینید: شریعت، طریقت و حقیقت). عرفان در شیعه بر محور ولایت و خلافت انسانِ کامل و عشق و محبت شکل گرفتهاست[۱۶۵] (ببینید: انسان کامل و خلافت و ولایت)؛ اگرچه بعضی گرایشهای عرفانی در شیعه دچار انحراف شدهاند که از آنان به صوفیان جاهل تعبیر میشود.[۱۶۶] علمای شیعه برخی از افکار متصوفه را که متمایز با مبانی شیعهاند، رد کردهاند و برخی از عارفان شیعی مانند سیدحیدر آملی به تبیین درست و تفکیک افکار عرفانیِ درست از نادرست همت گماشتهاند و سازگاری عرفان را با مکتب شیعه نشان دادهاند.[۱۶۷] به اعتقاد سیدحیدر آملی تصوف و تشیع دارای یک مرجع و یک مشرباند و مرجع هر دو امامعلی(ع) و اولاد و فرزندان او میباشد.[۱۶۸]
امامخمینی نیز بر این اعتقاد است که بسیاری از حکما و عرفا از شیعیان خالص امیرالمؤمنین(ع) و سالکان طریق و متمسکان به آن حضرت بودهاند.[۱۶۹] از ویژگیهای عرفان شیعه از دیدگاه امامخمینی منزوینبودن عارف و اجتماعیبودن آن است که سبب نجات جامعه از انزوا میگردد.[۱۷۰] ایشان خود ازجمله عارفانی بود که میان ظاهر و باطن شریعت جمع کرد و عرفان را برای هدایت انسانها به صحنه آورد و از آن برای تقویت نظام سیاسی مبتنی بر شریعت بهره برد (ببینید: عرفان). امامان شیعه، چنانکه امامخمینی یادآور شدهاست، با آنکه حکومتهای زمان خود را مشروع نمیدانستند در راهنمایی خلفا برای حفظ کشور اسلامی و کمک فکری و عملی به آن کوتاهی نمیکردند و در جنگهای صدر اسلام، شیعیان علی(ع) پیشقدم بودند و پیروزیهای شایانی نصیب مسلمانان شد.[۱۷۱]
از نگاه تمدنی، مسلمانان در سایه فرهنگ دینی، تمدن بزرگی را پی ریختند که در سدههای دراز قلمرو اسلام را از لحاظ نظم و انضباط اخلاقی، برتری سطح زندگی، و ترقی علم و ادب، پیشاهنگ تمام دنیای متمدن و مربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داد[۱۷۲] و با نداشتن امکانات پیشرفته و با تکیه بر معنویت، تقریباً در نیم قرن، دنیای آباد آن روز را در اختیار گرفتند.[۱۷۳] قانونمندی، دانش، شهرنشینی و نظام و حکومت و تلاش برای عدالتگستری از شاخصههای مهم تمدناند[۱۷۴] و مسلمانان در علم و دانش و فرهنگ و تمدن پیشرو از اروپاییان بودند.[۱۷۵] در این میان شیعیان در تمدن اسلامی نقش ممتازی داشتند و بخش بزرگی از تمدن اسلامی در حوزه فرهنگ انسانی و خردورزی و دفاع عقلانی از دین و علوم و فنون بر دوش عالمان شیعه بودهاست.[۱۷۶]
از نگاه امامخمینی، فقه شیعیان در میان مسلمانان ممتاز بود.[۱۷۷] افزون بر آن علمای شیعه همواره در همه دورهها بهویژه در دوره بنیامیه و بنیعباس با بیعدالتی مبارزه کردهاند و بدین سبب اشخاصی از آنان همواره در حبس و تبعید بودهاند[۱۷۸] و اساساً یکی از ویژگیهای مذهب شیعه، این است که در هیچ روزگاری، تابع حکومت نبوده و در برابر حکومتها ایستادهاست و بزرگان آن به شهادت رسیدهاند و چنین مذهبی است که میتواند معرفی اسلام باشد و نشان دهد که این افیون جامعه نیست و عالمان تابع دولتها نیستند.[۱۷۹]
از سوی دیگر، امامخمینی خود به عنوان رهبر شیعه در جهان معاصر بزرگترین انقلاب مردمی را رهبری کرد و موفق شد بر پایه اصول اسلامی و شیعه، تمدن اسلامی را زنده کند.[۱۸۰] پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به رهبری ایشان در هویتیابی، معرفی و گسترش شیعه، تأثیر بسزایی داشت. تا پیش از انقلاب اسلامی شیعیان نقش زیادی در مناسبات سیاسی حکومتها و ساختار قدرت جهانی نداشتند؛ اما پس از آن، امید و خودباوری و اعتماد به نفس در آنان تقویت شد و نقطه عطفی در احیای هویت دینی شیعیان بلکه مسلمانان جهان شد و حرکتهای بسیاری با الهامگرفتن از انقلاب اسلامی ایران ظهور کردند. تأثیرپذیری شیعیان جهان در شکلگیری یا تقویت احزاب و تشکلهای سیاسی در کشورهای منطقه، همچون عراق، لبنان، بحرین، پاکستان، افغانستان و فلسطین نمایان شد. با انقلاب اسلامی از نفوذ اندیشههای مادی ازجمله مارکسیسم کاسته شد و اسلام شیعی راهنمای عملی جوامع اسلامی بلکه مستضعفان و ستمدیدگان جهان مطرح شد (ببینید: انقلاب اسلامی ایران).
جمعیت شیعه
آمار دقیقی از جمعیت شیعیان جهان در دست نیست. بنا به آماری پیش از سال ۱۳۷۵ جمعیت شیعیان یکسوم مسلمانان جهان بودهاست.[۱۸۱] مرکز تحقیقات و پژوهشهای آمارگیری استراتژیک انگلیس ویژه ادیان و مذاهب، موسوم به لیوفرم در ویستمنستر لندن که ۲۲۲ دفتر در جهان دارد، در سال ۲۰۱۳م/ ۱۳۹۲ش تعداد شیعیان جهان را چهارصد میلیون نفر دانستهاست.[۱۸۲] شیعیان در نقاط گوناگون جهان، آسیا و هند، آفریقا، آمریکای لاتین، اروپا و آمریکای شمالی پراکندهاند[۱۸۳] و بیشتر آنان در خاورمیانه زندگی میکنند.[۱۸۴] نخستین سرزمینِ پذیرای شیعیان، حجاز بودهاست.
امروز بخش قابل توجهی از مردم مدینه و نیز مناطق شرقی عربستان شیعهاند[۱۸۵]؛ اما بیشتر شیعیان جهان در ایران، عراق، بحرین، پاکستان، افغانستان و جمهوری آذربایجان زندگی میکنند.[۱۸۶] بخش بزرگی از مردم یمن شیعه زیدیمذهباند و عدهای از شیعیان امامیه نیز در آن کشور زندگی میکنند.[۱۸۷] در سوریه،[۱۸۸] لبنان و اردن نیز شماری از شیعیان زندگی میکنند. در ترکیه بیش از دو میلیون شیعه جعفری وجود دارد[۱۸۹] و شمار علویان این کشور حدود بیست میلیون نفرند.[۱۹۰] پس از پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری امامخمینی روزبهروز بر شمار شیعیان جهان بهویژه در آفریقا و آسیا افزوده شد.[۱۹۱]
فضایل و ویژگیها
در روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) برای شیعه فضایل بسیاری گزارش شدهاست. ازجمله پیامبر(ص) ذیل آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیة»[۱۹۲] یادآور شده خداوند از شیعیان علی(ع) راضی است و آنان از نعمتهای بهشت برخوردارند و وارد دوزخ نخواهند شد و در کنار حوض کوثر، پیامبر(ص) را زیارت خواهند کرد.[۱۹۳]
امامخمینی با نقل کردن این روایت که پیامبر(ص)، را به منزله تنه درخت و ائمه(ع) را شاخه و شیعیان را برگهای آن معرفی میکند، بر فضیلت شیعه در دین تأکید کرده[۱۹۴] و علمای شیعه را مشمول کرامتهای خداوند در قیامت خواندهاست.[۱۹۵] ایشان با اشاره به اهل نجاتبودن شیعیان، این مسئله را مشروط به تقوا و مراقبت از اوامر و نواهی خداوند دانستهاست.[۱۹۶] در کتابهای روایی همچون بصائر الدرجات (صفار قمی)، فضائل امیرالمؤمنین(ع) (ابنعقده کوفی)، مناقب آل ابیطالب (ابنشهرآشوب) و کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(ع) (علامه حلی) روایات بسیاری بر حقانیت شیعه و باورهای آن مبنی بر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع) و اهل بیت(ع) تأکید شدهاست.
در روایات پرشماری بر این نکته تأکید شدهاست که شیعه واقعی کسی است که از خداوند اطاعت کند و تقوا پیشه سازد و به سنت رسول خدا(ص) و ائمه معصومان(ع) رفتار کند.[۱۹۷] عبادت بسیار، سحرخیزی، عفت، جهاد در برابر دشمنان خدا، عمل برای خدا، امید به ثواب، هراس از عقاب و ترس از خداوند از دیگر صفات شیعه در روایات است.[۱۹۸] علمای شیعه نیز در کتابهای خود با استناد به روایات، ویژگیها و صفاتی برای شیعه بیان کردهاند.[۱۹۹]
امامخمینی نیز با توجه به این روایات عمل به دستورهای قرآن و پیامبر(ص) و امامعلیبنابیطالب(ع) را از ویژگیهای شیعه شمردهاست.[۲۰۰] ایشان به نقل از امامباقر(ع)[۲۰۱] ادعای شیعه بودن را برای رستگاری کافی نمیداند و سوگند یاد کردهاست که شیعه کسی است که از خدا بترسد و از او اطاعت کند و تنها شرط محبوبیت نزد پروردگار تقوا و عمل است[۲۰۲]؛ چنانکه از امامصادق(ع) نقل شدهاست در شهر صدهزار نفری یا بیشتر اگر تنها یک شیعه زندگی کند، باید در تقوا و ورع از همه برتر باشد وگرنه نمیتواند خود را شیعه بخواند[۲۰۳] و در جای دیگر انجام نمازهای واجب و نافله و ۵۱ رکعت نماز در شبانهروز را از ویژگیهای شیعه دانستهاست.[۲۰۴]
در نظر امامخمینی عدالتطلبی از دیگر ویژگیهای شیعه است.[۲۰۵] ایشان با انتقاد از برخی از مذاهب منتسب به اسلام که با پیروی از دولتهای زورگو و ستمکار، چهره دین را خراب و بهانهای برای افیونخواندن آن به دست دشمن دادهاند، شیعیان را در این جهت حافظ چهره دین شمرده و افزودهاست که شیعیان با مبارزه با ستم و بهشهادترسیدن بزرگان آنان در راه عدالت، اسلام راستین را معرفی کردند و در عمل در برابر اندیشههای کمونیستی و الحادی ایستادند و مانع شکست اسلام شدند.[۲۰۶]
پیروی از علمای دین که نایبان عام امام(ع) در دوره غیبت امام زمان(ع) هستند،[۲۰۷] مبارزه با قدرتهای ستمگر[۲۰۸] و جهاد و شهادت[۲۰۹] با فرهنگ شیعه پیوند خوردهاست. به اعتقاد امامخمینی، شیعیان از آغاز اسلام، نماد مقاومت و دفاع از حق و عدالت بودهاند و نه تنها خود به دیگران ستم نکردهاند، زیر بار ستم نیز نرفتهاند[۲۱۰] و امامان شیعه(ع) به دلیل مبارزه با حکومتهای باطل در طول تاریخ اسلام، همواره از حاکمان، اذیت و آزار دیدهاند.[۲۱۱] امامعلی(ع) و فرزندانش در پیشبرد اسلام و قرآن پیشقدم بودند و قیامهای پیدرپی شیعیانِ آن حضرت، اسلام را زنده کردهاست و تنها طایفه درگیر با زورگویان و دیکتاتورهای زمانه، شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) بودهاند؛ چنانکه پرچمداران قیامهای معاصر علیه ستمگران نیز شیعیان علیاند.[۲۱۲] از نگاه ایشان شیعیان با اعتقاد به شهادت و فداکاری، از مکتب خود پاسداری کردهاند و خواهان گسترش عدالت در جامعهاند.[۲۱۳]
توصیهها
امامخمینی به شیعیان سفارش کرده پیرو قرآن و پیامبر(ص) و پیروانی شایسته و راستین برای ائمه(ع) باشند[۲۱۴] و با رفتار ناشایست خود پیامبر(ص) و ائمه(ع) را اندوهگین نکنند.[۲۱۵] ایشان با اشاره به جایگاه شیعیان در دین، یادآور شدهاست ائمه(ع) شیعیان را زینت خود شمردهاند. رفتار ناپسند آنان به مکتب اهل بیت(ع) آسیب میزند و آنان باید مراقب رفتار خود باشند.[۲۱۶] شیعیان هرچند در پیروی همهجانبه از امامعلی(ع) ناتواناند، اما میتوانند خود را به وی شبیه سازند[۲۱۷] و در ترس از خدا و ترس از عاقبت[۲۱۸] و در خداجویی[۲۱۹] از ائمه(ع) پیروی کنند.
توصیه به وحدت و همدلی با دیگر فرقههای اسلامی از دیگر سفارشهای امامخمینی به شیعیان است[۲۲۰] (ببینید: وحدت). ایشان خاطرنشان کردهاست که امیرالمؤمنین(ع) بهرغم اعتقاد به جانشینی خود برای حفظ اسلام سکوت کرد و امروز نیز معتقدان و مدعیان پیروی آن حضرت باید مصالح مسلمانان را در نظر بگیرند و وحدت امت اسلامی را پاس دارند.[۲۲۱] ایشان به شیعیان توصیه کردهاست در نماز جماعت دیگر فرقههای اسلامی شرکت کنند[۲۲۲] و از رفتار جاهلانه و تفرقهانگیز دوری کنند و در موسم حج از تشکیل نماز گروهی در خانهها و بلندکردن صدای مخالف رویه و از افتادن روی قبور مطهر و کارهای مخالف شرع اجتناب کنند.[۲۲۳] نیز شیعیان همانند امیرالمؤمنین(ع) باید عدالت را در میان خود زنده کنند؛ زیرا با ستم در حق دیگران نمیشود ادعای پیروی از آن حضرت داشت.[۲۲۴] شیعیان باید در مبارزه با ظلم، دفاع از مظلوم[۲۲۵] و مقدمکردن مصلحتهای مسلمانان بر مصلحتهای شخصی[۲۲۶] و استقامت در راه خدا و تحمل مشکلات[۲۲۷] از پیشوایان خود پیروی کنند.
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۲/۱۹۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۸/۱۸۸.
- ↑ صافات، ۸۳.
- ↑ قصص، ۱۵.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۳۴–۳۵.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۳۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۶۹.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۱۱/۲۵۷؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۳۳؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۶۹.
- ↑ ← نجاشی، رجال، ۱۲.
- ↑ ابوحاتم رازی، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۳۵، ۳۷۵، ۳۹۱ و ۱۱/۳۸.
- ↑ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۵؛ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۷–۱۸؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۲۸–۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۶/۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۲۰/۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۵.
- ↑ کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۴۵.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۴۰۸ و ۵۰۰؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۱/۱۵۳.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۶/۳۷۹؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۵/۴۳۲.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۸–۱۹؛ کردعلی، خطط الشام، ۶/۲۵۱–۲۵۲.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۷–۱۸.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۵/۶۳، ۱۷۴ و ۱۹۴.
- ↑ مفید، الجمل، ۲۷۹ و ۳۶۲؛ امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۹.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۲/۳۹۰ و ۵۹۳–۵۹۴.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۴۱.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۴۱؛ ابنطاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۲۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.
- ↑ شعراء، ۲۱۴.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۹/۷۴–۷۵؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۵/۹۷.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۳.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۳؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳/۲۱۰ و ۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.
- ↑ ابنحنبل، مسند، ۱/۱۱۸–۱۱۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۴۸؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۲/۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.
- ↑ حلی، الباب الحادیعشر، ۱–۱۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۸۸؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۴۶۱–۴۶۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۸، ۷۵ و ۴/۸۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶؛ امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۰۵–۱۰۷؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۵–۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳.
- ↑ کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۱–۶۲ و ۶۸.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۷.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۵۶؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۱–۲۴۵؛ نراقی، جامع الافکار و ناقد الانظار، ۱/۱۶۷؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۰۸.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۷.
- ↑ حلی، کشف المراد، ۳۴۸؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ۲۴۳.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۳۸۸.
- ↑ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۲۷.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ۴/۲۳۵.
- ↑ حلی، انوار الملکوت، ۱۹۵–۱۹۶؛ حلی، الباب الحادیعشر، ۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۸۱–۸۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۵۵؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱/۴۶–۴۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۱۹ و ۳۲۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۳–۵۴؛ آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۸۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۳–۵۶۴.
- ↑ مرعشی، سیدنورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۱/۳۲۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۳۰–۱۳۱؛ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۳/۵۵۵ و ۴/۱۰۰–۱۰۱، ۳۷۴.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۵۷–۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۷۷–۷۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰–۴۰.
- ↑ زمر، ۴۷–۴۸؛ کلینی، الکافی، ۱/۱۴۶–۱۴۹.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۸۳–۸۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
- ↑ حلی، انوار الملکوت، ۲۰۵؛ حلی، الباب الحادیعشر، ۱۱.
- ↑ ← حر عاملی، اثبات الهداه، ۵/۲۸۰–۲۸۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۹۲–۱۹۶.
- ↑ مفید، الرسالة الثانیه، ۱۱–۱۶؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۴۴–۴۵؛ طوسی، تلخیص الشافی، ۴/۲۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱ و ۱۹/۲۴۶.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۵۹؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱–۹۳.
- ↑ نجفی، جواهر، ۲۱/۴۰۴.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۷۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.
- ↑ احمدابنحنبل، مسند، ۴/۳۶۶ و ۳۶۸–۳۷۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۳۷/۱۱۵.
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۲/۷۸.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینه الدمشق، ۴۲/۳۹۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۸/۲۱۲.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۴۱–۱۵۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.
- ↑ شرفالدین، المراجعات، ۶۰–۷۶.
- ↑ جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳–۵.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۲/۳۵۲.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۰–۲۲.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۷۰–۱۷۴.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۶۱.
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۸/۴۰۵.
- ↑ ابنحجر، الصواعق المحرقه، ۱/۱۵۰؛ شرفالدین، المراجعات، ۲۸۴–۲۹۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۹۰ و ۵۲۹.
- ↑ احمدابنحنبل، مسند، ۵/۱۰۶؛ بخاری، صحیح، ۸/۱۲۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۶۱۸.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۲۱؛ مفید، اوائل المقالات، ۳۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۶۷–۶۸؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۲۶.
- ↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۲۹.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱؛ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۲۴۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۸/۳۳۴–۳۳۵.
- ↑ صدوق، الاعتقادات، ۹۷–۱۰۱؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱–۱۳۶؛ حلی، انوار الملکوت، ۲۰۲.
- ↑ مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۱۵۸–۱۸۵.
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۸/۴۰۵–۴۰۷؛ کرامر، علویان سوریه، ۳۲۵–۳۲۶.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵ و ۲/۳۴۹؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹–۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۹۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۸–۵۷۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۹۰–۲۹۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۷، ۵۳۲ و ۱۵/۳۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶–۳۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۳–۲۰۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۲۵–۱۲۶.
- ↑ شرفالدین، المراجعات، ۱۸۰.
- ↑ نهج البلاغه، ن۶۲، ۴۸۲.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۵–۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۱۹.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷۹؛ ابناعثم، الفتوح، ۲/۴۳۴–۴۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۸۷.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ۱/۵۶۸.
- ↑ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۲/۱۶۱–۱۶۴.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۳–۴۷.
- ↑ مدنی، الدرجات الرفیعة، ۶–۸؛ مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.
- ↑ فیاض، تاریخ اسلام، ۱۷۷–۱۸۲.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۷/۵۵؛ اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۴۷۸.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۵/۳۸۱.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ۳/۲۹۷–۲۹۹.
- ↑ مظفر، تاریخ شیعه، ۹۸–۹۹.
- ↑ مظفر، تاریخ شیعه، ۱۱۰–۱۱۲.
- ↑ مظفر، تاریخ شیعه، ۱۱۹–۱۲۰.
- ↑ مدنی، الدرجات الرفیعة، ۸.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۱۴۰–۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۴۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۲۸۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۱۱۸.
- ↑ ارزگانی، بررسی اندیشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۱۶–۱۱۷.
- ↑ تشید، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۷–۱۳۸.
- ↑ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۳۸۲–۴۰۶.
- ↑ قمی، تاریخ قم، ۲۴۲–۲۶۴.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۴/۲۹.
- ↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۱۵۸–۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۸۴.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۳/۳۵۱؛ مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ۶۰.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۳/۳۵۱.
- ↑ مرعشی، سیدظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، ۴۰–۴۵.
- ↑ زباره الحسنی، تاریخ الائمهٔ الزیدیهٔ، ۱۱–۱۳.
- ↑ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۶۹–۲۷۷.
- ↑ انطیقهچی، بررسی روابط دولتهای شیعی در قرن چهارم هجری، ۱۲–۱۳.
- ↑ فیصل سامر، دولت حمدانیان، ۳۱۱؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۲۳.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۳۷۲–۳۸۰، ۴۴۹ و ۶۴۸.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۳۷۲–۳۸۰، ۴۴۹ و ۶۴۸؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۹۳–۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶–۴۳۷.
- ↑ مدرس رضوی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، ۲۷–۲۸.
- ↑ مظفر، تاریخ شیعه، ۳۰۰–۳۰۵.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۲/۳۸۰؛ اقبال آشتیانی، ظهور تیمور، ۷۰–۷۱.
- ↑ سعیدی، بحران مشروعیت در حکومت سربداران، ۱۲۵–۱۲۶ و ۱۳۳–۱۳۴؛ حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۲۲۵ و ۲۵۰.
- ↑ کلانتر، مقدمه کتاب الروضة البهیة، ۱/۲۳۸–۲۳۹.
- ↑ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران و کهنترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، ۸/۴۶–۴۸؛ حلبی، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، ۱۳۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۷؛ جعفریان، اطلس شیعه، ۳۲۲–۳۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۹–۲۰.
- ↑ صدر، الشیعهٔ و فنون الاسلام، ۴۱۷، ۶۱، ۱۴۷ و ۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۹.
- ↑ آملی، جامع الاسرار، ۳۸.
- ↑ کربن، مقدمه جامع الاسرار، ۴۴.
- ↑ آملی، انوار الحقیقه، ۵۹۸؛ ملاصدرا، ۲۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۳.
- ↑ کربن، مقدمه جامع الاسرار، ۳۰.
- ↑ آملی، جامع الاسرار، ۴.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.
- ↑ جوادی آملی، مقدمه سرّ الصلاة، ۲۳.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۲۶.
- ↑ زرینکوب، کارنامه اسلام، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۰۷–۴۰۸.
- ↑ فرید وجدی، دائرةمعارف القرن العشرین، ۸/۵۵۳؛ دهخدا، لغتنامه، ۴/۶۱۰۹.
- ↑ لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۳۲۳–۳۶۷؛ فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ۳۴ و ۴۶–۴۷؛ زرینکوب، کارنامه اسلام، ۱۹، ۵۲ و ۵۹.
- ↑ رضوی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، ۲۴۳–۲۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.
- ↑ داستانی بیرکی، امامخمینی از نگاه نخبگان جهان، ۱۹؛ دهشیری، بازتاب مفهومی و نظری انقلاب اسلامی ایران در روابط بینالملل، سیزده.
- ↑ فضلی، مذهب الامامیه، ۷–۸؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۸۵.
- ↑ ایکنا، خبرگزاری بینالمللی قرآن، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۲/۱۲/۱۳۹۴ش.
- ↑ نواب، جغرافیای تشیع، ۱/۴۴، ۱۷۱، ۲۲۵–۲۲۶، ۳۱۱–۳۱۲، ۳۹۳ و ۳۹۸.
- ↑ توال، ژئوپولیتیک شیعه، ۸۱.
- ↑ فؤاد ابراهیم، شیعیان عربستان، ۲۳–۲۴؛ امین، اعیان الشیعه، ۱/۲۰۰ و ۲۰۸.
- ↑ صدای شیعه، پایگاه اطلاعرسانی، آمار و ارقام مسلمانان و شیعیان در جهان، ۱۳/۱/۱۳۹۳ش؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۱۴.
- ↑ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۳۱.
- ↑ نواب، جغرافیای تشیع، ۱/۲۹۹.
- ↑ منصوری، روزنامه رسالت، ۱۴/۷/۱۳۹۰ش، ۶.
- ↑ شریف، مصاحبه، ۱۴/۶/۹۱؛ امینآبادی، انقلاب رهبرساز، ۷.
- ↑ بینه، ۷.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۶/۳۷۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۰–۵۷۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۲۷–۲۴۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۳۳.
- ↑ صدوق، صفات الشیعه، ۲–۵۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۳۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۲–۵۳۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰ و ۵۷۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۷۳.
- ↑ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۷۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۴/۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۵/۵۳۲–۵۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱–۲.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۵–۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۳ و ۱۴/۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶–۶۷.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۱/۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۶۱–۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸.
منابع
- قرآن کریم.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تألیف امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- آل قاسم، عدنان فرحان، تاریخ الحوزات العلمیه، بیروت، دارالسلام، چاپ اول، ۱۴۳۶ق.
- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- آمدی، سیفالدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
- آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقة و اطوار الطریقة و اسرار الشریعه، تحقیق سیدمحسن موسوی تبریزی، قم، نور علی نور، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابناثیر، علیبنمحمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابناعثم کوفی، احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- ابنحجر، احمدبنعلی، الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، قاهره، علی یوسف سلیمان، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابنطاووس، علیبنموسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۴۸ش.
- ابنعساکر، الحافظ، تاریخ مدینه الدمشق، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- ارزگانی، قربانعلی، بررسی اندیشههای تاریخی تشیع در افغانستان، قم، آشیانه مهر، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- اشعری قمی، سعدبنعبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، علمی وفرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
- اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق سیداحمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- اقبال آشتیانی، عباس، ظهور تیمور، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۴ق.
- امینآبادی، سیدمحمد، انقلاب رهبرساز، روزنامه کیهان، ۱۴/۱۱/۱۳۹۴ش.
- انطیقهچی، بررسی روابط دولتهای شیعی در قرن چهارم هجری، ترجمه نعمتالله صفری فروشانی، مجله تاریخ در آینه پژوهش، شماره ۳، ۱۳۹۰ش.
- ایکنا، خبرگزاری بینالمللی قرآن، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۲/۱۲/۱۳۹۴ش.
- بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
- تشید، علیاکبر، تاریخ تشیع در ایران، مجله ارمغان، شماره ۳–۴، ۱۳۲۸ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- توال، فرانسوا، ژئوپولیتیک شیعه، ترجمه علیرضا قاسمآقا، تهران، آمن، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ثقفی کوفی، ابراهیمبنمحمد، الغارات، تحقیق جلالالدین حسینی، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۵۳ش.
- جعفریان، رسول، اطلس شیعه، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- جناتی، محمدابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- جوادی آملی، عبدالله، مقدمه سرّ الصلاة، تألیف امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به اهتمام دکتر جانبابا بیانی، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۵۰ش.
- حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا. حر عاملی، محمدبنحسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حسکانی، عبیداللهبنعبدالله، شواهد التنزیل، تحقیق محدباقر محمودی، تهران، وزاره الثقافهٔ و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- حلبی، علیاصغر، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، الباب الحادی عشر، تحقیق مهدی محقق، تهران، مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- داستانی بیرکی، علی، امامخمینی از نگاه نخبگان جهان، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- دخیل، علی محمدعلی، ائمتنا، بیروت، دارالمرتضی چاپ اول، ۱۴۰۲ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دهشیری، محمدرضا، بازتاب مفهومی و نظری انقلاب اسلامی ایران در روابط بینالملل، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- ابوحاتم رازی، احمدبنحمدان، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ترجمه علیآقا نوری، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران و کهنترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، تهران، نگاه، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
- رضوی، سیدعباس، سهم حوزهها در تمدن اسلامی، مجله حوزه، شماره ۱۰۵–۱۰۶، ۱۳۸۰ش.
- زباره الحسنی، محمدبنمحمد، تاریخ الائمهٔ الزیدیهٔ فی الیمن حتی العصر الحدیث، تصحیح محمد زینهم، قاهره، مکتبهٔ الثقافهٔ الدینیه، بیتا.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- زرینکوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، امیرکبیر، چاپ هشتم، ۱۳۸۰ش.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا.
- سعیدی، مدرس، بحران مشروعیت در حکومت سربداران، مجله پژوهشهای تاریخی، شماره ۲۲، ۱۳۹۳ش.
- سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- شرفالدین موسوی، عبدالحسین، المراجعات، تحقیق حسین الراضی، بیروت، بینا، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
- شریف، ادریس، عبدالقادر، مصاحبه، شفقنا: ۱۴/۶/۱۳۹۱ش.
- شوشتری، سیدنورالله، مجالس المؤمنین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۶ش.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- صدای شیعه، پایگاه اطلاعرسانی، آمار و ارقام مسلمانان و شیعیان در جهان، ۱۳/۱/۱۳۹۳ش.
- صدر، سیدحسن، الشیعهٔ و فنون الاسلام، تحقیق سیدمرتضی میرسجادی، قم، مؤسسه السبطین العالمیه، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- صدوق، محمدبنعلی، صفات الشیعه، تهران، اعلمی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرانی، سلیمانبناحمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
- طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمدبنحسن، تلخیص الشافی، قم، المحبین، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، تحقیق سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فرید وجدی، محمد، دائرةمعارف القرن العشرین، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- فضلی، عبدالهادی، مذهب الامامیه، قم، مرکز الغدیر للدرسات الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۱۷ش.
- فقیهی، علیاصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، صبا، ۱۳۵۷ش.
- فؤاد ابراهیم، شیعیان عربستان، ترجمه سلیمه دارمی و فیروزه میررضوی، ابرار معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- فیاض، علیاکبر، تاریخ اسلام، تهران، دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۲ش.
- فیصل سامر، دولت حمدانیان، ترجمه علیرضا ذکاوتی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، شرح الاصول الخمسه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- قمی، حسنبنمحمد، تاریخ قم، تحقیق سیدجلالالدین ارموی، تهران، توس، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
- کاشفالغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- کرامر، مارتین، علویان سوریه، تشیع مقاومت و انقلاب، چاپشده در مجموعه مقالات کنفرانس بینالمللی، دانشگاه تلآویو، چاپ اول، ۱۹۸۶م/ ۱۳۶۸ش.
- کربن، هانری، مقدمه جامع الاسرار، تألیف سیدحیدر آملی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- کردعلی، محمدعلی، خطط الشام، دمشق، مکتبة النوری، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- کلانتر، سیدمحمد، مقدمه کتاب الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، قم، داوری، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زینالعابدین قربانی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدمحمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، علمی، چاپ چهارم، ۱۳۳۴ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدرس رضوی، سیدمحمدتقی، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴ش.
- مدنی، سیدعلیخان، الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعه، بیروت، مؤسسهٔ الوفاء، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- مرعشی، سیدظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.
- مرعشی، سیدنورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ش.
- مسعودی، علیبنحسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، تهران، اشراقی، چاپ هشتم، ۱۳۶۸ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۰ش.
- مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ترجمه سیدمحمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- مفید، محمدبنمحمد، اربع رسالات فی الغیبه، کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، الجمل، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، الرسالة الثانیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، الرسالة الرابعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، النکت الاعتقادیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، ایقاظ النائمین، تحقیق محسن مؤیدی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، بیتا.
- منصوری، حسین، روزنامه رسالت، ۱۴/۷/۱۳۹۰ش.
- منقری، نصربنمزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- نجاشی، احمدبنعلی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نراقی، ملامهدی، جامع الافکار و ناقد الانظار، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- نعمانی، محمدبنابراهیم، الغیبه، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷ق.
- نواب، سیدابوالحسن، جغرافیای تشیع، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- نوبختی، حسنبنموسی، فرق الشیعه، ایران، بیجا، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.
پیوند به بیرون
- احمد فکور افشاگر ـ سیدعباس رضوی، شیعه، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۵۷۹–۵۹۶.